بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35515
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: سوال من از جناب استاد طاهر زاده این هست که وقتی که بعضی از مراحلی از ایمان که در سخنرانی ها و‌ کتاب های شما رو‌ برای بعضی از اشخاص صاحب نظر تو مذهب بیان می‌کنی نظرشون این هست که اصلا نیازی نیست این‌همه سخت بگیری و عمدتا این صحبت ها دست نیافتی هست. با توجه به سختی و صعب الوصول بودن مطالب ممنون میشم شفاف بفرمایید واقعا یک شیعه باید به این مقامات برسه واگر نرسه برزخ سختی خواهد داشت یا خیر. سپاسگزارم از لطفتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بستگی به خود فرد دارد که چگونه ابعاد شخصیتی خود را می‌تواند قانع کند و به همین جهت لازم نیست که در همه مباحثی که از طریق بنده مطرح می‌شود عزیزان ورود کنند مگر آن‌که احساس کنند با آنچه دارند هنوز خلأهای جان خود را اشباع نکرده‌اند. موفق باشید

35514
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: یک سوالی داشتم در مورد حمایت از کالای ایرانی که حضرت آقا به آن تاکید دارند. در مورد استفاده از کالای ایرانی که حضرت آقا فرمودند باید در استفاده از کالای ایرانی تعصب داشته باشید، حالا اگر ما بخواهیم در مسائل پزشکی و برای درمان، از تجهیزات ایراتی استفاده کنیم ولی پزشکان مشورت دهند که فعلا کالای ایرانی در این زمینه پیشرفت نداشته و ممکنه درمانتون با مشکل مواجه بشود، و هم متحمل هزینه و درد دوباره بشوید. اینجا تکلیفمان چیست؟ روی کالای ایرانی تعصب داشته باشیم و با توکل به خدا و اعتماد به نخبگان کشور، از ادوات کشورمون استفاده کنیم یا به مشورت افراد عمل کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که‌ نباید تخصص پزشکان را نادیده گرفت ولی به هر حال افرادی هم که در کالاهای ایرانی کار می‌کنند بی‌تخصص نیستند و به نظر می‌آید برکات خاص خود را خواهد داشت. موفق باشید

35510
متن پرسش

به نام خدا: چند سال پیش یک نونهال ازم پرسید چرا خدا ما را خلق کرد؟ خب این سئوال من هم بود و پیش از این بشر شاید به ندرت به این شکل سوال مطرح می‌شده چون این سوال از روی دردِ، عرض کردم منم نمیدونم اما خودت برو پیش خدا و از خودش بپرس چون تنها حالتی که میتونه این همه رنج بشر امروز رو تسکین بده اینه که خوده خدا معنی زندگی رو بهش بده. اما امروز در این مورد یک جراتی برای جواب نسبی وجود داره: در احادیث هست بعضی پیامبران این سئوال رو از خدا پرسیدند «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند. ما هیچ وقت زندگی نکردیم و بشر از اعماق متلاشی شد و رنجی رو کشید که خدا در قرآن صداش می کنند جهنم. کما اینکه هر وقت چنین اتفاقی افتاد خدا رسولی فرستادند تا این مشکل حل بشه و آدمیزاد آینه ظهور و حضور خدا بشه تا از زندگی لذت ببره چون هیچ کسی بلد نیست زندگی کنه اِلا فقط خدا. جنگ و انقلاب ما یک جنگ سیاسی به معنای دعوای قدرت چند کشور نیست بلکه غرب دشمن خوده منه که خلق شدم زندگی کنم اما تو خونه خودم و پیش خودم هم نمیتونم چون خدا را از پیش زیستنمان مُرداندند. هیچ سیاست مدار نیستم و امام و رهبری تبلور خواسته اصیل مخلوقات که زندگیست هستند اما زندگی رو هم می‌شناسند که خداست در آنها زندگی می‌کند. آقای طاهرزاده بنده می‌توانم زندگی کنم یا از زندگی خود برای زندگی بگذرم اما غیر از این دو نمی‌توانم باشم چون حق هیچ کس نیست که هیچ جا نباشد و هیچ معنی ندهد هرچند چنین هم که نمی‌توانستم، بودم. پس من از خدا حق دارم دوباره بپرسم خدایا چرا مرا خلق کردی؟ خدایا یک بار برای همیشه جواب این سئوال را حد اقل به صورت اجمالی بده تا من بتونم با خودی نسبی، نسبی زندگی کنم وگرنه چه کنم تو بفرما تویی که من جز زندگی از تو درخواستی ندارم؛ فقط زندگی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مباحث فلسفی بحث امکان ذاتیِ موجودات را داریم که بحث بسیار مهمی است و خداوند به اعتبار امکان ذاتیِ هر موجودی، وجودِ مخصوص آن مخلوق را به آن مخلوق می‌دهد از آن جهت که صفت ذاتی خداوند «جواد» بودن است و بخشش به هر مخلوقی که امکان بودن دارد، ذاتیِ اوست. پس در واقع جواب خداوند به آن مخلوق آن است که چون تو طالب «وجود» بوده‌ای خداوند تو را خلق کرده است به همان معنایی که در قرآن از قول حضرت موسی و حضرت هارون «علیهماالسلام» داریم که در جواب فرعون که پرسید خدای شما کیست؟ فرمودند: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ملاحظه می‌کنید که به هر موجودی خلقتِ خودش را داده‌اند. موفق باشید

35508
متن پرسش

با سلام: در قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشی منها»، (بسیط الحقیقه همه ی کمالات اشیا را دارد و نواقص آنها را ندارد)، آیا منظور این است که این کمالات همان عین وجود است که در اشیا هست یا مطلب چیز دیگری است؟ لازم به ذکر است که این سوال از گوش دادن به صوت شرح سوره حمد امام خمینی ( ره) بخش صرف الوجود برایم بوجود آمده است. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این جمله بحث در جامعیتِ بسیط الحقیقه می‌باشد مثل جامعیت نور بی رنگ در مقایسه با طیف نوری که حالت مجموعیت دارد. حال با توجه به بسیط الحقیقه، وجود در هر مرتبه‌ای که باشد بسیط الحقیقه است و لازم نیست که بسیط الحقیقه تنها در عین الوجود دارای چنین خصوصیاتی باشد هرچند که عین الوجود مصداق کامل آن است. موفق باشید

35507
متن پرسش

سلام علیکم: وقتی گفته می شود حکمت متعالیه، این حکمت موضوعش که محور و کانون همه مباحث است باید متعالی باشد و موضوع حکمت متعالیه که وجود است باید از وجودی که مشاء و اشراق می گوید متفاوت باشد این وجودی است که مساوق وحدت است و با تعالی از مرحله فلسفه عبور کرد و عدل مرتبه عرفان شده است آیا این ادعا درست است؟ دوم مرحوم صدرالمتالهین (ره) با مطرح کردن اصالت وجود مخاطب را از ذهنیات به حقایق خارجی متوجه کرده است حال چطور می توان در مقام انتقال علوم از ذهنیات خلاص شد و با حقایق خارجی علوم را فهمید و دوباره در دام ذهنیات نیفتاد و دیگر سراغ ماهیات نرفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب صدرا با طرح اصالت وجود از فلسفه عبور نکردند بلکه با چنین نگاهی حتی عرفان با شخصیتی عقلانی به میدان آمد. ۲. وقتی نظر به «وجود» باشد و به تشکیکی‌بودنِ آن، بر هرچه می‌نگری آن را در حیطه وجود می‌یابی. موفق باشید

35505
متن پرسش

سلام به استاد گرامی: شنیدم قسمتی از منزلی که جهت زوّار حاج قاسم در کرمان توسط جناب آقای سید محمد موسویان وقف شده است؛ هنوز برای تکمیل قسمتی از ساختمان نیاز به بودجه دارند. لطفاً شماره کارت واریز کمک‌‌های مردمی را اعلام بفرمایید تا إن شاء الله ما نیز سهیم باشیم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز فکر خوبی است که رفقا در این صحنه جدید تاریخی که با حاج قاسم آغاز شده است، حضوری این‌چنینی نیز داشته باشند. به امید آن‌که اسراری در مقابل‌شان مطابق زمان‌شناسی حقیقی گشوده شود. شماره کارت سید محمد موسویان 6037997983319618 می‌باشد. موفق باشید

35504
متن پرسش

با سلام: شما در برهان صدیقین می‌فرمایید که: بجای اینکه بگوییم، درخت هست باید بگوییم که، هست است که درخت شده است. حال با توجه به عبارات بالا آیا می‌توان گفت که: این هست که درخت شد همان عین وجود است؟ البته منظورم این نیست که عین وجود درخت شده چون درخت ماهیت است و حدود وجود. بعبارتی دیگر آیا می‌توان گفت که این عین وجود است که به درخت تجلی کرده است؟ نمی‌دانم منظورم را درست بیان کردم یا نه! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که «وجود» در ذات خود شدت و ضعف دارد و عین وجود مرتبه اشدّ آن است؛ از این جهت هر مرتبه از «وجود» عین وجود نیست ولی در عین حال وجود است. موفق باشید

35502
متن پرسش

سلام و عرض و ادب و احترام: چگونه دقیقا مطمئن شوم که صفت رذیله ای مثل ریا کلا از درونم ریشه کن شده و در هیچ کاری ریا ندارم؟ خیلی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که به این راحتی‌ها نیست. آری! اگر همچنان حساس باشیم در شکل‌دادن انگیزه‌های خود در مسیر جلب رضایت حضرت معبود، آرام‌آرام در مسیر عبور از ریا با جهانی روبرو می‌شوید که جهان تجلیات انوار الهی است. موفق باشید

35501
متن پرسش

سلام استاد عزیز: اگر بخواهیم شرایط کنونی فساد مسؤلین و بودن پوسته و ظاهری از اسلام بین مردم را تطبیق دهیم به عصر حیات اهل بیت در چه عصری از امامان هستیم؟ با توجه به شرایط کنونی جبهه حق کجاست؟ من که به جز رهبری که امید به همه می دهند نه مردم و نه مسؤلی رو کار درست نمی بینم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه اینطور بوده که سیطره اهل دنیا یک طرف و حضور نرم اهل معنا یک طرف. آری! بسیاری از مردم در شرایط امتحان‌دادن سختی هستند ولی حقیقتاً در میان همین مردم کم نیستند انسان‌های بسیار فرهیخته‌ای که می‌یابند چه اندازه شرایط برای حضور در جهان، حساس و خطیر است. اخیراً در کلاب‌هاوس آقای علیزاده تحت عنوان «عربده‌ای برای ایران، سکوت مقابل فرانسه» متوجه شدم چه انسان‌های فرهیخته‌ای در داخل ایران و خارج از ایران وجود دارند که نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی این اندازه بصیر می‌باشند. https://t.me/jedaal/2716 یا در همین برنامه «جهان آرا» در موضوع «از تهران ۱۴۰۱ تا پاریس» جناب استاد پیام تیرانداز چه اندازه حکیمانه متوجه شرایط جهان و موقعیت ما می‌باشند که خوب است به آن برنامه نظری بیندازید. https://eitaa.com/matalebevijeh/14085 . این‌جا است که متوجه می‌شویم نباید از بصیرت مردمان‌مان در عین این مشکلات غفلت کرد و نسبت به آیده نا امید بود.  موفق باشید    

35500
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در حرکت جوهری، حرکت معنی شد سیر تبدیل قوه به فعل و بعدا بحث شد که نفس انسان پس از مرگ ثابت می شود، اما در برزخ انسان هایی با فطرت پاک ابتدا عذاب می‌شوند تا در قیامت با نفس پاک ظاهر و حاضر شوند، آیا نمی توان گفت آن نفسی که در برزخ است قوه ی پاک شدن را دارد اما بلفعل نشده است و پس از عذاب بالفعل می شود و به تکامل می‌رسد، پس در عالم برزخ نیز حرکت وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به این‌که در دنیا، ابعادی از انسان هست که نوعی استعداد به حساب می‌آید و در نسبت بین جسم و روح، آن استعدادها امکان به فعلیت‌رسیدن پیدا می‌کنند و پس از مرگ که دیگر تنها نفسِ انسان است و جسم او نیز صورتی از نفس است نه آن‌که مانند دنیا دوگانگی نفس و بدن در میان باشد. لذا دیگر در آن دنیا خود انسان است با خودش، مگر آن‌که در خودش از جهتی در اجمال است و در برزخ شرایط به تفصیل‌آمدنِ وجوه اجمالی‌اش فراهم می‌شود تا خودش به تفصیل با خودش در نزد خودش حاضر شود و معنای تکامل در برزخ بدین معناست. موفق باشید  

35498
متن پرسش

با سلام: آیا انسان می‌تواند حضور خداوند را احساس کند و یا اینکه فقط ظهور خدا را احساس می‌کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خودمان دارد که بتوانیم با رفع حجاب‌هایی که بین ما و خدا می‌باشد، خود را در آغوش خدا بیابیم. در این مورد شرح تفسیر سوره حمد حضرت امام نکات خوبی را با ما در میان می‌گذارد. در ضمن کتاب «با دعا در آغوش خدا» متذکر چنین اموری می‌باشد. موفق باشید

35496
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: بنده پدرم مرحوم شدند اما به دلیل اینکه مهر و محبتی مخصوصا در اواخر عمر ایشان نسبت به من وجود نداشت و اگر هم وجود داشت با تبدیل کردن رابطه پدر و پسری به امر و فرمان و توقع انجام اوامر بدون حتی نرمش و یا مشورت یا نظر خواهی ساده با بنده و تنها با دستور کارها را پیش بردند و کم و بیش من هم رابطه عاطفی و مهر و حبت را با ایشان قطع کردم و هرچی امر کردن به حکم پدری و نون خور بودن در خانه پدر و نداشتن امکان جدا کردن خانه و... از ایشان تماما با سردی اما بدون هیچ حرفی دستورات ایشان را اجرا کنم قبلا به بواسطه اینکه پدر من است جر و بحث شکل می‌گرفت اما وقتی دیدم ایشان ما را فرزند خود نمی‌داند و گویی فقط کلفت و غلام برای سن پیری خواسته ما هم دیگر هیچ نافرمانی نکردیم. مثل قبل اما هیچ حرف و محبتی هم نداشتیم و همین باعث شده بنده علاقه ای نداشته باشم در این سال‌ها به سر قبر ایشان بروم اما به واسطه پدر بودن ایشان و وظیفه که ایشان به گردنم دارند در شب های جمعه و امثال آن برای ایشان اندک خیراتی و یا صدقه می‌دهم و یا روزه ای برای ایشان می‌گیرم و یا برخی اعمال مستحبی و... را به نیت ایشان انجام می‌دهم. سوال بنده این است الان بنده دچار عاق والدین نمی‌شوم به واسطه این نوع رفتار بعد از فوت ایشان؟ با توجه به اینکه حتی علاقه چندانی به رویارویی با ایشان حتی در بعد از زندگی این دنیا هم ندارم و در انجام کاری برای ایشان محبتی هم ندارم نسبت به ایشان و از سر وظیفه و اینکه یک رابطه شبه رئیس و مرئوس بین ما بوده و خداوند امر به اطاعت از ایشان کردند من هم این اعمال را کم و بیش انجام دادم که اخیرا کم هم شده اما تصمیم دارم حد مشخصی را نگه دارم این آیا روی گردانی از آنچه جایگاه پدر هست می باشد؟ برای من الان در این موضوع فقط عذاب و یا ناحقی جدید در حق ایشان اهمیت دارد که رخ می‌دهد یا خیر؟ این را هم متوجه هستم که بالاخره در نهایت ایشان حق بزرگی به گردن ما دارند و ایشان بنده را با سختی و عسرت بزرگ کردن اما بنده هم کم و بیش جایگاه و حرمت ایشان را خیلی نگه داشتیم و حتی از ابراز خیلی نیاز ها در نوجوانی به دلیل ناتوانی پدر در خرید صرفنظر کردیم از روی گشاده رویی و محبت نه از روی تحمل، اما رفتار ایشان در آخر عمر به شدت تمام مهر و محبت بین مان را ذایل کرد و هیچ علاقه ای به دیدار و مواجه با ایشان ندارم با آنکه می‌دانم اگر کسی قرار باشد از کسی شاکی باشد نهایت پدرمان کلی حق به گردن بنده دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نکاتی که می‌فرمایید همین‌که سعی می‌شود در حضورِ آن دنیایی ایشان با صدقه و نماز کمک‌شان کنید. إن شاءالله وظیفه خود را انجام داده‌اید. موفق باشید.

با توجه به این‌که این امور، امور شخصی است، بهتر است با دادن آدرس ایمیل خود، ما تنها جواب سؤالتان را به ایمیل تان ارسال کنیم تا وقت سایر کاربران جهت بازکردن متن گرفته نشود.

35495
متن پرسش

سلام: نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ معاون نهاد کتابخانه های عمومی به مناسبت حضور آن نهاد در نمایشگاه الکامپ به بیان ملاحظاتی درباره نسبت تکنولوژی با بایسته های فرهنگی پرداخته است. او پس از مروری بر رساله «پرسشی در باب تکنولوژی» از مارتین هیدگر، در پایان گفته است وظیفه فرهنگی مصرف‌کننده تکنولوژی چیست؟ شاید پاسخ هیدگر این است که مراقب تفسیر جزمی از تکنولوژی باشیم؛ جهان را با نگاه مهندسی نبینیم؛ تکنولوژی را «گزینش» کنیم و آن را با زیست‌بوم فرهنگی و اجتماعی خود بی‌آمیزیم و تناسب دهیم؛ در معلومات برآمده از تکنولوژی غرق نشویم و از یاد نبریم که ما، سرانجام، با انسان‌ سروکار داریم؛ از یاد نبریم که «بازاریابی و فروش»، «شناسایی جایگاه خود در شبکه جهانی دیجیتال»، «برقراری دادوستد علمی با دنیا و آشنایی با تجربه‌های جهانی»، «آورده مالی»، «در معرض دیدبودن»، «برقراری ارتباط» و بسیاری دیگر از اهداف رنگارنگ سازمانی، آن‌گاه بامعناست که تکنولوژی را در قامت یک «سرمایه فرهنگی» بببینیم (مدیریت فنّآوری اطلاعات)؛ سرمایه‌ای که قرار است رافع نیازهای ما باشد، نه عامل تسخیر طبیعت و ما. تکنولوژی برای ما چیزی عاریتی است و محصول «وضع فرهنگی» ما نیست؛ به همین دلیل باید درباره آن بحث ‌کنیم. آری، تکنولوژی تقدیر ماست. از این تقدیر آگاهانه استقبال کنیم و «خانه‌ای در خورد» آن بسازیم. (iranpl.ir/xpwF) نوشتن چنین یادداشتهایی از مدیران فرهنگی غنیمت است. ولی پرسش این است که یک مدیر اجرایی آیا به نوشتن این یادداشت بسنده کرده است یا برای مقصد این نوشتار قیامی هم داشته است؟ اگر امکان آن فراهم نیست که باید با تغییر در نوع نوشتن از این امور، از عسرت ها گفت و اگر فراهم است که باید گزارش داد. به نظر می رسد حداقل باید در این موارد از اندیشمندان برای نظردهی و گفتگو دعوت کرد و در کارهای کوچک اقدامات عملی را سامان داد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید این نوع حضور و ورود را به فال نیک گرفت و اگر حقیقتاً بخواهیم از طریق انقلاب اسلامی در جهان حاضر شویم و متذکر انهدام جهان ذیل تکنولوژی عنان‌گسیخته باشیم، باید این نوع نگاه را تقویت کرد. در رابطه با نسبت توحیدِ آخرین دین و هوش مصنوعی بنا شده است در جلسه اخیری که در شرح سوره «علق» در پیش است عرایضی بشود که قسمتی از یادداشت مربوط به آن بحث خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید
- با حضور در توحید آخرین دین و عبور از ظلمانی‌ترین توهّمات، این انسان است که باید مواظب باشد هوش مصنوعی محور زندگی‌ او را در اختیار نگیرد. زیرا انسان مدرن با حضوری که در علوم دقیقه پیدا کرده و با محورقراردادن محاسبه‌های عقل ریاضی و قراردادن ابزار الکترونیکی در زندگی خود، در امتداد همان حضور، هوش مصنوعی به میان آمد. حال این انسان است و تصوری که از دست‌آوردهای جدید زندگی الکترونیکی خود دارد که آیا هوش مصنوعی را جانشین انسان کند و یا با نگاه توحیدی نابِ اسلامی و با نظر به سنت‌های جاری در عالم، مواظب باشد ابزارهایی مانند هوش مصنوعی موجب هرچه بیشتر رشد توهّمات انسان نگردد و در نتیجه از این طریق انسان را در اختیار بگیرد.
بحث در تفاوت تفکرِ محاسبه‌گر است با تفکری که با درک معنویات عالم، آینده خود را مدیریت می‌کند, در حالی‌که تکنولوژی، حاصل تفکر محاسبه‌گر است و در آخرین صورت آن با هوش مصنوعی روبه‌رو هستیم و در این صورت اگر انسانِ آینده در مسیری پای گذارد که  در محدوده تفکر محاسبه‌گر باشد، این انسان و هوش مصنوعی در همدیگر منحل می‌شوند و در عمل هوش مصنوعی رقیب چنین انسانی می‌گردد، یعنی انسانی که در حدّ انسانِ محاسبه‌گر تقلیل یافته. مثل آن‌که خود ما جوانانِ با هوشِ خود را به کامپیوتر توصیف می‌کنیم. بدین معنا در واقع می‌گوییم این جوان به دستگاه محاسبه‌گر شبیه است. در رقابت بین انسان با هوش مصنوعی که محور همه چیز محاسبه‌گری ریاضی مدّ نظر است، البته هوش مصنوعی انسان را مقهور خود می‌کند، مگر آن‌که انسان متوجه باشد امکانات دیگری دارد و «ربّ اکرمِ» او بنا دارد آن امکانات را با او در میان بگذارد تا امکان اندیشیدن به موضوعاتی که ماورای اندیشیدن به موضوعات محاسباتی است برایش پیش آید و این با توحیدِ آخرین وَحی الهی به عالی‌ترین نحوه شکل می‌گیرد. انسان در این حالت متوجه می‌شود علاوه بر آنچه کامپیوتر و هوش مصنوعی به او می‌دهد، امکانات دیگری هم دارد، این انسان مقهور هوش مصنوعی نمی‌شود.
- در نظر به انسانِ آینده و انسان آخرالزمانی، بحث در آن است که آیا آن انسان به آینده تکنولوژی می‌اندیشد و یا به آینده خودش و امکاناتی که وَحی الهی در مقابلش قرار داده تا از طریق تکنولوژی بلعیده نشود و تنها نسبتی با تکنولوژی داشته باشد و این در صورتی است که خود را تا محدوده عقل تکنیکی تقلیل ندهد وبه «باسم ربِّ» خود نظر کند که ربّ اکرم است. آیا نباید با نظر به توحیدِ آخرین وَحی الهی متوجه باشیم با غفلت از «اسم ربّ» کار انسان به بلعیده شدن توسط تکنولوژی می‌انجامد و این هوش مصنوعی است که آینده بشر را در دست می‌گیرد؟ این‌جا است که در این آخرین زمان، انقلاب اسلامی با توحید اسلامی بنا دارد سرنوشت بشر جدید را از بلعیده‌شدن توسط تکنولوژی نجات دهد. توحید آخرالزمانیِ انقلاب اسلامی، راه‌های جدید و متعالی در مقابل او قرار می‌دهد، به همان معنایی که فرمود: «عَلَّمَ ٱلإِنسَانَ مَا لَم يَعلَم» یعنی انسانِ آخرالزمانی را به حقایقی آگاه می‌کند که خودش از آن آگاهی نداشت و راه نجات از سیطره اموری مانند هوش مصنوعی آن است که میدان در اختیار موحدانی باشد که متوجه امکانات متعالی انسان نیز باشند.
- آری! تکنیک‌های هوشمند به یک معنا زندگی انسان را در اختیار می‌گیرد برای دستکاری‌کردنِ خود انسان و مسیری است برای انحلال انسان، مگر آن‌که به نور توحید اسلامی، انسان بتواند خود را فراتر از تکنولوژی حفظ کند که در این زمانه انقلاب اسلامی این مهم را به عهده گرفته و سوره «علق» حکایت توجه به آغاز تاریخی است تا به جای آن‌که انسان گرفتار خرافات آخرالزمانی گردد، به «اسم ربّ» نظر کند و در ابعاد متعالی‌اش رشد نماید. زیرا پروردگار ما بنا دارد ما را به خودمان وا نگذارد تا مانند جهان بی‌پروردگار سرگردان باشیم.    

 

35494
متن پرسش

سلام استاد: من سوال ۳۵۴۷۷ رو پرسیده بودم. منظورتون رو متوجه نشدم. یعنی شما به نجات برادرم امیدوارین یا منظورتون این بود که کاری براش نمیشه کرد؟ من خیلی ملتمسانه از شما سوال کردم ولی جواب شما اینقدر کوتاه بود که نفهمیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما انسان‌ها بیش از این توانی نداریم ولی نباید هرگز از رحمت الهی مأیوس باشیم. از آن طرف هم نباید از تقدیرات الهی که هر کدام بر اساس مصلحتی است، غفلت کنیم. موفق باشید

35493
متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب و احترام. سوال: احساس انزجار و عدم میل به گناه به خاطر علم به اثر آن که تضعیف ارتباط با حق و تضعیف احساس حضور محضر حضرت حق است اشکال دارد؟ توی ذهن حقیر این میاد که نکنه این نفس منه که خوشش میاد بزرگ و معنوی باشه و برای همین انزجار از فلان گناه مثلا پیدا میکنه، و خالصا برای خداوند متعال نیست؛ این مطلب درسته استاد؟ ممنون میشم حقیر را راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است و همین است آن خلوص که انسان را تا میهمانیِ خدا جلو می‌برد و جهانی معنوی را مقابلش می‌گشاید. موفق باشید

35492
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: استاد بنده جایی خواندم که لباسی که تنت بوده زمانی که غمگین بودی را عوض کن و نمی‌دانم این سخن از که بود و با این حرف من زمانی که فکر گناه هم می‌کردم می‌خواستم لباسم را عوض کنم و یا دستم را بشویم دهانم را بشویم پایم را بشویم با وجود اینکه بعد از آن احساس رها شدن و دور شدن از آن غم و یا گناه را می‌کردم اما الان اگر این کار برایم اجبار شده است که حتما باید تطهیر کنم تا آثارش بر روحم برود و نمی‌دانم این احساس رضایت خیالی است یا حقیقی لطفا بنده را راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع توصیه‌ها بحث در تغییر حالت است که در جای خود مؤثر می‌باشد ولی راه حل اصلی، حضور در معارف حقه می‌باشد که قرآن مجید در مقابل ما گشوده است. موفق باشید

35491
متن پرسش

سلام علیکم: من فردی هستم زمانی که یه اتفاق بد برام میفته خیلی خود خوری می‌کنم و حرص می‌خورم، اینقدر تو فکرش میرم که حتی ممکنه شب خوابش هم ببینم. یا اصلا از فکر خوابم نبره. حالا سوالم از شما اینه با توجه به اینکه اصل ما جسم نیست و خود ما هستیم اگر من با این وضع بمیرم روحم در فشار و تنگی است؟ چکار کنم که از این مشکل رهایی پیدا کنم و مصداق شخص میوه فروش که بعد از ۱۰۰ سال هنوز می‌گفت گل بسر داره خیار نباشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خطوراتی این‌چنینی، اصلِ شخصیت انسان را تشکیل نمی‌دهند. شخصیت اصلی انسان مبتنی بر معارف ناب و اخلاق فاضله است و از این جهت باید سعی در فهم عمیق‌تر معارف حقّه و تلاش برای رعایت اخلاق فاضله داشت. در این مورد خوب است به شرح «حدیث جنود عقل و جهل» که حضرت امام خمینی شرح کرده اند رجوع شود. موفق باشید

35490
متن پرسش

با سلام: چندی پیش صحبتی از شاگردان مرحوم سعادت پرور شنیدم که می‌خواستم نظر شما را در این مورد بپرسم. بحث در مورد امامت انسان کامل و حکومت اسلامی بود که ایشان می‌گفتند که در حکومت اسلامی قدرت باید در دست انسان کامل باشد. حال اگر انسان کامل حضور نداشت باید انسانی که عارف وارسته باشد و اسفار اربعه را طی کرده باشد که بتواند در راس حاکمیت بایستد. مثالی ایشون زدند در مورد انقلاب اسلامی و گفتند که در اول انقلاب بخاطر روح قدسی امام خمینی بود که شرایط جامعه تغییر کرد و بلایا و فتنه ها از جامعه دور شد و در همه مردم روحیه گذشت و ایثار وجود داشت و مردم از حکومت دینی لذت می‌بردند. ایشون کلا علت پیروزی جنگ 8 ساله و اون روحیه شهادت طلبی که در جوانان را بخاطر وجود روح قدسی در راس حکومت می‌دانستند. در بخش دیگری از سخنان ایشان اشاره به وضعیت فعلی بود که می‌گفتند با وجود اینکه الان رهبر قدسی در کشور وجود دارد اما قدرت در سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه پخش شده و به نوعی ایشان در راس امور نیستند. با اینکه زمان امام خمینی این قوای سه گانه وجود داشت اما کسی رو حرف امام حرف نمی‌زد و یک قداستی برای ایشان در جامعه وجود داشت. این حکومت فعلی مثل دموکراسی غربی است که قدرت در قوای مختلف پخش شده. به عبارت دیگر قدرت در سیستم نفوذ کرده و با اینکه مدیران عوض می‌شوند ولی سیستم تغییری نمی‌کند. نمیخام بگم دقیقا عین غرب شده ولی علت این شرایط اجتماعی و اقتصادی را این میدونستند که قدرت در دست عارف وارسته و کامل نیست. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است و حقیقتاً همانطور که به ما در روایات فرموده اند آن اندازه که مردم شبیه حاکمان شان هستند، شبیه والدینشان نمی‌باشند و این را ما در ابتدای انقلاب و در فضای دفاع مقدس تجربه کردیم از آن جهت که نیاز است انسان‌ها برای زندگی سالم، ذیل حاکمیت اسلام و انسانی‌الهی زندگی را بگذرانند. ولی از آن طرف، آزادی انسان و انتخابی که باید بر اساس معارف قدسی انجام دهد نیز باید مدّ نظر باشد. در زمان حضرت امام خمینی آن نسل تا حدّی در فضای معرفتیِ آن مرد الهی فکر می‌کردند ولی با تهاجم فرهنگی و کوتاهی‌هایی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب پیش آمد، به هر حال ما با نسل جدیدی روبرو هستیم که در فضای معرفتیِ اصیلی نمی‌اندیشد و وجود شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ها را نباید ساده گرفت. در این‌جا است که باید به این فکر باشیم که توحیدی ناب در میان آید که انسان‌ها احساس نیاز کنند که بدون آن نوع نگاه و آن توحید به آنچه باید برسند، نمی‌رسند و این، تنها و تنها باید در سیره و سلوک افرادی مانند من و شما به نمایش درآید تا انسان‌های تحت تأثیر شبکه‌های جهانی متوجه شوند جهانی بسی متعالی در میان است که نمی‌توانند از آن غافل شوند. آیا نباید به این موضوع فکر کرد؟ موفق باشید        

35489
متن پرسش

سلام استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که در مورد مستند بانو قدس ایران حدود یک ماه پیش از شما شده بود فرموده بودید مستند مذکور را ندیده اید. امروز مستند را دیدم، به نظرم برای ما که در افقمان مجذوب امام عزیز و شخصیت ایشان هستیم، این مستند حاوی پیچیدگی هائیست. می‌خواستم بدانم مستند را دیده اید؟ احساس می کنم برایم سوالاتی در میان است که تنها ناظر به مستند می‌توان در مورد آن ها گفتگو کرد. حتی به صورت متن نیز قادر به بیان سوال نیستم. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تأکید جنابعالی سعی می‌کنم در اسرع وقت ببینم. موفق باشید

35488
متن پرسش

سلام خدمت استاد: با توجه به اینکه در سالهای قبل از کرونا در روز عید غدیر خدمت می رسیدیم، آیا امسال هم که از کرونا عبور کرده ایم می توانیم خدمتتان باشیم؟

متن پاسخ

غدیر؛ قطعه ای از تاریخ در پاسداشتِ انسانیت انسان

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه به جهت مصادف شدن عید غدیر با چهلم رحلت خواهرم، نمی توانم خدمت عزیزان باشم ولی قصه «غدیر» امری است که به هر بهانه ای باید مدّ نظر باشد. إن شاءالله زیر سایه ولایت انسانِ کامل همواره زنده و سرزنده در این کویرِ گسترده غفلت از انسانیت، بتوانید نسبت خود را با مولای متقیان «علیه السلام» هر روز بهتر و عمیق تر نمایید از آن جهت که زمان، زمانه بحرانِ معنای انسان است در نزد خود؛ آیا جز این است که بهترین راه برای درک انسانیت در نزد خودمان نظر به شخصیت مولای متقیان «علیه السلام» است؟ و آیا اگر قرآن و اسلام آمده است تا انسان به معنای اصیل خود برگردد، «غدیر» قطعه ای از تاریخ اسلام نیست تا انسانها در نسبت با امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» به انسانیت خود فکر کنند و معنی قدسی بودن را در این انسانیت تجربه نمایند؟ غدیر بر شما مبارک باد که هرگز از این قطعه تاریخی غفلت ننموده اید و پاسداشت این قطعه از تاریخ، پاسداشت انسانیت انسان است. موفق باشید

35486
متن پرسش

سلام استاد: کار فرهنگی عالمانه در مورد موضوعاتی مثل حجاب در حیطه فردی و نه اجتماعی چگونه باید باشد؟ آیت الله بهجت می‌فرمودند: «من که به مسافرت می‌رفتم، بعضی از راننده‌ها نوار موسیقی باز می‌کردند، من نهی نمی‌کردم. چون از بعضی‌هایشان حرف ارتداد شنیده شده بود.» (یعنی فعلاً فاسق بودند، ولی با دخالت ما مرتد هم می شدند!) اگر نهی از بی حجابی حتی با زبان خوش و دوستانه منجر به نتیجه منفی شود چه باید کرد؟ برای مثال این روش که ابتدا تشویق به ارتباط قلبی با خدا شود و نماز اصلاح شود و ان شاء الله این نماز «تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» بشود عالمانه است؟ یعنی ورود ابتدا با حجاب نباشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر معرفتی همان‌طور است که می‌فرمایید و در جواب سؤال شماره 35485 عرایضی شد. ولی بحث قانونی آن بحث دیگری است که هر شهروندی به عنوان رعایت قانون جامعه باید آن را بپذیرد، خالی از آن که بدان معتقد باشد، یا نباشد. موفق باشید

35485
متن پرسش

سلام علیکم استاد: آیا بی حجابی این روزها امری موقت است یا طولانی مدت؟ پاسخ پرسش های گذشته را مطالعه کردم اما اگر ممک است تحلیل خودتان را از وضعیت بگویید تشکر. مشهد دعاگوی شما هستم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً موضوع، موضوع ساده‌ای نیست و بحث در نوعی گذار از تاریخی به تاریخی است. تصور بنده آن است باید معنای آزادی را به دختران‌مان که به عنوان بشر جدید، آزادی برایشان مهم است روشن کرد و در این راستا عرایضی در مقاله «تقابل حجاب و آزادی چرا؟» و چهار جلسه شرح آن به میان آمد و از این جهت مسلّماً بی‌حجابی از معنای خود که تصور آزادی است، فرو می‌افتد و البته این غیر از بحث در قانونی است که به عنوان رعایت عفاف و حجاب مدّ نظر است و باید قانون‌گزاران به آن بپردازند. موفق باشید

35484
متن پرسش

با سلام با عرض خسته نباشید محضر استاد. در قرآن می‌فرماید «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» شما در شرح مقالات فرمودید احسن قوام روح است ولی در جایی دیگر دارید خلق مربوط به بدن و ماده و علل معده است و امر است که مربوط به روح است، اینجا واژه خلق به معنای امر است؟ یا اینکه روح هم دفعتا ایجاد نشده و خلق شده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید وقتی بحث خلقت تدریجی مقابل خلقت دفعی در میان باشد واژه «خلق» مربوط به خلقت تدریجی است. ولی وقتی بحث در «ایجاد» است به معنی کلی آن، می‌تواند شامل «امر» و «خلق» باشد. و ظاهراً آیه فوق خلقت را به این معنا مدّ نظر آورده. موفق باشید

35483
متن پرسش

سلام استاد: اگر بخواین از ۷۲ کتابی که از شما چاپ شده چند کتاب را به عنوان خلاصه و چکیده مباحث شما، برای مطالعه چه کتاب‌هایی را پیشنهاد می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آسانی نیست. شاید بتوان گفت در سه مرحله از ظهور، در مرحله اول کتاب «آشتی با خدا» و در مرحله دوم کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و در مرحله سوم کتاب «بنیان‌های حکمت حضور در جهان بین دو جهان». کتاب‌هایی است که می‌توانید سه ساحت از تفکر را تجربه کنید. موفق باشید

35482
متن پرسش

بسم الله الرّحمن الرّحیم: موضوع؛ علت نفوذ فرهنگ غرب در جوامع اسلامی از منظر اقبال لاهوری
 با سلام جناب استاد: در سایه رادمردی و پایداری و استقامت، و خون شهدای پرکشیده، قول و حال شهدای خاک گزیده، امثال شما، امروز بر من و منِ نوعی‌ها، سخت نیست، کشفِ میراث پاکان و نیکان و اولیا و اندیشمندان مطهر نهاد.... مدتی است بر آثار فقیه و عارف و فیلسوف بزرگ جناب اقبال لاهوری (ره) مبادرت دارم. در مجموعه «اسرار خودی» به حکایت عجیبی رسیدم، که هرچند نزدیک به صدسال است نگارش شده است ولی گویی زنده است و سخن امروز ماست، برخوردم. عنوان حکایت این است «حکایت درین معنی که مسئله نفي خودی از مخترعات اقوامِ مغلوبه بنی انسان است که به این طریق، مخفی اخلاق اقوامِ غالبه را ضعیف می‌سازد» حکایت گوسفندانی است که چون در مقابل شیران تیز چشم و تیز دندان، هیچ چاره‌ایی جز شکارشدن ندارند، اما چاره کار را در القای مفاهیم به ظاهر درست و صواب، اما به باطن، در غایتِ ناصوابی و غلطی یافته اند، و اینگونه شیر با این عظمت را سُخره خود می‌کنند. گوسفند چون هیچ راهی برای فرار نمی‌بیند با خود می‌گوید:
شیر نر را میش کردن ممکن است / غافلش از «خویش کردن» ممکن است....
 گوسفند، راهکار را در خلعِ سلاح فرهنگی شیر می‌بیند، او سودای غافل‌کردن شیر از خویشتن خویشش را دارد، و به شیر می‌گوید، فکر سود باش!!! (به ظاهر درست است اما غلط!!) ....
توبه از اعمال نا محمود کن / ای زیان اندیش فکر سود کن
 تیزی دندان تو را رسوا کند / دیده ی ادراک را اعمی کند
 (به این بیت توجه بفرمایید، و آن را با سخنانی که در راستای خلع سلاح کشورها اعم از ایران گفته اند و در مقابل پیشرفت‌های اقتصادی را اولویت داده‌اند، در نظر تطبیق بفرمایید. بگذریم) گوسفند با این القائاتِ درست و اما غلط، شیر را سُخره خود می‌کند. چرا؟ چون شیر، فریب (فرهنگی) گوسفند را خورد. به ابیات توجه بفرمایید و شباهت عرفان‌های نوظهور و منفعل‌گرا و صوفیه مسلک تطبیق کنیم.
 غافل از خود شو اگر فرزانه ئی / گر ز خود غافل نه ئی دیوانه ئی
این علفزار جهان هیچ است هیچ / تو برین موهوم ای نادان مپیچ
به سخنان عرفان مسلکان و دینداران انگلیسی شبیه نیست؟! حال سوال این است چرا شیر، فریب گوسفند را می‌خورد؟ چون! شیر درک درستی از صلح ندارد، او گمان می‌کند، که صلح یعنی اجازه دادن به ادامه حیات هر پدیده ایی، و این تنبلی فرهنگی منجر به فساد و تحت سیطره واقع‌شدن او می‌شود.
 خیل شیر از سخت‌کوشی خسته بود / دل به ذوق تن‌پرستی بسته بود
 آمدش این پندِ خواب‌آور پسند / خورد از خامی، فسونِ گوسفند
سخن من این است! ۱) اگر غرب توانست بر کشورهای اسلامی حمله کند، ابتدا نه قدرت توپ بود و نه تفنگ و علم، و نه ثروت‌شان؛ بلکه قدرت‌شان در القاء و بی‌ارزش نمودن «خویش» ما بود، در تطبیق‌های غلط..... ۲) اگر غرب توانست بر ما حمله کند، در عدم تعبیر و تفسیر صحیح ما مسلمانان از «مماشات» بود. آن‌جا که ارزش فرهنگیِ جهاد با جنگ یکسان انگاشته شد. ۳) اگر غرب بتواند بر ما حمله کند، نه با موشک است نه علم، و نه ثروت، بلکه گرفتن «خویش ِما» از ماست، ۴) اگر غرب امروز در حال شیعه هراسی به جهان اسلام است! (مثال حکایت گوسفند) سخنی ندارد! فرهنگی ندارد، در موضع ضعف فرهنگی است، اگر بگوییم انضمام، واژه «فرهنگ» با «غرب» یکی از بزرگ‌ترین حملات خاموش است؛ سخنِ گزافه نیست، چراکه فرهنگِ غربی وجود ندارد، فریبِ غربی وجود دارد، «فرهنگ» عبارتست از سخن‌داشتن، عالمِ فراتر داشتن! منظر گسترده‌تر داشتن! از ماده فراتر رفتن،... جناب اقبال به درستی متوجه احتمال اشتباه‌انگاری جوامع مسلمان از «خود» «بیخود» و حتی شهادت بوده است، ایشان در تلاش است تا بگوید، تفسیر درست و نادرست از «خود» چیست؟ لذا افلاطون را به سُخره می‌گیرد، چراکه افلاطون از «خود» سخن گفت که خود، نبود، چون «جایگاه ولایت» را نادیده انگاشته بود و تذکر را فی نفسه ارزشمند دانست. در حالی‌که تذکر، بدون امام، بالفعل نخواهد شد و در حد قوه فرو خواهد ماند.
 باید توجه کنیم که اگر امثال شماها شبانه روز در استقامت نبودند امروز من نیز در این باور نبودم! اگر «رهبر معظم» نبود و «حاج قاسم» نبود بی‌شک امثال شماها نبودند و اگر امام عصر نبود، رهبر معظم انقلاب هم نبود و اگر ایشان نبود انسان، مصداق بارز خسران بود! این‌ها جایگاه ولایت است. در یونان بدان توجه نیست! آن تئوری، انسان را یک موجودِ تجربه‌گرا می‌شناسد، حتی توجه ندارد که تجربه بدون الگو توجه اصلا اتفاق نمی‌افتد! حال همین بی‌فرهنگان، ادعای فرهنگ دارند، چگونه؟ با بی‌ارزش جلوه‌دادنِ جایگاه «ولیّ»، اینجاست که «ولیّ»، همان «خودِ» هریک ماست، و اینجاست که دست و عقل و شعور این فریبکاران بدان نائل نیست، راه، یکی است و جز این نیست! نه در عرصه شخصی و نه در عرصه جمعی! «ولایت مداری»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید جناب اقبال لاهوری به خوبی متوجه بود ما با چیزی به نام «غرب» روبه‌رو هستیم که زیر پوشش تکنولوژی و نظمی که مسلّم، الهی نیست؛ بنا دارد جهان اسلام را که رقیب خود تشخیص داده بود، از هویت بیندازد. با این‌که او برای متفکران غرب ارزش قائل بود و تحصیلاتی در جهان غرب داشت، ولی به خوبی متوجه شده بود غرب از جهتی برای ملت‌های مسلمان یک بلا است و بنا دارد ملتها را از اصالت‌های بومی خود بی‌محتوا کند و همان‌طور که می‌فرمایید گفته‌هایش در مورد خودی و غیر خودی، جهانی را در مقابل ما می‌گشاید تا گوهری که در دست داریم، وا نهیم و آن گوهر همان اصالت‌های اسلامی و حتی ایرانیِ ما بود. و از این جهت در شعر مشهور خود نسبت به جوانان عجم نکات دقیقی دارد و می‌گوید:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه‌ها زد در ضمیر زندگی اندیشه‌ام
تا بدست آورده‌ام افکار پنهان شما
آیا امیدی در جان او روشن شده است که در این سال‌ها متوجه حضور حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌باشد آن‌جا که می‌گوید:
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده‌ام از روزنِ دیوار زندان شما
تحت تأثیر خودی و غیر خودی جناب اقبال و این‌که غرب بنا دارد خودِ ما را از ما بستاند؛ در مقاله «ای امام» عرض شد:
اي برادر! دزدان كه آمدند تا غارتمان كنند! آري غارتمان كنند، امّا نه فقط زمين و نفت ما را بدزدند، بلكه «خودمان» را، يعني هويت اسلاميمان را بدزدند، تو كجا بودي؟ ما كجا بوديم؟ اصلاً همه‌مان كجا بوديم؟ اصلاً مگر اسم آن نحوه بودن را مي‌توان «بودن» گذاشت؟
و این‌جا است که علت علاقه او به نیچه از آن جهت می‌تواند باشد که نیچه نیز متذکر زندگی بود و نه عرفان‌های منفعل که زندگی را نادیده می‌گیرند. و لذا باطرح انسانِ آرمانی به استقبال اَبر مردِ نیچه می‌رود تا معلوم کند در این جهان چگونه می‌توان «خود» بود و با «خود» زیست و با نظر به نمادِ انسان انسان‌ها که مسلّم انسانی است الهی؛ ولایتِ مدّ نظر اسلام را به معنا نشست و از خودی گفت. خوب است که در آخر چند بیتی از شعر «رموز خودی و بی‌خودی» او را با هم زمرمه کنیم که می‌گوید:
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ        آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهان‌بینان که خود را دیده‌اند        خود گلیم خویش را بافیده‌اند
ای امین دولت تهذیب و دین        آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره        نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن        واستان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو        مؤمن خود، کافر افرنگ شو
دانی از افرنگ و از کار فرنگ        تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او        ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو می‌دانی حسابش را درست        از حریرش نرمتر، کرباس توست
هوشمندی از خُم او مِی نخورد        هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
موفق باشید   

نمایش چاپی