بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2293
متن پرسش
با سلام.استاد پسری هستم25 ساله.دختر بسیار خوبی در اقوام درجه اول دارم که 5-6 سال از بنده بزرگترند و سن ازدواجشان دارد میگذرد.به نظر شما مطرح کردن ازدواج به صلاح است یا طبق احادیث پی دختری باشم که از خودم کوچکتر باشند؟پس چرا پیامبر(ص)با حضرت خدیجه ازدواج کردن؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر بعدا تحت تأثیر توهمات خود قرارنگیرید که بهتر بود با کسی ازدواج می‌کردید که سن او از شما کمتر بود و اگر تحت تأثر حرف‌های مردم قرارنگیرد، و اگر آن خانم نیز به جهت بالابودن سنّ نخواهد قوّام بودن مرد خود را نادیده‌بگیرد و یا بخواهد برای مردش مادری کند، کار بدی نیست و جای مشورت بیشتر با افرادی که آن‌خانم و شما را می‌شناسند دارد. موفق باشید.
145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد می خواستم نظرشمارادرمورد این گونه اظهارات که در بعضی از سایتها می آید را بدان.می خواستم بدانم آنانی که این نظریات را که می دهند چگونه انسانهایی هستند ودارای چه روحیه ایی؟آیاتمام حرفهایی که در زیر هست بی پایه وبی اساس می باشد و از وهم نویسنده ناشی شده.بلاخره نظر خودتان را به عنوان کسی که سالها دردین تحقیق کرده بدان تا بفهمم نظر واقعی اسلام دربرخورد با این نوشته ها چیست؟ خداحفظتان کند
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: پس از سلام عرض بنده در جواب سؤالات خیلی طولانی جنابعالی آن است که چند نکته را فراموش نفرمایید؛ یکی این‌که در مقایسه‌ی نظام شاهنشاهی با نظام اسلامی، به شرایط جهان توجه فرمایید، فرهنگ مدرنیته در سال‌های اخیر آنچنان در جهان ظهور کرد که کلّ جهان با فساد غیر قابل تصوری روبه‌رو شده، در زمانی که در تهران هزاران هزار دختران ما بدون حجاب و با دامن‌های کوتاه در خیابان‌ها پرسه می‌زدند، در دُوبی و کویت یک زن بی‌حجاب نبود. حالا اگر خواستید نقش انقلاب اسلامی را در کنترل فساد بررسی بفرمایید تهران را با دوبی امروزمقایسه کنید. نکته‌ی دیگر عنایت داشته باشید که غرب و به‌خصوص آمریکا و اسرائیل به‌عنوان یک پروژه‌ی اساسی در فاسدکردن ملت ایران برنامه‌ی جدّی دارند، در حالی‌که این برنامه را برای کشورهای دیگر ندارند، و لذا در مقایسه‌ی کشور با بقیه کشور ها و با قبل از انقلاب به این زاویه نیز عنایت شود. نکته‌ی سوم این است که بنده نیز با شما موافقم که دشمنان ما از غفلت ما استفاده کردند و از این‌که ما اسلام عزیز را آن‌طور که باید و شاید ارائه ندادیم ضرر نمودیم ولی راه حل‌ جبران غفلت پشت‌کردن به انقلاب نیست، تقویت مبانی اعتقادی است تا جوانان و خانواده‌های خود را از این هلاکتی که دشمن برای ما برنامه‌ریزی کرده است نجات دهیم. از نامه‌ی شما این نگرانی برایم پیش آمد که خدای ناکرده به جهت عدم موفقیت‌ها، به راه‌ها و افرادی که سرمایه‌ی این ملت‌اند و با تلاش شبانه‌روزی سعی دارند ملت ما را از بحران تاریخی خود آزاد کنند، پشت شود. کمی حکیمانه‌تر فکر کنید تا تقصیرهای دشمنان را برگردن دوستان پیاده نکنیم. موفق باشید
12102
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1- رابطه نفس با بدن چگونه ارتباطی است؟ آیا نفس توجه شدید به بدن دارد یا با بدن متحد است یا .....، لطفا کمی درباره چگونگی ارتباط نفس با بدن توضیح دهید. 2- لطفا درباره واسطه میان بدن و نفس که روح بخاری است توضیح دهید. 3- آیا متن زیر درباره رابطه نفس و بدن درست است؟ "ملاصدرا و نحوه­ تعلق رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا نفس یا ذهن، وجود عقلی بسیط و یکی از صور در علم الهی است (شیرازی، 1380، ج8، ص428). به نظر وی، نفس جوهری مستقل است که نخست به صورت جسم ظاهر می­گردد و آنگاه از طریق حرکت جوهری به نفس نباتی، نفس حیوانی و سرانجام نفس ناطقه­ انسانی تبدیل می­شود (شیرازی، 1380، ج2، ص259). ایشان بر این عقیده است که نفس در آغاز پیدایش خود، صورتی است مادی و به تعبیر خود او «لا شیء محض» است (همان، ج8، ص383)؛ یعنی فاقد مرتبه­ فعلیت و وحدت است. به عبارت دیگر در آخرین مرحله جسمانیت و اولین مرحله­ روحانیت قرار دارد. بدین صورت که نه جسم محض و نه روح محض است، بلکه تنها کمال جسم و قوه­ روح است که در نهایت به تجرد می­رسد و از جسم بی­نیاز می­شود: «نفس انسانی از لحاظ حدوث و تصرف مادی است، تصرف او در اجسام مادی است و تعقل ذات خود و ذات جاعل خود در او روحانی است» (همان، ص402). تلقی وی از ماده تا حدی ارسطویی است که آن را بر اساس حکمت متعالیه خود اصلاح کرده است. از نظر او ماده چیزی کدر و پایین­ترین مرتبه وجود الهی است و اگرچه دارای بهره­ای از وجود است اما آن بهره اندک است. بنابراین ماده بر حسب بهره ضعیفی که از وجود دارد، دارای نوعی آگاهی است (اکبریان، 1388، ص65). لذا ماده چیز بی­جان و منفعلی نیست، بلکه دارای شعور می­باشد. صدرالمتألهین همچون فلاسفه­ دیگر، تأثیر مستقیم و بدون واسطه­ نفس مجرد بر بدن مادی را ناممکن می­شمارد. ایشان بیان می­کند که هم عالم مجردات و هم عالم مادیات از مراتب وجود هستند. در عالم مادیات، لطافت و عدم لطافت نشانگر مراتب وجود به لحاظ شدت و ضعف است. از اینجا می­توان نتیجه گرفت که تنها وجود مادی لطیف می­تواند متعلق جوهر نفسانی مجرد باشد. واسطه­ای که ملاصدرا میان بدن و نفس قائل می­شود، جوهر لطیفی است که آن را «روح بخاری» می­نامد. به نظر وی، واسطه­ میان هر دو جوهر، یعنی بدن و نفس، از حالت وسط برخوردار است، یعنی نیمه مجرد و نیمه مادی (الشیرازی، 1382، ج9، ص77-74). او همچون فخر رازی و شیخ­الرئیس معتقد است که روح بخاری از اجزای لطیف و بخاری اخلاط حاصل می­شود، حال آنکه اجزای بدن از اجزای غلیظ اخلاط تحقق می­یابد. البته، ملاصدرا به سه روح معتقد است که از حیث رقت و لطافت، در سه مرتبه قرار می­گیرند. او لطیف­ترین اجزای اخلاط را روح نفسانی مغزی می­داند که پس از آن، روح حیوانی قلبی و در نهایت، روح طبیعی کبدی قرار دارند (اکبری، 1386، ص113). ملاصدرا نفس انسان را ایستا و دارای فقط یک درجه از وجود نمی­داند که بی­حرکت و غیرقابل تغییر باشد، بلکه آن را دارای رشد و حرکتی در جوهر و ذات خود می­داند که روز به روز کامل­تر می­شود (الشیرازی، 1380، ج8، ص445). از نظر ملاصدرا وجود نفس در عالم عقل، خالص و بدون پوشش است. اما کمالاتی برای او متصور است که دست­یابی به آنها برای او جز از طریق تنزل به بدن مادی و کاربرد اندام­های بدن ممکن نیست (همان، ص346). ملاصدرا می­گوید چنین امری محال است از اتحاد صورتی عقلی و غیرجمادی با ماده­ جسمانی بدون وساطت کمال و تغییر تدریجی ماده حاصل شود، از این رو، نفس در آغاز خلقت دنیوی خود از لحاظ وجود، جسمانی و در سطح بدن است (همان، ج3، ص358)، اما قابلیت این را دارد که به صورت صور عقلی درآید، حال آنکه بدن چنین قابلیتی ندارد (همان، ج9 ،ص231). به نظر وی، نفس صورت بدن می­باشد و لذا ترکیب نفس و بدن از نظر وی ترکیب اتحادی است (الشیرازی، 1378، ص293). در نظر ملاصدرا نفس با بدن حادث می­شود؛ و این بر مبنای حرکت جوهری معنا می­یابد، به این شکل که بدن طی حرکت جوهری دارای نفس می­شود و نفس از دل آن برمی­آید (اکبریان، 1388، ص106). نقد ملاصدرا بر حکمای مشّاء این است که تعریف آنان نفس را داخل در مقوله اضافه کرده است؛ لذا صورت و یا کمال نفس برای بدن لاحق و عارض به وجود نفس است و نه عین وجود نفس؛ و از همین جاست که ثنویت نفس و بدن پیش می­آید. ملاصدرا اضافه نفس به بدن را ذاتی نفس می­داند(غفاری، 1389، ص110). وی بزرگ­ترین اشتباه فلاسفه را در مورد نفس این می­داند که آنان مقام معلومی برای نفس قائل شده و نفس را امری ایستا می­دانند که از ابتدای پیدایش تا پایان یکسان و یکنواخت بوده و دچار تحول و تشئنات گوناگون نمی­گردد (الشیرازی،1380، ج8، ص247-243). استاد جوادی آملی در این زمینه می­نگارد: در حرکت جوهری کون و فساد نیست، بلکه لبس بعد از لبس است و به همین دلیل، شیء نخست با شیء دوم متحد هستند و شیء اولی در این اتحاد نابود نمی­شود بلکه تنها نقص خود را از دست می­دهد و نقص یک وصف سلبی است که او را رها می­کند و با رها کردن نقص، بدون آنکه هویت خود را که هستی اوست، از دست بدهد با کمال بعدی جمع می­شود و همراه با آن کمال یک واحد حقیقی را تشکیل می­دهد (جوادی آملی، 1376، بخش2، ج2. ص124). ملاصدرا درباره ارتباط میان نفس و بدن می­گوید: ارتباط میان نفس و بدن به صورت ملازمت است. البته نه همچون همراهی دو امر اضافی و نه همراهی دو معلول یک علت در وجود که میان آنها ارتباط و وابستگی نیست، بلکه همچون همراهی دو شیئی که به نحوی ملازم یکدیگرند همچون ماده و صورت ... به­ طوری که هریک نیازمند دیگری است، بدون آنکه دور لازم آید که محال است؛ بنابراین بدن نیازمند همة نفس و نه جزیی از آن است و نیاز نفس به بدن نه از حیث حقیقت مطلق عقلی­اش، بلکه به لحاظ وجود متعین و شخصی و حدوث هویت نفسانی­اش است (الشیرازی، 1380، ج8، ص438). پس نفس در عین وحدت خود، جامع همه­ قوای نطقی، حیوانی و نباتی است. نفس در همه­ مراتب وجود انسان، حتی در مراتب نباتی و طبیعی آن، سریان و یا به تعبیر دقیق­تر، حضور دارد (امید، 1384، ص233). حرکت جوهری، صدرالدین را بدین نکته رهنمون می­شود که روح محصول حرکت جوهری بدن است و بدین قرار بدن و روح رابطه­ای همچون رابطه­ درخت و میوه دارند، و همان اندازه که میوه و شاخه به طور طبیعی در کنار هم و باهم زیست می­کنند، به همان اندازه، روح و بدن هم از این­گونه ارتباط مهر­آمیز با هم برخوردارند. بنابراین روح، محصول حرکت جوهری بدن است (سروش، 1384، ص74)، البته این بدان معنا نیست که روح معلول بدن است، یا متکی و قائم به بدن است، و یا عرضی و صفتی است برای بدن همچون سایر صفات و اعراض بدن، بلکه صورتی است نسبت به ماده بدن: حق این است که نفس انسانی در حدوث و تصرف جسمانی است، اما در بقاء و تعقل روحانی. تصرفش در اجسام جسمانی است اما تعقلش از خودش و از ذات خالقش روحانی است. عقول مجرد محض، ذاتاً و فعلاً روحانی­اند و طبایع جسمانی ذاتاً و فعلاً جسمانی­اند (الشیرازی،1380، سفر رابع، باب هفتم، فصل سوم). ملاصدرا در الشواهد الربوبیه نحوه­ حرکت انسان از ماده به سوی عقل را در قوس نزول و صعود به وضوح توضیح می­دهد. وی وجود را به قوسی تشبیه نموده است که از عقل آغاز شده و بالاخره به عاقل (عقل اول و ذات اقدس واجب الوجود) منتهی می­شود و بین این دو، مراتب و منازل متعددی وجود دارد بدین صورت که از عقل آغاز می­شود تا به ماده می­رسد و بعد از آن در سلسله­ صعود به صورت معکوس دور می­زند و در نهایت به صورت انسانی صاحب عقل و شعور می­گردد. پس انسان، صراط و معبری است که بین دو عالم جسمانی و روحانی کشیده شده است (الشیرازی، 1378، ص66). هانری کربن، این جریان تکامل را چنین توضیح می­دهد: انسان شناسی ملاصدرا با نوعی نظریه­ عظیم مربوط به تکوین جهان و نفس پیوند دارد که عبارتست از هبوط نفس در اسفل السافلین و صعود تدریجی آن تا صورت انسانی، به عنوان نقطه­ ظهور آن در آستانه­ ملکوت، و تداوم انسان­شناسی در طبیعیات و مابعدالطبیعه­ معاد (کربن، 1380، ص483). بنابراین ملاصدرا با تأسیس اصولی مانند اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و حدوث جسمانی نفس، نفس را در ابتدای پیدایش، جسمانی و ترکیب نفس و بدن را اتحادی می­داند و نه انضمامی، بنابراین طرح مسأله­ رابطه نفس و بدن نزد ملاصدرا طوری است که از ابتدا گرفتار ثنویت نمی­شود. به نظر وی نفسیت نفس به تدبیر بدن است نه عارض بر بدن، و این به معنی آن است که نمی­توان به نفس نگاهی مستقل و بدون ارتباط با بدن داشت."
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ملاصدرا رابطه‌ی نفس با بدن را اتحاد می‌داند ولی اتحاد انضمامی که نه موجب عینیت باشد و نه موجب دوگانگی که تدبیر بدن توسط نفس واقع نشود 2- بنده نتوانستم روح بخاری را قبول کنم، معتقدم صِرف نزول نفس به جهت تشکیکی‌بودن، آن نفس با بدن مرتبط می‌شود نیاز به واسطه‌ای به نام روح بخاری نیست و فکر می‌کنم ملاصدرا هم در جمع‌بندی همین را می‌فرمایند هرچند بعضاً با زبان قوم سخن می‌گوید 3- در مورد (جسمانی بودن نفس) متنی خوب و جمع‌بندی ارزشمندی است. موفق باشید

7068
متن پرسش
سلام علیکم استاد در خصوص شرح شواهدالربوبیه باید سیر مطالعاتی چون سیر مطالعاتی اسفار داشته باشیم؟یعنی بدایه و نهایه و منطق و ... را خوانده باشیم ؟ تمهیدالقواعد چطور ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد الرَبوبیه خلاصه و مصفای اسفار است که جناب ملاصدرا خواسته است آخرین نظرات خود را در یک جمع بندی ارائه دهد. به نظرم اگر کسی اسفار را خوانده باشد به عنوان جمع بندی خوب است به شواهد الرَبوبیه رجوع کند. ولی تمهید القواعد برای رجوع به عرفان محی الدین مقدمه ی بسیار خوبی است. به خصوص اگر از شرح جناب حجت الاسلام و المسلمین یزدان پناه استفاده شود. موفق باشید
11518
متن پرسش
باسمه تعالی. محضر استاد ارجمند سلام علیکم: آیا از فاطمیه اول تا فاطمیه دوم که بیست روز فاصله است از لحاظ اخلاقی لازم می باشد که احتیاط گردد و مراسم جشن و شادی مثل عروسی برگزار نگردد؟ از نظر فقه و شرع می گویند اشکالی ندارد اما بالاخره محب اهل بیت (ع) در این چند روزی که ایام سوگواری و غم و اندوه اهل بیت (ع) می باشد آیا اخلاقا نباید احترام نگه دارد و شادی مشروع خود را برای وقت دیگر بگذارد؟ آیا برگزاری مراسم عروسی در چنین ایامی ناخودآگاه آثار سوئی در زندگی نخواهد داشت (البته منظور شادی که شرعا حلال است نه اینکه مجلس گناه باشد) تشکر از حضرت عالی و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود ائمه«علیهم‌السلام» مایل نیستند ما زندگی خود را همراه با حزن شکل دهیم. زیرا بالاخره وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» یا در فاطمیه‌ی اول رحلت فرمودند و یا در فاطمیه‌ی دوم، بنابراین معنا ندارد بین این دو زمان ما عزادار باشیم. از طرفی عرض کردم افراد موثق فرموده بودند بیت حضرت آقا هم از شب چهارشنبه یعنی چهارم فروردین جلسه‌ی سوگواری بیت را شروع می‌کنند تا مردم به دید و بازدید عید هم برسند. موفق باشید

183

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید .درپشت جلد کتاب حضور درهستی کریشنا مورتی آمده است:فکربه طورحتم مانع تجلی عشق است. س1:منظور ایشان ازفکر چیست؟آیامی توان بین نظرات ایشان وکلام ائمه ارتباطی برقرار کرد؟ س2:شما چه تعریفی ازعشق دارید؟
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی عشق؛ حالتی است که جان انسان بدون حجاب با حقیقت عالیه‌ی عالم معنا مرتبط شود و تحت انوار معنوی آن حقیقت شدیّت وجود پیدا کند، و مسلّم این حالت وقتی در میان است که انسان تمام وجودش توجه به حقیقت باشد و نه فکر در مورد حقیقت. «فکر» نظر به مفهوم حقیقت است و البته مفهوم حقیقت غیر از خودِ حقیقت است، همان‌طور که مفهومِ رطوبت غیر از خودِ رطوبت و آب است. مطالب را در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و یا در سی‌دی‌های آن دنبال بفرمایید. موفق باشید
21499
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم با توجه به پیگیر بودن بسیار زیاد شما آیا این سخنرانی رهبر که در زیر آوردم شما شنید؟ اگر شنیدید آیا در جلسه علنی بوده؟ اتمام حجت رهبر معظم انقلاب ۱۳, بهمن ۱۳۹۶ همه ما ایرانیها اعم از شیعه و سنی ، همه اقوام از ، کرد ، عرب، لر ، ترک ، بلوچ ، ترکمن ، بختیاری ، و…. گرفته تا همه جریانات سیاسی اصولگرا ، اصلاح طلب و….باید بدانیم. جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی فعلی وجود نخواهد داشت. اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد. نخیر . آنهایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید. آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند! پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟! جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند ، حمام خون ، قتل عام سراسری ، فاجعه انسانی ، نسل کشی ایرانیان بصورتی بسیار بدتر از میانمار! لذا این جاهلانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود ، بسیار بسیار نادان تشریف دارند. اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند. آخر و عاقبت نظام جمهوری اسلامی چیزی بسیار بدتر از سوریه فعلی است. حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد، اگر ما غارت شویم ، اگر به ما شبیخون بزنند خدا می داند چه خواهد شد. فقط همین را بدانید که کار بجاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد. باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشویم. ای مردم ایران ، قدر این امنیت را بدانید و همه مشکلات را با جان و دل تحمل کنید ، در انتخابات دقت کنید ، ‌کسی را به داخل مجلس و دولت بفرستید که زجر کشیده و از طبقه محرومین باشد، آنگاه مشکلات کشور حل خواهد شد. به تفکر انقلابی رأی دهید. آشوب و اغتشاشات مایه خوشحالی دشمن است. خیلی دقت کنید. مربوط به ١٣بهمن ٩۶
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد به یاد ندارم. ولی یقیناً .حرف درستی است، چه رهبری فرموده باشند و چه نه. موفق باشید

18144
متن پرسش
سلام استاد: لطفا نظرتون راجع به این متن را بفرمایید. راز ثروت بنیانگذار تلگرام صهیونیستی بسم الله القدّوس « وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً » (آیه 5، سوره نساء) «و اموالی که خدا، قوام زندگی شما را به آن مقرّر داشته، به تصرّف سفیهان ندهید.» از زمان پیامبر تا کنون دشمنان از هر روشی برای تحریم اقتصادی مسلمانان استفاده کرده اند تا با تضعیف بنیه اقتصادی، راه نفوذی بر آنان بیابند؛ اما طبق سفارش قرآن، اموال مسلمانان باید عامل مقاومت و استقامت باشد و از تصرف دشمنان و سفیهان جامعه ایمن بماند. با توجه به تحریم های اعمال شده از طرف آمریکا و کشورهای غربی علیه ایران، این سؤال به ذهن می رسد که چرا اینترنت و شبکه های به اصطلاح اجتماعی تحریم نشده اند؟! امروزه دشمن صهیونیستی خیلی زیرکانه از علوم جدید برای ضربه زدن به مسلمین جهان استفاده می کند. شاید قبل از ادعای وزیر اقتصاد رژیم جعلی اسرائیل به شکستن بایکوت کالاهای اسرائیلی توسط "وایبر"، کسی فکر نمی کرد که در جنگ نرم، به نفع دشمن کلیک کرده باشد! ولی با بررسی های دقیق کارشناسان این موضوع بر همه ثابت شد. بیزینس پلن یا همان طرح تجاریِ این نرم افزارها به گونه ای طراحی شده که براساس استفاده های کاربران از آنها سوددهی می کنند؛ یعنی کاربر محور هستند. کاربران مانند کارگر خادمانه برای سیستم کار می کنند؛ حتی زحمت تبلیغات برای نرم افزار هم بر عهده کاربران است؛ هر کاربر به طور غیر مستقیم مانند ویزیتور برای سیستم عمل می کند و به معرفی سیستم و تبلیغات می پردازد. نرم افزار برای ادامه حیات خود نیز به کاربران نیاز دارد، چرا که این کاربران هستند که تولید محتوا می کنند و باعث فعال بودن شبکه می شوند. هر چقدر فعالیت در این نرم افزارها بیشتر شود، ارزش سیستم هم بالا می رود و این باعث رشد و مؤثر جلوه دادن نرم افزار می شود. در نهایت، میزان رشد نرم افزار که توسط کاربران حاصل شده، باعث ترغیب غول های اقتصادی به عقد قرارداد با این نرم افزارها می شود. با سرمایه گذاری شرکت های اقتصادی کلان، قدرت اقتصادی سیستم ها افزایش یافته، امکان ورود به بازار بورس و فروش سهام فراهم می شود و بدین ترتیب سود مضاعفی عاید این شبکه ها می شود. مبنای ارزش افزوده این شرکت ها در ارزش سهام، تعداد کاربران آن هاست. یعنی هر چه کاربر بیشتر و فعال تر باشد، ارزش سهام بالاتر خواهد رفت. با توجه به اهمیت حضور کاربر در درآمدزایی نرم افزارها، طراحان از هر روشی برای در اختیار گرفتن کاربر استفاده می کنند. علاوه بر چرخه رشد اقتصادی کاربر محور، نرم افزار برای ادامه حیات و کسب درآمد بیشتر به دیتا ماینینگ (استخراج اطلاعات از میان داده های بسیار زیاد) و فروش اطلاعات کاربران (اطلاعات امنیتی، نظامی، شهروندی و...) می پردازد. بدین ترتیب هیچ کاربری برای آنان بی اهمیت نیست و تک تک کاربران دارای اطلاعات مفیدی برای کمپانی های سازنده و گردانندگان آن ها هستند. اکنون می توان به راز "وایبر" در شکستن بایکوت کالاهای اسرائیلی و راز ثروت 6 میلیارد دلاری پاوول والریویچ دروف، بنیان گذار «تلگرام» پی برد. ثروتی که با حضور کاربران برای طراحان نرم افزار فراهم آمده است. ثروتی که می توانست مایه ی استقامت و قوام ملت مسلمان باشد ولی به دست دشمنان اسلام و مسلمین سپرده شده است! امام خامنه ای مد ظله العالی می فرمایند: «هر قدمی که کسی برای تقویت طاغوت بردارد، در جبهه‌ی طاغوت قرار می گیرد. کار طاغوت این است: افساد کردن و فساد کردن. وَ اِذا تَوَلّی‌ سَعی‌ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَالنَّسلَ وَ اللهُ لا یُحِبُّ الفَسادَ؛ خداوند صلاح بشر را می خواهد، طاغوت فساد بشر را می خواهد. » (16/2/1395) با وجود مدارک مستند و اعتراف سران رژیم غاصب صهیونیستی مبنی بر درآمدزا بودن نرم افزارهای صهیونیستی، بهانه ای برای ادامه فعالیت این نرم افزارها در ایران باقی نمی ماند؛ ولی همچنان این نرم افزارها آزادانه و بدون هیچ محدودیتی به فساد می پردازند! اکنون این سؤال پیش می آید که چرا جلوی فساد دشمن گرفته نمی شود و مسئولین به جای مبارزه با طاغوت، با عضویت خود در شبکه های ضد اجتماعی به تقویت این جبهه می پردازند؟! آیا زمان آن نرسیده که دست از تقویت طاغوت برداشته و به جای پناهندگی در شبکه های به اصطلاح اجتماعی و درآمدزای صهیونیستی، به فکر اجرای حکم مقام معظم رهبری برای راه اندازی شبکه ملی اطلاعات باشیم؟! امید است تا با مسدود سازی شبکه های ضد اجتماعی صهیونیستی و همچنین راه اندازی شبکه ملی اطلاعات، زمینه فساد در ایران ریشه کن شده و سرمایه ملی در جهت تقویت طاغوت به کار برده نشود؛ در این صورت در فضای مجازی به استقلال رسیده و زمینه اشتغال برای برنامه نویسان و طراحان داخلی فراهم می آید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم باید تا آن‌جا که ممکن است با شبکه‌های اجتماعیِ خودی کار کرد ولی عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» اخیراً در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید 

11582

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوال: چگونه با استفاده‌ی زیاد از زبان در شغل معلّمی، روزه هم می‌توان گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که به زحمت نیفتید و البته این کار در زمستان و بهار راحت تر است. موفق باشید

9588
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: پسری هستم که قصد ازدواج دارم. سوالی که از استاد دارم این است که برای آقایان گذاشتن این شرط که همسر من باید حتما حجاب چادر داشته باشد صحیح هست و مواردی که برای خواستگاری مطرح می شود که با مانتو هستند را بدون بررسی جوانب دیگر کامل رد کرد؟ مشکلی که برای من و احتمالا آقایان دیگر مانند من که دارای مقیدات دینی هستند این است که خیلی از موارد حجاب مانتو دارند و تعداد دیگر می گویند ما بعضی اوقات با مانتو و بعضی اوقات با چادر هستیم به نظر استاد من که هم از دوره نوجوانی و بعد جوانی علاقه شدید داشته ام که همسری چادری داشته باشم و هم الان که به نوعی به رشد فکری و عقلی دینی رسیده ام و می دانم که حجاب چادر برای زن چه نعمت بزرگی است واقعا نسبت به این قضیه چگونه باید برخورد کرد؟ البته منظور فکر کردن راجع به کسانی که بد حجاب هستند نبوده، در این رابطه اگر مرحمت بفرمایید و نظر خود را بفرمایید و کلا بفرمایید که در این مسئله ما باید اصلا چگونه نگاه کنیم و از چه زاویه ای نگاه کنیم که نه دچار تعصبات دینی باشیم و نه دچار آفت بدحجابی و معضلات آن شویم؟ این مسئله برای من درگیری ذهنی شدیدی بوجود آورده به خصوص که موردی با این مشخصات هست که مانتوی مناسب استفاده می کند و بقیه مسائلشان تا حدود زیادی مورد نظر بنده می باشد ولی من از این فکر که زن باید حتما چادر داشته باشد هم یک جور تعصب دارم و هم احساس می کنم عقل و دین هم این گونه است. از این که وقت عزیز خود را صرف تبلیغ و آموزش مسائل دینی برای ما می کنید بی نهایت سپاسگذارم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید چون اسلام تا این حدّ رخصت داده که خانم‌های متدین بدون چادر هم می‌توانند دستورات شریعت را نسبت به پوشش رعایت کنند نمی‌توان گفت خانم‌های مانتویی از وظایف دینی خود کوتاهی کرده اند، لذا نمی‌توان چادر را به عنوان یک شرط تعیین کرد. (در ضمن به عرض جنابعالی و سایر کاربران عزیزی که آدرس الکترونیک و یا ایمیل خود را ثبت نمی‌کنند می‌رسانیم که این سایت از آن‌جایی که بنا دارد سؤالاتی را در معرض دید کاربران قرار دهد که بیشتر در رابطه با معارف اسلامی و سلوک اخلاقی و یا مربوط به مبانی انقلاب اسلامی است، چنانچه ایمیل خود را ثبت نفرمایید از جواب‌دادن معذوریم). موفق باشید
15766
متن پرسش
با سلام: ببخشید آقای طاهرزاده یک سوال ازتون داشتم و آن اینکه شما می گویید بنیانگزار انقلاب حضرت آیت الله خمینی عارف کامل و مکمل است. در صورتی که در همایش نور مجرد حدود 3 سال پیش که بزرگداشت علامه طهرانی بود، در آن همایش یکی از سخنرانان که فکر کنم حضرت حجت الاسلام آقای وکیلی بود سخنی را از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نقل کرد، بدین صورت که آقای خامنه ای گفتند من یک روز از آقای خمینی پرسیدم که آیا شما از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کردید؟ گفت ایشون با یک تاسف و حسرت گفتند نه. چون من در آن موقع در خدمت آقای شاه آبادی در عرفان نظری کار می کردیم و الفاظ پر طمطراق عرفان نظری ذهن مرا گرفته بود و یک جلسه به درس مرحوم ملکی تبریزی رفتم ولی اون جلسه به من ننشست و من رو نگرفت و من دیگه نرفتم. با توجه به این سخن اگر ایشون کامل بود دیگه جای تاسف و ناراحتی نداره که از مرحوم ملکی تبریزی استفاده نکرده اند. مهم این است که انسان به مقصد برسد چه حالا از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کند چه از غیره و ذلک. در پیش مرحوم شاه آبادی هم که حدود 7 سال عرفان نظری خوانده اند. پس چگونه ایشان کامل بودند؟ و استادشان که بوده؟ چطور حرف شما و حرف ایشان را می شود با هم جمع کرد. بعد در ضمن در آخر وصیت نامه آقای خمینی آمده که: (من در طول نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجید ها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفا دار می نمایاندند.) در صورتی که ایشان به کمال رسیده بودند نباید از دغل بعضی ها اغفال می شدند و از آنان تعریف می کردند چون پسر علامه طهرانی در یکی از کتابهایش درباره انسان کامل توضیح داده و می گوید انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست. ا. تربیت افراد. یعنی اگر مشکلی هم پیش بیاید نقص مربوط به شاگرد است و استاد در ادا کردن وظیفه اش کوتاهی نمی کند. 2. در مسایل اجتماعی 3. اوامر و نواهی و احکام و مبادی و ملاکات شرعی. بنابر این اگر آقای خمینی کامل بودند در این موضوع یعنی فریب خوردن از بعضی افراد و متعهد نمایان حکومت که جزو بخش مسایل اجتماعی است اشتباه نمی کردند. کما اینکه حکایتی از علامه طهرانی در نوشتجات پسرشان آمده که اتقان مطالب گفته شده را بیشتر می کند. و آن اینکه: بیاد دارم که در اواخر سلطنت پهلوی و دوران شور و هیجان مبارزات و مجاهدت های مردم ایران شبی به اتفاق مرحوم والد (ره) از مسجد قائم به سمت منزل پیاده حرکت می کردیم. در بین راه چشم ایشان به دکه روزنامه فروشی افتاد که عکس یکی از افرادی را که در خارج با مرحوم آیت الله خمینی (ره) بسیار نزدیک و از زمره تعداد قلیل مرتبطین مورد اعتماد و وثوق ایشان به شمار می رفت، در روزنامه چاپ کرده بودند. ایشان ایستادند و از بنده سوال کردند که این شخص کیست که عکس او را در اینجا انداخته اند؟ عرض کردم فلان شخص است و از نزدیکان آیت الله خمینی به شمار می رود. ایشان پس از نگاهی عمیق رو کردند به من و فرمودند: عن قریب است که از این مرد بلائی بر سر ایران بیاید که دیگر جبران نخواهد شد.) پاورقی کتاب: این شخص سید ابوالحسن بنی صدر بود که با رأیی حدود یازده میلیون به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد و با حکم آیت الله خمینی (ره) به عنوان رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل قوا منصوب شد و در نهایت بعد از جنایت و خیانت های فراوان در سی و یک خرداد 1360 توسط مجلس شورای اسلامی و امضا آن توسط رهبری وقت عزل شد. کتاب اسرار ملکوت. جلد 2 ص 27. پایان مطلب) همانطور که دیدید در این مورد علامه طهرانی که از کملین عرفا و نوادر اولیا الهی و به شهادت آقای حداد که بعد از معصومین کسی را مانند آقای قاضی و بعد از مرحوم قاضی کسی را مانند آ سید محمد حسین (علامه طهرانی) ندیدم؛ مورد اغفال و فریب وفا داری و تعهد ظاهری بنی صدرقرار نگرفت و به محض برخورد با این موضوع حقیقت را آشکار کردند. علی کل حال اینطور که از این قرائن و شواهد ناگفته دیگر بر می آید گویا رهبر کبیر انقلاب حضرت آقای خمینی رضوان الله علیه در عین مقام والا و ارزشمندشان به کمال نرسیده بودند ولی به عکس در عرفان نظری بی شک ایشان از بزرگترین های اهل این رشته در طول تاریخ بودند. حال آقای طاهرزاده از شما خواهشمندم که نظر واقعیتان که از ته دل است را بفرمایید و بگویید که آیا به نظر شما ممکن است ایشان کامل نباشند یا حداقل در حد احتمال. آخر به خصوص از جمله خودشان در وصیت نامه مبنی بر اغفال شدن و فریب خوردنشان از وفاداری ظاهری بعضی افراد و تمجید کردن از آن ها می شود گفت تا حدودی عدم کمال ایشان را ثابت می کند یا تاسف و حیرتی که از استفاده نکردن از مرحوم ملکی تبریزی خورده اند و شواهد دیگر. ببخشید از طولانی شدن نوشتار. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌هم‌رفته در جریان این مسائل و مطالب هستم. فراموش نفرمایید که سالک إلی اللّه دائماً نسبت به کمالات برتر در تأسف است تا آن‌جایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در محضر حق عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏». از طرفی مگر حضرت امام وقتی عارف کاملِ مکمل باشند، معصوم به حساب می‌آیند؟ تازه مگر امام علی«علیه‌السلام» به آن فرمانداری که به خطا رفته بود، نفرمودند خوبیِ پدرت مرا به تو خوش‌بین کرد؟ آیا می‌توان این موضوع را دلیلِ عدم عصمت امام دانست؟ در رابطه با عارفِ کامل مکمل‌بودن حضرت امام باید به نقش تاریخیِ ایشان نظر نمود. موفق باشید 

7858
متن پرسش
با سلام. بنده از علما و عرفا در مورد گفتن ذکر یونسیه در سجده تعاریف زیادی شنیده ام- چند بار هم در سجده صد بار یا هزار بار و کمتر و بیشتر این ذکر گفته ام ولی همین قدر که تعداد بیشتر میشود در سجده خسته میشوم یا ذکر لغلغه زبان میشود. در کل سوال من این است آیا مواظبت بر این ذکر برای اینجانب که یک فرد عامی هستم مفید هست؟ و اگر مفید هست چند بار در سجده تکرار شود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اساتید فن می‌فرمایند:‌نیم ساعت یا چهارصد بار و حد اقل یک سال ،در هر روز این ذکر را در سجده بگوئید. باید موقعیت خود را چون موقعیت حضرت یونس«علیه‌السلام» احساس کنید که در شکم ماهی طبیعت که همه‌ی اطراف را ظلمت فرا گرفته و شما نیز در ظلمات اعمال خود هستید و حالا نظر به خدای یگانه می‌کنید و اقرار به کوتاهی‌های خود می‌نمایید با رویکرد ورود در زیر سایه‌ی حضرت رب‌العالمین. در این حال اگر در حین ذکر ذهن ما جای دیگری رفت اشکال ندارد چون رویکرد اصلی درست است.
1741

دکتر دینانیبازدید:

متن پرسش
سلام.نظر شما در مورد آقایان ابراهیمی دینانی و حسن عباسی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام جناب آقای دکتر دینانی از شاگردان علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» هستند و در فلسفه و عرفان زحمات ارزشمندی کشیده‌اند و در مورد آقای عباسی نظر خود را در جواب سؤال شماره‌ی 1739 عرض کرده‌ام. موفق باشید
388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اخیرا کتابهای ترجمه در زمینه شبه عرفانی چاپ شده .در اکثر آنها مساله تشویق خوانندگان به تخیل آرزوهایشان(عمدتا مادی) مطرح شده.شعار همه آنها این است :"هرچه راتخیل کنید محقق می شود و کائنات آن را به سوی شما خواهد فرستاد و اصطلاحا آن را جذب می کنید. "سوال من این است: چقدر تخیل یک امر با جزییات و روشنی ، در تحقق آن امر در خارج موثر است. به بیان فنی، خیال متصل چه نحوه ارتباطی با خیال منفصل و درنتیجه تحقق آن در عالم ماده دارد؟ لطفا در حد امکان این چگونگی ارتباط را توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام خیال متصل و ارتباط آن با عالم خیال و یا خیال منفصل، ربطی به وَهمیات یا آرزوهای خیالی ندارد. عرفان‌های مورد اشاره بیشتر یک نوع تخلیه‌ی روانی و ارتباط‌داشتن با وَهمیات است و این غیر از عرفان حقیقی است که انسان را با واقعی‌ترین واقعیات که همان وجود مطلق یا کمال مطلق است، مرتبط می‌کند و در آن حال وقتی انسان به خدا رسید به همه‌چیز رسیده است. موفق باشید
14904
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز 1. آیا دعای صباح سند محکمی دارد؟ 2. آیا خواندن دعای صباح خاص است و عوارض دارد؟ 3. ادب «اللهم نزق الخرق منی بازمه القنوع و هذه ازمه نفسی عقلتها بعقال مشیتک» را لطفا اندکی شرح دهید که منظور حضرت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای صباح با مضامین فوق‌العاده‌ای که دارد ابداً محال است که از غیر معصوم صادر شده باشد. عوارض آن این است که می‌خواهد ما را از دنیا بِکَند. «طوبی» به چنین لطفی! در این فراز از خدا تقاضا می‌کنیم بداخلاقی‌های ما را با مقیّدشدن به قناعت، از ما جدا فرماید- زیرا هر انداره که انسان قانع باشد واز کسی انتظار نداشته باشد کمتر بد خلقی دارد- و در ادامه اظهار می داری،این نفس من تماماً در اختیار خواسته و مشیت و اراده‌ی خدا قرار گیرد تا هر طور او می‌خواهد برای من اراده کند که این زیباترین نحوه‌ی حضور در این عالم است و چه زیباست که انسان صبح خود را با چنین فرازهایی آباد و آبادان و نورانی کند. موفق باشید

11579
متن پرسش
سلام: ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» طریقه‌ی گفتن دارد؟ چه جوری است؟ چه کار کنیم اثری قوی بر قلب داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده‌ گفتن با حضور قلب است با رویکرد مناسب. در ذکر «لا إله إلاّ اللّه» رویکرد ما باید انصراف از هر جذبه‌‌غیرالهی باشد و در ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» رویکرد ما نظر به قدرت حضرت حق و بی‌مقداردانستن هر قدرتی است. موفق باشید  

5506
متن پرسش
سلام علیکم.(بعد از مطالعه آشتی با خدا و ده نکته)در طی الارض دقیقا چه اتفاقی رخ می دهد؟آیا فرد مورد نظر علاوه بر روح، جسم خود را هم به مکان مورد نظر می برد؟ اگر نبرد که دیگر طی الارض نیست و اگر ببرد عقلا امکان پذیر نیست چون تن انسان مادی است و احکام عالم ماده بر آن مترتب می شود؟ حال شاید شما بفرمایید که روح فرد یک تن جدیدی را در مکان مورد نظر ایجاد می کند. آنوقت این سوال پیش می آید که اولا چگونه چنین امری امکان پذیر است(یعنی ایجاد یک تن جدید توسط روح)؟ ثانیا آیا تن اولیه وی در مکان اول حضور دارد به عبارت دیگر در یک لحظه دارای دو تن می باشد و چگونه امکان پذیر است؟ ثالثا آیا تن ثانوی از لحاظ ساختار مادی و آثاری که بر آن مترتب است کاملا شبیه تن اولی است؟ یعنی برای تن ثانوی سرما، گرما، تشنگی، گشنگی و... معنا دارد؟ رایعا روح می تواند به جسم اول یک دستوری بدهد و به جسم دوم دستور دیگری؟ خامسا آیا روح می تواند دو جسم را در یک مکان به وجود آورد؟ تحلیل داستانی که چند نفر در یک شب و در یک زمان مشخص امیرالمومنین را مشاهده کرده بودند، به چه صورت است؟ در طی الزمان چه اتفاقی می افتد؟ آیا جسم هم در زمان سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: . پیشنهاد می‌کنم همین سیر مطالعاتی را ادامه دهید تا برهان صدیقین، پس از برهان صدیقین می‌توانم به سؤالاتتان جواب دهم چون از سوالاتتان معلوم است متوجه تشکیکی‌بودن وجود نیستید. در هر حال اگر دنبال معارف الهی را بگیرید به‌خوبی این سؤالاتتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
6312
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر الف)در مورد آقای جوادی آملی چنین به نظر میرسد که ایشان پس از کنار رفتن از امامت جمعه قم در مباحث سیاسی وارد نمیشوند.چرا؟ب)توجیه شما در سایت پیرامون دفاع ایشان از آقای هاشمی و توصیفاتی که در مورد ایشان کرده اند قانع کننده نیست.اضافه بر این مطلب شما فرموده اید دفاع نکردن از آقای احمدی نژاد بخاطر این است که ایشان اسم آقای هاشمی را بردند،و این مسئله دلیل تایید طرف مقابل ایشان نیست،در حالی که خواه ناخواه کسی که در جبهه حق قرار نگیرد ،در جبهه باطل قرار گرفته است.البته شاید بتوان جایگاه تبلیغ را با رای شخصی جدا در نظر گرفت.اما علمای دینی وظیفه ی سنگینتری بر عهده دارند.نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز نمی‌توان پذیرفت عالم وارسته و بزرگی که در مورد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کتاب «بنیان مرصوص» را می‌نویسند بگوییم در مباحث سیاسی وارد نمی‌شوند! آری ممکن است در امور سیاسی جزیی ورود پیدا نکنند. در مورد موضوع دوم بنده معتقدم ما وظیفه داریم کار چنین افراد متقی و فرهیخته ای را حمل بر صحت کنیم. موفق باشید
6095
متن پرسش
سلام علیکم .عید سعید غدیر را به شما استاد گرامی تبریک عرض مینمایم سوال اول : من با علاقه ی بسیار زیادی که به کتاب و مباحث ده نکته در معرفت نفس داشتم به احادیث زیر برخود کردم که نظرم کمی سست شده است اگر میشود کمی برایم توضیح دهید الامام‌ الجواد علیه السلام: ان‌ّ ماسوی‌ الواحد متجزّی‌، و الله‌ واحد أحد لامتجزی‌، ولا متوهم‌ بالقلّة و الکثرة ـ جز خدای‌ یگانه‌ و واحد، همه‌چیز دارای‌ جزء است‌ و تنها خداوند یکتا و یگانه‌ است‌ که‌ نه‌ جزء دارد و نه‌ قابل‌ توهم‌ به‌ کمی‌ و زیادی‌ است‌. کافی‌۱/ ۱۱۶، بحار الانوار ۴/ ۱۵۳ از امام‌ کاظم علیه السلام روایت‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: شخص‌ وقتی‌ به‌ خواب‌ می‌رود، روح‌ حیوانی‌ در بدن‌ او باقی‌ است‌ اما روح‌ عقلی‌ از بدن‌ او خارج‌ می‌شود. عبدالغفار اسلمی‌ از امام علیه السلام درباره آیه‌ «الله‌ یتوفی‌ الانفس‌ حین‌ موتها…» می‌پرسد، مگر آیه‌ بیانگر این‌ امر نیست‌ که‌ ارواح‌ همگی‌ هنگام‌ خواب‌ توسط‌ خداوند توفی‌ و نگاه‌ داشته‌ می‌شوند، آن‌ را که‌ بخواهد، نگاه‌ می‌دارد و آن‌ را نخواهد، باز می‌گرداند؟ امام علیه السلام فرمود: آن‌که‌ هنگام‌ خواب‌ نزد خداوند برده‌ می‌شود، ارواح‌ عقول‌ است‌ اما ارواح‌ حیات‌ در ابدان‌ باقی‌ مانده‌ و جز با مرگ‌ از بدن‌ خارج‌ نمی‌شوند… اصحاب‌ کهف‌ مثالی‌ از این‌ مسأله‌ هستند که‌ هنگام‌ خوابشان‌ روح‌ حیات‌ در بدن‌ آن‌ها باقی‌ بود و از همین‌ رو به‌ طرف‌ راست‌ و چپ‌ گردانیده‌ می‌شدند. بحارالانوار ۵۸/۴۳ الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً ـ روح‌ جسمی‌ رقیق‌ و لطیف‌ است‌ که‌ در قالبی‌ ضخیم‌ و غلیظ‌ (بدن‌) قرار گرفته‌ است‌. بحارالانوار 185/10 1 الامام‌ الباقر علیه السلام: ان‌ العباد اذا ناموا خرجت‌ ارواحهم‌ الی‌ السماء فما رأت‌ الروح‌ فی‌ السماء فهوالحق‌ و مارأت‌ فی‌ الهواء فهو الاضغاث[۱۴] ـ وقتی‌ که‌ بندگان‌ خدا به‌ خواب‌ می‌روند، ارواح‌ آن‌ها به‌ سوی‌ آسمان‌ صعود می‌کند؛ پس‌ آنچه‌ روح‌ (از رویا و خواب‌) در آسمان‌ ببیند، رؤیایی‌ صادق‌ است‌ و آنچه‌ در هوا می‌بیند، خواب‌ آشفته‌ و بدون‌ تعبیر است‌. بحارالانوار 61/31 ۵ـ الامام‌ علی علیه السلام: ان‌ الله‌ خلق‌ الارواح‌ قبل‌ الاجساد بالفی‌ عام‌، فاسکنها الهواء فمهما تعارف‌ هناک‌ ائتلف‌ هیهنا و مهما تناکر هناک‌ اختلف‌ هیهنا ـ خداوند ارواح‌ آدمیان‌ را دو هزار سال‌ قبل‌ از اجساد آن‌ها آفرید و آن‌ها را در هوا جای‌ داد؛ پس‌ ارواحی‌ که‌ در آنجا به‌ یکدیگر انس‌ گرفتند، در اینجا نیز انس‌ می‌گیرند و دوست‌ می‌شوند و ارواحی‌ که‌ در آنجا از هم‌ فاصله‌ گرفتند، در اینجا نیز با هم‌ دشمن‌ می‌شوند. بحارالانوار 61/41 ۶٫ ان‌ الله‌ خلق‌ الروح‌ و جعل‌ لها سلطاناً فسلطانها النفس‌ فاذا نام‌ العبد خرج‌ الروح‌ و بقی‌ سلطانه‌ فیمر به‌ جیل‌ من‌ الملائکة و جیل‌ من‌ الجن‌، فمهما کان‌ من‌ الرؤیا الصادقة فمن‌ الملائکة و مهما کان‌ من‌ الرؤیا الکاذبة فمن‌ الجن‌ ـ خداوند متعال‌ روح‌ را آفرید و برای‌ او سلطان‌ و اقتداری‌ قرار داد که‌ عبارت‌ است‌ از نفس‌. پس‌ هرگاه‌ بنده‌ به‌ خواب‌ می‌رود، روح‌ از بدن‌ او خارج‌ می‌شود و سلطنتش‌ [بر بدن‌] باقی‌ می‌ماند؛ در این‌ هنگام‌ روح‌ با فوجی‌ از فرشتگان‌ روبرو می‌شود و با فوجی‌ از جنیان‌؛ پس‌ آنچه‌ رؤیای‌ صادقه‌ است‌، از جانب‌ فرشتگان‌ [به‌ او القاء شده‌] است‌ و رؤیای‌ کاذبه‌ از جانب‌ جنیان‌ است‌. سوال دوم : استاد اگر به احادیث بالا و مخصوصا حدیث امام جواد دقت کنید میگوید جز خدای یگانه همه چیز دارای جزء است پس چطور میتوان گفت که نفس ناطقه لیس کمثله شی است ؟ و با چه منطقی میتوان کلام یکی از عرفا که اخیرا گفته بود لاتاخذنی سنه ولانوم را توجیه کرد؟اینکه برخلاف حرف امام میشود . سوال سوم : در احادیث به وفور دیده میشود که اهل بیت از تفکر در ذات خدا نهی کرده اند و فرموده اند هرکس به ذات فکر و اندیشید هلاک میشود . حال چرا فلسفه اسلامی نقطه ی تکیه اش و تمام حرف اش صحبت از ذات است ؟ سوال چهارم : و اما در احادیث دیگر به چشم میخورد که پیامبر خصوصیت جسمی جبرئیل را هم ذکر کرده و حتی تعداد بال های او را هم گفته است و از این دست احادیث زیاد است که خصوصیت جسمی ملائک ذکر میشود . وقی پیغمبر میگوید جبرئیل نزدیک به سیصد تا یا سیصد هزار تا ( دقیق یادم نیست ) پز داشت آیا بازهم میتوان گفت جبرئیل مجرد است؟ سوال پنجم : در خصوص اینکه خداوند در تمام مکان ها و زمان هاست . من هرچه فکر کردم نمیتوانم قبول کنم . زمان و مکان خلق شده به دست خداوند است پس محدود است و خدا در محدود نمیگنجد . پس اینکه خداوند فرموده است همه جا با شما هستم فکر کنم یعنی اینکه خداوند با قدرت و تسلطی که دارد بر همه چیز احاطه دارد نه اینکه همه جا با شخص باشد . چطور نامتناهی ( خداوند ) در متناهی ( زمان و مکان ) جای میگرد ؟ سوال ششم : خداوند خود خالق وجود است پس چطور میتوان خود واژه وجود را برای خداوند به کار برد؟ و به نظرم یک مشکل فلسفه اسلامی همین است که خواست خدا را زیرواژه وجود تعریف کند . چون وجود لایتناهی ( خدا ) را ذیل متناهی( وجود) رسم کردن جالب نیست . چطور میتوان کوزه را از دریا پر کرد . حال واژه وجود به مثابه کوزه و بلاتشبیه خداوند به مثابه دریا . به نظر من این جمله بهتر است که" وجود خدا دارد" , نه اینکه "خدا وجود دارد" .خدا قطعا وجود دارد . چون خود وجود را خدا بوجود آورده است . مثلا خداوند خود خالق مکان است .مگر میتوان گفت مکان خدا کجاست ؟ و خود خالق زمان است مگر میتوان گفت از چه زمانی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از سؤالاتتان در صورتی که بحث معرفت نفس را ادامه می‌دادید حل می‌شد. زیرا در بحث معرفت نفس، نظر به جنبه‌ی مجرد انسان می‌شود بدون آن‌که در آن بحث به جنبه‌های دیگر آن نظر شود، در حالی‌که انسان در روایات از جنبه‌های مختلف مدّ نظر قرار می‌گیرد و این‌که حضرت جواد«علیه‌السلام» می‌فرمایند: حضرت اللّه «واحدٌ اَحَدٌ لا متجزی» یعنی حضرت اللّه، یگانه‌ای هستند که هیچ موجودی در کنار آن نمی‌تواند وجود داشته باشد و او جزءپذیر نیست و به زیادی و کم توهم نمی‌شود. در حالی‌که وقتی بحث نفس ناطقه یا هر مجرد دیگری مثل ملائکه می‌شود همین‌که هرکدام غیر دیگری هستند نشان می‌دهد که هرکدام جنبه‌هایی دارند که دیگری ندارد و از این جهت در یگانگی مطلق نیستند که نفی غیر کنند ولی اَحدبودن خداوند به تعبیر علی«علیه‌السلام» یعنی یکی که دومی در کنارش نیست. به هرحال این روایات هرکدام نوری از انوار توحید را در مقابل ما می‌گشاید که برای فهم آن‌ها نه‌تنها فلسفه‌ حجاب نیست بلکه کمک‌کننده است. به‌خصوص که در نتیجه‌گیری‌هایی که کرده‌اید یک خطای بزرگ را متوجه نشده‌اید. آن‌جایی که می‌گویند خداوند با قدرت و تسلط‌اش همه‌جا هست نه این‌که همه‌جا با شخص باشد. این حرف شما به این معنا است که ذات خدا از صفات او جدا است که در فلسفه و کلام به این نگاه اشکال اساسی دارند چون معنای این حرف آن است که ذات خدا از کمالاتش خالی است. در ضمن این در مباحث معرفت نفس بحث می شود که باید بین مزاجی که در حین خواب بدن را تدبیر می کند با روحی که در حین خواب از بدن جدا می شود فرق گذاشت که این موضوع در زبان روایات به صورتی دیگر مطرح است که جای بحث آن در این جا نیست .موفق باشید
78
متن پرسش
ضمن سلام و آرزوی موفقیت شما فرق خواب و بیهوشی در چیست ؟ و چرا غالبا اصلا درکی و رویتی در بیهوشی ندارند؟ آنچه در کتاب آشی با خدا و ده نکته بیان نموده اید را خوانده ام لطفا توضیح بیشتری بدهید؟
متن پاسخ

جواب: از آن نظر که در خواب و بیهوشی نفس از بدن منصرف می‌شود، فرقی ندارند، تفاوت در سیر طبیعی و غیر طبیعی آن است. و این‌که می‌فرمایید در بیهوشی درکی و رؤیتی وجود ندارد، چنین نیست. افرادی را می‌شناسم که رؤیت‌های خوبی در بیهوشی داشته‌اند؛ و مثل خواب که بعضاً ممکن است بیدار شوید و بگویید خوابی ندیدم، در بیهوشی هم بعضاً این‌طور است. در چاپ جدید کتاب «آشتی با خدا» شرح بیشتری در این مورد آمده است. موفق باشید

4241
متن پرسش
با سلام محضر استاد بزرگوار نظرتان را راجع به اظهارات اخیر حجت الاسلام نبویان در تشریح عقاید انحرافی آقای مشایی می خواستم بدانم ، با توجه به اینکه اخیرا نظرات حضرتعالی را دنبال می کردم این نکته توجهم را جلب کرد که شما مسایل مربوط به گروه انحرافی دولت را بیشتر ترفند سیاسی می دانید تا واقعیت. تشکر
متن پاسخ
بباسمه تعالی: سلام علیکم: این کار بسیار کار غیر اخلاقی است که این‌چنین بی‌پروا نسبت به کسی سخن بگوییم و از این غیر اخلاقی‌تر آن‌که یک خبرگزاری رسمی آن را پخش کند، حال آن فرد هرکس می‌خواهد باشد. مقام معظم رهبری می فرمایند « اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد» موفق باشید
223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده وقتتون بخیر ؛ من خیلی عجله دارم خواهش میکنم به سوال بنده پاسخ دهید: برای ظهور امام زمان در آیات و روایات روز خاصی مشخش شده است؟ اگر آری چه روزی؟ و اگر ممکن است منابعی برای این تحقیق به من معرفی کنید خیلی خیلی خیلی ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: جواب سؤال شماره 221 را ملاحظه فرمایید، در ضمن کتاب «کمال‌الدین و تمام النّعمة» از مرحوم صدوق که به فارسی ترجمه شده کتاب خوبی است، در ضمن مجله‌ی موعود نکات ارزنده‌ای در موضوع مهدویت ارائه می‌دهد. موفق باشید
4035
متن پرسش
باسلام 1.مباحث شما را کتاب و سخنرانی را پیگیری می کنم حالا می خواهم بدایه الحکمه را شروع کنم ولی می گویند برای فلسفه ذهن باید متمرکز فلسفه شود تا بخوبی مطلب روشن شود حالا دو سئوال دارم الف: آیا کتابهای شما را ادامه بدهم یا نه؟ ب:من الان مشغول خواندن پایه 4هستم و لمعه می خوانم آیا این مانع فلسفه نمی شود؟ 2. شرحی که برای جزوه عرفان نظری داده اید را چگونه پیدا کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فعلاً که در حال خواندن لمعه هستید فلسفه را شروع نکنید تا در فقه ممحض باشید 2- کتاب‌ها را در حدّی که به دروس رسمی آسیب نرساند مطالعه کنید 3- شرح جزوه‌ی «عرفان نظری» را فعلاً بی‌خیالش باشید. موفق باشید
8830
متن پرسش
سلام علیکم کتاب های دکتر مصطفی صادقی را از کجا می توان تهیه نمود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: در میدان شهداء قم- جنب کتاب‌فروشی بوستان، یک مغازه هست تحت عنوان «پژوهش‌گاه علوم و فرهنگ اسلامی» تلفن 7832833 . موفق باشید
2451
متن پرسش
سلام علیکم استاد. در جلسه ای که از طرف موسسه فتوح در دانشگاه صنعتی برگزار شد شما در سخنرانی تان با عنوان نقش حکمت متعالیه در تمدن شیعه فرمودید(نقل به مضمون): "ما این روشی را که برخی در دانشگاه صنعتی در مورد مباحثمان دنبال کردند را قبول نداریم" یا در مطلبی دیگر فرمودید: "ما به بعضی از دوستان گفتیم بروید دکتر داوری بخوانید تا به امام نزدیک شوید انها رفتند و در داوری متوقف شدند". سوالی که پیش می اید این است که منظورتان از توقف در داوری چیست؟ آیا منظورتان توقف در نظرات داوری است؟ مگر بین نظرات داوری با امام (حداقل در مورد شناخت ماهیت تمدن غرب) تفاوتی وجود دارد؟ یا منظورتان توقف در نحوه کار وسلوک عملی داوری است؟ مگر دوستان ما در چه خصوصیتی از داوری متوقف شده اند؟ که آنها را از وصول به امام باز داشته است؟ این چه خصوصیتی از داوری است که انسان را در رسیدن به امام متوقف میکند؟ با شناختی که من از آن دوستان داوری خوان دارم این اقایان از معدود کسانی هستند که از ابتدای ورود ما به دانشگاه به صحیفه خوانی و خمینیسم مشهور بودند و همیشه انگ این را می خوردند که اینها بیش از اندازه به راه و روش و سلوک سیاسی و اعتقادی خمینی پایبند هستند و در طول سالیان بعد نیز اتفاقا در طی همین مسیر با حضرتعالی آشنا شدند و در حالی که به سختی زیر بار اندیشه ای میرفتند تنها به دلیل اینکه شما را مفسر خوبی برای اندیشه امام خمینی میدیدند شما را به عنوان استاد خود انتخاب کردند. و اتفاقا از طریق خود شما نیز با امثال دکتر فردید و داوری آشنا شدند و به سفارش خود شما شروع به مطالعه اثار این بزرگان کردند. حتی بسیاری به خود ما در دانشگاه انگ میزنند که اینها طاهرزاده ایسم هستند و اتفاقا آنها هم معتقدند که پایبندی ما به تفکرات شما ما را از رسیدن به خمینی حقیقی باز میدارد. بنابراین این نقد شما به دوستان اولا به خود شما برمیگردد و این سوال پیش می اید که از کجا معلوم ما نیز با خواندن اثار شما در شما متوقف نشده باشیم و از رسیدن به امام محروم؟ بنابراین اگر منظورتان توقف در نظرات داوری است باید عرض کنم که خود شما قبلا در این مورد در کتب و جلسات متعدد بسیار سخن فرموده اید و به طور اخص در مطلبی در سایتتان با عنوان محکمات و متشابهات فردید بیان فرموده اید که معتقدید که امام یک اجمال دارند و یک تفصیل. که تفصیل اندیشه امام در غربشناسی تفکری است که امثال مرحوم فردید و دکتر داوری ان را ارایه می دهند. بنابراین فکر نمیکنم گفتن نظرات داوری به معنای توقف در او و ماندن از خمینی باشد. اما اگر نقدتان در مورد نحوه عملکرد داوری است باید عرض کنم طبق انچه خودتان فرموده بودید که "هرگونه ارایه آکادمیک مباحث غربشناسی کمک میکند به بسط این تفکرمدرن" و نیز در جای دیگر فرموده بودید که "ما میدانیم که اکنون وقت ارایه این سخنان نرسیده اما ما آنقدر این سخنان را تکرار میکنیم تا گوشها اماده شوند و وقت ان برسد". اتفاقا دوستان ما نیز دقیقا مطابق نظرات شما عمل کردند. وبر اساس اعتقاد به همین نظرات شما رفتند وفردیدو داوری را(که تفصیل امام هستند) خوب خواندند( باشور و شوق و به عنوان یک کار سلوکی در جهت کمک به ظهور حضرت ارواحنا فدا) و سعی کردند هم در مطالعه و هم در اریه مطلب رویکرد حضوری را دنبال کنند و انگاه با توجه به آن نکته ای که شما فرمودید مبنی بر اینکه گوشها را آماده شنیدن این سخنان میکنیم با نگاه منتقدانه ای که دکتر داوری به خواننده القا میکند به بیان همان مطالب خوانده شده بطور علنی و آشکارا در سطح جایی همچون دانشگاه در قالب چیزی چون نشریه دانشجویی که مخاطب خاص دارد کردند. آیا این متوقف شدن در داوری است؟ مگر خودتان نفرمودید تفکر نفی کلی تفصیل تفکر امام است؟ مگر خودتان همه اندیشه تان در مورد غرب را مدیون این بزرگان نیستید؟ مگر در تمامی کتب و جلسات سخنرانی از این اقایان کد نمی اورید؟ ایا این به معنای توقف در این بزرگان نیست؟ اتفاقا وقتی با مخالفان نظرات شما صحبت میکنیم دقیقا همین نقد و حتی انگ را به خود شما میزنند که فلانی در هایدگر متوقف شده. اما در مورد عمل خمینی وار داشتن می خواهم عرض کنم اتفاقا کسی که با امام انس گرفته باشد در تب و تاب خمینی وار زیستن و خمینی وار عمل کردن است. امام می فرماید من از ان اخوندها نیستم که بنشینم و تسبیح بگردانم تا فتوایم محقق شود بلکه من میروم و فتوایم را محقق میکنم. یا در جای دیگر در ذکر خاطره ای از استاد خود میفرمایند ما به ایت الله شاه ابادی اعتراض میکردیم که چرا این مطالب سنگین را در ملا عام میگویید ایشان میفرمودند بگزارید یک بار هم که شده این خرافات(به تعبیر مخالفان) را بشنوند. این سلوک خمینی است. باور کنید این نحوه عمل دوستان ما نیز از سر ارادتی که به سلوک خمینی دارند رخ میدهد. بنابراین در عمل هم که کسی ادعا ندارد باید به سبک داوری عمل کرد.بنابراین ما توقفی را در داوری در دوستان مشاهده نمیکنیم. من فکر میکنم مشکل به توقف در داوری و حتی ارایه نظرات وی نیز بر نمیگردد چرا که خودتان در این قضیه مقدم هستید بلکه مشکل به دو نوع برداشت متفاوت از تاریخ و سیر تحول و تطور تاریخ بر میگردد. از طرف دیگر شما مشترک بودن نظراتتان بر سر غرب با رهبری را مفروض گرفته اید در حالیکه برخی از دوستان به اختلاف نظرات شما با رهبری اذعان دارند و انرا صراحتا بیان میکنند وشما این را مشکل میدانید و معتقدید این مسیله خیانت به اقاست در حالی که خود ایشان امسال فرمودند اختلاف نظر طبیعی است و بیان نظرات مخالف رهبری هم به هیچ عنوان به معنی عدم سلوک ذیل شخصیت امام و اقا نیست. امیدواریم با بیان نظرات جامع خودتان ما را در شناخت حقیقت سربازی این انقلاب مظلوم یاری نمایید. با عرض معذرت.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای تحقق تمدن اسلامی – تمدنی که قلب‌ها در عین آسمانی‌بودن از زندگی در زمین فرار نمی‌کنند – خداوند عده‌ای را می‌پروراند تا مرز خود و جامعه‌ی مسلمانان را با تمدن ظلمانی غرب جدا کنند و تنها این انسان‌های سینه‌چاک می‌توانند با روحیه‌ای که از حضرت روح الله منور شده تمدن‌سازی کنند و به پچ‌پچ‌های این طرف و آن طرف وقعی نگذارید و پیچ تاریخی زمانه‌ی خود را درک کنند و بدانند برای عبور از این پیچ تاریخی باید سؤال‌های رادیکال ایجاد کرد که نه هرکس جرأت طرح آن‌ها را دارد و نه مراکز فرهنگی رسمی جرأت شنیدن آن را و از این جا است که چوب‌دستی‌های تهمت بالا می‌رود و بر فرق اندیشه‌ای فرو می‌آید که آن اندیشه‌ می‌داند تنها با روحیه‌ای رادیکال می‌توان توده‌ی مردم را متوجه تمدنی ماوراء تمدن غربی نماید و حساسیت کار نیز از همین‌جا شروع می‌شود که چکار کنیم که این چوب‌دستی‌ها به تحریک مراکز رسمی فرهنگی در دست کسانی قرار نگیرد و بر فرق ما فرود آید که می‌دانیم که جزء ما هستند و عطش رجوع به حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آنان نیز شعله‌ور است. نقد غرب و رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در بستری که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فراهم نمود آنقدر حساس است که خودِ حضرت روح الله که همواره ابوذروار عمل می‌کردند در این موضوع سلمان‌وار اقدام نمودند. چون نقد یک تمدن که برای خود پشتوانه‌ای فکری تدوین کرده است تنها با حکمتی ممکن است که روشن کند تمدن غربی در سوبژکتیویته‌کردن آدم و عالم گرفتار است و حضرت روح الله با تأکید بر اصالت وجود به نحو «حضوری» و «وجودی» می‌خواهد جهان را از غرب عبور دهد و این کاری است که باید سلمان‌وار خون دل خورد و عمل نمود زیرا با به حجاب‌رفتنِ «وجود» و ظهور علم ابزاری و استیلای تکنیک هرآنچه تو بگویی یا به همان علم ابزاری و استیلای تکنیک تحویل می‌شود، یا نادیده و ناشنیده می‌گردد ،اگر نگویم نا خواسته با تو تخاصم می‌کنند. تا آن‌جا که من می‌دانم مهم‌ترین نشانه‌ی حوالت تاریخی امروز ما همان نفهمیدن هر سؤالی است که از«وجود» می‌شود و تا این غفلت تامّ و تمام به نور حضرت روح الله متلاشی نگردد قدمی از استیلای علم تکنیکی به بیرون گذاشته نمی‌شود. ما هنوز متوجه نشده‌ایم بحث در برابر تکنولوژی نیست بلکه بحث بر سر فهمیدن ذات تکنولوژی و علم تکنیک است تا مقدمه‌ی رخ‌نمایاندنِ امامی باشد که سخت به آینده برای ظهور خود امیدوار شده است. دوستان عزیز به نورحکمت سلمانی سخن امام را نسبت به غرب خوب فهمیدند و به جهت صفای باطنی که داشتند بر هر نوع غرب‌زدگی شوریدند که «یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» تا آن‌جایی که بدون هیچ مقدمه‌ای بدون آن‌که به روغن وجودشان آتشی نزدیک شود تا شعله‌ور گردند، شعله‌ور شدند تا نوری در ظلمات دوران بدرخشانند و ابوذروار آن کردند که کردند و در طواف خانه‌ی خدا زخم‌ها برداشتند که آن زخم ها بر پیکر آن‌ها نبود، زخم بر جان و قلب ما بود. عرض و گله‌ی من تنها در این فضا بود ، وگرنه بنده عزیزان را پاره‌ی تن خود می‌دانم و خدا شاهد است اگر یک تیغ بر پای آن‌ها رود من آن را در چشم خود احساس می‌کنم. اما در مورد این‌که عرض کردم بعضی از دوستان در آقای دکتر داوری متوقف شدند به هیچ‌وجه در رابطه با دوستان دانشگاه صنعتی نبود، عرض من در رابطه با بعضی از رفقای بیرون دانشگاه بود و قضیه از آن قرار بود که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از تمدن غربی به ما بصیرتی دادند که متوجه شدیم نقدِ غربی که جناب آقای دکتر داوری انجام داده‌اند آن را تأیید می‌کرد و بسط می‌داد و از این جهت هنوز هم بنده نظرات دکتر داوری را جهت نقد غرب از بهترین نظرات می‌دانم ولی این غیر از نگاهی است که آقای دکتر داوری – تحت تأثیر هایدگر – نسبت به فلسفه دارد و معتقد است فلسفه ربطی به دین ندارد، غافل از این‌که رجوع به فلسفه‌ی اسلامی رجوع به «وجود» است و با نظر به «وجود» می‌توان به اسماء الهی و مقام حضرت صاحب‌الأمر نظر واقعی داشت و تمدن اسلامی را معنا کرد و این آن چیزی است که فلسفه‌ی حکمت متعالیه بر آن تأکید دارد و حضرت امام در این رابطه فلسفه‌ی صدرایی را از مبانی تفکر انقلابی خود می‌دانند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در جواب به سؤال «حسنین هیکل» که از ایشان می‌پرسد چه اندیشه‌ها و اندیشمندانی بر شما تأثیرگذار بوده‌اند؟ می‌فرمایند: «در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافى، از فقه: جواهر.» و نیز در دعوت گورباچف به اسلام، موضوع حکمت متعالیه‌ی صدرا و عرفان محی‌الدین را مطرح می‌کنند. زیرا آموزه‌های دینی ما در مکتب ملاصدرا به یک نظم منسجم در آمده و می‌تواند پشتوانه‌ی فلسفی انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی باشد. هایدگر در دنیای خود با فلسفه‌ای روبه‌روست که به تعبیر او گرفتار بی‌عملی است و آقای دکتر داوری متوجه است در دین‌داری به عنوان عملی فردی نیاز به فلسفه نداریم، در حالی‌که اسلام به‌خصوص در هیئت تشیع جهت تحقق کامل خود نظر به جامعه‌ای دارد که زمینه‌ی ظهور کمالات انسانی را در ابعاد مختلف فراهم کند و نسبت انسان با «خدا» و «خود» و «خلق» را در هویت الهی‌اش به فعلیت برساند، و لذا به مؤمنین می‌فرمایدکه « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم‏ » به صورت اجتماعی به ریسمان الهی چنگ بزنید و اجتماعی بسازید که آن اجتماع در ساختار ذاتی‌اش رجوع الی الله داشته باشد. و یا می‌فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏» در راستای تحقق اجتماع دینی ،عالمان دین تلاش می‌کنند راه‌کار تحقق اجتماع دینی را فراهم کنند تا روح توحید در تمام مناسبات جامعه‌ی مسلمین ظهور داشته باشد و در این راستا در هر زمانی هر آنچه باید انجام می‌دادند انجام دادند. حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به یک صورت، علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به صورتی دیگر و شیخ بهائی و محقق کرکی به آن نحو که انجام دادند و ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» نیز به صورت خاصی که امروز مورد بحث ما است از نظر تفکر فلسفی مبنای تفکری شد که در تاریخ جدید می‌تواند تمدن اسلامی را پشتیبانی کند. . . موفق باشید
نمایش چاپی