بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9808

مرگ مغزیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: شما در پاسخ به سوال 9791 فرمودید: «اگر انسانی را در حالت عادی بدون وسایلی که امروز هست به حال خود واگذاشتیم و اثری از تنفس در او نبود، نفس او از بدنش منصرف شده. مشکل را پزشکی مدرن برای خود ایجاد کرده که نمی‌گذارد نفس آدم‌ها به طور طبیعی از بدنشان منصرف شود و آن‌وقت بحث مرگ مغزی و امثال آن پیش می‌آید. این دستگاه‌ها را از او جدا کنند تا نفس او به طور طبیعی از بدنش منصرف شود» این نشان می دهد که فردی که مرگ مغزی شده در واقع مرده است و به زور دستگاه او را زنده نگه داشته اند. پس چرا می فرمایید اهداء عضو برای فرد مرگ مغزی موجب آزار او می شود؟ او که از جسم خودش در حالت طبیعی (و بدون دستگاه) انصراف داده و با مرده فرقی ندارد. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آن افراد را به حال خود واگذاشت، اگر تنفس ندارند که مرده اند، اعضای مرده را کسی نمی خواهد و اگر هم تنفس دارد هرچند ضعیف، که زنده است و نباید اعضای او را قبل از مردن از او جدا کرد و او را به قتل رساند. موفق باشید
9673
متن پرسش
سلام علیکم: ان شااله عازم حج هستم چه کنیم نهایت استفاده را داشته باشیم و دچار کسالت نشویم و بهترین استفاده از وقت را بکنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در دو جزوه‌ی «حقیقت حج» و «وظایف حجاج پس از برگشت» داشته‌ام خوب است مطالعه بفرمایید و جزوه‌ی «حقیقت حج» را با خود ببرید. به هیچ‌وجه نگران نباشید با امیدواری تمام بروید و با رضایت کامل برگردید. بعد از وظایف واجب خود، هرچه توانستید طواف کنید با آدابی که آموخته‌اید. در حین طواف مناجات شعبانیه و یا دعای مکارم الاخلاق خوب است. بعد از طواف هرچه توانستید نماز بخوانید و بقیه‌ی فرصت‌ها را یا قرآن بخوانید یا به کعبه نگاه کنید. در زیارت ائمه«علیهمالسلام» هر روز زیارت جامعه‌ی کبیره را بخوانید لازم نیست نزدیک پنجره‌‌ها ی قبرستان باشید، با فاصله هم که باشد نتیجه‌بخش است، طرف صورت‌تان به سوی ائمه‌ی بقیع باشد. زیارت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فراموش نشود. فرصت های باقی‌مانده در مسجد النبی را قرآن بخوانید با تدبّر و یا نماز بخوانید. موفق باشید
9320

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد فرزانه: جوانی هستم ۳۳ ساله، (با سابقه چندین سال فعالیت های فرهنگی و قرآنی و مقید و حساس به رعایت اصول و موازین دین و احکام) که در معیارهای ازدواجم ملاکم برتری ایمان و اخلاق طرف مقابل هست به این امید که مایه پیشرفت و تعالی بنده باشند، و با این توقع تا به حال موقعیت ازدواج برایم فراهم نشده است‌‌‌، با این حال راضیم به رضای خداوند و واقفم به اینکه در قبال این تنهایی خداوند متعال چیزهایی برایم مرحمت فرموده که از شکرش عاجزم. با ابن اوصاف اولا آیا این حد معیار و ملاک توقع زیادی هست؟ دوما آیا ازدواج اینقدر مهم هست که یک نفر از این حد توقعش پایین بیاید و راضی بشه به ازدواج با فرد معمولی از لحاظ ایمان و اخلاق؟ یا بهتر بگم آیا اینقدر مهم هست که یک نفر از خودش و آینده معنویش بگذره؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خواستگار انسان، واجبات را رعایت کند و مخالف انقلاب اسلامی نباشد و مانع تکالیف شرعی شما نشود، جای پذیرش دارد. موفق باشید
8753

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نام دقیق کتاب تأویلات قرآن مشهور به تأویلات محی‌الدین که مربوط به عبدالرزاق کاشانی است در تفسیر انفسی و باطنی چیست و از کجا می توان تهیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: دو جلد کتاب است که مرحوم عبدالرزاق کاشانی به عربی نوشته‌اند تحت عنوان «تفسیر قرآن محی‌الدین»، انتشارات ناصر خسرو می‌باشد. در نرم‌افزار جامع‌التفاسیر نیز هست. موفق باشید
7852
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به پاسخی که به سوال 7837 داده اید آیا افسردگی ناشی از دوری از خداست؟چرا این بیماری در همه افرادی که ایمانشان به خدا کم است دیده نمیشود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتما این طور است که هر کسی از مقصد اصلی جانش فاصله داشته‌باشد احساس بی ثمری می‌کند منتها عده‌ای که می‌توانند برای مدتی خود را فریب دهند، آن افسردگی درونی را بروز نمی‌دهند ولی در عین ظاهری امیدوار از درون گرفتار غمی عمیق هستند و به همین دلیل هم همواره به دنبال دنیا می دوند. موفق باشید
6878

راضی به قضابازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد بنده بعد از اینکه یک مصیبت یا شری به من می رسد تا آنجاییکه در توان بنده است سعی می کنم قلبا به خواست خدا راضی باشم. اما در همان حال، اعمال اون روز یا چند روز گذشته را تحلیل می کنم که بفهمم که علت این شر/مصیبت به خاطر کدام گناه و معصیتم بوده وتا مدتی ناخواسته خودمو در حال تجزیه و تحلیل پیدا می کنم. خودم فکر می کنم که این حدیث نفس و وسوسه شیطان است و نباید این تحلیل را انجام دهم چون با راضی بودن با رضای خدا منافات دارد. ممنون میشم بفرمایید آیا این برداشت بنده درست است یا نه؟و اصولا این تجزیه و تحلیل را باید انجام دهیم یا نه ؟ منتدار سعید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این دو نگاه که می‌فرمایید با یکدیگر منافات ندارند چون از یک طرف راضی به قضایی هستید که رانده شده و از طرفی در جستجوی عمل بهتری هستید برای تقدیر قضایی برتر، چون باید به قضای الهی راضی بود هرچند مقضی برای شما ناگوار باشد و تلاش کنید در آینده با مقضیِ بهتری روبه‌رو شوید. با این‌همه هراندازه به قضای الهی بیشتر راضی باشیم بیشتر به قرب الهی نایل می‌شویم، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
6551
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار آقای طاهرزاده آیا برای سلوک تغییر شغل موبایلی و کامپیوتری نیاز است چراکه در روزهای جمعه و تعطیلات که با مردم سرو کله نمی زنم حضور قلب عجیبی دارم ولی در روزهای کاری خیلی کم می شود و حجاب دارم نمی دانم چکارکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در شغل خود انصاف را و خوش‌رویی را رعایت کنید تا شغل‌تان بستر سلوک شما شود. لازم نیست کاری که می‌فرمایید عوض کنید بالاخره امروز موبایل و کامپیوتر جزء مایحتاج مردم است. موفق باشید
6523
متن پرسش
سلام استاد. این موضوع که در افواه عموم قید می شود که " گناه فلانی را شستند" به این مفهوم که مثلا تهمتی به وی زدند و این تهمت علیه اش پخش شد و... آیا واقعا در این صورت گناه فرد شسته می شود؟ یعنی این اتهامات منجر به پاک شدن کارنامه عمل فرد بی گناهی که در مظان اتهام قرار گرفته می شود؟ من روایتی را به این مضمون دیدم که اگر افرادی پشت سرت حرف زدند و این امر واقعیت نداشت تو را به ثوابی رسانده اند و...(البته قریب به این مضمون).حالا سوالم اینه که آیا واقعا گناه شسته می شود؟تشکر استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌قدر می‌دانم که بعضاً انسان در روز حساب به نامه‌ی اعمال خود می‌نگرد و اعمالی را در آن می‌بیند - اعم از حسنه یا سیئه – که او انجام نداده، وقتی می‌پرسد می‌گویند به غیبتی که کردی آن اعمال سیئه که به بقیه نسبت دادی به تو منتقل شد و یا به جهت غیبتی که از تو شد اعمال سیئه ات از تو برداشته گشت که البته زوایای بسیاری باید در صحنه باشد زیرا وقتی این حرف‌ها معنا می‌دهد که انسان مؤمنی عمل خلافی را انجام دهد و مایل نباشد در انظار عمومی ظهور کند بدین معنا که خودش نیز از آن عمل ناراضی است حال اگر این عمل را کسی ظاهر کند مصداق موضوع موفق می‌گردد. موفق باشید
6495
متن پرسش
سلام.حضرت استاد در تفسیر المیزان من باب واژه امام مطالبی بیان شده است که به نظر حقیر به دلایلی ناقص می آید از آن جهت که واژه امام ولفظ مشتق آن ائمه برای پیشوای باطل هم بیان شده است ولی این واژه در المیزان به گونه ای بیان شده است که فقط جنبه ی قدسی و ماورایی وهدایت به امری آن لحاظ شده است انچه در آیه ی وجعلناخم ائمه یهدون بامرنا که هدایت به امر نامیده می شود وامر را هم بنا بر تفسیر ایجاد بی زمان لحاظ کرده ایم.جدای اینکه امر به غیر از این مقصود هم درقرآن ذکر شده است آنچه در آیه اولوامر است که صاحبان امر یعنی همان حاکم سیاسی اجتماعی وجنبه ولایت سیاسی را بیان می کند خود واژه ائمه در آیاتی که وقاتلوا ائمه الکفر ونظیر آن است غیر جنبه ی اصطلاحی مدنظراست و پیشوایان و خواص کفار است چگونه این مطلب توجیه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در آیه‌ی «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» «امر» را به‌عنوان ایجاد بی‌زمانی معنا کرده‌اند ناظر است بر آیه‌ای که ما را متوجه مقامی از امام می‌کند که قرآن در وصف ائمه می‌فرماید: « وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ (73) ‏» یعنی فعل خیر را به آن‌ها وَحی کردیم. یعنی فعل آن‌ها عین وَحی الهی است و از این جهت است که امام در این این جا در مقامی است که هدایتش نیز هدایت امری است یعنی هدایت «کن فیکون» و این معنا برای امام غیر از معانی دیگری است که برای امام در قرآن به‌کار رفته اعم از امام جور و یا امام عدل. موفق باشید
6238
متن پرسش
با عرض سلام و احترام، به کسانی که دچار یأس شدید شده اند ، هم به جهت یأس از خود و تلاش خود و اصلاح خود ، هم به جهت یأس از دریافت فیض و رحمت حق تعالی که باز آن هم به یأس از خود و لیاقت خود انسان برمی گردد ، و از هر راهی که به اصلاح انسان منجر شود مأیوس اند و از یأس اشک می ریزند و به خدا شکوه می برند ، شکوه از عدم لیاقت اصلاح و شکوه از عدم داشتن توفیق برای اصلاح، و به کسانی که یأس سایه بر عمل آنان انداخته ، و وقتی حقیقتی به گوششان می رسد به خاطر یأس از رسیدن به آن حقیقت گریه می کنند، به کسانی که از همه مأیوسند ، چه از خود ، چه از دیگران ، چه از انسان های خوب ، چه از خدا ( به جهت لیاقت نداشتن خود انسان) چه از محرم ، چه از رمضان ، چه از رجب ، چه از صبح ، چه از شب ، چه از ایام الله ، چه از معرفتشان ، چه از قیام لله ، از همه و همه به خاطر نداشتن لیاقت برای گرفتن فیض حق تعالی مأیوس اند، یأسی که آنان را از حرکت باز داشته و جز کارهای دنیایی با اثرات دنیایی ، کار دیگری شان سود نمی دهد ،،، برای کسانی که دیگر به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد ندارند و از همه قطع امید کرده اند حتی از خود ، و حتی از خدا و حتی از حل شدن این مشکل توصیه می فرمایید چه کتابی را برای خاص این مسئله مطالعه کنند؟؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یأس نیست، این یک نوع بازخوانی است برای ورود به عالَمی جامع‌تر نسبت به گذشته. با تمام امیدواری به مبانی عرفانی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رجوع داشته باشید و از توجه به ولایت رهبر عزیز«حفظه‌اللّه» نیز یک‌ذرّه کم نگذارید تا عالمی بزرگ‌تر از آن‌که تصور می‌کردید در مقابل‌تان گشوده شود. موفق باشید
5503

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نظر شما آیا سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال شیعیان افغانستان در طول سالهای پس از انقلاب صحیح بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چندان در این موضوع ریز نشده‌ام ولی می‌دانم اراده‌ی کلی نظام اسلامی آن است که تا آن‌جایی که شرایط اجازه می‌دهد از یاری به شیعیان افغانستان کوتاهی نکند. موفق باشید
4847
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم لطفا شرح دعای ندبه را برامون بفرستید چون شما در سخنرانی سیزده رجب فرمودید به خاطر اینکه مقام ثابت حصرت علی علیه السلام رادرک کنید بایدجامعه کبیره را بفهید و قبلش باید شرح دعای ندبه را متوجه بشین در قسمت فایل های صوتی شرح دعای ندبه نبود و در فروشگاه شهر خودمون که نمایندگی لب المیزان هست تمام سی دی ها بود ولی سخنرانی شرح دعای ندبه نبود؟ خدا خیرتون بده به خاطر این سایت پربار و پربرکت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح دعای ندبه به صورت کتاب است تحت عنوان «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی». موفق باشید
4243
متن پرسش
ایا جهت تزکیه ویا بازگشت به خدا ویا یادگیری معارف دینی سن خاصی مشخص گردیده ویا در هر سنی میتوان دست به تزکیه و خودسازی زد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ محدویت سنی برای ورود به آستانه‌ی اُنس با خدا نیست. مرحوم جهانگیرخان قشقایی در سن چهل‌سالگی وارد زندگی خاص دینداری شد و حاصل کارشان شهید مدرس و حاج‌آقارحیم ارباب و فاضل تونی- استاد عرفان آیت‌اللّه جوادی و حسن‌زاده آملی - و مرحوم آیت‌اللّه بروجردی- شد. موفق باشید
2568
متن پرسش
سلام علیکم شما در جلسه ی سی و هشتم شرح کتاب معاد، به ویژگی برخی مکان ها و زمان ها، که آن ها را شایسته ی تجلی الهی می کند اشاره فرمودید. در آن خصوص مثال تجلی «من» در چشم را بیان فرمودید. پرسش این جاست که با توجه به حقیقی بودن روابط جهان، این استعداد از کجا می آید؟ یعنی چه خاصیتی مکان کعبه را برجسته می کند یا شب قدر را به آن ظرفیت می رساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معانی ملکوتی فقط در ظرف خاصی امکان ظهور دارند و همین‌طور که بشر سعی می‌کند برای معانیِ عالیه الفاظ خاصی را انتخاب کند و در همین راستا نهج‌البلاغه یا مثنوی مولوی پدید می‌آید، مکان‌ها و زمان‌های خاصی هستند که ظرف انوار ملکوتی می‌شوند و کشف محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» متوجه ظرف آن مکان‌ها و زمان‌ها در رابطه با تجلیات انوار ملکوت می‌شود. موفق باشید
2278
متن پرسش
جایگاه گفتگو با خداوندبایدپاک و مقدس باشدطبق مضمون کدام آیه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرآن می‌فرماید «َ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» یعنی ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طواف‏کنندگان و مجاوران و رکوع‏کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید» سوره‌ی بقره آیه125. موفق باشید.
1584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنام خدا سلام علیکم استاد . باتوجه به داستان موسی ع وخضر ع چرا اکثر خیر از راه بظاهر بد میرسد چه سری هست که خیر از چیز هایی که اکراه داریم برسد .کتاب رزق را خوانده ام چرا نتیجه اعمال بزرگی مانند قرائت برخی سوره های شریفه زیاد شدن روزی قرار داده شده ایا زیاد شدن روزی اینقدر اهمیت دارد
متن پاسخ
این طور نیست که اکثر موارد خیر از راه به ظاهر بد برسد، عجیب این است که امور به ظاهر بد هم برای انسان مؤمن خیر خواهد بود. گفت: «دیگران را تلخ می‌آید شراب عشق و ما...آن ز دست دوست می‌گیریم و شکّر می‌شود». آن زیادشدن رزقی که می‌فرمایید با قرائت بعضی از سوره‌ها و یا ادعیه، به معنی گشایش رزق است تا برای زندگی دینی گرفتار رزق دنیایی‌تان نباشید. موفق باشید
392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت برای فهم نهج البلاغه چه شرحی را پیشنهاد می فرمایید. نظرتان راجع به شرح ابن ابی الحدید چیست؟ با تشکر 2 / 9 / 1388
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام نهج‌البلاغه دریای عمیقی است که به‌راحتی نمی‌توان در آن وارد شد، به همین جهت نمی‌توان یک شرح جامعی از آن دانست. ولی روی‌هم‌رفته؛ شرح ابن‌میثم از جهتی و شرح ابن‌ابی‌الحدید از جهت دیگر مفیدند هم‌چنان‌که شرح مرحوم علامه محمدتقی‌جعفری مفید است. موفق باشید
188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر تنهای زندگی من مربوبی که هیچ جنبنده ای نمی تواند ربوبیتش را به تمامی انچه اوهست در ک کند مربوبی که به خاطرمخلوقاتش ارباب شد وخم به ابرو نیاورد . مربوبی که تمام زندگی این تبعیدی غربت زده شد تا غم غربت وتنهایی رادر این سرزمین فانی به جان بخرد دستان خسته اوراگرفت تا تکیه گاهش شود زانوان خسته اش را توان داد تا از حرکت کردن نهراسد واینگونه همه زندگی اوشد حالا که خوب فکر می کنم می بینم جدایی بین من و تو امکان پذیرنیست ... نمی دانم چه شده است انقدر درغدیر گم شده ام که نوشتن برای من سنگین شده است وغدیر تنها کلمه ای بوده است که اینگونه در گیر خود کرده است وهنوز اوجودم نرفته است ... انچنان در غدیرگم شده ام که هنوز فکر می کنم در غدیرم وهنوز در فکر دلنوشته قبلی هستم .. خوب من نمی دانم روز های سختی را گذرانده ام در این دوهفته اخیر وحس الان من یک حس خاص است تمام سلول های بدنم ترسی خاص را فراگرفته است احساس می کنم وجودم تهی شده است از چه نمی دانم اما من با اشوب زندگی کرده ام واین ارامش های لحظه ای مرا می ترساند وهیچگاه معنای انرا نفهمیده ام .... خدای من به راستی که ناخدای بدون دریای طوفانی ناخدا نیست چراکه هرگاه در این دریا سفیدی برمن مشهود شد انچنان طوفان سهمگین براین ناخدا چیره کردی که ببینی ایا انقدر مشهود سفیدی شدهام که بدون توجه به طوفان در دریا به جلوبرانم واین برای ناخدا کمال نقص است که دریای ارام وبی تلاطم را از توخواستار باشد وهرجا که ناخدایت احساس کرد به جزیره ای مینایی رسیده است تو انقدر جهاد بیرون را بر اوسخت گرفتی که ناگهان به او یاد اوری کنی که دستیابی به این جزیره مینایی به راحتی انچه تومدعی اش بودی نیست ... می دانی ناخدایی که به مسیر مطمئن شده است دیگر ابائی از طوفان سهمگین ندارد اصلا ناخدا باطوفان زاده می شود . نمی دانم انقدر گیج ومبهوت هستم که احساس می کنم در همه عوالم گم شده ام شاید در غدیر گم شده ام.. با انکه تحمل تهجم طوفان های بیرونی خیلی سنگین است ولی احساس می کنم در دریائی ژرف غرق شدهام ماننند ذره ای حباب خود را کف اقیانوسی احساس می کنم که نمی دانم راز این احساس وان طوفان در چیست هرچه هست از غدیر است وبه غدیر ختم می شود . خوب من خدای من زیبای خفته در من دنیای من تکیه گاه من عبور من زیبای نهان در انوار طلائیه عشق گمشده ام در چه ! نمی دانم ؟ گن کرده ام چرا نمی دانم ؟ اما دردل گمشده ام گویی چیزی هویدا شده است چیزی که هنوز نمی دانم وهربار که بهذهنم خطور می کند چون کودک بازیگوشی خود را از چشمان مادر پنهان می کند ان گوهر ودر چیست ؟ که خود را از چشمان مادر پنهان می کند بهای ان چیست ؟ هیچ کس ندانست .... گفتم: چیستم ؟ گفتی : هیچ گفتم: کیستم ؟ گفتی:موجود گفتم: کیستم یعنی چه ؟ گفتی : وجود گفتم : کیستم را چه کسی پرسید ؟ گفتی : وجود گفتم : مهم است کیستم ؟ گفتی : نمی دانم به خودت بر می گردد گفتم : خودت یعنی چه ؟ گفتی : یعنی وجود واجد نام گفتم : بازی کلمات زیباست گفتی : همه چیز بازی است گفتم : نفهمیده ام گفتی : می فهمی گفتم : کی ؟ گفتی : هرگاه وجودت واجد من شد گفتم : چه سخت !!!! گفتی : هیچ چیز اسان نیست مگر واجد باشی گفتم : وجود واجد من را معنی کن ؟ گفتی : وجود واجد من یعنی فان گفتم : فان یعنی چه ؟ گفتی : در عین وجود در مقابل واجب الوجود عدم باشی گفتم : ترکیب وجود وعدم تناقض است ؟ گفتی : عدم مقابل واجب الوجود عین وجود است گفتم : کجا بودم ؟ گفتی: مهم نیست کجا بودی وهستی ؟ مهم اینست که کجا می روی گفتم: به کجا می روم ؟ گفتی : از دنیای فانی ها به وجود سپس از وجود به عدم در مقابل واجب الوجود گفتم : مقصد کجاست ؟ گفتی : قلبت گفتم : چیست ؟ گفتی : همان واجب الوجود گفتم : یعنی تو ؟ خندیدی !!!!!!!! گفتم : وجود چیست ؟ گفتی : عین واقعیت گفتم : کدام واقعیت ؟ گفتی : هستی گفتم : هستی !!! هستی هستی هستی هستی هستی هستی هستی هستی وباز گفتم : هستی !!!!! هستی یعنی چه ؟ گفتی : یعنی بودن شدن رفتن امدن انجامیدن استن خوردن اشامیدن کردن خوابیدن رسیدن ....... گفتم : همه این ها باهم در یک کلمه گفتی : راز این کلمه تنها در یک حرف هست که هر چه به ان ختم شود معنی هستی را می دهد وان حرف نون است به همین راحتی گفتم : یافتم انجا که تو می گویی "ن والقلم " رازش همین است بار ها به ان فکر کردم وهیچ گاه راز یک حرف رانفهمیده بودم واکنون فهمیده ام چرا که همیشه راز کلمات است که بر انسان هویدا می شود این گونه هست که هستی می شود ن گفتی : تمام نقش جهان هم در این حرف خلاصه شده است ان نقطه تنها وهمه گرد او زیبا بود ؟ گفتم :اری زیبای زیبا هرچه تو بگویی زیباست !!!! گفتی : گمشده ات چیست ؟ گفتم : تو گفتی : مرا که مدتها پیش یافته ای !! گفتم : در کجا ؟ گفتی : همین جا گفتم : پس تورا گم نکرده بودم که بخواهم پیدایت کنم گمشده من چیز دیگری است باز گفتی : گمشده ات چیست ؟ گفتم : گمشده ام گمشده است ؟ گفتی : پیدایش کن گفتم : از کجا ؟ گفتی : از هرجایی که فکرش را بکنی . گفتم : جایی غیر از تو را سراغ ندارم .. گفتی : پس بگرد گفتم : تو کجایی که من بگردم ؟ گفتی : قلبت گفتم : باز رسیدیم به همان نقطه گفتی : رازش هم انجاست . . گفتم : مسیرش چیست ؟ گفتی : خودت رادر خودم پیدا کن گفتم : سخت شد گفتی : اولین چیزی که اموختی چه بود ؟ گفتم : کی ؟ گفتی : اولین درس زندگی که تو با ان خوگرفتی ؟ گفتم : لذت بالا رفتن بیشتر از لذت در قله ماندن است چرا که لحظات بالا رفتن از لحظه ای که در اوج هستیم بیشتر است پس سعی کنیم از صعودمان بیشتر لذت ببریم نقه اوج ها فانی وگذرا هستند گفتی : خوب نتیجه ؟ گفتم:فشار زیباست !!شکافتن برای دانه زیباتر از گل شدن است سختی عین زیبایی است سختی عین مسیر است . گفتی: پس خودت را در خودم پیدا کن ؟ می خواستم بگویم سخت است اما دیدم با اموخته هایم برابری نمی کند ... گفتم : "خودت رادر خودم پیدا کن " یعنی چه ؟ خودت رادر خودم پیدا کن ....... خودت رادر خودم پیدا کن ...... خودت رادر خودم پیدا کن ... خودت رادر خودم پیدا کن ..... خودت رادر خودم پیدا کن ..... خودت رادر خودم پیدا کن خودت رادر خودم پیدا کن ..... گفتی : خودت را بیاب تا جایگاه مراپیدا کنی بعد خودت را چون تلالویی در نور در من محو کن .. گفتم : خودت را بیاب یعنی چه ؟ گفتی : خودت را انچنان پیدا کن که خوف جلال من انچنان تورا کوچک کرده باشد که نقطه جلال من باشی ... گفتم : انچه را که می خواهی همان است که سالک در انتهای راه به ان می رسد ؟ گفتی: تا خوف جلال من انرا کوچک نکند سالک هیچ گاه بزرگ نمی شود رسیدن در قاموس ما معنا ندارد .. گفتم : عشق را که از تو نمی توانم طلب کنم چرا که عابد مشوق مقلوب نیستم (بنابر دل نوشته قبلی ام که در ان عشق را اینگونه معنی کردم که ابتدا باید عبد خوبی باشی بعد شوق را در خود زنده کنی وبعد شوق را در قلبت جای ذهی ....) منازل باید طی شود تا شوم ؟ چه چیز می خواهم ؟ گفتی : نمی دانم ؟ تو می خواهی ؟ گفتم : براستی که تقلب در امتحان بندگیت گو یی راه ندارد هرجا که می خواهم راه باریکی پیدا کنم انرا می بندی که خود پیدا کنم .. گفتی : اخر تو خواستی تو ندا کردی تو طلب داشتی تو صدایم کردی من که خودم را صدا نکردم تو خواستی و من امدم پس من از تو می پرسم چه چیز می خواهی نه تو از من ؟ گفتی : چه چیز می خواهی !!!! گفتم : چه چیز می خواهم ! بگذار از اول شروع کنم از بدو ورودمان به این فانی زودگذر به این سرزمین غربت زده .... گفتی : هرچه توبخواهی .. گفتم : در شروع در هنگام تبعید من خواستم تبعید شوم یا تو مرا تبعید کردی ؟ می دانم لفظ تبعید کردن در مقابل تو پست وکوچک است اما این سرزمین انقدر غربت بدون تورا چشیده است که لفظ تبعید را فقط می توان برد مراببخش ... گفتی : تو چه فکر می کنی ؟ گفتم : من با اختیار نیامدم اما به من گفته اند تو با اختیار امدنت را بلی گفته ای ؟ بار ها این سئوال را کرده ام وتو هربار طفره رفته ای . ... گفتی : ایا واقعا مهم است که با اختیار امده ای یا با جبر ؟ گفتم : اخر امدنم تور اازمن دور کرد ؟ گفتی : تو هنوز راز قالو بلی را نگرفته ای که این گونه می پرسی باز گفتی : قالو بلی این نشد که فقط تو مشهود به شهود بودنت وامدنت باشی قالو بلی عهدی بود که من با توبستم که هرجا توباشی من هم باشم چه با اختیار چه با جبر ! با تو عهد بستم که هیچ گاه از تو جدا نشوم و جایگاهی بنام قلب در وجود تو برای خودم ساختم که هیچ گاه تنها نباشی وتونیز با من عهد بستی که درهر مکان ودر هر شرایطی مرا فراموش نکنی وانجا من با اختیار خودم بتو وجودی عطا کردم واینگونه تو انرا جبری مذموم خواندی ... گفتم :اری واقعا مهم نبوده است این جبر واختیار مهم این بوده است که تو معهود خوبی بوده ای عهد خود را فراموش نکردی اما من چه ؟ گفتی :برگردیم به سئوالمان . گفتم : کجا بودیم ؟ گفتی : چه چیز می خواهی ؟ گفتم: یادم افتاد ! خوب ! شروعمان زیبا بوده است اما برای چه شروع کردیم ؟ گفتی : تو امدی تا عاشق من شوی ! تو امدی تا عبد من باشی ! تو امدی تا مرا ظهور دهی ! برای شروع کافی نیست ... گفتم : اخه اخه اخه ....... گفتی :تو را خلیفت الاه خواندم ! اگر دانه سیب می شدی بازهم اینگونه بی مهابا شروعت رازیر سئوال می بردی ؟ تا به حال از خود پرسیدی چرا دانه سیب نشدی ؟ بلکه تورا خلیفــــــــــــت الاه خواندم خلیفه خودم جانشینم در روی زمین به جای من در زمین حکمرانی کنی .. تورا از جنس خودم افریدم تورا برای خودم افریدم امدی تا جاذبه ای که درقوه داشتی بالفعل کنی ؟ امدی تا نماینده من باشی امدی تا سر سپردگیت را به من نشان دهی که عین کمال توست امدی تا وجودت را واجد اسماء من کنی امدی تا در غربت به یاد من ازمایش شوی امدی تا در غربت به یاد من ازمایش شوی امدی تا در امتحان بندگی شرکت کنی امدی تا ........ وتمام راز قالو بلی در این بود که انچه هستی هدیه من است به تو وانچه می شوی هدیه توست به من خودت می خواستی وطلب داشتی تا هدیه ای برای من داشته باشی ... وگرنه من اجبار نداشتم ! هدیه ام که وجود توست را بدون در نظر گرفتن انچه تو می شوی بر تو عرضه داشتم وتمام راز قالو بلی در لیبلوکم خلاصه شده است . امدی تا حامی امانتی که زمین واسمان از نگاه داشتنش سرباز زدند امدی تا عاشقم باشی ...... گفتم :تسلیم تسلیم اما یک سئوال اینکه بیایم عبد تو باشم وعاشق تو باشم به نظر تو دلیل کافی است ؟ گفتی : بستگی دارد اگر عبد را وعشق را انچنان که اموختی معنی کنی اری اما اگر عبد وعشق را انچنان که دیگران می پندارند معنی کنی نه .... عبدی که مخلوقی را کنیز وکنیزی را بنده وبنده ای را عبد می کند انچنان هدفمند است که نتنها کافی است بلکه برای شروع زیادهم هست امده ام تا عبد شوم ! امده ام... امده ام تا عبد شوم ! امده ام تا عاشق باشم ....عشق عشق ..... عشق...نمی فهمم ؟ نمی فهمم ؟ نمی فهمم ؟ نمی فهمم !!!! گفتی : گفتی : گفتم : گفتی :می فهمی ؟ فهمیده ای ! می دانی خود خبر نداری ؟ خوب فهمیده ای خوب در ک کرده ای ادامه دارد ..... !!!! انشا ئ الاه تا تایپش تمام شود بقیه را می فرستم
متن پاسخ
سلام علیکم : باسمه تعالی در هر صورت یک مرحله از زندگی، مرحله‌ی با خودبودن و از آن زاویه با خدابودن است، که ربطی به حوزه و دانشگاه و خانه، ندارد. این همان است که در موردش گفته‌اند: بود مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها ولکن بتنهایی بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها نوشته‌های جنابعالی نوشته‌های خوبی است، قصه‌ی مرحله‌ی اول زندگی را می‌سراید و متذکر می‌شود. مرحله‌ی دیگر زندگی، مرحله‌ی با بقیه‌بودن است که باید با قلبی الهی کنار بقیه بود، حال این مرحله را به عهده‌ی خدا بگذارید تا هرجا گشایش فرمود جلو بروید. موفق باشید
17580
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد بنده الحمدلله رب العالمین تفسیر سوره احزاب جنابعالی را گوش دادم اما چند سئوال از محضر جنابعالی دارم. 1. جنابعالی در جلسه دوم به نامه حضرت امام (ره) به آقای الویری (البته اگر اشتباه نکنم) اشاره نمودید و فرمودید همین نامه یک دستگاه بزرگی دارد. بنده در گوگل جستجو کردم اما چیزی نیافتم، لطف کنید متن این نامه را برای این حقیر ارسال نمایید؟ 2. در جلسه از این سوره فرمودید اگر کسی اشک شب و شب زنده داری میخواد باید ساده زیست باشد و با کتاب و درس بدست نمی آید که در واقع این آثار فردی ساده زیستی می باشد، اما سئوال بنده این است که ساده زیستی من بچه مذهبی معمولی چه آثار اجتماعی را در بردارد؟ در واقع چه کمکی به انقلاب و ایجاد تمدن اسلامی می کند؟ 3. و این که استاد شما در همین جلسات دو یا سه بار فرمودید ما اگر می خواهیم تمام معضلات فرهنگی کشور حل بشود تنها راهش آن است که نگاه تمدنی به انقلاب داشته باشیم، لطف بفرمایید مقصود از این حرف مشخصا چیست؟ و اگر کسی بخواهد در ایجاد این تمدن نقش آفرین باشد چه مطالعات یا اقداماتی صورت دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود بنده هم سال‌های قبل آن نامه را دیدم و با توجه به آن‌که در آن زمان هنوز فضای مجازی به این صورت راه نیفتاده بود، فکر نمی‌کنم در فضای مجازی بتوانید آن را پیدا کنید. همین اندازه در ذهن دارم که در زمان نخست وزیری آقای موسوی بود، نامه‌ای ظاهراً در 14 بند 2- حداقل در نوعِ انتخاب ما در راستای دامن‌نزدن به اشرافیت، مؤثر خواهد بود و این‌که روح انسان از آلودگی به دنیا مصون می‌ماند 3- در نگاه تمدنی هرچیزی در نسبت به اجتماعِ مورد قبول عقل و فطرت، مدّ نظر قرار می‌گیرد و از نگاهِ فردگرایانه، انسان را آزاد می‌کند. با کتاب «تمدن‌زایی شیعه» می‌توانید شروع کنید. موفق باشید

13662
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. استاد بحمدلله با آثار و صوتهای شما که مانوسم. کم کم به نظرات استاد داوری و شهید آوینی رحمت الله هم راه پیدا کردم. و ترس را در خودم از بین بردم. چون می ترسیدم بخوانم و نتیجه نگیرم یا نفهمم. ولی خدا را شکر خوب راه افتادم. حال سوالم این است که بنده که قریب التلبس به لباس روحانیت هستم بجز فقه و اصول خودم، به آثار چه اساتیدی رجوع کنم که همانطور که خودتان فرمودید جزو علمای عالم دار باشم. هم علمم بالا برود و توانایی تبلیغ داشته باشم و هم خودم در سیرم پیشرفت کنم. الان بنده آثار استاد محمد شجاعی را تقریبا دارم. تمام آثار شما را با سیدی ها دارم. هفتاد هشتاد درصد کتب شهید مطهری و علامه طباطبایی را دارم. کتاب شواهد الربوبیه را دارم. شکستن بتهای جاهلیت را از ملا صدرا دارم (ترجمه است). شرح اصول کافی ایشان را دارم. مفاتیح الغیب را دارم. رساله الحشر را دارم. کتب معتبر روایی و حدیثی را مثل اصول کافی و الارشاد کتب شیخ صدوق را دارم. حال از شما دو خواهش دارم. یک اینکه: چند استاد را از معاصرین نام ببرید که مانند استاد داوری تفکر تمدن ساز داشته باشند. دیگر اینکه: طبق این کتبی که بنده دارم از شما خواهش دارم. بجز آثار خودتان که پای ثابت مطالعه ام است، از همین کتبی که بنده نام بردم یک سیر کلی برایم انتخاب کنید تا با آن مطالعه کنم. چون بنده نمی توانم تشخیص دهم. می دانم سرتان شلوغ است ولی ممنون می شوم این کار را برایم انجام دهید و منت نهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در عین جدّی‌گرفتن دروس رسمی حوزه، آرام‌آرام وارد تفسیر المیزان شوید 2- امثال آقای دکتر اصغر مصلح، نکات خوبی را در رابطه با غرب متذکر است. کتاب «حکمت اُنسی» سید عباس معارف نیز کارساز است. موفق باشید

13260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ببخشید نمی خواستم همچین سوالی را در اینجا بپرسم اما جای دیگری را سراغ نداشتم اگر راهنمایی بفرمایید متشکر می شوم. آیا پدر شوهر و مادر شوهر (به تبع پدر و مادر زن) از نظر دینی پدر و مادر به حساب می آیند و خدمت آنان واجب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم ولایتی از طرف پدر شوهر و مادر شوهر و یا پدر زن و مادر زن برای زن و مرد باشد. ولی از جهت احترام به همسر، بستگان همسر را باید احترام کرد به‌خصوص که همین والدین بودند که در دامن خود همسر شما را پرورش داده‌اند. موفق باشید

13050
متن پرسش
سلام: 1. با توبه گناه هایی مانند زنا هم از بین می رود؟ اگر خدا این گناه را ببخشد، آیا آثار آن در عوالم دیگر وجودمان هم از بین می رود؟ ۲. دستور العملی که در بیشتر کتب عرفانی هست که آقایون عرفا می فرمایند: غسل روز یکشنبه ماه ذی قعده را انجام بدهید و سیر خود را آغاز کنید. به نظرتان این غسل و نماز توبه چه جایگاهی دارد و بنده کی آن را انجام دهم؟ بنده الان آشتی با خدا را صوتهایش را تمام کردم دو سه بار ده نکته را خوانده ام و گوش داده ام. چند بار هم توحید برهان صدیقین را کار کردم و آخرین بار هم فرمودید «فرزندم این چنین باید بود» را بخوانم که تازه شروعش کردم. البته هنوز متاسفانه درگیرم با گناه و دست و پنجه نرم می کنم. به نظرتان کی آن غسل و نماز را انجام دهم؟ ۳. تذکرة المتقین. چگونه کتابی است؟ برنامه اش خوب است؟ برنامه آن را مناسب تر می دانید یا برنامه مقالات استاد شجاعی را؟ (برای سلوک می گویم) یا اینکه خودتان برنامه ای تنظیم کرده اید که ار آن استفاده کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با این‌همه تأکید که فرموده‌اند توبه همه‌ی آثار و لوازم گناه را از بین می‌برد، دیگر چه جای نگرانی! 2- خود مرحوم شیخ عباس در مفاتیح، مسئله را روشن کرده است که از صبح تا غروب یکشبه‌ی ماه ذیقعده می‌توان آن غسل را انجام داد و با نیّت توبه‌ی گناه از گذشته به آن نظر کرد 3- کتاب «تذکرة المتقین» و «مقالات» آیت اللّه شجاعی، یکی از یکی بهتر است، هرکدام که با احوالاتتان هماهنگ بود را انتخاب کنید. موفق باشید

12922
متن پرسش
سلام استاد: بعد از مدتی که مباحث حضرتعالی را کار می کنم احساس مردگی شدیدی در قلب خود می کنم راه چاره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با کتاب «مقالات» حضرت آیت اللّه شجاعی مأنوس باشید. بنده در شرح آن سه جلد کتاب عرایضی داشته ام، می‌توانید سی‌دی آن را از طریق گروه المیزان جناب آقای مهندس نظری به شماره‌ی 09136032342 تهیه فرمایید. موفق باشید

11779
متن پرسش
ضمن عرض سلام حضور استاد محترم: چه ارتباطی میان سلوک عرفانی و سلوک در بستر تاریخ وجود دارد؟ اگر عرفا از طریق ارتباط با عالم غیب مسیر تکامل خود را طی می کنند پس تاکید شما بر حضور تاریخی - که البته از ویژگی های متمایز امام با برخی دیگر از عرفا است - چیست؟ چه ارتباطی میان آن دو است؟ و چرا معتقدید بدون کمک به انقلاب از دین داری خود بهره ای نمی بریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی «نحله‌ی نجف» عرض کرده‌ام هنر عرفا در هر عصر نظر به حضرت حق است به نحوه‌ حضوری، یعنی به آن نحوی که طبق قاعده‌ی «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند در مظاهر تجلی می‌کند و اصلی‌ترین تجلی خداوند که مادرِ همه‌ی تجلیات است تجلی بر قلب امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و به تبع آن تجلی بر زعیمی که با تمام وجود در ذیل امام عصر قرار دارد و مجلای اراده‌ی او در آن تاریخ است و در این رابطه در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر زمانه» عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اگر در این تاریخ می‌خواهید حضور عرفانی برایتان خاطره نباشد و حقیقتاً عارفانه در عالم حاضر باشید باید در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کنید. موفق باشید

11293
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض و سلام و ادب خدمت استاد عزیز: من دبیر معارفم، شما در فرمایشتون فرمودین باید فطرت بچه ها رو بیدار کنید. حالا سوالم اینه که تو کلاس دانش آموزانی که بین تدریسم جز حرف خدا نیست از سی دانش آموز سه یا چهار نفر مشغول خندیدن یا حرف زدن هستند آیا باید حود را به تغافل زد یا تذکر داد؟ شما چه پیشنهادی می فرمایید؟ و سوال دومی: چطور حجاب رو برای دانش آموزان جا بندازیم در صورتی درباره ی حجاب توضیح هم می‌دهیم ولی عکس العملی نمی‌بینم. لطفا برامون دعا کنین که در تدریس موفق باشیم. با تشکر. یا علی. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ هم دلسوزانه به آن دانش‌آموزان یک تذکر آرام بدهید و هم کار خود را بکنید و مشغول آن‌ها نشوید. 2ـ شما با زیبایی‌ تمام در موقع مناسب و بیشتر غیر مستقیم، موضوع حجاب را مطرح کنید تا خودشان در آینده حجاب را انتخاب کنند. از برخورد خوب با آن‌ها غافل نباشید. موفق باشید
نمایش چاپی