بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32654
متن پرسش

سلام و خدا قوت..ببخشید این که ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. این یک امر طبیعی است و نباید کسی در این موارد خود را ملامت کند. موفق باشید

32653
متن پرسش

سلام استاد: طاعاتتان قبول و بندگی تان افزون. ببخشید درباره جهان های موازی بحثهایی شد و وقتی در سایت جستجو کردم پیرامون سوال ۳۱۱۷۶ خواستم بدانم که شما عقیده به وجود این مسئله دارید؟ و در اینباره توضیح می فرمایید و برای اطلاع بیشتر به متنی ارجاع می دهید؟ ممنون از وقتی که می گذارید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بحث جهان‌های موازی چیزی نیست که بتوان به عنوان واقعیت‌های قابل قبول پذیرفت. آری! در مباحث عرفانی و فلسفی، بحث عوالمِ طولیِ «وجود» در میان است که بحث بسیار عالمانه و مفیدی است مثل وجود عالَم ملکوت و عالم جبروت و عالم لاهوت. موفق باشید

32651
متن پرسش

با سلام وعرض ادب: ۱. استاد من خصلت بد یا خوبی دارم که اگر ببینم ضرری متوجه کسی است و من به آن علم داشته باشم چه در مورد تحصیلاتم چه در مورد تجربیاتم باید در اختیار آن فرد بگذارم وگرنه احساس عذاب وجدان شدیدی می گیرم که مرا بهم می‌ریزد حتی اگر از آن فرد آسیب هم دیده باشم یا در آینده ببینم، برایم مهم نیست باید به او کمک کنم، نظر شما در این مورد چیست؟ ۲. من سعی می کنم در خریدهایم نزدیکی مغازه ها ومواردی که فرمودید در نظر بگیرم ودغدغه مردمم را دارم، اما گاهی ممکن است کالایی در شهر ما موجود باشد اما برای یافتن آن مجبور باشی جاهای زیادی سر بزنی، به شخصه از اینکارانزجار دارم، می توانم گاهی خرید مجازی را جایگزین کنم؟ و همچنین درست است که سعی می کنم حتی در خرید های معمولی از کسی کمک نگیرم و خودم شخصا مراجعه کنم اما قلبا از اینکار راضی نیستم، نمی‌دانم چرا انتخاب کرده ام در این زمان به این عالم بیایم اما نمی‌دانم چرا به آن احساس تعلقی ندارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کار خوبی است بخصوص وقتی با حکمت و حساب‌شده انجام گیرد. ۲. در این مورد مشورت و هم‌افزایی با نزدیکان کمک می‌کند. آری! بی‌دلیل نباید برای خرید در خیابان‌ها پرسه زد، ولی از مردم هم نباید فرار کرد. موفق باشید

32650
متن پرسش

سلام استاد: به نظر میرسه بعد از شهدا و یا حتی همزمان با حضور شهدا یه تعداد نفوس ایجاد شده که دقیقا شبیه همان شهدا بوده و حتی گاها از نظر تشابه اسمی و حتی فامیلی و حتی گاه فامیل در فامیل، تشابه اسمی و فامیلی با شهدا داشته اند و یا مثلا یه فامیل بزرگی یه شهید داده که دوباره بعد ازآن شهید یه نفرهم اسم و فامیل آن شهید شده بماند که بعضا خود خانواده شهید شبیه همان شهید تربیت شده وهمه بواسطه او با ان شهید خاطره میسازن و یا گاها حتی سیرشون با آن شهید هست ، ولی این هم هست که گاهی می‌بینم یه عده مشکلاتی پیدا کردن بعد می‌زنم اینترنت می‌بینم حتی یه شهر دیگه شبیه و هم نام و فامیل اون فرد یه شهید وجود داره، زندگی نامه اش را که میخونم می‌بینم همان کارها که آن شهید انجام می داده یا مشکلات که بوده دوباره تکرار داره میشه و فرد حاضر داره راه حلی شبیه اون شهید انتخاب می‌کنه نه فراتر از آن و متاسفانه گاها افراد گرفتار مدرن شدگی و دچار یه نوع توهم فهمیدگی و آگاهی اولی که به نظرم بدتراز جاهلیت اولی هست شده اند و از تمدن قبلی هم دارن به عقب برمی‌گردن و یا حدااکثر اینکه دارن همان افعال شهدا را انجام می‌دند و نه جلوتر از آنها ، به نظراگر طرح فرهنگی باشه اینها را به هم مربوط کرد که تاریخ خود را جلوتر از شهدا رقم بزنن شاید خوب باشه که اینقدردرجا نزنیم. مثلا بنیاد شهید بر فرض بگوید یا فراخوان بده که هر کس با هم نام خودش یه شهید پیدا کنه و با خصوصیات او آشنا بشه یا یه همچین طرحی. ۲. موضوع دوم راجع به جلسات هفتگی شبیه جلسات خود شما و امثال شماست که به نظر میرسه این جلسات افراد بهتری را تربیت می‌کند ولی یه مطلب دیگه هست وآن اینکه هنوز و در آینده هم قشر بزرگی از جامعه ما علم و حتی معرفت را در مراکزعلمی دنبالش میگرده و نمیشه همه را خلاصه کرد در امثال چنین جلساتی و حوزه بخصوص و دانشگاه ما از نظرعلم و معرفت هنوز لنگ بزنه و تولید کننده نباشه و باز جامعه ما مشکل داشته باشه و مردم توقع حل آن را از حوزه و مراکز علمی داشته باشن ولی اینها و افرادی که وارد این فضاها میشن به دلیل اینکه میرن تویه موج یا گردابی یا چیزی شبیه این که دیگه از سطح اجتماع دورمیشن و گاه حتی می‌بینی افراد وارد شده به این محیط ها نمیتونن با دیگران تعامل داشته باشن و گاها چنین برداشت میشه که خود را تافته جدا بافته میدانن و یا گاها همینطورمیشه و یا اینقدر لطیف میشن از آنطرف که نمیتونن در بین مردم حاضر بشن و این واقعا یه مسیله هست که بنده با خیلی ها صحبت کردم ازاین مسئله رنج میبرن وهمین مطلب رو بیان میکنن علی ایحال گفتم مطالبی که از این زاویه می‌بینم خدمتتان عرض کنم گرچه میدان خودتان به همه اینها  واقف هستید. متشکرم استادعزیزم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این احوال، مطلب اول را این‌طور می‌توان تحلیل کرد که حضرت حق اراده‌ای در راستای عبور از نظام‌های سکولار و استکباری کرده‌اند که انعکاس آن را از یک طرف در روح شهدا می‌یابید و از طرف دیگر در روح جوانان امروز. ولی در مورد مشکلاتی که فرمودید به نظر می‌آید کار اصلی، رهنمودها و بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام در تاریخ ۱۴۰۱/۰۱/۲۳ می‌باشد که حقیقتاً این رهنمودها، نوعی از سلوک را با ما در میان می‌گذارند تا ما از تنگناهای تاریخی که در اخلاق و در روش‌های اجتماعی و اداری خود داریم، بتوانیم عبور کنیم. عمده آن است که به این نوع رهنمودها برخورد سلوکی بنماییم و نه برخورد سیاسی. موفق باشید

32649
متن پرسش

سلام و عرض و ادب خدمت شما استاد ارجمند: می‌خواستم بپرسم درباره نظام اخلاقی چه از قدما و متأخرین کتابی داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «شرح جنود عقل و جهل» و کتاب «جامع السعادة» در این رابطه کمک‌کننده خوبی هستند و شرح صوتی هر دو کتاب را می‌توانید در سایت دنبال کنید. موفق باشید

32648
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: ماه رمضان و ضیافت الله بر شما مبارک امید است بتوانیم به رمزگشایی‌های جنابعالی معنای ابیات ذیل را به ادراکات قلبی نزدیکتر نماییم. با تشکر.

 شاهنشين چشم من تکيه گهِ خيال توست / جاي دعاست شاه من، بي تو مباد جاي تو

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این بیت باید در دل آن غزل بسیار فاخر معنا شود. در نگاه مختصر می‌توان این‌طور گفت:

جناب حافظ در بیت اول در خطاب به حضرت محبوب عرضه می‌دارند که وجه متعالی چشم‌شان یعنی شاه‌نشینِ چشم که نظر به مراتب بالاتر از عالَم محسوس یعنی عالم خیال دارد؛ محلی است که در آن‌جا با خیال حضرت محبوب روبه‌رو هستند و به‌سر می‌برند. و از این جهت حضرت محبوب را که شاه خود می‌داند، قبله‌گاه طلب و تقاضای خود می‌شناسند و آن‌ جایگاه که جایگاه حضور حضرت محبوب است اگر جایگاه حضرت محبوب نباشد اساساً «جا» به حساب نمی‌اید. آن‌جایی «جا» است که حضرت محبوب در آن باشد. موفق باشید

32645
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی توفیقات روزافروزن برای شما؛ از آنجایی که مخاطب سینما قلب بیننده است، در مورد نحوه ی حرکت در این مسیر لطفا راهنمایی بفرمایید. خیلی ممنون. سینما و قلبِ مخاطب سینما قلب ها را در عالم قصه حاضر می کند و عالم قصه که در اصل، در هم تنیده با نحوه ی بیان آن است، سفری را برای مخاطب خود رقم می‌زند که مخاطب از این سفر نفع می بیند و یا ضرر می کند؛ و در بیان سینماییِ قصه، این مسأله چندین برابر می شود. در بیانِ قرآنی قصه ها، آیه ی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً»، تأییدی است نه تنها بر اینکه قصه ها سود و ضرر دارند، بلکه مخاطب مؤمن و ظالم هم، دو نوع بهره مندیِ متضاد دارند؛ البته این مسأله در مورد قصه های فطرت است که تجلی گاه نور اسماء الهی هستند. و انفطار صورت در بیان سینمایی انقلاب اسلامی در جستجوی حضور در چنین عالمی است تا مخاطب را به رؤیت عید فطر برساند و بازگشت. ولی قصه ایی که نور حضرت حق ندارد و دنیایی است، عالم تاریکی است از افسردگی، خشونت و طمع کاری. و اینکه مخاطب سفری برود و در بیراهه ها راه را گم کند، عالم قصه های کثرت است. و مخاطبی که اهل ایمان به غیب است و نور را می‌شناسد از تاریکی قصه آزرده می‌شود. در حالی که قصه های قرآن اگر فرعون در امواج طغیانش غرق می‌شود و یا قارون با سنگینی ثروتش به عمق زمین کشیده می‌شود، موسی در قصه حاضر است و جایگاه اتصال با حقیقت مشخص و توحید برای چنین مخاطبی تجلی می کند. ولی چگونه سینما از ویژگی به این مهمی یعنی ایمانِ قلبِ مخاطب به حضرت حق، غافل است و در نحوه ی بیان قصه، به مؤمنین بی پروا خسارت می زند. «سُبْحانَ مَنْ يَعْلَمُ جَوارِحَ الْقُلُوبِ» قلب جریحه دار می شود و سنگینی عالم قصه بر روح مخاطبِ مؤمن تا مدتی می ماند و مخاطب در یگانگی با عالم قصه دنیایی و جِرم دار می شود. و یگانگی مجرمانه در ولایت تکنیک فیلمنامه نویسی و کارگردانی صورت می گیرد. زیرا جذابیّت در این تکنیک ها، متأثر کردن و درگیر کردن روان مخاطب است به منظور همراهی کردن او با عالم قصه. و این در حالی است که سینمای انقلاب اسلامی، حضور و بودنی است از جنس شفا و رحمت برای مؤمنین. از طرفی سینمای انقلاب اسلامی ظهور زیبایی هاست و زیبایی ها در دل زشتی ها ظهور می کند. به همین دلیل در عبور از حجاب تکنیک سینما؛ در نحوه ی نشان دادن شخصیت های خاکستری، بدی ها را بد دیدن و خوبی ها را خوب دیدن، البته بدون اینکه آدم ها خوب و یا بد نشان داده شوند اهمیت پیدا می کند و مُحِقّ بودن همذات پنداری ها و دلسوزی ها نسبت به جایگاه حق و باطل مشخص می شود. اگر وقتی که می بینیم حضرت نوح (ع) از دلسوزی برای پسرش نهی می شود، در نحوه ی بیان سینمایی غافلانه همذات پنداری با پسر نوح صورت بگیرد، سفر با کشتی نوح از دست می رود. این در حالی است که در همذات پنداری با اولیاء الهی و در یگانگی با آنها، حضوری فراتر از احساسات ادراک می شود. زیرا وقتی امام خمینی (ره) در دستگیری توسط ساواک و انتقال به بیرون از شهر، در رجوع به قلبشان ترسی نمی بینند و به ساواکی های ترسیده هم آرامش می دهند و یا در هواپیمای بازگشت به ایران، در پاسخ به خبرنگاری که از احوالات ایشان می پرسد مشخص می‌شود هیچ احساسی ندارند، نحوه ی بیان قصه ها در تکنیک متفاوت است و می تواند حضور در لحظاتی متعالی را رقم بزند و شخصیت را به آسمان نزدیک کند.

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید حقیقتاً در تاریخی وارد شده‌ایم که بیش از پیش سینما می‌تواند جبهه‌های حق و باطل را در قالب قصه‌ها و یا صحنه‌ها به نمایش آورد تا هرکس نسبت خود را با شخصیت‌های مطرح در قاب سینما مشخص کند. مهم، اشاراتی است که نویسنده و کارگردان در به‌خودآمدنِ تماشاگر به عهده می‌گیرد تا تماشاگر بفهمد در کجا باید وجه آرمانی خود را دنبال کند تا در این تاریخ آخرالزمانی، انسانی متوسط نماند وگرنه هرچند گمان می‌کند با خوبی‌ها ارتباط دارد، ولی در «دیروزِ» خود حاضر است و به همان اندازه از نوعی پوچی رنج می‌برد بدون آن‌که بداند باید راه را عوض کند. ملاحظه کردید که خسرو در فیلم «موقعیت مهدی» به نظر خود می‌خواهد نسبت به ممد، وفای به عهد بکند و زحمات دیروزِ ممد را که او را در آن سختی به دوش کشید، جبران کند. غافل از آن‌که این‌جا صحنه، صحنه مهدیِ باکری‌بودن است هرچند در شرایط عادی کارِ خسرو یک کار اخلاقی است و باز با همان روحیه به ظاهر اخلاقی، حاضر نیست جعبه‌های مهمّات را از روی بدن‌های شهدا عبور دهد و به خط اول برساند؛ غافل از این‌که این‌جا کاری بزرگ‌تر از آن عاطفه‌های اخلاقی فردی نیاز است. یا توصیه‌های زهرا به برادرش مهدی، به عنوان یک کار فردی توصیه‌های خوبی است که می‌گوید مگر حمید برادر تو نبود، چرا جسد او را به عقب برنمی‌گردانی؛ غافل از آن‌که صحنه، صحنه یگانگی انسان‌ها است که در این‌جا به اوج خود رسیده است و همه برادرِ همدیگرند. و از آن پیچیده‌تر، یگانگیِ مهدی باکری با رزمندگانی است که آن طرف آب مانده‌اند و این، کاری است فوق اخلاقِ عرفی. و سینما می‌تواند به اموری اشاره کند که امروز ما را و تاریخ امروزین ما را برای ما معنا کند وگرنه در «دیروز»ماندن و به صورت خوبانِ دیروز، امروزْ خود را جستجوکردن، غفلت از زمانه است. در حالی‌که ما در روایت متعدد متذکر این امر هستیم که باید در زمانه خود زندگی کنیم و راه سلوکیِ امروز ما، رهنمودهای رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» است. آیا آنچه که ایشان در 23 فروردین با مسئولان نظام در میان گذاردند، راست‌ترین سخن و سلوکی‌ترین رهنمود برای استقرار در این زمانه نبود؟ موفق باشید             

32644
متن پرسش

با سلام و قبولی طاعات و عبادات و التماس دعای مخصوص به مناسبت ایام لیالی مبارک قدر. استاد گرامی مطلبی در جایی مشاهده نمودم که گفته بود خواندن آیه مبارکه ۲۹ سوره مومنون فلان تعداد و بعد از نماز صبح و یا به گمانم عصر باعث خانه دارشدن و یا اگر کسی قصد جابجایی دارد برای او کارساز است سوالم اینه چه اتفاقی در نفس فرد می افته با خواندن أین آیه که باعث خانه دارشدن او میشه؟ و اینکه در زمینه مسکن یه نظراتی هست هرکس یه چیز میگه یکی میگه بحث خانه های مهر صحیح نیست یکی بحث بنیاد مسکن امام ره را مطرح میکنه و آیا میشه از این مطلب یعنی خواندن این آیه استفاده کرد برای بحث ساماندهی به بحث مسکن به صورت صحیح؟ آخه یه جورایی خیلی مبحث حول بحث مسکن وجود داره از یه طرف ساماندهی دلال ها از یه طرف دولت از یه طرف حاشیه نشینی از یه طرف از بین رفتن بحث خانواده در اثرعملکرد غلط دولت های قبلی از یه طرف بالا رفتن سن ازدواج که یکیشم خودم باشم به خاطر عدم توانایی تهیه مسکن و اجاره بالا برای آقایان که زیربارازدواج نمیرن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مسکن بسیار پیچیده‌تر از این حرف‌ها است. آری! اذکار و ادعیه در کنار برنامه‌های دینی و عقلانی کارساز است. ولی امروز ما با بحران مسکن روبه‌رو هستیم و اگر موضوع با جدیّت تمام دنبال نشود با یکی از خطرات بزرگ خود نسبت به آینده روبه‌رو خواهیم شد در آن حدّ که انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را تهدید می‌کند. باید بسیار زیربنایی‌تر از این حرف‌ها به مسکن فکر کرد. به نظر بنده یادداشت آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره‌باغی که در کانال تلگرامی ایشان مطرح است، نکات قابل تفکری را در مقابل ما می‌گذارد. موفق باشید

چند سطری از یادداشت «پدیداری به نام خانه به دوشی»

🔴 سید مهدی ناظمی قره باغ

🔶«...«خانه به دوشی» غیر از مستأجری است. مستأجر می تواند محترم و با آرامش زندگی کند. خانه به دوشی، یک مسأله اقتصادی نیست. همچنان که هیچ یک از معضلات بزرگ اجتماعی که رویکرد سرمایه سالارانه آفریده است، اقتصادی نیست. اقتصاد، پوششی است تا مانع فهم ماوقع این بحرانها گردد. ...»

🔶«... خود خانه، با هر کیفیت و سبکی که باشد، حداقل به چند سال زمان نیاز دارد تا انسان بتواند با آن انس بگیرد و اعضای خانواده متناسب با نیازهای خود و متناسب با تغییرات در زمان، زیر و بم آن را بشناسند و در فرآیند آزمون و خطا، با آن انس بگیرند. خانواده ای که اجازه نداشته باشد با محل زندگی خود انس بگیرد، یکی از اساسی ترین وجوه انسان بودن خود را، یعنی انس گرفتن را، مخدوش و محقر می بیند و از عوارض متعدد و خطرناک این مخدوش شدن، متأثر می گردد....»

🔶«... بحران مسکن در ایران، که برآمده از تلقی برساخته شده سرمایه ای نسبت به زمین و مسکن است، اولاً فاقد پایگاه تئوریک است، زیرا از نظر فقهی، زمین مالکیت پذیر نیست، ثانیاً فاقد توجیه اقتصادی است زیرا این انباشت سرمایه هیچ تأثیر مثبتی در اقتصاد کلان کشور ندارد. بحران مسکن بطور کلی و بحران شدید اجاره نشینی بطور خاص، ناشی از پدیده سرمایه داری افسارگسیخته جهان سومی در ایران است. این سرمایه داری بعد از افول چند ساله، سال ۶۸ با سیاستهای راستی-رانتی-امنیتی مجدداً زنده شد و به تدریج با بحرانی شدن اقتصاد و تثبیت ادبیات سرمایه داری در فضای اقتصاد و سیاست کشور، بسط پیدا کرد و با بحران سیاسی رها کردن کشور طی سالهای ۹۲ تا ۱۴۰۰ به اوج خود رسید ...»

متن کامل در فایل پی دی اف بعدی همین کانال

@sayyedmahdinazemi

 

32640
متن پرسش

عرض سلام و احترام و قبولی طاعات و عبادات خدمت استاد گرامی: همه انسان بدنبال کسب لذت و دوری از رنج هستند که این جلب منفعت و دفع ضرر است ولی چرا می‌گوییم که اینها با اخلاص منافات دارد و در آن جلب منفعت است و خود خواهی و انانیت؟ چه اشکال دارد که شخص به دنبال منفعت خود باشد اصلا اگر انسان بدنبال جلب منفعت یا دفع ضرر نبود چرا خدا بهشت و جهنم را در قرآن می‌آورد و آن را مشوق ما قرار می‌دهد؟ پس بایستی می‌گفت که چون شما از خود چیزی ندارید و همه در ملک من است باید فقط برای من انجام دهید و کاری با بهشت و جهنم نداشته باشید از یک طرف انسان را منفعت طلب آفریده از طرفی هم می‌گوییم نباید خود خواه باشد و انانیت داشته باشید. اصلا بنده به نظرم می‌رسد در اخلاص معایبی است ولی نمی‌دانم چجور حل می‌شود. مثلا کسی که می‌گوید من فقط برای خدا این کار را می‌کنم نه بهشت و نه ترس جهنم یه نوع جرأت است که می‌گوید من از جهنم نمی‌ترسم و یک نحو منت است که می‌گوید من برای تو این کار را می‌کنم ولی چیزی نمی‌خواهم. تازه ابراز بی‌نیازی هم می‌کند آیا با هم سازگاری دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:آری! باید در معنای اخلاص تجدید نظر کرد به آن معنا که پیامبران در اخلاص خود عملاً عالی‌ترین و آرمانی‌ترین حضور و بودن را که اُنس با حضرت محبوب است، دنبال می‌کنند برای رسیدن به مقصد و مقصودی که بالاتر از آن، مقصد و مقصودی نیست و این‌که فرمودند خلوص را دنبال کنید به این معنا است که خود را مشغول کم‌ترین‌ها ننمایید بخصوص اگر آن کم‌ترین‌ها دنیا باشد که ما را از بهره‌های حضور ابدی‌مان به‌کلّی محروم می‌کند. به این فکر کنید که انسان در خلوص خود به جایی می‌رسد که «بالحق» در نزد خدا حاضر می‌شود یعنی در آغوش حضرت محبوب، با کمالات الهی خود را احساس می‌کند و از این جهت فرمودند راهِ رسیدن به چنین حضوری، خلوص است که در مقابل آن، نظر به خودی است که با تنگ‌نظری‌ها و خودخواهی‌های حقیر، از آن خودِ متعالی باز می‌ماند. موفق باشید    

32639
متن پرسش

استاد گرامی سلام: وقت شما بخیر. طاعات شما مقبول. بنده اولین سالی که با گروه ساحت حضور آشنا شدم و در کلاسها شرکت کردم برای ماه رمضان با توجه به کتاب رمضان دریچه‌ی رؤیت، احساس می‌کردم وظیفه‌ی م این هست که در ماه رمضان خیالات خودم را کنترل کنم و نگذارم هرز برود فکر می‌کنم امسال خیلی نیاز مبرم به این امر داشتم. به خصوص که بعضی مزاحمت‌ها و مانع تراشی‌ها با فعال کردن خیال برای بنده رخ می‌داد. در روز اول ماه رمضان هم آقا به این امر اشاره داشتند که ماه رمضان بستر مناسبی برای چنین امری است. خدا را شکر الان این را به عنوان سپر محکم مد نظر دارم و امیدوار به لطف خداوند هم هستم. در مورد مسائلی که چند بار عرض کردم که باعث تحیر و تعجب بنده می شد و خیلی من را انگشت به دهان می کرد، تصمیم گرفتم دیگر صحبت‌های او را دنبال نکنم چون دلیلی که مرا وا می داشت که رفتارهای او را دنبال کنم دیگر الان وجود ندارد و دوم اینکه نهایت حرفها و کید و مکر و حیله‌ی او همین چیزهایی هست که در این ایام نشان داده و چیز دیگری ندارد «و إن کید الشیطان کان ضعیفا» مکر ایادی شیطان که از او هم ضعیف‌تر. من اینقدر خوشبین به همه چیز هستم که فکر می‌کردم این پشمینه پوش تند خو و دراز قبا دار ممکن هست از روش خودش دست بردارد اما دیدم اینطور نیست منم دوست ندارم خودم را معطل او کنم. لطفا اگر موضوع و مطلبی هست که باید در این ماه به آن توجه کنم بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در روایات به ما فرموده‌اند که شیطانی را در ماه رمضان به بند می‌کِشند که امر به فحشاء می‌کند. ولی شیطان وسوسه‌گر در میدان است و ما از طریق توجه به سیره اولیای الهی باید از وسوسه‌های شیطان که شاید در ماه رمضان بیشتر هم باشد، عبور کنیم. به همین جهت جناب مولوی فرموده: «ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی / وگر حرص بنالد، بگیریم کَری‌ها». و منظور از نالیدن حرص، همان وسوسه است که با بستنِ ره لقمه، فعّال‌تر به میدان می‌آید و ما با بی‌‌اعتنایی به آن وسوسه‌ها و خود را به کَری‌زدن، از آن وسوسه‌ها می‌توانیم عبور کنیم. موفق باشید

32638
متن پرسش

سلام خدمت استاد: در حال خواندن کتاب سر صلات امام این حدیث از پیغمبر اکرم در کتاب آمده بود که فرمودند: ‏‏کٰانَ اَخی مُوسیٰ عَیْنُهُ الْیُمْنیٰ عَمْیٰاءَ وَ اَخی عیسیٰ عَیْنُهُ‏‎ ‎‏الْیُسْریٰ عَمْیٰاءَ وَ اَنَا ذُوالْعَیْنَیْن. و امام در تفسیر این حدیث شریف آورده اند: جناب موسی را کثرت غلبه بر وحدت‏‎ ‎‏داشت، و جناب عیسی را وحدت غالب بر کثرت بود؛ و رسول ختمی را مقام ‏‎ ‎‏برزخیت کبری، که حد وسط و صراط مستقیم است، بود.‏ می خواستم بدانم معنای غلبه کثرت بر وحدت یا غلبه وحدت بر کثرت چیست و چگونه حد وسط و صراط مستقیم حاصل می شود؟ البته اگر وقت شما ضیغ است بنده پیگیر سخنرانی هایتان هستم و در صحبت هایتان به نوعی پاسخ به این مسئله را نیز لحاظ بفرمائید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصل این موضوع در «فصوص‌الحکم» جناب ابن عربی مطرح است. آری! جناب حضرت موسی «علیه‌السلام» به میان آمدند تا به حکم نبوت تکلیف کثرات و نسبت انسان را با عالَم کثرت معلوم کنند و عملاً فقه در جهان یهودیت غلبه یافت و حضرت عیسی «علیه‌السلام» به عنوان ادامه دین حضرت موسی «علیه‌السلام» آمدند تا در کنار دیانت حضرت موسی «علیه‌السلام» متذکر بواطن عالم شوند و محبّت در کنار تکلیف به میان آید و به همین جهت عیسویان در کنار عهد جدید که حضرت عیسی «علیه‌السلام» آوردند، مقیّد به عهد عتیق یعنی تورات نیز می‌باشند و دیانت حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» جمعِ بین «تکلیف» و «حضور» در بواطن عالم است و نماد آن را در ائمه «علیهم‌السلام» ملاحظه می‌کنید که در عین رعایت تمام دستورات شرع، دارای قدسی‌ترین حضور در عالم غیب و معانی هستند. و این سیره همه محمّدیین است. موفق باشید

32637
متن پرسش

سلام استاد عزیز. عباداتتون قبول. استاد لطفا در مورد ابتلای هنرمند بفرمایید و از ظرائف چنین امتحانی. خیلی ممنونم. به این خاطر که هنرمند در عرصه ی خلاقیّت مورد آزمایش الهی قرار می‌گیرد. زیرا باطن خلاقیّت روحی است که در کالبد اثر هنری دمیده می شود تا اثر را جلا ببخشد. اما همین روح بخشی بر مبنای آیه «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» مقدماتی دارد. ابتدا باید اثر متعادل شود تا روح انسانیّت به آن تعلق گیرد. اما گاهی از آنجا که باطن حقیقت گاهی در حجاب است، اثر بدون روح می شود و هنرمند تلاش می کند با پرداختِ اثر، جلایی ایجاد کند هر چند که بر تکلّف کار افزوده شود و اثر آراسته شود به چیزی که حقیقتاً در آن نیست و بدین صورت خلاقیّت و یا خلق مدام در هر مرحله از فرایند، به سمت متوقف شدن پیش می رود. این در صورتی است که خلاقیّت انسان ریشه در ربوبیّت حضرت حق دارد «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ» و در صورتی که انسان رجوع حقیقی به حضرت حق داشته باشد خود حضرت حق به اسم «یا خلاّق» در تجلی است. و در هنر انقلاب اسلامی انتظار می‌رود مسیر خلاقیّت از عالمِ خلق به عالمِ امر «کن فیکون» برسد. یعنی از تولید به ایجاد برسد. و طلبِ قلبیِ هنرمند، وجود بخشیِ حضرت حق را بخواهد. در این شرایط راه بالفعل شدن، شکوفا شدن و وسعت یافتن، در هر مرحله از فرایندِ خلاقیّت گشوده است. زیرا خود باطنِ خلاقیّتِ حقیقی، در جهت تقویت عوامل تجلی و بر طرف کردن موانع آن است. و اما نگرانی از اینکه اثر هنری توسط مخاطب پذیرفته نشود و جذاب به نظر نیاید، هنرمند را به امتحان الهی فرا می خواند، تا جایگزینی برای حقیقت در نظر نگیرد، زیرا چنین خلاقیّتی در عشق به جذبه های حقیقتِ حق و حفظ حریم آن رخ می‌دهد. و گشودگیِ خود به خودیِ مسیر، دعوتی به ساحت قرب و تعالی است. مانند درب های بسته ی سر راه حضرت یوسف (ع) که یکی پس از دیگری، خود به خود گشوده می شوند و در آخر نیز دیوارهای ذهنی قضاوت با شهادت نوزادی فرو می ریزد و تجلی حقیقت آشکار می شود. اثر هنری نیز، اینچنین در رویگردانی از نفس اماره، به طرف درهای به ظاهر بسته می دود و خلاقیّتی از جنس گشایش را تجربه می کند و در آخر به گونه ایی شگفت انگیز توسط فطرت ها تصدیق می شود که هرگونه نگاهِ ظاهری و قضاوت کننده را به تأیید وا می دارد. و بر عکس مسیر خلاقیّتی که در جهت نفسانیّت و دور شدن از انسانیّت و حقیقت ِعبودیت باشد مسدود می شود و تجلی رخ نمی دهد و هر چند که اثر نو هم باشد، خلاقیّت حقیقی نیست. و اگر اثر بخواهد همیشه نو بماند، نور اسم «یا خلّاق» را می خواهد؛ نوری می‌خواهد که بر آن بتابد و از ظلمتِ نفسِ زمانه آن را برهاند. نوری از جنس انقلاب اسلامی یعنی فطرت، یعنی خلاقیّت در مقام جامعیت. و در این حالت نباید قصدی برای خلاقیّت داشت بلکه خلاقیّت در دل رجوع حقیقی به حضرت حق و تسلیم نهفته است. و اینکه از نگرانیِ فرم کلیشه های مذهبی، صحنه هایی که رجوعِ حقیقی دارند حذف شوند، غفلت از حقیقتِ وجود حی و حاضر است که می‌خواهد در خلاقیّت تجلی کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که باید در بستر تاریخی خود حاضر شویم و در دل این حضور، اجازه دهیم تا نفحات الهی بر جان ما دمیده شود و نه آن‌که خودمان را بر آنچه به ظهور می‌آید تحمیل کنیم. زیرا در آن صورت کار را به «خلاّقِ علیم» نسپرده‌ایم بلکه خود را جای او نشانده‌ایم و عملاً آن اثر هنری به جای آن‌که صحنه گشوده به سوی حقیقت باشد، دالان تاریکی می‌شود تا ما دیده شویم و البته موضوع بسیار حساس است و نیاز به کشیک نفس دارد. امثال شهید آوینی نمونه خوبی برای به ظهورآوردن خلاقیتِ نفحات الهی از طریق قلمی است که به معنای واقعی «در پسِ آینه طوطی‌صفتم داشته‌اند / هر چه سلطان ازل گفت بگو، می‌گویم». به نظر بنده آقای حجازی در فیلم «موقعیت مهدی» اگر خود را به فضای تاریخی شهدا نسپرده بود، نمی‌توانست اموری را به صحنه بیاورد که بیش از آن‌که حرف باشد، اشاره است. موفق باشید

32636
متن پرسش

سلام علیکم: آیا براستی دولت و حکومت اسلامی ان شاءالله نباید به جایی برسد که فراغت، زمینه و فرصت عبادت را در ماه سرنوشت سازِ رمضان برای مسلمین مهیا کند تا آنها در این ماه اینطور که الان هست، عادی و مانند ماه های دیگر درگیر کار و روزمرگی دنیوی و اداری نباشند و چند صباحی مشغول ساخت آخرت خود باشند؟! آنچنان که حضرت سجاد سلام الله علیه به خدا عرضه می دارد: اللهم ارزقنی فراغا فی زهاده؟ آیا روزی عقل جامعه اسلامی به جایی نخواهد رسید که تعطیلات نوروزی خود را به تعطیلات رمضانی تبدیل کند؟! نه مانند دولت کنونی که بعد از دو سال و نیم تازه در ابتدای این ماه شریف یاد بازگشایی کامل مدارس می افتد و ضمن ایجاد مشغله فکری برای خانواده های مومن و مقید، ناخواسته عرصه را برای روزه اولی های کودک خصوصا دختر تنگ می‌کند تا آنها با زدن ماسک از ابتدای صبح تا ظهر خصوصا در مناطق گرم کشور توان روزه داری را از دست بدهند و محروم شوند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که ما در این زمانه در شرایط بحرانی هستیم و هنر انسان مؤمن و فرهیخته، شناختن زمانه است. همان‌طور که امام صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «قَالَ فِى حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى‏ الْعَاقِلِ‏ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ»[1]در دستورهاى حكيمانه‏ آل داود چنين آمده است كه وظيفه ‏ى انسان خردمند است كه زمانه ‏ى خويش را بشناسد. زيرا در شناخت زمانه است كه انسان مى‏ تواند برنامه ‏ريزى صحيح داشته باشد و قدم به قدم كارها را جلو ببرد تا به مقصد نهايى برسد و نيز مى ‏فهمد در كجاى تاريخى كه پشت سر گذاشته و يا بايد به آن برسد، قرار دارد. مثلًا مى‏ فهمد هنوز به آن مرحله ‏اى نرسيده ‏ايم كه بتوانيم از غرب‏زدگى خود آگاه شويم و عزم عبور از آن را پيدا كنيم. حضرت صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس»[2] آن‏كس كه نسبت به زمان خود عالم باشد، امور نامعلوم به او هجوم نمى‏ آورد. انسان‏هايى كه روح زمانه ‏ى خود را نشناسند در خلأ تحليل فرو مى‏ افتند و در مقابل امورى كه باور نمى ‏كردند پيش آيد، تحليل ندارند. در حالى‌‏كه اگر انسان روح زمانه‏ خود را بشناسد مى‏ پذيرد كه بالاخره ما بايد منتظر چنين موضع‏گيرى توسط مردم مى‏ بوديم و بايد مى‏ دانستيم نخبگان ملت تا كجاها با مردم انقلابى همراهى مى‏ كنند و از كجا متوقف مى‏ گردند. رهبران بزرگ با توجه به همين امر است كه بر اساس توانايى ملت، مردم را جلو مى ‏برند و با نخبگان نيز مدارا مى ‏كنند و از مردودشدن بعضى از نخبگان جا نمى‏ خورند. آيا وقتى علوم انسانى موجود در دانشگاه ‏هاى ما انسانى را تعريف مى ‏كنند كه آن انسان هيچ سنخيتى با اهداف انقلاب اسلامى در خود احساس نمى‏ كند نبايد منتظر رويكرد تحصيل‏كردگان به كانديدايى شد كه اصالت را به غرب مى‌‏دهد؟ آگاهى به اين امر كه در زمانه‏اى قرار داريم كه علوم انسانى‏‌اش اين‏چنين است موجب مى ‏شود كه منتظر آنچنان حادثه ‏اى باشيم و به صورتى زيربنايى نسبت به علوم انسانى اسلامى فكرى بكنيم تا آينده از آن انقلاب اسلامى باشد.

با توجه به مطالب فوق باید مواظب بود با نظر به آرمان‌ها، از تنگناهای تاریخی خود غفلت نکنیم وگرنه انتظارات‌مان غیر واقعی می‌شود و زحمات و تلاش‌های دولتی که از جنس انقلاب و آرمان‌های انقلاب است؛ درست دیده نمی‌شود. موفق باشید

 

[1] ( 2)- الكافى، ج 2، ص 116.

[2] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 27.

32634
متن پرسش

سلام عليكم: لطفا در مورد استنشاق روح در متون دینی و تغالیم اسلامی شرحی نموده و راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلوب روح انسان به حکم فطرت الهی‌اش، اُنس با حضرت حق است و آلوده‌شدن به گناهان، این شوق را به حاشیه می‌برد و با رعایت دستورات شرع، آن شوق به میان می‌آید و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: « «فَاقِمْ‏ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[1]پس به ‏پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏‌كنند و با پوچى و بى‏ ثمرى زندگى روبه ‏رو مى ‏شوند. انسان بايد به ‏پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید

 

[1] ( 1)- سوره روم، آيه 30.

32633
متن پرسش

سلام: جوونی ۱۹ ساله‌ام که افقهای بدی رو برای زندگیم در نظر نگرفتم، ولی شدیداً دچار اضطراب هستم به حدی که عرق کف دستم همیشه باهامه. چه کنم به نظرتون/ لطفاً اگه میتونید جواب بدید. متشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جای نگرانی نیست. زیرا خالق ما خالق جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و باید خود را و آینده خود را در آغوش خدایی احساس کنیم که ما و جهان را خلق کرده. بالاخره «کارسازِ ما به فکرِ کار ما است / فکرِ ما در کارِ ما آزار ما است». کتاب «جایگاه رزق در هستی» و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که هر دو روی سایت هست، إن‌شاءالله در این امر کمک می‌کنند. موفق باشید

32630
متن پرسش

سلام: سپاه یک سری کارت نماز تهیه کرده برای کودکان ۱۰ و ۱۱ساله، که با این کارت موقعی که در نماز جماعت شرکت کردند، این کارت ها را بدهند امام جماعت حضور آنها در کارت ثبت کند. تا بعد پایان ماه مبارک. کسی که شرکت بیشتری داشته جایزه بگیرد. آیا این کار تشویق بچه ها بجای کار برای خدا، کار برای دیگران است؟ این کار پایین آوردن سطح دین نیست؟ شما تایید می‌کنید؟ یاد مطالب شما در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود افتادم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای این نوع سن و سال‌ها این نوع تشویق‌ها خوب است تا آن‌که عادت کنند به حضور در نماز جماعت و اُنس با امام جماعت و پس از آن‌که به خود آمدند که باید با خدا معامله کنند، همین عادت‌ها کمک‌شان می کند که آن حضور، برایشان راحت‌تر باشد. موفق باشید

32629
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و رحمت خدا بر شما استاد گرامی، طاعات و عبادات قبول، برداشتی از تفسیر سوره مرسلات، آیا درست برداشت کردم؟ سلام حضرت مرسلات ای آشنای پنهان و ای آشکار غریب چه خرامان می آیی، از که فرمان داری؟ این بار فرستاده کدام اسم از رب العالمین هستی؟ قرار است کدام منیت مرا از جا برکنی؟ قرار است این بار چه نشر و حشری با کثرات داشته باشم تا جانم وسعتی یابد به وسعت یوم الفصل، نشانم دادی وحدت را در کثرت دیدن همانقدر برایم لازم است که کثرت را در وحدت دیدن، اصلا دیدن برایم لازم است، وحدت را، کثرت را و اتحاد بین این دو، و فصل و تمایزش را. کدام ذکر را برایم به سوغات آورده ای؟ از کدامین گناه و تقصیر توبه کنم و به امید طلوع چه فردایی باشم؟ یا حضرت مرسلات، تو مرا از روزمرگی رهاندی و با لشگری از اسماء الهی بسویم آمدی تا لشگر جهل و غفلت مرا غافلگیر کنی و مرا به «خود» آری. آری ، به خود، به خویشتن، به جان، به آنچه تا کنون هستم و شدم و آنچه باید باشم و بشوم. تو قیامتم را بپا کردی و مرا با بندگان خدا برانگیختی، راستی می شود، با دیگران حشر و نشر داشت ولی فقط رو به تو داشت. چه در صلح، چه در جنگ، چه در جمع، چه در فرق. می شود فقط مات او بود ، ولی نه در خانقاه، بلکه در وسط میدان زندگی و روزمرگی های آن. می شود مرده ای باشی در دست غسال تا تو را بچرخاند و بچرخاند و بچرخاند، شستشویت دهد، پاکت کند و آماده ات کند برای حشر، می شود زبانت، نگاهت، کلامت، سکوتت، قدمت، قعودت، خواستت، رفتت، برگشتت، مهرت و قهرت.همه و همه از الله، برای الله و بسوی الله باشد. می شود سرود و ورد زبانت، آن «صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین» باشد، و اگر هنوز با این کلام توحیدی فاصله ها دارم ، نه از ان روست که نیست و نمی شود، بلکه از آن روست که گاه گاهی چشمک ستارگان قوایم و قوه کوههای اعمالم، عقل قدسی ام را محجوب کرده و هنوز نه، هنوز حجاب آسمانی ام شکافته نشده، هنوز چشمانم به ستارگان زیبا و کوههای بلند خیره مانده، هنوز درگیر حجاب هستم ، ظلمانی و نورانی اش، هنوز باید زمزمه کنم : «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور...». ۸ رمضان ۲۱ فروردین ۱۴۰۱

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است بخصوص وقتی خود را در طوفانِ «عاصفات» در دست اراده‌ای بیابیم که: «می‌برد آن‌جا که خاطرخواهِ او است». مگر جز این است که در وصف آن طوفان فرموده‌اند: «پرّ کاهی در مصاف تند باد / خود ندانم در کجا خواهم فتاد». آیا اگر خود را به این طوفان بسپاریم، با جهان «النّاشرات نشرا» که منجر به «فالفارقات فرقا» خواهد شد؛ روبه‌رو نمی‌شویم؟ موفق باشید    

32628
متن پرسش

سلام استاد عرض ادب و خسته نباشید. یه سوال داشتم به نظر شما بهترین روش برای جلوگیری از ارتباط دختر و پسر نامحرم چیست؟ چگونه والدین و مربی می‌توانند تو این امر کمک کند به نوجوان؟ بی زحمت اگه میشه چند تا پیشنهاد و روش رو توضیح بدید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر متوجه حضور خود از طریق معرفت نفس در عالم معنویت بشوند، امر بزرگ‌تر و حقیقی را جایگزین امری کرده‌اند که بالاخره در آن توهّم در میدان است بخصوص اگر در مباحث معرفت نفس، افق حضور خود را در عالم شهدا تعریف کنند ودرآینده قدسی که در پیش رو دارند. موفق باشید

32627
متن پرسش

سلام استاد: طاعات قبول. اگه بنا باشه داخل ایران سفر برید به کجاها سر می‌زنید و چرا؟ میشه پنج مورد یا بیشتر را به ترتیب الویت و ذکر چرایی نام ببرید؟  با در نظر گرفتن شرایط سفر خانوادگی و حضور فرزندان متعدد زیر ده سال ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غیر از سفر مشهد و قم و یا زیارت حضرت علامه حسن‌زاده در روستای «ایرا»، و یا شهر کرمان و زیارت حاج قاسم؛ خیلی اهل سفر نیستم. آری! در مسیر مشهد زیارت مرحوم مدرس و یا زیارت مرحوم ملاهادی سبزواری در سبزوار پیش‌آمدِ خوبی برای بنده بوده است. و در قم زیارت علمای قبرستان شیخان مثل جناب ملکی تبریزی و یا حاج میرزاعلی‌آقای شیرازی، نعمتی است. موفق باشید

32626
متن پرسش

سلام و عرض ادب: آیا حضرت استاد افکار جناب کمیلی در باب وحدت را که کوتاه آمدن از بعضی عقاید شیعه است رو قبول دارند تا اهل سنت از ما راضی بشن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای کمیلی از اساتیدی هستند که همه همت خود را صرف می‌کنند تا آنچه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب بر وحدت بین شیعه و سنی تأکید دارند، محقق شود و هرگز نباید تلاش‌های چنین افراد دلسوز را به معنای تقلیل عقاید حقه شیعه بیان کرد. آری! ما نسبت به بعضی از عقاید برادران اهل سنت، انتقاد داریم ولی تقابل نداریم و این سیره ائمه معصومین «علیهم‌السلام» است. موفق باشید

32622
متن پرسش

استاد ارجمندم سلام علیکم و رحمه الله: استاد از وقتی آقای قاسم زاده شهردار شدند، امیدوار شدیم که شهر به سمت حکمت و تعالی پیش خواهد رفت ولی متاسفانه ظاهرا هر که در این پست قرار گیرد در فضای فاسد شهرداری استحاله خواهد شد. در طول ۸ سال گذشته دفعه سوم است که ایستگاه های اتوبوس تعویض می‌شوند، در باغ رضوان متاسفانه دیدم که یک چرتکه بزرگ و یک صندوق بزرگ درست کرده اند که نمی‌دانم معنا و مفهومش چیست؟! آیا به آقای قاسم زاده هم باید گفت که این هزینه های چند میلیاردی حق مردم است، مصداق اسراف است و اسراف حرام است؟ آیا ایشان نمی‌دانند در اموال مسلمین در قیامت از ایشان سوال خواهد شد؟ آیا برای اینکه انسان لوس مدرن را خوشحال کنیم باید این همه خرج های بیهوده در خیابان هشت بهشت، در میدان امام و خیلی جاهای دیگه انجام بدیم؟ البته فعلا در مورد فساد، رشوه و باند بازی که در شهرداریها وجود دارد صحبتی نمی‌کنم. حقیر بی سر و پا احساس می‌کنم حضرتعالی باید متذکر این موضوعات به آقایان بشوید، تمام سرمایه انقلاب همین بچه های فرهنگی و انقلابی هستند، نگذارید از دست بروند. از اینکه بعضی جملات امری شد بنده را عفو بفرمائید استاد. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت قضیه آن است که جناب آقای دکتر قاسم‌زاده از جهات مختلف فردی قابل اعتماد و از جنس انقلاب اسلامی هستند، با حکمت‌هایی که لازمه یک فرد انقلابی و دلسوز است. می‌ماند که باید حوزه فعالیت‌های ایشان را مدّ نظر قرار داد به این معنا که مردم شهر اصفهان احساس کنند شهردار، شهردارِ همه مردم است با همه سلائق، و در عین حال و در دل مدارا با همه سلائق، خطِ انقلابی و جهت‌گیری‌های ارزشی را باید به صورتی نرم جلو برد. و از این جهت به نظر می‌آید تا آن‌جا که ممکن است باید محذورات ایشان را در نظر گرفت و در عین حال، طبیعی است که نه ایشان و نه بنده و نه شما معصوم نخواهیم بود و می‌توان با تذکراتی که به ایشان داد، ایشان را متوجه نظرات خود نمود. موفق باشید

32621
متن پرسش

با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات: استاد گرامی بنده کتابی از شما که در مورد شیطان بود را مطالعه کردم اما به تازگی فیلمی را دیدم به نام اغماء که در مورد شیطان بود که در شخصی تصرف تام کرده بود برای همین چند سوال برایم پیش آمده اگر امکان دارد پاسخ مرا بدهید. ۱. آیا شیطان می‌تواند در شخصی تصرف کند یعنی وارد بدن یک شخص بشود واز طریق او راه برود و حرکت کنه؟ ۲. اگر می‌تواند پس خدا چه کاره است آیا نمی‌تواند جلوی شیطان را بگیرد و نگذارد چنین کاری بکند؟ ۳. گفته اند که شیطان در مخلصین راه ندارد آیا نمی‌تواند برای مومنین به شکل انسان ظاهر بشود و زندگی شأن رابه هم بریزد در همه امورات زندگی او از قبیل ازدواج شغل و بچه داری تصرف کند وهمان گونه که خودش می‌خواهد پیش برود به طوری که خود شخص اصلا متوجه نشود شیطان است. ۴. با این همه تفاسیر پس قدرت خدا کجاست چرا جلوی شیطان را نمی‌گیرد؟ آیا با استغفار و توبه تنها می‌توان از سر شیطان در امان ماند یا سرش را نابود کرد؟ بسیار تشکر از لطف شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که خداوند در قرآن می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِكِ النَّاسِ (2) إِلهِ النَّاسِ (3) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذي يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاسِ (5)

مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)

با توجه به آیات فوق می‌فرماید برای آزادشدن از وسوسه‌های خنّاس که مصداق کامل آن شیطان است باید رجوع به پروردگار انسان‌ها یعنی خداوند داشت و معلوم است که اگر انسان از خداوند و دستورات او غفلت نماید گرفتار شیطانی می‌شود که به تعبیر قرآن، دشمن انسانیت است. همه مشکلات بشریت به هر شکلی که باشد ریشه در غفلت او نسبت به رجوعی دارد که باید به پروردگارش بکند. موفق باشید

32618
متن پرسش

سلام و ادب: با تشکر از پاسخ سریع شما در پرسش ۳۲۶۱۴ نمی‌دانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه ولی دلیل مهم سردرگمی من در انتخاب مسیر همین ذوق و استعدادی است که در امور مختلف دارم. به همین دلیل هم در دوران نوجوانی از برنامه نویسی و نرم افزار تا گرافیک، بازاریابی و معماری را امتحان کردم. اما علاقه من به حوزه به دلیل تعمق در علوم دینی و کنجکاوی زیاد در فهم حقایق آفرینش است که موجب احساس حیرت و شگفتی در من می شود و این احساس را خیلی دوست دارم. در بین همه علوم حوزوی نیز به علوم تربیتی و فلسفه و عرفان علاقه بیشتری دارم. هر چند در فقه و کلام نیز توانایی و استعداد خود را سنجیده ام. از سوی دیگر در مهارت های نوشتن، ارتباط گیری، مدیریت کارهای تیمی، مخاطب شناسی، آموزش و ساده سازی مفاهیم و متناسب سازی آن با مخاطب هم در سال های اخیر تا حدود زیادی موفق بودم و به همین دلیل هم در سمتی مشغول کار هستم که به مجموعه این مهارتها نیاز دارم. در بین همه تفاسیر به المیزان علاقه زیادی دارم و اگر توصیه شما این است که با وقت گذاشتن جدی تر روی آن نتایج متفاوت تری کسب خواهم کرد لطفا بفرمایید که باید روی یادگیری زبان عربی هم وقت بگذارم یا ترجمه ای را پیشنهاد می کنید که مرا از زبان عربی بی نیاز می کند؟ چون در هر صورت وقت محدود است و نیروی جوانی هم به سرعت رو به کاهش است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر با دقت و جدیّت ترجمه جناب آقای موسوی همدانی را دنبال بفرمایید و تا آخر ادامه دهید، با نگاه قرآنی که نصیب شما می‌شود، می‌توانید جایگاه سایر امورتان را نیز تشخیص دهید. موفق باشید

32617
متن پرسش

عرض سلام و ادب استاد محترم: حقیر و تعدادی از دوستان مدتی است که متمرکز بر بحث اخلاق حسنه شدیم و شرح دعای مکارم حضرت عالی را گوش می دهیم و تلاش می کنیم بیشتر بر این امر توجه داشته باشیم. با این حال بنده به شخصه با وجود توجه به امر حسن خلق، همچنان پیشرفت چندانی در ارتباط با نزدیکترها یعنی فرزند و همسر حاصل نمی شود. سختی شرایط و... باعث می شود رفتار یا گفتاری رخ بدهد که بعد پشیمانی حاصل شود. جالب اینکه از وقتی این تمرکز بر دعای مکارم را شروع کرده ایم، جلوه های مختلفی از منیت و بدخلقی برای انسان نمایان می شود که تا به حال به چشم نمی آمد و گاه امید به موفقیت را بسیار کم می کند. ماه مبارک باشد، هر روز تلاش بکنی و متاسفانه باز هم همان برخوردها تکرار بشود، کم کم این تصور را ایجاد می کند که انگار این ماجرا درست بشو نیست و امثال حقیر بهره ای از درک شب قدر نخواهیم داشت. از شما می خواهیم اگر نکته ی راهگشایی وجود دارد تا از این ظلمت در بیاییم بفرمایید و برای اسیران زندان سوء خلق در این شبها و روزها دعای خیر را دریغ نفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با گشودگیِ خود متوجه انسانیت گشوده انسان‌ها باشیم و به امروزشان که چندان در آن گشودگی‌ حاضر نیستند، نظر نکنیم، به فردا و فرداهایی از حضور آن‌ها توجه کنیم که بیش از امروزند. موفق باشید

32616
متن پرسش

مدرک قرآنی که ثابت می کند اسلام نه برای ما و نه برای هیچ کشوری نیامده است، جز عربستان این نه توهین به پیغمبر است و نه بقرآن، یک نفر خدمتی به ایران و ملت ایران کرد و کارهای قبلیش را جبران کرد که آن شخص دکتر قمشه‌ای بود و هست که قرآن فارسی را چاپ کرد ولی متاسفانه چون حقیقت را روشن کرد، رژیم چاپ مجدد را ممنوع کرد ، ( چون دیدند که باید بروند سراغ الاغ سواریشون و دیگر دکانی ندارند) چرا؟ مگر هر آنچه در کتاب قرآن بوده نگفته؟ حقیقت تلخ است؟ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ را ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ خدا ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ بر اساس گفته ﺍﻟﻠﻪ ما ایرانی ها و دیگر کشور ها بجز عربستان ﺑﺎﯾﺪ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ بمانیم و دیگر کشورها به آیین خود، یهود و عیسی و... باقی بمانند. ﺍﯾﻦ گفتهء آشکار ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ تردیدی ﻧﺒﺎﺷﺪ: ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭ زیر ﺁﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ با آدرس ﺑﺮﺍی شما آورده شده تا باور کنید👇👇👇 ﺳﻮﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ، ﺁﯾﻪ ۴ «ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ ۖ ﻓَﻴُﻀِﻞُّ ﺍﻟﻠَّـﻪُ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ﻭَﻳَﻬْﺪِﻱ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ۚ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢُ.» (ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑﻐﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.) ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﻨﺤﻞ ( ﺯﻧﺒﻮﺭ) ﺁﯾﻪ ۳۶: «ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ ﺃَﻥِ ﺍﻋْﺒُﺪُﻭﺍ ﺍﻟﻠَّـﻪَ ﻭَﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕَ.» ( ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ که می‌گفت: ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺑﺘﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﮐﻨﻴﺪ.) ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺭﺍ هماهنگ ﺑﺎ ﺧﻮﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﻭﺭﺩ. ﺳﻮﺭﻩ ﯾﻮﻧس ﺁﯾﻪ ۴۷: «ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ» ( ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ.) ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍن، ﺯﺭﺗﺸﺖ بود. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ (ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ) ﺁﯾﻪ ۱۹۵، ۱۹۸ ، ۱۹۹ «ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ» ۱۹۵ ﻭ ﺁﻥ (ﻗﺮﺁﻥ) ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ ۱۹۸ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ نمی‌دانند ﻧﺎﺯﻝ می کردیم ، ۱۹۹ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ. ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ آشکارا می گوید : ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ. ﺳﻮﺭﻩ ﺳﺠﺪﻩ ، ﺁﯾﻪ ۳: «ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ۚ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ» (ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻮﻡ ﺗﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳاﻟﺖ ﮐﻨﯽ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ.) ﻣﺎ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺘﺎﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﯿﭻ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ کشتارها ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﮔﯿﺮﯼ ﺭﺍ انجام دهند و ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ این داستان ادامه دارد. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻧﻌﺎﻡ (ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﯾﺎﻥ) ﺁﯾﻪ ۹۲ «ﻭَﻫَـٰﺬَﺍ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣُﺒَﺎﺭَﻙٌ ﻣُّﺼَﺪِّﻕُ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻪِ ﻭَﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﻘُﺮَﻯٰ ﻭَﻣَﻦْ ﺣَﻮْﻟَﻬَﺎ ۚ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ۖ ﻭَﻫُﻢْ ﻋَﻠَﻰٰ ﺻَﻠَﺎﺗِﻬِﻢْ ﻳُﺤَﺎﻓِﻈُﻮﻥَ.» ﺍﻳﻦ ﻧﯿﺰ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﺒﺎﺭﻛﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ و ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﻨﻨﺪﻩء ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻬمترﻳﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ (ﻣﮑﻪ) ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺁﻥ (ام القرا) ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﻫﯽ: ﺁﻧﺎنکه ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ (ﻛﺘﺎﺏ) ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ (ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ) ﺭﺍ بجا ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺛﺎﺑﺖ می کند ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻥ می دانند ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنند ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺣﻮﺍﻟﯽ آن. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که واژه‌های قرآنی را باید مطابق همان قرآن معنا کرد و نه با معانی عرفی و روزمرّه. قرآن در خطاب به رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه وآله» می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (سبأ/28) یعنی ای پیامبر! ما تو را نفرستادیم مگر برای همه بشریت تا آن‌ها را بشارت دهی که راه‌های سعادت کدام است و از راه‌های هلاکت آن‌ها را حذر دهی و مشکل آن است که اکثر مردم متوجه چنین رسالتی و بهره‌های فراوان آن نیستند. و یا می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/ (21) هان ای همه مردمان! پروردگار خود را عبادت کنید که شما را و قبل از شما را خلق کرد، امید است که در مسیر بندگی خداوند اگر درست عمل کنید به تقوای لازم که موجب سعادت دنیایی و آخرتی شما است برسید.

حال با توجه به این نوع آیات باید پرسید آن‌گاه که خداوند می‌فرماید پیامبر را به سوی قوم خودش فرستاده، منظور مردم شهر و قبیله‌اش می‌باشد یا قوم هر پیامبری در هر تاریخی همه انسان‌هایی هستند که در آن تاریخ حاضرند؟ و امروزه با حضور اسلام به عنوان آخرین دین، همه بشریت از صدر اسلام تا قیام قیامت قومِ آخرین پیامبر هستند و به همین جهت هرگز ایرانیان در مواجهه با اسلام احساس نکردند که اسلام دین قوم عرب می‌باشد و در نتیجه با حضور فعّال خود توانستند نقش عظیمی در به ظهورآوردن ابعاد متعالی اسلام داشته باشند و اگر فرمود: «و لکل امة رسول» خواست بفرماید برای امت‌های گذشته نیز پیامبرانی بوده‌اند مثل حضرت عیسی «علیه‌السلام» که در زمان خود رسولِ همه بشریت بودند و آن‌چنان نبود که مسیحیان غیر اورشلیم بگویند او مربوط به مردم اورشلیم است. موفق باشید   

نمایش چاپی