بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32098
متن پرسش

سلام: با توجه به بحث حهانی میان دو جهان بصورت کوتاه علت پیروز شدن انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلاب ها مثل الجزایر و کوبا و... چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی در بستر تاریخی ماورای تاریخ مدرن که نه بیرون از آن تاریخ است و نه عین آن تاریخ به ظهور آمده است تا توحید را در جهان جدید به ظهور آورد. در حالی‌که انقلاب‌های مذکور در همان بستر غربی‌شدن تلاش می‌کردند. منتها بنا داشتند خود را از استعمار آزاد کنند. موفق باشید

32096
متن پرسش

سلام علیکم: چرا تفسیر برخی سوره ها مثل سوره نحل در سایت نیست در حالی که در سایت قبلی بود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا در تلاش هستند که به مرور آن بارگذاری‌ها انجام شود، إن‌شاءالله. موفق باشید

32095
متن پرسش

استاد ارجمندم سلام و عرض ادب: چند سوال دارم که احتمالا جوابش از آن نمی‌دانم های پر از دانستن است، همان هم موجب سکینه قلب ما می‌شود. ۱. چطور می‌شود شبهای فاطمیه در عزاداریهایی لاکچری با مداحان مشهور که بانیَش مالکان اسنوا هستند شرکت کنیم و شب که به خانه برمی‌گردیم بنشینیم پای خندوانه و لودگیهای بشدت مسخره که ان‌هم بانیَش اسنوا هست؟ ۲. چگونه مالکان اسنوا با لابی های موجودشان در صدا وسیما، حمایت از مصرف کنندگان و بیت رهبری می‌توانند نامه ای مبنی بر ممنوعیت واردات، البته فقط کالاهای کره ای و صرفا لوازم خانگی بگیرند (که بسیار کار درستی است) جالب اینکه واردات لوازم الکترونیکی کره ای آزاد است!!!! ولی تمام لوازم زندگی خودشان خارجی است؟ چرا خودشان لندکروز ژاپنی استفاده می‌کنند؟ ۳. چطور می‌شود در طول حدود ۲۰ سال این همه ثروت بدست اورد؟ آیا وقتی یک نفر این همه ثروت بدست می آورد ربطی به فقیر شدن بخشی از جامعه نمی‌شود؟ ۴. اسنوا در گلستان شهدا موکب چای بر قرار می‌کند و در بنر پشت صحنه عکس بزرگی که خودش و پدربزرگ مرحومش (مرحوم شیخ مهدی مظاهری) هست می‌زند، اینها چه ربطی به هم دارند؟ ۵. چرا سرمایه های مردم و امکانات دولتی در اختیار برخی قرار می‌گیرد و مالکان سیتی سنتر و... می‌شوند همه کاره فرهنگ و اقتصاد شهر؟ چرا چهره برگزار کنندگان روضه های آنچنانی با واعظان محترمی همچون آقای فاطمی نیا را باید در تلوزیون بعنوان متهمان مفاسد اقتصادی رویت کرد؟ ۶. چرا امکانات شهرداری در اختیار ۵ نفر قرار می‌گیرد و فروشگاه های بزرگی احداث می‌کنند و به بهانه ارزان فروشی ذائقه خرید و مصرف زدگی را بالا می‌برند، مردم را فقیر می‌کنند و طبقه ثروتمند جدیدی بنام کوثری ها درست می‌کنند؟ ۷. از ۱۰ سال گذشته تا به حال ۳ بار طرح ایستگاه های اتوبوس عوض شده، چرا با سرمایه های بیت المال چنین می‌کنند؟ (جالب اینکه دو مرتبه اش در زمان معاونت آقای قاسم زاده اتفاق افتاده) چرا شهرداری آنقدر از مردم پول می‌گیرد که نمی‌داند چکارش کند و مجبور می‌شود هر روز مثل دوچرخه های برادران افغان زیوری به شهر وصل کند؟ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید ما هنوز تعریف درستی از حضور خود در این تاریخ نداریم. اکثر سؤالات جنابعالی، سؤالات امثال بنده نیز هست و سختی کار آن‌جا است که شاید همان لاکچری‌ها هم نمی‌دانند چه کار می‌کنند و صاحبان سیتی‌سنترها گمان می‌کنند در حال تحول فرهنگی به سوی پیشرفت جامعه هستند که البته سخت در اشتباهند. بعضی از مسئولان از جمله آقای دکتر قاسم‌زاده هم نگران بعضی از کارهایی هستند که فرهنگ شهر را به سوی هرچه غرب‌زده‌شدن جلو می‌برند. به هر حال باید در این شرایط تاریخی و با توجه به تجربه چهل‌سال گذشته، فکر کرد. بنده به این نتیجه رسیده‌ام که با نظر به مبانی انسانیِ انسان جدید و تاریخی که تحت عنوان انقلاب اسلامی، به سوی ما آمده است باید به جهانی فکر کرد تحت عنوان «جهان بین دو جهان» و در این راستا سه کتاب اخیر تدوین شده است. هرچه هست باید افقی را مدّ نظر قرار داد که در آن به جهان دیگری فکر کرد، جهانی که امثال حاج قاسم‌ها را می‌پروراند. شاید ۱۶ نکته‌ای که تحت عنوان «حاج قاسم سلیمانی و معنای حضور تاریخی ما» در بنر سایت هست؛ متذکر افقی باشد که ما در گذرگاه «دیروز» و «فردا» باید مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید            

32093
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزتر از جانم: استاد طاهرزاده. با حضور در بستر انقلاب اسلامی به این باور رسیدیم و مشاهده می‌کنیم که جهان ما، از جهان عرفا بزرگتر شده است. در اوج آن می‌شود اشاره کرد به دوران دفاع مقدس و حضور گسترده ده ها میلیون نفر در تشیع پیکر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی. طریقت سالک برای طی کردن مراتب عبودیت روشن تر گردیده است لکن هنوز حجاب های بین عبد و معبود غلیظ است و نازک نشده است. آنچه که در محیط بشر، امروز به اوج خودش رسیده، نبرد بین جاهلیت مدرنِ مجهز به صلاح علم است با عقلانیت کارآمد انقلابی. این جاهلیت مدرن است که با این صلاحِ دانش و این ابزارهای رسانه ای و تبلیغاتی عظیم که در خدمت شهوت و غضب است به جنگ با تمدن اسلامی آمده است و این دو هرگز با هم آشتی نمی‌کنند. امروز پرچم تمدن نوین انقلاب اسلامی به دست ماست. و وظیفه ما است که در مقابل این گفتمان و نظام جاهلیت مدرن که در مقابل ماست با صلاح عقلانیت، وحدت و ایمان ایستادگی کنیم ، برای رسیدن به آن هدف متعالی و تربیت انسان قدسی. خیلی از دوستان و عزیزان طلبه و دانشجو گله کرده اند که چرا استاد، در کنار محوریت هدف خود و برای تبین آرمان ها، در کنار نشر، تبین، سخنرانی و تفسیر(المیزان - حافظ و مولانا) در میدان عمل دور از قشر جوان اند و در یک کار تشکیلانی تراز انقلاب از ما استفاده نمی‌کنند و قوت کار خود را در رسالت کار خود بیشتر نمی‌کنند؟؟! آیا در مقابل نظام غرب و آرمانهای غربی امروز نیازمند به تشکیلات قوی متناسب با زمانه خود نیستیم؟ منتظریم یکی از بیرون بیاید و ما را در کنار هم قرار دهد و در مسیر قوت تمدن نوین اسلامی بیندازد؟َ و یا منتظریم آن عده ای از مدیران و مسئولان ناکارآمد غرب زده (چه در حوزه ها و دانشگاه ها و چه در ارگان های انقلابی) که فرو رفته در آرمانهای غربی هستند، منجی بشر باشند؟ پس اگر این جور نیستیم، چرا در میدان عمل، حاج قاسم ها دیده نمی‌شوند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله متوجه نکات خوبی هستید و امیدوار باشید تا با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است، حجاب‌های بین عبد و معبود، رقیق و رقیق‌تر شود. ۲. فکر می‌کنم اگر اجمال حضور تاریخی رفقا در انقلاب به مرور به تفصیل درآید هرکدام در هر جایی که هستند، حاج قاسمی خواهند بود با همان سیره و وسعتی که او داشت. وظیفه امثال بنده تذکر به رازگونگی حضور تاریخی ما می‌باشد که منجر به درک شخصیت نهفته‌ای است که در جوانان ما مستقر است به همان معنایی که راه آن حضور، پیدا شود. آری! اگر پیدا شد «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».

در مجموعه یادداشت‌هایی که با عنوان «حاج قاسم سلیمانی و معنای حضور تاریخی ما» در سایت هست، سعی بر آن است که متوجه راهی شویم که حاج قاسم، نمادِ آن راه است. موفق باشید     

32092
متن پرسش

سلام استاد خسته نباشید و خدا قوت: استاد معنای عبد چیست؟ چرا باید ما انسان ها عبد باشیم؟ و اگر قرار است عبد باشیم، چرا باید عبد خدا باشیم؟ و اگر قرار است عبد خدا باشیم چه کار کنیم؟ میشه کتابهایی از خودتان و دیگران معرفی کنید تا مطالعه کنیم و با عقل و قلب بپذیریم که باید عبد باشیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در دومین جلسه شرح سوره حمد شده است. خوب است به سایت رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/908#sound-row-3932. موفق باشید

32090
متن پرسش

سلام جناب استاد: بیش از ۶ ساله که بنده در خانه اجاره ایی که دارم زندگی می‌کنم و الان چهارمین خانه ایی هست که نقل مکان کرده ایم. شاهد گم شدن و بعد پیدا شدن وسایلی از قبیل کارت بانکی، دفترچه بیمه، کنترل تلوزیون و قفل شدن درب و... هستم یعنی گم میشن و بعد بطور ضایع توی کابینت و یا ٱپن آشپزخانه پیدا میشن... مورد آزار و اذیتی هم نیستیم و برای خانواده قطعی شده که هرجا نقل مکان کنیم دوستانی هم همراه ما هستند. ناگفته نماند که عیال اهل زیارت عاشورا و حدیث شریف کساء هستند. خواستم نظرتون رو بدونم.. خدا پشت و پناهتون باشه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با قراردادن آیت الکرسی در خانه و ارتباط با عالِمان سادات و دعوت آن‌ها به منزل و خواندن ۲۱ مرتبه آیت الکرسی در هر روز، إن‌شاءالله رفع موانع می‌شود. موفق باشید

32089
متن پرسش

سلام علیکم: پیرامون پاسخ شما درباره امید دانا از منظر شما که مداما به حمایت این هتاک از مقام رهبری اشاره می‌کنید باید گفت که دقیقن نگاهی مانند مسیحیان به این مقوله دارید که با حمایت از رهبری گناه گذشته و حال و آینده فرد به مانند مسیحیان با ایمان به حضرت عیسی بخشوده می‌شود. از نگاه شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودید، من ندیدم در جایی که شهید حاج قاسم چنین منظری نسبت به لات مجازی ای که بر سر موضع گذشته خود مانده و به آن هم افتخار می‌کند. نسبت تحجر به بنده زدید که بیشتر لایق شخص خودتان هست که از مبانی اسلام قدم پس کشیده و به تفکر مسیحیت رسیده اید اگر قرار نیست پشت امید دانای ناصبی نماز بخوانیم حمایت از او هم لازم نیست. افرادی که از نظام فاصله گرفته اند نتیجه اعمال شما و امثال شماست که لباس روحانیت بر تن دارید و خارج موازین اسلامی و شیعه، پاسخی غیر واقع میدهید نه بنده که بی ادعا هستم. امید دانای ناصبی و تند روی ذرتشتی نان چاپلوسی و هتاکی خود را می‌خورد شما چطور؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده افتخار داشتن لباس روحانیت به تن ندارم ولی اجازه بدهید که در این مورد با شما تفاوت نظر داشته باشم. در این مورد عرایضی شده است که عینا خدمتتان ارسال می شود. موفق باشید

 جایگاه تمدن نوین اسلامی در این تاریخ

باسمه تعالی

در طلیعه‌ی حضور تاریخی هستیم که از یک طرف در افق خود نظر به تمدن اسلامی داریم و در جستجوی مبانی الهیاتی آن باید بود و از طرف دیگر در جهانی باید حاضر بود که در مواجهه با تمدن غربی است و در صدد گشودن راهی هستیم که در عین حضور تمدنی در این تاریخ از هویت قدسی خود، غفلت ننماییم و نیز در جهان خود جایگاه سایر افکار و ادیان و عقاید روشن گردد تا آن‌ها نیز تکلیف خود را با تمدنی که تحت عنوان تمدن نوین اسلامی در پیش است، روشن بدانند. با توجه به چنین نکاتی نظر عزیزان را به موارد زیر جلب می‌نمایم:

۱. اسلام به عنوان یک حقیقت فراتاریخی، مطابق طلب انسان‌ها و آمادگی روحی آن‌ها در هر تاریخی برای آن‌ها به ظهور می‌آید. وقتی بشر روحِ تمدنی داشته باشد و خود را جهانی احساس کند، جواب آن روح را مطابق آیه‌ی «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» (الرّحمن/29) خواهد داد و خداوند با جلوه‌ی آن اسماء حسنایی که مناسب آن روزگاران است، بشر را تغذیه می‌کند، از آن جهت که در وصفِ جهانی‌بودنِ اسلام فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً»(سبأ/28) و در دل همین حضور جهانی است که ما را دعوت به ارتباط با حضرت پروردگار در فضای اجتماعی و جمعی می‌کند و می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل‌عمران/103) و ملاحظه دارید که روی «جمیعاً» تأکید شده است تا به تحقق جامعه‌ی دینی توجه شود.

۲. بشر امروز خود را جهانی می‌یابد و به همین اندازه می‌خواهد در جهان حاضر باشد و قرآن نیز او را با چنین حضوری همراهی می‌کند. امام خمينى «رضوان‏اللّه‌تعالی‌‏عليه» در پيام‏ استقامت‏، در همین راستا مى‏فرمايند: «راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهند بود؟» زیرا در جهانی حاضر هستیم که قدرت‌های بزرگ با روحیه‌ی تمامیت‌خواهی‌شان همه‌ی ملت‌ها را ذیل تمدن خود می‌خواهند و ضرورت قدرتی بزرگ که همه‌ی مناسبات را با فرهنگ خود تعریف کند، امری است که حکایت از واقع‌بینی و زمان‌شناسی حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دارد، وگرنه هویت اسلامیِ جهان اسلام به فراموشی می‌رود.

۲. اگر تمدن، بسط دانش و فکر و فرهنگی است که توان انسجام عقلانی و درونی در حوزه های مختلف که مربوط به انسان است را، دارا می‌باشد، می‌توان گفت آنچه امروزه در ایران اسلامیِ شیعیِ حاضر در انقلاب اسلامی واقع شده، شرایط تحقق یک تمدن را در خود فراهم کرده و این مشروط بر آن است که از فرآیندی‌بودنِ تمدن‌ها در تاریخ غفلت نشود.[1]

۴. تمدنی که در پیش رو خواهیم داشت، مسلّم تمدنی است که در مواجهه با تمدن غربی به ظهور می‌آید، تا از طرفی از ضعف‌های آن تمدن مبرّا باشد و از طرف دیگر خوبی‌های آن را بسط دهد، و لذا هرگز نباید بحث تقابل تمدن‌ها در میان باشد از آن جهت که هر تمدنی، روحی است تاریخی و خردی است که بشر را در هر دورانی در برمی‌گیرد و از این جهت بین خرد مدرن و فرهنگ غربی باید تفکیک کرد.

۵. خرد جدید، خردی است تاریخی و مربوط به جغرافیای خاصی نیست، تقدیری است تا انسان از تک ساحتی قرون وسطا که خدا را در مفاهیم بلند جستجو می‌کرد، خدا را در همه‌جا بیابد و طبیعت نیز آینه انکشاف حقیقت باشد و بدین لحاظ از نظر تاریخی خرد جدید می‌تواند قدمی به جلو باشد.[2]

 با توجه به امر فوق بنا بر این است که خرد جدید را بفهمیم که مبتنی بر نظام معرفتی خاص خود می‌باشد که چندان شبیه و نزدیک به زیستِ جهان گذشته‌ی ما نیست و به یک معنا  در آن خرد جدید نحوه‌ا‌ی از جهانی‌شدنِ بشر به میان آمده است.

۶. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به مواجهه‌ی ایشان با خردِ مدرن می‌فرمایند: «یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل - در حضرت امام- در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه می‌کرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» (14/3/99)

۷. انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود زنده مانند خودِ اسلام، مراحلی دارد، مثل آن‌که در قرآن داریم: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُم‏» (مائده/5) و این بدان معناست که وقتی شرایط، تاریخی تغییر کند نحوه‌ی حضور اسلام بین ملل و جوامع نیز تغییر می‌کند در آن حدّ که تا دیروز ازدواج با زنان اهل کتاب را ممنوع کرده بود و امروز ازدواج با آن‌ها را بدون آن‌که لازم باشد مسلمان شوند، اجازه می‌دهد. زیرا سیطره‌ی فرهنگیِ اسلام پس از یازده سال آن‌چنان قدرتمند شده است که نه‌تنها هضم فرهنگ یهود و نصارا نمی‌شود، بلکه آن‌ها را در خود هضم می‌کند بدون آن‌که نیاز باشد آن‌ها دین خود را تغییر دهند.

۸. رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در پیام خود به امام جمعه‌ی هرمزگان می‌فرمایند: «... تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و روی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیه‌ی مؤکد اینجانب است.» (26 تیرماه 98). ملاحظه می‌فرمایید که انقلاب در شرایطی قرار دارد که علاوه بر نظر به جریان انقلابی و جوانان مؤمن، به عموم مردم که جدای از جریان انقلابی و جوانان مؤمن هستند، رویی گشاده و دست مهربانانه دراز می‌کند تا آن‌ها را در برگیرد، زیرا بحمداللّه در شرایط تاریخیِ گشوده‌ای حاضر شده است تا بقیه را نیز از آنِ خود کند.

۹. خردِ جدید با نظر به جهانی‌شدن انسان، به یک معنا هجرت از اخلاق فردی به اخلاق اجتماعی است و دغدغه‌ی اصلاح اجتماع را به جای تأکید بر اصلاح فرد به میان می‌آورد و ما با انقلاب اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی با دغدغه‌های خاصی روبه‌رو هستیم، شبیه دغدغه‌های هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که در عین مدرن بودن، مذهبی باشد. هگل با روبه‌روشدن با تاریخ و خرد مدرن سعی دارد با مدّ نظر قراردادن خرد مدرن، راه کارهای حفظ هویت دینی را پایه‌ریزی کند و در این رابطه قانون را به جای اخلاق می‌گذارد، با این رویکرد که انسان مدرن با رعایتِ قانون احساس کند کاری اخلاقی انجام می‌دهد.

۱۰. تنگ‌نظری در هرجایی باشد، به‌خصوص در جریان مذهبی‌ها، ریشه در متوقف‌شدن آن‌ها در مفاهیمِ دینی دارد و برعکس، انسان‌ها با نظر به حقایق قدسی سعه‌ی صدر پیدا می‌کنند. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در خاطرات خود می‌فرمایند:

«یکی از کمونیست‌ها را به سلول ما آوردند، در حالی‌که بنده در حال نماز بودم چون لباس سفیدی را به صورت عمامه به سر داشتم و به جای عبا یک پتو به دوشم بود، هرکس مرا در تاریکیِ سلول می‌دید تصور می‌کرد من لباس روحانی به تن دارم. همین‌که آن فرد با بنده روبه‌رو شد چهره‌اش در هم رفت و غمگین و افسرده به گوشه‌ی سلول خزید. من به او نزدیک شدم و کوشیدم با او نیز مانند سایر زندانیان جدیدالورود رفتار کنم و افسردگی‌اش را بزدایم. به او گفتم: شما گرسنه‌اید یا تشنه؟ اما اخم از چهره‌اش کنار نرفت، با دست به مالش‌دادن شانه‌ها و سر و گردنش پرداختم، سعی کرد از پاسخ‌دادن به هر سؤالی خودداری کند. من عادت داشتم مقداری از غذای افطار را نگه دارم، به او نان و قدری مربا دادم، حاضر نشد بخورد. بالاخره به زور به او غذا خوراندم و آب نوشاندم چون می‌دانستم پس از دستگیری‌اش غذایی نخورده و چه بسا کتک هم خورده باشد. قدری چهره‌اش باز شد. جهت مراعات او نماز عشای خود را به تأخیر انداختم. صحبت با او را ادامه دادم. چون گمان می‌کرد من می‌خواهم او را به صفوف اسلام‌گرایان جذب کنم، سرش را بلند کرد و با لحنی خشک گفت: اجازه دهید اعتراف کنم من به هیچ دینی عقیده ندارم. فهمیدم که چه در ذهنش گذشته، دنبال جمله‌ای مناسب ذهنیت و منطق و شرایط او می‌گشتم. گفتم: سوکارنو رئیس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاکِ اتحاد ملت‌های عقب‌مانده، نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن، بلکه وحدتِ نیاز است. مسائل، یکی است و سرنوشت، نامعلوم، و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد. انتظار این پاسخ را از من نداشت. دیدم تغییر در چهره‌اش آشکار شد، خیلی هم باز شد و با ما گرم گرفت. بعد به او گفتم: شما استراحت کن و ما نماز می‌خوانیم.»[3] ما در ادامه‌ی انقلاب و حضور تاریخی خود در این زمانه نیاز به چنین سعه‌ی صدری داریم تا بدون آن‌که بخواهیم جهان را مسلمان کنیم، جهان از آنِ ما باشد. مثل مردم غزّه که در موردشان گفته‌اند شیعیانی‌اند که دست‌بسته نماز می‌خوانند، زیرا عقل و قلب‌شان شیعه است.

۱۱. نظر به اسمای الهی و مظاهر آن و عبور از مفاهیم، عاملی است تا انسان با حقایق اسماء در آینه‌ی مخلوقات روبه‌رو شود. قرآن در آیات 36 و 37 سوره‌ی جاثیه می‌فرماید: «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمينَ & وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» این یعنی کمالات الهی که مورد حمد قرار می‌گیرند و کبریایی او را در همین آینه‌های مخلوقات که در زمین و آسمان هستند بنگریم و در همین مخلوقات با حقیقت مأنوس شویم.

۱۲. قرآن در رابطه با تحمل سایر ملل و سایر افکار، به پیامبر خدا «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ»(جاثیه/14) ای پیامبر! به مؤمنین بگو نسبت به آن‌هایی که امیدی به ایّام اللّه ندارند، اغماض داشته باشد و به آن‌ها گیر ندهد. و این حکایت از آن دارد با آن‌هایی که مانند مسلمانان به برزخ و قیامت و یا به ایّام اللّهِ حاکمیت حق در جهان امیدوار نیستند، باید اغماض نمود.

۱۳. قرآن اهل کتاب را به جای دعوت به اسلام، به توحید دعوت می‌فرماید و می‌گوید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً» و در راستای پذیرش حضور متدینینِ اهل کتاب می‌فرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ & يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ»(آل‌عمران/113 و 114). و نیز در سوره‌ی نساء آیه‌ی 162 می‌فرماید: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً».

 آیات فوق همه حکایت از آن دارد که اسلام بنا دارد در سعه‌ی توحیدی با سایر ملل به گفتگو بنشیند.

۱۴. در مورد اهل سنت از امام صادق «علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهَا شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّي وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ وَ شُفِّعْتَ فِي شِيعَتِكَ وَ يُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي وَ نَصَرَنِي وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِي بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مِنْ جِيرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْت‏»(الخصال، ج‏2، ص: 408) بهشت هشت در دارد؛ يك‌ در از آنِ پيغمبران و صديقان است، يك در از آنِ شهيدان و صالحان است، و از پنج در شيعيان و صديقان ما داخل مي‌شوند، من پيوسته بر سر صراط ايستاده و درخواست مي‌كنم؛ پروردگارا! شيعيان و دوستان و ياران مرا و كسانى كه مرا در دنيا به ولايت شناخته ‏اند، سالم دار. يك بار آوازى از شكم عرش مي‌رسد كه‏ درخواست تو پذيرفته شد، شفاعت تو درباره شيعيانت قبول شد، هر تن از شيعيان من و كسانى كه ولايت مرا پذيرفته و مرا به گفتار يا كردار يارى كرده و با دشمنانم جنگيده‏اند، هفتادهزار تن از همسايگان و خويشان خود را مي‌توانند شفاعت كرد؛ از يك درِ ديگر مسلمانان ديگرى كه خدا را به يگانگى شناخته و ذره‏ اى دشمنى ما خاندان در دلشان نيست وارد مي‌شوند.

راوی از ابی‌جعفر «علیه‌السلام» سؤال می‌کند وضع موحدین که اقرار به نبوت حضرت محمد «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت را نمی‌شناسند، پس از مرگ چگونه است؟ حضرت فرمودند: «أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج‏69، ص: 158). امام «عليه‌السّلام» فرمودند: آن‌ها در قبرهاى خود خواهند ماند و از آن‌جا بيرون نخواهند گرديد، هركدام از آن‌ها كه كارهاى نيك انجام داده باشند و عداوت و عنادى از آن‏ها ظاهر نشده باشد از قبر او راهى به طرف بهشتى كه خداوند در مغرب آفريده است باز مى‏ گردد و تا قیامت روح و بشارت به قبر او مى‏‌رسد، تا روز قيامت برپا شود، در آن هنگام در پيشگاه عدل خداوندى حاضر مى‌‏گردد و به حساب كار او مى‌‏رسند و خوبى‏ها و بدي‌هاى او را در نظر مى‏‌گيرند، در اين‌جا يا به طرف بهشت مى‌‏روند و يا به طرف دوزخ رهسپار مى‌‏شوند، وضع اين‌ها بستگى به امر خداوند دارد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

در ضمن کلیپی در فضای مجازی هست که آقای امید دانا اعتراف می‌کند که از خودم شرمنده هستم از آن جهت که امام خمینی را درست نشناختم. بد نیست سری هم به آن کلیپ بزنید. موفق باشید

 

32088
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب بمناسبت ایام بستر نشینی حضرت صدیقۀ طاهره سلام الله علیها. بنده طلبۀ پایۀ چهارم حوزۀ علمیه هستم که در اواسط پایۀ چهارم بنا بر دلائلی به این نتیجه رسیدیم که در کنار حوزۀ علمیه، فعالیت در حوزۀ رسانه بسیار مطلوب است. بعد از مدتی فعالیت به این نتیجه رسیدیم که درست است فعالیت در هر دو حوزه ممکن است و حتی اشخاصی در این فرایند موفق هستند، لکن این کار صحیح نیست و باید فعالیت در یکی از حوزه ها انتخاب شود و ادامه داده شود. با تأمل و مشورت به این نتیجه رسیدیم که فعالیت در حوزۀ رسانه مطلوب تر است تا در حوزۀ علمیه. بنظر شما آیا خروج بنده از حوزۀ علمیه درست نیست و با ضرر همراه است یا صحیح است و با منفعت همراه است؟ در کل در این سیر تفکر بالا اگر از نکته ای غفلت کردم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر در حوزه، به آن عمق لازم برسید که علاوه بر فقه، با فلسفه و در ادامه آن با قرآن و روایات آشنا شوید، با عمق بیشتری در فضای رسانه می‌توانید حاضر گردید. موفق باشید

32086
متن پرسش

سلامی دوباره: ادامه پرسش بنده درباره امید دانا نقل به مضمون گفته های جدید امید دانا من که اسلام رو از سر تا پا قبول ندارم و میتونید موضع من رو در قبال اسلام در برنامه های گذشته ام ببینید، عقب افتاده اسلامی و.. آیا شما این جملات را رفرنسی برای تشویق جوانان به دیدن هتاکی های گذسته اش نمی‌دانید؟ برای اثبات دشمنی به روز یک شخص با اسلام همین چند جمله ای که به همان هتاکی های گذشته ختم میشه کافی نیست؟ برای تبلیغ ذرتشتی گری در بین شیعیان تنها راه ممکن چیست؟ وظیفه انجمن مخفی ذرتشتیان که ایشان بارها عنوان کرده چیست؟ براستی حقیقت داره که در دورانهای حساس و خطیر برای ذرتشتیان این انجمن با دسیسه و چاپلوسی وارد دایره ارکان قدرت شده و به نوعی با جذب اعضای حکومت در آنها رخنه کرده؟ با کمال احترام به شما بزرگوار و استاد گرامی، آیا مواضع شما درباره این شخص عجولانه نبوده؟ نقاب وطن پرستی و دفاع آبکی از نظام با یک هدف و آن هم تبلیغ دین زرتشت و حمایت لفظی برخی نخبگان = امید دانا. با تشکر و قدردانی واجرکم عندالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور به موضوع نگاه نمی‌کنم. در نگاه آقای امید دانا رهبر معظم انقلاب و انقلاب اسلامی ایران، یک افتخار است و در این رابطه ایشان صحبت می‌کند و از این جهت از بسیاری از مذهبی‌های متحجّر ما بهتر است. برنامه نظام اسلامی هرگز نه نفیِ این افراد است و نه نفی ادیانِ به رسمیت‌شناخته‌شده در قانون اساسی. به گفته آقای رستم کاووسیان موبد زرتشتیان؛ شهید سلیمانی تمام تمرکز و وقت خود را معطوف کمک به انسان های مظلوم کرده بود خاطرنشان کرد: از منظر شهید سلیمانی، انسانها هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشتند و دین و مذهب و ملیت انسانها مانعی برای کمک به آنها نبود. موفق باشید     

32085
متن پرسش

سلام علیکم: پیرامون پاسخی که به یکی از کاربران درباره شخص امید دانا عنوان فرمودید سوال دارم. در پاسختان هتاکی این شخص را به سنین جوانی و سالهای گذشته ایشان مرتبط دانسته اید. آیا شما برنامه های روزانه این شخص را دنبال می‌کنید؟ ایشان با زیرکی و ترفندی خاص در هر برنامه خود، بیننده را ترغیب به دیدن این ویدیوهای هتاکی کرده که نشان از خصومت مستمری با اسلام و اهل بیت دارد الفاظی چون خر مذهبی، و جملاتی چون (منکه از اسلام خارج شدم و دین ذرتشت را برگزیدم) مثالی هست که با تکرار در هر برنامه، قشر جوان و پرشور را به تمایل برای دیدن کلیپ های هتاکی گذشته خودش می‌کند ضمنا ایشان بارها از انجمن مخفی ذرتشتیان سخن به میان آورده که هدفی جز رخنه در مراکز قدرت ندارند در صورت قبول توضیحات بنده، ایشان صلاحیت تایید جنابعالی را دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بنا نیست پشت سر آقای امید دانا نماز بخوانیم. بلکه بنا بر آن است که سعه صدر و گشودگی انقلاب اسلامی را مدّ نظر داشته باشیم و نسبت خود را با امثال ایشان معنا کنیم. چیزی که متأسفانه بعضی از مذهبی‌های ما از آن غفلت کرده‌اند و موجب تنفر به اصل اسلام گشته‌اند و این، فاجعه امروزِ ما است که موجب گسست بین ملتی شده است که با هر دین و آیینی بنا است نسبت به ایران احساس مأوا بکنند و این از خصوصیات انقلاب اسلامی می‌باشد و حاج قاسم سلیمانی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نمادِ چنین سعه صدری بود. موفق باشید    

32084
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض شد استاد: ببخشید می‌خواستم بپرسم تفسیر سوره حمد را که شروع فرمودید از کدام مترجم تفسیر المیزان هست چون می‌خواستم تهیه کنم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه مرحوم آقای موسوی همدانی مورد تأیید خود علامه نیز بوده است. إن‌شاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید

32083
متن پرسش

با سلام: استاد در مراحلی از سلوک که نیازی به ریاضت بیشتری هست، محدودیت هایی دارم، جز اینکه از شما نظر بخواهم چیزی به ذهنم نرسید، باید چکار کنم تا سیرم متوقف نشود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بتوانید به لطف الهی در قرآن از طریق تفسیر المیزان تدبّر کنید، إن‌شاءالله نتیجه کامل پیش می‌آید. برای شروع خوب است که به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» به آدرسhttps://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86 رجوع کنید. موفق باشید

32082
متن پرسش

سلام علیکم جناب استاد گرامی: کتب «برهان تا عرفان» و «ده نکته معرفت نفس» شما را مطالعه کردم، سپاسگزارم از اینکه مفاهیم حکمت متعالیه را به زبان ساده آموزش می دهید. کتاب شما باعث شد که سوالات بسیاری برایم پیش بیاید در نتیجه به مقالات و کتب متعددی رجوع کردم. لیکن ابهامات و سوالات اساسی در این مطالب برای من بر جا مانده که ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید. ۱. مباحث وحدت وجود تماما در باب ذات الهی است، در حالی که می دانیم در احادیث بسیاری از اهل بیت تفکر در ذات الهی نهی شده است. آیا هیچیک از فلاسفه اسلامی، قائل به وحدت وجود در مورد این ایراد جوابی ارائه کرده اند؟ مثلا در تعریف وحدت تشکیکی وجود، ذات الهی برابر با وجود دانسته شده که دارای مراتب شدت توصیف می شود! آیا قائل شدن مراتب شدت و ضعف وجود معادل به قائل شدن کم و کیف برای ذات الهی نیست؟! که در این صورت قابل پذیرش نیست. ۲. بنده منابع بسیاری را برای یافتن تعریف دقیق از «وحدت شخصیه وجود» جستجو کردم. علی رغم اینکه این نظریه از زمان ابن عربی بین عرفا رایج بوده  ولی متاسفانه تعریف دقیق و شفافی از آن یافت نمی شود. در تعریف ویکی فقه بیان شده است که «وحدت شخصی وجود» به معنای وحدت مطلق در وجود است اما مراتب در تجلی وجود است. حال آنکه در «وحدت تشکیکی وجود» مراتب در خود وجود است. بنابر این تعریف «وحدت شخصی وجود» منطقی تر به نظر می رسد. ۳. در مورد مساله «وجود شرور» در عالم دلایل ارائه شده در حکمت متعالیه غامض می‌باشد. اول اینکه خواسته شده با ارجاع به وحدت تشکیکی وجود،  شرور معادل با «عدم» در نظر گرفته شود که ناشی از نقص وجود در مراتب پایین تر است. در وحدت شخصی وجود نیز هیچ توضیحی برای شرور نیافتم! بنده شخصا به این می اندیشم که با وجود این همه ظلم‌ها و شرارت‌ها در اطراف ما، چگونه می توان فلسفه آنها را با کمک وحدت وجود فهم کرد؟! ۴.  در باب اختیار انسان، جناب ملاصدرا در اسفار متذکر شده است که چون انسان دارای سه بعد عقلانی، مثالی و جسمانی می باشد در نتیجه مضطر به اختیار است. ولی این استدلال قویی نیست زیرا ابتدا باید اثبات شود که بین عقل و مثل و جسم تضاد وجود دارد تا نتیجه شود که انسان مضطر به اختیار بین این نشئات متضاد است. در حالی که می دانیم این سه عوالم به ترتیب در طول و منتج از یکدیگرند پس قاعدتا نباید تضادی بین این سه عوالم باشد! ۴. در مورد حرکت جوهری، ظاهرا حکمت متعالیه آن را مختص عالم ماده دانسته است  و عالم مجردات فاقد حرکت است. در حالی که می دانیم تنها خداوند کمال مطلق است و هر چه غیر اوست فقیر بالذات است. در نتیجه منطقی این است که استدلال کنیم تمامی عوالم وجود اعم از مادی و مجرد همه به سوی کمال مطلق در حرکت هستند تا از او فیض گیرند. و این حرکت باید نامتوقف باشد. مثلا اینکه بهشتیان در بهشت ارتقای مقام می یابند ویا گروهی از جهنمیان پس از مدتی از جهنم آزاد می‌شوند همگی مثال‌هایی بر حرکت جوهری در عالم غیر ماده است. در عالم فرشتگان نیز می دانیم هاروت و ماروت (بنابر داستانی در عیون اخبارالرضا) دچار امتحان الهی شدند که نشانگر امکان تحول و حرکت جوهری بین فرشتگان نیز هست! در انتها اگر ذکری نیز دستور بفرمایید بسیار متشکر خواهم شد. خداوند توفیقات شما استاد گرامی را افزون فرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد نیاز به بحث مفصل دارد. ولی به طور مختصر عنایت داشته باشید که حضرت امام در کتاب «چهل حدیث» حدیث چهاردم که مربوط به تفکر در ذات الهی است، نکاتی در رابطه با وحدت وجود مطرح فرموده‌اند. عنایت داشته باشید که خداوند عین وجود و وجودِ مطلق است و در تشکیک وجود بحث در تجلیات وجود است که همه به ذات حق برمی‌گردد ولی هیچ‌کدام خداوند نیستند زیرا هیچ‌کدام وجود مطلق نمی‌باشند.

در مورد شرور و وجه عدمی آن اتفاقاً بهترین جواب در دستگاه «اصالت وجود» توسط مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» داده شده است.

همین‌که انسان دارای مقام امکانات مختلف و ابعاد مختلف وجودی است، عملاً در گذرگاه انتخاب قرار می‌گیرد. به همین جهت در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» بحث شد که انتخاب، ذاتیِ وجود انسان است.

حرکت جوهری را باید با دقت مطالعه کرد تا این نوع اشکالات در دل آن رفع شود. زیرا آنچه در «حرکت جوهری» مطرح است تبدیل قوه به فعل می‌باشد و این غیر از حرکت به معنای رفع موانع حضور و حاضرشدن در مرتبه حضور برتر است. آن‌جا بحث حضور در حضور است و این ربطی به حرکت جوهری ندارد.

به هر حال ملاحظه می‌فرمایید که معارف گرانقدری در «حکمت متعالیه» نهفته است که دقیقاً جواب نیازهای معرفتیِ این زمان می‌باشد و باید با همت زیاد و دقت فراوان در آن وارد شد تا معلوم شود حتی «وحدت وجود» در نسبت حضور حق با حق، با «تشکیک وجود» در نسبتِ حضور حق با خلق، قابل جمع است. موفق باشید      

32081
متن پرسش

محضر استاد عزیزم سلام عرض می‌کنم: قبل از طرح سوالم می‌خواستم از شما خواهش کنم اگر ممکن هست برای تک تک سوالات عنوان مشخص بشود تا عملیات جستجو برای مخاطب آسان و سهل گردد. ضمن تشکر از حضورتان لطفا مرا در ظلمات فهم خود دستگیری بنمایید. ان شاالله. می‌خواهم بدانم چطور هست که خداوند بلند مرتبه و یگانه در صحنه ی قدرت خود و سلطنت خود شیطان را شریک نموده است. مگر تابحال پادشاهی وجود داشته که سرپیچی از اوامر خود را برتابد. حقیقتا بجز بازی نمی‌توانم برای این آفرینش نامی بنهم. آیا واقعا ما در آفرینش همچون مهره های شطرنجیم؟ البته که به داشتن خالقی زیبا می‌نازم ولی واقعا برایم سوال ایجاد شده. با تشکر مجدد از حضور بزرگوارتان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام تکوین هیچ‌چیز بدون اذن خداوند محقق نمی‌شود و در نظام تشریع است که حضرت حق اجازه می‌دهند تا جنّ و انس با اختیار خود، مابه‌القوه‌های خود را به فعلیت آورند و این به معنای ظهور ربوبیت حضرت ربّ العالمین است تا هرکس که طلب کمالات دارد با انتخاب و اختیار خود آن کمالات را از آنِ خود کند. موفق باشید  

32080
متن پرسش

سلام: من یک روایت را اینجا اول می‌نویسم بعد سوال می‌پرسم در موردش.  در کتاب گرانسنگ الکافی اثر شیخ کلینی آمده است: محمدبن ‌جحرش می‌گوید حکیمه دختر امام موسی کاظم (ع) به من گفت دیدم امام رضا (ع) بر درِ انبار هیزم ایستاده، آهسته با کسی سخن می‌گوید و من هیچ‌کس را نمی‌بینم. گفتم: «آقای من، با که آهسته سخن می‌گویید؟» فرمود: «ابن‌عامر زهرایی (از جنّیان) است. آمده از من سؤال کند و دردش را به من بگوید.» گفتم: «آقای من! دوست دارم صدایش را بشنوم.» فرمود: «اگر صدایش را بشنوی، یک‌سال تب می‌کنی.» گفتم: «آقای من! دوست دارم بشنوم.» فرمود: «بشنو.» در این حال، من صدایی شبیه سوت شنیدم، تب به سراغم آمد و یک‌سال تب کردم. خب این از روایت حالا خواستم بدانم چرا اما رضا (ع) تب نکرد و آیا اگر آن مرد از نظر معنوی مقام بالایی داشت باز هم تب می‌کرد؟ و علت تب چه بود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این‌جا در تفاوت ساحتی است که انسان‌ها با جنّیان دارند و همچنان‌که شهید مطهری در تفسیر سوره جنّ می‌فرمایند ظاهراً درجه وجودی جنّیان نسبت به انسان‌ها کم‌تر است و به همین جهت پیامبری از طریق آن‌ها مبعوث نمی‌شود و تابع پیامبران انسان‌ها هستند که تا مقام ولایت و قرب الهی می‌توانند در عالَم حاضر شوند. و به گفته جناب علامه جوادی، موطن جنّیان مرتبه خیال است. آری! ائمه «علیهم‌السلام» به جهت حضوری که در عالَم دارا هستند، در همه عوالم بر اساس سعه وجودی‌شان حاضرند ولی اگر فردی خواست در ساحت جنّیان حاضر شود و حضرت اراده کنند که چنین چیزی واقع شود، عملاً همان می‌شود که فرمودند یعنی فشاری برای او پیش می‌آید که نسبت به ساحتی که در ذات خود در آن قرار داشت به سختی می‌افتد. به همین جهت جادوگران برای ارتباط با شیاطین که از جنس جنّیان هستند با ریاضت‌های منفی، شخصیت خود را از سطح انسانیتِ اصیل فرو می‌کاهند. موفق باشید    

32079
متن پرسش

سلام علکیم استاد: تشکر از پاسخ دادن به سوالات، خداوند به وقت‌تون برکت بیشتر بدهد با توجه به سوال ۳۲۰۶۹ که خودم از شما پرسیدم و اینکه شما فرمودید نکات خوبی در آن هست، آیا درست تر آن نیست که ذوالقرنین را مولا امیرالمومنین علیه السلام بدانیم؟ و اگر حدیثی که در آن نوشتار آمده صحیح است چرا علامه طباطبایی رضوان الله علیه با استناد به این حدیث، ذوالقرنین را حضرت امیر ندانستند؟ امیرالمومنین در این حدیث فرمودن که من ذوالقرنین هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مورد جناب ذی‌القرنین به عنوان شخصی معین و متعیّن، غیر از آن است که در روایات داریم حضرت فرمودند: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً»[1] با همه انبیاء سراً هستند و با حضرت پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آشکارا. و به همین جهت جناب علامه متوجه تعیّن تاریخی جناب ذی‌القرنین بودند و آیه مربوطه نیز از همین زاویه مطلب را به میان آورده. و این غیر از حضور معنوی و تاریخی حضرت علی «علیه‌السلام» است. که در روایتی بدان اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «کنتُ ولیاً و آدمَ بین الماء و الطّین» من ولیّ خدا بودم در آن وقتی که آدم (علیه السلام) بین آب و خاک بود. موفق باشید      

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

32078
متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز برای ورود به ماه رجب چه پیشنهادی می‌فرمایید تا از ماه پیش رو استفاده بیشتری بنماییم؟ همچنین برای دانشجویانی که به تازگی با مباحث معرفت نفس آشنا شده‌اند در این مورد چه پیشنهادی دارید؟ چون معمولا در شروع راه انگیزه‌های بیشتری در جوانان برای تحول و تغییر سبک زندگی وجود دارد.

متن پاسخ

32078- باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر بسیار خوبی است که برای استفاده از ماه رجب، روح و جسم را آماده نماییم. آری! با مطالعه مباحث اخلاقی مثل کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی و با انضباط در نحوه خوردن، می‌توان شرایط را برای بهره‌مندیِ بیشتر از ماه رجب فراهم نمود به همان معنایی که پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «اِنَّ فی اَیّامِ دهرِکُم نَفَحات، الّا فَتَعَرّضُوا لَها»  که جناب مولوی در همین رابطه می‌فرماید:

 گفت پيغمبر که نفحت هاي حق

اندرين ايام مي آرد سبق

گوش و هش داريد اين اوقات را

در رباييد اين چنين نفحات را

نفحه‌ای آمد شما را ديد و رفت

هر که را مي خواست جان بخشيد و رفت

نفحه ديگر رسيد آگاه باش

تا ازين هم وانماني خواجه تاش

موفق باشید

32077
متن پرسش

با تو سجده خواهیم کرد با سلام. هواداران تیم فوتبال لیورپول سرودی ساخته‌اند که در آن خطاب به محمد صلاح، بازیکن مصری خود می‌گویند: «اگر گل بزنی مسلمان خواهم شد. به خاطر تو به مسجد خواهم رفت و مسلمان خواهم شد.» محمد صلاح هر بار که گل می‌زند، همان‌جا وسط زمین سجده می‌کند و هوادارن لیورپول به افتخارش می‌خوانند که «با او سجده خواهند کرد.» از لیورپولی‌ها که بگذریم، برخی از هواداران دیگر تیم‌های لیگ جزیره نیز محمد را بهانه کرده و مسلمان شده‌اند. بِن بِرد که هوادار تیم ناتینگهام فارست و دانشجوی مطالعات خاورمیانه است، محمد صلاح را هدیه‌ی خدا و الهام‌بخش خود برای روی آوردن به اسلام معرفی می‌کند. اِمی و نیکی، دو خواهر انگلیسی، نیز می‌گویند با الهام از اخلاق این بازیکن مصری مسلمان شده‌اند. اروپایی‌ها پیش از این نیز بازیکنان مسلمانی چون فرانک ریبری، مسعود اوزیل، آردا توران، حاتم بن عرفا، و کریم بن زیما را دیده بودند؛ اما هیچ‌کدام از آن‌ها به دلیلِ مشکلات و درگیری‌های اخلاقی، نتوانستند کاریزمای اعجوبه‌ی آنفیلد را داشته باشند. محمد نه تنها در زمینِ فوتبال که در خارج از زمین نیز مسلمان متفاوتی است. او آن‌قدر خوب است که هیچ یک از مسئولان فوتبال جزیره نگران رفتار مذهبی او در زمین مسابقه نیستند. پیارا پاوار، مدیر اجرایی یوفا در مبارزه با نژاد پرستی، بی‌آن‌که نگران باشد مبادا سجده‌های بعد از گل محمد به تنش‌های مذهبی بیانجامد، می‌گوید: «این اولین بار است که شاهد وجود چنین واکنش مثبت و تحسین‌آمیزی در خصوص مسائل مذهبی هستیم.» هیچ بعید نیست ماه رمضان آینده، بسیاری از لیورپولی‌ها با محمد صلاح روزه بگیرند و به عشق او و فوتبال جذّابی که دارد، عید فطر در کنارش نماز بخوانند. این بازیکن مسلمان مصری، به تنهایی به اندازه‌ی صدها کتاب و همایش اروپایی‌ها را با اسلام آشتی داده است. محمد حقیقتِ پیش روی ماست. حقیقتی که می‌گوید در جهان امروز، آن‌قدر که افراد با تعهد و سلوک اخلاقی‌شان می‌توانند دین خود را نمایندگی کنند، متکلمان و الاهیات‌دانان نمی‌توانند. این بازیکن مسلمان مصری با جذابیّت‌های اخلاقی و فوتبالِ خیره‌کننده‌اش کاری کرده است که مراکز آموزشی و تبلیغی با سال‌ها تلاش و صرف هزینه‌های گزاف از عهده‌اش بر نیامدند. او نشان داد که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» سلام استاد وقتتون بخیر عزاداریهاتون مقبول. اگر زحمتی نیست میخواستم نظرتون را درمورد این مطلب بدونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم : شاید بتوان گفت آقای محمد صلاح بهانه است تا بشر امروز که طالب وسعتی بیشتر از حضور در جهان کمیت‌ها و سکولارزده‌است؛ با او نظر به آن جهانِ کیفیت‌ها بیندازند. در حالی‌که جهان مسیحیت به جهت  سطحی‌بودنش نتوانسته است آن افق را در مقابل جوانان این تاریخ بگشاید. آری! این جوانان به جهت صفای شخصیتی که آقای محمد صلاح از خود نشان داده، خود را با ابعادی برتر در او جستجو می‌کنند. عمده آن است که متوجه باشیم این تاریخ، ظرفیت جوابگویی به انسان‌هایی که در طلب هویتی برتر هستند را دارد . اگر بتوانیم آن هویتِ برتر را بنمایانیم. البته و صد البته فکر نمی‌کنم روحی که انقلاب اسلامی به صورتی نرم و نامرئی به ظهور آورده است، در این صحنه‌ها بی‌تأثیر باشد. بالاخره آن‌ها از طریق حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی و حاج قاسم سلیمانی افقی را در مقابل خود یافته‌اند که ارادت به آقای محمد صلاح برای نزدیکی به آن افق است. می‌ماند که اگر نتوانند از طریق او به نوعی از حضور تاریخی دست یابند و وجه وجودیِ بیکرانه خود را در این صحنه‌ها احساس نکنند، سرخورده خواهند شد. زیرا موضوع، یک موضوع اخلاقی نیست بلکه موضوع، پیداکردن شخصیتی است که زندگی را در ابعاد تاریخی آن به معنای حق‌الیقینِ تاریخی معنا کند. نقش حاج قاسم را نمی‌توان در این موارد نادیده گرفت. گویا به دنبال حاج قاسمی هستند به اسم محمد صلاح..

32076
متن پرسش

با سلام: من نقاشی کردن رو دوست دارم ولی نمی خوام عقلم رو از دست بدم نمیشه هر دو تا رو با هم داشت؟ یا این نقاشی باید تبدیل به چیز دیگه ایی بشه؟ مثلا شعر؟ من نمیخوام خیالم رها باشه ولی هنر اون رو تغذیه میکنه پس چرا نمی تونم ازش بگذرم؟ چرا درمن استعداد های متناقضی هست که هر کدوم هم رو نقض میکنن ولی نمی تونم هیچکدوم رو رها کنم یا فدای دیگری کنم؟ چرا دیگران انتخاب راحتری دارن؟! آیا این یک امتحانه یا همشون میتونن کاربردی بشن؟ من دوست دارم یک فرد علمی باشم اما نمی تونم از فکر نقاشی دربیام! آیا این یکی از مراحل سلوکه؟ این مساله همیشه من رو سرگردان می کرد گاهی عکاسی، خوشنویسی، نویسندگی و نقاشی، گاهی المپیاد و علوم دیگه والبته علاقه به مطالب دینی یه جورایی همه کاره و هیچکاره، میدونم باید شخصیتم توحیدی بشه ولی انگار صبر اون رو هم ندارم، چه کنم استاد؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هنر نقاشی و شعر و هر هنری می‌توان افق‌هایی را به ظهور آورد که ابعاد گمشده انسان‌ها است و در همین رابطه بحث تخیّلِ خلاّق امر مهمی است. سعی می شود جزوه آن روی سایت قرار گیرد. بحث  جهان_گمشده_در_عالم_خیال  در کانال اشارت در تلگرام موجود است https://t.me/esharat موفق باشید

32075
متن پرسش

سلام: چرا در «ایاک نعبد و ایاک نستعین» جمع می‌آورد که «منم» در کار نباشد و تکبر نیاورد ولی در جای دیگر می‌فرماید «رب زدنی علما» و آنجا «منم» وسط هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر در آن نوع آیات دقت بفرمایید همیشه یک «قل» در ابتدای آن‌ها هست به اعتبار این‌که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در آن‌جا فقط محو امر خدا هستند. موفق باشید

32074
متن پرسش

سلام استاد روزتون بخیر: در مورد شناخت عالم سوالی داشتم. آیا عالم محدود است یا بی نهایت است؟ چه عالمی که با عقل درک می شود و چه عالمی که با خیال و یا با قلب درک می‌شود می‌توانم درک کنم که از این جهت که ذهن یا تفکر ذهنی نمی تواند درک قلبی داشته باشد محدود است اما می‌خواهم بدانم در فضای خودش انتهایی دارد و یا بی نهایت می‌تواند پیش برود آیا عالم ماده بی نهایت است یا محدود است آیا سلوک در طول و در عرض عالم محدود است و انتهایی دارد و یا تا بی نهایت ادامه دارد؟ این ها سوالات من هستن ممنون میشم پاسخ بدین ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ماده در ذات خود محدود است. ولی این بدان معنا نیست که مثلاً اگر ما در عالم ماده حرکت کنیم به جایی برسیم که آن‌جا دیگر ماده نباشد. زیرا تا ما با ابعاد مادی خود جلو برویم، همواره با ماده روبه‌رو هستیم. منتها ماده در ذات خود کثرت‌بردار است بدین معنا که مثلاً کره زمین تمام می‌شود، ولی ما باز با گازهای موجود در خلأ روبرو هستیم، برعکسِ عالم مجردات که نامحدود است بدین معنا که مثل زمین کثرت‌بردار نیست. موفق باشید

32073
متن پرسش

با سلام: ۱. برای رسیدن به رشد شخصیتی که باید برسیم، نیاز به یادگیری برخی حرفه ها داریم، نیت درست برای اینکار چیست؟ ۲.  برای مطالعه علوم مختلف برای رسیدن به هدف خاصی چطور؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این تاریخ در این جهان هرکدام از زنان و مردان ما انسان‌های اولی العزمی باشند با وسعتی فراوان، تا هر آنچه احساس می‌کنند نیاز است را کسب کنند و کوتاهی ننمایند. آیا رهبر معظم انقلاب را نمونه‌ای از این نحوه حضور همه‌جانبه نمی‌یابید؟ موفق باشید

32070
متن پرسش

سلام استاد بزرگوارم: خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید. خدا را شکر که در این روزگار پرضلالت خدا نور هدایت را از طریق شما سر راه ما قرار داد. استاد جان در یکی از جلسات سخنرانیتون یک اشاره داشتید که پدر بزرگوارتان مثل اغلب مردهای قدیمی رفتار تحکمانه داشته اند اما مادرتون با سیاست خاصی به طور نامحسوس سکان زندگی رو در دست داشتن، اگر چه پدرتون فکر میکردن ظاهرا خودشون رئیس هستن ولی در واقع قدرت نرم دست مادر بوده و حرفهای ایشون از زبان پدر خارج می‌شده(مطالبی قریب به این مضامین). استاد جان این نکات، گمشده بسیاری زنان امروز جامعه ماست، کاش توضیحات بیشتری می دادید. ما نیاز داریم چنین الگوهایی داشته باشیم، مخصوصا خانمهای مذهبی. چون از یک طرف نگاه میکنن اغلب خانمهای غیرمذهبی در خانه هاشان پادشاهی میکنن و شوهرهاشون چقدر هواشونو دارن، و به خودشون میگن خب حق ما هم یک زندگی خوب هست، اسلام هم میگه کرامت زن باید حفظ بشه، از طرف دیگه خیلی از مردهای مذهبی فکر میکنن «قوامون علی النسا» یعنی تحکم و دستور دادن و حرف حرف خودشون بودن، اینه که خانمهای مذهبی وقتی عرصه برشون تنگ میشه طغیان میکنن و عنان اعصاب از کف میدن و این اوضاع رو بدتر میکنه. به خاطر همینه که تبیین شاخصه های اصلی رفتار و کردار الگوهای عملی مثل مادر بزرگوار حضرت عالی خیلی راهگشاست، کاش این کار رو می‌کردید و می گفتید مادرتون چطوری قدرت نرم خانواده رو در دست داشتند؟. سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و در جزوه «حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» بحث در این‌که در زنان قدرتی و سرمایه‌ای نرم نهفته است به میان آمده که اگر متوجه آن باشند که چگونه در صفای خود بقیه اعضای خانواده را میهمان کنند، همه را در صفای نرم خود با همه مقاومت‌هایی که دارند، جلو می‌برند و علی «علیه‌السلام» با همین روحیه کاری کردند که به گفته مولوی «زان‌که بی‌شمیرکشتن کار او است» جناب گاندی در کتاب «این است مذهب من» در این رابطه نکات بسیار ظریفی دارد. بنده در جزوه  «نکاتی از کتاب این است مذهب من» از مهاتما گاندی این توانایی را نشان داده‌ام. سعی می‌شود جزوه مذکور روی سایت قرار گیرد. موفق باشید      

32069
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه. نظرتان را درباره حرفهای زیر می‌فرمایید؟ «در قرآن آیاتی پیرامون یک شخصیت ناشناس وجود دارد، وقتی به آیاتی که پیرامون اوست دقیق‌تر نگاه می‌کنیم در واقع به یک محافظ بزرگ در زمین برمی‌خوریم که با نام مستعار خاصی از او یاد می‌شود و او کسی نیست جز ذوالقرنین» در آیات ۸۶ تا ۸۸ سوره کهف چیزی که به خوبی دیده می‌شود مقام ذوالقرنین است که دارای ولایت الهی بوده است. قرآن درباره ملکه سبا می‌فرماید: «و اوتیت من کل شیء» اما در مورد حضرت ذوالقرنین می‌فرماید: «از هر چیزی سببی را به او عطا کردیم.» دقت کنید سببا یا سبب، دلیل پدید آمدن اتفاقات و برهانِ بودن اشیا و ایجاد اجسام هست ولی داشتن شیء به تنهایی مزید بر امتیاز نیست، کسی که سبب در دست داشته باشد می تواند پدید آورنده باشد، ذوالقرنین سبب ساز بود و مرکز اسباب. جواب ذوالقرنین در آیه ۸۷ سوره کهف به خدا جالب است، چگونه می‌شود خداوند به یک نفر این قدر اختیار می‌دهد که عذاب کردن یا مدارا کردن با قومی فاسد را به مصلحت آن شخص واگذار می‌کند؟ مگر آن شخص که بوده که چنین عظمتی در پیشگاه خداوند داشته؟ در مورد تعجیل بر عذاب قوم فاسدی خوانده ایم که چه بر حضرت یونس گذشت اما ذوالقرنین هم کاملا بر عذاب مخیر بود و هم مصدر ورود عذاب بود! و از همه مهمتر داشتن علم غیب است. همگی می‌دانیم که حتی پیامبران همگی علم غیب نداشتند مثلا در مورد مواجهه پیامبری بزرگ‌ چون حضرت موسی با یک شخص خاص در سوره کهف وقتی آن شخص کشتی را سوراخ کرد و یا دیواری را تعمیر کرد حضرت موسی در حالی که متعجب بود دلایل انجام این کارها را از آن شخص سوال کرد، اما در ماجرای ساخت سد محافظ در قرآن می‌خوانیم: (ذوالقرنین پس از ساخت سد) گفت این رحمتی ست از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم کوبد و وعده پروردگارم حق است. سوال اینجاست ذوالقرنین از کجا می‌دانست هزاران سال بعد، این سد قرار است به اذن الهی کوبیده شود؟ جز با علم غیب؟ این شخص کیست که هم مرکز اسباب بود هم علم لدنی الهی داشت ولی پیامبر نبود، علم غیب هم داشت و بی‌نیاز از گنج ها و ثروت ها بود؟ برخی ها تصور می‌کنند که سخنان ذوالقرنین در آیه ۹۸ سوره کهف تمام شده است در حالی که اگر به ادامه آیات نگاه نماییم هنوز سخنان ایشان را می توان با همان ادبیات قبلی مشاهده کرد و این امر برای درک بهتر شخصیت ذوالقرنین تعیین کننده است، آیه ۹۹ سوره کهف : و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج می‌زنند رهایشان می‌کنیم و در صور دمیده شود پس همه آنان را گرد می آوریم و آیه ۱۰۰ سوره کهف: و دوزخ را در آن روز برای کافران آشکار می کنیم. این شخص که بود که تقسیم کننده جهنم و بهشت است؟ مگر ذوالقرنین چه کسی بود که از طرف خودش می گوید «و سنقول له من امرنا یسرا» چه کسی بوده است که تقسیم کننده پاداش است؟ و چه کسی ست که از پیش خود وعده تکلیفی آسان را به دیگران می‌دهد؟ سوره کهف که در مورد ذوالقرنین صحبت کرده است ۱۱۰ آیه دارد و سوره انبیا که در آن در مورد گشوده شدن سد ذوالقرنین صحبت می‌کنند ۱۱۲ آیه دارد، ابجد واژه "علی" عدد ۱۱۰ می باشد و ابجد واژه "ولی الله" عدد ۱۱۲ می باشد. ترکیب این دو "علی ولی الله" می شود. در حدیث صحیح السندی که معروف به حدیث نورانیت می‌باشد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا علی کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا» این حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت علی علیه السلام با قدرتی که پروردگار متعال به ایشان عطا کرده بودند، صاحب تمام دورانها و زمانها بودند و در همه ادوار بشری در کنار همه پیامبران الهی برای یاری و نصرت ایشان بوده اند. در حدیث نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد، سپس آن‌گاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است. مرا با روح عظمت تایید کرده اند، من یکی از بندگان خدایم مبادا ما را خدا بنامید، درباره فضل ما هر چه مایلید بگویید ولی به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتی مقداری از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید چون ما آیات و دلائل خداییم و حجت و خلیفه و امین و امام و وجه الله و عین الله و لسان الله هستیم. من و حضرت محمد نور واحدی بودیم از نور خداوند عز و جل پس خدای تبارک و تعالی به آن نور فرمود که دو نیمه شود پس به نیمی فرمود محمد (ص) باش و به نیمی فرمود علی باش، پس از همین جاست که پیغمبر فرمود علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی از جانب من ماموریت انجام نمی دهد، من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار در کشتی حمل کرد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار یونس را از شکم ماهی بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار ابراهیم را از آتش بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار نهرها را جاری ساخت و چشمه ها را شکافت، منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل، منم آن کتابی که شک و ریب در آن نیست، مفاتیح غیب نزد من است و بعد از رسول الله کسی جز من به آنها آگاه نیست، منم آن ذوالقرنین که در صحف اولی یاد شده، منم صاحب انگشتر سلیمان، انا ولی الحساب، انا صاحب الصراط و الموقف، انا قاسم الجنه و النار بامر ربی، انا آدم الاول، انا حجه الله فی السموات و الارض، انا الصیحه بالحق، انا الساعه لمن کذّب بها، انا ذلک النور الذی یقتبس منه الهدی، انا صاحب الصور...»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی در این نوشتار در میان است، لذا از حضرت ولايت مدار على بن ابى طالب وارد شده است كه: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً» [1] من با همه‏ ى انبياء در باطن و با پيامبر اسلام در ظاهر همراه بوده‏ ام. مولانا نيز اين حقيقت را چنين بيان كرده است:

تا صورت پيوند جهان بود، على بود

تا نقش زمين بود و زمان بود على بود

شاهى كه ولى بود و وصى بود على بود

سلطان سخا و كرم و جود على بود

هم‏ آدم ‏و هم‏ شيث و هم ‏ادريس و هم ايوب‏

هم‏ يونس و هم يوسف و هم هود على بود

هم‏ موسى‏ و هم‏ عيسى ‏و هم‏ خضر و هم‏ الياس‏

هم صالح پيغمبر و داود على بود

عيسى به سخن آمد و در مهد سخن گفت‏

آن نطق و فصاحت كه در او بود على بود

مسجود ملايك كه شد آدم زعلى شد

در كعبه محمد بُد و مسجود على بود

از لحمك لحمى بشنو تا كه بدانى‏

كان يار كه او نقش نبى بود على بود

آن شاه سرافراز كه اندر شب معراج‏

با احمد مختار يكى بود على بود

محمود نبودند كسانى كه نديدند

كاندر ره دين احمد و محمود على بود

آن معنى قرآن، كه خدا در همه قرآن‏

كردش صفت عصمت و بستود على بود

اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است‏

تا هست على باشد تا بود على بود

سر دو جهان جمله زپيدا و ز پنهان‏

شمس الحق تبريز كه بنمود على بود

عبدالكريم جيلى مى‏ گويد: انسان كامل، قطبى است كه افلاكِ وجود از اول تا به آخر بر محور او دور مى‌‏زنند و او در آغاز و انجام هستى يكى بيش نيست، لكن در چهره هاى مختلفى ظاهر مى‌‏شود كه اسم اصلى او محمد، كنيه‏ اش ابوالقاسم و وصفش عبدالله و لقبش شمس الدين است.[2] درباره‏ ى تجلى حقيقت انسان كامل در چهره‏ هاى متعدد، تنها انسان معصوم مى ‏تواند جلوه گاه انسان كامل باشد كه بعد از رسول خاتم تنها اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به اين مقام بار يافته‏ اند و هرگز كسى قابل مقايسه با آن ذوات مقدسه نيست. موفق باشید‏

 

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

[2] - شيخ عبدالكريم جيلى، الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوايل، باب 60، ص 210.

32068
متن پرسش

با عرض سلام وادب خدمت استاد گرامی: ۱. آیا حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها از یک نور واحد اند یعنی یک نور هستند در دو بدن با تشخیص جداگانه اما نور سایر ائمه علیهم السلام از نور این دو بزرگوار جداست. هرچند که همگی نورشان از خداست؟ ۲. آیا روح از دم خداست مثل دم مسیحایی که در بدن دمیده شده و انسان به آن می بیند و می شنود؟ آیا روح با نور متفاوت است؟ بسیار تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۲. منظور از «نور»، این‌جا همان انوار و اسماء الهی است که در مظاهر مختلف ظهور می‌کند و در مظهریت حضرت زهرا و حضرت علی«علیهماالسلام» نورِ خاصی که بنیان انوار سایر ائمه است؛ به ظهور آمده. ۲.  روح، بالاترین فرشته و از عالی‌ترین مخلوقات هست و لذا حضرت حق فرمود: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» ( ۷۲/ ص) چون بدن انسان را به تعادل رساندم و از روح خود در آن دمیدم، شما فرشتگان بر او سجده کنید. و می‌فرماید: از روح خودم، نه به معنای این‌که خداوند یک روح و یک جسم دارد، بلکه به معنای آن‌که از نورعالی‌ترین مخلوقم بر جسم انسان دمیدم. موفق باشید

نمایش چاپی