باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً انسانهای مؤمن در حین گناه، نظر به رحمت الهی دارند. لذا نمیتوان گفت در حین گناه بهکلّی از محبت به حق خالیاند. حتی آن وقتی که به مؤمنی توهین میکنند از محبت به حق خالی نیستند. آری! اگر نور محبت به حق شدید بود، بهتر خود را کنترل میکردند 2- با توجه به جوابی که در قسمت اول داده شد، پس نمیتوان گفت محبت مقدمهی گناه است بلکه امید به رحمت الهی منجر میشود که انسانها تصور کنند حضرت حق به آنها سخت نمیگیرد. در حالیکه غافل میشوند که گناه ریزش رحمت و فیض خدا را از انسان میگیرد. چنانچه قرآن در مورد حضرت یونس«علیهالسلام» میفرماید: «فظنّ ان لن نقدر علیه» گمان میکرد به جهت کاری که کرده است، خداوند به او سخت نمیگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وحدت وجود به معنای آنکه هرچیزی خدا باشد هیچکس قبول ندارد و وحدت وجود به آن معنا که تماما حق در صحنه است و مخلوقات همه مظاهر حق اند چیزی است که عرفا و از جمله امام به آن معتقدند 2- بنده به هیچ وجه مخالفت کلی با موسیقی ندارم. عرض بنده آن است که حوزه ی موسیقی در حد تحریک خیال است و اگر کسی بخواهد به معانی و حقایق بالاتری دست یابد از ظریق موسیقی نمی تواند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً حضرت«صلواتاللّهعلیه» در عالم، حضورِ مادی دارند ولی فراموش نفرمایید که حضرت مهدی«سلاماللّهعلیه» وجهِ غیبی خاصی دارند که بقیهی انبیاء و اولیاء آن را نداشتند. در این مورد عرایضی در کتاب «جایگاه و معنی واسطهی فیض» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علامه«رحمةاللّهعلیه» بعضی از آیات را که معنی آن مشخص باشد و یا نظری در مورد آن نداشته باشند، تفسیر نمیکنند. در این موارد خوب است نظر مفسر دیگری را مثل مرحوم طبرسی در «مجمعالبیان» را ذیل آیهی مربوطه ثبت کنید و متذکر شوید که از آن منبع گرفته شده است 2- برای شروع شرح آیت اللّه محمدتقی جعفری خوب است، بنده هم عرایضی در شرح بعضی از خطبهها داشتهام. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان نسبت به آنچه که خودش انجام داده است و مقابل حکم شریعت است، نباید راضی باشید. ولی نسبت به حکم خدا که در مقابل گناهان ما بر ما جاری میشود باید آن حکم را عادلانه بداند. لذا آنجایی که میفرماید آنچه مصیبت به شما میرسد، به خاطر اعمال شماست؛ نظر به این نکته دارد. و آنجا که میفرماید: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً (79)» میخواهد بگوید که حضرت حق در ارائهی خوبیها به تو کمک میکند ولی در ارائهی بدیها تو خود، مسئول آن هستی. و آنجایی که میفرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ»(حدید (22). میخواهد بگوید برنامههای کلی عالم از قبل تعیین شده است و اگر مثلاً مصیبتی مثل مرگ عزیزان برایتان پیش آمد، آن را اتفاقی ندانید، بلکه از قبل حضرت حق آن را مطابق مصلحت خود برنامهریزی کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته انسان بر اساس آگاهیهای فطری، عباداتش به سوی حضرت حق است و هرچه عقاید خود را صحیحتر کند، عمق رجوع به حضرت حق بیشتر میشود. عرایضی در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» شده است. اگر با شرح صوتی آن مطالب را دنبال کنید إنشاءاللّه به نتایجی خواهد رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دیویدیِ عقاید بحثی در رابطه با «عدل الهی» و «قضا و قدر» شده است. بحث «جبر و اختیار» هم کمک میکند. از کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری غافل نباشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نسل جدید طالب عالیترین وجه دین است تا با شدیدترین وجوه شیطانی مقابله کند، چرا ما نسبت به ارائهی معارفی اینچنین به این نسل خودداری کنیم؟! از طرفی مگر مخاطبان آن جلسه عوام به معنای مردم معمولی هستند؟ یادتان باشد حضرت امام سورهی حمد را که حامل عمیقترین معارف عرفانی است، با همین مردم در میان گذاشتند. مگر انتظار دارید در چند جلسه مطالبی اینچنین عمیق و ارزشمند طوری برای مخاطب ملکه شود که بتواند آن را ارائه دهد؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم تیم هستهای با راهنماییهای مقام معظم رهبری خط قرمزها را رعایت میکنند و فراموش نکنید که باید به آمریکا بدبین بود نه به تیم هستهای! الحمداللّه رهبری عزیز با خط قرمزهایی که تعیین کردهاند، مرزِ بین ما و آمریکا را بهخوبی روشن مینمایند و امید آنهایی که بنا دارند انقلاب اسلامی را در حدّ و محدودیتهای کشور ایران متوقف کنند و پیام جهانی آن را به حاشیه برانند، ناکام خواهند کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند علاقه به جنس مخالف را در انسان قرار داده تا خانواده شکل بگیرد و چنانچه دختر و پسر جهت تشکیل خانواده با یکدیگر صحبت کنند از نظر شرعی در آن حدّ مجازاند، ولی صحبت با نامحرم به خودی خود شرعی نیست و موجب از بینرفتن روح ایمانی انسان میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تعریف تفاوت چندانی بین عرض ذاتی و عرض لازم پیش نمیآید إلا اینکه عرض ذاتی طوری است که اگر از شیئ گرفته شود، آن شیئ امکانِ بقاء ندارد مثل گرما برای آتش. و عرض لازم طوری است که همراه با شیئ است مثل درجهای از حرارت برای آب، هرچند لازمهی آببودن درجهای از حرارت نیست، ولی هرگز آب بدون درجهای از حرارت پیش نمیآید. برای خداوند بایداز صفاتی سخن گفت که عین ذات است، حالا اگر اسم آن را عرض ذاتی هم میگذارند؛ منظور صفات ذاتی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمدهی احکام اسلام حتی نماز، به مرور و پس از آمادگی اولیهی جامعهی اسلامی به صورت نهاییاش اعلام شد. ولی از آن به بعد که حکم الهی نماز و شراب و حجاب نازل گردید، هرگونه تخلف با آن حکم، معصیت محسوب میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساسا نباید این بزرگان را با همدیگر مقایسه کنیم. بلکه هر کدام در دستگاه فکری خودشان اساتید بزرگی هستند و ما به هرکدام از آنها نیاز داریم. در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» سؤال و جوابی شده است که فکر میکنم در این موضوع بتواند کمک کند آن را در ذیل خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
سؤال: عدهاي ميگويند همانطور که حضرت امام عارف کاملي بودند، هر عارفي هم در جاي خود يک عارف کامل است. چرا بايد شخصيت اشراقي حضرت امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» را براي سلوک خود بپذيريم؟ به عنوان مثال چرا روش سلوکي علامه طباطبائي را نپذيريم و اساساً اگر حضرت امام را پذيرفتيم نسبت ما با ساير عرفا چه ميشود؟ در حالي که به نظر مي رسد روش و مشي آيت الله طباطبائي با حضرت امام متفاوت است، چرا نگوئيم هر کدام از اين دو عزيز حامل جلوههاي عظيمي از حقيقت امر در اين دوران هستند که بايد از هر دوي آنها استفاده کرد بدون سلوک در ذيل شخصيت يکي از آنها؟
جواب: البته معلوم است که عارفشناسي فرهنگ خاص خود را دارد و کسي که هنوز گرفتار اعتباريات است هيچ وقت نميتواند عارفشناس شود پس وقتي نحوه شناخت عارف از عالِم مشخص شد، ميآييم سراغ اين که واقعاً علامه طباطبائي در آن نوع رجوعي که به صورت قلبي به حضرت حق داشتند چه چيزي را اراده کردهاند و آيا در انتقال آنچه از حضرت حق براي ما گرفتهاند چيزي کم گذاشتهاند؟ به گفته نيچه: «ابر مرد و انسان کامل همچون نقاشي است که خودش خود را دارد نقاشي ميکند. ولي او برعکس مردم معمولي، طوري خود را نقاشي ميکند که در آخر هرگز نميخواهد در آن تجديد نظر بکند.» چون ميبيند هماني را که ميخواسته بکشد کشيده است. علامه طباطبائي در رجوعشان به حضرت حق و نسبت به آن چيزي که حساس بودند و دغدغهشان بوده است چيزي کم ندارند. مشکل آنجا است که متأسفانه بعضيها انتظار دارند همهي عرفا يک طور باشند. در حاليکه علامه طباطبائي«رحمةاللهعليه» در رجوع به خداوند چيزي را دنبال کردند که حاصل آن را شما به خوبي در آثارشان بهخصوص در سرمايهي بسيار ارزشمند تفسیر الميزان مييابيد و حضرت امام را بايد نسبت به آن رجوعي که به حضرت حق داشتند و آن اهدافي که مطابق آن ميخواستند شخصيت خود را نقاشي کنند، بنگريم. به اين معنا که حضرت حق براي هدايت بشرِ اين دوران در قلب هر کدام کششي و گرايش خاصي قرار داد. بنده هر چه نگاه ميکنم ميبينم علامه طباطبائي«رحمةاللهعليه» هر چه را بايد جهت هدايت ما در موضوعات خاصي که دنبال میکردند در اختيار ما قرار ميدادند، به ما داده است. علامه طباطبائي«رحمةاللهعليه» با توجه به موضوعاتي که بايد مطرح ميکردند سعي داشتند به عنوان يک چهره سياسي مطرح نباشند. همهي تلاش ايشان اين بود که درگير مسائل سياسي جزئي نشوند تا بتوانند کاري را که بهعهده دارند بهخوبي به سر منزل برسانند ولی آن نقاشي که ايشان ميخواهند از شخصيت خود بر روي تابلوی زندگي بکشند، نقاشي شخصيت حضرت امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» براي خود نيست.
تفاوت عالَم حضرت امام و علامه طباطبائي«رحمةاللهعليهما»
ممکن است تصور شود چون اين دو بزرگوار در يک زمان و در يک عصر زندگي ميکردند بايد يک دغدغه داشته باشند و يک نوع حضور در جامعه پيدا ميکردند. بايد عرض کنم به يک معنا اين دو بزرگوار دو دغدغهي متفاوت داشتند و از اين جهت دو نوع رجوع به حضرت حق دارند. حضرت امام خود را به مشروطه وصل کردند و با مرحوم مدرس ملاقات دارند و به صورت جدّي در تاريخي حاضر ميشوند که تاريخ تقابل بين مرحوم آيت الله کاشاني و دکتر مصدق است. يعني حضرت امام در عصري حضور يافته که بنا است نظام سياسي عالم عوض شود و حضرت علامه در عالمي حاضر شدهاند که بنا است نظام الحادي عالم عوض شود و از اين جهت ميتوان گفت در دو عالَم زندگي ميکنند که به يک جا ختم ميشود. آيا ائمه معصومين (ع) با اينکه همه معصوماند، در شرايط مختلف ظهورات مختلف ندارند؟ به اين معنا که حضرت حق از طريق آنها براي انجام رسالتي که داشتهاند متفاوت ظهور کرده است. اين تفاوتها به اين معنا نيست که بگوئيم يکي ناقص است و ديگري کامل. بنده اگر يک ذره نقص در حقيقتِ نگاه علامه ميديدم اظهار ميکردم، آنچه معتقدم اين است که براي اين تاريخ علامه بايد بيايد و ما را تغذيه کند و هرگز نميتوان تفسير الميزان را يک کار سادهاي دانست که بدون آن امکان ادامهي انقلاب ممکن باشد. تفسير گرانسنگ الميزان به معناي خاص خودش در تاريخ ما حاضر شده ولي با اينهمه، مباني فکري اين تاريخ را انقلاب اسلامي و امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» شکل دادهاست. خدمت علامه طباطبائي در دل انقلاب اسلامي بينظير است. آقاي مطهريها آن معارف عاليه را از علامه گرفتند و انقلاب اسلامي را تغذيه کردند ولي بستري را که بتوان افکار علامه طباطبائي و امثال ايشان را به ظهور آورد، انقلاب اسلامي فراهم کرد. مکرر عرض کردهام آيت الله جوادي که يکي از پشتوانههاي تمدني اين انقلاباند، هر چه از نظر فکري دارند از علامه دارند و اگر هم به حضرت امام رجوع دارند اين رجوع هم انعکاس فکر علامه است، با اين همه اين انقلاب اسلامي و شخصيت حضرت امام است که آن معارف را در جاي خود قرار ميدهد و به معناي حقيقي خود تبديل ميکند.
اينکه عرض ميکنم حضرت الله بر قلب مبارک اين بزرگان تجلي ميکند به اين معنا نيست که حضرت الله در قلب هر عالمي يک شکل ظهور دارد. اسم جامع الله در عين جامعيت براساس نسبتي که آن عالم با آن پيدا ميکند به صحنه ميآيد و از اين جهت ميتوان گفت، حضرت الله بر قلب علامه طباطبائي تجلي ميکند و حاصلش تفسير الميزان ميشود و بر قلب حضرت امام تجلي ميکند و حاصلش انقلاب اسلامي ميگردد و با توجه به حضوري که در عوالم بالا دارند، سالهاي سال در تاريخ جلو ميروند و تفصيل مييابند. ابي سعيد خراز ميگويد درست است اسم جامع الله در هر جا و در هر مظهري هست، اما وقتي ميخواهد ظهور پيدا کند، براساس آن شرايط ظهور پيدا ميکند، هر چند در همانجا هم که به اسمي خاص مثل قدير ظهور ميکند، الله است که ظهور کرده و اوست که قدير است، الله است که سميع است. در واقع ما پشت اين دو اسم یعنی اسم قدیر و سمیع، اسم الله را ميبينيم به جامعيت. مثل آن که در آينه انقلاب اسلامي و تفسير الميزان حضرت الله را مييابيم که با ما سخن ميگويد ولي در دو آينه و براي يک هدف.
با توجه به آنچه عرض شد سلوک ذيل شخصيت امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» يک معناي عميقتري پيدا ميکند و قضيهي اصلاح نظام سياسي عالم با حضور انقلاب اسلامي، به عوالم ديگر مرتبط ميشود، با اينهمه براي تصحيح نظام فرهنگي عالم بايد از علامه غفلت نکرد وگرنه در اين امر عظيم متوقف ميشويم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قضیه در ملاقات مرحوم شهید مطهری با مرحوم هاشم حداد اتفاق افتاده. آری! گفت: «مراد من از نماز آن بُوَد که در خلوت / حدیث درد و فراغ تو با تو بگذارم». نماز رجوع به قبلهگاهی است که انسان با پروردگار خود قصهی دوری خود را نجوا کند و این مثل سخنگفتِ دو رفیق است با همدیگر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً فیلم «یتیمخانهی ایران» نگاه دقیقی به حادثهای است که زبان رسمی رسانه نخواسته و نتوانسته در زمان خود بدان بپردازد با اینکه قسمتی از تاریخ ما است. و اگر این حادثه جسته و گریخته و سینه به سینه از گذشتگان منتقل نشده بود، فرهنگِ حاکمِ شیفتهی غرب که عموماً در صدد تبرئهی غربیان بهخصوص انگلستان است، هرگز اجازه نمیداد همین اندازه هم آن کارنامهی سیاه بر ملأ شود. فیلم مذکور یک قدم جدی است برای درستدیدنِ تاریخی که با غفلت از آن تاریخ، ما معنای امروزین خود را درست نمیتوانیم تحلیل کنیم.
آنقدر فاجعه بزرگ بوده که بنده شخصاً از مادربزرگ و مادرم که ناظر آن صحنهها بودهاند میشنیدم که به قدری افراد در کنار گذرگاهها فوت کرده بودند که فرصت دفن آنها توسط اقوامشان نبود و مسلّم از هر خانواده نصف آن در اثر آن قحطی تلف شدند. در آن حدّ که امروز هم ما در شهر اصفهان با ذهنیت فرار از گرسنگی، وقتی میهمان قدیمیها میشویم اِصرار دارند که میهمان غذا بخورد.
نکتهی دیگر همانطور که کارگردان و نویسندهی محترم فیلم، جناب آقای ابوالقاسم طالبی میگوید در اینکه از سالهای 1295 تا 1297 ما با فاجعهی قحطی و وبا و طاعون روبهرو شدهایم، بحثی نیست ولی این مبهم است که واقعاً قحطی و وبا با هم بوده و سپس مردم گرفتار طاعون شدهاند، و یا اول قحطی بوده و به جهت تحریم دارو برای درمان وبا مشکلِ همهگیرشدنِ وبا، مزید بر علت شده و کار را به فاجعه رسانده است؟
در مورد شخصیت اول فیلم که حکایت از سلحشوری او دارد باید متوجه باشیم که این روحیهی هر ایرانیِ مسلمان است که همیشه در طول تاریخ وقتی هویت خود را به خطر میدیده، به صحنه میامده و بقیهی ایرانیان اعم از زن و مرد او را یاری میکردند. که نمونهی بسیار روشن آن را در دفاع مقدس هشتساله ملاحظه کردید و در واقع آقای ابوالقاسم طالبی با به صحنهآوردنِ فیلم «یتیمخانهی ایران» خواست آینهی تمامنمایِ روح ایرانیِ مسلمان را به تکتک افراد این ملت بنمایاند تا در فضایِ از خودبیگانگیِ دنیای مدرن، ما خود را فراموش نکنیم. البته متأسفانه بنده آن فیلم را یکبار بیشتر ندیدم و لذا نمیتوانم از زوایایِ ظریف و رازآمیزِ آن اثر نفیس عرایضی داشته باشم. پیشنهاد بنده آن است که رفقا در دقتدادنِ به بنده و سایر کاربران کوتاهی نفرمایند. موفق باشید
