بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40642
متن پرسش

سلام: خستم ازین تکرار روز تکرار شب. چرا یه اتفاق نمی افته. خنده غمگینم پلک های سنگینم خونه زندونم خونه ی متروکم گلای گلدونم بار رو دوشم شونه داغونم گلای ایوونم چشمای بارونم پاهای بی جونم، فندک تب دارم؛ دوست دارم برگردی. تو آن عهدی که با من بسته بودی مگر بهر شکستن بسته بودی؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً به این نکته اندیشیده‌اید که زمانی که روز خود را آغاز می‌کنید، به این فکر کنید که چه موهبت با ارزشیست که زنده‌اید که نفس می‌کشید، تفکر می‌کنید، لذت می‌برید، که به انسان‌ها عشق می‌ورزید. آری! شادی زندگی به کیفیت افکارمان بستگی دارد و نه به مال و مقامی که داشته باشیم و یا بخواهیم که داشته باشیم. موفق باشید

40641
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: ببخشید در جایی فرمودین غضب روح انسان را می‌سوزاند. آیا گریه و ناله زیاد که گاهی همراه خشم هست و گاهی از روی افسردگی شدید. این هم همینطور روح را می‌سوزاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. ولی به هر حال باید خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسان‌ها و محبت و ارادت به آن‌ها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید

40640
متن پرسش

باعرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد معظم فرمودید اگر انسان معنی خود را در ابدیت کشف نکند، معنی نبوت یا دین را، هر کار کنی نمی فهمد .آیا به دختر یا پسر چهل ساله که فقط تو خونه نشسته، بیعار وبی درد زندگی رو سپری میکنه، امیدی هست؟ اگر جای امید هست چگونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هر آنکس ز دانش برد توشه‌ای / جهانی است بنشسته در گوشه‌ای». مهم آن است که ما در تنهایی‌های خود، خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسان‌ها و محبت و ارادت به آن‌ها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. حال مائیم و ابد ما. 
در شب جمعه‏ اى در محضر آيت‏ الله حسن ‏زاده‏ آملى «رحمةالله علیه» جهت خواندن فاتحه براى شادى روح علامه «رحمةالله ‏عليه» به منزل حضرت علامه رفتيم. در همان اطاقى كه علامه «رحمةالله‏ عليه» درس مى‏ دادند، حضرت آيت‏ الله‏ حسن‏ زاده يادى از ايشان كردند و فرمودند: «يكى از كلمات دلنشين حضرت علامه طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» اين بود كه: «اين عناوين دنيوى اگر وفا و دوام داشته باشند، تا لب گور است و نوعاً هم بى‏ وفا هستند، بعد از آن ماييم و ابد ما، بعد از آن ماييم و ابد ما»، و با اين جمله و تكرار آن هم خودشان به فكر فرو مى‏ رفتند و هم حاضران را به فكر مى‏ كشاندند.
عمده آن است كه در آن حيات زيبا و ابدى با دست پُر وارد شويم و براى سفر به آن عالم خود را مجهز كنيم حضرت مولى‏ الموحدين على‏ بن ‏ابى‏ طالب «علیه‌السلام» در هر شب پس از نماز عشاء روى مبارك خود را به سوى مأمومين بر مى ‏گرداندند و با صداى بلند اين جمله را گوشزد مى‌‏كردند كه: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ الله، فَقَد نُودي فِيكُمُ بِالرَّحِيل»  اى مردم! كه خداوند رحمتش را بر شما ارزانى دارد، مجهز شويد جهت سفر آخرت كه بانك حركت به سوى آن ديار در بين شما سر داده شده است. و در ادامه این شعر جناب عطار را در آن جلسه قرائت کردند: 
با  خرد  دوش  در سخن  بودم           کشف   شد بر دلم  مثالی  چند
گفتم   ای   مایه   همه   دانش             دارم   الحق ز  تو سئوالی  چند
چیست   این    زندگانی    دنیا             گفت  خوابیست  یا  خیالی  چند
گفتمش چیست مال و ملک جهان        گفت درد است سر و وبالی چند
گفتم  اهل  زمانه   در  چه  رهند           گفت  در  بند  جمع   مالی  چند
گفتم  این  را  چه حالتست  بگو           گفت  غم  خوردن  و ملالی  چند
گفتم   او  را   مثال  دنیا  چیست           گفت   زالی   کشیده  خالی چند
گفتمش  چیست کدخدائی  گفت         هفته‌ای عیش و غصه سالی چند
گفتم این   نفس رام  کی   گردد          گفت : چون یافت گوشمالی  چند
موفق باشید
 

40639
متن پرسش

سلام: اگر بگم حکمت شیخ نعیم قاسم در اعراب حتی از یمن، بسیار بالاتره اغراق نکردم. طوری حکیمانه برخورد کرد که جایگاه آمریکا در معادلات جهانی پست تر هم شد! وقتی که یهودیها درواقع حاکم جهانند و ایالات متحده خیلی وقته تمدنی تمام شده است. اما چرا اسرائیل امید آینده همه مردم غیر ولایت الهی و ضد دین دنیاست؟ چون یهودیها با ویژگی برتری که خداوند به آنها با عنوان قوم برگزیده داده توانستند موجودی بزرگ را خلق کنند که اتفاقا تازه برای آینده بشر متولد میشه! بله تعجب برانگیزه اما موجودی که با رسیدن دنیا به قیامت تازه ظهور پیدا می‌کنه خیلی باید بزرگ باشه و البته آن موجود قیام کرد. و اتفاقاً در همین شرایط پسفردای انسان کامل با ولایت الهی و دین در جنگ چنین دجال بزرگی که با حکومت سیاسی اسرائیلیه ممکن خواهد بود. بنظر بنده آمریکا تمام شد و تازه وقت یهودیها آغاز شده و آنها نیز نگاهشان به خدای دوهزارساله خلق شده جهانی شان است نه به نظرات آمریکا. البته در این بین قایق های صمود نیز همه دنیا علی الالخصوص اروپایی ها را به ورطه میدان تاریخ موجود سوق داد. ما فقط یک وظیفه خیلی مهم داریم و آن همراهی با تاریخ به روز شده خودمان است، بنده از جداییهای ما ایرانیان از تاریخ هر لحظه بروز شده، شکایت دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ درست و دقیقی است. اخیراً در این رابطه عرایضی تحت عنوان «ما و جهان پس از هفت اکتبر» https://eitaa.com/matalebevijeh/20409 شده که البته باید ادامه دهیم و مباحث «سورۀ بقره و یهودیگری» می‌تواند متذکر امری باشد که متذکر شده اید. موفق باشید

40638
متن پرسش

استاد عزیز سلام علیکم: استاد نظر شما را در مورد این جملات خواستم بدانم. خداوند در ذات خود عین علم است. بطور مثال درخت یا جسم من را وقتی با دقت می نگریم.علمی است که به این شکل آمده. مثلا به سر انگشت دست که نگاه می کنیم دراصل علمی است که به این شکل ظهور کرده. استاد عزیز چه راهی هست که بتوان از این اوهام شکل ها وتعین ها درآمد و به باور قلبی حضور خدا رسید؟ یعنی قلبم باور کنه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» به عنوان مقدمه لازم است برای انس بیشتر با قرآن، بخصوص با نظر به سورۀ مبارکه آل عمران که عرایضی در رابطه با جایگاه تأویل آیات مطرح شده است. موفق باشید

40636
متن پرسش

با سلام و احترام: آیا حضرتعالی ماسارا ایموتو و آزمایشات او را تایید می کنید؟ و آیا برای اثبات و شعور درک کائنات می تواند قابل اعتماد باشد؟ ضمن اینکه چنین نظریه ای در مورد برخی از فلزات وجود دارد. ماسارو ایموتو نویسنده و شبه دانش‌مند ژاپنی بود که به دلیل ادعاهایش در مورد بلور یخ شناخته شده است. ایموتو معتقد بود مولکول‌های آب در مقابل کلمات و افکار انسان‌ها سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهند. او آزمایش‌های خود را اینگونه انجام داد: مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب می‌خواند یا القا می‌کند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول‌های یخ عکس می‌گیرد. همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار می‌کند. او معتقد است تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدی در جریان هستم و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین روح انسان و طبیعت برقرار است و با توجه به این امر، چرا از طریق «معرفت نفس» تا مرز انس با قرآن و تدبّر در قرآن، خود را جلو و جلوتر نبریم تا هماهنگی لازم بین ما و همۀ عالم وجود برایمان پیش نیاید؟ موفق باشید 

40635
متن پرسش

سلام علیکم: استاد بنده در شهر قم زندگی می‌کنم. خانم هستم و چند سالی است که کتاب ده نکته در معرفت نفس و خویشتن پنهان رو مطالعه می‌کنم اما برای پیشرفتم واقعا نیاز به استاد دارم و شنیدم که شاگردان بانو امین در این شهر هم هستن من چطوری میتونم به اونها دسترسی داشته باشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در شهر قم کسی را در این رابطه نمی‌شناسم. ولی به نظر می‌آید خوب باشد با بحث‌هایی که در رابطه با شخصیت و آثار بانو امین در کانال «بشنو از زن....» مطرح است، آشنا شوید.  https://eitaa.com/ziafat_andishe . موفق باشید

40633
متن پرسش

سلام علیکم: درباره هوش مصنوغی یه سوال دارم. هوش مصنوعی یه حقیقت است که هم زمان با میلیون ها نفر گفتگوی دو طرفه دارد. همان گونه که نفس همزمان در حواس پنج گانه، تفکر، خیال حاضر است. آیا این تشبیه درست است؟ آیا میشه گفت که هوش مصنوعی یک حقیقت واحداست که همون آدمهایی که با او حرف می‌زنند تجلیات او هستند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هوش مصنوعی چیزی جز مجموعۀ اطلاعاتی که در میدان فضای سایبری به آن داده شده است؛ را با شما در میان نمی‌گذارد و این غیر از آن است که گمان کنیم هوش مصنوعی به قدرت خودآگاهی رسیده. و فهم این موضوع موجب می‌شود تا ما انتظارمان از هوش مصنوعی آن نباشد که مثلاً معلم و راهنمای ما گردد. آری! اطلاعاتی که به آن داده شده است را به نحو فوق العاده‌ای در کنار هم قرار می‌دهد که انسان به راحتی نمی‌تواند چنین توانایی را داشته باشد، ولی چیزی جز همان‌هایی که به او داده‌اید را تحویل نمی‌دهد. استاد احمد واعظی در رابطه با عدم خودآگاهی هوش مصنوعی نکاتی را در هم‌اندیشیِ پنجم سلسله هم اندیشی‌های توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی مطرح کرده‌اند که خوب است دنبال فرمایید. موفق باشید

40632
متن پرسش

طاهرزاده سلام استاد خوبم: حس می‌کنم روز به روز و لحظه به لحظه در مردابی فرو می‌روم. در مردابی که با اسم قشنگ راه سوم یا الگوی سوم زن سر راهم سبز شد و بنا بود دستم را بگیرد و بالا بکشد. بنا بود از زن شرقی عبورم دهد و به زن غربی نرسد و زن سومی بسازد با سه بعد. بنا بود سه بعدی که انسان ۲۵۰ ساله در زندگینامه حضرت زهرا (س) آورده بود را در الگوی سوم زن احیا کند. بنا بود بال شود و پرواز دهد. نه دست و پاگیر شود و فرو ببرد و غرق کند، استاد خوبم چه فرقی است بین کودکی که مادرش به سبک زن غربی به مهد سپرده می‌شود با کودکی که با اهداف خیر زن الگوی سوم از مهدِ آغوش مادر دور می شود؟ چه فرقی است بین نوجوان زن غربی که بعد از ظهر خسته و کوفته مشتاق نگاه و آغوش گرم مادر است و مادر ساعتها بعد خسته و کوفته تر از او به منزل می رسد با مادر الگوی سومی که پی حضور فعال اجتماعی زن در جامعه است و جلسه پشت جلسه و نوجوانش بعد از مدرسه بارها انگشت روی دکمه ی زنگ فشار می دهد و دست آخر مجبور باشد کلید بچرخاند و تنهایی اش را با خودش قسمت کند؟ چه فرقی است بین زن غربی که همسر و فرزند را دست و پاگیر زنانگی اش می‌داند و زن الگوی سومی که مجبور است فرزندانش را تابلوی زنانگی اش کند و شیشه شیر به دست و جغجفه در هوا از انجمنی به انجمن بعدی طی طریق کند. استاد چه بلایی بر سر زنانگی مان آمده؟ چه حضوری است که جای قرار و طمأنینه، در قلب زن اضطراب چپانده و پریشانی؟! چه مرزی است بین زن خانه گریز و الگوی سوم زن؟! اگر فرق و مرز در نیت و در قلب این دو زن است پس قرارمان کو؟! انگار گول زنک دستمان داده اند. کجای کار غلط است و کدام کار می‌لنگد نمی‌دانم. اما به ستوه آمده ایم از دویدن ها و نرسیدن ها از این طرف و آن طرف بوم افتادنها از لحظه هایی که می‌گذرد و ما پی خلق لحظه های بعد از کنارشان می‌دویم. ای کاش پاسخ روان تان آبی باشد روی آتش درون مان. آتشی که شعله ور شده بود تا از من زنی برای تاریخ حاضر بسازد اما زنانگی ام را سوزانده.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جز این است که انسان در مسیر تعالی انسانی خود و این‌که سبکی باشد برای تعالی دیگران؛ قصۀ او باید قصۀ کسی باشد که در موردش فرموده‌اند: «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». آری! در بستر شریعت اسلامی کانون گرم خانواده حقیقتاً سکوی معراج زنان می‌باشد تا در عین حضور در تاریخی که با اسلام پیش آمده، کانون زندگی را با ایثارهای‌شان گرم کنند هرچند آن ایثارها دیده نشود، ولی روح دلسوزی‌ها و ایثارهای‌شان به خانه جان می دهد تا زندگی ادامه یابد. موفق باشید

40630
متن پرسش

بسم الله رب العالمین: «کلُ یعملُ علی شاکِلته» هر کسی بر اساس عالمش، شخصیتش و شاکله‌اش عمل می‌کند. اراده‌ها و اعمالش را عالمی که او را احاطه کرده معین می‌کند. شاید معنایش همین است که اگر خارج از عالمی که دارد، اراده‌ای بکند، نتیجه نمی‌گیرد و باز همان است که فرمود: «اگر هم باز به دنیا برگردید، همان‌ کارها را انجام خواهید داد.» و حال در روزگاری هستیم که عالم کین توزی و شهوت و غضب است. عالم دوگانگی و دلخوری و بی‌صبری. و حال بماند که در کوره‌راه‌ترین‌‌ راه‌ها و در عین آن گشوده‌ترین راه‌ها یگانگی را دیده‌ایم و باز مانده‌ایم. و غرضم حاج قاسم‌ها و سید حسن‌‌هاست. با توجه به این مقدمه مطلبی را با شما در میان می‌گذارم: از شنبه که بحث طلب مرگ بنی اسرائیل و نشانه صداقت را طلب مرگ و دوری از حرص بیان شد و در دل بحث وعده بحث ایمان و توحید را دادید، به شدت مشتاق حضور بودم. و خودم را به جلسه رساندم و باز تجربه حضوری پس از حضور در جلسه. از ده نکته و مشغولیت مدام با آشتی با خدا و از طرفی رسیدن به برهان صدیقین و در دلش طلب معاد بازگشت به جدی‌ترین زندگی و معرفت النفس و الحشر بگیر تا حال که انسان و باز انسان را قصد کرده‌ام. و باز رجوع به مطالبی که گویا راه عبور از بی‌عالمی و کثرت و شهوت و غضب را معرفت النفس دانسته‌‌اید. و باز در نشدن به سر می‌برم. اصلا شدن چیست؟ استقرار در همین بی‌قراری است؟ از اصرار در جلسه بنیاد شهید گفتید که بعد از جلسه خود را بی‌دین یافتید، از ناز بودن خدا که با غضبی ضعیف می‌رود. از خدایی که نیست و هست است و نه خدایی که همیشه هست. خدایی که دائم سر به سرتان می‌گذارد و نه خدا همیشه هست استدلال شده. ما را که عمری است غضبْ لگام زده و شهوتْ خیال و عقل‌مان را مضمحل کرده و این چنین شاکله‌ای داریم و هرکار می‌کنیم عمرمان می‌گذرد و شاکله‌ای جدید به ظهور نمی‌‌آید، چه می‌شود؟ با گریه‌های حاج قاسم بی‌تاب شده‌ایم، با خنده‌هایش گریه کرده‌ایم، با راه رفتن‌هایش و حرف‌هایش و سکناتش بیچاره شده‌ایم. و تماما طلب کرده‌ایم. اما هنوز به گل نشسته‌ایم. سختی راه آدم را به نوشتن می‌آورد. نوشتن برای فکر کردن و یافتن. و مگر امیدی به غیر از این می‌توان داشت؟ بعد جلسه دوشنبه غضبی ناخودآگاه_بی‌مورد و وهمی_ بر دلم غالب شد و بدخلقی‌ای پیش آمد که حکایت از دوگانگی بود. حکایت از انتظار بی‌جا و بی‌صبری بی‌جا که همه چیز را ریخت به هم و حاصلش مثل همیشه هیچ. و هر چی فکر می‌کنم می‌یابم که اصلا نمی‌توانم به این موضوع فکر کنم. این بود که این کلمات به نوشته درآمد. به امید راه جویی و راه یابی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار این آشفتگی / کوشش بیهوده بِه از خفتگی». همین‌طور که می‌فرمایید «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» زیرا قصۀ بهشت، قصۀ گشودگی فیض الهی از طرف حضرت ربّ العالمین است نه بر مبنای اراده‌های ما که به اصطلاح، ما توانسته باشیم آن بهشت را بر خود بگشاییم. با این همه این ماییم و راهی که در مقابل ما گشوده شده است، راهی که حتی نمی‌دانیم چگونه است و چه نامی می‌توان بر آن گذاشت به اعتبار آنکه فرمود: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» ﴿۶۹﴾/ عنکبوت . پس به راه‌هایی که تحت عنوان «سبیل» در مقابل ما گشوده می‌شود باید نظر کرد مانند احسان به والدین و تواضع نسبت به اهل علم و خدمت به خلق و صلۀ رحم و امثال این امور که همه سبیل هستند و نه صراط.  ولی آنچه در نهایت به میان می‌آید آن معیّت الهی است که انسان به لطف الهی احساس می‌کند در آغوش حضرت رب العالمین است و این یعنی همچنان رفتن و امیدواربودن. موفق باشید

40629
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: «الدِّينُ يُجِلُّ» یعنی چی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مواردی نیست که بنده در موردش حضور ذهن داشته باشم. به نظر می‌آید بتوانید از طریق فضای مجازی و با نظر به متن اصلی، جواب این نوع سؤالات را جستجو فرمایید. موفق باشید

40628
متن پرسش

سلام خدمت جناب آقای اصغر طاهرزاده: وظیفه من چگونه برای من ظرفیت می سازد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که هر اندازه انسان با معارف الهی آشنا شود، خود به خود شخصیت او شدت می‌یابد. موفق باشید

40627
متن پرسش

سلام و احترام: ببخشید مرگ اختیاری آسون تره یا مرگ اجباری؟ بهترین کار در هنگام احساس مرگ اختیاری چیه؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است سری به کتاب «هنر مُردن» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید 

40626
متن پرسش

با سلام: موقعیت فعلی حاکی از آن است که جنگی بزرگ در راه است که البته ما آن را در جنگ نرمی که اصل است و آینه آن جنگ نظامی است بحمدالله برده ایم و توجه ها به خدا منعطف شده است. ما بیش از پیش می‌خواهیم آنچه را از پیروزیها که در خفا برده ایم را به عالم شهادت و دنیا نیز بیاید و سرتا پا در پیروزی همه جانبه قرار گیریم. این است آرزوی ما امری که پیامبران خدا و حتی از بعد از اسلام محقق نشده را خداوند اراده بر تحققش را دارند. از خداوند متعال با همه وجود سپاسگزاریم که خلقت را بالآخره به مرتبه حکومت مطلق الهی و تحقق بشر سلامت، کامل و آخرالحیات کیفی از هستی وارد می‌فرمایند. آری در این صورت سخن رهبر انقلاب در دفاع مقدس ۸ ساله که فرمودند خدا راه شکست را به روی ما بسته است ما بسوی میدان جنگ پرواز می‌کنیم. آن هم جنگی که دشمن براه می اندازد تا خود را از موضع شدید ضعف جهانی اش خارج کند. https://uploadkon.ir/uploads/2eb729_25SnapInsta-to-AQPXhvR6bEjNNkiucSucZ3HnXRgLduV-8UYcClB7BK7sf9GZ4zYfCa8hAS4bztViVIrPWKOE-JXENcMhOJTNSl96yR3tXXXwj8CNXcI.mp4

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. همه چیز حکایت از آن دارد که جبهۀ باطل با همۀ توانش نسبت به اهدافی که در نظر داشته، ناکارآمد شده است و نوعی بی‌آیندگی در آن مطرح است. موفق باشید

40625
متن پرسش

سلام خدمت آقای اصغر طاهرزاده: وظیفه من چیست؟ ۱۴ ساله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احترام به والدین ۲. مطالعۀ کتاب‌هایی مانند «داستان راستان» از شهید مطهری و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی» که این دو کتاب روی سایت هست. همۀ این‌ها در کنار دروس مدرسه ۳. ورزش ۴. اگر استعداد حفظ قرآن دارید، شرکت در کلاس‌های حافظ قرآن. موفق باشید

40624
متن پرسش

با عرض سلام: استاد عزیز خدمتتان عارضم که انسان وقتی در خوشی زندگی عادی هست حواسش به برخی چیزها نیست. اخیرا دچار بیماری و مشکلاتی شده ام که می‌فهمم راستیتش اگر ایمان را به این معنا در نظر بگیریم «که نظر چه کسی را در زندگی مهم وموثر بدانیم» متاسفانه ایمان ضعیفی دارم طبق دانسته ها و طرحواره ای که در ذهنم داشتم باید همیشه در کارها با دید توحید نگریست و وظیفه را انجام داد و بقیه اش با خدا. اما تازه می‌فهمم دانستن کی بود مانند عمل. استاد می‌دانم ولی جانم در تلاطمات درگیر می شود. استاد برای اینکه در جانمان به توحید یقین پیدا کنیم و حضوری آرام در تلاطمات زندگی داشته باشیم باید دقیقا چه کرد. استاد آیا ادب خیال یا صبر بر مصیبت تا ملکه شدن صبر، تاثیر دارد؟ لطفا روشن بفرمایید با تشکر.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که پیامبر خدا «صلوات‌الله‌‌علیه‌وآله» در حدیث «ثقلین» فرمودند در کنار قرآن نظر به سیره و عترت آن حضرت نیز لازم است تا در مفاهیم متوقف نگردیم. در دیگر امور هم با نظر به سیره و شخصیت انسان‌های وارسته، می‌توانیم امور خود را بهتر جلو ببریم. موفق باشید

40619
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد این که ما نهایت به خدا بر می‌گردیم آیا کسانی که «خالدون فی النّار» هستند در نهایت بعد از این که اینها عذاب کشیدند به خدا برمی‌گردند یا نه؟ اگر بعد از این که عذاب کشیدند به خدا برمی‌گردند پس چرا خداوند فرموده اینها خالدون فی النّار و یا خالدین فی النّار هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به آن فرد دارد که آیا تماماً در شرک حاضر بوده، بدون توجه به حضور خدا و نقش خداوند؛ و یا نه. آری! آن کس که هیچ توجهی در جان خود به سوی خداوند ندارد، هیچ حضوری جز دوری از خدا که همان خلود در نار است، برایش نمی‌ماند. موفق باشید

40618
متن پرسش

به نظر می‌رسد وقتی ولی تاریخ صحبت از جمع میان دین و دانش می‌کنند به یک قله تاریخی اشاره دارند، حالا که به فتح قله‌ها نزدیکیم و از طرفی این تاریخ همه ما را فرا گرفته است متشکر می‌شوم اگر در خصوص معارف وجودی زیر نکاتی را بفرمایید تا مشیر قلوب بیدار باشد به سمت مقاومتی از جنس انقلاب: - مصلحین - آخوند مهندس - مهندس آخوند - دانش‌بنیان و کارآفرینی - شیخ بهایی - تکنیک قدسی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظرفیت روحی که در این زمانه به میان آمده، آنچنان است که وسعت ظرفیت همۀ انسان‌ها را یکجا در خود می‌تواند حاضر کند تا در عین روحیۀ فنی، حضور روحانی و عرفانی‌اش به حاشیه نرود و در عین فعالیت‌های فنی، از الهامات لازم جهت جلورفتن در کار بهره‌مند گردد. مهم آن است که افراد این نسل با روحیۀ آخرالزمانی خود متوجۀ چنین وسعتی در خود باشند. موفق باشید 

40616
متن پرسش

سلام علیکم: هرچه آمدم از سید حسن نصرالله بنویسم زیرا قلبم را فرا گرفته دیدم نمی‌شود زیرا عظمت ایشان همواره نیاز به ظهور آمدن دارد. اگر همه از او بگویند باز کم است و هرکسی از ایشان در اندازه ظهورات قلبی اش بنویسد بیشتر در اصالت قلبی خود نیز حاضر و دیگران را نیز متذکر شده. مرا که باشم از آن برگزیده خداوند که عین آیه «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ» است بگویم. تسلیم خدای او می‌شوم بلکه عظمت ایشان در لاله ها و سبزه زارهای تاریخ قابل فهم شود زیرا آنچه که خیلی بزرگ است را باید در لحظه لحظه های زمان و در زیباترین شکوفه های غنچه زده بهارهای پیش رو یافت. نصرالله ما را از حاج قاسم بزرگ، بیشتر به خدا رساندند و این راستی است که زبانم را بی اختیار به صداقت باز کرده. حال این جهان و این نصرالله که حقا حقیقت است. در تمام عمرم او را دوست داشتم و حال بیشتر دوستش دارم حسرت ایشان همیشه بر بنده هست. یاد ایشان تنها چیزی بود که از بنده ناتوان گرفتار بر می آمد ولی ایشان دستشان باز است و نباید رجوع به ایشان را ترک کرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که می‌فرمایید سید حسن نصرالله حقیقتاً آینۀ تمام قدِ نمایش انسانیت بود در همۀ ابعاد انسانی در کنار روحیۀ سلحشوری و مقاومت، بنده از روحیۀ لطیف او حیرانم که چه اندازه انسان‌ها و حتی کسانی که او را اذیت می‌کردند، دوست می‌داشت. عرایضی در https://eitaa.com/matalebevijeh/20333 شد ولی هنوز نه، هنوز باید از شهید سید حسن نصرالله گفت و باز، گفت. موفق باشید

40615
متن پرسش

با عرض سلام: خدا قوت و استدعای توفیقات و برکات بیش از پیش برای شما استاد گرامی و همه برادران عزیز سالیان درازی است که حیران و سرگردانم. سالیان درازی است که نمی‌توانم با خودم کنار بیایم. حقیقتا دیگر آن صفای باطنی که در کودکی و قبل تر ها داشتم را ندارم. از اعماق وجودم خلأای را حس می‌کنم که قدرت بیانش را ندارم و تشنگی عمیقی که سیراب نمی‌شود. دیگر مدت زیادی است که همه جهان برایم رنگ باخته است. حتی معصومیت شیرین کودکان هم مرا نمی‌تواند تکان بدهد. حیاتی بدون لذت و خوشی... بله، نسیم هایی می‌وزد، حال ها عوض می‌شود اما باز هم پس از چندی با آن خلأ عمیق رو به رو می‌شوم. زبانم بیانی ندارد، به سختی می‌توانم کلامی بگویم و با دوستان گرم بگیرم. گویا گمشده ای دارم که تا نیابمش در این دنیا معیوبم. دوستان کمتر می‌شوند و من هم کمتر و کمتر می‌توانم انسی بگیرم. و در نهایت روز خود را تنها میابم با قلبی اغلب سرد و خالی... و تمام حیاتم را در خسرانی عمیق می‌بینم. راه معلوم نیست و رمقی هم نمانده... و هر چه هم بیشتر گشتم کمتر انیس و مونسی یافتم. همگان را در دنیایی خود ساخته می‌بینم. دنیایی که کمتر جایی برای غیر دارد. و این قلبی که بدون عشق و شوق نمی‌تواند ادامه دهد و از این حیات بی نشاط بیزار است. قلبی که برای خود به سختی چیزی می‌طلبد و تمام خوشی ها را برای اطرافیان و دوستانش می‌خواهد اما بی انیس و مطرود مانده... آری. آیا راهی هست؟ آیا می‌توان بدون غیر ادامه داد با اینکه این قلب همه را خود می‌داند و با اتصال و خیر رساندن زنده می‌‌ماند؟ کجا می‌توان آن عشق عمیق را یافت و آتشکده خاموش دل را دوباره به گداختن و نور افشانی واداشت؟ برای کسی که در خود؛ خود را نمی‌بیند و دیگر با بقیه هم ارتباط عمیقی ندارد چگونه راهی هست که هویتی بیابد با آنکه این عشق به برادران است که با شعله هایش جان او را شکل داده و راه دیگری نگذاشته است. آیا خورشیدی که ندرخشد و نور ندهد باز می‌تواند خود را بپذیرد؟ این حال دلی است سرگشته و حیران که دیگر سخنان خالی ثمری برایش ندارد و هر جا سراغ از خود گم شده اش می‌گیرد و کمتر و کمتر میابد. لطفا اشارتی بنمایید. موفق و در پناه حق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصۀ بشر امروز چنین است که به گفتۀ شما همگان در دنیای خودساختۀ خود مشغولند بدون وسعتی که در دریای انسانیت انسان‌ها قابل درک است. راهکار رفع از این مشکل را در شعری می‌دانم که حضرت آیت الحق آیت الله حسن‌زاده «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌خواندند که: 
بُوَد مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها / ولکن به تنهایی بُوَد تن‌ها و با تن‌ها بُوَد تنها
در نسبتی که باید با رهبر معظم انقلاب و شهدا داشت، می‌توان به چنین حضوری فکر کرد. در ضمن نظری به سؤال و جواب شمارۀ 40556  بیندازید خوب است. موفق باشید
 

40614
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: یک استدلال زیبایی شهید مطهری دارند که: سختی شناخت خدا بخاطر فراگیر بودن آن است؛ _چرا که تعریف حد و رسم می‌خواهد_ همچون زمانی که تمام دنیا را سفیدی فرا گرفته باشد، آن‌موقع عملا شناخت سفیدی ممکن نیست. غرض از ذکر این فرمایش، می‌خواهم بگویم که وقتی امری بسیار بزرگ شد عملا به حجاب می‌رود و قابلیت ظهور و بروزش ضعیف می‌گردد؛ همچون طلبگی در روزگار کنونی؛ از شدت وسعت و عمقی که دارد، از طرفی شناخت خوبی نسبت بدان حاصل نمی‌گردد، از طرفی بخوبی ظهور و بروزی ندارد. واقعا فکر نسبت به طلبگی دیوانه کننده ترین فکر حاضر است؛ انسان برود در دانشگاه دکتر یا مکانیک یا مهندس شود، حقیقتا نمود بیشتر در رشد و هویت دارد؛ چرا که حد دارد و براحتی آدمی بر آن مسلط می‌شود (هرچند غرض از مذکور برای تکفیر طلبگی نبود). با توجه به پرسش شماره۴۰۵۹۷ آهی تازه برایم جلوه کرد؛ تا بحال متوجه این‌همه ظلمت خود نبودم، نمی‌دانستم تا این حد گوش هایم سنگین شده! حال می‌توانم صدای ناله های راه طلبگی که بر من گشوده شده را بشنوم که تا چه اندازه نسبت بدان بی توجه بودم و این روح را درک نکردم و چقدر نسبت بدان بیرحمانه برخورد کردم؛ منی که در این راه قدم‌ برداشتم‌ اما هرجا که پیش می آمد، رهسپار می‌گشتم جز در این راه. حقیقتا من نسبت بدین راه جفا کرده ام، مسئول خوبی نسبت بدان نبودم و اویی که خود را بر من گشود را اینچنین جریحه دار کرده ام؛ اویی (راه حوزه) که بدنبال رساندن من، به خودم بود...! چگونه روحیه مسئولیت پذیری را در خود زنده کنیم تا که تا این حد متشتت و بیگانه از محلّ خود نباشیم و اینچنین خودی را که با نسبت پیدا کردن با بسترها و قدم زدن در راه آنان، معنا می یابد را، بیابیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش‌روِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده‌ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همی‌گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
حقیقتاً همین‌طور است و طلبگی به معنای حقیقی آن همچون حضور نور است در عالم که همه جا را روشن می‌کند بدون آن‌که دیده شود. و خوشا به حال آن طلبه‌ها و روحانیونی که چنین حضوری در عالم دارند به جای آن‌که بخواهند دیده شوند و یا بر مردم ریاست کنند و خود را بر دیگران تحمیل نمایند. چه اندازه ارزشمند بودند امثال آیت الله بهاءالدینی ها و آیت الله احمدی میانجی‌ها و آیت الله راستی‌ها که به ظاهر هیچ‌کجایی نبودند ولی در عمق جان افراد نفوذ می‌کردند و این یعنی همه جا بودند. خوشا به حال ائمۀ جماعاتی که چون سایه‌ای آرامش‌بخش بر سر نمازگزاران خود بودند. موفق باشید                
 

40613
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: «الدُّنيا تُسْلِمُ» يعنی چی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:
خوار گذاشتن: اسلم العدو. (منتهی الارب)
أسلَمَ العدوَّ: دشمن را خوار کرد
 استعاره شده به این شکل که دنیا با انسان مثل یه دشمن برخورد و او را خوار می‌کنه

وقتی در کنار فقره دیگه بهش نگاه کنیم، معنی ش کاملتر میشه: 

«الدين يعصم و الدنيا تسلم»
یعنی :دين انسان را نگه می‌داره، جایگاه خودش رو بهش می‌ده ولی دنيا با رهاسازی و عدم حفظ در جایگاه خودش، خوارش می‌کنه.

40612
متن پرسش

سلام و درود الهی بر شما استاد گرامی: با تشکر از اینکه سؤالات قبلیم رو جواب دادید. یک سؤال دیگه از حضرتعالی دارم اینکه ما در معنای حمد میگیم: حمد مخصوص خود خداوند است و کسی جز خودش نمی‌تواند حمد را بجا آورد، در حالی که در خطبه ۸۳ امام علی فرمودند: احمدهُ آیا چون صرفاً انسان کامل هستند، این اجازه رو دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «علیه‌السلام» هم در آن جمله حضرت حق را حمد می‌کنند به معنایی که حمد مخصوص اوست و تنها او شایستۀ حمد است. موفق باشید

40611
متن پرسش

سلام: ممکن است بفرمایید آرای هایدگر و فردید چه تاثیراتی در جلسات تفسیر قرآن شما داشته است؟ چه آیاتی در این زمینه با تفسیر متفاوتی روبرو شده‌اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که علامۀ طباطبایی با ارتباط با جناب کربن متوجه شده بودند می‌توانند حقیقت قرآن را برای بشر جدید که امثال کربن به جهت حضور در غرب، خوب‌تر می‌شناختند؛ ایشان نیز آشنا شوند و در نتیجه نگاه و هدایت قرآنی را با نظر به ظرفیت انسان‌ها در همۀ عالم به میان آورند، مواجهه با افکار جناب هایدگر و دکتر فردید که مدتی از عمر خود را در آلمان سپری کرده بود؛ موجب می‌شود تا به زوایای کتاب مقدس قرآن طوری پی ببریم که در واقع جواب همۀ انسان‌ها در همۀ روحیات باشیم. موفق باشید

40609
متن پرسش

با عرض سلام استاد عزیز: خواستم از خدمتتان در مورد ویژگی های قبض و بسط سوال کنم. اگر شخص بعد از حالات عادی زندگی دچار غمی افسردگی مانند شود که در کنار این غم چیزهایی را می‌فهمد یا متوجه می شود از درسهای زندگی و حکمت مانند که در حالات عادی متوجه نبود. خواستم اگر لطف کنید بفرمایید این چه حالتی است؟ استاد احساس می کنم آنچه ایمان نام دارد در درونم نمی یابم احساس می کنم با ایمان می‌توانم از این وضعیت خارج شوم لطفا بفرمایید اگر ایمان موهبتی است باید دقیقا چه کار کنم تا ایمانم قلبی تر بشه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفتۀ مولایمان علی «علیه‌السلام»: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ- وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ» قلب‌ها را حالات مختلفی هست، گاهی در بسط است و طالب انس با حضرت حق، و گاهی در قبض است تا انسان به خود و ضعف‌های خود بیندیشد و هر دو را لطف خدا بداند. با مطالعۀ سیرۀ اولیای الهی و زیارت آن عزیزان، از آن جهت که آنان نماد ایمان هستند، متذکر ایمانی که در جان شما به صورت فطری هست، می‌شوید. در رابطه با نظر به سیرۀ اولیای الهی می‌توانید به جزوۀ «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که روی سایت هست رجوع فرماییدhttps://lobolmizan.ir/leaflet/360?mark=%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA . موفق باشید

نمایش چاپی