بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17877
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، با توجه به اینکه در این عالم دنیا تزاحم است و اگر مثلا دو سیب داشته باشیم و سه نفر انسان باشند اینجا داشتن سیب برای یک نفر برای داشتن دیگری تزاحم ایجاد می کند، و جنگ و نزاع ایجاد می شود، آیا این ویژگی تزاحم در عالم خیال هم وجود دارد؟ و با توجه به ویژگی بهشت که تزاحم نیست پس آیا بهشت موعود در عالم عقل است؟ لطفا راهنمایی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم برزخ و قیامت دارای درجه‌ی وجودی شدیدتری هستند و بدین لحاظ صورت‌ها در آن‌جا محدودیت‌های عالم ماده را ندارد. موفق باشید

17511
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و عرض تسلیت ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع): بنده از نوجوانی سعی کردم تا «به دلیل رضای خدا» دروغ نگویم و به تدریج طوری شد که اصلا نمی توانستم دروغ بگویم و از آن متنفر شدم، اما چندی پیش که صحبتهای شما در مورد نوع عبادت شیطان را شنیدم کمی تامل کردم در نحوه و نیت دروغ نگفتنم و متوجه شدم که اکنون علاوه بر نیت رضای خداوند، عزت نفسم اجازه نمی دهد دروغ بگویم، یعنی به خود می گویم که آن فرد یا آن چیز اصلا در حدی نیستند که تو بخواهی خود را آن قدر ضعیف ببینی که دروع بگویی و به خود می گویم تو عزتت خیلی بیشتر از آن است که به هر دلیلی دروغ بگویی! حال سوال بنده اینجاست که آیا من هم مانند شیطان در انجام این عمل خود را دیده ام و دیگر خدا در صحنه نیست و ارزشی در این عمل نیست؟ هر چند در ابتدا نیت خدا بود! با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عزت نفس غیر از تکبّر است. عزت نفس یعنی ما شأن خود را جهت سقوط نکردن در  امور دنیایی حفظ کنیم ولی تکبّر یعنی در مقابل حق و سخن حق خود را ترجیح دهیم. موفق باشید

17402

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حضرت استاد: شرمنده، به نظرحضرتعالی وقت گذاشتن برای قوی شدن در هندسه مانعی ندارد تا در پرتو نظم ذهنی در فلسفه موفق تر شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بدی نیست ولی عقل فلسفی با تعمق در مباحث فلسفی به خودی خود در انسان رشد خواهد کرد. موفق باشید

17111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز من در جمع گروهی قرار گرفتم که پس از اینکه مدتی در این جمع بودم احساس می کنم که از دیگران عقب ماندم ( افراد گروه حداقل 5 سال از من بزرگتر هستند) ایده ها و نظرات و برداشت هایی می کنند که من غبطه می خورم که چرا این سوالات به ذهن من نرسید و احساس می کنم که در کارهای فرهنگی فوق العاده عقبم. با توجه به این که من از مهر ماه در شهر دیگری دانشگاه می روم و می دانم که با برنامه ریزی می شود در آن زمان هم مطالعه کرد ولی خب زمان کمتری نسبت به تابستان دارم. به نظر شما با مطالعه مشکلم حل می شود؟ اگر حل می شود چه کتابی مناسب است؟ آیا راه حل دیگری به جز مطالعه هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً سیر مطالعاتی روی سایت پیشنهاد می‌شود. إن‌شاءاللّه راه‌هایی گشوده می‌شود که جبران مافات خواهد بود. موفق باشید

16316
متن پرسش
سلام: مدتی هست که در کشور های غربی موضوعی به نام «اعتماد به نفس و عزت نفس» مطرح شده و به عنوان یک اصل ضروری برای زندگی انسان در نظر گرفته می شود ولی با توجه به آموزه های توحیدی این مقوله ها مورد پسند نیست. می خواستم نظر استاد را در این باره بدانم که اعتماد به نفس داشته باشیم یا اعتماد به خدا؟ و از نظر دید گاه توحیدی این نوع نظریه ها را بررسی کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید آن‌چه منشأ اثر می‌باشد، اعتماد به حقّ است. ولی بعضاً واژه‌ی اعتماد به نفس را به همان معنای مأیوس‌نبودن از الطاف الهی به‌کار می‌برند. موفق باشید

14872
متن پرسش
سلام: در مورد هفت مرتبه انسان از طبع و نفس و قلب و روح و سر و خفی و اخفی آیا تمام این مراتب رو هر انسانی دارا هست یا در سیر تکاملی انسان به این مراتب میرسه؟ آیا با حرکت جوهری انسان میرسه اگر هم اکنون و بالفعل این مراتب رو نداره یا با عبادات، و ارتباط عبادات با حرکت جوهری چیه؟ چرا عبادت روحی حرکت مادی رو سریع میکنه اگه میکنه البته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری مسیر تبدیل مابالقوه‌ی انسان است به مابالفعل، ولی جهت‌دادنِ آن با اختیار انسان است. اگر انسان نفس ناطقه‌ی خود را درست هدایت کند إن‌شاءاللّه تا مقام سرّ و خفی می‌تواند جلو رود. موفق باشید

14836
متن پرسش
با سلام: در مورد سوالم در مورد تفاوت اصالت نور سهروردی و اصالت وجود ملاصدرا توضیح فرمودید ممنون اما کدامیک را باید ارجح دانست؟ در مورد حضرت محمد (ص) در سراسر قرآن داریم که حضرت جبرییل (ع) قرآن را به ایشان نازل کردند و در کتاب «خویشتن پنهان» و انسان تا فراخنا و... را که مطالعه کردم طبق آن کتب پیامبر (ص) به مقام فوق فرشتگان رسید که خود پیامبر علت وجودی جبرییل شده اند. لطفا این مطلب را کمی توضیح بفرمایید. و در آخر اینکه آیا وجود در هر مرتبه ای از عوالم وجود حرکت دارد که در غیر ماده حرکت تکاملی و در بالای عالم ماده حرکت ظهوری است؟ آیا وجود در کدام مرتبه عین شدت و ضعف است. خواهشا خواهشا خواهشا، به همه ی سوالاتم پاسخ دهید. بی نهایت ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در اصالت وجودِ ملاصدرا راحت‌تر می‌توان فکر کرد و جوانب امر را بررسی نمود 2- این مطلب را از طریق مباحث شرح کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام می‌توانید دنبال کنید که پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از چه جهت خلیفة اللّه است در همه‌ی عوالم، و از چه جهت پیامبر است و حکم عالم غیب را به عالم شهادت می‌رساند 3- حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل صِرفاً مربوط به عالم ماده است ولی حرکت به معنای سیر إلی اللّه که اشتداد وجود سالک را به همراه دارد، مربوط به انسان‌ها است 4- در نگاه حکمت متعالیه ذاتِ وجود عین شدت و ضعف است و در این مورد فصول اول حکمت متعالیه کمک می‌کند. موفق باشید

14589
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب استاد بزرگوار: ما در شهرستان خودمون حدود هشت سالی با بی بضاعتی و بی سوادی علمی و معنوی خودمون کلاس سیر کتب شما را با گروهی هشت نفره به فضل خدا تشکیل دادیم و حدود چند ماه رفتیم سراغ سی دی و تفسیر سوره انعام. چون گروه احساس می کنم چون شناختی در مورد شما ندارند زیاد انگیزه ندارد که سی دی را دنبال کنن چون صوتی هست میگن خسته کننده هست و طولانیه و تکراری هست. و متاسفانه چند ماهی هست که کلاس کنسل شد و ما هم خیلی محروم. لطفا دعایی، چاره ایی برای ما فقیرا بفرمایید. اگر میخوایم ادامه بدیم یک گروه چهار نفره میشیم به نظر شما همین چهار نفره خوبه؟ یا اونا را هم تشویقی یا .... با هم شروع کنیم؟ خدا عوضشو بهتون بده اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً برکات بحث قرآنی جهت تصمیم‌گیری‌های کلان، بسیار بیشتر است. بهترین راه برای نتیجه‌گیری از مباحث قرآنی آن است که رفقا هرکدام دفتری را تهیه کنند و آیه‌ی مربوطه را بنویسند و در زیر آن خلاصه‌ی مباحث مطرح‌شده را یادداشت فرمایند و سپس در جلسه‌ی هفتگی، یادداشت‌های همدیگر را بررسی کنند. موفق باشید 

14522

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: واقعا از این همه انفعال دولت دلم خونه اخیرا هم که در مورد قایق های امریکایی نتیجه نگاه دولت آزاد سازی آنها کمتر از 24 بدون این که آمریکائی ها عذر خواهی کنند. حضرت استاد چرا حضرت آقا سکوت کرده اند؟ آقا چه چیزی می بینند که ما نمی بینیم تا ما هم آرامش پیدا کنیم؟ راز این امیدواری بی انتها که در کلام ایشون هست چیه؟ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان یک‌طرفه قضاوت کرد. با توجه به سخنان آقای محسن رضایی ظاهراً همان مسیری که طی شده، مسیر غلطی نبوده. موفق باشید

12835

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حاج آقا می دانم دیدار ظاهری شرط نیست ولی در حدیث داریم که به دیدار علما بروید از شما خواهش می کنم که به من بگوید برای دیدن علامه حسن زاده و آیت الله شجاعی باید کجا بروم؟ همینطور آیت الله جوادی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین ارادت به آن بزرگواران، راهی برای دیدار آن‌ها نمی‌شناسم در عین حال که باید مواظب بود مزاحم آن‌ها نشد. موفق باشید

12653
متن پرسش
با سلام: در آیه «وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالاْنْسِ». درست است که اکثر مردم بدلیل اعمال بد و غفلت شایسته اهل جهنمند ولی سوال من اینجاست که وقتی امام زمان(ع) ظهور می کنند بسیاری از مردم هدایت می شوند و زمانهای طولانی زندگی می کنند به طوریکه زمانهای قبل از ظهور مقطع کوچکی از تاریخ را تشکیل می دهد، پس تطبیق آیه فوق با زمان بعد از ظهور چگونه است؟ التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می‌فرماید طبع اکثر مردم گرایش به جهنم دارد و لذا مأیوس نباشید که دینداران ناب در عالم زیاد نیستند، در زمان حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» حق و عدالت حاکم است ولی همه‌ی مردم خوب نمی‌شوند. موفق باشید

12035

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: من حین مطالعه متنی برای جواب این پرسش به دو جواب برخوردم: حقیقت نفس چیست؟ 1. حقیقت نفس، کمالات ذاتی آن (واجدیت نور ولایت تکوینی) می‌باشد که از سنخ کمالات الهی است و حجاب آن: در حقیقت، بدن و تعلقات دنیوی،‌ حجاب معرفت نفس است. نفس با تعلق به بدن، خود و موطن اصلی‌اش و کمالات داده شده به آن را فراموش کرده است. معرفت نفس یعنی آنکه انسان به کمک ریاضت،‌ تعلق نفس به بدن را بکاهد تا نفس به آن سابقه کاملش نزدیک شود. 2. حقیقت نفس، نه کمالات آن،‌ که فقر ذاتی آن است. و حجاب آن، توهم استغناء و ذاتی دیدن کمالات و نور ولایت و غفلت از فقر ذاتی نفس و فراموش کردن آن است. به نظر شما پاسخ صحیح چیست و تقاضا دارم اشکال و اختلافی که در این جواب ها هست را برای بنده شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی مطالبی که فرموده‌اید در جای خود درست است، زیرا انسان از طریق ریاضت‌ها متوجه فقر ذاتی خود می‌شود. عمده آن معرفت اولیه است که بتوانیم از یک طرف متوجه تجرد نفس بشویم و از طرف دیگر تعلقِ وجودی نفس به حق را بشناسیم. موفق باشید

11979

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب «ده گفتار» علامه مطهری در خصوص تقلید می گویند: از این علما نمی توان تقلید کرد :1. آنکه اعمال خلاف دارد. 2. آنکه تعصب شدید دارد. 3. تزاحم دنیا دارد. 4. طرفداری از طرفداران خود هر چند ناصالح باشند. 5. کوبیدن مخالفان خود هر چند مستحق احسان و نیکی باشند. اگر این اعمال را در آنها حس کنند و باز هم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند. چرا آقای وحید خراسانی اعلام برائت از شبکه های معاند با رهبری ولایت و نظام نمی کنند؟ تکلیف ما که عمری مقلد ایشان بوده ایم چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آیت اللّه وحید طرفدار شبکه‌های معاند نیستند و معتقدند مقام معظم رهبری موجب عزّت اسلام‌اند. بهتر است خود را وارد این مواردی که بیشتر شایعه است نکنیم. موفق باشید

11888
متن پرسش
در زمینه تربیت فرزندان، از آثار خودتان و آثار سایر بزرگان کتاب یا سخنرانی معرفی فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال را از کارشناسان تربیتی رادیو معارف مثل جناب حجت‌الاسلام آقای وافی و یا استاد دهنوی و استاد تراشیون و جناب آقای اشترانی در سایت «مزرعه‌ی ایمانیه علمیه» بپرسید. موفق باشید

10423

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: منظور از شناخت خود چیست؟ با توجه به حدیث من عرف نفسه فقد عرف ربه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. موفق باشید
7581
متن پرسش
با سلام در جایی میخواندم که روح استفاده از ماشین ظرفشویی رفاه طلبی است.در نظر شما در این مورد چیست؟آیا تا جایی که میشود از خرید و استفاده آن باید خودداری کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتماً این ابزارها بر اساس روح رفاه‌طلبی ساخته شده ولی زندگی امروزین ما طوری شکل گرفته که در استفاده از بعضی آن‌ها مجبوریم تا سبک زندگی خود را إن‌شاءاللّه تغییر دهیم. موفق باشید
5162
متن پرسش
سلام علیک من طلبه ی پایه 1 هستم. سه تا ویژگی من از دوران دبیرستان در خودم می بینم ولی هنوز نتوانستم راه حل درست حسابی برایش پیداکنم: 1- راه اندیشه کردن و فکر کردن را نمی دانم و نمی دانم این که این همه در قرآن به این توصیه شده که تفکر کنید در چه باید تفکر کرد؟ چگونه باید فکر کرد؟ 2- احساس می کنم در مسائلی که باآنها روبرو هستم دیر یقین می رسم و همیشه احساسم براین است که این که به آن رسیدم چیزی دیگر کنارش هست که من نمی دانم و نمی دانم چگونه بین مشورت هایی که می گیرم در موارد مختلف چگونه جمع کنم؟ 3- موارد مختلفی در دوران زندگی ام پیش آمده است که لذت خواهی برمن غلبه کرده است و چون که حب خدا در دلم جای ندارد نمی دانستم که چه کنم با این حب های دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تجربه کرده‌ام که اگر از طریق معرفت نفس وارد شوید و دنبال موضوع را بگیریدهمه مشکلات که برشمردید إن‌شاءالله به مرور حل می‌شود. چون از یک طرف معرفت نفس موضوع قابل اندیشیدن است و هم موجب یقین می‌شود و هم عامل تزکیه است. موفق باشید
4865
متن پرسش
سلام استاد- شاید سوالم طولانی شود ولی خواهش میکنم بخوانید و مرا از این حال نجات دهید-استاد من اکنون دانشجوی سال سوم پزشکی ام در خانواده مقیدی بزرگ شده ام و ظواهردین را رعایت کرده ام تا کنون--ولی عمیقا ایمان نیاورده ام-میدانید شاید کسانی که مرا میشناسند این حرفهایم را بشنوند تعجب کنند چون من چادری ام ازبسیجی های فعال دانشگاه و حامی انقلاب و رهبریم--ولی مشکلم این است که خیلی شک میکنم گاهی حتی به خود خدا..با خودم میگویم من که چیزی ندیده ام همه اش یک سری احساسات بوده که تابحال داشته ام از کجا معلوم که حق باشند--واقعا چه دلیلی دارید استاد؟ ما که نه پیامبری دیده ایم نه امامی--به چند کتاب و روحانی چرا اعتماد میکنید؟ چه دلیلی برای بودن امام زمان دارید/ ایا دین فقط برای این نیست که مردم خوب باشند خب راههای زیادی برای قانع کردن آدمها هست که خوب باشند..این همه مردم که در دنیا بی دین زندگی میکنند چه مشکلی پیدا کرده اند؟ چرا من باید دیندار باشم؟میدانم فواید روحی اش را ولی میدانید راههای دیگری هم برای یافتن فوایدش هست..مثل خوب بودن با مردم خب هم احساس خوبی خواهم داشت هم دیگران بامن مهربان خواهند بود..چگونه باید به تاریخ ومثلا قضیه اصحاب فیل اعتماد کنم/ اصلا قبول که خدا هست مارا برای چه افریده؟ چرا به ما نفس اماره داده یا مثلا شیطان افریده یا اصلا میل به گناه داده که حالا ما بخاهیم توبه کنیم یا نه عذاب شویم؟ میدانید دلیل خاصی برای رد وجود خدا نیست ولی خب دلیلی هم برای قبولش نیست! من ازاینکه در تنهایی و هنگام نمازم هیچ نشانه ای از خدایی که در راه دینش حتی تلاش هم میکنم ندارم در عذابم استاد..بعضی کتابهای شما را خوانده ام سخنرانیهای مذهبی مثلا آقای پناهیان را گوش میدهم..ولی نمیدانم چرا گاهی به این شدت از درون احساس پوچی میکنم احساسی که به من میگوید شاید فقط دارم سر خودم را گرم میکنم یا به این دلیل که شجاعت نفی ندارم همه چیز را قبول کرده ام..یاد این حرف راسل میفتم که میگوید انسانها از ترس برای خودشان مذهب ساخته اند..از ترس حوادثی که نمی توانند کنترلش کنند به خدا پناه می برند از ترس آینده که نمیشناسندش-و به خاطر نیاز به دیگران به آنها خوبی میکنند و اسمش را دینداری میگذارند اینطوری غرورشان را هم حفظ میکنند! من واقعا در عذابم استاد اولین باراست که اینگونه راحت درونیاتم را میگویم..کمکم کنید..شاید مسخره باشد ولی من هرروز به همه چیز شک میکنم و دوباره مومن میشوم..جواب علمی خیلی از سوالاتم را میدانم ولی هیچ کدام مرا اغنا نمیکنند..به خاطر گناه است؟ خب باید ایمانی باشد که به خاطرش ترک گناه کرد..استاد منتظرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دینداری برای آن است که نفس ناطقه‌ی انسان که حقیقت مجردی است بتواند با خدا مأنوس شود و در ابدیت خود در این اُنس که عالی‌ترین زندگی ممکن است به‌سر برد. پیشنهاد می‌کنم برای رفع این مشکلات سیر مطالعاتی موجود در سایت را دنبال کنید چون بر مبنای معرفت نفس تدوین شده که انسان را با حقیقت خودش که امکان شک در آن نیست، آشنا می‌کند. موفق باشید
1598

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز و آرزوی بندگی تام برای شما و خودمان که شما متذکر آن به ما می شوید، چند سوال از محضرتان داشتم:1- در جواب سوال 1352 فرمودید که چادر می تواند رنگ غیر مشکی داشته باشد اما هیچ قیدی هم برای ان مطرح نکردیدولی مگر حجاب برای این نیست که هیچ جلب توجه از طرف زن برای دیگران نباشد تا سلامت روح فرد و جامعه تامین شده و عبودیت افراد ثمر بگیرد حال رنگ غیر مشکلی خصوصا رنگهای زننده و حتی بگویید سفید قطعا جلب توجه می کنند و حتی اگر حجاب هم کامل باشد همین رنگها باعث مفسده خواهد شد. 2-شما در یک بحث می گویید که باید انسانهای عالم دار شناخت و به آثار آنها رجوع کرد اما در برنامه گره در مورد افرادی مثل هایدیگر گفتید که گل را از هر جا که بود باید چید و نکات خوب سخنانشان را گرفت حال سوال این است که نسبت اخذ مطالب خوب باید چقدر باشد ما چقدر می توانیم مطمئن باشیم که اگر به امید اخذ مطالب خوب هایدیگر وارد اثار ایشان شویم و بعد فضای ذهنی ایشان که بالفرض اشتباه باشد روی ذهن ما اثر نگذارد؟ خلاصه اینکه درست متوجه نشدم که به سمت انسانهای عالم دار برویم یا اینکه از همه کس مطلب بشنویم و بخوانیم و خوبش را اخذ کنیم؟ ملاک این تفکیک چیست؟ به چه نسبتی باید روی آن وقت گذاشت؟ 3-نسبت دشمن شناسی و خود شناسی چقدر است در مباحث شما که می گویید باید هم خودو انقلاب و اسلام را خوب شناخت و هم خوب غرب را شناخت اما واقعا چقدر لازم است به غرب بپردازیم ایا اگر بیشتر به خود بپردازیم بهتر نیست یعنی به منابع دینی که اگر تا اخر عمر هم کار کنیم باز هم تمام نمی شود بپردازیم خود به خود نمی توان به مقابله با غرب رفت؟ البته قبول دارم که شناخت جبهه مقابل ما را در رویارویی با آنها کمک می کند اما بهتر نیست بجای اینکه با انها اینگونه درگیر شویم جوانان را خوب به اسلام آشنایی دهیم تا خودشان هر وقت هر نوع تفکر شیطانی و غربی را دیدند بشناسند و مبارزه کنند؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- همین‌طور که می‌فرمایید حجاب باید موجب جلب توجه نشود، حال چه رنگ آن مشکی باشند و چه نباشد 2- وقتی انسان عالَم دینی خود را شناخت و متوجه شد مسیری را شروع کرده که بنا است آزاد از زمان و مکان، او را تا ملکوت سیر دهد، از هر اندیشه‌ای که او را در این راستا کمک کند استقبال می‌کند، حال یا به او کمک می‌کند تا از توهمات فرهنگ مدرنیته آزاد شود و یا به او کمک می‌کند تا در مسیر إلی الله سرعت گیرد. اندیشه‌ی هایدگر در عبور از توهمات فرهنگ مدرنیته می‌تواند کمک کند 3- برای سلوک شخصی با رجوع به انوار الهی و اسماء حسنای خداوند در بستر شریعت محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نیازی به غرب‌شناسی نداریم ولی اگر بخواهیم افراد جامعه را متذکر دین و دینداری کنیم باید آن ها را ازضعف افکاری که تحت تأثیر غرب دارند آگاه کنیم. موفق باشید
1405

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم / سلام علیکم / ماشین های کوچکی هست که بچه های حدود 3 سال می توانند داخل آن بنشینند و پا بزنند و فرمان بدهند و حرکت کنند (البته برقی آن هم هست ولی نظر بنده به آن نوعی است که خود بچه پا بزند و تلاش و تحرک داشته باشد). آیا استفاده از اینگونه اسباب بازی ها باعث مانوس و وارد شدن زودتر بچه ها به فضای مدرنیته است؟ آیا باید از این اسباب بازی ها پرهیز کرد؟ یا در فضای امروزی موارد مناسبی برای بازی و رشد بچه ها به حساب می آیند و استفاده از آنها مشکلی ندارد؟ / با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: توصیه‌ی دین به این است که خیلی خود را گرفتار این امور نکنیم ولی در مورد اشخاص با شرایط متفاوتی که دارند موضوع فرق می‌کند. شما خودتان باید بررسی کنید که در عین رعایت سادگی چقدر نیاز است که این نوع اسباب‌بازی‌ها را برای فرزندتان تهیه کنید. موفق باشید
1360

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی خواهش میکنم شما را به جان مادرتان حضرت فاطمه(س) برسد به دست معظم له خطاب به حضرت مهدی(عج): گر چه از دست و پا فتادستم عهد و پیمان خویش نشکستم گر چه عضوی نمانده در بدنم عضوی از عاشقان تو هستم یک نفس مانده در تنم آقا تا نفس هست با شما هستم بنده ................ سرباز ولایت و امامت ولی عصر (عج) از شهرستان ساری این نامه را می نگارم. دانشجوی ترم سوم دانشگاه آزاد اسلامی هستم . هر چند این دانشگاه آزاد است ولی از اسلامی بودن آن هیچ خبری نیست. بر خلاف همه جا که پر شده از این حرف که آقایان مزاحم خانم ها می شوند‘ ولی در این دانشگاه در80درصد مواقع برعکس است ‘هر چند در جامعه هم همینطور است. در این دانشگاه دختر ها و پسرها به دنبال موقعیت هستند که یا با هم صحبت کنند یا دست به اعمال خلاف شرع بزنند. بنده چون یک کمی از نظر مفهومی درس ها را بیشتر می فهمم دانشجویان به بنده پیشنهاد می دهند که به آنها درس بدهم و در قبال درس دادن بنده‘ آنها به جای دستمزد یک دختر فاحشه را برای من می اورند و با کمال بی ادبی می گویند که این تو و این دختر‘ هر کاری می خواهی بکن. حضرت آقا در این دانشگاه دختر ها و پسر ها برای خود کارت ویزیت درست کرده و شماره خود را بین همدیگر پخش می کنند. چند ماه پیش در خانه یکی از دوستان بودیم (هر چند به آن فرد دوست نمیتوان گفت)و مشغول سرگرمی و شوخی بودیم که دیدم دو خانم وارد اتاق شده و خود را برهنه کرده و .............. و بنده با مشاهده این صحنه به بهانه دزدگیر ماشین از اتاق خارج شده و هنگام خروج با هجمه تمسخر آقایان مواجه شدم. همه جا بنده را به خاطر بسیجی بودن مسخره می کنند و بعضی اوقات هنگام نماز بنده را موقع رکوع و سجود تمسخر فیزیکی میکنند و باعث بطلان نماز می شوند. چرا راه دور برویم چند وقت پیش دختر خانمی به کنار بنده آمد و با کمال بی ادبی و صراحت می گوید که یک شارژ ایرانسل به او بدهم و خانم در قبال شارژ هر کاری که خواستم را انجام بدهد.(حتی زناع) الان در حدود 3 ماه است که به دنبال راه حلی برای این مشکل هستم و به نظر بنده تنها راه آن ازدواج است. بنده جوانی هستم در اواخر 19سالگی. هم دانشجو هستم و هم در بازار مشغول کاسبی هستم.از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم.از نظر مسکن هیچ مشکلی ندارم(از خود یک واحد خانه دارم). بنده به دختر خانمی علاقه دارم ولی نمی توانم از روی حیاء برای پدرم این مسئله را بیان کنم. این طور که از حرف های پدر و مادرم بیان می شود آنها می گویند که تا زیر 30 سالگی نباید ازدواج کنم. مگر رسول الله(ص) نمی گوید که هر کس ازدواج کند نصف دینش در امان است. مگر حضرت صادق (ع) نمی گوید که هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به لطف خداوند بد گمان شده است. البته بنده ازدواج را از دید جنسی نگاه نمی کنم بلکه ازدواج را یک امر الهی و سنت رسول الله(ص) می دانم. بنده معتقدم که کسانی که ازدواج را از دید جنسی نگاه می کنند انسان های کوتاه فکر هستند. ازدواج که فقط در بعد جنسی نیست بلکه انسان را وارد عرصه جدیدی می کند و باعث افزایش احساس محبت مسئولیت و امنیت می شود. از طرف دیگر بنده نمی خواهم با تاخیر در ازدواج باعث شوم که کاری کنم که با آبروی خانواده بازی شود. از ته دل واقعا دوست دارم که ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدهم و دوست دارم که خودم را در این جامعه گرگ صفت حفظ کنم. حضرت آقا این نوشته ها چکیده اتفاقاتی بود که برایم افتاد. بنده از نظر مالی و مسکن مشکلی ندارم . به نظر حضرت عالی با این دلایل‘ ازدواج بنده در این برهه زمانی کار خوبی است یا خیر؟ این نامه صرفا جهت مشورت با حضرت عالی بوده و بنده فقط منتظر جواب مدیر و مدبرانه جنابعالی هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: وقتی انسان از نظر مالی شرایط ازدواج را دارد و خطر به گناه‌افتادن برایش هست، لازم است ازدواج کند و بدون رودربایستی موضوع را با خانواده در میان بگذارید. موفق باشید 1361- سلام علیکم .استاد شما در کتاب "ادب عقل و خیال و قلب" فرمودید همه ابعادخود را رشد دهید و یکی ازاین ابعاد را درس خواندن معرفی کردید بعنوان بعدتجربی و همچننین دوران دانشجویی را بهترین دوران برای بالفعل کردن بالقوه ها.دررشته مهندسی تحصیل میکنم و تمام تلاشم اینه که معارف دینی را هم در کناردرس کارکنم اما احساس میکنم خوندن این درس ها واقعا بیفایده ست و به نوعی نمیتواند مرا در "عالم دین نگه دارد .و اینکه اصلا محیط بگونه ای نیست که دانشجو ها بتوانند باهم معارف دین را کار کنند در این محیط که همه درگیر کثرت ها هستند و من نیز به نوعی چگونه ازکثرتها آزاد شویم؟چگونه از این افکار که تمام ذهنم را درگیر کرده آزاد شوم و با یک هدف متعالی درس خواندن را ادامه دهم؟با تشکر.
1280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی به نظر شما راه استفاده کردن از مثنوی برای کسانیکه فلسفه و عرفان نخوانده اند چیست . از طرفی دوست داریم با این کتاب مانوس شویم از طرفی وقتی سراغ ان می رویم می بینیم دانستن عرفان نظری و فلسفه صدرا مورد نیاز است. و شرح علامه هم انجور که باید انسان را اقناع نمی کند چون مسائل عرفانی را شرح نداده اند و سایر شروح - البته تا جائی که بنده اطلاع دارم - مشکل را حل نمی کند. ای کاش امثال جنابعالی جلسه ای برای شرح این کتاب گرانقدر می گذاشتید تا انسان ازطریق این متون با معارف اشنا گردد .با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام باید مثنوی را با استاد راه‌رفته‌ای بخوانید، امیدوارم شرایط طرح درست مثنوی برای مردم ما فراهم شود. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در جلسه‌ای که با شعرا داشتند فرمودند: مثنوی همان طور که مولوی می‌گوید: «هُوَ اُصولُ اصولِ اُصولِ الْدّین» است و فرمودند مرحوم مطهری هم با من هم عقیده بود. ( سال 1387) مولوی در دیباچه‌ی دفتر اول‏ می‌گوید: هذا کِتابُ الْمَثنَوى‏، وَ هُوَ اُصولُ اُصولِ اُصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیَقین. موفق باشید .
1221

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام. دردی که همه علوم انسانی خوانده ها دردانشگاه دارند(البته مذهبیون) بیگانگی علوم انسانی با اسلامی تکلیف؟ 1)دانشگاه راتا دکتری ادامه دهم،در کنارش دین بخوانم. 2)دانشگاه را تاکارشناسی متوقف کنم،10سالی حوزه برم بعد برگردم رشته ام را ادامه دهم 3)تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه همراه با ورود به حوزه پیش ببرم 4) . . . دانشگاه فردوسی مشهد،سال آخر روان شناسی بالینی هستم. ممنون می شم از نظرتون برای طرح ریزی برنامه ام استفاده کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: نمی‌توان برای همه یک پیشنهاد داشت. عمده آن است که درد را درست تشخیص داده‌اید، هرکدام از روش‌هایی که مطرح کرده‌اید می‌توان درست باشد. موقعیت خودتان را در نظر بگیرید و بررسی کنید کدام با موقعیت شما هماهنگی دارد، در هر حال باید اندیشه‌ی اصلی را از قرآن و فرهنگ اهل بیت«علیهم‌السلام» گرفت و این طرف را رجحان داد. موفق باشید
908

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و عرض ارادت و ادب خدمت استاد طاهرزاده - اینجانب با مطالعه و گوش دادن به سخنان {فایلهای صوتی} شما در خصوص معرفت النفس و آشتی با خدا و....... سوالاتی برایم پیش آمده که امیدوارم پاسخ مناسب آنرا از حضرتعالی دریافت نمایم : 1-با توجه به اینکه فرموده اید هیچ اسم و صفتی از او از اسم و صفت دیگرش سبقت نگرفته است، بلکه تماماً با تمام اسماء حسنایش در صحنه حاضر است و این حدیث قدسی که میفزماید" سبقت رحمتی غضبی" چگونه تفسیر میشود؟ 2-آیا میتوان گفت تجلی خدا و ظهور او در انسان همان من و نفس انسان است ؟ 3-انسانهایی که معلوم است به کمال موردنظر در زندگیشان نرسیده اند چطور نفس یا روح تن آنها را رها میکند که معمولا عموم مردم چنین اند!آیا منظور شما از کمال کمال معنوی نیست ؟ 4-آیا خلق و خو و رفتار انسانها جز حقیقت آنها نیست اگر بلی پس چگونه میفرمایید که پدر در حقیقت فرزند نقشی ندارد در حالیکه فرزند از خلقیات والدین ارث میبرد و اصطلاحا علاوه بر خلق – خلق او هم به آنها میرود ؟ 5- چرا نگوییم بدن قیامتی همان من انسان است ؟ 6-گاهی اوقات انسان خواب دزدی را میبیند که وارد خانه اش شده و او برای کمک گرفتن از دیگران با تمام تلاش سعی میکند فریاد بزند اما نمیتواند – اگر این همان من انسان است که حقیقت گفتار از اوست پس چرا نمیتواند داد بزند مگر من هم لال میشود؟ 7- فرق صحبت کردن با ارواح و احضار ارواح در چیست ؟ آیا شخصی که با ارواح صحبت میکند با اراده خود و با میتی خاص ارتباط برقرار میکند یا اینکه با هر میتی بخواهد میتواند صحبت کند !آیا دارای مراتب است و از سلسله ریاضتهای خاص پیروی میکند توضیح کامل بفرمایید؟ وفقناالله لما تحب و ترضی
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1ـ در مقام ذات، صفات خداوند عین ذات است یعنی عین علم و حیات است چون دوگانگی نقص است و نقص در خداوند راه ندارد ولی همان ذات در صفات فعل یعنی نسبت به مخلوق با رحمت برخورد می‌کند. 2ـ وجود نفس انسان تجلّی الهی است همان طور که الهاماتی که به قلب شما می‌شود تجلّیات الهی است. 3ـ این قسمت در شرح ده نکته بحث شده به آن‌جا رجوع فرمایید. 4ـ حقیقت انسان همان نفس ناطقه‌ی اوست که در هر شرایطی که ظهور کند از آن شرایط تأثیر می‌پذیرد مثل خلقیّات والدین؛ ولی آن‌طور نیست که آن خلقیّات جزء ذات او باشد و نتواند آن را تغییر دهد. 5ـ اشکالی ندارد ولی فراموش نکنید که نفس انسان حالتی جسمانی به خود می‌گیرد. 6ـ چون ملکه‌ی به کار بردن دهان بدن مادی بر او حاکم است و در خواب از آن به راحتی نمی‌تواند استفاده کند. 7ـ بنده بیش از آن‌چه در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» چیزی جهت جواب این قسمت از سؤال ندارم. به آن کتاب رجوع فرمایید،‌ انشاءالله جواب خود را می‌گیرید. موفق باشید.
24043

بدون عنوان@بازدید:

متن پرسش
استاد عزیز با سلام: آیا در جواب سوال ۲۴۰۳۴ می توان طبق نظر ابن سینا اینگونه گفت: Me Sd: برای‌ بیان‌ چگونگی‌ پیدایش‌ تجربیات، یعنی‌ گزاره‌های‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ محسوس‌ ابتدا باید بین‌ سه‌ گونه‌ تفحص‌ جزئیات‌ محسوس‌ تمیز دهیم، زیرا در حوزة‌ تجربیات، نخست‌ با جزئیات‌ سروکار داریم‌ و علمی‌ که‌ در این‌ حوزه‌ به‌ دست‌ می‌آید به‌ هر حال‌ حاصل‌ تفحص‌ و جستجو در آنهاست. ابن‌ سینا تفحص‌ در جزئیات‌ و رسیدن‌ به‌ علم‌ از این‌ طریق‌ را به‌ پیروی‌ ارسطو، استقرأ می‌نامد. استقرأ ممکن‌ است‌ به‌ یکی‌ از سه‌ صورت‌ زیر صورت‌ بگیرد: اول، تعداد جزئیات‌ مورد بررسی‌ متناهی‌ و معدود، و بنابراین‌ بررسی‌ یکایک‌ و همة‌ آنها ممکن‌ باشد. اینگونه‌ استقرأ، که‌ استقرای‌ تام‌ نامیده‌ می‌شود، درصورتی‌ که‌ قضایای‌ جزئی‌ آن‌ یقینی‌ باشند، تولید معرفت‌ یقینی‌ می‌کند. زیرا استقرای‌ تام‌ درحقیقت‌ قیاس، یعنی‌ قیاس‌ شرطیِ‌ موسوم‌ به‌ قیاس‌ مقسٍّم، است. از این‌رو، حکم‌ این‌ استقرأ حکم‌ قسمی‌ از برهان‌ است‌ که‌ پس‌ از این‌ بررسی‌ خواهیم‌ کرد. دوم، درصورتی‌ که‌ تعداد جزئیات‌ مورد بررسی‌ متناهی‌ باشد اما به‌ اندازه‌ای‌ زیاد باشد که‌ تفحص‌ یکایک‌ آنها ممکن‌ نباشد، استقرای‌ تام‌ صورت‌ نمی‌پذیرد بلکه‌ در اینگونه‌ موارد همیشه‌ استقرأ ناقص‌ خواهد بود. در این‌ مورد تحصیل‌ علم‌ یقینی‌ ممکن‌ نخواهد بود مگر آنکه‌ تفحص‌ جزئیات‌ به‌ شیوه‌ای‌ انجام‌ بگیرد که‌ ابن‌ سینا آن‌را استقرای‌ ذاتی‌ می‌نامد. استقرای‌ ذاتی‌ برخلاف‌ تصور بعضی‌ کسان‌ استقرای‌ تام‌ نیست، بلکه‌ استقرای‌ ناقصی‌ است‌ که‌ شرایط‌ معینی‌ دارد. استقرای‌ ذاتی‌ همان‌ است‌ که‌ به‌ عقیدة‌ ابن‌ سینا گزاره‌های‌ مربوط‌ به‌ حوزة‌ علوم‌ طبیعی‌ را تولید می‌کند، و او معتقد است‌ که‌ چنین‌ استقرائی‌ چون‌ تولید معرفت‌ یقینی‌ می‌کند، غیر از استقرای‌ ناقص‌ است‌ که‌ از تولید چنان‌ معرفتی‌ عاجز است‌ و به‌ همین‌ علت‌ برای‌ تمیز بین‌ این‌ دو، اولی‌ را تجربه‌ می‌نامد و آن‌را غیر از استقرای‌ معروف، یعنی‌ استقرای‌ شمارشی‌ که‌ صورت‌ سوم‌ استقراست، معرفی‌ می‌کند. ابن‌ سینا این‌ سه‌ نوع‌ استقرأ را در یک‌ جمله‌ چنین‌ مطرح‌ می‌کند که‌ «استقرأ یا تمام‌ افراد را استیفا می‌کند، یا فقط‌ ظن‌ غالب‌ تولید می‌کند، ولی‌ تجربه‌ چنین‌ نیست.» زمینه‌ای‌ که‌ این‌ جمله‌ در آن‌ می‌آید این‌ پرسش‌ اصلی‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ «ممکن‌ است‌ کسی‌ بگوید چرا تجربه‌ می‌تواند برای‌ انسان‌ این‌ علم‌ را که‌ سقومونیا مُسهل‌ صفراست‌ بگونه‌ای‌ تولید کند که‌ غیر از تولید استقراست؟» سپس‌ او بعد از آن‌ جمله‌ می‌نویسد که‌ «سپس‌ ممکن‌ است‌ او شک‌ کند و بگوید: چرا تجربه‌ دربارة‌ اشیأ حکم‌ یقینی‌ تولید می‌کند؟» ابن‌ سینا برای‌ حل‌ مسئله، و در پاسخ‌ به‌ پرسش‌ اخیر، نخست‌ در فصل‌ هشتم‌ مقالة‌ اول‌ برهان‌ شفا بطور مفصل‌ توضیح‌ می‌دهد که‌ علم‌ یقینی‌ دربارة‌ آنچه‌ علت‌ دارد صرفاً‌ از راه‌ دانستن‌ آن‌ علت‌ تحصیل‌ می‌شود. زیرا علم‌ به‌ ضرورت‌ حمل‌ دائم‌ محمولی‌ معین‌ بر موضوعی‌ معین‌ یا ضرورت‌ سلب‌ دائم‌ محمولی‌ معین‌ از آن‌ یا ضرورت‌ حمل‌ موقت‌ یا سلب‌ موقت‌ آن‌ از موضوع‌ فقط‌ زمانی‌ یقینی‌ است‌ که‌ شخص‌ نه‌تنها باید از نسبت‌ بین‌ آن‌ دو آگاه‌ باشد، بلکه‌ باید این‌ را نیز بداند که‌ چرا نسبت‌ بین‌ آن‌ دو غیر از آنچه‌ هست‌ نمی‌تواند باشد؛ به‌ تعبیر دیگر علم‌ یقینی‌ مستلزم‌ آگاهی‌ از سبب‌ نسبت‌ ضرورت‌ بین‌ موضوع‌ و محمول‌ مورد بحث‌ است. با توجه‌ به‌ این‌ اصل، معلوم‌ می‌شود که‌ وجه‌ تولید معرفت‌ یقینی‌ توسط‌ تجربه، این‌ است‌ که‌ در آن‌ برخلاف‌ استقرأ علت‌ موضوع‌ مورد نظر تحصیل‌ می‌شود. این‌ امر صرفاً‌ البته‌ ناشی‌ از تکرار و کثرت‌ مشاهدات‌ نیست، بلکه‌ به‌سبب‌ همراهی‌ تجربه‌ با قیاسی‌ است‌ که‌ اصطلاحاً‌ قیاس‌ خفی‌ نامیده‌ می‌شود. تحقق‌ این‌ قیاس‌ بدین‌ صورت‌ است‌ که‌ وقتی‌ بطور مثال‌ بر سبیل‌ تکرار کثیر مشاهده‌ می‌شود که‌ سقومونیا مُسهل‌ صفراست‌ معلوم‌ می‌شود که‌ این‌ امر اتفاقی‌ نیست، زیرا آنچه‌ اتفاقی‌ است‌ نمی‌تواند دائمی‌ یا اکثری‌الوقوع‌ باشد. این‌ سخن‌ ابن‌ سینا که‌ «آنچه‌ اتفاقی‌ است‌ نه‌ دائمی‌ است‌ نه‌ اکثری»، یکی‌ از اصول‌ علم‌شناسی‌ ارسطوست‌ که‌ به‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ مشهور است. ارسطو در فصل‌ ۳۰ مقالة‌ اول‌ تحلیلات‌ ثانوی می‌نویسد: «آنچه‌ اتفاقی‌ است‌ نه‌ ضروری‌ است‌ نه‌ اکثری، بلکه‌ به‌ شیوه‌ای‌ متفاوت‌ با این‌ دو پدید می‌آید.» برحسب‌ تفسیر ابن‌ سینا از این‌ سخن‌ ارسطو، که‌ آن‌را بدون‌ هرگونه‌ شرط‌ اضافی‌ از ارسطو می‌پذیرد،علت‌ طبیعی، دائماً‌ و بطور ضروری‌ معلولِ‌ معینی‌ دارد به‌شرطی‌ که‌ مانع‌ و مزاحمتی‌ بر سر راه‌ سببیت‌ آن‌ نباشد، اما اگر مانع‌ و مزاحمی‌ راه‌ سببیت‌ آن‌را ببندد، آن‌ معلول‌ معین، نه‌ بصورت‌ دائم‌ و ضروری، بلکه‌ بصورت‌ اکثری‌ پدید خواهد آمد. بنابراین، «فرق‌ بین‌ دائم‌ و اکثری‌ این‌ است‌ که‌ دائم‌ معارض‌ ندارد ولی‌ اکثری‌ معارض‌ دارد؛ پس‌ اکثری‌ به‌ شرط‌ دفع‌ موانع‌ و رفع‌ معارض‌ واجب‌ و دائم‌ خواهد بود.»ابن‌ سینا در ادامة‌ بحث‌ می‌گوید که‌ این‌ مطلب‌ دربارة‌ علل‌ طبیعی‌ روشن‌ و آشکار است. به‌ این‌ ترتیب، امر اتفاقی‌ باید اقلی‌ باشد، به‌ این‌ معنی‌ که‌ به‌ نحو اکثری‌ یا دائمی‌ از علت‌ معین‌ پدید نیاید؛ و مقصود از علت‌ معین، علتی‌ است‌ که‌ صلاحیت‌ دارد آن‌ معلول‌ را پدید آورد. پس‌ اتفاقی، معلولی‌ است‌ که‌ از علت‌ معینی‌ بالضروره‌ پدید می‌آید، اما همین‌ رابطة‌ علی/ معلولی‌ که‌ با نظر به‌ خودش‌ و با قطع‌ نظر از چیزهای‌ دیگر اکثری‌ و بلکه‌ دائمی‌ و ضروری‌ است‌ هرگاه‌ نسبت‌ به‌ کل‌ طبیعت‌ سنجیده‌ شود اقلی‌ است. ابن‌ سینا بر آن‌ است‌ که‌ متأخرین‌ سخن‌ ارسطو را بد فهمیده‌اند و تصور کرده‌اند امر اتفاقی‌ آن‌ است‌ که‌ از علت‌ خود بطور اقلی‌ پدید آید؛ درحالی‌ که‌ سخن‌ ارسطو به‌ معنای‌ این‌ است‌ که‌ حتی‌ امر اتفاقی‌ نیز از علت‌ خود بطور اکثری‌ یا دائمی‌ و ضروری‌ پدید می‌آید. مثالی‌ که‌ ابن‌ سینا در این‌باره‌ می‌آورد به‌ اندازة‌ کافی‌ روشنگر است: ماده‌ای‌ که‌ دست‌ جنین‌ از آن‌ ساخته‌ می‌شود هرگاه‌ در اثر علت‌ معینی‌ بیش‌ از اندازة‌ لازم‌ برای‌ پیدایش‌ پنج‌ انگشت‌ باشد و در عین‌ حال‌ برای‌ پذیرفتن‌ صورتی‌ که‌ ماده‌ مستحق‌ آن‌ است‌ استعداد تام‌ داشته‌ باشد جنین‌ دارای‌ انگشت‌ زایدی‌ خواهد شد. این‌ پدیده، هرگاه‌ نسبت‌ به‌ علت‌ آن‌ نگریسته‌ شود، واقعیتی‌ است‌ اکثری‌ و دائمی‌ و ضروری، اما در کل‌ طبیعت، یعنی‌ در فرایند پیدایش‌ انسان‌ها امری‌ است‌ اقلی. پس‌ اگر علتی‌ صلاحیت‌ پدید آوردن‌ معلولی‌ را نداشته‌ باشد، همراهی‌ آن‌ دو هرچند اقلی‌ است، در معنای‌ مورد نظر در اینجا اتفاقی‌ نیست. مثلاً‌ اگر نشستن‌ کسی‌ با کسوف‌ همزمان‌ باشد، نمی‌گویند نشستن‌ او علت‌ کسوف‌ است، زیرا هرچند این‌ پدیده‌ و همراهی‌ اقلی‌ است، نشستن‌ صلاحیت‌ ندارد علت‌ کسوف‌ تلقی‌ شود؛ و «بطور کلی‌ اگر چیزی‌ این‌ شأن‌ را نداشته‌ باشد که‌ به‌ چیزی‌ منتهی‌ شود، نمی‌تواند سبب‌ اتفاقی‌ آن‌ باشد.» پس‌ سبب‌ اتفاقی‌ آن، علتی‌ است‌ که‌ معلول‌ معینی‌ بطور اقلی، یعنی‌ غیردائم‌ و غیراکثری، از او پدید آید. به‌ تعبیر دیگر، اقلی‌ آن‌ است‌ که‌ هرگاه‌ نسبت‌ به‌ سبب‌ فاعلی‌اش‌ سنجیده‌ شود اقلی‌ باشد. چنانکه‌ ملاحظه‌ می‌شود ابن‌ سینا در اینجا اتفاق‌ را برحسب‌ علت‌ فاعلی‌ تبیین‌ می‌کند، و اتفاق‌ در این‌ معنی‌ در مقابل‌ علت‌ و سبب‌ ذاتی‌ قرار دارد، یعنی‌ سببی‌ که‌ معلول‌ آن‌ دائمی‌ یا اکثری‌ است.بنابراین‌ معنایی‌ که‌ مرحوم‌ شهید سیدمحمد باقر صدر از اتفاق‌ در قاعدة‌ اتفاقی‌ به‌ دست‌ می‌دهد با معنایی‌ که‌ ابن‌ سینا از آن‌ اراده‌ می‌کند کاملاً‌ متفاوت‌ است. او اتفاق‌ را به‌ معنی‌ صدفه‌ می‌گیرد و آن‌را در مقابل‌ لزوم‌ قرار می‌دهد، و سپس‌ با تقسیم‌ لزوم‌ به‌ لزوم‌ منطقی‌ و واقعی، و با تقسیم‌ صدفه‌ به‌ صدفة‌ مطلق‌ و نسبی، صدفة‌ نسبی‌ را به‌ اقتران‌ تصادفی‌ دو پدیدة‌ دارای‌ علل‌ معین‌ تفسیر می‌کند و می‌گوید که‌ این‌ برخلاف‌ صدفة‌ مطلق، که‌ به‌معنی‌ پیدایش‌ چیزی‌ بدون‌ لزوم‌ منطقی‌ یا واقعی‌ یعنی‌ پیدایش‌ بدون‌ سبب‌ است، با اصل‌ علیت‌ تعارض‌ ندارد. نتیجه‌ای‌ که‌ ایشان‌ از این‌ بحث‌ می‌گیرند این‌ است‌ که‌ مقصود از قاعدة‌ اتفاقی‌ این‌ است‌ که‌ «صدفة‌ نسبی‌ به‌ استمرار تکرار نمی‌شود» و بنابراین‌ هر آن‌ دو چیز که‌ اقتران‌ مکرر آنها با یکدیگر از خلال‌ استقرأ معلوم‌ گردد قهراً‌ براساس‌ آن‌ قاعده‌ علت‌ و معلول‌ یکدیگرند، زیرا اگر اقترانشان‌ حاصل‌ صدفة‌ نسبی‌ بود تکرار نمی‌شد. برای‌ ابطال‌ این‌ دیدگاه‌ که‌ حاصل‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ این‌ است‌ که‌ هرگاه‌ اقتران‌ و همراهی‌ مکرر دو چیز در فرایند استقرأ معلوم‌ گردد نشان‌ این‌ است‌ که‌ آن‌ دو علت‌ و معلول‌ یکدیگرند کافی‌ است‌ عبارتی‌ از الهیات‌ شفا را بخوانیم‌ که‌ ابن‌ سینا در آن‌ می‌گوید: و لیس‌ اذا توافی‌ شیئان، وجب‌ ان‌ یکون‌ احدهما سبباً‌ للاَّخر. و الاقناعُ‌ الذی‌ یقع‌ للنفس‌ لکثرةِ‌ ما یوردُهُ‌ الحسُ‌ و التجربةُ‌ فغیرُ‌ متأکٍّدٍ، علی‌ ما عَلِمتَ، الا‌ بمعرفة‌ أن‌ الامور التی‌ هی‌ موجودة‌ فی‌ الاکثر هی‌ طبیعیة‌ أو اختیاریة؛ و هذا فی‌ الحقیقة‌ مُستندٌ‌ الی‌ اثبات‌ العلل‌ و الاقرارِ‌ بوجودِ‌ العللِ‌ و الاسباب؛ و هذا لیس‌ بیٍّناً‌ اولیاً، بل‌ هو مشهورٌ، و قد علمت‌ الفرقَ‌ بینهما؛ و لیس‌ اذا کان‌ قریباً‌ عند العقلِ‌ مِنَ‌ البین‌ بنفسه‌ أن‌ للحادثات‌ مبدءٌ‌ ما، یجب‌ ان‌ یکون‌ بیٍّناً‌ بنفسه. ‌ ‌در این‌ عبارت‌ به‌ سه‌ نکته‌ اشاره‌ شده‌ است: از صرف‌ اقتران‌ دو چیز لازم‌ نمی‌آید یکی‌ علت‌ دیگری‌ باشد؛ و این‌ نکته‌ای‌ است‌ که‌ تفسیر مرحوم‌ سیدمحمدباقر صدر را باطل‌ می‌کند، و اقناع‌ حاصل‌ از حس‌ و تجربه‌ به‌خودی‌خود تولید معرفت‌ یقینی‌ نمی‌کند مگر اینکه‌ علل‌ و اسباب‌ امور مورد نظر تحصیل‌ شود؛ و اینکه‌ علت‌ داشتن‌ امور حادث‌ بدیهی‌ به‌نظر می‌رسد واقعاً‌ به‌معنی‌ بدیهی‌ بودنِ‌ آن‌ نیست، و میان‌ بدیهی‌ و مشهور فرق‌ است. پس‌ اصل‌ علیت‌ و به‌ پیروی‌ از آن‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ را از نظر ابن‌ سینا نه‌تنها نمی‌توان‌ با صفت‌ مبهم‌ «قبلی» توصیف‌ کرد بلکه‌ برای‌ تحصیل‌ آنها باید استدلال‌ عقلی‌ و برهانی‌ آورد. بنابراین‌ انتقادات‌ و ایرادهای‌ مرحوم‌ سیدمحمدباقر صدر دربارة‌ این‌ قاعده‌ پذیرفتنی‌ نیست. اعمال‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ بر داده‌های‌ استقرائی‌ به‌معنی‌ جستجوی‌ اسباب‌ ذاتی‌ است. کثرت‌ و تکرار مشاهدات‌ را فقط‌ باید از این‌ جنبه‌ در نظر گرفت، وگرنه‌ اگر وضع‌ معرفت‌شناختی‌ انسان‌ بگونه‌ای‌ بود که‌ در یک‌ مشاهده‌ می‌توانست‌ به‌ علت‌ پدیدة‌ مورد نظر دست‌ بیابد، تکرار مشاهدات‌ و کثرت‌ آنها وجهی‌ نداشت. به‌ تعبیر دیگر، علم‌ تجربی‌ و یقین‌ حاصل‌ از آن، به‌هیچ‌ وجه‌ صرفاً‌ حاصل‌ تکرار مشاهدات‌ و کثرت‌ آنها نیست‌ و «تجربه‌ تنها به‌سبب‌ کثرت‌ مشاهدات‌ تولید علم‌ نمی‌کند» تا اشکال‌ شود که‌ درواقع‌ همة‌ استدلال‌های‌ متکی‌ بر تجربه‌ مبتنی‌ بر شباهتی‌ است‌ که‌ بین‌ اشیای‌ طبیعی‌ کشف‌ می‌کنیم، شباهتی‌ که‌ براساس‌ آن‌ ترغیب‌ می‌شویم‌ انتظار آثاری‌ را داشته‌ باشیم‌ که‌ شبیه‌ آثاری‌ باشند که‌ از اینگونه‌ اشیأ دیده‌ایم... از عللی‌ که‌ مشابه‌ به‌نظر می‌رسند معلول‌های‌ مشابه‌ انتظار داریم. حاصل‌ همة‌ استنتاج‌های‌ تجربی‌ ما همین‌ است. اما بدیهی‌ است‌ که‌ اگر این‌ استنتاج‌ بر عقل‌ مبتنی‌ بود در اولین‌ بار و در یک‌ مورد [تجربه] به‌ همان‌ اندازه‌ کامل‌ می‌بود که‌ پس‌ از تجربة‌ طولانی‌ کامل‌ می‌شود. ‌بلکه‌ تجربه‌ برپایة‌ کشف‌ علت‌ بالذات‌ می‌تواند معرفت‌ را تولید کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم همه‌ی سخن در همان قیاس خفی بود که خدمتتان تحت عنوان «حکم الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» عرض شد. موفق باشید

نمایش چاپی