بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11344

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا قرائتهای هفت‎گانه در زمان پیامبر اسلام (ص) وجود داشت؟ منشأ این قرائت‎ها کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم ولی باید موضوع را از اساتید قرائت پرسید. موفق باشید

5690
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت. حاج‌آقا همسر من نزدیک 12 ساعت کارند و بعد هم که برمی‌گردند دو کار خیلی واجب دارند یکی فیلم و سریال دیدن و دیگری پیش پدر و مادرشون رفتن. ایشان به تلویزیون آن‌چنان نگاه می‌کنند که اولیای الهی نماز می‌خوانند. خودشان که حتما می‌بینند هیچ بنده هم باید از عرعر های خنده بازار و ... در حال رفت و آمد در خانه بهره‌مند شوم. این در حالی است که ایشان نماز صبح یا بلند نمی‌شوند یا اگر بلند شوند و توفیقی دست دهد بین‌الطلوعین بیدار شوند اول Ifilm و نمایش می‌بینند بعد که دم رفتنشان شد نماز می‌خوانند . اگر من هم بخواهم بین‌الطلوعین بیدار شوم به شدت نهی می‌کنند.جالب است بدانید جلوی تلویزیون نماز می‌خوانند. اگر توفیق رفتن به مسجد را پیدا کنند طوری می‌روند که به رکعت آخر نماز عشا برسند. اگر در خانه باشند نماز عشاشان نزدیک ساعت 1 خوانده می‌شود. هیچ چیزی ایشان را از حالت آرامششان خارج نمی‌کند مگر خواب و خوراکشان. ایشان در آرامش و غنای کامل نسبت به خداوند قرار دارند. ما آن قدر گرفتاریم که اگر بنده باز کنم مراجعان به سایت دست به دعا می‌شوند.اما ایشان را دریغ از یک دعا توسل خواندن. تا دیر وقت بیدارند اما یک نماز شب نمی‌خوانند با لذت تمام فیلم می‌بینند.نکته‌ی جالب اینکه اخیرا آداب‌الصلوه می‌خوانند.هر چقدر بنده از ایشان خواسته‌ام بخاطر آرامشمان تلویزیون نبینند دست بردار نیستند تازه به بهانه‌ی ‌زبان کارتن دانلود می‌کنند و می‌بینند. خیلی مراعات بنده را بکنند با اجازه‌ی زوری باز تلویزیون می‌بینند.بعد که فارغ شدند سراغ پدر و مادرشان می‌روند که ما24 ساعته در خدمت آمال و آرزوهای آن‌ها هستیم و از خودمان جز بر آوردن خواسته‌های آن‌ها هویتی نداریم. پدر و مادری که عروسشان را برده‌ی خود می‌دانند و چون آن‌ها فرزندشان را دوست دارند دایم در جوارشان باشد بنده باید هر صدمه‌ای از این نزدیکی به این‌ها به بنده می‌رسد روی چشم بگذارم و متشکر آن‌ها باشم. پدر مادری که بدون اغراق خواسته و ناخواسته از اذیت به بنده فروگذار نکرده‌اند. آن موقع همسر بنده نه تنها معترف به این همه آزار نیست برای رفع تکلیف از پدر و مادر ،ناتوانیشان را در داشتن خانه‌ی مستقل بر دوش خود می‌دانند و اذیت‌های آن‌ها را توجیه می‌کنند و با رفت و آمد و تفقد بیشتر از آن‌ها در قبال صدمات وارده بنده را بیشتر مکدر می‌سازند.حضرتعالی خطاب به همسرم راجع به موارد ذکر شده توصیه بفرمایید بلکه نفس شما در ایشان اثر کند. از تصدیع وقت حضرتعالی عذر می‌خواهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: حقیقتش بنده تنها خود را در آن حدّ که جواب سؤالات عقیدتی کابران محترم سایت را بدهم آماده کرده‌ام این نوع خلقیات را باید با فرصت‌دادن به همدیگر اصلاح کرد. موفق باشید
5425
متن پرسش
سلام علیکم استاد 1. در مورد رهایی از کثرات و رسیدن به وحدت و آرامش تنهایی و درونی، چه راهکار عملی دارید؟ من خیلی از این مساله رنج می برم که حتا نمی تونم یک ساعت با آرامش خاطر درس بخونم تو تنهایی، انگار همه ش ی حس فرار دارم، بی قرارم از کتابای شما در این مورد زیاد خوندم و خودم می دونم مشکلم چیه، از شما راهکار عملی می خوام 2. آبا بر زیبایی و آراستگی زن و نمایش آن برای شوهر، (با توجه به تاکید دین بر این مساله) اثرات مثبتی از نظر سلوکی مترتب هست یا خیر؟ (مثلا اینکه خداوند حب جمال را در آن ها قرار داده، آیا نمی خواسته بذین شکل جمال خود را حلوه گر کند) آیا این مساله باغت توجه آن ها به ذخارف دنیوی نمی شود و مانع آن ها برای سلوک نخواهد شد؟ آیا توجه شوهر به جمال ظاهری زن، نشان از سطحی بینی مرد و پایین آوردن شان زن نیست؟ 3. اینکه زن -عموما و با توجه به انچه دیده ام- به دنبال جلب رضایت همسر است. مثلا از آشپزی و خانه داری و آراستگی خود تا اطاعت از شوهر به دنبال رضایت اوست، مانع رشد او و عدم توجه تام به رضایت خداوند نخواهد شد؟ چرا خداوند زن را -عموما و براساس آنچه دیده ام- اینگونه آفریده است؟ چه طور می شود ازدواج کرد اما توجه تام را به خداوند داد در عین حال همسر شایسته ای هم بود؟ آیا می شود از این ها (وظایف زن، خانه داری و...) -به طور تام و واقعا- رضایت خدا را طلب کرد؟ التماس دعا باتشکر پیشاپیش از راهنمایی تان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- راه‌کار عملی برای رهایی از کثرات توجه کامل به خداوند است و این‌که بدانید تمام امور در مدیریت او است پس جایی برای دیگری نمی‌ماند که ذهن شما را به خود مشغول کند 2- آرایش زن برای شوهر اگر با این رویکرد انجام گیرد که نعمت‌های الهی را می‌نمایاند تا از یک طرف نشان دهد آمادگی در پرورندان فرزند را دارد و از طرف دیگر مأمور ایجاد آرامش در خانه است تا شیاطین به بهانه‌ی ارضای شهوت، زن و مرد را از مسیر بندگی خدا بیرون نیندازد. اگر زنان متوجه چنین رسالتی نسبت به خود و همسرشان بشوند نه‌تنها با نمایش زیبایی‌های خود برای همسرشان ازسلوکش باز نمی‌مانند بلکه به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» با مدیریت لذّات جنسی، مسیر صحیح شوق عبادت الهی را در خودش و همسرش ایجاد می‌کند 3- یک زن مؤمن در مسیر رعایت بندگی ازدواج می‌کند و در همان مسیر رسالت ایجاد آرامش در خانه را به عهده می‌گیرد. در کتاب «زن؛ این‌گونه باید باشد» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
7413
متن پرسش
سلام باتشکر از جواب صریح استاد در جواب سوال یکی از طلاب در شماره 7398 که فرمودند : چه نیازی است که طلبه مبل داشته باشد ... چه به سزاست که در بین طلاب مخصوصا خواهران ساده زیستی فراموش نشود چون گاهی چنان با تجمل مواجه میشویم که دقیقا مشخص نیست مدرک حوزه با لیسانس دانشگاه تفاوتی دارد یا نه.اثری دارد یا نه؟... و ما به یاد جمله ایی از آیت الله مرحوم مشکینی در درس اخلاقشان افتادیم که در جمع طلاب فرمودند: دنیا داشتن بد نیست ولی تا جای ممکن برای رضای خدا از دنیایتان هم بگذرید، شما در چشم هستید...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم اگر اهل علم، طالب دنیا هستند، در عالم‌بودن آن‌ها شک کنید. حضرت على علیه‌السلام در خطبه 159نهج‌البلاغه مى‌فرماید: روش پیامبر خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم در این که به او تأسى و از او پیروى کنى براى تو کافى است، و رفتار او دلیل بر زشتى و نقص دنیا و بسیارى رسوایى‌ها و بدى‌هاى آن مى‌باشد، زیرا دنیا به‌کلى از او گرفته شد، و از همه سو براى دیگران مهیا گردید. او از پستان دنیا شیر ننوشید، و از زیب و زیور آن دورى جست. محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند کسى است که به پیامبر او اقتدا کند، و به دنبال او گام بردارد. او لقمه دنیا را با اطراف دندان مى‌جوید؛ یعنى به خوراک کم بسنده مى‌کرد، و به دنیا توجهى نداشت. از همه مردم دنیا بیشتر پهلویش از آن تهى، و شکمش از همگان گرسنه‌تر بود. نعمات دنیا به او پیشنهاد شد، لیکن از پذیرفتن آن خوددارى کرد. او آن چیزى را که خداوند دشمن داشته است، دشمن مى‌داشت، آن‌چه را خداوند حقیر شمرده او نیز حقیر شمرد و چیزى را که خداوند خرد و کوچک دانسته، او نیز خرد و ناچیز مى‌دانست. پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم روى زمین طعام مى‌خورد، مانند بردگان مى‌نشست، به دست خود بر کفش و جامه‌اش وصله مى‌زد، بر الاغ برهنه سوار مى‌شد، و یکى را هم در پشت سر خود سوار مى‌کرد. پرده‌اى بر در اطاقش آویخته دید که در آن تصویرهایى بود؛ به یکى از همسرانش فرمود: اى زن، این را از نظر من پنهان کن، زیرا هنگامى که به آن مى‌نگرم به یاد زیب و زیور دنیا مى‌افتم! او با تمام قلب خویش از دنیا رو گردانید، و یاد آن‌را از خود دور ساخت، و دوست‌ داشت که زیورهاى دنیا از نظرش ناپدید باشد مبادا از آن جامه فاخرى برگیرد، یا دنیا را جاى آرمیدن بشمارد، و امید درنگ در آن داشته باشد. بنابراین، بیننده باید با چشم خرد بنگرد که آیا خداوند با این کار، محمد صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم را گرامى داشته و یا خوار ساخته است. اگر بگوید خوار کرده است، دروغ گفته و به خداوند بزرگ سوگند، بهتان بزرگى زده است، و اگر بگوید او را گرامى داشته، باید بداند که خداوند آن دیگرى را خوار داشته که دنیا را براى او فراخ و گسترده ساخته، زیرا آن‌را از مقرب‌ترین کسان به درگاهش دریغ داشته است. بنابراین کسى که مى‌خواهد تأسى جوید باید از پیامبر خود پیروى کند و در پى او گام بردارد، و به هر جا او وارد شده به آن‌جا در‌آید. و اگر چنین نکند، از هلاکت ایمن نخواهد بود، زیرا خداوند، حضرت محمد صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم را نشانه قیامت و مژده‌دهنده بهشت و بیم‌دهنده عقوبت‌ها و کیفرها قرار داده است. آرى، او با شکم گرسنه از دنیا رفت. و با قلبى سلیم به دیار آخرت وارد شد. او تا آن‌گاه که به سراى باقى شتافت و دعوت پروردگارش را اجابت کرد، سنگى روى سنگى ننهاد. چه بزرگ است منت خدا بر ما که نعمت وجود چنین رهبرى را به ما عطا فرمود تا از او پیروى کنیم، و به دنبال چنین پیشوایى گام برداریم! به خدا سوگند، من به این جبه خود آن‌قدر وصله زدم که دیگر از وصله‌زننده آن شرم کردم. کسى به من گفت: دیگر این لباس کهنه را از خود دور نمى‌کنى؟ گفتم: از من دور شو که راهیان شب در بامداد مورد ستایش قوم قرار مى‌گیرند.موفق باشید
6534
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی من قصددارم سیرکتب شمارا دنبال کنم ده نکته ازمعرفت نفس ازبرهان تاعرفان آشتی باخدارا کارکردم واینک به بحث معاد رسیده ام اما یکی ازدوستانم براین باور است که بایدبحث ها راموازی پیش ببرم مثلا معاد وانقلاب وتاریخ راباهم کارکنم لطفامن راراهنمایی فرمایید که چگونه سیرراکارکنم آیابه ترتیبی که هست برم جلویا بحث هار اموازی پیش ببرم لطفا پیشنهاد کتب راهم بدهید زیرا درسایت همه مباحث گنجانده نشده است باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر معرفتی همان‌طور است که عمل کرده‌اید ولی خوب است که در کنار سیر معرفتی مباحث انقلاب اسلامی را هم کار کنید تا متوجه شوید در کجای تاریخ هستید و با بصیرت بیشتر جلو بروید. موفق باشید
6349
متن پرسش
سلام علیکم ، از شما سپاسگزارم به خاطر زحمات مثال زدنیتون استاد ، من به طور اتفاقی از حدود 1 سال پیش با کتب شما آشنا شدم و فوق العاده استفاده کردم از کتاباتون به همه دوستانم هم تک تک کتابهاتون رو که میخونم پیشنهاد میدم خلاصه اینکه شیفته افکار و شخصیت شما هستم . بنده سخنرانی های آقای حسن عباسی رو هم دنبال میکنم و علاقه دارم به مباحث ایشون ، ایشون سخنرانی هایی انجام دادن و ادعا کردند که فلاسفه ما دچار اشتباهاتی بودند و هنوز هم ادامه داره " مثل سخنرانی جلسه چهارم کلبه کرامت با عنوان درآمدی بر درخت فلسفه مورخه 85/11/12 خواهش میکنم این سخنرانی رو گوش بدین . خواهشم اینه استاد : اگه ایشون دارن اشتباه میگن چرا شما سکوت کردین و دفاع نمیکنین از فیلسوفانی مثل مرحوم ملاصدرا ؟ باز هم خواهش میکنم جواب منو با دقت و به طور کامل بدین . با تشکر از شما استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرض کردم اگر ایشان با دقت فلسفه‌ی صدرایی را خوانده بودند چنین سخنانی را نمی‌فرمودند. بنده به طور مفصل در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در رابطه با جایگاه حکمت متعالیه عرایضی داشته‌ام و اخیراً هم که در قم سمیناری تحت عنوان «حکمت تمدن‌ساز» بود عرایضی داشته‌ام تا روشن شود ما از طریق حکت متعالیه‌ی ملاصدرا می‌توانیم از روح سوبژکتیویته‌ی غرب عبور کنیم و حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از این جهت بر حکمت صدرایی این اندازه تأکید دارند. موفق باشید
54
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام علیکم؛ مولوی در ابیات : قطره‌ای کان در هوا شد یا که ریخت...از خزینه قدرت تو کی گریخت گر در آید در عدم یا صد عدم....چون بخوانیش او کند از سر قدم باز فرمان آید از سالار ده.... مر عدم را کانچه خوردی باز ده آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه....از نبات و ورد و از برگ و گیاه. این مطلب با قاعده فلسفی اعاده معدوم محال است چگونه قابل جمع و توجیه است؟ به هر حال فلاسفه برای آن قاعده دلیل و برهان اقامه می کنند در صورتی‌که در این ابیات عکس آن بیان شده است. لطفا توضیحی بفرمایید. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ

جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق برای حضرت‌عالی:
آنچه تحت عنوان «اعاده معدوم» درعلم کلام مورد بحث است و برگشت آن را محال می‌دانند، وقتی است که به‌واقع چیزی معدوم شود و از صحنه‌ی وجود خارج گردد، و مولوی و امثال مولوی در عین اعتقاد  به «محال‌بودن اعاده معدوم» در این ابیات حرف دیگری دارند و آن این‌که تغییر ماهیتِ پدیده‌ها آن را از عالم وجود به عدم نمی‌برد، بلکه از حالتی به حالت دیگر می‌رود و لذا چون از جهتی معدوم شده ولی از جهتی موجود است - مثل قطره‌ی آبی که تبدیل به بخار می‌شود- «چون بخوانیش او کند از سر قدم» یعنی نحوه‌ای از وجود دارد که مورد خطاب پروردگار قرار می‌گیرد. موفق باشید

26167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
پهن کردن چتر تقدس بر سر نظام سیاسی یک سرزمین، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز ترمیم نمی شود. زیرا چه آنهایی که این چتر را باز می کنند و چه تودۀ مردمی که در ابتدا آن را می پذیرند نمی‌دانند حکومت، دستاوردی بشری‌ست و حاکمان نیز انسان‌هایی که شاید به انواع خطاها آلوده باشند. این اشتباه هولناک صاحبان قدرت را از دایرۀ نقد بیرون می برد و لباسی آسمانی بر قامتشان می دوزد. وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمی‌توان از کاستی‌های آن سخن گفت. و هنگامی که اربابان قدرت مشروعیت خود را نه از سوی زمین بلکه از آسمان دانستند مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمی‌دانند و به واسطۀ این توهم از مردم اطاعت مطلق و بی‌چون و چرا را طلب می کنند. نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر. جورج ریتزر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی از زاویه‌ی دیگر قرآن پیامبران را مأمور شکل‌دادنِ جامعه می‌کند و می‌فرماید: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(بقره/213) مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که مردم متذکر شوند، و با آنها کتاب به راستی فرستاد تا در موارد نزاع مردم تنها دین خدا به عدالت حکمفرما باشد؛ و در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدی به حقوق یکدیگر، پس خداوند به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات و اختلافات به نور حق هدایت فرمود، و خدا هر که را خواهد راه راست بنماید.

با توجه به این امر، مسئولان دینی در نسبت با آموزه‌های دینی نقد می‌شوند زیرا هیچکس به‌جز اولیاء معصوم، معصوم نیستند. موفق باشید

2184
متن پرسش
چرا به جای امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شخصیت اشراقی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را مبادی تفکر در دنیای معاصر ندانیم؟
متن پاسخ
رویکرد علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به عالم معنا بر مبنای کشف راه‌کاری است که بتواند موانع فرهنگی فرهنگ مدرنیته را دفع کنند و مانع حاکمیت اندیشه‌های دیویدهیوم و امثال او باشد و خداوند نیز ایشان را مفتخر و منوّر به آن راه‌کارها می‌کند تا بشریت از طریق شخصیت و آثار ایشان خود را از موانع حاکمیت آن فرهنگ آزاد نماید ولی رویکرد حضرت امام رویکرد به عالم معنا است بر اساس تحقق نظامی که نفی نظام مدرنیته بکند و امروزه تنها با نظر به شخصیت اشراقی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌توان در نظامی قرار گرفت که در عین تفکر و تفاهم و وحدت ، بتوانیم از نظام سوبژکتیویته‌ی غربی عبور کنیم و این همه ی هویت اسلامی امروذین ماست همان طور که اگر قرآن و نبوت را بپذیریم ولی امام زمان خود را نشناسیم به مرگ جاهلیت مرده ایم و از هویت اسلامی بی بهره ایم.
11512
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی چرا شخصی مثل دیوید هیوم اینقدر شکاک بود و در همه چیز شک می کرد؟ مگر عقلی که همه دارند و شک نمی کنند را نداشت؟ مشکل دیوید هیوم چه بود و چه چیز باعث شد که به اینجا رسید و در دام شکاکیت افتاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیوم مثل اکثر فیلسوفان انگلیسی خود را در ادراک حسّی متوقف کرده بود. موفق باشید

8661

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار همانگونه که مستحضرید برای آموزش زبان انگلیسی آموزشگاههای موجود و منابعی که استفاده می کنند فرهنگ غرب را به زبان آموز منتقل می کنند به نظر شما برای یادگیری زبان چه روش یا منابعی را پیشنهاد می کنید؟ روحانیونی که رشته تبلیغ در کشورهای دیگر را دنبال می کنند آیا از روش خاصی زبان انگلیسی را فرا می گیرند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این مشکلی است که انقلاب اسلامی آرام آرام باید حل‌ اش کند. از طرز آموزش زبان آن آقایانی که به تبلیغ در کشور‌های دیگر می‌روند خبر ندارم. موفق باشید
1497

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام خدمت استاد عزیزو تشکر فراوان از صحبت های بسیار ارزشمند و مفید شما.خدا خیرتون بده استاد که واقعا فرمایشات شما برای من مفید و تاثیرگذار است. چند سوال از خدمت شما داشتم استاد: 1- اگر عازم سفر زیارتی به قم و جمکران باشیم و اطلاع داشته باشیم که کاروان هنگام نماز مغرب و عشا در میان راه توقف نمیکند و تقریبا 1ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به مسجد جمکران میرسد و نماز اول وقت تقریبا 1 ساعت به تاخیر میفتد.حال آیا به این سفر برویم یا اینکه از رفتن منصرف شویم تا نماز اول وقت به تاخیر نیفتد؟(اگر خداوند توفیق دهدشاید این سفر هر هفه انجام شود) 2- استاد من به چهره بزرگان که نگاه میکردم متوجه شدم که حضرت امام (ره)و آیت ا...بهجت(ره) و 000 در پیشانی مبارکشان جای مهر آنچنان به چشم نمی آید.خواستم در خواست کنم راهی به من نشان دهید که جای مهر در پیشانی من ظاهر نشود.دوست ندارم توفیق سجده طولانی که خداوند به من داده است عیان شود و همه ببینند و متوجه شوند.خواهش میکنم راهنماییی بفرمایید چه کنم که جای مهر در پیشانی من ظاهر نشود تا بین خودم و خدا بماند؟ 3- استاد در روایات داریم که شخصی نزد حضرت علی(ع) گفت( استغفرالله ربی و اتوب علیه) و حضرت بسیار تند با ایشون برخورد کردند.آیا به این معناست که به دلیل شرایطی که این ذکر دارد ما نبایددر طول روز زیاد این ذکر را بکار ببریم؟چون من در طول روز بسیار این ذکر را میگویم تا گناهانی که تا آن زمان از روز انجام داده ام پاک شود. با تشکر فراوان .خدا خیرتون بده. دعام کنید استاد. یا علی (علیه السلام) گفت که دیوانه نهی لایق این خانه نهی کاش که دیوانه شوم لایق این خانه شوم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- چون شریعت الهی رخصت داده که در صورت ضرورت نماز را به تأخیر بیندازید، با توجه به برکات زیارت قم و جمکران می‌توان از این رخصت استفاده کرد، مثل آن‌که نماز را جهت شرکت در نماز جماعت به تأخیر می‌اندازید. 2- اگر مهر بزرگ باشد و پوست پیشانی شما نیز مستعد باشد ممکن است آثار مهر بر پیشانی نماند. 3- تذکر حضرت در مورد کسی است که عزم عبور از گناه را ندارد ولی ذکر استغفار را بر زبان می‌آورد. موفق باشید
645
متن پرسش
ضمن سلام و تفدیم احترام به استاد بزرگوار. لطفا درصورت امکان سؤال بنده را هر چه سریع تر جواب بفرمایید. بنده در محیطی بزرگ شدم که اعتقادی به ... نداشتند. اما از بچگی همواره با خود می اندیشیدم که نکند این ها اشتباه می کنند و رهبری به حق است. بالاخره در سال دوم دانشگاه در آشنایی با مسائلی عمیقا به ایشون معتقد و علاقه مند شدم . اما هر بار که به خانه می آمدم باز همان آش و همان کاسه و صحبت های ناروا و انواع مسائل من را تحت تاثیر قرار می داد تا این که ضمن مشورت با شما برای تعویض مرجع تقلید ، از مقام معظم رهبری تقلید کردم. و این بسیار کمک می کرد که هر گاه زیراب رهبری را دیگران در ذهنم می زنند من خودم را هم نابود شده می دیدم چون ایشان مرجع تفلید من بودند لذا سعی در استحکام اعتقاد خودم می کردم . سپس باز برای استحکام اعتقادم ، سعی داشتم ولی فقیه را به دیگران اثبات کنم و مخالفت های خانواده و ... در این زمینه به من کمک کرد. اما باز هم وقتی با افراد مذهبی فامیل که بسیار بسیار هم با سواد بودند صحبت می کردم ، اعتقادم خدشه دار می شد . به هر حال بنده تمام تلاشم را برای این کار کردم و نهایتا هم به گوش دادن به انواع آهنگ ها و مداحی ها برای رهبر متوسل شدم تا از طریق احساسات به بنده کمک کند تا علاقه ایشان زیاد شود چون از نظر معرفتی و عقلی پذیرفته بودم هر چند تحت هیچ شرایط دیگری حاضر به گوش دادن آهنگ نبودم . اما ما یک فامیل بسیار بی سر و پا داریم . عذر می خواهم که این گونه صحبت می کنم . ولی واقعا بی سروپا هستند . در دوران انتخابات یک سری صحبت هایی شد ( از طریق ایمیل) و نهایتا بزرگ فامیل از من خواست که عذر خواهی کنم از دیگران در حالی که به نظرم آن ها به دلیل نداشتن منطق باید عذرخواهی می کردند اما برای احترام ، عذرخواهی کردم و از آن ها خواهش کردم که دیگر برای من میل های سیاسی و بحث های سیاسی نفرستند. خلاصه ماجرا گذشت تا هم اکنون . و روابط در این مدت با تلاش بنده و لطف خدا دوباره جوش خورد و کدورت ها برطرف شد. اما دوباره آن ها چند سری است که میل های ناجور می زنند که حال بنده را به شدت به هم می ریزند و من نمی دانم چه کار کنم . آیا تکلیف سلوکی بنده این است که دوباره از آنها بخواهم که به من میل نزنند ؟ هر نامه ای که هر کس به رهبری نوشته آن هم نامه هایی که من از خواندنش هم شرم دارم به من میل می زنند. چه باید کرد ؟ آیا عکس العمل لازم است؟ آیا سکوت عکس العمل است؟ اگر چیزی نگویم نمی گویند چی شده که فلانی اینقدر بی غیرت شده؟ دیگر این فامیل دارند حال من را به هم می زنند . ای خداااااااااااااااااااااااا. یکی به داد من برسد. به نظرتان خوب است که با لحنی نرم و دوستانه به آن ها بگویم ایمیل های ناجورشان را برای خودشان نگه دارند ؟ . از طرفی گاها فکر می کنم که توهین شده یعنی چی ؟ مگر با گفتن آن ها به کسی توهین می شود؟ این کار برای خودشان مضر است . اگر آن ها هم نگویند باز هم محیط بنده ناسالم است. هر چند 90 درصد مسائل حل می شود. 2) عذر می خواهم که لحن سوال اولم کمی خشن بود . سوال دیگر این حقیر این است که فرمودید مقام معظم رهبری فرمودند آن چه که موجب فساد و فهشا شود حرام است. دقیقا تعریف شما از فساد و فحشا چیست؟ چیزی که بنده احساس می کنم و دلیلی برایش ندارم و آن را از " ظهر الفساد و فی البرّ و البحر" درک کرده ام، آن پای کوبی هایی که همراه آهنگ و سایر مفاسد می شود ، فساد محسوب می شود. پس موسیقی اگر همراه با پای کوبی باشد حرام و در غیر این صورت حلال است !!! نظر شما چیست ؟ 3) از آن جا که مسئله ولی فقیه از اصول دین نیست آیا اگر کسی آن را به خاطر این که عرفا مد نظر دارند قلبا بپذیرد ، اشکالی دارد؟ یعنی قلبی شدن آن به خاطر برخورد بزرگان با این مسئله باشد . از این که مزاحم اوقات شریفتان شدم عذر خواهی می کنم. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: 1- کار خوبی است که از آشنایان خواهش کنید ایمیل‌های ناجور برایتان نفرستند. 2- هر موسیقی که همراه با رقص باشد حرام است، هرچند ممکن است خودش به تنهایی حرام نباشد. 3- اعتقاد به ولایت فقیه، اعتقاد به حاکمیت خدا در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است ولی نباید با کسانی که آن را قبول ندارند جدال کرد. موفق باشید
9404
متن پرسش
با سلام: استاد نظرتونو در مورد این قسمت از سخنرانی آقای خاتمی در مورد رابطه ی آزادی و دین بفرمایید: «و من به برادران و خواهران به صراحت اعتقاد خودم را بگویم، که سرنوشت وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا در گروی این است که جوری ما دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد، (تشویق حضار). شما به تاریخ بشر مراجعه بکنید، ببینید هر چه که با آزادی مقابل شده است لطمه دیده است، حتی فضیلت های انسانی. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است دین لطمه خورده است (تشویق حضار). عدالت اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است عدالت لطمه خورده است ساختن و توسعه اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است سازندگی لطمه خورده است. دو نمونه ی بزرگ آن را برای شما که اغلب شما اهل مطالعه هستید عرض میکنم یکی تجربه قرون وسطی که دین و آزادی در مقابل هم قرار گرفتند دین شکست خورد (تشویق حضار) و یکی در دنیای امروز در دنیای کمونیزم که عدالت اقتصادی در مقابل آزادی قرار گرفت و عدالت شکست خورد.» استاد بفرمایید اون دینی که بخواهد با آزادی سازگار باشه چجور دینی است؟ آیا دین به عنوان حکم خدا باید با ما هماهنگ باشه یا ما باید خودمونو با احکام خدا هماهنگ کنیم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی است که دین نباید جلو آزادی بشر را بگیرد و اساساً انبیاء آمدند تا بشر را از خرافات و انحرافات آزاد کند. مشکل آن است که اگر لیبرال‌دموکراسی به اسم آزادی خواست انواع بی‌بند و باری‌ها را در جامعه به بشر تحمیل کند، آیا باید به آن اجازه داد؟ آیا اگر شخصی به اسم آزادی صدای موسیقی ماشین خود را در حدّی بلند کرد که امکان زندگی برای بقیه سخت شد و خواستیم مانع آن شویم، به اسم دین جلوی آزادی او را گرفته‌ایم؟ آیا خانمی که به زشت‌ترین شکل بی‌بند و باری در جامعه ظاهر می‌شود مثل همان کسی نیست که صدای موسیقی خود را بلند کرده و محیط را با حضورِ بی‌بند و بار خود از حالت تعادل خارج کرده؟ خارج از چنین فضایی وظیفه‌ی همه‌ی ما است که پاسدار آزادی باشیم و به اسم تحجرهای دینی نگذاریم آزادی که هدیه‌ی خدا است به بشریت، نادیده گرفته شود و ما تنها با مقدس‌دانستن آزادی است که می‌توانیم تمدن اسلامی را شکل دهیم و در آن تمدن همه‌ی افکار و اقشار احساس خودی نسبت به انقلاب اسلامی داشته باشند. آیا آن‌کسی که نمی‌خواهد مثل یک مسلمان مقیّد حجاب خود را رعایت کند ولی هنجارشکنی و بی‌بند و باری نیز پیشه نمی‌کند، جایی در تمدن اسلامی دارد؟ و او نیز نباید احساس کند که عضو جامعه‌ی اسلامی است وجامعه‌ی اسلامی او را متعلق به خود می‌داند؟ موفق باشید
5450
متن پرسش
با عرض سلام حضور استاد گرانقدر. استاد سالها پیش در دوره کارشناسی، سر کلاس معارف، استاد در خصوص واقعه «افک» در قرآن صحبت می کرد و شأن نزول آیه را اشاره نمود که یکی از دانشجویان پرسید : اصلا چرا پیغمبر اسلام اینقدر ازدواج کرد که این همه مکافات داشته باشد؛ استاد پاسخ داد: ازدواجهای پیامبر در آن روزگار امری عادی بود و یک مساله جاافتاده بود و نزد مردمان آن روز امری اعجاب انگیز نبود.بهرحال من آنروز از سخن آن دانشجو ناراحت شدم؛ بعدها به خاطر اینکه سعی بر این داشتم که سلوک دینی در زندگی داشته باشم، بارها از من هم این سوال شد که چرا پیامبر اسلام این تعداد ازدواج داشت؟استاد عزیز، از نظر من آن شخصیت والا و مافوق فهم بشرِ حضرت رسول روحی و ارواح العالمین له الفداء ، متعالی تر از آن است که در معرض اتهامی قرار گیرد اما من با دقتی که در 2آیه قرآن کریم در سوره احزاب داشتم سوالی برایم پیش آمد؛ آیه اشاره داشت به اینکه پیامبر از این پس دیگر ازدواج نکن و زنی جایگزین نکن حتی اگر از زیبایی زنی به تعجب بیافتی، قبل از این آیه هم آیه ای در خصوص بودن با زنان و.. آمده بود. خب استاد، اگر بنده هیچ شناختی از شخصیت رسول الله نداشتم و این آیه را می خواندم به نظرم می رسید لابد حضرت رسول مدام ازدواج می کرده اند و زنی را جایگزین زنی می کردند و هرکس به نظرشان زیبا می آمد را به عقد در می آورند تا اینکه خداوند فرمود دیگر این امر ادامه داده نشود. استاد از شما خواهش دارم اصلا چرایی تعدد زوجات پیامبر و ازدواجهای ایشان را شرح دهید و این آیه چرا نازل شد. (باتوجه به اینکه خود شما اصلا را بر تک همسری می گذارید)حضرتعالی می فرمایید این شک ها خوب است چون اگر در سکرات شیطان این شکها به شما القا کند مصیبت و ...فلذا خواهشمندم با آنکه مصدع اوقاتتان شدم پاسخم را بدهید. خداوند خیر کثیرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با دقت در شخصیت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که در دوره‌ی جوانی و میانسالی یک همسر داشتند و با نظر به این‌که عموم ازدواج‌ها در شرایطی است که حضرت در صدد حاکمیت اسلام می‌باشند باید جایگاه ازدواج‌های رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را ماوراء موضوع جنسی بررسی کرد و در همین راستا در آخر عمر رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که تا حدّی شرایط عادی شده و حاکمیت اسلام تثبیت شده قرآن نگرانی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را تخفیف می‌دهد و می‌فرماید دیگر نیاز نیست به آن نوع ازدواج‌ها ادامه دهی. برای بهتر روشن‌شدن موضوع عنایت داشته باشید به دلیل فقر مادی و دست و پاگیری دختران در محیطی که همیشه آتش جنگ برافروخته بود و نیز به جهت اسیر شدن آنان به دست دشمنان در جنگ ، و به فحشا کشیده شدن به دختر علاقه ای نداشتند و برخی نیز آن ها را زنده به گور می کردند . با وجود وضعیت ناگوار اقتصادی ، گزینش همسر نوعی کمک به خانواده ی دختر و یا زن محسوب می شد درچنین محیطی ، زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، زشت تلقی می شد . به مجرد آن که شوهرش می مرد یا از وی طلاق می گرفت و عده ی وفات یا طلاقش سپری می شد ، شوهری دیگر انتخاب می کرد ؛ همانند اسماء بنت عمیس که اول همسر جعفربن ابی طالب و بعد از شهادت وی همسر ابوبکر و پس از درگذشت وی ، به همسری علی بن ابیطالب (ع) درآمدعلاوه بر این در آن روزگارازدواج مهم‌ترین عامل وحدت و پیوند بین قبایل به‌شمار می‌آمد. با پیوند ازدواج بسیاری از درگیری ها فروکش می کرد. از جمله اهداف ازدواج‌های پیامبر(ص)، کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای تبلیغ ، رشد و گسترش اسلام بود . آن حضرت به دلیل تحصیل موقعیت های بهتر اجتماعی و سیاسی ، و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینه ی مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب ، به برخی از این ازدواج ها روی آورد ؛ در راستای این اهداف با عایشه دختر ابوبکر از قبیله تیم ، حفصه دختر عمر از قبیله عدی، ام حبیبه دختر ابوسفیان از بنی امیه ، ام سلمه از بنی مخزوم ، سوده از بنی اسد ، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسراییل پیوند زناشویی برقرار کرد . پیوند ازدواج مهم ترین پیوند اجتماعی به ویژه در محیط و فرهنگ عرب جاهلی بود .در آن محیط که جنگ و خون ریزی و غارتگری رواج داشت ، بلکه ـ به تعبیر «ابن خلدون» ـ جنگ ، خون ریزی و غارتگری خصلت ثانوی آنان شده بود ، پیوند ازدواج بازدارنده از جنگ ها ، کارشکنی ها و عامل وحدت و الفت بود . پیامبر(ص) با قبایل مختلف پیوند خویشاوندی برقرار می کند ، تا به این ترتیب اتحاد و الفت میان قبایل و پیامبر(ص) بیشتر، و دشمنی و کارشکنی آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پیامبر(ص) کمتر گردد . اعراب جاهلی با همه تعصب و لجاجت ، خصلتی جوانمردانه داشتند . وقتی در برابر بت سوگند می خوردند ، به آن عمل می کردند ؛ اگر به کسی پناه می دادند ، با همه ی قبیله از او دفاع می کردند . آنان جنگ با دو نفر را ننگ می دانستند ؛ جنگ با هم قبیله و فامیل به این ترتیب پیامبر(ص) با چند قبیله بزرگ فامیل شد و از این راه توانست بررشد و گسترش اسلام بیافزاید. کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید .رسول خدا با قبایل انصار و مسلمانان مدینه که روگردانی از حمایت پیامبر (ص) در مورد آنان مطرح نبود ، پیوند زناشویی برقرار نساخت ، «گیورگیو» نویسنده ی مسیحی می نویسد : محمد ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان ، یعنی دشمن اصلی خود شده ، از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد . در نتیجه این وصلت ، پیامبر(ص) با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود ، جنبه ی فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد . ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه بود . اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله، در جهت آزادی اسیران گام نهاد . رسول خدا (ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران استفاده کرد که ازدواج از جمله ی آن است . جویریه و صفیه کنیز بودند و پیامبر این دو را آزاد کرد ؛ سپس با این دو ازدواج نمود ـ تا به این وسیله مسلمانان بیاموزد که می توان با کنیز ازدواج نمود. جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا (ص) قرار گرفت. آن حضرت وی را آزاد و سپس با وی ازدواج نمود. این کار حضرت به الگویی برای یاران و صحابه تبدیل شد و آنان تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق را که حدود دویست نفر بودند ، آزاد کردند ..بنابراین، یکی از حکمت های ازدواج های متعدد پیامبر (ص) آزادی کنیزان بود. پیامبر (ص) با این کار به مسلمانان یاد داد که می توان کنیز را آزاد و سپس با وی ازدواج کرد .ابن اسحاق، که کهن ترین سیره نویس است، : می نویسدهمسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود و یازده نفر را به خانة خویش برد. دو نفر در هنگام حیات آن حضرت دار فانی را وداع کردند و در هنگام رحلت آن بزرگوار نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند. ( سیرت رسول خدا (ص) ، ترجمه سیره ابن اسحاق، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، ص 549) بدون شک نظر اسناد قدیمی تر برای ما معتبرتر است پس باید تعداد کل ازدواجها را ۱۳ بدانیم که حضرت محمد(ص) دو تن از ایشان را نیز بدون نزدیکی بازگرداندند. با توجه به آن چه ذکر شد، بدون کوچکترین تردید می توان فهمید که همسرگزینی های پیامبر(ص) جنبه ارضای غرایز نفسانی و خوش گذرانی نداشت، زیرا: 1. اگر پیامبر(ص) در پی ارضای غرایز نفسانی بود، می باید در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد؛ این غریزه از آغاز بلوغ خودنمایی می کند و کم کم قوی تر می شود و از سن سی و پنج یا چهل سالگی رو به کاهش می نهد، در حالی که پیامبر اسلام (ص) تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکرد و پس از آن نیز با زنی که در گذشته دوبار شوهر کرده بود، و از آن دو فرزندانی داشت و پانزده سال از وی بزرگ تر بود، ازدواج کرد و تا آخرین لحظه عمر این همسر، حدود بیست و پنج سال با وی زندگی نمود، بدون آن که با زن دیگری رابطه زناشویی برقرار سازد و تا سن پنجاه و سه سالگی، جز یک همسر نداشت؛ این در شرایطی بود که تعدد زوجات در آن محیط امری عادی محسوب می شد. پیامبر (ص) در دورة جوانی، همة آن چه موجب جلب توجه زنان می شود مانند زیبایی، شخصیت فامیلی، شهرت و ... دارا بود. با این همه حضرت در پی کام گیری از زنان نبود و در طول زندگی خویش عفیف و پاکدامن بود. این پاکدامنی و اکتفا به زنی بیوه و بزرگسال در عهد جوانی، با واژه هایی چون زن بارگی و... ناسازگار است.علاوه بر این، اگر رسول گرامی اسلام (ص) در این باره کوچک ترین ضعفی می داشت، دشمنان آن حضرت برای ضربه زدن به وی، از توسل به آن فرو گذار نمی کردند. پاکدامنی و خویشتن داری پیامبر(ص) به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان نیز به خود اجازه نمی دادند تا ایشان را به خلاف آن متهم نمایند. «جان دیون پورت» می گوید: «آیا ممکن است مردی که به شهوت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی محسوب می شد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟! ( فرازهایی از اسلام، ص 1749 2. اگر آن حضرت زنباره بود، باید جهت گیری وی در گزینش همسر رنگ رخسارة آنان می بود و با زیباترین دوشیزگان که در اوان جوانی به سر می بردند، ازدواج می کرد، نه زنان بیوه و یتیم دار. همة زنان پیامبر(ص) ـ به جز «عایشه» ـ بیوه بودند و برخی چون ام سلمه به دلیل بزرگسالی علاقه ای به ازدواج و شوهرداری نداشت. براساس گزاراش های تاریخی، آن حضرت در حالی با «ام سلمه» ازدواج نمود که وی پیرزن بود که به ازدواج رغبتی نداشت و از شوهر درگذشتة خویش فرزند یا فرزندانی داشت. نیز آن حضرت با زینب بنت جحش پنجاه ساله یا با میمونه پنجاه و یک ساله ازدواج نمود. 3. ماهیت زندگی کسانی که با انگیزة ارضای غرایز حیوانی و کامیابی از زنان به ازدواج های متعدد رومی آوردند، این است که به زرق و برق و تجملات و زینت زنان و رفاه و مانند آن رو می آورند، در حالی که سیرة و روش زندگی رسول خدا(ص) خلاف این است. پیامبر(ص) در برابر درخواست همسران خویش درباره زرق و برق زندگی و زینت زنان، نرمشی از خود نشان نمی داد. و آنان را بین ادامه زندگی ساده با پیامبر (ص) و طلاق مخیر می کرد. (ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص286 )علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «داستان تعدد زوجات پیغمبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود؛ چه آن که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستی آن حضرت منافات دارد». (محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، عقیقی بخشایشی) 4. دو نفر از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند؛ اگر هدف پیامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بودن از این دو کنیز بدون ازدواج نیز ممکن بود؛ با این تحلیل ازدواج بی فایده بود. بنابر آن چه ذکر شد، در تفسیر و تحلیل ازدواج های پیامبر اسلام(ص) جایی برای شهوت گرایی و میل به خوش گذرانی وجود ندارد. برخی از این روایت پیامبر(ص) که فرمود: من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم، بوی خوش، زنان و نماز که نور چشم من است، نتیجه گرفته اند که ازدواج های پیامبر(ص) در سنین آخر زندگی، جنبه شهوانی داشت، در حالی که این برداشت و تحلیل، با شواهد تاریخی همسو نیست، بلکه وضع اجتماعی ـ فرهنگی شبه جزیره عربی به گونه ای بود که زن را خوار و بی ارزش می پنداشتند، و علاقه ای به دختر نداشتند و هرگاه از تولد دختری خبردار می شدند، به سوی زنده به گوری دختران گام بر می داشتند. (سوره احزاب، آیه37) نسل دختری خویش را قبول نداشتند و ...، آن حضرت در برابر این همه ظلم و ستم به زنان، به مبارزه برخاست، زنده به گوری دختران را گناهی بزرگ و نابخشودنی بر شمرد، به زنان ارزش و احترام داد و در پیشگاه خداوند معیار تقرب و برتری را تقوا قرار داد، نه جنسیت، و کوشید تا با طرق ممکن آن وضع ناشایسته را برطرف نماید. آن حضرت در همین مسیر تبعیض زدایی و شخصیت دادن به زنان می فرماید که من زنان را دوست دارم و این دوستی را در کنار دوستی و علاقه به نماز قرار می دهد.بنابراین نباید این دوستی را با شهوت گرایی و زنباره بودن خلط نمود. افزون بر این، رسول گرامی اسلام (ص) خواسته است که با این روایت و روایات مشابه به مسلمانان بقبولاند که آیین اسلام با رهبانیت و ترک زنان همسو نیست، بلکه یک مسلمان، هم باید ازدواج کند و از بوی خوش استفاده کند و هم به عبادت خداوند بپردازد و نماز بخواند.در گزارش های تاریخ اسلام آمده است که چند نفر از اصحاب به منظور تزکیه نفس و و جلب رضای خداوند، آمیزش با زنان را برخود حرام نمودند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) از تصمیم آنان با خبر شد و جریان را به اطلاع پیامبر (ص) رسانید، حضرت به میان اصحابش رفت و فرمود: «اترغبون عن النساء انی اتی الناس و آکل بالنهار و انام باللیل فمن رغب عن سنتی فلیس منی»؛ آیا زنان خود را ترک گفته اید و از آنان اعراض کرده اید؟ من نزد زنان می روم، روز غذا می خورم و شب را می‌خوابم و هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست.(الابطال، ص108، به نقل از همسران پیامبر(ص)،ص81 کوتاه سخن این که روایات مربوط به محبت زنان را می توان با دو هدف ترک رهبانیت و طرد فرهنگ جاهلی تفسیر نمود. کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید. با دقت در چند نکته، این سخن را بهتر می توان پذیرفت. در شرایط سخت و بحرانی، رسول خدا(ص) به ازدواج های متعدد روی آورد؛ به ویژه پس از جنگ احد که نتیجة آن برای مسلمانان بسیار ناگوار بود، پیامبر (ص) پس از این جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.پس از فتح مکه که نقطة پیروزی درخشان مسلمانان، بلکه نقطة عطفی در تاریخ صدر اسلام محسوب می شود، پیامبر اسلام(ص) دیگر ازدواج نکرد و آخرین ازدواج پیامبر(ص) در جریان عمرة القضا در سال هفتم هجری بود. رسول خدا (ص) تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به این امر خدا پسندانه تشویق ننمود، بلکه در عمل نیز به تشویق مسلمانان اقدام نمود و خود در نگهداری از یتیمان و بیچارگان پیشگام شد و زنان بیوه و بی سرپرست و یتیم دار را با پیوند زناشویی به خانة خویش برد و در این کار برای دیگران الگوی پسندیده ای شد. این بهترین راه برای حل مشکل زنان محسوب می شد؛ چرا که زنان مؤمن بی سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام، نمی توانستند به نکاح مردان کافر در آیند. و همچنین ماندن پیش خانوادة خود که کافر بودند، به مصلحت نبود.آری با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزشهای اسلامی، پیامبر(ص) بهترین راه حل ممکن را برگزید؛ در حالی که دشمنان پیامبر (ص) به رهبری ابوسفیان، تلاش می کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا (ص) مشکل اقتصادی پیامبر(ص) را بیشتر کنند، رسول خدا(ص) دختر بیوه ابوسفیان را به خانة خویش برد. گیورگیو دانشمند مسیحی می نویسد: محمد(ص) با جویریه ازدواج کرد؛ یارانش به این عمل با تعجب نگریستند و رفتار پیامبرشان را نپسندیدند، از فردای آن روز عده ای کم کم به اصل اقدام پی بردند و وقتی پیامبر(ص) یاران و جنگجویان را خواست و از آنان سؤال کرد که آیا روا می دانند که پدر زن رسول خدا (ص) برده باشد؟! سپس تمام افراد بنی مصطلق آزاد شدند. (سوره احزاب، آیه37) برخی زنانی که مسلمان بودند، به دلیل مرگ، شهادت یا ارتداد شوهران بی سرپرست می شدند و زندگی برای آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه دختر ابوسفیان. رسول خدا(ص) وقتی از مشکل وی با خبر شد، با وساطت نجاشی پادشاه حبشه با وی ازدواج کرد و در حالی که مهریه دیگر زنان پیامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهریة ام حبیبه را چهار صد دینار، یعنی ده برابر مهریه دیگر زنان قرار داد که این خود نشان می دهد که پبامبر (ص) می خواست با این ازدواج وی را نجات بدهد و از غلتیدن وی به دامن بستگان مشرک و کافر جلوگیری کند و از شدت نگرانی وی، از مصیبت های رسیده بکاهد. در اسلام پسرخوانده حکم پسر واقعی را نداردو زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست، در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را به پسر خوانده سرایت می دادند و زن وی بر مرد محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد. (تفسیر المنار، ج4، ص370، به نقل از همسران رسول خدا(ص)، ص77) رسول خدا (ص) به دستور خداوند سبحان با زینب بنت جحش، همسر مطلقة زید بن حارثه پسر خواندة خود، ازدواج کرد تا مسلمانان به روشنی تمام بدانند که این حکم جاهلی باطل اعلام شده است؛ (تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 116 به بعد) چه بسا ممکن بود که اگر این ازدواج رخ نمی داد، زیدبن حارثه بعد از رحلت پیامبر(ص) به عنوان پسر پیامبر (ص) مطرح می شد و مسیر وراثت، امامت و خاندان پیامبر تغییر می کرد. ممکن بود که به زید بگویند تو وارث رسول خدا هستی و تو باید خلیفة مسلمانان بشوی یا خلافت حق تو است وبه هر کس می خواهی محول کن ویا... . از جمله فواید این ازدواج، افزون بر جلوگیری از خطر احتمالی مذکور این است که دو حکم و سنت جاهلی را باطل کرد؛ یکی حرمت ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده و دیگری سنت زشت شمردن ازدواج با همسر مطلقه یک غلام آزاد شده. کوتاه سخن این که ازدواج های پیامبر(ص) به دلایلی که ذکر شد، به هیچ عنوان جنبة خوش گذرانی و شیفتگی به جنس مخالف نداشت، بلکه آن حضرت ازاین ازدواج ها اهداف والایی را دنبال می کرد؛ برای نمونه: ـ ازدواج با خدیجه به دلیل آینده، ایمان و فداکاری خدیجه و بهترین ثمره، این پیوند وجود اطهر صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) و بقای نسل آن حضرت از این طریق بود. ـ ازدواج با سوده دختر زمعه به دلیل رفع پریشانی و نجات وی از افتادن در دامن قبیله کافر، حفظ ایمان و رهایی از آزار خانواده مشرک.ـ ازدواج با عایشه به دلیل جلب توجه ابی بکر و تحکیم روابط با قبیله بزرگ تیم.ـ ازدواج با حفصه به دلیل وصلت با قبیله بزرگ عدی و رفع نگرانی عمر برای بی سرپرستی دخترش حفصه.ـ با زینب بنت خزیمه ، برای حفظ آبرو و مفتخر شدن وی به مقام ام المومنین؛ چرا که وی از زنان نیکوکار بود، به همین دلیل در جاهلیت وی را ام المساکین (مادر مسکینان). لقب داده بودند.ـ ازدواج با ام سلمه به منظور جبران زحمتهای وی و رفع نگرانی و سرپرستی از یتیمان او.ـ با زینب بنت ججش، به دلیل طرد و باطل کردن حکمی از احکام نادرست جاهلی، درباره زنان پسرخوانده.ـ با جویریه به دلیل تحکیم مبانی اسلام در قبیله بنی مصطلق، آزادی اسیران جنگی به صورت داوطلبانه و تعلیم این روش که می شود کنیز را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. ـ با ام حبیبه دختر ابوسفیان، به جهت رفع پریشانی، سرپرستی و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن خانواده مشرک و دشمن با مسلمانان و نیز هدف سیاسی کاستن از دشمنی آنان با مسلمانان.ـ هدف از ازدواج با صفیه به منظور نجات زن، وصلت با بنی اسراییل، تعلیم این روش که می توان کنیز را آزاد کرد و با وی ازدواج نمود و به گفتة رشید رضا، حکمت عمومی ازدواج های آن حضرت، براساس مصالح و حکمت هایی بود که در انجام ماموریت الهی به آنها نیازمند بود و اگر هدف عیش و نوش و شهوت رانی بود، همانند ملوک و سلاطین امرای جهان، به جای این همه زنان سالخورده و بیوه، از دختران دلربا و زیباروی اختیار می کرد. (تاریخ تمدن اسلام و عرب ، ص124( پرفسور آنه ماری شیمل می گوید: «اغلب فراموش می کنیم که محمد بیشترین بخش عمر خود را با یک همسر و آن هم با خدیجه ای بسر برد که 20 سال از او بزرگتر بود.» هم او می گوید: «ازدواج های چند گانه پیامبر، نه تنها دلیل بر ضعف او در برابر نفس که نشانه فطرت سروری اوست پیامبر قدیسی نیست که از دنیا کنار گرفته باشد محمد بدین طریق زندگی دنیوی را قداست بخشید.». موفق باشید
4807
متن پرسش
سلام مجدد استاد عزیز جانم فدای شما که هیچ گاه در صبر و تواضع و ادب و منطقتان خللی پیدا نمی‌شود و سوال از شما همیشه مایه‌ی انبساط روحی و یادگیری است. در پاسخ سوال 4772 فرمودید: «می‌فرمایید «مگر گفتمان آقای احمدی‌نژاد جدا از شخص ایشان به‌وجود می‌آید» فراموش نفرمایید این گفتمان، همان گفتمان انقلاب و امام بود که آقای احمدی‌نژاد همچون سربازی فداکار و بر عکس دولت‌های قبلی آن را به صحنه‌ی اجرایی کشور آورد.» بنده کاملا این را می‌پذیرم که گفتمان آقای احمدی‌نژاد همان گفتمان انقلاب و امام بود اما همان طور که خود حضرت عالی بهتر از بنده می‌دانید گفتمان امام صرفا یک بحث تئوریک نیست و تحقق آن نیاز به مجاهدت عملی دارد. به نظر بنده علت دستاوردهای آقای احمدی‌نژاد برای کشور بیشتر به بعد عملی بسیار قوی ایشان بر می‌گشت. آن زهد و خلوصی که از دیرباز در زندگی شخصی ایشان وجود داشته، آن ارادت ومعرفت عمیق و تأثیرگذار به امام زمان (عج) که معلوم است صرفا یک حرف شعاری نیست، آن عشقی که ایشان به نوع انسان و مردم و محرومین داشتند، و همین معرفت به اسلام و امام زمان و عشق به مردم بود که نیروی محرکه‌ی ایشان در سفرهای استانی و سیاست خارجی و داخلی بود که منشأ برکات فراوان شد، و آن نگاه تحلیلی دقیق و آن ادبیات فطری عمیق ایشان نسبت به مسائل بشری که حتی روشنفکران خارجی را به تحسین و شگفتی وا می‌داشت و شما بهتر از حقیر می‌دانید که این خصایل به سختی به دست می‌آید و بسیار سخت‌تر به طور توأم در یک فرد جمع می‌شود. بنده حرفم این است که چگونه می‌توان به همچین شخصیتی که تا همین الان هم قدر و منزلتش شناخته نشده و به شدت مظلوم قرار گرفته پشت کرد و ایشان را تمام شده انگاشت؟ معرفی آقای مشایی دلیل شما است؟ حرف من این است مگر ایشان جرمی مرتکب شده؟ مگر منعی از لحاظ اخلاقی و قانونی و شرعی در این زمینه وجود داشته؟ آیا این که ایشان امتداد گفتمان انقلاب را با تمام جامعیت و خلوص آن فقط از طریق آقای مشایی که همفکر ایشان هستند و از تجارب ایشان برخوردار هستند میسر می‌دیده خطا است؟ بر فرض که بنا به نظر حضرت عالی آقای مشایی به علت مسائلی که علماء برای ایشان ایجاد کردند این توانایی را نمی‌داشت اما این ضعف علما و تفکر دوستان جبهه پایداری است نه جرم آقای احمدی نژاد! بنده معتقدم به مراتب بیشتر از بعضی از حرکات آقای احمدی‌نژاد که اگر خودمان را جای ایشان و شرایط سخت ایشان بگذاریم شاید برای آن حرکات هم توجیه پیدا کنیم، بی‌مهری و کم‌لطفی ما و کمکاری ما در تبیین شایستگی‌های خاص آقای احمدی‌نژاد باعث گم شدن هشت سال ایشان می‌شود هر چند بنده معتقدم این هشت سال گم‌ناشدنی است و تاریخ حقانیت ایشان را اثبات خواهد کرد. اما ما باید تصدیق کنیم که چه قدر به شخص آقای احمدی‌نژاد مدیونیم و چه قدر بازخوانی عملکرد هشت ساله‌ی ایشان برای خود ما مفید است و پشت کردن به ایشان آن هم در حالی که ایشان هشت سال مظلوم بوده و این مظلومیت رو به افزایش است جز یک بی‌انصافی و گناه بزرگ در حق آقای احمدی‌نژاد و در حق گفتمان انقلاب اسلامی و در حق خودمان نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید موضوع بسیار حساس و دقیق است، شاید در جواب سؤال شماره‌ی 4806 تا حدّی موضوع روشن شده باشد. ولی همان‌طور که عرض کردم موضوع بسیار حساس است و به این موضوع هم فکر کنید؛ راستی آقای احمدی‌نژاد خود را فدای آقای مشائی کرد و یا این‌همه نیروهای انقلاب را؟ آیا امکان این‌ راکه آقای احمدی‌نژاد در تشخیص آقای مشائی اشتباه کرده است را می‌دهید؟ آیا در این مورد هم ما باید به دنبال آقای احمدی‌نژاد راه بیفتیم؟ موفق باشید
2525
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید من در نماز میفهمم چه اذکاری میگویم ولی همزمان هم بصورت ناخوداگاه در ذهنم افکار می اید چه راه حلی برای دفع افکار هست؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: آمدن آن افکار در اختیار شما نیست ولی دنبال‌کردن آن‌ها در اختیار شما است. سعی کنید در رجوع دوباره به نماز آن افکار و خطورات را دنبال نکنید تا پس از مدتی إن‌شاءالله ذهنتان از آن‌ها آزاد شود و رجوع بهتری به خدا پیدا کنید. موفق باشید
195

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم. اینجا همیشه به یادتان هستم. همیشه دعایتان می کنم. از اینکه خداوند توفیق همنشینی با شما را به من داد بسیار خوشحالم و از خداوند می خواهم این نعمت را بر من تمام کند و در قیامت هم همنشین شما باشم. اینجا واقعاً درک می کنم که شما چقدر باعث رشد ما شده اید. در اینجا جلسات متعددی پیرامون فلسفه و عرفان و غربشناسی شرکت می کنم و همیشه به یاد شما هستم. شاگرد کوچک شما محمد فاطمی پور
متن پاسخ

گفت: از دوست چه دیدی که چنین مسروری؟
گفتم: از دوست همین بس که زما یاد کند
موفق باشید: طاهرزاده

10394
متن پرسش
سلام: با توجه به کراهت خواندن و گوش دادن شعر در شب جمعه تا حدی که که گویند نماز مورد قبول واقع نمی شود اگرچه شعر بر حقی باشد، در ایام محرم در شب جمعه که اشعار زیادی به عنوان روضه خوانده می شود تکلیف مداح و مستمعین از نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید دید ترجیح آن مستحب است یا کراهت آن. خود مرحوم شیخ عباس که در مفاتیح این توصیه‌ی به‌جا را می‌کنند در ذیل زیارت امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌علیه» روز جمعه شعری را آورده. زیرا دیده عظمت ارتباط با حضرت با این شعر، آن کراهت را دفع می‌کند. موفق باشید
8159
متن پرسش
با سلام وقتتان بخیر استاد من و نامزدم در نحوه ی برگزاری مراسم عروسی دچار مشکل شدیم ،نمی دونیم چی درست و چی درست نیست،تا چه حد به خانواده و خواسته های آنها توجه شود ؟مثلا در مورد فیلبردار و عکاس میگن همه خانم است اما ترس از اینکه زمان درست کردنش دست آقا باشد، برای انتخاب لباس عروس و اینکه میگن باید آلبوم را نگاه کنند و نظر دهندوموارد مشابه زیاد دیگه ما را دچار سردرگمی زیادی کرده است.لطفا در مورد حدو حدودی که باید رعایت شود و چی را حذف کنیم چی داشته باشیم ما را راهنمایی کنید.ممنون از لطفتان
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تا می‌شود باید از این تشریفات کم کنید و احتیاط لازم را در همه‌ی موارد انجام دهید وگرنه فردای قیامت وبال گردن‌تان می‌شود. هرچه می‌توانید حذف کنید، حذف کنید تا محبت الهی برایتان پایدار بماند. موفق باشید
4570
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار جناب طاهرزاده اگر ممکن است منبع و یا منابعی جهت راههای عملی تربیت فرزندان در اسلام معرفی بفرمایید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این در تخصص بنده نیست، بنده همان کلیات را می‌دانم که در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» شرح داده‌ام. یا باید خودتان آن کلیات را کاربردی کنید و یا از افرادی که به روش تجربی آن کلیات را کاربردی کرده‌اند، استفاده نمایید. کارشناسان رادیو معارف ( مثل آقای دهنوی و آقای تراشیون) خوب‌اند. موفق باشید
1918
متن پرسش
سلام علیکم! در رساله های مراجع آمده اگر در هنگام صحبت و مشاهده نامحرم خوف مفسده و افتادن به گناه افتادن باشد باید اجتناب شود و گرنه اشکال ندارد. حال این مفسده دقیقا یعنی چه؟! چون که اگر مفسده و گناه را صرفا استمناء و زنا بدانیم آنوقت می توان گفت خیلی از این صحبت ها مخصوصا آن صحبت هائی که در مکان عمومی است این مفسده را ندارد. چون واقعا مثلا چند کلام صحبت با نامحرم یا در خیلی از موارد نگاه به نامحرم موجب استمناء و زنا نمی شود. اما اگر بخواهیم دامنه مفسده را آنچنان وسیع در نظر بگیریم که حتی مثلا اینکه ممکن است بعد از صحبت با نامحرم انسان تا چند دقیقه بعد از آن صحبت نیز به فکر نامحرم باشد یا مثلا حتی اینکه مقداری دل انسان در هنگام صحبت بلرزد و ... آنوقت باید گفت شاید بالای 95% مکالمات اینچنین وضعی داشته باشند و طبق این مبنا تقریبا باید گفت بطور مطلق مرد و زن نامحرم نه به هم نگاه کنند نه حتی با هم صحبت کنند. حتی طبق این مبنا مثلا اگر در خیابان زنی از ما آدرس سوال کرد نیز نباید به او جواب داد. یا مثلا زن حتی برای خرید به سر مغازه نیز نباید برود. مخصوصا مغازه ای که صاحب مغازه جوان باشد. یا طبق این مبنا زن باید کلا در خانه بنشیند. یا حتی به اخبار تلوزیون که مجریش زن است نیز نباید گوش داد. فیلم ها که دیگر جای خود دارد. فیلم خارجی که دیگر اظهر من الشمس است. طبق این مبنا حتی مثلا طلبه های مجرد در فقه کتاب النکاح را نباید بخوانند چون بالاخره ذهن جوان را بخود مشغول می کند. علاوه بر کتاب النکاح مثلا مبحث دماء ثلاثة را از کتاب الطهارة، مباحث مربوط به اماء در ابواب مختلف فقه را نیز نباید بخوانند چون ذهنشان مشغول می شود. حتی طبق این مبنا شاید بشود گفت مجرد برخی آیات قرآن را نیز نباید بخواند. آن آیاتی که از حوری و قاصرات طرف و حورات مقصورات و .... صحبت می کند چون موجب دلمشغولی می شود. یا مثلا سوره یوسف آیات مربوطه را نیز نباید بخوانند. حتی بنده یک فایل از بخشی از سخنرانی علامه حسن زاده حفظه الله را گوش می دادم در آنجا به مناسبتی یک زن تقاضای صلوات از مردم کرد. علامه حفظه الله البته مودبانه اما به شدت به زن تذکر دادند که زن نباید در حضور نامحرم اینچنین حرف بزند. در حالی که واقعا در یک همچون مجلسی آنهم تقاضای صلوات به هیچ وجه مفسده ای ندارد. در مجموع بصورت مفصل و کامل و موردی در این مورد بحث کنید که این مفسده دقیقا یعنی چه؟! و حدودش کجاست؟! و طبق تعریف شما از مفسده به نظرتان در چه مواردی صحبت با نامحرم مفسده دارد و در چه مواردی ندارد؟! البته لطفا یک جواب عمقی و بر اساس مبانی ناب اسلامی بدهید نه آن جوابهای معمولی و سطحی که در همه سایت ها و سخنرانی ها وجود دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسلّم منظور از مفسده در ارتباط با نامحرم، همان نوع دوم است ولی باید توجه داشت حتّی برای یک جوان در حال عادی این‌طور نیست که اگر نامحرمی از او مثلا آدرسی بپرسد دل او بلرزد مگر این‌که او از تعادل اولیّه‌ای که عموم انسان‌ها دارند به جهت غلبه‌ی خیالات (به هر دلیلی که غلبه کرده‌است) خارج شده و صورت‌های ذهنی که خودش به ایجاد آن‌ها دامن زده همواره مدّ نظرش باشد و در برخورد با نامحرم برای او تداعی شود. چنین افرادی برای درمان خیال نامعتدلشان باید از ایجاد زمینه‌های رجوع به صورت‌های نامناسب خودداری نمایند تا به مرور خیالاتشان به حاشیه رود و تعقّل به صحنه آید. در مورد ادب خیال می‌توانید به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» مراجعه نمایید. موفق باشید.
13929
متن پرسش
سلام علیکم. ببخشید دوباره مزاحم اوقات استاد شدم. عرضم به محضرتان مشورتی دوباره بود. استاد. بنده بیست سال سیر کردم بی استاد و فقط با مشورت جلو بردم کار را. با اسفار جلو بردم. با فصوص بسیار خوب جلو بردم کار را. دائم با اساتید در ارتباط بودم به صورت مشورتی. همانطور که عرض کرده بودم احساس رکود در سیر می کنم. البته می دانم که احساس است. چون بعضی وقتها در این قبض و بسط حالی خوش هم دست می دهد. قبلا کمتر بود. ولی الان محجوبیت بیشتر شده. از طرفی ترس دارم. از طرفی هم آن قائده را می دانم: (با صد هزار جلوه برون آمدی تا با صد هزار جلوه تماشا کنم تو را). می دانم با جلوات دیگر می آید . اینها را متوجه هستم ولی گویا فنا و بقا بعد از فنا هم هست. خب اگر اینگونه است پس باید برای آن منزل آماده شد. از آنجایی که (صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق \ نیست فردا گفتن از شرط طریق) به این فکر افتادم سریعا کسب چاره کنم و به دنبال ادامه راه باشم. چون نمی خواهم این طعم شیرین را که بعضی وقتها سراغم می آید از دست دهم. آنقدر شیرین است که وقتی این حالت می رود باز هم تا چند وقت متحیرم... استاد، مرا ببخشید اینقدر راحت می نویسم و می گویم. چون علاوه بر این که شما را استادم می دانم، شما را به عنوان دوستی می دانم که بسیار راحت با او درد دل کنم. البته اگر کنارتان بودم فکر نکنم به این راحتی حرف می زدم. اینجا راحت تر حرف می زنم. استاد بنده درسته اسفار و فصوص خواندم درسته که کتب عرفانی بسیار خواندم ولی الان کمی تحیر دارم و نمی توانم تشخیص بدهم کدام منزلم. کجا هستم. بسیار تعجب آور است ولی شده دیگر. آنقدر فکرم شده آمدن حال او که تقریبا تمام نمازهایم با گریه است. چون در نماز دری باز می شود و عنایتی می شود ولی افسوس که بدن طاقت ندارد که زیاد در نماز بماند. و وقتی هم که امام جماعت می ایستم مردم طاقت ندارند. و بالاخره باید نماز را تمام کنم. اگر دست خودم بود دائم در نماز می ماندم اگر شدنی بود. استاد بسیار متحیرم. یک خواسته از شما دارم و چند سوال. 1. از شما به عنوان شاگرد خواهشمندم اگر می شود کمی در مورد حالاتم توضیح دهید و بگویید در چه منزلی ممکن است باشم. البته اگر باشم..! (از اصطلاحات عرفانی استفاده کنید هم متوجه می شوم، شما هم وقتتان کمتر گرفته می شود). 2. استاد بنده گمان می کنم راه دارد پیچیده تر می شود و شیرین تر. چون راه ها یک به یک بسته می شوند و یک راه می ماند آن هم خود ذات اقدسش. احساس می کنم دیگر استاد بگیرم بهتر است. به نظر شما به چه کسی رجوع کنم؟ استاد تحریری. استاد فیاض بخش. استاد صمدی. استاد یزدان پناه . استاد رمضانی. کدام را می شناسید معرفی کنید ممنون می شوم. 3. در مورد شهوداتی که رخ می دهد چه سمعی چه بصری و... از کجا می توان تشخیص داد که حقیقت دارد یا خیر. یا کدام شهود بخاطر چیست؟ التماس دعای رفع موانع داریم. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود جنابعالی با توجه به کتاب «منازل‌السائرین» که یک مجتهد در این رابطه در آخر عمر آن‌را تنظیم کرده؛ متوجه خواهید شد. مثلاً در یقظه در مرتبه‌ی مرید هستید که رجوع به حق دارد، یا در مرتبه‌ی خاصّه می‌باشد که شهود نسبت به حق دارد یا در مرتبه‌ی ثالث یقظه یعنی مرتبه‌ی خاصة الخاصه می‌باشید که مقام «بقاء بعد از فنا» است. در سایر منازل نیز قضیه به همین شکل است 2- همه‌ی عزیزان نامبرده را تا حدّی می‌شناسم. به نظرم اگر در معرفت نفس کار کرده‌اید و به عنوان مثال موضوعات کتاب «خویشتن پنهان» را در حین مطالعه، تصدیق قلبی می‌کنید؛ بهتر است با نگاه آقای یزدان‌پناه جلو بروید، ولی خودتان مسئول خودتان باشید. موفق باشید

2245

نکات اخلاقیبازدید:

متن پرسش

باسلام و دعای خیر حضور استاد گرانقدر در مراسم اعتکاف ماه رجب سال جاری با عنایت خداوند متعال وپس از توصیه جنابعالی به انجام دستور حضرت ایت اله حسن زاده آملی جهت رفع خطورات ذهنی در روز بعد از اعتکاف انچنان لذت معنوی برایم حاصل شد که قابل توصیف نیست ولی با گذشت زمان ان حالت کمرنگ شد،این خطورات که عمد تاً در قضاوت نسبت به بنده گان خدا وکسانی که در ظاهر مسائل شرعی را رعایت نمی کنند و این خطورات مزاخم حضور قلب هستند ،لذا خواهشمندم من را برای رفع آن و جهت حفظ حالت خلاصی از این حطورات راهنمایی فر مایید. با تشکر و توفیق روز افزون برا ی جنابعالی در راه نشر معارف اسلامی

متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی یاد گرفتیم خطورات که آمدند دنبال نکنیم انشاءالله به جایی می‌رسید که هر خطوراتی میهمان ناخوانده خواهد شد و می‌رود. دستور‌العمل آیت‌الله بهجت«رضوان‌الله‌علیه‌» را فراموش نکنید که فرمودند: «آن خطورات را دنبال نکنید و نگران آمدن آن هم نباشید تا مأیوس شوید». خوشحال باشید که خداوند لطف کرده به طوری که خطورات، شما را به دنبال خود نمی‌برد. موفق باشید.

350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز - 1- استاد در مورد کتابی در مورد نماز از خودتان، سوال کردم ازتان کتابی از امام خمینی بهم معرفی کردید، نام آن کتاب از خاطرم رفته است؛ می خواهم در مورد فهم نماز ، اعمال آن ، کلامی که بویژه در آن بکار می بریم آشنا شوم-درباره مفاهیم نماز. 2- استاد به نظرتان ترجمه چه شخصی یا اشخاصی - ترجمه قرآن و ترجمه نهج البلاغه - مناسب تر است به نظرتان، البته می دانم که نظرتان در مورد فهم زبان عربی و خواندن متن عربی است، اما اکنون این امکان برایم فراهم نیست، ضمن آنکه فهم زبان عربی ام هم در حال حاضر مناسب نیست. متشکرم -
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- کتاب آداب‌الصلواة حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نکات ارزنده‌ای در مورد نماز دارد. 2- هرکدام از ترجمه‌ها حُسن خود را دارند ولی روی‌هم‌رفته ترجمه‌ی آیت‌الله‌مکارم جهت قرآن و ترجمه‌ی مرحوم دشتی برای نهج‌البلاغه روان و قابل استفاده است. موفق باشید
نمایش چاپی