باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال شمارهی ۲۴۴۰۱ عرض شد. صورتهای انطباعی همان انعکاس نوری است که از طریق تطابق عدسی بر روی شبکیه میافتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ما آماده شدیم حقیقت مثل نور خورشید بر پنجرهی جان انسان تجلی میکند. ولی پنجره را باید از کدورات پاک کرد. منظور آن است که نمیتوان بدون آمادگی منتظر بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در هر حال چون نفس ناطقه مجرد است و هرگز نابود نمیشود بعد از انتقال از بدن به هرحال در برزخ خود زندگی میکند. ۲. در این مورد خوب است که به تفسیر آیت اللّه جوادی رجوع شود از آن جهت که بعضاً «علی» اشاره به وجه متعالی و در برگرفتگی میدهد و این در درون انسان رخ می دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم این بحث، عرضِ عریضی دارد. شاید اگر کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» مطالعه گردد به چشماندازی جهت تفکر در این موضوع بتوان ورود کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بنده با ایشان مأنوس نبودم، نمیتوانم در این مورد نظر بدهم. ولی کتب ایشان حکایت از کمال علمی و اخلاقیِ ایشان دارد. وجه دوم سؤال نیز برایم مقدور نمیباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جای خود به طور مفصل بحث شده است که آنچه از طریق انعکاس قرنیه به شبکیه میرسد طول موجی از نور است و از آن به بعد نیز از شبکیه تا مغز، انعکاسی از الکتریسته است و همهی اینها مُعدّات است تا نفس صورتی مطابق خارج ابداع نماید. اولین پیشنهاد بنده مطالعهی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» و سیری در آرشیو سؤالات در رابطه با معرفت نفس است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفیق! دیگه از ما نخواه که تا اینجاها بتوانیم ورود کنیم و بقیهی کارها معطل بماند. قصهی طرفی که رفته بود سلمانی تا استاد سلمانی موهای سفید او را از موهای سیاه جدا کند را که شنیدهای؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر متوجهی حضرت حق و اسم «علیم» او نباشیم، هر علمی موجب نوعی استکبار میگردد. ولی اگر علم حصولی و فلسفه را نیز جوابگویی به نوعی استعداد بدانیم که خداوند در انسان قرار داده؛ موضوع متفاوت میشود. ۲. به نظر بنده نباید در مورد تکنولوژی، تنها به دنبال یک اسم از اسماء الهی باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم نفس ناطقه از نظر وجودی شدیدتر از اشیاء مادی است ولی بحث بر چگونگی ادراک اشیاء خارجی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان از محسوسات از طریق حواس پنجگانهی خود که در خارج هست متأثر میشود و این امر موجب میگردد تا نفس ناطقهی او آمادهی ابداع صورتی شود که مطابق صورت شیئ خارجی است. در این رابطه فرقی بین واژهی «احساس» و «ادراک» نیست. زیرا در هر صورت به نحوی شیئ خارجی را احساس و ادراک کرده است مگر آنکه بگوییم احساس، آن قسمت از عملیاتی است که شیئ خارجی، نفس را متأثر میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد نتوانستم به نتیجهی روشنی برسم از آن جهت که حضرت ربّ العالمین با فطرت الهی که به انسانها عطا فرموده و گفته است: «لا تبدیل لخلق اللّه» تمام انسانها در نسبت با سلوک إلی اللّه شرایط مساوی باید داشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مطابق فرمایش حضرت امام رضا «علیهالسلام» هماکنون قیامت با تمام ابعاد آن موجود است. در این مورد خوب است به کتاب «معاد» که بر روی سایت هست، نظری بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم منظور این افراد درست مفهوم نمیشود زیرا درست است که بودنِ شیطان لازم است ولی این به معنای خوببودنِ شیطان نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دقت شود که علوم معرفتبخش اساساً به ظهور نمیآید مگر با صدق نیّت، وگرنه در حدّ محفوظات میماند و شخصیتی به انسان عطا نمیکند. ۲. فکر میکنم کتاب «معرفتِ نفس و حشر» ظرائف و نکات خفیّهی فراوانی را با شما در میان میگذارد. کتاب بر وری سایت هست. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: جناب استاد اگر خاطر شریفتون باشه سال نود و پنج در معیت شما مشرف به پیاده روی اربعین شدم و در حین سفر سفرنامه ای نوشتم که وقتی تقدیم شما کردم منت گذاشتید تقریظی بر اون نوشتید و فرمودید یا چاپش کنم و یا در فضای مجازی در معرض دید علاقمندان قرارش بدم. حقیقتش خیلی دنبال چاپش بودم منتها چون تمام هزینه اش بر عهده خودم بود توان مالی این کار را نداشتم. پارسال می خواستم قبل از اربعین در فضای مجازی نشرش بدم که به علت فوت مادرم روحیه این کار را نداشتم. اما اگه خود امام حسین قبول کنه با اجازه شما مدتیه در فضای اینستاگرتم و تلگرام با آدرس (hampayedel) همپای دل این سفرنامه را نشرش دادم. الان هم مزاحم وقت شریفتون شدم که اگه شما استاد تایید می فرمایید این پیام من در معرض دید سایر مشتاقین و عشاق حسین علیه السلام قرار بگیره شاید به این وسیله حتی یک نفر زائر به این جمعیت باشکوه و عاشق اضافه بشه. سایه لطف شما بر سر ما مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم سفرنامههایی که رفقا در راستای عشق به مولایمان حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» به نگارش درآوردهاند به یک معنا خودش نوعی زیارت به حساب میآید و ما را در فضای اُنس با امام میبرد. به همین جهت خوب است که رفقا با آن سفرنامهها مأنوس باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حرف درستی است. بیش از آن را باید به کتاب «معاد» رجوع فرمایید ۲. بهتر است اینطور بگوییم که هر بلا و شادی که سراغ انسان میآید، نفس انسان در بهوجودآمدنِ آن نقش دارد. آری! در این حالت این نفس انسان است که بالاخره با هویتهای مختلف با خودش بهسر میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال خودتان باید زندگی خود را در اختیار بگیرید و مطابق برنامهای که از طریق دین به خودتان میدهید؛ برنامههای قوهی واهمه را کنترل کنید. مؤمن باید برای هر چیزی تعریف داشته باشد حتی برای شبنشینی، نه آنکه بگذارد هرچه پیش آید، خوش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بحمداللّه در این مورد نکات ارزشمندی را به میان آورده است. کلیّت این مباحث را باید در آنجا دنبال کرد. در اینجا در حدّ جواب یک سؤال ما میتوانیم وارد شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این سخن درست نیست. مگر اسلام دینِ نژادی است که به خون اهمیت بدهد؟ ملاک، تقوای انسانها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز همین سخن درست است که رهبر حکیم و فرزانهی انقلاب متذکر میشوند. مأوای حقیقی و اصلی یک خانم، خانهی اوست میماند که مواظب باشیم با یک جملهی کلیشهای که مثلاً زن باید در خانهی خود بنشیند، او را از سایر فعالیتهایی که امروزه بعضاً در بیرون خانه است، محروم نکنیم. کتاب «زن و بازیابیِ هویت حقیقی» که حاصل بیانات رهبر معظم انقلاب است و کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» میتواند منشأ تفکر ما در این امر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسانها مایل و آمادهی شنیدن حقیقت باشند باید با آنها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزشهای دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله عليه» در دومين نكته از نكات نشانه هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنانكه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ كردن خود را داريد تا با بزرگ كردن خود از سبك شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِيالْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی اين تاريكى را بايد در جدالها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آنها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك وقت مى خواهيم حق نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسانها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب خواستن نيست، همچنانكه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحثهاى دقيق انسانشناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همینقدر بدانید که «مراء» ما را از گفتوگوهای ثمربخش محروم میکند. موفق باشید
[1] ( 2)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث دوم.
[2] ( 1)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.
[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد زیاد است و بعضی از این افراد از آنچه دیدهاند کتابها نوشتهاند. قبلاً عرض شد که نباید این نوع رؤیتها را ملاک و حجت برای بقیه پنداشت مگر در همان اندازه که خود فرد به مطالبی میرسد. آنچه میتواند ملاک و حجت ما باشد وَحی الهی است که از طریق پیامبران معصوم به ما میرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این رابطه نمیدانم. اساساً به نظر بنده به هیچ وجه علم نجومی که بخواهد در پیشبینی امور ورود کند را نمیتوان قبول کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظور شما از سوفسطاییگری و ایدهآلیست چیست؟ به هر حال انسان متوجه میشود معرفت او از خارج، معرفتی لغو و بیهوده نیست و به دنبال آن است که مبنای آن معرفت را بیابد. به نظر میرسد بهترین نگاه برای یافتن آن معرفت چیزی است که جناب صدرالمتألهین فرموده است. آیا کسی را می شناسید که سخن دیگری در این رابطه داشته باشد تا ما را نسبت به ارتباط وجود ذهنی و وجود خارجی و ارتباط با «واهب الصور» آگاه کند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان بر روی این سخن قسم خورد. یک نکتهی ذوقی است که نباید ذهن خود را مشغول آن کرد. بنده این سخن را از افراد متفاوتی شنیدهام و ربطی به آیت اللّه حسنزاده ندارد. موفق باشید