شهادت حضرت صادق علیه السلام تسلیت باد. امام صادق (علیهالسلام): إِنَّ اَلْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلاَ يَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلاِثْنَيْنِ لِصَاحِبِ اَلْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى اَلْعَاشِرِ فَلاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لاَ يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۴. ايمان همچون نردبانی كه از پلّه پلّه آن بالا میروند ده درجه است. پس كسى كه در پلّهٔ دوم است نبايد به آن كه در پلّه اول است بگويد: «تو هيچ ارزشی ندارى» تا برسد به پلّهٔ دهم. پس آن كه را از تو پایینتر است دور نينداز كه بالاتر از تو نیز ترا دور اندازد. پس اگر کسی را دیدی که یک درجه از تو پائينتر است، با نرمی و مدارا او را به سوى خودت بالا بیاور و چيزى را كه طاقت ندارد بر او تحميل نكن كه او را میشكنى و هر كس مؤمنى را بشكند، بازسازی او بر گردن خودش خواهد بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این تذکر فوق العاده مهم حضرت صادق آل محمد، مهم و مهمتر است زیرا وقتی انسانها در راه ایمان قدم گذارند همه برای ما مهم و ارزشمند میباشند و جایگاه هرکسی را در آن راه یعنی راهِ ایمان باید محترم شمرد. مشکل از وقتی شروع شد که راههای دروغینی پیدا شدند که اساساً راهی از ایمان به حساب نمیآیند مانند آنکه امثال آقای مهندس بازرگان خواستند دین را با علم نجربی تطبیق دهند و اصالت را به دادههای علم تجربی دادند. و یا به گفته استاد احمد فردید گمان کردند پیامبر خدا، دانشمند بزرگی است. و از این مشکل نباید غفلت کرد وگرنه از حضرت امام و رهبر معظم انقلاب که نماد ایمان در این تاریخ هستند غفلت میشود. باز برگردیم به روایت، و به مراحل ایمان مردم و احترام به همۀ آنهایی که در مسیر ایمان قرار دارند با درجات مختلف. بنده مادران شهدا را عاقلترین و ایمانیترین انسانهای این دوران میدانم. تذکری در آخر سؤال شمارۀ 39940 بدان پرداخته شده است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: خیلی ممنون میشوم در رابطه با تفکر در معماری و سکنی گزیدن راهنمایی بفرمایید. آیات ۴ و ۱۸ سوره فتح، از سکینه به عنوان عطای الهی از یاد شده است. «انزل سکینه». با توجه این مساله آیا می توانیم بگوییم سکنی گزیدن امری وجودی و تاریخی است؟ متنی کامل تری را در پیامرسان خدمتتان ارسال کردم خیلی ممنون راهنمایی بفرمایید تا تصحیح و تکمیل کنم. با تشکر از لطف شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مقالۀ «عمارت، سکونت، فکرت» از هایدگر متذکر میشود، موضوع سکنیگزیدن نسبتی دارد با حقیقت انسان و چون بشر مدرن نسبت به حقیقت خود گرفتار نوعی بیتفاوتی شده، عملاً نسبت به مسکن و معماری اصیل غفلت نموده به همان معنایی که میدان ظهور سکینۀ الهی را در میدان زندگیِ شخصی خود محدود و یا مسدود کرده. آن نوشته را که مرقوم فرموده بودید، دیدم. دغدغۀ خوبی در آن احساس میشود، حال مائیم و طلوع روحی که متوجه شود معماری چه اندازه مهم است و اهل تفکر در نسبت به آن فکر کردهاند و باز باید فکر کند. کتاب «مجموعۀ مقالات» مربوط به «نگاهی به شهر خلاق» را خدمتتان فرستادم. خوب است نگاهی به آن بیندازید. البته مسئله، بسیار مهمتر از این حرفها میباشد. موفق باشید
با سلام: ما گروهی از طلاب حوزه علمیه هستیم که قصد آشنایی اجمالی با مفهوم «دولت» به صورت عام و مفهوم «دولت اسلامی» به صورت خاص را داریم. عناوینی مانند: ارکان دولت، کارکردهای دولت، عوامل ناکارآمدی دولت، نقاط شکلگیری فساد در دولت، معنای اسلامی بودن دولت، راهکارهای محقق کردن اسلامیت در دولت، موانع پیشروی تحقق دولت اسلامی و... مد نظر ما میباشد. البته واضح است که یک کتاب واحد تمام این عناوین را در خود جای نداده است. اما ما به دنبال سلسله کتب، جلسات، همایشها و... میباشیم که بتوان در خلال آنها به آشنایی اجمالی از دولت اسلامی دست یافت. ما تا به حال - که البته مدت زیادی از شروع کارمان نمیگذرد - کتاب نظریه و نقشهی راه دولت اسلامی، اثر آقایان عرب اسدی و کشاورز را مطالعه کرده و جلسهای نیز با آقای عرب اسدی داشتهایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دولت یا به تعبیری «استیت» امر جدیدی است. همچنانکه «شهروند» امر جدیدی میباشد به همان معنایی که این سیاست است که سرنوشت انسانها را در دست دارد و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» خیلی زود متوجۀ این امر شدند و فرمودند: «والله همۀ اسلام سیاست است». به هر حال این موضوع، عرض عریضی دارد. در سلسه مباحث «جهان بین دو جهان» که در ۴ جلد تدوین شد، بعضاً به این موضوع پرداخته شده که خوب است با جستجوی واژۀ «شهروند» و «استیت»، نگاه به موضوع انداخته شود. کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» نیز افقی را در این مورد میتواند بگشاید. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: یکی از اساتید حوزه بر طبق برخی روایات در مورد حق همسر از جمله اینکه زن باید هر شب خود را عرضه کند این طور گفتند که زن نباید به تنهایی سفر زیارتی برود حتی با اذن همسر چون در این صورت در وظیفه اش کوتاهی نموده. بنده مدت هاست به همین دلیل از فیض زیارت محرومم. آیا بنده با وجود اذن همسر باید بخاطر همراهی با ایشان و اینکه تمایلی به زیارت ندارند، از این فیوضات محروم بمانم؟ در حالی که روح و جانم به شدت میل به زیارت دارد. با تشکر و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به ایمیل تان اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خود همسر راضی باشد چه اشکالی دارد. مگر سیرۀ علمای ما چنین نبوده است که بعضاً همسران آنها جدای از شوهرشان با رضایت آنها به سفر میرفتند. موفق باشید
با سلام و خداقوت خدمت شما استاد گرانقدر: دعاگوی شما هستیم و خدای رحمان را شاکریم که توفیق استفاده از مطالب شما را به ما داده است. با توجه به اینکه تقریبا بیش از ده سال است که مباحث شما را در قالب صوت یا تالیف دنبال می کنم و با توجه به سوالات و دغدغه ی خودم مسئله ای ذهن بنده را در سال های اخیر درگیر کرده است. در بسیاری از مباحث شما از جمله معرفت النفس اشاره به این نکته کردید که نفس انسان جنسیت پذیر نیست و زن بودن و مرد بودن به نفس راه ندارد. از آنجا که رشته تحصیلی بنده فلسفه اسلامی است و این موضوع هم دغدغه بنده بود برای درک بیشتر این مطلب در این زمینه در حال پژوهش هستم. از شما درخواست دارم بنده را راهنمایی بفرمایید تا بتوانم نظرات ملاصدرا و آیت الله جوادی آملی و علامه طباطبایی را در این مورد مطالعه کنم. بنده معلم هستم و با دختران نوجوان بسیاری کار تربیتی می کنم و این سوال اگر به طور دقیق برایم پاسخ داده شود کمک بزرگی در راستای تبیین به بنده کرده اید. دعاگوی شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آیت الله جوادی علاوه بر تذکر این امر در کتاب «زن در آینۀ جمال و جلال» که به راحتی میتوانید آن را بیابید، در دروس اسفار خود نیز متذکر این امر شدهاند. آری! نفس به همان معنای «و نفسٍ و ما سویها» زن و مرد ندارد و این غیر از آن است که هرکس در امکان ذاتی خود یا زن است و یا مرد، و خداوند آن امکان را وجود میدهد. به همان معنایی که جناب شیخ الرئیس فرموده است: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل اوجدها» خداوند ماهیت زردآلو را مستقیماً و حقیقتاً جعل نکرد بلکه در حقیقت وجود آن را جعل کرد و جعل به طور مجازی به ماهیت آن تعلق گرفته است» (بنا بر اصالت وجود). موفق باشید
سلام استاد عزیز: خدا قوت اجرتون با امام زمان و در پناه و نگاه ایشان باشید. خیلی ما در حق شما دعا میکنیم خدا خیرتون بده 🙏 من چند ساله کتابهای شما رو تدریس میکنم. گرفتار گناهان شیطان که بودم خودبینی ها و... الان احساس میکنم بیشتر از گذشته گرفتار عجب شدم و گاهی فکر میکنم انگار موثرم در وجود دیگران و از این حرفها انگار خودم رو چیزی میبینم. تصمیم گرفتم برای مدتی تدریس رو کنار بذارم و به خودم بپردازم احساس میکنم انگار بعضی از مباحث چون الان دیگه پیشرفته تر شدیم در قد و قواره ظرف وجودی من نیست و باید کناره بگیرم میخواستم من رو راهنمایی کنید چه کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما در هیچ حالی از وسوسههای شیطان و نفس امّاره جدا نیستیم و از این جهت باید در هر صحنهای که هستیم متذکر آن وسوسهها باشیم و با نظر به رحمت واسعۀ الهی و استقرار در تقوا، خود را از آن وسوسهها آزاد کنیم. آری! در کل، اشکال ندارد که به شرایطی فکر کنیم که در تنهایی خود، خود را بیشتر پاس بداریم. موفق باشید
سلام استاد: بعد از مرگ و انتقال انسان به ملکوت و باطن عالم، آیا برای جسم انسان که در قبر دفن میشود هم نفسی هست (یک نفس نباتی مثل سنگ و چوب که ما معتقدیم درجهای از کمال را دارد؟) چون این جسم هنوز درجهای از شعور را دارد چون ماده است و ماده مرتبه ای از وجود است؟ البته میدانم که یوم تبدل الارض غیر الارض یعنی با رفتن من نوعی از این دنیا به ملکوت کلا طومار دنیا برای من نوعی جمع میشود، اما برا بقیه که این واقعه دفن را میبینند و میخواهند معرفتی بیابند میتوان جسم را به خاطر ماده بودنش دارای نفس نباتی دانست یا آن دیگر ملحق به نفس نباتی ارض میشود؟ اگر نفس نباتی برای جسد بعد از انتقال نفس انسانی به ملکوت ثابت است آیا رابطهای بین این دو نفس وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نفس انسانی پس از موت، بیش از پیش در نزد خود حاضر میشود و در عین حال توجهی به بدن خود و محل دفن خود دارد و بدین لحاظ متوجۀ ظاهر خود میگردد و از وجود او بهره میبرد و بهره میرساند. موفق باشید
سلام علیکم: به نظر حضرتعالی علت یا علل اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) اکثر مواقع از نان و «نمک» به عنوان غذا استفاده می کردند، چه بوده است؟ چون همان طور که ما در کلمات عرشی و بلند ایشان تأمل می کنیم باید در افعال ایشان که ریشه در همان مقام متعالی ایشان دارد هم تدبر کنیم. آیا صرفاً به خاطر ریاضت نفس بوده؟ چون اگر فقط بحث ریاضت باشد می توانستند نان خالی بخورند. ولی چرا «نمک»؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. مهم آن است که با نظر به سیرۀ آن حضرت، سعی کنیم در استفاده از دنیا به همان اموری اکتفا نماییم که برای زندگی در دنیا کافی است. موفق باشید
« ای علی که جمله عقل و دیدهای / شمه ای واگو از آنچه دیده ای» سلام و عرض ادب خدمت استاد: به لطف خدا مشغول مطالعه و انس با کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» هستم. عجب غوغایی است کلمات امیرالمؤمنین «سلام الله علیه». در سرتاسر این کتاب متذکر هستید که این کلمات یک سلسله نصایح و کلمات عادی نیست. بلکه همواره از مقام و اَبری مافوق عرش ریزش و بارِش می کند. با انس با این حقایق عرشی و فوق عرشی، افق هایی از جنس نور و وجود همراه با احوالاتی خاص گشوده می شود و بر جان انسان می تابد و می بارد. ولی نگرانی و اضطراب از اینکه خدای ناکرده نتوانیم سبک زندگی خود را مطابق این معارف دلانگیز و بزرگ شکل دهیم همواره حقیر را آزار می دهد. می ترسم عقب بیفتم. چه کنیم استاد؟ از کجا بفهمیم در مسیر حرکت و شدن در این افق ها هستیم یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نسبتی فکر کنید که از طریق آن کلمات متعالی که از حضرت مولی الموحدین «علیهالسلام» صادر شده؛ با انسانی روبهرو میشوید که نهایت انسانیت شما میباشند و اینجا است که در آینۀ آن حضرت، خود را جستجو میکنیم امری که بشر امروز با توجه به اینکه خودش مسئلۀ خودش شده است، به دنبال آن است طالب انسانی که انسانیت را معنا کند. موفق باشید
یه سوال دارم از کتاب خویشتن پنهان: در صفحات ۲۳۹ و ۲۴۰ اشاره شده به اینکه اگر درجه وجودی انسان، شدید بشه که از عالم ملکوت هم بالاتر بره، قبض روح توسط خود خداوند انجام میشه و نه تجلی نور حضرت عزرائیل علیه السلام ۱۴ معصوم بزرگوار که درجه وجودیشون از همه بالاتر هست درسته؟ طبق این مطلب، خود خداوند قبض روحشون رو انجام میده درسته؟ اگر درسته پس اون موضوع که میگن حضرت عزرائیل علیه السلام به شکل پیرمردی اومدن و از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذن گرفتن برای قبض روح، چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با توجه به آن روایات که میفرماید خود خداوند اولیای خود را قبض روح میکند؛ میتوان به این نتیجه رسید که حضرت حق با نور قابض خود در جلوۀ عزرائیل «علیهالسلام» به ظهور میآید و این قبض، غیر از قبضی است که نسبت به بقیه پیش میآید که متوجۀ نور قابض حضرت حق نمیشوند. موفق باشید
سلام استاد خداقوت: یه جایی میخواندم که بخش حیوانی ما که شهوت ها و غرایز ما آنجاست بخش طفیلی وجود ماست و بخش انسانی ما و روح ما اصالت ما را شکل می دهد. میخواستم بدونم اگر جسم و غرایز آن مثل میل به خوردن و شهوت و ... طفیلی است پس چرا در بهشت هم به آن توجه می شود و وجود دارد؟ سوال دوم: شما در کتاب جوان و انتخاب بزرگ فرمودید که ورزش برای حاکم کردن اراده بر بدن لازم است. اول اینکه این ورزش معناش صرف فعالیت بدنی با نگاه حاکمیت اراده بر بدن هست یا یک حرکات مشخص مثل دویدن در یک زمان مشخص؟ مثلا کسی ممکن است در طول روز خیلی درگیر این مکان آن مکان باشد و در رفت و آمد باشد. حالا یا برای کسب روزی یا هر فعالیت سالم دیگر. این هم ورزش است؟ و اینکه بنده در تاریخ اهل بیت علیهم السلام و پیامبر اکرم ص جایگاه ویژه ای برای ورزش ندیده ام. به این معنا که حضرت مثلا ساعت ۹ تا ۱۰ صبح برن ورزش اختصاصا آیا این یعنی این بزرگواران ورزش نمی کردن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که در شرح سوره مبارک واقعه عرض شد غذاهایی که در بهشت از آن خبر داده میشود، غذای روح است. ۲. نیّت و ارادۀ انسان در فعالیتهای روزانۀ خود نیز مهم است که بدن را در راستای سرزندهبودنِ هرچه بیشتر به کار بگیرد. البته در گذشته زندگیها طوری بوده که خود به خود بدن، سرزنده میمانده و نیاز به این نوع ورزشها نبوده. موفق باشید
استاد عزیز عرض سلام و درود فراوان: فرمودید برای حل مشکلم روزی ۲۱ مرتبه آیت الکرسی بخوانم، سوالم این است که تا «و هو العلی العظیم » بخوانم یا « هم فیها خالدون »؟ رزقکم الله خیر الدنیا و الآخرة العلوی الفاطمی صلوات الله علیهما
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مربوطه متذکر آیۀ اول است و در عین حال مرحوم آیت الله قاضی فرمودهاند اگر بتوانند هر سه آیه را بخوانند بهتر است. موفق باشید
با سلام: مجموعه های زیادی وجود دارند که همّ و غم و شعارشان انقلاب و نظام اسلامی است با این وجود در عمل ضعف ها و شکاف عمیقی با مبانی نظام اسلامی دارند، انجام دادن کارهای مثبت با نیت قرب خداوند که موجب تقویت این مجموعه ها میشود از آن حیث که نمیتوان گفت استفاده نیکو از آن خواهد کرد صلاح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفۀ ما میباشد که به آن عزیزان کمک کنیم تا در کارهای خود بهترین نتیجه را پیش آورند. موفق باشید
سلام و درود بر استاد عزیزم: امیدوارم در مسیر یاری امام زمان سالم و با نشاط باشید گستاخی من رو ببخشید اگر سوالهام زیاده یا بهم ریختهست، اصلا حال خوشی ندارم و اونقدر مغزم رو مشغول کردن که حقیقتا حس میکنم حالت تهوع دارم (برای پاسخشون از افراد متعددی پرس و جو کردم اما قانع نشدم و در ضمن سیر مطالعاتی شما رو هم دارم با دقت و جدیت تمام هر روز دنبال میکنم) خواهش میکنم حداقل شما بی توجه نباشید به سوالاتم واقعا فلج کننده ان، کسی رو جز شما ندارم ۱. اگر امام زمان اونقدر قدرت دارن که قراره پس از ظهورشون با صلح و عدالت بر کل دنیا حکومت کنن، پس چرا تامین حفاظت جانیشون باید توسط شیعیان انجام شه؟ که تازه ما نیاز به انرژی هسته ای داشته باشیم برای حفظ جانشون... این با چه منطقی جور در میاد؟! ۲. قرآن میفرمایید انسان هدایت نمیشود و حقیقت را نمیبیند مگر اینکه خدا بخواهد. پس اختیار انسان چی میشه؟ ۳. از طرفی تمام آدم ها با یک دینی به دنیا میان. منم اگه تگزاس به دنیا اومده بودم الان کافر بودم. این عادلانه نیست، حقیقت و آیات خدا به طور مساوی به افراد نشون داده نمیشه. شیعه بودن من ارزشی نداره! ۴. اگر خدا میدونه یکسری انسان ها شر هستن و این مقدر شده، پس چرا اصلا اجازه میده به دنیا بیان تا سپس به جهنم برده شن؟ مگه مهربون نیست؟ ۵. میگن خدا میدونه نتیجه آزمایش بنده چیه، ولی همچنان آزمایشش میکنه تا رشد کنه. آیا نمیتونه این رشد و آزمایش رو از طریقی به غیر از مشکلات و رنج کشیدن رقم بزنه؟ ۶. اسلام چه توجیهی داره برای تولد کودکانی با بیماری خاص نظیر پروانه ای ها یا سرطانی ها که از بچگی درحال عذاب کشیدن هستن؟ خواهش میکنم نگید رشد و کمال و آزمایش و... الان فردی که تن سالم داره و در مسیر کسب علوم دینی و مددرسانی به مردم و... قدم بر میداره بیشتر رشد کرده یا اون بنده خداها که اصلا چیزی از دنیا نمیفهمن؟! ۷. من متوجهم که جریانات غزه برای بقیه مردم جهان یک آزمایش و معیار سنجشه، اما برای خود غزه ای ها چی؟ بچه ای که کل خانوادشو از دست داده باید چطوری به زندگیش ادامه بده؟ چرا خداوند داره تماشا میکنه آخه تا کی؟ ۸. بسیاری از تبهکارها و بزهکارها کودکی وحشتناکی داشتن، بنابراین نمیتونیم تمام بار گناهانشون رو اختیار خودشون بدونیم. منم اگه جای اون بودم همینجور میشدم. این چطور در حیطه سنجش خداوندی میگنجه؟ ۹. وقتی یک دختر در خانواده ای معتاد به دنیا میاد و پدرش او رو مجبور میکنه از بچگی برای تامین پول موادش تن فروشی کنه، این چطور در عدالت خداوند قابل توضیحه؟ میلیاردها مصداق این شکلی وجود داره که بنظر میاد خدا فقط ناظره یا براش اهمیتی نداره. ۱۰. اینما تولوا فثم وجه الله. خب پس نتانیاهو هم وجهی از خداست؟! چطور ممکنه از خداوندی بی نهایت مهربان و بی نهایت بخشنده، چنین بندگان شر و شیطانی خلق شده باشن؟! ۱۱. اصلا مگه نمیگن «بیده ملک السماوات و و الارض»؟ اگه اراده خداوند بی نهایته و همه جا هست پس چطور ممکنه اراده انسان خارج از حیطه اراده خدا باشه؟ منظورم اینه که میگید انتخاب دین یا کافر شدن به خود انسانه. یعنی خدا نقشی در این انتخاب انسان نداره؟! مگه همه چیز دست او نیست؟ اندیشه های بودایی یا هندوئیسم که رنج ها رو نتیجه ی کارما و زندگی های قبلش شخص میدونن خیلی بیشتر با عقل جور در میاد. ببخشید استاد من دارم دیوانه میشم. یعنی شدم. خیلی وقته.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است که ذهن جنابعالی دارای چنین سؤالاتی است و مسیر دینداری آن است که انسان بتواند بالاخره جواب این نوع سؤالات را بدهد. خود بنده نیز در چنین شرایطی بودم. ولی اولاً: متوجه هستید که جواب به هر کدام از این سؤالات نیاز به زمان زیادی دارد و ثانیاً: مانند کاری است که شهید مطهری عزیز در کتابهایی مثل «عدل الهی» و «انسان و سرنوشت» انجام دادند. به همین جهت پیشنهاد بنده آن است که در مسیر مطالعاتی که شروع کردهاید، متوجه معارفی خواهید شد که در دل آن معارف، جواب بسیاری از سؤالات خود را خودتان خواهید داد بخصوص وقتی خود را با عبادات الهی مأنوس کنید که در آن صورت قصۀ «خود، راه بگویدت که چون باید رفت» به ظهور میآید. به عنوان مقدمه، علاوه بر سیر مطالعاتی سایت، مطالعۀ کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را که روی سایت هست شروع بفرمایید خوب است. موفق باشید
با عرض سلام: بنده دانشجو رشته کامپیوتر هستم و سال آخر هستم. اما احساس میکنم که استعداد و رسالت من این نیست که در این رشته باشم اما اگر هم انصراف بدهم باز هم نمیدانم باید چه رشته ای و چه کار کنم، سوال من این است که چگونه متوجه استعداد و علاقه خود بشوم و همچنین رسالت من و هدف زندگی من چیست و چگونه باید آن را پیدا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه استعداد بشر امروز منحصر به یک رشته نمیشود، میتوان به این نکته فکر کرد که انسان در عین حضور در شرایطی که برایش پیش آمده است؛ از امکانات دیگری که مقابل او در شرایط تاریخی امروزین گشوده شده غفلت نکند. موفق باشید
سلام استاد: ممنونم از وقتی که میگذارید. چند روز است که نمیتوانم این سوال را از خود دور کنم. که برای غزه چه کار میتوان کرد؟ حمایت مالی؟ همین؟ چطور میشه با دیدن وضعیت مردم غزه زندگی کرد؟ چطور میشه کارهای هر روزه را انجام داد. مثل قبل. انگار نه انگار که کودکان غزه یا از گرسنگی و سرما شهید میشوند یا از بمباران و زیر آوار خانه ها. یا بدن هاشان به آسمان پرتاب میشود! چطور میتوان زنده بود؟ اگر بخواهیم زندگی کنیم باید خود را به خواب بزنیم تا نفهمیم که مسلمانانی در غزه دارند زجر میکشند. اگر بخواهیم توجه کنیم به غزه... نمیدانم. چهکار میتوان کرد؟! نمیدانم این اتفاقات ما را به چه چیزی فرا میخواند؟! کاش آوینی ای بود تا در روایتش نسبت ما را با این اتفاقات روشن کند. به قول حاج قاسم جنگ ما یک گنج بود. حالا هم همینطور، جنگ آمده است تا مردان مرد را بیازماید. ولی ما کجاییم؟ چه میکنیم؟ چه باید بکنیم؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. یا باید در کنج خانه غفلت قایم شد و یا از غصه دق کرد، نه تنها غصه کشتار وحشیانه ای که رژیم صهیونیستی انجام میدهد، نه! بلکه غصه جا ماندن از مسیر شهادت و تاریخی که مردم غزه دارند رقم میزنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «در قضایای غزّه، واقعاً این باند تبهکار که بر فلسطین حکومت میکنند، از حد گذراندهاند تبهکاری را؛ واقعاً از حد گذراندهاند! بنده هیچ به یاد ندارم، سراغ ندارم اینجور حرکتی را که متعمّدانه و با هدفگیری خاص، مظلومین را، کودکان را، مریضها را، خبرنگارها را، بیمارستانها را، آمبولانسها را بزنند؛ یعنی واقعاً این خیلی چیز عجیبی است، این خیلی شقاوت فوقالعادهای میخواهد که این باند و این گروه تبهکارِ خبیث [از آن] برخوردارند! به نظر من دنیای اسلام باید یک حرکتی بکند، یک کاری باید بکند. بایستی با یک هماهنگی خوبی ــ چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ سیاسی، چه در صورت لزوم از لحاظ عملیّاتی ــ دنیای اسلام مجتمعاً روی این مسئله فکر کنند و کار کنند. البتّه آنها منتظر تازیانهی خدا هم باید باشند؛ یعنی اینجور ظلم کردن، پاسخِ خداییِ سختی خواهد داشت ــ در این تردیدی نیست ــ ولی این [پاسخ الهی]، وظیفهی مردم را، وظیفه ما را، وظیفه دولتها را کم نمیکند. خدای متعال کار خودش را میکند، ما هم باید وظیفهی خودمان را انجام بدهیم.» و اینجا است که اگر هر راهی برای کمک به آن مردم مظلوم پیش آید، وظیفۀ همۀ ما میباشد که کوتاهی نکنیم. ولی گویا خداوند شرایطی فراهم نموده است تا از یک طرف چهرۀ اصلی جبهۀ استکبار روشن و روشنتر شود و از طرف دیگر معنای امروزین حاکمان جهان اسلام روشن شود، تا معلوم گردد این نوع حاکمیت، امکان ادامۀ خود را از دست داده است و ما نیز باید آماده باشیم تا هر نوع امکانی که جهت این امر پیش میآید را استقبال کنیم. گویا خداوند در این شرایط اردۀ خاصی فرموده است تا هرکس امتحان شود. موفق باشید
با عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: بابت طولانی شدن سؤال عذر میخوام. من جوانی سی ساله هستم، گذشته ی خوبی نداشتم اما خوشبختانه چند سال پیش با کتاب کیمیای محبت مسیر زندگی و نگاهم به دنیا عوض شد، الان تا اونجا که میتونم سعی در انجام واجبات و ترک محرمات و نماز اول وقت و... دارم ولی در طی این سال ها بارها سعی کردم مسیر سیر و سلوک رو آغاز کنم اما عزم و اراده کافی برای این کار رو ندارم و احساس میکنم به جای رشد افت کردم، از شما درخواست دارم ۱. برای درمان ضعف در عزم و اراده راهنمایی بفرمایید. ۲. متأسفانه من آدم کم صبر و طاقتی هستم و یک درد و بیماری معمولی یا مثلا یک گرسنگی شدید یا یک مشکل در زندگی تمام فکر من رو به هم میریزه و معنویت رو از من میگیره، ترس من از این هست که تو این زمانه آخرالزمان که هر روز امتحان ها شدیدتر میشه و هرکس بلاشک نوعی از امتحان مصیبت در جان و مال و اولاد و... رو پیش رو داره ایمانم رو به کلی از دست بدم یا مثلا جایی که باید استقامت کنم مثل جنگ، تهدید جانی یا هر چیزی که نیاز به صبر و مقاومت داره نتونم مقاومت کنم در حالی که به گفته ی قرآن انجام واجبات و ترک محرمات و این ایمان ظاهری به تنهایی به درد نمیخوره و اگه انسان در ابتلاء ها پیروز نشه همه چیز رو از دست میده مثل مردم بعد از پیامبر یا اهل کوفه و...، همین باعث میشه به این نتیجه برسم که اصلا این مسلمانی من به درد نمیخوره و خودم رو سر کار گذاشتم وقتی در مواقع بحران نتونم کار درست رو انجام بدم، از شما خواهش میکنم اگر این مسئله افزایش ایمان و استقامت راه حلی داره راهنمایی بفرمایید. ۳. اینکه من نمیدونم چطور باید تکلیف خودم رو در این زمانه برای یاری امام زمان (عج) و کمک به انقلاب بفهمم، آیا الان باید به دنبال کسب علم برم، به دنبال انجام کار فرهنگی برم یا... ملاک تشخیص تکلیف هر کس چیه؟ ۴. به طور کلی اگر یک نفر قصد سیر و سلوک و همچنین یاری امام زمان و یک کلام مسلمان انقلابی و شیعه ی تراز که میخواهد به بالاترین نقطه ی کمال مستعد خودش برسه چه سیر مطالعاتی رو پیشنهاد میکنید که جامع باشه؟ چون کتاب ها واقعا زیاده و من نمیدونم به کدوم مراجعه کنم، چه کتاب های سلوکی چه علمی و... ممنونم بابت اینکه وقت گذاشتین و مطالعه فرمودین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود از مباحث «معرفت نفس» شروع بفرمایید از آن جهت که حضور در ابعاد عمیق دین را معرفتِ نفس دانستهاند تا ان شاءالله دریچهای شود جهت تدبّر در قرآن. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
با سلام و تحییت خدمت شما: آیا این که خداوند تو قرآن از خانه و درخت مثال زده این خانه و این درخت مطابق با جسم آخرتیمونه؟ و اصلا منظور از درخت و خانه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سوره واقعه در این مورد شده است که خوب است به آنجا رجوع شود. https://lobolmizan.ir/sound/689?mark=%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87 . موفق باشید
سلام استاد: با نظر به «ذاتِ» درنده و خوی مکّار استکبار، حقیر احساس می کنم باز شدن باب مذاکرات با ایران صرفاً به این خاطر هست که دست ایران را زیر سنگ نگه دارند تا در این فرصت ایام مذاکرات، با تمام توان به حساب جبهه مقاومت (غزه و یمن و...) برسند!!😔 نظر حضرتعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با بصیرت رهبر معظم انقلاب نمیتوان چنین فکر کرد همانطور که در یکی از جوابها عرض شد نهایتاً از طریق این نوع مذاکرات میتوان نشان داد که تاریخِ استکبار با ادعای دوستیاش به کلّی به انتها رسیده است. جناب آقای دکتر سعدالله زارعی در یادداشت امروز کیهان تحت عنوان «تفاوت نگاه ما و آمریکا به مذاکره» نکات دقیقی را فرمودهاند که در جای خود قابل تأمّل است بخصوص در آخرین جملهای که میفرمایند: «اما البته واقعیت این است که هیچ نتیجهای منجر به تغییر دشمنی استکبار علیه مردم حقطلب ایران نمیشود و هیچ چیزی مردم ایران را به اشتباه نمیاندازد. موفق باشید
با سلام و احترام و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ایام نورانی: بنده مسئلهای شخصی اما معنوی را با شما در میان میگذارم، به امید دریافت راهنمایی از محضر حضرتعالی که هم با مسائل سلوکی آشنایی عمیق دارید، و هم نگاهی دقیق به تراز انسان مؤمن در جامعه معاصر دارید. مدتیست با دغدغهی حفظ ظاهر مؤمنانه (بهویژه در مورد نگهداشتن ریش به اندازه یک قبضه) مواجهام. از نظر فقهی و با نیت دینی، همیشه سعی بر رعایت این اندازه داشتهام. اما اخیراً بهعلت تغییر محل کار و احتمال سوءبرداشت یا حساسیت برخی همکاران، در فکر کوتاهکردن موقت آن بودهام. در همین ایام، خوابی دیدم که برایم معنادار بود: در خواب، صدایی واضح فقط یک کلمه گفت: «یک قبضه» این صدا با حالتی همراه بود که گویی ناظر بر همین دغدغهام بود؛ و از آن زمان، این پرسش ذهنم را درگیر کرده که آیا این خواب، هشداری برای وفاداری به نماد ایمان است؟ یا فقط اشارهای به تعادل، بدون تحمیل؟ اکنون با تردید میان عقل، نیت، شرایط بیرونی و الهام درونی مواجهام. از شما خواهشمندم اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید که چگونه باید چنین پیامی را فهم کرد؟ و آیا کوتاهکردن موقت، با نیت روشن و بازگشت به حالت اصلی، با سلوک توحیدی در تعارض است یا خیر؟ با سپاس فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان محدودبودنِ ریش به یک قبضه، مربوط به مقابله با جریان یهود است با آن ریشهای بلند. و از این جهت خواستهاند ما تشبهی با آنها نداشته باشیم، امری که در این زمان چندان مسئله نیست. در این مورد نباید به آن خواب اعتماد کرد. مهم، عرف امروزین مؤمنین است که ممکن است افراد با ریشهای بلند، حالت انگشتنما پیدا کنند که امر مطلوبی نیست. عرف مومنین ملاک است. موفق باشید
📽«فرصتِ روایت» بسم رب الزهرا 📌…در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود… رازِ خون را تنها اهل راز به جان می آزمایند و تو گو که چه کس را در زمان اینگونه میابی که چشم به راه باشد و گوش در انتظار ندای یار در قتلگاه دوست. فتح های ما را بین که رنگ بوی یاس و سرما و بن بست به خود گرفته اند و تو گویی هرگز خبری از دوست در میان مان نبوده است. و راستی را بی فتحِ روایت من و تو کدام فتح و کدام طلیعه و امید و آرمان را توان دید و میتوان برایش طبل و مارش فتح زد و آهنگ دوباره آزادی انسان را نواخت. جوانان ما طلیعه داران و پرچم داران دوباره فتحِ تاریخی اسلام در عصر امروز اند و اگر نبودند، تو بگو که طلیعه آینده انقلاب خمینی را در کدامین گواه و شاهد و آینه به نظاره مینشستیم. باید چشم شست و نظاره گر دوباره فتحِ روایت طلیعه داران قیام خمینی بود و دید که فتح و گشایش و پیروزی مبین دوباره اسلام در عصر امروز چگونه در زبان و روایت ما طلیعه خواهد یافت و هیمنه این بت و مجسمه، غول افیون و شرک و استکبار و ظلم جهان امروز با زبان و روایت ما فرو خواهد ریخت و میوه های شجره طیب انقلاب خمینی به اذنِ الله در زمان حیات ما به بار خواهد نشست و منتظران او چگونه بشر جدید را به رنگ زبانِ سرخِ روایت، آماده تولد و طلوع دوباره انسان خواهند کرد. دوباره به دیدار او برویم و راه را به تفصیل حضورمان در آینۀ روایت او از ما باز جوییم که او مبشر صبح کربلایِ ماست و زبان و روایتش آیینۀ همه حضور ما در امروز و فردای ماست. همان او که سید و پیرِ راهبر ما در وصف او گفت: «چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند» همان او که همزبان و همسخن ایام غربت او، فیلسوف پیر ما بود و در فراقش گریست و شانه هایش را گرفتند و بیم مرگش را داشتند و در غمِ دوست گفت: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدم اش را هرگز» همان او که صدایش همیشه آشنا و گرما بخش جان های گمشده ماست و راهش بی شک همه تمنای حضور ما در امروزمان و زبان و قلمش رمز راز همه چگونگی حضور ما در فردایمان آری سید شهیدان اهل قلم را میگوییم شهید آوینی عزیز همان صدای آشنا و معصوم و نجیب و محکم آقا مرتضیِ روایتِ فتح های جبهه های ما. دوباره به نظاره او بنشینیم و چشم و گوش به روایت او از ما بسپاریم تا فرصتِ روایت دوباره فتح را در فتحِ دوباره روایت و زبان یکدیگر بجوییم و حقیقت را به نظاره چشمانمان بگزاریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید آوینی همین یک جمله که فیلسوفِ پیرِ ما استاد داوری در موردش فرمودند، همۀ آن کاری است که ما باید به میان آوریم. جملهای که فرمودند: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدمش را هرگز». حقیقتاً اینطور نیست که عدم حضور شهید آوینی که ما را در خود سرگردان کرده، نبودنی باشد که نبودنِ یک شخص به حساب آید، نه! عدم حضور او که ان شاءالله هرگز پیش نمیآید، نبودنِ تاریخی است که در پیش است و به ظهور میآید و متولد میشود. و آن شهید بزرگوار با تمام وجود متذکر آن بود. نبودِ او را فراموش نمیکنیم زیرا توقف خود را از میانۀ این تاریخ نمیتوانیم فراموش کنیم و ما باز با آوینی است که تازه معنای نبودن آن را میفهمیم که چه اندازه به او نیاز داریم و این یعنی تولد دوبارۀ شهید آوینی. تولدی که با احساس نبودن او و با همراهی با کلمه کلمۀ او آغاز میشود تا سرگشتگان این کوی و برزن به مأوایی بیندیشند که تنها کلماتِ شاعرانه آن را در میخانۀ مطلوبِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» میگشاید. کلماتی که به گفتۀ استاد فردید از پندارها، ساخته نشده، قصّۀ دیدارها میباشد. و اینجا است که باز فردید و رازِ سر به مُهری که آوینی را منهای استاد فردید نمیتوان «فهم» کرد. و این، اولِ ماجراست. موفق باشید
سلام علیک استاد عزیز: در مورد زندگی پس از زندگی سوالی مطرح شد که مجموعه جوابهای شما را در این مورد که در ایتا ارسال شده بود مطالعه کردم از توجه شما ممنونم جزاک الله خیرا. برداشت بنده این از آنها این شد که شما آن مشاهدات را یک تجربه شخصی میدانید و... ولی چه اشکال دارد بگوییم حقیقتا این افراد با برزخ حقیقی متصل شده و واقعیاتی از نعمتها و ثواب و عقاب را نسبت به خود و دیگران دیده اند و چشیده اند. فرموده بودید چون نکیر منکر و پاسخ به سوالات نبوده جنبه شخصی داشته که مثلا در ذات خود اموری را مشاهده کردهاند در حالی که به گفته آیت الله فاطمی نیا با استناد به روایات سوال و جواب قبر مربوط به کسانی است که یا ایمان را کامل کرده اند و یا کفر را کامل کرده اند و اکثر انسانها به حال خود رها شده و با صور اعمال و اخلاق خود سرو کار دارند خصوصا اینکه بعضی از اینها در سرد خانه و غسالخانه بوده و حقیقتا مردهاند و گزارش از اقوام گذشته و حالتهای آنها داده اند و حتی پیامها و کمکها و رفع بعضی مشکلات و بدهیها را درخواست کرده اند که کسی از آن خبر نداشته و همگی مطابق با واقع بوده اند مثل جریان معراج که برای پیامبر اکرم پیش آمد که به خاطر لطافت و پاکی نفس بود یا آنچه برای آیت الله قوچانی و خیلی از اولیا در اثر ریاضتهای شرعی نسبت به مرتبه آنها پیش میاید ولی همین ادراکات برزخی و فوق طبیعی به دلیل قهری و مثلا تصادف و بیماری و انصراف نفس از بدن برای افراد عادی هم ممکن است پیش بیاید حضرت آیتالله حسن زاده رحمت الله علیه در کتاب انسان در عرف عرفان دلایل معرفت النفسی آن را بیان کرده و جمله ای در این رابطه دارند که / نوم و نوم مغناطیسی بیهوشی. کما مرگ طبیعی و مرگ ارادی هیچکدام موضوعیت در تمثیلات برزخی ندارند بلکه اصل انصراف نفس از بدن است و به هر دلیل این انصراف صورت گیرد تمثیلات برزخی و ادراکات فوق طبیعی شروع میشود و خصوصا اینکه پرده و حجاب اصلی برای مشاهدات برزخی همین بدن و تعلق به آن است «لقد کنت فی غفلت من هذا فکشفنا عنک غطایک.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این احوال، حضورِ برزخی و احتضارِ قبل از آن که هویت انسان را از هویت دنیا به هویتِ برزخی تبدیل میکند، برای حضور در جهانی دیگر؛ بحثِ دیگری است. و اینکه طرف در برزخ میگوید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100) مؤمنون) از این جهت مسلّم این حضور که در برنامۀ خوب «زندگی پس از زندگی» مطرح است، حضور برزخی نیست و بحث ملکین نکیر و منکر و یا بشیر و مبشّر، بسیار عمیقتر از این حرفها میباشد. و در این مورد فکر نمیکنم بیان این مباحث به این سادگیها باشد. عرایضی در این رابطه در کتاب «معاد...» که روی سایت هست، شده است. موفق باشید
سلام استاد: من سوالم رو کوتاه میکنم که کمتر مزاحم شوم. متن های شما رو در مورد آینده انقلاب خواندم ولی آینده ایران برای من پر از ترس و نگرانیست! زبانم لال بعد فوت رهبری عزیز چه بلایی سر ما خواهد آمد، خداوند ما رو چگونه امتحان می کند! امتحانهای آخر الزمانی رو چگونه طی خواهیم کرد! این افکار حرکت رو از من گرفته و بی اندازه نگرانم کرده، با توجه به اینکه می بینیم که چه گرگ هایی در کمین هستند و از طرفی ما و جامعه چقدر ناشکر نعمت های انقلاب و اسلام هست، و از طرفی فوت کثیری از علما و خالی شدن زمین از آنها استاد ما می گفتند دوران امام سجاد پیش روی ماست. لطفا یاری بفرمایید حقایق رو از دل واقعیت ها ببینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آغاز تاریخی بیندیشید که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» آغاز نمود. یگانه مردی که بینظیر بود و همان تاریخ در ادامۀ خود مردی از همان جنس را در ادامۀ آن تاریخ به ظهور آورد. و این یعنی آن آغاز، جهانی را مدّ نظر آورده است که موانع بزرگ جبهۀ مخالف، قدرت نفی آن را ندارد زیرا حکایت، حکایتِ به ظهورآمدنِ جهانی است که مردان آزاده در جستجوی آن بودند و به خوبی با آن موانع در هر چهرهای که باشند – اعم از متحجّرین و یا روشنفکرها- مقابله میکنند و زندگی جز مقابله با همین موانع نیست. از این جهت باید به سَبکی فکر کرد که نیروهای حزب الله باید ذیل حضرت روح الله و حضرت امام خامنهای، روز به روز بهتر و بهتر در مقابل ما قرار میدهند. و این است سبکِ خاصی که جریان حزب الله جدا از متحجّرین و روشنفکران غربزده مدّ نظر دارد. موفق باشید
سلام علیک و رحمت الله: با آرزوی توفیق روز افزون برای شما. با توجه به رشته تحصیلی شما آیا تا به حال به این نتیجه رسیدهاید که از قدمت بشر کنونی چند سال است که میگذرد و حدیثی دیدم از امام جعفر صادق که قبل از نسل کنونی خداوند ۶ یا ۷ نسل آفریده که ظاهرا همه منقرض شدهاند و استخوانهایی پیدا شده که تا یک ملیون و بعضا تا ۴ ملیون سال قدمت دارد اما آلمانها به این نتیجه رسیده اند که دی ان ای آنها با بشر کنونی فرق دارد اگر وجود آنها قطعی است هدف از خلقت آنها چه بوده با اینکه به مرز حیوانات بیشتر نزدیکند تا انسان کنونی و حتی از روی جمجمه آنها بدست آورده اند که حجم مغز آنها حدود ۳۵۰ گرم بوده است و مسلما بحث خلیفه اللهی در مورد آنها مطرح نبوده. جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است و از نظر زمینشناسان نمیتوان گفت حضور اولین انسان تا امروز چندسال بوده است و آن نظریهای که مدعی است انسان از نسل انسانهای میموننما بوده؛ کاملاً از نظر زمینشناسان ردّ شده است. عرایضی در جلسۀ سوم شرح سوره «سجده» در این رابطه شده استhttps://lobolmizan.ir/sound/1250?mark=%D8%B3%D8%AC%D8%AF%D9%87#sound-row-4607 . بهترین نظر همانی است که ما متوجه شویم اولین انسان حضرت آدم بودهاند که در ضمن اولین پیامبر نیز همان اولین انسان است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ما به همراه جمعی از جوانان در تهران و در مسجد محل حدود ۱۰ سال است که کارفرهنگی می کنیم. در سال های اخیر برنامه های مختلفی جهت جذب نوجوانان به سمت فضای اسلامی وانقلابی گذاشته شده است. اما در حوزه کار قرآن اعم از روخوانی و روان خوانی و قرائت و حفظ ضعیف عمل کردیم و در مجموع فضای نوجوانان فضای قرانی به شکل خاص نمی باشد فلذا تمایل به کار قرآنی کمتر وجود دارد و معمولا علاقه ای برای پیگیری موضوعات و مسائل قرآنی وجود ندارد. هرچند که همه نوجوانان و جوانان فضای اسلامی و انقلابی دارند و برای پیشبرد اهداف انقلاب تلاش بسیار می کنند و حتی از زندگی شخصی خود برای کار فرهنگی مایه می گذارند. با وجود چنین وضعیتی نسبت ما با قرآن چگونه تعریف می گردد؟ آیا به جهت اینکه در مجموع روحیه ها نسبت به یادگیری قرآن سویه ندارد باید از کار قرآن صرف نظر کرد؟ چگونه نوجوانان و جوانان را به کار قرآنی و یادگیری قرآنی سوق بدهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نمیتوان از انس با قرآن و تدبّر در آن بخصوص در این زمانه صرف نظر کرد. پیشنهاد بنده آن است که رفقا نکات اصلی تفسیریِ استاد فیاضبخش در رابطه با سوره بقره را که هر جلسه کمتر از ۲۰ دقیقه است، یادداشت کنند و هر هفته ۳ جلسه را گوش بدهند و در یک جلسه هرکس یادداشتهای خود را به مباحثه بگذارد. کانال مباحث استاد، https://eitaa.com/Jelvehnooralavi . موفق باشید