سلام استاد: به مناسبت سالگرد شهید «راه هنر انقلاب»: «آئينه اي به نام آويني» : بسمه تعالي: قرار شد در مورد کسی سخن گفته شود، که گفتن از او جز به حجاب بردنش حاصلی ندارد، چرا که اینقدر بر امروزهی ما مشهورات و روزمرهگی ها استعلا پیدا کرده که دیدن چون اویی در این مشهورات و با عینک همین مشهورات که انگار ندیدن است. و بلکه باید گفت حضور حقیقی او را به حجاببردن است، بدبختی ماجرا اینجاست که ندیدنهای امروز، از جنس نادانی نیست بلکه ندیدنِ امروز از جنس داناییهاست. فرا گیرشدن دانایی ای که بشر امروز را از عالم معنا دور کرده و در زیر خروارها از حرفهای فلسفی دفن کرده و او را وادار کرده که امور غیر اصیل را اصیل پندارد. در این فضا سید شهیدان میفرماید: «.... «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید....» بنابر این به تبع در این وضع است که آدمی گرفتار تجربههای مادی میشود و از عالم معنا غافل ميشود و به تبع نسبتی با حقیقت در تاریخ خود پیدا نمیکند و دیگر طلبی در مسیر آن حقیقت اصیل نخواهد داشت. شهید آوینی نیز چنین می گوید: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.» حال وقتی وضع این دوران را میبینم از گفتن چیزی در وصف او ناامید میشویم. اما از طرفی چاره ای هم نیست جز این که به اشاره سخن بگوییم شاید اهل تامل و تذکر از این حجاب، خود به حضوری دست يابند. و یک نکته اینکه امیدوارم از این چیزی که می نویسم گمان مشتی شعارگویی نشود چرا که سخن از غیر عادات گفتن در امروز، به ظاهر مضحک و شعاري است اما چارهای هم جز تذکرش نداریم. فقط محدودکردن حقیقتی به نام آوینی در یک جسد شناسنامه ای به نام «سید مرتضی آوینی» جفایی است به این حقیقت. آوینی را فقط یک شخص نباید دانست او آیینهی نمایانگر تاریخ امروز ماست. او بشرِ امروز را خارج از روز مره گی های رایج امروز متذکر حقیقتی فراتر میکند شاعران در هر تاریخ آن هویت اصیل تاریخ خود را متذکر میشوند چرا که ایشان گرفتار هوای مسموم غیر ملموس زمان خود که از شدت آمیخته گی با محیط خود برای عموم بدیهی شده، نشده اند و باید گفت آوینی بیرون از لجنزار عادات تاریخ خود و با نفی هر "من" و تعینی برای خود، همان شاعرِ هویتیابی است که انسانِ گرفتار و غافل زمان خود را با آن شأن شاعرنهی خود متذکر اصالت هاي تاریخ خود ميكند. «... شاعر، هرگز دعوت به خاک نکرده است ... او به ترک عادات میخواند و عالم خلافِ عادات هم عالم وَهم است و هم عالم عشق... » آويني اگر از نفسانیت غرب و مدرنیته سخن میگفت همراه با یک نحوه خودآگاهی بوده است چرا که او خود سالکِ سیرِ از نفسانیت به سوي فناست. او جنس روشنفكري اي كه خود را در دخمه هاي فلسفيدنهای مملو از پز و ژست و کوری از حقیقت گم کرده به خوبی لمس کرده. اما با سلوکی عارفانه و ذیل حقیقتی به نام انقلاب که چشمان روشنفكريِ فلسفي امروز از ديدنش عاجزند به آن حضور اصيل نايل آمد و خود آيينه براي ديگری شده. شهید آوینی خود را چنین از زبان خود میشناساند: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر! من از یک راهِ طیشده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهی چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تکِ ساحتی» هربرتمارکوز را - بیآنکه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم ...» پس اگر از انقلاب و حضرت روح الله با تمام جان دم میزند، نه اینکه دم از ایدئولوژی خاصی زده باشد و نه اینکه در فضای سیاست زدهای سخن گفته باشد، چراکه آخرِ خاستگاهِ ایدئولوژیها، قدرتخواهی و سیاست است و قدرت به درد کسی میخورد که مرگاندیش نباشد و به درد کسی میخورد که دچار نفسانیتهای خود باشد. او خود از مرگ اینگونه میگوید: «... حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فناست... مرگ، پایان زندگی نیست. مرگ، آغاز حیات دیگری است، حیاتی که دیگر با فنا درآمیخته نیست، حیاتی بیمرگ، مطلق...» آوینی همانطور که گفتم همان سالک راهیست که مرگاندیشانه دغدغهی حقیقت دارد و با این مشی و مرام خود را ذیل انقلاب و امام قرار میدهد و در این مسیر هم جان خود را میدهد تا ابدی شود، و چه زیبا بارها و بارها مستانه و شیدایی با شهادت عشقبازی میکند و فریاد حسرت دم میدهد: «ای شقایقهای آتشگرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا روزی خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» آويني ذيل امام روح الله نفي همهي تعينات و تعلقات كرد، او هم شاعر و اديب و هنرمند بود، هم اهل تفكر و فلسفه بود، هم يك بسيجي جهادگر بود. ولی باز صدها توصیف دیگر نیز میشود از او گفت اما در عین حال هیچیک از اینها هم نبود، بلکه فراتر از هر "من"ی و فراتر از هر قید و قیودی،...«در یک کلام؛ آوینی، آوینی بود»اما ما مثلاً دوستداران سید مرتضی در فضای ایدئولوژیهای منفعتطلبانهی خود، او را به حجابِ تعاریفِ ناقص خود بردهایم. در پایان. امیدوارم هر چه کمتر ایشان را در این الفاظپراکنیهایم پنهان کرده باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید شهید آوینی از یک طرف با جان خود زهرِ کشندهی ظلمات دوران یعنی نیهیلیسم را تجربه کرده بود و از آن طرف، با عبور از سیطرهی روح متافیزیک و مفهومگرایی، گشودگی تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمد را احساس نمود. یعنی اشراقی که بر قلب حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» تجلی کرد را در سیره و سخن آن مرد الهی یافت و در قلم خود آن را منعکس و متذکر کرد. اگر عدهای با او درگیر شدند این اقتضای راه توحید است، زیرا این راه بدون دشمن نمیتواند باشد وگرنه باید بگوییم هیچگونه تفکرِ استکباری در جهان نیست. و البته این نوع درگیریها مثل درگیریهای دروغین ساختهشده توسط فرهنگ لیبرالیته نمیباشد که هر دو طرفِ دعوا ظلمت است. در تقابل دشمنانِ تفکر آوینی با او، تقابل جبههی نور با جبههی ظلمت است و قرار گرفتن در جبههی نور، انسان را تا اوج معراج جلو میبرد و زندگی در این تاریخ را که تنها زندگی حقیقی است به انسان ارزانی میدارد. و این مسلّم بسط مدرنیته نیست، این، گشودگیِ عبور از مدرنیته است و دیدن نور آزادی و آزادگی که در این انقلاب ظهور کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با احساس حضور تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده است، مییابیم که در آغوش ارادهی الهی در این تاریخ هستیم. صوت شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد به کمک شیاطین چنین کارهایی را میکنند و هیچ رجوعی نباید به آنها داشته باشید. عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در این مورد شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این موضوع نیز در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» بحث شده مبنی بر آنکه ساحران آنچنان مختار نیستند که در سرنوشت ما تأثیر بگذارند، مگر آنکه ما خودمان زمینهی تأثیر کار آنها را با ضعف عقیده فراهم کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً همینطورها است و اگر حالا سراغتان نیاید، در پیری که توان برخورد کمتری دارید، سراغتان میآید و خدا نکند که در برزخ سراغمان بیاید که دیگر امکان بازخوانی و ارادهی مجدد برای عبور از آن نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور در بستر رعایت دستورات شرع مقدس، این رذایل رفع میشود. به همین جهت در روایت داریم: «آخرین چیزی که از قلوب صدیقین خارج میشود، حبّ ریاست است». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت اباعبداللّه«علیهالسلام» چهرهی امویان را که بنای بهحاشیهبردنِ اصل اسلام را داشتند؛ علنی نمودند و سایر ائمه توانستند در آن بستر وظایف خود را بهخوبی انجام دهند. به نظرم کتاب «انسان 250 ساله«ی مقام معظم رهبری در این مورد مسائل ارزشمندی را برایتان روشن میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار درستی نیست، بعضاً هم شیطنت در آن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانشناسی و زمانشناسی زیرا که وقتی میدانی اینچنین گسترده در این تاریخ به ظهور آمده، امر فوقالعاده مهمی است. با شناخت شرایط است که میتوانیم بفهمیم چه کاری باید کرد و چگونه و با چه چهرهای باید اسلام را نشان دهیم که معلوم شود توان جایگزینی در مقابل فرهنگ مدرنیته را دارا میباشد. از یک طرف باید بدانیم با پدیدهی جدیدی به نام شهر، روبهروئیم که روحِ حاکم بر آن، تعارضِ منافع است و ابداً نمیتوان با زیستجهانِ دورانهای گذشته که شهر به عنوان یک جامعهی انسانی، امکانِ زندگانی هرکس را جدای ارتباط با بقیه به انسان داده بود. حال در این شهرِ جدید و یا به اصطلاح جامعهی مدنی، چه باید کرد وقتی نمیتوان در زیستجهانِ گذشته زندگی کرد؟ اگر اسلام با همان هویتی که حضرت امام و مقام معظم رهبری نشان دادند، به ظهور نیاید، با چیزی روبهرو خواهیم بود که امروز در جامعهی خود با آن روبهروئیم و فکر میکنیم با این کنترلهای اداری و بخشنامهای و یا توصیههای سادهی اخلاقی، میتوان جامعهی مدرن را به مدینة النّبی تبدیل کرد. آری! مسلّم امکان مدینة النّبی فراهم است ولی نه با جریان اصلاحطلبی که دل در گرو جامعهی مدرن دارد، و نه با جریان اصولگرایی که هنوز در زیستجهانِ گذشته میخواهد شهر را اداره کند. همّتی به همّت حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» و مقاومتی به پشتکار رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه»، و آرامشی به آرامش حاج قاسم و دغدغهای برای مؤثربودن در این تاریخ به دغدغهی شهید حججی، و کلامی فاخر به کلام شهید آوینی در میان میآید. ما باید مواظب باشیم از این تاریخ بیرون نیفتیم وگرنه یا اصلاحطلبِ اصطلاحی و یا اصولگرایِ اصطلاحی هستیم که در آن صورت، خودمان نخواهیم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. در این موارد نه وارد هستم و نه مایلم که وارد شوم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حتی در این دنیا راهی که الهی نیست چه اندازه بیثمر است و این بیچارگان چه چیزی از این دنیایی که تا این پایه برایش سر و دست شکستند، با خود بردند!! در برزخ که جایِ خود دارد. خدا میداند اگر یک لحظه از آن حالی که این بدبخت در برزخ و قیامت بر او حاکم شده است برای انسانهای دنیا تنها ظهور کند، همهی بشریت درجا سنکوپ میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی! همیشه شهود در مظاهر انجام میشود و اینجا است که قوهی خیال آن معانی را صورت میدهد همچنانکه صورت ها را معانی میبخشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که حضرت امام زعامت کلی آیت اللّه بروجردی را پذیرفته بودند ولی ایشان را معصوم نمیدانستند. لذا تذکراتی در آن دو مورد نسبت به آیت اللّه بروجردی داشتند و وقتی هم مؤثر نیفتاد، مقابله نکردند به آن معنا که خود را در عرض ایشان قرار دهند، بلکه کنار کشیدند و تنها در درس ایشان حاضر میشدند زیرا دیگر احساس وظیفهای در این مورد نمیکردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سیر مطالعاتی روی سایت را از «ده نکته در معرفت نفس» تا «معاد» با شرح صوتی آنها دنبال شود إنشاءاللّه به خوبی سؤالاتتان رفع و راه برایتان گشوده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» بیشتر روشن شده است که روح چون بنا دارد از بدن منصرف شود، انعکاس آن انتقال و انصراف، این نوع به اصطلاح بیماریها است که پزشکان نام آن را بیماری میگذارند. ولی اینها به جهت انتقال و انصراف روح است که در بدن ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منطق را در حدّی باید خواند که اصطلاحات آن را بدانیم بدون آنکه زیاد روی آن وقت بگذاریم. به نظرم «منطقِ مظفر» ترجمه شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می دانید که راه های رسیدن به خدا به اندازه ی انفاس خلائق است بنابراین لازم نیست همه از طریق معرفت نفس این راه را طی کنند. از طرفی بعضی از قسمت های کتاب چندان آرام و نرم نیست. بنده به رفقای المیزان عرض کرده بودم قسمت مربوط به نظران حضرت علامه را یا در آخر کتاب بگذارند و یا در پاورقی، که معجزگویی علامه موجب زحمت رفقا در ابتدای امر نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه بیشتر مطابق عقیدهی الهیتان عمل کنید، بیشتر موفق میشوید در انجام وظایفی که باید انجام دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در حال حاضر با توجه به اینکه فرهنگ مدرنیته نیازهایی برای ما ایجاد کرده است که با این علوم برآورده میشود نمیتوانیم این علوم را نادیده بگیریم، ولی به تاریخی فکر کنید که شاید نیازهای ما آنچنان طبیعی باشد که مجبور نباشیم از طریق این علوم اینهمه سر به سرِ طبیعت بگذاریم. موفق باشید
