باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه انسان با تمرکز روی پدیدهها تأثیر بگذارد، بحث دیگری است که به قدرت نفس بستگی دارد. عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و ملک» شده است که میتواند مبنای تحلیل این امور قرار گیرد. در ضمن عرایضی در شرح فیلم «سفر به ماوراء» در این مورد شده است. موفق باشید
بسمه تعالی سلام علیکم متن درخواستی تقدیم می شود . موفق باشید
چه کنیم تا قابیل نباشیم؟
باسمه تعالی
«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ. إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)
و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى پذيرد! (27) اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! (28) من مى خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى)؛ و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! (29)
۱. قهرمانیِ هابیل، قهرمانیِ مرد جنگجو نیست، بلکه حماسهی یک شهید است تا در راهِ مقصود هرگز ایمان را ویران نکند.
۲. بالاترین نیرو در عین تواضع و فروتنی و نه فرومایگی، ظهور میکند. در این حالت آنچه خدایی است پیش میآید.
۳. هابیل قهرمانی است که از خون و حرصِ فرومایه که به قدرت حرص دارد، پاک است. قهرمانی است خالی از خشونت، برای آنکه شعلهی مقدس ایمان همواره روشن بماند.
۴. در کربلا عطشِ شهیدشدن در میان بود. هابیل میداند با این نحوه شهادت چه جبههای را میگشاید. دفاع در عین انتخاب شهادت. زیرا اگرپیشدستی نکنی و او را نکشی، شهیدت میکنند و لذا امام پیشنهاد زُهیربنقین را برای پیشدستی و شکست سپاه حرّ نپذیرفتند تا شروعکنندهی جنگ نباشند. این یعنی باید فراسوی مرگ فکر کرد.
۵. با قدرتنمایی قابیل آنچه میماند نیستانگاری است، ولی با برخورد جناب هابیل آنچه میماند کرامت است و بزرگواری، بدون آنکه ذلت و خواری در میان آید و اینکار از جابهجاکردنِ کوههای بلند سختتر است که چگونه اخلاق را در هویتی کریمانه پایدار نگه داشت و نه اخلاقِ ترسوها و ذلیلها. تاریخ کریمانهای که حضرت روح اللّه خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این دنیای قابیلی به میان آورد تا ریشهی هرگونه نیستانگاری کنده شود.
۶. هم ریشهی نیستانگاریِ ارادهی معطوف به قدرت و هم ریشهی نیستانگاریِ انفعالیِ ظلمپذیر که جریان غربگرای ما بدان مبتلا است، خواستارِ نیستی ما میباشد و ریشه در فرهنگ قابیلی دارد.
۷. جریان نیستانگاریِ انفعالی بهزعمِ خود میخواهد نه قابیل باشد و نه هابیل، و این یعنی فرار از هر مخاطرهای که قابیلیان منشاء آن هستند، و این یعنی فروافتادن در برهوتِ بیارزششدن برترین ارزشهای فراحسّی و ماندن در حوزهی نفی و انکارِ هر امر مقدس. این یعنی ندیدنِ جایگاه هابیل که محل ظهور تقواست و ندیدن امام حسین «علیهالسلام» که محل تقابل با یزید است و ندیدنِ نظام اسلامی که نظام استکباری آن را نادیده میگیرد. این یعنی هنوز هابیل و هنوز قابیل، و هنوز این قابیل است که در اوج بیخردی، کارِ زشت خود یعنی تجاوز به یمن را با هزار رسانه و ثروت نمیتواند پنهان کند و هر روز خوار و خوارتر میشود؛ «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».
۸. تواناییِ بشری تنها در حوزهی إعمالِ قدرت قابیلی نیست که امروز عَمالقه به میدان آوردهاند و شما بنیاسرائیلیان از ترس آنها به زعیم خود یعنی حضرت موسی«علیهالسلام» میگویید: ما هرگز وارد آن شهر نمیشویم تا زمانی که آنها در آن شهر قرار دارند «إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها»(مائده/24).
۹) استمرار إعمال قدرت قابیلی ناپایدارترین نحوهی بودن است و همواره نحوهای از ندامت را به دنبال دارد از آن جهت که به آنچه میخواستند هرگز نمیرسند، چه آن قابیل، یزید باشد و چه شاه و چه صدام و چه آل سعود و چه آمریکا؛ و به همین جهت به فریبکاری دست میزنند زیرا کار خود را باید پنهان کنند و در این کار، فریبکاری برایشان ضرورت مییابد و سقوطشان نیز از همینجا شروع میشود.
۱۰) چه کنیم که با نظر به سیرهی خاصّ حضرت هابیل، قابیل نباشیم؟
۱۱) همه میخواهند هابیل باشند، ولی هابیلشدن راه و رسم خاصّی دارد که در آیات 28 و 29 سورهی مبارکهی مائده متذکر آن است.
۱۲) قابیل پشیمان شد ولی نه از آن کاری که کرده بود، بلکه از آنکه نتوانست به جای آن کلاغ، خودش جسد برادر را پنهان کند، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31) زیرا کار زشت او نسبت به برادرش روی دستانش مانده بود. و خداوند بالاخره ورود میکند و در این موارد هم نیز جهان را در اختیار زشتکاریِ زشتکاران قرار نمیدهد.
۱۳) قابیل به نهایتی میاندیشید که نهایت نبود و پشیمانی او از آن جهت برایش پیش آمد که متوجه شد حساب همهجا را نکرده بود، نه آنکه چرا به چنین کاری دست زد.
۱۴. وای اگر هابیل که معنیِ زندگی است در همهی ابعادِ آن، به معلمی تبدیل شود که تنها به ما توصیههای اخلاقی مینماید. معلمی که آیندهنگری در او کاسته شده است. فضیلتهای هابیل برای ساختنِ یک آیندهی متعالی است و لذا متوجه است بنا نیست به اسم توصیه های سادهی اخلاقی، صمیمیت بمیرد. او میخواهد بنیانگذارِ صمیمیت برای همهی بشریت باشد و لذا علی «علیهالسلام» دوسال در جبههی صفین کار را به درازا میکشند که شاید جنگی صورت نگیرد.
۱۵. سخنان هابیل این آغازین انسان، صدای انسانی است که میخواهد زندگی را به درستی شروع کند و به همین جهت میگوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ» (28). و قابیل چیزی جز یک انسانِ ضد زندگی نیست. از سخنان جناب هابیل، نوری از زندگی به درخشش آمده است و این، احتیاطکاری نیست، این، استحکامِ شخصیتی است که زندگی را میشناسد و میتواند از زهر، پادزهر بسازد و در مقابل خصومتی آنچنان سهمگین و بیدلیل، راهی ماورای آن خصومت به میان آورد. دفاع در مقابل تجاوز، حاشیهی این هماوردی است. حسین «علیهالسلام» خواست کربلایی بسازد تا معنای زندگی گم نشود. آری! مسلّم آنجایی که باید از خود دفاع میکرد، فروگذار نکرد.
۱۶. قابیل به «قدرت» میآویزد و آل سعود به قابیل، و هابیل به «حقیقت» نظر دارد و حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» به حسین«علیهالسلام».
۱۷. مگر میتوانند به خودیِ خود این شهدای ما را با حیلهها و رسانههای خود پنهان کنند؟ مگر آن خدا که سنگر دیگری برای حضور شهدای ما در فکه و شلمچه و طلائیه گشوده است، به قابیلیان فرصت میدهد که از سرِ خود هرکاری بخواهند انجام دهند؟ آن غراب مأمور خدا است تا به قابیلیان بفهماند از شما هیچ کاری ساخته نیست، حتی در پنهانکردنِ جنایتی که انجام دادهاید.
۱۸. آری! قابیل پشیمان است اما نه از کاری که کرده؛ پشیمان است از آنکه نتوانست به نتیجهای که میخواهد برسد. تا سر حدّ مرگ، زخم خورد زیرا خواست تنها با خشم و تحقیر کارِ خود را جلو ببرد و حال در حالِ شکستن است، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ». زیرا میداند بالاخره دور، دورِ هابیل خواهد شد و کسی سراغ قابیل را نمیگیرد. و این است که گفت: «يا وَيْلَتىَ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي» وای بر من! آیا من از اینکه همچون این کلاغ باشم و بتوانم این سند رسوایی را پنهان کنم عاجزم؟
۱۹. این نالههای فروخورده از رنجی درونی، قصّهی هرکسی است که قابیلی عمل کند و چون خشایارشاه، دریا را تازیانه زند تا از غمی که احاطهاش کرده است، رهایی یابد ولی هیچ پاسخی درنیابد. پوچی گلویش را میفشارد، زیرا خواست به خدا اعتراض کند چرا قربانیاش قبول نشد. با قتلِ هابیل، خواست همهی محرابها را خراب کند تا دیگر قربانگاهی در میان نباشد. چقدر زود سرود پیروزیِ او، مارشِ شکست را به صدا در آورد! «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».
۲۰. رقصی بر فرازِ زوال، قصّهی قابیلی است که امروز ترامپ نام گرفته است تا هابیلیان، استحکام خود را بر فراز رقصِ شمشیر ترامپ با آل سعود را نشان دهند و نمایندهی صلح و دوستی برای انسانیتِ از دسترفته باشد.
۲۱. باز میپرسم چه کنیم که قابیل نباشیم؟ نه با «لنین» شدن در شوروی و نه با «جمالعبدالناصر» شدن در مصر و نه با «احمدبن بِلا» شدن در الجزایر و نه با «چگوارا» و «فیدلکاسترو» شدن در کوبا، هابیل نخواهیم شد زیرا باز در گردونهی ارادهی معطوف به قدرت قدم گذاشتهایم و این غیر منطق هابیل است که گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ». باید به راهی قدم گذاشت که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در این زمانه در مقابل بشر امروز گشود و به جناب هابیل اقتدا کرد، وگرنه باز از طریق FITF و برجام، رقصی در فراز پرتگاه به میان میآید و باز فریاد در خلأ و قرنی در حالِ زوال و در حال کوری معنوی و تکرارِ سرگردانی بنیاسرائیل در سرزمینِ تیه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ذات موسیقی حرام نیست و حتی سروردِ «ای مطهر» را که به ظاهر موسیقی غلیظی هم داشت، امام چندین بار تأیید کردند. میماند که این مسیر تا کجا ما را سیر میدهد. آیا از مرتبهی خیال میتوان از طریق موسیقی به بالاتر سیر کرد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همواره با نظر به «وجود» است که میتوان واقعیات را، مظاهر وجود دید. و آنجا که موضوعِ «وجود» در میان نباشد متوجه بود که اعتباریات در صحنه است که ربطی به حقیقت ندارد 2- منظور شما از اشتراکاتِ معرفتشناسی با فلسفهی علم را متوجه نشدم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سورههای قرآن، حقایق وسیع و گستردهای را در مقابل ما قرار میدهند و منحصر به یک موضوع خاص نیستند که بخواهیم هر سورهای را به موضوعی منحصر کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به طبیعت خودتان و سنی که در آن هستید دارد. دستکشیدن از غذا قبل از سیری و چشاندن طعم گرسنگی به خود و بدن را گرفتار خوردن شیرینیجات و تنقلات نکردن، خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا به صورت پراکنده نکات بسیار خوبی در آثارش دارد، ولی جناب غزالی در «احیای العلوم» به طور مشخص تحت همین عنوان مطالب خوبی را مطرح کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف و نظر خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اینطور است. ولی موضوع عنوانِ کتاب و یا سخنرانی ملاک نیست. زیرا در هر متن دینی و یا هر سخنرانی دینی، این اموری که میفرمایید نهفته است لازم نیست جداجدا وارد هرکدام بشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آنجایی که فطرت انسان با خوبی همراه است عمل خیر او سریعاً در شخصیت او تثبیت میشود و عمل شرّ او بنا به روایت، 24 ساعت همچنان هست تا اگر او توبه نکرد و بر آن اصرار داشت جزء شخصیت او میگردد 2- با توجه به اینکه حضرت حق در حدیث قدسی میفرماید: «انا عند ظنّ عبدی» پس آنچه هم در گمان ما میگذرد میتواند منشأ تحقق باورهایمان گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم اردو به هر نحوی که جهت یک فعالیت تربیتی و فرهنگی باشد کار خوبی است و موجب رشد روحیهی جمعی و اشتراک در فعالیتها میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این افراد نتوانستهاند جایگاه تاریخی و حضور تاریخی انقلاب اسلامی را متوجه شوند. جواب آقای محمد ایمانی در کیهان، جواب به جایی بود. گویا بنا بر آن است که آنچه را هم که دشمن بر سر انقلاب اسلامی آورده، رهبری باید جوابگو باشند. نظر جنابعالی را ذیلاً به یادداشت ویژهی امروز روزنامهی کیهان جلب مینمایم: موفق باشید
خانه تیمی یا شعبه ایرانی ستاد انتخاباتی ترامپ؟ (یادداشت روز)
تاریخ: ۰۸ تير ۱۳۹۹
۱. فضای رسانهای جدید در کنار همه سودمندیهایش، بیشباهت به بازار آهنگران نیست؛ پر سر و صدا. بازار تحلیل از هر قماش دایر است و گاه چنانکه به قول معروف؛ «گنه کرد در بلخ آهنگری- به شوشتر زدند گردن مسگری». کسانی میگویند نباید نیتخوانی کرد. میگویند «اُنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال». اما استناد نصف و نیمه، راه به خطا و مغالطه میبرد. متن کلام امیرمومنان عليهالسّلام در کتاب شریف «غُرَرالحکم» چنین است: «خُذ الحكمَهًَْ حَيثُ كانَتْ وَ انْظُر اِلي ما قالَ و لا تنظُرْ الي مَنْ قال. حكمت را هر جا باشد، فرا گير. و نگاه كن به آنچه گفته ميشود، نه به گوينده سخن». یا: «خُذِ الحكمَهًَْ ممّنْ اَتاكَ بِها و انظُرْ الي ما قالَ... حكمت را از هر كس كه نزد تو آورد، بگير و نگاه كن به گفته، نه گوينده سخن». حضرت میفرماید توقف در گوینده، مانع از گرفتن حکمت نشود. چنانکه فرمود «الْحِكْمَهًُْ ضَالَّهًُْ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِكْمَهًَْ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» (حکمت ۸۰ نهجالبلاغه).
۲. اما حضرت هرگز نفرمود بر انگیزه گوینده چشم ببندید، بلکه بارها انگیزه منافقین را به چالش کشید. وقتی طلحه و زبیر، بهخاطر اشرافیتطلبی شورش کردند، حضرت ساکت ننشست. آنها با وجود مخالفت صریح امیرمومنان (ع)، خلیفه را کشتند، اما چند ماه بعد با عاملان بیعدالتی در دربار خلیفه ائتلاف کرده و خونخواه خلیفه شدند! امام در مقابل این فتنهانگیزی فرمود «انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه». شورشیان خوارج هم- که سران آن با معاویه بسته بودند- پس از آشکار شدن خسارتهای حکمیت، مدعی «لا حکم الّا لله» شدند که آیه قرآن بود. آنها خود، مذاکره و صلح را تحمیل کرده بودند و حالا میگفتند ما توبه کردیم، تو هم که حکمیت را پذیرفتی، باید توبه کنی! امام در اینجا هم فرمود «کَلِمَهًْ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل». لا حکم الا لله، کلمه حقی است اما اراده باطل از آن دارند.
۳. تصور میشد برخی افراطیون مدعی اصلاحات، فقط به دموکراتهای آمریکا سرویس میدهند. اما شواهد، حاکی از این است که آنها برای ستاد انتخاباتی ترامپ هم پادویی میکنند؟ سند اگر میخواهید، توییت یک بازداشتی فتنه ۸۸: «پرسش من بهعنوان یک شهروند از رهبر کشور این است؛ با این همه فشار اقتصادی بر گرده مردم، دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمریکا مجاز میشود؟». ترامپ نگونبخت، چهار ماه مانده به انتخابات، از همه طرف بد آورده است. غیراز ناکامی در عراق و سوریه، او در حوزه تدابیر اقتصادی و بهداشتی نیز در مقابل کرونا ضربه فنی شد و سرانجام، در برابر اعتراضات بیسابقهتر عاجز ماند. نظرسنجیها شانس پیروزی دوباره ترامپ را ده درصد نشان میدهد. در این شرایط، او نیاز به برگ برندهای مانند القای تسلیم ایران و قبول مذاکره با وجود لگدمال شدن برجام را دارد. مردم ما نوعا به این عبرت رسیدهاند که مذاکره، چیزی جز خسارت نیست. حتی آقای روحانی، مذاکره دوباره را «دیوانگی» خواند. در چنین وضعیتی، وقتی عضو احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین، خواستار مذاکره دوباره میشود، آیا جز این است که برای ستاد انتخاباتی ترامپ کار میکند و میخواهد او را به هر قیمت در مسند نگه دارد؟ اگر این پالس، از طرف دوستانش در حزب اتحاد ملت و مجمع روحانیون نیست، چرا آنها این موضع وطنفروشانه را محکوم نمیکنند؟
۴. فرد دیگری که سوابق نظامی داشته اما به نشریات زنجیرهای سرویس میدهد، به روزنامه اعتماد گفته است «باید با ترامپ مذاکره میکردیم و پرچم مذاکره را از دست او میگرفتیم(!) سؤالي كه طرف ايراني بايد روي ميز مذاكره ميگذاشت اين بود كه اگر به توافق رسيديم، چه ضمانتي وجود دارد رئيسجمهور بعدي، رفتار شما را تكرار نكند و از توافقی که امضا میکنیم، خارج نشود؟». این در حالی است که امثال وی، اگر صداقت و درایت داشتند، تضمین را باید در برجام و از اوباما میخواستند. نفر سوم داستان، عضو اولین تیم مذاکراتی روحانی بود و به جرم ارائه اطلاعات محکوم شد. او به روزنامه ایران میگوید «اوباما واقعاًً میخواست طبق تعهدات در برجام همه تحریمها را بردارد. او کری را هم بهعنوان بازاریاب برای ایران، به کشورها فرستاده بود. کری صبح تا شب با همه ملاقات میکرد و میگفت با ایران کار کنید، ما شما را مجازات نمیکنیم... ما در تاریخ ۴۰ ساله گذشته، مانند اوباما نداشتهایم که بهدنبال تعامل با ایران باشد. با وجود چنین شرایطی امکان مذاکره فراهم نشد... ایران در دوره اوباما فقط مجوز گفتوگو در موضوع هستهای را به دیپلماتهای خود داد. به همین دلیل وقوع هرگونه مذاکره در کوتاهمدت ممکن نخواهد بود». او هیچ وقت پاسخ نمیدهد که اگر توافق متقن بود، چرا ظریف دنبال گرفتن تضمین پسابرجامی درباره مجازات نشدن شرکای تجاری ایران بود و هرگز موفق نشد؟ یا اینکه؛ امثال او چرا اصرار داشتند برنامه موشکی و نفوذ منطقهای را هم در مذاکره واگذار کنیم؟ آیا از پروژه تبدیل ایران به لیبی و عراق بیخبر بودند؟
۵. نفر چهارم داستان ما، دبیر مجمع روحانیون است. پنجشنبه گذشته بود که اکانت توییتر وابسته به وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نوشت «مردم ایران از شعارهای جمهوری اسلامی فاصله گرفتهاند. در حالی که حکومت جمهوری اسلامی و مزدوران حقوقبگیر او مشغول به خیالپردازی هستند، خوشبختانه مردم ایران از شعارهای توخالی جمهوری اسلامی فاصله میگیرند». به دو روز نکشید که آقای خوئینیها، همین ادعای اسرائیل را عینا تکرار کرد! این اتفاق افتاد تا از یاد نبریم که دو روز قبل از حرمتشکنی فتنهگران در روز قدس (۲۷ شهریور ۸۸)، وزارت خارجه اسرائیل خواستار شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» در روز قدس شده بود! فتنه را خاتمی، موسوی و موسوی خوئینیها مدیریت میکردند و هرگز از حمایت صهیونیستها - که جنبش سبز را سرمایه بزرگ اسرائیل خواندند- برائت نجستند. ده روز بعد، رابرت گیتس (رئیس سیا و وزیر دفاع در دولتهای بوش و اوباما) با اشاره به ساختارشکنی روز قدس، به CNN گفت «بهدلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما شکافهایی را شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بیسابقه است. مخالفان به جای پیگیری رای خود، سیاستهای کلان حاکمیت را هدف گرفتهاند.» روایت سه هفته بعد روزنامه لسآنجلس تایمز، حکایتی جدا و خارج از حوصله این یادداشت است که نوشت نمایندگان سران جنبش سبز از مقامات آمریکایی خواستهاند تحریمهای فلجکننده را علیه ایران اعمال کند. چرا برخی تحرکات برخی مدعیان اصلاحطلبی، تا این حد هماهنگ با راهبرد آمریکا و اسرائیل یا تسهیلکننده آن بوده است؟ چه کسانی شعار صهیونیستی «نه غزه، نه لبنان» را در دهان مدعیان اصلاحات گذاشتند؟ و چرا برخی از همینها (از جمله نفر اول داستان ما) بعدا دوشادوش داعش، اسرائیل و آمریکا، مدافعان حرم را که فرمانده آن سردار سلیمانی بود، کوبیدند؟ آیا تودهنی بزرگ مردم در روز تشییع سردار سلیمانی کافی نبود که دم از فاصله گرفتن مردم از نظام میزنند؟
۶. کسی که مشکلات اقتصادی را بهانه عقدهگشایی نیابتی علیه نظام میکند، اگر صداقت داشت، باید رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون (خاتمی) و شورای سیاستگذاری منتسب به او را خطاب قرار میداد؛ که با کلیشه «تکرار میکنم»، لقمههای مسموم انتخاباتی را سر سفره مردم گذاشت و شریک اصلی برخی سوءعملکردهای اجرایی و پارلمانی است. و برادر خاتمی بود که گفت «اصلاحطلبان، تضمین وعدههای روحانی هستند». چرا نمیپرسند ۱۸ میلیارد دلار ارز جهانگیری و ۲۷ میلیارد دلار ارز تخصیصیافته به نام صادرات (45 میلیارد دلار)، کجا رفته که کشور باید گرفتار بحران مصنوعی ارز باشد و آقای «نشتی بشکه» (نفر اول داستان ما) بگوید «دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمریکا مجاز میشود؟»!
۷. مگر در خانههای تیمی دائما همدیگر را نمیبینند؟ بپرسند فلانی! تو با بهمان دستیار ارشد دولتی و محکومشده در پرونده ارتشاء، چه پیوندی داری که وقتی خرداد ۹۵ از زندان آزاد شدی، بلافاصله به همراه برخی عناصر گروهکی به ملاقات تو آمد؟ خبر نداشتی که او کار چاقکن دانیالزاده (با چهار هزار میلیارد تومان بدهی) است و رئیس بانک جابهجا میکند تا او مجبور نباشد پولها را برگرداند؟ در این خانههای تیمیچند نفر بیخبر بودند که دانیالزاده و نجفی و...، سرمایهگذار ستاد انتخاباتی آنها هستند و خون مردم را در شیشه کردهاند؟ خبر ندارند چه کسانی هفت سال به مسکن مهر پوزخند زدند تا قیمت مسکن چهار برابر شد؛ چه کسانی ارز ۴۲۰۰ تومانی دادند و گرفتند؛ کدام مدیران اجازه واردات قاچاق خودروهای لوکس را از مجاری رسمی وزارت صمت دادند؛ کدام مدیران، حقوق و پاداشهای چند ده تا چند صد میلیون تومانی گرفتند؛ و کدامها، سازمان خصوصیسازی را تبدیل به سر گردنه غارت شرکتهای دولتی کردند؟ با این همه خیانت، منتظر چیزی جز افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی)، رکود تورمی، رکورد تورم ۵۲ درصدی، ۳۶ پله کاهش رشد اقتصادی و تعطیلی برخی کارخانهها بودند؟!
۸. با این مقدمات، میتوان فهمید که چرا برخی محافل امنیتی و سیاسی غرب، از قاطعیت قوه قضائیه در مبارزه با فساد دانهدرشتها و روی کار آمدن مجلسی باترکیب انقلابی ابراز نگرانی میکنند، یا تلاش پرحجمی را برای مخدوش نمایاندن روند احیای آرمانهای انقلاب سازماندهی کردهاند. آخرین بار روزنامه انگلیسی گاردین نوشت «دیپلماتهای اروپایی نگران انتخابات سال آینده ریاستجمهوری و چشمانداز سیاسی ایران هستند... آنها معتقدند وضعیت بر خلاف پنج سال قبل پیش میرود. نگرانی دیپلماتهای اروپایی این است که قدرت جریانهای مخالف غرب، پس از انتخابات مجلس در حال تقویت است. اگرچه میانهروها تضعیف شده، اما کاملاً از ساختار قدرت حذف نشدهاند... اصولگرایان بهطور فزاینده بر این باورند که رشد آینده ایران نه در دیپلماسی با غرب، بلکه اتکای بیشتر به توانمندی خود است».
محمد ایمانی
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم شما که با تمام حنجرهتان داد میزنید نباید معلوم کنید قضیه چیست و خود را معرفی نکرده انتظار دارید که گوش بنده بشنود؟ معلوم است باید اینگوش به گویندهای گوش بسپارد که مشخص باشد کیست. آری انسان وقتی به مأوایی رسید سرگردانیهایش شروع میشود. مگر قصهی «من عشقنی عشقته» تا آنجا که فرمود «چون عاشقش شوم به قتلش میرسانم و خودم دیهی او میشوم» را نشنیدهای؟ پس چرا جای بیتابی؟ نگاه عمان سامانی به کربلاییان را بنگر و فکر کن. موفق باشید
چون دل عشاق را در قيد كرد / خودنمائي كرد و دلها صيد كرد / امتحانشان را ز روي سرخوشي /
پيش گيرد شيوه ي عاشق كشي / در بيابان جنونشان سر دهد / ره به كوي عقلشان كمتر دهد / دوست مي دارد دل پر دردشان / اشكهاي سرخ و روي زردشان / چهره و موي غبارآلودشان /
مغز پر آتش دل پر دودشان / دل پريشانشان كند چون زلف خويش / زانكه عاشق را دلي بايد پريش / خم كندشان قامت مانند تير / روي چون گلشان كند همچون زرير / يعني اين قامت كماني خوشتر است / رنگ عاشق زعفراني خوشتر است / جمعيتشان در پريشاني خوش است / قوت جوع و جامعه عرياني خوش است / خود كند ويران دهد خود تمشيت / خود كشدشان باز خود گردد ديت / تا گريزد هر كه او نالايق است / درد را منكر طرب را شايق است / تا گريزد هر كه او ناقابل است / عشق را مكره هوس را مايل است / وانكه را ثابت قدم بيند به راه / از شفقت مي كند بر وي نگاه / اندك اندك مي كشاند سوي خويش / مي دهد راهش به سوي كوي خويش /
بدهدش ره در شبستان وصال / بخشد او را هر صفات و هر خصال / متحد گردند با هم اين و آن /
هر دو را موئي نگنجد در ميان / مي نيارد كس به وحدتشان شكي / عاشق و معشوق مي گردد يكي / لاجرم آن شاهد صبح ازل / پادشاه دلبران عزوجل / چون جمال بي مثال خود نمود /
ناظران را عقل و دل از كف ربود / پس شراب عشقشان در جام ريخت / هر يكي را درخور اندر كام ريخت / بادشان اندر رك و پي جا گرفت / عشقشان در جان و دل مأوا گرفت / جلوه ي معشوق شورانگيز شد / خنجر عاشق كشي خون ريز شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عموماً احادیثی که محدثین بزرگ ما در کتابهای مهم روایی جمع کردهاند، احادیثی است که بیشتر برای فقها و متکلمین مهم بوده است. ۲. اشکال میکنند که خط کوفی نقطه نداشته است، در حالیکه در این مورد هم میتوان فکر کرد که ظاهراً خط، با نقطه شروع میشود و احتمالاً اصل حدیث این بوده که حضرت میفرمایند: «أنا نقطة باءُ بسم اللّه» یعنی شروع بسم اللّه همان شخصیت حضرت است. و سپس راویان، روایت را به صورت «أنا نقطة تحت باء بسم اللّه» مطرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که بحمداللّه سعی میکنید در فهم اسماء اللّه مطالب را به انتها برسانید، سعی بفرمایید مبنا را همان مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» قرار دهید و بر آن اساس به بحث شرح تفسیر حمد حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» رجوع داشته باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید هرگز بنا نبود کار به کشتنِ عثمان بینجامد. شواهدی در میان است که این قتل یا توسط خود مروان انجام شده، و یا توسط طلحه، تا حرکت را از مسیر معقول آن منحرف کنند. در دورهی عثمان، اقوامِ عثمان یعنی امویان در حاکمیتاند و مردم به جهت بیبند و باریهای حاکمانِ اموی با آنها درگیر میشوند. مردم مصر به مدینه میایند و از حاکم مصر شکایت میکنند. وقتی نامهی عزل حاکم مصر را از عثمان میگیرند تا به مصر برگردند؛ در راه پیکی را میبینند که به سوی مصر در حرکت است، متوجه میشوند نامهای از عثمان دارد خطاب به حاکم مصر که این افراد که به مصر برمیگردند را تنبیه کند؛ لذا آن افراد به مدینه برمیگردند و کاخ عثمان را محاصره میکنند. معاویه سپاهی را از شام در نزدیکی مدینه گسیل میکند ولی دستور میدهد وارد مدینه نشوند. طلحه و زبیر و عمروعاص جزء شورشیان اطراف کاخ عثماناند، همچنان که مالک اشتر و محمدبن ابابکر که از یاران علی (ع) اند نیز جزء محاصرهکنندگان آن کاخاند. حضرت علی (ع) سعی میکنند قائله را بخوابانند ولی از یک جای دیگر که مسلّم توطئهای بوده تا عثمان کشته شود؛ کار از دست همه در میرود و علی (ع) میفرمایند: مرگ عثمان نه مرا خوشحال کرد و نه ناراحت.
بنیامیّه متوجهاند عمر سیاسی عثمان تمام شده و حضور عَمْروعاص در بین شورشیان هرچند صورت خود را میپوشانده، بیحساب نیست. طلحه و زبیر خودشان با امکاناتی که داشتند بیحساب در بین شورشیان نیستند. یاران علی (ع) هم در آن صحنه هستند تا اگر عثمان کشته شد کار به دست معاویه که لشکرش بیرون مدینه است نیفتد. موفق باشید
