بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9281
متن پرسش
بنام خدای متعال و با سلام به استاد عزیز: 1- علامه در المیزان ذیل کدام آیه به طور مفصل بحث نبوت و رسالت و تفاوتهای آن دو را آورده اند؟ 2- قبل از نوح علیه السلام که رسالت و دینی نبوده انبیاء چه دستوراتی را برای مردم می آوردند؟ فرق دستوراتشان و اخبار غیبی که می آوردند و به مردم ابلاغ می کردند با اخبار و دستوراتی که رسولان مانند ابراهیم علیه السلام تحت عنوان شریعت می آوردند چیست؟ 3- انبیائی که بعد از رسولان می آمدند؛ انبائاتی که می گرفتند و به مردم ابلاغ می کردند همان شریعت رسول قبل از خودشان بوده یا چیز دیگری می گرفتند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم به طور مشخص علامه یک سر فصلی تحت عنوان تفاوت بین نبوت و رسالت در المیزان داشته باشند. اگر هم باشد بنده حضور ذهن ندارم، به‌خصوص که در قرآن آیات زیادی داریم که این دو واژه به جای هم به‌کار رفته‌اند و به اصطلاح متصادق‌اند. 2- شاید حالت اخلاقی داشته است که عدم رعایت آن عصیان محسوب نمی‌شده چون در آیه‌ی 17 سوره‌ی إسراء می‌فرماید: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً بَصیراً» یعنی بعد از نوح است که هلاکت اقوام به جهت عصیان در مقابل حکم خدا مطرح است. 3- حتماً مطابق روحیه‌ی قوم و شرایط تاریخی هر پیامبری، انبائات متفاوت بوده. موفق باشید
7775
متن پرسش
سلام علیکم آیا این جملات صحیح هستند؟ ۱- هدف حیات انسان ملافات خداوند است. ۲- کمال انسان در رسیدن به بالاترین لذت است و خداوند هم انسان را برای همین آفریده است و تقرب یعنی صعود از یک لذت سطحی تر به یک لذت عمیق تر. ۳- همه حرکتهای انسان در حقیقت تجلی میل لذت طلبی اوست حتی طلب رضای خداوتد و اخلاص و انسان هیچ کاری بیرون از دایره لذت طلبی اش نمی‌تواند بکند. ۴- کدام یک از این اهداف در حیات بشر غایی ترند: ملاقات خدا، لذت، بندگی؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: واژه‌ی لذت‌طلبی واژه‌ی لغزنده‌ای است و ناخودآگاه ذهن را از آنچه مقصد اصلی سیر إلی اللّه است منحرف می‌کند. در تجربه‌ی عارفان پس از سال‌ها نفی خودخواهی، احساس قرب الهی آنچنان آن‌ها را به شعف می‌آورد که با تمام وجود فریاد برمی‌آورند: «یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمین‏» ای کاش مردم می‌دانستند چگونه پروردگارم همه‌ی موانع اُنس با خودش را از میان برداشت و مرا در زمره‌ی مکرمین قرار داد. پس می‌توان گفت: از طرف ما بندگی مطرح است و از طرف او لقاء. و در این رابطه قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» هرکس می‌خواهد به لقاء خدا برسد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش به هیچ‌چیزی غیر از حق نظر نکند. موفق باشید
27524
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیز جلسه ۳۳ تفسیر سوره زمر را که شنیدم، براین تناقضی پیش آمده. بنده بارها از شما شنیدم که فرمودید وقتی انسان از گناهی توبه می‌کند خداوند تمام اثر آن گناه را پاک می‌کند و شخص دچار عذاب برزخی نمی شود (خوب مخصوصا اینکه خانواده های ما مانند خانواده های آیت الله بهجت و امام خمینی و سایر علما نیستند که ما از اول در حالت یقظه باشیم) تازه ۳۰ سالگی به خود آمدیم که گناه نکنیم و حقیقت عالم را فهمیدیم. اما آیت الله قوچانی، تمام حالات خود از ۱۸ سالگی به بالا را نه تنها مشاهده کردند بلکه در فشار اعمال خود قرار گرفتند و تازه این برزخ بوده که فقط از اعتقادات انسان سوال می‌شود وای به قیامت، در همان سیاحت غرب دختر ایشان هم همین مراحل را طی کرده بوده ولی با سرعت بیشتر چون عمر کمتری داشته خداوند به داد و فریاد ما برسد (مسلما که ایشان از نظر سیر عرفانی هزار برابر از ما بهتر عمل کرده بودند) من این ترس را دوست ندارم آن هم در روزی که انسان هیچ کس را ندارد جزو تکیه به رحمت و مهربانی خدای خود این ترس انسان را از عشق و محبت در عبادات بین خود و خدا باز می‌دارد انسان را از دوست داشتن مرگ باز می‌دارد. چرا فشارهای ایشان را که واقعا هم تعلق از بدن قطع نشده امسال آقای زمانی و خانم بتی جین و موارد بی شماری که من کلیپ های آنها را دیدم و واقعا مردند ندیدند. مگر اینکه اینگونه فرض کنیم که مراتب عقلی ایشان، باعث شده هنگام مرگ در مرتبه بالاتر قرار بگیرند، که اگر چنین باشد آن فشارها در انتظار همه ما هست. من خودم بسیاری از حالت های برزخی خود را در خواب دیده ام که اگر بخواهم به آن ها برسم بعد مرگ برآیم دیوانه کننده است.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تجربه‌ی دیدن و عبور کردن از آثار آن‌چه گرفتار آن بوده‌ایم،‌ غیر از آن است که در آن عذاب‌ها گرفتار شویم و تازه نمی‌دانیم این حالات در برزخ پیش آمده یا حالت سکراتی دارد. ۲. تجربه‌های نزدیک به مرگ، تجربه‌ی تجرد روح است و این ربطی به حضور در برزخ که بعد از قبض روح توسط ملک قابض پیش می‌آید و محاکمه‌ی نکیر و منکر ظهور می‌کند ندارد. موفق باشید

26657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: حالا که به خاطر وضعیت پیش آمده، مراسم های اعتکاف تعطیل شده، پیشنهاد شما به جای سه روز اعتکاف چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره روزه‌ی آن سه روز جهت اعمال «امّ داود» و رویهمرفته ماندنِ طولانی در مسجد را می‌توان به نحوی جایگزین کرد. موفق باشید

24761
متن پرسش
جناب استاد سلام: آیت الله مصباح در مورد شبهه «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» در کتاب شرح نهایة الحکمه صفحه ۱۹۸ میفرماید: «اينكه بر معدوم مطلق حكم كرده‌ايم به اينكه «نمى‌توان بر آن حكم كرد» از آن جهت است كه معدوم مطلق را با همين عنوان - عنوان «معدوم مطلق» - تصور كرده‌ايم. اگر فرض كنيم حتى اين عنوان نيز در ذهن شخص وجود نداشته باشد، در آن صورت حتى شخص همين حكم- حكم به اينكه نمى‌توان بر معدوم مطلق حكم كرد- را هم نخواهد داشت. زيرا با تصور همين عنوان معدوم مطلق به نحو اجمال و با عنوان تصور شده است و چنين چيزى ديگر معدوم مطلق نيست، چون گفتيم كه معدوم مطلق چيزى است كه حتى با عنوان هم تصور نشده است. پس معدوم مطلقى كه با عنوان «معدوم مطلق» آن را تصور كرده‌ايم در حقيقت معدوم مطلق نيست و از همين رو مى‌توان بر آن حكم كرد به اينكه نمى‌توان بر آن حكم كرد. معدوم مطلق واقعى آن است كه حتى با عنوان «معدوم مطلق» نيز تصور نشود، در اين صورت حتى حكم به اينكه «لا يخبر عنه» يا حكم به اينكه «حكم بر آن نمى‌شود» نيز بر آن محال است.» پس طبق فرموده آیت الله مصباح ما اصلا نمی‌توانیم عدم مطلق را بفهمیم و محال است و هر چه را که به عنوان مفهوم عدم مطلق در نظر می گیریم در اصل عدم مطلق نیست. لطفا نظر خود را بیان نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که معنا و مفهوم معدومِ مطلق غیر از وجودِ معدومِ مطلق است وگرنه خلط بین مفهوم و مصداق پیش می‌آید همان‌طور که علم به عدم، علم است و نه عدم؛ و علمِ به آتش، علم است و نه آتش. موفق باشید

24477

شوپنهاوربازدید:

متن پرسش
سلام: الحمدلله به همراه تعدادی از دوستان داریم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه رو می خونیم. رسیدیم به جایی که درباره برکلی و شوپنهاور صحبت میکنه. از اونجایی که توی سخنرانی هاتون دیدم شوپنهاور رو نقد می کنید و الان یادم نیست که چه نقدهایی داشتید و توی چه سخنرانی هایی بوده: لطفا راهنمایی بفرمایید برای نقد نظریات و آرای شوپنهاور آیا کتاب یا مقاله ای از شما یا دیگران هست که بتونم مطالعه کنم؟ از برکلی چطور؟ با تشکر فراوان. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد فهم نگاه شوپن‌هاور ابتدا باید کانت را مطالعه کرد و دوگانگی که بین نومن و فنومن و بحث مفاهیمِ استعلایی به میان می‌آورد و عملا اندیشه‌ای را در مقابل ما قرار می‌دهد که ما هرگز نمی‌توانیم به واقعیت‌های خارجی دست بیابیم. در این راستا شوپن‌هاور معتقد‌ است که کل جهان، همان اراده‌ی ما است و اراده‌ی ما جهان است نه آن‌که جهانی در خارج محقق باشد. می‌ماند که این اشکال بر او وارد است که اولا چه تفاوتی این نگاه با سوفسطائی گری دارد و ثانیا به هر حال این احساس بدیهی که هر کس مبتنی بر آن با عالم خارج ارتباط پیدا می‌کند چه می‌شود. موفق باشید

23347

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: آیا از نظر اسلام چله نشینی برای سیر و سلوک جایز است؟ اگر جایز است آیا امکان دارد کتاب یا دستورالعملی برای انجام این امر معرفی فرمایید. و اگر نیست چرا در تخت فولاد به اماکنی که بزرگان در آن اماکن چله نشینی کرده اند اشاره شده است. با توجه به اینکه بیشتر بزرگان سیر و سلوک از مسائل سیاسی و حکومتی زمان خود فاصله گرفته بودند و به امورات معنوی خود می پرداخته اند، یعنی امثال امام خمینی (ره) و آیت الله مدرس و شیخ فضل الله نوری نادر هستند، آیا می توان به آن عزیزان که به مسائل سیاسی کاری نداشته اند اقتدا کرد و فقط به امورات معنوی پرداخت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چله‌نشینی چیز خوبی است و کتاب «لبّ اللباب» از آیت اللّه حسینی طهرانی راهنمای خوبی در این مورد است ۲. شاید بتوان گفت آن بزرگان به اقتضای زمان خود و درک شرایط تاریخی، آن راه را پیشه کرده‌اند. موفق باشید

22756

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: عطف به سوال 22741، ظلم یا ناکارآمدی برخی نهادها و مسوولان در ساختار سیاسی ایران، گاهی مربوط به ساختارهای دموکراتیک همچون قوه مقننه است که منتخب مردم هستد و طبیعتا رهبری به احترام آرای مردم دخالت نمی کنند. ولی برخی از این نهادها و مدیران مستقیما منصوب رهبری هستند و طبیعتا کم کاری یا ظلم آنان به پای رهبری نوشته خواهد شد. سوال اینجاست چرا رهبری برای فشار به آنان از ابزارهای موثری چون عزل استفاده نمی کنند؟ اساسا حد برخورد و عزل این مسوولان کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا یک‌بار همین مشکل را در مورد آقای ضرغامی و ضعف‌های صدا و سیما با مقام معظم رهبری در میان می‌گذارند و ایشان می‌فرمایند بالاخره بنده همین افراد را در اختیار دارم. باید سعی کرد جهت‌گیری‌ها درست تعریف شود وگرنه با تغییر افراد، مشکل هم‌چنان باقی خواهد ماند. موفق باشید

22172
متن پرسش
با سلام: برداشت بنده این است که در منطق اسلام علت اصلی کلیه وقایع و اتفاقات خداست که به وسیله های مختلف انجام می پذیرد. روییدن درخت امریست که توسط خدا و به وسیله نور و آب و تغذیه و شرایط صورت می گیرد. به وجود آمدن جنین انسان توسط خدا و به وسیله لقاح سلول نر و ماده در رحم جنس ماده انجام می گیرد و مثالهای بی شمار دیگر. سوال بنده در مورد نقش خدا در این چرخه هاست. زمانی که با برقراری کلیه شرایط مورد نیاز برای به وجود آمدن یک پدیده (برای مثال روییدن یک گل) کاملا وابسته به تامین شرایط مورد نیاز آن بوده (بذر قابل روییدن، آب، دمای مناسب، مواد مغذی درون خاک، نور و ...) نقش خدا در این چرخه کجاست؟ در دنیایی که پیشرفت علوم مختلف بر پایه آزمون خطا و کشف روابط موجود در عالم بوده و امروز برای کلیه پدیده ها دلیل و روش هریک به صورت کامل تعریف شده است، به طوری که به وجود آوردن آن با فراهم آوردن شرایط لازم در هر زمان و مکانی ممکن است، آیا موردی وجود داشته که تمام شرایط لازم وجود داشته باشد و اتفاق مورد نظر صورت نپذیرد؟ و یا موردی که بدون فراهم آوردن شرایط لازم پدیده ای به وجود آید؟ (لطفا موارد اتفاق افتاده در زمان حال را ذکر فرمایید. مثالهای دوران پیامبران گذشته و مثالهای موجود در متن قرآن نیازمند کنکاش ثانویه جهت بررسی صحت می باشند). با سپاس.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت ربّ العالمین در عالم، حضور در نظامِ عالم است و نه در مقابل عالم، مثل حضور نفس ناطقه‌ی انسان است در بدن او، به طوری‌که اگر شما دست‌تان را حرکت دهید عملاً متوجه‌اید که نفس شما این‌کار را می‌کند. به همین جهت به ما فرموده‌اند: «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» یعنی اگر کسی خود را درست بشناسد که چه نحوه حضوری در بدنش دارد، نحوه‌ی حضور ربّ العالمین را در عالم می‌شناسد. در این مورد بد نیست به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی ان که هر دو بر روی سایت هست؛ نظری بیندازید. موفق باشید

22109
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. با توجه به کتب حضرتعالی زیاد خواب دیدن نشانه از پراکندگی و گسستگی خیال انسان است؟ ۲. اینکه انسان کم خواب ببیند یا اصلا نبیند می تواند نشانه کنترل قوه خیال متمرکز بر آن باشد یا عمومیت ندارد؟ لطفاً کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قاعده‌ی کلی آن است که وقتی نفس ناطقه‌ی انسان تحت تأثیر واهمه باشد خواب‌های او آشفته و پراکنده است. مثل زندگی روزمرّه‌ی عوام که دائم در خیالات واهی به‌سر می‌برند. ولی اگر عقلانیت او قالب باشد به همان اندازه نه چندان خواب او پر از چنین خیالاتی است و نه خیلی اساساً خواب می‌بیند، مگر آن‌که نفس در سیر متعالی خود صورت‌های مناسب آن سیر را در قوه‌ی خیالش شکل دهد که به اصطلاح گفته می‌شود آن خیالات، صاحب جمال است. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع شود. موفق باشید  

21262
متن پرسش
سلام علیکم: اگر اشتباه نکنم، حضرت آیت الله جوادی آملی در یکی از مباحث تفسیری‌شان استدلال می‌کردند که خداوند وقتی ادعایی را از جانب ماسوی الله مطرح می‌کند (یا به عبارتی نقل قولی می‌کند) در صورتی که آن کلام ناحق باشد، بعد نقل قول بلافاصله آن را رد می‌کند و حق را بیان می‌دارد. این کار برای آن است که حکیم نقل کلام باطل نمی‌کند مگر آنکه بطلان آن و حقیقت مطلب را هم در کنارش بیان نماید تا در میان خلق ایجاد شبهه نشود. اکنون سوال بنده: در آیاتی که در مورد ماجرای خلقت آدم ابوالبشر و سرپیچی شیطان از سجده بر او وارد شده است، در جایی شیطان صراحتا اغوای خود را به خداوند نسبت می‌دهد (الحجر ۳۹ و الاعراف ۱۶). عجیب است که در هیچ یک از این موارد خداوند بعد از نقل سخنان درشت شیطان، ادعای او را رد نمی کند! اگر آن قاعده را بپذیریم که خداوند در مقابل نقل قول باطل سکوت نمی‌کند و بلافاصله آن را رد و سخن حق را بیان می‌کند، در اینجا که شیطان اغوای خود را به فعل (یا اراده) خداوند نسبت داده است آیا سکوت خداوند را نباید مهر تاییدی بر این مطلب بدانیم؟ و اگر چنین است (و حقیقتا خداوند اراده فرمود در جریان خلقت آدم ابوالبشر شیطان او را اغوا کند) پس آن بحث عدالت خداوند چه می‌شود؟ موجودی را اغوا کردن و سپس مجازات کردن با عدل الهی چطور جمع می‌شود؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی ارزشمندی در رابطه با سخنان آیت اللّه جوادی اشاره فرمودید. ولی عنایت داشته باشید وقتی موضوع مورد بحث در آیات الهی شخصِ شیطان باشد که خداوند در موردش فرموده: «و ما یعدهم الشیطان إلا غرورا» یعنی شیطان هرچه ادعا کند جز فریب و دروغ نیست؛ پس عملاً آن نکته را متذکر شده که تأیید سخن شیطان نباشد که ادعا کرد پروردگارا تو مرا اغواء نمودی. زیرا آن‌چه مربوط به خودش بود و انتخاب و اراده‌ی خودش، به حضرت ربّ العالمین نسبت داد و مثل همیشه در این‌جا نیز فریب‌کارانه سخن گفت. موفق باشید

 

21220
متن پرسش
سلام و درود بر استاد: من هم مثل شما مقیدم که شان دین اسلام و ائمه طاهرین از لحاظ حوزه ماموریت و اثر گذاری کل جهان بوده و هست. اکنون که کشتیبان این ماموریت امام عصر (عج) می باشد و انقلاب ایران و کشور ما پرچمدار این حرکت است من به این فکر می کنم در برابر این عدم تعادل ما ایرانیان در سطح جهانی و ضعف های شدید و غیر قابل توجیه جریان های مدیریتی در بخش های مختلف در داخل کشور، چگونه می توان به ظهور نزدیک شد و دم از آن زد. نیش و کنایه یا شاید حرف حسابی که بعضی امروز به ما می زنند همین است که در برخی از کشورها در جهان حداقل رانت خواری و کمترین مراجعه به دادگاهها وجود دارد و اگر مفهومی از اسلام به صورت قابل رویت بخواهیم ببینیم، آنجاست نه ایران. من رهبر عزیزمان را مقصر نمی دانم. اما فضای موجود در کشور را هم قابل قبول نمی دانم و بلکه دارم به این نتیجه می رسم زحماتی که مخلصین انقلابی و رزمندگان اسلام کشیده اند دارد بر باد می رود. این دوگانگی در روز به روز بدتر شدن اوضاع داخلی کشور و حرکت به سمت جهان مهدوی توسط ایران برایم قابل فهم نیست. و جرات ورود به فعالیت در میدان های علمی و فرهنگی را ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مکرر عرض شده مردم ما از بعضی جهات هنوز از حالاتی که یک کشور استعمارزده گرفتار آن است، در نیامده. ولی بنیاد روحانی مردم چیز دیگری است و لذا در آینده با نسلی روبه‌رو هستیم که همطراز اهداف انقلاب خواهند بود. گمان می‌کردیم در سیطره‌ی فرهنگ سکولاریته‌ی مدرن که در حاکمیت نظام شاهنشاهی بر ما گسترش یافته بود، اسلامیت ما در حال رفتن خواهد بود. در حالی‌که با حضور انقلاب اسلامی معلوم شد اسلام به سوی ما می‌آید و همین گمان را ممکن در مورد انقلاب اسلامی داشته باشیم غافل از این‌که انقلاب اسلامی سنت تاریخ ما است و به ما سپرده شده و ما، إحاله به آن هستیم. ممکن است گمان کنیم ماشین ما واقعی‌تر از ایده‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ است، در حالی‌که ایده‌ی آن انقلاب بدون آن‌که مستقیماً با ما سخن بگوید، ما را در سنت خود فرا گرفته و از بی‌تاریخی حفظ می‌کند. دیدگاهی که رخدادهای تاریخی را امور تاریخی می‌بیند، متعلق به گونه‌ای خودفریبی است تا وقتی به راستی تفکر به میان نیامده است. موفق باشید

19080
متن پرسش
سلام به محضر شریف استاد: پیرو سوالی که حضورا پرسیدم و قرار شد سیر تکاملی تمدن غرب دکتر زرشناس را برای بنده ارسال بفرمایید. دعا بفرمایید بنده سلیمان صرد خزایی انقلاب اسلامی نباشم. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نه‌تنها دعا می‌کنم که سرنوشت شما سرنوشت سلیمان صرد نشود که تاریخ خود را در وقتِ خود نشناخت، بلکه دعا می‌کنم شما در زمره‌ی چمران‌های تاریخ خود باشید که در عین شناخت پوچی‌ها و ظلمات دوران، افق گشوده‌ای که در این تاریخ از طریق انقلاب به روی بشر باز شد را، به نحوی آگاهانه و نه مرتجعانه، بشناسید. بنده با تمام وجود قصّه‌ی دورانی را که چون زوزه‌ی سگی نیمه‌شبان عالم را فراگرفته می‌شنوم. تذکر شما به پوچیِ دوران، استقبال از تذکری است که روح و روحیه‌ی جنابعالی، به یک معنا متذکر آن است و انعکاسِ حالتی است که خود را در آینه‌ی گفتار و احوال شما تجربه می‌کنم. از این‌که انسان‌ها به خود دروغ می‌گویند و با خودِ دروغین خود به‌سر می‌برند؛ آگاه می‌باشم. ولی خطاب بنده به انسان‌ها، ماورای چهره‌ای است که آن‌ها از خود می‌نمایانند. بنده گمگشته‌ای را در پشت ماسک این انسان‌ها می‌یابم و آن را مورد خطاب قرار می‌دهم. سخن آقای دکتر زرشناس را عیناً در ذیل خدمتتان ارسال داشتم. موفق باشید

جناب استاد شهريار زرشناس در رابطه با اين‌که هر انقلابي طي يک فرايند تاريخي شکل مي‌گيرد، در مورد ادوار تاريخي مدرنيته مي‌فرمايد:

«عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را مي‌توان اين گونه فهرست کرد: دوره‌ اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمه‌ي قرن 16 ميلادي است . دوره‌ دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت مي‌باشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمه‌ي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دوره‌ي اعتراض رمانتيک به عقل‌گرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سال‌هاي 1850 - 1800 مي‌باشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحران‌هاي گسترده‌ي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي- شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 مي‌باشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعت‌گرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن‏، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.

در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوه‌گر ساخته‌اند. «لورنزو» داعيه‌دار لذت‌طلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح»‌ منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام مي‌برد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو مي‌شد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي مي‌کند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايش‌هاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژه‌اي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه مي‌دادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانه‌ي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايت‌هاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّي‌انديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبي‌تر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودال‌ها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شده‌اي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.

دوره‌ي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را مي‌توان دوره‌ي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگ‌ترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند مي‌توان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهره‌هايي که پيشتاز و نماينده برخي افق‌هاي فلسفه جديد بوده‌اند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحث‌هايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايش‌هاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف مي‌کند و تفکر سياسي در اين افق سير مي‌کند. دوره‌ي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهان‌بيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز مي‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبه‌ي کلاسيسيسم ناميده مي‌شود، شايد مهم‌ترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاه‌تر «عقل‌گرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفت‌شناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشه‌ها و تئوري‌هاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظام‌هاي حقوقي، بسط و تفصيل مي‌گيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين مي‌گردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث مي‌پردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسي‌هاي مدرن را بيش از پيش بسط مي‌دهد. جهان‌بيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه مي‌کرد و با تکيه بر روش‌شناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد. ».[1] (پايان سخنان آقاي زرشناس)

در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست مي‌آيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبه‌رو شويم خيلي خوب بوده و وعده‌هاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سوره‌ي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمی‌تواند دست خود را به‌سوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همه‌ی اعضایش با هم هماهنگ می‌شود که در یک لحظه ده‌ها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا می‌زدید و او روی خود را به طرف شما برمی‌گرداند، زمین می‌خورد.

وظيفه‌اي براي آينده

وقتي در آينده‌اي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعده‌هاي آن روي نمودند اگر ما زيرساخت‌هاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آن‌‌وقت است که مردم حيران و سرگردان مي‌شوند. همين‌طور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيست‌ها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره مي‌کردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار مي‌دادند، اگر بعد از پشت‌کردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبه‌رو نشوند که جواب‌گوي همه‌ي نيازهاي مادي و معنوي آن‌ها باشد عده‌اي فرصت‌طلب از زحمات شما به نفع خود بهره مي‌گيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب مي‌افتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آينده‌اي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبه‌ي ملکوتي امام، به عنوان يک راه‌کار عملي، نهادينه نشده باشد، کم مي‌آوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهديu ختم گردد به زحمت مي‌افتد. رهبري عزيز«حفظه‌اللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:

«ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اين‌كه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارى‌ها است».[2]

 


[1] - http://www.bashgah.net/fa/content/show/22391

[2] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.

14464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليکم: نفرموديد بطور موضوعی از چه کلمه قرآنی شروع کنم و کتابهای حضرت استاد را به غير از يکی مطالعه کرده ام بيشتر راهنمايی کنيد. آيه 10 سوره فاطر فرق دو کلمه «يصعد» و «يرفعه» چيست؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت موضوعی قرآن را دنبال نکرده‌ام. بیشتر در دستگاه هر سوره سعیِ بر تدبّر دارم. در مورد دو کلمه‌ی «یصعد» و «یرفعه» وقتی به سوره‌ی فاطر نظر کنید روشن می‌نماید که عقیده‌ی پاک به خودی خود صعود به سوی حق دارد و عمل صالح نیز آن صعود را تسریع می کند و رفعت می‌بخشد. موفق باشید

8393
متن پرسش
سلام علیکم در جواب سوالی فرموده اید:"شیطان می‌تواند از جهت تکوینی مورد خطاب سجده باشد در عین آن‌که اختیار دارد می‌تواند دستور را انجام ندهد."از جهت تکوینی چگونه شیطان میتواند مورد خطاب سجده باشد؟اگر امکان دارد توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحث خوبی است که علامه طباطبائی(ره) دارد و بنده آن را در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» آورده‌ام. ایشان مطرح می‌کنند خطاب «و اذ قلنا للملائکة‌ اسجدوا لآدم» خطاب به مقامی است که فرشتگان در آن هستند و چون مقام فرشتگان مقام تشریع نیست و مقام تکوین است پس آن خطاب، خطاب تکوینی است. حالا این سوال مطرح می‌شود که اگر خطاب تکوینی است موضوع اختیار شیطان که در آن زمان در آن مقام بود چه می‌شود که به آن کاربر عزیز عرض شد می‌شود خطاب تکوینی باشد ولی چون در حوزه‌ای این خطاب صورت می‌گیرد که آن حوزه‌ی اختیار است اختیار را از شیطان نمی‌گیرد که عرض شده درتفسیر آیه33 سوره احزاب عرایضی در این مورد داشتم. موفق باشید
7638

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استادی میگفت عالم ذر وجهی از عالم امر الهی است و تنها شامل فطرت نمیشود.بلکه جنبه امری ما انسانهاست.اگر درست است میشود در مورد ربط عالم ذر به عالم امر توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما در مورد عالم ذر چیزی جز همان عهد الست که مقام عهد فطری انسان با خدا است و در عالمی مجرد از عالم ماده انجام شده قائل نیستیم. موفق باشید
1464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی شر و گناه را چگونه بشناسیم که بتوانیم ترک معصیت کنیم ؟ آیا همین که دائماً خود را در محضر حق نگه داریم تا موفق به ترک معصیت شویم کافی است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آری! این بهترین لطف خدا است ، به شرطی که به حرام و حلال الهی آگاهی داشته باشید، احساس حضور در محضر حق موجب می‌شود که قلب انسان طالب رعایت واجب الهی باشد و از حرام الهی متنفر. موفق باشید
1303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی با توجه به اینکه این حقیر در مدرسه علامه مجلسی در حال خواندن کتاب برهان و عرفان می باشم اگر بخواهم مباحث مطرح شده در ان کتاب را مفصلتر و عمیق تر پی گیری کنم چه کتابهایی را پیشنهاد می فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملاصدرا در چند جای اسفار این نوع مباحث را کرده ولی در کتاب‌های فارسی سراغ ندارم که به‌طور مفصل بحث شده باشد. از اساتیدی که فعلاً درگیر این مطالب هستند سؤال بفرمایید. موفق باشید
26195
متن پرسش
سلام علیکم: برخی افراد و عزیزان در ایام اخیر به تعابیری آسیب شناسانه در جبهه فرهنگی انقلاب رو آورده اند و معتقدند به صهیونیسم اسلامی دچار شده ایم. حاضر نیستیم افرادی دیگر را درون جبهه انقلاب وارد کنیم و رسماً به فکر جذب نیستیم و حفظ اعضای کنونی را مقدم و اولی می دانیم و مع الاسف این تعبیر کمی بین برخی فعالان شاخص انقلابی درگیری و چند دستگی بوجود اورده و اونها رو در فضای مجازی درگیر پاسخگویی به هم کرده است. اولاً آیا این تعبیر صهیونیستی شدن صحیح است و ثانیاً چرا ما گاهی در نقد و بررسی اعمال هم به چنین چند دستگی ها و حتی دعوا های عجیب می رسیم و گاهی حتی حس می کنم از منظومه فکری رهبر انقلاب هم خارج شده و تازه در نظر نمی گیریم سندی راهبردی مثل بیانیه گام دوم داریم که می تواند اتفاقاً حکایت ما را کثرتی در عین وحدت کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعبیر صهیونیسم اسلامی را نشنیده بودم. ولی به نظر بنده برای بعضی از ماها تعبیر درستی است و بحث جزیره‌ای بودن در انتهای کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب» آسیب‌شناسی شده است. به هر حال در شرایطی هستیم که بسیاری از آن‌هایی را که غیر خودی می‌دانیم می‌توانیم خودی حساب کنیم. در این مورد سخن فرزند شهید سلیمانی به آن جوانی که عکس پدرش را پاره می‌کند، معنایِ آن «بودنی» است که حتی باید چنین افرادی را نیز از خود جدا ندانست. او این‌طور به آن جوان خطاب می‌کند:

جوان مواظب خودت باش

لگدهایت را به تصویر مردی بعداز تکه تکه شدنش می زنی که حتی حالا که رفته ای آن بالا نگران توست که نیفتی

محکم تر هم که بزنی او دلگیر نمی شود ، فقط مواظب باش نیفتی نه از اسب و نه از اصل!

بعضی دیگران  که آنجا برایت سوت و کف می زنند را هم حاج قاسم بچه های خودش می داند

حاج قاسم تو را با آمریکا و اسرائیل اشتباه نمی گیرد

شاید خوشحال هم باشد که تو چه دل و جگری پیدا کرده ای

حاج قاسم شاگرد مردی و سرباز است که به دوستانش  سپرده بود از پاره شدن عکسش نرنجند

و این هردو مرید امامی هستند که فرموده بود به جای روح منی خمینی اگر مردم بگویند مرگ بر خمینی برایش تفاوتی ندارد

بزن جوان  فقط مواظب خودت باش

مواظب باش نیفتی

حاج قاسم حالا دستش در ملکوت عالم بیشتر از قبل باز شده است ای بسا دست ترا هم بگیرد

فقط برای جوابی که به نگاه مهربانش باید بدهی، حرفی داشته باش.

موفق باشید

26000

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا عرض سلام و خسته نباشید: ببخشید که این مطلب را ارسال می کنم چون می دانم حضرتعالی قطعا معبر نیستید ولی شاید بتوانید راهنمایی فرمایید. چند خواب دیده بودم و هدف خوابها اذیتم میکنه خواستم ببینم آیا اینها اثغاث احلام است یا شاید حاوی پیام است. خواب یک: خواب امام صادق (ع) را دیدم مرا صدا زد با صورت کامل ایشان را دیدم بعد یک عدد خرما گرفت سوره حمد بر آن خواند و به من داد من آن را خوردم و دهانم از آب دهان امام صادق (ع) پر شد و لبریز شد بطوریکه روی زمین هم از آب دهانم افتاد. خواب دوم: رفتم زیارت حرم عبدالعظیم دیدم رو به ما پشت به قبرش یک سفره جلو گذاشته و همه می خوردند و من آمدم از آن خوردم یک شخص نورانی پیشش بود که شبیه امامزاده یا همچین چیزی بود که نمی دانم کی بود و آیا اصلا کنار ایشان شخصی دفن است من در کودکی زیارت عبدالعظیم رفته بودم. سوم: خواب دیدم مرا برای سیصد و سیزده تن دعوت کردند یکی کسی هم با من بود دم در ولی مامور نگذاشت وارد شود گفت نامه ورود. یهویی دیدم در جیبم نامه هست. داخل محوطه و سپس سالن ال مانند شدم یک سفره پهن بود افراد با هیبتی بودند و در راس سفره کسی بود که وقتی خواستم او را ببینم غبار شد و مانع شد به من گفتند برو ته سفره، و اکثر سفره پر بود و ته سفره مانده بود خیلی کم شاید تعداد چند نفر خالی بعدش یه برنج آوردند که روی آن قیمه بود و من از آن خوردم و بیدار شدم. و خوابهای زیادی از این دست. البته الان مدتی است دیگر هیچ خوابی نمی بینم مطلقا. ضمنا من زیاد به این چیزها فکر نمی کنم ولی به وفور خواب پیامبر (ص)، ائمه، قبرحضرت زهرا (س) را می بینم. گاهی هم پیش سه یا چهار معصوم (ع) را با همه. من برای خواب مطلقا ارزشی قائل نیستم و بلکه حتی تنفر دارم علت تنفر هم بزرگنمایی کردن آن است چرا یک بیچاره بدبختی مثل من باید چنین خواب هایی ببیند که ممکن است باعث نوعی توهم معنویت در او شود و این علت تنفرم از خواب است. چون می دانم کی هستم و مطلقا نمی‌توانم حتی تصور این کنم که مثلا یک هزارم انسانهای خوب باشم چه رسد به انسان های إلهی. پس این خوابها چی هستند البته در مجموع بیش از ده ها خواب و چیزهایی که بین و خواب و بیداری برام بوجود آمد را مکتوب کردم. آها فراموش کردم. خواب دیدم یه قصر بزرگ با دو تا مناره که انتهای آنها دیده نمیشن و عکس بزرگ من سر در آن است ولی در بسته بود و چند نفر ایستاده بودند گفتم عکس کیه گفتن هرکی هست خدا براش خواسته بعد وقتی خودم رو دیدم با تعجب گفتم چرا صورتم اینقدر می درخشه و شبیه شهداست اینکه اینجا بیشتر مکان شهداست بعد سمت طرف جاده یه سیاهی بود و بی اختیار آن جا رفتم به آنها گفتم باید برم کارهای نیمه تمام زیادی دارم خانه های زیادی در آن سیاهی بود والی آخر.... با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده در این موارد ورودی ندارم. فکر می‌کنم نباید خودتان نیز این موضوعات را دنبال کنید. موفق باشید

24995
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: استاد نفس هیچگاه بدون بدن نبوده و نخواهد بود، در دنیا با بدن مادی به گونه ای که وقتی اینجاست آنجا نمی تواند باشد مثلا وقتی در اتاق است در کوچه نیست چون در عالم ماده است، بعد از مرگ در برزخ با بدن برزخی (مثالی) و در آخرت هم با بدن اخروی است، و همیشه محدود و وابسته به بدن است و باید حتما بدنی داشته باشد و بدنی باشد تا با آن سیر کند، و دردها و لذت ها را با بدن درک کند چه در دنیا چه در برزخ و چه در آخرت که بهشت و جهنم و نعمتهای بهشتی و عذاب جهنمی با بدن درک می شود، حال چگونه تجرد از این نفس وابسته و محتاج به بدن درک می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن برزخی و قیامتی، وسعتش در حدّ آن عالَم بیکرانه است چون در آن‌جا بُعدی در میان نیست که بدن ما جایی باشد و جایی نباشد، بلکه در عین تشخص، هویتی بیکرانه دارد و جایی او را محدود نمی‌کند. مثل صورت‌های ذهنی است که صورتِ ذهنی شهر اصفهان، مانعِ توجه و حضور صورت ذهنی شهر تهران نمی‌گردد. موفق باشید

24868
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: آیا شیطان می تواند بر عقل انسان تسلط پیدا کند و او را دچار زوال عقل کند به گونه ای که هذیان گویی و افکار و عقاید پوچ و ضد عقل بر او چیره شود؟ آیا واقعا عقل زایل می شود و یا نه شیطان بر وهم تسلط پیدا می کند و توهم و موهومات بجای تعقل بر نفس چیره می شود و در اصل عقل بر اثر چیره شدن وهم پوشیده شده و اینگونه هر فکر بیهوده و پوچ یا وسوسه ای که شیطان بر او القا کند را می‌پذیرد و دچار هذیان گویی و حرف ها و عقاید دیوانه وار می شود، به گونه ای که انگار دچار جنون شده و عقلش را از دست داده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدّ حضور شیطان در خیال و وَهم است. اگر کسی مقیّد به نور عقل باشد، تحت تأثیر شیطان قرار نمی‌گیرد. موفق باشید

23462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد راهنمای عزیز: ما هر از چند گاهی خواهرها و برادرها که همگی هم ازدواج کرده ایم دور هم جمع می شویم از استاد گرامی می خواستم راهنمایی بگیرم اگر ما بخواهیم یک مطلبی را شروع کنیم شما کدام کتاب و یا چه مطلبی را توصیه می فرمایید و یا چه سیر مطالعاتی را دستور می دهید دوم ما یک هیئت قرآنی داریم از همه قشر جوان و میانسال زن و مرد در کنار یکدیگر هستند و قرآن می خوانند برای این قشر شما چه مذهبی را برای پیگیری و خواندن و توضیحات راهنمایی می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است ۱. فکر می‌کنم کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و کتاب «نامه‌های بلوغ» از مرحوم صفائی حائری جمع‌تان را پر رونق می‌کند ۲. خوب است که سعی کنید از قبل، صفحاتی تعیین شود تا پس از قرائت آن صفحات، چند نفری در حدّ فهم جمع؛ از تفسیر نمونه و المیزان نکاتی را نسبت به آیات قرائت‌شده مطرح نمایند. موفق باشید

22759
متن پرسش
سلام: به عنوان استادی که تابحال استفاده های زیادی از محضرتان کرده ام تقاضایی دارم که امیدوارم با بزرگواری وقتی به آن تخصیص داده و آن را اجابت نمایید. استاد، خواهش می کنم بدون توجه به نام نویسنده، کتابی را که در لینک زیر آپلود شده مطالعه نموده و نظرتان را بفرمایید. استاد عزیز، کتابهای زیادی مطالعه کرده اید، حتی از غربیها و شاید ملحدان، خواهش می کنم وقتی هم برای مطالعه این نوشته اختصاص دهید. لینک دانلود : http://uupload.ir/view/ij61_tawhid.pdf
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید که دشمنان اسلام از این حرف‌ها به زبان انسان‌های ساده و یا تربیت‌شدگانِ انگلیسی بسیار دارد. سخن امام خمینی را متذکر می‌شوم که فرمودند: «امروزه عده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام امریکایی­ اند و دشمن رسول الله.» مهم، جایگاه و جهت‌گیری افراد است که احمدالحسن عیناً در جایگاه سیّدعلی‌محمد باب رئیس بهائیان نشسته است. اگر سری به کتاب‌های سران بهائیان و بابیه بزنید حرف‌های بهتر از حرف‌های احمدالحسن پیدا می‌کنید. امثال شما چرا به جایِ توجه به جهت‌گیری‌های کلی این افراد، گرفتار جمله‌هایی می‌شوید که کلمه‌ی حق‌اند ولی یرادُ بها الباطل.  موفق باشید

22224
متن پرسش
با سلام: سوالی از خدمتتان داشتم: علامه طباطبایی در نهایه برای حل مشکل بین نظریه صورت ارسطو و نظریه اتمیزم، راهکاری را ارائه کرده است که بر این شرح است: علامه می گوید: «به دلیل اینکه علمای طبیعی با مشاهدات دقیق دریافته اند که جسم از ذراتی بنام اتم تشکیل شده اند و در مقابل آن نظریه صورت ارسطو می گوید که جسم یک هویت یکپارچه دارد که از ماده و صورت تشکیل شده برای حل این تعارض می توانیم صورت نوعیه که فعلیت شیء به آن است و کمال اول برای جسم است را به سطح اتم تنزل دهیم و بگوییم که این اتم است که از ماده و صورت تشکیل شده است.» 1. حال اگر صورت نوعیه را به سطح اتم تنزل دهیم، کشف منشاء اختلافِ آثارِ انواع، که هدفِ تبیینِ صورت نوعیه بوده است چه می شود؟ چون در اینصورت: صورت نوعیه یک اتم بیانگر اختلاف آثار اتم ها با یکدیگر می شود نه بیانگر اختلاف آثار انواع! 2. حال اگر با این دقت فلسفی به این مسئله نگاه کنیم می بینیم که نظریه صورت ارسطو می تواند اختلال جدی داشته باشد. حال با تبعات بعدی آن در بحثهای دیگر از جمله حرکت جوهری و نفس و ... باید چه کنیم؟ یعنی وقتی نظریه صورت ارسطو رد بشود دیگر تمام بحثهایی که بر اساس این نظریه بنا شده اند، پا در هوا خواهند شد. چون در تعریف نفس هم مثلا می گوییم: کمال اول برای جسم های طبیعی آلی! و کمال اول همان صورت نوعیه است! آیا شما این نزاع بین اتمیزم و نظریه صورت ارسطو را قبول دارید؟ و اگر دارید راه شما برای رفع این نزاع چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ اگر بر اساس اصالت وجود به موضوع نگاه کنیم، وجود در هر مرتبه‌ای نحوه‌ی خاص خود را دارد چه در ماده با هویت حرکت جوهری آن و چه در غیر ماده و چه آن‌که آن ماده، اتم باشد و چه یک درخت؛ در هر صورت با توجه به نظریه‌ی حرکت جوهری ظهور ماده به صورت‌های مختلف به اندازه‌ی حرکت آن‌ها بستگی دارد. 2ـ اگر پدیده‌ی روبروی ما اتم باشد، عملا ماده‌ای است در شرایط خاص که می‌تواند مطابق آن شرایط صورت خاص خود را داشته باشد و تفاوت آن‌ها در ظهور حرکت جوهری آن‌ها است. 3ـ در مورد نفس ناطقه هم می‌گوییم جسم در شرایط خاص خود آماده است جهت تدبیر نفس و در همه‌ی حالات باز ما هیولا و صورت را می‌توانیم در تئوری‌های خود محفوظ داشته باشیم. موفق باشید

نمایش چاپی