بسم الله الرحمن الرحیم «والعَصر» قسم به تاریخ! که هر بشری در تاریخی توانست جای بگیرد و معنا و نهایتش را یابد ... و در هر تاریخی رشد یعنی رفتن به آسمان آن و بازگشت به شکوفایی یافته اش و هر تاریخی رجوعی فرعونانه داشت و رجوعی توحیدی. رجوع به تاریخ خودمان که بشر آخریم هم غیر از این دو نوع رجوع نیست یعنی رجوع تمدن غرب که همچون فرعون خود را یافته ولی از مرزهای رشد درست و ادامه پیشرفت حقیقی خارج شده! میشود آنچه از مدرنیته میبینیم، آنها نیز به آسمان تاریخ بشر آخر رفتند اما فرعونی! و در بازگشتشان این علم و تکنولوژی و این قدرت هایشان را یافتند اما چون رفتنی از جنس اَنانیت بود این وحشی گری و پوچی را حاصل کرد زیرا کامل و درست نبود و این یعنی سرقت تاریخ و تحریف آن. و رجوع توحیدی و حقیقی و رشد به نهایی ترین تنها با اولیاء معصوم الهی مقدور است که انقلاب اسلامی یعنی این رجوع، پس انقلاب اسلامی درست ترین رشد این بشر از تاریخش میباشد و تنها راه معنا گرفتن همه انسانهای حال حاضر جهان... دلم میسوزه برای کسانی که جلوی رشد خودشون رو گرفتن و به غرب اعتماد کردند و نتونستند رشد صحیح را با توحید پیدا کنند. شخصیت من همواره بزرگ ترین حالت را به تاریخ خودش داشت برای همین ام بود که انقلاب اسلامیرا بزرگتر از انقلاب فرعونی غربی یافت هرچند گرفتار اراده های مدرنان تاریخ بود و راه های جلویش را بن بست میدید و منعفل از آنها شد. چرا باید با خود بدَ میکردم و خودرا کوچک تر از آنچه توحیدی و گشوده بود میخواستم؟! مردم خیال میکنند ما عارفیم و از آن جهت از آنها برتریم! که ازین جهت دست نیافتنی هستیم عجب دروغ بزرگی... و چه راست درستی که خود حقیقی رشدیافته آنهاییم... ما فقط راهی که راه آنهاست را با توحید پیشروی کردیم راهی که شکوفایی خوده هریک از مردمان این روزگار است و استعداد شکوفای خوده این مردم! آیا آقای نیچه بزرگمردی نیست که میخواست خودرا توحیدی بیابد و گرفتار فرعون تاریخ بود و پس چنین گفت: من از امروزم و پیش از این؛ اما چیزی در من هست که از فرداست و از پسفردا و پس از این. برای همین بود که من نیچه را بزرگتر از دانشمندان غربی یافتم و تصمیم گرفتم نیچه باشم همان تصمیمی که آوینی گرفت و مثل نیچه همواره بدنبال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که گمشدهی تعالی بخش و سیر بیش تر و درست خود است، پس انتظار خود کشید و خود را در او یافت و دوباره در برگشتش "هنوز نه" را یافت و گفت: (ویرانه های شهر را قفسی درهم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کند. زندگی زیباست! مگر این عاشق بی قرار را براین سفینه ی سرگردان آسمانی -که کره ی زمین باشد- برای ماندن در استبل خواب و خور آفریده اند؟ ومگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟. پس اگر مقصد را نَه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. «پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست!» سلام و درود خدا بر روح الله خمینی و سید علی خامنه ای و سربازانشان). ای آوینی تو نیز بازگرد که حضرت امام در سلوک به آسمان حقایق به زمین برگشت و پیروز شد تا آن شخصیت آرام گرفته اش را در مخلوقات ببیند و بیابد و بسازد و ساخت متذکر همگان شد، اکنون حضرت روح الله سفر سیر از حق به خلق بالحق و سیر از خلق به خلق بالحق خود را تمام کرد، او پیروز شد و آمریکا تماما شکست خورد و نابود شد. مولوی اگر امروز بود رابطه خود و امام را چنین معرفی میکرد: آن عشرت نو که برگرفتیم، پا دار که ما ز سر گرفتیم، آن دلبر خوب باخبر را، مست و خوش و بیخبر گرفتیم، هر لحظه ز حسن یوسف خود، صد مصر پر از شکر گرفتیم، در خانه حسن بود ماهی، رفتیمش و بام و در گرفتیم، آن آب حیات سرمدی را، چون آب در این جگر گرفتیم، چون گوشه تاج او بدیدیم، مستانهاش از کمر گرفتیم، هر نقش که بیوی است مردهست، از بهر تو جانور گرفتیم، هر جانوری که آن ندارد، او را علف سقر گرفتیم، هر کس گهری گرفت از کان، از کان همه سیمبر گرفتیم، از تابش نور آفتابی، چون ماه جمال و فر گرفتیم، "خورشید زمان امام خمینی چون سفر کرد، چون ماه از آن سفر گرفتیم". من فقط به یک چیز برای خود احتاج مبرم دارم تا کارم تمام شود و آن چیزی نیست جز جایگیری قطعی در تاریخ انفسی خود که از جنس توحید یعنی «عبودیت» است. به پایان آمد این دفتر حکایت تازه آغاز است... (این یعنی مطلع الفجر و بالفعل شده توحیدی) والسلام علیکم و سلامی نو برای آغازی بالفعل از زندگی، من میخواهم زندگی کنم با توحید و هیچ دشمنی دیگر توان زمین زدنم را ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید زندگی در این آخرین دوران، جز با عمیقترین حضور که حضوری است تاریخی؛ ممکن نیست. حضوری که با انقلاب اسلامی به میان آمد. مهم، درکِ چنین حضوری است که در جای خود اهمیت دارد. جناب آقای استاد حجت الاسلام نجاتبخش در جلسه دهم شرح سوره «نبأ» در رابطه با «یوم الفصل» نکات دقیقی را به میان میآورند که خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/3670
سلام استاد: در رابطه با آیه ۱۱۷ آل عمران «مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هَٰذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» ۱- میشه گفت اثر باد سرد ویران کننده را مقید به ظالم بودن صاحب حرث کرده؟ یعنی اگر مومن بود، باد اثر نمی گذاشت؟ یا آیه اشاره به این داره که ایجاد لا در اثر ظالم بودن صاحب است؟ ۲- اگر حرف بالا صحیح باشه می توان آن را به پدیده های طبیعی دیگر تعمیم داد؟ ببخشید استاد اگر در این رابطه فرمایشاتی داشتید بفرمایید در کدوم مباحث پیگیری کنم ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته علامه طباطبایی آنانی که جهت امور دنیایی خود انفاق میکنند که خرجهایی است برای اصلاح کار فاسد؛ نتیجهای جز شقاوت برایشان نمیماند، کار آنها شبیه باد شدیدی است که به کشت و زرع میخورد، اینان عملاً به خود ظلم میکنند و هلاک میشوند؛ مانند باد سردی که کشت و زرع را خشک میکند و در واقع خدا به این افراد ظلم نکرد، بلکه خودشان به خودشان ظلم کردند زیرا عمل فاسد، نتیجه فاسد میدهد، در این رابطه که مقدمات جنگ با اسلام را فراهم میکنند به امید نتیجه. در شرح سوره آلعمران عرایضی شده است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: سال نو مبارک و طاعاتتون قبول. در پرسش شماره ۳۷۲۸۴ که درباره شیعه بودن عرفا صحبت شده، فرمودید که مرحوم استاد فاطمینیا در تحقیقات خود به خوبی این نکات را نشان دادهاند. تحقیقات ایشان محدود به ابن عربی بوده یا در باب عرفای دیگر نیز تحقیقاتی داشته اند؟ در صورت امکان کتاب ایشان یا منابعی که به این امر اشاره داشته باشد (عرفا و تشیع) را هم معرفی نمائید. البته کتاب «محیالدین، شیعه واقعی» را هم خوانده ام و نکاتی درباره شیعهالاصول و سنیالفروع بودن هم در آن آورده شده است ولی نیازمند منابع بیشتر هستم. با سپاس و التماس دعای فرج
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهن خود دارم که آیت الله جوادی در جلسه ۲۰۰ شرح «فصوص» در رابطه با تشیع ابن عربی نکات خوبی را مطرح کردند. یا علامه تهرانی در کتاب «روح مجرد» از قول مرحوم قاضی طباطبایی در مورد تشیع ابن عربی و مولوی نکاتی آوردهاند. آقای استاد حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» نکات ارزندهای را به میان آوردهاند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: در جلسه دوم شرح سوره مبارکه اعلی فرمودید جهت تزکیه نفس رجوع به امام حسین ع باید انجام شود و در این مهم رازی نهفته است ولی به آن اشاره نفرمودید. با توجه به اینکه مباحث «فصوص» «منازل» «مصباح الهدایه» «فعلیت سلوک» «لب اللبلاب» «لقاالله» «شرح سوره حمد» و «مباحث خودشناسی» و »شرح سوره های فتح، جاثیه، مرسلات، زلزال وآل عمران و اعلی را سپری نموده ام. آیا ممکن است راز ارتباط تزکیه نفس را با رجوع به سیدالشهدا با بنده در میان بگذارید؟ خدا حفطتان کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این نکته فکر کرد که در دل این مسیر، ما با سرمایه حضور انسانی خود نظر به قامت بلند انسانی میکنیم که انعکاس حضور نهایی ما میباشد در نزد خودمان. هرچند این مربوط به همه ائمه است، ولی «سفینة الحسین اسرع». موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما! من از زمانی که چشم گشودم و به خود آمدم. فهمیدم که ذهنی کنجکاو دارم. ذهنی که از هر پاسخی چند سوال درست میکند. نمیدانم که وسواس الخناس در من قوی است که اینچنین هستم. برای همین هیچگاه آرامش ندارم. من کتابهایی از علامه حسنزاده آملی و صوت ایشان. صوت های صمدی آملی و کتاب ها و صوت های زیادی از شما را گوش دادهام. احساس میکنم که ته دلم خالی است. از یک طرف تفکرات کلامی مرا جذب میکند و دوست دارم که روش کلامی در پیش بگیرم و قید فلسفه و عرفان را بزنم. اما نمیتوانم این ذهن فلسفی خودم را اقناع کنم. فقط فلسفه آن را سیراب میکند. مانند کشتی بی سکان بر روی دریا میروم. نمیدانم وقتی که مشکلی در زندگی برایم بوجود می اید، تمام آن اطلاعات کلامی فلسفی و عرفانی به باد میرود و به زمین و زمان ناسزا میگویم. از وضعیت خویشتن هم هراسان هم نگران و هم ناتوانم. به نظر شما در اینچنین وضعیتی باید چکنم.؟ التماس دعا!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه در دلِ آنچه فرمودید مهم است، نظر به ایمانی است که از طریق انس با قرآن و روایات و خطبههای توحیدی نهج البلاغه پیش میآید. پیشنهاد اولیه همان دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح سوره اعراف است که صوت همه آن مطالب، روی سایت هست تا إن شاءالله با مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست، راهِ انس با قرآن از طریق آن تفسیر إن شاءالله گشوده خواهد شد. موفق باشید
با سلام و عرض تبریک سال نو خدمت شما و استاد عزیز و گرانقدر و آرزوی سلامتی برای شما عزیزان. ممنون میشم این درخواست و راهنمایی را خدمت استاد عرض نمایید تا ایشان حقیر را راهنمایی بفرمایند: سلام استاد عزیز و گرانقدر، باعث افتخار حقیر است که می توانم از راهنمایی های بسیار مغتنم و ارزشمند شما بهره مند گردم استاد عزیز، حقیر جوانی ۴۳ ساله و متاهل دارای ۲ فرزند و اهل استان کهگیلویه و بویراحمد هستم که چندین سال پیش از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. در طول زندگی فرصت های زیادی رو از دست دادم البته همیشه اهل درس و مطالعه بوده ام اما زیاد به قول معروف این شاخه به آن شاخه پریدم و اکنون هم از نظر شغل و کار وضعیت مطلوبی ندارم اما خدا را شاکر هستم و با این دید به زندگی نگاه می کنم که این تنگناها اولا محصول غفلت خودم و از دست دادن فرصت ها و بخصوص گناهان می باشد ثانیا نعمت و فرصتی برای خودسازی و جبران گذشته و غفلت ها و امتحانی که درصورت صبر داشتن می تواند باعث رستگاری و تحول باشد. استاد، همیشه علاقمند به مسائل عرفانی بوده ام بخصوص در این ۱۷ سال اخیر و چند سالی هست که تقید دارم که نمازهایم را سر وقت و اول وقت بخوانم و از سن تکلیف تا کنون روزه های ماه رمضان رو خدارو شکر بطور کامل گرفته ام اما خوب از نظر شرک های خفی و اخلاقیات و اعمال قدری ضعیف هستم لطفاً بفرمایید برای خودسازی و معرفت نفس و جبران گذشته و آدم شدن و عاقبت بخیری چه کار کنم؟ چه خط سیری را طی نمایم؟ چه سیر مطالعاتی عمومی نه (ویژه و خاص) شما پیشنهاد می فرمایید؟ لطفاً مفصل راهنمایی نمایید تا آن را نصب العین خود نمایم چرا که برایم دسترسی به افراد صاحب نفس و استاد راه برایم میسر نیست. خیلی دوست دارم با تمام وجود و خالصانه خدا را بندگی کنم، بنده ی واقعی و قلب و ذهنم از همه ی خطورات ذهنی و شرک های خفی و اخلاقیات ناپسند پاک گردد. ممنون میشم برنامه ای جامع بفرمایید خیلی ممنون🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله به خوبی شرایط خود را درک کردهاید و تمایلی که نسبت به حضور بیشتر در توحید ربوبی برایتان پیش آمده است را، لطف خداوند بدانید. آنچه در این مسیر مهم است عمیقترشدن در معارف توحیدی میباشد آنطور که بتوانیم هرچه بیشتر با قرآن از طریق تفسیر مبارک «المیزان» آشنا شویم. در این رابطه پیشنهاد اولیه همان دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح سوره اعراف است که صوت همه آن مطالب، روی سایت هست تا إن شاءالله با مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست، راهِ انس با قرآن از طریق آن تفسیر إن شاءالله گشوده خواهد شد. موفق باشید
سلام استاد طاعاتتون قبول. پیرامون تجاوز به زنان آواره در بیمارستان شفا و سپس کشتار آنها، به نظرم از مرگ فرزند هم برای یک زن سخت تر باشد. خدا میداند چقدر تصور جنایات صهیونیستها سخت است چقدر سخت است با این اخبار وحشتناک زندگی کردن، اولیاء الهی چطور با این شرایط باز هم تسلیم و رضا به قضای الهی هستند؟ بگویید بلکه نفس وامانده من و امثال من نسبت به خدا بدگمان نشود. چطور مردم غزه دارند میبینند اجساد شهدایشان فاسد میشود و جانوران از آنها میخورند باز هم زندگی میکنند؟ چطور میتوانند با فجایج باز هم زندگی کنند؟ قحطی و گرسنگی و دسترسی نداشتن به امکانات اولیه زندگی مثل لباس یا جای امن یا حتی امکانات پزشکی خیلی سخت است. داغ عزیزان، در خرابه زندگی کردن و... چه بگوییم که جز درد چیزی نیست. امام زمان چطور تاب میآورند؟ به اهل بیت امام حسین خیلی بیحرمتی شد اما تجاوز از هر جنایتی برای زن عفیفه سخت تر است. چطور تاب بیاوریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه میکنید عرایضی ذیل سؤالات شماره 37262 و 37273 شد. حقیقتاً ما به تعبیر رهبر معظم انقلاب با اوج جنایات روبهرو هستیم در عین حیرت از عظمت و صبر و ایمان مردم غزه. حقیقتاً باید از خداوند تقاضا کرد راهی برای مقابله با چنین جنایات عظیمی مقابل ما بگشاید. مانند جبههای که در کربلا گشود که شهادت، همراهِ آن بود در کنار اسارت زن و فرزند. در موضوع غزه، باید به اوج ایمانی فکر کرد که بتواند با چنین رذالت عظیمی مقابله کند. و نمیدانم آن ایمان، چه ایمانی است که شهادت در دلِ آن سادهترین اقدام است؟!! موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
«دعا و مناجات؛ عبور از نیست انگاری»
امام علی علیه السلام میفرمایند: «من قرع باب اللَّه فتح له» كسي كه درِ خانه خدا را بكوبد، به رويش باز شود.
در روزگاری که نهیلیسم در تاریخ زیست انسانی مان حاضر شده است و انسان ها در فضای آن تنفس می کنند باید به فکر حضوری دیگر از تاریخی باشیم که بتواند در فردای زندگی انسان حاضر باشد تا انسان ها به آن دل بسپارند و در آن حاضر شوند. حسی شدید تر و ایمانی شور انگیز تر تا بتواند آن ها را از تلخ کامی نیست انگاری دوران رهایی ببخشد. جهیدن از هیچستان عالم نهیلیسم علاوه بر حضور بنیان های نظری تاریخی اش محتاج انگیزه های عملی و شور انگیز اجتماعی از جنس وجود است تا بتواند حس احساس حضوری که آدمی گم کرده بود را بیابد و از فضای تنگستان پوچی به فراخنای خنک عالم انس مشرف شود. انسان تاریخ ما سردرگم مناسبات عالم نهیلیسم شده است و به این خاطر گوشاش از شنیدن حرفهای تکراری و بیهوده و سخنانی مذهبی که آن سخنان، تاریخ خودشان را از دست دادهاند و نمیتواند مطلوب جان انسان تاریخ ما باشد و ما همچنان با اصرار بر آن سخنان در پی آن هستیم که با بشر امروزین سخن ها بگوییم و این یعنی کلافه کردن خود و مخاطبی که دارد رنج می برد از تحیری که دچارش شده است. ما برای گذر از رنج تاریخ نیست انگاری و پوچی باید ابتدا در آن حاضر شویم و سپس از آن عبور کنیم، حاضر شدن به معنای فهم مناسباتی که ما و آدم امروز را در بر گرفته است و عبور به معنای افقی عالی و برین که در مقابل این انسان قرار دهیم تا او آن عالم را مطلوب جان خود بیابد و حضور در آن ساحت را حقیقت گمشده ای که در پی اش بود پیدا کند و این افق گشایی و عوض شدن ساحت ها با زور و جبر مهیا نمی شود بلکه به انتظار نشستن اما انتظاری فعال در جهت گشودگی عالم و آدم با هم که این گشودگی در حال گسترش است در تاریخ امروز ما و اهل فهم زمانه ظهورات آن را می یابند و مشاهده می کنند و هم اینان اند که باید در بستر تاریخ با بیان هایی متناسب با جان انسان امروز با او به گفت بنشینند و او را برای تغییر ساحتی جدید مهیا کنند. بی شک بشر در فردای این گشودگی حاضر می شود و عطای نهیلیسم را به لقایش خواهد بخشید و انسانی دیگر ظهور خواهد کرد. غزه نمونه ای از وضع حمل انسانی است که مشاهده می کنید تقابل انسانی شور انگیز در برابر عالم نیست انگار غربی که آدم را معطوف به اراده ی غلبه بر دیگران معنا می کند و اما صحنه ی حضور ایمان همان چیزی است که فردا با آن مواجه خواهیم شد و آنهم، نه به صورت فردی بلکه حضوری جهانی و انسان جهان فردایی ما از جنس همین ایمان است و آنهم در ساحت شورمندی و شورانگیزی و نه ایمان دیروزین و نمادین! این نمونه ای است از حضور پس فردایی عالم انسانی و مناسبات ایمانیاش.
اما برای نجات جوان امروز و آدمی که تمام ساحت انسانی اش در تحت لوازم هیچستان نهیلیسم قرار دارد بایست نظر به وجوه جدیدی از زبانی متناسب با این تاریخ بود تا بتوان ظهورات و بروزات مناسبات جدید تاریخی را روایت کرد و به گوش اش رساند. آری به نظر می رسد زبانی که بتواند در امروز تاریخ به گفت آید جز وجود نیست چرا که از جنس نیستان است (بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند) و زبانی است در برابر زبان هیچستان. به نظر میرسد همانگونه که زبان تاریخی است گوش ها یا بهتر بگویم فهم ها نیز تاریخ است و اگر با زبان و گوش تاریخ خود همراه نباشیم نه می توانیم سخن زمانه را بگوییم و به گوشها برسانیم و نه گوش شنیدن حرفهای زمانه را میشنویم و بنابرااین گرفتار آنی میشویم که امروز هستیم و بسیاری از گرههای آدمی در این عصر با زبان گشوده خواهد شد منتهی باید زبان مطابق زمانه به میان آید و گرنه شاهد همین بیرونقی در گفتگو خواهیم بود. اما ما قائلیم که این زبان به میان آمده و گوش ها نیز آماده شنیدن شده اند و جان ها در پی حقیقتی دیگر در هستند و خسته از آنچه که امروز با آن مأنوسند. (پس ای زبانِ وجود به سخن آی و گوشهای خسته از عالم نیهلیسم را سیراب کن) امروز وجه گشودهای که میتواند آدمی را از درون جانش آشنای ساحت حضور بگرداند، عالم مناجات است، همان عالم و ساحت درونی ارتباط انسان با بینهایت با گشودهترین وجه عالم هستی و عالم وجود، ارتباطی که دستِ بریده آدم نیستانگارزده را به ریشه و مبدا تکوین حقیقیاش که گمشده جانش نیز میباشد متصل میکند و فریاد کو کوی انسان را به حقیقت هو هویاش میرساند. آی آدمها! این صدای خداست که پس از فریاد خدا مرده غرب، به گوش میرسد. آگاه شوید و از خود و وجود خود و حقیقت درونیتان به آن بپیوندید و با این آشنای جان آدمی، این بیابان خشک هیچیها را بوستان دوستان کنید و از عدم به وجود سیر کنید و خود را برهانید .
مناجات یکی از این ساحت هاست که باید با انسان در میان گذاشت می دانم سخن از چگونگی به میان آوردن است و چگونگی بردن این انسان است به پای این سفره! اما بایست با صبر و مدارا در انتظار بود تا افق های آن بیش از پیش خود را بنماید و آدمی خودش را در آن عالم پیدا کند، آری به زور و جبر نمی شود! پس ما چه کنیم؟ بایست متذکر طلوع آن تاریخ باشیم و نسبت به حضور ادمی در آن به تبیین حالی باشیم که امروز به آن دچاریم و حالی که فردا با آن روبرو خواهیم شد.
مناجات با خدا یکی از آن لایههای ارتباط انسان است که دقیقا در نقطه رسیدن انسان به ضعف و درد و رنج اش به سراغ او میآید، ارتباط با عالمی برتر و گفتگو با عالمی بی نهایت که به تمام ابعاد و ساحات وجود انسان آگاه است و تکیه گاه انسان بی سامان و بی پناه تاریخ می شود. مناجات صورتی تاریخی دارد که اگر از آن غفلت کنیم فقط به درد حسینه ها و مساجد می خورد در حالی که ساحت تاریخی مناجات و دعا را امام معصوم در صحیفه سجادیه برایمان به میان آوردند انسان اگر در تاریخِ بیسامان نهیلیسم به سامان عالم قدس دست پیدا نکند حیات زندگی زمینی اش با مرگ طاقت فرسا تفاوتی نخواهد کرد. ببینید صحیفه سجادیه در تاریخی به میان آدم ها آمد که ظلمت پوچستان بنی امیه به سراغ آدم ها آمده بود و حضرت سجاد (علیه السلام) با صحیفه و دعا آدمی را به تاریخ خودش بازگرداند تاریخی که امتداد حیات حسینی بود و ارتباط آدم و عالم با ساحت قدسی اش. نباید از حیات حقیقی انسان غفلت کرد و گرنه صورت عالم مدرن جای خالی حقیقت را به راحتی تصرف خواهد کرد و ما می مانیم و انسانی درون تهی و بی مایه که برای این حس پوچی و آزار دهنده ی درونی اش دست به هر رفتار و عملی می زند تا خودش را از این بی سامانی برهاند و تاریخی را می سازد پر از مسئولیتگریزی و خشونت و بیتوجهی و چشمپوشی از آنچه در پیرامونش میگذرد. اما اگر صورت تاریخی وجود و حقیقت به میان آدمی برگردد می شود آن نمایش بی بدیلی که در اربعین و تشییع شهدا مشاهده می کنیم، می شود راهیان نور، می شود مجالس شبهای قدر و اعتکاف که آدمهایی در آن به میان میآیند که در ظاهر متفاوتند اما متوجه حضور حقیقتی فراتر از آنچه با عالم مدرن به سراغشان آمده شده اند و ما باید با این نظر به سراغ ادامه تاریخ برویم و این حس را و این فهمی را که ظهور کرده است در جان آدم آخرالزمانی تقویت کنیم و نگذاریم گرفتار تخدیر شود و ما را با فراموشی مواجه کند و یا به جای پرداختن به حضور انسانی اینچنین دنبال تربیتی باشیم در همان گذشته دیروزین.
مناجات با صورت تاریخیاش، امروز میتواند ما ار از ظلمت تاریخ نیست انگار عبور دهد اگر ما این توانایی را در خود بوجود آوریم که بتوانیم با زبان وجودی با این انسان سخن بگوییم؟ شاید بپرسید زبان وجودی چیست؟ زبان وجودی از چیستی بر نمیآید که محکوم به چگونگی باشد. زبان وجودی همان زبان ساحت حضور است که بیان آن حقیقتی است که مطلوب فهم جان آدمی است که از ما طلب حقیقت را می کند. و حتما زبان وجودی نباید به گفت آید، گاهی با یک صحنه تاریخی به گفت میآید و انسانها آن را تصدیق می کنند و گاهی در یک حادثه ای به وقوع می پیوندد و انسان ها را با آن روبرو می کند همچون یوم الله هایی که از پس گذراندیم و یا گاهی با تشکل ها و برنامه هایی همچون جشن بزرگ غدیر یا سفری همچون راهیان نور. باید بیش از این در این باره سخن گفت و از آن سخن به میان آورد تا بتوان ابعاد بیشتری از آنچه بر ما میگذرد و آنچه باید به سراغمان بیاید و یا آنچه را که باید منتظر باشیم تا ما را در بر بگیرد بشویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از «مناجات» سخن به میان آوردید و اینکه چگونه جایگاه اصیل مناجات را با درک نیستانگاری «فهم» کنیم تا به جای سخنگفتن از معنای مناجاتی که تاریخِ آن گذشته است، به مناجاتی بپردازیم که امروز و فردا و پس فردای ما را احیاء میکند و این، حقیقتاً همان ایمان است که گمشده ما میباشد. ایمانی که اگر مانند باورهای انتزاعی، جزمیتِ لازم را ندارد و چون بید در جانِ ما لرزان است؛ ولی همه حقیقت و همه معنا در همین ایمان است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا » در پیش است که در آنجا نسبتِ بین فلسفه وجودی به همان معنای اصالت وجود و ایمان به میان آمده است و در آنجا عرض میشود:
در حضوری که با فلسفه وجودی پیش میآید جدّ و جهد آن حضور و یا ایمان نقش مهمی دارند هرچند منجر به شوقی مبهم میگردد که در ادامه آن جدّ و جهد میتواند معنادارتر شود ولی نه به صورتی که با عقل انتزاعی میتوانیم با باورهای خود به صورتی جزمی بهسر ببریم.
مولانا در دفتر دوم مثنوی, حکایت شخصی را میآورد که شتری گم کرده است و با جدّ و جهد فراوان، پُرس پرسان از نشانههای شتر از این و آن، در جستجوی گمشده خویش برمیآید. شخص دیگری که شتری گم گشته ندارد، با مشاهده گرم رَویِ شخصِ شتر گم کرده، به گونهای مبهم پی میبرد که این تکاپو گزافه نیست. پس به دنبال او روان میشود و سرانجام شتر گمشدهاش را که همان ایمان است، مییابد به آن معنا که کدام انسانی است چنین شتر گمگشتهای ندارد؟ آن شخصی که به ظاهر شتری گم نکرده بود، در جدّ و جهد آنکس که شترش گم شده بود؛ شتر گم گشته خود را میبیند و این بار با جدّ و جهدی بیشتر به دنبال آن رهسپار میشود:
بوی برد از جدّ و گرمیهای او که گزافه نیست این هیهای او
اندر این اشتر نبودش حق، ولی اشتری گم کرده است او هم، بلی
خطاب به آن شخص که از ابتدا واقعاً شتری گم کرده بود. میگوید:
مر تو را صدقِ تو طالب کرده بود مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
صدق تو آورد در جستن تو را جستنم آورد در صدقی مرا
به همان معنایی که حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای «ابوحمزه» که دعای تمرین حضور در ایمان است، به جای تکیه بر اعمال خود برای نجات از عقوبت الهی، به فضل الهی امیدوارند و عرضه میدارند: «لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...»؛ عامل نجات من از عقاب تو تکیه بر اعمالم نیست، بلکه امیدواری به فضلی است که تو بر ما داری. این همان توجه به صدق راهی است که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مقابل آن حضرت گشودند و با نظر به صدقِ آن راه، حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای ابوحمزه در آن راه گام میزنند به همان معنای حاضرشدن در ایمان و تجربه آن حضور که با تکیه بر اعمال ما نمیماند ولی با نظر به فضل او میتوان حضور آن را تجربه کنیم.
گر آدمی همچنان خود را در آن موقعیتهای ایمانی با همان قبض و بسطهایی که پیش میآید، نگه دارد آن بصیرتها مکرر در مکرر میشوند و سالک را بیش از پیش در فضای ایمانی قرار میدهد، ایمانی از جنس ایمانی که حضرت سجاد «علیهالسلام» اینطور از آن در خود احساس میکنند که: « الهي لَوْ قَرَنْتَني بِالاَصْفادِ وَمَنَعْتَني سَيبَكَ مِنْ بَينِ الاْشْهادِ ودَلَلْتَ عَلي فَضايحي عُيوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بي اِلَي النّارِ وَحُلْتَ بَيني وَبَينَ الاَبْرارِ، ما قَطَعْتُ رَجآئي مِنْكَ وَما صَرَفْتُ تَاْميلي لِلْعَفْوِ عَنْكَ» خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايیهايم بگشايي، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند. و این نوع مناجات، ما را به ایمانی رهنمون میشود که اولیای الهی در جان خود دارند. موفق باشید
سلام: از جایی که دنیای امروز دنیایست که نیست انگاری و ندانم کاری در آن مثل یک ماهی هستش که اگه اون رو در بیارن میمیره. و در آوردن هم با درک اون هست. منم بی منظور شروع میکنم. کورم و کر، برای رسیدن به نور و بیرون آمدن از اون پرده ای که همه رو تار نشون میده، نمیدونم ... « پرده نشین / این قافله از صُبح ازل سوی تو رانند / تا شام اَبد نیز بسوی تو روانند / سرگشته و حیران هَمه در عشق تو غرقند / دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند / بُگشای نقاب از رُخ و بنمای جَمالت / تا فاش شود آنچه هَمه در پی آنند / ای پَرده نشین دَر پی دیدار رُخ تو / جانها هَمه دل باخته، دلها نگرانند / در میکده رندان همه در یاد تو مستند / با ذکر تو در بُتکده ها پَرسه زنانند / ای دوست دل سوخته ام را تو هدف گیر / مژگان تو و اَبروی تو تیر و کمانند» تفکر تاریخی هر چی هست من نمیدونم فقط یادم هست اربعین رو و نشستن در زیر گنبد اباعبدالله الحسین و بطور باور نکردنی صیغل دادن همونی که من کلی براش تلاش کردم که بهش برسم و نگهش دارم « گواه دل / سٰاغر از دست ظریف تو گُناهی نبود / جُز سر کوی تو ای دوست! پناهی نبود / درِ اُمّید ز هر سوی به رویم بسته است / جُز در میکده، اُمّید به راهی نبود / آنکه از بادۀ عشق تو لبی تازه نمود / ملک هستی بر چشمش پرِ کاهی نبود / گر تو در حلقۀ رندان نظری ننمایی / به نگاهت، که در آن حلقه نگاهی نبود / جان فدای صنم باده فروشی که بَرَش / هستی و نیستی و بنده و شاهی نبود / نظری کُن که نباشد چو تو صاحبنظری / به مریضی که دَر او جُز غم و آهی نبود / عاشقم عاشق دلسوخته از دوری یار/ در کفم جُز دل افسرده گواهی نبود» خدایا شروع میشوی تو و شسته میشود از دریای حکمتت کدری ها و زلال خودت را به من می بخشی، دیگر تحمل ندارم که به روی خودم نیاورم که تویی خودم و در آغوشت بیابم آنی را که دنبالش میگشتم «آتش عشق / کیست کآشفتۀ آن زلف چلیپٰا نشود؟! / دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود / ناز کن ناز، که دلها هَمه در بند تواَند / غمزه کُن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود / رُخ نما تا هَمه خوبان خجل از خویش شوند / گر کشی پَرده ز رُخ کیست که رُسوا نشود / آتش عشق بیفزا، غمِ دل افزون کُن / این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود / چٰاره ای نیست به جُز سوختن از آتش عشق / آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود / ذرّه ای نیست که از لُطف تو هامون نبود / قطره ای نیست که از مهر تو دریا نشود / سر به خاک سر کوی تو نهد جٰان، ای دوست / جان چه باشد که فدای رُخ زیبا نشود» آه ... « عطر یار / ما ندانیم که دلبستۀ اوئیم هَمه / مست و سَرگشتۀ آن روی نکوئیم همه / فارغ از هر دو جهٰانیم و ندانیم که ما / دَر پی غمزه او بادیه پوئیم هَمه / ساکنان دَر میخانۀ عشقیم مُدام / از ازل مَست از آن طرفه سبوئیم هَمه / هَرچه بوئیم ز گلزار گلستان وی است / عطر یار است که بوئیده و بوئیم هَمه / جُز رُخ یار جمٰالی و جمیلی نبود / در غم اوست که در گفت و مگوئیم هَمه / خود ندانیم که سرگشته و حیران همگی / پی آنیم که خود روی بروئیم هَمه» جهان امروز به نهوه ای شده است که عصاره و شاخصی را از آن میخواهیم و میخواهم. اما چجوری «خود» رو که دریاییست از پیشرفت ها و بینش ها رو هر روز جلوی پنجره ندانم کاری ها میبینم و بدون سلام علیک از کنارش میگذرم. ای دل راهم دهید!! قول میدهم بدون حجاب بیایم در دل افاق تاریخ!! تفکر تاریخی در یاب من را!! « تشنۀ پاسُخ / ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است / فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست / طی شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد / یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است» « ایمان / آنرا که زمین و آسمٰانش جا نیست / بر عرش برین و کُرسیش مأوا نیست / اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست / ایمانست این و غیر از این معنا نیست» بخدا که همین است و بست!! و مگر جز عاشقان را راهی ست به سوی حقیقت. « عشق / آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست / قلبی که بعشقت نطپد جُز گِل نیست / آن کس که ندارد بسر کوی تو راه / از زندگی بی ثمرش حٰاصِل نیست» آمداه ام با قلبی آکنده از زشتی ها و بدی ها، ببخش مرا که سابقه ام همچون شمر کربلاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شهداء بخصوص به شهید حاج قاسم سلیمانی نظر کرد. عرایضی تحت عنوان «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سری از اسرار تاریخی ما»https://lobolmizan.ir/leaflet/1121?mark=%D8%AD%D8%A7%D8%AC%20%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85 شده است. امید است که افقی نسبت به آنچه به میان آوردید، برایمان بگشاید. موفق باشید
سلام علیکم استاد: بنده در سیر مطالعاتی انقلاب اسلامی به یک پرسشی برخوردم که آیا حقیقت منحصر در انقلاب اسلامی است؟ اگر چنین است وجه تمایز ما با مسیحیت چیست چون آنها هم حقیقت را منحصر در حضرت عیسی میدانستند و اینکه آیا نظر به مهدویت باعث نمیشه ما از این انحصار خارج بشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور تاریخی انقلاب اسلامی میباشد به عنوان حرکتی توحیدی که هرکس میتواند خود را در آن بیابد مانند حضوری که شهدا، خود را در انقلاب اسلامی یافتند. البته بحثْ نسبت به این موضوع مفصل است. پیشنهاد میشود سری به سؤال شماره 37238 بزنید خوب است. موفق باشید
سلام استاد گرامی وقتتون بخیر، ان شاءالله سال جدید براتون پر از خیر و برکت و سلامتی باشه، استاد من طرفدار این نظام هستم اما میترسم اینجوری که پیش بره تنها کسی که بشه ازش دفاع کرد رهبریه، چون هر بار گند کار یکی درمیاد، بعضی وقتا واقعا به جوونای آلان حق میدم که اگر از این نظام و دینی که این نظام دایه دارش هستش زده و فراری بشه، توی جمعشون بودم که میگن آره حلال و حروم فقط واسه ما مردمه اینا خودشون میچاپن و میخورن و از دین هم واسه سرگرم کردن مردم و سواری گرفتن از مردم دارن استفاده میکنن، میگن از این طرف حسین حسین میکنن از اون طرف اختلاس میکنن، استاد به نظرتون حق ندارن این برداشتها رو بکنن؟ من از اینایی که باعث فراری شدن مردم و جوونا از دین میشن تنفر شدید دارم، سنگ دین رو به سینه بزنن و از اون طرف در ظاهر دین خلاف و فساد بکنن، دیگه واقعا ما هم کم میاریم که چی بگیم بهشون نمیدونیم از چی دفاع کنیم وقتی بعضیا در راس اینقدر گند میزنن، میگن اینا خط قرمزشون فقط چنتا تار موی دخترا هستش اما به دزدی و اختلاس حساس نیستن و اونایی که اختلاس میکنن اگر از خودشون باشن خیلی کاری باهاشون ندارن و ماست مالیش میکنن، استاد شما بگین ما به عنوان طرفدار این نظام در برابر این تناقضات باید چیکار کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما در راستای تنگناهای تاریخی خود و غربزدگیهایی که گرفتار آن بوده و هستیم، کوتاهیهایی داشتهایم ولی جهت کلّی نظام در مسیر عبور از آن کوتاهیها است. مهم آنجا است که متوجه حیلههای دشمن باشیم که از کاه، کوه میسازد و عظمتهای تاریخی انقلاب اسلامی را بهکلّی نفی میکند؛ عظمتهایی که گوشهای از آن را رهبر واقعبینِ انقلاب اسلامی در روز اول فروردین در سخنان خود متذکر آنها شدند. در ضمن خوب است به نکاتی که کاربر محترم در سؤال شماره 37289 فرمودهاند، نظری بشود. موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا: ما شنیده ایم که امام زمان سلام الله علیه با سرعتی مافوق نور در حال پرواز و سیر و صعود به درگاه قرب الهی هستند. از طرفی ما هم بسیار افتاده و ناتوان و ضعیف هستیم و از عبادات مفتضح خود بسیار شرمساریم. اگر از ایشان تقاضا کنیم که ما را هم با خودش ببرد، آیا چنین تقاضایی غیرمنطقی و گزاف است؟ منظورم این نیست که ترک عبادت و عبودیت کنیم. منظورم این هست که با همین عبادات ناچیز، آیا می توان تقاضای همراهی از ایشان کرد، به همان معنایی که مرحوم علامه فرمودند: من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او که می رفت مرا هم به دل دریا برد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در فهمِ نسبتی که با حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیفرجه» داریم، به لطف الهی میتوانیم راههای مهمی را طی کنیم مانند آنچه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در آن مسیر قرار گرفتهاند. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» و درک حضور نهایی امروزین خود» شده است. خوب است که به آنجا رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/16112 موفق باشید
با سلام استاد عزبز: سال نو مبارک باشه. طاعاتتون قبول باشه. استاد یک مساله ذهنم را درگیر گرده و اینکه میگند راه عرفان و دین از اهل البیت علیهم السلام میگذره اما از طرفی میبینیم که بزرگترین و عجیبترین عرفا و خداشناسان از اهل سنت بوده اند مثل شمس تبریزی، مولوی، حافظ، عطار، بایزید، جنید، محی الدین، حلاج، ترمذی و هزاران هزار و ما تو شیعه کم داشتیم امثال آیت الله قاضی. یا کم بودن از نظر تعداد کراماتی که از عرفای سنی سراغ داریم واقعا عجیبه جملات عجیبی دارند مثل حلاج و بایزید و... میشه لطفا خودتون توضیح بدین ممکنه من مطلب را نرسونده باشم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر شخصیت این بزرگان را دنبال کنید، همگی انسانهایی بودند با روح و فرهنگِ اهل بیت، ولی در فضای جامعه اهل سنت، و از این جهت میتوان گفت شیعیانیاند که تقیّه میکردند و در بسیاری موارد متهم به تشیع بودهاند تا آنجایی که جناب عطّار را به جرم شیعه بودن از هرات اخراج کردند. و یا ابن عربی در نسخه دومی که از «فتوحات» نوشت، نکاتی که متذکر حضور علی «علیهالسلام» به عنوان سرّ انبیاء بودند را به نحوی تغییر داد و مرحوم استاد فاطمینیا در تحقیقات خود به خوبی این نکات را نشان دادهاند. موفق باشید
با عرض سلام! الان الحمدلله من دو پسر دارم. الان آنها شغل میخواهند. کار میخواهند. زندگی میخواهند. اما متاسفانه شرایط اقتصادی جامعه به گونهای است که امیدی برای آینده آنها نیست. آنها نا امید هستند. از دین و مملکت و کارگزاران آن و خدا و... بدبین شده اند. به نظر شما چکار باید کرد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً در جهانی که جهان خداوند است راهها به کلی برای ادامه حیات بسته نیست. اگر با توکل به خداوند جلو برویم مانند دیگر انسانها، راههای زندگی گشوده میشود. عرایضی در این رابطه در کتاب «جایگاه رزق در هستی » که روی سایت هست، شده. میتوانید به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام! شما میگویید که خدا همزمان هم ظاهر است و هم باطن. خوب قاعده اجتماع ضدین محال است، در اینجا جاری است. پس نتیجه آن اینکه سخن شما خلاف عقل و مردود است. لطفاً توضیح بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح سوره «حمد» حضرت امام خمینی، نکات خوبی را در این مورد به میان آورده است مبنی بر آنکه در افق توحید در میدانِ «ظهور»، «بطون» نیز مدّ نظر است و با نظر به «بطون»، «ظهور» مدّ نظر میآید. امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «مَعَ كُلِّ شَیْءٍ لا بِمُقارَنَةٍ، وَ غَیْرُ كُلِّ شَیْءٍ لا بِمُزایَلَة» «او با هر شیئ هست، اما نه به مقارنه و این كه عین آن شیئ باشد، و غیر هر شیئ ای است اما نه به دوگانگی، كه جدای از آن شیئ باشد». آری! «خداوند با همه اشیاء و با همه فیض های خود هست، اما نه به یگانگی، و از آن ها جدا است، اما نه به دوگانگی» برای تقریب به ذهن، مثل صُوَر ذهنی ما و خود ما، كه نه آن صور ذهنی عین ماست و نه جدای از ما است. موفق باشید
با سلام: آیا در مبانی دینی موردی در رابطه با اینکه چه افرادی در هنگام قرائت خطبه عقد حضور داشته باشند وجود دارد؟ دیده میشود این مسئله که برخی را در این مراسم دعوت نمیکنند به این بهانه که «افراد حاضر باید نفسشان پاک باشد» باعث دلخوری و اختلاف بین خانواده ها شده. آیا دین تاکید دین به حسن ظن در این گونه موارد نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید حُسن ظنّ داشت و با ذکر «صلوات» و با شروعی که با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» انجام میگیرد؛ آثار منفی مورد نظر دفع میشود. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: برای خواندن و فهم کردن سیر تفکر غرب؛ بنده انشاءالله میخواهم یک دوره فلسفه غرب را به صورت کامل اما خودخوان بگذرانم. به دنبال یک استاد یا مسیر درستی هستم که این کار را شروع کنم و پیش بروم انشاءالله. در فلسفه و عرفان اسلامی چند وقتی ست با استادی همراه شدم و از بدایه شروع کردیم. چون دغدغه نهایی ام این است که گامی در جهت تمدن سازی نوین اسلامی که از رهگذر اسلامی شدن علوم انسانی میگذرد بردارم ان شاءالله. آثار و مباحث شما را نیز دنبال میکنم؛ اما برای فهم فلسفه غرب و دال مرکزی تفکر آن، که از یونان باستان تا به امروز امتداد یافته؛ نیاز به راه نمایی استادی در ابتدای مسیر دارم و مشورت شما میتواند راه را بنماید. انشاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر با جزوات «تاریخ فلسفه غرب» که روی سایت هست، شروع فرمایید شروعِ خوبی باشد. موفق باشید
سلام استاد: طاعات و عبادات قبول. ببخشید میشه لطف کنید چند راه برای کوچک کردن قوه ی واهمه و قوی کردن قوه ی عاقله بگید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بتواند راههایی را جهت فهم واهمه و عبور از آن به میان آورد و پس از آن خوب است که به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیة الله بهجت (رحمة الله علیه) رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA&tab=posts&inner_tab=leaflet
سلام علیکم: با توجه به آزادی های ناخود آگاهی که برای نسل جدید ایجاد شده و لذت های دنیوی و مادی و عموما حرامی که به کام این نسل شیرین آمده و تقریبا تعداد بالایی از نوجوانان حتی در مجموعه های مذهبی گرفتار این لذت های شهوانی شده اند و این لذت ها را در بالا ترین کیفیت ها چشیده اند واقعا به چه طریقی می شود لذت واقعی ارتباط با خدا را به این نسل نشان داد در صورتی که غرق در لذت های قوی و پر کشش دنیایی شده اند متاسفانه نوجوانان زیادی هستند که دوست دارند لذت ارتباط با خدا رو بچشند اما چون گرفتار این شهوات شده اند نمی توانند این لذت ارتباط با خدا رو بچشند واقعا راهکار برای یک نوجوان مستاصل که دوست دارد لذت آشتی با خدا رو بچشد اما لذت هایی دنیایی جلوی راه است چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین مطلب، موضوع «جوان و انتخاب بزرگ» که نوعی توجه به ابعاد بیکرانه و متعالی انسان است؛ مطرح شد. از آن جهت که در مسیر معرفت نفس، انسانْ لذتِ ترک لذت را مدّ نظر میآورد و مییابد باید خود را در جای دیگری جستجو کند، جهانی بس اصیل و گسترده، به همان معنایی که جناب مولوی فرمودند: «آن جهان و راهش اَر پیدا بُدی / کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی». معرفت نفس چنین توانایی را برای انسان پیش میآورد. موفق باشید
سلام و نور و رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. معنی این جمله که بزرگان میفرمایند (قرآن را با حزن و با صدای خود الله بخوانید انگار که همان لحظه به خود تو وحی میشود و فقط برای تو نازل شده) یعنی چی؟ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه با مدّ نظرقراردادنِ این نکته که در رابطه با قرائت قرآن قرار دادهاند، ورود کنیم، آرامآرام به لطف الهی برای انسان پیش میآید آنچه باید پیش آید. موفق باشید
با سلام: ۱. استاد اگر بخوام در زمینه مکتب سیاسی علامه طباطبایی بیشتر بدونم کجارجوع کنم؟ ۲. آیا در زمان حکومت امام زمان سیاست معنای خاص دارد؟ اصلا همچین موضوعی را کسی کارکرده یا نه مثلا بنده از خصوصیات دوران ظهور مطالبی دیدم قضاوت هم یه مطلب دیدم که شاید هر کدوم از این موضوع ها را میشه یه کارنامه رویش انجام داد، ولی در مورد اینکه سیاست چطوریه ندیدم که شاید اونم جای بحث و کار خودش را داره؟ ۳. در این خصوص جمع سیاست در زمان حکومت امام زمان و بحث شناخت زنان از خود اینا اگر مطلبی یا منبعی میشناسید لطفا معرفی بفرمایید. ۴. در موضوع مطلبی دیدم گفته بود. ولی بدون تبری اثرنداره حالا صحبتم اینه بحث تبری زن وقرآن این سه تا با هم آیا منبعی هست؟ در ضمن استاد میشه این موضوع را از مباحث استادی که تو سها دارن المیزان تدریس میکنن هم دریافت کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «تأملات سیاسی علامه طباطبایی» در این مورد نکات خوبی دارد. ۲. در موارد دیگر نکته مشخصی در ذهن خود ندارم. آری! عزیزی که در «سها» در موضوع المیزان زحمت میکشند، دارای فهم و اندیشه خوبی در این مورد میباشند. موفق باشید
سلام: من پرسش و پاسخ ها را در کانال ایتا دنبال می کنم. لطفا بفرمایید پرسش و پاسخ ها را در کانال ایتا، به روز بفرستند. یکباره ۲۰ الی ۳۰ پرسش و پاسخ قرار داده میشه که فرصت دقت کمتر بدست میاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این به جهت کوتاهیهای بنده است که چند روزی فرصت جوابگویی به پرسش عزیزان پیش نیامد!!! موفق باشید
غزه قطعه قطعه شد، اما نشد تسلیمْ او/ زیر سمّ اسب ها لِه شد، نشد تسلیم او / خانه ها ویران شده، گل ها همه پرپر شده / زیر سرب داغ موشک ها نشد تسلیم او / همچو بارانْ بارش تیر و تفنگ و بمب هاست / ایستاده استوار و باوقارْ اما نشد تسلیم او / از زمین و آسمانْ امواج دریای بلا / پر تلاطم، بس خروشان شد نشد تسلیم او / همچو لاله غرق خون و سر به زیر و بی صدا / در مصاف تندباد ظلم پرپر شدْ نشد تسلیم او / لعنت کل دو عالم بر تو ای شیطان غرب! / غم پریشان کرده دل ها را! نشد تسلیم او / ای دو صد لعنت به غرب و بر حقوق بی بشر / غزه غرق خون نشسته آه، نشد تسلیم او / ای خدای قهر و قاصمْ قامت صهیون شکن / خون مظلومان غزه نیل شدْ نشد تسلیم او / ما همه چشم انتظار انتقام تو شدیم / ای خدای بی پناهانْ هان! نشد تسلیم او / عاقبت این جنگ انجامش رسد با لطف تو! / لیک حیرانم نشد غزه نشد تسلیم او!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین طور است که «عاقبت این جنگ انجامش رسد با لطف حق». زیرا غزه میدان معجزه ایمان و صبری است که نتیجه آن، تغییر نظام استکباریِ حاکم بر جهان است. بیچارهها ۷۰ سال پیش خواستند به پشتوانه قدرت اسلحهها و رسانههایشان ملتی را محو کنند و اتفاقاً درست، از همان دریچه میدانِ محو و نابودی جهان استکبار گشوده شد با مقاومت قهرمانانه مردمی که اسلحههای آنها اقتدار و مظلومیت و ایمان و صبر است. موفق باشید
سلام: «من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق» می خواستم از شما و افکار و راهی که در روی ما گشودید تشکر کنم. همچنین از دست پروردگان و شاگردان و کسانی که با افق توحیدی شما، ما را مستفیض می کنند، تشکر کنم. ازجمله جناب استاد حاج آقا موسویان که در طول سال و خصوصا ماه مبارک رمضان که توفیق بهره از سخنرانی های شما نیست، از ایشان استفاده می کنیم. در این ماه مبارک ایشان، شرح دعای افتتاح و تفسیر سوره عزیز حشر را دارند که واقعا به روز وعالی هست. دوستان می توانند در کانال زیر از سخنان ایشان بهره مند شوند. @sabbar_ir
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این توفیقات، لطف پروردگار است خدا کند قدر الطاف او را بدانیم. اینجاست که باید در نیایش با حضرت معبود عرض کنیم:
بادِ ما و بودِ ما از دادِ تست ** هستی ما جمله از ایجاد تست
لذت هستی نمودی نیست را ** عاشق خود کرده بودی نیست را
لذت انعام خود را وامگیر ** نقل و باده جام خود را وامگیر
موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. زمانی که هوای نفس غلبه میکند و انسان در آستانه معصیت است چه بکند که بتواند بر این هوا پیروز شود؟ بارها شده که تصمیم گرفته شده که وقتی هوا فشار میآورد مبارزه کند چون بارها لمس کرده و میدانسته که بعد از انجام معصیت نابودی و پشیمانی است اما موقع فشار هوای نفس همیشه هوای نفس برنده میشود و انسان بیچاره نمیداند چه کند؟ بارها هم توبه میکند اما گویا توبهها واقعی نبوده با اینکه با آه و ناله و گریه همراه است. نمیداند چه کند؟ لطفا کمک کنید جواب این سؤال برای من حیاتی است بطوری که سرنوشت من به آن گره خورده. خواهش میکنم کمکم کنید. 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! همان توبهها که میفرمایید واقعی نبوده، حقیقتاً واقعی بوده به عنوان تذکرات معنوی نسبت به آثار آن گناهان و به خودآمدنی نسبت به افقی که در اثر آن گناهان بسته میشود. میماند که برای عبور از میدان گناه، باید به میدان توحید نظر کرد و افقی که میدان رحمت الهی به نور ایمان در مقابل انسان گشوده میشود تا هرچه بیشتر معلوم گردد چه اندازه گناه، موجب تاریکی رابطه انسان با توحید و ایمان میشود. مباحث «معرفت نفس» برای درک توحید مؤثر است. موفق باشید