بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19000
متن پرسش
با سلام: فرمودید من انسان روح انسان است. اما همان طور که می گوییم تن من همان طور هم می گوییم روح من. به عبارتی روح را به من خود مرتبط می کنیم. سوال اینجاست که پس این من انسان چیست که حتی روح هم به آن نسبت داده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منِ انسان یا نفس ناطقه‌ی او همان «جان» یا «روح» اوست. به جهت تشکیکی‌بودنِ آن است که مرتبه‌ی مادون آن را به مرتبه‌ی مافوقش نسبت می‌دهیم، وگرنه از جهت حقیقت، روحِ انسان همان منِ اوست. موفق باشید

32882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اگر شیوه ی رفتاری حضرت یونس با قوم خودشان مانند شیوه رفتاری امام زمان (عج) هست پس چرا حضرت یونس باید به کام نهنگ بروند و خودشان را در آنجا از ظالمان معرفی کنند؟ در تفسیر المیزان گفته شده علت اینکه خود را ظالم نامیده اند این بوده که عملی انجام دادند که ظلم را ممثل می‌کرده اما کارشان فی نفسه ظلم نبوده در واقع اعراض حضرت یونس از قوم خود شباهت تام به فرار یک خدمتگزار از مولی داشته! خب همین موضوع هم که ایشان یک عملی را انجام دهند که همچین برداشتی را در ذهن مخاطب ایجاد کند به نظر من اشکال دارد. پس چرا نمی‌شود این عمل را خطایی از جانب حضرت یونس قلمداد کرد؟ واژه ابق که در آیه ۱۴۰ سوره صافات برای نقل این داستان استفاده شده خیلی عجیب است. بعد چه چیزی گفته می‌شود؟ می گویند که این تشبیه است! خب چرا باید یک همچین تشبیهی را به کار حضرت یونس نسبت دهند؟ پس کار درستی نبوده است! در آیه ۸۷ سوره انبیاء که گفته شده حضرت یونس با خشم از قومش بیرون رفت را چگونه توجیه کنیم؟ خشم و غضب پیامبران چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ حتی در آیه ۴۸ سوره قلم نیز گفته شده حضرت یونس مکظوم بود! نسبت دادن خشم و غضب به کار حضرت یونس چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ خب این کار درستی نبوده است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه علامه طباطبایی متذکر می‌شوند آن است که حضرت یونس «علیه‌السلام» تمرّد از امر خداوند نکرده‌اند زیرا خداوند امر نکرده بود که نروند، ولی از طرف دیگر شأن پیامبر خدا آن بود که منتظر بمانند تا تکلیف‌شان را خداوند تعیین کند . با توجه به این امر خوب است که نظر علامه طباطبایی را ذیلاً بررسی فرمایید. موفق باشید

وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٣٩﴾    إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿١٤٠﴾

اباق = فرار

و یونس علیه السلام از پیامبران بود، که وقتی نشانه های عذاب را دید به سوی کشتی فرار کرد، با اینکه کشتی ظرفیت سوار شدن او را نداشت. آری یونس علیه السلام وقتی جریان را خطری دید، از بین قوم خود بیرون آمد و آن جناب هرچند در این عمل خدا را نافرمانی نکرد و قبلاً هم خدا او را از چنین کاری نهی نکرده بود، ولکن این عمل شباهتی تام به فرار یک خدمتگذار از خدمت مولی داشت، و به همین جهت خدای تعالی او را به کیفر گرفت (شاید بگوییم شان آن حضرت نبود که چنین کند).

فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ ﴿١٤١﴾

ساهم از مساهمه = قرعه کشی         ادحاض = غالب آمدن

در کشتی قرعه انداختند و یونس از مغلوبین شد.

چون جریان از این قرار بود که نهنگی بر سر راه کشتی در آمد و کشتی را متلاطم کرد و چون سنگین بود خطر غرق همگی را تهدید کرد. ناگزیر شدن از ساکنان کشتی یکی را در آب بیندازند تا نهنگ او را ببرد و از سر راه کشتی کنار رود. و قرعه به نام یونس اصابت کرد و نهنگ آنجناب را بلعید.

فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢﴾

ملیم = داخل شده در ملامت

ماهی تا او را لقمه ای کرد، در حالی که او ملامت زده بود.

فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣﴾    لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤٤﴾

ملیم = داخل شده در ملامت

اگر یونس از مسبحین نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند، و تسبیح یونس با لا اله الله شروع شد، تا علتی برای تسبیحش شد، مثل اینکه فرمود : خدایا معبود به حقی که باید به سویش توجه کرد، غیر تو کسی نیست پس تو منزهی از آن معنایی که عمل من آن‌را می رسانید، پس اینکه من متوجه تو می شوم و تو را منزه می دانم از آنچه علمم حکایت از آن می‌کرد و آن این بود که غیر تو هم کارسازی هست، چون من برای نجات از عذاب متوسل به کشتی و فرار شدم، حال می گویم که غیر تو کسی و چیزی کارساز نیست. پس سبب نجات حضرت همین تسبیح بود و مکث آن جناب در شکم ماهی تا روزی که خود او مبعوث شود، یعنی شکم ماهی به منزله قبری باشد برای او و این دلیل نیست که تا قیامت او زنده در آنجا بماند.

31864

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: برای خودسازی مطالعاتی دانشجویان و فعالان رسانه ای چه مباحثی را اولویت و دارای ضرورت می‌دانید؟ اصول عقاید یا معارف اهل بیت یا موارد دیگر؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید از معرفت نفس شروع کنید خوب است. همان‌طور که سیر مطالعاتی سایت متذکر می‌شود. و البته کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که شرح نامه ۳۱ نهج‌البلاغه است، در جای خود بسیار مؤثر می‌باشد. موفق باشید

31472
متن پرسش
سلام و عرض ادب: عرض تسلیت و قبولی عزاداری ها. بنده بحمدلله طبق آن نقشه ای که در ذهنم داشتم، از طریق کامپیوتر به شغل با ثباتی برسم، تقریبا محقق شده است. حال باید تصمیم بگیرم بین موارد زیر چه کنم؟ ۱. تکمیل تحصیلات کامپیوتری و ارتقا در همین موضوع ۲‌‌. خواندن رشته علوم قرآن و حدیث ۳. خواندن رشته فقه و مبانی حقوق ۴. خواندن رشته روانشناسی گرایش اسلامی ۵. خواندن رشته علوم سیاسی در پیام نور علاقه ام این پنج است، ولیکن چون می ترسم از این شاخه به آن شاخه پریدن های بسیار که مانع شود از پیشروی، تمایل به گزینه ۱ یعنی کامپیوتر دارم. ولی از طرفی هم حس می‌کنم زیاد مشغول علوم مجازی شدن هم مرا از اصل غافل می‌کند، لذا در این بین مانده ام. نظر حضرتعالی برایم راهگشاست. البته شکر خدا مطالعات دینی بنده قطعی نداشت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان رسالت در فضای مجازی می‌توانید همان رشته کامپیوتر را ادامه دهید. در کتاب «بنیان‌های حکمت حضور جهان بین دو جهان» که در دست تهیه است، در بنیان ۵۷ این‌طور عرض شده است:

 حضور در فضای مجازی و ارتباط با جهان گشوده همدیگر

۵۷- برای فهم درست پدیدارها باید به آن‌ها تعلّق داشته باشیم و آن‌ها را در جهان خود بیابیم و تفکر، یعنی یافتن رابطه‌ای درست با پدیدارها. این همان رسیدن به شور «وجود» و استقرار است نسبت به موجودات، به عنوان روشنی‌گاه‌های وجود، وگرنه با پندارهای خود و با مشهورات به‌سر می‌بریم که هیچ گرمایی به جان انسان منتقل نمی‌کنند تا احساس ناکامی و پوچی نداشته باشد.

نسبتی بین نگاه پدیدارشناسانه به موجودات با به تجلی‌آمدن وجود هست و چنانچه به پدیده‌ها نگاه خاص پدیدارشناسانه داشته باشیم و «وجود» نیز مطابق آن پدیدارها ظهور می‌کند، می‌توان گفت فرشته یا فرشتگانی در جان انسان تجلی کرده‌اند، زیرا «وجود» در ذات خود عین کمال است و در هر موطنی که ظهور کند عملاً انسان در خود با صورتی از کمال الهی مرتبط است.

جهانی که با انقلاب اسلامی در حال طلوع است، آنچه را که ماورای فهم بشر روزمرّه است به ارمغان می‌آورد تا هرکس در آن فضای گشوده بتواند خود را آغاز کند و انسان‌ها همدیگر را در آن جهان که به سوی آن‌ها گشوده شده، درک کنند. مانند آنچه در پیاده‌روی اربعین می‌توان تجربه کرد و یا در این تاریخ آرام‌آرام همان روحیه در حال به ظهورآمدن در فضای مجازی است و انسان‌ها در نسبتی که در دل حضور در انقلاب اسلامی با همدیگر پیدا می‌کنند در فضای مجازی در جهان‌های گشوده همدیگر حاضر می‌شوند. زیرا هرکس به جهت طلوع آن جهان، از خویشتن درکی بس متعالی یافته است، هرچند آن جهان هنوز نامتعیّن است ولی می‌تواند ما را به خوبی از عرصه روزمرّگی که در آن سرگردان بودیم، خارج سازد و راهی شود برای حضور در اکنون بیکرانه جاودان‌مان. مشروط بر آن‌که پدیدارها را همچنان که عرض شد در جهان خود بیابیم و هرکس خود را در فضایی گشوده آغاز کند و بیابد که این «وجود» است که در هر پدیده‌ای فرشته‌گونه در جان ما به ظهور می‌آید. این امری است که در طول تاریخ مکتب‌های گوناگون فکری و سلوکی در پی آن بودند و گویا بشر آخرالزمانی می‌تواند آن‌‌ها را در خود جمع کند.

موفق باشید

30618

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: یکی از مرجحات در علم حدیث مخالفت با اهل سنت است. آیا می‌توان گفت این مرجح مربوط به زمان شکل گیری هویت شیعه در مقابل اهل سنت است و اما اکنون که مکتب شکل گرفته است و نیاز به وحدت در مقابل مستکبران داریم می بایست مرجح را موافقت با اهل سنت قرار داد تا از اختلافات کاسته شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی اول در موضوع مرجحات مربوط به علم حدیث، ریشه‌ی عمیق‌تر از این حرف‌ها دارد و شرایط تاریخی طوری بود که چنین اقتضاهایی را بعضاً در تدوین احادیث می‌شده. ولی قسمت دوم فرمایش جنابعالی نکته‌ای درست و قابل توجه است. موفق باشید

30209

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا می‌توان گفت شب اول قبر همان شبی است که انسان فوت کرده حال ممکن است بدن در قبر مادی قرار گرفته باشد یا نه. یعنی ملاک دفن بدن نیست و چه بسا بدن اصلا دفن نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می فرمایند اگر بدن در آب غرق شود و یا توسط حیوانی خورده شود، قبر او شروع می‌شود و شب اول قبرش هم همان شب است. ولی اگر نه! وقتی دفن شد، شب اول قبرش شروع می‌شود. موفق باشید

28683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: تبریک اعیاد. استاد ببخشید من مادر پیری دارم که از دلسوزی زیادشون زیاد برای من و زندگیم و بچه هام نظر میدن و از طرفی همسرم اینها رو دخالت تلقی می کنند و به شدت از این کار مادرم گله مند هستند. تا جایی که به من گفتند رابطه ت رو با مادرت کم یا قطع کن. مادر من قابل تغییر نیستن و این اخلاق رو دارن که زیاد میپرسن و اگر جواب ندم ناراحت میشن و وقتی ناراحت میشن با بقیه خواهر برادر ها درد و دل می کنند و این میشه غیبت و همسرم خیلی ناراحت میشن. حالا بنظرتون ۱. من چه رفتاری بین مادر و همسرم داشته باشم که هیچ کدوم ناراضی نباشند؟ ۲. من به همسرم گفتم خدا این مادر من رو در مسیر رشد شما قرار داده و همسرم گفتند از شما بپرسم با چنین مادر خانمی چه رفتاری باید داشته باشند که خدا ازشون راضی باشه. ممنون میشم به سوال من و همسرم پاسخ بدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مدارا بر این نوع افراد، برکات خاص خود را دارد. شما با همسرتان کار خودتان را بکنید ولی با درد و دل با مادرتان طوری باشد که ایشان احساس کند در جریان زندگی شما هست و عملا آرامشی به او داده اید. آری! به ما فرموده اند به والدین پیر «اف» هم نگویید حاکی از آنکه به آنها سخت گیری نکنید. مدارا با آنها و دلخوش کردن آنها برکات فراوانی در زندگیتان پیش می آورد. موفق باشید

28566
متن پرسش
سلام: نظر شما درباره این حرف استاد حجت الاسلام دکتر سیدمصطفی محقق داماد چیست؟ رهبری سياسی پيامبر (ص) درخصوص زندگی دنيوی مردم به هيچ‌وجه جنبه قدسی ندارد و بخشی از رسالت و ماموريت وی نيست. مردمي بودن پيامبر اسلام موجب آن شد که قدرت دنيوي در اسلام مردمي شود و به هيچ وجه قدرت آسماني و الهي شکل نگيرد. تشکیل رهبری اجتماعی و سياسی پيامبر به موجب آنچه در منابع اسلامی آمده، کاملا مردمی و بشری است و بر پايه نهادها و اصول بسيار مهمي استوار شده که در درون تعليمات اسلامی وجود دارد. اصول بنيادين تعليمات اسلامي موجب آن شد که قدرتی که توسط خود رسول‌الله (ص) شکل گرفت بر نهادهاي دنيوی استوار بود و به هيج وجه شکل آسمانی نداشت. نهادهای زير برخی از آنهاست: ۱. حاکميت امت ۲. مسئوليت نسبت سرنوشت ۳. بيعت ‏ ۴. شورا ‏ ۵. امر به معروف و نهي از منکر بيعت، وسيله‌ای است برای انشاء ولايت، که پس از تحقق رضا و توافق انجام مي‌گيرد. و به تعبير ديگر يک توافق و تراضی طرفينی است. هر کس مي‌تواند از رهگذر بيعت در فعاليت ‌هاي سياسي وارد گردد و در ساختار جامعه‌ای که زندگی مي‌کند سهيم باشد.‏ خداوند از مومنان، هنگامی که با تو در زير درخت بيعت کردند خشنود شد و دانست آنچه در دل آنهاست، پس آرامش را بر آنان فرستاد.» (فتح/۱۸)‏ آيه فوق درسال ششم هجري به مناسبت بيعت جمعي از صحابه با پيامبر (ص) نازل شده است. ‏ مستفاد از آيه فوق آن است که رهبری سياسی پيامبر (ص) درخصوص زندگی دنيوی مردم به هيچ‌وجه جنبه قدسی ندارد و بخشی از رسالت و ماموريت وی نيست و کاملا پيداست که کشور داري و مديريت دنيوي مردم نه تنها از حوزه رسالت و پيامبري که کاملا قدسي و الهي است و مردم را در آن راهي نيست، خارج است. رهبري سياسي تا آنجا که مربوط به اجراييات و دستورات عملی و انتظامی روزمره مردم است، از طريق انتخاب و بيعت خود مردم شکل مي‌گيرد و البته مورد رضايت خداوند واقع مي‌شود. و به ديگر سخن خداوند همين روند را توصيه و امضا فرموده است و به اطاعت رسول و اولوالامر امر کرده است. ولي اعلام رضايت و توشيح و حتي دستور خداوند به اطاعت از پيامبر در امور اجتماعي و دنيوی موجب تغيير و تبديل به يک قدرت الهی و آسمانی برای اداره مردم نگشت. ‏ بيعت مردم با پيامبر (ص) به اين معني بود که آنان شخصيتی را که در امر رسالت جنبه آسمانی، قدسی و وحيانی دارد، براي يک امر عرفی دنيوی و زمينی انتخاب کرده‌اند و به هيچ وجه چنين تلقی نشد که چون پيامبر، در سمت پيامبری ماموريتی آسماني انجام می‌دهد، بنابراين هويت قدرت تغييريافته و حاکميتی آسمانی شکل گرفته است. برگرفته از مقاله «قدرت مشروع در حقوق عمومی اسلامی.» با تشکر. عذر خواهی می کنم با مشکلاتی که در دفعات قبلی برای ارسال اصل مقاله پیش آمد. سپاس گزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به طور مفصل بحث شده است. حضرت امام در کتاب «ولایت فقیه» دلایلی می‌آورند که نتیجه‌ی آن این می‌شود که سیاست، عین دیانت است و به اصطلاح، ولایت الهی، تمام شئونات انسان را در بر می گیرد و به همان دلیل که خداوند جهت امور اجتماعی هم دستورات و احکامی دارد چگونه می‌توان گفت مأموریت پیامبر در امور اجتماعی و سیاسی نیست. اتفاقاً به آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی فتح که استناد کرده‌اند بحث بیعت با پیامبر برای جنگ با حاکمان مکه می‌باشد که مانع تحقق اعمال حج در آن سال شدند. و این نشان می‌دهد جهت تحقق دین باید در سیاست نیز وارد شد، وگرنه این سیاستمدارانند که تکلیف دین را تعیین می‌کنند. ابداً از آقای محقق داماد چنین انتظاری نمی‌رفت که آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی فتح که موضوع فنای مؤمنین در اراده‌ی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌باشد را تا این اندازه تقلیل دهند. موفق باشید

28131

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم سؤالی داشتم خدمت استاد: طلبه ی پایه سوم هستم. به نظرتان چگونه استعداد خودمان را در فلسفه کشف کنیم؟ یا استعداد خودمان را در اصول کشف کنیم؟ و اینکه بنده دوست ندارم خودم را در کمک علمی به انقلاب محصور کنم (کمک گفتمانی و عملی را هم دوست دارم) آیا می توانم هر دو را با هم دنبال کنم وقت می کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با تأمّل و تعمق در آن موضوعات مثل فلسفه و اصول می‌یابیم که چه نسبتی باید با آن‌ها برقرار کنیم. پس ابتدا باید با دقت آن موضوعات را دنبال کرد. ۲. پس از فهم عمیق جایگاه تاریخیِ انقلاب، خود به خود زمینه‌ی ورود برای گفتمان و فعالیت‌های عملی در بستر انقلاب پیش خواهد آمد. موفق باشید

27218
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی اخیرا مطرح می شود که اگر می شود کسی به یک حقیقت باطل مثل تثلیث ایمان داشته باشد از تمامی آثار و منافع ایمان مثل بهجت و انبساط و خوشبینی و بهره مندی از لذتها را نیز برخوردار شود چه نیازی است که حتما به یک امر حق و صحیح، معتقد و مومن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال جواب فطرت خود را که طالب توحید و حقیقتِ یگانه‌ی هستی است و نظر به آغازِ آغازها دارد؛ نداده‌اند. به همین جهت امثال پروفسور هانری کربن معتقد است بحث تثلیث، قرن‌های بعد بر مسیحیت تحمیل شده و همین امروز نیز مسیحیانی هستند که فارغ از نگاهِ تثلیث، دینداری می‌کنند. موفق باشید

26594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: تبریک بابت بلوغ انتخاباتی مردم. الحمدلله این بلوغ روز به روز کامل تر شود. غرض از مزاحمت: یک بنده خدایی از طلاب به بنده مراجعه کردن، که قبلا گیر یکی از این افرادی که خود را استاد عرفان جا می زنند و کاسبی راه می اندازند افتاده و دو سه سالی مزخرفاتی به عنوان عرفان اسلامی به خورد این بدبخت دادند. و شهوداتی که خودتان می دانید از چه جنسی است هم داشته و اینها همه گذشته و این شخص فهمیده که اشتباه بوده آن راه. ولی می گوید الان گرفتار ارتباط با اجنه است، که این ارتباط به گفته خودش تا ارتباط جنسی و افت انرژی شدید بدن پیش رفته، بنده به ایشان عرض کردم که هیچ کمکی از دست بنده بر نمی آید. چون علمی ندارم راجع به این مسائل. لذا گفتم از استادم می پرسم و راهنماییتان می کنم. ممنون میشم استاد، این خبر امروز بنده را کلا خراب کرد، چه می شود که انسان توهم استادی عرفان می گیرد و چنین جوانهایی با پتانسیلی عظیم را چنان خراب می کنند که بنده خدا از نماز و دین زده می شود! خدا آخر عاقبت انسان را بخیر کند ان شاءالله. دعایم کنید استاد، دعا کنید از چنین چیزهایی تا آخر عمر دور بمانیم. چون اگر نظر رب نباشد هر آن نفس ولمان نمی کند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان نباید به «خود» دروغ بگوید و بخواهد از اقتضای بندگی‌اش پا را فراتر بگذارد. همه‌ی مصیبت‌ها در همین‌جا است که افراد، به جای این‌که «عبد» باشند می‌خواهند «ربّ» باشند. در رابطه با فوق، کتاب «جایگاه جنّ و شیطان وجادوگر» إن‌شاءاللّه برای طرف مفید خواهد بود. موفق باشید

25822
متن پرسش
سلام: معنای نزدیک بودن ظهور در روایات چیست؟ چرا برای مثال امام صادق (ع) به یاران خود چنان می‌گوید که انگار ظهور همین فرداست. حتی در زمان ما، امثال آیت الله بهجت چنان می‌گویند که انگار ظهور همین فرداست اما شاید تا هزاران سال دیگر طول بکشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرض شد هم ظهور جزئی داریم که مکرر پیش آمده است مثل مددهایی که به نایب‌شان می‌کنند. و هم ظهور تامّ و کامل، که إن‌شاءاللّه هرچه زودتر پیش آید. موفق باشید

25786

عبادت احراربازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به تفاوت میان دو مقوله عبادت و عبودیت، عبودیت دارای چه مراتب و آثاری است؟ شرط لازم برای حرکت در مسیر عبودیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت را به عنوان رعایت بندگی انجام‌دادن و نه در مسیر طمع بهشت. مولایمان فرمود: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک. من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم. موفق باشید

25328
متن پرسش
با عرض سلام محضر پدر معنوی و سرورم: با توجه به امکانات فراهم شده برای زیارت اربعین توسط حاکمیت ولی فقیه در این زمان و تاکیدات ایشان در اهمیت خاص این مراسم؛ آیا می توان اینگونه استنباط کرد که حضور در مراسم اربعین از دیدگاه معرفتی واجب می باشد، هر چند سفر سرپرست خانواده باعث عسر خانواده اش بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نمی‌توان از نظر تکلیف، واجب دانست. ولی همان‌طور که در جزوه‌ی «مسئولیت فهم حرکت اربعینی در این تاریخ» عرض شد لازم است بفهمیم چه چیزی در حال وقوع است. جزوه بر روی تابلو یا بنر سایت هست. موفق باشید

25292
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده بزرگوار: روز بخیر بعد از مطالعه و گوش دادن به بحث حرکت جوهری، به طور تصادف به یاد مطلبی افتادم که سال گذشته در اینترنت خوانده بودم. این مطلب علمی جالب که موید برخی از عقاید ماست را مطالعه بفرمایید: پاولی، برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۴۵ بود. این جایزه را به خاطر کشف قانون جدیدش به نام اصل طرد پاولی دریافت کرد. او مورد تشویق آلبرت انیشتین هم قرار گرفت. پاولی میگه که هر چیزی در جهان، ارتعاش مخصوص به خودش را دارد. فیزیک دان ها عدد کوانتوامی هر الکترون را محاسبه می کنند و به دست می آورند. پاولی می گه: هیچ دو الکترونی در جهان هستی دارای عدد کوانتوامی یکسانی نیست. (در واقع عدد کوانتومی الکترون،حکم شماره ملی ما آدمها را داره. منحصر به فرد و یکتاست). مثال ساده برای فهم موضوع: سیبی را بر می داریم و از میان میلیاردها الکترونی که داخلشه، فقط یکی را انتخاب می کنیم. فرض کنیم نام آن الکترون را بگذاریم "کاملیا". عدد کوانتوامی کاملیا عددی بسیار بسیار طولانیه، اما برای این که کارمون را اینجا ساده کنیم، فرض کنیم آن عدد بزرگ ۲۳ باشه. پاولی ثابت کرد در هیچ کجای جهان هستی، نه تنها هیچ سیب دیگری، بلکه هیچ شیء دیگری پیدا نمی کنید که الکترونش عدد کوانتوامی آن ۲۳ باشه. شگفت انگیزه نه؟ حالا اگه دستمالی برداریم و به سیب بکشیم و آن را برق بیندازم، در اثر اصطکاک ایجاد شده، انرژی ای حاصل می شود و این انرژی عدد کوانتوامی کاملیا را ارتقا داده و به مثلا ۲۶ می رساند و درست در همان لحظه و بدون فوت وقت، تنها الکترونی که در جهان هستی با عدد کوانتوامی ۲۶ بوده، دستخوش تغییر می شود و عدد کوانتومی آن به عدد ۲۳ تغییر میکنه. جهان ما برای حفظ توازن خود، لحظه به لحظه آرایش خود را تغییر می دهد. پاولی با اثبات این موضوع جایزه نوبل فیزیک گرفت و گفت: اگر هر الکترونی دارای ارتعاش منحصر به فرد خود باشد، پس هر شیئی در جهان دارای ارتعاش مخصوص به خود است. و اما نتیجه گیری: وقتی یک سیب با یک اصطکاک کوچک، تغییر پیدا می کند، بنابراین وقتی که من فرزندم را در آغوش می گیرم و می بوسم، و یا وقتی که رفتار بد دوستم را می بخشم و صبوری می کنم، و یا وقتی که به همسایه ام ناسزا می گویم و یا وقتی که دست خودم را می خارانم، در واقع دارم دستور زنجیره ای از تغییرات را به جهان هستی می دهم. هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذره، الکترون هایی را در گستره جهان هستی به ارتعاش در میاره و دستخوش تغییر می کنه. اگه به جای محبتی که به کسی کرده ای، از او بی مهری دیدی، ناامید از محبت کردن نشو! چون برگشت آن را از فرد دیگری، در یک رابطه دیگر و در یک موضوع دیگر، خواهی ديد. تمام انرژی هایی که از شما ساطع می شود به شما باز می گردد. و در نهایت به قول مولوی: این جهان کوهست و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا و همینطور سعدی: تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز استاد عزیز! فکر می کنم این مطلب و این قانون پاولی، بتواند حرکت جوهری را از نظر علمی ثابت کند. تحلیل شما درمورد مطلب بالا و ارتباطش با حرکت جوهری چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است از آن جهت که ذات و یا جوهر هر موجودی منحصر به خودش می‌باشد و عکس‌العمل مخصوص به خود را در میان می‌آورد. موفق باشید

25090
متن پرسش
سلام: در کتاب جایگاه رزق در هستی حدیثی از حضرت امیر علیه السلام هست که در کسب روزی فرقی بین فرد ساده و زیرک وجود ندارد و ساده بودن کسی مانع کسب کمتر روزی نیست در حالی که تحقیقات وسیع نشان داده افرادی که IQ و بخصوص EQ بالاتری دارند توانایی پولسازی بیشتری دارند. این تناقض چطور حل می‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً قبول دارید که پول‌سازی و پول‌دارشدن غیر از بهره‌مندی از رزق است. تجربه نشان می‌دهد که بهره‌مندی از رزق چیز دیگری است. چه بسیارند انسان‌هایی که ثروتمند نیستند ولی به بهترین نحو از رزق مختصرشان بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید

24966
متن پرسش
سلام عليكم: با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و آرزوی توفیقات هرچه تمام تر در این ماه عظیم. استاد آیا این تحلیل درست است که سبب حمله مسلم بن عقیل (ره) به دارالاماره و نکشتن ابن زیاد لعنت الله بخاطر بهونه ندادن به دست یزید بود (که یزید پیراهن ابن زیاد را مانند پیراهن عثمان بهونه برای کشتن مومنین قرار بده) و اگر این صحیح نیست دلیل نگرفتن دارالاماره چه بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تحلیل بدی نیست. ولی فراموش نفرمایید که همراهان حضرت مسلم در آن حدّ با حضرت همراهی نکردند و سپاهِ چهارهزارنفری وقتی جناب مسلم خواست به دارالعماره نزدیک شود، به ۳۰۰ نفر تقلیل یافتند و آن ۳۰۰ نفر هم آن حضرت را یکی یکی رها کردند. در این مورد بد نیست به جلد اول جزوه‌ی «هویت گمشده‌ی شیعه» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

24717
متن پرسش
استاد عزیز سلام: شما در جواب سوال ۲۴۷۱۲ نظرتان این است که دکارت با این اصل فلسفی که پیش روی خود گشود و آن شد معیار مدرنیته، در اصل راه معرفت النفس و رسیدن به معرفت حقیقی وجود خود و موجودات عالم را بروی خود و لاجرم انسانهای گرفتار در مدرنیته بست؟ ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا اساس مدرنیته، سوبژه‌کردنِ همه‌چیز است برای تصرف در آن‌ها. موفق باشید

21596
متن پرسش
سلام علیکم استاد: در پاسخ به سوالی که نظر شما را پیرامون نامه دکتر داوری خواسته بودند فرمودید ما هنوز به تاریخی که انقلاب به آن نیاز دارد نرسیده ایم. پرسش این است آیا برای تسریع بخشیدن رسیدن به تاریخ مورد نیاز انقلاب می توان کاری کرد؟ نشانه های ظهور این تاریخ چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید بر روی تفکر متذکر شد. در مورد تفکر از طریق انقلاب اسلامی عرایضی را تحت عنوان «گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی» شروع کرده‌ام که جلسه‌ی اول ان را در کانال Esharat @ می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

31634
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام: در راستای بحث به تفصیل آمدن موضوع اربعین حسینی: حس می‌شود این آغاز گرهی دارد با بحث وسعت تاریخی و جایگاه افراد که در این سال‌های اخیر حضرتعالی به حق بدان اشاره می‌فرمایید. بنده این‌طور به نظرم می‌آید که گویا ابتدائاً مؤمنین هشیار را نسبت به رفتارشان با برادران دینی آگاه نمودند، سپس آن‌ها را حساس کردند به وسعت روابطی که قبل از این در برخی مؤمنین ضعف داشت، سپس این را آوردند تا کنار مردم عراق و افغانستان و... ، و هم اکنون گمان می‌شود، هرچه هست یا گره خورده به این وسعت و سعه صدر تاریخی، یا شاید هم از دل این سعه، متولد شود. به هرحال باید به حسین «علیه‌السلام» عرض کرد: مست آمدم ای پیر، که مستانه بمیرم / مستانه در این گوشه میخانه بمیرم. درویشم و بگذار قلندر منشانه / کاکُل همه افشان به سر شانه بمیرم. نظر حضرتعالی در مورد این ارتباط چیست؟ ارتباط بین سعه صدر و روابط مذهبی‌ها با جهان بیرون، و آغاز یک آغاز. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آغازِ یک آغاز برای تجربه گستردگی انسانیت انسان‌ها و عبور از ظلمات سیطره کمیّت و استکبار با هرچه بیشتر «پاکبازی» و «ایثار»، و این‌که به گفته میشل فوکو متوجه باشیم ایران می‌تواند با انقلاب اسلامی خود، روحی باشد در جهان بی‌روح تا عالَم به خود آید.[1] در این رابطه است که باید فکر کنیم در تجربه اربعینیِ خود چگونه رسالت خود را در این جهان بی‌روح به عهده بگیریم و به انجام برسانیم. بی‌حساب نیست که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» در اولین نشست با دولت آقای رئیسی بر بازسازی اساسی نسبت به فرهنگ و هنر تأکید کردند. حقیقتاً باید از خود پرسید بازسازیِ اساسی چه نوع بازسازی است که بتواند ایران را به عنوان روحی در جهان بی‌روح در عالَم حاضر کند همان‌طور که در سفرهای اربعینی حضور ایرانیان روحی بود تا آن سنت، هرچه زنده‌تر ادامه یابد، و شاید از این جهت بتوان گفت ما باید در جایی دیگر برای روح‌بخشیدن به سنت‌های دیگری در صحنه آییم. مثل حضور حاج قاسم در درّه پنجشیر در کنار احمد شاه مسعود آن مرد مبارز دل‌زنده و دوست‌دارِ مردم افغانستان در سال‌های گذشته. موفق باشید                 

 


[1] - دار مستتر، ایران‌شناس فرانسوی گفته است که اسکندر می‌خواست ایران را یونانی کند، یونان را ایرانی کرد. (اخلاق در زندگی کنونی – دکتر رضا داوری اردکانی- صفحه 245)

31226
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به مباحث برهان صدیقین می‌توانیم بگوییم موجودات از جهت «ماهیت» خدا نیستند ولی از جهت «وجود» خدا هستند؟ یعنی وجود وقتی محدود میشه دارای ماهیت میشه که این ماهیت خدا نیست ولی از جهت اینکه این «وجود» همان عین وجود است که محدود شده خدا هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» به خودی خود یک مفهوم است و آنچه در خارج واقع است مظاهر وجود است با شدت و ضعف خاص خودش و در این رابطه وجود مطلق است که می‌توان گفت مقام حضرت حق می‌باشد و چون سایر مراتب وجود، وجودِ مطلق نیستند مصداق وجود خداوند نمی‌باشند. موفق باشید

31002

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. سلام استاد محترم و عرض تشکر بابت همه الطافی که به اذن حضرت رحمان در اختیار ما می‌گذارید جزاک الله خیرا و حسنا. ‏به توفیق الهی بنده مدتهاست از راه دور شاگرد شما هستم و مطالب گرانبهای الهی که در کلام شما جاری می‌شود را خدای رحمان به قلبم می‌رساند ‏به رسم ادب و شاگردی از محضرتان سوال و طلب راهنمایی دارم. به لطف الهی در ماه مبارک رمضان امسال پس از مدتها طلب انس با حقیقت قرآن از حضرت حق و به لطف بحث زیبای زبان قرآن اصیل ترین زبان در روز ۱۴ ماه مبارک انگار دریچه قلبم به منظر قرآن گشوده شد و انگار این بار این قرآن بود که به جانم تلاوت می‌شد انگار خداوند رحمان را در افق قبله می‌دید قلبم که آیات را به جانم تلاوت می‌کند قابل وصف نیست به زبان قال اما زبان حال اشکی بود که بی اختیار جاری می‌شد قلبی که فقط می‌خواست کلام حق را بشنود و هرچه میامد کنار می‌زد لذتی که وصف شدنی نبود و کلامی که انگار الان در کنار پیامبران انذارشان را می‌بینم استهزاء قومشان را می‌بینم دردی که از عدم توجه مردم به دیدن حق بود را در وجود پیامبران علیهم السلام می‌دیدم حقیقت هر مساله ای را به وضوح انگار می‌دیدم و اعتباری بودن یا بهتر بگویم پوچ بودن خیالات معاندین را انگار می‌دیدم. استاد بزرگوار انگار وارد عالمی دیگر می‌شدم که پر رنگ ترین چیزی که می‌دیدم مهر الهی بود و سپس عفو و خلاصه قابل وصف نیست و این حال بسیار خوش در سحر ۱۴ ماه مبارک که با قرآن کریم آغاز شد در ادامه ماه با نظر به قرآن کریم ادامه می یافت اما دیگر نه به اندازه بار اول، بعد از آن انگار که خدا را دیده بودم در ورای پدیده ها و اتفاقات. خداوند رحمان را حاضر و ناظر می‌دیدم بر زبان قلبم جاری بود «انک قریب مجیب» از همه جالب تر اینکه اون من اعتباری و غیر حقیقی و دانی که همیشه ازش به خداوند رحمان پناه می‌بردم و در واقع ازش فراری بودم اما مرا رها نمی‌کرد به نظری که با قرآن کریم به حضرت رحمان گشوده شد خود بخود کنار رفت طوری که حتی در آن حال خوش گشتم و پیدایش نکردم اما بعد از آن هم با نظر به همان افق قبله که انگار گمشده ام آنجا بود دوباره آن من اعتباری کم رنگ می‌شد و بلکه ناپدید. استاد محترم. عرض حال کردم تا از شما بزرگوار چند سوال بپرسم که نابلد راهم و نیاز به دستگیری دارم گرچه صادقانه اعتراف می‌کنم هر طلب دستگیری که به دلم افتاد حضرت حق به بهترین نحو با مهر خود راه نشانم داد الحمدلله رب العالمین. الان هم نظرم به عنایت اوست شاید در کلام شما استاد بزرگوار. اول اینکه آیا این احوال واقعی است یا ساخته و پرداخته خیالاتم؟ گرچه شرم دارم از این سوال از بس که لطف حضرت حق را به وضوح در قلبم چشیدم لکن لیطمئن قلبی. دوم اینکه بعد از ماه مبارک آنقدر شفاف شده بودم به فضل الهی که با یک خرید یا یک کلام اضافه رفتن اندک اندک نور تابیده شده حضرت رحمان را احساس می‌کردم و متاسفانه هرچه از ماه دل انگیز میهمانی حضرت رب العالمین دورتر می‌شویم کلام اضافه و مشغول دنیا شدن و اخلاق فاسده که همه ناشی از غفلت و کوتاهی خودم هست موجب کدر شدن آن شفافیت وجودی می‌شود. در این حالات که عاجزانه مثل بدبختی عاجز و بینوا به محبوب رو می‌کنم آنقدر زیاد رحمتش را به جانم می‌نشاند که جز شرمندگی و جز شرمندگی هیچی برایم نمی‌ماند. استاد سوال دومم این است که آیا نظر به افق قبله که انگار اولین بار محبوب از آنجا جلوه گر شد برای ارتباط با او کار اشتباهی است با توجه به اینکه حضرت حق در همه جا حضور دارد و جایی ندارد؟ و سوال آخر اینکه راهنمایی ام بفرمایید چه کنم که راه گم نشود و اگر تا به اینجا راه را صحیح آمده ام همانطور عاشقانه و با قوت در همان راهی که مرا می‌طلبد طی مسیر کنم. البته بنده سالهاست مسیر زندگی ام به عنایت حضرت اباعبدالله علیه السلام روشن به معارف الهی گشته و الحمدلله غرق در این معارف و کتب حقه و خدمت به خلق می‌گذرد و الحمدلله بعد ماه مبارک با نگاه جدید شروع به نگاه به قرآن کرده ام در بین الطلوعین و الحمدلله انگار بعد این همه سال دارم از اول قرآن را می‌بینم و می‌شنوم اما خوف فراق که من آن را نار حقیقی دیدم مرا نگران می‌کند گرچه همین خوف مرا به آغوش پر مهر محبوب هدایت می‌کند از اینکه وقت گرانبهای شما را گرفتم حلالیت می‌طلبم و محتاج راهنمایی و دعای خیر شما بزرگوار در حق شاگردی حقیر و کوچک هستم. همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم و آخر دعواهم ان الحمدلله رب العالمین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مولایمان علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً» برای قلب‌ها بعضاً احوالات رجوع به حق است به صورت خاص، و بعضاً قلب‌ها در حالت عادی هستند و لذا موضوع قبض و بسط را حمل بر بی‌پناهی و بی‌محلی از طرف حضرت ربّ العالمین ننمایید. 2- آری! قبله، مظهریت تامّ دارد و کمک می‌کند تا در بقیه مظاهر نیز ما به نور آن مظهریت تامّ انس بگیریم. 3- این‌که بعضاً ما را حضرت محبوب به خود وامی‌گذارد برای آن است که به نوعی به خود آییم و احوالات را تبدیل به معارف کنیم به همین جهت پیشنهاد بنده آن است که از تدبّر نسبت به تفسیر المیزان به همان شکل که در جزوه «روش کار با المیزان» عرض شد، غفلت نشود.

موفق باشید.

30726

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شما مطالب قابل تامل زیادی در سایت خود دارید که اکثرا باعث هدایت مردم می‌شود انشالله اما انتقادی از شما دارم: شما در فایل ۵۱ تفسیر سوره زمر (دقیقه ۳۶) بیان می‌کنید که «امام خمینی در بهشت زهرا نبود که سخن گفت بلکه خداوند از زبان او حرف می‌زد و او دیگر منی نداشت!» آیاتی در قرآن داریم بر پیمان خداوند که خودتان بهتر از من می‌دانید مثل آیه ۸۰ سوره بقره «فَلَنْ یُخْلفَ اللّهُ عَهْدَهُ: خداوند هرگز پیمان شکنی نمی‌کند.» یا آیه ۱۱۱ سوره توبه «وَ مَنْ أوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ: چه کسی به پیمانش پایبندتر از خداست؟» حال با وجود اینکه شما می‌دانید امام خمینی به بسیاری از قول های خود در بهشت زهرا نتوانستن عمل کنن، یعنی خداوند نتوانست به قول خودش عمل کند نعوذبالله!؟ یعنی خداوند بد عهدی کرد!؟ آیا این حرف شما دروغ بستن به خداوند متعال نیست!؟ (گناه کبیره) چگونه از عذاب الهی نمی‌ترسید و خود را سالک الی الله می‌دانید؟ در سیره اهل بیت آیا مثالی دارید که أئمه (ع) قولی داده باشند و به آن عمل نکرده باشند؟ پاسخ شما چیست؟ ان شاءلله خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که موانع عدم تحقق اراده‌ی الهی به معنای این نیست که وعده‌ی انبیاء کذب بوده است؛ مگر موانع عدم تحقق برنامه‌ی حضرت علی «علیه‌السلام» که به وسیله‌ی دشمنان آن حضرت انجام شد را باید به پای امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» گذاشت؟! یا اگر امروز مردم اهل زمین به توحیدی که انبیاء آورده‌اند، منوّر نشده‌اند را باید بر عدم موفقیت انبیاء حمل کرد؟! موفق باشید

29962

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا مرحوم علامه طهرانی به سرعت متوجه اشتباه بودن سیاست کاهش جمعیت می‌شوند کتاب درین زمینه می‌نویسند و در صحبتهایشان متذکر می‌شوند حتی بنا به نقلی از رنج این مسئله دق می‌کنند ولی رهبری ظاهرا سالها بعد تازه متوجه این مسئله می‌شوند و حتی به اشتباهشان اقرار می‌کنند اقراری که دیگر سودی ندارد و می‌بینیم متدینین به انقلاب و رهبری هم گویا به این توصیه اعتنایی نکردند چه رسد به بقیه مردم .سوال دیگر اینکه با توجه به مسئله جمعیت و یا توصیه رهبری بر وجوب شرکت در انتخابات و از آن طرف عدم حضور تقریبا ۶۰ درصدی مردم و موارد دیگری که صحبت های رهبری توسط مسئولین و مردم جدی گرفته نمی‌شود می‌توان نتیجه گرفت که مردم مناسبات خود را دیگر با رهبری تنظیم نمی‌کنند و این یعنی پایان رهبری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده بعد از آن‌که مسئولان به تذکرات امثال آیت الله تهرانی‌ها توجه نکردند و کار به بحران رسید، رهبر انقلاب وارد میدان شدند، وگرنه تا آن‌جا که ممکن است رهبر انقلاب مستقیماً در امثال این امور وارد نمی‌شوند. ۲. عموماً درصدی از مردم بالاخره تحت تأثیر تبلیغات دشمن هستند، ولی رهبر انقلاب به عنوان حجّت خدا وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهند. آیا می‌شود گفت اگر بر فرض مردم به اسلام پشت کردند، پایان اسلام است؟ یا پایان مردم است؟ موفق باشید

29512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: ۱. در بحث معاد که فرموده اید طی یک سیکل هفت روزه اعمال به نزد صاحب الزمان دو بار عرضه می شود دو سوال داریم این که این دوشنبه و پنج شنبه آیا طبق همین تقویم خود ما حساب می شود؟ یعنی دوشنبه و پنج شنبه ی کشور عربستان با ما متفاوت است؟ همین سوال رو در رابطه با شب قدر هم داریم که آیا شب قدر که ملائکه نازل می شوند با این که شب قدر ما مثلا با کشورهای همسایه متفاوت است این چگونه توجیه پذیر است که آن شب کدام است؟ یا مثلا در نماز اول وقت که می گویند با نماز صاحب الزمان بالا می رود با این که ساعات شب و روز در جاهای مختلف جهان متفاوت است چگونه ممکن است این هماهنگی بین نماز هر کس در عالم با نماز ولی؟ آیا باید وجودی نگاه کرد نه در بند زمان و مکان!؟ دوم این که روح ما چگونه متوجه شود این عرضه ی اعمال چه نتیجه ای داشته چون در ظاهر که ما همه ی روزهای هفته برایمان یکسان می گذرد و احساس خاصی مثلا پس از ارئه ی عمل به نزد ولی نداریم. دوم در بحث های مدرنیته موضوع مشروطیت برایمان روشن نیست که جریان مشروطیت از چه قرار بوده است و اشکال کار کجا بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در بحث شب قدر عرض شد شب قدرِ هر ملت مربوط به خود آن ملت است به اعتبار طلوع خورشید هر روز و آخرِ ماه بودنِ آن‌ها نسبت به آن سرزمین. و شخصیت حضرت در نسبت با شب قدر و روزهای هفته، مربوط به همان ملت است. ۲. آری! بسیاری از احوالات که در دورن ما می‌گذرد در آخر عمر تا حدی تأثیر آن ظاهر می‌شود و در نهایت در قیامت است که آثار آن مشخص می‌گردد. ۳. در این مورد خوب است به جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی