بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12059
متن پرسش
با سلام: برای تمرکز گرفتن در نماز باید چه کارکرد و آیا شما کتابی در این زمینه دارید برای مطالعه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه قبل از نماز ذهن خود را از امور دنیایی آزاد کنیم روح ما آمادگی بهتری برای حضور در محضر حق دارا می‌شود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به عنوان شروع، إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

12058
متن پرسش
به نام خدا خدمت استاد عزیز سلام: 1. همراهی حضرت موسی با حضرت خضر علیهما السلام چه نتایجی برای حضرت موسی داشت؟ 2. انسان می آید به دنیا تا با انتخابهایش ابدیتش را رقم بزند و به تکامل برسد تکلیف بچه هایی که قبل از سن تکلیف یا به دنیا آمدن می میرند چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی را در شرح سوره‌ی مبارک کهف داشته‌ام که چون هنوز جهت چاپ آن آماده نشده است قسمتی که إن‌شاءاللّه سؤال جنابعالی را جواب می‌دهد خدمتتان ارسال می‌دارم و آن قسمت عبارت است از: «قرآن در رابطه با همراهی حضرت موسی و خضر«علیهماالسلام» می‌فرماید: حضرت موسی (ع) از طریق وحی مأمور بوده خود را به مجمع‌البحرین برساند و علامتی مثل گم شدن ماهی و به دریا پریدن و یا فقط گم‌شدن آن را به او داده بودند و به همین جهت هم به محض شنیدن قضیه می‌گوید ما هم در پی این قضیه بودیم و بی‌درنگ برمی‌گردد و در آنجا به آن عالِم برخورد می‌کند.

65) فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً.

علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در ذیل این آیه می‌فرمایند: هر نعمتی رحمتی است از ناحیه‌ی خدا به خلقش لکن بعضی از آن‌ها در رحمت‌بودنش اسباب واسطه است، مانند نعمت‌های مادیِ ظاهری و بعضی از آن‌ها بدون واسطه، رحمت است مانند نعمت‌های باطنی از قبیل نبوت و ولایت و شعبه‌ها و مقامات آن.

چون رحمت را با «عِنْدَنا» به خودش نسبت داده می‌فهماند کس دیگری غیر از خدا در آن دخالتی ندارد، و نیز فهمیده می‌شود که منظور از رحمت نامبرده نعمت‌های باطنی است و چون در نبوت است که فرشته واسطه‌ی بین خدا و پیامبر هست و چون این‌جا هم نفرمود «عندی» بلکه فرمود «عندنا» باید نعمت جناب خضر، نعمتِ نبوت باشد و نه ولایت. چون ولایت مختص به ذات باری تعالی است و در این رابطه قرآن می‌فرماید: «فَااللّهُ هُوَ الْوَلِی»(سوره‌ی شوری، آیه‌ی 9) ولکن نبوت چنین نیست. و این‌که فرمود: آن دو نفر بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که ما از نزد خود رحمتی به او داده بودیم و او را علمی داده بودیم از نزد خود که معلوم می‌شود علمی لدنی بوده و نه اکتسابی که همان علم تأویل حوادث باشد. 

آن­جا که ماهی به طور عجیبی در آب شیرجه زده بود، حضرت موسیu با بنده­ی خالصی از بندگان خدا ملاقات داشتند که خصوصیات آن بنده آن بوده که رحمتی خاص از رحمت‌های الهی را به او داده بودند و معلوم است که حضرت خضر (ع) هم پیغمبر بوده ولی با علمی که در وصف آن می‌فرماید: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» علمی به او دادیم که علاوه بر لدنّی بودن، علم خاصی بوده غیر از آن علمی که به حضرت موسی (ع) داده شده بود و چون حضرت موسی (ع) طالب آن علم نیز بوده خداوند به او می‌فرماید: از مسیر مجمع البحرین به سراغ بنده‌ای از بندگان ما برو تا از آن علم آگاهی یابی.

66) قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً. 

حضرت موسی (ع) پس از ملاقات با آن بنده‌ی خدا به او گفت اجازه می­دهید از شما تبعیت کنم، از آن­چه که به شما تعلیم داده شده است برای این که من هم به وسیله‌ی آن رشد یابم؟ خیلی با ادب و دقیق منظور خود را بیان کرد. چون می‌دانست آن علم، علم معمولی نیست که به صورت معمولی تعلیم دهند بلکه باید با تبعیت از آن بنده‌ی خدا به آن دست یابد و به رشد لازم برسد.

67) قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً.

حضرت خضر (ع) با همه‌ی عظمتی که یقیناً برای حضرت موسی(ع) قائل بودند با صراحت تمام فرمودند تو طاقت این را نداری که در کنار من صبر پیشه کنی. عجیب است که لازمه‌ی رسیدن به این علم صبری خاص است و نه فکر و اندیشه. آن علم با تجلی خاص به دست می‌آید و با روشی خاص همراه است. به همین جهت جناب خضر(ع) در ادامه می‌فرماید:

68) وَ کَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً.

چگونه می­خواهی صبر کنی در مورد روشی که به آن روش علم نداری و اطلاع تو به این روش و طریقه احاطه پیدا نمی‌کند تا وقتی جایگاه آن را بشناسی و براساس آن شناخت، حرکت کنی تا آن را به دست آوری. به عبارت دیگر چگونه می‌توانی روشی را برای رسیدن به علمی تحمل کنی که هیچ تصوری از آن علم نداری چه رسد به این‌که روش رسیدن به آن علم را بپذیری و به آن تن دهی؟ ملاحظه کنید که چگونه حضرت خضر(ع) متوجه می‌شوند هر علمی برای هر کس قابل درک نیست حتی اگر آن کس پیامبر خدا باشد. چه رازی در علم حضرت خضر بود که حضرت موسی(ع) از تصور آن ناتوان بودند؟

69) قالَ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي‏ لَکَ أَمْراً.

حضرت موسی (ع) گفت: اگر خدا بخواهد به زودی خواهی دید که صبر می‌کنم و با توجه به این که باید کاملاً از شما تبعیت کنم قول می‌دهم در هیچ امری نافرمانی شما را نکنم.

صبر و سکوت؛ دریچه‌هایی به سوی حقیقت

70) قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَني‏ فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً.

گفت: اگر پیروی مرا کردی باید از چیزی که دیدی و برایت گران آمد سؤال نکنی تا خودم در بیان معنا و وجه آن ابتدا کنم.

     مطلب عجیب در این داستان رعایت ادب شاگردی از طرف کسی است که خود پیامبر اُولوالعزم است - یعنی حضرت موسی (ع) - و این که چقدر در مقابل کسی که می‌خواهد از او علم بگیرد متواضع است. از اول گفت: آیا می‌توانم تو را پیروی کنم؟ و نگفت تو را پیروی می‌کنم مشروط بر این که مرا تعلیم کنی بلکه گفت تو را پیروی می‌کنم باشد که مرا تعلیم کنی و رسماً خود را شاگرد او خواند و گفت از آنچه تعلیم شده‌ای و نگفت از آنچه می‌دانی تا علم او را تعظیم کرده و به مبدئی نامعلوم نسبت داد و فهماند علم تو رُشد است و گفت پاره‌ای از آنچه تعلیم شده‌ای مرا تعلیم کن و نگفت از آنچه تعلیم شده‌ای مرا تعلیم ده و نگفت حتماً چنین و چنان می‌کنم بلکه گفت: إن‌شاءالله خواهی یافت که چنین و چنان می‌کنم و نسبت به خدا رعایت ادب نمود. در مقابل تقاضای حضرت موسی(ع)، حضرت خضرu هم متقابلاً رعایت ادب نمود و او را با صراحت رَدّ نکرد بلکه به اشاره گفت تو استطاعت بر تحمل دیدن کارهای مرا نداری و فرمود: «فَإِنِ اتَّبَعْتَني»؛ پس اگر پیروی کردی و نگفت حتماً سؤال نکن بلکه گفت اگر بنا گذاشتی پیرویم کنی نباید از من چیزی بپرسی.

حضرت خضر(ع) با توجه به نحوه‌ی آن علم شرط کردند که نباید به هیچ وجه سؤال کنی تا این که برای تو از آنچه پیش می‌آید ذکری در میان گذارم. این همه تأکید برای آن است که ما متوجه باشیم علمی هست که پرسیدنی نیست، باید روح آماده شود تا حقیقت آن برای انسان ظهور کند. ما عموماً از طریق سؤال با معلومات حصولی روبه‌رو می‌شویم در حالی که معلومات حضوری تنها با رفع حجاب ظهور می‌کنند و اتفاقاً با سؤال کردن از آن‌ها، آن‌ها در حجاب می‌روند. مولوی در رابطه با این نوع علوم می‌گوید:

گر نپرسی زودتر کشف‌ات شود.....مرغ صبر از جمله پران‌تر بود

71) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَکِبا فِي السَّفينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً.

هر دو به راه افتادند تا سوار کشتی شدند و حضرت خضر کشتی را سوراخ کرد. حضرت موسی(ع) که نگران جان مردم است و «تقوی» نیز همین را اقتضا می کند که اجازه ندهی که باطلی واقع شود. به جناب خضر گفت: آیا آن را سوراخ ‌کردی تا مردمش را غرق کنی؟ حقاً که معصیت بزرگی انجام دادی.

72) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً.

حضرت خضر گفت: نگفتم که تو طاقت و تحمل بودن با من را نداری؟ حضرت خضرu در سطحی مأمور بودند کشتی را سوراخ کنند و حضرت موسی(ع) در سطحی دیگر آن عمل را می‌دیدند و تحمل نمی‌کردند که به مردم ضرر برسد، در حالی که اگر حضرت موسی(ع) با توجه به شواهدی که از قبل برایشان روشن بود به جناب خضر(ع) اطمینان می‌کردند می‌رسیدند به این‌که نه‌تنها با آن سوراخ کردن به مردم ضرر نمی‌رسد بلکه در سطحی عمیق‌تر به نفع آن‌ها تمام می‌شود. راستی چرا حضرت موسی(ع) با این که خداوند به ایشان اطمینان داده بود حضرت خضرu از بندگان خاص خداوند است به خضر اعتماد نکرد؟

73) قالَ لا تُؤاخِذْني‏ بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْني‏ مِنْ أَمْري عُسْراً.

حضرت موسی(ع) به خود آمد که عجب! چرا کاری کردم که احتمال آن می‌رود از رسیدن به علمی خاص محروم شوم لذا عرض کرد مرا به خاطر نسیانی که کردم و از وعده‌ای که دادم و غفلت نمودم مؤاخذه مکن و در کار من تکلیف را سخت مگیر و کاری نکن که نتوانم با تو بیایم.

74) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُکْراً.

بالأخره پس از خروج از کشتی به راه افتادند تا رسیدند به جوانی و حضرت خضر(ع) او را کشت، دوباره اعتراض حضرت موسی(ع) شروع شد و گفت: ما که ندیدیم این جوان کسی را کشته باشد چرا او را کشتی؟ چه کار غیر قابل پذیرشی. راستی چه تضاد سختی در مقابل حضرت موسی(ع) قرار گرفته، از طرفی با بنده‌ای از بندگان خدا روبروست و خداوند به او اطمینان داده که او از طرف ما علم خاص دارد و از طرفی با صراحت تمام می‌بیند که او مرد جوانی را بدون آن که عملی انجام دهد که مستحق قتل باشد، به قتل رساند. آیا موسی می‌تواند به راحتی از موضوع بگذرد؟

75) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً.

دوباره حضرت خضر به حضرت موسی گفت: آیا نگفتم که تو تحمل همراهی با من را نداری؟

76) قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَيْ‏ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْني‏ قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً.

حضرت موسیu باز به خود آمد که گویا باید با نگاهی دیگر به حرکات این بنده‌ی خدا نگاه کند و از طرفی در خود شکی را احساس ‌کرد که راستی می‌تواند با نگاه حضرت خضر(ع) به موضوعات بنگرد و برای یافتن آن علم خاص از او تبعیت کند، در آن حال با خودش چکار کند. به همین جهت گفت: اگر بعد از این از تو و از اعمال‌ات سؤال کردم دیگر مرا همراهی نکن و دیگر به عذری که از ناحیه‌ی من باشد رسیدی و به نهایتش هم رسیدی. در حالی‌که در ابتدا فرمود خواهی دید که إن‌شاءالله تحمل می‌کنم و از هیچ امری از تو نافرمانی نمی‌کنم.

77) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً.

پس راه افتادند تا به قریه­ای رسیدند و از اهلش به عنوان مهمان طلب طعام کردند و آن­ها از این­که آن‌ها را مهمان­ کنند خودداری کردند، در آن شهر دیواری یافتند که نزدیک بود فرو ریزد پس خضر(ع) آن را درست کرد که فرو نیفتد. موسی(ع) گفت: لااقل مزدی می­گرفتی برای تعمیر دیوار تا با آن سدّ جوع کنیم.

عجیب است از کار خضر که در عین گرسنگی - اگر گرسنه نبودند که طلب طعام نمی‌کردند - مشغول تعمیر دیواری می‌شود که در حال ریختن است. چرا در این میان به فکر تهیه‌ی غذایی نیفتاد، چرا لااقل صاحب آن دیوار را پیدا نکرد تا بگوید در ازای تعمیر دیوار به آن‌ها غذایی بدهد؟ این‌ها سؤالاتی بود که به صورتی کاملاً منطقی در ذهن حضرت موسی(ع) ظهور کرده بود و در همین رابطه آن سؤال را با حضرت خضر(ع) در میان گذارد. غافل از این که راه و رسم همراهی با خضر آن است که صرفاً به او اطمینان کند. وقتی از یک طرف خداوند به موسی(ع) اطمینان داده که او «عَبْداً مِنْ عِبادِنا» است و از طرف دیگر حضرت خضر(ع) شرط کرده است باید ماوراء سؤالاتی که به ذهن‌ات می‌آید از من تبعیت کنی. چرا حضرت موسی(ع) سؤال کردند که حضرت خضر(ع) بفرمایند:

78) قالَ هذا فِراقُ بَيْني‏ وَ بَيْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْويلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً.

حضرت خضر گفت: از این­جا به بعد بین من و شما جدایی افتاد، به زودی من به تو خبر می­دهم از چیزی­که نتوانستی بر آن صبر پیشه کنی. چه چیزهای نگفتنی بود که حضرت خضر در ادامه‌ی راه به حضرت موسی(ع) نشان می‌داد. سکوت تنها راهی بود که حضرت خضر(ع) می‌توانست از آن طریق حضرت موسی(ع) را وارد آن علم خاص بکند. این سؤالات چگونه حجاب و مانع ورود به آن علم می‌شد که حضرت خضر(ع) مطمئن شدند حضرت موسی(ع) نمی‌تواند با ذهنی که از آن سؤالات آزاد باشد او را همراهی کند.

79) أَمَّا السَّفينَةُ فَکانَتْ لِمَساکينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعيبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ يَأْخُذُ کُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً.

حضرت خضر در تبیین آنچه گذشت فرمود: اما در مورد کشتی، کشتیِ مزبور مال عده‌ای از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند و لقمه نانی به دست می‌آوردند. دنبال آن‌ها پادشاهی بود که کشتی‌های دریا را از هر که باشد غصب می‌کرد، می‌خواستم آن را معیوب کنم تا آن پادشاه جبّار بدان طمع نبندد و از آن صرف نظر کند.  

ملاحظه کنید حکمت خضری چگونه با خراب‌کردن یک چیز کاری بزرگ‌تر از اصلاح آن چیز انجام می‌دهد.

80) وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ کُفْراً.

اما در مورد قتل آن جوان، پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند پس ترسیدیم که پدر و مادر خود را اغواء نموده و از راه تأثیر روحی وادار بر طغیان کند.    

حضرت به عنوان مأمور نظام الهی در این جا عمل می‌کنند و نماینده‌ی خالق آن کودک هستند، خالقی که حق هر گونه تصرفی در مخلوقش دارد به همین جهت می‌فرماید:

81) فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً.

پس خواستیم که پروردگارشان به جای این فرزند فرزندی به آن‌ها بدهد که از جهت طهارت (زکوة) بهتر از او باشد و  از نظر رَحِم نزدیک‌تر باشد و بیشتر صله رحم کند و در نتیجه با پدر و مادرش دوست باشد.[1]

این آیه اشاره دارد که ایمانِ پدر و مادر آن جوان نزد خدا ارزش داشته که آن ایمان اقتضای فرزندی مؤمن و صالح را می‌نموده تا با آن دو صله رحم کند و آنچه در آن فرزند بوده خلاف آن را اقتضاء می‌کرد و نظام ربوبی که حضرت خضر یکی از کارگزاران آن است نسبت به آن فرزند و آن پدر و مادر چنین اراده کرده است.

ملاحظه کنید چگونه اگر انسان بندگی خدا را پیشه کند حکمت خضری حادثه­های آزار­دهنده‌ی آینده را، از جلوی راه او بر می‌دارد، حوادثی که ممکن است انسان را از نظر دینداری به هلاکت بیندازد.

معلوم است که مأموریت­های غیبی در این عالم وجود دارد که ظاهر نیستند ولی در باطن عالم نقش فعالی دارند، این روشن می‌کند محال است زیر این آسمان حادثه­ای اتفاقی باشد که بدون باطن باشد و مصلحتی قدسی آن را دنبال ننماید. یک راه بیشتر نداریم و آن این است که مومن باشیم تا حوادث در خدمت ما باشند. فقط این را می­دانیم که اگر بندگی کنیم حکمت خضری علیه ما عمل نمی‌کند بلکه به نفع ما وارد عمل می‌شود.

82) وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري ذلِکَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً.

و اما دیواری که ساختم، آن دیوار از دو فرزند یتیم اهل شهر بود و در زیر آن گنجی از آن دو نهفته بود و چون پدر آن دو یتیم، مردی صالح بود به خاطر صالح‌بودن پدر، رحمت خدا شامل حال آن دو شد و امر کرد دیوار را بسازم به طوری که تا دوران بلوغ آن دو استوار بماند و گنج محفوظ شود، تا آن را استخراج کنند، این از رحمت خدا بود که شامل آن دو یتیم شد به جهت صَلاح پدر. آیه دلالت دارد که صالح‌بودن انسان گاهی در وارث او اثر نیک دارد. آنگاه فرمود: من آنچه کردم از ناحیه‌ی خودم نکردم و به امر خدا بود و تأویلش هم همان بودکه برایت گفتم و سبب حقیقی آن وقایع عبارت از این بود که برایت گفتم، نه آنچه از ظاهر قضایا برایت معلوم می‌شد و تو نتوانستی تحملِ همراهی با من را داشته باشی، این بگفت و از موسی جدا شد.

در قرآن کریم غیر از این داستان در جای دیگر از حضرت خضر(ع) چیزی نگفته و در روایات به ما خبر داده‌اند که او پیامبری بوده که قومش را به توحید دعوت می‌کرد و معجزه‌اش این که بر هر چوب خشکی می‌نشست سبز می‌شد، و تاکنون هم زنده است و باید گفت نوع علم حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع) مختلف بوده و نه این که یکی از دیگری در همه‌ی جهات اَعلم باشد.

چنانچه ملاحظه فرمودید شاید بتوان گفت حضرت موسی(ع) مأمور به شریعت بودند و حضرت خضرu مأمور به طریقت، دستگاه خضر طریقت بود و عمل به تأویل. 2- در مباحث کلامی بر روی این موضوع مفصل بحث کرده‌اند مبنی بر این‌که یا این کودک همین اندازه از زندگی را انتخاب کرده و به همین اندازه تا ابد در موجودیت خود احساس نشاط دارد، و یا اگر در اثر موانع خارجی مثل بیماری نتوانسته ادامه‌ی حیات دهد میدان امتحانی برای او در آن دنیا ترتیب می‌دهند تا شخصیت خود را بنمایاند. موفق باشید

 


[1] - امام صادق(ع) می‌فرمایند: در قبال آن پسر خداوند به آن‌ها دختری داد که از نسل آن دختر اولاد پیامبر متولد شد. (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 356)

12057
متن پرسش
سلام استاد گرامی: من تا به حال مطالعاتی در زمینه معرفت نفس نداشتم. می خواستم بپرسم شروع سیر مطالعاتی در این موضوع در شرایط کنونی چقدر لازمه و اینکه چقدر میتونه به ما کمک کنه؟ آیا اگه کسی سراغه این سیر نره خیلی ضرر میکنه؟ و در آخر سیر مطالعاتی پیشنهادی خودتونو بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش ما به تأسی به روش حضرت امام و علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیهما» معرفت نفس است و در روایت داریم: «معرفة النفس انفع المعارف» معرفت نفس نافع‌ترین معارف است. موفق باشید

12056
متن پرسش
با سلام: به نظر مي رسد پاسخ 11949 مکفي نبود. شما خطاهاي حسي را چگونه توجيه مي کنيد يا مثلا نقطه کور چشم را خود مغز اصلاح مي کند و در اين اصلاح گاه اشتباه مي کند. به نظرم مطلب مسلم است که وجود ذهني تطابق کامل با وجود خارجي ندارد و همين که باب ترديد در تطابق وجود ذهني و خارجي باز شود مکفي است براي اينکه در قله رفيع شکاکيت ماوا بگيريم (در پاسخ قبلي دليل خود بر تطابق ذهن و خارج ذکر نکرديد در صورتيکه شواهد عديده تجربي بر عدم تطابق ذهن و خارج وجود دارد. هر کس فيزيولوژي خوانده باشد مي داند که برخي از رنگ ها را خود مغز مي سازد اگر چه اصلا رنگي در خارج وجود ندارد و همه را خود مغز مي سازد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها حسّ ما، ما را متوجه گرمای آتش و رطوبت آب می‌کند و اگر به گزارش حسّ اعتماد نکنیم در آتش می‌سوزیم در همین رابطه عقل ما، ما را متوجه وجود حقایق می‌کند که اگر به آن اعتماد نکنیم خودمان را از اُنس با حقایق محروم می‌گردانیم. آیا فکر نمی‌کنید این مباحث چیزی به دانش ما نمی‌افزاید و ما را مشغول اموری می‌کند که به هیچ‌کاری نمی‌آید؟! موفق باشید

12055
متن پرسش
با عرض سلام و ادب. بخش سیر مطالعاتی برای ما باز نمیشه و نمی توانیم مطالب این بخش رو ببینیم. لطفا راهنمایی کنید اشکال کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاح گردید.تشکر. موفق باشید

12053
متن پرسش
با سلام: لطفا معنای عزت نفس در روان شناسی را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عزّت نفس در آموزه‌های دینی به آن معنا است که ارزش انسان بالاتر از آن است که بنده غیر از خدا باشد و خود را در مقابل خلق خدا جهت جلب منافع مادی تحقیر کند. موفق باشید

12051
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد ببخشید شما در کتاب «آشتی با خدا» ص 141 فرموده اید که احتمال دارد که مثلا بیماری های خطرناک مثل سکته قلبی در خواب ناشی از تاثیر من بر تن باشد لطف می فرماید بیشتر در این مورد توضیح دهید. بر این گفته داستان یا روایت اگر موجود است ممنون دارتان می شوم بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع روشنی است که وقتی بپذیریم بدن توسط روح تدبیر می‌شود پس وقتی روح در اضطراب قرار گیرد بدن را به طور طبیعی تدبیر نمی‌کند و لذا شما با انواع بیماری‌های بدن روبه‌رو می‌شوید چنان‌چه در روایات داریم اگر بیماری در جامعه زیاد شد باید به مردم توصیه شود از گناهان خود توبه کنند زیرا گناه موجب خارج‌کردنِ روح از تعادل می‌گردد و در نتیجه روح، بدن را درست تدبیر نمی‌کند. این نوع بیماری‌ها غیر از آن بیماری‌هایی است که از طریق عوامل خارجی اعم از میکروب و یا سموم و یا عوامل دیگر موجب بیماری بدن می‌شود. موفق باشید

12050
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد بنده در اینترنت یک سایتی پیدا کردم با نام گلستان کشمیری که درباره سیر و سلوک است از سيد علي اکبر صداقت. آدرس سایت این هست http://www.golestanekeshmiri.ir/ لطفا اگر امکان دارد مختصری مطالب این سایت را بررسی کنید و بفرمایید مطالبش قابل استفاده هست یا نه? با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی چنین کاری وقت موسعی را طلب می‌کند که بنده در اختیار ندارم و لذا عذرخواهی می‌کنم. موفق باشید

12049
متن پرسش
سلام: آیا ممکن است شبهات اعتقادی و فلسفی و حتی شک در بدیهی ترین چیزها که متاسفانه برخی در گذشته و شاید حال به آن دچار شده اند به دلیل مشکلات مغزی (مثلا بالا بودن سودا در مغز و یا تغییرات هورمونی در مغز) باشد و با رفع آن مشکل مغزی به یقین برسند و شکشان برطرف شود؟ یا نه شک در بدیهیات فقط مربوط به نفس می باشد و هیچ ربطی به مشکل مغزی و جسمی ندارد و باید با بی اعتنایی به شک در بدیهیات و یا اگر شک اعتقادی مذهبی باشد با تحقیق و استدلال به یقین رسید؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم و روح رابطه‌ی متقابل دارند لذا انسان باید سعی کند از یک طرف جسم خود را در حالت تعادل قرار دهد و از طرف دیگر روح خود را از تعرضاتی مثل خطوراتی که او را گرفتار شک در بدیهیات می‌کند، حفظ کند تا به تعادل لازم برسد. فکر می‌کنم تدبّر در کتاب‌های شهید مطهری کمک کند. موفق باشید

12048
متن پرسش
با سلام: با توجه به حدیث صفحه 88 کتاب معاد جنابعالی (اصول کافی ج1 ص65) که ((در قبر وقتی ملکین سوال بر فرد وارد می‌شوند صبر او به نماز و زکات و کار خیر او می‌گوید از صاحب خود محافظت کنید و اگر عاجز شدید من او را حفظ می‌کنم)) در اینجا چه نوع صبری منظور است؟ یک جلوه کلی از صبر بر عبودیت است یا صبر بر صلاه و صبر بر عدم گناه و .... هر کدام جداگانه جلوه می‌کنند؟ اگر جلوه کلی صبر است اینکه فردی به طور مثال صبر بر کم‌خوری برایش سخت تر از صبر بر نماز است چطور توجیح می‌شود یعنی نماز ساده تر از کمخوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر یک ملکه‌ی معنوی است، به همان اندازه که انسان منوّر به آن ملکه شد در همان حوزه‌ای که توانست صبر کند آن صبر او را در برزخ حفظ می‌کند. موفق باشید

12047
متن پرسش
با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن ایام پر برکت ماه رجب: در صورت امکان می‌خواستم نظر جنابعالی را نسبت به جمله معروف «در غرب اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم ولی در شرق مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم» که منتسب به جناب سید جمال الدین اسد آبادی است بدانم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم حرف کاملی نیست. سید گمان کرده مسلمانی به نظم آنچنانی و راست‌گفتن‌های دنیایی است.! مسلمانی عزم و رجوع إلی اللّه است در ذیل شریعت الهی برای تقویت عبودیت، و این در فرهنگ غرب نیست. سید می‌خواسته به خودمان انتقاد کند که اسلام را خوب رعایت نمی‌کنیم. ضعف‌های اساسی غرب را نادیده گرفته. این یک نحوه اصالت‌دادن به غرب است و مرعوب‌شدن از آن. موفق باشید

12046
متن پرسش
با سلام: شما در فرمایشاتتان همیشه می فرمایید که باید همیشه در مواجهه با حوادث و اتفاقات همه کاره را خدا بدانیم، حال سوال بنده این است که کسی که دچار بیماری روحی شده و یا دچار وسواس شده و یا دچار شک در اعتقادات شده و یا...، این اتفاقات و مشکلات را از جانب خدا بداند که بر او نازل شده؟ و به خود بگوید خدا خواسته که من دچار بیماری روحی و یا شک و یا... شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خدا را همه‌کاره ندانست و در مقابل خدا برای خودش هم نقش قائل شد، به این مشکلات افتاده. خدا خواسته است ما با رعایت دستورات الهی گرفتار این مشکلات نشویم. موفق باشید

12045
متن پرسش
با سلام: کارشناس یک مرکز توانبخشی هستم و گاهی از طرف بیماران یا همکارها سوالاتی در مورد حکمت این بیمارها و درد و.... می شود که نمی توان مطلب را بخوبی و روان بحث کرد. کتاب عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کرده ام اما نمی توانم آن را به زبان یک فرد معمولی ساده ترجمه کنم. آیا راه حل دیگری هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید عرایض بنده در مورد عدل الهی که به صورت صوت در دی‌وی‌دی‌های اصول عقاید هست قواعدی را در اختیار شما بگذارد. اهل ايمان با يك جواب مختصر و در عين حال دقيق، خود را از اين اشكال‌ها مي‌رهانند. آنها معتقدند چون ادله‌اي قاطع وجود خداي قادر و حكيم و عليم را اثبات كرده و چون ريشة ظلم، يا جهل است و يا فقر و خدا نه جاهل است و نه فقير، پس انگيزة ظلم در خداوند نيست و آنچه هست يا ريشه در اعمال خود انسان‌ها دارد و يا بنا به مصلحتي است كه براي ما روشن نيست؛ يعني « سِرِّ قدر » است.

12044
متن پرسش
سلام استاد: وقتی به برخی بیماری های روانی نگاه می کنیم و بررسی هایی که روی جسم انجام داده اند، می بینیم که به دلیل اختلال در هورمون های مغز آن شخص دچار آن بیماری روانی شده که آن بیماری باعث ایجاد استرس و یا خشم و یا اضطراب و.... شده که خشم و غیره باعث سقوط نفس می شود اما این بیماری جبری است دست خود بیمار نیست، حال اینکه این شخص بیمار از سعادت ابدی دور می افتد به دلیل پایین آمدن سطح نفس چگونه توجیه می شود؟ ما می گوییم که نفس بدن را تدبیر می کند و روی بدن تاثیر می گذارد اما چرا اینجا جبرا بدن باعث تاثیر روی نفس می شود و باعث دور ماندن شخص از سعادت می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای امر به آرامشی که با اطمینان به حضرت حق باید نظر می‌کرد، توجه نکرد و حالا به تبع آن این فشار‌ها را دارد تا آن‌جا که ممکن است باید به این آیه‌ی کریمه نظر داشته باشد که فرمود: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» بدانید با یاد خدا و این‌که خدا را همه‌کاره‌ی امورتان بدانید قلب‌ها آرامش می‌یابد. موفق باشید

12043
متن پرسش
با عرض سلام: آیا می توان درک بدیهیات را قلبی دانست چون دلیل نمی خواهند و حضوری هستند و به صورت تنبیهی و توجهی متوجه بدیهیات می شویم و درکشان می کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

12042
متن پرسش
سلام علیکم: شما در یکی از جلساتتون فرمودید که دانشمندای غربی گفتند که برای از بین بردن تاثیر و عوارض داروهای شیمیایی که ساختن و به بیمارا دادن 200 سال زمان نیازه، که این مطلب را در رد دخالت تفکر غرب در طبیعت عنوان کردید. از طرفی شما به برخی از دوستانی که مشکل داشتند فرمودید که برن نزد روانپزشک و خود را درمان کنند و از آنجایی که همه می دانیم تاثیر و عوارض داروهای مربوط به روان زیاد است و طبق حرف خودتان در مورد اینکه 200 سال دیگه طول میکشه عوارض داروها رفع بشه، چرا به این دوستان پیشنهاد رفتن نزد روانپزشک و لاجرم مصرف داروهای شیمیایی را که حالا حالا ها عوارض دارد را دادید؟ حکمت این تناقض را متوجه نمی شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این پیشنهاد برای کسانی می‌شود که باید بین «بد» و «بدتر» انتخاب کنند. آن‌قدر وضع آن‌ها خراب شده که باید برای عبور از «بدتر» که وضع آن‌ها در آن شرایط است، به «بد» رجوع کنند. غرب با فرهنگ تکنولوژی بلایی بر سر مردم آورده که بشر مجبور شده با انواع این نوع داروها کمی فشار عصبی خود را کم کند. موفق باشید

12039
متن پرسش
سلام: استاد چرا شما بیشتر روی قلب و خیال تکیه می کنید و کمتر روی عقل تکیه می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک به سوی حضرت حق پس از آن‌که عقل قانع شد که باید راه افتاد، این قلب و خیال است که باید راه بیفتند تا انسان از مفاهیم به سوی حقایق سیر کند. موفق باشید

12038
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: در بحث حرکت جوهری فرمودید عالم ماده چون ذاتش حرکت است و تغییر عالم قابل است که فیض دریافت کند. فیض وجود و کمال و در بحث برهان صدیقین فرمودید علت حقیقی فقط خداست علتی که ایجاد می کند و در عالم ماده علت ایجاد کننده نداریم و علت مُعده داریم و فرمودید که نفس به علت تعلقش به بدن حکم بدن که تغییر است در نفس جاری می شود و نفس می خواهد از طریق بدن بالقوه ها را کامل کند و فرمودید بالقوه یعنی عدمی که جهت دار است حالا باید این عدم ها را هست کند یا در بعد حیوانی یا انسانی. از طرفی هست دهندگی فقط مال خداست آیا این درست است که بگوییم که عالم ماده که قابل است شرایط فراهم می کند که با اسم خواصی از الله رو به رو شود؟ مثلاً چنگیز نفس خود را آماده کرده که با اسم غضب الهی رو به رو شود و خدا با اسم غضب در چنگیز بالقوه های درندگی را هست می کند یا نه نفس خودش این بالقوه ها را ایجاد می کند بدون دخالت خدا. توضیح دهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در رابطه با فعلیت‌یافتن افراد شقی در حیوانیت حرف خوبی است. موفق باشید

12037
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: شما در بحث ده نکته فرموده اید که مرگ طبیعی دو نوع است: حیوانی و انسانی و مثال چنگیز خان را در بحث حیوانیت فرمودید. در مرگ طبیعی حیوانی فرد در حیوانیت کامل می شود بعد نفس بدن را رها می کند و در بحث مرگ غیر طبیعی فرمودید نفس هنوز بدن را می خواهد وبالقوه ها تماماً کامل نشده بدن را رها می کند. شخصی که گناه کرده و به وسیله گناهان عمر آن کوتاه شده و نفس او هنوز بالقوه هایش کامل نشده بدن را ترک می کند، مگر در مرگ طبیعی حیوانی فرد گناه نمی کند و عمرش کوتاه نمی شود و تمام بالقوه های حیوانی را کامل می کند و می رود ولی در مرگ غیر طبیعی اینگونه نیست. آیا کسی که در مسیر حیوانیت کامل قرار گرفت سنت دیگری از سنت های الهی شامل حال او می شود یا نه توضیح فرمائید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت افراد گناه‌کار عمرشان کوتاه می‌شود و به مرگ غیر طبیعی می‌میرند – یعنی نه حیوان کامل‌اند و نه انسان کامل- که گناه عین شخصیت آن‌ها نشده باشد. آن‌کسی که با تمام وجود شقی شده سنت الهی آن است که در عذاب ابدی می‌ماند زیرا هیچ وجهی که شامل رحمت الهی شود برای خود باقی نگذارده. موفق باشید

12036
متن پرسش
سلام: جناب استاد، دعاها و ذکرهای بسیار زیادی مثلا در مورد افزایش رزق و روزی وجود دارد، حال اگر کسی بخواهد یکی از آنها را انجام دهد بر اساس چه معیاری باید انتخاب کند، آیا باید استادی بگوید چه ذکری بگو یا تصادفی انتخاب گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموم این نوع اذکار که اذکار عمومی است مؤثر است. مثل آن‌که حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند با ذکر استغفار روزی خود را نازل کنید، و یا می‌فرمایند با خوش‌رویی و صله‌ی رحم رزق خود را وسعت دهید. موفق باشید

12035
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: من حین مطالعه متنی برای جواب این پرسش به دو جواب برخوردم: حقیقت نفس چیست؟ 1. حقیقت نفس، کمالات ذاتی آن (واجدیت نور ولایت تکوینی) می‌باشد که از سنخ کمالات الهی است و حجاب آن: در حقیقت، بدن و تعلقات دنیوی،‌ حجاب معرفت نفس است. نفس با تعلق به بدن، خود و موطن اصلی‌اش و کمالات داده شده به آن را فراموش کرده است. معرفت نفس یعنی آنکه انسان به کمک ریاضت،‌ تعلق نفس به بدن را بکاهد تا نفس به آن سابقه کاملش نزدیک شود. 2. حقیقت نفس، نه کمالات آن،‌ که فقر ذاتی آن است. و حجاب آن، توهم استغناء و ذاتی دیدن کمالات و نور ولایت و غفلت از فقر ذاتی نفس و فراموش کردن آن است. به نظر شما پاسخ صحیح چیست و تقاضا دارم اشکال و اختلافی که در این جواب ها هست را برای بنده شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی مطالبی که فرموده‌اید در جای خود درست است، زیرا انسان از طریق ریاضت‌ها متوجه فقر ذاتی خود می‌شود. عمده آن معرفت اولیه است که بتوانیم از یک طرف متوجه تجرد نفس بشویم و از طرف دیگر تعلقِ وجودی نفس به حق را بشناسیم. موفق باشید

12033
متن پرسش
با سلام: طی سوال 11987 حقیر نتوانستم فایل صوتی در این باره پیدا کنم لطفا آدرس دقیقش را در جواب ضمیمه کنید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه باید روی سایت باشد، صوت آن را باید از طریق آقای مهندس نظری در دی‌وی‌دی‌ها پیدا کنند. شماره‌ی ایشان 09136032342 می‌باشد. موفق باشید

12032
متن پرسش
سلام: سوالاتی دارم، اگر پاسخ دهید ممنون می شوم: 1. آیا فکر کردن به شیطان و لعنت فرستادن به او باعث ایجاد رابطه با وی و نفوذ بیشتر او در روح و ذهن نمي شود؟ 2. فردی در دانشگاه (یکی از دانشجویان دانشگاهی در اصفهان) ادعا دارد استاد راه عرفان و سلوک است و می تواند استادی بنده را جهت طی کردن راه بعهده گیرد. حال چگونه اطمینان حاصل کنم که ایشان راه درست و خدایی را حقیقتا طی فرموده است و سرانجام گمراه کننده ای در پی ندارد؟ تمنا می کنم پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فهمیدن جایگاه شیطان به عنوان عنصری که ما را به کبر و عصیان در مقابل پروردگارمان می‌کشاند و با لعنت به او عزم عبور از کبر و عصیان را در خود ایجاد کنیم، خوب است 2- استاد عرفان باید ما را به امثال امام و علامه طباطبایی و سایر علماء متصل کند و نه به خودش و باید هیچ ادعایی هم نداشته باشد، بلکه به ما کمک کند تا به معارف آن بزرگان دست یابیم. موفق باشید 

12031
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: من تا چند سال پیش به ماه رجب مثل بقیه اوقات سال نگاه می کردم اما سه ساله که از فضیلت ماه رجب و یک روز روزه ی ماه رجب و ... باخبر شده ام. هر سال هم این علم برای من بیشتر حاصل میشه. اما از وقتی علم به فضیلت ماه رجب پیدا کردم پر گناه ترین موقع سالم همین ماه رجب بوده. هر سال بعد هز ماه رمضان میگم کاش الان شب رجب بود و تا ماه رجب انتظار می کشم. اما وقتی ماه رجب میاد شروع می کنم به گناه. همه جوره! در عین اینکه میدونم توبه چقدر ثواب داره تو ماه رجب گناه می کنم. حتی از حضور شیطان و همتش عظیمش هم باخبرم اما... استاد این ماه رجب هم مثل سال های دیگه داره تمام میشه. امشب شب لیلة الرغائبه. اما من همون گناهکار توی ماه رجبم. اگر می بینید کار به جایی رسیده که دیگه جواب دادن این سوال کارساز نیست٬ لاأقل دعا کنید...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون به لطف الهی در ماه رجب راهِ‌ رفتن به سوی حق برای شما گشوده می‌شود و وجه یمین شما شکوفا می‌گردد، وجه مشئمه‌ی شما نیز رُخ می‌نماید. با امیدواری از ماه رجب استفاده کنید تا وجه مشئمه‌ی خود را مغلوب وجه یمین خود نمایید. موفق باشید  

12030
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهر زاده: من سال 90 با شما و کتاب هاتون آشنا شدم و اولین کتابی که خوندم کتاب «زن آنگونه که باید باشد» و کم کم بعضی کتاب هاتون رو خوندم. قلم تون و عمیق بودن مطالبتون منو به شوق میاره و با لذت تموم مطالب هر چند بعضی سنگین تون رو میخونم. هم مباحثه ای ندارم و تنها مطالعه می کنم. اما یه سوال داشتم و اون اینکه من واقعا شناخت دین و مطالعات مذهبی برام دغدغه و در عین حال لذت بخشه. لیسانس حسابداری دارم خیاطی هم می کنم ولی به خاطر تحول فکری می خوام ان شاءالله در رشته معارف ادامه تحصیل بدم، ولی می دونید چیه، یه جورایی تو برزخم از اینور بنا به هزینه ها باید کار کرد و از اونور هم دوست دارم مطالعه کنم. هر چند من همیشه کتاب دستمه ولی واقعا نمیدونم چی کار کنم. میخوام سیر مطالعاتی شما رو بخونم ولی ... میشه راهنمایی ام کنید تا بتونم تکلیفم رو با خودم مشخص کنم. (مثلا کار می کنم خیاطی می کنم مدام تو ذهنم به خودم میگم تو که پول معیارت نی ببین داری جا میمونی یا میخوام قرآن حفظ کنم. همه اش در حد خواستن شده و عمل کردنش مونده از کار کردن عذاب وجدان دارم به خاطر علاقه به مطالعه)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر ما جمع‌کردن امور زندگی است با مطالب معنوی. سعی کنید در عین ارزش‌گذاردن به کاری که دارید با برنامه‌ریزی متعادل – بدون افراط و تفریط – سیر مطالعاتی را نیز دنبال کنید، تا إن‌شاءاللّه کارتان به فهم قرآن از طریق تفسیر قرآن بکشد، این کار نسبت به حفظ قرآن اولویت دارد. موفق باشید

نمایش چاپی