بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11984
متن پرسش
سلام: استاد من یه سوالی برام پیش اومده. وقتی فلسفه غرب را نگاه می کنیم مشاهده می کنیم انسانهایی با استفاده از نام فیلسوف خزعبلات و اراجیف تحویل مردم داده اند که کاملا اراجیف بودن سخنانشان و متوهم بودن و مشکل روانی داشتن این افراد واضح است، چرا ما هم اینگونه افراد را (مثل دیوید هیوم و ...) در صف فیلسوفان که حقیقت یاب و حقیقت گو بوده اند غلمداد می کنیم و به آنها لقب فیلسوف می دهیم در صورتی که آنها سوفیست و مغالطه گر و بیمار هستند؟ چرا تفکرات بیمار اینگونه افراد را در کتابهایمان می آوریم و بعد رویش بحث هم می کنیم و توضیح واضحات می دهیم؟ چرا خود به دست خود افرادی که اینگونه کتب را می خوانند به وادی شک هدایت می کنیم و بعد در صدد رفع شک آنها بر می آییم؟ آیا نباید در کتبی مثل کتب فلسفی مراقب بود و احتیاط کرد و هر مطلبی را نیاورد؟ متاسفانه من چندین بار دیده ام کسانی را که با نیت کسب یقین و حقیقت وارد وادی فلسفه شده اند و با خواندن تفکرات بیمار اینگونه مغالطه گرها مثل هیوم و... خود در وادی خطرناک شک و الحاد گرفتار شده اند، متاسفانه در کتب فلسفی اینگونه تفکرات به جای اینکه در آخر کتاب و یا بعد از اینکه خواننده کتاب یک کلیت و نظم فکری پیدا کرد بیاید در همان ابتدای کتاب این تفکرات بیمار آورده شده و ذهن برخی از افراد را مشکوک می کند و به هم می ریزد. آیا لازم است ما در فلسفه بیاییم بگوییم افرادی بوده اند مثلا فلان امر بدیهی را شک یا انکار کرده اند و بعد در صدد توجیه و توضیح و رفع آن افکار بیمار و پوچ در آییم؟ به نظر بنده این برای کتب فلسفی ایراد است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه شرایط امروز دنیا آن است که ما نمی‌توانیم چشم خود را نسبت به حرف‌های چنین افرادی ببندیم. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» چون ملاحظه می‌کنند چنین حرف‌هایی در سطح جامعه و بین جوانان تحصیل‌کرده‌ی ما مطرح می‌شود، احساس وظیفه می‌کنند جواب دهند و چه خوب است قبل از آن‌که ذهن افراد گرفتار آن شبهات شود ما آن شبهات را به طور صحیح مطرح کنیم و اشکالات آن‌ها را بنمایانیم تا ذهن مردم از آلوده‌شدن به آن‌ها مصون باشد. موفق باشید

11982
متن پرسش
با سلام: بفرمایید بعد از طلاق زن، نفقه او به عهده چه کسی می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زن یک انسان مستقل است و مثل همه‌ی انسان‌ها چنانچه در نفقه‌ی مردی نبود برای خود برنامه دارد. جامعه باید طوری باشد که اگر کسی جویای کار بود بتواند کار کند. موفق باشید

11981
متن پرسش
با سلام: جناب آقای طاهر زاده دختر من می خواهد در دانشگاه پزشکی بخواند و با توجه به اینکه در دبیرستان تیزهوشان درس می خواند و دارای توانایی خوبی است اما بنده با توجه به نقش زن در خانواده در تردیدم که انتخاب درستی کرده باشد و راغبم به حوزه علمیه برود برای کسب علوم دینی و شناخت بهتر خودش و اینکه در آینده وقت بیشتری برای تربیت فرزندانش داشته باشد و باید در این زمینه متقاعدش کنم اول از همه نمی دانم کارم درسته یا نه و در ثانی با توجه به اینکه ما از وضع مالی خوبی برخوردار نیستیم نگرانم آینده اش را خراب کنم. البته در همین شراط اگر خودش حوزه را انتخواب کرده بود قضیه فرق می کرد. راستش می ترسم حوزه آن چیزی را که مد نظر من هست به او ندهد و از اینجا مانده و از آنجا رانده شود!دوست دارم دخترم را طوری راهنمایی کنم که تحت امر خدا باشد ولی خودم نمی توانم تشخیص درست بدهم. لطفا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بگذارید خودش انتخاب کند تأکید شما آن باشد که در هرجا که می‌خواهد باشد از معارف الهی غافل نگردد. موفق باشید

11980
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: تفسیر آیه «کنز» در سوره تکاثر را بفرمایید؟ در کتاب منهای فقر و کلام جاودانه آقای حکیمی سخنان زیادی در مورد عدالت در حکومت اسلامی آمده است مانند اینکه امام کاظم می فرمایند: اگر در حکومت اسلامی عدالت برقرار باشد فقیر نخواهد بود. اکنون می دانیم که تلاشهای زیادی در این خصوص صورت پذیرفته اما هنوز ریشه های فقر بصورت قارچ گونه ای در حال افزایش اند نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله‌ی تکاثر موضوع مهمی است که با تأکید بر اقتصاد مقاومتی و تأکید بر عدالت اجتماعی باید حلّ شود. ما گرفتار تاریخی هستیم که مردم ثروت را غنا می‌دانند، در حالی‌که باید طاعت الهی را غنا و بهره‌مندی بدانند. به گفته‌ی آیت‌اللّه بهاء الدینی؛ آیت اللّه بهجت ثروتمند واقعی بود. موفق باشید

11979
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب «ده گفتار» علامه مطهری در خصوص تقلید می گویند: از این علما نمی توان تقلید کرد :1. آنکه اعمال خلاف دارد. 2. آنکه تعصب شدید دارد. 3. تزاحم دنیا دارد. 4. طرفداری از طرفداران خود هر چند ناصالح باشند. 5. کوبیدن مخالفان خود هر چند مستحق احسان و نیکی باشند. اگر این اعمال را در آنها حس کنند و باز هم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند. چرا آقای وحید خراسانی اعلام برائت از شبکه های معاند با رهبری ولایت و نظام نمی کنند؟ تکلیف ما که عمری مقلد ایشان بوده ایم چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آیت اللّه وحید طرفدار شبکه‌های معاند نیستند و معتقدند مقام معظم رهبری موجب عزّت اسلام‌اند. بهتر است خود را وارد این مواردی که بیشتر شایعه است نکنیم. موفق باشید

11978
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب «ده گفتار» علامه مطهری در خصوص تحت الحنک نمودن برخی علما گفته اند: اگر کسی این کار را انجام دهد لباس شهرت است و حرام می باشد. در حال حاضر برخی مراجع هنگام نماز این کار را انجام می دهند. منافات آن با گفته استاد مطهری بیان کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل موضوع مستحب است مگر آن‌که برای شهرت باشد. موفق باشید

11976
متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی می دانیم که منشور حقوق بشر کوروش بعنوان نماد این حقوق در سازمان ملل موجود است، علامه طباطبایی، آیت الله مکارم و علامه ابوالکلام نیز در کتب خویش ذوالقرنین را به کوروش تعبیر نموده اند. از طرفی در کتاب «نظریه اتصال دولت صفویه به دولت صاحب الزمان» و برخی کتب دیگر به چه دلیل اینقدر تعریف و تمجید از دولت صفوی وجود دارد مگر نه اینکه ایشان پایه گذار بدعت شیعی مانند قمه زنی و... بوده اند. و آیا اساساً شاه و دیکتاتور با هم مگر فرق دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به روح تمدن‌سازی دولت صفویه باید سلسله‌ی صفویه را نگاه کرد، نه با نظر به جریان‌های افراطی که در آن سلسله نفوذ کردند. بالاخره شیخ‌بهایی‌ها هم در این سلسله توانستند اهداف بلند شیعه را سازماندهی کنند. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» از این جهت از صفویه دفاع می کنند. خوب است در این مورد به کتاب های آقای دکتر موسی نجفی رجوع فرمائید. موفق باشید

11975
متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی: در برخی کتب شیعه آمده است هر کس ولایت ندارد از دین خارج شده محسوب می گردد. در خصوص اهل تسنن که نبوت را قبول دارند توضیح دهید آیا مسلمان هستند یا از دین خارج شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر بحث معاند در روایات مدّ نظر است یعنی کسی که بغض و کینه نسبت به انسان‌های معصوم داشته باشد که منظور بنی‌امیه است و مصداق امروزی آن تکفیری‌ها هستند. به همین جهت در روایات شیعه داریم بالاخره مسلمانان – اعم از شیعه و سنی - عاقبت به‌خیر می‌شوند. موفق باشید

11974
متن پرسش
سلام: چرا نمی توان برای قضایای بدیهی استدلال آورد؟ می گویند اگر برای بدیهیات دلیل بیاوریم دور پیش می آید، لطفا این را توضیح دهید چگونه دور پیش می آید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد استدلال در جایی معنا می‌دهد که موضوع روشن نباشد، در حالی‌که بدیهیات برای ما روشن است. مثل آن‌که برای اثبات وجودِ دیواری که در مقابل شما است دلیل نمی‌خواهد تنها باید آن را احساس کرد. موفق باشید

11973
متن پرسش
سلام استاد: لطفا در مورد این قسمت از سوالی که یکی از کاربران پرسیده بودند توضیح دهید و با خواندن جه کتابهایی می توان به این نتیجه رسید ؟ «من به تازگی با اثر «رسایل» علامه طباطبایی (ره) آشنا شده ام (خیلی مبتدی هستم) مثلا فهمیده ام که انسان بر اساس عملی که دارد هر لحظه در حال تغییر است (حرکت جوهری)، و بهشت خودش است و جهنم هم البته بهشت و جهنم هم وجود دارد (براساس عمل خیر درونش روح و ریحان و نورانی می شود و برعکسش هم تبدیل به یک موجود جهنمی می شود) انسان تا لحظه ی مرگش همینطور هر لحظه دارد خودش را می سازد یعنی انگار کار خیر کنی یک مشت خاک بهشتی درون خودت ریخته ای تا اینکه لحظه ی آخر عمر انسان با ملکاتی که برای خودش ساخته منتقل می شود... آیا این مطالب را صحیح آموخته ام؟» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است و درست می‌فرمایند. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح آن و کتاب «از برهان تا عرفان» را همراه با شرح آن مطالعه بفرمایید تا إن‌شاءاللًه این معارف را به لطف الهی بیابید. موفق باشید

11972
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: نظر شما در مورد مثال موج و دریا درباره وجود خداوند و ماسوی الله چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» هرچند مثال دور دستی است ولی نزدیک‌ترین مثال به موضوع است. موفق باشید

11971
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در تعریف تفکر داریم که: تفکر حرکت الی المبادی، و من المبادی الی المراد، است. با توجه به این تعریف با تفکر بالقوه های ما بالفعل می شود چون تفکر حرکت است، درست است؟ حالا هر نوع تفکری در ما فعلیتی ایجاد می کند؟ یعنی حتی اگر تفکرات ریاضی و هندسه داشتیم؟ در حرکت جوهری داشتیم که بالفعل شدن باعث شدت وجود می شود، این تفکرات چه شدت وجودی ایجاد می کنند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن تعریف در علم حصولی است ولی آن تفکری که موجب شدیّت وجود می‌شود تفکری است که در تعریف آن داریم: «تفکر، رفتن از باطل سوی حق / به جزو اندر بدیدن کلّ مطلق» که در اوائل کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه‌» بحث آن شده که: رفتن از باطل به سوى حق، در عرفان به معنى عبور از مشهورات زمانه و توجه به حقايق ثابت هستى است. عرفاى بزرگ مى‏فرمايند: تا كسى از عادات زمانه‏ى خودش عبور نكند نمى‏تواند سلوك را شروع نمايد. با تعريفى كه عرفا از فكر دارند وقتى نتوانيم از مشهورات زمانه و عادات اجتماعى عبور كنيم هنوز تفكر را در خود شروع نكرده‏ايم. در نتيجه براى فكركردن بايد زمانه‏ى خود را بشناسيم تا گرفتار مشهورات و عادات آن نشويم، بايد به درستى بفهميم چرا زمانه‏ى ما فعلًا زمانه‏ى بى‏فكرى است تا عادات و مشهورات زمانه را مبادى فكر خود قرار ندهيم و در بى‏فكرى گرفتار نشويم. تفكر، گذشتن از حجاب كثرت و شهود حق در تمامى موجودات است و تفكر به اين معنا بدون حضور و دل‏آگاهى تحقق نمى‏يابد. موفق باشید

11969
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می شود در راه معرفت النفس علم حصولی گریبانگیرمان شود و یا نه اصلا در معرفت النفس هیچ وقت درگیر علم حصولی نمی شویم؟ اگر امکان افتادن در وادی علم حصولی هست چگونه از این وادی خود را خارج کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تنها به دانایی‌های خود بسنده کنیم معرفت نفس را هم تبدیل می‌کنیم به «داناییِ» به معرفت نفس و نه «احساس وجودی» که نسبت به خود باید پیدا کنیم. موفق باشید

11968
متن پرسش
سلام استاد: یک راه و روش به ما نشان دهید که در مسیر رسیدن به کمال و کسب معرفت در این مسیر در مفهوم و تفکر نمانیم یا بهتر بگویم در علم الیقین نمانیم و بتوانیم به منزل عین الیقین و بعد از آن به منزل حق الیقین برسیم؟ بنده بعضی مواقع در راه شناخت و معرفت به حقیقت مخصوصا معرفت النفس آنچنان از شناخت و معرفتی که بدست می آورم شور و شعف دارم که نمی توانم وصف کنم اما وقتی خوب توجه می کنم می بینم هنوز در مرحله علم الیقینم و درگیر مفاهیم هستم و درک مفاهیم است که باعث شعف بنده می شود، که فهم این موضوع خود باعث نوعی غصه و اندوه در من می شود، بنده نمی خواهم در این مرحله و در حد مفاهیم و علم بمانم اما نمی دانم چه کنم و از چه راه و روشی از دنیای مفاهیم بیرون بیایم و به اصل و عین برسم و بعد از آن بتوانم به حق الیقین و.... لطفا استاد گرامی بنده را راهنمایی کنید. التماس دعا صلوات بر محمد و آل محمد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف همان است که در جواب سؤال شماره‌ی 11968 عرض شد. بعد از آن بحث کتاب «معاد» را با شرح آن دنبال کنید.

«کار ما از خلق شد بر ما دراز  / چند از این مشت گدای بی‌نیاز»

«تا نمیری از خود و از خلق پاک   /  بر نیاید جان ما از خلق پاک»

«محرم این پردة جان آگه است   /  زندة از خلق نه مرد ره است».

موفق باشید

11967
متن پرسش
با سلام: 1. چگونه و با چه روشی به جایی برسیم که به جای اینکه با مفهوم خدا زندگی کنیم با خود خدا زندگی کنیم؟ 2. با چه روشی به جای مفهوم خود موضوع را درک کنیم؟ مثل معرفت النفس، چگونه خود نفس را با مفهوم نفس اشتباه نگیریم و از مفهوم بیرون بیایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» را به همین نیّت نوشته شده و بعد هم بیش از هفتاد جلسه روی آن بحث شده. وارد شوید تا پیدا کنید. موفق باشید

11966
متن پرسش
سلام علیکم: شما در جواب سوال 11934 فرمودید که: بدیهیات جزء مبنای وجودی انسان است از آن جهت که دارای حیات و علم است و لذا چیزی عارض بر انسان نیست که لازم باشد از جایی بیاید آیا منظورتان از جواب این بوده که از ابتدای خلقت و وجود هر انسانی بدیهیات در وجود او هست؟ یعنی حصولی نیست و حضوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. وجود ما به عنوان موجود مدرِک، عین علم به خودمان است و بدیهیات عین علم به خودمان می‌باشد مثل وجود اختیار که به صورت حضوری، آن را داریم. موفق باشید

11965
متن پرسش
سلام استاد عزیز: شما در کتاب «خویشتن پنهان» می گویید که ما باید برای درک تری به جای علم به تری با تری ارتباط برقرار کنیم که عین تری را درک کنیم نه تری را بدانیم، در معرفت النفس هم باید همینگونه بود اما مگر می شود؟ هر انسانی برای رسیدن به معرفت النفس باید به نفس و قوای نفس و... فکر کند تا معرفت را شروع کند در نتیجه ما فقط علم به نفس و قوا و ... پیدا می کنیم و به اصطلاح نفس را می دانیم چون در موردش فکر می کنیم و تا در مورد نفس فکر نکنیم متوجه آن نمی شویم، چگونه از علم به عین منتقل شویم در صورتی که مانع و حجابی به نام تفکر در میان است تفکری که نتیجه اش علم و دانستن است نه عین الیقین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت تا در مرحله‌ی علمی و مفهومی هستیم هنوز ارتباط واقعی یعنی ارتباط وجودی پیدا نکرده‌ایم. ارتباط علمی به عنوان مقدمه خوب است ولی معرفت نفس یعنی ارتباط وجودی. گفت: «دردی که به افسانه شنیدم همه از خلق / از علم به عین آمد و از گوش به آغوش». موفق باشید

11964
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز: شما در مباحث خود فرمودید که حضرت عیسی (ع) به روش حضرت محمد (ص) نماز می خوانند. مگر حضرت عیسی (ع) بعد از عروجشان به آسمان، مجددا بازگشت کردند که نیاز باشد نماز بخوانند آن هم به شیوه ی حضرت محمد (ص)؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که حضرت عیسی«علیه‌السلام» در خود احساس بندگی می‌کنند  - حال در هر عالَمی که باشند - و بخواهند حق ربوبیت ربّ را به‌جا آورند، باید مطابق نور محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» این کار را انجام دهند. موفق باشید

11963
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز: در مباحث مربوط به علم باری در «نهایه الحکمه» مطلبی را استاد فیاضی در خصوص اعتقاد صوفیه مبنی بر اعیان ثابته بیان کرده اند (البته به نقل از علامه در رد اعیان ثابته) که برایم سوال ایجاد کرده. ابتدا صحبت ایشان را برایتان می آورم: «صوفیه معتقدند به اینکه عالم هستی مراتبی دارد. مرتبه ی اول مرتبه ی «احدیت» است. یعنی همان مرتبه ی ذات واجب، مرتبه ای که هیچ اسمی ندارد و ذات محض است که به آن مرتبه ی «غیب الغیوب» هم می گویند. (که به این مرتبه نه عقل هیچ حکیم و فیلسوف و نه شهود هیچ عارفی به آن می رسد) مرحله و مرتبه ی دوم مقام «اسماء و صفات» است. که به آن مقام «واحدیت» هم می گویند. (که همه ی حرفهای حکما و شهود عرفا به این مرتبه تعلق می گیرد. یعنی اگر عارفی خدا را شهود می کند با یک اسمی است، مثل غفار و رحیم و ... اما خود ذات را احدی نمی تواند مشاهده کند) مرحله سوم مرحله تجلی واجب تعالی است به «اعیان ثابته» و این مرحله مرحله ای است که خداوند متعال ماهیات «ماهیات» را «ثبوت» می دهد. منتهی ماهیات که ثابت می شوند به «ثبوت علمی» است و نه «ثبوت عینی» (یعنی نظیر آنچه که مشاء درباره ی علم باری معتقدند، می گویند ماهیات ثبوت علمی پیدا می کنند که اسم آن را گذاشته اند «اعیان ثابته») به این «اعیان ثابته» ، «فیض اقدس» هم می گویند، یعنی آن فیضی که در آن فیض، همه ی اشیاء بوجود می آیند اما هیچ نوع کثرتی نیست، برای اینکه هر چه هست همان «اعیان ثابته» است که به وجود «واحد بسیط» موجود اند و «کثرت» بعد از آن است که آن وجودهایی که در «فیض اقدس» موجود شدند بعد به «وجود عینی» تبدیل بشوند. مرحله ی چهارم مرحله ای است که خداوند متعال این اشیائی را که در «فیض اقدس» به آنها «ثبوت علمی» داده به «وجود عینی» موجود می کند که به آن «فیض مقدس» می گویند. بنابر این در مرحله ی «فیض اقدس»، «ماهیات» بوجود می آیند و ماهیات خودشان تقاضا دارند که موجود بشوند به «وجود عینی» و خداوند متعال با «فیض مقدس» آنها را ایجاد می کند. آن وقت می گویند علم خداوند متعال به آن اشیائی که بعد ایجاد خواهد شد عبارت است از همان «اعیان ثابته». آقای طباطبایی می فرمایند که این همان قائل شدن به ثبوت معدومات است. یعنی اشیائی که معدوم هستند و هنوز موجود نشده اند اینها برایشان یک نوع «ثبوت» قائل شده اند. ما برای چیزی که «وجود» ندارد نمی توانیم «ثبوت» فرض کنیم. حالا چه «ثبوت عینی» باشد که معتزله می گویند و چه «ثبوت علمی» باشد که صوفیه می گویند.» سوالات: 1. آیا نظر صوفیه در مورد «اعیان ثابته» دقیقا همین است که استاد فیاضی بیان کردند؟ 2. آیا علامه طباطبایی نظر صوفیه درباره ی وجود «اعیان ثابته» و «وجود علمی» را قبول ندارند؟ 3. آیا قائل شدن به «اعیان ثابته» نوعی اصالت دادن به «ماهیت» است؟ چون قبل از اینکه «ماهیت» وجود خارجی داشته باشند ما برای آنها نوعی «ثبوت و وجود علمی» قائل شده ایم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث ماهیات که عرفا و امثال شیخ اشراق و میرداماد قائل‌اند غیر از ماهیاتی است که در حکمت متعالیه در مقابل وجود است . عرفا  صورت علمی موجودات نزد خدا را ماهیات می‌گویند که قرآن در باره‌ی آن می‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» امر خدا آن است که چون خواست چیزی را ایجاد کند به آن می‌گوید: «بشو» و می‌شود. خطاب خدا به صورت علمیه‌ی آن موجود تعلق می‌گیرد که به یک اعتبار عین ثابته‌ی آن موجود است و به اعتبار دیگر ماهیت آن موجود. به نظر می‌رسد در این متنی که ارائه فرموده‌اید خلطی بین وجود علمی و وجود عینی شده، آری اگر موجودی معدوم باشد ثبوتی ندارد به آن معنا که نحوه‌ای از وجود برای آن قائل باشیم، ولی صورت علمیِ آن موجود نزد خدا ربطی به وجود آن موجود ندارد تا بگوییم چگونه معدوم ثبوت دارد. 2- نقد علامه به معتزله و ثبوتی که آن‌ها می‌گویند ربطی به ثبوتی که عرفا می‌گویند ندارد 3- همچنان که عرض کردم قائل‌شدن به اصالت ماهیت به معنایی که عرفا می‌گویند ربطی به ماهیتی که در حکمت متعالیه مطرح است ندارد. موفق باشید

11962
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: شرمنده من نمیدونستم این مطلب رو کجا بنویسم. کتاب «فرزندم این چنین باید بود» جلد اولش رو تو سایت پیدا نکردم. ظاهرا هم برای جلد اول و هم جلد دوم به اشتباه لینک جلد دوم گذاشته شده ممنون میشم پیگیری کنید.
متن پاسخ

به نام خدا

با سلام: فایلهای جلد اول «فرزندم اینچنین باید بود» اصلاح شده و قابل استفاده می باشد. مدیریت سایت

11961
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی 1. آیا در قیامت زمان و مکان برچیده می شود؟ 2. آیا خداوند «شرّ» را هم آفریده است یا هر چه که خداوند آفریده است خیر است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- زمان و مکان به این معنا که مخصوص عالم ماده است در آن‌جا نیست ولی اعمال ما در برزخ و قیامت جسم و صورت دارند مثل صورت‌های ذهنی که جسم دارند ولی جنس آن‌ها مادی نیست 2- از آن جهت که هرچه در عالم هست در قبضه‌ی اختیار خداوند است می‌توان گفت آنچه خداوند خلق کرده وجهی از شرّ هم دارد که شما در قرآن دارید: «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» یعنی به خداوند پناه ببرید از شرّ آنچه او خلق کرده ولی همان‌طور که حضرت امام در ابتدای کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می‌فرمایند: لازم نمی‌آید خداوند مستقیماً شرّ را خلق کند، بلکه همین‌که خیر را و رحمت را خلق نکرده، شرّ موجود می‌شود مثل آن‌که نبود نور موجب ظلمت است، حال بر اساس چه مصلحتی بعضاً رحمت و خیر خود را ظهور نمی‌دهد، بحث دیگری است که شهید مطهری«رحمة‌اللّه‌علیه» در کتاب «عدل الهی» بدان پرداخته‌اند. موفق باشید

11960
متن پرسش
با سلام: ممنون می شویم با توجه به نزدیکی ماه رجب، کتاب ماه رجب ماه یگانه شدن با خدا رو برای دانلود بذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فایل کتاب «ماه رجب، ماه یگانه‌شدن با خدا» بر روی سایت هست و امکان دانلود‌شدن نیز دارد. موفق باشید

11959
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز: اگر ممکن است در مورد نشریات شذرات که به دست شما رساندم و فضای کلی و محتوای آن و حرکتی که ما در این نشریات در حال انجام دادن آن هستیم؛ نظری و یا نقطه قوت و یا ضعفی را مد نظرتان هست بفرمایید. بنده فقط به طور خلاصه عرض کنم که ما در این نشریات، سه هدف را دنبال می کنیم: اول اینکه در حد توان خودمان به ترویج معارف دینی به عنوان اصلی ترین خلاء جامعه خودمان و دانشجویان بپردازیم. دوم بحث نقد مدرنیته و تمدن و تفکر غربی که جایگاه این بحث کاملا واضح است و سوم هم دعوت به تفکر در ذیل آرمان خودآگاهی تاریخی برای جامعه خودمان و مقابله با موانع شکل گیری این نوع تفکر به خصوص سیاست زدگی و همچنین ایدئولوژی زدگی یا به تعبیر دقیق تر حاکمیت تفکر ایدئولوژیک است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه نشریه‌ی ارزشمند «شذرات» در افقی خود را شکل داده که یک افق واقعی است و نه در افقی که با توهّم و سوبژه‌کردنِ همه‌چیز همراه باشد و لذا دغدغه‌ی تفکر دارد که رجوع آن به «وجود» است بدون آن‌که گرفتار تفکر زائد باشد که گرفتار نسبت‌های وَهمی است و از این جهت به دوستان هشدارباش می‌دهم که در لبه‌ی شمشیر در حال حرکت هستید. اگر تفکر زائد را در این زمانه نشناسید افق تفکر حقیقی که رجوع به «وجود» است از مقابل شما در حجاب می‌رود و به نام تفکر با انواع بازی‌های سیاسی دل‌خوش می‌شوید و صدها دوست و دشمن غیر واقعی برای خود می‌سازید. مواظب باشید! خوب شروع کرده‌اید، سعی کنید خوب ادامه دهید. آزاد از تفکرات حزبی و محدودنگر جایگاه هرکس را نسبت به انقلاب اسلامی در نظر بگیرید و پاس دارید بدون آن‌که زهرِ فرقه‌شدن شما را مسموم کند و بیماری خودبرتربینی شما را به هلاکت برساند زیرا که «انّما المؤمنون اِخوه». باید در سبک و سلوک خود نشان دهید همه‌ی آن‌هایی که با هر سلیقه‌ای به انقلاب و رهبری تعلق دارند، محبوب شما هستند. موفق باشید

11958
متن پرسش
سلام: استاد ممکنه بیشتر در مورد سوال 11694 توضیح دهید. منظورم این است که با مطالعه چه کتاب هایی می توان به این مطلب رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال چه بوده؟ موفق باشید

11957
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد گرامی: رهبر در لغت به چه معنا است؟ به چه کسی رهبر می گویند؟ رئیس در لغت به چه معنا است؟ به چه کسی رئیس می گویند؟ تفاوت رهبر با رئیس چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به کتاب لغت رجوع فرمایید. سؤالاتی هست که اگر مشغول این نوع سؤالات شوم، از جواب آن‌ها باز می‌مانم. موفق باشید

نمایش چاپی