بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30448

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: عده ای قائل بر این هستند که وقتی شخصی وارد یک سیر معرفتی می شود و می خواهد این سیر را شروع کند. باید برای مدتی از کثرات و مسائلی که انسان رو از وحدت دور می کند (مثل اخبار و فضای مجازی و ...) فاصله بگیره. و حداکثر تمرکز خودش رو روی موضوع خاص بگذاره تا به یک پختگی نسبی برسه. از طرفی در روایت داریم که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمی‌آورد. برای اینکه زمانه خود رو بشناسیم باید اخبار و حوادث موجود رو پیگیری کنیم و در فضای مجازی مشغول باشیم. به خاطر همین در فضای مجازی و اخبار و اطلاعات آنچنان در معرض بمباران اطلاعات قرار می گیریم که از سیر مطالعاتی باز می مونیم. سوالی که داشتم این است که چگونه بین این دو را جمع کنیم؟ و یا اینکه بهتر نیست برای مدتی به دور از این قیل و قال ها به دنبال سیر مطالعاتی باشیم و بعد وارد این عرصه بشیم؟ ببخشید که مزاحم شدم. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بشر امروز آنچنان وسعت و ظرفیت دارد که با برنامه‌ریزیِ لازم این امور را با هم جمع کند. موفق باشید

30150

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: هو یا ذات الهی نه اسمی دارد و نه رسمی لذا بزرگان کفته اند محدوده نفوذ و شهود هیچ موجودی نیست و الله بعنوان جامعیت اسمایی و اسم اعظم تنزل یافته ذات الهی است که مساوی است با وجود نامحدود ولی در بعضی بیانات برداشت کرده ام که الوجود هم اسمی از اسماء است و نشان دهنده اسم اعظم الهی و مساوق با آن نیست لطفا راهنماییی بفرمایید؟ آیا وجود نامحدود و الله دو اسم یا مفهوم هستند برای یک حقیقت یا الوجود هم مرتبه نازله و تجلی الله است که به ان نفس الرحمن یا نور محمدی می‌گویند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «وجود» یک واژه‌ی فلسفی است و نباید بین این واژه با واژه‌های دینی خلط کرد و یا در واژه‌های دینی به دنبال واژه‌های فلسفی بود. موفق باشید

29800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: طلبی است که مدتهاست در جان حقیر افتاده است نمی‌دانم میسور است یا خیر و آن اینست می‌خواهم بدانم ذات حق آنا به آنا چه احساسی دارند و یک کسی که خدا هست و علم حضوری بخود دارد که فکر کنم مقام احدیت است و پیکره وجودی خود را یکپارچه می‌نگرد من هم می‌خواهم آن نگریستن را تجربه کنم. البته اگر تجربه وجودی بالاتری در مقام ذات دارد آن هم تجربه کنم. البته مستظهرید که تمنای اگزیستانسیلی وجود من بالاتر از آنست که طلبم علم حصولی نسبت به آنچه حق احساس می‌کند باشد پس اینکه بدانم خدا چه احساسی دارد کافی نیست و اگر بعلم حضوری بیابم و احساس کنم حق چه احساس می‌کند هم باز کافی نیست بنظرم طلب باید فوق احساس احساس حق باشد و قدمی بالاتر بردارم که فوق علم و وجدان باشد و شاید باید به تبدل وجود خود به خدا بیندیشم و انگار این انگاره که انگ وجود انسی در طول سیر و اینکه هرچه رویم باز شر بشری بودن زوال پذیر نیست و اینکه فرمودید عین ثابت تغییر پذیرنیست از همه اینها باید عبور کرد و نمیدانم مراحل سلوک بعدی چیست آیا رهی به ژرفناک ترین ژرفای حق هم هست یا اگر حقایقی در عرض و طول حق هستند رهی بر تملیکشان هست به هر رو فعلا گام اول خود را تمنای علم حصولی به علم حضوری حق نهادم بعد بقیه سیر که در فوق ذکر شد تا در ادامه به فوق فوق رسید و ستیغ وجودی خود را فوق وجود و عدم موجود نهم و به فوق وجود و عدم مستحیل و معدوم ره جویم و اگر فوقی برین فوق باشد باز بازم را برای شکار آن عنقا و اعلی از آن عنقا فرستم و کار به امکان و امتناعش ندارم و معتقدم سالک نباید درک وجودی خود را حد وجودی سلوک بداند و باید تمنای خود را غیرممکن ترین غیرممکن ها قرار دهد و قرار نهاییش را دران بیابد تو مگو ما را به آن شه راه نیست با کریمان کارها دشوار نیست به این بیندیشیم که برخی حد نهایی را تعین ثانی گرفتند و در نتیجه از اول بازماندند و عرفایی هم که تعین اول را مستقر نهایی خویش گرفتند طبیعتا اگر در نفس الامر برای آدمی اعلای ازآن ممکن باشد و بتواند قدم به کنه عنقای مغرب نهد که من از کرم حق دور میدانم چنین نباشد از کمال این عارفان بازخواهند ماندو میتوان اندیشید آیا استاد ازل در اندیشه تلمیذانی فروتر و فرودست است یا فراتر و فربه تر به هر حال استاد رهی برین تمناها می یابید؟ واعلی تمنای مستحیله را چه می‌دانید تا طلب کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهترین شکلی که این موضوع را می‌توان دنبال کرد، منزل 99 «منازل‌السائرین» می‌باشد به معنای منزل «جمع». بنده سعی کرده‌ام در جلسه‌ی پنجم سوره‌ی فتح نکاتی در این رابطه مطرح شود به این معنا که:

  این همان درکِ آرام‌آرام وحدت وجود است که هر چقدر سالک جلو برود با عمق بیشتری در آن حاضر می‌شود و جناب خواجه عبدالله انصاری در منزل «جمع» که نود و نهمین منزل از منازل صدگانه‌ی سلوک است، از آن سخن می‌گوید و می‌فرماید: «و اَمَّا جمع الوجودِ: فهو تلاشى نهايةِ الاتّصالِ في عين الوجود مَحْقاً.» و جمعُ الوجود عبارت است از تلاشی و فناءِ نهایت اتصال در عین وجود به صورت محق شدن آن علوم در عین وجود. و سپس می‌فرماید: «و الجمعُ غايةُ مقاماتِ السالكين، و هو طَرَفُ بحرِ التوحيد.» مقام جمع، غایت مقامات سالکین است و آن کرانه‌ی دریای توحید می‌باشد.

مقام جمع مقامی است که وحدت شخصی وجود در آن جریان می‌یابد و تمام ریاضت‌ها برای همین است که برای سالک جز خدا نماند و هیچ مانع و حجابی در میان نباشد.

خوب است که به اصل جلسه که در بنر سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

29570

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ان شاءالله طاعات و عبادات شما قبول باشه همانطور که قبلا هم عرض کردم بنده دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت هستم. دو سوال داشتم: سوال اول:خواستم ببینم راجع به دو موضوع زیر سخنرانی ها، کتاب ها یا جزوه هایی از خودتون یا دیگر اساتید و علما سراغ دارید بهم معرفی کنید؟ موضوعات: ۱. خاستگاه دین از نظر اندیشمندان غربی و متفکران مسلمان ۲. نسبت دین، فرهنگ و تربیت دینی سوال دوم: اگه هم می دونید مقایسه ای و تطبیقی کار کنم بهتره، لطفا در صورت امکان یک نفر متفکر مسلمان با اسم کتابش رو با یک متفکر غربی با اسم کتابش معرفی کنید که بتنونم تطبیقی کار کنم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد حضور ذهن ندارم ۲. اساساً چنین ورودهایی به موضوعات دینی نداشته‌ام. به نظر بنده اگر خودتان تفسیر المیزان را با حوصله مطالعه کنید، جواب سؤالات‌تان را می‌یابید. ولی روش تطبیقی آن موضوعات، کار امثال بنده نیست و ورودی نداشته‌ام. موفق باشید

28863

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها فرموده اید فرهنگ اهل‌بیت و فرهنگ کربلا فرهنگ نیایش است از طرفی هم فرموده اید که در فرهنگ معاویه صوفی ها هم جای دارند و صوفی ها هم بدون مشکل کار خود را می‌کنند. حال سوال بنده این است که مگر صوفی ها اهل نیایش نیستند اگر صوفی ها اهل نیایش هستند پس چطور با کربلا کنار نمی آیند؟ اگر هم صوفی ها اهل نیایش نیستند پس چه فکر و فرهنگی دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صوفی‌گری به عنوان فرقه‌های پراکنده و مشغول تنهایی و عبادات‌های فردی، غیر از فرهنگ نیایش برای حضور در جهان دیگری است که جهان سلطه‌ی استکبار اُموی و غربی نباشد. نیایشی که در راستای حضور نظام توحیدی نباشد، یک نوع فردگرایی است. موفق باشید

28844

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: فرزند دختر ۱۲ ساله ای دارم که در بلوغ هست و قلبا و عقلا خدا را قبول دارد ولی چند روزی است نسبت به نماز و دستورات دینی بی انگیزه شده و میلی به انجام آن ندارد و سوالاتی دارد که در ذیل دو مورد آن‌را بیان می‌کنم حضرت استاد لطفا پاسخ شما به این سوالات چیست؟ «چگونه اطمینان پیدا کنم که آنچه در قرآن آمده است از سوی خدا می‌باشد؟ و اینکه چگونه مطمئن شوم که دستورات دینی از قبیل نماز از سوی خدا می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد اعجاز قرآن، خوب است که به بحث «دریچه‌های اعجاز قرآن» رجوع شود که ذیلاً ارسال می‌گردد. ۲. حال که متوجه شدیم قرآن سخن خدا است وقتی قرآن بفرماید: «اقم الصلواة» پس این خداوند است که به ما دستور داده است نماز بخوانیم و وقتی می‌فرماید: «اطیعوا الرّسول» یعنی در جزئیات موضوع، رسول را اطاعت کنید.  موفق باشید

دريچه‌هاي اعجاز قرآن

قرآن مي‌فرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزه‌بودن آنچه بر بنده‌ي ما نازل شده شك داريد، سوره‌اي مانند آن بياوريد. مبناي برهان اين است كه او يا به‌واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده و يا پيامبر نيست و با استعدادهاي بشري‌اش اين آيات را تنظيم کرده است. در حالت دوم این می‌شود که از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‌ي شما جمع شويد مي‌توانيد يك سوره ‌مثل سوره‌هاي اين قرآن بياوريد و اگر نمي‌توانيد، معلوم مي‌شود كه او از جنبه‌ي بشري‌اش به چنين توانايي نرسيده، پس او پيامبر خدا است.

در رابطه با معجزه‌بودن قرآن نمونه‌هايي مورد اشاره قرار مي‌گيرد:

۱. از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه‌ي كلمات و نظم خاصي که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طوري‌که نه تا آن زمان بشريت با اين ترکيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‌ها توانسته‌اند از آن تقليد کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراي آهنگ خاصي است که در عين دارا بودن مفاهيم معنوي، بدون تكلّف و تصنّع، عالي‌ترين معاني را در عالي‌ترين قالب‌هاي لفظي اظهار مي‌کند به طوري‌که معلوم نيست الفاظ تابع معاني‌اند و يا معاني تابع الفاظ.

قرآن در زماني به صحنه آمـد و مبـارز طلبيـد كه اوج تكامـل فصاحت عرب بود. از آن عجيب‌تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا(ص)و حضرت‌ علي(ع) در عين فصاحت زيادي که دارد، اصلاً شكل و هندسه‌ي قرآن را ندارد. و لذا اين مبارزه طلبي هنوز هم به قوت خود باقي است که اگر می‌توانید یک سوره مثل سوره‌های قرآن بیاورید. مضافاً اين‌که تا حال كسي نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتي به اين شكل در فلان كتاب بوده ‌است. همچنان‌كه كسي نيامده بگويد من مثل آن را آورده‌ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح‌تر باشد بيشتر متوجه مي‌شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان‌كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت‌موسي(ع) از نوع سحر نيست.

۲. از نظر عُلوّ معني و محتوي: بي‌گمان مطمئن‌ترين راه براي شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف‌ها و تعبيرهاي آن در باره‌ي خود مي‌باشد، توصيف‌هايي از قبيل «هُديً للنّاس»، «هُديً للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» که همه حکايت از آن دارد که وقتي مي‌فرمايد: اگر مي‌توانيد مثل آن را بياوريد، يعني آن چيزی که می‌آورید مثل قرآن از حيث هدايت‌گري و آوردن معارفِ هدايت‌گر و از حيث مطالب حكمت‌آميز، همسنگ دانش‌هاي قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه‌هايي در حد قرآن دعوت مي‌كند.

جامعيت و كمال قرآن بدين معني است كه قرآن مجيد تمامي مواد و مصالح علمي جهت رسيدن انسان به سعادت فردي و اجتماعي را دارا است و با معارف خود رابطه‌ي انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‌هاي ديگر» و با «جهان» را تبيين مي‌كند و همه‌ي اين معارف داراي سطوح و لايه‌هاي متكثر هستند و در آن براي هرموضوعي بطن‌ها وجود دارد. در پايين‌ترين سطح با مردم عادي صحبت مي‌كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطني از بطون خود را براي او مي‌گشايد و آوردن سوره‌هايي با اين حدّ از علوِّ در معاني به هيچ‌وجه در حدّ بشر نيست.

انساني که قرآن طرح مي‌کند وسعتي از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‌ي ابعاد اين انسان را با همه‌ي دقايق روحي‌اش فرا گرفته است، در حالي كه انسان معرفي شده از راه حس و انديشه‌ي بشري در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.

در قرآن همه‌ي اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معني که هر حكمِ فرعيِ آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز مي‌گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعي را تشكيل مي دهد. مي‌فرمايد: «كِتابٌ اُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابي است با آيات محكم که سپس به صورت تفصيل درآمده، يعني اين كتاب با آيات متعدد داراي غرض واحدي است كه وقتي به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقي» در مي‌آيد و در جاي خود به صورت احکام شرعي ظاهر مي‌شود، به اين معني که هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلي خارج نمي‌شود و از مسير توحيدي خود عدول نمي‌کند. به عنوان مثال: توحيدِ خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسني» و «صفات عليايِ» الهي و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دوري از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه‌ي اين‌ها به توحيد برمي‌گردد و انسان را به توحيد مي‌رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوي بشر، سيري از وحدت به سوي كثرت را دارا مي‌باشند ولي از جهت سير از طرف انسان به سوي خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.

قرآن كتاب انسان شناسي است، اما آن‌گونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مي‌كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طوري‌که در تمام فرهنگ بشر– و نه در فرهنگ انبياء – انسان در حدّ سوره‌ي العصر هم مطرح نيست، یعنی انديشه‌ي بشر نسبت به انسان به اندازه‌ي تبييني که يك سوره‌ي كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد.

قرآن پيوند با خدا را در همه‌ي شئون زندگي جريان مي دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمي كند، بلكه خداي حاضر و محبوب را معرفي مي‌نمايد كه مي‌توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرک در آن است که انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحداني عالم را در هر مخلوقي بيابد و انسان مشرک پديده‌هاي عالم را مستقل از حقيقت وحداني مي‌نگرد.

۳. اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا(ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعي و روحي متفاوتي که براي رسول خدا(ص) پيش مي‌آمد، بدون آن که رسول خدا(ص) پيش‌نويسي داشته باشد و يا پس از نزول آن به حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ‌گونه تناقض و اختلافي در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسي نديد كه مثلاً پيامبر(ص) يادداشتي داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طوري آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته‌ و بخواهند آن را تصحيح کنند، آن هم آياتي كه قبلاً هيچ‌كس چنين كلماتي در هيچ كتابي نگفته بود و بعداً هم كسي نيامد ادعا کند شبيه آن كلمات در كتاب‌هاي رومي‌ها و يا ايراني‌هاي متمدن آن زمان ديده شده است.

قرآن طوري است که آيه‌اي مفسّر آيه‌اي ديگر و مجموعه‌ي آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتي در يك موضوع – وحدت نگاه کاملاً درآن حاكم است. مثلاً در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته‌ي متنوع دارد ولي همه با يك بينش و يك جهت و يک نگاه.

خودِ قرآن مي‌فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمي‌كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مي‌يافتند؟ زيرا: اولاً : فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است ، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افکار انسان در طول زندگي تحت تأثير حالات متفاوت روحي‌اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهی متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسي كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مي‌افتد، در حالي‌كه هيچ‌كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگي و وحدت کاملي بر آن حاکم است.

۴. اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفي معني حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مي‌راند كه انسان به هيچ‌وجه آن را از جان خود جدا نمي‌بيند و به‌خوبي جذب آن مي‌شود. قرآن انسان را بر عقده‌هاي دروني‌اش پيروز مي‌كند، مرگ را برايش معني مي‌نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مي‌كند، مي‌گويد: «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ اَمْ عَلي قُلُوبٍ اَقْفالُها» آيا تدبّر در قرآن نمي‌كنند و يا بر قلب‌هاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمي‌فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مي كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده‌شده كسي در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براي او در حقانيت آن ذره‌اي شك باقي بماند؟ و يا بيشتر كساني گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مي‌دهند؟

۵. اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبي: مثل آن واقعه‌هايي كه در حين نزول قرآن با فكر بشري درستي و نادرستي آن معلوم نبوده و در قرآن مطرح شده به طوري‌که بشر پس از سال‌ها به درستي آن پي‌برده است مثل: پيش‌بيني غلبه‌ي روم بر ايران در شرايطي كه در آن زمان چنين غلبه‌اي به ذهن‌ها هم خطور نمي‌كرد.[4]  و یا مثل حفريات باستان‌شناسان، كه پس از سال‌ها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اين‌كه قرآن براي فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدوري مي دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده‌اند ولي بعدها معلوم شد که ستاره‌ها داراي مدار هستند و در مدار خود در گردش‌اند.

۶. اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناوري مطلب: از طريق كسي كه برتري فوق العاده‌اي از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطي آنچنان محدود زندگي مي‌کرد که از نظر عقب ماندگی  مثال زدني است و از آن طرف آن شخص ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآني با اين وسعتِ علمي و دقت روحي مطرح شود حکايت از آن دارد که از طرف خداي حکيم و عليم بر او نازل شده است.

دكتر واگليري، استاد دانشگاه ناپل مي‌گويد:

«كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است... قرآن كتابي است كه نمي‌توان از آن تقليد كرد... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتي كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در اين كتاب مخزن‌ها و ذخايري از دانش مي‌بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‌ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوي‌ترين رجال سياست است».[5]

 


[1] - سوره‌ي بقره، آيه‌ي ۲۳.

[2] - سوره‌ي هود، آيه‌ي 1.

[3] - سوره‌ي نساء، آيه‌ي 82.

[4] - در سال 617 ميلادي يعني هفتمين سال بعثت پيامبر اکرمf ايران بر روم پيروز شد و تا نزديک پايتخت روم پيش‌روي کرد، در همان سال قرآن پيش‌بيني پيروزي روم را در کم‌تر از ده سال نمود.(به آيات اوليه‌ي سوره‌ي روم رجوع شود).

[5]- كتاب «پيشرفت سريع اسلام »، ترجمه‌ي سعيدي، ص 49.

28799

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: عالمی که نگاهش به دین ناقص است یعنی بعد سیاسی دین را به آن صورت کاملش قبول ندارد آیا ابعاد فردی دین را که می خواهد بررسی و استنتاج کند صحیح است و این استنتاجات او تحت شعاع آن فکر ناقص و اشتباه قرار نمی گیرد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این افراد نمی‌توانند حضور کاملی در ابعاد متعالی دین داشته باشند. موفق باشید

28608
متن پرسش
سلام استاد: عیدتان مبارک. استاد چه طور میشه توی این روز و کلا از امروز تا عید قربان سال دیگه نفس و منیت را ذبح کرد؟ و به قرب رسید؟ سفارش خاصی اگر دارین ممنون میشم بفرمایین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: تا علم و فضل بینی / بی‌معرفت نشینی. یک نکته‌ات بگویم / خود را مبین که رستی. آری! اگر روی به حقیقت اندازیم همواره خود را نسبت به حقیقت، هیچ می‌بینیم و هیچ در هیچ. ولی اگر نظر به اعمال خود کنیم، همچون شیطان خواهیم گفت: «أنا خیرٌ منه». موفق باشید    

28281

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با فرا رسیدن چله موسوی یاد جملات آخرین یادداشت سردار سلیمانی افتادم آنجا که خواهان دیداری از جنس دیدار موسی بود و ایشان هم بعد چهل سال مجاهدت به فیض شهادت نایل شدند آیا شما هم رابطه ایی می بینید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. واقعاً: «شراب آن‌گه شود صافی که در شیشیه بماند اربعینی». موفق باشید

28037

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تحیت: استاد عزیز، در رابطه با تأثیر اسم بر شخصیت و سرنوشت انسان در مجلسی شنیدم که شخص صاحب نظری فرمودند: اسم ها بر شخصیت بسیار تأثیرگذار هستند و گرنه خداوند آن‌را حقی بر گردن پدر و مادر قرار نمی‌داد، اما آن‌کس که اسمش مثلاً «محمد=ستایش شده» است اما شخصی فاسد و فاسق می‌شود، او را شیاطین و ارواح خبیث ستوده اند و برعکس آن‌کس که در صراط مستقیم است، او را خدا و ملائکه می ستایند (چون نامش محمد است) یا آن‌کس که نامش «علی=بلندمرتبه» است اما شخص غیرمؤمن و نابکاری می شود، در راه شیطان و هوای نفس بلند مرتبگی یافته!! یا دچار علوّ است که مذموم خداست! استاد بنده سندی برای این نظرات نیافتم! بلکه به عکس در احادیث یافتم آن‌کس که محمد است، بخاطر نامش در محاسبه اعمال برایش تخفیفی قائل می‌شوند و... آیا فارغ از مسئله بی سند بودن این نظرات، صحیح هستند؟ آیا واقعاً اینگونه است؟ و تربیت شخص در کنار معنای اسم ظهور خاصی دارد؟ و آیا نشر این نظرات گناه نیست؟ سؤال دوم: کتابهایی که به عنوان علوم غریبه مانند سرالمستتر، جادوی مرجان و... به شیخ بهایی نسبت داده می‌شود آیا سندیت دارند؟ آیا ایشان در این علوم تبحر داشته اند و اصلاً کتابی از ایشان به جا مانده و می‌توان با آن مختصری از علم اعداد و حروف را فرا گرفت؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند اسامی خوب بر فرزندان‌تان بگذارید تا آن‌ها شخصیت خود را بر اساس صاحبان آن اسامی مدّ نظر قرار دهند و با توجه به این امر به آن نوع سخنان که فرموده‌اید گفته شده، نباید توجه کرد به‌خصوص که شایع شده است اسامی خوب را به دلایل واهی، باید از بعضی از افراد تغییر داد زیرا مثلاً با حروف ابجد برای آن شخص در ارتباط با بقیه، همراهی ندارد. مگر حروف ابجد چیزی است که باید تا این‌جاها مدّ نظر قرار گیرد؟!! موفق باشید

27298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد در علم حضوری عقل چقدر دخیل است؟ مثلا اگر انسان با علم حضوری به وجود خدا آگاهی دارد ولی عقل هنوز شبه داشته باشد آیا باز انسان با علم حضوری که نسبت به پروردگار آگاهی دارد به قوت خود باقی می ماند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل، به نحوی موجب اطمینان آن چیزی می‌شود که انسان با علم حضوری احساس می‌کند ولی آن‌چه موجب حرکت انسان است همان علم حضوری اوست. موفق باشید

26042

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز بر مبنای فرمایش شما که می فرمایید مسیحیان و یهودیان را خداوند همین دینشان را اگر صادقانه اجرا کنند و تسلیم باشند قبول می کند پس باید گفت غیبت آنها هم مانند مسلمانان حرام است و آبروی آنها محترم. درست است؟ (چون در معراج السعاده جمله ای دارد که می فرماید غیبت شیعه حرام است). لطفا یه توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غیبتِ فاسق که از گناه‌کردن إبایی ندارد غیر از غیبت انسان‌های شریفی است که سعی دارند آبروی خود را حفظ کنند. موفق باشید

25932

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: سوال اول: آیا حدیث زیر مراحل کسب علم را بیان کرده؟ یعنی برای کسب علم مرحله اول بصیرت ، مرحله بعد فهم طی شود تا به علم برسیم. عنه عليه السلام: مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ، و من أبصَرَ فَهِم، و مَن فَهِمَ عَلِمَ (نهج البلاغة : الحكمة ۲۰۸.) سوال دوم: با توجه به اینکه بیان فرمودید علم حصولی (از طریق عقل) و علم حضوری (از طریق قلب) داریم می توانیم بگوییم که بصیرت، فهم و علم قلبی داریم که نوع اش با بصیرت، فهم، و علم عقلی متفاوت و حس دیگری است. مثل مثالی که همیشه می گویید دانستن آب کار عقل و سیراب شدن با آب مثل کار قلب است. با آنکه یک جایی فرمودید دریافتهای قلبی بعضا قابل بیان نیستند ولی با این حال می شود برای بصیرت عقلی و قلبی مثالی زد یا فهم عقلی با فهم قلبی و در نهایت علم عقلی و علم قلبی مثالی آورد. سوال سوم: در دعای حافظه «سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر.» رابطه «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً» با تقویت حافظه چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس مثلاً از سرنوشت صدام عبرت بگیرد، نسبت به قواعد عالم بصیر می‌شود و چنین انسانی اهلِ فهم است و فهم، خود انسان را نسبت به قواعد عالَم، عالِم می‌کند. ۲. در هر حال آن‌چه انسان از طریق قلب احساس می‌کند را می‌تواند با اشاره برای دیگران متذکر شود. ۳. بحث حافظه این‌جا، به آن معنا است که خداوند کمک می‌کند تا به آن‌چه ایمان داریم برایمان بماند چون در این دعا می‌خواهید خداوند در قلب شما نور و بصر و فهم و علم ایجاد کند. موفق باشید

25778

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: بنده هم اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی هستم و قصد داشتم در آزمون دکتری نیز شرکت کنم و در زمینه های فلسفه های مضاف کار کنم به نظر شما در مقطع دکتری خواندن خود رشته فلسفه را ادامه دهم و پژوهش هایم را بر روی فلسفه های مضاف قرار دهم یا یکی از رشته های همچون فلسفه تعلیم و تربیت را انتخاب کنم و در اآن رشته ادامه تحصیل دهم؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کار خوب است. به ذوق خود بنگرید و با استادان خود مشورت کنید. موفق باشید

24712
متن پرسش
استاد عزیز سلام: شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم نظرتان این است که تفکر و فلسفه دکارت باعث شروع مدرنیته به معنای حقیقی آن شده که در آن کتاب واقعا گرانمایه در مورد آن بحث شده، حال سوال من این است که چه خصوصیتی در تفکر دکارت هست که نتیجه آن مدرنیته هست؟ آیا چون دکارت در تفکر خود با توجه به اینکه به جوهر سه گانه یقینی که نفس و خدا و جهان خارج یا همان اجسام هست رسیده اما در این تفکر جایی برای عالم دینی و انبیا و عالم مجردات و خدای غیر فلسفی که در مورد مشخصه آن خدا در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم هم جنابعالی صحبت کرده اید، نیست، می فرمایید تفکر دکارت باعث مدرنیته که با اسلام و طبیعت در تعارض است شده؟ لطفاً بنده را روشن کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. دکارت منشأ سوبژه‌شدنِ عالَم شد از آن جهت که گفت من فکر می‌کنم پس هستم. یعنی بودن انسان را محدود به فکرکردن نمود و عملاً انسان را از اگزیستانسِ خود محروم کرد. موفق باشید

24192
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سوال ۲۴۱۵۱ را پاسخ دادین؟ بنده پیدا نکردم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: ۲۴۱۵۱. باسمه تعالی: سلام علیکم: راهنمایی بنده آن است که در این موارد باید سکوت کرد مگر این‌که مطمئن باشیم وظیفه‌ی ما تذکر است. موفق باشید

33291
متن پرسش

سلام و عرض ارادت و توفیق روز افزون برای استاد گرامی و همه ی کسانی که در این جبهه فرهنگی فعالیت دارند. استاد دو سوال دارم اول اینکه نظرتان در مورد سخنران انقلابی (استاد احسان عبادی) چیه؟ و آیا اینکه در سخنرانی هایش بعضی از اساتید را تعریف و تمجید می‌کنند مثل رحیم پور ازغدی و بعضی اساتید را همینجور عیب و نقص هایشان را می‌گویند. مثل استاد پناهیان و رائفی پور و همیشه هم می‌گویند مبنای فکرتان را روی این اساتید نگذارید آیا این توصیه ها که میگن درسته؟ با تشکر دعای امام زمان بدرقه راهتان باشد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد که می‌فرمایید اطلاعی ندارم ولی آنچه برای ما مسلّم است همه عزیزانی که در بستر اسلام و تشیع ذیل انقلاب و ولایت فقیه قرار دارند با همه تفاوت‌هایی که در بین‌شان هست، برای ما محترمند و وجود آن‌ها حکایت از سعه انقلاب دارد در چهره‌های مختلف. فراموش نفرمایید که انقلاب اسلامی راهی است به سوی اهدافی بلند و قدسی، حال هرکس در منزلی از منازل این راه حاضر است و در حال پیمودن بقیه راه است. بنده در عین ارادت بسیار به جناب استاد رحیم‌پور، در چهره اساتیدی همچون استاد پناهیان و استاد رائفی‌پور می‌بینم که به سوی کمالاتِ نهفته در انقلاب اسلامی در حرکت‌اند. چرا ما در امروزِ این عزیزان، فرداهایی که طلوع می‌کند را ننگریم؟ نظر شما را ذیلاً به روایت مشهور جناب مسروق جلب می‌کنم . موفق باشید

مَسْرُوقٍ قَالَ: دَخَلْتُ يَوْمَ عَرَفَةَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ أَقْدَاحُ السَّوِيقِ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ بَيْنَ يَدَيْ أَصْحَابِهِ وَ الْمَصَاحِفُ فِي حُجُورِهِمْ وَ هُمْ يَنْتَظِرُونَ الْإِفْطَارَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي فَخَرَجْتُ فَدَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ النَّاسُ يَدْخُلُونَ عَلَى مَوَائِدَ مَوْضُوعَةٍ عَلَيْهَا طَعَامٌ عَتِيدٌ [طعام عتيد: معدّ حاضر (لسان العرب- عتد- ج ۳ ص ۲۷۹)] فَيَأْكُلُونَ وَ يَحْمِلُونَ فَرَآنِي وَ قَدْ تَغَيَّرْتُ فَقَالَ يَا مَسْرُوقُ لِمَ لَا تَأْكُلُ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي أَنَا صَائِمٌ وَ أَنَا أَذْكُرُ شَيْئاً فَقَالَ اذْكُرْ مَا بَدَا لَكَ فَقُلْتُ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تَكُونُوا مُخْتَلِفِينَ دَخَلْتُ عَلَى الْحُسَيْنِ ع فَرَأَيْتُهُ يَنْتَظِرُ الْإِفْطَارَ وَ دَخَلْتُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ وَ الْحَالِ فَضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ الْأَشْرَسِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَدَبَنَا لِسِيَاسَةِ الْأُمَّةِ وَ لَوِ اجْتَمَعْنَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مَا وَسِعَكُمْ غَيْرُهُ إِنِّي أَفْطَرْتُ لِمُفْطِرِكُمْ وَ صَامَ أَخِي لِصُوَّامِكُم‏» در روز عرفه بر امام حسین علیه السلام وارد شدم در حالیکه کاسه هایی از سَویق (غذایی خاص) در محضر امام و اصحاب ایشان بود و قرآن ها در منازلشان بود و منتظر افطار بودند پس، در رابطه با مسأله ای از امام سؤال کردم و امام جوابم را دادند سپس خارج شدم و بر امام حسن علیه السلام وارد شدم درحالیکه در منزل ایشان سفرهایی که غذای آماده بر روی آنها گذاشته شده بود قرار داشت که مردم می آمدند و از این غذا می خوردند و با خود می بردند پس امام علیه السلام مرا دید و من دگرگون شدم سپس امام فرمودند ای مسروق چرا از غذا نمی خوری پس من گفتم ای آقای من، روزه هستم و من چیزی را به یاد می آورم پس امام فرمودند آنچه را که برایت ظاهر شده بیاد آور پس گفتم پناه می برم به خدا از اینکه شما مذهب و عقیده دیگری را اختیار کرده باشید.  یعنی امام حسین (ع) روزه بود و شما مفطر هستی. امام حسن (ع) می‌فرماید: آیا نمی‌دانی که خدای متعال ما را برای تدبیر امور امت فراخوانده است؟ اگر ما یک روش را در پیش گیریم، آنگاه راه و روش دیگری برای شما جایز نخواهد بود. من افطار می کنم تا هر که خواست افطار کند و برادرم روزه می گیرد، تا هر کدامتان خواستید روزه بگیرید.

 

32158
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: اول از همه از استادم تقضا دارم که ما رو از دعای خیرتون محروم نکنین خیلی از کتابای شما رو چندین بار مطالعه کردم و بارها و بارها ولی یه جایی گیج شدم یعنی حدود ۸ سالیه که یه سوال برام پیش اومده که هدف ما چیه؟ آیا قلبی کردن معارف عقلی از طریق بندگی یا به صحنه آوردن قلب، یا تجلی أسما، یا قلبی شدن أسماء، یا ایجاد حضور قلب یا ارتباط با حق یاعشق به خدا  یا اینکه  همه به یک معنا اند؟ حال استاد! هدف  و نیت زندگی این باشه که روز به روز معارف بیشترتری کسب کنیم یا تلاش کنیم معارف رو قلبی کنیم یا قلب رو به صحنه بياریم یا تلاش کنیم تا خداوند اسماءش رو به قلبمون جلوه کنه؟ چون در کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی تاکید شما بر حضور قلب و به صحنه آمدن قلب بود. و درکتاب أسماء حسنی تاکید شما بر متجلی شدن آسماء بر قلب بود (هرجا بنگری خدا بینی). ودر کتاب آسماء حسنی فرمودین که هدف کسب معرفت است البته گفتین که معرفت قلبی نه عقلی یعنی از طریق عبادت قلبی شوند.

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به لطف الهی آرام‌آرام انسان در مسیر کسب معارف و قلبی‌کردن آن معارف با بودنی روبرو می‌شود که آن بودن، همه سرمایه او است. بودنی بیکرانه و جاودان و اکنونی، در آن حدّ که گویا قیامت او برپا می‌شود. حتماً جریان حارثة بن مالک را دارید که رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» احوال او را پرسیدند و فرمودند: «کیف انت یا حارثة بن مالک؟ فقال: یا رسول الله مؤمن حقا. فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: لکل شی حقیقة فما حقیقة قولک؟ فقال : یا رسول الله عزفت نفسی عن الدنیا فاسهرت لیلی واظمات هواجری وکانی انظر الی عرش ربی [و] قد وضع للحساب وکانی انظر الی اهل الجنة یتزاورون فی الجنة وکانی اسمع عواء اهل النار فی النار، فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله: عبد نور الله قلبه، ابصرت فاثبت، فقال: یا رسول الله ادع الله لی ان یرزقنی الشهادة معک، فقال: اللهم ارزق حارثة الشهادة، فلم یلبث الا ایاما حتی بعث رسول الله صلی الله علیه وآله سریة فبعثه فیها، فقاتل فقتل تسعة - او ثمانیة - ثم قتل.»

 حضرت فرمود: ای حارثة بن مالک! چگونه ای؟ گفت: یا رسول الله! مؤمن حقیقی ام. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر چیزی دارای حقیقتی است; حقیقت گفتار تو چیست؟ گفت: یا رسول الله! به دنیا بی رغبت شده ام، شب را (برای عبادت) بیدارم و روزهای گرم را (در اثر روزه) تشنگی می کشم و گویا عرش پروردگارم را می نگرم که برای حساب گسترده گشته و گویا اهل بهشت را می بینم که دربهشت یکدیگر را ملاقات می کنند که گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را نورانی فرموده و خطاب به او فرمود: بصیرت یافتی، ثابت باش. حارثه عرض کرد: ای رسول خدا! از خدا بخواه که شهادت در رکابت را به من نصیب کند. حضرت فرمود: خدایا! شهادت را نصیب حارثه کن. چند روزی بیش نگذشت که رسول خداصلی الله علیه وآله لشکری برای جنگ فرستاد و حارثه را هم به آن جنگ فرستاد. او به میدان جنگ رفت و نه یا هشت تن را کشت و سپس شهید شد. موفق باشید

31728

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر استاد: دانشجو بودم و به این جمع بندی رسیدم که باید برم حوزه با مدرسه نمونه که سال اول تاسیسش هست مواجه شدم که به ظاهر از سیستم حوزه فعلی بهتره و همونطور که مستحضرید با مدیریت آقای فرزین هست. نظرتون در رابطه با این مدرسه چی هست؟ به نظرتون وارد بشم خوبه یا نه؟ تشکر از حسن توجهتون، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ به روند کارها جهت مقایسه این دو کار خوب آگاه نیستم که بتوانم ترجیح یکی بر دیگری را اظهار کنم. موفق باشید

31538
متن پرسش
سلام استاد: این یک قانون است در عالم که اگر من چاقو را در دستم فرو کنم چاقو دست مرا می‌بُرد. نمیشه گفت اگه من برم در حرم معصومین(ع)، دیگر چاقو دست مرا نمی‌برد. استاد وقتی از نظر علمی به کرونا نگاه می‌کنیم می‌گوییم همه باید پروتکل های بهداشتی را رعایت بکنند تا باعث انتقال بیماری نشود و ربطی به مکان خاصی ندارد. چون این یک قانون است. بنده خودم با این حرف واقعا موافق بودم. ولی استاد چرا تجربه چیز دیگری را نشان می‌دهد؟ این همه آدم در اوج کرونای جهانی در حرم امام حسین (ع) چسبیده به هم و نَفَس به نَفَس همدیگر هستند هیچ اتفاقی نمی‌افتد. واقعا چرا؟! بعضی از طلبه های جوان و یا حتی بعضی از علما قائل به ماسک زدن نیستند. من همیشه به اینها خرده می‌گرفتم که این کارها خشک‌مقدس بازی است. ولی در عمل می‌بینم حرف اینها درست درمی‌آید. نظر شما چیست؟ ولی خب اگر هم‌ واقعیت داشته باشد باز هم نباید این حرف درست را به مردم گفت. چون ظرفیت پذیرش این حرف الان وجود ندارد و گفتن حرف های اینجوری موجب سبک شمردن و تمسخر دین میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن‌جایی که ما اراده کنیم که به خود ضربه بزنیم، حرم ائمه و غیر حرم ائمه ندارد. ولی می‌توان گفت سیطره معنویت حرم ائمه، نقش مخرّب آن ویروس را کم می‌کند. با این‌همه نباید نسبت به آنچه وظیفه داریم در کنترل آن ویروس، کوتاهی نماییم و از آن طرف هم از ترس حضور آن ویروس، نباید زندگی را و بخصوص حضور در اعمال عبادی و یا سفر اربعینی را تعطیل کرد. که به نظر بنده از طریق آن ویروس، زندگی را تعطیل کرده‌ایم. موفق باشید

31532
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد گرامی! حد دغدغه و مسولیت و نگرانی و... یک مادر موحد چقدر است؟ اگر توحید را در همه عالم ساری و جاری ببینیم و اگر با خدای حی، قیوم، احد، صمد، رازق، هادی، بصیر، خبیر، حکیم و علیم... زندگی کنیم، چه جای نگرانی برای فرزندانمان؟ شاید عمده نگرانی مان از جانب خودمان باشد که وظیفه بندگی را بخوبی ایفا کرده ایم یا خیر، و الا اگر فرزندمان دیر بیاید یا دچار مشکلی در مراحل زندگی و تحصیل و شغل و ازدواج شود، چه جای دغدغه است؟ و اگر اینگونه شود آیا با رافت مادرانه ناسازگار نیست؟ و آیا چنین بهشتی قابل تصور است که برای فرزندمان نیز چنین نگرش توحیدی داشته باشیم که ما مامور به وظیفه ایم نه معذور به نتیجه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نقش مادر همان آغوش ربوبیت خداوند است برای تربیت فرزند. و لذا حضرت حق برای انسان در این دنیا به صورت‌های مختلف و در سنین متفاوت شرایطی را فراهم می‌کند تا انسان‌ها در بستر آن شرایط رشد کنند. زندگی در آغوش خدا، غیر از زندگی در دل برنامه‌های سکولار غیر الهی است وگرنه هرکس باید در بستر دینداری، عقل خود را نیز به کار بگیرد تا به نتایج لازم برسد. موفق باشید

31356

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: می‌خواستم بدونم پسر هفده ساله ای که شرایط ازدواج برای او محیا نیست و به هر دلیل هیچ دوستی ندارد می‌تواند به کمال برسد؟ البته این شخص مریضی روحی هم دارد مثلاً کمبود عاطفه و همت بشدت ضعیف، و برای پیدا کردن یک دوستی که روح قوی و یا معنوی دارد «همسن» شما چه کار پیشنهاد می‌کنید؟ مثلاً خوبه برم چله زیارت عاشورا بگیرم تا خدا بهم یک دوست خوب بده؟ با توجه به اینکه در حال حاضر همون‌طور که میدونید ساکن زاهدان هستم و انگار پیدا کردن یک همراه خوب سخت است برام، حقیر خیلی زود می‌توانم یک رابطه دوستی برقرار کنم اما خب متاسفانه انگار آدم اش نیست که رابطه بگیرم. بعد سوال دیگرم اینکه با توجه به حرفایی که زدم آیا مرا شناختید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به مطالعه عمیق و ورزش نظر کنید. در این راستا شخصیت جنابعالی خود به خود شخصیتی می‌شود که می‌تواند نقش‌آفرین باشد. در مورد سیر مطالعاتی سایت هم خوب است که فکر کنید. موفق باشید

31331

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز این غم دوری از حرم چیه که به خاطرش ناله‌ها بلند میشه؟ غم دوری از کربلا رو من هیچوقت نتونستم درک کنم. چرا خیلیا از دوری از حرم گریه می‌کنند؟ من چیکار کنم که این غم رو داشته باشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با کسب معارف عالیه و اخلاق فاضله، قلب آرام‌آرام رقتی می‌یابد که مأواگرفتن زیر سایه امامام معصوم برای او بهترین نحوه بودن و شدن می‌شود. موفق باشید

30889

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد عزیز: ما در کار کردن مباحث خرد سیاسی و عقل تکنیکی و مباحث از این دست باید چه رویکردی داشته باشیم که اینها ذخیره برای قیامتون باشه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی محقق شده و می‌توان اراده توحیدی حضرت حق را در آن احساس کرد. موفق باشید

30864

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد عزیز: در کتاب معرفت نفس و حشر در ص ۱۲۵ آمده است چه نیکو خبر داد خداوند به بندگان صاحب خردش از این موضوع آنجا که فرمود خداوند کسی است که صورت می دهد شما را در رحم ها آن طور که می‌خواهد منظور از ارحام مقام خیال است که هر طور که خواست در آن مقام صورتگری می‌کند. متخیله طوری که این صورت از نگاه معنوی و حمل معنوی در این رحم معانی به هر صورت که خواست در می‌آید و کشیده می‌شود و (در مقام خیال اسلام شکل و صورت می‌گیرد و قرآن به صورت روغن و عسل و دین به صورت پیراهن فراگیر و بلند و علم به صورت شیر خوراکی ظهور می کند و ترکیب میاد می یابد.) منظور از عبارات داخل پرانتز چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صورت برزخی و خیالیِ اسلام و قرآن و دین را به خوبی متذکر شده‌اند. عمده توجه به مقام برزخی و خیالیِ اعمال و عقاید است. موفق باشید

نمایش چاپی