باسمه تعالی: سلام علیکم: زبانِ عبوردادنِ نسلي را که کمّيتگراست ما در دفاع مقدس آموختيم، ما در دفاع مقدس متوجه شديم استعدادي داريم که مکر ليل و نهار دنياي مدرن نميگذارد آن را ببينيم. ولي چون شرايطِ بروز آن استعداد در دفاع مقدس پيش آمد، آن را ديديم و استفاده کرديم و با نگاه به آينهي دفاع مقدس بنده به راحتي ميتوانم بگويم ما در تاريخي قرار داريم که بالاتر از منافع مادي با مردم ميتوان سخن گفت و جواب مناسب شنيد. مردمي که حاضرند با نگاه به حضرت امام«رضواناللهتعاليعليه» و اشاراتي که آن مرد بزرگ داشت، جانشان را بدهند معلوم است که آمادهي شنيدن چيزهايي هستند که ماوراء منافع مادي آنها است. ما با اين انقلاب اين را تجربه کردهايم و به خوبي هم جواب داد. فراموش نفرمائيد که مردم در حال حاضر در گرفتاري دورهي فَتْرت هستند، يعني نه از عهد گذشتهي خود که آلوده به غربزدگي است درست بُريدهاند، و نه بر عهد خود با خداوند که حضرت امام متذکر آن عهد است درست وارد شدهاند. انسانها يک وجه ميمني دارند و يک وجه مَشْئَمي، که بشر غربزده در تقلاّي غلبهدادن وجه مَشْئَمهي خود است. خوبي اين دوره آن است که وجه يميني بشرِ امروز هم قابل ديدن شده و ميتوانيد آن وَجه را مورد خطاب قرار بدهيد. با نظر به حضرت امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» ميتوانيم متذکر وَجه يميني انسانها باشيم و از اين طريق معناي زندگي در فضاي اقتصاد مقاوتي را به او متذکر شويم و جواب بگيريم. بنده به شما عرض کنم چه بخواهيد و چه نخواهيد بحمدالله در اين تحريمها کارد به استخوانتان ميرسد و در متن اين تحريمها يک نحوه حياتي که دوست و دشمن پيشبيني نميکردند ظهور ميکند، همان نوع حياتي که در رابطه با مقابله با دشمن در دفاع مقدس ظهور کرد و امثال دکتر چمرانها از همان ابتدا فهميدند که اين انقلاب استعداد آن را دارد که در مقابله با دشمن به آنچنان حياتي برسد که شما در دفاع مقدس ملاحظه کرديد و لذا نهتنها عقب ننشستند بلکه با اميدواري تمام جهت تولّدِ حياتي که با دفاع مقدس ظهور کرد کار را جلو بردند. بني صدر هرگز فکر نميکرد اين انقلاب چنين استعدادهايي را دارد.
در کتاب سلوک سعي شده متذکر استعدادهايي شويم که با ظهور امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» در اين تاريخ نهفته است و در همين رابطه است که ملاحظه ميکنيد هر اندازه دنيا با تحريمهاي اقتصادي ميخواهد کمّيتها را براي ما برجسته کند شما گوشتان بدهکار آنها نيست. زيرا مردم ما چيز ديگري را ميبينند که دشمن از ديدن آن ناتوان است. مردم ما با حضورشان در اين تاريخ متوجه افقي هستند که ديگر کمّيتگرائي در آن جايي ندارد و کمّيت مغلوب معنويت ميشود. مجلهي «سورهي انديشه» در شمارهي 78 و 79 بحث «کار» و جايگاه آن را در فرهنگهاي مختلف به ميان آورده که آيا کار، عملي است که سود و ثروت به ما ميدهد يا زندگي و هويت؟ مجله را با جملهي شهيد آويني شروع کرده که ميگويد: «وقتي پول تنها انگيزهاي باشد که انسان را به «کار» وا ميدارد، ديگر کار معناي حقيقي خويش را از دست ميدهد و به شرِّ واجبي تبديل ميشود که بايد بيشتر و سريعتر از آن خلاصي يافت». يعني يکي از چيزهايي که شما اتفاقاً بايد از آن عبور کنيد کاري است که عين بهدستآوردن ثروت است. بنا نيست کار تنها براي بهدستآوردن ثروت باشد. کار در سنت بشر به خودي خود فرهنگ و ادب و سلوک خاصي دارد که مدرنيته آن را به حاشيه برده و ملاحظه ميکنيد که با انقلاب اسلامي دارد آن ادب و فرهنگ به تاريخ ما برميگردد. نمونهاش همين عزيزاني که در حال فعاليتهاي فرهنگي در ذيل انقلاب هستند. اگر توانستيم اين را درست نشان دهيم ملاحظه خواهيد کرد چگونه اين ثروت و زندگي مطابق دنياي مدرن از چشم مردم ما ميافتد. از خود پرسيدهايد اين مردمي که اينگونه براي امام حسين (ع) کار ميکنند به دنبال ثروتاند يا به دنبال هويت؟ مدرنيته فضايي ايجاد کرده که به قول آقاي ميرشکاک: «همگان کار ميکنند تا نان بخورند و هزينههاي زندگي مدرن را تأمين کنند و زندگي مدرن روز به روز نيازهاي تازهتري پديد ميآورد».[1] زيرا از کار خود به دنبال هويتي که روحشان را راضي کند نيستند. لذا کار آنها بيکاري است مثل فوتباليستها که ثروت هنگفتي از طريق فوتبال بهدست ميآورند ولي کار آنها عين بيکاري است و به همين جهت همهي کارهايشان بيسرانجام است و انقلاب اسلامي متذکر اين اشکال است و بشر امروز آماده شنيدن و نيوشيدن چنين تذکري است که چگونه به هويتِ از دسترفتهي خود برگردد و ديگر يک شيئي نباشد که يا بايد مصرف کند و يا مصرف شود. انقلاب اسلامي از اين طريق راه عبور از غلبهي کمّيت است و روحانيت اصيل در انقلاب اسلامي جرياني است که کارش برايش ثروت نميآورد. شغلش برايش يک کار است بدون اين که هويتش را در ثروتمندي جستجو کند. شما اگر متذکر همين امر بشويد که «کارِ افراد در فضاي فرهنگ مدرنيته براي توليد نيست بلکه براي مصرف است و وقتي کار براي مصرف شد و انسانها خواستند هويت خود را از طريق مصرف کسب کنند کار و زندگي از هم جدا ميشود و زندگي، ديگر کار نيست بلکه مصرف است و کار در خدمت مصرف قرار ميگيرد و نه براي زندگي و نه براي هويت بخشيدن به خود.» بهراحتي ميتوان مردم را متوجه اشکالات کمّيتگرايي کرد و دلاّلي و واسطهگري را از چشم مردم انداخت و اين تولد جديدي خواهد شد در راستاي بازگشت به هويت از دسترفته که در آن که شرف بر ثروت مقدم ميشود و مردم ريشهي خود را در کار و اقتصاد مقاومتي جستجو ميکنند و ميفهمند اصولاً کار، از بنياديترين منابعي است که هرکس براي تغذيه روح خود به آن نياز دارد و شما اين سؤال را به عنوان يک آسيب اجتماعي مطرح ميکنيد که چرا پولدرآوردن از خودِ کار مهمتر شده است؟
موفق باشید
[1] - مجله سوره انديشه شماره 80-81