متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم
«سیدجمال الدین اسدآبادی»
«امام خمینی(ره) در مصاحبه با ریچارد کاتم»
ریچارد کاتم در پایان دیدار خود با امام خمینی گفت: سؤالی درباره شخصیت سید جمال الدین اسدآبادى دارم؛ آیا شما او را شخصیت برجسته اى مى دانید؟
امام خمینی در پاسخ وی فرمود: «سید جمال الدین مرد لایقى بوده است، لکن نقاط ضعفى هم داشته است؛ و چون پایگاه ملى و مذهبى در بین مردم نداشته، از آن جهت زحمات او با همه کوششها، به نتیجه نرسید؛ و دلیل بر اینکه پایگاه مذهبى نداشته است، اینکه شاه وقت، او را گرفت و با وضع فجیع، تبعید کرد؛ عکس العملى نشان داده نشد؛ و زحمات او، چون این پایگاه را فاقد بود، به نتیجه نرسید».
پس از پایان گفتگو، امام مجدداً کاتم را تشویق کرد که مطالعات خود را در مورد جنبش اسلامى ایران ادامه دهد و حقایق را منتشر سازد.
منبع: صحیفه امام ، ج5 ، ص286
مقام معظم رهبری در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه جمهوری اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در مورد سید جمال الدین اسدآبادی فرمودند: «سید جمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد. او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمیشود دست کم گرفت و سید جمال را نمیشود با کس دیگری مقایسه کرد.
در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سید جمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود.
او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلاً در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما میدانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلاً شناختهشده نبود و سید جمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمیشود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابلمقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حولوحوش کار سید جمال حرکت کردند نیست.»
مقام معظم رهبری در سخنرانی خود در ۳ خرداد سال ۱۳۶۹ در خصوص سید جمالالدین اسدآبادی چنین فرمودند: «مصلحان اسلامی و متفکرانی که در ۱۵۰ سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بر دوش گرفتند؛ از قبیل سید جمالالدین و محمد اقبال و دیگران. با همهٔ خدمات ارجمند و گرانبهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که به جای برپا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوت و قدرت انقلاب که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستوجو کردند.
این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجهٔ عمل پیامبران اولوالعزم را کـه سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بودهاند نبایـد داشت. کـار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها میتوانست زمینهساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر؛ و لذا مشاهده میشود که سعی و تلاش بیحد و حصر مخلصان این گروه، هرگز نتوانسته حرکت معکوس و روبه انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند، یا عزت و عظمتی را که آنان از آن نام میآورده و در آرزویش آه و اشک میافشاندهاند، به مسلمانان برگرداند و یا حتی اعتقاد و باور اسلامی را در تودههای مردم مسلمان تقویت کرده و نیروی آنان را در خدمت آن به کار گیرد و یا دامنهٔ جغرافیایی اسلام را گسترش دهد؛ و این، به کلی از روش پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) جدا است و این بر هر کس که اندکی تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم (ص) را بداند، آشکار است.»
مقام معظم رهبری در خطبه دوم نماز جمعه 15 بهمن 89 نیز به نقش بزرگ سید اشاره کردند و فرمودند:
«سيد جمالالدين بزرگ، آن مرد اسلامخواه، شجاع، مبارز، بزرگ، بهترين جائى را که براى مبارزات خود توانست پيدا کند، مصر بود؛ بعد هم شاگردان او، محمد عبده و ديگران و ديگران. حرکات اسلامخواهى در مصر يک چنين سابقهاى دارد.»
شهید مطهری نیز درباره سید در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر می فرمایند:
«بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدار سازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد. نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه ی مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها. سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقا آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه ی مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته ی آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.»
{پنج شنبه یک تیر 91) در حسینیه سیدالشهدای خیابان ملک الشعرای بهار تهران مراسم شب هفت مرحوم حاج احمد قدیریان}
علیرضا پناهیان :
«.....یه آدم ندید بدید هم مثل سید جمال الدین اسدآبادی پیدا میشه میگه من تو غرب اسلام دیدم مسلمون ندیدم تو شرق مسلمون دیدم اسلام ندیدم....»
چون سید جمال را یک فرد غرب زده می دانم رسالت خود می دانم که به او توهین کنم!!
چندی پیش دکتر فیاض استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در برنامه زنده تلویزیونی «زاویه» که از شبکه 4 پخش می شود در خصوص این جمله چنین گفت:
این بدترین نوع تعبیر غرب گرایی است که یک نفر «سید جمال اسد آبادی» می تواند داشته باشد
_______________________________________
سلام علیکم.استاد جآن؛ سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در اسدآباد همدان سال ۱۳۹۰"دیده بانی در شهر کوران" که مفصل است و بیان کردن تمام آن خارج از حوصله است می فرمایند:{سیدجمال الدین حسینی اسد آبادی پدر بیداری اسلامی است و به نحوی بر تمام جنبش های اصلی اسلامی تاثیر گذاشته اند}
بنظر استاد عزیزم، این کلام صحیح است؟ به نحوی که ایشان بیان می دارند حتی امام (ره) از ایشان تاثیر پذیرفته اند! خداوند خیرتان بدهد بخاطر این حوصله و صبر. و ان شاءالله روز افزون گردد. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال حضرت امام و مقام معظم رهبری نظر به جایگاه تاریخی جناب سیدجمالالدین اسدآبادی دارند، چیزی که جناب آقای دکتر مهدی امامیجمعه در سلسله بحثهای «تفکر معاصر در ایران» به نحو شایستهای به آن پرداختهاند. لذا اگر در این نگاه به آن سخنِ مشهور جناب سیدجمالالدین نظر کنیم، معنای آن با آنچه عزیزانی مثل آقای پناهیان در نظر گرفتهاند، متفاوت خواهد شد. زیرا سید در آن جمله میخواهد جهان اسلام را متذکر کند که چه نشستهاید که سختْ خطرِ عقبافتادن از غرب شما را تهدید میکند و به هیچوجه نمیخواهد ارزشهای غربی را اصالت دهد، بلکه میخواهد ما با عقلِ غربی و عقل تکنیکی در حوزهی اسلامی خودمان به امورات خود بپردازیم و اهداف متعالی خود را شکل دهیم. اینجا است که میبینید ما همواره نیاز داریم که هر سخنی و هر حرکتی را در جایگاه تاریخی آن در نظر بگیریم. موفق باشید