متن پرسش
سلام بر استاد عزیز:
ابتدا باید خدا را شکر کنم که شما و کتاب هایتان را بر سر راه من قرار داد تا خلاء نداشتن استاد اخلاق، برایم جبران شود. استاد عزیز من چند سالی است که سیر مطالعاتی کتاب های شما را شروع کرده ام و تا الان ده یا دوازده تا از کتاب های شما را مطالعه کرده ام. در زمینه غرب شناسی، شما و همفکرانتان دیدگاههای خاصی دارید که کمتر در فضای رسانه های انقلاب اسلامی به آن پرداخته می شود. دیروز در سایت تریبون مطلبی را خواندم که گرچه خیلی سربسته است ولی انتقادات جدی را به تفکرات شخصیت هایی امثال دکتر فردید و هایدگر وارد می کند. اگر لطف بفرمائید و نظرتان را درباه کلیت یادداشت و خصوصا این قسمت آن بفرمائید، ممنون می شوم.
«جریان هایدگری در ایران، چهار دهه است که در باب «توسعه» و «تکنیک» و «غرب» تأمّل کرده و نوشته، اما همچون فیلمهایی که پایانبندی باز دارند و ادامهی قصّه را به ذهن مخاطب وامینهند، بصیرت و پاسخ روشنی در اختیار مخاطبان خویش قرار نداده؛ چراکه «شفّاف» سخن نمیگوید و «تأمّل» برای آن به هدف و مقصد تبدیل شده است. یکی از چهرههای اصلی این جریان در مصاحبهای گفته بود من چندین دهه است که دربارهی امکان نوع متفاوتی از علوم انسانی فکر میکنم. مصاحبه کننده از او پرسیده بود که به چه پاسخی دست یافتهاید، او گفته بود که همچنان باید «تأمّل» کرد! این تأملات «بیفرجام» و «بینتیجه»، حکایت از به بنبست رسیدن منطق اندیشهورزی این جریان و تناقضهای حلّ نشدنیاش میکند. اینان «فیلسوف پرسش» هستند و نه «فیلسوف پاسخ». آنها نمیتوانند ما را از «شک» به «یقین» هدایت کنند و تولید شک نیز، هنری نیست که بتوان به آن بالید."
http://www.teribon.ir/archives/267426/یک-گام-به-پیش،-دو-گام-به-پس.html
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت رضا«علیهالسلام» میفرمایند: «انسان مؤمن همواره باید با نظر به تقدیر الهی منتظر گشایشهای آیندهی خود باشد، وگرنه همواره مضطرب و دلتنگ خواهد بود». ملاحظه میکنید که ما در نظر به آینده وقتی به حکم تکلیف عمل کنیم منتظر نصرت الهی میمانیم و در این رابطه خداوند به پیامبرانش دستور میدهد در فضای توحیدی وارد مبارزه با کفر شوید و سپس به کفار بگویید: «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرین» شما منتظر بمانید و ما هم منتظر میمانیم. در مقابل این تفکر، تفکر غربی قرار دارد که میخواهد به کمال خود برای جامعه و بشریت از ابتدا تا انتها همهچیز را تعیین کند بدون آنکه نظر به مشیت الهی داشته باشد و بدون آنکه متوجه حضور خداوند در عالم باشد که امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در رابطه با حضور خداوند در عالم میفرمایند: « عَرَفْتُ رَبِّی بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُود» خداوند و حضور او را در عالم از آن جهت شناختم که در مقابل هستها و تصمیمها و برنامههای ما حضور دیگری از خود را اعلام میکند. حالا در نظر بگیرید این جماعت این نوع توجه به حضور خداوند و این نوع امید به نصرت الهی را به معنای به بنبسترسیدنِ منطق اندیشهورزی قلمداد میکنند. بنده نمیگویم نباید به نگاه دکتر فردید و هایدگر نقد نکرد، تأسف بنده از آن است که چرا این عزیزان تلاش نمیکنند سخن را درست بفهمند و بعد با نقد آن سخن یکی از رخنههای فرهنگی ما را جبران کنند و تاریخ ما را به جلو ببرند. به نظر این حقیر برای فهم سخنان هایدگر باید مبانی عرفانی اکهارت مدّ نظر باشد همچنانکه برای فهم سخنان فردید باید از مبانی محیالدین بن عربی غافل نبود. و متأسفانه کسانیکه با نگاه بدبینانه به هایدگر و فردید نگاه میکنند از فهم عرفانی لازم برخوردار نیستند ای کاش حداقل به کتاب ارزشمند «پرسش از حقیقت» که مطالعهی تطبیقی در آراء ابن عربی و هایدگر توسط آقای دکتر علی اصغر مصلح نوشته شده، نگاهی میکردند تا اینقدر بیباکانه نظر دهند و موجب مکدّرشدن فضای فرهنگی کشور شوند. موفق باشید