بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1621
متن پرسش
باسمه تعالی؛سلام علیکم؛حضرتعالی در کتاب وزین تمدن زایی شیعه(صفحه138)فرمودید: """...در این صورت رهبر و مدیر جامعه اگر بخواهد جامعه را جلو ببر باید کاری کند که جامعه سوار تکنولوژی موجود شود و افسار آن را در دست بگیرد تا ...""" حال اگر جامعه ای را در نظر بگیریم که بخواهد بدون سوار شدن بر تکنولوژی غربی امروزی ، به ابزارسازی مورد نظر دین توجه کند و به آن بپردازد ، آنگاه چه اتفاقی ممکن است بیافتد؟ اگر در مراکز و مجموعه های فرهنگی ، مدیران بخواهند مدیریتی بر پایه معاد بدون در نظر گرفتن دوران گذار داشته باشند ، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حرکت تاریخی یک جامعه غیر از یک فرد است. جامعه باید در افقی که در پیش دارد نوعی از زندگی را در نظر بگیرد تا بتواند به مرور از زندگی غربی عبور کند و این است که باید سعی کنیم تکنولوژی موجود را به مرور به سوی ابزار مورد نظر خودمان تغییر دهیم. در حال حاضر افراد جامعه تصوری غیر از ابزارهای موجود ندارند تا بخواهند به آن بپردازند. زندگی بر پایه‌ی معاد به آن معنا است که مردم به زندگی ابدی بیشتر اهمیت بدهند تا زندگی زودگذر دنیایی، ولی در هرحال باید زندگی کنند و طوری زندگی را شکل دهند که مشغول دنیا نشوند، با این‌همه آیا می‌توانند در حال حاظر ماشین سوار نشوند و یا از برق استفاده نکنند؟ این‌ها ابزارهایی است که برای داشتن‌اش ما را سخت گرفتار طبیعت می‌کند، پس باید با کمترین وابستگی از آن‌ها استفاده کرد تا شرایطی فراهم شود که از آن‌چه طبیعت خدا در اختیار ما می‌گذارد استفاده کنیم و به جای تخریب طبیعت آن را برای زندگی بهتر بپرورانیم. با دقت درمثال چاه عمیق با قنات که در کتاب تمدن زایی شیعه طرح شده شاید بتوان موضوع را درست دنبال بفرمائید . موفق باشید
1618
متن پرسش
باسلام. میشه بفرمایید روزانه چقدر تلوزیون نگاه می کنید؟ و چه برنامه هایی رو؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- بنده از تلویزیون فقط اخبار را نگاه می‌کنم و گفتگوی ویژه‌ی خبری و برنامه‌هایی مثل صراط یا شاخص را. به ندرت می‌شود برنامه‌ی دیگری را نگاه کنم 2- فکر می‌کنم ما باید در حدّ معقول در امر ازدواج دقت بکنیم ولی گویا در این مورد تقدیرات الهی هست که ما به سوی آن می‌رویم 3- بحث عین ثابته موضوعی است که باید پس از مقدمات طولانی بحث شود. مسلّم اگر عین ثابته درست طرح شود، نتیجه‌ی آن جبر نخواهد بود. موفق باشید
1616
متن پرسش
با سلام. استاد، دوستان که حتی افراد مسن و دنیادیده در میانشان هستند بنده را تشویق می کنند به دنبال موسیقی و یا آوازبروم و معتقدند انسان کم کم در زندگی دچار تنهایی هایی می شود که جز با ساز نمی تواند پرکند.می گویند نه پدر و مادر و نه همسر هیچکدام نمی تواند تنهایی آدم را پر کند و فقط ساز و یا آواز می تواند این کار را بکند. استاد آیا واقعا اینگونه است. من با این که صدای خوبی دارم اما دلم میخواهد بروم دنبال صوت قرآن. حال به نظر شما آیا واقعا من در آینده اگر دنبال ساز نروم دچار خلأ تنهایی می شوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: از این دوستانتان باید پرسید مگر آن وقتی که با موسیقی تنهایی خود را پُر می‌کنید حقیقتاً تنهای و اوقات فراغت را به ثمر رسانده‌اید؟ یا از سؤالی که روح شما از شما دارد که چرا مرا به ملکوت متصل نمی‌کنی، فرار می‌کنید؟ مطمئن باشید تا با قرآن و روایت و شریعت ، جان خود را به معارف عالیه متصل نکنید و راه اُنس با خدا را پیشه ننمائید، بی‌راهه می‌روید. شاید صوت خوب شما وسیله‌ای شود که با قرآن اُنس بیشتری بگیرید و با تدبّر در قرآن راهی به سوی حقیقت در مقابل جان‌تان بگشایید. موفق باشید
1615
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی. سئوالی درباره حرکت جوهری داشتم.بنده اینطور از متن کتاب و سخنرانی متوجه می شوم که اصطلاح حرکت جوهری فقط برای موجودات مادی مطرح است که طبق آن جوهره ی موجود مادی به سمت تکامل و ثبات حرکت می کند.سئوال بنده این است که برای موجودی مثل انسان، که بعد از مرگ در برزخ نیز هنوز این راه تکامل وجود دارد(هنوز امکان تعالی و رهایی از پلیدی ها هست)، حرکت جوهری توجیه گر مناسبی نیست و مثلا تعریف سیر انفسی توصیف بهتری می کند، فقط اشکال اینجاست که باید برای نفس استقلال قائل شویم و از روح جدا کنیم(در قران هیچ گاه روح جمع بکار برده نشده ولی نفس هم مفرد دارد هم جمع) و همچنین مراتب نفس(اماره،لوامه،عاقله،ملهمه،مطمئنه،راضیه،مرضیه) را متصور شویم که ذات مادی دارد و فقط در مرتبه عالی خود،مرضیه، به کیفیت روح میرسد البته با حفظ ذات خود(ماده تلطیف شده یا انرژی). در واقع روح مقام ثبات است، همان چیزی که معصومین علیهم السلام به آن مرتبه رسیدند. آیا این نوع تعریفی که بنده با ذهنیتی که از کتاب "انسان و خدا" شهید چمران داشتم بیان کردم صحیح است؟با تشکر از شما.اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چند موضوع در سؤال‌تان مخلوط شده. این‌که می‌فرمایید حرکت جوهری مربوط به ماده است، حرف درستی است و نفس انسان هم در دنیا تا به بدن خود تعلق دارد در اثر حرکت جوهری جسم، قوه‌هایش فعلیت می‌یابند. ولی در برزخ و قیامت عملی نیست تا تکاملی باشد. ما در برزخ و قیامت با ملکات خود به‌سر می‌بریم ولی در هر مرحله‌ای آماده می‌شویم تا مرحله‌ی عمیق‌تر ملکات ما برای ما نمایان شوند. به عبارت دیگر در برزخ و قیامت حجاب‌های ما به مرور رفع می‌شوند و از این جهت یک نوع تکامل برای انسان پیش می‌آید. عنایت داشته باشید که نفس امّاره و لوامّه و مطمئنه و راضیه و مرضیه، مربوط به ابعاد اخلاقی ما است و نفس عاقله و ملهمه ابعادی از نفس ناطقه و مربوط به ابعاد وجودی ما می‌باشد. مواظب باشید این‌ها مخلوط نشوند. در فلسفه‌ی اسلامی ماده‌ی تلطیف‌شده معنا ندارد. شاید منظور حالت مثالی پدیده‌ها بوده است. موفق باشید
1613
متن پرسش
سلام استاد باتشکر از زحماتتان.در ادامه سوال1600.بهترین زمینه برای تفکر درقران که علاوه بر جنبه مهم خودسازی خدمت گذاری به انقلاب اسلامی (کار جهاد گونه) رانیز شامل شود چه زمینه ایست؟اگر امکان دارد یک برنامه تربیتی علمی جهت این امر برایم ایمیل نمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فکر می‌کنم با مطالعه‌ی جزوه‌ی «نحوه‌ی کار با تفسیر المیزان» و بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» در آخر کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بتوانید جواب خود را پیدا کنید. موفق باشید
1611
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند پرسش بنده پیرامون نفس و روح و جان می باشد. 1-آیا نفس و روح و جان از دیدگاه قرآن یا در هستی و وجود با یکدیگر فرق دارند؟ 2-همانطور که نفس در قرآن مراتب دارد ، روح هم مراتب دارد؟ 3- اگر بگوییم روح فوق مکان و زمان هست . 2تا روح چگونه در عالم می گنجد؟ لطفا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- در مقابل بدن، نفس ناطقه است که جنبه‌ی مجرد انسان است و آن‌جا که قرآن می‌فرماید: خداوند در هنگام خواب یا مرگ، شما را می‌گیرد منظور همان نفس ناطقه است که به تعبیر دیگر همان روح است که به فارسی به آن جان می‌گویند. 2- فرق نمی‌کند 3- در عالم مجردات چیزی در عرض چیزی نیست، هرکس خود را در مرتبه‌ای که روحش در آن مرتبه قرار دارد احساس می‌کند مثل آن‌که روح همه‌ی افراد سخن معلم را درک می‌کنند بدون آن‌که ارتباط روح آن‌ها نسبت به معلم تقدم و تأخر داشته باشد، هرچند بدن‌های دانش‌آموزان نسبت به همدیگر در عرض هم هستند و نسبت به معلم دارای تقدم و تأخر اند. موفق باشید
1610
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز آیا مزاج ویا تربیت خانوادگی در صفات اخلاقی انسان تاثیر دارد یعنی ممکن است یک صفتی را که هرچه سعی می کنیم آن را ترک کنیم نمی توانیم ترک کنیم ودقیقا عین همان حالت را در پدر ومادر خود میبینیم دلیلش این باشد که از آنها این صفات به ما منتقل شده باشد وما هم در مقابل این حالت در محضر خدا معذور باشیم ویا اینکه نخفیف در کارمان حاصل شود؟ بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: منش و روحیه از والدین به انسان منتقل می‌شود، ولی بدی و خوبی نه. همه‌ی انسان‌ها هلوع و جزوء و ضعیف خلق می‌شوند. یعنی طبیعت انسان در ابتدای امر حریص است و در مقابل مشکلات جزء می‌کند و از نظر روحیه ضعیف است و باید از طریق شریعت الهی خود را بسازد. اگر پدر و مادرتان در اصلاح خود تلاش نکرده‌اند دلیلی نمی‌شود که شما در اصلاح خود کوتاهی کنید. موفق باشید
1609
متن پرسش
من در مورد خیلی موارد دچار تردید میشم چون هرکسی عقایدمختلف رو با دلایل منطقی میگه میترسم اشتباه کنم؛راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چون نتوانسته‌اید مبنایی برای اندیشه خود ایجاد کنید و بر آن مبنا سایر اندیشه‌ها را ارزیابی کنید. با معرفت نفس برای خود مبنا درست کنید. موفق باشید
1608
متن پرسش
با سلام این سخن به چه معناست؟ در آخرت،علم،روح را می سازد و عمل،بدن انسان را.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چون ما معتقد به معاد جسمانی هستیم و می‌دانیم بدن ما در قیامت جسمی مطابق عقاید و اعمالمان دارد فرموده‌اند: در قیامت علم، روح ما را می‌سازد تا در مقام قرب الهی قرار گیریم و اعمال صالح بدن را ما را می‌سازد و لذا بدن انسان‌های متقی همچون قرص قمر نورانی است، ولی بدن انسان‌های بدکار، از خوک و میمون زشت‌تر است. موفق باشید
1607
متن پرسش
باسلام خدمت معلم عالیقدر و عزیزم بنده جوانی با گرایش های مذهبی هستم از خدا و ائمه همیشه همسری مذهبی و با ایمان میخواستم تا اینکه چند ماه پیش با این رویکرد که مورد عنایت خدا وامام هشتم ع واقع شده ام با دختری از خانواده سادات ازدواج کردم تحقیقات لازم را هم انجام دادم و در جلسه خاستگاری هم تمام آنچه را لازم میدانستم گفتم ایشان هم با تمام گفته های من موافق بود اما حالا به این نتیجه رسیده ام که ایشان از نظر اعتقادی تا حدودی از بنده پایین تر است البته اهل نماز و واجبات هست اما آنگونه که من همیشه فکر میکردم و از خدا میخواستم نیستند . بنده فکر می کنم در مرحله خاستگاری آنچه تکلیفم بوده انجام داده وحالا مشکلم با ایشان نیست بلکه با خودم مشکل پیداکردم چون همیشه از خدا خواسته بودم تا همسری همراه قسمتم کند و آنچه میخواستم نشد از نظر اعتقادی دچار تزلزل شده ام و کاها ناشکری می کنم و دیگر از دست خودم خسته شدم و ایمانم از دست رفته است و اعتقاد قلبیم به حکمت خداوند از بین رفته است احساس میکنم اگر با این حال بمیرم کافر میمیرم و از شما میخواهم به عنوان یک معلم راهنماییم کنید که چگونه از دست این وساوس و درگیری های فکری راحت شوم و بفرمایید چگونه رفتار کنم که ایشان با بنده همراه شود خواهش میکنم خیلی زو د پاسخم را بدهید تا از این وضع راحت شوم و برایم دعاکنید!!! خداوند شمارا حفظ بفرماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خداوند به لطف خودش همانی را که می‌خواستید در همسرتان قرار داده ولی شما تشخیص نمی‌دهید. او باید مادر فرزندان شما باشد و در این رابطه باید روحیه‌ی خاصی داشته باشد که از نظر شما آن روحیه سادگی به‌حساب می‌آید ولی اگر ایشان مثل شما بود زندگی‌تان خشک و بی‌طراوت می‌شد. به همسرتان سخت‌گیری نکنید، بگذارید به صورت طبیعی و فطری رشد کند. انتظارات و توصیه‌های شما باید متناسب با روحیه‌ی خودش باشد و نه متناسب با روحیه‌ی خودتان. موفق باشید
1606
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز وعالم استاد چند وقتی است که احساس می کنم خیلی از خدای خودم دور شدم واصلا حال مناجات وشب زنده داری وتوسل به اهلبیت ندارم وتوی جلسات دعا هم که می شینم می بینم خوب نمی تونم ارتباط بر قرار کنم واز این مسأله هم شدیدا رنج می برم چون حقیقتا واز عمق جان عاشق انس شبانه روزی با امام زمان علیه السلام ومناجات با خداهستم ولی نمی دانم چرا نمی تونم به این محبوب دلم برسم خیلی از این قضیه ناراحت هستم ونمی خوام اینطور باشم البته فکر می کنم بعضی وقتها به خودم سخت می گیرم حالا نمی دانم درست فکر می کنم لطفا راهنمایی ام کنیم که آیا سخت گیری بی مورد هم دارم واصلا سخت گیری در امور معنوی چیست؟ بسیار ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: سعی کنید از طریق کتاب‌های حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» معارف خود را عمیق‌تر کنید تا إن‌شاءالله به نتایج خوبی برسید. از کتاب آداب الصلات می‌توانید شروع کنید. به جز در ترک حرام و انجام واجبات در سایر امور به خودتان سخت‌گیری نکنید. در انجام مستحبات اگر قلب همراهی کرد انجام دهید. موفق باشید
1605
متن پرسش
باسلام میخواستم یه کتاب بهم معرفی کنید که به طورکامل درمورد نظام سرمایه داری توضیح داده یاشه و موارد نقد آن رانیز داشته باشد؛اگر استادطاهرزاده نیز نقدی در این باره دارن بهم معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این در تخصص بنده نیست، استادهای اقتصاد می‌توانند در این امر راهنمایی کنند. موفق باشید
1604
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد من دانشجوی رشته مدیریت هستم میخواهم مقاله ای درباره مدیریت منابع انسانی در سازمانها با دیدگاه اسلام درباره انسان بدهم لطفا موضوع تحقیقی خاصی یا منبع خاصی با توجه به آثار خودتون یا دیگران معرفی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده چند جلسه بحث در شرح نامه‌ی حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به مالک اشتر داشته‌ام، شاید به کارتان بیاید. ولی در هرحال کتاب‌هایی که به استناد نامه‌ی حضرت به مالک اشتر در رابطه با مدیریت نوشته شده مفیدند. موفق باشید
1603
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده چرا در جبهه اصولگرایات با اینکه جبهه متحد زیر نظر علمای بزرگی مثل آیت الله مهدوی کنی است و جبهه پایداری هم زیر نظر نخبه سیاسی بزرگی همچون آیت الله مصباح است چرا این دو با هم اتحاد نمی کنند آیا این اتحاد نداشتن آنها برای خود اصولگرایان مضر نیست؟ برای ما که بین این دو گروه افراد که هردو هم در خط سالمی هم هستند ما چگونه باید انتخاب درست داشته باشیم؟ واز بین این دو گروه کدام مطمئن تر هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر جبهه‌های اصول‌گرا با سلیقه‌های مختلف در صحنه باشند که همه در ذیل اسلام و انقلاب و امام و رهبری قرار داشته باشند، پدیده‌ی مبارکی است. بنده پیشنهاد می‌کنم ما خوب‌تران هر گروه را و خوب‌تران بیرون از آن دو گروه را انتخاب کنیم. چون فکر می‌کنم حتی ممکن است گروه‌های اصول‌گرا مخدودیت‌هایی داشته باشند که نتوانند همه‌ی خوبان را در لیست خود جای دهند. موفق باشید
1602
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی: همسرمن آقایی است که من وشرایطم را درک نمی کند و مدام باایجادتنش روح وروانم رادچار آسیب کرده است . بهترین راه رابرای اینکه بهتر بتوانم به عبادات و کارهای دینی ام بپردازم در جدایی میبینم اماباکمی تامل منصرف میشوم چراکه وقتی به درونم نگاه میکنم میبینم که به او علاقه مندم وهمین علاقه مندی رااز اونسبت به خودم حس میکنم اگرچه فکر میکنم بسیار از هم دوریم.واقعا چه باید بکنم ختم این زندگی باطلاق یاتحمل یک عمرتنش ،تناقض وناامیدی از این که نتوانسته ام به آرمان های دینی ام برسم؟ چه باید بکنم؟ لطفا کمکم بکنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چرا عالم دینی خود را این‌قدر تنگ کرده‌اید که جایی برای دل‌سپردن و خوش‌بودن با همسرتان نگذاشته‌اید؟ رضایت خدا در آن است که در عین ایجاد فضای اُنس با خدا، فضای اُنس با همسرتان را در خود ایجاد کنید تا دارای شخصیتی گسترده باشید. انسان نباید عالَم دینی خود را طوری شکل دهد که به نحوی از نظر روحی ناقص شود و از لذات حلال خود را کنار بکشد، این کار موجب سرخوردگی می‌شود و پس از مدتی شوق عبادات و حضور در عبادات از بین می‌رود و فقط قالب عبادات می‌ماند و عادت ما به حفظ قالب عبادات. موفق باشید
1601
متن پرسش
با سلام از طرح سوالات سخیف در این مکان مقدس عذرخواهی می کنم. به لطف خداوند و توجه معصومین مدتی است که راه را پیدا کرده و کم و بیش مراقب خود و اعمالم هستم. تنها مساله آزار دهنده این است که هر زمان با همسرم تماسی!! داشته باشم، شبانه روز بعد از آن در آشفتگی روحی به سر می برم و آن حالت مراقبه تضعیف می شود. منشا این درد از کجاست و راه حلش چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با وسعت عالَم دینی سعی کنید لذات حلال را وسیله‌ی شوقِ بیشتر در عبادات و خدمت به مردم کنید. در روایت امام صادق داریم: «إِنَّ فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ». در حکمت آل داود چنین است که شایسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام می‌گیرد، اختصاص دهد، و زمانى دیگر برادران ایمانى خود را که با همدیگر در امر آخرت مشارکت دارند ملاقات کند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش که گناه نباشد آزاد بگذارد. زیرا این زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر دیگرش کمک می‌کند. حرف بنده توجه به نکته‌ی آخر است که می‌فرمایند؛ لذت با محرم خود روحیه‌ی عبادت و ارتباط با مؤمنین را رشد می‌دهد و از انحراف سایر ابعاد انسان جلوگیری می‌کند.
1600
متن پرسش
سلام استاد انساءالله حالتوخوب باشد.برای فردی که میخواهد دوره ی جوانی را در زمینه ی تدبر درقرآن واحادیث قراردهد آیا نیاز به یادگیری فلسفه ومنطق دارد؟آیا فلسفه ومنطق ابزار فهم قرآن و تفقه دردین اند؟چرا علمای بزرگ شیعه در پایان عمر از سرمایه گذاری در این موضوع احساس رضایتمندی ندارند؟.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تفکر فلسفی یک نوع تفکر است، مثل تفکر ریاضی. معلوم است اگر انسان خواست با فکری متعادل و جامع زندگی را ادامه دهد باید تفکر فلسفی را بشناسد تا مثل علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» بدون آن‌که تفکر فلسفی را بر تفسیر قرآن غالب کند، از نگاه فلسفی به قرآن نیز غافل نباشد، چنانچه تفسیر شریف المیزان را ملاحظه بفرمایید؛ علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» بعد از آن‌که آیات را تفسیر می‌کنند، بابی را باز می‌کنند و از نظر فلسفی آن موضوع را بررسی می‌نمایند تا اولاً: بحث قرآنی با فلسفه مخلوط نشود. ثانیاً: معلوم شود از نگاه فلسفی نیز آیات پیام‌های بزرگی دارند. اگر علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الهع‌علیه» فلسفه نمی‌دانستند نمی‌توانستند این دو موضوع را تفکیک کنند. آیا شما شخصیت‌های بزرگی مثل حضرت امام و علامه طباطبایی«رضوان‌اله ‌علیهما» را می‌شناسید که در آخر عمر از تفکر فلسفی خود پشیمان شده باشند؟ یا خود را محدود به تفکر فلسفی نمی‌دانستند و درست همان زمان که تفکر فلسفی داشتند می‌گفتند: «طومار حکیم و فیلسوف و عارف.... فریادکشان و پای‌کوبان بِدَرم» این شعر از حضرت امام«رضوان‌الها‌علیه» است، زیرا این بزرگان حرفشان این است: «یک دوست که آن جمال مطلق باشد... بگزین تو و از کون و مکان دل بر کن». موفق باشید
1599
متن پرسش
سلام علیکم: 1-در ایه 102 سوره بقره اجمالا وجود سحر و تاثیر ان مطرح می شود و اینکه با سحر عده ای از یهودیان بین زن و مرد اختلاف می انداختند اما حالا این سوال است که تاثیر سحر با عدالت خدا سازگار است که مثلا یک خانواده بخاطر سحر دیگری بینشان اختلاف بیفتد بدون اینکه هیچ کاری این خانواده با فرد سحر کننده نداشته باشند؟ 2-چرا در سوال 1515 در مورد تقویت اراده فرد را به مراکز مشاوره ارجاع می دهید و در برخی سوالات دیگر هم این رویه دیده می شود سوال من از حضرت استاد این است که مگر شما که در بحث نفس این همه کار کرده اید اسلام هیچ پیشنهادی ندارد که باید افراد به این نوع مراکز ارجاع داده شوند که خود می دانید که عمدتا نظرات غربیان در انها استفاده می شود هر چند که ظاهر اسلامی هم به خود بدهند. واقعا از شما استاد بزرگوار توقع داریم که در این نوع مسائل زندگی که افراد درگیر می شوند راه کارهای اسلامی را معرفی نمایید تا مگر اینکه زمینه ای باشد برای استفاده دین در صحنه عمل. باتشکر از شما و التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- در وسط آیه‌ی 102 سوره‌ی بقره می‌فرماید: « وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ» یعنی این‌طور نیست که ساحران بتوانند هرکس را خواستند سحر کنند، بلکه آن‌هایی که خداوند بنا بر حکمت بالغه‌اش می‌خواهد تنبیه کند،یکی از راه‌های تنبیه خداوند سحر ساحران است که به صورتی تقریباً مفصل در کتاب «جایگاه سحر و شیطان و جادوگر» عرایضی داشته‌ام 2- آن مرکزی که معرفی کردم طلاب عزیز بر اساس مبانی معرفت نفس و روایات ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» کار خود را انجام می‌دهند. موفق باشید
1598
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز و آرزوی بندگی تام برای شما و خودمان که شما متذکر آن به ما می شوید، چند سوال از محضرتان داشتم:1- در جواب سوال 1352 فرمودید که چادر می تواند رنگ غیر مشکی داشته باشد اما هیچ قیدی هم برای ان مطرح نکردیدولی مگر حجاب برای این نیست که هیچ جلب توجه از طرف زن برای دیگران نباشد تا سلامت روح فرد و جامعه تامین شده و عبودیت افراد ثمر بگیرد حال رنگ غیر مشکلی خصوصا رنگهای زننده و حتی بگویید سفید قطعا جلب توجه می کنند و حتی اگر حجاب هم کامل باشد همین رنگها باعث مفسده خواهد شد. 2-شما در یک بحث می گویید که باید انسانهای عالم دار شناخت و به آثار آنها رجوع کرد اما در برنامه گره در مورد افرادی مثل هایدیگر گفتید که گل را از هر جا که بود باید چید و نکات خوب سخنانشان را گرفت حال سوال این است که نسبت اخذ مطالب خوب باید چقدر باشد ما چقدر می توانیم مطمئن باشیم که اگر به امید اخذ مطالب خوب هایدیگر وارد اثار ایشان شویم و بعد فضای ذهنی ایشان که بالفرض اشتباه باشد روی ذهن ما اثر نگذارد؟ خلاصه اینکه درست متوجه نشدم که به سمت انسانهای عالم دار برویم یا اینکه از همه کس مطلب بشنویم و بخوانیم و خوبش را اخذ کنیم؟ ملاک این تفکیک چیست؟ به چه نسبتی باید روی آن وقت گذاشت؟ 3-نسبت دشمن شناسی و خود شناسی چقدر است در مباحث شما که می گویید باید هم خودو انقلاب و اسلام را خوب شناخت و هم خوب غرب را شناخت اما واقعا چقدر لازم است به غرب بپردازیم ایا اگر بیشتر به خود بپردازیم بهتر نیست یعنی به منابع دینی که اگر تا اخر عمر هم کار کنیم باز هم تمام نمی شود بپردازیم خود به خود نمی توان به مقابله با غرب رفت؟ البته قبول دارم که شناخت جبهه مقابل ما را در رویارویی با آنها کمک می کند اما بهتر نیست بجای اینکه با انها اینگونه درگیر شویم جوانان را خوب به اسلام آشنایی دهیم تا خودشان هر وقت هر نوع تفکر شیطانی و غربی را دیدند بشناسند و مبارزه کنند؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- همین‌طور که می‌فرمایید حجاب باید موجب جلب توجه نشود، حال چه رنگ آن مشکی باشند و چه نباشد 2- وقتی انسان عالَم دینی خود را شناخت و متوجه شد مسیری را شروع کرده که بنا است آزاد از زمان و مکان، او را تا ملکوت سیر دهد، از هر اندیشه‌ای که او را در این راستا کمک کند استقبال می‌کند، حال یا به او کمک می‌کند تا از توهمات فرهنگ مدرنیته آزاد شود و یا به او کمک می‌کند تا در مسیر إلی الله سرعت گیرد. اندیشه‌ی هایدگر در عبور از توهمات فرهنگ مدرنیته می‌تواند کمک کند 3- برای سلوک شخصی با رجوع به انوار الهی و اسماء حسنای خداوند در بستر شریعت محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نیازی به غرب‌شناسی نداریم ولی اگر بخواهیم افراد جامعه را متذکر دین و دینداری کنیم باید آن ها را ازضعف افکاری که تحت تأثیر غرب دارند آگاه کنیم. موفق باشید
1597
متن پرسش
باسمه تعالی؛سلام علیکم؛آیا فعالیت های فرهنگی ظاهری ازجمله جشن و همچنین فیلم،سینما و تلویزیون ، خالی از هرگونه معرفت دهی هستند یا اینکه شدت معرفتشان ضعیف است؟ چون برخی افراد را فقط تاحدودی می توان از این طریق ، ظاهرا متذکر کرد و تمایلی به علم و کتاب ندارند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بستگی به رویکرد آن مراسم دارد اگر برنامه‌ریزان آن متوجه معارف قدسی باشند سعی می‌کنند آن معارف را به صورت نامرئی در هرگونه مراسمی بگنجانند وگرنه ادامه‌ی غرب خواهند بود. موفق باشید
1594
متن پرسش
سلام,ملاک انجام عمل برای هر انسانی در جای جای این کره ی خاکی در هر برهه ی زمانی گذشته, حال و اینده و در هر مقطع فردی,اجتماعی و انسانی که دارای یک خصوصیت باشد و ان اینکه بخواهد ان گونه که باید و شاید عمل کند چه می تواند باشد؟(حتی ممکن است دینی هم برای این شخص تعریف نشده باشد)اگر جواب رجوع به خود است می خوام کمی مفصلتر توضیح بدهید و اگر نیست...؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آری از طریق خودشناسی دریچه‌ی شناخت حقیقت‌های گسترده‌ی عالم وجود در مقابل ما باز می‌شود و در این رابطه امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: « مَعْرِفَةُ الْمَرْءِ بِعُیُوبِهِ أَنْفَعُ الْمَعَارِف‏» معرفت نفس نافع‌ترین معارف است. بنده در این رابطه کتاب ده نکته و ده جلسه صوت شرح آن را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
1592
متن پرسش
سلام راجع به کرامت انسان وجایگاه انسان درفلسفه اسلامی به طوراخص واسلام به طوراعم چه کتابهایی رامطالعه کنیم؟همچنین نقشی که اعتقادبه جایگاه انسان درهستی دارد،آیامیتواند درمعناداری زندگی اثری داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حتماً معرفت صحیح به جایگاه انسان در هستی نقش اساسی در معناداری زندگی دارد، علاوه بر جوابی که به سؤال 1591 پیشنهاد می‌کنم کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
1591
متن پرسش
بسمه تعالی سلام در موردحفظ کرامت انسانی ونقش آن درمعناداری زندگی درحال نوشتن مقاله ای هستم.لطفاراهنماییهای لازم برای بهترنوشتن مقاله که مدنظرتون هست رابیان فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: کتاب «کرامت انسان» از آیت‌الله جوادی آملی«حفظه‌الله» مطالب ارزنده‌ای دارد. از طریق همان کتاب می‌توانید جهت تفسیر آیاتی که آقا اشاره می‌کنند به المیزان رجوع کنید. موفق باشید
1590
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم همسری دارم که عالم مرا درک نمی کند و خیلی از لحاظ روحی مرا اذیت میکند گاهی با خودم میگویم شاید طلاق بتواند از این مشکلات مرا رها کند و بتوانم راحت تر به عبادات و کارهای دینی ام بپردازم اما وقتی به او و مشکلات و عواقب طلاق برای او فکر میکنم از تصمیم منصرف میشوم جون ما علی رغم درک نکردن هم همدیگر را دوست داریم وقتی فکر میکنم که او علی رغم دوست داشتن مرا اذیت میکند به یاد رابطه خودم با امام زمان علیه السلام میفتم که با این همه گناه مرا رد نمی کند و طلاقم نمی دهد به امید رحمت خدا بر این مشکلات صبر میکنم ا اما احساس میکنم که این کار کاری نیست که مورد رضایت خدا باشد، خدا میخواهد من باروجی آرام به عبادات و دین شناسی بپردازم عاجزانه از شما تقاضای کمک و دعای خیر دارم اگر میشود جواب مرا بصورت عمومی در پرسش و پاسخ ها قرار ندهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چرا عالم دینی خود را این‌قدر تنگ کرده‌اید که جایی برای دل‌سپردن و خوش‌بودن با همسرتان نگذاشته‌اید؟ رضایت خدا در آن است که در عین ایجاد فضای اُنس با خدا، فضای اُنس با همسرتان را در خود ایجاد کنید تا دارای شخصیتی گسترده باشید. انسان نباید عالَم دینی خود را طوری شکل دهد که به نحوی از نظر روحی ناقص شود و از لذات حلال خود را کنار بکشد، این کار موجب سرخوردگی می‌شود و پس از مدتی شوق عبادات و حضور در عبادات از بین می‌رود و فقط قالب عبادات می‌ماند و عادت ما به حفظ قالب عبادات. موفق باشید
1589
متن پرسش
سلام استاد من کتاب جوان و آشتی با خدا و فرزندم را خواندم حدیث عنوان بصری را گوش کردم و الان مباحث شرح جنود عقل و جهل را گوش می دهم آیا کارم درست است؟ 12 جلسه گوش کردم ولی خیلی متوجه نیستم برای خود سازی از چه کتابی باید شروع کرد با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بالاخره با همین دستوراتی که از طرف ائمه«علیهم‌السلام» به ما رسیده باید روح و روان خود را سر و سامان داد. موفق باشید
نمایش چاپی