بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2907
متن پرسش
سلام پرسشی خواندم دربارة خانم جوانی که در ارتباط جنسی با همسرش مشکل داشته و به فکر و خیالاتی مبتلاشده بود. شما او را توصیه فرموده بودید که کتاب «ادب کردن عقل و قلب و خیال» را بخواند، و به مشاوره هم مراجعه کند. یک راه دیگر هم خوب است؛ که کتاب «ازدواج» شهیدپاکنژاد را بخرد و به شوهرش بدهد بخواند، بلکه بهتر است هر دو با هم بخوانند، برای هر دو شان مفید است. ظاهراً کتابی به کاملی این کتاب در این باره وجود ندارد. یک بار یکی از دوستانم کتابی را در این باره توصیه کرد بخوانم، گفتم: اگر راست میگویی که کتاب مفیدی است، چند نکته از نکاتی که بلد نیستم را از این کتاب برایم بگو. گفت: نه، همه اش را بلدی، فقط از باب تذکر است. گفتم: میخواهی چند تا از نکات کتاب شهیدپاکنژاد را بگویم که بلد نیستی؟ بعد چند نکته در نحوة تحریک کردن خانمها به او گفتم، او با این که دو بچه داشت، خیلی تعجب کرد و گفت که تا آن موقع نمیدانسته! پیشنهادمیکنم اگر ایمیل آن خواهر محترم را دارید، این توصیه را از آن طریق برایش بفرستید، و اگر هم صلاح دانستید، میتوانید این سؤال را در سایت بگذارید؛ شاید هنوز به این سایت رجوع داشته باشد و این مطلب را بخواند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عیناً پیشنهاد فوق در معرض دید کابران محترم قرار می‌گیرد. موفق باشید
2906
متن پرسش
سؤال20: انسان به بعضی قضایا علم حصولی دارد مثل این که: «دیروز درد داشتم»، و به بعضی قضایا علم حضوری دارد مثل این که «الآن درد دارم». پس می‌شود انسان به یک قضیه علم حضوری داشته‌باشد بدون این که نظر به موضوع و محمولش داشته‌باشد. حال سؤال ما این است که: آیا مبادی یک فکر، لزوماً از جنس قضیه و تصدیق است (البته لابشرط نسبت به این که نظر به موضوع و محمولش بشود یا نشود)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که عرض شد مبادی اعم از آن‌که مبادی عقل نظری باشد، مثل امتناع اجتماع نقیضین و یا مبادی عقلی عملی باشد، مثل سیره‌ی انسانی که او را به عنوان مبادی پذیرفته‌ایم، در هر دو صورت آن مبادی یک تصدیق درونی و حضوری است و در این‌جا بحث موضوع و محمول معنا نمی‌دهد، هرچند از این به بعد می‌توان بر مینای آن‌چه در درون تصدیق کرده‌ایم – در عقل نظری و عملی – قضایایی را شکل دهیم و موضوع و محمول بسازیم و استدلال کنیم. ملاحظه کرده‌اید که ما مبنای عقل عملی را ابتداء و بالذات انسان معصوم می‌دانیم و در ذیل آن انسان، انسان‌هایی را که یک نحوه اتحاد با امامان دارند، می‌پذیریم. موفق باشید
2905
متن پرسش
سؤال19: ما قبول داریم که امام‌خمینی حکومتی بنا نهادند که دیگران خیلی که هنرکنند، باید آن حکومت را خوب حفظ کنند. و شاید اگر حضرت امام نبود، هیچ عالم دیگری نمی‌توانست چنین کاری کند؛ خصوصاً که آن انقلاب و سیرة امام در شکست‌دادن حکومت پهلوی از طریق به صحنه آوردن مردم با دست خالی و شهیدشدن آنها، بر خلاف عقل انسان‌های عادی، بلکه بر خلاف عقل اندیشمندان و عرفایی مثل شهیدمطهری و علامه طباطبائی بود، تا آنجا که آیت‌الله میانجی گفته‌بود: «امام‌خمینی به سیرة عقلا عمل نمی‌کند.»! البته الآن که انقلاب پیروز شده، ما همه بسادگی می‌پذیریم که آن استراتژی عاقلانه بوده. پس شاید بتوان گفت که حضرت امام در شکست‌دادن حکومت شاه، عقلی فوق حتی عقل علما و عرفا و فلاسفه و مفسرین داشته‌است. آری، ما قبول داریم که این انقلاب، بدون امام‌خمینی پیروزنمی‌شد. اما بحث بر سر این مطلب است که ما می‌خواهیم از طریق استدلالی عقلی که در صفحة 46 آمده، مقامی خاص را برای حضرت امام حتی در این زمان (بعد از رحلت‌شان) هم ثابت کنیم! لبّ استدلال شما در دلیل سوم این جمله است: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.»، طبق این استدلال، مصداق این استدلال در زمان حاضر باید فرد زنده‌ای باشد. پس این استدلال، نه تنها این مقام را برای حضرت امام در این دوران اثبات نمی‌کند، بلکه نفی هم می‌کند!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: لازمه‌ی هدایت الهی در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» فقه و فقهایی است که الفبای حیات دینی در زمان غیبت را در زمانی تدوین کند، حال در یک زمان شیخ طوسی این کار را می‌کند و سال‌ها آن فقاهت جوابگوست، و یک زمان صاحب جواهر به میدان می‌آید و فقه جواهری را شکل می‌دهد و با این‌که او رحلت می‌کند ولی سیره‌ی او زنده است و در دوران معاصر که نظام سیاسی جهان شکل خاصب به‌خود گرفت خداوند حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی» را پروراند که سال‌ها پس از رحلت او سیره‌ی او در صحنه خواهد ماند، پس از آن برهان لازم نمی‌‌آید نظر به شخص خاصی که زنده است بکنیم. عمده سنت پرورش فقیهی است که الفبای حیات دینی در زمان غیبت را تدوین کند، سایر فقها سال‌ها باید بر اساس آن الفبا و در آن جاده حرکت کنند. موفق باشید
2904
متن پرسش
سؤال18: شما در توضیح «دلیل اول‌تان در صفحة42»، در پاسخ به سؤال ما فرمودید که: «این روایت را هر طور تحلیل کنیم، به این نکته می‌رسیم که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مصداق کاملی از کسانی‌اند که در قرن حاضر در احیاء دین و برگرداندن دین به معنای اصلی‌اش نقش اساسی داشته‌اند.»، اما اشکال ما در دلیل اول شما این بود که: اولاً این روایت می‌گوید که مصداقش باید زنده باشد و لذا حضرت امام در این زمان نمی‌تواند مصداق آن روایت باشد، و ثانیاً این روایت می‌گوید که در هر زمانی مصادیقی دارد، ولی شما می‌خواهید بگویید: تنها مصداقش در این دوران حضرت امام است! شما این دو اشکال را چطور پاسخ می‌دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سیره‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک فرهنگی است که با نظر به افق‌های آینده از طرف خداوند بر قلب ایشان اشراق شده و در همین راستا می‌فرمایند: «این قرن، قرن نابودی ابر قدرت‌ها است». وقتی روایت می‌فرماید در هر قرنی عدولی به صحنه می‌آید که اسلام را از انحراف نجات می‌دهد، بیشتر به سیره‌ی او نظر دارد و لازم نیست در تمام قرن آن شخص زنده باشد. موفق باشید
2903
متن پرسش
سؤال17: کدامیک از دو گزینة زیر درست است؟ الف) هدف نهایی و غرض اصیل فکر غربی، «ارضای نفس اماره» است. آنگاه برای رسیدن به این هدف، باید بر طبیعت مسلط شد، اینجاست که هدف دیگری رخ می‌نماید به نام «تسلط بر طبیعت». پس «تسلط بر طبیعت»، غرض متوسط فکر غربی است، و غرض نهایی همان «ارضای نفس اماره» است. ب) غرض فکر غربی، فقط و فقط «ارضای نفس اماره» است. آنگاه در راستای رسیدن به این هدف، انسانِ دنباله‌روی نفس اماره می‌گردد و مبادیِ لازم را می‌یابد. یکی از مبادیِ لازم برای رسیدن به این هدف، این است که باید بر طبیعت مسلط شویم. پس «تسلط بر طبیعت» یکی از مبادی فکر غربی است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی در سؤال قبل روشن شد مبادی و غرض از همدیگر جدا نیستند دیگر فرقی بین گزینه‌ی اول و دوم نمی‌ماند تا در گزینه‌ی اول بگوییم تسلط بر طبیعت غرض متوسط فکر غربی است و در گزینه‌ی دوم بگوییم: یکی از مبادی لازم برای رسیدن به ارضای نفس امّاره، این است که باید بر طبیعت ملسط شویم. ملاحظه می‌کنید که مفهوم مبادی و غرض در این‌جا متفاوت است ولی مصداقاً یکی هستند. موفق باشید
2902
متن پرسش
سؤال16: در تدوین یک علم یا تمدن، اصالت با کدام است؟ مبادی یا غرض؟ یعنی کدامیک به دیگری جهت می‌دهد؟ کدامیک از دو گزینة زیر در این راستا صحیح است؟ الف) غرض اصالت دارد؛ یعنی اگر ما غرض خاصی را انتخاب کنیم، به دنبال آن غرض، مبادیِ متناسب با آن غرض را انتخاب می‌کنم؟ مثلاً اگر غرض‌مان از یک تمدن «ارضای نفس اماره» شد، آنگاه مبادی‌ای را به عنوان مبادی فکر خود انتخاب می‌کنیم که متناسب با آن غرض بوده بتواند تمدنی را تدوین کند که «نفس اماره»مان ارضاشود. ب) مبادی اصالت دارد؛ یعنی اگر مبادیِ خاصی را انتخاب کنیم، به‌ناچار با آن مبادی باید غرض خاصی را دنبال کنیم؟ مثلاً اگر مبادی خود را اینطور انتخاب کنیم که: «باید دنبال شهرت باشیم» و «باید رقبا را از میدان به در کنیم به هر قیمتی» و خلاصه این که «هوس‌هایمان را باید به هر قیمتی ارضاکنیم»، با این مبادی، مسلّماً غرض ما از تمدنی که می‌خواهیم ایجادکنیم، «ارضای نفس اماره» خواهدبود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مبادی به خودی خود میل و غرض انسان را نیز به‌وجود می‌آورد و در واقعیت دوچیز نیستند هرچند از نظر مفهوم دو مفهوم باشند. به عنوان مثال اگر مبادی ما شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» باشد و تفکر خود را مبتنی بر آن شخصیت شکل دهیم، به خودی خود میل رسیدن به آن شخصیت را مدّ نظر داریم و همه‌ی استدلال‌های خود را مبتنی بر رسیدن به آن شخصیت تنظیم می‌کنیم با این مبنا که آن استدلال‌ها از بدیهیات نظری فاصله نداشته باشند وگرنه مبادی ما خرافی خواهد بود. موفق باشید
2901
متن پرسش
با سلام سؤالات سری 12 و 13 و 14 را پاسخ نداده اید، ما منتظریم. از آنجا که شما فرمودید در هر بار تنها یک سؤال بفرستم، لذا زین پس به جای «سری» از واژة «سؤال» استفاده میکنم: سؤال15: آیا «لم‌یَرَ فیه غیرَ صوابٍ» به این معنی نیست که: «هر چیزی (در اقوال یا افعال) از او صادرشود، صواب و درست است.»؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- سؤالات 12 و 13 و 14 مشاهده نشد. جواب سؤال 15- بنده این طور می‌فهمم آن زعیمی را که خداوند برای اصلاح امور بندگانش انتخاب کند از همان جهت طوری او را مدد می‌نماید که غیر صواب از او صادر نشود. موفق باشید
2900
متن پرسش
عرض سلام و خداقوت خدمت استاد ارجمند اینجانب در سیر مطالعاتی خود به کتب ارزشمند شما برخوردم و از آنها استفاده های فراوان برده ام. در این راستا شدیدا به مباحث فلسفی چون معرفت نفس و حرکت جوهری علاقمند گشتم. اما هرچه به دنبال کتاب (معرفت النفس و الحشر) شما گشتم آن را نیافتم. من ساکن تهران هستم ، خواهش می کنم من را راهنمایی کنید. ضمنا خواهان معرفی کتاب های دیگری از شرح اسفار و کتب فلسفی والبته قابل فهم دیگر هستم. بی صبرانه منتظر راهنمایی شما می مانم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با انتشارات لب المیزان09138037964تماس بگیرید. موفق باشید
2897
متن پرسش
سلام در رابطه با قسمت دوم سوال2846 مگر همه فقط باید در جلسات شما باشند تا گوش و چشم و قلبشان جهت الهی بگیرد؟ مگر چه اشکالی دارد در جلساتی شرکت کنیم که مبنای فکری درستی دارند ولی جلسات شما نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم چرا از جمله‌ی من که عرض کرده‌ام« باید در جلساتی شرکت کنیم که موجب یاد خدا و یاد معادشود» برداشت کرده‌اید که باید در جلسات بنده شرکت نمایند. هدف بنده آن است که بتوانم افراد را به آثار علمایی مثل امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده و آیت الله محمد شجاعی و امثال این بزرگان آشنا کنم و مبنای سخنم هم روایت مشهور است که رسول خدا(ص) می‌فرمایند از حضرت عیسی«علیه‌السلام» پرسیدند: مَنْ نجالس؟ با چه کسی مرتبط باشیم و با او نشست و برخاست کنیم و حضرت عیسی«علیه‌السلام» فرمودند: «.مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُه‏.». کسى که دیدنش خدا را بیاد شما آورد، و سخن او در علم و دانشتان بیافزاید، و عمل و کردارش شما را خواهان آخرت و سراى دیگر گرداند موفق باشید
2894
متن پرسش
سلام علیکم تعریف عشق چیست؟ چرا بعضی عاشق می شوند و بعضی نمی شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عشق تعریف بردار نیست. نمی‌دانم چرا بعضی عاشق می شوند و بعضی نمی شوند. موفق باشید
2893
متن پرسش
سلام علیکم در پاسخ به سوالی پیرامون تصادف یکی از اتوبوسهای راهیان نور اینگونه فرموده اید که (چون تقدیر الهی برای آن جوانان آن بوده که به عالم دیگر منتقل شوند خداوند در این مسیر قرارشان داد که به این صورت کار انجام گیرد) از این جواب اینطور برداشت می شود که وقت رفتن اینها بوده و به هر حال از این دنیا می رفتند. در نکته پنجم کتاب ده نکته از معرفت النفس در تقسیم بندی انواع مرگ،یک نوع را مرگ غیر طبیعی نامیده ایدو فرموده اید(ممکن است نفس از ابزار بدن استفاده کامل نکرده و هنوز بر بدن خود نظر دارد ولی بدن انچنان خراب شده که دیگر نمی تواند برای نفس مفید باشد...)سوال بنده اینجاست شاید وقت رفتن این دوستان نبوده ولی به جهت تصادف انچنان بدنشان از بین رفته که دیگر به کار نفس نیامده. اصلا ایا ملاکی برای این قضیه وجود دارد تا فرق اجل حتمی را با اینگونه موارد متوجه شویم.
متن پاسخ
اسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت بفرمایید که باید بین نگاه فلسفی به مرگ با نگاهی که دین به ما می‌دهد فرق بگذاریم. در مباحث فلسفی سخن در آن است که وقتی مرگ واقع می‌شود آن مرگ یا به صورتی طبیعی با به فعلیت‌رسیدن استعدادها انجام می‌شود و یا به صورتی غیر طبیعی واقع می‌شود، ولی دین روشن می‌کند راز تحقق مرگ برای انسان‌ها به صورت طبیعی و یا غیر طبیعی چیست و بحث تقدیر الهی به میان می‌آید، که در کتاب «خویشتن پنهان» به بحث دوم نیز پرداخته شده. موفق باشید
2892
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز در مباحث کربلا فرمودید که جریانی که به اهداف خود نرسد پیروز نیست. سوال من این است که آیا بعد از ریخته شدن خون مطهر امام معصوم وحجت خدا آیا امت اسلام به راه اصلی خود بازگشت؟ امتی که چند سال بعد در مدینه مردم به بیرون شهر رفتند برای استقبال از یک رقاصه فاحشه آیا این نابود شدن اهداف قیام کربلا نبود؟ حکومت بین امیه در سال بعد از کربلا فاجعه حره را درست کرد پس ضربه خون مطهر امام به حکومت بنی امیه چه بود؟ یعنی اثر این خون مطهر در روشنی امت اسلام چه بود؟ اگر می فرمایید بالاخره حکومت بنی امیه نابود شد خوب این رسم هر حکومت غیر حقی است با روشی که یزید پیش گرفته بود حتما این حکومت نابود می شد شاید کمی دیرتر ولی بالاخره نابودی اش حتمی بود چه نیاز به این کشتار وحشتناک وواقعه تلخ وجانسوز بوده است حتی اگر یزید مثل معاویه هم حکومت می کرد باز هم نابود می شد ولی شاید کمی دیرتر من مانده ام خون یک انسان مومن هم ریخته شدنش برای یک هدف عالی باید باشد چه رسد به خون مطهر امام معصوم وفرزندان مظلومش. دقیقا همین سوال را درباره خون پاک ومطهر ومظلوم شهدای دفاع مقدس هم دارم آیا این خونها به هدف رسیدند؟ آیا هدف آنها نعوذ بالله افتضاحههایی بود که در دوران اصلاحات به وجود آمده بود ویا در دوران سازندگی به اهداف خون شهدا رسیدیم؟ نعوذ بالله که این گند جریانات را هدف مقدس شهدا بدانیم یا این بی اخلاقی بی سابقه ای که الان در کشور هست نتیجه خون شهداست؟ این همه حمله کردن به شخصیتهای بلند کشور و..... استاد نتیجه خون شهیدان مظلوم ما وآه مادرانشان کجای این مملکت است؟ اگر حفظ اصل نظام را می گویید نمی توانم قبول کنم چرا که خیلی از بزرگترهای کشور از آرمانهای امام وانقلاب ورهبری دور شدند برای چندین هزار نفر شهید هدف خیلی والایی باید بیان کنید وباید هم به آن رسیده باشیم والا بعد از این همه مدت اگر به اهداف خون شهیدانمان نرسیده باشیم باید گفت متأسفانه خونشان پایمال شده وخداوند هم از سر ما نمی گذرد وخدایی ناکرده ما را از نعمت بزرگ این انقلاب محروم خواهد کرد. همچنین در مورد فضای فرهنگی کشور وهمینطور فضای فرهنگی بعد از کربلا که هم وضعیت حجاب بد جور بوده وهم گرایشات مردم ضعیف شده بوده وهم حاکمان به دنبال زراندوزی بودند وتشنه قدرت بودند آیا اثر خون شهید در این عرصه ها نباید نمودار شود یا اینکه باید نمودار شود ولی اگر هم پیدا نشد ضربه ای به هدف خون شهید نمی زند که این هم مقوله ای است که توضیح حضرتعالی را می طلبد. از راهنمایی شما بسیار ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید که مسیر جهان اسلام پس از مدتی به سوی امام صادق«علیه‌السلام» معطوف شد به طوری‌که چهارهزار دانشمند که اکثراً از اهل سنت بودند به شاگردی امام باقر و امام صادق«علیهماالسلام» حاضر شدند و همه‌ی چهار فقیه اصلی اهل سنت مستقیم و غیر مستقیم از شاگردان امام صادق«علیه‌السلام» هستند. این است معنای تغییر جهتی که امام حسین(ع) در صدد آن بودند. در مورد دفاع مقدس متوجه باشید امروز عزت نظام اسلامی مرهون استقامت شهداء و خانواده‌ی آن‌ها است. به کلیت نظام اسلامی بنگرید که چگونه مردم مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» را پذیرفته‌اند و جمهوری اسلامی در شرایطی است که در حال ساقط‌کردن امپراطوری آمریکا است. نتایج کار در آینده‌ای نه‌چندان دور ظاهر می‌شود، وقتی دشمن استکباری توان خود را برای ادامه‌ی تبلیغات فاسدش از دست داد. ما باید با برخورد ریشه‌ای با غرب، تخم فساد را بخشکانیم. فکر می‌کنم در مورد برکات نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» مطالبی را به‌دست آورید. موفق باشید
2888
متن پرسش
سلام علیکم.میخواستم راجع به حب وبغض فی الله منابعی برای تحقیق معرفی بفرمایید ودرصورت امکان درباره ی این بحث که بحث مهمی هم هست اجمالا توضیحی بفرمایید . ازاینکه برای پاسخ به پرسشهاوقت میگذرارید بسیار ممنونم .دعاگویتان هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بغض فی الله همان «تبری» است، زیرا انسانی که نور الهی را احساس کرد از هر جریانی که مانع تجلی آن نور به جامعه شود متنفر است. در همین راستا حبّ به اهل البیت«علیهم‌السلام» و بغض بر دشمنانشان مطرح است. کتاب‌هایی که بحث «تولی» و «تبری» و حبّ به اهل‌البیت و بغض به دشمنان آن‌ها را مطرح می‌کنند، می‌توانند مطالبی در اخیارتان بگذارد. موفق باشید
2886
متن پرسش
اقای ابراهیم فیاض در مصاحبه ای در پاسخ به این سؤال که آیا سروش را به نوعی می‌توان ادامه مطهری دانست می‌گویند‌: «بله، ادامه کارهای آخر آقای مطهری است. من زمانی که قبض و بسط تئوریک یک شریعت را پیش خود آقای سروش می‌خواندم به این نتیجه رسیدم که مباحث آن ادامه همان «اسلام و مقتضیات زمان» آقای مطهری است» نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر نمی کنم حرف درستی باشد، زیرا تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت نظر به نتایج علم مدرن دارد و معتقد است شریعت باید خود را با داده‌های علم مدرن منطبق کند، در حالی‌که مرحوم شهید مطهری در کتاب «اسلام و مقتضیات زمانه» نظر به حقیقت دارند و معتقد اند در ذیل حقیقت باید شرایط زمانه را در نظر گرفت و این دو نگاه تفاوت اساسی دارند. موفق باشید
2883
متن پرسش
با سلام هوالباطن مفتاحی بر: منطق علم دینی در دوران گذار تطور تاریخ در اعصار و قرون متفاوت، مُظهر مبنای عمل ارادی انسان¬ها درجهت تداوم حیات فردی¬-اجتماعی و تأثیر مادیت و معنویت در آن بوده است. نوع هستی شناسی و بر اساس آن مبنای عمل ارادی انسان¬ها در ساحت تمدنی در ابعاد مختلف ظاهر گشته و نظام¬های متفاوتی از زندگی فردی و اجتماعی را بنیان نهاده است. نظام اجتماعی- ¬فردی غرب "پیشاسقراطی" را در مبنای اسطوره¬مداری، و پساسقراطی را باید بر اساس "کاسموسانتریسم" ارسطویی به تحلیل نشست. امتداد هستی¬شناسی حاکم بر غرب در نگرش¬های "راسیونالیسم" ، "آمپریسم" و "هرمنوتیک" ، ظهور تمدنی خود در نوع پاسخ گویی به نیازهای بشری در این نظام اجتماعی را نشان می¬دهد. بر این اساس نیز علم در ساحت تمدنی معنا شده و بر اساس نوع هستی شناسی غربی به پاسخ نیازهای بشری می¬پردازد. ساحت علم غربی نه در "اشراق" بلکه در عقل خودبنیاد معنا یافته و نیازهای بشر نه در ماوراءالطبیعه بلکه در مادیت ایجاد می¬گردد و پاسخ می¬یابد. از این منظر است که تحلیل بنیاد علوم بالاخص علوم انسانی در تساوق مفهومی با "ساینس" قابل فهم می¬گردد چراکه متدولوژی شناخت "سوبژه" همان روش تجربی است که براین اساس در علوم مختلف ریشه دوانده و با نگاهی فراتر حتی ریشه¬شناسی کلمه علم را هم در خود معنا کرده است. بر این بنیاد، عقل خودبنیاد محور ساخت علوم در عصر خردگرایی می¬گردد و این اندیشه توسط فلاسفه¬ایی چون کانت و هگل به نهایت خود می¬رسد. در مقابل و بر اساس هستی¬شناسی ماوراءالطبیعه محور، نظامات اجتماعی در قرون گذشته به گونه¬های متفاوتی در بنیاد خود با نظام مادی محور ایجاد گردیده است. تمدن کلیسایی در عصر به غلط مرسوم قرون وسطی و تمدن¬های شرقی از ماکاها تا مایاها از قلب اروپای امروزی تا شرق چین در اعصار و قرون مختلف شکل گرفته است؛ تمدن¬هایی که نظام اجتماعی آنها نه بر پایه¬ی عقل خودبنیاد که بر اساس جهان پدیداری اشراقی انتظام یافته و ظهورات دانش تمدنی خود را بر اساس این نوع از هستی شناسی بنیادنهاده بوده است. برای درک عمیق تفاوت ذکر شده دقت نظر در پزشکی غربی در سده¬های اخیر و طب سنتی در چین و ژاپن و ایران می¬تواند محل تأمل بسیار مناسبی باشد. از این روست که باید مبانی اندیشه¬ایی تمدن¬ها را مورد مداقه قرار داد تا از این رهگذر بتوان روش شناسی علم مبتنی بر پایه اندیشه¬ایی آن را تحلیل و به ساحت تولید رساند. بر این اساس اینک باید به گونه¬ایی دیگر سخن به میان آورد. سخن از منطق علم دینی در دوران گذار مجالی است برای "پرداخت تمدنی به انقلاب اسلامی در ساحت علوم برای پاسخ به نیازهای بشری" ، از همین روست که مفاهیم متعددی در این عنوان چنان گردهم آمده که برپایه¬ی "خودآگاهی" ما، به "التقاط تمدنی" و براساس "ناخودآگاهی" ما نسبت به این مفاهیم، به "تضاد تمدنی" خواهیم رسید. آیا از اساس مفهوم علم دینی در دوران گذار معنا دارد؟ مگر ماهیت علم دینی مُتِطَور است که نوعی از آن در دوران گذار و نوع دیگر آن در دوران ظهور معنا داشته باشد؟ اگر مفهوم منبعث از ترکیب علم دینی در دوران گذار با مفهوم منبعث از علم دینی در دوران ظهور متفاوت است بازگشت این تفاوت به چه مبنایی است و چه تأثیری در روش¬شناسی علم دینی در دوران گذار و ظهور خواهد داشت؟ نسبت علم دینی در دوران گذار با تمدن پاسخگو به نیازهای بشری در "اکنونی تاریخ" چیست؟ آیا علم دینی در دوران گذار برای خود نسبتی با علوم غربی تعریف می¬نماید؟ آیا این نسبت بر پایه "مبانی بنیادین" تعریف می¬گردد یا برپایه "مبانی کارکردی" ؟ تعریف این رابطه بر هر یک از این مبانی چه تاثیری در روش¬شناسی علم دینی در دوران گذار خواهد داشت؟ آیا تعریف این نسبت بر اساس مبانی کارکردی به معنای پذیرش "امکان اندیشه¬ایی" علم غربی بی هیچ کم و کاستی است؟ شکست امکان اندیشه¬ایی غربی به چه معناست و از چه طریق حاصل می¬گردد؟ علم دینی در دوران گذار باید پاسخگوی چه ساحتی از نیازهای بشری باشد و بر این اساس در کدام ساحت تمدنی انقلاب اسلامی شکل خواهد گرفت؟ علم دینی در دوران ظهور پاسخگوی چه ساحتی از نیازهای بشری است و بر این اساس در چه ساحتی از تمدن مهدوی شکل خواهد گرفت؟ نسبت علم دینی در دوران گذار و دوران ظهور چیست؟ تفاوت بنیادین علم دین دینی در دوران گذار و علم دینی در دوران ظهور در نسبت خود با علم غربی چیست؟ تمدن مبتنی بر علم دینی در دوران گذار چه تفاوتی با تمدن مبتنی بر علم دینی در دوران ظهور دارد؟ آیا نمی¬توان این تفاوت را اصلی¬ترین تفاوت تمدن انقلاب -اسلامی با تمدن مهدوی دانست؟ و هزاران سوال دیگری از این دست که می¬تواند زمینه ساز فهم ما از چرایی، چیستی و چگونگی علم دینی در دوران گذار و تمدن مهدوی باشد. پرداخت به چنین سوالاتی در گام اول ما را به نگرش¬هایی خواهد رساند که روش شناسی تولید علم در دوران گذار را برای ما به تصویر خواهد کشاند. از علم در مبانی دینی ما تعبیر به نور گشته است و در کلام حکیمان قدیم علم از جنبه¬ی اشراق گونه¬ی آن مورد بحث بوده است. علم ریشه در "حقیقت عالَم" داشته و نه ریشه در "واقعیت آن" ؛ لذا عالِم نیز سعی در وصول به حقیقت عالَم داشته و در "صیرورت" از مقامی به مقام بَعد عالِم تر و عالِم تر می¬گشته است. کشف حقیقت نیز بر اساس "عقل سلیم" فراهم می-گردیده است و حقیقت عالم متصل به منبع لایزال الهی و فهم آن مستلزم صیرورت در این حقیقت شناخته می¬شده است. اوضاع در عصرد خردگرایی در غرب به گونه¬ایی دیگر مقدر شد چراکه علم در عصرخردگرایی به معنای کشف واقعیت "فروکاسته" گردید و روش آن نیز بر اساس عقل خودبنیاد به روش تجربی تقلیل یافت. بر این اساس نیازهای بشری از مختصات تعریفی جدیدی شکل یافت و حوزه¬ی نیازهای بشری نیز به نیازهای مادی مُتعیِّن گشت و علم برای پاسخگویی به این نیازها به خدمت گرفته شد. تحلیل چیستی ادراکات فرامادی نیز به مرور زمان کاشفیت خود را از دست داد لذا در نهایت به اداراکات شخصی که می¬توانست از جایگاه یک تجربه خیال گونه بهره¬مند باشد فراتر نرفت. در عصر خردگرایی دیگر انسان مانده بود و عقل خود بنیاد و نیازهای مادی و سوال از چگونگی پاسخ به این نیازها براساس عقل خود بنیاد خود. اومانیسم در بنیاد تفکری به ثبات رسیده بود و برای ظهور تمدنی خود باید پاسخگوی نیازهای بشری می¬شد؛ لذا روش تجربی متناسب¬ترین و شاید روش حصری ساخت علومی بود که بتواند نیازهای بشری در این مختصات فکری را پاسخ¬گو باشد. شاهدیم که بر این مبنا دستآوردهای انسان خودبنیاد در قرون 18 و 19 چه تفاوت بنیادینی با دستآوردهای تمدن بشری تا آن زمان دارد. در اکنونی تاریخ هرچند که هنوز امتداد سنت فلسفی عصر روشنگری بر ساحت جامعه در حال تلألوء است اما مبانی اندیشه¬ایی حاکم غرب در حال تغییر بنیادین است. این تغییر در درون نظام فلسفی غرب به سمت اضمحلال انسانیت در صیرورت است چرا که ماهیت این صیرورت، حرکت از اومانیسم به سمت سیطنیسم برپایه¬ی "نفس¬گرایی" ، و در خارج از نظام فلسفی غرب با خودآگاهی ایجاد شده توسط انقلاب اسلامی «انقلاب اسلامی انفجار نور بود» ماهیت این صیرورت حرکت از خودبنیادی به سمت "الله بنیادی" است. آیا می¬توان در این صیرورت از خود به الله نیازهای بشری را بی-پاسخ گذاشت؟ علم متناسب برای پاسخ گویی به این نیازها در هر مرتبه¬ی صیرورتی چیست؟ آیا بی¬ساخت این علم مشکک می¬توان ساحت تمدنی تحت "اقتدار" تفکر انقلاب اسلامی را به ساحت تمدنی مظهر تفکر انقلاب اسلامی رساند؟ نوع پاسخ به این سوال است که گام دوم از چگونگی منطق علم دینی در دوران گذار را بر ما مکشوف کرده و ما را در ورطه¬ "التقاط تمدنی" قرار خواهد داد.«هَذاتَمامُ¬مَایقال¬فی¬هَذاالمقام¬فَتمّ¬البَحثُ¬فَتأَمّل¬ایَّهاالعزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که نمی‌توانستیم بگوییم با نظر به مهدویت و ظهور امام معصوم، نمی‌توان ولایت فقیه را به عنوان دوران گذار پذیرفت – همان دام تئوریک که حجتیه‌ای‌ها در آن افتادند- نمی‌توان نسبت به عبور از فرهنگ مدرنیته به فرهنگ مهدویت از نگاه فرایندی غافل بود. عاقلانه‌ترین کار آن بود که در دوران غیبت، با نظر به حاکمیت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نظام ولایت فقیه را به‌وجود آورد، نمی‌توان گفت چون حقیقت چیز مشخصی است گذار از ظلمات غرب به سوی تمدن اسلامی، یک نوع التقاط تمدنی است، زیرا مقصد مشخص است و در این راستا هیچ وجهی از وجوه فرهنگ خودبنیاد غرب به رسمیت شناخته نمی شود تا التقاط تمدنی پیش آید. دوران گذار چیزی شبیه سلوک یک سالک است که با نظر به حقیقتی که یافته است سعی می‌کند اخلاق و رفتار و اطراف خود را هرچه بیشتر آماده کند تا زمینه‌ی تجلی نور توحید بیش از پیش فراهم گردد. زیرا شناخت حقیقت با تحقق آن در زمین و زمان فرق دارد، به همین جهت موضوع تعلیم و تربیت مطرح است تا با تعلیم، چشم‌ها به سوی حقیقت معطوف گردد و با تربیت شرایط را برای ظهور آن حقیقت در حرکات و سکنات فراهم کنیم. آیا در سیره‌ی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در صدر اسلام تدبر ننموده‌اید که چگونه چند سال دعوت خود را علنی نکرد – هرچند از ابتدا نظر به حقیقت داشت – و آیا احکام حرمت شراب و ربا را به مرور در جامعه پیاده ننمود؟ آیا می‌توان گفت چون پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در فرهنگ جاهلیت علناً شراب و ربا را حرام ننمود گرفتار «التقاط تمدنی» بوده و محکوم به «تضاد تمدنی» است؟ عذر می‌خواهم که به جهت محدودیت مجال، مطلب را به صورت مختصر جواب دادم ولی تأمل بفرمایید که در دوران گذاری که ما می‌گوییم هیچ فروکاستنی نسبت به حقیقتی که مدّ نظر داریم پیش نیامده و همواره بر همان اهداف اصلی که انقلاب بر آن تأکید دارد، تأکید می‌کنیم. حکمت در آن است که بدانیم باید از روح غرب‌زدگی عبور کرد و از این جهت می‌توان روش خود را با روش طالبانی متفاوت دانست، زیرا روح طالبانی در عین آن‌که به زعم خود می‌خواهد ولایت الهی را حاکم کند متوجه فرهنگ گذار نیست و لذا صرف نظر از اهداف منحرف آن گروه، روش آن‌ها نیز روشی است انحرافی. پس می‌توان گفت ماهیت علم دینی متطور نیست ولی تحقق آن در زندگی احتیاج به زمان دارد و یک فرایند را می‌طلبد بدون آن‌که لازم باشد علم دینی با علم غربی ترکیب گردد یا مثل بعضی – مثل دولت سازندگی – به تصور آن‌که رسیدن به اهداف عالیه ممکن نیست تسلیم علم کارکردی غربی شویم. موفق باشید
2882
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی استاد من بر سر یک دو راهی مانده ام! من کتاب ادب خیال و عقل و قلب رو که می خوندم رسیدم به قسمتی که شما کتابهای امام رو معرفی کردید(آداب الصلوة و...). بنده طبق سیر مطالعاتی که گفتید کتابهای آشتی با خدا، ده نکته از معرفت النفس، از برهان تا عرفان و همچنین کتاب معاد را تا ترک 14 مطالعه و کوش داده ام. با توجه به توصیفاتی که شما در کتاب ادب خیال از امام خمینی و علامه طباطبایی و امثالهم بیان کرده اید می خواستم ازتون بپرسم که آیا میتونم از این به بعد کتابهایی که از امام معرفی کرده اید رو بخونم یا اینکه طبق سیر مطالعاتی پیش بروم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از کتاب «معاد» إن‌شاءالله می‌توانید کتاب «آداب‌الصلواة» را کار کنید و بعد از آن کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» إن‌شاءالله می‌توانید تفسیر المیزان را کار کنید. موفق باشید
2881
متن پرسش
با سلام تفاوت غریزه وفطرت چیست؟آیا غریزه جزیی از فطرت می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فطرت و غریزه دو نوع گرایش‌اند در انسان که انسان در وجود آن‌ها نقشی ندارد و به همین جهت به آن‌ها فطری یا غریزی می‌گویند. منتها جهت گرایش‌های فطری به سوی موضوعات روحی و پایدار است ولی گرایش‌های غریزی به سوی موضوعات جسمانی است. وظیفه‌ی ما است که گرایش‌های فطری و غریزی خود را از طریق شریعت الهی جهت‌دهی کنیم. موفق باشید
2880
متن پرسش
با سلام. آیا در اسلام و سیره معصومین، مواردی در حوزه مدیریت سرمایه مالی وجود دارد که بتوان آنها را در زندگی امروز به کار برد؟ مثلا از آن موارد بتوان چگونگی تعامل با بانک، خرید طلا، خرید ملک، حسابداری شخصی و ... را مشخص کرد. احساس می کنم اینکه در زندگی یک سیستم حسابداری شخصی ندارم از طرفی خوب است که درگیر نمی شوم و از طرف دیگر بد است آنچنان مدیریتی روی سرمایه های مالی خود ندارم و به تبع آن نمی توانم برنامه ریزی خاصی برای آن انجام دهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خوب است که انسان در مورد سرمایه‌اش مدیریت داشته باشد و نگذارد سرمایه‌اش بی‌حاصل بماند ولی باید طوری سرمایه را فعّال کرد و به کار گرفت که گرفتار ربا نشویم. موفق باشید
2879
متن پرسش
با سلام. 1- بنده به عنوان یک مهندس در حال حاضر بالاجبار می بایست در محیطهای خصوصی کار کنم که رعایت حدود محرم و نامحرم نمی شود و مثلا منشی و دیگر کارکنان شرکت با آرایشهای شدید وارد فضای کار می شود. البته خود بنده بسیار رعایت می کنم ولی می خواستم بدانم نفس حضور در این فضا چگونه است؟ 2- حال فرض کنید بنده خواستار آن باشم که برای خود شرکتی تشکیل بدهم و کارکنانی جذب کنم، آیا در هنگام جذب افراد یا شرکا باید انطباق تفکر دینی آنها را هم در تصمیم گیریهاش لحاظ کنم یا همینکه معاند دین و نظام نباشند و یا ظاهر نامناسبی نداشته باشند برای همکاری یا شراکت کافی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این سؤال را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
2877
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته.با آرزوی احوالات خوب برای شما و دوستداران شما.سوالم این است که مثلا اگر ما داریم به حوزه علامه مجلسی یا سر درس شما حاضر می شویم کسی اعم از همسایه یا پدر و مادر یا خواهر و برادر از ما بپرسد که آیا به کتابخانه می روی؟_چون اکثرا من آنجا می روم_و از آنجایی که من قبلا به آنها می گفتم اما موجب دلسردیم می شدند حالا نخواهم در جریان باشند بگویم آره.آیا دروغ محض است یا دروغ مصلحتی؟راستگویی که باعث شود دیگران بیش از حد در امرمان دخالت ورزند آیا صحیح است؟تا چه حد به سوالاتی که اطرافیان از ما می پرسند موظفیم پاسخ صحیح بدهیم؟متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از آن‌جایی که ما موظف نیستیم همه‌ی مطلب را بگوییم می‌توانید توریه کنید و ذهن خود را جای دیگر ببرید و بر آن اساس جواب دهید. موفق باشید
2876
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی.با عرض معذرت از مزاحمت.می خواستم بدانم در امر ازدواج استخاره بزنیم یا خیر؟ در صورت مثبت بودن جواب چه موقع بزنیم،قبل از خواستگاری یا قبل از عقد؟چه معیارهایی را مد نظر بگیریم؟چه سوالاتی از طرف مقابل بپرسیم؟دوران نامزدی اصلا از نظر اسلام صحیح است؟تا چه اندازه فاصله و زمان اختصاص دادن برای امر ازدواج خوب است؟در کل برایم مبهم است که باید چه کنیم و چه مسائلی را رعایت کنیم که مورد رضایت پروردگار باشیم؟با تشکر.من الله توفیق.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید بروید همدیگر را ببینید و اگر پسندیدید با همدیگر در رابطه با دین و انقلاب و رهبری و ولایت فقیه از یک طرف و نسبت به زندگی و اهدافی که دارید از طرف دیگر صحبت کنید اگر افکارتان به همدیگر نزدیک بود و خانواده‌ها هم همدیگر را تا حدّی درک کردند، توکل کنید به خدا و نه جایی برای دوره‌ی نامزدی می‌ماند و نه جایی برای استخاره. موفق باشید
2875
متن پرسش
باسلام، از اینکه وقت شما را می گیرم پوزش می طلبم. 1.در محرم الحرام چه اعمالی را انجام دهیم؟ 2.آیا برای طلاب در کنار درس خواندن سیر مطالعاتی داشتن ضروری است با دلیل بیان بفرمائید؟ 3.شما فرموده اید که بعضی از کتابهای شما را باید مباحثه کرد اگر هم مباحثه نبود به چه صورت پیگیری کنیم که جای مباحثه را بگیرد؟ 4.چگونه پی ببریم که راه و روش افراد حق است؟ 5.آیا اراده محصول میل است توضیح دهید؟ 6.آیا هر عاقلی عالم است؟ آیا می توانیم بگوئیم:هر عاقلی عالم است،ولی هر عالمی عاقل نیست، در نتیجه کسی که علم ندارد عاقل نیست؟ 7.اینکه امام خمینی فرمودند اگر تهذیب نباشد علم توحید هم فایده ندارد آیا علم توحید انسان را به تهذیب نمی کشاند توضیح بفرمائید؟ 8-منظور از علم که در روایات آمده آیا همان سه علم حقیقی است که پیامبر فرمودن یا به علوم روز دانشگاهی و حوزوی هم اطلاق می شود؟ 9-برای مثال شما سیر کتبهای معرفت نفس خودتان را دادید آیا ایراد ندارد بعد از سیر خودتان کتب دیگری که با انتخاب خود شما از بزرگان در مورد معرفت نفس نوشته اند خواند؟ 10.در کنار مباحث شما که طبق همان سیری که دادید جلو می رویم آیا می شود سخنرانی های بزرگان دیگر را گوش کنیم در صورت جواب مثبت بنده 21سال دارم و طلبه هستم پایه 4و در سیر معرفت نفس شما کار می کنم آیا چه سخنرانی ای را گوش دهم و لازم است کتب دیگر معرفت نفس از بزرگانی که نوشته اند را بخوانم کدام کتابها را بخوانم؟ 11.نظر شما در مورد استاد حسن عرفان چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- ماه محرم‌الحرام فرصتی است تا یک طلبه و حتی غیر طلبه جریان تاریخی کربلا را بررسی کند و فضایی را که حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» اقدام به چنین نهضتی کردند را بشناسد. کتاب «حماسه‌ی حسینی» از شهید مطهری شروع خوبی است همچنان که کتاب « بررسی تاریخ عاشورا » از آقای ابراهیم آیتی می‌تواند درکنار کتاب پس از پنجاه سال از دکتر شهیدی شروع خوبی باشد 2- وظیفه‌ی اصلی یک طلبه تأمل کامل بر روی دروس رسمی حوزه است، اگر فرصت پیدا کرد معلوم است که باید به جای مطالعات پراکنده یک سیری را دنبال کند که معلوم باشد هدف او از مطالعه‌ی کتاب‌ها چه‌چیز است و چه‌چیزی را باید دنبال کند 3- سعی بفرمایید نکات اصلی را یادداشت کنید و یادداشت‌های خود را نگه‌دارید 4- امروز ملاک ما باید سخنان و سیره‌ی رهبری انقلاب باشد 5- مسلّم انسان یک عملی را تصور می‌کند و چنانچه به انجام آن عمل گرایش پیدا کرد، اراده می‌کند تا آن عمل را انجام دهد. پس می‌توان گفت: اراده محصول میل است و اگر آن میل مطابق معارف الهی باشد، اراده‌ای الهی و مقدس است وگرنه، نه 6- آری هر عاقلی عالم است ولی علم به معنای علوم رسمی نیست. رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» عقل کامل‌اند و به تمام معنا عالم‌اند ولی در عین حال اُمّی بودند 7- علم توحید به معنای علم حصولی به یگانگی خدا به تنهایی به کار نمی‌آید ولی اگر قلب انسان از حجاب‌ها و آلودگی‌ها پاک بود وقتی نظر به یگانگی خدا کرد، نور حضرت حق بر قلب او جلوه می‌کند 8- فکر نمی‌کنم علمی که در روایات مطرح است ربطی به علوم رسمی داشته باشد 9- حتماً باید در موضوعاتی که می‌خواهیم تحقیق کنیم از علماء آن موضوع استفاده کنیم و به یک نظر بسنده نکرد 10- رویهم‌رفته مطالعه‌ی کتاب‌های علمایی مثل امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و علامه طباطبایی و شهید مطهری و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده و آیت‌الله محمدشجاعی و امثال این بزرگان، نیاز ما است 11- ایشان را نمی‌شناسم. موفق باشید
2874
متن پرسش
آیا راست است که هنگامی که حضرت محمد (ص) دست حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین بالا برد آنقدر حضرت محمد(ص) دست اورا بالا برده که حضرت علی(ع) مجبور شده است روی نوک پاهایش بایستد.حال آیا این گفته صحیح است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده اطلاع دارم همین قدر است که آنقدر رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» دست مبارک حضرت علی«علیه‌السلام» را بالا بردند که سفیدی زیر بغل‌شان پیدا شد(چون پیراهن های عربی در آن محل شکاف مخصوصی دارد). موفق باشید
2873
متن پرسش
با سلام آیا اجنه مجردند - تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تجردشان در حدّ تجرد مثالی است و نه تجرد عقلی. موفق باشید
2871
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار در کتاب شرح ده نکته - شرح معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی فرمودید نفس راهرو نیست راه است پس راهرو کیست و همچنین آیا طی الارض با جسم انجام می شود یا با روح انجام می شود . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نفس راه است و راهرو نیز خود انسان است که در خود سیر می‌کند و به همین جهت نفس در سلوک خود شدت می‌یابد. طی‌الأرض با جسم و روح انجام می‌گیرد ولی جسمی لطیف‌تر از جسم مادی. موفق باشید
نمایش چاپی