سلام ببخشید وقتی به ابدیت فکر میکنم احساس خوبی ندارم میگم من مرد این راه نیستم کاش اصلا نبودم چرا این بار سنگین راقبول کردم غیر از مباحث معرفت نفس چگونه میتونم مفهوم ابدیت را درک کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله با دنبالکردن بحث کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن، جهانی گشوده در هم اکنونِ خود برایتان گشوده میشود تا آنجایی که زیبایی زندگی را تا ابدیت احساس میکنید. موفق باشید
با سلام! نفس انسان در مقام ذات فقط ذات است.اما در مقام ظهور ،(شنوایی ، بینایی و...) میشود. حال آیا درباره خدا میتوان گفت که در مرتبه ذات، فقط ذات است.اما همین ذات ظهور میکند که میشود ،(علم، قدرت، حی)؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره همان ذات است که در اسماء حسنا جلوه میکند. موفق باشید
با سلام! شما در برهان صدیقین میفرمایید که:«عين وجود» تمام كمالات را دارد، يعني عين علم است، عين حيات است، عين قدرت است و ... سوال: آیا عین وجود ، تمام مراتب و درجات ،علم را دارا میباشد. مثلاً درجات علم یک دانش آموز ، لیسانس ، دکترا ، پرفسوری ، علم امام معصوم ع را داراست ؟(فرض را بر این گذاشتم که منظورم علم حقیقی باشد) با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان فکر کنید آیا میشود هر علم که علم به معنی حقیقی باشد، عین کمال از آن خالی باشد؟ موفق باشید
سلام خدمت استاد نظرتان راجع به این متن آقای تاجزاده چیست ؟؟ به نظرم بیراه نمیگویند و عملا در بن بست گیر افتادیم وضعیت فرهنگی ج.ا به هیچ وجه خوب نیست اکثرا الان ریزش رخ میدهد تا رویش به دلایل مختلف از اقتصادی و ..گرفته تا آمدن دولت جدید هم بسیاری از امیدمان را نا امید کرد 📝📝📝در ستایش جنبش مهسا 🎙️مصطفی تاجزاده 🔴گزیدهای از گفتوگوهای زندان ✅من در انفرادی زندان سپاه متوجه راهافتادن جنبش شدم. تقریبا دو هفته بعد از فوت دلخراش مهسا (ژینا) امینی، با شنیدن سروصدا و شعارهایی متوجه شدم مسئلهای رخ داده است. اما از نگهبانان که جویا میشدم چه اتفاقی افتاده؟ جوابهای نامربوط میدادند. ✅باور نمیکردم که در چنین مدت کوتاهی، بتوان حجاب را آزاد کرد. اما دیدیم چگونه جوانان موفق به آزادی پوشش شدند. بنابراین بلافاصله از خیزش مردم حمایت کردم ✅اما با گذشت زمان، بیشتر متوجه میشوم که آثار این جنبش آنقدر ژرف و گسترده است که زودتر از آنچه برخی اقتدارگرایان تصور میکنند، بساط اسلام آمرانه را بر خواهد چید و اکنون نیز بر این باورم و فکر میکنم که اگر درست عمل کنیم، میتوانیم شاهد تحقق آرمان شهدای این جنبش باشیم که در رأس همه آنها آزادی و دمکراتیک کردن مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور است. ✅شاید با رادیکالشدن شعارها و فروکشکردن اجتماعات اعتراضی، برخی ناامید شده و برخی به فکر مهاجرت افتاده باشند. اما به نظر من این جنبش، پتانسیل زیادی برای آزادکردن ایران و ایرانی دارد. بهویژه آنکه دستِکم بخشهایی از حاکمیت قصد ندارد به آزادی حجاب تن دهد و همین لجاجت موضوع را همچنان زنده و پویا نگه میدارد و به احتمال بسیار زیاد، شگفتیهای جدیدی خلق خواهد کرد. ✅من قبل از بازداشت، از سه بنبستی که رهبر در زمینههای اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و اجتماعی و سیاست داخلی ایجاد کرده بود، سخن میگفتم و بر ضرورت سه گشایش در عرصههای فوق تاکید میورزیدم. گشایش در سیاست خارجی را فوریتر، گشایش در سیاست داخلی و انتخابات را مهمتر و گشایش فرهنگی-اجتماعی را پرتنشترین میدانستم. ✅جنبش زن، زندگی، آزادی چالشانگیزترین موضوعات، یعنی حجاب را آزاد کرد. و حاکمیت را واداشت که تن به بزرگترین عقبنشینی عمر خود بدهد. همچنین ترس از آغاز اعتراضات خیابانی ناشی از تداوم گرانی و تورم، رهبر را مجبور به تجدیدنظر در سیاست خارجی کرده است. تحولات ناشی از جنبش مهسا به نظر من، تغییر بزرگ دیگری در پی دارد. ✅به باور من جنبش مهسا ذهن و زبان بسیاری از مردم را استعلا بخشیده، هنر و ادبیات خود را آفریده و روشهای مدنی جدیدی را برای مقاومت علیه استبداد و کسب آزادیهای سیاسی خلق کرده است و از قدرت جدیدی خبر میدهد. در عظمت این جنبش همین بس که حاکمیت را گرفتار بحرانی جدی کرده است. ✅ازیکطرف نمیخواهد بیحجابی را علناً بهرسمیت بشناسد تا فلسفه وجودی حکومت اسلامی خدشه نبیند و نزد حامیان تندروی خود، متهم به عقبنشینی نشود. ازطرفدیگر نمیخواهد مستقیماً نیروی انتظامی را درگیر برخورد با بدحجابان کند. زیرا میداند که بیفایده است و احتمالاً آتش اعتراضات دوباره زبانه خواهد کشید. ✅من معتقدم جنبش مهسا، زنگ آغاز پایان استبداد دینی و ورود ایران به عصر آزادی را به صدا درآورده است. بههمیندلیل جنبش زن، زندگی، آزادی را متفاوت از اعتراضات دیگر ارزیابی میکنم و آن را لحظه به ستوه آمدن مردمی میبینم که تصمیم گرفتهاند به تحقیر و تبعیض و ریاکاری پایان دهند. ✅بههمینجهت این جنبش را منازعه میان حجاب و بیحجابی نمیدانم، بلکه آزادی و برابری و کرامت انسانی را در مصاف خودکامگی و ناکارآمدی و فساد میبینم که از پشتیبانیِ قویِ افکارِعمومی بهرهمند است. وقتی جوانان میهن از بازداشت و زندانیشدن برای آزادی، احساس غرور میکنند و بر ترس خود فائق میآیند؛ طلسم استبداد میشکند و «النصربالرعب» بلاموضوع میشود؛ ✅من نمیتوانم خوشحالی خود را پنهان کنم که جوانان ایرانزمین با شجاعت و استقامت و فداکاری، قدرت سیاسی و اقتدار اخلاقی کمنظیری یافتهاند؛ و در پی جستجو برای آزادی و برابری و عدالت؛ به حس جدیدی از احترام به خویشتن و اعتمادبهنفس رسیدهاند. بهگونهای که نه حکومت پلیسی پیشا مهسا و نه حاکمیت امنیتی پسا مهسا نمیتواند جوانان وطن و پیشاپیش آنها زنان و دختران شجاع و آزادیخواه را از پاسداری از بزرگترین دستاورد سیاسی زندگی خود، یعنی آزادی حجاب باز دارد. ✅برای درک بهتر افقگشایی جنبش مهسا، لحظهای خود را جای رهبر بگذاریم. او سه راه پیش روی دارد: ✅اول؛ بهرسمیتشناختن آزادی حجاب است که این یعنی به چالشکشیدن علت وجودی حکومت فقها و روحانیون. ✅دوم؛ موضوع را امنیتی و قضایی کند و به پروندهسازی و محاکمه دختران بیحجاب بپردازد که در آن صورت شهروندان بهویژه جوانان، با اشکال گوناگون مقاومت/نافرمانی مدنی، جنبش را تداوم بخشیده و گسترش میدهند. ✅سوم؛ پلیس و گشت ارشاد را بازگرداند که نتیجهای جز شعلهورشدن آتش خشم مردم معترض و ناراضی نخواهد داشت. گزینه سوم زودتر از راه دوم، موجودیت نظام را بهطورجدی به مخاطره میاندازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تجربه نباید هرگز فراموش شود که ما نباید به صرف سخنان کسی که سوابقش حکایت از عدم سلامت و صداقت دارد؛ اعتماد کنیم و اگر ضعفهایی داریم که داریم، مسلّماً اگر به راهی که این افراد در مقابل ما میگذاشتند اعتماد میکردیم، امروز وضعمان از کشور لیبی هم بدتر بود که البته بحث در این مورد در این مجموعه سؤال و جوابها نمیگنجد. موفق باشید
سلام استاد بنده خانمی هستم 40 ساله.بی نماز خیلی خیلی ادم بدی بوده ام،نسبت به بچه هام و همسرم.. بشدت عصبی، از فحاشی و بد دهنی. الان در این سن تازه پشیمانم.. بیماری عجیبی گرفته ام. با این بیماری روز به روز به مرگ نزدیکتر میشوم.ایا این همان هلاکت است که خداوند فرموده اند؟ چ کنم. نمیتونم هلاکت خودمو ببینم. ممکنه بنده ها درصورت معذرت خواهی من، منوببخشن ولی خدا نبخشه فحاشی و بد دهنی ها و گناهان منو. یعنی دیگه روح من به درد نمیخوره وداره به نیستی میره،، که بدنمم با این بیماری داره از بین میره؟ الان دیگه توانایی نشستنم ندارم، حتی نصف کردن نان را نمیتوانم، از این بیماری لاعلاج als.سوالم اینه که با توجه به شدت بیماریم و پیشرفتش که راه برگشت و جبران گناهانم را ندارم، ایا دیگه تقدیر پس از مرگم نوشته شده؟ چرا من قرانو برا خودم باز کردم اومد اينانند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز براى او ياورى نخواهى يافت.. از این افکار دارم دیوانه میشم شما را به جان مادرتان حقیقت را به من بگویید. من...
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ وقت نباید از رحمت واسعه حضرت حق مأیوس شد. آن آیه و به طور کلی استخاره، حجّت نیست. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید
با سلام! آیا درست است که بگوییم: خداوند در هستی اشیاء عین آنهاست نه در ماهیت آنها ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند نه عین اشیاء است و نه عین ماهیت آنها. در این مورد خوب است صوت شرح «برهان صدیقین» را با تأمّل دنبال فرمایید از آن جهت که اشیاء، مظهر انوار اسماء حسنای او هستند به همان معنایی که در بحث «اصالت وجود» بحث میشود. موفق باشید
عرض سلام و احترام خدمت استاد محترم من ۳۵ سال سن دارم.شاید از حدود ۱۵، ۱۶ سالگی به خاطر مسایل زندگی و فشار های روانی، دچار تشویش افکار و به تبع آن ضعف حافظه شدم. البته نه در حد افراد مسن، بلکه بعد از شنیدن و حتی درک داستان های معرفتی و تعریف کردن آن برای بقیه یا بارها و بارها و بارها حفظ و مرور آیات قرآن، مطالعه ی کتاب ها و... در یک آن کلیت آن را فراموش میکنم. گاهی هر قدر میگویند فلان کار و فلان اتفاق را با هم رقم زدیم اصلا به خاطر نمی آورم که فکر میکنم از پریشانی افکار است. یک سالی هر شب خواندن سوره ی واقعه را شروع کردم، به خاطر رسیدن به برکاتش نه برای حافظه، متوجه شدم یکی از آثار حفظ قرآن قوت حافظه بود. اما بعد از مدتی دوباره به حال اول برگشتم با اینکه خواندن سوره ی واقعه حذف نشده است. مدتی است تلاش کردم کارهایم را کم کرده و افکار مشوشم را متحد کنم تا بتوانم تمرکز لازم را بدست آورم. بتوانم حافظ قرآن بشوم و انشاالله در تمام نماز حاضر باشم و انشاالله به مقام عبدالله برسم. حالا نمیدانم مشکل کارم کجاست و با انجام چه کارهایی میتوانم نفسم را اصلاح کرده و انشاالله به سمت عبودیت پیش بروم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی نمیدانم. موفق باشید
باسلام و احترام، در پاسخ کمترین میزان شرک امام باقر (ع) فرمودند: «هر کس به هسته ای بگوید سنگریزه است و به سنگریزه بگوید هسته است! و به آن متدین و معتقد شود.» تفسیر و منظور کلام حضرت چیست؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: لطفاً عین متن را به طور کامل ارسال فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم! شهید مطهری در کتاب انسان کامل میگوید «توحید ، نزد آنها معنی دیگری دارد ، توحید آنها وحدت وجود است ، توحیدی است که اگر انسان به آنجا برسد همه چیز شکل [ حرفی ] پیدا میکند . در این مکتب انسان کامل در آخر ، عین خدا میشود ، اصلا انسان کامل حقیقی ، خود خداست و هر انسانی که انسان کامل میشود ، از خودش فانی میشود و به خدا میرسد . » البته نظر عرفاست. آیا واقعا انسان عین خدا میشود ؟ لطفاً اگر ممکن است توضیحی بفرمایید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسان های کامل مظهر اسمای الهی هستند و در همین رابطه قرآن که مىفرمايد: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» خداوند را اسماء حسنایی هست؛ حضرت صادق«علیهالسلام» فرمودند: «نَحْنُ وَاللهِ اسْماءُ الْحُسْني ...»؛ به خدا سوگند ما اهل بيت، اسماء حسناى الهى هستيم. موفق باشید
استاد سلام لطفاً راهکاری یا توصیه ای بفرمایید برای تحمل کردن کار های آقای پزشکیان و در ادامه حمایت از ایشون در همون افقی که رهبر انقلاب متذکر هستند چون نمی شود از رفتار و عمل ها و کلام های ایشان با منطقی که برای تبیین برای دولت شهید رئیسی استفاده می کردیم برای ایشان نیز استفاده نماییم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال روش و سبک رهبر معظم انقلاب نشان میدهد که باید مانع کارهای ایشان که مخالف اهداف انقلاب نیست؛ نگردیم و تا میتوانیم کارها و گفتار ایشان را حمل بر صحت کنیم. موفق باشید
با سلام خدمت شما! در بحث متناهی یا نامتناهی بودن خداوند ، مخالفان عرفان این موضوع را از مقوله تناقض عدم و ملکه است. یعنی خداوند نه متناهی است نه نامتناهی. چه جوابی باید به اینها داد! با سپاس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود به عرایضی که تحت عنوان «برهان صدیقین» به سبک جناب ملاصدرا عرض شده؛ رجوع فرمایید. تا اساساً موضوع را در ساحتی بسی بالاتر از این نوع دوگانگیها مدّ نظر قرار دهید. https://lobolmizan.ir/sound/659 موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و رحمت آن خدایی که جلوه گر و جلودار است و حقیقت را رقم زد آقای طاهرزاده عزیز. شنیدم داخل کلیپی که میگفت تقوا یعنی همه ی کارات برای خدا باشد در فیلم دیگری که دیدم گفته بود. یک نوجوان در مجلس روضه امام زمان بردش به عالمی و بعد برگشت دید که هرکس داخل روضه هست. باطن سیاه هست. سیرت خوبی ندارند. از آقا پرسید اینها چرا اینطوری اند آقا فرمود. چون برای خدا نیست یک سئوال دارم آیا میشود به خاطر آقا صاحب الزمان بر امام حسین گریه کرد و یا قرآن خواند و یا واجبات را انجام داد یا نماز شب خواند به خاطر امام زمان یا باید به خاطر خدا قرآن بخوانیم و به آقا هدیه بدهیم خلاصه کلام این بنده حقیر آیا میشود به خاطر آقا صاحب الزمان تمام کار هایم را انجام دهم یا تمام کار هایم را به خاطر خدا انجام دهم و یاعلی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب است که انسان با مدّ نظرقراردادن انسان کامل یعنی حضرت صاحب الامر«عجلاللهتعالیعلیه» اعمال خود را به قصد قرب الهی انجام دهد. موفق باشید
با سلام! برای سومین روز است که من سوالی را فرستادم.بت وجودی که کد پیگیری داشتم.وقتی در سایت آن کد پیگیری را میزنم ،میگه: پرسشی با این کد پیگیری وجود ندارد!؟؟! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود به شماره 09132017050 تماس بگیرید. در ضمن از کاربران گرامی و محترم خواهشمند است ایمیل ومشخصات خود را ارسال نمایند تا سریعتر اشکالات وابهامات ایجاد شده برطرف گردد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده چگونه میتوان با روح ذکر الحمدلله کما هو أهله ارتباط گرفت و این ارتباط را تقویت نمود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با شرح سوره «حمد» که حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» در آن در رابطه با «الحمد» غوغا کردند؛ بهترین جواب سؤال خود را مییابید. در این رابطه میتوانید به شرحی که در رابطه با شرح سوره حمد حضرت امام شده است، و روی سایت هست مراجعه فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/645 موفق باشید
سلام و خداقوت استاد طاهر زاده من پسر ۲۰ ساله طلبه امسال پایه ۵ میرم یک سوال من میخواهم ابتدا یقین پیدا کنم به بودن خداوند متعال دوم اگر یقین پیدا کردم میخواهم خودم و خداوند را بفهمم چی هستیم من چه جوریم خودم را بفهمم و همچنین خدا را همچنان که الان هر دوتا را نفهمیدم خودم رو بفهمم چون نحوه بودنم و سیر جلو رفتنم در آخرت چگونه است چگونه قرار است با موجودی به نام خدا تا ابد باشم؟ و ۲-احتمال میدهم سبب خداشناسی بیشتر هم بشود. خدا را بفهمم تا یک فهمی از او حداقل پیدا کنم که چگونه در همین دنیا به موجودی به نام خدا توجه کنم؟ ایا حسی او را فرض کنم؟ و آن را خدا قرار دهم یا تصوری بکنم؟ خلاصه هنگامی که میخواهم توجه کنم به موجودی به نام خداوند به چه چیزی توجه کنم ۲- چگونگی ارتباطم با او در آخرت را بفهمم ( مثلا اگر قرار است تا ابد با او باشم با او یکی شوم و عشقبازی کنم این چگونه است) ۳- احتمال میدهم فهم و شناخت بیشتر وجودش سبب نزدیکی به او باشد. و من تفکر زیاد رو دوست دارم و من میخواهم ان شاءالله فکر کنم و خودم به نتیجه برسم( جایی لازم شد مراجعه به مطالعه) بعد حرف فلاسفه رو ببینم و در آخر با نتیجه ام تطبیق بدهم و همچنین نتیجه نهایی رو به بحث با شخصی بگذارم و روش کارم اینگونه باشد و بعدش که اینها حل شد برنامه ریزی برای کل زندگیم کنم برای رسیدن به هدفم یعنی خدا. حال سوال اینجاست من میخواهم مرخصی تحصیلی یک سال بگیرم برای انجام آن امور فلسفی که گفتم ( که البته شاید قبلش یک جوهر النضید بخوانم و بعد وارد فلسفه) ایا به نظر شما کار درستی هست؟ چون واقعا هنگامی وه محصل باشم اینقدر دروسی مثل اصول و... کار داره که نمیرسم به فلسفه. و اگر بخواهم بگذارم پایه هفت بخوانم بدایه رو احتمال میدم نمیرسم که عمیق بشم در فلسفه چون درس های دیگه هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که جناب عطّار میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». بحمدالله در مسیر طلبگی و انس با قرآن و روایات و حکمت، جواب سؤالات خود را مییابید. پیشنهاد میشود در کنار دروس رسمی حوزه و با جدیت کامل جهت دنبالکردن آن دروس، سیر مطالعاتی سایت را نیز در حدّ ممکن دنبال فرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم استاد شما فرمودید باید در زمان خود حاضر باشید و در راه انقلاب اسلامی راه خود را پیدا کنیم تا به وظیفه خودمان عمل کرده باشیم و بهترین مسیر ها برایمان پیش بیایید. من حدود دوسالی است خیلی تلاش کرده ام راهی پیدا کنم و بیشتر خواستم در حوضه های فرهنگی وارد بشم اما با برخوردهای سرد و بی نتیجه ای که از دوستان فرهنگی دیدم نه تنها تشویق نشدم بلکه کمی منزجر شدم . تحلیل من از جبهه فرهنگی یه مراکز خصوصی با یه محدود آدمهایی است که بیشتر هم با هم رفیقند تا همکار ... و خودشون عالی والا میدونند و بقیه را ناچیز . میدانم که این حرفها ربطی به شما استاد بزرگوار ندارد امااینجا یکی از جاهای امن و پر آرامشی است که میتوان راحت حرف دل را زد و از خستگی ها و ما امیدها سخن گفت. استاد ، ذهنم خیلی خسته است از رفتن ها و نرسیدن ها ، برایم دعا کنید . مرا ببخشید که با این صحبتها وقتتان را گرفتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این ماییم و راهی که شهدا در مقابل ما گشودند با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، انسانی مدّ نظر است که نه انسانِ جهان غرب است، با انواع توهّمات؛ و نه انسانِ جهان متحجّرین، که بیرون از تاریخ است. انسانِ انقلاب اسلامی انسانی است حاضر در این تاریخ در عین قدسیبودن. با دنبالکردن مباحث کتاب «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» ان شاءالله افقی در این رابطه در مقابلتان گشوده خواهد شد. موفق باشید
سلام علیکم! در تفسیر حمد امام خمینی ره شما میفرمایید: در آیه بسم الله الرحمن الرحیم ، الله ، اسم است. من ذات را همان (عنقای مغرب) مد نظر دارم. همچنین شما میفرمایید که اسم با مسمی یکی است. با توجه به عبارات بالا آیا میتوانیم بگوییم: وقتی اسم الله یا هر اسم دیگر مانند (حی،علیم،قدیر) در صحنه است ، در حقیقت ذات(عنقای مغرب) در صحنه است ؟ با تشکر از پاسخ گویی شما استاد محترم و گرامی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ذات به جلوه اسم. در این مورد سعی شود با دقت مباحث مربوط به شرح سوره «حمد» حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» دنبال شود تا این مسائل برایتان طوری حل گردد که مجبور به سؤالات پراکنده نباشید. موفق باشید
سلام علیکم! در بحث تغسیر سوره حمد امام خمینی ره به نتایج زیر رسیدم: حس من در جهان کثرت میبیند. عقل من وحدت میبیند.من باید بر اساس عقل خودم نگاه کنم.تا کمکم وحدتی را که عقلم قبول کرده است ، تبدیل به باور دلم شود. آیا درست فهمیدم ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور است 2- هر وقت علمی واقعی و نه اعتباری باشد به نور اسم علیم است 3- مگر میتوان به ذات، نگاه کرد؟! در این موارد خوب است به کتاب شریف «چهل حدیث» حضرت امام خمینی بخصوص حدیث 12 توجه شود. موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی در سوال ۳۸۳۹۰ معلوم گردید چرا حضرت امام ، منصور حلاج را «ناآگاه و اهل دعوت به خود و صوفیِ بی صفای مشرک و نه متاله» دانسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد موضوع، جوانب مختلف دارد که از کدام جنبه نقد میشود و از کدام جنیه تأیید. همین امر را حضرت امام خمینی در مورد ابن عربی دارند. نکتهای که خوب است به صحبت حضرت امام خمینی در کتاب «سرّ الصلواۀ» مورد توجه قرار گیرد، این نکته است که میفرمایند: «و از امور مهمهای که تنبه به آن لازم است، و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم ـ کثرالله امثالهم ـ باید در نظر داشته باشند، آن است که اگر کلامی از بعض علمای نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند، به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظی نیست، بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند؛ و گمان نکنند هرکس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیا و عرفا و تجلّیات حقّ و عشق و محبت و امثال اینها که دراصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است، یا بافندۀ از پیش خود است، و بر طبق آن برهان عقلی یا حجتی شرعی ندارد؛ به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.» موفق باشید
سلام علیکم. پیرامون مباحثاتی که از پرسش ۳۸۲۴۵ آغاز شد مطالب و سوالاتی هست : ۱. اگر حضرتعالی اشعار ملای رومی را ناشی از کشف میدانید و اگر اعتباری که برای فتوحات و شطحیات منصور و عین القضات قائلید و آن ها را اصول اصول اصول دینی دانسته که لا یمسه الا المطهرون بر آن ها صادق ست معیار صحت و سقم مکاشفات ، را چه میدانید؟ مکاشفات را از جنس علم حضوری تلقی میکنید که خطایی در آن راه ندارد؟ کشف و شهود و شبه یقینِ شخصی را مطابق نفس الامر تلقی میکنید؟ اگر چنین ست ، تناقضات مکاشفات و شهودات را چگونه توجیه میفرمایید؟ اگر چنانچه صدرا و ابن عربی و تمهیدالقواعد و... ، یکی از راه های اعتبار کشف و شهودات را همان وحی میدانند ، دسترسی ما به وحی مگر جز همان نصوص وحیانی و الفاظ نورانی حضرت صاحب الوحی ست؟ اگر می توان تفسیر و تاویل آن الفاظ را کاملا عکس و ناقضِ خود الفاظ دانست ، مبنا و معیار صحت و سقم مکاشفات دوری نمیشود؟ به عنوان مثال وحی میگوید (الف ب است و ج نیست). آن فردی که عارف کامل دانسته اید میگوید الف ج است و ب نیست و این بطن همان وحی است. از طرفی تضاد ظاهر و باطنِ وحی را پذیرفته اید. لذا هیچگاه وحی قابلیت تفکیک میان مدعیِ کاذب و عارف حقیقی، عرفان صادق و کاذب را ندارد. چون عارفِ ۱ وحی را به خود تفسیر کرده و خود را ناقضِ وحی نمیداند ، عارف ۲ نیز همینطور. میان عارف ۱ و عارف ۲ نیز تضاد و تباین و تناقض است. ۲. چرا وحی اساسا معیار سنجش دیگر گزاره هاست؟ اگر وحی نیز کشفی ست بالاتر از دیگر تجربه ها و مکاشفات ، چه کسی گفته کشف پیامبر معیار کشف دیگران ست؟ مگر جنابعالی کشف پیامبر را تجربه کردید که بدانید کشف او معیارست؟ اختلاف مکاشفاتی که میان اهل علم و عرفان و معنویت بوده و هست و خواهد بود از چه روست؟ اگر مدعی باشید اختلافات مکاشفات تشکیکی ست که به سادگی قابل رد است ، چرا که تناقض بودن بسیاری از آن ها به سادگی قابل فهم است و حتی خود مکاشفه کننده ها نیز با همدیگر تفاوت تشکیکی ندارند بلکه درگیری و نقض و ضدیت ظاهری و باطنی دارند ، یکی دیگری را خوک میبیند ، آن یکی او را سگ. اگر فرضا تشکیک را بپذیریم ، با این حال نشانه ی نقص و کمال که هست. اگر نقص و کمال را بحث کنیم ، فهم این نقص و کمال اگر قبل از پذیرشِ گزاره های آن عارف باشد عقلانی و انسانی ست ، اما اگر بگویید فهمِ همان وحی اکمل نیز مشروط ست به اینکه گزاره های آقای الف را بپذیری و نه گزاره های آقای ب را ، باز از کجا معلوم منی که ناقص تر از هر دوی آن دو نفر باشم ، به وسیله ی عینک ناقص فرد ناقص تر ، گزاره های وحی را یا اکمل را ناقص یا خطا تفسیر کنم و نتیجتا آقای اکمل را ناقص تر فرض کنم. لذا چاره ای از رجوع ابتدایی به همان وحی نیست ، و چاره ای از حجیت ظاهر نداریم ، و این تنافی با فرض وجود بطن و تاویل ندارد که باز همان وحی ، صاحب تاویل و تفسیر و معیار صدق و کذبش را به ما میدهد، با این تفاوت که در نگاه شما ، فرد ناقص تر میتواند اکمل معرفی گردد اما در روش عقلانی و انسانی ، فرد اکمل کشف شده و معیار برای انقص قرار میگیرد. پس بر مبنای حضرتعالی که میتوانید وحی را خلاف و متباین و متضادِ ظاهرش ترجمه و تفسیر کنید سنگ روی سنگ بند نمیشود که هیچ ، هر کسی می تواند تفسیر خودش از قرآن را ارائه کند ، و به این روش نص وحی را که معیار ست تغییر دهد ، سپس خود را اعرف عارفان بنمایاند. این دور ست جناب استاد . دور است و دور است و دور... تمنا دارم از کپی کردن نامه ی گورباچوف نیز صرف نظر کنید که ایراد به خویش را مجدد تقویت میکنید و نتیجه همینست که شاهدید .
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موارد بسیار بیش از حرفها است که در این میدان بتوان از آن گفتگو کرد. موفق باشید
سلام علیکم استاد شما در یکی از مباحثتون در مورد خیالات میفرمایید خیالات را دنبال نکنید تا از تنگنای برزخی بیرون بیاید چون خیالات ما را به تنگنا دعوت می کند من مدت یک سال است دچار ابتلای سختی شدم که مجبور به انجام یه گناه شدم و هرکاری می کنم از حواشیش در امان نیستم طوری که مجبور شدم یکی دو بار دیگه اون گناه رو تکرار کنم مثل یه جنگ عظیم درونم که گاهی شیطان نفسم پیروز شده و بقیه زمانها مشغول مبارزه ام برای رفع و دفع اون گناه و خیالات این ابتلا به شدت همه ذهنمو درگیر کرده که همش میخوام دوری کنم و همش شیطان نفسمبا تمام قواش میخواد منو زمین بزنه از طرفی باعث شده دیگه جایی برای خیالات دیگه نمونه که نمیدونم این خوبه یا نه از طرفی باعث شده از ترس این که این خیالات نیاد و اسیب نزنه دائم متوسل به ذکر و یاد خدا باشم یه جورایی دائم پناهنده باشم میتونم بگم هیچ ذکر و دعا و توسلی منو نجات نداد انگار در برزخم هستم و تنها موندم با اعمالم از طرفی به طور عجیبی در این مدت در روزی زیارت های خوب و زیاد و با برکت به روم باز شده انگار میخوان بهم قوت بدن که تو این مبارزه بزرگ درونیم کم نیارم اما یه چیز هنوز برام مونده در این تنگنای عجیب و سخت اونم نقطه امید به خداوندرحمانه که مطمینم خلاصه نجاتم میده نمیدونم دارم مسیر رو اشتباه میرم یا درست ایا زیادی امیدوارم ؟ یا باید یه کار دیگه بکنم؟ همه این خیالات ناشی از گناهیه که مجبور شدم انجام بدم حالا همه ذهنم درگیر توبه و جدال با اون خیالاتشه که نمیخوام باشه و هی میاد و هی این جنگ غالب و مغلوب میشه البته اینم بگم از برکات این ابتلا مخصوصا اینه که تقریبا ادعاهایی که داشتم را خدا جلو چشمم ریخت و فهمیدم گرفتار عجب بدی بوده و البته هنوزم هست که خدا خودش داره میریزونه لطفا راهنماییم کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نباید به خود سختگیری کرد. با امید به پذیرش توبه، باید به زندگی عادی خود ادامه داد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده. راز صبر در انقلاب اسلامی:اگر بگوییم انقلاب اسلامی تا الان با صبر جلو امده گزاف نگفته ایم صبر ما صبرتاریخی هست نه یک صبر انتزاعی صبر تاریخی که با انتظار همراه هست صبر تاریخی یعنی حضور در خانه وجود حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و سکنی گزیدن در ان نه صبر به معنای سپری شدن زمان مکانیکی یعنی در دشواری ها در جنگ و تحریم بتوانی راهی که تاریخ در برابر ما گشوده هست را حاضر بشویم و صبر و استقامت در این حضور داشته باشیم صبر یعنی مردم غزه که کشته میشوند ولی حاضر نیستن حضور خود را کنار بگذارند صبر اگر تاریخی باشد در مقابل جهان مدرن معنا میشود صبر یعنی مراقبه کردن تا وارد جهان مدرن و تکنیک نشویم صبر یعنی گامی به راه و گامی در انتظار دارم صبر یعنی از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم صبر یعنی طاقت مواجه با وجود صبر حضور تاریخی است
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی متوجه باشیم در مسیری که روح توحیدی مقابل ما گشوده میشود، لازم است هرچه بیشتر پایداری کنیم تا رازهای نهفته آن مسیر به ظهور آید در آن صورت مییابیم چه اندازه صبر و پایداری عزیزالقدر و تکاملزا میباشد و بحمدالله در مسیر توحیدیِ انقلاب اسلامی چنین شرایطی فراهم شده. خوشا به حال آنانی که متوجه این امر میباشند تا معجزه «صبر» در مسیر توحیدیِ این تاریخ را بیش از پیش بیابند. موفق باشید
سلام علیکم: آیا درست است که بگوییم: «وقتی من دستم را بالا میبرم قدرت را میبینم. وقتی ماشین حرکت میکند من قدرت را میبینم. وقتی جاذبه زمین را میبینم که اشیا را نمیگذارد بالا بروند، من قدرت را میبینم. الکترون را میبینم که مجبور است به گرد هسته دور بزند من قدرت را میبینم و...مثال های زیاد دیگر. من در این صحنه ها و مظاهر قدرت را دیدم. قدرت صفت ذاتی خداست. صفات عین ذات هستند. نتیجه آنکه من خدا را در مظاهر دیدم.» آیا مطالب بالا درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از این نوع قدرتها میتواند نسبی و اعتباری باشد و آنطور که در «برهان صدیقین» روشن شده، قدرت خداوند، ذاتیِ او است. موفق باشید
سلام محضر شما: ببخشید منظورتان از جواب سوال ۳۸۳۹۰ و سوالات قبل از آن در همین راستا، اینست که ابن عربی و مولوی هم همان طریق منصور حلاج را داشته اند و به همانجا منجر میشوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر منظور حلاج را با نگاه عرفانی بنگریم، آری! ولی این غیر از سخنانی است که حول شخصیت او گفته میشود که معلوم نیست درست باشد و از سخن جناب جنید نسبت به حلاج نمیتوان غفلت کرد که مشهور است متذکر حلاج شده بوده است که در آن زمان و در آن شرایط وقت آن حرفها نیست. گویا در کنارِ داریِ که حلاج را بدان آویخته بودند میگوید نگفتم حال وقت چنین سخنانی نیست. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرانقدر: در مقدمه مبانی نظری نبوت و امامت فرموده بودین اگر روحی که انسان از آن خلق شده روح خود خدا باشد، پس باید جسمی هم داشته باشد، پس خدا هم دارای جسم است. سوال این است که آن روحی که ملائکه تجلی آن هستند، آن هم متعلق به بدن جسمانی است؟ درحالی که ملائکه که تجلی آن است نیاز به جسم ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حضرت صادق «علیهالسلام» است که خداوند روح را به خود نسبت داد به جهت بزرگی و فخامت روح. همانطور که مکه را به عنوان «بیت الله» به خود نسبت داد وگرنه روح هم مانند دیگر فرشتگان، تجلی انوار اسمای الهی میباشد. موفق باشید