بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1271
متن پرسش
با سلام خدمت استاد در مورد کتاب رزق یکی دو تا ابهام داشتم که در خود کتاب ÷اسخی نیافتم این بود که مستقیم از شما سوال می نمایم. اولا اینکه به نظر می رسد شایسته بود بر اساس روال منطقی ابتدا استاد یک بحث در باب خود رزق داشته باشند و اینکه رزق چیست؟ انواع آن کدام است ؟ آیا رزق مادی همان احتیاجات روزانه است که آدمی استفاده می کند یا چیز دیگر است؟ مباحث کتاب در باب کدام نوع است و از این دست سوالات منطقی که معمولا برای خواننده در اثنای مطالعه پیش می آید. جناب استاد در جایی از کتاب معنای وسعت رزق را اسان و سریع رسیدن رزق به دست بنده دانسته اند. سوال این است که چرا ایشان چنین برداشتی داشته اند و از کجا به این نتیجه رسیده اند؟ با کمی توضیح بیشتر باید گفت که همین معنای لغوی کلمه وسعت راهم اگر بخواهیم در نظر بگیریم ایا همین معنا برداشت خواهد شد یا چیز دیگر؟ از طرف دیگر هم در روایت داریم که چند چیز هستند که خداوند متعال انها را تقدیر و مقدر کرده یعنی اندازه خاصی به انها داده است. از جمله این امور یکی عمر انسانهاست و دیگری رزق انهاست.حال سوال این است که چطور در بحث اجل انسانها ما اجل حتمی و معلق داریم و حتی در بعضی از احادیث راهکارهایی برای افزایش عمر دیده می شود اما ایا نمی شود چنین چیزی در بحث رزق هم ساری و جاری باشد. یعنی مثلا اگر شخصی فلان مقدار باشد با انجام یک سری کارها ان رزق خاص افزایش داده شود؟ یا مثلا ما در روایت داریم که حسن خلق رزق را زیاد می کند و دقیقا هم همین کلمه زیاد امده است : حسن الخلق ازید فی الرزق در صفحه 174 کتاب استاد چنین بیان می دارند که : قائده رزق با بقیه اور متفاوت است.آری در علم و ایمان و قرب الهی میدان باز است وقائده ˝ لیس للانسان الا ما سعی˝ جاری است و هر کس به اندازه تلاشی که بکند برخوردار است. سوال اول همان است که عرض کردیم که دلیل شما برای این برداشت چیست؟ ثانیا ما در قرآن ایه دیگری هم داریم که : کلا نمد هولا و هولا.سوره اسرا. یعنی سنت خداست که مادیون واللهیون را در راه خودشان امداد خواهد کرد . خوب اگر این آیه را در نظر بگیریم واضح است که تلاش برای رزق بیشتر هم با هر نیتی که باشد نتیجه خواهد داشت. اینها ابهاماتی است که به نظر می آید جای توضیح بیشتری دارد و صد البته که بر وزانت کتاب خواهند افزود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- چون معمولاً موضوع رزق چه در روایات و چه محاورات عادی، در مورد رزق مادی است مگر ان‌جایی که تخصیص خورده است، پس همان‌طور که در روایات ملاحظه می‌کنید منظور از رزق جز احتیاجات مادی و منطقی مردم چیز دیگری منظور نیست. 2- بعضی موارد باید از مجموعه‌ی روایات یک معنی را بیرون کشید، مثلاً یک جا امام از خدا تقاضای رزق زیاد می‌کنند، و جایی دیگر بهترین رزق را «کفاف» می‌دانند وقتی این دو را کنار هم می‌گذاریم این‌طور نتیجه می‌گیریم که آن‌جا هم که طلب رزقِ زیاد و یا وسیع کرده‌اند منظور «کفاف» است و از خدا خواسته‌اند بدون آن‌که برای رزق خود به زحمت بیفتند رزقشان فراهم شود تا در مسیر بندگی خداوند گرفتار رزق نباشند. 3- همان‌طور که در طلب عمر باید برکت‌داشتن عمر را را در نظر گرفت حال چه مانند ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» که همگی کمتر از 70 سال عمر کردند و چه مانند بعضی از علماء که بیشتر از آن عمر کردند و همان‌طور که روایات می‌فرمایند: خوش‌خلقی موجب طول عمر می‌شود به همان معنایی است که عرض شد. روایات می‌فرمایند: خوش‌خلقی موجب وسعت رزق می‌شود، به همان معنایی که رزق انسان با برکت می‌گردد. زیرا یکی از محکمات ما است که طلب مال زیاد به خودی خود مطلوب نیست و لذا باید روایات را مبتنی بر ان‌چه محکم است تبیین نمود. 4- آیه‌ی 20 سوره‌ی إسراء که می‌فرماید: «کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ» به هریک از مؤمن و غیر مؤمن نسبت به اهدافی که دارند مدد می‌رسانیم را با آیه‌ی 18 آن سوره تبیین کنید که می‌فرماید: «مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا» هرکس زندگی زودگذر دنیا را طلب کرد به اندازه‌ای که ما خواستیم به او می‌دهیم و سپس برای او جهنم را قرار می‌دهیم. دقت برفرمایید به قسمت «مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ» که می‌فرماید هر اندازه که ما خواستیم برای هرکس که بخواهیم می‌دهیم، نه این‌که هرآنچه اهل دنیا خواستند به آن‌ها می‌دهند. پس نمی‌توان گفت رزق بیشتر با مدیریت اهل دنیا انجام می‌گیرد تا از این‌که بنا به مصلحتی رزق را توسعه می‌دهد و یا تنگ می‌کند، غفلت شود. موفق باشید
1270
متن پرسش
با سلام. استاد گرانمایه، مدتی است دچار تشویش ذهن شده ام. من همیشه سعیم بر آن بود که دانسته هایم در حیطه دین را عملی کنم بیشترین اهمیت را به حرفهای پیامبر و ائمه میدهم و ازبین نظرات صاحبنظران مختلف نظرات معصومین را بر همه ارجح میدانم خب کاملا مشخص هست که در حد فهم و درک خودم این کار می کنم. مثلا برداشتم از آیات قرآن رو سعی میکنم عملی کنم ومعلومه به باطن آیات که اشراف ندارم. داشتم زندگیمو میکردم و سعی میکردم محرماتو ترک کنم و واجباتو انجام بدم تا این که یک نفر در زندگیم پیدا شد که سیستم مغزمو پاک بهم ریخته. البته عقایدم از بین نرفته اما اون فرد معتقده این منش تعبدیه و انسان با این رویکرد هیچ چیز از خدا نمی فهمه و این عرفان و عشقه که اهمیت داره و با این رویکرد تعبدی به جایی نمیرسی و ...ببینید مثلا من اینجوریم که اگه بکسی در زندگیم بیش از خدا اهمیت بدم عمیقا ناراحت میشم و واقعا دوست دارم هرچی خدا میگه رو عمل کنم. اما ایشون میگه با سکوت و عرفان به درکهای عمیقی از زندگی رسیده.میگه خیلی ازاحادیث باید به روز بشه و به درد این دوره نمیخوره. من دیدگاهم اینه که احادیث رو میشه به روز "تفسیر" کرد نه اینکه چون زمانه عوض شده دورشون ریخت. خب خیلی ادعای ارادت به پیامبر رومیکنه و ایشون رو حائز مقام بی مقامی میدونه کسی که از مه انبیا بالاتره و ... اما روایات مربوط به پیغمبر رو یه جور دیگه ای تفسیر میکنه. حقیقتا ایشون در خیلی از حالات روحانی به جاهایی رسیدن اما یه جورایی کاملا در قید و بند دین نیست. حجاب و این جور احکامو واجب نمیدونه. معتقده باید به تاویل قرآن عمل کرد نه به شکل ظاهری آیات. استاد گرامی، سوال من این است که من همین رو از دین میدانم و تا جایی که میشه به همون عمل می کنم آخر من چطور بتوانم به آن حالات عرفانی دست یابم وقتی که دین مجموعه ایی از دستورالعملها را به ما می دهد که شاید بیشتر نتایجش را هم در آن دنیا ببینیم. من از قرآن این را میفهمم که مثلا حجاب واجب است آخر تاویلش را که نمیتوانم بروم از امام زمان بپرسم. تکلیف چیست؟ آیا دیدگاه ما تعبدی است؟ اصلا مگر تعبد بد است؟ایشان خوب بحث میکند اما من از بس که در دو وادی مختلف هستیم خیلی حوصله بحث با ایشان را ندارم اما خب دیدگاهشان را تحلیل می کنم و خیلی وقتها بهشون میگم: بهرحال درستی و نادرستی دیدگاههای ما در آن دنیا برای همدیگر مشخص خواهد شد ولی ایشان می گوید آن دنیا به این شکلی که شما فکر میکنید نیست و اینطور نیست که به درستی و نادرستی عقیده دیگری در آنجا بتوان پی برد و...بهرحال با خودم فکر میکنم شاید دیدار با این فرد فرصتی باشد که دیدگاههایم را تعمیق کنم، شاید هم این فرد نشانهایی است برای تصحیح عقایدم و چون نمیدانم خدا چرا این فرد را سر راهم گذارده گیچم که در این میان چه چیز درست و چه نادرست است. لطفا کمکم کنید. سربلند باشید و برای ما هم دعاکنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در ابتدا پیشنهاد می‌کنم جواب کد:1241 را مطالعه کنید. ثانیاً: مطمئن باشید رعایت دستورات شریعت الهی چون مطابق فطرت انسان است و همان خدایی که فطرت را در انسان‌ها گذارده شریعت را برای انسان‌ها آورده، پس اگر مطابق شریعت الهی عمل کنیم مطابق عمیق‌ترین لایه‌ی وجود خود عمل کرده‌ایم و در فردای قیامت که ظاهر دنیا عقب می‌رود و باطن همه‌چیز آشکار می‌شود، کسانی در عالی‌ترین شرایط قرار دارند که مطابق شریعت الهی عمل کرده باشند، همان شریعتی که فقهای بزرگ آداب آن را از درون آیات و روایات استنباط کرده‌اند و اظهار نموده‌اند، همان شریعتی که عرفای بزرگ بیشتر از همه مقید به رعایت آن هستند. ثالثاً: خوب است که انسان به عقاید خود نگاه عرفانی داشته باشد ولی آن نگاهی که علمای بزرگی مثل حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» داشتند. رابعاً: ما در تمام مراحل زندگی در حال امتحان هستیم در روبه‌روشدن با فرد مذکور نیز باید طوری امتحان بدهید که شیطان تقید و تعبد شما را نرباید. قبلاً در جواب‌هایی که به عزیزان داده ام عرض شده ،هر سخنی که تعبد ما را از ما بگیرد سخن شیطانی است هرچند در قالب عرفان گفته شود و مسلّم راه ما را در مسیر رجوع إلی‌ الله می‌بندد و به بهانه‌ی سکوت ما را گرفتار ناکجاآبادها می‌کند. موفق باشید
1268
متن پرسش
سلام علیکم، مدرسه ی ما وام هایی را برای کمک در اختیار طلاب علوم دینی قرار می دهد. آیا از لحاظ شرعی اشکال دارد بنده از آن وام استفاده کنم و آن را در اختیار برادرم که غیر طلبه هست و به آن وام احتیاج دارد قرار دهم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: نمی‌دانم. موفق باشید
1267
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم. خواهشاً هر سوال را به صورت جداگانه پاسخ دهید.1- سوالاتی در مورد جزوه نحوه مطالعه و ضرورت آن: شما فرمودید که مطالعه موضوع محور(پژوهش محور) انسان را عالَم دار نمی کند بلکه فقط یک سِری اطلاعات بدست می آورد و نمی تواند وحدتِ شخصیتی پیدا کند. در اینجا دو نکته وجود دارد: اولاً علامه شهید مطهری(که بنده ایشان را به هیچ وجه نمی توانم با افرادی نظیر آقای جوادی مقایسه کنم البته بر خلاف نظر شما!!!) می فرمایند « که در هر موضوعی که وارد می شوید، آن موضوع را تا انتها پیگیری کنید و مثال می زنند که من وارد اصول فقه شدم و الآن کتابی نیست که در باب اصول فقه مطالعه نکرده باشم.» به نظرم این نوع مطالعه باعث می شود که ذهن انسان فایل بندی شود و هر وقت انسان به آن نیاز داشت با اندک مروری می تواند یک تحلیل خوب و همه جانبه ارائه دهد ولی اگر از هر موضوعی چیزی خوانده باشد مثل این است که هزاران هزار برگه روی زمین ریخته باشد و حال انسان بخواهد دنبال موضوع معرفه النفس بگردد و باید بداند که نمی تواند به آن برسد. اما اگر روی یک موضوع متمرکز شویم و تمامی کتب عالمان عالَم دار را در این باب بخوانیم آنوقت فایلی در ذهن به نام معرفه النفس باز می کنیم و اطلاعات، تحلیلات و حاصل تفکرات خود را در آن قرار می دهیم. به نظرم این کار ذهن را خیلی منظم می کند و ما را راحت تر و سریعتر به وحدتِ شخصیتی می رساند.البته ناگفته نماند که ارتباط بین این فایل ها نیز بسیار اهمیت دارد و باید ما را به نقطه مطلوب برساند. ثانیاً به نظرم عالَم انسانهای بزرگی همچون امام، علامه، شهید مطهری و ... با یکدیگر اختلاف مبنایی ندارند که اگر یک موضوع را در آثار مکتوب این بزرگان دنبال کنیم دیگر وحدت شخصیت پیدا نکنیم. بنده هم اکنون 80 صفحه از کتاب مقالات آیت الله شجاعی را مطالعه کردم و واقعا شیفته اینگونه مباحث شده ام. انگار گمشده ام که همان معرفه النفس است را پیدا کرده ام به گونه ای که بنا دارم یکی دو سال خود را صرف معرفه النفس کنم. حال تصور نمی کنم که عالَم آیت الله شجاعی با علامه حسن زاده اختلاف مبنایی داشته باشد به گونه ای که اگر بعد از کتاب مقالات، کتب معرفه النفس علامه حسن زاده را مطالعه کنم دچار کثرت گرایی شوم و نتوانم شخصیت فکری پیدا کنم. بر عکس، به نظرم اگر آثار علماء عالَم دار در باب معرفه النفس (یا هر موضوع حقیقی دیگری) را مطالعه کنم و بتوانم با آن ارتباط قلبی برقرار کنم تازه به شخصیت فکری دست پیدا کرده ام. لطفاً نظر خود را بفرمایید. 2- شما در قسمتی از کتاب، خواننده را به سوی یک استاد داشتن و هم آغوش شدن با عالَم او دعوت می کنید ولی در جای دیگر می گویید که برای روبرو شدن با عالَم وسیع تر کتب علماء دیگر را نیز بخوانید. بنده متوجه منظور شما نشدم و نتوانستم این تناقض را حل کنم!(البته از نظر من تناقض است که انشاالله با توضیح شما رفع می شود) 3- در قسمتی از کتاب راجع به تخصص و شخصیت صحبت کردید و اینکه تخصصتان را در شخصیتان پیدا کنید. این مساله را مقداری توضیح می دهید. 4- چگونه استاد پیدا کنم؟ حجم کتبی که بنده از علمای مختلف مطالعه کرده ام آنقدر زیاد نیست که بتوانم تشخیص دهم با عالَم کدام عالِم هم آغوش هستم و کدام عالم می تواند نقایص بنده را مرتفع می سازد. 5- سوالات جانبی: سرعت مطالعه من بسیار کم است(شما در کتاب فرموده بودید خواندن یک کتاب 500 صفحه ای ظرف چند روز حتی با رعایت جزئیات). دوست دارم مطالب را به صورت کامل فرا بگیرم به نحوی که بتوانم برای دیگران به راحتی توضیح دهم. از این رو هر کتابی را که برای بار اول می خوانم با خط کشی و حاشیه نویسی همراه است و برای بار دوم آن کتاب را در دفتری مخصوص خلاصه می کنم که البته وقت زیادی می گیرد. آیا این روند درست است؟ آیا سرعت مطالعه اهمیت دارد یا دقت در مطالعه؟ آیا خلاصه کردن اهمیت دارد؟ 6- بنده الآن 5 سال است که در دانشگاه امام صادق در رشته معارف اسلامی و اقتصاد تحصیل می کنم. هر قدر تلاش کردم که با رشته ام ارتباط برقرار کنم نتوانستم حتی بعد از نامگذاری امسال توسط امام خامنه ای. هم اکنون حقیقتاً احساس خسران می کنم و اگر واحدهای معارف دانشگاه نبود کارم به جنون می کشید. گمشده من (و به تعبیر شما غم غربت داشتن و درد داشتن من) چیز دیگری است که در رشته ای نظیر اقتصاد نمی توانم آن را پیدا کنم. گمشده من موضوعاتی نظیر احساس حضور حق، معرفه النفس و ... می باشد و از مطالعه شبانه روزی در این موضوعات ذره ای احساس خستگی نمی کنم ولی چند مساله مهم وجود دارد که ذهنم را مشغول کرده است: الف) این علم اقتصاد برای من علم لا ینفع محسوب می شود؟ اگر می شود برای جبران چه باید کرد؟ ب) سالِ بعد باید پایان نامه ام را تصویب کنم و قاعدتاً باید وقت زیادی بر روی موضوعاتی بگذارم که نه تنها علاقه ای به آنها ندارم بلکه صرف وقت بر روی آنها را عِین وقت تلف کردن می دانم. حال چه باید کرد؟ ج) این یک سال را چگونه سپری کنم؟ آیا بر روی دروس اختصاصی اقتصاد وقت بگذارم د) بعد از اتمام درسم بر روی همین موضوعاتی که نسبت به آنها دغدغه دارم وقت بگذارم یا پیشنهاد دیگری دارید؟ 7- حوزه ای در تهران به نام مشکوه وجود دارد که سبک جدیدی را ارائه داده است و مورد تایید امام خامنه ای نیز قرار گرفته است. قصد داشتم که بعد از اتمام درسم وارد این حوزه شوم ولی می بینم که در حوزه نیز دروسی وجود دارد که به هیچکدام از ابعاد بنده پاسخ نمی دهند و احساس می کنم که با صرف وقت بر روی آنها احساس سرخوردگی مطالعه اقتصاد برایم تداعی می شود. از این رو منصرف شدم که به حوزه مشکوه بروم. آیا این کار درست است؟ آیا بهتر نیست که انشاالله در خانه با کتب عالمان عالم دار به شخصیت فکری برسم؟ با تشکر- موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- به نظر بنده فرمایش جنابعالی جدای عرض بنده در آن کتاب نیست زیرا کسانی را مثال زده‌اید که عالمان عالَم‌دارند 2- جنابعالی در قسمت اول سؤال‌تان روشن کردید که می‌شود در عین رجوع به عالَم عالمان از چند نفر نیز استفاده کرد، این حرف درستی است 3- بیش از آنچه در کتاب عرض کرده‌ام صحبتی ندارم 4- بنده معتقدم در ذیل شخصیت حضرت امام به علمایی که نام بردید می‌توانید به عنوان استاد رجوع کنید 5- بسیار روش خوبی است، خیلی نگران کندی مطالعه نشوید بعداً وقتی مطالب اصلی را به‌دست آوردید با یک نظر به یک کتاب همه‌ی مطالب آن را می‌شناسید 6- گفت: «هرکسی را بهر کاری ساختند.... میل آن اندر دلش انداختند» ممکن است آن موضوع برای شما لاینفع باشد و برای دیگری نه. بالاخره سعی کنید در پایان‌نامه هم به جنبه‌‌های کاربردی معنویت در اقتصاد بپردازید 7- ورود به حوزه و فربه‌شدن در ادبیات و فقه و اصول مقدماتی می شود تا انسان در موضوعات روحی با استحکام بیشتر جلو برود. موفق باشید
1266
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم. خواهشاً هر سوال را به صورت جداگانه پاسخ دهید. بعد از مطالعه کتاب ادب خیال، عقل و قلب سوالاتی برایم به وجود آمده که امید¬وارم با راهنمایی شما حل شود: 1- ابعاد اصلی وجود ما همان 4 بعدی است که در کتاب فرمودید؟ 2- شما فرمودید که انسان جامع انسانی است که همه ابعادش را تربیت کند و اگر نتوانست اولویت بندی کند و تربیت و پرورش قلب را در اولویت اول قرار دهد چون مهم ترین بعد ماست. اما سوال اینجاست که چگونه فردی که هنوز خیالش را مودب نکرده است توانایی ادب کردن قلب را دارد؟ کسی که هنوز نمی¬تواند خیالات خود را در نماز کنترل کند چگونه می¬تواند به حضور قلب برسد؟ به عبارت دیگر مگر تربیت بعد قلب از همه ابعاد سخت تر نیست. پس چگونه می¬توان قلب را زود تر از همه مودب کرد؟ ( مثل وزنه برداری که هنوز قادر نیست وزنه 100 کیلویی رابلند کند، اما به او می¬گوییم که وزنه 200 کیلویی را بلند کند !!!) 3- شما فرمودید که خیال، مظهر عشق و طراوت است. میخواهم بدانم اینکه ما می-توانیم تصور کنیم که در حرم امیرالمومنین هستیم و از این حضور و ارتباط لذت می¬بریم مربوط به بعد خیال است یا قلب؟ (توضیح دهید) 4- من احساس می¬کنم همین¬که از خیالات واهی رها شوم، همان لحظه ارتباط قلبی با حقایق عالم برایم ممکن می¬شود، به عبارت دیگر رها شدن از خیالات همان و حضور قلب در نماز همان. یعنی بین این دو هیچ فاصله زمانی وجود ندارد. پس اگر ما در نماز تلاش کنیم که خیالمان را پاک نگهداریم و از وهمیات استقبال نکنیم سریعا و بدون هیچ وقفه¬ای حضور قلب برایمان حاصل می¬شود. آیا این حرف درست است؟ 5- آیا برای ادب کردن خیال، عدم استقبال از خیالات واهی کفایت می کند؟ 6- آیا تنها راه ادب کردن عقل، خواندن کتب استدلالی است؟ 7- برای کسی که می خواهد فلسفه را از صفر شروع کند چه سیر مطالعاتی را پیشنهاد می کنید؟ 8- منظور از ادب کردن قلب، همان تفکر و توجه و تمرکز دائمی و مستمر بر روی حضور حضرت حق است که در جزوه گوهر اصلی ماه مبارک رمضان فرموده اید؟ با تشکر- موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- آری 2- قلب در ذات خود حقایق را می‌شناسد اگر توانستیم آن را در صحنه نگه‌داریم به نور قلب خیال و اعضاء ما نیز تربیت می‌شود، این روش را روش «لِمِّی» می‌گویند که از کُل به جزء می‌رسیم برعکس ِروشی که از جزء به کل می‌رسند، شما به خودتان نظر کنید ببینید کدام روش با روح‌تان همخوانی دارد. 3- این‌جا خیال و قلب با هم کنار آمده‌اند به تعبیر امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» قلب، آن مرتبه‌ی تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقولی را به صورت جزئیه می‌یابد(تقریرات فلسفه، ج 3، ص 342). 4- آری درست است 5- همین‌طور است 6- خیر، اساس کار آن است که برای کثرات استقلالی قائل نباشیم و همواره وحدت را در کثرت بنگریم 7- ده نکته از معرفت نفس، برهان صدیقین، حرکت جوهری، بدایة‌الحکمه با شرح آقای صمدی آملی 8- حرف خوبی است ولی باید با نظر به وحدت در کثرت مشکل را حل کرد. موفق باشید
1265
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید.می خواستم بدانم چگونه میشه دروس دانشگاهی(مقطع ارشد) راگذارند که نه تنهاموجب تظعیف تفکر ونگاه به آدم وعالم از طریق نظر به اسمائ حسنای نشود بلکه خود مقدمات شکوفایی را فراهم کند بطور مثال مطالعه دروس دانشگاه ذهن را بیشتر وبهتر آمده پذیرش علم النفس نماید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر دل را تماماً به خدا بیندازیم به آنچه حجاب حق می‌باشد آگاهی پیدا می‌کند و دیگر حجاب محسوب نمی‌شود. موفق باشید
1264
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر آقای طاهرزاده با توجه به این که احکام دین باتوجه به حکیم بودن پروردگار ریشه در حقیقت و غیب عالم دارد و حقایق عالم ثابت است دلیل نسخ برخی آیات احکام مثل حکم زنای محصنه چیست؟ یا با توجه به ریشه ثابت غیبی یک حکم دلیل وجوب احکام برای برخی امتها مثل احکام خاص بنی اسراییل در قران مثل ماهی نگرفتن روز شنبه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: جواب این سؤال در فلسفه و کلام به طور مفصل بحث شده همین قدر بدانید که گاهی نوری از حقیقت به عنوان مقدمه جهت آمادگی برای اصل حقیقت ظهور می‌کند و این در حالی است که نور اولی خود را به عنوان مقدمه معرفی می‌کند تا این شبهه پیش نیاید که چگونه از یک حقیقت دو نوع حکم جاری شده. در مورد حکم زنای محصنه اول فرمود: «وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِکُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنکُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً» و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبید! اگر گواهى دادند، آنان‏[ زنان‏] را در خانه ها(ى خود) نگاه دارید تا مرگشان فرارسد؛ یا اینکه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد. (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 15) ملاحظه کنید که در آخر آیه روشن می‌کند فعلاً آن‌ها را در خانه نگه دارید تا حکم اصلی بیاید. پس معلوم است جامعه هنوز ظرفیت پذیرش حکم اصلی را نداشته هرچند حکم اصلی ثابت است و در مورد ماهی‌نگرفتن قوم یهود در روز شنبه علت را مشخص کرده که همان فسقی باشد که آن‌ها مرتکب شدند و این همیشه ثابت است. در آیه 163 سوره اعراف می فرماید: وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُون‏ . و از آنها درباره(سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس! زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز(و نافرمانى) خدا مى‏کردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه(که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مى‏شدند؛ امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى‏آمدند؛ این چنین آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى‏کردند .موفق باشید
1262
متن پرسش
با سلام و تبریک عید سعید فطر می خواستم بدانم که چگونه ترس ناشی از وهم را از ترس ناشی از عقل تمییز دهیم مثلا شخصی به خاطر ناامنی هایی که در جامعه اتفاق می افتد از رفتن به جامعه احساس خطر می کند و گوشه نشینی اختیار می کند قطعا این ترس ترس ناشی از وهم است ولی یک سری مواردی پیش می آید که واقعا شخص نمی تواند تشخیص دهد ترس عقلی است یا وهمی لطفا راهنمایی بفرمایید با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به نظرم با عقل شریعت و با نظر به وظایفی که دین بر عهده‌ی ما گذاشته بتوان جلو رفت و در امور احتمالی هم به خدا توکل کنیم و به طور طبیعی زندگی نماییم و عقلای قوم را ملاک اعمال خود قرار دهیم. موفق باشید
1261
متن پرسش
با سلام و ضمن آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی. با توجه به کتاب ادب خیال، عقل و قلب 1- فرق کتاب داستان و راستان آقای مطهری و یک کتاب رمان تخیلی در چیست که یکی تولید خیال می کند و آن یک نمی کند؟ تنها واقعی بودن قصه شرط است؟ 2- آیا هر اثر تولیدی فیلم یا انیمیشن تولید خیال می کند.اگر نه چگونه می توان با قلب این آثار رسانه ای را مرتبط کرد؟ 3- اساتیدی که علوم موفقیت تدریس می کنند شاه کلیدشان مفهومی است با نام ضمیر ناخودآگاه. سپس می گویند اگر شما توسط آن مدام خیال پردازی کنید، این ضمیر آنچنان قدرتی دارد که می تواند با ارتباط با کائنات خواسته های شما را برایتان جذب کند و به عینیت برساند. حال سوال اینست که این مفهوم ضمیر ناخودآگاه آیا اصلا از لحاظ دین وجود یا اصالت دارد یا خیر و اگر دارد متناظر چه بخشی از ابعاد وجودی انسان از لحاظ دین است؟ آیا معادل نفس است یا یکی از چهار لایه قلب؟ 4- در کتاب جن، شیطان و جادوگری فرموده اید که یک خانم با فکر خود بدنش کبود شده بود. آیا این قدرت خیال است که می توان با خیال پردازی بر دنیای واقعی اثر گذارد؟ آیا ادعای اساتید موفقیت با این توجیه در مورد قدرت عینیت بخشی خیال صحیح است؟ آیا خیال پردازی در جهان بیرون از ذهن مناسباتی را رقم می زند؟ بنده از مباحث شما اینطور متوجه شده ام که مناسبات جهان را تنها ملائکه رقم زده و مدیریت می کنند. این دو مورد چگونه با یکدیگر قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- مطالبی که شهید مطهری در کتاب داستان راستان می‌آورند نظر به واقعیاتی دارد که در شخصیت انسان‌های معصوم واقع شده و انسان یک نحوه یگانگی با آن‌ها دارد و عملاً مسیر انسان را به سوی آن فضائل اخلاقی هموار می‌کند ولی در یک رمان تخیلی رجوع انسان به هیچ واقعیتی نیست که انسان بتواند مسیر خود را با اطمینان کامل در آن شخص جستجو کند. 2- آثار تولیدی مثل فیلم و غیره با خیال ما گفتگو دارند ولی اگر تهیه‌کننده در آن اثر نظر به حقایق کلی عالم داشته باشد می‌تواند مفید باشد. 3- ضمیر ناخودآگاه یک واژه‌ی مبهم و لغزنده و انتزاعی است و نمی‌توان آن را عین فطرت دانست ،بیشتر یک مفهوم وَهمی است و اشاره به ناکجاآباد دارد. 4- آری خیال چنین قدرتی دارد که اگر شدید شد بر بدن اثر ‌گذارد ولی اگر خیال مبتنی بر واقعیت‌های عالم ملکوت نباشد انسان‌ها را به بازی می‌گیرد و با آرزوهای خیالی هلاک می‌کند. موفق باشید
1260
متن پرسش
سلام علیکم استاد راهکاری برای از بین بردن غرور در برابر افراد پیشنهاد کنید احساس میکنم همین که کار خوبی انجام میدهم خودم را نسبت به بقیه برتر میدانم وقتی این افکار در ذهنم بوجود می آید این را هم به خودم متذکر میشوم که هر چه هستم از خداست اما باز هم آن احساس برتر بودن را نیز دارم چگونه میتوانم در رفتارم تواضع داشته باشم؟در صورت امکان کتابی را معرفی نمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
1259
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله ، بنده انشاء الله فارغ التحصیل رشته مهندسی هستم اما برای ادامه تحصیل علاقه ای به آن نداشته و دوست دارم در زمینه های قرآنی فعالیت داشته باشم اما برای ادامه تحصیل در رشته های دانشگاهی مردد هستم . از طرفی نمیخواهم به طور سطحی با قرآن تماس داشته باشم .از کسانی که رشته علوم قرآن را در مقطع کارشناسی خوانده اند این گلایه را شنیده ام که رشته مورد انتظار نیست. یکی از اساتید مرا به خواندن فلسفه تشویق کرده است و خودم هم علاقمند هستم اما از طرفی میترسم پابند فلسفه شوم و از قرآن بازبمانم. نظرتان چیست ؟ به نظر شما برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد چه رشته ای را انتخاب کنم؟ به نظرتان راه دیگری هست ؟ و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در هر رشته‌ای که تحصیل کنید فرق نمی‌کند، عمده آن است که خودتان را مقید کنید از طریق تفسیر دقیقی از قرآن مثل المیزان با قرآن آشنا شوید. فکر می‌کنم اگر مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد را کار کنید مقدمه‌ی لازم جهت کار با المیزان را پیدا کنید. موفق باشید
1257
متن پرسش
سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته: من در حین دیدن سریالی که اخیرا در ماه رمضان با نام سقوط یک فرشته که با مضمون شیطان و راه های نفوذ آن در شخص وخانواده پخش می شد با سوالاتی مواجه شدم: 1)آیا این سریال(که ان شاء الله که دیده باشیدش) از منظر عرفانی و نظر جناب عالی بطورصحیح ساخته شده, است یعنی منظورم این است که می توان بعضی نکات آن را محور تفکرات خود قرار داد؟ مثلا :یکی از نکات در این سریال این بود که شیطان می تواند مثل یکفرد عادی متمثل شده با افراد صحبت کند خوب از ظاهراین نکته این گونه برمی آید که من بایدبه همه مشکوک باشم که آیا شیطان است یا یک فرد عادی ! 2)آن طوری که من از این فیلم برداشت کردم وسوسه های شیطان برپایه ی استدلالات عقلانی است فی المثل : دراین سریال شیطان می گفت اگر انسان گناه کندو بعد توبه کند به خدا نزدیک می شود (خوب مسلما این حرف درستی ایست) پس تو تا میتوانی گناه کن وپس از هر گناهت توبه کن و تو به این صورت به خدانزذیک و نزدیکتر می شوی..... خو ب اگر ما درباره ی این مو ضوع فکر کنیم یاخود میگوییم شیطان را چه به دعوت به تقرب خدا پس این مطلب وسوسه ی شیطان نیست درنتیجه این کار یک کار صحیح بوده و موجب تقرب میشود . حال درخواست من اینجاست که با توجه ظرافت موجود در وسوسه های شیطان آیا راهی یا قائده ایی یافرمولی( در حد یک جمله) برای خنثی سازی وسوسه های شیطان میشناسید(مثلا ماننداینکه درمورد آرزو ها : فقط آرزوی رسیدن وتقرب به خداصحیح و مابقی ازجانب شیطان است) ؟ 3) آیا شیطان میتواند در امیال و غرائز انسان دخول کند و آن ها تاثیرگذارد مانند اینکه : با اثرگذاشتن بر شهوت این میل وغریزه را به اوج ولع خودبرساند و انسان را به سمت کاریکه نباید بکند بکشاند ؟و درصورت امکان چنین حالتی خواهشمندم مانند سوال بالا برای جلوگیری از این حالت نیز یک قائده مطرح کنید. 4) من در حال حاضر در حال مطالعه برای کنکور هستم خوب طبیعتاً بعد آنهم دانشگاه و بعد آن سرکاررفتن و بعد آن ازدواج وبعدآن پدر شدن و مسئولیت های سنگین زندگی است و من فکر نمی کنم که بتوانم اینگونه از مسائل عرفانی را دقیقاً مورد مطالعه و عمل قرار دهم ... حال از منظر جناب عالی برای بهره مندی از دقیق و کامل از مسائل عرفانی چه راهکاری راباید پیش گرفت(یعنی دقیقامنظورم این است که من که فرجه ی کافی جهت مطالعات دقیق عرفانی را ندارم چگونه ازآن سیر وسلوک و منازل رفیع عرفانی که به تقرب به خدامیرسند عقب نمانم؟) (و در آخرازاستادعزیز خواهشمندم که حتی المکان به سوالات پاسخ دهند زیرا من به دلیل مشغله ی درسی زمانکافی برای مطالعه ی کتاب های خاص برای یافتن پاسخ سوالاتم را ندارم) و با عرض پوزش جهت درد آوردن سر جناب عالی باسوالات زیاد!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- بنده آن سریال را ندیده‌ام، آری شیطان می‌تواند طوری در خیال انسان متمثل شود که انسان فکر کند آن را در بیرون می‌بیند – همان‌طور که شما در خواب گمان نمی‌کنید آنچه می‌بینید در درون خودتان است – ولی شیطان آزاد نیست که هرطور خواست ما را اغفال کند ابتدا زمینه‌ی تأثیر شیطان را ما در خودمان فراهم می‌کنیم. روح شیطان استکبار در مقابل دستورات الهی است قران می‌فرماید: «اَبا واسْتَکْبَر» در پذیرش حکم خدا إبا و استکبار کرد، پس هرکس به اندازه‌ای که روحیه‌ی بندگی خدا را در خود قوی کرده باشد به همان اندازه از وسوسه‌های شیطان و تأثیر او در امان خواهد بود، به همین جهت در سوره‌ی ابراهیم«علیه‌السلام» خداوند قول شیطان را می‌آورد که در قیامت به افرادی که تحت تأثیر او قرار گرفته‌اند می‌گوید: خود را ملامت کنید چون من شما را دعوت کردم و پذیرفتید و خدا شما را دعوت کرد و نپذیرفتید. 2- فرمولی که وسوسه‌های شیطان را در عین ظاهر عقلانی به ما می‌شناساند آن است که هر توصیه‌ای که موجب شدت بندگی ما شود غیر شیطانی و الهی است و هر سخنی که بندگی ما را از ما بگیرد شیطانی است، آیا آن‌کس که می‌گوید فعلاً گناه کن و سپس توبه کن ما را به دوری از بندگی خدا نمی‌کشاند؟ 3- شیطان به اندازه‌ای که زمینه‌ی نفوذ خود را در ما دید در امیال ما تأثیر می‌گذارد و به همین جهت فرمودند به نامحرم نگاه نکنید و یا با نامحرم خلوت نکنید که موجب حضور شیطان در جان و روان شما می‌شود. 4- بالاخره فرصتی بگذارید جهت آشناشدن نسبت به معارف اسلامی و شریعت الهی. موفق باشید
1256
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و تبریک عید سعید فطر.استاد شما در بحث معاد فرمودید که انسان در برزخ و قیامت به واسطه قلبش با حقایق ارتباط برقرار می کند با قوه خیالش صورت می سازد و با قوه واهمه بین این صورتها و معانی ارتباط برقرار می کند حال سئوال این است که آیا این حرف را در مورد عالم ماده هم می توان گفت یعنی بگوییم عالمی در بیرون هست که جنسش ماده است و ما با قلبمان با آن ارتباط برقرار می کنیم با خیالمان صورت می سازیم که همان صورتهای بینایی شنوایی بویایی و ... می باشد و با واهمه مان بین این صوری که با خیال از طریق حواس پنج گانه ساختیه ایم و معانی ارتباط برقرار می کنیم . و آیا می توان گفت که بنابراین هر انسانی در عالمی زندگی می کند که خودش می سازد و به همین دلیل است که افراد مختلف برداشتهای مختلفی از دنیا دارند مثلا یکی به درخت که نگاه می کند آوند و ... می بیند و یکی دیگر حیات و ... می بیند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آری حرف درستی است ولی در قیامت آنچه در درون است از قلب بیرون می‌آید ولی در دنیا ما متأثر از بیرون هستیم حال اگر با ملاک‌های الهی و با نظر به وجود مطلق به مخلوقات ننگریم و آن‌ها را مستقل ببینیم به انحراف می‌افتیم و به جای حقیقت‌بینی، گرفتار وَهم می‌شویم. موفق باشید
1255
متن پرسش
با سلام و احترام. استاد گرامی سوالی از محضرتان داشتم: در محافل مختلف صحبتهایی می شود درذ خصوص اینکه علمای بزرگ حسابعای بانکی آنچنانی دارند و در کارخانه های مختلف سهام دارند و ... و این ها با ذکر سند قید می شود. حتی اخیرا در مورد مرحوم آیت الله بهجت رحمت الله علیه هم گفتند که حسابداران فلانک بانک گفتند در منوقع مرگ چند میلیارد به حسابشان بوده است. این صحبتها موجب تشویش اذهان عمومی و بی اعتمادی به علما می شود. من خودم سعی میکنم این شایعات را باور نکنم اما به هرحال یک تاثیراتی بر قلب آدم و دیدگاه نسبت به علما می گذارد. سوالم این است آیا این حرفها حقیقت دارد؟ اگرنه چه کنیم تحت تاثیر قرار نگیریم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مسلّم بدانید حقیقت ندارد. بد خواهان حساب‌هایی که مربوط به شهریه‌ی طلاب است و در حساب مراجع می‌باشد به اسم آن‌ها شایع می‌کنند و یا پول‌هایی که مؤمنین در اختیار آن‌ها می‌گذارند تا با مدیریت آن‌ها خرج امور مسلمین شود، را به حساب خود مراجع می‌گذارند. از خودتان بپرسید این علمایی که هزاران راه برای پول‌درآوردن داشتند چرا حاضر شدند با زندگی طلبگی به‌سر ببرند؟ اگر پول می‌خواستند که راه‌های دیگر باز بود. مگر آیت‌الله بهجت می‌دانستند مرجع تقلید می‌شوند که آمدند طلبه شدند؟ موفق باشید
1254
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشیدخدمت استاد گرامی ببخشید استاد طبق آیه ی 12 و 13 سوره ی احزاب اگر مردی دو فرزند دختر و همسر و مادر و پدر داشته باشه یک ششم از ارث به هر یک از پدر و مادر و دو سوم به دخترها و یک هشتم به همسر میرسه اما وقتی اینا رو جمع میکنیم بیشتر از یک میشه 1/6+1/6+2/3+1/8 که بیشتر از یکه.وقتی من این سوالو میپرسم در جواب میگن که اول باید سهم همسر را داد بعد بقیه را تقسیم کرد در صورتی که در هیچ کدوم از این دو آیه اینو نگفته که اول باید سهم همسر رو داد و این کارو برای این میکنند که نمیشه طبق قران اونجوری تقسیم کرد و مسلما جواب قانع کننده ای هم نیست.خواهش میکنم جواب قانع کننده ای برای نحوه ی تقسیم ارث در این حالت به من بدید طبق اون چیزی که در قران گفته شده نه کاری که الان میکنند.ممنون میشم اگه بفرمایید. باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در این امور تخصص ندارم، در تخصص علمایی است که در فقه کار کرده‌اند. موفق باشید
1253
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید بعضی از اسما در جوشن کبیر چندین بار دقیقا تکرار شدند تفاوت در چیست که ما آنها را جدا میشماریم و میگیم 1001 اسم خدا در جوشن کبیر آمده؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: احتمالاً آن اسم در آن مجموعه معنی دیگری می‌دهد. اگر نمونه آورده بودید بهتر می‌شد بحث کنیم. موفق باشید
1252
متن پرسش
سلام علیکم استاد سوالم اینه که در این شرایط و اوضاع جامه ک خیلی از افرادی که در راسند بدون در نظر گرفتن دستورات اسلام فقط به منافع خود فکر میکنند و زیر پرچم اسلام دست به هر کار غیر اخلاقی میزنند چگونه میتوانیم رهبر این جامعه را بشناسیم و به ایشان اطمینان پیدا کنیم؟ آیا این تناقض نیست که فقط شعار اسلامی بدهیم ولی در عمل خلاف آن عمل کنیم؟ و آیا در جامعه ما که میتواند الگوی خیلی از جوامع باشد این تناقض وجود ندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: باید روی خود کار کنیم تا در این صحنه‌ها موفق از کار در آییم. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» حقیقتاً متوجه اشکالات شده‌اند و به روشی حکیمانه سعی می‌کنند جامعه را جلو ببرند. موفق باشید
1251
متن پرسش
می خواهم مبحث ازدواج را کارکنم.کدام سوره از شرح المیزان شما مباحث ازدواج و زن را دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مباحث کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» آیات مربوطه را آورده است. موفق باشید
1250
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی ایا این سخن در مورد استغفرالله درست است ما با گفتن این کلمه بصورت انشایی می گوییم ای حضرت الله با اسم غفار بر جان ما تجلی کن .حال اگر خداوند با اسم غفار بر جان ما تجلی کند چه اتفاقی می افتد؟ حقیقت غفران چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: رسول خدا می فرمایند: « فَفُکُّوها بِاسْتِغْفارِکُمْ» جان‌هایتان را با استغفار آزاد کنید. این عالی‌ترین و بالاترین دستورالعملی است که انسان را به راه می‌آورد، زیرا استغفار چیز عجیبی است، زیرا اولاً: باید برسی به اینکه گرفتار اعمالت هستی. ثانیاً: باید به خدا خیلی اعتماد داشته باشی و بدانی خداوند کارِ نشدنی را هم شدنی می‌کند. بعد از خدا بخواه از گناهانت بگذرد. یعنی خدایا کاری که از دست من برنمی‌آید و من نمی‌توانم با اراده‌ی خود مشکل را حل کنم، من نمی‌توانم کاری بکنم که دلم به راحتی با تو ارتباط داشته باشد، چون گرفتار بی‌مبالاتی‌هایم هستم «فَاسْتَغْفِرُالله» یعنی از خدا طلب آمرزش می‌کنم تا نسبت به گناهانم بگذرد و اثر آنها را از صحنة نفس و قلبم پاک بگرداند و با قلبی پاک با او روبه‌رو شوم «وَ اَتُوبُ اِلَیْـهِ» یعنی با حالت ناله و انابه به‌سوی او آمدم. خلاصه استغفار یکی از حالات خوب عبد است در مقابل ربّ، با چنین اعتقادی که می‌دانیم می توان از خدا خواست، از گناهان ما بگذرد اراده می‌کنیم به‌سوی او روی کنیم تا او پذیرای ما شود. استغفار؛ غبار بین عبد و ربّ را می‌زداید تا رابطة فطری بین عبد و ربّ ظهور کند. پیامبر خدا می‌فرمایند: « لَیُغانُ عَلی قَلْبی وَ اَنِّی لاَسْتَغْفِرُاللهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّة» گاهی قلبم را گَرد و غبار می‌گیرد و من هر روز هفتاد بار استغفار می‌کنم تا غبار و گَردش برود. آری اگر قلب پیامبرِ خدا را گرد می‌گیرد و شدت اُنس اوکم می‌شود قلب ما ظلمت می‌گیرد و از اُنس با پروردگارمان محروم می‌شویم ولی در هر صورت استغفار است که آن گرد و غبار و این ظلمت را برطرف می‌کند. از استغفار کار های مهمی برمی‌آید! به شرط اعتماد به حضرت حق که غفار است و رفع گناه می‌کند. موفق باشید
1249
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی لطفا در مورد ابیات زیر توضیح فرمایید : می رسید از دور مانند هلال نیست بود و هست بر شکل خیال / نیست وش باشد خیال اندر جهان تو جهانی بر خیالی بین روان با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این ابیات از عالی‌ترین متون توحیدی است که متذکر ظهور و خفای انوار الهی است. قرآن می‌فرماید: «هو الاول و الآخر» یعنی خدایی که اول است در همان حالی که اول است، آخر است و انسانِ موحد با نظر به او در مظاهرش او را اول می‌بیند و در همان حال با نظر به مقام وحدانتیتش او را آخر می‌بیند. مولوی موضوع «هست و نیست»بودن را پیش می‌کشد که از طرفی او در مظاهرش به اسم خاصی هویدا است و در همان حال آن اسم خاص حجاب حقیقت جامع اوست. می‌گوید: خیال این‌چنین است که از جهتی حکایت از صورتی می‌کند که در خارج است و از جهتی غیر از آن صورت است و بعد می‌گوید تمام هستی این‌چنین هستند که از جهتی ظهور حق‌اند و از جهتی حجاب حق. موفق باشید
1248
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مورد جنگ بدر در سوره آل عمران ایه 124 می فرماید : تو به مومنان گفتی آیا کافی نیست که پروردگار شما را به 3 هزار نفر از فرشتگان یاری کند ؟ و در ایه 9 سوره انفال در مورد جنگ بدر می فرماید : وقتی از پروردگارتان کمک خواستید او خواسته شما را پذیرفت و (گفت) : من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود می آیند یاری می کنم. چرا انجا 3 هزار می فرماید و اینجا هزار ؟ ثانیا با عنایت به اینکه در جنگ بدر تعداد مسلمانان 313 و تعداد مشرکین 950 یا 1000 نفر بوده است این همه فرشته نیاز نبوده است چون خود مسلمانان مانند حضرت علی و حمزه فداکاری زیاد نمودند شاید با هفتصد فرشته هم کار حل می شد این را از ان جهت می گویم که حکیم کار بیهوده انجام نمی دهد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در آیه‌ی9سوره‌ی انفال‌‌می‌فرماید: با هزار ملائکه‌ی ردیف‌دار شما را مدد می‌کند. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مردفین از ماده‌ی ارداف یعنی شخص سواره‌ای که کسی را در ردیف – ترک – خود سوار کند. یعنی هزار نفر ملائکه‌ای که عده‌ای دیگر را به همراه و در پی خود دارند. می‌فرمایند: با این معنا به سه‌هزار ملائکه‌ای که در آیه‌ی 124 سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید تطبیق می‌کند. موفق باشید
1247
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی اینکه مولوی علیه رحمه می فرماید " نقد حال خویش را گر پی بریم هم ز دنیا هم زعقبی برخوریم " آیا منظور همان معرفت النفس است ؟ یا منظورش محاسبه نفس و ارزیابی خود می باشد. با تشکر
متن پاسخ
سمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» بحث «وقت» در صفحه‌ی 340 آمده. منظور مولوی مقامی است که انسان آزاد از گذشته و آینده، در حضور حق قرار گیرد. این حالت را «نقد حال» گویند. اگر مباحث معرفت نفس حضوری دنبال شود یک نحوه نقد حال در آن هست. موفق باشید
1245
متن پرسش
سلام علیکم / خدا قوت / در یکی از فقرات دعاهای مشترک ماه رمضان چنین آمده است: "اسئلک ان تکرمنی بهوان من شئت من خلقک" .معنی صحیح این دعای امام صادق علیه السلام چیست؟ (چون ظاهر عبارت که بوی خود خواهی و بی ارزش بودن خلق الله میدهد که البته با آنچه ما از اهل بیت شنیده ایم در تعارض است)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حضرت به محضر حق عرضه می‌دارند: «خدایا از تو می‌خواهم دشمنان تو و دشمنان رسولت به دست من کشته شوند و از تو تقاضا داریم آن‌هایی را که می‌خواهی خوار بگردانی – از دشمنان خدا و رسول – با کرامت‌دادن به من در راستای شکست‌دادن آن‌ها، آن کار را انجام دهی و طوری نباشد که با درگیرشدن با دوستانت من خوار شوم. موفق باشید
1244
متن پرسش
سلام علیکم. این سومین بار است که دارم این بحث را مطرح میکنم و حدس می زنم که سیستم پرسش و پاسخ سایت مشکل داشته باشد. چرا که با اینکه سوالاتم را اوایل تابستان مطرح کرده بودم هنوز پاسخی دریافت نکردم. الا ای حال، مسئله این است که یکی از اساتید ما (مهندسی مکانیک) به نام پرفسور ابوالفضل درویزه، به تازگی کتابی دو جلدی و مفصل در رد نظریه داروین نوشته اند. و اذعان دارند که حاصل 15 سال مطالعه و تفکر است. از آنجایی که ایشان را فردی بسیار متدین و صاحب دل و کتابشان را عمیق یافته ام، و نیز با توجه به حساسیت شما نسبت به بحث داروینیزم و تئوری های تکاملی گمان می کنم مطالعه آن خالی از لطف نباشد. اگر ممکن است آدرسی به من بدهید تا این دو مجلد را برایتان بفرستم. و سوال دوم اینکه در یکی از پرسش و پاسخ های گذشته در جواب دانشجویی که در جمع علوم فنی و دینی متحیر بود، گویا تلفن یکی از دوستانتان را که این دو امر را جمع کرده بود، برایشان فرستادید. می خواستم تقاضا کنم که با توجه به دغدغه مشابهی که حقیر دارم اگر امکان دارد، شماره ایشان را برای حقیر نیز بفرستید. در پناه الله پاینده باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده با نظر آن استادان موافقم و در اوایل تفسیر سوره‌ی سجده عرایضی در این رابطه عرض کرده‌ام و نیاز ندیدم شما را در ارسال کتاب‌ها به زحمت بیندازم. در مورد قسمت دوم سؤال اگر تلفنی سؤال بفرمایید تلفن آن آقا را عرض خواهم کرد. موفق باشید
1243
متن پرسش
11- بسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید. من مدتی است (خصوصا بعد از اینکه حدودا اواخر ماه شعبان به زیارت امام هشتم علیه السلام مشرف شدم، و تقریبا همزمان با گوش دادن به مباحث اولیه ی چگونگی فعلیت یافتن،) دچار حالتی شدم که وقتی با خدای خودم تنها میشوم مثلا در نیمه شب در حیاط خانه، زبانم به مناجات باز نمی شود و تمایل دارم فقط نگاه کنم یا نمی دانم فقط بشنوم، اما نمی دانم باید به چه نگاه کنم. قدری به درختان نگاه می کنم و بعد کمی به آسمان، کمی آرام می شوم و بعد دوباره احساس خلائ میکنم. انگار دنبال چیزی میگردم ولی آن را نمی یابم. از شما استدعا دارم لطفا این حالت من را تفسیر کنید. مشکلم کجاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: گفت: «من کسانی می‌شناسم زُ اوْلیاء.... که دهانشان بسته باشد از دعا» این قصه‌ی بعضی از احوالات یک سالک می‌تواند باشد در مرحله‌ای از سلوک که به آن «خَرس» یا گنگی می‌گویند. إن‌شاءالله از این جهت به فعلیت می‌رسید و دعایی که جهت ارتباط بود به دعایی تبدیل می‌شود جهت باقی‌ماندن در اُنس است. موفق باشید
نمایش چاپی