بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: آیا می‌تونیم حضرت محمد رو در نظرمون مجسم کنیم. با توجه به اینکه ایشان انسان کامل است و ظهور و تجلی الله است. انگار داریم با خود خدا حرف می‌زنیم با حالا با خدا حرف بزنیم. نه اینکه داریم با حضرت محمد حرف می‌زنیم. مثلا در ذهن بگیم من فدای تو بشم در این کار منو راهنمایی کن. ولی میدونیم که اون خدا هست ولی نیست و حضرت محمدم هست. یعنی چون یکی شدن روحشون. در واقع اینجوری موقع حرف زدن با ایشون خود خدا مخاطب انسان و روبروی انسانه. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم؟ بالاخره روح محمد و خدا که از هم جدا نیست که با خدا جداگانه حرف بزنیم. نمیدونم چرا من اینجوری تصور می‌کنم و با خدا به این روش حرف می‌زنم. با توجه از شناختی که از دین پیدا کردم طی سالیان. شاید اشتباهه. من امکان دیدن استاد حضوری ابدا ندارم، که کارم اینطور بسیار راحت تر می‌شد. هر چه خودم تفکر کنم یا کتابی بدستم برسد. عذر میخام که وقتتون رو می‌گیرم. التماس دعا. خواهش می‌کنم بنده را دعا کنید تا به نتیجه برسم ان شاءلله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم، مبنای توحیدی توجه به سیرۀ اولیای الهی است که همان انوار هدایت ربّ العالمین می‌باشد و می‌توان در شخصیت آن عزیزان، راه‌های قرب الهی را پیدا کرد و در این رابطه است که در معرفی آنان گفته می‌شود «هُمُ السّبیل» آنان راه‌های رجوع به خداوندند. عرایضی در این رابطه در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن شده استhttps://lobolmizan.ir/book/82?mark=%D8%AD%D8%A8. موفق باشید

39386

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی؛ سلام و درود خدا بر شما: ۱. گفتگویتان در رابطه با دیدار مداحان حضرت آقا را استماع کردم؛ حقیقتا بنده تا قبل از اینکه شما فرموده باشید تماما مسئله ام این بود که یک نوع ایمانی باید به میان آید که در نسبت با آن تمام مشکلات حل شود و تمام دروغ های سیاسی آشکار گردد و تمام کژی ها شناخته شود اما اگر به کسی می‌گفتم، جوابم این بود که انسان با تجربه و مطالعه و معارف و... می‌تواند اشتباهاتش را کم کند. و اگر می‌گفتم ایمان، جواب می‌دادند که ایمان با تجربه و کار و... حاصل می آید و نه با نسبت خود با خدا و جامعه. اما هیچ جوره به کتم نمی‌رفت که بتوان کاری به جز بواسطه یک ایمان عظیم پیشبرد تا اینکه شما در این گفتار فرمودید؛ این ایمان حضرت آقاست که اینچنین بس عظیم در صحنه است بدون کوچکترین خطایی که حیرت آور است. می شود کمی در رابطه با این نوع ایمان سخن به میان آورید تا بیشتر بتوانیم خود را در آن میدان حاضر کنیم؟ ۲. در رابطه با سیاست و فرهنگ و تاریخ از حیث آموزشی (جدای از شناخت معارف) همچون کتاب های اصولی فقهی فلسفی و همچنین جزوه مقدمه فصوصی که خود حضرت عالی دارید، اگر بخواهیم ملاک هایی بدست بگیریم چه کتاب هایی برای آموزش باید دیده شود؟ مراد بنده شناخت مسئله و مسئله محوری پیش رفتن برای شناخت بهتر جواب امروزین به مسائل است چنان که در فقه و فسلفه و عرفان هست. نمی‌خواهم در این ابواب بنابر فرمایش علامه جوادی حفظه الله تعالی مطالبی بدانم که از دیگران باشد و مرهون دیگری باشم که مطالب کلیشه ای و نارسا برای پیشبرد میدانی اهداف انقلاب باشد، بلکه می‌خواهم از درون بجوشد. همچنان که حوزه برنامه ریزی نسبت به اجتهاد فقه و اصول دارد، در کنار آن در این سه علم نیز به سمت صاحب نظری حرکت کرده باشم. همچنان که یکی از اساتید فرمود آن علم و معارف و معنویتی که امام درک کرده بود مندمج بود و بنحو تفصیلی ظهور نیافت و حضرت آقا نیز در سخنرانی ای فرمودند که انقلاب اسلامی نتیجه امام خمینی و ثمره انقلاب شخصی چون امام خمینی است؛ لذا برای تفصیل این ثمره به نظر می آید که باید این سه علم را نیز به نحو تفصیلی آموخت برای تفصیل انقلاب. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! عرایض اخیری که کم و بیش شده است، متذکر آن ایمان است و البته ملاحظه دارید که ایمان، امری نیست که با تعریف و سؤال و جواب بتوان از آن سخن گفت مگر آن‌که در بین سخنان و گفته‌ها، اشاره‌ای بدان بشود. ۲. همین‌که نسبت به این امور حساس باشید در دلِ همین دروس حوزه، آن فهم پیش می‌آید. این‌ها اموری نیست که بتوان با مطالعۀ کتاب خاص به آن برسیم. موفق باشید

39236

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. ابزار بودن تن به چه معناست؟ ۲. منظورتون از مستحکم کردن من انسان در صوت شرح نکته ی اول ده نکته از معرفت النفس چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تن، وسیلۀ تکامل روح است. ۲. با عمیق‌شدن در معارف اسلامی، منِ انسان از نظر وجودی شدت می‌یابد مثل نوری که می‌تواند از جهت نورانیت شدت پیدا کند. موفق باشید

39052

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: اگر بنده هدف اصلی زندگیم را لقاء الله (تجلی اسم جامع الله در قوه خیالم به صورت انسانی بگذارم) حال می‌خواهد دنیا باشد یا آخرت برای من فرقی ندارد. از نظر شما مناسب است یا نه؟ با تشکر از زحمات شما!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر رعایت دستورات شریعت همراه با معارف توحیدی مسیر انسان پس از دنیا به لقاء رحمت‌های خاص الهی منجر می‌شود و در همین رابطه در روایت از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» داریم که فرموده‌اند: « مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ . هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا ديدار او را دوست دارد و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نيز ديدار او را خوش ندارد. موفق باشید

38994

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: شما خیمه شب بازی را در این زمانه چگونه می‌بینید؟ من این گونه بنظرم می‌رسد که حکومت شیطانی، یعنی غرب و رهبران Illuminati و Freemason برای دست یابی به اهدافشان در ظاهر بسیار عادی ای کارش را جلوه داده اما در باطن بسیار رمز آلود است، طوری که: مثلا می آید و با یک سری حرف های بسیار چرت و پرت جوری معادله را بهم می زند که خود شما می‌شوید ضد دین، این یعنی خیمه شب بازی. می آید و از فنون اقناع برای قانع کردن استفاده می کند، خودش را هم طوری جلوه می دهد که فردی متشخص و در راه پیشرفت است، به معنای این که از آینده خبر دارد آن هم از روی گذشته؛ در کل قصد بازیچه گرفتن عقل و فکر ما را دارد که در پس این کار هم قصدی هست که آن هم به نظرم برای بی خدا کردن امور است و در نهایت انسان را به رباتی بدل سازد که با کد و رمز کار می‌کند و غیر از این هیچ است در این معادله انسان حق فکر کردن هم ندارد وگرنه متهم است به وقایع رخ داده اطراف آن، یعنی می‌خواهد انسان را از خدا و دل دار جدا کرده و در عوض با نقض کردن قوانین الهی، سیرک خود را وسیع تر کرده، خیمه شب بازی خود را جذاب کرده و در نهایت ما را به بازی خود گرفته. این که می خواهند Satanic rule in Jerusalem محقق سازند آن هم به وسیله ی Israel، کاملا واضح است برای ما. نگریستن به این که خداوند را در چه جاهایی و درچه وقت هایی خودمان از میدان بدر می‌کنیم که آن هم یکی از نقشه های آنان است، بعدا راجع به آن بحث خواهم کرد. یا علی مدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از قدیم هم این نوع خیمه شب‌بازی‌ها بوده و خواهد بود و تصور می‌شود همان‌طور که می‌فرمایید ما باید متوجه ترفندهای دشمنان‌مان بشویم که کدام ابعاد متعالی فرهنگ ما را نشانه گرفته‌اند و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند این با دشمن‌شناسی و روحیه بسیجی که روحیۀ حصارشکن است؛ نتیجه خواهد داد. مهم، فهم حیله‌های دشمن است دشمنی که هرچند به گمان خود بسیار زرنگ می‌باشد، ولی بحمدالله جوانان ما به خوبی آن را تشخیص می‌‌دهند. موفق باشید 

39869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا اکرم الاکرمین» سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ما هیچ تصور و شناخت حقیقی و درستی از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نداریم. آنچه مقابل ما هست آینه و شخصیت شگفت‌انگیز رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) هست. به نظر حضرتعالی بهترین راه برای رضایت قلبی رهبری از ما چه راهی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌که متوجه جهانی باشیم که آن مرد بزرگ که به واقع نایب الإمام است در مقابل ما می‌گشایند در راستای «ایمان و «امید». ایمان به سنت‌های الهی و امید نسبت به آینده‌ای که استکبار از صفحۀ روزگار محو می‌شود. موفق باشید

39839
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: این متن در کانال مطالب ویژه آمده: مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم؛ چه فرقی دارد؟ https://eitaa.com/matalebevijeh/19107  اولین سؤال این است که واقعا چه فرقی می‌کند که مذاکره مستقیم باشد یا غیرمستقیم؟ وقتی ترامپ به ایران نامه نوشت و دو مسیر پیش روی ایران گذاشت (جنگ یا مذاکره) هیچ وقت تصور نمی‌کرد ایران راه سوم را انتخاب کند. ترامپ به ظن خود تصور می‌کرد هر انتخابی که ایران داشته باشد به ضرر ایران تمام خواهد شد. اگر ایران مذاکره را می‌پذیرفت عملا گزاره ترس ایران تثبیت می‌شد و مناسبات منطقه ای و محور مقاومت نسبت به ایران تغییر می‌کرد و اگر ایران جنگ را انتخاب می‌کرد (هرچند جنگی شکل نمی‌گرفت) فشار افکار عمومی داخل ایران علیه حاکمیت افزایش پیدا می کرد و رویکرد فتنه داخلی با شدت بالاتر جلو می‌رفت. ایران هوشمندانه با طرح مسئله مذاکره غیرمستقیم هر دو ابزار را از دست آمریکایی‌ها گرفت تا هم بتواند ابزارهای قدرت نرم و سخت خود را حفظ کند، هم پیام داخلی و خارجی صادر کند که اهل گفت و گو است و هم روند سازمان دهی فتنه داخلی مبتنی بر القای فضای جنگی در داخل را خنثی کند. چرا ترامپ دروغ می‌گوید؟ ترامپ تصور نمی‌کرد ایران بتواند از زمین بازی طراحی شده آمریکا خارج شود و بازی جدیدی را طراحی کند. بسیاری از غرب گراهای داخلی هم از شرایط پیش آمده دچار این نگرانی شدند که تمام زور و تهدیدها نهایتا منجر به عقب‌نشینی آمریکایی‌ها شد و هیچ اقدامی در میدان صورت نگرفت. ترامپ در شرایط فعلی مجبور است برای حفظ ظاهر هم که شده تصویرسازی جدیدی در صحنه جهانی ایجاد کند که در آن تصویر ایران مجبور به پذیرش مذاکرات مستقیم شده است و قدرت آمریکایی‌ها علیه ایران جواب داده است! تحولات جدید نقض مواضع قبلی جمهوری اسلامی ایران است؟ اولا باید توجه کرد مناقشات ایران و آمریکا اساسی است و مسائل بنیادین میان دو کشور وجود دارد اما در موضوعات و مصادیق مشخص همیشه در ادوار مختلف امکان گفت‌وگوهای غیر مستقیم وجود داشته است. دوما مبنای غیر مستقیم بودن مذاکرات نیز از همین مناقشات بنیادین نشات می‌گیرد و ایران با غیرمستقیم کردن مذاکرات یک پیام دیپلماتیک صادر کرد و نشان داد اعتمادی به آمریکایی‌ها وجود ندارد اما هم‌چنان ایران اجازه نخواهد داد وجهه جهانی و داخلی ضد مذاکره از ایران ساخته شود. اساسا هدف آمریکایی‌ها از مذاکره خود مذاکره است. یعنی بنا نیست نتیجه مشخصی از مذاکرات حاصل شود و صرف این‌که نمایندگان دو کشور دور یک میز بنشینند می‌تواند برای آمریکایی‌ها یک برد دیپلماتیک تلقی شود. ایران در گام اول باید بتواند هدف آمریکایی‌ها از ضدمذاکره خواندن ایرانی‌ها را خنثی کند و پس از آن مشت آمریکایی‌ها را از قصد و هدف‌شان برای شکل دادن یک میز مذاکره دوجانبه باز کند. سوما صحنه مذاکرات، برد جهانی و بین‌المللی خواهد داشت. مخاطب این دور از مذاکرات غیرمستقیم تمام جهان خواهند بود و ناظران جهانی بعد از مذاکرات می‌توانند قضاوت دقیقی از میزان قابل اعتماد بودن آمریکایی‌ها داشته باشند. اینجا آوردگاه مهمی برای دیپلمات‌های دو کشور خواهد بود. واقعیت صحنه بین الملل نیز حاکی از سرعت بسیار بالای تحولات و پیچیدگی بی‌نظیر شرایط پیش آمده است. در چنین شرایطی تفکر هوشمندانه و مدیریت راهبردی نیز باید مطابق با تحولات جدید اقدامات مبتکرانه و جدیدی را در پیش گیرد. حامد موفق بهروزی ✍️فارس نیوز جسارتا نقدی دارم. در این متن گفته شده ایران با طرح مذاکره غیرمستقیم طرح هوشمندانه ای رو در نظر گرفته!! یعنی مذاکره رو تایید کرده! اصل مذاکره با ترامپ مورد تایید رهبری نیست. در قسمت سوما گفته ناظر صحنه مذاکرات جهانیان خواهند بود! بله همین که ما با باعث و بانی فجایع غزه در حال مذاکره باشیم بردی برای طرف مقابل هست. راه سوم ایده آل این نبود که مثل آقا جواب ترامپ داده نمی‌شد؟ مذاکره ای هم انجام نمی‌شد؟ اینکه آقا به خاطر اقتضائات به مثابه حضرت علی در ماجرای حکمیت تن به مذاکره داده اند علی رغم اینکه موکدا مذاکره را ممنوع کرده اند بحث دیگریست. نوشته اینجا آوردگاه مهمی برای دیپلماتهای دو کشور خواهد بود! گویا ما تجربه اولمان است! ما که محضوریت رهبری را نداریم چرا نباید جامعه را روشن کنیم که اصل مذاکره مورد تایید رهبری نیست؟خودمان زمینه را فراهم نکردیم که همه خسارتها گردن رهبری انداخته شود؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این نوع مواجهه با ادعای مذاکرۀ مستقیم ترامپ، بدون نظر رهبر معظم انقلاب نباشد از آن جهت که سرلشکر محمد باقری می‌فرمایند: «تدابیر رهبر انقلاب در پاسخ به نامه رئیس‌جمهور آمریکا بر این مبنا بود که ما آغازگر جنگ نیستیم؛ هرگونه تهدید را با تمام قوا پاسخ خواهیم داد؛ به دنبال آرامش در منطقه هستیم؛ در مسئله‌ی هسته‌ای به دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم و نیاز‌های ملت خودمان را در هسته‌ای دنبال می‌کنیم؛ مذاکره مستقیم نخواهیم کرد، اما مذاکره غیرمستقیم ایرادی ندارد.». https://eitaa.com/matalebevijeh/19113
با توجه به نکتۀ فوق، جناب آقای دکتر خوش‌چشم در شبکۀ افق نکات خوبی را در دو زاویه مطرح نمودند که حکایت از آن دارد مذاکرۀ غیر مستقیم، نوعی دیپلماسیِ فعّال در مقابل دیپلماسی منفعلی است که ترامپ به دنبال آن بود و به گفتۀ ایشان دیدگاه مهار ایران به بحث حلّ اختلاف تبدیل شد از آن جهت که خصوصیات ترامپ بیش از آن‌که دامن‌زدن به جنگ باشد، تهدید است و این نوع مواجهه به نحوی تهدید را تبدیل به نوعی تن‌دادن به مذاکره کرده است.https://eitaa.com/matalebevijeh/19115 موفق باشید        

39837

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: مطلبی خواندم، گیج شدم کسی از علامه طباطبایی پرسید، آیا استفاده از ضمیر جمع که خداوند در قرآن از آن استفاده می‌کند، منظور خدا و ائمه اطهار است، متن: در روایات ائمه علیهم السلام درباره خود فرموده اند: «هر صیغه جمع که در قرآن در مورد خداوند تعالی است، «نَحْنُ فَعَلْنا، وَ نَحْنُ صَنَعْنا»؛ (ما کردیم، و ما انجام دادیم.) منظور از این روایات چیست؟ ج- منظور این است که ائمه اطهار علیهم السلام، وسائط و مجاری فیض از ناحیه حقّ به مخلوقاتند و هرچه به خلق می رسد، از ناحیه آنها می رسد. سوال آیا در آیه «اِنَّا اَنْزَلناهُ» (ما قرآن را نازل کردیم/) (قدر: ۱) نیز چنین است؟ ج- بله، همین طور است، و اشاره به ولایت کلیّه تکوینیّه آنهاست و اینکه کار آنها، کار خداوند متعال است. آیا اینکه این سخن را علامه گفتند حقیقت دارد؟ یا نه اگر امکان دارد توضیح دهید و نظر خودتان در مورد ضمیر جمع در بیان خداوند در قرآن چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نکتۀ اصلی همان نکته‌ای است که حضرت علامه طباطبایی فرموده‌اند با توجه به آن‌که وجه وِلایی ائمه، باطنِ نبوت است و از این جهت به گفتۀ خود آن عزیزان همۀ آن‌ها محمدند و واسطۀ فیض که این نکتۀ دقیقی است. در این موردمراجعه به کتاب « حقیقت نوری اهل‌البیت «علیهم‌السلام» خوب است. https://lobolmizan.ir/book/255?mark=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C . موفق باشید

39782

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

حالّی دلی باختن خود و یافتن خود در آغوش دلی که دارم؛ بی‌اکسیر و پر از درد و با خون آلوده شده؛ بی‌همدمی؛ باز می‌گویم؛ باختن خود، و یافتن خود در آغوش دلی که دارم (دل را همان وجود یا حقیقت یا حتی خدا یا روح یا هر چه می‌خواهید نام بگذارید)؛ از خود می‌پرسم تسکین؟ تسکین می‌یابم اما برایم همه‌ی تسکین‌ها ناکافی‌اند؛ آرامم نمی‌کنند؛ گم‌شده؛ گم‌شده؛ گم‌شده؛ سردرگم؛ سردرگم؛ سردرگم؛ گم کرده‌ام حتی جسمم را و زندگی را؛ همه چیز را گم کرده‌ام و حتی دیگر نمی‌توانم کارهایی که برایم کار بودند را ادامه دهم حتی رسیدگی به جزئیات جسم و روح خود؛ و فقط به این نگاه دارم که «باختن خود و یافتن خود در آغوش دلی که دارم؛» چرا دروغ بخواهم بگویم؟ خیلی هم کَم آورده‌ام؛ کمبودها بسیارند و در اینجا دیگر توانی برای دلم برای ادامه دادن نمانده؛ با خود می‌گویم این هم جزئی از راه است منتهی زندگی نمی‌تواند بایستد تا من توان بیابم و من و من مانده‌ام... و دردی عمیق در تمام جانم ریشه دارد و من مانده‌ام... ادامه دادن برایم ناممکن شده که حتی گویی سر پا ایستادن هم برایم جان فرساست از شدت رنجی که در جانم است و جانم دیگر یاری نمی‌کند و من مانده‌ام، من مانده‌ام ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به ایمانی و حضوری نظر کرد که به تعبیر جناب حافظ : «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». در این رابطه خوب است به مباحث «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهم‌السلام» و عرفا» رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81  موفق باشید 

39773
متن پرسش

آمریکا مظهریت تام و تمام غفلت انسان امروز است و تو مَبین که بُرج های بلند و آسمان خراشش و پیشرفت چشم گیر تکنولوژیکش که عقل زمینی را زمین گیر خویش می‌کند همه حقیقت است. که باید به ویرانه های دل های مردم آواره و بی پناه این آسمان خراش ها نگریست که شبانه چگونه خود را از دارِ پوچی و نیستی و قهر و کین خویش، آویزان زندگی و جهان آمریکایی می‌کنند. جهان در پرتو اسمای حسنی او جلوه می‌کند و هر روز رنگی به خود می‌گیرد و نشان می‌دهد که اراده ای بالاتر از اراده مردمان و زور و قدرت ثروت مندان و سلطه تاریخی ظالمان در میان است. سالهاست که خون مظلومان عالم در چنگال و با دستان قهر و قدرت ستم این مجسمه شرک و افیون انسان امروز، بر زمین جاری می‌شود و از این میان مردانی مرد بر می‌خیزند و رسم زمان را باری دیگر دچار تغییر دگرگونی و انقلاب می‌کنند آری آنان که نشانی از اصحاب سِر ولایت آخرالزمانی دارند. آنان مردان مرد و مظهر نهایت انسانیت انسان در تاریخ اند که سینه ستبر خود را در برابر اراده و طرح و نقشه صهیون و آمریکا سپر کرده اند و چشم، به راهِ توحید در جهان امروز و آزادی قدس شریف دوخته اند. سالهاست مسلمانان جهان شاهد کربلای این کربلاییان در قتلگاه کودکان غزه و بیروت و حلب و رقه و بلبعک و کرانه باختری است و این کدام انسان است که در این وانفسا انتخاب بر آزادی از اسارت ارزش های آمریکایی و رویای شیرین و پوچ آمریکایی می‌کند و حضور کربلایی را بر می گزیند. افیون زمان فانی جهان آمریکایی ما را با خود برده است و این زمان نه زمان باقی است که بستر و جلوه گاه یاران و عشاق الحسین و رزمگاه یاران آخر الزمانی اوست که همان زمان فانی جهان نسیان گون انسان آمریکاییست که در چنگال اراده و سلطه این دیو خفی بد سرشت، خیال و قلب و عقل و وجود انسان امروز را در تسخیر و سلطه خلسه خود آورده است و گویی وجود و حضور تاریخی شگرف ما را از یاد و خاطره ما برده است. باید پناه و التجا بر خدای واحد و قهار و مکار جست و دید که این مکر آخر الزمانی را انسان این روزگار چگونه خواهد درید و پرده های حجاب زمان را کنار خواهد زد و حقیقت را به خون خود چگونه در بستر زمان نمایان خواهد کرد و بر پرده تاریخ خواهد کشید. تو از او باز پرس که طلیعه این کاشفان کرب و بلا و ظلمت شبانگاهی جهان آمریکایی را چه کس خواهد درید، که او این طلیعه را در وحدت امت مسلمان بیدار جهان در تشییعِ افق بلند شهادت سید حسن نصر الله و حاج قاسم سلیمانی نوید و بشارت بس عظیم داد پس باید چشم شست و در انتظار دوباره آفتاب بود. آری باید چشم شست در انتظار دوباره طلوع آفتاب در وجود و حضور تاریخی ما در جهان امروز بود و در تلالو اراده های پولادین و زبان فصیح و بلیغ شهدا و امام و رهبر انقلاب دوباره جان شست قدم در صراط مقاومت گذاشت و تن بر نسیان طلوع حقیقت شهادت شهید نصر الله و یارانش نداد که این طلیعه فتح قریب است و تو گویی این طلیعه را باید دوباره در وحدت امت و الفت مومنان و صلحا و شایستگان جست و جو کرد و به نظاره نشست. آری حقیقت را دوباره باید به نظاره نشست و دید که چگونه در رفتار و سکنات و عزم های بلند و حضور و زبان و هنر ما امت اسلامی طلوع می‌کند و خواهد کرد؛ آری جهان را باید نظاره کرد و دید دوباره که سنگ های کوچک و آه های سکوت مانند و خون های به ظاهر بی رنگ مردم مظلوم و مقاوم فلسطین و لبنان و سوریه و ایران و هر کجای دیگر این عالم خاکی چگونه جهان را از انانیت و چنگال اراده بشری و نفسانی و شیطانی انسان ناسی و کافر آمریکایی باز پس خواهد گرفت پس بیا و نظاره کن و بخوان که طلیعه این بشارت را قلوب الیف و دست های یکپارچه و کلمه وحدت قیام خمینی آشکار کرد و تو گویی تحقق این را به قطع با آیات فتح خواهی دید پس بیا و دوباره بخوان: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ﴿١﴾ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿٢﴾ وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿٣﴾ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا... #روز_قدس #مقاومت #باشگاه_دانشجویی_فرصت #شب_های_قدر_انقلاب_اسلامی @forsat_soha

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی بصیرتی که موجب می‌گردد متوجه باشیم ما در کدام طرف از تاریخی که در آن هستیم، قرار گرفته‌ایم. و در این رابطه عرض شد مقاومت، ایدۀ ایرانِ مدرن است و اگر ما بخواهیم در جهانِ خود حاضر باشیم باید از دام «سلطه و تسلیم» که نقشۀ جهان استکبار برای دیگر ملت‌ها است؛ عبور کنیم. و این یعنی ایمان آیت الله خامنه‌ای و این یعنی شهید سیّد حسن نصرالله و شهید یحیی سنوار؛ و این یعنی راه عبور از دام «سلطه و تسلیم» و این یعنی «زندگی». https://eitaa.com/matalebevijeh/18883. موفق باشید  

39770

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: طاعاتتون قبول. در جلسه ۱۴ از شرح کتاب معاد، جناب استاد می فرمایند جرج جرداق مسیحی هزار بار بیشتر از مادربزرگ ما امیرالمؤمنین را می شناخت اما تماشاگر مذهب شیعه بود نه خود شیعه. تا اینجا بحثی نیست. هرچند ما در مورد جرج جرداق اطلاع نداریم که چقدر بر اساس منش امیرالمؤمنین زندگی می کرد. اما در زمانه کنونی انسانهایی ظهور کرده اند که فقط اسمشان سنی است اما روش و منششان اتفاقاً بسیار به امیرالمؤمنین و امام حسین (علیه السلام) شباهت دارد و در عمل از بسیاری از شیعیان، شیعه ترند! (البته این برداشت بنده است و شاید حقیقت نداشته باشد) به عنوان نمونه شهید یحیی سنوار یا بسیاری دیگر از شهدای مقاومت فلسطین از این دسته اند. بنده خودم با افراد زیادی از ملیت های گوناگون برخورد نموده ام که اسماً سنی، اما رسماً عاشق امام حسین (علیه السلام) هستند و به مرگ سرخ احترام می گذارند و دنبال می کنند. آیا با این افراد در برزخ و قیامت معامله سنی می شود؟ آیا نمی توانیم احتمال دهیم که جرج جرداق هم در مرام و مسلک شیعه امیرالمؤمنین بوده و فقط اسمش مسیحی باقی مانده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایمان و سلوک مواردی که از فرزندان جبهۀ انقلاب مثال زدید همان است که می‌فرمایید و آن به جهت سبک و سلوکی است که با توجه به فرهنگ تشیع در دل انقلاب اسلامی پیشه کرده‌اند. عرض بنده در مورد جناب آقای جورج جرداق آن بود که متوجه باشیم دانایی‌های ما هرچند نسبت به شخصیتی همچون حضرت علی «علیه‌السلام» باشد، کافی نیست، بلکه باید نسبتی با شخصیت آن حضرت و امثال ایشان داشت تا در سبک و سلوک آن شخصیت‌ها، خود را حاضر کنیم. و البته این یک مثال بود. موفق باشید 

39655

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: از خدمت یکی از اساتید فلسفه نسبت به اینکه، با دیدگاه اصالت وجود آیا می توان زندگی کرد؟ پرسیدم. ایشان گفت: اینکه بر مبنای اصالت وجود زندگی کنیم کارما نیست و در توان ما نیست. این فقط کار ائمه اطهار علیهم السلام است. می‌خواستم بدونم آیا درست گفته است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامۀ حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به آقای گورباچف فکر کنید که با ایشان، معارف مطرح شده توسط جناب ابن عربی و جناب ملاصدرا را مطرح کردند. صدرایی که مبنای فلسفه‌اش، «اصالت وجود» است. موفق باشید

39649
متن پرسش

باسمه تعالی سلام و عرض ادب: در ستایش از گوشِ‌گرانِ زمانه، و ایستاده در آستانه‌ محرمیتِ وجود! سلام! این آغازین حرف من بسان آخرینش که تصدیق باشد با شماست. هرچند که سلام، خود، تصدیق است و تصدیق، سلام ایامی گذشته مستجابی رحمت‌الله علیه همه‌ی ما را به‌اختیار وداع گفت. من ماندم و حرف‌هایی ناگفته با او ناگفته‌هایی که اجازه نمی‌داد بیشتر به او سر بزنم. آخر ناچار با او بر سر مزارش درد دل کردم. در نوشته‌ای شبانگاه که هیچ‌گاه بدستش نرسید از آن‌رو که دیگر با ما نبود گفتم: هرکس از مستجابی بنویسد از فتوت و جوانمردی خواهد نوشت. ولی عجبا که فتوت هم نتوانست زبان مرا با او باز کند و مرگ تنها نسبتی بود که اجازه می‌داد که او فقط بشنود و من فقط بگویم و آزادانه بگویم؛ از اینکه چه می‌خواستم و چه نمی‌خواستم خواسته‌هایی با غرض یگانه هرچند که پس از گفتن هیچ از خواسته‌هایم حاصلم نیاید. ولی امشب آمدم که با شما بنویسم. آخر پس از رفتن مستجابی که زبانم باز شد دیدم فقط می‌خواستم بگویم نمی‌دانم شما فراتر از فتوت چه دارید یا قدر فتوت شما تا کجاست که با شما می‌‌توانم بنویسم. شاید خود فتوت باشد که می‌تواند فقط گوش باشد و از این پاره‌پاره‌ی کلمات توقعی نداشته باشد مثل نویسنده‌اش گرچه من هنوز هیچ نگفته‌ام. وقتی حضور نیست به‌جان تنم می‌افتم که چه‌ها از من در این زمانه دریغ کرده و نقص‌هایش را به‌رخ او و خالقش می‌کشم و وقتی حضور می‌آید خالی از پرسش و درخواستم و چه‌بسا منت اشک را هم نکشم! ولی حالا در این (مرز) و (بین)م! این شگرف‌ترین کلمه برای من از سالها پیش که بیتی خواندم از جاهل‌ترینِ انسان‌ها که از قضا شاعر بود. من سپیده‌دمانِ رفتنِ یارم در این بین (لحظه‌ای که هست ولی دارد می‌رود) پیش درختانِ سمره از شدت اشک گوئیا حنظل می‌شکافم [امرئ‌القیس/معلقات سبع] من گاهی هم می‌نویسم ولیکن از یادداشت‌های دیگران که البته، هم‌سخن منند می‌رنجم شاید حسودی‌ام می‌شود یا غبطه یا هرچه و مرا از هم می‌پاشد و هستی‌ام را به‌باد می‌دهد و کارم را به‌انصراف می‌کشد و آن لحظه، به همه‌چیز بدبین می‌شوم. آن‌لحظه تازه می‌شوم از سر پیدا شدن چشم محتاج می‌شوم و می‌بینم که بین هستی و نیستی ایستاده‌ام از نیستی گریزان و هستی را خواهان! آن لحظه که می‌فهمم آدمم و دلبسته نیستم و کین‌توزم و بدبخت یا شاید محتاج؛ آن‌لحظه‌ای که می‌یابم هنوز چیزی کم است و وجودم هنوز چیزی را ندارد و جای چیزی خالی است. به‌تهی بودن فنجانی که همین چند لحظه پیش یقین دارم پرش کرده بودم من هنوز چیزی نگفته‌ام چرا که در (بین)م و تهی. فقط می‌نویسم که ببینم با شما آزادم؟ من پرسشی از اینکه خدا هست یا نیست ندارم و نه حتی نیامده‌ام از رنجی که برده‌ام بگویم تا شما جبرانش کنید و نه از مصائبی که دیده‌ام تا چاره‌گرش باشید. من کتاب نمی‌خوانم! و فکر نمی‌توانم بکنم! و نمی‌توانم شجاع باشم! یا تصمیم بگیرم! خود را ترسو می‌دانم و بی‌چیز و کارم تحمل رنجی است که به آن مبتلا شده‌ام بامید آینده‌ای که فکر می‌کنم هردویمان به آن دل‌بسته‌ایم و ما را از دست این اندیشه که مرگ را دزدی جلوه می‌دهد می‌رهاند و به ما چیزی می‌بخشد از جنس درد که همه‌ی پرسش‌ها را ویران می‌کند و دیده‌ی ما را می‌رباید بسان ماتم‌زده‌ای مات و مبهوت خود که هیچ از اوضاع باخبر نیست گویا که سهم‌گین‌ترین کلمات بسان باری پشتش را خمیده. ولی نمی‌توانم قدمی برایش بردارم و این ناتوانی مرا در چشم خودم خار می‌دارد گرچه هیچ‌گاه از آن دم‌نزده‌ام نوشته‌ی بی‌غرض نمی‌تواند پایانی داشته باشد و شاید این متن بی‌انتهاست فقط می‌خواهد گوشی بشنودش و هر دو را به‌سکوتی باز دارد سکوتی که در دل حرف‌ها می‌زاید و چه بسا از سر کثرت و یا از سر مهابت توامان با عجز به بیتی اکتفا کند برای رقم زدن و ترتیبِ دوباره‌ی لحظه‌ی سکوت و مکث تا سکوت نشکند امانمان را نبرد و فقط با اشارات نفسی بگیرد و عمیق‌تر شود و از این رفت و شد انصراف ندهد والسلام علیکم و رحمت‌الله سلامت و پایدار باشید در این بین کوچک شما دوست شما ان‌شاالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «فتوت» گفتید و مرحوم استاد مستجابی را مدّ نظر آوردید تا این گمشده‌ترین معنا یعنی «فتوت» از یادها نرود. در حالی‌که سخت همه به آن نیازمندیم تا اتفاقاً به جای این‌که اسیر خودخواهی‌ها و دانایی‌های خود شویم؛ به گفتۀ خودتان میان هستی و نیستی خود را درک کنیم که این در معنای صدرایی‌اش همان «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» است که یک لحظه نمی‌توان از آن غفلت کرد و این یعنی همان آینده‌ای که متذکر شدید که البته سخن در این مورد بسیار است. همین اندازه می‌توان به این کلمات بسنده کرد.
آیا می‌توان از خود پرسید در تاریخ چه روی داده و ما کجا هستیم و به کجا می‌رویم؟ توجه به چنین حضوری ما را بر آن می‌دارد تا نسبت به آینده، اندیشه و برنامه‌ای را مدّ نظر داشته باشیم و این هنر بزرگی است که متوجه امکانات تاریخی خود باشیم و نسبت به آنچه روح مردمان آماده‌اند، غفلت نکنیم. مثل آمادگی مردم نسبت به تأمین نیازهای رزمندگان در دفاع مقدس و یا تأمین نیاز خانواده‌های حزب الله در لبنان. این یعنی حضور در تاریخی که انسان می‌تواند خود را از طریق آن حضور در خود حاضر کند و به «فتوت» معنای امروزین ببخشد. موفق باشید        
 

39486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: گاهی می‌شود که از نظاره گری این رخ دادهای دینی در جهان بال در می آورم و آنچنان خوشحال می‌شوم که گویا عاشقی همواره به معشوق لایتناهی اش می‌رسد. و حقیقتا عاجزم از گفتن یک به یک این همه برکت که تا قیامت و در قیامت بخواهیم بشماریم تمام نمی‌شوند ولی در کل می‌توان گفت دوران پیامبران و اهل بیت نبوت صلوات الله علیه که در جهان حاضرترینند! که حضور کاملی است و جناب استاد نمی‌دانم چطور می‌توان شرح داد که «وجود» در جهان بعنوان اصل و اساس حاضر آمده، و از این بالاتر چیزی نمی توانست در جهان بیاید که معنی نهایت را معنا کند! و ظرفیت جهان چنان شده که وجود را مبنا قرار داده. حقیقتا عاجزم و سرم را پایین انداختم و به زندگی ساده خود را مشغول کردم از بس که خیالم راحت است و صبر بی‌نهایتی مرا چون موی سپیدی آرام در صبر حاضر کرده و می‌دانم ائمه معصوم نیز در حالتی حاضرند که حضرت سجاد علیه السلام در سجده فرو می‌رفتند! و نقل شده آنقدر در این سجده طولانی خدا را به خدایی حس می‌کردند که هیچ چیزی نمی‌توانست حواس ایشان را به خود جلب کند و در جایی سخن مبارک را گشودند که حاضرم با یک سجده کل دنیایم را سر کنم، و یا حضرت علی علیه السلام در وصیت نامه خویش چنان فرمودند «دون هموم الناس هم نفسی». چنین حضوری در تاریخ ما وجود دارد و البته از این روست که عشق اهل بیت به ما به کمال رسیده و خوشا بحال ماهای فقیر عاشق که چنین اولیاءی را داریم و از آن مهم تر چنین خدایی بر ما خدایی می‌کند. بخدا اگر خودم موظف به صبر نبودم درنگی نمی‌شد که یکجا کنده می‌شدم بسوی این توحید نه به این خاطر که من چیزی هستم بلکه به این خاطر که حضور چنین اولیای معصومی را خدا برایمان مقدر فرموده. در این شب مبارک میلاد با سعادت حضرت سجاد علیه السلام از من نخواه که حرفی غیر از اینها بتوانم بگویم و به خدا اگر کل کتب منور شما را یک کاسه کنند جرعه ای است از این توحید. و اما سخن ما! ای امامان معصوم که عاشق حقیقی ما هستید و این عشق مانند ندارد ما را بیش از پیش با خود همراه فرمایید ماها مثل تشنه جانی هستیم که آب حیاتش همواره از شماست و ما تشنگان اگر لحظه ای از شما فاصله بگیریم می‌میریم و ما را به خداوندی خدا یک آن رها نکنید بواسطه جهل و نقوصمان و با ما مدارا کنید با ما خسته کننده ها با ما ضعیف ها با ما ناقص های گرفتار ما چاره ای نداریم جز سلوکی که کندی اش از سر ضعف و ناتوانیمان است. ما خود را به شما سپردیم این بار شما در عین کمال و ما در عین نیاز تا ابد. خدایا با چنین تضادی در خود چه کنیم تو بگو ای خالق همه این تضاد ها و زیباییها و عشق، ای کسی که هیچ کس هرگز نتوانست تو را دریابد و از ناتوانی در بی نهایتت و عظمتت خاک سارت شد و عبودیت را تنها چاره خود یافت. خدایا در این ناگواری دوری از تو در این صبر لازم، یک جمله است که فرمودی ما را آرام می‌کند: «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و مهم آن است که انسان با حضور در انسانیت خود به اولیای الهی که نهایت انسانیت می‌باشند، نظر کند تا در آینۀ وجود آن عزیزان، گمشدۀ خود را بیابد و با نظر به سیرۀ آنان به حقیقت خود نزدیک شود. موفق باشید

39402

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وعرض ادب: استاد الحمدلله اعتکاف دانش آموزی جای خوبی در این تاریخ باز کرده اینکه دانش آموزان دختر و پسر رغبت پیدا میکنن برای شرکت در اعتکاف خوب ما می‌دونیم اعتکاف دانش آموزی با بزرگسال فرق می‌کنه می‌دونیم باید برنامه ها به گونه ای باشه که هم محتوا دراون باشه هم بازی و استراحت و برنامه های در سن نوجوان اما استاد تعدادی از شاگردان شما قائل به این نیستند در سطح خودشون فکر می‌کنند. سوالم اینه آیا اونها هم که نوجوان بودند مثل الان خودشون فکر می‌کردند؟ میگن ببینید دین و شریعت چی میگه و شما دارید به دلخواه خودتون اعتکاف برگزار می‌کنید آیا این درسته؟ مگه دانش آموز امروزی رو میتونید بنشونید فقط عبادت کنه و نماز بخونه؟ آیا شوخی کردن با دانش آموز در اعتکاف حرامه؟ برنامه طنز اجرا کردن حرامه؟ میشه ما رو با کلامتون و راهنمایتون روشن کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این لطف خداوند است که جوان و نوجوان ما انگیزۀ حضور در اعتکاف را با اینهمه جذابیت‌های فضای مجازی در خود احساس می کند. با همان سوابق تاریخی و دینی که می‌داند در اعتکاف، به میهمانی خدا رفته است و این هنر ما می‌باشد که طوری مسائل را با او در میان بگذاریم که در عین پاسداشت شور جوانی  او از حضور معنوی در درون خودش بهره‌مند شود. و این کار حساسی است. ولی بحمدالله جوانان ما آمادگی آن را دارند که در عین رعایت روحیۀ آن‌ها، معارف عمیقی همچون «معرفت نفس» را با آن‌ها در میان بگذاریم. موفق باشید

39376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: ان شاالله خدا عمر بابرکت به شماعطا کنند. سوالی ازجنابعالی داشتم. بنده کم و بیش از سخنرانی های شما کمال استفاده رو می‌برم. بنده اوایل بحث ها حس و حال خوش معنوی نصیبم شد و گهگاهی خوابهای مفهومی می‌دیدم اما الان فکر می‌کنم دچارتوقف شدم و نمی‌دانم دلیل این توقف از کجا نشات میگیره؛ از کانالهای مربوط به سیر و سلوک اینطور متوجه شدم که دچار قبض و بسط شدم! آیا واقعا همینطور هست؟ از کجا باید دلیلش رو فهمید و برای جبران چه اقدامی باید کرد؟ آیا این قبض موقتی هست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همین جهت  ما در نسبت با انسان‌هایی که توانسته اند از پل صراط دنیا بگذرند، می‌توانیم خود را پیدا کنیم و از این جهت قصه ما، قصه آن‌ها است و قصه آن‌ها در راه‌بودن است. آری! در راه‌بودن. این جا است که آن مرد الهی و زمان‌شناس بزرگ حضرت مولوی فرمود: «ای برادر عقل، یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». چرا به او که قصه‌گوی زندگی‌ها است، گوش ندهیم و اگر بهاری را تجربه کردیم نخواهیم در این راه، خزانی را احساس کنیم؟!! هنوز مائیم و راهی که در آن آوینی‌ها متولد خواهند شد، ولی این صراط و این راه، اگر دشت‌هایی دارد با دست‌هایی گشوده، ناگهان دامنه‌هایی از قله‌هایی برافراشته دارد و ما که به دشت عادت کرده‌ایم، این سختی‌ها را به عنوان نوازش تعبیر نمی‌کنیم و آن‌گاه که بنا است از قلّه فرود آییم، بی‌باکی می‌کنیم. بازشدن چشم یعنی عزمی به اندازه حضور در سرد و گرم این عالَم، یعنی امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» و هزاران غم به خاطر مظلومیت مردم غزه، و هزاران امید به خاطر حضور در تاریخی دیگر. قصه انسان چه اندازه عجیب و پیچیده و بزرگ است!!! موفق باشید

39279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پیرو سوال و جواب ۳۹۲۷۲، در خود حدیث مگر شخص خواب بیننده در عصر امام رضا علیه السلام پیامبر را در بیداری دیده اند؟ ثانیا در عالم رویا شخصی که کسی را می‌بیند و یقین می‌کند او پیامبر است از جنس علم حضوری نیست؟ چطور مولوی اگر خودش یقین دارد که اشعارش قرآن فارسی ست و بگوید اشعار من را لایمسه الا المطهرون شما پاسخ می‌دهید «همینطور است چون جناب مولوی به خوبی آگاه است که این اشعار خود او نیست و بر او نوعی الهام صورت گرفته» ، اما اگر کسی در خواب نبی اکرم را ببیند و بداند و یقین کند که در محضر همان رسول الهی ایستاده که از کلام الله شناخته اعتبار ندارد؟ اگر یقین در عالم خواب اعتبار ندارد چرا در عالم بیداری یقین اعتبار داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال چه ما آن ادعیه را از جناب سیدبن طاووس بدانیم که در اوج صفای روحی بودند؛ و چه از معصومین؛ مهم، فراز زیبای آن ادعیه است که بتوانیم به جای این مباحث از آن‌ها استفاده کنیم. موفق باشید

38977

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با عرض شرمساری، مگه خدای متعال نفرمود «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»؟ پس چرا مواقعی که برای امرار معاش در محیط هایی کاری رفت و آمد داریم، احساس می کنیم ظرف جان مون از برخی تیرگی ها اشغال میشه؟ برای دفع و رفع این مشکل اگر توصیه خاصی هم دارید ما رو کمک کنید. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه فوق العاده عظیمی است تا به ما تذکر داده شودکه ظرفیتی خداوند در مؤمنین گذاشته است تا ماورای تیر‌گی‌هایی که افراد مطرح می‌کنند؛ ما در جهان خودمان حاضر باشیم و تحت تأثیر فضاهای ساختگی اهل کفر و اهل توهم قرار نگیریم. موفق باشید

38881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: من کتاب حقیقت نوری اهل بیت، وقتی صحبت از این نور می‌شود چه تصوری از نور داشته باشم؟ آیا همانند نور مادی یا نوری از جنس معنی؟ سوال دوم: در رابطه با نور اسماء الله آیا باید همانند معنی تصور کنم. از اینکه وقتتان را صرف پاسخگویی می‌کنید، سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شخصیت اولیای الهی آینه و حکایت صفایی است که انسان در آن‌ها احساس می‌کند با نورانیتی از جنس معنویت که در آن‌ها حاضر است. ۲. یکی از انوار اسماءالله، همین حیاتی است که شما در خود احساس می‌کنید و یا علمی که در عالمان متعهد درک می‌گردد. موفق باشید

38800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد جایگاه امیال ما در زندگی و در مسیر سلوک به چه نحو است: امیال چه آورده ای دارند؟ مثلا الان بنده خیلی خیلی غذا های ساده در روز دارم. شاید بعضی مواقع باشه که اصلا نون به تنهابی در وعده غذایی مصرف بکنم. اما البته برای اینکه نفسم عادت نکنه شاید مثلا هفته ای یه غذای پر مزه بخورم (هرچند میلی دیگه به طعم غذا ها و غذا های پر ملات ندارم؛ آنقدری که نان و عسل، و یا نان و شیری که_مثلا در ناهار یا شام_ می‌خورم و لذت می‌برم، از شاید برنج و خورشت این چنین لذتی نداشته باشم. اما احساس می‌کنم امیالم داره فروکش میکنه. خوب است یا خیر؟ چکار بکنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حضور خوب است. ولی همان‌طور که متوجه شده‌اید نباید طوری باشد که مزاج طبیعی انسان مختل شود که در آن صورت، تعادل قوا به هم می‌خورد. موفق باشید

38655

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: استاد ببخشید با توجه به این که انسان به خودش علم حضوری دارد و وحدت دارد چگونه می شود که یک شخص ویژگی های خود را اشتباه درک کند یعنی خودش نتواند از برخی ویژگی های روحش بی خبر باشد چگونه می توان علم حضوری به خود را هم تشکیکی در نظر گرفت اگر تشکیکی است. می شود بفرمایید چگونه می توان آن را افزایش داد؟ ممنون از شما مطالب بسیار مفید سایتتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علت آن توهم است که جای حقیقت را می گیرد. ۲. تعمق در قرآن و روایات و معارف حقّه، و در عبادات به حالت سلوکی. موفق باشید

39882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: در صوت جدیدی که در جوابِ سوال «عارف چگونه دنیا را می‌بیند» فرمودید که عارف واصل خوب زندگی می‌کند و بعد فرمودید که > کاش در همین صوت تعریف درستی از زندگی میکردین. از حرفای شما در این صوت این طور برداشت میشه که من از امروز بشینم پای نگاه کردن سریال های بی سرو ته تلویزیون و مشغول بازی هایی بشم که به تازگی مد شده مثل مافیا و پانتومیم و گل یا پوچ و یا از فردا هر شب بریم پارک و بازار گردی و و یا منی که مراعات می‌کردم که دو روز پشت سرهم گوشت نمی خوردم از این به بعد بخورم و در جمع های لغو که همراه با جک و خنده است وارد بشم و از فردا مبل و لوستر و زندگی آنچنانی و پرده های گرانقیمت و ... داشته باشم و شروع کنم به تعویض وسایل زندگی و... چون تعریف زندگی در این تاریخ یعنی همین. امروزه من متهم هستم که زندگی نمی‌کنم. با این صوت، بیشتر این اتهام به بنده زده میشه. البته بنده امکانات زندگی رو در حد معمول دارم و کم و کسری نیست. ولی خب من که سعی می‌کردم که خیلی با مد زندگی نکنم و به کفاف زندگی کنم با این صوت انگار باید روش زندگیم رو عوض کنم. مثلا من هنوز تلویزیون ۲۱ اینچ ۱۷ سال قبل رو دارم استفاده می‌کنم، با وجود اصرار بقیه به خرید ال سی دی و ال ای دی هنوز با همین دارم زندگی می‌کنم و هیچ مشکلی هم ندارم و اصلا احساس کمبود نمی‌کنم. شما در جلسه ۴۳ معاد فرمودید که اولین شرط سلوک فاصله گرفتن از زندگی عوام الناس است. در بحث های حدیث معراج نیز همین نوع زندگی رو تاکید می‌کنید که از دنیا در حد کفاف داشته باشید. به من انگ خشک بودن می زنند چون نمیشینم پای تلویزیون و فیلم و سریال ببینم نفریح و شادی رو نشستن پای سریال ها میدونند و بالاتر از اون نشستن پای این نوع برنامه ها رو جزئی از دین به عنوان تاکید اسلام به تفریح میدونند یا اینکه عمرم رو در پارک ها و شب نشینی ها و مسافرت های پوچ و بی معنی نمی‌گذرونم و یا اینکه جشن تولد رو قبول نمی‌کنم و عروسی شرکت نمی‌کنم. در یک کلام من متهم به زندگی نکردن هستم ولی من در اوج نشاط هستم. تعریف زندگی امروز یعنی زندگی در عیش مردن در خوشی. همیشه مثال عینک امام خمینی رو می‌زنید اما مردم اکثرا این رو زندگی نمیدونن و عقیده دارند که باید بهترین چیزها رو استفاده کنیم. پس خطبه ۱۶۰ نهج‌البلاغه رو چکار کنیم؟ ببخشید که طولانی شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سؤالی که تحت عنوان «عارف دنیا را چگونه می‌بیند» شد بحث در آن بود که «ره چنان رو که رهروان رفتند» مانند علمای جلیل‌القدر که نمونۀ روشن آن حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بودند. نمی‌دانم از کدام قسمت از آن بحث، این برداشت شد که ما خود را مشغول زندگی اهل دنیا کنیم که اکثراً زندگی را به بطالت می‌گذرانند؟!!! موفق باشید 

39843
متن پرسش

سلام علیکم: بر اساس وحدت شخصی وجود آیا ظاهر و مظهر یکی است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مانند موج و دریا که در واقع موج، همان دریاست با این توجه که موج را ظهور دریا می‌یابیم و نه عین دریا. عرایضی در این رابطه تحت عنوان «در موضوع «وحدت وجود» در منظر عرفا و در حکمت ملاصدرا»https://eitaa.com/matalebevijeh/19118  شده است. خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید

39673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: گاهی انسان دچار سردی نسبت به همه چیز می‌شود و انگیزه‌ای برای اقدام در هیچ چیز ندارد (گویا جذابیت از همه چیز سلب شده و میلی برای حرکت به سوی آن نیست) چون آنچه می‌خواسته بدست نیاورده (در بند بعد توضیح ذکر شده است)، بنابراین نه دلی برای انجام وظایف حال حاضر از جمله تحصیل، ورزش و ... که عقل حکم می‌کند لازم است، دارد و نه حواسی برای تمرکز بر روی آن دارد. در این چنین وضعیتی چه باید کرد؟ (چون آنچه در این سن در طلب آن هستم هنوز قسمت نشده و همین ضعف گاهی ابتلا به معصیتی را پدید آورده و باز بخاطر آگاهی از اشتباه تشدید سردی و ناراحتی نیز به وجود می آید)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال قصۀ زندگی چنین است که در همۀ این میدان‌ها بر بندگیِ خود پایدار باشیم و در دلِ صبر در این بحران‌ها است که برکات زندگی شکل می‌گیرد. موفق باشید

39582

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: سوالی دارم که ذهنم را مشغول کرده است. قصد ازدواج دارم، اما به نظر می‌رسد که باید ابتدا تکالیف و مسئولیت‌های قطعی فعلی‌ام را به درستی انجام دهم (و البته نمی‌دانم ازدواج جزو تکالیف زمین مانده است یا نه). به عنوان مثال، من در یک دانشگاه دولتی تحصیل می‌کنم و به دلیل کم‌انگیزگی، به درستی درس هم نمی‌خوانم. آیا قبل از اقدام به ازدواج باید این مسائل را به سامان برسانم و شرایطی مانند قطعی شدن وضعیت شغلی خود را محقق کنم، تا سپس خود را در معرض مسئولیت جدیدی قرار دهم؟ از طرفی، به دلیل طبیعت هیجانی و دقیقه‌نودی که دارم، به طور طبیعی توقع ندارم که نفر اول تحصیلی باشم، چون چنین هدفی را هیچ وقت دنبال نکرده‌ام. بخش زیادی از عدم تمرکز در تحصیل نیز به دلیل آشفتگی ناشی از وضعیت غیرمتاهل بودنم و گه گاه ابتلائات به گناه است. به همین دلیل، سوالی که برایم پیش می‌آید این است که باید اقدام کنم یا صبر؟ ( آیا اقدام به ازدواج موجب بهبود وضعیت تحصیلم (که به عنوان تکلیف قطعی در نظر گرفته‌ام) خواهد شد یا این که به دلیل اضافه شدن مسئولیت‌های جدید، وضعیت از کنترل خارج خواهد شد؟) کشش و میل درونی من به ازدواج هست، اما چون همیشه به دنبال کمال و تمامیت بوده‌ام، از طرفی احساس می‌کنم که ممکن است این اقدام به نوعی تن‌فروشی و باخت باشد، به این دلیل چه هنگام و چطوری اقدام کردن برایم مهم است. مهم است که احساس می‌کنم در حال کم آوردن و تسلیم شدن اقدام کردم یا نه مانند حضرت یوسف در وضعیتی که با تقوای خود شیطان را شکست می‌دهد و ازدواج یا عدم ازدواجش برایش تفاوتی ندارد، بلکه او برای رضای خداوند و خدمت به خانواده و جامعه اقدام به ازدواج می‌کند. در نهایت، به این فکر می‌کنم که شاید بعد از ازدواج، همچون یک پشت کنکوری که بعد از اعلام نتایج متوجه می‌شود مشکل اصلی حل نشده، پس از ازدواج هم تفاوت چندانی در وضعیت من ایجاد نشود. شاید بهتر باشد که به جای تمرکز بر ازدواج، به اصل مسئله که همان تقوا، طهارت و بندگی است، بپردازم. با این تفاسیر مردد هستم که چه کنم؟ (اصل چه باشد، تقدم و تاخری بین رسیدن به آرامش و ازدواج باشد یا اصلا در آشفتگی اقدام به ازدواج حق نفر مقابل را ضایع می‌کند یا خیر؟ و..)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستر طبیعی زندگی چنین است که مرد در آن حدّ که بتواند به قول معروف لباس و مسکن و غذای همسر خود را فراهم کند؛ با ازدواج، زندگی بهتر جلو می‌رود و به برکات خاصی می‌رسد. موفق باشید

نمایش چاپی