طاهرزاده سلام علیکم و رحمةالله. بنده در رشته پزشکی تحصیل میکنم و علاقه دارم با مباحث علم النفس و آشنایی با دیدگاه فلسفی به مسائل ذهن و دیدگاه متافیزیکی به بدن و ارتباطش با روح آشنا بشم. لطفا در مورد سیر مطالعاتی راهنمایی کنید در ضمن در مورد جزئی نگری حاکم در پزشکی مدرن اگر ممکن است نظرتان را بفرمایید به نظر شما راه حل برون رفت از این دید چیست و یا چگونه می شود نقص های آن را جبران کرد علمی که اکنون در مورد حقیقت ماده انسان است علم مادی گرایی است و به جز برخی جنبه های علم پزشکی که حقیقتا توانسته خدمتی بکند در کنترل بیماری های مسری یا نجات مجروح و غیره سیر پزشکی به دیدگاه الهی نمی رسد و هر چه قدر جزئی نگرانه تر بررسی می شود ریشه انواع بیماری ها به ارتباطات مولکولی می رسد در مورد دیدگاه اسلامی و فلسفی اطلاعات بنده خیلی کم است و از ارتباط نفس مجرد و بدن و این که بیماری و مرگ چه ارتباطی با حقیقت فرا مادی انسان دارد اطلاعی ندارم و علاقه دارم در این مورد بیشتر بدانم لطفا بنده را راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید دنبالکردن سیر مطالعاتی که در سایت هست، چنانچه با حوصله ادامه داده شود؛ جوابگوی هر دو مسئلهای که میفرمایید هست. بخصوص که موضوع دوم در ازای حضور در معارف توحیدیِ عمیق و قرآن ممکن است. موفق باشید
سلام و عرض ارادت استاد: یه شبهه ای دیدم از آقای سروش برای خودم هم سوال شد آیا ما در تقلید، تقلید از فقه میکنیم یا تقلید از فقیه؟ اگر تقلید ما از فقیه است چه علتی دارد که باید ما از فقیه تقلید کنیم و حال اینکه میتوانیم از علم فقه آن آقایان تقلید کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال رعایت دستورات فقهی در نسبتی معنا میدهد که ما با شخص فقیه، تکالیف فقهی خود را جلو ببریم. جناب حاج آقای نجات بخش نکاتی را اخیرا پیرامون مناظره اخیر آقای علیدوست و عبدالکریم سروش انجام دادند . خوب است نظری به آن صحبت بیندازید. https://eitaa.com/soha_sima/4437. موفق باشید
خاستگاه مشاوره و شورا و مشورت عالم امر است که میفرماید: و شاورهم فی الامر یا امرهم شوری بینهم، جایی که فقط اشاره میکنیم و هیچ تشریعی (باید و نبایدی) آنجا نیست! در عالم تکوین فقط به هم اشاره میکنیم که آن هم هست و یا آن چقدر هست! مثلا الله اکبر یعنی بیا اینهمه بزرگی الله را با هم به نظاره بنشینیم و لذت ببریم. کار عقل جزئی باید و نباید است که مثلا برای اینکه نمیرم باید دنبال غذا بروم! آیا موطن دین فقط در عالم عقل جزئی یا همان عالم خلق است یا موطن اصلی دین عالم اشارات و امر و عقل کلی است که حسن را میبیند و عاشقش میشود؟ دل باید و نبایدی را که به موطن امری وصل نبیند گردن نمینهد یا به اکراه قبول میکند. ابتدا باید او را به آبشخور حقیقت امری دین رهنمون شویم تا سیراب شود و با ما راه بیاید. عاقل به عقل کلی عاشق است که میگویند: العاقل یکفی بالاشاره. شاید بتوان معادل کلماتی نظیر مشورت و شوری و مشاوره را واژههایی مثل «افق یابی» و «افقنمایی» دانست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما در میانه تکوین و تشریع ایستادهایم تا آنجایی که امور تشریعی را تا اوج حقیقتِ تکوینیاش جلو ببریم و حاضر کنیم. اینجا است که «تو مو میبینی و من پیچش مو» و جهان اشارات و جهان حضوری بینام و نشان. «آنقدر هست که بانک جرسی میآید» خدا کند انسانها در این زمانه به بانک جرسی که از زبان رهبر معظم انقلاب به ظهور آمده؛ گوش فرا دهند. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوار: دانشجوی دکتری هستم و میخواهم روی موضوع «حجابهای معرفتی و اعراض از آن» کار کنم با مطالعاتی که پیرامون واژه حجابهای معرفتی داشتم به نظرم از لحاظ معنایی بین دو واژه حجابهای معرفتی و حجابهای معرفت تفاوت هست میخواستم نظر شما را هم بدانم. متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته دقیقی است. آری! گاهی روش ما و مواجهه ما با موضوعاتِ معرفتی غلط است مثل آنکه فکر کنیم همه حقیقت را میتوان با قیاس منطقی در فلسفه تحلیلی به دست آورد. و گاهی از خود تصوری داریم که دانایی خود را به عنوان مفاهیم، داناییِ کامل میدانیم. این همان است که فرمودهاند: «العلم حجاب الاکبر». امثال گادامر در کتاب «حقیقت و روش» به خوبی متوجه این نکات میباشد. خلاصهای از آن کتاب را که یادداشت شده است را میتوانید مدّ نظر قرار دهید. https://lobolmizan.ir/leaflet/1571 . موفق باشید
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرانقدر: استاد لطفا توضیح بدید که انسان تا چه حد میتواند رشد کند و آیا میتواند به حدی برسد که چیزی خلق کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. زیرا کمال انسان به بندگیِ خداوند است و نه به خلق کردن. موفق باشید
سلام علیکم: شما در جایی فرمودید که: رو مجرد شو مجرد را ببین. سوال اول: مگر نفس ما مجرد نیست؟ سوال دوم: چکار کنیم که مجرد شویم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه به سوی حقیقت خود را از توهمات عبور دهیم، به مجردبودنِ خود نزدیک می شویم. موفق باشید
سلام علیکم: در ده نکته در معرفت نفس، یک حضور نفس است که به خودش است و یک ظهور دارد که به بینندگی، شنوندگی و... میباشد. حال آیا میتوان گفت که خداوند یک حضور دارد که به خودش است (که این مقام ذات یا همان را اسم له میباشد) و یک ظهور دارد که به اسماءاش میباشد. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است و خود را در این رابطه در مخلوقات می نگرد. موفق باشید
سلام علیکم: در دین اسلام در بعضی از سخنان، صحبت از لقاء الله آمده است. و بعضی جاها صحبت از لقاء رب آمده است. آیا این دو با هم فرق دارند ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این که لقاء ذات معنا ندارد، همواره لقاء ربّ در مظاهر ربوبیت او مدّ نظر است. موفق باشید
سلام علیکم: آیا درست است که بگوییم که توحید در فطرت انسان قرار داده شده است. و این عارف است که سعی میکند این نور را به ظهور برساند. بعبارت دیگر هدف نهایی عرفان همین نور و توحید فطری است. توحیدی که عارف بدنبال آن است، همین توحید فطری است. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. زیرا فرمود: «فطرت الله التی فطر الناس علیها» یعنی سرشتی که خداوند آن را سرشته است و به گفته امام صادق «علیه السلام»: «فطرهم علی التوحید» آنان را بر اساس توحید سرشته اند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: اینکه انسان بدون هیچ دلیلی به کسانی حب شدید پیدا میکند آیا مانع سیر است؟ هرچه میخواهم این حب را سرکوب کنم نمیشود که هیچ بیشتر هم میشود! آیا این یکجور تعلق به دنیاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که به وسعتی که در خود داریم نظر کنیم تا کاری ما را از کاری باز ندارد یعنی اگر دستْ در کار است، دل با یار باشد. در این حالت علاقه به دیگران مانع حضور گسترده ما نمیشود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: در یکی از صوتهای فصوص الحکم شما از قول محی الدین نقل کردید که گفته: من به نیروی وهم، معبودم را ساختم. میخواستم ببینم که آیا این رب، همان ربی است که مثلاً علی (ع) در جایی فرمودند: «من خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم»؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکنون آن نکته را در ذهن ندارم. ولی به نظر میآید همین نکتهای باشد که متوجه شدهاید. زیرا منظور از وهم، همان جلوات خیالی است که مبتنی بر حقیقت میباشد. موفق باشید
با عرض سلام: بنده دانشجو رشته کامپیوتر هستم و سال آخر هستم. اما احساس میکنم که استعداد و رسالت من این نیست که در این رشته باشم اما اگر هم انصراف بدهم باز هم نمیدانم باید چه رشته ای و چه کار کنم، سوال من این است که چگونه متوجه استعداد و علاقه خود بشوم و همچنین رسالت من و هدف زندگی من چیست و چگونه باید آن را پیدا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه استعداد بشر امروز منحصر به یک رشته نمیشود، میتوان به این نکته فکر کرد که انسان در عین حضور در شرایطی که برایش پیش آمده است؛ از امکانات دیگری که مقابل او در شرایط تاریخی امروزین گشوده شده غفلت نکند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزگوار و آرزوی قبولی طاعات وقت شما بخیر؛ همانطور که شما هم در شرح جامع السعادات فرمودین دستور دین به حمل بر صحت عمل افراد دیگر است؛ اگر ما می دانیم اخلاق فردی بر سوء استفاده از دیگران است؛ و یا فردی بارها نشان داده که خودخواه است، چطور میتوان اعمال جدید این افراد را حمل بر صحت کرد؟ مگر نه این است که مومن باید تیزهوش و زیرک نیز باشد؛ چرا ما باید شرایط سوء استفاده دیگران از خودمان را فراهم آوریم؟ و هر باز از این افراد زخم بخوریم و باز هم حمل بر صحت کنیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تا آنجا که ممکن است باید کار اهل ایمان را حمل بر صحت کرد از آن جهت که جهتگیریِ آنها در راستای حضور دینی است. ولی نه به آن معنا که بخواهیم خود را فریب دهیم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: گاهی خداوند با اسم جامع الله به ما نظر میکند. و گاهی خداوند به اسمی مانند علیم، حی، به ما نظر دارد؟ درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. چه خوب است که در این موارد به جای اینکه با سؤال بخواهید کار را ادامه دهید، با نظر به افقی که با چنین معارفی در مقابلتان گشوده میشود؛ در انتظار حضور ِ بیشتر باشید و نه اطلاعِ بیشتر. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: میخواستم بدونم که آیا میشود که اسم جامع الله و سایر اسماء الله باشد و هیچ مظهری هم نباشد؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره هر حقیقت وجودی امری است تشکیکی، و این یعنی بدون تجلی و محل ظهور ممکن نیست به همان معنایی که به گفتۀ جناب مولوی: « گل خندان که نخندد چه کند». موفق باشید
سلام علیکم: رهبری چند سال قبل مضمونا فرمودند دشمن میخواست از اختلاف میان نسل جدید با انقلاب سوء استفاده کند، هرگز جدایی بین آنها با انقلاب نیست. آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه اواخر عمر گرانبهایشان نیز مضمونا فرمودند به ظاهر این نسل جدید نگاه نکنید اینها در امتحانات با انتخاب هایشان نشان خواهند داد که اتفاقا مومن خواهند بود و انتخاب های خوبی میکنند. برایم هزاران مسئله و بعد مشخص بود که واقعاً این امر راحت بنظر نمیآمد و شاید تا مدتها میگفتم هنوز نشده آنطور که حق مطلب ادا شود و حتی جاهایی تلخی های زیادی دیدیم اما بلطف خدا آنقدر خدای حکیم به نسل جدید با حلم رسیدگی کردند که بنده گاهی از تعجب میماندم! خدا هرگز بندگانش را رها نکرده همانطور که در گذشته چنین رسمی داشتند و در آینده نیز خدا خداییشان را در نسبت با بندگانش انجام میدهند. مولوی در رابطه با این مسائلی که نسل جدید پشت سر گذاشتند شعری دارد که می آورم. اما نسل جدید حقیقتا چالش های سختی پشت سر گذاشتند بطوری که اسرائیل توهم کرد میتواند آنها را برباید و برنامه های طولانی مدت اجرا کرد و داشت، حتی استعداد های آنها را ربوده بودند و مجبورا سفری به غرب باید میداشتیم تا خود را بازیابیم و از شر آمریکا خود را نجات دهیم ولی نه که بی خدا رویم و خدا رهایمان کرده باشند، بله حق خودمان را باید از دست دزدان میگرفتیم ما ظلم پذیر نیستیم. حال انقلاب اسلامی در بی رقیبی کامل در زمان جهانی دارد که بهترین جواب دهنده برای همه نیازهای نفوس بشریت آخر است. سلام ما بر حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه که عشق دور و خیلی نزدیک و حاضر ماست همان بنده خدا که هنوز معتقد است او هیچ است و خداست که همه چیز است و در حرفش ذره ای تزلزل نیست براستی که او بنده واقعی بینظیر خداست و آرزو دارم سربازی ایشان قسمت همه ما بشود که از این افتخار بالاتر در این دوران ندیدم و نیافتم. امام ای با کرامت! توسل به تو برای واسطه گری به خدا و اولیاء معصوم گره گشای همه مشکلات جامعه است ای کسی که شوق رسیدگی به مشکلات ما را بیشتر از ما برایمان داری! ما به تو رجوع کردیم ما را با اسلام نابت نجات ده. از خدا امیدوارم این راه گشوده و جاری تر شود تا بدست حضرت صاحب الامر علیه سلام تقدیم شود کما اینکه رسیده. «نور خواهی، مستعد نور شو / دور خواهی خویشبین و دور شو / ور رهی خواهی ازین سجن خرب / سر مکش از دوست و اسجد واقترب https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh159»
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در همین رابطه در جواب سؤال شمارۀ 39619 با توجه به زیرنویسی که سؤالکننده مطرح کرده بودند، عرض شد. حقیقتاً باید منتظر جهانی شد که جبهۀ استکبار هر روز در آیندهای بسی تنگتر و سیاهتر قرار خواهد گرفت. موفق باشید
سلام استاد: بخدا قسم که حیفم می آید وقتم را تلف کنم، بخدا که بیهوده میبینم پای مدرسه ایستادن و گیر افتادن در باطلاق هایی بی سر و ته، بی خود است که میگویند بیاید مدرسه را بسازیم، ببخشید مگر مجسمه است؟ که ما آن را پس از کمی کند و کاو کردن در ویترین قرار دهیم چون بلاخره فضای آموزشی هم باید داشته باشیم. چرا بنده بعنوان یک کسی که به مدرسه میرود و با وجود فکرهایی که دارم به جایی رسیده است که میگویم نکند مثلا یا گاو داری است یا زندان است یا گناهی کرده ام یا مشکل دارم. این جا شاید بهترین جواب آخری باشد یعنی مشکل از خودم است، خب این طور با خود میگویم غلط کردی که مسئله دار شدی و گور بابای مسئله و بیا تا اندازه ی یک عمر چشم و گوش و زبان را از خود ببرم تا بخوبی بتوان دانشگاهم را بروم و مثل همه نانم را بخورم. الان که معلوم نیست برای چه چیزی من وقت میگذارم و مجبور میشوم در همین میان خود را اسیر یک حیات اجتماعی نفرت انگیز کنم. خب با خود میگویم به چه دردی می خورد، نهایتا پس فردا بلاخره باید من هم سگ دو بزنم تا زن و بچه ای داشته باشم و بعد هم بگویند بیا برو در این نیم متر در دو متر جا بخواب و خدا حافظ. این وسط مسئله و دغدغه ام جز یک آرزو از آن چیزی بیش نماند. در همین هیاهو چشمم به امام حسین (ع) میخورد و نفسم چاک میشود که سید حسن از او می گوید: «ای شقایقهای آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» سید مرتضی میگوید: «و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟ پس اگر مقصد را نه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست! اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند، پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمره گی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد!» نمیدانم چرا صبح تا شب دارم خودم را میکشم تا این قفس ها خراب نشود! آرزویم ققنوس بی بال در اوج آسمان بود و حال کبوتری شده ام که بال هایم سنگینی میکند. احساس میکنم شمر زمانه حد اقل برای خودم، خودم هستم. درک استعاری ام مانند خنجری زهر آلود شده است که از پشت به من ضربه زده است. به طور مثال درک هنر ماندن در مدرسه را ندارم. خدایا نور قرآنت را بر جانم و جانمان بیفزای تا آزاد شوم و آزاد شویم. حاج قاسم هم می گوید: «هر کس را صبح شهادت نیست، شام مرگ است / بی شهادت مرگ را با خسران چه فرقی میکند؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حضور اقیانوسیِ خود اندیشه کرد، صدها رود گِلآلود را در خود جای میدهد تا با دستِ گشادۀ خود، آب آنها را در اقیانوس جای دهد و آنها را اقیانوسی کند و گِل و لای آنها را تهنشین نماید. اینجا است که حضور در مدرسه و آگاهی کامل از محتوای آن دروس، شرط حضور در جهانی است که ما در آن در این زمان حاضر هستیم و نمیخواهیم گرفتار تنگناهای آن شویم.
دریادلی، شرطِ حضور در تاریخی است که بنا داریم اسیر آن نباشیم و در این رابطه به سیره و روش حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشید که از یک طرف به عنوان یک طلبۀ درسخوانده تا مرز یک فقیه کاردان جلو رفتند، با آنهمه گِلهای که نسبت به روشهای حوزه داشتند. و از طرف دیگر خود را محدود به آن دروس رسمی نکردند و در جهان خود حاضر شدند و راهِ حضور در تاریخ آینده را برای ما هموار نمودند همانند رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» که تا این اندازه در ارائۀ درس خارج فقه موفقاند و از آن طرف چه اندازه متوجۀ امروز و فردای بشر میباشند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: «در مقابل انسان متکبر تکبر ورزیدن عین تواضع است.» ۱. یا این حدیث جعلی است؟ ۲. اگر جعلی نیست منظور از انسان متکبر چه کسی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در روایات خود داریم آن است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودهاند: «تواضعوا مع المتواضعين فإنّ التّواضع مع المتواضعين صدقة و تكبّروا مع المتكبّرين فإنّ التّكبّر مع المتكبّرين عبادة.» و یا فرمودهاند: «و تكبّروا مع المتكبّرين؛ فإنّ التكبّر مع المتكبّرين عبادة.» و این حکایت از آن دارد که نباید منکران حقیقت را به رسمیت شناخت و برای آنها تواضع داشت. با توجه به این امر آن روایت که میفرمایید نمیتواند جایگاهی داشته باشد. موفق باشید
سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: به لطف خدا امسال عازم حج تمتع هستم، می خواستم راهنمایی بفرمایید چه کار کنم و چه کتابهایی مطالعه کنم که با معرفت ان شاءالله بتونم به این سفر برم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که در سفر توحیدی و باز توحیدیشدن موفق و موفقتر باشید. جزوه «حقیقت حج بیت الله الحرام» https://lobolmizan.ir/leaflet/177?mark=%D8%AD%D8%AC و جزوه «وظیفه مردم نسبت به حجاج و وظیفه حجاج نسبت به مردم» https://lobolmizan.ir/leaflet/234?mark=%D8%AD%D8%AC ان شاءالله وسیلهای باشند به عنوان تذکر تا راه، گُم نشود. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: ۱. استاد در رابطه با دعای علوی مصر که در اعتکاف خدمتتون عرض کردم؛ خواستم درخواست بکنم یک نگاهی به مضامین آن داشته باشید و نظرتان را بگویید. برای بنده بسیار دعای خاص و عجیبی است. ۲. در رابطه با ارادات الهی و قواعد عالم چه نگاهی باید داشت که او در حرام های ما خیر می آفریند! برای بنده پیش آمده که کار خطایی مرتکب شدم اما هم او باعث برکاتی شده؛ آیا از آنجهت که من کوته بینم، نمیبینم که از خیر کثیر محرومگشتم. آیا اگر اراده الهی به این خیر تعلق گرفته بود، باز هم بدون خطای من می رسید؟ و یا نه؛ واقعا در مسیر ربوبیتم این خطا نیاز و حتمی بوده و علاوه بر اینکه مرا از آن محدوده ها خارج کرده متذکر این کرده که برحذر از خطای خود باشم؟ یعنی خود خطا مرا به آن رساند که از آن سیاه چاله ای که در آن بودم خارج شوم و باب تکرار بسته شود؟ ۳. در سال اخیر در یکی از اصواتتان (بگمانم درس اخلاق و یا تفسیر قرآن بود) روایتی از حضرت صادق علیه السلام نقل کردید که حضرت شب تا صبح هزار رکعت نماز می گذارد تا بلایای نفس دفع شود، خاطر شریف هست کدام صوت بود تا بنده باز رجوع به آن برای تذکر دیگری داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده ورودی در مورد دعای علوی مصری نداشتهام. ۲. در این مورد به آیه «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» فکر کنید که اگر انسان در مسیر توحید باشد تا این اندازه خداوند اعمال او را پاک میگرداند. ۳. آنچه در یاد دارم آن است که در خبر داریم: حضرت صادق (علیهالسّلام) در حال قرائت قرآن در نماز بودند که دچار بیهوشی شدند. وقتی به هوش آمدند، از حضرتشان پرسیدند که دلیل بیهوشی شما چه بود؟! ایشان فرمود: «پیوسته آیات قرآن را تکرار مینمودم، تا اینکه به حالتی رسیدم که گویی قرآن را از کسی که نازل فرموده به مکاشفه و به عیان میشنوم؛ و مشاهده این مکاشفه از طاقتم بیرون بود و بیهوش شدم» ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص۱۰۷-۱۰۸. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: جناب استاد همانطور که ظهور تکنولوژی اینترنت باعث شد که ما بتوانیم از برکات توحیدی کلام شما در تلفن همراه و رایانه شخصی و غیره بهره مند گردیم، و در این لحظه من سوالم را از طریق تلفن همراه هوشمند برای شما ارسال میکنم. حال نسبت شما با تکنولوژی جدید هوش مصنوعی چیست و این تکونولوژی را در مسیر توحید چگونه گزینش میکنید؟ به عنوان مثال: من همواره آرزو داشتم که تمامی جلسات تفسیر قرآن حضرت عالی را که از ابتدا تا کنون ایراد فرموده اید را بصورت فایل متنی با قابلیت جست و جوی موضوعی و دسته بندی شده در اختیار داشته باشم تا که مجبور نباشم که صوت جلسات را از ابتدا گوش دهم. یا که جلسات تفسیر قرآن روزهای دوشنبه در همان روز بعد از اتمام جلسات به متن تبدیل گردد. یا راهنمای سیر مطالعاتی سایت همچنان بروز رسانی نشده است و توصیه های شما مربوط به زمان استفاده از سی دی در کنار کتاب هاست مثلا برای شرح ده نکته کتاب معرفت النفس شرح هر نکته از فایل صوتی به کمک هوش مصنوعی استخراج و در زیر هر نکته بصورت نوشته قرار گیرد تا فرآیند مطالعه سریع تر گردد. با تشکر محمد شریفی
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نمونههایی پیش آید تا بنگریم چه چیزی از طریق هوش مصنوعی از کار در میآید بخصوص وقتی بحثهای صوتی به صورت نوشتار در آید، نیاز به ویرایش دارد و اینجاست که باید نمونههایی داشته باشیم تا معلوم شود هوش مصنوعی چه اندازه میتواند در تبدیل صوت به متن موفق باشد. اگر نمونهای از آن را ارائه فرمایید میتوان روی آن فکر کرد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: شما در یکی از صوت ها فرمودید: خیال جنبه صورتی قلب است. منظور شما از این جمله چه میشود؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی حقایق قلبی در انسان چون در میدان خیال انسان نازل شود، به حالت صورت و شکل در میآید و از آن جهت است که صورتهای خیالی در نفس انسان با معنا همراه میباشد بر عکسِ صورتهای مادی که فقط صورت و شکلاند. موفق باشید
سلام استاد: گویا ماه رجب باعث شده بفهمم فاضلاب وجودم بالا زدهاست و کثافت وجودم هم درون و هم بیرون را فراگرفته است. خاک بر سر من که کتاب میخوانم و مطالعه میکنم و ذکر میگویم و پیش خودم میگویم آری من هم هستم؛ یاد آن ذکر افتادم که میگفت: ای خر آدم نشدی! حالم خیلی خراب است. میدانستم نباید بپرسم حتی این سوال را و اصولا این راه راه نپرسیدن و عمل و جنگ درونی با شیطان وجود خود است که گر نپرسی زودتر کشفت شود. سگ اصحاب کهف روزی چند پی مردم گرفت و مردم شد! من نمیخواهم جزء اصحاب کهف باشم! میخواهم نگهبان این در باشم! آه که به حرف زدن نیست! آه که تبلی السرائر! نمیدانم شاید هیچوقت آدم نشوم البته این طرفش هم یاس و بی عملی است و شیطان! استاد چه خاکی بر سرم است نمیدانم! نمیدانم دوزخیم یا بهشتی! نمیدانم صوفیم یا یک آدم متکبر و پر از عجب! گاهی میگویم همان گناه ما را به! انگار گاهی باید از شیطان بزرگتر به شیطانی کوچکتر پناه برد! نه این هم صورت مساله پاک کردن است! باید با شیطان بزرگتر جنگید! انگار شیطان تمام هدفش این است که مرا از درون خودم بیرون بکشد! که آی تو خیلی میفهمی و آدمی هستی برای خودت در حالی که هیچ خری هم نیستم! میگوید ببین فلانی تو را تحویل نگرفت، آن یکی به تو حسادت میکند، وووو آخرش تو را به کثرت دیگران کشیده و نابودت میکند مثل اقوام قبل! چه خوب فرمودید که او روانکاوی چند هزار ساله است! استاد دعایمان کنید تا ماه رمضان نرسیده از این ابن ملجمی در بیاییم و فرق سر انسانیت را نشکافیم! نمیدانم چه کنم! حالم خیلی بد است. دعایمان کنید. کاش این سوال را نمیپرسیدم! اما چه کنم آدمی احساسی و ضعیف الایمانم. استاد چرا همه چیز اینقدر سخت است! کاش قصه فضاحت و تنهایی ما زودتر تمام میشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در جلسۀ اعتکاف عرض شد آری! «آب گل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد. چیست این از گِلگرفته آب را / جذب ما نقل و شراب ناب را».
به همین جهت این مائیم و نحوهای از خود که مناجات «راغبین» عزیز مقابل ما میگذارد که «ای دل قوی مدار که رندان رند را / در سنگلاخِ بادیه پِیها بریدهاند. نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند». انسان در «مناجات راغبینِ» عزیز از هر دری که به خود نگاه کند خواهد گفت: «إلهی إن کان قل زادی فی المسیر إلیک، فلقد حسن ظنی بالتوکل علیک» و این یعنی در عین آنکه به خود مینگریم و دست خود را خالی مییابیم، «نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند». و در همین رابطه احساس شد در ماه مبارک رجب ما مخاطب مناجات الراغبین میتوانیم باشیم تا آرام آرام به جایی برسیم که در آخر آن مناجات عزیز، جز خدا در میان نباشد و عرضه میدارید: «فار من سخطک إلى رضاک، هارب منک إلیک، راج أحسن ما لدیک». و این یعنی از خدا به خدا پناهبردن و این یعنی «من هرچه خواندهام همه از یاد بردهام / الا حدیث دوست که تکرار میکنم». در این رابطه خوب است باز به دو جلسهای که در رابطه با «مناجات الراغبین» عرایضی پیش آمد، رجوع شود. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18482 و https://eitaa.com/matalebevijeh/18500
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد اگر عصبیت یک شخص بخاطر وجود بیماری های جسمی یا روحی باشه نه بخاطر کبر و خودبینی باز هم این عصبیت باعث فشار قبر و تنگی عالم برزخ میشه؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته معلوم است که اگر واقعاً آن حالت، عارضهای باشد ماورای نیّت و ارادۀ او؛ با این فرض، عقابی برای او نخواهد بود. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد بزرگوارم: استاد با توجه به ظهور انقلاب اسلامی و آمادگی مردم برای اطلاعت و حفاظت از دو نایب حضرت حجه (روحی له الفداه) و ایجاد زمینه ظهور، کمتر از چند سالی است که در ظاهر شرایط روحی و معرفتی جامعه در حال تغییر چشمگیری است و بسیاری در حال روی گردانی از هادی امت یعنی امر ولایت هستند. بالاخص در مجامع دانشگاهی بسیار این مباحث با صراحت بیان می شود. گاهی با امامِ جان، حضرت مهدی با دل گفتگو میکنم که آقا اگر نیایید و این عمود خیمه اگر بیافتد دیگر چیزی از اسلام جدتان باقی نمی ماند. استاد بیشتر نگران این روی گردانی و تکرار تاریخ مردمی هستم که از علی رویگردان شدند و شد هر آنچه نباید می شد! اگر مردمی نسبت به نایب امام دل خوش نباشند چگونه امکان پذیرش امام هست؟ و مگر نه این است که امام مانند کعبه است و مردم باید خواهان او باشند؟! البته گاهی گمان میکنم که تعبیر امام مانند کعبه است، تعبیر کامل و جامعی نیست بلکه اگر ضرورت تاریخی ایجاب کند کعبه هم به سوی مردم می آید و دست به سوی آنها می گشاید و مگر نه این است که در کربلا همین شد و ما شاهد هر دو وجه امام و ولی حق بودیم که عده ای گرد او گشتند و عده ای چون زهیر، حر و ... را حضرتش به سمتشان آغوش گشود و پیک فرستاد و به سوی خویش خواند... ای به قربان این کعبه دل ها که هم طبیب است و هم حبیب هم طلب است و هم طالب هم راه است و هم راهنما. اصلا اگر امام به سوی کسی نظر نکند و او را فرا نخواند مگر می شود که کسی بسوی او توان حرکت داشته باشد. آیا این اندیشه درست است که اگر بخشی از جامعه در این امر به غفلت رود دلیل بر آشکار نشدن حقیقت نیست!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم آن است که ذیل اسلام متوجۀ گشوده شدن تاریخی باشیم که با انقلاب اسلامی گشوده شده است یعنی تاریخی که نظر به آن نهایتی دارد که حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» مدّ نظر داشتند و در همین رابطه بود که انتخاب مورد سقیفه را به رسمیت نشناختند و معلوم است چنین حضوری بیمانع نیست ولی با مقاومت در جبههای که حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» گشودند و با توجه به اینکه انقلاب اسلامی حضور در همان جبهه است؛ در این تاریخ، هرکس باید جایگاه خود را معلوم کند و مشخص است که همچنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند دشمن بیکار نیست ولی وجدان تاریخی مردم به سوی آیندهای است غیر از آنچه جهان مدرن مدّ نظرها قرار داده. چیزی که در شهادت حاج قاسم سلیمانی به ظهور آمد و این با توجه به همۀ ضعفهایی که متذکر شدهاید، آن حضور در وجدان مردم ما حاضر است و تاریخی است که آغاز شده و مسلّماً با روحیۀ مقاومت فرزندان انقلاب ادامه مییابد هرچند که بدون مانع نیست. کاربر محترم سؤال 39269 نکتۀ بسیار ارزشمندی را از کلام رهبر معظم انقلاب مطرح فرمودهاند و ذیل آن عرایضی شده است که خوب است در این رابطه به آن سؤال و جواب نیز رجوع گردد. موفق باشید