باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در تجربهی خود به این نتیجه رسیدهام که اگر مقدمات رجوع به حکمت متعالیه را تنظیم کنم کار جهت رجوع به فهم صدرایی اسفار هموار خواهد شد و در این رابطه کتابهای «ده نکته در معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آنها تنظیم شد. بعد از آن فکر میکنم کسی «بدایةالحکمه» و «نهایهالحکمه» را خوب بخواند بهخوبی بتواند با اسفار جلو رود.
به نظر میرسد اسفار کافی باشد و اگر کسی مایل باشد مطالب را عمیقتر بشناسد، اشارات شیخ الرئیس خوب است.
بعد از درک حضوری درست «حکمت متعالیه» لازم است فلسفهی غرب فهمیده شود بهخصوص فلسفهی دکارت و کانت و هگل و هایدگر.
در حین درک عمیق حکمت متعالیه، تفسیر المیزان، راه گشودهای است به سوی تفسیر قرآن به نور روایات. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع «شرّ» را باید از زوایای مختلف دنبال کرد. مرحوم شهید مطهری در کتاب ارزشمند «عدل الهی» «شرّ» را از جهت هستیشناسی و با ذوق فلسفی بررسی کردهاند. ولی در جهت جایگاه «شرّ» در نظام هستی و حکمت وجود آن، مباحث دیگری باید مطرح شود. مثل اینکه ما در دفاع مقدس هشتساله وجود شرّی مثل جنگ را بسیار کارساز دیدیم و لازمهی نظام احسن برای تعالی انقلاب اسلامی، وجود چنین صحنههایی بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در زیارت حضرت دانیال نبی، نوعی از زندگی معنوی در مقابل انسان گشوده میشود. لذا اگر سالک بتواند با استمرار در زیارت آن حضرت، آن نوع زندگی را کشف کند و در مشرب آن حضرت، بُعدی غفلتشده از سلوک را بیابد؛ در قیامت که شدیداً به آن نحوه حضور نیاز دارد، به دنبال چنین گمشدهای نمیگردد. باید مدتی مقیم آن بارگاه شد تا آرامآرام، راه گشوده شود و بتوان ذیل نور علی«علیهالسلام» از چشمهای که حضرت دانیال نبیّ نوشیدهاند، نوشید. خود آن حضرت راهنما خواهند بود. دست ما را خواهند گرفت و به آن چشمه متصلمان میکنند. ما که یکمرتبه نمیتوانیم به همهی ابعاد مولایمان امام الموحدین«علیهالسلام» نزدیک شویم، شاید از این طریقهها بشود آنچه باید بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام در فضایی که از طریق آموزههای الهی و روایتهای دینی در اختیار ما میگذارد، رویهمرفته راه را هموار کرده است نباید چندان دغدغه به خود راه داد. البته سایتهای خوبی هست از جمله سایت «مزرعهی ایمانی» از حجتالاسلام آقای اشترانی که در این رابطه تلاش میکنند. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 11845 داشتم که حسابی با بنده دعوا کرده بود ولی از سر دلسوزی و شور انقلابی، شما هم آنقدر عصبانی هستید که میفرمایید هرکس متن قرارداد را بخواند اگر بلاهت نداشته باشد میفهمد ما چه محدودیتهای دردناکی را پذیرفتهایم. همینطور است ولی اگر با دقت به سخنان مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» نظر کنید ایشان میفرمایند: «حالا محدودیتهایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند ما حرفی نداریم، برخی از محدودیتها را قبول کنند ....» اگر این جملات که قبلاً هم فرموده بودند نبود همهی عصبانیت شما از بنده بهجا بود، ولی دقت کنید با چراغ سبز رهبری این محدودیتها گذارده شده، مواظب باشید این نکته مورد غفلت قرار نگیرد. از این مهمتر در تاریخ 19/11/93 در حضور جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی سخنانی فرمودند که بنده را ساعتها به خود مشغول کرد و فهمیدم بناست محدودیتهایی را ما بپذیریم. در آن تاریخ فرمودند: «طرف ایرانی، برخی از کارهایی که میتوانست او را به توافق نزدیک کند انجام داده است. کارهای متعدّدی را انجام داده: گسترش و توسعهی ماشینهای غنیسازی را متوقّف کرده، خب این را لازم دانستند که یک برههای متوقّف کنند؛ تولید اورانیوم بیست درصد را - که یک کار بسیار بزرگی است رسیدن به دانش و فنّاوری بیست درصد، کار بسیار بزرگی بود؛ این را کسانی که اهل فنّند میدانند که رسیدن از پنج درصد به بیست درصد، اهمّیتش خیلی بیشتر است از رسیدن از بیست درصد به بالا؛ این کار بزرگ را جوانان ما و فنّاوران متعهّد ما انجام دادند - متوقّف کردند، اقتضای مذاکره این بود که متوقّف بکنند؛ کارخانهی اراک را که یکی از کارهای بسیار بزرگ و مهمّ فنّاوری و یک هنر بزرگ فنّاوری است، فعلا متوقّف کردهاند؛ فردو را که یکی از برترین ابتکارهایی است که نیروهای ما و عناصر داخلی ما آن را برای امنیت دستگاههای سانتریفیوژ ما توانستند تأمین بکنند و تضمین بکنند، فعلا متوقّف کردهاند. این همه کارهای بزرگ انجام دادهاند، طرف ایرانی بنابراین منطقی عمل کرده است، طبق منطق مذاکره عمل کرده است؛» آیا نباید به این سخنان رهبری عزیز فکر کرد و نگوییم طاهرزاده شما عزیزان را منزوی کرده؟! آیا این نوع سخنگفتنی که بنده با شما عزیزان در میان میگذارم نزدیککردن شماها به سخنان رهبری است یا منزویکردن شما و راضیکردن کدخدا و رعیتهایش که منظورتان آمریکای خبیث و لیبرالهای عملگرا و سیاسیون یقهسفید است که به صورت مبنایی ما با آنها تقابل تمدنی داریم؟ همین طور است که میفرمایید: «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی »، مرهم آن سخن خلافآمدِ عادت است که حافظ در وصف آن گفت:
«سالها پيرویِ مذهب رندان کردم ... تا به فتوی خِرد حرص به زندان کردم»
حرص همان روح اشرافیت است و رِند یعنی کسی که عرف جامعهی جهانی روی او حساب نمیکند زیرا با فکر و فرهنگ دیگری در جهان و تاریخِ خود حاضر شده است.
«من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه .... قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم»
راهی که انسان را به مقام توحید و «جامعیتِ خلق در حق» میرساند بدون سلوک در ذیل شخصیت توحیدی زمانه که متذکر حقیقت ملکوت است ممکن نیست. طی این مرحله نیاز به مرغ سلیمان دارد تا حقایق قدسی را مطابق این تاریخ برای ما بازگو کند.[1]
«سايهای بر دل ريشم فکن ای گنج روان .... که من اين خانه به سودای تو ويران کردم»
یعنی این دل من که در این زمانه یعنی زمانهی غلبهی کثرات آشفته شده، ای شخصیت ملکوتیِ دوران که گنج روان این تاریخ هستی! سایهای از نور توحیدی که به همراه آوردهای را بر دل و جان من بیفکن، زیرا به امید زندگی در ذیل شخصیت قدسی تو به همهی آنچه فرهنگ ظلمانی روزگار ساخته بود، پشت کردم.
«در خلاف آمد عادت بطلب کام که من .... کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم»
در این بیت جناب حافظ همهی سخن و راهکار خود را به میدان میآورد که اگر میخواهی به سر منزل عنقا برسی و کسب جمعیت و وصول به وحدت نصیب تو شود باید نگران خلاف عادت که به ظاهر منجر به یک نوع پریشانی در کثرات میشود، نباشی و در دل همین جلوههای متفاوت دوران، آن توحید ناب را مدّ نظر آوری. زلف پریشانِ خلافِ آمدِ عادت، راه ورود به حقیقت تاریخِ توحیدی دوران است که یک نوع بیتناسبی با مناسبات جاری در عادات و مشهورات زمانه را به همراه دارد. موفق باشید
[1] - حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در بازگوکردن حقیقت قدسی این زمان میفرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند» (صحيفه امام، ج1، ص: 303)
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه متوجه هستید هر آنچه با آن روبهروئید حقیقتاً در نزد نفس ناطقهی شما است چیز بدی نیست منتها باید متوجه باشید این بدن زمینهی فهم و درک نفس ناطقهی شما است و لذا از نقش بدن غافل نمیشوید و همینطور که میفرمایید اگر جسم انسان به مشکل بیفتد عملاً روح نمیتواند درست عمل کند و به نتیجه برسد، لذا میتوان گفت حقیقتاً روح با این جسم فعلاً در همهی صحنهها حاضر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیهی مذکور میفرماید آنهایی که به سن بلوغ نرسیدهاند، ولی آن اندازه هم کودک نیستند که نزد شما باشند – یعنی قدرت تمیز دارند – در مواقعی که خلوت دارید و زمانهای «عوراتند» که پوشش عموی ندارید، بدون اجازه وارد نشوند 2- نمیدانم، ولی قدرت حضور شیطان در خیال، بیشتر از انسان است به همان معنایی که قرآن در وصف آن میفرماید: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم»(اعراف/27) او و قبیلهی او شما را از جایی که شما آنها را نمیبینید زیر نظر دارند 3- در مورد خلودِ در جهنم، بین شیاطین جنّ و انس فرقی نمیکند. اگر کسی در هیچیک از وجوه شخصیت خود، هیچ رجوعی را نسبت به حضرت حق اراده نکرده باشد و تماماً در حاکمیت نفس امّاره، ارادههای خود را شکل داده باشد، در جهنم مخلّد خواهد بود 4- فرق نمیکند، شیاطین انسی هم به حکم فطرت متوجه خالقیت حق هستند ولی روح استکباری آنها مانع ارادهی صحیح میباشد و در همین فضا از رحمت خدا مأیوسند 5- اساساً کسی که در مقابل حضرت حق کبر پیشه کند و تمام عمر در این فضا شخصیت خود را بسازد نسبت به هر حقیقت معنوی کینهمند است. در آن حدّ که در روایت داریم در قیامت رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» از کنار جهنم رد میشوند و نسیم خنکی به جهنمیان میرسد. ابوجهل میپرسد علت آن نسیم چیست؟ وقتی میفهمد به جهت وجود مقدس حضرت است، میگوید: در جهنم را ببندید که به من چیزی از آن مرد نرسد. تا این حدّ نسبت به حق و حقیقت، کینه دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قرارگرفتن در این برزخِ بین دنیا و آخرت به خودی خود بد نیست مگر اینکه نتوانید از این برزخ عبور کنید 2- فکر نکنید این صبری که در این میدان دارید، و خود را به گناه آلوده نمیکنید، کارِ کمی است! و نتیجهی کمی در بر دارد! که احساس میکنید خسر الدنیا و الآخرت هستید 3- سخن رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» را همواره مدّ نظر داشته باشید که میفرمایند؛ آنچه در سایر زنان میبینید در همسر خودتان هست. با این نگاه، چشمتان به زیباییهای خاص همسرتان گشوده میشود و در این مورد به غنای لازم میرسید 4- اُنس با مباحث معرفتی، خود به خود روح را آسمانی میگرداند تا مظاهر زمینی برای انسان بیش از حدّ جلوه نکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در نقد پایاننامهها از آن جهت است که دانشجو مجبور است در محدودهای خاص نظر اسلام را مطرح کند، در صورتیکه اسلام یک بسته کامل است که مجموعاً معنا میدهد در حالیکه اساتید دانشگاه آمادگی طرح بستهای اسلام را ندارند، مثلاً به شما اجازه نمیدهند یک سورهی قرآن را بحث کنید تا تمام نظرات علماء را در مورد آن سوره به میان آورید؛ میگویند مثلاً تقوا را در قرآن تحقیق کنید و این آن نیست که نیاز جامعهی دینی ما باشد. بگذریم! در مورد موضوعی که میفرمایید، چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید