باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید سخت بدان توجه داشت عدمِ فهم فلسفهی غرب در بستر فلسفهی اسلامی است وگرنه ما کانت و هگل و هایدگر را نخواهیم فهمید، بلکه جناب ملاصدرا را در کانت و هگل و هایدگر جستجو میکنیم؛ کاری که مرحوم شهید مطهری انجام دادند. در حالیکه فلسفهی اسلامی تنها تفکر نیست تا همهی تفکرها با آن سنجیده شود. کانت و هگل و هایدگر خودْ هرکدام یک تفکراند و تنها باید با آن نوع فکر، آن فلسفهها را فهمید تا در دنیایی وسیعتر تفکر کنیم و متأسفانه هنوز این کار در محافل علمی ما صورت نگرفته است. لذا یا صدرایی فکر میکنیم بدون فهمِ فیلسوف غربی، و یا مثل بعضی از اساتید محترم دانشگاه، کانتی و هگلی فکر میکنیم، بدون اینکه متوجه باشیم تفکرِ تاریخی ما و ریشهی وجود ما در تفکر فلسفهی اسلامی معناهای ظریفی دارد. به قول دکتر داوری در کتاب «گاهِ خِرد» صفحهی 182 : «تفسیر جهان کنونی هم از عهدهی فلسفههای گذشته بر نمیآید، چنانکه مثلاً ارسطو نمیتواند ماهیت جهان سرمایهداری را به ما بگوید. معنای این جهان را باید در آثار فیلسوفان و صاحبنظران عصر جدید - تا حدی که ممکن است - شناخت، اما فلسفه - هر فلسفهای که باشد - اگر درست درک شود، متضمن درس تفکر است. ما از فلسفهی اسلامی هم درس تفکر میآموزیم و هم وجود خود را اندکی در آن باز میشناسیم. ما به قول شاعر مانند علفهایی که بر حسب تصادف در کنار جوی رسته باشد نیستیم، بلکه به تاریخی تعلق داریم که دوران آن به یک اعتبار بهسر آمده و جای آن را تجدد و تجددمآبی گرفته است. ما اگر بتوانیم حدود فلسفهی اسلامی یا فلسفهی عالم اسلام را بازشناسیم، تاریخ خود را شناختهایم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر عقل در مفهومساختن از ماهیات نسبت به خارج هم آن ماهیات را مستقل دانست، عملاً اینجا عقل بین مفهوم و مصداق خلط کرده است. ولی اگر در ضمن عینِ ربطدانستنِ مخلوقات نظر به نحوهی امکانیِ آنها داشت و مفاهیمی از شیئی خارجی که چیزی جز وجود نیست، در ذهن خود شکل داد مشکلی پیش نمیآید و طبیعی است برای شناخت پدیدهها انسان باید از آنها در ذهن، مفهومسازی کند و در این رابطه از نظر به علتِ فاعلی و غایی نیز غفلت نمیشود 2- عموماً همین ماهیات را هم باید نظر به اعیان ثابتهشان معنا کنیم که عرفان نظری متذکر آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقدمهی کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» عرض شد که «زن» یک پدیدهی جدید در تاریخ ما است و در آنجا مقایسهای بین یک لودر و کلنگهای زیاد شد. بدین معنا که اینطور نیست که هزار کلنگ یعنی همان یک لودر؛ بلکه لودر یک پدیدهی جدید است و نسبت دیگری را با طبیعت در این تاریخ ایجاد میکند. ما هنوز باور نکردهایم «زن» در این تاریخ، همانی نیست که 400 سال پیش بوده است تا حکمی مناسب این «زن» در این تاریخ برای او داشته باشیم، همچنانکه هنوز در سایر موضوعات این عالم در مفاهیم بهسر میبریم و از نگاهِ «وجودی» به عالم و آدم بیبهرهایم. انبوهِ مفاهیم تفکر مشائی حجابی برای هرگونه تفکری شده است. باید آرامآرام رویکرد فکری جامعه عوض شود، تا نگاه تاریخی جای نگاه مفهومی به موضوعات را بگیرد. هنوز تاریخی که در انتظار آن هستیم، متولد نشده است. پیشنهاد بنده آن است که برای فهم نگاه تاریخی، مطالعهی دقیق و بیش از یکبار کتابِ بس خطرناکِ دکتر رضا داوری اردکاری که اخیراً نوشتهاند را، دارم. نام کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافته». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است که از عینالربط بودنِ معلول متوجه شدهاید معلول آنچنان وجودی ندارد که بحث دوگانگی خالق و مخلوق پیش آید، ولی در حکمت صدرایی از آن جهت که عالَم مادونِ عین وجود را مراتب وجود فرض میکند، از وحدت وجود فاصله میگیرد در حالیکه در عرفان روشن میشود حضرت اللّه در همهی عوالم و در همهی اعیان حاضر است و در نتیجه تشکیک را فقط باید در ظهور دانست و نه در وجود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتابهای آیت اللّه شجاعی و مرحوم صفائی حائری در کنار کتب سایر علماء غفلت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن تعریف در علم حصولی است ولی آن تفکری که موجب شدیّت وجود میشود تفکری است که در تعریف آن داریم: «تفکر، رفتن از باطل سوی حق / به جزو اندر بدیدن کلّ مطلق» که در اوائل کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» بحث آن شده که: رفتن از باطل به سوى حق، در عرفان به معنى عبور از مشهورات زمانه و توجه به حقايق ثابت هستى است. عرفاى بزرگ مىفرمايند: تا كسى از عادات زمانهى خودش عبور نكند نمىتواند سلوك را شروع نمايد. با تعريفى كه عرفا از فكر دارند وقتى نتوانيم از مشهورات زمانه و عادات اجتماعى عبور كنيم هنوز تفكر را در خود شروع نكردهايم. در نتيجه براى فكركردن بايد زمانهى خود را بشناسيم تا گرفتار مشهورات و عادات آن نشويم، بايد به درستى بفهميم چرا زمانهى ما فعلًا زمانهى بىفكرى است تا عادات و مشهورات زمانه را مبادى فكر خود قرار ندهيم و در بىفكرى گرفتار نشويم. تفكر، گذشتن از حجاب كثرت و شهود حق در تمامى موجودات است و تفكر به اين معنا بدون حضور و دلآگاهى تحقق نمىيابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که قبلاً هم عرض کردم و شما هم متذکر آن هستید دولت از چند جنبه گرفتار خطا است، ولی نفس بیانیه را باید یک نوع حضور انقلاب اسلامی دانست که جهان مدرن نتوانست آن انقلاب را نادیده بگیرد. در عین آنکه ما با توجه به نظر رهبری عزیز در بعضی از قسمتهای غنیسازی اورانیوم کوتاه آمدیم تا حضور خود را اثبات کنیم و از این جهت حرکت ما شبیه صلح حدیبیه است. مواردی که در زیر نظر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» کوتاه آمدیم را در جواب سؤال شمارهی ۱۱۸۵۲عرض کردم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً خطاب به فرشتگانی است که در حیات زمینی و آسمانیِ آدم نقش دارند. به همین جهت گفته میشود فرشتگان مهیمن که شیفته و غرق در عظمت خداوند متعال مى باشند مورد خطاب نبودهاند زیرا آنها حتى به ذات خود هم توجه ندارند تا چه رسد به غیرخودشان. آنها تنها بر جمال خداوند نظر بسته و مبهوت و حیران در عظمت و جلال و محو شهود آن حسن بى مثالند و به دیگر خلایق توجهى ندارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از 40 سال از حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ میتوانیم در نسبت خود با مدرنیته و مواجههی خود با غرب، تفکری که مناسب امروزمان است داشته باشیم. آیا هنوز باید نگران بود که انقلاب اسلامی از طریق فرهنگ مدرنیته گرفتار استحاله گردد؟ و یا انقلاب اسلامی میتواند در جهانی جدید مشارکت کند؟
آنچه شدیداً در این تاریخ به آن نیازمندیم، فهمِ درست غرب است از آن جهت که دیگر ادعای یونیورسالبودن خود را نهتنها از دست داده است، بلکه خودْ نیز مثل قبل چنین ادعایی ندارد. البته این سؤال همیشه باید مدّ نظر ما باشد که چگونه میتوان غرب را فهمید و شرایطِ امکان غربشناسی چیست؟ آنچه از آثار امثال دکتر رضا داوری برمیآید آن است که هنوز غربْ درست فهم نشده و با فهم غرب، ما جایگاه خود را بهتر میشناسیم.
با توجه به اینکه موضوع نفیِ فراروایت و يكتا انگارى مدرنيسم جايش را به تنوع و تكثر داده است و مركزيت گرايى تاريخى و انحصار معرفتى غرب از عرصه روابط انسانى و فرآيند نظام سازى اجتماعى کنار رفته و تکثر، بستری شده برای سهیمشدن ما در دنیای جدید، ایرانِ اسلامی با سابقهی تمدنی خود میتواند در صحنهی تاریخ جهانی پا بگذارد و از این جهت معنی دیگری از جهان مدرن به تجربه آید. با فهمِ غرب از این جهت، جایی در عالم برای ما پیش آمده است و آستانهای برای فهمِ جهان مدرن که ما نیز در آن نقش داریم، در مقابل ما گشوده شده است تا ما جهانی را تجربه کنیم که خودمان در هویت آن بینقش نیستیم. بلکه در جایی قرار گرفتهایم که نه در غرب هستیم و نه در گذشتهی خود، که نگران سیطرهی غرب بودیم و با فهمِ درست امکانات جهان مدرن میتوانیم در آن مشارکت کنیم و از سرمایههای اصیل دینی و فلسفی خود برای ظهور در جهان جدید بهره بگیریم و به یک معنا خود و سرمایههای خود را در این تاریخ و مطابق این تاریخ بشناسیم و این بدون درک حقیقت انقلاب اسلامی که صدای خدا در این تاریخ است، ممکن نیست. آری! اگر با تمام وجود، جانمان حقیقتِ انقلاب اسلامی را نچشیده باشد، قصهی ما قصهی همانی است که رفت آب بیاورد و آب بردش و نتوانست هیچ تأثیری در تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده، داشته باشد. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه جریانهای صهیونیستی در نظام سلامت جهانی نفوذ کردهاند و این موضوع به اثبات رسیده است، حرفی نیست. ولی همانطور که در جواب سؤال 18085 عرض شدبالاخره در این زمان و در این نوع زندگیها، بیماریهایی پیش میآید که دنیایِ جدید آن را ایجاد کرده و طبّ جدید آن را میشناسد و نمیتوان به چنین طبیبانی رجوع ننمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زبانِ عبوردادنِ نسلي را که کمّيتگراست ما در دفاع مقدس آموختيم، ما در دفاع مقدس متوجه شديم استعدادي داريم که مکر ليل و نهار دنياي مدرن نميگذارد آن را ببينيم. ولي چون شرايطِ بروز آن استعداد در دفاع مقدس پيش آمد، آن را ديديم و استفاده کرديم و با نگاه به آينهي دفاع مقدس بنده به راحتي ميتوانم بگويم ما در تاريخي قرار داريم که بالاتر از منافع مادي با مردم ميتوان سخن گفت و جواب مناسب شنيد. مردمي که حاضرند با نگاه به حضرت امام«رضواناللهتعاليعليه» و اشاراتي که آن مرد بزرگ داشت، جانشان را بدهند معلوم است که آمادهي شنيدن چيزهايي هستند که ماوراء منافع مادي آنها است. ما با اين انقلاب اين را تجربه کردهايم و به خوبي هم جواب داد. فراموش نفرمائيد که مردم در حال حاضر در گرفتاري دورهي فَتْرت هستند، يعني نه از عهد گذشتهي خود که آلوده به غربزدگي است درست بُريدهاند، و نه بر عهد خود با خداوند که حضرت امام متذکر آن عهد است درست وارد شدهاند. انسانها يک وجه ميمني دارند و يک وجه مَشْئَمي، که بشر غربزده در تقلاّي غلبهدادن وجه مَشْئَمهي خود است. خوبي اين دوره آن است که وجه يميني بشرِ امروز هم قابل ديدن شده و ميتوانيد آن وَجه را مورد خطاب قرار بدهيد. با نظر به حضرت امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» ميتوانيم متذکر وَجه يميني انسانها باشيم و از اين طريق معناي زندگي در فضاي اقتصاد مقاوتي را به او متذکر شويم و جواب بگيريم. بنده به شما عرض کنم چه بخواهيد و چه نخواهيد بحمدالله در اين تحريمها کارد به استخوانتان ميرسد و در متن اين تحريمها يک نحوه حياتي که دوست و دشمن پيشبيني نميکردند ظهور ميکند، همان نوع حياتي که در رابطه با مقابله با دشمن در دفاع مقدس ظهور کرد و امثال دکتر چمرانها از همان ابتدا فهميدند که اين انقلاب استعداد آن را دارد که در مقابله با دشمن به آنچنان حياتي برسد که شما در دفاع مقدس ملاحظه کرديد و لذا نهتنها عقب ننشستند بلکه با اميدواري تمام جهت تولّدِ حياتي که با دفاع مقدس ظهور کرد کار را جلو بردند. بني صدر هرگز فکر نميکرد اين انقلاب چنين استعدادهايي را دارد.
در کتاب سلوک سعي شده متذکر استعدادهايي شويم که با ظهور امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» در اين تاريخ نهفته است و در همين رابطه است که ملاحظه ميکنيد هر اندازه دنيا با تحريمهاي اقتصادي ميخواهد کمّيتها را براي ما برجسته کند شما گوشتان بدهکار آنها نيست. زيرا مردم ما چيز ديگري را ميبينند که دشمن از ديدن آن ناتوان است. مردم ما با حضورشان در اين تاريخ متوجه افقي هستند که ديگر کمّيتگرائي در آن جايي ندارد و کمّيت مغلوب معنويت ميشود. مجلهي «سورهي انديشه» در شمارهي 78 و 79 بحث «کار» و جايگاه آن را در فرهنگهاي مختلف به ميان آورده که آيا کار، عملي است که سود و ثروت به ما ميدهد يا زندگي و هويت؟ مجله را با جملهي شهيد آويني شروع کرده که ميگويد: «وقتي پول تنها انگيزهاي باشد که انسان را به «کار» وا ميدارد، ديگر کار معناي حقيقي خويش را از دست ميدهد و به شرِّ واجبي تبديل ميشود که بايد بيشتر و سريعتر از آن خلاصي يافت». يعني يکي از چيزهايي که شما اتفاقاً بايد از آن عبور کنيد کاري است که عين بهدستآوردن ثروت است. بنا نيست کار تنها براي بهدستآوردن ثروت باشد. کار در سنت بشر به خودي خود فرهنگ و ادب و سلوک خاصي دارد که مدرنيته آن را به حاشيه برده و ملاحظه ميکنيد که با انقلاب اسلامي دارد آن ادب و فرهنگ به تاريخ ما برميگردد. نمونهاش همين عزيزاني که در حال فعاليتهاي فرهنگي در ذيل انقلاب هستند. اگر توانستيم اين را درست نشان دهيم ملاحظه خواهيد کرد چگونه اين ثروت و زندگي مطابق دنياي مدرن از چشم مردم ما ميافتد. از خود پرسيدهايد اين مردمي که اينگونه براي امام حسين (ع) کار ميکنند به دنبال ثروتاند يا به دنبال هويت؟ مدرنيته فضايي ايجاد کرده که به قول آقاي ميرشکاک: «همگان کار ميکنند تا نان بخورند و هزينههاي زندگي مدرن را تأمين کنند و زندگي مدرن روز به روز نيازهاي تازهتري پديد ميآورد».[1] زيرا از کار خود به دنبال هويتي که روحشان را راضي کند نيستند. لذا کار آنها بيکاري است مثل فوتباليستها که ثروت هنگفتي از طريق فوتبال بهدست ميآورند ولي کار آنها عين بيکاري است و به همين جهت همهي کارهايشان بيسرانجام است و انقلاب اسلامي متذکر اين اشکال است و بشر امروز آماده شنيدن و نيوشيدن چنين تذکري است که چگونه به هويتِ از دسترفتهي خود برگردد و ديگر يک شيئي نباشد که يا بايد مصرف کند و يا مصرف شود. انقلاب اسلامي از اين طريق راه عبور از غلبهي کمّيت است و روحانيت اصيل در انقلاب اسلامي جرياني است که کارش برايش ثروت نميآورد. شغلش برايش يک کار است بدون اين که هويتش را در ثروتمندي جستجو کند. شما اگر متذکر همين امر بشويد که «کارِ افراد در فضاي فرهنگ مدرنيته براي توليد نيست بلکه براي مصرف است و وقتي کار براي مصرف شد و انسانها خواستند هويت خود را از طريق مصرف کسب کنند کار و زندگي از هم جدا ميشود و زندگي، ديگر کار نيست بلکه مصرف است و کار در خدمت مصرف قرار ميگيرد و نه براي زندگي و نه براي هويت بخشيدن به خود.» بهراحتي ميتوان مردم را متوجه اشکالات کمّيتگرايي کرد و دلاّلي و واسطهگري را از چشم مردم انداخت و اين تولد جديدي خواهد شد در راستاي بازگشت به هويت از دسترفته که در آن که شرف بر ثروت مقدم ميشود و مردم ريشهي خود را در کار و اقتصاد مقاومتي جستجو ميکنند و ميفهمند اصولاً کار، از بنياديترين منابعي است که هرکس براي تغذيه روح خود به آن نياز دارد و شما اين سؤال را به عنوان يک آسيب اجتماعي مطرح ميکنيد که چرا پولدرآوردن از خودِ کار مهمتر شده است؟
موفق باشید
[1] - مجله سوره انديشه شماره 80-81