باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکنالوجود در ذات خود همواره ممکنالوجود است و لذا وقتی هم که حادث شد، برای ادامهی بقاء نیاز به خلقت مدام دارد زیرا ذاتی که ممکن است، هیچوقت واجبِ بالذات نمیشود. در این مورد خوب است «برهان صدیقین» مطالعه شود تا بین علت حقیقی و علت معدّه تفکیک گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کسانی باید در مورد مثنوی نظر بدهند که از عرفان آگاهی داشته باشند. آقای رجبعلی خیاط مردِ کرامت است ولی نه مثل آیت اللّه قاضی مردِ عرفان باشد. معلوم است که اگر با مثنوی مرتبط میشدند، هزاران دستانداز در مقابلشان پیش میآمد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس که مثلاً ما علت ارادهمان هستیم حضوری است ولی تعمیم آن به بیرون یک امر حصولی است و میشود انسان در مصداقها خطا کند بدین معنا که چیزی را علت چیزی بگیرد که حقیقتاً علت نباشد ولی درک رابطهی علت و معلول یک امر درونی و حضوری است. بنده در جزوهی «تاریخ فلسفهی غرب» در قسمت «نقد نظر دیویدهیوم به علیّت» عرایضی در این مورد داشتهام. موفق باشید
بسمه تعالی .علیک السلام. سوال حضرتعالی یک سوال فقهی است که بنده تبحری در آن ندارم .
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر میکنم جواب قسمتهای اول و دوم و سوم سؤال را در جواب سؤال شمارهی 11718 بیابید 2- به نظرم در بحثی که در آیهی 33 سورهی احزاب داشتم و یا در شرح آیهی تطهیر در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» جواب خود را بگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه امروزه با نسلی روبهرو هستیم که روح و عقل او تشنهی نگاه حکمت متعالیه و عرفان به موضوعات است و جز با اشارهای که از این طریق به حقایق میشود به طریق دیگری قانع نمیشود، نظر جنابعالی را به کاری که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» با طرح تفسیر سورهی حمد در تلویزیون و برای عموم مردم انجام دادند، جلب میکنم چون به ایشان همین اشکالها را گرفته بودند. در جلسهی پنجم از قول آیت اللّه شاهآبادی که مباحث عمیق عرفانی را برای کسبه طرح میکردند نقل قول میکنند که؛ بگذار این کفریات به گوش اینها هم برسد. فکر میکنم اگر رفقا بحث برهان صدیقین را آنطور که در کتاب «از برهان تا عرفان» عرض شده با شرحهای صوتی آن دنبال کنند، برای شروع تفکر هستیشناسی قدم خوبی را برداشتهاند، تجربهی سیسالهی تدریس بنده در این امر از این حکایت دارد، حالا بعضیها تا منطق ندانند نمیتوانند درک درستی از مباحث فلسفی داشته باشند، استثناء هستند، در حالیکه تفکر منطقی ربطی به تفکر فلسفی و عرفانی ندارد. تفکر فلسفی و عرفانی مربوط به هرکسی است که بخواهد فکر کند و زمینهی آن به طور فطری در همه هست و به همین جهت حضرت امام در آخر کتاب «مصباح الهدایه» در عین آنکه توصیه میکنند این مباحث برای غیرِ اهلش طرح نشود، میفرمایند مشتاقان چنین مباحثی را هم از ارائهی آن محروم نگردانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای فاطمه در رابطه با حضرت زهرا«سلاماللّهعلیها» معنای خاص خود را دارد که در کتاب «مقام لیلة القدری حضرت زهرا«سلاماللّهعلیها» عرایضی در این مورد شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود ائمه«علیهمالسلام» مایل نیستند ما زندگی خود را همراه با حزن شکل دهیم. زیرا بالاخره وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» یا در فاطمیهی اول رحلت فرمودند و یا در فاطمیهی دوم، بنابراین معنا ندارد بین این دو زمان ما عزادار باشیم. از طرفی عرض کردم افراد موثق فرموده بودند بیت حضرت آقا هم از شب چهارشنبه یعنی چهارم فروردین جلسهی سوگواری بیت را شروع میکنند تا مردم به دید و بازدید عید هم برسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که به زحمت نیفتید و البته این کار در زمستان و بهار راحت تر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده گفتن با حضور قلب است با رویکرد مناسب. در ذکر «لا إله إلاّ اللّه» رویکرد ما باید انصراف از هر جذبهغیرالهی باشد و در ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» رویکرد ما نظر به قدرت حضرت حق و بیمقداردانستن هر قدرتی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر داشته باشید که حضرت حق در قرآن میفرماید: «له الاسماء الحسنی فدعوها بها» یعنی در رجوع به حضرت حق، متوجه باشید که او دارای اسماء حسنا و کمالاتی است که باید شما در رجوع به حضرت حق، رجوع به آن اسماء که در مظاهر جلوه کرده است، داشته باشید وگرنه خدای شما، خدایِ مفهومی و انتزاعی خواهد بود. میماند که آیا اسماء حسنا به طور منفصل و جداگانه در خدا هست؟ مسلّم نه. زیرا با مقام احدیت او نمیخواند. لذا فراموش نکنید که اینجا وحدت بین ذات و صفات مطرح است. در عین آنکه در او هیچ دوگانگی و چندگانگی نیست، عین علم و قدرت است و این توحید دقیقی است. آری! همانطور که عرفا میفرمایند صفات حضرت حق نسبت به مخلوقات، حادثاند یعنی با مخلوقی که حادث است، آن مخلوق حادث میشود ولی نه در مقام ذات که قدیماند به قدیمبودنِ ذات. مثل قوهی بینایی که در شما به شما هست، ولی در چشم به بیناییِ چشم است، وقتی چیزی را ببیند. با توجه به این امور، نمیتوان گفت صفات پروردگار تنها برای نفیِ نقص خداوند است و این در صورتی است که بتوانیم وحدت ذات و صفات را درک کنیم که او در عین آنکه عین علم است، عین حیات است. در اصطلاحِ حکمت متعالیه این بحث را تحت عنوان «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء و لیس بشئی منها» مطرح میشود. و بنده عرایضی در این رابطه در شرح تفسیر سورهی حمد امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» داشتهام. میتوانید به صوت آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید