باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم باید تا آنجا که ممکن است با شبکههای اجتماعیِ خودی کار کرد ولی عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» اخیراً در تاریخ 19/8/95 که با جبههی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، میفرمایند: «دربارهی استفاده و ورود به شبکههای اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکههای اجتماعی و مجازی خارجیها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/ آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از اینکه با دلسوزیِ تمام و از سر تعهدِ دینی متذکر چنین مورد مهمی شدهاید، کمال تشکر را دارم. عنایت داشته باشید بنده در چه فضایی آن سخن را عرض میکنم، در فضایی که سیرهی شخصیتهایی همچون حضرت امام خمینی و مرحوم قاضی و علامهی طباطبایی«رضواناللّهتعالیعلیهم» و شاگردان بزرگوار آنها، همه مدّ نظرند و وارد تاریخی شدهایم که معنای توحید در همهی مراحل آن، ظهور کرده. در این فضا است که آیت اللّه بهجت«رحمةاللّهعلیه» میفرمایند: علم تو، استادِ توست. بنده سعی کردهام این جمله را که به نظر میرسد از جهت سلوکی جملهی بسیار کلیدی است؛ شرح دهم. آری! همانطور که میفرمایید «حقیقتاً تفسیر عرفانی و تربیتی با تربیت عرفانی فرق دارد». و در این رابطه در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» عرایض موسعی شده است که به نظر میرسد روحِ ارتباط وجودی که گوهر رابطهی بین استاد و شاگرد در سلوک است، در آن مدّ نظر قرار گرفته است.
تاریخی شروع شده که اگر افرادی اراده کنند تا در سلوکِ إلی اللّه قرار گیرند راه، در مقابل آنها گشوده است. آیا هیچ زمانی مثل این زمان با شرح فصوص الحکم محیالدین و از آن مهمتر، شرح «منازلالسائرین» خواجه عبداللّه انصاری تا این حدّ در معرض نگاه چنین افرادی قرار داشته است؟ و از آن طرف آیا اساتید عزیزِ انگشتشماری که بتوانند در جمعِ عرفانِ نظری و عملی راهنما باشند، توانِ جوابگویی به اینهمه طالبانِ سلوک را دارند؟ یا اینکه باید به این فکر افتاد که تقدیرِ دیگری به میان آمده است، تقدیری که آیت اللّه انصاری همدانیها ذیل آن پروریده شدهاند.
با اینهمه اگر انسانِ طالب حقیقت، استادِ رهرفتهای را یافت که با ذوق او همخوانی دارد، نهتنها در مسیر تبعیت از او دست او را، بلکه پای او را باید ببوسد. ولی باز غفلت نکنیم در تاریخی قرار داریم که به حکمِ «کلّ یومٍ هو فی شأن»، دارای وسعت خاصی است به همان معنایی که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در پیام عملیات فتحالمبین میفرمایند: «لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه ها و پشتيبانان آنان ... به خضوع وادار مى كند، بُعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمى توان سنجيد و با هيچ ميزانى نمى توان عظمت آن را دريافت. ما عقب ماندگان و حيرت زدگان، و آن سالكان و چله نشينان و آن عالمان و نكته سنجان و آن متفكران و اسلام شناسان و آن روشنفكران و قلم داران و آن فيلسوفان و جهانبينان و آن جامعه شناسان و انسان يابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مى كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه هايش مسموم، خيابان ها و گردشگاه هايش مسموم، مطبوعات و رسانه هاى گروهى اش مفتضح و مسموم، از كودكستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آنها را با صرف سالهاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سالهاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب - كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند - يك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به جلوه اى از آن نرسيده اند، بسازد؟ جز دست غيبى و دستگيرى الهى و تصرف ربوبى، با چه ميزان و معيار مى توان تحليل اين معما كرد؟».
در آخر میتوان نسبت به این نکته تأمل نمود که آیا مسیر سلوک إلی اللّه در این تاریخ، در چه راهی و با نظر به چه اهدافی محقق میشود که بر قلهی افتخارآمیز گذشتهی سلوکی خود، آیندهی خود را معنایی همهجانبه بخشیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است که با همان استادی که شروع کردهاید ادامه دهید ولی با این حال سیر مطالعاتی پیشنهادی بنده بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در این شرایط با خواندن ادبیات عرب و مباحث معرفتی و قرآن و حدیث این نیاز را جبران نکنید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری بالکنایه چنین فرمودهاند ولی نه به تصریح. با اینهمه این را باید یک نکتهی ذوقی گرفت و نه یک تطبیق مشخص. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: در جریان سؤالی که میفرمایید قرار نگرفتم، در عین حال معتقدم گفتمان آقای احمدینژاد در راستای اهداف انقلاب بود و دولت نهم دولتی بود که به طور طبیعی انقلاب باید به آن نظر میکرد و جلو میرفت و از این به بعد هم آن نوع رویکردها انقلاب را جلو میبرد، میماند که چقدر میتوان به شخص آقای احمدینژاد اعتماد کرد که باز نسبت به خیرخواهی دوستان انقلاب بیتوجه باشند! و به نظرم در این مورد در عین احترام به آقای احمدینژاد باید برای آینده بین روشها و گفتمان دولت نهم که لازمهی انقلاب است، با ریاست جمهوری شخص آقای احمدینژاد تفاوت قائل شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در آیهی 101 سورهی مؤمنون میفرماید در قیامت نسبتی بین انسانها اعم از زن و شوهربودن و یا پدر و فرزندی نیست، میفهمیم «حوری» صورت اعمال خودمان است که در بحث سورهی واقعه بدان پرداختهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه امروزه با نسلی روبهرو هستیم که روح و عقل او تشنهی نگاه حکمت متعالیه و عرفان به موضوعات است و جز با اشارهای که از این طریق به حقایق میشود به طریق دیگری قانع نمیشود، نظر جنابعالی را به کاری که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» با طرح تفسیر سورهی حمد در تلویزیون و برای عموم مردم انجام دادند، جلب میکنم چون به ایشان همین اشکالها را گرفته بودند. در جلسهی پنجم از قول آیت اللّه شاهآبادی که مباحث عمیق عرفانی را برای کسبه طرح میکردند نقل قول میکنند که؛ بگذار این کفریات به گوش اینها هم برسد. فکر میکنم اگر رفقا بحث برهان صدیقین را آنطور که در کتاب «از برهان تا عرفان» عرض شده با شرحهای صوتی آن دنبال کنند، برای شروع تفکر هستیشناسی قدم خوبی را برداشتهاند، تجربهی سیسالهی تدریس بنده در این امر از این حکایت دارد، حالا بعضیها تا منطق ندانند نمیتوانند درک درستی از مباحث فلسفی داشته باشند، استثناء هستند، در حالیکه تفکر منطقی ربطی به تفکر فلسفی و عرفانی ندارد. تفکر فلسفی و عرفانی مربوط به هرکسی است که بخواهد فکر کند و زمینهی آن به طور فطری در همه هست و به همین جهت حضرت امام در آخر کتاب «مصباح الهدایه» در عین آنکه توصیه میکنند این مباحث برای غیرِ اهلش طرح نشود، میفرمایند مشتاقان چنین مباحثی را هم از ارائهی آن محروم نگردانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک عرفانی و حیات دینیِ فردی همانطور که عزیزان متوجهاند مقام آیت اللّه طهرانی بس گرانقدر است. و از این جهت به فهمی که عزیزانمان نسبت به استادشان دارند، باید اعتماد کرد؛ میماند که حضور تاریخیِ حضرت حق در این زمانه، از طریق حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» گشوده شده است و به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» این «یوم»، یومِ ظهور شأنی از حضرت حق است که در بستر انقلاب اسلامی به میان آمده است که البته این منافیِ بهرهمندی از حضرت آیت اللّه طهرانی در این تاریخ نیست، مگر آنکه با غفلت از حضور تاریخی انقلاب اسلامی به صورت فرقهبازی نظر به آیت اللّه طهرانی شود که مسلّم روحِ خود آن مرحوم نیز چنین چیزی را نمیخواهد 2- گفتی از امام و اینهمه فهم عرفانی متعجبی! مگر در قرآن نداریم: «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» قلبهایی هست که با اینکه آتشی به آنها برخورد نکرده است، با همان روغن و غیرتی که دارند، روشن و نورانیاند. و حضرت امام روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» بدون آنکه اسفار را از استادی بیاموزند، به گفتهی مرحوم آشتیانی با بقیه مباحثه میکردند. بدین معنا که حضرت امام در افقِ فهمِ امثال صدرالمتألهین و محیالدین حاضر بودند. لذا با کمترین اشارهی آنها خود را در آن افق مییافت. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای صباح با مضامین فوقالعادهای که دارد ابداً محال است که از غیر معصوم صادر شده باشد. عوارض آن این است که میخواهد ما را از دنیا بِکَند. «طوبی» به چنین لطفی! در این فراز از خدا تقاضا میکنیم بداخلاقیهای ما را با مقیّدشدن به قناعت، از ما جدا فرماید- زیرا هر انداره که انسان قانع باشد واز کسی انتظار نداشته باشد کمتر بد خلقی دارد- و در ادامه اظهار می داری،این نفس من تماماً در اختیار خواسته و مشیت و ارادهی خدا قرار گیرد تا هر طور او میخواهد برای من اراده کند که این زیباترین نحوهی حضور در این عالم است و چه زیباست که انسان صبح خود را با چنین فرازهایی آباد و آبادان و نورانی کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته در جریان این مسائل و مطالب هستم. فراموش نفرمایید که سالک إلی اللّه دائماً نسبت به کمالات برتر در تأسف است تا آنجایی که رسول خدا«صلواتاللّهعلیهواله» در محضر حق عرضه میدارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك». از طرفی مگر حضرت امام وقتی عارف کاملِ مکمل باشند، معصوم به حساب میآیند؟ تازه مگر امام علی«علیهالسلام» به آن فرمانداری که به خطا رفته بود، نفرمودند خوبیِ پدرت مرا به تو خوشبین کرد؟ آیا میتوان این موضوع را دلیلِ عدم عصمت امام دانست؟ در رابطه با عارفِ کامل مکملبودن حضرت امام باید به نقش تاریخیِ ایشان نظر نمود. موفق باشید