بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12548

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب استاد طاهرزاده؛ سلام علیکم: ان شاءالله طاعات و عبادات شما مورد قبول درگاه خداوند رحمان قرار گرفته باشد. بنده دانشجوی دکتری پرستاری هستم و در حال حاضر در حال انجام رساله دکتری تحت عنوان «واکاوی مفهوم مراقبت در دوران شیرخوارگی مبتنی بر دیدگاه اسلام» می باشم. ان شاءالله مبنای انجام کار آیات قرآن و سپس روایات اهل بیت علیهم السلام می باشد. به منظور انجام هرچه بهتر و صحیح تر کار، از حضرتعالی که آشنا به قرآن و روایات هستید تقاضامندم با پاسخ به سؤالات ذیل بنده را راهنمایی فرمایید: 1) کدام آیه یا آیات قرآن به مفهوم مراقبت اشاره دارد؟ (مراقبت از مفاهیم کلیدی در پرستاری است). به بیان دیگر از دیدگاه قرآن چه کاری که انجام شود، مراقبت واقعی ارائه شده است؟ 2) بر اساس قرآن آیا مراقبت در دوران شیرخوارگی (دو سال اول زندگی) با سایر دورانهای زندگی تفاوت دارد؟ از کدام آیه یا آیات می توان این موضوع را برداشت کرد؟ 3) کتب و بویژه کتب روایی که با موضوع مرتبط اند و لازم است مطالعه شوند کدامند؟ قبلا از همکاری حضرتعالی بسیار سپاسگزارم. مأجور باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در قرآن داریم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»(تحریم/6) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏كنند و آنچه را فرمان داده شده‏ اند(به طور كامل) اجرا مى‏ نمايند! علامه طباطبایی در ذیل این آیه در رابطه با مراقبه از نفس خود و اطرافیان نکات خوبی دارند. 2- روایات متعددی در این مورد داریم که مادران در دوران شیرخوارگی چه رعایت‌ها و مراقبت‌هایی باید داشته باشند که در این مورد باید به کتاب‌های تربیت فرزند در دوران کودکی رجوع فرمایید. 3- بنده در این موردِ خاص اطلاعی ندارم.  موفق باشید

11084

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اینکه شیعه نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم می خوانند بخاطر اینکه پیامبر (ص) چند بار خوانده است. چرا شیعه صرف یکبار یا دو سه بار خواندن جمع، همیشه نمازهایش را با هم می خواند؟ آیا جدا خواندن بهتر نیست و ثوابش بیشتر نیست؟ اگر فرادی بخوانیم آیا در وقت فضیلت هر کدام بخوانیم ثوابش بیشتره یا فرقی نمی کند؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بسیاری از فقها فضیلت را به جداخواندن می‌دانند، ولی جمع‌خواندنِ آن را نیز جایز می‌شمارند. این موارد را که عموماً نکات فقهی در آن مستتر است، بهتر است از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
10836
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به سوال 10816 که یکی از دوستان پرسیدند، بنده نیز مدتی است سیر مطالعاتی شما را شروع کردم البته از روش دوم استفاده کردم و الان در حال مطالعه کتاب «آشتی با خدا» هستم، الحمدالله نوع بیان و نگارش شما طوری است که یک موضوع را بسیار تکرار می کنید مانند: آنچه که می ماند «هست» انسان است نه «تن» انسان. و از قبیل فرمایشاتی که داشتید که این باعث می شود که ملکه روح مان شود. لذا اینجا احساس می کنم که اگر یکبار این کتابها را بخوانم حیف است از جهتی هم وقت آن را ندارم که چند بار بخوانم پس نیاز به افرادی است که بتوانیم به صورت مستمر و حضوری از ایشان کسب فیض کنیم. اگر شخصی را در استان گیلان سراغ دارید که با مباحث شما آشنا باشد تا بتوانیم در خدمتشان باشیم یا اگر نه راه حلی ارائه فرمائید. من الله التوفیق m_mosmeri@yahoo.com
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون روش ما به حضورآوردن موضوعات معرفتی است و با هر تکراری وجهی از موضوع ظهور می‌کند، نباید نگران باشید که گرفتار عدم فهم موضوعات شوید، کافی است به طور مستمر مطالب را در کتاب‌ها دنبال بفرمایید تا إن‌شاءاللّه بعد از مدتی مطالب را در نزد خود داشته باشید. در ضمن با جناب حجت‌الاسلام آقای نجات‌بخش تماس بگیرید (09133057948) شاید بتوانند در مورد افرادی که در استان گیلان مطالب را دنبال می‌کنند، راهنمایی فرمایند. موفق باشید
9497

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 9480 درباره اسلام شناسی فرمودید کتب ادبیات عرب باید مطالعه شود من کسی را ندارم در این زمینه راهنماییم کند لطفا بفرمایید عنوان اولین کتابی که مربوط به ادبیات عرب است چیست؟ آیا جامع المقدمات است؟ بی شک به تنهایی توان تسلط پیدا کردن به این مباحث را ندارم استاد یا دوستی که مسلط باشد هم ندارم راهکار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین را دنبال بفرمایید سپس یا روش آموزش عربی که در کتاب‌های دبیرستانی تدوین شده است را، دنبال کنید و یا با مشورت با طلّابی که در این امر کار کرده‌اند مشکل را حل بفرمایید. موفق باشید
9353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
من به شما اشکال کردم که انسانیت تشکیکی نیست، بلکه کمال تشکیکی است. شما به این نظریه دو اشکال گرفتید؛ اولاً کمال، انتزاعی است، آنچه واقعیت دارد، مصادیق کمال مثل علم و حیات است. ثانیاً طبق این نظریه، دیگر تفاوتی بین پیامبر با ابوسفیان نیست. در پاسختان به سؤال بعدی پذیرفتید که اشکالی ندارد بگوییم: «کمالاتِ انسانهای برتر مثل علم و حیات، شدیدتر از انسانهای دیگر است.»، طبق این جملة اخیر که هر دو طرف بر آن اتفاق داریم، آن دو اشکال شما پاسخ داده میشود؛ تفاوت انسانها، در مصادیق کمال است، و تفاوت پیامبر با ابوسفیان هم در شدت و ضعف در همین مصادیق کمال است، نه تفاوت در انسانیت. شما چطور ثابت میکنید که انسانیت تشکیکی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانیت به علم و حیات است ولی علم و حیات مربوط به حوزه‌ی انسانی. همان‌طور که این علم و حیات در گوسفند با هویت گوسفندی آن معنا دارد. موفق باشید
8978
متن پرسش
با سلام: سوالی از محضر حضرت عالی داشتم که تقاضا میکنم در صورت امکان راهنمایی بفرمائید. چگونه می توان جلوی خیال را گرفت. متاسفانه من به شدت خیال پرداز هستم و خیلی از موارد هم که خیال پردازی میکنم امور بعید است، خیلی هم تلاش میکنم که جلوی فکرم را بگیرم توسل، دعا، اما اصلا فایده نداره. اصلا تمام زندگیم شده خیال. وقتی بخوابم، بشینم، درس بخوانم، سر کلاس، موقع تماشای تلویزیون، خلاصه مدام در خیال هستم. قبلا باید چشمم را میبستم تا به خیال بروم اما الان در هر حالتی ناخواسته به خیال میروم مثلا با کسی مشغول صحبت هستم و من مشغول به خیال پردازی که البته بعضی اوقات (اکثر وقت ها) منتهی میشود به گناه. تمام تلاشم را میکنم اما موفق نمیشوم، از شما تقاضا میکنم راهنمایی بفرمائید که چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این رابطه داشته‌ام، خوب است به آن کتاب مراجعه فرمایید. به گفته‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده؛ اگر شما خیال و ذهن خود را مشغول نکنید آن شما را به خودش مشغول می‌کند. موفق باشید
8617
متن پرسش
با سلام من طلبه هستم بچه هایی که در سن نوجوانی هستند با توجه به این زمانه که اوضاع حجاب و ظاهر خانم ها بد است بیشترشان دچار مشکلات جنسی هستند با رجوع به ما راه فرار از این مشکلات و یا دچار نشدن به این گناهان را خواستارند و یا اینکه میخواهند ازدواج کنند در صورتی که به بلوغ فکری نرسیدند چه راه حلی می بایست پیش روی آنها گذاشت ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به هر حال راه‌کار رهایی از این مشکل از یک طرف، کنترل چشم است تا ذهن انسان گرفتار آن صورت‌ها نشود و از طرف دیگر رجوع قلبی به خداوند است تا جان انسان با نور الهی که زیباترین زیبائی‌ها است مأنوس شود و برسد به این‌جا که «اگر لذتِ ترک لذت بدانی .... دگر لذت نفس، لذت نخوانی ». موفق باشید
8410
متن پرسش
سلام. در بحث برهان صدیقین اثبات میشود که مخلوقات ، همه تجلی و تنزل یافته وجود حضرت حق میباشند. سوال من اینست که چطور میشود یک سری از این تجلی ها (یعنی انواع نجاسات) ، نجس نام میگیرند و با توجه به حقیقی بودن احکام ، ملکوت آنها هم نجس میشود؟ خبب هرچقدر هم که نقص در وجود نجاسات باشد ،‌ باز هم یک نوع تجلی عین وجود هستند! (این اشکال اصلا از جنس اشکالاتی که امثال مکتب تفکیک به اصالت وجود میگیرند نیست و فقط در مورد نجاسات و چگونگی تحلیل وجودی آنهاست)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بعضی مخلوقات نسبت به همدیگر دارای تزاحم هستند ولی از آن جهت که مرتبه‌ای از وجود می باشند موقعیت‌شان فرق می‌کند. اگر از نظر وجودی به مخلوقات بنگرید که هیچ‌چیز بد نیست و ملکوت آن ها هم بد نیست، هرچند آن چیز نسبت به ما بد است و موجب اختلال در ملکوت ما خواهد شد. موفق باشید
8282
متن پرسش
با سلام در کتاب هدف حیات زمینی آدم نوشته اید در داستان آدم به اختیار شیطان به سجده نکردن در عین تکوینی بودن آن اشاره کرده اید و در پاورقی فرموده اید مثل عصمت تکوینی ائمه در عین داشتن اختیار.عصمت تکوینی ائمه در عین داشتن اختیار با داشتن دو ساحت مقام نوری و نفس ناطقه قابل توجیح است،اما در مورد شیطان این مطلب را اصلا متوجه نمیشوم.اگر امکان دارد این مطلب را تبیین فرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شیطان هم از آن جهت که از جنّ است و جنّ از آن جهت که دارای بدن و روح است و مثل فرشتگان نیست، و جسم شیطان از مارِج و لهیبی از آتش است ولی روح‌اش مجرد است. پس شیطان هم می‌تواند از جهت تکوینی مورد خطاب سجده باشد در عین آن‌که اختیار دارد می‌تواند دستور را انجام ندهد. در جلسه‌ی اخیر تفسیر سوره‌ی احزاب در مورد رابطه‌ی عصمت تکوینی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و اختیار آن‌ها عرایضی داشته‌ام که إن‌شاءاللّه ادامه دارد. موفق باشید
7285
متن پرسش
باسمه تعالی سلام خدمت استاد بنده مباحث انسان شناسی شما را تاحدودی(قبل از معاد) کارکردم اما جلوترنرفتم می خواستم ببینم چقدرباید آدم به غیر ازمطالعه تمرین کند که این وجودی دیدن برای فرد ایجاد شود؟یک عمر؟چه تمرینی کنم توبحث برهان صدیقین گفتید این حس بدبختم کرده هی وارد حیطه عقل می شود نه من را من می گیرم وکارشب وروز من وبازم پوچی؟ وشاید این لقمه ها برای دهان حقیر بزرگ بوده ونباید می خوردم که ورم کردم. خلاصه تقاضای تمرین واذکری وراهنمایی داشتم؟ ادامه شرح حال من(اگرفرصت داشتین) بنده حتی با مطالعه ودانستن یه دفعه خودم که گم می شوم در مسائل وخداهم که گم می شود باید جه کار کرد با این اوضاع آیا همه ی این ها نتیجه سخنتونه که می گید ساحت انسان عوض شود وعالم تغییر کند عمری طول می کشد آخر اگر این طور باشد کی انسان ببیند وبچشد و صرف قیل وقال حس میکنم یه جوربازی شده از وجود حرف زدن واصالت آن و جلوه وحرف های قشنگ قشنگ... خیلی شرمنده طولانی شد. ایمیل هم فرستادم... باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول حافظ: «اَلا یا اَیُهَا السّاقی اَدِرکأساً و ناوِل‌ها .... چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» مگر بنا است موضوع به‌راحتی حل شود و حجاب فی‌الفور مرتفع گردد؟! کار می‌برد. بعد از معاد و شرح آن إن‌شاءاللّه کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» با شرح آن با شما حرف دارد. موفق باشید
7177
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم همنشنی های فامیلی مان با توجه به اینکه تقریبا همه فامیل نسبت به آداب دینی و عقاید دینی بی قید یا کم التفات هستند معمولا اگر به گناه نگذرد به لغو و بیهودگی و خوردن و ... میگذرد .حالا اگر حقیر بخواهم به عنوان طلبه ای که هم حرص هدایت گری دارم هم از بی گدار به په اب زدن و نتیجه عکس گرفتن ابا دارم و هم ابتکار چندانی به ذهنم نمیرسد قدری در این همنشینی ها تحول ایجاد کنم چه باید بکنم . البته محبوبیتی که در بین فامیل دارم شاید وظیفه را دو چندان بکند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا همه‌ی سعی‌تان این باشد که رفاقت‌های خود را در بین فامیل دوچندان کنید و سپس در فضای محبت و شوخی تذکراتی به آن‌ها بدهید ولی هرگز تصمیم به قطع ارتباط نگیرید تا به وقتش از شما بخواهند چیزی برایشان بگویید؛ در آن وقت خیلی نرم متذکر مسائل شرعی‌شان شوید تا نوبت طرح بعضی از آیات قرآن برسد. موفق باشید
7123
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد بزرگوار بنده سخنان شما را به واسطه یکی از دوستانتان دریافت نموده ام و بسیار خرسندم که این سخنان شما را در دست دارم. واقعیت اینکه من بعد از 20 سال زندگی تازه معنا و مفهوم زندگی و قرآن را با توجه به سخنان شما فهمیده ام و دلم پر است از اندوه و ناراحتی از اینکه چرا این قدر از دین اسلام واقعی دور هستم. بنده یکی از دغدغه های فکری ام پس از شنیدن سخنان شما این است که با توجه به این که من دانشجو رشته مکانیک هستم و عمده وقتم را صرف درس خواندن میگذرانم به درستی نمیتوانم به تفکر و سیر معنوی خود بپردازم و اینکه راسیتش محیط خانواده ی من مقداری از اسلام واقعی دور است نه اینکه کافر هستند منظورم از اسلام ناب دور است. با این تفاسیل درس خواندن را مانعی برای پیشرفت معنوی خود میدانم در حالی که در جایی خوانده ام آیت الله طباطبایی در نجف اشرف در گرمای تابستان مشغول مطالعه ی فیزیک بوده اند پس با این وجود مشکل را از خودم میدانم گاهی دلم میخواهد از درس دانشگاه فرار کنم و به سوی اسلام شناسی و تفکر در قرآن پناه ببرم خواهشمندم من را راهنمایی فرمایید واقعا در دلم غوغایی است که شاگردی امام زمان(عج) کنم ولی افسوس که شایسته نیستم حتی نمیدانم این نامه من به دست شما میرسد یا نه اما حداقل مسکن موقتی است برای درمان دلم. من در جامعه ای زندگی میکنم که مردمانش اگرچه به ظاهر مسلمانند اما پس چرا با گذشت این همه مدت سپاه سیصد و اندی نفره ی امام زمان(عج) آماده نشده تا آقا ظهور کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رشته‌ی مکانیک در حدّ خود ، انسان را متفکر بار می‌آورد می‌توانید با ادامه‌ی کار دانشگاه با قدرت تفکر بیشتر به معارف اسلامی و آیات و روایات رجوع کنید پس با تعادل کامل برای هرکدام از دروس دانشگاهی و دروس معرفتی و عبادات وقت بگذارید تا آرام‌آرام معلوم‌تان شود چه فضایی نیاز است تا عده‌ای پیدا شوند لااقل حرف وجود مقدس مولایمان را بفهمند. موفق باشید
3263

سوال تکراریبازدید:

متن پرسش
سلام.این که گفته می شود اجنه از جنس جسم لطیف هستند یعنی چه؟بالاخره باید بتوان از نظر علمی توضیح داد دیگر.جسم،جسم است با ترکیبات مشخص.دیگر لطیف و غلیظش چیست؟در دانشگاه چقدر سوالات مطرح می شود و ما چون هیچ جواب علمی و مشخصی نداریم فقط باید بر و بر نگاه کنیم و استاد هر چه می خواهد بگوید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قبلاً جواب داده شده. موفق باشید
3137

اختیاربازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهر زاده (حفظة الله) با توجه به آیه أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى ( آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى ) مشخص می شود که در عالم ذر انسان دارای اختیار بوده است چون سوال در موارد غیر اختیاری معنا نمی دهد . خواهشمند است در صورت امکان از وضعیت اختیار انسان در عالم ذر و اینکه در آن عالم روح در چه بدنی بوده است توضیحاتی بفرمائید . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اختیار مربوط به جنبه‌ی ممکن‌الوجودبودن انسان است چون اختیار یک نوع طلب است و ممکن‌الوجودبودن ذاتی انسان است. از طرفی در آن موطن که حقیقت انسان در صحنه است نمی‌توان به دنبال اشخاص بود تا بحث بدن در میان باشد. موفق باشید
1788
متن پرسش
سلام استاد عزیز : با احترام استاد گرامی آیا قبل از اینکه سیر شما را شروع کنیم باید به دنبال ترک گناه و مسائل اخلاقی رفت به عنوان مثال اگر به پدر و مادرش بی احترامی می کند یا احترامی که شایسته انهاست و خدا خواسته نمی گذارد باید اول برود این را حل کند بعد بنشیند پای سیر شما یا همه این موارد(اخلاق ، احکام و ... ) در خلال معرفت نفس جای خود را باز میکنند و انسان نیاز خود می بیند به آنها عمل کند . (البته در بحث رابطه معرفت با شریعت در کتاب شما برداشت ما از نظر شما در این قضیه مورد دوم می باشد ولی مرددیم ) تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام دنبال‌کردن مباحث معرفت نفس علاوه بر آن که یک موضوع علمی است یک نوع سلوک روحانی نیز هست و در طی مسیر آرام‌آرام میل به گناه می‌رود و شعف بندگی بیش از بیش ظهور می‌کند، إن‌شا‌‌‌‌ءالله. موفق باشید
154

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و عرض خسته نباشید. فرهنگ تشیع چیست؟این چه فرهنگی است که یاران سیدالشهدابا اینکه میدانستند فردا صبح دیگر زنده نیستند باز ماندند و یا بعد از این همه سال،این فرهنگ افرادی مثل امام خمینی را تربیت میکند؟لطفا علل نفوذ و بقای آنرا نیز بررسی کنید. با تشکر از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحمدالله این موضوع زوایای متفاوت آن در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بحث شده است تا إن‌شاءالله متوجه عظمت شعور حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و اصحاب بزرگوار آن حضرت شویم. موفق باشید
21097
متن پرسش
ناظر به 21086 با سلام و احترام: پاسخ شما را چند بار خواندم و استفاده کردم، و به نظر می آید در مواردی منظورم را خوب نرساندم. به طور ضمنی به تفاوت جایگاه احمدی نژاد و هاشمی اشاره فرمودین که البته به نظر می رسد آنجا که از هاشمی اسم بردید، و اشتباه بودن مقایسه ی احمدی نژاد با هاشمی، منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده ولی باز به همان دلیل محترم بودن اهالی نظام و حوزه، اخلاق حکم می کند حتی اسمی از آیت الله جوادی نیاورید چون مستحضرید در متن بنده هیچ مقایسه ای بین آقای احمدی نژاد و هاشمی وجود نداشت و تمام حرف بنده سر تفاوت رفتار و برخورد در تعامل با آیت الله جوادی (و بعضا آیت الله مصباح) و تعامل با احمدی نژآد است. و هر جا از آقای هاشمی نام برده شده متعلق (فتحه روی لام) مقایسه با احمدی نژآد نبوده بلکه برای تفسیر رفتار آیت الله جوادی نام آقای هاشمی آورده شده. صحیح است که فرمودید اخلاق حقیقی، مبتنی بر نشان دادن جایگاه افراد هست. و با این فرضِ نانوشته که منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده، پس بخواهیم راحت تر بگوییم به دلیل تفاوت جایگاه آقای جوادی آملی و آقای احمدی نژاد، شما دو نوع رفتار اختیار می کنید تا جایی که درباره آیت الله جوادی می گویید اگر خودش خودش را انقلابی می داند چرا ما او را انقلابی ندانیم؟! ولی درباره احمدی نژاد، نه تنها او را انقلابی نمی دانید، کارهایش را بچه بازی خطاب می کنید. و این سوال پیش می آید مگر احمدی نژاد خودش را انقلابی نمی داند؟ فارغ از نقدهایی که ممکن است خودم به احمدی نژآد داشته باشم و اصا نمیگم ایشون معصومه، و تمام حرفم سر تفاوت نوع برخوردهاست که بنده اسم این تفاوت برخورد (به دلیل تفاوت جایگاه) را گذاشتم «نسبی بودن اخلاق». شما اسمش رو می گذارید «حقیقت» و باید روشن بشه این جایگاه چیست که سبب تفاوت در رفتارها و برخوردها میشه؟ ببخشید متنم طولانی می شود ولی چاره ای نمی بینم یا باید به کل بی تفاوت از سوال و جوابها رد شوم، یا توضیح دهم، لذا عذرخواهی می کنم که وقت شریفتان را می گیرم و باید کمی سر جایگاه ها بحث شود. من هر چقدر روی حرف شما فکر کردم به این نتیجه رسیدم باید تفکیک کنیم این دو موضوع رو: الف) نقد به محتوای احمدی نژآد (فارغ از نوع برخورد و رفتار با ایشان)، در این زمینه می توانم حرف شما را بپذیرم درباره تفاوت جایگاه ها، حرفتان حق و درست است ولی تنها در صورتی می توان این حرف را پذیرفت که در نظر جامعه و رسانه ها و حوزه و مردم عادی و مخاطبان شما ... چنین پیش فرض هایی وجود داشته باشد که متأسفانه طبق فضاهایی که بنده تجربه کردم، لزوما چنین پیش فرض هایی وجود ندارد. «رسانه» کاری ندارد احمدی نژاد، شهید باکری بوده و هاشمی ضد انقلاب بوده. رسانه نقد یا تأیید صاحب نظران دینی را بدون لحاظ جایگاه آن، در یک ترازو می گذارد و متناسب با آن به جریان های سیاسی وزن می دهد. فکر می کنم چه چیزی باعث می شود بعد از هشت سال، مصادف با 9 دی، در صدا و سیما مستندی پخش شود که احمدی نژاد را به بهانه مناظرات، مسبب شورش ها و نتیجتا فتنه ی 88 معرفی کند و برای هاشمی جلسه ی تکریم اخلاق ذیل شخصیت هاشمی برگزار شود؟ اگر پشتوانه ی حوزوی برای هاشمی نبود چنین تحریف هایی از اساس امکان داشت؟ به خدا به چشمان خودم دیدم جوان انقلابی ای که با خوندن صحبت های آقای جوادی در مدح هاشمی، به تمام تلاش هایی که برای انقلاب کرده شک کرد! و این نامه برایش اوج ناامیدی و سیاه نمایی انقلاب بود. گمان نمی کنم فقط این احمدی نژآد است که خودش را مصلح اجتماعی می داند و عکس العمل هایش اثرگذار روی انقلاب است، امثال شما و آقای جوادی هم به همون میزان سلسله وار به جریانات سیاسی و دینی موجود وزن می دهید و به سقوط یا حفظشان کمک می کنید. و نباید جایگاه آقای جوادی آملی در حوزه علمیه، و در ادامه اش جایگاه حوزه و بزرگان حوزه و اثرگذاری شون بر روند سیاسی و دینی کشور را دست کم گرفت. آقای جوادی آملی با این حرفشان بار دیگر هاشمی را در حوزه علمیه زنده کردن. اگر امثال آقای جوادی نبود، جرئت این کار نمی رفت که 9 دی، عکس کسی که سالهای قبل، شعار مرگ بر او، از شعارهای 9 دی بود، در سراسر قم بنر بشود و ... شخصا از نزدیک تا حدودی شاهد تغییرات فضای سیاسی و جو حاکم بین طلاب بودم با حرف ایشون. مخاطبان شما گمان نمیکنن شما نقدتان به احمدی نژآد، نقد به کسی در جایگاه شهید باکری و شهید همت است مخصوصا که شما را هم ارض با آقای جوادی می بینن که ایشون هاشمی را تأیید می کند و شما احمدی نژاد را شماتت، در ذهن او نمی گذرد جایگاه این نقدها چیست. و این نگاهی که برای تفاوت قائل شدن در نقدتان، طرح کردید نتیجه گیری تلخی می دهد که در سطح کلان تر هر وقت دولتی انقلابی سر کار آمد، (به زعم بنده با اراده ی رسانه ها)، و طبیعت کار اجرایی آن هم برای جریان انقلابی که تجربه و سابقه ای ندارد، چون او را با شهید باکری و شهید همت مقایسه می کنیم بدجوری او را می کوبیم، با اختلاف نظر او را غیر انقلابی، خارج شده از ذیل زعیم و ... معرفی می کنیم ولی اگر دولتی سازشکار و غربزده سر کار آمد چون مقایسه با امثال شهید باکری در میان نیست و انتظاری از این دولت نمی رود ، تمام تلاشمان این است که بگوییم این دولت انقلابی و ذیل زعیم است ولو که انقلاب را زمین بزند. جدای از اثرات این نگاه در تضعیف دولت های انقلابی و تقویت دولت های سازشکار، همین مواضع چاشنی رسانه ها و اسباب یأس بچه هایی می شود که به ما امید بستن و حرف های ما را دنبال می کنند و همین مواضع در آینده ی تاریخ سندی می شود بر انحراف دولت های انقلابی و انقلابی بودن دولت های غربزده و در نتیجه تحریف انقلاب. و با این موضع، شاید بشود گفت اگر آقای رئیسی هم رئیس جمهور شده بود، با کوچکترین نقدی از طرف رهبری، بعد از چند سال ریاست جمهوری و خدمت، یا به سرنوشت هاشمی دچار می شد یا همچون دستمال یکبار مصرف جایشان در زباله دان تاریخ بود. درست مثل احمدی نژآد. یاد مستندی افتادم که علی لاریجانی را کنار خاتمی می گذارد و از حرفهای مراجع سند می آورد برای حقانیت اینها و برای شماتت مخالفانشون، کاش میمردم و این صحنه ها رو نمیدیدم. ماهیت رسانه این است. که حتی از مواضع مراجع انقلابی در جزئی ترین مصادیق هم استفاده می کند. آیندگان برای قضاوت کردن کاری ندارن ما در چه جایگاهی چه حرفی را زدیم آگاهی به روح زمانه چیست که توجهی به ماهیت رسانه و افکار عمومی و بلایی که سر بچه انقلابی های خودمان می آید ندارد؟ در فضایی که رسانه حرف اول را می زند «فضای خصوصی و محدود قائل شدن» از هر جهت برای مواضعمان، بی معنی است. ب) در نقد به «نوع برخورد و رفتار» که سوال قبلی من معطوف به اون بود: حرف من اینه که همانطور که اذعان دارید همیشه عقل مخاطبان رو مخاطب قرار دادید، و همانطور که درباره بزرگان حوزه و مسئولین نظام می گویید مثلا روش آقای مصباح فرق دارد با روش ما و می گویید نگاه ما با نگاه آقای جوادی فرق دارد و توصیف می کنید که نگاه هاشمی به آینده انقلاب همان ژاپن اسلامی است ولی نگاه رهبری و ما چیز دیگریست، آیا نمی شد به همین روش هم با احمدی نژآد برخورد شود؟ مثلا به جای تمسخر و به جای اینکه بگیم احمدی نژاد بچه و غیر انقلابی و اپوزوسیون و ... است، بگیم اینجا دو نگاه وجود دارد به مقوله ی حفظ نظام. یه نگاه که نگاه رهبری است اینه که با مصلحت ها باید نظام رو حفظ کرد و رهبری مصلحت رو بخشی از حقیقت میدونن نه در مقابل حقیقت. ظلم ها در نگاه رهبری شاغول دارد و تک تک افراد و تک تک ظلم ها اهمیت ندارند، بلکه در سطح کلان تر معنی پیدا می کند، مصلحت نظام اهمیت دارد که در تقابل بین مصلحت و ظلم به افراد، مصلحت انتخاب می شود، و یه نگاه، نگاه احمدی نژاد است که هیچ مصلحتی و هیچ عنصری خارج از رفتارها و عملکردهای ما بر طبق باورها و اعتقاداتمان، وجود ندارد به این معنی که ظلم ولو خیلی خیلی کوچک از درون مثل موریانه پایه های نظام اسلامی را می خورد و سبب متلاشی شدن می شود و مصلحت همین است که حقوق تک تک افراد محترم شمرده شود و هیچ مصلحتی با مصالحه با ظلم کنار نمی آید. در این نگاه تک تک افراد موضوعیت پیدا می کنند و همین باعث می شود احمدی نژآد نتواند مشایی را کنار بگذارد هرچند به مصلحت نباشد. البته هر دوی این نگاه ها خیلی طول و تفسیر دارن و اگه اشکالی در آن می بینید خواهشمندم طرح آن باعث به حاشیه رفتن بحث نشود چون صرفا از باب مثال گفته شد که بهتر نیست نگاه ها تشریح بشه و ضمن تبیین نقد یا تأیید بشه؟ به جای اینکه به کسی که خودش خودش را انقلابی می داند (احمدی نژاد) انگ بزنیم؟ به هرحال احمدی نژآد یه شخص نیست که با تکفیرش و با اکتفا به اینکه بچه هست و حکیم و ذیل زعیم نیست، بشود از این تفکرات عبور کرد. بسیاری از بچه های ناب انقلاب اسلامی، الآن چنین فکری دارند. و با این نوع برخورد نه تنها به رشد جامعه کمکی نمی کنیم، بلکه فقط افرادی رو تأیید می کنیم که اساسا فکر نمیکنن و به بی فکری دامن میزنن. به هر حال چنین فکرهایی و چنین نگاه هایی هست. نوع نگاه به «مردم» به «مصلحت» به «حقیقت» به «عدالت» به «انقلاب اسلامی» به «امید» به «ناامیدی» و ...... اگر امثال شما که احیابخش تفکر در جامعه هستید و ما تفکر امروز خود را مدیون شما هستیم، به تقریر درست از این تعابیر کمک نکنید، از چه کسانی انتظار کمک و یاری می رود؟ الان تکلیف ما با احمدی نژاد چیست؟ مثل دستمال کاغذی مصرف شود و دور انداخته شود؟ انگیزه ای برای بچه حزب اللهی ای که این تاریخ را به خود دیده، باقی می ماند که نکند او هم دستمال کاغذی بعدی باشد؟ بر چه اساس می گویید تا ذیل زعیم بود حکمت داشت؟ در حالی که من جهت اطلاع خودم سخنرانی های احمدی نژاد از سال 84 رو گوش دادم و حس نکردم نوع نگاهش به مردم و و انقلاب و ... و سایر مقوله ها تغییری کرده باشد، و انگار من دلم می خواست 84 او را طور دیگری ببینم و الآن طور دیگری. شاید ما چون در ضمیرمان دوست داریم بگیم احمدی نژادی داشتیم که خوب بود و قبولش داشتیم، و از طرفی الآن حس می کنیم بی حکمت است، اصرار داریم بگیم تغییر کرده و مهم تر که اصرار داریم اگر تغییر کرده تقصیر خودش بوده و رهبری خواسته ایشون رو حفظ کنه ولی خودش نخواسته، نه اینکه فکر کنیم سالهاست صاحبان قدرت و ثروتی که رؤیاهایشان با بودن احمدی نژآد آشفته شده بود، سعی در ضد انقلاب کردن او داشتند! با مشاهده این برخوردها، چرا نباید تصور کنیم اخلاق و دین و ذیل انقلاب بودن، نسبی است؟ اگر حرف های پراکنده طرح می شود از باب مثال است و گرنه لب حرف گفته شده؛ خیلی جالب است که شما هم همگام با جریان رایج اصولگرا، رئیسی را در ایام انتخابات اخلاق مدار توصیف کردید، از کجا به این نتیجه رسیدید که ایشون اخلاق مدارند؟ آیا از ده سال معاون اولی قوه قضائیه توسط ایشون، دو ماه سابقه شون در قوه قضائیه رو بررسی کردید و نشانی از اخلاق دیدید که به این نتیجه رسیدید؟ یا شاید چون در مناظرات طرح کردن حسین فریدون پرونده داره پیش من و طاقت نیاوردن از رانت اطلاعات قضایی در مناظرات استفاده نکنن. اخلاق نسبی نیست؟ حرف آخر: نقش ما در اینکه احمدی نژاد از کسی که متذکر افق انقلاب بود به اپوزوسیون به زعم شما تبدیل شده، چیست؟ آیا استاد طاهرزاده وقتی چنین خطری احساس کردن، در این حد ماجرا مهم بود براشون که به جای طرح در رسانه (چون امروز فضای خصوصی بی معنی است)، بروند و این خطر رو به ایشون گوشزد کنن؟ واقعا نمی فهمم چرا احمدی نژاد رو به کلی از دست رفته و فنا شده می بینید، یعنی هیچ نقطه مثبت و امیدی در ایشون نمی بینید که قابل استفاده باشن بدون اینکه بخواهیم خودمون رو ذیل ایشون تعریف کنیم؟ اطلاعاتمون از حرف ها و دغدغه های احمدی نژاد چقدر است؟ متأسفانه متوجه چالش هایی که ایشون در این 8 سال و پس از آن پیش روی خود دیدند نیستیم. چالش هایی که گره های واقعی و حقیقی انقلاب اند. گره های انقلاب در تعامل با ایشون بهتر شناخته میشه تا با نشستن بیرون گود ماجرا الآن خیلی واضح و روشن و مصداقی، اگر به عنوان مثال احمدی نژاد نشست هفتگی برگزار کند برای طرح چالش های پیش روی انقلاب (که قبلا همایش دو روزه برا انتقال تجربیاتشون گذاشته بودن) شما آن را بی ثمر می دانید؟ بر چه اساسی؟ چون یأس خاصی در کلام شما احساس میشه. سعی بر این بود به صورت نرم و با تأمل، به حرفتون توجه کنم، نه تخریبی تا بتوانم کاستی و ضعف سوال قبلی را، جبران کنم و از شما پوزش می طلبم. ولی به نظرم می آید سوءتفاهم پیش آمده ناشی از فضای مجازی و محدودیت در طرح کامل مطالب است که فرصت شرح و مطالعه آن نمی باشد. ممنون از توجه شما. منتظر جوابتون هستم اگر با بیان یه جمله ی کلی، وقتی که برای نوشتن اینها گذاشتم ضایع نشه. بی نهایت سپاسگزارم به خاطر فرصتی که برای گفتگو در سایتتون فراهم کردید و خواهشمندم این مورچه ی حقیر را لایق بدانید بخشی از حرف های ناگفته تان را که قطره قطره در تک جملات بیان می شود، به ما بگویید و رازها را برملا کنید، ما در حال فکریم و به رازها محتاجیم و اثرگذاری پایدار (نه صرف انتقال احساس بی تاریخ بودن) با تبیین بیشتر حاصل می شود. اگر جسارتی در کلام حقیر بوده مجددا عذرخواهی می کنم. با تشکر. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خودتان متوجه‌اید سخن در چنین مواردی بسیار زیاد است. در عین این‌که هنوز معتقدم بر روی این موضوع فکر کنید که یا باید باکری، باکری باشد و یا اگر باکری، باکری نباشد، هیچ‌چیز نیست. و این سخنی است ماورای روح تفکر رسانه‌ای و ژورنالیستی، که هیچ‌وقت نمی‌توان برای استواربودن در زندگی به فضای آن‌ها دل بست. به این موضوع نیز فکر کنید که در غوغای هزاران صدایِ دنیای مدرن، در هرحال صداهای اصلی گم نمی‌شود وگرنه ما امروز، نه کانت و هگل داشتیم و نه امام خمینی. عمده عرض بنده آن است که عقلانیتِ تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد با فضایِ اکنون‌زده‌ی غرب خود را نگه دارد؛ عقلانیتِ فوق‌العاده حساس و دقیقی است و با توجه به تمدنی که بنا است از طریق انقلاب اسلامی در پیش روی ما گشوده شود، و عقلانیتی که باید این تمدن را تفهیم کند؛ ما انتظار دیگری از آقای احمدی‌نژاد داشتیم. زیرا او بنا بود فرزند این انقلاب و آن تمدن باشد که عقلانیت خاصی می‌خواست. حال اگر چیز دیگری شد، هرچه می‌خواهد باشد دیگر آن احمدی‌نژاد نیست. و این نکته‌ی بسیار حساسی است وگرنه می‌توان هزاران حسن برای او برشمرد. و یأس بنده نسبت به ایشان که درست هم تشخیص دادید، از همان‌جا شروع شد که متوجه‌ی تاریخی که در آن بود، نگردید و من برای شما نوشتم احمدی‌نژاد تاریخ خود را گم کرد.

شما در این رابطه تفکر کنید که ما در کجا هستیم و در این جایگاه به سوی چه افقی باید حرکت کنیم؟ نگاهِ جزیره‌ای، شبیه نگاهِ اسماعیلیان است و این با نگاهِ حضور تاریخیِ تمدن‌سازِ انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. نمی‌دانم چندسال طول می‌کشد تا فرآیند تفکری که شیعه در زمان صفویه داشت که تلاش می‌کرد با سیطره‌ی دولت عثمانی فقط سنی نباشد؛ به‌سر آید و بخواهد نه‌تنها سنی نباشد، قرائتِ تفکرِ شیعه‌ای که می‌خواهد جهان را معنای دیگری ببخشد را به میان آورد. در آخر کتاب «امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» نکاتی در این مورد عرض شده است که یکی از آن‌ها تحت عنوان «آينده‌اي پايدار» این‌طور سخن می‌گوید:

در عصر بي‌تاريخيِ حاکميت فرهنگ مدرنيته که هرج و مرج و شرايط ناپايدار به حدّ اعلاي خود رسيده، تمايلات و تغيير مسير و نظر به آينده‌اي که ادامه‌ي فرهنگ مدرنيته نباشد در حال شکل‌گرفتن است و آثار آن نيز نمودار شده و از اين جهت دست تقدير الهي عالم را مستعد ساخته تا زمام امور جهان از دست افرادِ نالايق به‌در آيد. در چنين شرايطي تنها يک جريان است که مي‌تواند به معناي جهت‌دهنده به جهان، به صحنه آيد، جریانی که در عمل نشان داده باشد داراي خط و مشي تعريف‌شده‌ي مشخصي است، خط و مشی‌ای جداي از آنچه در رنسانس به عنوان پرده‌ي نقاشي آينده‌ي جهان به بشر نشان دادند و بشر در مقابل «کمّيّت» زانو زد و بين دلار و نيروي حيات تفاوت قائل نشد.

جرياني که در عين داشتن خط مشي مشخص و جدا از فرهنگ مدرن، نظر به «کيفيّت» نيز دارد، تنها اسلامي است که شيعه متذکر آن است و نشان داده توانايي مقاومت در هر عصر و زماني را در عين حفظ آرمان‌هاي الهي دارد. آيا غير از فرهنگي که شيعه متذکر آن است، فرهنگ ديگري را مي‌توان براي آينده‌ي پايدار جهان مدّ نظر قرار داد؟ آيا ما نبايد در اين راستا احساس مسئوليت بزرگي را در خود شکل دهيم؟

و باز در جای دیگر تحت عنوان « نه در جزيره‌اي به نام ايران» این‌طور سخن می‌گوید:

ما هنوز گمان مي‌کنيم با تحقق انقلاب اسلامي امري ساده به وقوع پيوسته که مي‌توانيم در جزيره‌اي به نام ايران با آن به‌سر ببريم و به همين جهت نيازي نمي‌بينيم تا نسبت خود را با اطرافياني که در يک گروه قرار داريم و با ديگر جريان‌ها بازتعريف کنيم. در اين صورت بايد بپذيريم ما با خيالات خود در اين واقعه‌ي عظيم يعني انقلاب اسلامي وارد شده‌ايم و هرگز نبايد براي خود اميد پيروزي داشته باشيم. زيرا نه خود را مجهز به سعه‌ي صدري کرده‌ايم که در آينده سخت به آن نيازمنديم و نه تلاش مي‌کنيم جامعه را از دو قطبي‌بودن بين جناح‌هايي که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنيم، همچنان اسير جناح‌بندي‌هاي گذشته هستيم. زيرا معناي حضور در آينده‌اي را که در ميان ساير ملت‌ها براي ما رقم خورده است متوجه نمي‌باشيم.

امید است این دو نکته افقی را جهت تفکر در مقابل شما بگشاید. عذر می‌خواهم که نتوانستم به تک‌تکِ دغدغه‌های شما جواب بگویم. البته نقد و اشکال به جریان مقابل آقای احمدی‌نژاد که هیچ احساسی برای تحقق تمدنی بیرون از سیطره‌ی استکبار ندارد و آرمانش ژاپن اسلامی است؛ جای خود دارد و اگر چنین مزاحمت‌هایی را آن جریان برای دولت نهم و دهم ایجاد نکرده بود، شاید امروز با این نوع نارضایتی‌ها در امر معیشت مردم روبه‌رو نبودیم. موفق باشید

 

 

18639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: 1. طلبه ای هستم و اینکه می خواستم بحث عرفانی را شروع کنم ولی یکی از علما گفتند کار هر کسی نیست و باید یک شراطی داشته باشی یعنی می خواهم به طور تخصصی شروع کنم ولی نمی دانم که این بر سر جوم حیط است یا واقعا این را می توانم برای همیشه تخصصی وارد شوم؟ 2. استاد قبلا این سوال را پرسیدم: جامع السعاده از کتاب محجه البیضا و محجه البیضا از کتب احیا العلوم احمد غزالی و احمد غزالی از یونان گرفت اخلاق (ایت الله مظاهری) پس چرا بعضی ها توصیه می کنند محجه البیضا یا جامع السعاده را بخوانیم پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱- ا گر هم فرض کنیم غزالی از جهت ساختار اخلاقی و تعادل بین افراط و تفریط تحت تأثیر ارسطو است، مرحوم فیض کاشانی در «مهجة» و استاد آیت اللّه ملا مهدی نراقی و فرزند او ملامحمد، با رجوع به روایات اهل البیت«علیهم‌السلام» کتاب‌های خود را تنظیم کرده‌اند و به همین جهت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند نراقین را بخوانید که منظور «جامع‌السعادات» و «معراج السعادت» می‌باشد موفق باشید سوالی که داشتم: شما که می گویید ملا محمد نراقی هدف را بر روی آیات و روایت گذاشته چطور برای اینکه فقط حدیث و روایات اضافه کرده و کاری به غیر از این نکرده و بعضی احادیث اصلا مشکل اعتقادی دارد و کتابی که اصلا مشکل اعتقادی و اخلاقی دارد چطور می شود گفت این کتاب را بخوانیم و شاید به نظر خودم در این مساله یا بزرگان دیگر اشتباه کردند چون بزرگان خیلی بزرگوارند ولی خوب اشتباه کردند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد شروع کار عرفانی، سیر مطالعاتیِ سایت مقدمه‌ی خوبی می‌تواند باشد 2- به هر حال علمایی مثل ملا مهدی نراقی را نباید دست‌کم گرفت. از این گذشته چرا در حال حاضر که با کتاب ارزشمند «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام روبه‌روئیم، به آن نپردازیم؟ موفق باشید

15888
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: بنده دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مشغول انجام پروژه ای هستم که جهت تبیین جایگاه و اهمیت پدیده ی پیاده‌روی در ایام اربعین حسینی و همچنین آسیب شناسی و ارائه راهبرد چگونگی نقش آفرینی و استفاده از این جریان عظیم در لایه های عمومی و تخصصی به متولیّان امر؛ در حال انجام است. در این مسیر پیچیدگی هایی وجود دارد که دانستن حقایق روایی و تاریخی، به روشن شدن آن ها و اتخاذ تصمیمات صحیح کمک شایانی خواهد نمود. لذا خواهشمندم جهت تقویت غنای بحث، در این بحث مشارکت فرمایید. ضمن قدردانی از فرصتی که برای مطالعه و پاسخگویی اختصاص داده اید، سوالات در دو بخش الف و ب به شرح زیر به استحضار می رسد: الف) بر طبق (اولا روایات و ثانیا سیره معصومین علیهم السلام)؛ 1. با توجه به اختلاف نظر تواریخ در مورد حرکت اهل بیت علیهم السلام از شام به مدینه؛ آیا کاروان اسرا، در این مسیر از کربلا هم گذشتند؟ آیا رسیدنشان به کربلا در روز اربعین بوده است؟ آیا در بازگشت از شام به کربلا، مسیر را پیاده طی کردند؟ 2. آیا تاکیدی بر پیاده‌روی و ترک مَرکب برای زیارت معصومین علیهم السلام وجود دارد؟ اینکه در روایات به ازای هر قدم که برای زیارت برداشته می شود، ثوابی معین شده؛ می تواند مقصود اولا ترویج نفس زیارت، ثانیا افزایش عظمت میزان ثواب با کوچکترین مقیاس زمانه باشد. قدم مقیاسی برای تقسیم مسافت خانه تا حرم است؛ و الا فرقی نمی کند این گام ها با پای انسان طی شود، با اسب و یا با وسایل نقلیه ی امروزی. چنانکه در روایت هشتم از باب چهل و نهم کامل الزیارت، می بینیم که قدم برداشتن و اسب راندن در عرض هم آمده است. تاکید ویژه بر پیاده‌روی زمانی معلوم می گردد که در مقام مقایسه حالت پیاده با حالت سواره باشند و اجر پیاده‌روی را بیشتر بدانند. اما ما در سایر روایات نیز چنین مقایسه ای نمی بینیم، بلکه نهایتا علاوه بر سفر پیاده به سفر سواره هم اشاره شده و برای هرکدام نوعی از اجر معین شده که قابل مقایسه نیست و گویی بیشتر می خواهد بگوید هر کس هرطور می تواند به زیارت برود و مثلا نداشتن مَرکب باعث ترک زیارت نشود. 3. اگر چنین تاکیدی وجود دارد؛ هدف از تاکید بر عملی چون پیاده‌روی، در کنار سایر اعمال زیارت معصومین علیهم السلام چیست؟ 4. پیاده‌روی برای زیارت تمام ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است و یا فقط بر روی پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، تاکید شده است؟ 5. در پیاده‌روی به قصد زیارت سید الشهدا علیه السلام، فرقی بین زمانهای خاص با سایر اوقات است؟ و مشخصا اربعین امتیازی بر اوقات خاص دیگر چون عاشورا و سایر اوقات عام دارد؟ 6. سیره یا واقعه ای از پیاده‌روی معصوم برای زیارت اباعبدالله علیه السلام وجود دارد؟ اگر وجود دارد، معمولا این مسافت چه مقدار بوده است؟ آیا هر چه میزان پیاده‌روی بیشتر باشد بهتر است؟ 7. چرا زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال اکثر زمانهای خاص است؟ دلیل وعده پاداش های عظیم برای زیارت ایشان چیست؟ 8. زیارت اربعین چرا جزء پنج نشانه ی شیعه قلمداد شده است؟ آیا بین زیارت از راه دور و نزدیک تفاوتی وجود دارد که زائران مشقت و سختی راه و شلوغی را به جان می خرند؟ 9. آیا میان پیاده‌روی فردی و جمعی تفاوتی وجود دارد؟ همراه نمودن خانواده در این پیاده‌روی ممدوح است؟ 10. در زمان ائمه علیهم السلام، مانند امام صادق علیه السلام، آیا نسبتی میان شناخت امام حسین علیه السلام و مردم جهان در آخرالزمان بیان شده است؟ 11. آیا سرّ خاصی در عدد چهل، نهفته است؟ 12. در مجموع آیا ظرفیت پیاده‌روی اربعین، ظرفیت ویژه ی معرفی شده از سوی معصومین علیهم السلام است یا خودبخود توسط شیعیان ایجاد شده است؟ آیا اربعین کربلا، نشان از میعادی خاص دارد؟ 13. آیا منزلت و اجر خدمت به زوار، بالاتر از پیاده‌روی و یا زیارت است؟ ب) به نظر شخصی جنابعالی؛ 1. هر کدام از هفت سوال بخش اول. 2. آیا میان (اربعین، تمدن سازی و ظهور) ارتباط ویژه ای وجود دارد؟ ظرفیت اربعین چطور می تواند در خدمت تمدن سازی و زمینه سازی ظهور قرار گیرد؟ 3. آن قالبی که در این پدیده معنوی حرکت به سمت معصوم علیه السلام موضوعیت بیشتر دارد، چیست؟ (پیاده‌روی، اجتماع عظیم، ارتباطات، بین المللی بودن و...) 4. فرهنگ این پدیده به تدریج و خودجوش توسط مردم و نهادهای عراق، ایران و سایر کشورها در حال ساخته شدن است. برای فرهنگ سازی و هنجارسازی زائرین، روی کدام محورهای محتوایی تمرکز بیشتری باید نمود؟ 5. آیا مردم ایران و عراق (چه از جهت تاریخ شیعه، چه از جهت مردم شناسی فعلی و چه از جهت ماموریت نهایی) شباهتی با هم دارند؟ 6. ابعاد اجتماعی پدیده پیاده‌روی اربعین چیست؟ 7. تبادلات فرهنگی این پدیده، تا چه حد برای مردم ایران، عراق و سایر کشورها فرصت و تا چه حد چالش است؟ 8. مهم ترین برنامه ریزی دشمن، برای انحراف این مسیر از جریان اصلی خود، چه چیزهایی می تواند باشد؟ 9. با وجود اتفاقات منطقه و وضعیت مستضعفین جهان، اربعین چه نقشی می تواند ایفا کند؟ 10. اهمّ آسیب شناسی وضعیت فعلی پیاده‌روی اربعین در ابعاد (زائرین، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) چیست؟ 11. در دو سال اخیر در ایام اربعین، بدلیل استقبال گسترده زائرین، شاهد راه اندازی کاروان توسط افراد کم تجربه، سفرهای انفرادی بسیار و ورود بسیاری از نهادها و گروههای مردمی ایرانی، برای خدمت رسانی (فرهنگی، بهداشتی یا تغذیه ای) در خاک عراق بوده ایم. این عرصه با چه فرصت ها و تهدیداتی روبروست؟ 12. آیا شبیه سازی پیاد‌ه‌روی اربعین در ایام نیمه شعبان، عرفه، 29 صفر و... را توصیه می فرمایید؟ 13. آینده پژوهی این جریان چطور است؟ 14. چه وظیفه و راهکارهایی برای (زائرین عمومی، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) در این حوزه پیشنهاد می دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اختلاف است. اگر بپذیریم اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بیش از ده روز در شام نبوده‌اند، می‌توان پذیرفت برگشتِ آن‌ها به مدینه با زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در اربعین اول واقع شده است و مسلّم این حرکت به صورت پیاده نبوده است 2- در هر حال روح روایات، نظر مثبتی نسبت به پیاده‌رفتن دارد، حتی با داشتن مرکب در آن حدّی که در مورد سفر حج با این‌که سؤال‌کننده از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» پرسش می‌کند که مرکب برای سفر دارم، پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ‏ إِلَى بَيْتِهِ»[1] خداوند به چيزى به اندازه پياده روى به سوى مسجدالحرام عبادت نشد. درست است كه در قديم ماشين نبود، اما اسبِ تيزرو بود، ولى باز مردم به جهت توجه به آن روايت و روحيه ى صبر بر سختى ها، پياده به خانه ى خدا يا زيارت ائمه عليهم السلام مى رفتند، چون در روايت هست براى هر قدمى ثواب مى نويسند. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» به هنگام ديدار از جانبازانِ قطع نخاعى وقتى به استقبال آن ها رفته بودند، قدم هاى خود را كوتاه برمى داشتند، چون مى دانستند به تعداد قدم هايشان حَسنه خواهند داشت. در هر حال حرف بنده اين است:

حضور دل نتوان يافت در لباس حرير

 

پس از فتيله ى ابريشمى چراغ مساز

     

وقتى روشن شد با رفاه نمى توان به نتيجه رسيد و رفاه، ابتدا موجب غفلت از مرگ مى شود و سپس مرگ را سخت تر مى كند پس براى خوب زندگى كردن و راحت مردن، بايد سختى كشيد، چرا كه:

هر كه شيرين زيست، آخر سخت مُرد

 

هر كه اندر بند تن شد، جان نبرد

     

هنر خوب مردن مربوط به كسانى است كه هم زندگى دنيايى را مى شناسند و هم بعد از اين زندگى را، و تنها ملت هاى خدادوست هنر خوب مردن را يافته اند. 3- طبق آن روایت، پیاده‌رفتن روحیه‌ی رفاه‌طلبی را تقلیل می‌دهد 4- آن‌چه برای ما تأکید شده در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و حج است ولی شاید بتوان آن‌را به سایر زیارات نیز سرایت داد 5- نفسِ پیاده‌روی یک ثواب دارد و زیارت اربعین، ثواب دیگر. خوش‌سلیقگی را ببین که چگونه عده‌ای این دو را با هم جمع کرده‌اند 6- نفسِ پیاده‌روی مطلوب است. هرکس مطابق موقعیت خود 7 و 8 – این‌ها سؤالاتی نیست که مربوط به من و شما باشد، حکمتی است در نزد اولیاء معصوم 9- همراه‌نمودن خانواده، حرکت را همه‌جانبه به میدان می‌آورد 10- نمی‌دانم 11- نمی‌دانم 12- کار زیبایی است 13- عرایضی در رابطه با نسبت پیاده‌روی اربعین و تمدن‌سازی، قبلاً شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. شاید متن نوشتاری آن را در قسمت یادداشت ویژه بیابید. اجازه دهید همین اندازه بس باشد وگرنه فرصت زیادتری نیاز است که بنده از جوابگویی به سایر سؤالات باز می‌مانم به‌خصوص که جواب‌دادن به بعضی از سؤالات، اهمیت چندانی ندارد. موفق باشید 

 


[1] ( 2)- شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 630.

14175
متن پرسش
سلام علیکم: معنای دقیق رئوف چیست؟ چه رفتاری خودمان داشته باشیم رئوف حساب می شویم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان معنی عرفی «رئوف» باید مدّ نظر باشد بدین معنا که در برخورد با دیگران بنا را بر مهربانی با آن‌ها بگذاریم و بر موضوعات فرعی، قفل نکنیم تا کار منجر به سخت‌گیری شود. موفق باشید

13382

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: به عقیده من مناظره هایی که با افرادی مانند صادق زیبا کلام می شود بسیار بی ارزش است زیرا این افراد اصل نظام را قبول ندارند و رژیمهای پلیدی مانند رژیمهای اسراییل و آمریکا را بر نظام جمهوری اسلامی ترجیح می دهند. حال با کسی که اصل را قبول ندارد وارد فرعیات شدن مانند این است که با کسی که خدا را قبول ندارد در مورد امامت مناظره کنیم از قبل معلوم است که هیچ نتیجه ای نخواهد داشت به عقیده شما این گونه مناظره ها انحرافی نیست و نتیجه آن ایجاد انحراف در ذهن جوانان نمی باشد که یک نوع تهاجم فرهنگی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با شما موافقم. شاید بخواهند بی‌محتوایی چنین افرادی را با جوابی که به حرف‌های ایشان داده می‌شود روشن کنند تا این افراد نتوانند جوانان ما را فریب دهند. موفق باشید

12601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد نظرتان را در مورد سید صادق شیرازی بیان کنید. 2. در کل اگر کسی بنا داشته باشد در مورد شخصیت های مؤثر در این تاریخ و انقلاب بداند چه منابعی در دسترس هست؟ 3. آیا جزوه ای در سایت هست که تاریخ و حوادث قبل از انقلاب و همچنین جریان شناسی را از گذشته تا امروز بررسی کرده باشد؟ اگر نه چه منبع یا منابعی را پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد این آقا با این‌همه انحرافاتش جای سؤال دارد؟! 2- جناب آقای رسول جعفریان کتابی را در این مورد یعنی جریان‌شناسی تنظیم کرده‌اند ولی در مورد جریان‌ها و شخصیت‌های دهه‌های اخیر باید خودتان با بررسی نظرات مقام معظم رهبری و موضع‌گیری آن‌ها، جایگاه افراد و جریان‌ها را پیدا کنید 3- در مورد قسمت سوم سؤالتان غیر از جزوه‌ی «تاریخ تحلیلی انقلاب» چیزی نمی‌دانم.  موفق باشید

11700
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام: در مکتب های عرفانی بنده به دو نظر در مورد گناه برخوردم. نظر اول این بود که بعد از توبه اساسی تمامی گناهان پاک می شود و هیچ اثری نمی ماند ولی دیگری این بود که گناهان پاک می شوند ولی اثر آنها می ماند و در سیر و سلوک اثر منفی دارد و استعداد سلوکی انسان که پایین آمد دیگر بالا نمی رود. به اصطلاح ظرف بزرگتر نمی شود. من نمی دانم کدام نظر را مد نظر بگیرم. کدام نظر درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «اَلتَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه‏» هرکس از گناهی توبه کند مانند کسی است که آن گناه را مرتکب نشده، و وقتی خداوند می‌فرماید: «ان الله يُحِبُّ التَّوَّابين‏»؛ دیگر جای هیچ نگرانی نیست و مسلّم راه را تا رسیدن به عالی‌ترین مقام باز می‌کنند. موفق باشید

11283
متن پرسش
سلام علیکم: کتاب «فرزندم این چنین باید بود» بسیار کتاب تاثیر گذاری است. در این راستا وظیفه می دانم تا شما از تشکر کنم. در جایی از این کتاب مطرح کردید که گاهی خداوند یک مسیری را برای ما ترسیم نموده، اما ما خیلی از وقت ها عکس آن می پیماییم. 1- حال می خواهم بدانم که چگونه باید فهمید آن مسیر مد نظر خداوند چگونه مسیری است؟ 2- و اینکه چقدر ما در آن مسیر قرار داریم؟ 3- و سوال آخر اینکه چطور مطالعه داشته باشیم که خسته کننده نباشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- وقتی ما به مقدرات الهی راضی باشیم و در همان مسیر خود را رشد دهیم، در مسیری قرار گرفته‌ایم که خداوند خواسته 3- در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
11159
متن پرسش
با سلام: بنده چند مدتی است که دچار عدم تمرکز حواس در درس خواندن شده ام و بسیار هم آثار بدی در روند درسی ام داشته. راستش گاهی اوقات نا امید میشم نسبت به ادامه درس. به نظر استاد گرامی چون در جو طلبگی هستم، بسیار ادیت میشم. راهنمایی بفرمایید باید چه کار کنم هم از بعد معنوی و هم ابعاد دیگر؟ اگر کتاب یا مطلب مناسبی هم هست معرفی بفرمایید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. سعی کنید مطالب را خلاصه‌نویسی کنید تا تمرکز لازم ظهور کند. موفق باشید
نمایش چاپی