بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15821
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: استاد عزیز می شود زحمتی بکشید بر تشرفات خدمت امام زمان (عج) مثلا تشرف حاج فشندی توضیحی مرحمت فرمایید؟ خواهشا استاد راجع به خطبه 79 نهج البلاغه پس از پايان جنگ جمل در مذمّت زنان لطفا توضیحی مرحمت فرمایید. از زحماتتان بسیار ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد تشرفات چیزی ندارم بگویم مگر آن‌که هرکس به اندازه‌ای که با قلب خود رعایت شریعت بکند، از نور حضرت که مجسمه‌ی عصمت‌اند محروم نیست، مگر آن‌که مأموریت خاصی داشته باشد که حضرت به صورت خاص او را مدد می‌کنند، و امروز آن مددها را در کلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ملاحظه می‌کنید 2- در مورد قسمت دوم سوال نظرتان را به این سوال جاب می کنم. سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج‏ البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده ‏اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى‏ آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت ‏اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى ‏شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى‏ شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه‏ تنها پناهى براى او ايجاد مى ‏كرد و جلوى فحشاء گرفته مى ‏شد، زمينه ‏ى مادرشدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. رجوع شود به کتاب زن، آن‏گونه كه بايد باشد. موفق باشید

15600
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد هنوز هم سر در گم نتایج رفتن به سوریه ایم و به جمع بندی نرسیدیم داعیتان خواهیم بود اگر شرحی کامل بر همه وجوه این موضوع بفرمایید. اختلاف دوستان بر سر نداشتن برکت کاملی برای شهادت در قیاس با کار فرهنگی است. 1. دوستان همسرانی بعضا تنها چه از نظر دنیوی چه معنوی و ادامه حیات معنوی در بازگشت به خانه پدری دارند؟ 2. رضایت ولی چه جایگاهی دارد چون نامه ارتش برای اعزام مبنی بر داوطلبانه بودن نفر است؟ 3. آیا شهادت در این معرکه در قیاس با یافتن عقیده توحیدی برتر (به شرط توفیق) بسیار افق کم و محدودی است؟ 4. آیا قبل از شهادت در معرکه حتما باید عقیده کاملا تصحیح شده باشد؟ 6. آیا اگر کسی صرف شهادت برود و آرزویش شهادت باشد شما از این آرزو و آن حدیث عبادت کننده ای که برای خدا حماری متصور بود برای خوردن علفهایش او را ناقص العقیده یا فاقدالعقیده می بینید؟ برای تمام شدن سردرگمی خود حضزتعالی نجاتمان دهید و جمع بندی بفرمایید. (تصاویر حرم مطهر و بندگان بی سرپرست و یتیم خداوند متعال به هر دین و آیینی و اسارت اسلام به دست صهیونیست و انجام وظیفه ولو قدر قطره ای از دریا برای ظهور و بردگی زنان و کودکان و زنده سوزی نوع انسان و ذبح کسی که گویای لا اله الا الله است جانمان را به تنگ آورده. امن یجیب المظر اذا دعا و یکشف السوء. آیا مولایمان نفرمود خلخال از پای زن یهودی درآوردند جا دارد که انسان دق کند و ملامت نشود) موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  حقیقتاً نمی‌توان یک قاعده برای همه‌ی افراد در این موضوع مطرح کرد. آری! حضور در چنین جبهه‌ای حضور در جبهه‌ی حق مقابل باطل است و مسلّم اگر کسی به صرف شهادت قدم در این راه بگذارد، از آن‌جایی که بسیاری از مشکلات با خون شهید حل می‌شود و نه با شمشیر و دست و بازوی او، چنین کسی به ثواب شهادت می‌رسد ولی باز هرکسی باید شرایط خود را بسنجد، زیرا ظاهراً به صراحت وجوب آن مطرح نیست و در همین رابطه هست که باید موقعیت خود را و همسر و فرزندتان را نیز در نظر بگیرید. موفق باشید

14441
متن پرسش
سلام استاد: اخیرا در فضای مجازی پیامها و فیلم هایی مبنی بر اینکه شهید نمر شاگزد و طرفدار سید صادق شیرازی بوده٬ داره پخش میشه. نظرشما چیست؟ اینگونه است؟ پس چرا رهبر تمام قد دفاع کردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید نمر یک عالم تقریبی است و به اتحاد بین شیعه و سنی متعهد است و این درست برعکسِ مأموریت آقایان شیرازی‌ها است که به عهده گرفته‌اند بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کنند. موفق باشید  

13426
متن پرسش
بسم الله سلام استاد یزرگوار: یک مسئله ای هست که مدت زیادی است ذهنم را درگیر کرده و جوابی نیافتم! کتاب «کربلا مبارزه با پوچی ها» را خوندم و همچنین «زیارت عاشورا اتحاد روحانی»! استاد هر کاری می کنم و هرچه تحقیق می کنم می بنم که این سینه زنی که الان در هیأت ها هست ظلم به امام (ع) است چون ما را در حجاب عمیقی برده! من با یک ساعت یا دو ساعت سینه زنی آن هم با سبک های این چنینی و آن چنینی و این شعر ها چطور راه امام حسین (ع) و مرام ایشان را بگیرم و ادامه دهنده ی راه امام در جایگاه تاریخی خودم باشم! خودم هم هیئتی هستم اما این سوال مدت زیادی ست که ذهنم را درگیر کرده گاهی حرفهایی می زنم در همین مورد و گاهی هم می ترسم که نکند با این حرف خدایی نکرده حضرت از دست ما ناراحت شوند! ولی چه کنم هر کاری می کنم جدیدا! این سبک مراسم ها در من جا نمی افتد البته به نیت قریت سعی می کنم شرکت می کنم و کمک هم می کنم اما نمی توانم خود را آرام کنم! چطور باید خروجی این هم هیأت این شود که عده ایی فقط بدهانی کنند به علماء و سیاسیون و هر کسی که دلشان بخواهد ... در ضمن ماشاءالله هم که کار انقلابی و آنچه مدنظر حضرت آقاست را انجام نمی دهند! چطور هیئت دم از امام حسین(ع) می زند اما نمی تواند جایگاه حسین های زمان ببیند و بشناسد و عمل کند ... ببخشید استاد درد دلی بود ... گفتم حرفهای دلم را بزنم که اگر خدایی نخواسته شیطانی ست بروم و خاکی بر سر گیرم با این همه حرفهای ناسنجیده اگر هم درست است فکری کنم بر اینکه این همه شعار چه سود ... البته می دانم هیأت های خوب هم در کشور داریم. منظور هیأت های رایج در همه جاست که ذکر حسین(ع) را چنان تند می گویند که با خود می گویم اگر امام اینجا حضور داشت چه می گفت!!! اگر صلاح دانستید خصوصی پاسخ دهید تا خدایی ناکرده دوستان ناراحت نشوند! خدا را شکر که با شما و تفکر به این نابی آشنا شدم ... الحمدالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام حسین«علیه‌السلام» به وسعت جواب‌گویی به ابعاد همه‌ی انسان‌ها در صحنه‌ی کربلا حاضر شده‌اند و هرکس به وسعت طلب خود، کمال خود را در حرکت آن حضرت جستجو می‌کند. نه بنا است که امثال شما در حدّ محدود حرکات هیئت‌های معمولی با حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» مأنوس شوید؛ و نه بنا است مردمِ معمولی در حدّ کتاب «حماسه‌ی حسینی» با حضرت مأنوس گردند! آری؛ یکی از وجوه عزاداری، هیئت است آن‌هم در محدوده‌ای مشخص، بیشتر از آن متذکرشدن از سیره‌ی امام است از طریق عالِمان فرهیخته. و این غیر از آن است که بعضی از هیئت‌ها حتی متذکر مراتب پایین سیره‌ی حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» هم نیستند، بلکه حجاب حرکت آن حضرت می‌باشند و دشمنان اسلام در این‌جا بی‌نقش نیستند. در هرحال باید به قامت بلند حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» از عرش تا فرش نگاه کرد تا تاریخی بس متعالی‌تر از تاریخ امروز برایمان رقم بخورد. موفق باشید

12336
متن پرسش
سلام و عرض ادب و ارادت محضر استاد بزرگوار و تشکر از صبر و حوصله حضرتعالی. سوالی داشتم در مورد اینکه گاها و به صورت دوره ای میل شدید به انجام یک سری اعمال یا عبادات برام حاصل میشه، مثلا شدید میل به پوشاندن خود و حفظ حجاب شدید کما اینکه در حالت عادی هم الحمدلله حجاب دارم) ولی در دوره ای این میل بشدت بروز می کند یا در دوره ای دیگر میل شدید به سکوت و یا نشنیدن و.... و بسیار این حس خوب و آرام بخش هست منتها نمی دونم برای اینکه این حس رو تداوم ببخشم و یا تثبیت بکنم، چکار باید بکنم که اون عمل ملکه بشه؟! احساس می کنم باید بعد از چشاندن این حس زیبا از طرف خداوند متعال خودم هم باید تلاشی برای تثبیتش بکنم ولی نمی دونم چکار باید بکنم؟! لطفا راهنماییم بفرمایید. با سپاس از بذل عنایت پدرانه حضرتعالی.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات را در اصطلاح «قبض و بسط» روحی گویند. باید در حالت بسط، شکر کرد و در حالت قبض، بر انجام وظیفه صبر نمود تا به لطف الهی به تعادل لازم برسید و به قول مولوی: در باغ سبز عشق قرار گیرید که فوق غم‌های مربوط به قبض و شادی‌های مربوط به بسط است. گفت:

باغ سبز عشقْ کو بی‌منتهاست

جز غم و شادی در آن بس میوه‌هاست

عاشقی زین هر دو حالت برتر است

بی بهار و بی خزان سبز و تَر است

موفق باشید

10442
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: در جواب یکی از سوالات برای حضور قلب در نماز فرمودید: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ‏ الصَّلَاةِ ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نَصْبَ عَیْنَیْک‏..» در هنگام شروع نماز نیت کن یاد خدا و یاد رسول خدا را و یکی از ائمه را در مقابل خود قرار ده و نماز بخوان. میشه لطف کنید از لحاظ عملی توضیح دهید که اگه من بخوام امام زمان (عج) را در مقابل خود قرار بدم و نماز بخوانم چکار باید بکنم؟ یعنی به جای خدا خود را در حضور حضرت قائم (عج) تصور کنم و با هاشون مناجات کنم؟ هنگام گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین روی صحبتم با امام زمان (عج) باشه؟ هنگام رکوع و سجود یعنی برای ایشان رکوع و سجود کنم؟ هنگام قنوت از ایشان طلب حاجات بکنم و .... استاد اگه برداشتم خیلی پرت هستش مرا به بزرگی خود ببخشید بنده شاگرد خوبی نیستم. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» سعی شده این مطلب تبیین شود. باید آن حضوری که به جهت تجرد نفس در عالم داریم را به سوی نور وجودی ائمه«علیهم‌السلام» سیر دهیم و به احساس حضور آ‌ن‌ها در محضر حق، خود را در محضر حق حاضر کنیم. موفق باشید
10057
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه دنیایی که در آن زندگی می کنیم مادی است و از اشیا ساخته شده است ضرورتا باید حد داشته باشد، یعنی یک جایی تمام شود و از آن بیشتر نباشد. حال به من بگویید چگونه ممکن است به جایی برسیم که بعد از آن چیزی نباشد؟ این تناقض است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا در عالم ماده هستید با بدن مادی، هرچه بروید با ماده روبه‌روئید. ولی اگر از عالم ماده خارج شدید می‌یابید که عالم ماده چقدر محدود بود. ماده در ماده‌بودن که محدود نیست، ماده نسبت به مجردات محدود است. مثل نسبت بدن شما با عقل شما که عقل شما نسبت به بدن شما نامحدود است. موفق باشید
9791
متن پرسش
سلام علیکم: نظر به اینکه پزشکی مدرن صلاحیت تشخیص مردن افراد را ندارد، در چه صورت می توان گفت انسانی مرده و باید او را غسل و کفن و دفن کرد؟؟ با تشکر. حاج آقا، برایمان دعا کنید در برهوت دنیا. شرمگین هستم و اسیر نفس.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آثار حیات را هر انسانی در سایر انسان‌ها می‌یابد و کاری به پزشک ندارد. اگر انسانی را در حالت عادی بدون وسایلی که امروز هست به حال خود واگذاشتیم و اثری از تنفس در او نبود، نفس او از بدنش منصرف شده. مشکل را پزشکی مدرن برای خود ایجاد کرده که نمی‌گذارد نفس آدم‌ها به طور طبیعی از بدنشان منصرف شود و آن‌وقت بحث مرگ مغزی و امثال آن پیش می‌آید. این دستگاه‌ها را از او جدا کنند تا نفس او به طور طبیعی از بدنش منصرف شود و زندگی ماوراء بدن را شروع کند. موفق باشید
8282
متن پرسش
با سلام در کتاب هدف حیات زمینی آدم نوشته اید در داستان آدم به اختیار شیطان به سجده نکردن در عین تکوینی بودن آن اشاره کرده اید و در پاورقی فرموده اید مثل عصمت تکوینی ائمه در عین داشتن اختیار.عصمت تکوینی ائمه در عین داشتن اختیار با داشتن دو ساحت مقام نوری و نفس ناطقه قابل توجیح است،اما در مورد شیطان این مطلب را اصلا متوجه نمیشوم.اگر امکان دارد این مطلب را تبیین فرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شیطان هم از آن جهت که از جنّ است و جنّ از آن جهت که دارای بدن و روح است و مثل فرشتگان نیست، و جسم شیطان از مارِج و لهیبی از آتش است ولی روح‌اش مجرد است. پس شیطان هم می‌تواند از جهت تکوینی مورد خطاب سجده باشد در عین آن‌که اختیار دارد می‌تواند دستور را انجام ندهد. در جلسه‌ی اخیر تفسیر سوره‌ی احزاب در مورد رابطه‌ی عصمت تکوینی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و اختیار آن‌ها عرایضی داشته‌ام که إن‌شاءاللّه ادامه دارد. موفق باشید
7177
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم همنشنی های فامیلی مان با توجه به اینکه تقریبا همه فامیل نسبت به آداب دینی و عقاید دینی بی قید یا کم التفات هستند معمولا اگر به گناه نگذرد به لغو و بیهودگی و خوردن و ... میگذرد .حالا اگر حقیر بخواهم به عنوان طلبه ای که هم حرص هدایت گری دارم هم از بی گدار به په اب زدن و نتیجه عکس گرفتن ابا دارم و هم ابتکار چندانی به ذهنم نمیرسد قدری در این همنشینی ها تحول ایجاد کنم چه باید بکنم . البته محبوبیتی که در بین فامیل دارم شاید وظیفه را دو چندان بکند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا همه‌ی سعی‌تان این باشد که رفاقت‌های خود را در بین فامیل دوچندان کنید و سپس در فضای محبت و شوخی تذکراتی به آن‌ها بدهید ولی هرگز تصمیم به قطع ارتباط نگیرید تا به وقتش از شما بخواهند چیزی برایشان بگویید؛ در آن وقت خیلی نرم متذکر مسائل شرعی‌شان شوید تا نوبت طرح بعضی از آیات قرآن برسد. موفق باشید
6765
متن پرسش

با سلام شما در کتاب کربلا مبارزه با پوچیها بحثی در مورد اربعین آورده اید و چند جای آن تصریح کردید که امام معصوم می فرمایند مومن پنج نشانه دارد که یکی از آن ها زیارت اربعین است و سپس این مطلب را شرح و بسط داده اید در حالی که این روایت خبر واحد است و یک حدیث بیشتر در مورد آن نیامده ضمن اینکه همین یک روایت هم بدون سند است(وسائل روایت 19643)در ضمن شبیه به همین روایت مجموعا پنج روایت آمده که اولا همگی سندا ضعیفند و ثانیا در همه ی آن ها چهار نشانه آمده ولی به جای زیارت اربعین در آن روایات قنوت قبل از رکوع و...آمده در حالی که بقیه ی نشانه ها دقیقا همان چهارتائی است که در روایت وسائل آمده(منبع روایات :مستدرک ج 3 حدیث3599-تفسیر البرهان ج 4 ص 600-بحارطبع بیروت ج 82 ص 79-در یکی دو کتاب دیگر نیز با همین اسناد آمده است)در روایتی که نشانه ها را ده عدد شمرده نیز زیارت اربعین نیامده ضمن اینکه آن روایت هم ضعیف است همچنین روایت ضعیف دیگری در وسائل 19644 که توصیه کرده در روز اربعین چگونه زیارت بخوانیم.....با همه ی این احوال سؤال این است که شما چرا قبل از اینکه صحت روایتی را بررسی کنید آن را صحیح تلقی کرده و شرح و توضیح می دهید ضمن اینکه این روایات روایات فقهی نیستند که توجیهات خاص خود را داشته باشند....بنده در نوشته ها و سخنان شما استناد به موارد ضعیف را دیده ام که به مرور خدمتتان عرض می کنم فعلا می خواهم جواب شما را در این مورد ببینم....البته توضیح روایات اربعین و نقد آن ها مفصل تر است که اینجا جای ذکر آن نیست...بسیار سپاسگزارم

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که می دانید، واحد بودن راوی خبر که موجب می شود خبر را «خبر واحد» بنامند طبق مبنای اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه، ضرری به حجیت آن نمی زند؛ البته آن چه در مورد سند این حدیث فرموده اید درست است چرا که این حدیث، مرفوعه بوده و نمی توان آن را صحیح و یا موثق تلقی نمود ولی توجه به چند نکته در مورد این حدیث لازم است. یک: افرادی مثل مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار، شیخ طوسی در مصباح المتهجد، محمد بن جعفر المشهدی در المزار الکبیر، ابن طاووس در اقبال به این حدیث اعتماد کرده اند. لطفا توجه کنید که بحث از صرف نقل حدیث نیست و گرنه تهذیب و کافی و وسائل را نیز به حساب می آوردیم ولی مسأله در این کتب، اعتماد به حدیث است و می بینیم که بر اساس همین حدیث «فضل زیارة الاربعین» را قائل شده و حکم به استحباب آن نموده اند؛ مثلا می بینیم که مرحوم شیخ مفید در این باب، تنها همین حدیث را ذکر نموده. دو: مرحوم شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» این روایت را به لسان «قال» نقل نموده و می فرماید: «یستحب زیارته فیه و هی زیاره الاربعین، فروی عن ابی محمد العسکری علیه السلام قال علامات المومن....» و همان طور که برخی علماء در مورد مرسلات مرحوم صدوق قائل به اعتماد به روایات مرویه به لسان «قال» شده اند، می توان همین مطلب را در این روایت تطبیق داد. سه: عنایت دارید که علماء دین برای مقبول‌بودن روایات تنها نظر به سند آن ندارند بلکه شواهد دیگری را نیز مدّ نظر می‌آورند. چهار: موضوع اربعین امام حسین«علیه‌السلام» چیزی نیست که بخواهیم با یک روایت جایگاه آن را تعیین کنیم تا با فرض ضعیف‌السندبودن آن روایات موضوع، «کان لم یکن» قلمداد شود. با این‌همه بنده در این موارد خود را صاحب‌نظر نمی‌دانم و به سخنان علماء دین که آن‌ها را حدیث‌شناس می‌دانم استناد می‌کنم. به عنوان مثال می‌توانید به کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی» از آیت‌اللّه جوادی آملی در صفحه‌ی 27 رجوع فرمایید که به این حدیث استناد نموده‌اند. موفق باشید

4219

اهداء عضوبازدید:

متن پرسش
سلام . راجب اهداء عضو فرموده بودید احتمالا نفس آزار میبینه . اول اینکه در مورد زندگی نباتی و تفاوتش با مرگ مغزی ببینید سایت اهدا عضو چه جوابی داده اند: زندگی نباتی چیست و چه فرقی با مرگ مغزی دارد؟ زندگی نباتی، با مرگ مغزی کاملا متفاوت است.این وضعیت تقریبا همیشه در پی کما رخ می دهد. با اینکه شخص بیدار بنظر می رسد (چشمانش باز است) و دارای یک سری حرکات غیر ارادی اعضای خویش است، هیچ عملکرد ذهنی و شناختی ندارد. این ها در واقع بیمارانی هستند که بدنبال آسیب شدید مغزی، برای سالهای متمادی زنده می مانند و به نظر هوشیارند، بدون اینکه بتوانند با محیط اطراف خود ارتباطی برقرار کنند. اما راجب مرگ مغزی این جواب را داده اند: مرگ مغزی چگونه رخ میدهد؟ هر گونه آسیب شدید به مغز می تواند منجر به تورم بافتی شود. از آنجاییکه مغز در یک فضای بسته (استخوان جمجمه) قرار دارد و جایی برای این افزایش حجم وجود ندارد، بر بخش های پایین تر مغز (ساقه مغز) فشار آورده، مانع جریان گردش خون به قسمت های بالا یی می گردد و بیش از پیش مانع اکسیژن رسانی میشود. این فرایند ممکن است چند دقیقه یا چند روز بدرازا بکشد. قلب به کمک دستگاه تنفس مصنوعی به فعالیت ادامه داده، به اعضای دیگر اکسیژن می رساند، در حالیکه بافت مغز و ساقه مغز که وظیفه کنترل تنفس و ضربان قلب را بر عهده دارند از این ماده حیاتی(اکسیژن) محروم مانده، دچار مرگ می شوند. چرا در مرگ مغزی، بیمار تا مدتی دارای ضربان قلب و تنفس می باشد؟ قلب تا زمانی که دارای اکسیژن رسانی باشد، به ضربان خود ادامه میدهد. در بیمار مرگ مغزی، دستگاه تنفس مصنوعی ( ونتیلاتور ) اکسیژن لازم را برای ضربان قلب فراهم خواهد کرد و به محض جدا کردن دستگاه از بیمار قلب هم از کار خواهد افتاد. خب،بنابراین مرگ مغزی با حیات نباتی فرق دارد و در مرگ مغزی تنها دستگاه تنفس هست که با خالی و پر کردن شش ها باعث باقی موندن حرکت قلب میشه درحالیکه بافت های مغز به مرگ دچار شده اند . آیا :1 : با این تفاسیر باز هم نظر شما این هست که در مرگ مغزی احتمالا روح برای اهدا عضو خیلی اذیت میشود؟ 2: بعضی عضو ها بعد از مرگ هم قابلیت اهدا را دارند . در این موارد چطور؟یعنی فرد کاملا مرده است و ظرف یکی دو روز اول از جسد وی اندام هایی برداشته شود... تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا عنایت داشته باشید که وقتی فقهای گرامی اهداء عضو را در شرایط مرگ مغزی جایز می‌دانند به آن معنا است که آن شخص گرفتار عقوبتی در برزخ و قیامت نیست ولی از نظر معرفت نفس بحث آن است که تا زمانی که نفس، بدن را رها نکرده و به نحوی بدن‌اش را تدبیر می‌کند به آن بدن تعلق دارد و اگر در آن شرایط عضوی از بدن او را جدا کنیم نفس اذیت می‌شود و این تنها در شرایطی است که نفس هنوز بدن را رها نکرده ولی با انصراف از بدن، دیگر تعلق او تعلق روحی و عاطفی است و نه تعلق تکوینی و به جهت رعایت تعلق روحی و عاطفی که نفس نسبت به بدن خود دارد گفته شده آن را در قبر قرار دهید و مستقیماً بر روی بدن او خاک نریزید چون فشارهایی که بر بدن او وارد می‌شود را در خود احساس می‌کند ولی نه به آن صورت که در حالت تعلق تکوینی احساس می‌نماید. موفق باشید
3577
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و عزیزان سایت لب المیزان سوال: یکی از دوستان نزدیک سوالی کردن که خدا چرا مارو افرید در صورتی که میدانست سرنوشت مارو یعنی بهشت و جهنم مارو میدونست....میگفت چه نیازی به افرینش انسان داشت و هدف از خلقت خدا که مارو افرید و سرنوشت مارو میدونست چی بود....بنده در جواب بهشون گفتم که خدا بی نیاز و نور هستی عالمه ومارو برای بندگی به این دنیا برای به کمال رساندن روح معنویت در ابرزخ وقیامت افرید و در ادامه گفتم که این افرینش خدا در مورد انسان شاید ازمایشی هم برای موجودات دیگر و یا فرشتگان و ملائکه که در عالم غیر ماده هستن باشه خدا هم خواسته بی نیازیشو نشون بده و هم قدرتشو......ازتون تشکر میکنم که این سوال پر محتوا وکامل جواب بدین اگرم نقصی در حرفام بود اصلاح ودرست گفته بشه ....خیلی ممنون تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» بنده عرایضی در این مورد داشته‌ام شاید مفید باشد. موفق باشید
3213

عقل و مدارابازدید:

متن پرسش
آنچه ما را از خشونت و عقل‌گریزیِ طالبانیسم نجات می‌دهد، عقلانیت است؟ یا شرح صدر و مدارا (که نتیجة شرح صدر است)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: من نمی‌توانم در مقام نفس ناطقه بین عقل قدسی و شرح صدر و مدارا فرق بگذارم به‌خصوص که روایات ما مدارا را نشانه‌ی عقل می‌دانند. موفق باشید
2322
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار نظر شما را راجع به برنامه «گره» که پارسال از تلویزیون پخش شد و حضرتعالی هم در آن حضور پیدا کردید بپرسم؟ آیا این برنامه را می توان در یکی از سه دسته از فعالیت های فرهنگی که در کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود آورده اید قرار داد؟ به نظر شما این گونه کارها در چه سطحی است و چقدر جواب میدهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هدف مسؤلان برنامه‌ی عبور از غرب و رجوع به انقلاب اسلامی بود و از این جهت – اگر مهمانان برنامه‌ همکاری کنند – می‌تواند مقدمه‌ی فعالیت‌هایی باشد که رجوع به «وجود» دارد. موفق باشید
15503

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: نمی دانم سریال روزی روزگاری را دیدید یا نه؟ اگر دیدید آیا خاله لیلا که خانم ژاله علو نفش ان را ایفا می کند، می تواند الگویی برای زن ایرانی باشد یا نه و این الگو مربوط به تاریخ گذشته است؟ چون در این فیلم نشان می دهد یک زن می تواند یک دزد را عابد پارسا کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نادر سریال‌هایی بودکه بنده دیدم. آن خانم یک نمونه‌ی خوب زن ایرانی، اسلامی بود که در تاریخ خود نقشی که باید ایفاء کند را، به عهده گرفته بود و ما امروز در تاریخی قرار داریم که زن ایرانی، اسلامی گمشده است. موفق باشید

14587
متن پرسش
سلام: استاد بنده سر نماز بودم و رکعت دوم نماز در هنگام خواندن سوره ناگهان تصویر ذهنی ای که پارسال به چشمم خورده بود (متاسفانه) برایم دوره شد. یعنی تصویری تقریبا بد که یکسال پیش دیده بودم و پس از آن سعی داشتم یادم نیاید را سر نماز دیدم. حتی این تصویر از یادم رفته بود! سر نماز که آمد تازه یادم افتاد. این علتش چیست که سر نماز می آید؟ این نشانه بدی است یا خوب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب « چگونگى فعليت‏ يافتن باورهاى دينى، ص: 110» در این مورد این‌طور عرض شده است: گفت:

آب‏ گِل‏ خواهد كه در دريا رود

 

گِل گرفته پاى او را مى‏ كشد

     

 

چيست اين از گِل گرفتن آب را

 

جذب تو نُقل و شراب ناب را

     

حتماً ملاحظه فرموده ‏ايد كه چگونه خيالات دنيايى در نماز به سراغ انسان مى ‏آيد و مزاحم حضور قلب مى‏ شود، در حالى كه در امور معمولى اين خيالات ظاهر نمى‏ شوند. چون در نماز بنا داريد از ساحت عالم ماده و دنياى كثرات به ساحت عالم غيب و معنا سير كنيد. به عبارت ديگر مى‏ خواهيد ساحت خود را تغيير دهيد، در اينجاست كه موانع ظاهر مى‏ شوند. تا وقتى نمى ‏خواستيم تغيير ساحت دهيم، در همان ساحتى بوديم كه خيالات و كثرات نيز در همان ساحت بودند، لذا مانعى محسوب نمى‏ شدند كه در مقابل ما صف بكشند. عالم كثرت وقتى مانع ما است كه بخواهيم از كثرت به سوى وحدت سير كنيم.

بر اساس نكته‏ ى فوق تا كسى قلب خود را راه نيندازد نمى‏ فهمد حب دنيا چه بلائى بر سر او آورده، در اين حالت است كه دستورات شريعت معنى حقيقى خود را پيدا مى‏ كند، چه دستوراتى كه ما را از موانع نهى مى‏ كند و چه آن دستوراتى كه ما را در ايجاد عوامل امر مى ‏نمايد.

دستورالعملى جهت رهايى از وَهم‏

امامان معصوم كه صاحب اصلى دل ‏اند و مى‏ دانند چگونه انسان‏ها مى ‏توانند دل را در صحنه بياورند و به تماشاى عالم معنويت بنشينند، راه عبور از موانع را گوشزد مى‏ كنند، موانعى كه پاى جان ما را مى ‏گيرد و نمى‏ گذارد افق خود را به سوى عالم تكوينِ خود سير دهيم. راوى به حضرت امام صادق (ع) عرض مى‏ كند:

«جُعِلْتُ فِدَاكَ، الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي أَكْرَهُ لَهُ، فَأَسْأَلُهُ عَنْهُ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ، وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ، فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ! كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ- فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ، وَ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ، إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»[1] قربانت گردم! از يكى از برادرانم خبر ارتكاب عمل بدى به من مى‏ رسد، از خودش مى‏ پرسم انكار مى‏ كند، با اين‏كه افراد موثقى آن را به من خبر دادند. راوى مى‏ گويد؛ حضرت به من فرمودند: اى محمد! گواهى گوش و چشمت را هم نسبت به برادرت دروغ شمار و اگر پنجاه عادل هم گواهى دهند و خودش بر خلاف آن‏ها گفت؛ او را باور دار و همه را تكذيب كن. و چيزى در باره او فاش مكن كه زشتش كنى و آبرويش را ببرى و از آنان باشى كه خداى عزّ و جلّ در باره ‏شان فرموده: «هركه دوست دارد زشتى درباره مؤمنان فاش شود براى او در دنيا و آخرت عذابى دردناك است».

انسان با رعايت دستورالعمل فوق از هلاكتِ دنبال‏ كردن عيوب مؤمنين رها مى‏ شود و راه ارتباط با عالم ملكوت را بر خود مى‏ گشايد.

چنانچه ملاحظه مى ‏فرمائيد حضرت مى‏ خواهند ذهن و فكر ما مشغول موضوعات وَهمى نشود تا نسبت به برادران ايمانى خود كدورت پيدا نكنيم وگرنه نمى ‏توانيم از ملاقات آن‏ها بهره ‏ى لازم را ببريم و درنتيجه امكان سير به سوى عالم معنا از ما گرفته مى‏ شود.

مى‏ فرمايند اگر خودش مى‏ گويد من چنين عمل زشتى را انجام ندادم ولى پنجاه نفر قسم مى ‏خورند كه ما ديديم او انجام داد، حرف برادر مؤمن خود را تصديق كن و مواظب باش در باره ‏ى او چيزى فاش نكنى كه شخصيت او را زشت جلوه دهى و آبروى او را ببرى وگرنه شامل كسانى مى‏شوى كه خداوند در موردشان فرمود در دنيا و آخرت برايشان عذابى دردناک است. موفق باشید‏


[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 72، ص 255.

14538
متن پرسش
سلام استاد: حکایت بنده شده حکایت این شعر: در دلم بود که آدم شوم اما نشدم / بی خبر از همه عالم شوم اما نشدم بر در پیر خرابات نهم روی نیاز / تا بدین طایفه محرم شوم، اما نشدم استاد. هر بار که میایم بارم را محکم کنم زمین می خورم. دائما در حال توبه ام. خسته شدم از دست توبه های خودم. نمی دانم چه کار کنم؟ گاهی به یاد جمله مرحوم حق شناس میفتم: (شصت مرتبه هم اگر در مبارزه با نفس شکست خوردی باید بلند شوی و بگویی من پیروزم). ولی باز هم یادم میفتد که کار من خیلی سخت شده. تمام آرزویم این شده که فقط با محبوب خود خلوت و انس داشته باشم ولی تند و تند زمین می خورم و باز هم پا میشم باز هم زمین می خورم. مانند بچه ای که راه رفتن بلد نیست. از لحاظ عقلی و نظری پیشرفتهای خوبی داشتم ولی عمل..... خراب کردم کار را. نمی دانستم بجز شما به چه کسی پناه ببرم؟ شما هستید که استاد ما هستید و حرفها و کمک هایتان در ما اثر گذار است. استاد وقتی یاد گناهان میفتم نمیدونم چیکار کنم؟ یاد جمله ی امام علی (ع) می افتم که فرمودند: " اتقوا معاصی الله فی الخلوات،فان الشاهد هو حاکم" این متنها را با اشک نوشتم. پس لطف کنید منت بگذارید کمکم کنید .(جواب بدهید) حب الله نار لا تمر علی شیئ الا احترق. کاش من هم از مشمولین حدیث بالا شوم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسیر إن‌شاءاللّه به آن‌جایی می‌رسد که شیطان دائماً زمین می‌خورد. بنا نبود که شیطان در میان نباشد. بنا بود ما در مقابل اغوائات شیطان مأیوس نشویم. سرِ خودتان را زیر بیندازید و مشغول وظیفه‌ی طلبگی‌تان باشید و اضطرابی به‌خود راه ندهید. در قسمت «پرسش و پاسخ برگزیده» عرایضی تحت عنوان «وقتی در مسیر حق باشید روز به روز قدرت صورت‌های خیالی باطل، برایتان ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود» شده است. خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید

14063
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: می خواستم بپرسم برای اینکه مبلغ خوبی شویم باید در چه زمینه ای مجتهد شویم؟ مثلا در بحث طهارت و روزه هم نیاز هست مجتهد شویم؟ اجتهاد در تبلیغ یعنی چه؟ ممنون و زیارت قبول
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجتهادی که بحمداللّه در حوزه‌های علمیه‌ی ما جریان دارد برای مبلغ‌پروری است، إلاّ این‌که بعضی بخواهند با ادامه‌ی کار به اجتهاد برسند. موفق باشید

12787
متن پرسش
برادر طاهر زاده سلام علیکم بنده از برادران اهل سنت شما هستم که چند وقتی است روی مکتب تشیع تحقیق می کنم که اتفاقی به سایت شما وارد شدم و از اینکه فضای گفت و گو فراهم کردید بسیار سپاسگزارم. راستش اینجانب با وجود سنی بودن نتوانستم از حادثه مهم غدیر به راحتی عبور کنم و لذا بر آن شدم تا راجع به تشیع بیشتر تحقیق کنم و به کتب روایی شما و نظرات علمای شما خیلی رجوع داشته ام اما چندین مسئله برای من پیش آمده که حل نشده است یکی از آنها را مطرح می کنم البته با کمال صداقت بگویم که قصد مجادله ندارم و قصدم دریافت حقیقت است. سوال بنده راجع به دختر بزرگوار رسول خدا فاطمه است ما اهل سنت برای ایشان به واسطه اینکه دختر رسول خدا (ص) و همسر صحابه بزرگوار علی ابن ابی طالب (کرم الله وجهه) بوده اند احترام خاصی قائلیم اما برداشت ما این است شما در تعریف مقام ایشان افراط کرده اید و با وجود اینکه از وهابیون خبیث بیزاری میجویم اما بعضی اوقات با دیدن روایات شما می گویم وهابیون حق دارند آنقدر با شما دشمن باشند البته از حرف بنده ناراحت نشوید اما خب باید بگویم. مثلا در کتب روایی شما شیعیان حدیثی قدسی نقل شده مبنی بر اینکه خدا فرموده اند به عزت و جلالم سوگند اگر محمد (ص) نبود عالم را خلق نمی کردم اگر علی (رضی الله عنه) نبود محمد (ص) را خلق نمی کردم و اگر فاطمه (رضی الله عنه) نبود محمد و علی را خلق نمی کردم. حال شما که تمدن زایی شیعه را نوشته اید انصافا قضاوت کنید این روایت کوچک کردن مقام پیامبر و صحابه ایشان و در کل کل بشریت نیست؟ آخر سند این روایت کجاست؟ دلیل آوردن آن چیست؟ یا مثلا رهبر انقلاب اسلامی مولوی خمینی می فرمایند فاطمه زهرا (رضی الله عنه) همه حقیقت اسلام است. بنده میخواهم عرض کنم دختری که هجده سال بیشتر عمر نکرده اند چه تاثیری در اسلام داشته اند که همه حقیقت اسلامند البته باز تاکید کنم ایشان به عنوان دختر پیامبر و همسر صحابه مورد احترامند اما ِا این اغراق نیست؟ با تشکر از شما و سلام و درود به پیشگاه پیامبر و اهل بیت ایشان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به نظرم همان‌طور که اکثر شیعیان مقصد روایت فوق را درست متوجه نشده‌اند، جنابعالی نیز همان مشکل را پیدا کرده‌اید. اجازه دهید بنده برداشت خود را عرض می‌کنم تا خودتان هرطور صلاح دانستید در مورد آن فکر کنید. در قرآن داريم: «ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الّا لِيَعْبُدُونَ»[1] يعنى؛ هدف خلقتِ‏ جن و انس، عبادت و بندگى خدا است. و از طرفى حضرت حق در حديث قدسى مى‏فرمايد: «يا احْمَد! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْافْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِيٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما»[2] اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين را نمى‏آفريدم و اگر على نبود، تو را نمى‏آفريدم و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را نمى‏آفريدم. ممكن است در برخورد اول تصور كنيم كه مقام حضرت فاطمه (س) از مقام پيامبر خدا (ص) و على (ع) برتر است در حالى‏كه اگر توجه بفرماييد ملاحظه خواهيد كرد اين روايت نظر به نبوت حضرت محمّد (ص) و امامت حضرت على (ع) دارد و اين‏كه هدف نبوت و امامت، ظهور عبوديت انسان‏ها است و به اعتبار نبوت حضرت محمد (ص) و امامتِ حضرت على (ع)، هدف از خلقتِ حضرت محمّد و حضرت على «عليهماالسلام»، حضرت فاطمه (س) است، آن‏هم به عنوان مظهر بندگى كامل خدا. يعنى حال كه هدف خلقت انسان‏ها، بندگى خداست و از طرفى هدف از خلق نبى (ص)- به اعتبار نبوتش - و هدف از خلق امام - به اعتبار امامتش - همه و همه، ظهور آن بندگى است كه خداوند هدف خلقت انسان‏ها قرار داده است، و حال كه فاطمه‏زهرا (س) مظهر بالفعل آن بندگى است كه نبوت و امامت براى ظهور آن پديد آمده‏اند، پس اگر نظر به فعليت كامل بندگى كه همان فاطمه‏زهرا (س) است نبود، اصلًا خداوند نبوّت و امامتى را اراده نمى‏كرد و لذا است كه مى‏توان نتيجه گرفت فاطمه‏زهرا (س) مظهر كامل بندگى است. بايد توجّه داشت كه اين روايت نمى‏خواهد مقام عبوديت پيامبر و على (ع) را نفى كند، زيرا خداوند در توصيف رسول‏الله (ص) صفت «عَبْدُهُ» را بر صفت «رَسُولُهُ» مقدم مى‏دارد و در واقع عبوديت محض رسول‏الله (ص) را تأييد كرده‏است، ولى در پيامبرخدا (ص) عبوديت و نبوت و در على (ع) عبوديت و امامت جمع است و چون خداوند در خلقت انسان، نظر به عبوديت او دارد و فاطمه‏زهرا (س) نمونه‏ى صريح و روشن آن عبوديت است، روايت مى‏فرمايد: مقصد خلقتِ نبوّت و امامت، خلقت فاطمه‏زهرا (س) است و در واقع فاطمه (س) مظهر همان عبوديت پيامبر خدا (ص) است و محبت شديد پيامبر خدا (ص) به فاطمه‏زهرا (س) در همين راستا است كه در آينه‏ى وجود فاطمه (س) عبوديت خود را مى‏يابد و درعبوديت او مظهرى از حقايق را مى‏بيند و لذا پيامبر (ص) مى‏فرمايد: «فَاطِمَةُ حَوراءُ انْسِيَّةٌ، فَكُلَّما اشْتَقْتُ الي رائِحَةِالْجَنَّةِ، شَمَمْتُ رائِحَةَ ابْنَتي فاطِمَةَ»[3] فاطمه حوريه‏اى بشرگونه است، هر زمان مشتاق بوى بهشت مى‏شوم، دخترم فاطمه را مى‏بويم. در حديث ديگرى مى‏فرمايند: «فَما قَبَّلْتُها قَطُّ الّا وَجَدْتُ رائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبي مِنْها»[4] هرگز فاطمه را نمى‏بوسم، مگر اين‏كه بوى درخت طوبى را از او استشمام مى‏كنم. پس فاطمه‏زهرا (س) مظهر جامعيت بهشت است و حضرت پيامبر (ص) وقتى مى‏خواهند به بهشت و شجره‏ى طوبى منتقل شوند و از آن حقايق غيبى بهره گيرند، به فاطمه (س) نظر مى‏كنند و او را مى‏بويند و ارادت به مقام فاطمه‏زهرا (س) و توجّه به مقام آن حضرت، قدرت چنين انتقالى را براى ما نيز به همراه خواهد داشت، البته در حدّ خودمان. توجه به اين‏گونه مقاماتِ حضرت‏زهرا (س) مقدمه براى معرفت به آن حضرت خواهد شد و زمينه‏ى درك شب قدر مى‏شود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى ذاريات، آيه‏ى 56.

[2] ( 2)-« جنةالعاصمه»، ص 168، به نقل از كشف‏اللئالى.

[3] ( 1)- بحارالانوار، ج 43، ص 4.

[4] ( 2)- بحارالانوار، ج 43، ص 6.

10820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: سفر مکه در پیش داریم. متاسفانه بر سر تهیه سوغات با خانواده اختلاف داریم، بنده می گویم سوغات را از اصفهان تهیه کنیم اما ایشان می گویند حداقل مقداری از آن را از مکه خریداری کنیم، استاد چه قدر جایز هستیم از مکه سوغات تهیه کنیم (از نظر شرع و اخلاق)؟ خاله بنده حتی تاکید دارند که باید از مکه طلا هم خرید! به نظر شما درست است؟ چرا که نظر شما را جویا بودند. با تشکر التماس دعای فراوان در این ایام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر از مکه سوغات تهیه کنید، حرام نیست ولی به نظرم برکت کار کم می‌شود مگر آن‌که چیزی باشد که در ایران امکان تهیه‌ی آن نباشد و یا تهیه‌ی آن مشکل باشد. موفق باشید
9655
متن پرسش
سلام حضور استاد گرانقدر: من به شدت دنبال تحقیق و مطالعه کتب مذهبی هستم، و به شدت علاقمند تدبر و تفسیر قرآن و... و به شدت متاثرم که عمرم را به این مسایل اختصاص ندادم. حال اینکه مطالبی که می خوانم تفسیر ها و.. از یادم می رود. اما قلبا اعتقاد دارم. اگز بخواهم توضیح بدم اکثر مطالب را نمی توانم بگویم با وجودیکه در کل قدرت بیان و سخنوری خوبی دارم!! با این اوصاف آیا برای آخرتم می ماند آنچه می خوانم و می دانم؟ ضمنا اگر بجای این مطالعه ها شروع کنم به خواندن دعاهای مفاتیح، قرآن و تعقیبات نماز... آیا پیشرفت و فهمم را در حوزه مطالب معنوی بیشتر نمی کند؟؟؟ امیدوارم منظورم را توانسته باشم برسانم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت عقاید ما که قلبی شده‌اند به کمک ما می‌آیند و ما را جلو می‌برد، محفوظات ما که در حافظه است همه از یادمان می‌رود. سعی بفرمایید عقاید و اخلاق را قوت ببخشید و به کمک تفاسیر با تدبّر در قرآن، عقاید خود را محکم کنید و با دعاهای مشهور اُنس خود را با خدا رونق بخشید. موفق باشید
9497

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 9480 درباره اسلام شناسی فرمودید کتب ادبیات عرب باید مطالعه شود من کسی را ندارم در این زمینه راهنماییم کند لطفا بفرمایید عنوان اولین کتابی که مربوط به ادبیات عرب است چیست؟ آیا جامع المقدمات است؟ بی شک به تنهایی توان تسلط پیدا کردن به این مباحث را ندارم استاد یا دوستی که مسلط باشد هم ندارم راهکار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین را دنبال بفرمایید سپس یا روش آموزش عربی که در کتاب‌های دبیرستانی تدوین شده است را، دنبال کنید و یا با مشورت با طلّابی که در این امر کار کرده‌اند مشکل را حل بفرمایید. موفق باشید
5981
متن پرسش
سلام استاد عزیز در مقدمه‌ی نهایه الحکمه در فضائل علامه طباطبایی (ره) حکایتی از علامه جوادی (حفظ الله) نقل شده به این شرح: "اوج تکامل عقلی و تجرد روح این ابرمرد حکمت به مقامی رسید که کلیات عقلی را بدون دخالت قوه تخیل و تمثل مصداق آن‌ها در مرحله‌ی خیال و تجسد آن در مرتبه‌ی مثال متصل یا با صرف نظر از آن ادراک می‌نمود. یکی از ادله‌ی تجرد روح همانا ادراک کلیات مرسله است که از هر قید مجرد و از هر کثرتی منزه می‌باشد، و روحی که یک موجود مجرد تام را ادراک می‌کند و می‌یابد حتما مجرد خواهد بودو البته این برهان تجرد روح از راه ادراک کلی، درباره اوحدی از نفوس ناطقه صادق است، نه درباره نفوس همه‌ی مردم. بعد از پایان بحث مزبور از مرحوم استاد علامه پرسیدم: آیا شما می‌توانید کلی را بدون تمثیل هیچ فرد خیالی آن، و نیز بدون تخیل انتشار آن در بین مصادیق مثالی ادراک کنید؟ فرمود: تاحدی. و این جواب با توجه به خفض جناح و تواضع جبلی آن بزرگوار که هرگز اعجاب و خودبینی نداشت یعنی «آری»." – 1) ظاهرا علامه جوادی بین تصور مصداق کلیات در مرحله‌ی خیال و مرحله‌ی مثال تفاوت گذاشته‌اند. این تفاوت چیست؟ 2) می‌فرمایند ادراک کلیات بدون تصور مصادیق جزئی در مورد اوحدی از انسان‌ها صادق است. این چه طور ممکن است؟ بنده مثلا وقتی مفهوم انسان به ذهنم متبادر می‌شود بدون این که انسان جزئی به ذهنم بیاید معنای آن را حس می‌کنم. آیا این همان ادراک مفهوم کلی بدون مصداق آن در خیال نیست؟ اما علامه می‌فرمایند اوحدی از نفوس این توانایی را دارند و آن را از امتیازات علامه طباطبایی می‌دانند. این چگونه ممکن است؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیای الهی امثال علامه توانسته اند به حقیقت کلی بدون نظر به مناظر و اعیانی که محل ظهور حقایق اند، نظر کنند مثل آن که نور کبریائی حق را به خود کبریایی بیابند ولی نه از منظر اعیانی که مظهر کبریایی حق اند. و این غیر از نظر به مفاهیم است، مسئله خیلی بالاتر از این هاست و تنها با توحید ناب ظهور می کند، آن طور که علی«علیه السلام» قبل از دیدن هرچیز و با آن چیز و بعد از آن چیز ،«اللّه» را می بینند. از این سنخ است ولی در مرتبه ی خودشان. موفق باشید
5015
متن پرسش
یا سلام استاد مطهری در کتاب اشنایی با قران جلد2صفحه 73 می فرمایند:{ للاخره خیر لک من الاولی یعنی اخر کار تو(پیامبر) از اول کار تو بهتر است یعنی هر چه رو به پیش روی به کمال والاتری خواهید رسید} ولی من شنیدم که که پیامبر کمال محض اند و کمالی بر ایشان افزوده نمی شود. توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از کمال، رسیدن هرچه بیشتر اسلام به مردم و ظهور هرچه بیشتر حقیقت اسلام برای مردم است وگرنه برای معصوم کمال به معنای آن‌که از نقص به کمال برسند معنا ندارد. موفق باشید
نمایش چاپی