باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه موضوع، بسیار حساس و ریشه در تنگناهای تاریخیِ ما به عنوان کشور ایران دارد؛ موضوع همانطور است که میفرمایید. به گفتهی علامه طباطبایی؛ زنان شوهردار نباید گرفتار یک نوع غیرت بیجا باشند که مربوط به مردان است و تحمل زن یا زنان دیگری را در کنار شوهر خود نداشته باشند. در حالیکه رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» سیرهی دیگری را برای زنان گشودهاند. و عملاً این یک نوع خودخواهیِ پنهان است که اگر بتوانند از این رذیله خود را آزاد کنند، نهتنها بسیاری از مشکلاتی که نام بردید در جامعه رفع میشود، یک نحوه سعهی صدری در زنان شوهردارِ ما در آنها ظهور میکند و تنگنظریِ پنهان آنها که منجر به یک نحوه دوگانگی با شوهرانشان هست نیز از بین میرود. و البته این به شرطی است که مردان نیز به عنوان یک مسئولیت نسبت به زنان بیشوهر با موضوع، برخورد کنند و به تنهایی و بیسرپرستیِ آنان فکر کنند، به جای آنکه صرفاً قصد شهوترانی داشته باشند و ارتباط با زن اول خود را تعطیل نمایند. آری! در لبنان و در اکثر کشورهای عربی زنانِ شوهردار پذیرفتهاند در صورتیکه شوهرشان زن دومی را اختیار کند، خللی در شخصیت و زندگیشان پیش نمیاید، زیرا زندگی را در معنایی وسیعتر جستجو میکنند، و وقتی شوهرشان زن دیگری را متعه کند بالاخره در راه شرعی این مشکل را رفع کرده، وگرنه شیطان از طریق غیر شرعی راههای خود را میگشاید. و این آن چیزی است که امروزه شما با آن روبهرو هستید، و تا زیرساختهایِ فرهنگی این مشکل رفع نگردد، همچنان راههای شیطانی گشوده خواهد بود و مرد و زن هر دو ضرر میکنند. موفق باشید
جواب: سلام علیکم؛ غفرانیت خدا شامل همه گناهانی که انسان از آنها توبه کند میشود، منتها توبه بعضی گناهان به ادامهندادن آنهاست، همین که شما مثلا تصمیم بگیرید دیگر غیبت نکنید و یا نظام اسلامی را تضعیف ننمایید، به خودی خود توبه محسوب میشود ولی بعضی گناهان مثل شرکِ به خدا با توبه بخشیده میشود که بحث آن در سوالهای قبل شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیهالسلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آنکه فراموش نشود وقتی فتنهگرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستادهاند، پس از نصیحت و تذکر بهشدت با آنها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئهی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازهی علی«علیهالسلام» چنین میدانی به آنها داده شده بود بلکه نقشهی عمروعاص بود و بازیخوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیهالسلام» قرار نگرفت. چرا نویسندهی محترم فرمودهاند: علی«علیهالسلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیهالسلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را میگوید، گویا نویسندهی محترم تلاش نکردهاند همهی علی«علیهالسلام» را ببینند! حداقل به اندازهی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیهالسلام» را میدیدند که در وصف آن حضرت میگوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که برای از بینبردن مشکلات باید کار فرهنگی انجام داد و انقلاب اسلامی به نظر بنده تنها بستری است که اگر در متن جامعه مستقر شود چنین امکان تاریخی را فراهم میکند و رهبری انقلاب نیز تلاش میکنند تا انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی به جای تمدن غربی به تاریخ ما برگردد تا بتوانیم از این ضعفهای تاریخی رها شویم. آیا دوست شما راه دیگری میشناسند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به جایی میتواند برسد که جنبهی حقانی همهچیز را بیابد و جز حق نبیند و حتی خود را بر اساس جنبهی حقانیاش بنگرد که خواجه عبداللّه انصاری در منازل السائرین در قسمت «نهایات» یعنی از منزل 90 تا 100 بهخوبی آن را تبیین میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای زرشناس در این مورد تحقیقات خوبی دارند. مختصر نظر ایشان را در کتاب «امام خمینی - رضواناللّهتعالیعلیه - و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» در صفحهی 179 به بعد آوردهام. موفق باشید
در همین سایت میتوانید سؤال خود را بفرستید و یا به صورت تلفنی در روزهای یکشنبه و پنجشنبه از ساعت 3 الی 5 سؤالات خود را مطرح بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک کاری است ماوراء یک سؤال و جواب. بنده نظر آقای استاد یزدانپناه را نظر صائبی میدانم از آن جهت که سالک در فنای ذاتی به نور حق متوجه وجود حق میباشد بدون آنکه بین خود و حضرت حق اثنینیتی احساس کند بلکه فقط احساسی دارد که به نور حق میبیند و میشنود و میفهمد و بدون آنکه آن احساس را به خود نسبت دهد و چون هیچ دوگانگی در میان نیست باید آن را فنای ذاتی دانست زیرا ذاتی از خود احساس نمیکند و از رسومات بشری بهکلّی آزاد شده و به واقعیت محض که خدا هست و دیگر هیچ، راه یافته و لذا خود را به عنوان وجودی که شاهد انوار الهی است حس نمیکند بلکه تنها به نور حق، حق را مییابد و این حقیقتِ فناء است. بنده در جلسات آخر شرح تفسیر سورهی حمد امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این مورد عرایض داشتهام و جناب خواجه عبداللّه انصاری در قسم توحید منازل السائرین بهخوبی موضوع را نمایانده است و جناب استاد یزدانپناه بهخوبی در شرح این موضوع در آنجا موفق بودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامهی ناقصی است، خیلی قابل استفاده نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن روایت چشمها را متوجهی حقیقت زنبودن میکند تا مرد، با روح زنبودنِ همسرش مرتبط شود و بهره گیرد و در همین رابطه رسول خدا«صلیاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[1] براى من پسنديده شده از دنيا سه چيز: زنان، و بوى خوش، و نور چشم من در نماز است». حضرت نگاه ما را به عنصر زنبودن و زیباییهای او جلب میکنند که به طور مختصر در ظاهر زن ظهور میکند. ولی همهی آن زیباییها در روح زنان هست 2- نیّت واقعی نیّتی است که وقتی زمینهی عمل فراهم شود انسان، عمل میکند. موفق باشید
[1] ( 1)-« بحار الأنوار»، ج 73، ص 141.