با سلام: لفظ مجرد را آیا میتوان درباره غیب الغیوب اطلاق کرد یا نه؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر موجودی که محدودیت ماده را نداشته باشد در حیطه موجودات مجرد قرار میگیرد و البته چون تجرد، امری است وجودی، دارای شدت و ضعف است و حضرت حق در تجرد در مقام اطلاق قرار دارند. موفق باشید
سلام: بنده دو روز دیگر مراسم عقدم هست. از کسی شنیدم کسی جز خانواده خودتان حضور نداشته باشد چون لحظه ی حساسی است و در خوشبختی تاثیر میگذارد. اگرفامیل ناراحت بشوند با این کار آیا کار درستی است؟ آیا کسی میتواند کار شیطانی انجام دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ارحام انسان عموماً خوشبختی انسان را از خداوند طلب میکنند. لذا وقتی در این نوع جلسات حاضر شوند برکات جلسات بیشتر میشود. موفق باشید
سلام: شاید برای سن بالاترهای این جوانان آخرالزمانی که وارد تاریخ توحیدی شده اند این سئوال مطرح شود که ما چند ده سال است داریم تلاش میکنیم مجاهده میکنیم چطور است که رهبری میفرمایند دهه هشتادیها به اوج ها میرسند و از طرفی هم میفرمایند امروز ایمان مردم بیشتر از اول انقلاب هم هست؟! و باز میشنویم که چه قله های معنوی را فتح می کنند؟! بگذارید اینطور بگویم انقلاب اسلامی آمد تا تاریخ جدیدی را شروع کند و محقق کند و این تاریخِ آغاز شده! به عنوان (فردا)! فردا نامیده می شود زیرا بزرگترها باید از قبل خودشان را به آن برسانند و جوانان پرورش یافته در روح مدرنیته هم باید خودشان را از آن روح پلید خارج کنند به همین سبب فردای همه است. دلیل آنکه جوانان زود تر وارد تاریخ توحیدی که انقلاب اسلامی آن را گشود می شوند و به همین ورود زود تر آن تاریخ آنها را بشدت و سرعت رشد می دهد این است که روح تاریک مدرنیته بسیار طاقت فرسا و تنگ است پس جوانان زود دنبال راه فرارند، اما سنین بالاترها هنوز در گذشته سیر میکنند و میگویند خوشا قدیم ها! آری از گذشته باید بیایید و با ولایت فقیه که تعین تاریخ توحیدیست این گشایش محقق می شود. استاد طاهرزاده بارها میگویند تو پای در راه نه و هیچ مپرس خود را بگویدت که چون باید بود! آره راه همان تاریخ توحیدیست و هرکه در آن قرار گیرد جایش و کارش و وظیفه اش را آن روح عظیم تاریخی که جای حضور حضرت الله است و ما را در خود پذیراست مشخص و معنا می کند پس خود میگویدت که چون باید بود... هرچه از رهبری میشنوید را سریع در روح گذشته و مدرن خود معنا نکنید و آن را بکشید به سمت خود! خیر دستی که آمده را بگیرید و بروید تا هرچه بیشتر وارد آینده خودتان شوید آنگاه میفهمید عجب چه حرف ها حکیمانه و زنده و غنی تر از آنچه میپنداشتم بود!. میگویید دوست داریم برای خدا برای امام زمان عج الله کاری بکنیم بسم الله بیا تا خود راه بگویدت که چون باید بود و از این امر مهم تر امروز در تمام خلقت وجود ندارد زیرا عین معنای شناخت خویش و شناخت خدا و ارتباط با مردم و طبیعت و عالم آدم است. هیچ کجا هیچ معنایی نمانده و تفاوتی هم ندارد چه آیین و تفکری داشته باشیم زیرا 'نیستند' و تنها معنای زندگی در تاریخ توحیدیست و انقلاب اسلامی پل وسیع عبور از همه جا به آن فرداست. زندگیست آقا زندگیست. بحمد الله همه چیز دارد در نسبت با تاریخ توحیدی برخورد می کند پس همه چیز نیست شده و بحمد الله زبان تاریخ توحیدی باز شده است و هر کس به هر اندازه در او قرار بگیرد زبان او به وسعت حقیقت می شود و بخدا مستانه است. یک نمونه مثال از شهدای همین اغتشاشات اخیر که همسرش از قول شهید می گفت: شهید به ما میگفت «بعدا میفهمید من که بودم»!.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. بشر آخرالزمانی از یک طرف به آزادی با تمام معنای آزادی فکر میکند و از طرف دیگر به ظرفیت گستردهای که دارد و طالب حضور در قلّهها است؛ نظر میکند با امکاناتی که در انقلاب اسلامی پیش خواهد آمد. عرایضی در جلسه هفتم «دولت – مردم- آزادی» https://eitaa.com/soha_sima/1678 در این رابطه شده است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: به سبب نیاز خاص و متفاوتی که در ما با حضور اراده های خاص خدا در این تاریخ پیش آمده و ما گرفتار زمانه تاریک و کثرات شدید زمانه ایم! آیین اهل بیت صلوات الله علیم اجمعین چه برنامه ای برای این شرایط ما دارند تا ما هرچه بهتر از حضور خاص خدا بهرمند شویم تا ان شاء الله مسلمان باشیم؟ آیا مناجات های حضرت ابا عبدالله خوب است یا مناجات های حضرت سجاد علیه السلام همان مناجات هایی که راه های زنده ایست در همه تواریخ برای هرچه بهتر بهرمند شدن ما از حضور خدا تا با نظر به مجموع حقیقت انقلاب اسلامی یعنی حضرت روح الله رضوان الله علیه بهترین بهره ها را ببریم؟ لطف میکنید راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه امر مهمی شدهاید. در آخر جلسه هفتم «دولت – مردم- آزادی» https://eitaa.com/soha_sima/1678 عرایضی در رابطه با راز رویکرد حضرت امام به عباداتهای طولانی شد.
آری! آخرالزمان باید انسانها با معرفتی بس عمیقتر و عبادات و دعایی گشوده، افق حضور معنوی خود را بیش از پیش بگشایند. حضرت سجاد «علیهالسلام» در رابطه با بشر آخرالزمان میفرمایند: « «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مى دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)».
انسانهای آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آنها میباشد، متوجه میشوند چگونه از طریق اسلام میتوانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نهتنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه میکند خسته نمیشوند بلکه ما شاهد خواهیم بود نسل جدید برای جوابگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود حتی در عین فارغ التحصیلی از دانشگاه، به حوزههای علمیه رجوع میکنند تا در عین تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، رسالتِ نشاندادن تواناییهای اسلامی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» متذکر آن بودند را به بشر جدید متذکر شوند، تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست، نه اسلاماش اسلام است و نه سیاستاش متعالی و انسانی است و حاصل آن سیاست که جدای از دیانت بود؛ دو جنگ جهانی اول و دوم شد و کینهای که در این نوع سیاست بین انسانها نهادینه گشت.
پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میان آمده و انتظار بیشتری که از روحانیت دارد جهت جوابگویی به نیازهای اصیل او و عموماً جوابگویی به چنین نیازی از عهده روحانیت برمیآید و روحانیت باید منتظر باشد که در آینده رجوع فراوانی به او میشود. موفق باشید
با سلام: در جواب سوال 33624، حکم الامثال (فیما یجوز و قیما لا یجوز واحد) که معنای آن (اشیاء همانند، دارای حکمی همانند خواهند بود، اعم از اینکه آن حکم مثبت باشد یا منفی. به عبارت دیگر حکم هر شی حکم مانند آن نیز هست) میباشد، شما چگونه در کتاب خویشتن پنهان، احکام نفس ناطقه را به خداوند تعمیم میدهید؟ مگر نفس ناطقه همانند خداوند است؟مگر قرآن نمیفرماید: لیس کمثله شیئ؟ لطفاً اگر ممکن است توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به وجوه مشترکی که نفس ناطقه انسان به اعتبار مجردبودنش با خدا دارد میتوان سخن رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» را فهمید که حضرت میفرمایند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه». موفق باشید
سلام علیکم: وقتی مشغول مدیتیشن باشیم مشخص است که روی چه چیزی باید تمرکز کنیم. حالتی پیش می آید که انگار به درون خودمان نظر و توجه داریم. حالا اگر بخواهیم همین زمانی که برای رجوع به خود (یا خیال خود) صرف میکنیم را خرج رجوع به پروردگار کنیم چطور باید این تمرکز را ایجاد کنیم؟ و روی چه چیزی؟ حداقل در نظر به خود (ضمیر ناخودآگاه) خودی وجود دارد و سمت و سویی دارد که میتوان به جهت آن (درون خویشتن) متمایل شد. در رجوع به پروردگار باید به کدام سمت متمایل شویم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به عینالرّبطبودن و فقیر إلی اللّه از یک طرف، و عبودیت خودمان از طرف دیگر حضور پیدا کرد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: وقت شما بخیر باشه. نظرتون رو در مورد متن زیر می خواستم (در باره شعر معروف سعدی می گوید که شعر اشتباه است) يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ. تنها انسان های به انسانیت رسیده هستند که واقعاً اعضای یک پیکرند، روح واحد بر آنها حکم فرماست و «چو عضوی به درد آورد روزگار- دگر عضوها را نماند قرار». چنین انسان هایی که همه ارزش های فطری در آنها روییده است همان انسان های «مؤمن»اند، زیرا ایمان در رأس فطریات و ارزش های اصیل انسانی واقع است. پس آنچه واقعاً انسان ها را به صورت «ما» درمی آورد، روح واحد در آنها می دمد، «هم ایمانی» است نه هم گوهری و هم ریشه ای و هم زایشی که در سخن سعدی آمده است. آنچه سعدی گفته ایده آل است نه واقعیت، بلکه ایده آل هم نیست. چه جهتی دارد که موسی هم پیکر فرعون و ابوذر هم درد معاویه باشد؟ آنچه هم واقعیت است و هم ایده آل، وحدت انسان های به انسانیت رسیده و ارزش یافته است. این است که رسول اکرم (ص) در سخن خود، که سعدی آن را اقتباس کرده و با تعمیمِ غلط خرابش کرده است، فرمود: مؤمنان اعضای یک اندام اند، هرگاه عضوی به درد آید، با تب و بی خوابی با او هم دردی می کنند. شک نیست که انسانِ به انسانیت رسیده، نسبت به همه انسان ها بلکه نسبت به همه اشیاء مهر می ورزد حتی نسبت به انسان های مسخ شده و تغییر ماهیت داده. این گونه انسان ها نسبت به کسانی که به آنها دشمنی می کنند نیز مهرورزند. ولی سخن در «محبت متقابل» و «دردمندی متقابل» است. محبت و مهرورزی متقابل تنها در میان جامعه اهل ایمان تحقق پذیر است و بس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! امروز ذیل اسلام و تعیّنِ امروزین آن که انقلاب اسلامی است میتوان به آن یگانگی و گشودگی که غذای جان انسان است، رسید و در چنین وسعتی حتی میتوان سایر انسانها را به حکم انسانیت دوست داشت. باید سخنان امثال جناب سعدی را طوری توجیه کرد که منظور آن همان فضایی است که اسلام مدّ نظر دارد. موفق باشید
با سلام: استاد گرامی خانمی هستم خانه دار که توفیق داشتم در پیاده روی اربعین امسال شرکت کنم. بیشتر از همه چیز گشودگی بعضی از زنان عراقی ذهن مرا مشغول کرد که چطور آنان حاضر هستند زنان در خانه آنها لباس خود را بشویند. چه با دست چه با لباسشوئی. ازشما میخواهم مرا راهنمائی کنید که چطور میشود آدم انیقدر گشوده شود؟ اگر اینطور بگوییم که نور امام آنها را فراگرفته، پس چطور فقط بعضی ها را فراگرفته و شاید ما زنان ایرانی کمتر این گشودگی را داشته باشیم. ممنونم می شوم در این باره توضیح بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. به تاریخی که در حال وقوع است باید فکر کرد که چگونه عدهای را فرا میگیرد. عرایضی در این رابطه شده است که خوب است به آنها رجوع شود. مثل «زیستن اربعینی» و یا کلیپهایی که در مسیر اربعین گفتگو شده است. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11448 و https://eitaa.com/matalebevijeh/11696
سلام استاد جان: خدا قوت! استاد جان! با توجه به نحوه و دید تاریخی _فرهنگی شما به مسائل که انصافا به جاست و حرکت ها و تفکر ها در بستر تاریخ خود را می نمایانند. همان بحث، کل یوم هو فی شان... ابتدا عرض کنم که بنده ای که معلم هستم و ارشد فلسفه تعلیم و تربیت رو دارم و می خواهم مفید و موثر باشم یا بهتره بگویم تاریخ ساز و تمدن ساز شوم! در حقیقت می خواهم به اندازه ی حتی سر سوزنی شده در کمک به این انقلاب اسلامی عزیز، سهمی داشته باشم برای ابدیت خودم. استاد عزیزم، در سلوک ذیل شخصیت امام و رهبری در این زمان در این تاریخ فعلی، به صورت مصداقی و دقیق چه کنم!؟ اول کلامم دیدن نظر شماست که با جنس این روزگار و زمانه آشنایید! حالا اگر به صورت مصداقی نمونه ای مدنظر ندارید. به نظر شما در بین این سه موضوع کدام یک برای کار اولویت دارد که عمرم را رویش بگذارم و کار کنم در حد نظریه پرداز تا در آینده دچار پشیمانی و پریشانی نشوم و پیش برم و رشد کنم نه اینکه در آخر عمر به دنبال تجدید نظر باشم؟ ۱. فلسفه برای کودکان ۲. انسان انقلاب اسلامی ۳. تعلیم و تربیت اسلامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر سه راهکار خوب است باید به ذوق خود و امکاناتی که در پیش رو دارید و پیش میآید، نظر کنید. به نظر میآید جلسه اخیر «دولت-مردم-آزادی» بتواند کمک کند. موفق باشید
https://eitaa.com/soha_sima/1678
با سلام: استاد عزیز درطول تاریخ اگر مقاطع خاص ظهور اسلام و پیامبر (ص) و حکومت امیرالمومنین (ع) و انقلاب اسلامی را بررسی کنیم، اگرچه اینها مانند نوری در تاریخ تابیده و قصد روشن کردن زمین و زمان را داشته اما در هر سه مقطع غالب سبک زندگی و اجتماع و فرهنگ اگر چه در مقطعی تحت تاثیر قرار گرفته ولی چون مدت طولانی تحت آن نبودن غالبا نوع سبک زندگی حکومت ها یا زندگی های فاسد قبل شان مثل زندگی زمان جاهلیت و حکومت معاویه و... ادامه یافت هرچند حاکمان فاسد در تاریخ محو شدند و نور اسلام ادامه پیدا کرد. با این وصف چقدر ایجاد تمدن اسلامی توسط انقلاب اسلامی قبل از ظهور امام عصر عج متصور است؟ آیا صرف ایجاد یارانی خاص و اضطرارِ وضعیت برای ظهور حضرت کافی نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد نشان میدهد که زمینه حضور دین به صورت عمیقتر در بشر امروز بر عکسِ صدر اسلام، بیشتر است و در همین راستا ملاحظه میکنید بعد از رحلت رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» جریانی انحرافی، کار را در دست گرفت. ولی بعد از رحلت حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» همان جریان حضرت امام، کار توسط رهبری انقلاب ادامه یافت و إنشاءالله با بلوغِ همین جریان زمینه ظهور حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» فراهم میشود. موفق باشید
با سلام: جهت اطلاع استاد عزیزم و در صورت صلاحدید قرارگیری در کانال تصویر منبع نیز برای ادمین کانال ایتا ارسال شده است. اگر بفرمایند، متن منبع انگلیسی نیز موجود است. در کانال اینجانب نیز تصویر مقاله درج شده است. مرگ ناگهانی قلبی در افرادی که مانند مرحوم مهسا امینی قبلا عمل جراحی خارج کردن کرانیوفارنژیوما را انجام داده و تحت درمان غددی بوده اند در دنیا مسبوق به سابقه است و چندین گزارش موردی از مرگ آنها در مقالات معتبر جهانی به چاپ رسیده است. از جمله در مقاله نشان داده شده در تصویر، به دو مورد مرگ ناگهانی در این بیماران اشاره شده است. همچنین در مقالات معتبر، توصیه هایی مبنی بر لزوم بررسی های دقیق دوره ای قلبی در این بیماران به چاپ رسیده است. به عنوان مثال در تحقیقی که در ۱۲ بیمار جراحی شده با این تومور در بیمارستان Boston/Dana بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ انجام شده مشخص شد که نیمی از این بیماران دچار مشکلات قلبی هستند که می تواند پیش زمینه ای برای مشکلات بعدی باشد. از این ۱۲ نفر سه نفر (معادل ۲۵ درصد آنها) دچار فاصله QT نسبتا طولانی بودند که علت شناخته شده ای برای افرایش احتمال مرگ ناگهانی قلبی است. شایان ذکر است که شیوع این مشکل، یعنی فاصله QT طولانی در جمعیت عادی، فقط ۱ مورد در هر ۷۰۰۰ نفر است. پروفسور بهرام رسولیان پزشک و استاد تمام فیزیولوژی منبع: مجله معتبر بین المللی Pediatric Neurology http://eitaa.com/ProfRasoulian
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند: «حال، چگونه میشود یک سازمان و یک مجموعه عظیم خدمتگزار برای احتمال اینکه خطایی سر زده باشد، مورد تهمت قرار گیرد. هیچ منطقی پشت سر این کار نیست و این، کار عاملی جز دستگاههای جاسوسی و سیاست گذاران عنود خارجی ندارد.» حکایت از آن دارد که جریانی مربوط به جاسوسان داخلی به محض آنکه خانم مهسا امینی سکته میکند، آن را رسانهای کرد. وگرنه همینطور که میفرمایید مواردی اینچنینی در کارنامه پزشکی بسیاری از این افراد که چنین خصوصیاتی را داشتهاند، بوده است. موفق باشید
با سلام: استاد با توجه به مباحثی که فرمودید از زمان دکارت و ملاصدرا روحی به بشر روی آورد که آنها متوجه آن شدند،۱. سوال اول اینکه آیا این صحیح است که در زمان مثلا حضرت موسی (ع) فرمان هایی از جانب خداوند آمد تا قوم ایشان در آن زمان آنها را انجام دهد اما در زمان پیامبر اسلام (ص) خداوند به پیامبر می فرمایند که تو فقط مذکر دین و مطالب ارائه شده هستی پس در اینجا یک حالت انتخاب شخص پر رنگ تر محفوظ می ماند. آیا در زمان حضرت موسی (ع) هم این نحوه مذکّر بودن ایشان اولویت دارد؟ ۲. اگر ما پر رنگ تر شدن اختیار در انتخاب دین را در زمان پیامبر اسلام ص درست بدانیم، آیا می توانیم بگوییم که با این حالت اختیار، شخص باید خود در درون خود به عمق بالاتر از دین دست پیدا کند و به یقین بالاتری برسد آیا می توانیم بگوییم که آن روحی که عمق بالاتری از یقین را طلب می کند در درون انسانها از صدر اسلام شروع شده نه صرفا از زمان قرن ده میلادی. ممنون از راهنمایی تان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً همه پیامبران متذکر امور فطری هستند. آری! بشر آخرالزمانی ظرفیت بیشتری جهت انتخاب دارد. ۲. حتماً همینطور است ولی هرچهقدر جلو آمدیم، آزادیِ انتخاب بیشتر از گذشته در بشر جدید خود را نشان داد. در این مورد عرایضی در جلسه ششم «دولت، مردم، آزادی» شد خوب است که سری به آن بزنید. موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/1656
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد عزیز در بحث آزادی و انقلاب اسلامی، ۱. آیا اینگونه درست است که بگوییم، در انقلاب اسلامی از روز اول در دو قسمت باید کار تبلیغ و گسترش دین صورت می گرفت. اول نوع محتوای تبلیغ که از حالت صرف توضیح کلامی و اخلاقی و... باید به گونه ای می بود که طوری تشریح شود که بجای توصیه، شخص را در ساحتی وارد کنیم و بعد شخص این رو بفهمه که از صبح تا شب همه فعالیت و فکر و ذکرش معطوف به رفع حجابها برای حضور بیشتر در این ساحت باشد. دوم الگو سازی؛قرار دادن الگوهای متعددی در منظر مردم که اشخاص حداقل افق چند سال آینده خود را رسیدن به آن الگوها بدانند. این نوع از تبلیغ، کنترل نرم فضای جامعه است، که هم قدرت انتخاب شخص محفوظ می ماند هم اینکه فضای کلی جامعه رفتار اشتباه شخص را نمی پذیرد نه اینکه با اجبار بخواهیم رفتار اشتباه را کنترل کنیم و هم اینکه انتخاب صحیح شخص سرمایه جان اون می شود. ۲. استاد عزیز با توجه به بحث زمان شناسی که هر زمانی مردم یک ظرفیت پذیرش رو دارند شاید اگر از همان ابتدای انقلاب با آن ظرفیت بالای جامعه معلم و استاد و کسانی که مسولیت سیاستگذاری فرهنگ و تربیت فرزندان ملت رو برعهده داشتند به شیوه ای با نفوذ بیشتر کار را جدی میگرفتند الان کار خیلی جلو تر بود، آیا به نظر شما نقش اول مشکلات اجرایی کشور ما حاصل کم کاری آموزش و پرورش و دانشگاه و... نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است. آری! باید در مقابل افراد، چشماندازی که جانشان تصدیق کند قرار گیرد امری که سالها پیش در کتاب «آن گاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» مورد تذکر قرار گرفت. ۲. حقیقتاً نسبت به آموزش و پرورش و معلّم کوتاهی شد. حدود ۲۰ سال پیش که مسئولیت اداره کل آموزش و پرورش اصفهان را داشتم، عرض شد بترسید از آیندهای که نسلهای آینده به جهت معلمانِ ضعیف و تنگناهای آموزش و پرورش، آنطور که باید از جریان تاریخیِ انقلاب و اسلام بهره لازم را نداشته باشند و هنوز هم باید به این فکر کرد که بهترین اندیشهها در کسوت معلمی حاضر شوند تا نسلی متعالی و مناسب این زمانه تربیت شود. موفق باشید
سلام برادر: خدا قوت. بنده در مورد یک موضوعی میخوام کار کنم، و مسئله ام رو بطور خلاصه در قالب یک فایل پیاده کردم ک مطالعه اش حدودا ۲۰ دقیقه زمان میبره. لذا میخواسم از استاد درخواست کنم که لطف و ذره پروری کنند و زحمت بکشند مطالعه کنند تا از نظرات و راهنمائیشون از اول راه بهرمند بشم. امکانش هست؟ کجا ارسال کنم خدمتتون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مشغولیاتی که بنده دارم فرصت چنین اموری برای بنده نیست. اگر نکتهای که مدّ نظر دارید را مرقوم بفرمایید، در خدمت هستم. موفق باشید
با سلام: با توجه به اینکه انسان در اصول دین باید خودش تحقیق کند نه تقلید، آیا این روش معرفت النفس که شما برای کاربران گرامی توصیه می فرمایید، آیا جنبه تقلیدی ندارد؟ به عنوان مثال شما در کتاب خویشتن پنهان پس از اینکه شخص من خودش و احکام آن را دریافت کرد آن را به خدا و ملائکه تعمیم میدهید.این روش از نظر منطقی ارزشی ندارد. آنچه حجت است برهان است. چیزهایی که درباره ویژگیهای نفس (من) می فرمایید، حداکثر فقط در رابطه با نفس بدیهی است. اما درباره خدا و ملائکه که بدیهی نیست! در این باره اگر توضیح دهید ممنون خواهم شد. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در قاعده «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد» است و در این مورد این نوع مباحث، معنا میدهد. موفق باشید
من در نوشت ابزار کار می کنم: اگر یه تحقیق ۲۰۰۰۰ تومانی را خودم خریداری کنم و آن را ۲۵۰۰۰ تومان به مشتری بفروشم، کار بدی کردم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! بالاخره یکی از منابع درآمد، تولید است و راه دیگر، توزیع است. منتها باید سعی کرد انصاف را رعایت کرد یعنی به اندازهای که باید به آن جنس با نظر به فعالیتی که انجام شده و به اصطلاح با نظر به کرایه مغازه و سایر موارد؛ اضافه کرد. موفق باشید
استاد عزیز سلام علیکم و رحمت الله: یک سوال داشتم. عرفا و علما و معصومان گرانقدر تاکید بسیار زیاد روی «تفکر» دارن. اما سوال اینست که تفکر چطور حاصل میشه؟ برای منی که عمری با بی تفکری زندگی کردم و حالا بخوام یک زمان جدا از محیط یک گوشه ای وقتی رو برای تفکر بذارم، فکری پدید نمیاد الا همون خدعه های شیطان رجیم که این تنهایی رو برنمیتابه. سوال اینه که مثل منی در ابتدای راه، تفکر رو باید چطور با چه سوالی از کجا به چه شکلی شروع کنم؟ لطف میکنید اگه مبسوط و جزئی توضیحی ارائه بفرمایید و در ضمن آن کتابی یا نوشته ای یا دستورالعملی جهت چارچوب بندی تفکر ارائه بفرمایید. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعه کتابهایی مثل «آشتی با خدا» و «ادب خیال و عقل و قلب» و «مبانی نظری نبوت و امامت» که هر سه روی سایت هست، إنشاءالله متوجه معنای تفکر خواهید شد. زیرا تفکر، تعریفکردنی نیست، چشیدنی است. سری هم به این صوت بزنید بد نیست https://eitaa.com/matalebevijeh/11694 موفق باشید
سلام علیکم: ببخشید یه مقدار عبارت «السلام علی اسمِ الله الرّضی، و وجهه العلی، و صراطه السّوی» رو که در زیارت هفتم امیرالمؤمنین علیه السلام در مفاتیح هست، توضیح میدهید؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز نظر به اسم «الله» مورد پسند حضرت حق است در جمال حضرت علی «علیهالسلام» و وجه عالی حضرت حق، و اینکه آن حضرت راهی هستند هموار به سوی خداوند. موفق باشید
با سلام: دربحث برهان صدیقین، شما میگویید که وجود است که شده درخت یا شده انسان و... منظور شما همان عین هستی است که شده درخت، انسان و...؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود است که دارای شدت و ضعف است و مرتبهای از آن وجود، وجودی است که به صورتِ ماهیتی خاص ظهور میکند در حالیکه عین وجود، مقام اشدِّ وجود است و موجودات دیگر هر کدام در مرتبه خاص خود هستند. موفق باشید
با سلام: در بحث حرکت جوهری، که ماده عین حرکت است، آیا می توانیم بگوییم که حرکت جوهری آغازی ندارد؟ چون عین حرکت است نه اینکه چیزی باشد که حرکت میکند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آریً ماده از نظر حرکت، آغازی ندارد ولی وجودی است که عین حرکت است بنابراین از نظر وجود، آغاز برایش مطرح است نسبت به عدم. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: خدمت استاد بزرگوار بنده ۱۶ سال سن دارم و منطقی که مدرسه آموزش داده است را گذرانده ام ولی مطمئنم کافی نیست و آن طور که باید درک نکردم میخواستم منطق جناب منتظری مقدم را شروع کنم آیا به نظر شما مناسب هست یا منطق مظفر را شروع کنم؟ بعد از پایان منطق چه سیر مطالعاتی برای ورود به فلسفه باشد پیشنهاد می کنید ممنون. (این منطق و فلسفه را بر اساس صوت های اساتید بزرگوار میخواهم بگذرانم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «منطق مظفر» را که بنده میشناسم، کتاب خوبی است بخصوص که اساتید خوبی نیز آن را شرح کردهاند. ۲. کتاب «بدایة الحکمه» با شرح آقای امینی نژاد برای شروع خوب است. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار! در رابطه با پاسخگویی شما در رابطه با سوال ۳۳۶۰۰، سخنی داشتم. بزرگوار این سوالات شاید از نظر جنابعالی ابتدایی باشد اما برای من حیاتی است. شما کتاب مینویسید، من برایم سوال پیش میآید. چه کسی جز شمای بزرگوار باید پاسخگو باشد. من مراء نمیکنم. چون بیکار نیستم. اگر ناراحت هستید که سوال میپرسم، خوب بفرمایید تا نپرسم. شما در برابر وجدان مسئول هستید پاسخگو باشید. شما که چند دهه معرفت نفس کار کرده اید، آیا هنوز نمی دانید که حق شاگرد است که پاسخ دریافت کند! واقعا این نحو ه پاسخگویی شما مرا ناراحت کرد. این سوالات پس از خواندن کتاب خویشتن پنهان برای من رخ داد. شاید باور نکنید که من با کتابهای شما سلوک می کنم. اگر نتیجه این معرفت نفس این نحوه برخورد است بهتر است فکری به حال خودتان کنید. نکند شما مانند بعضی ها دکان زده اید. ای کاش این بر خورد شما را قبل از خواندن کتاب های شما بود، چرا که الان نمی توانم حرفهای شما را رها کنم. من در زندگی سعی کردهام که از دیگران برای خودم بت نتراشم. راستش من بر سر دوراهی مکتب تفکیک و سخنان شمای بزر گوار هستم. اما راستش دلم با سخنان شما بیشتر حشر دارد اما متاسفانه نوع برخورد شما مرا دلسرد میکند. شما پاسخ بعضی سوالات مرا نمی دهید یا مانند پاسخ سوال ۳۳۶۰۰ پاسخ می دهید. در پایان شما مختارید بخش سوال را سانسور کنید و یا اصلا پاسخ ندهید. با تشکر از پاسخ گویی استاد ارجمند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر به روش صحیح و حسابشده در موضوعاتی که عموماً روح فلسفی دارد، وارد نشوید نتایجی که باید به دست آورید را نمییابید. بدین جهت پیشنهاد بنده آن است که اگر در خود استعداد فلسفی احساس میکنید ابتدا به کتاب شریف «بدایة الحکمه» از علامه طباطبایی و بخصوص با شرح استاد امینینژاد رجوع فرمایید تا إنشاءالله آن انضباط فکری که برای ورود به مسائل فلسفی نیاز است، رشد کند. موفق باشید
با سلام: در رابطه با پاسخ سوال ۳۳۶۰۰، سوالاتی که من پرسیدم، متاسفانه آن سوالات را ندارم. چون همیشه شما سوال را همراه پاسخ می دهید. اگر امکان دارد، سوالات مرا، در پاسخ این سوال برای من بنویسید ممنون میشوم. متن سوالات، برای من خیلی مهم است. با تشکر از وقتی که برای پاسخگویی میگذارید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مواردی است که باید به ایمیل کاربران محترم ارسال شود و نباید حجم سؤالات، بخصوص سؤالاتی که عموماً حالت شخصی و خصوصی دارد، در معرض دید بقیه قرار بگیرد که موجب تضییع وقت آنها میگردد. موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: امیدوارم سلامت و همچنان پر انرژی در راه انقلاب اسلامی و دفاع از آرمانهای آن باشید. استاد عزیز مطلبی در مورد ریشه آشوب ها و اغتشاشات اخیر در کانال پیام رسان ایتا نوشته ام. اگر زحمتی نیست نظر شریفتان را مطرح فرمایید. ممنون و متشکرم. مطلب: یکی از دوستان مطلبی در مورد ریشه اغتشاشات و آشوبهای اخیر جوانان و نوجوانان دهه هفتادی و هشتادی نوشته بود. به ذهن اینجانب نیز رسید که مطالبی را برای تحقیق و بررسی در ریشه های این آشوب ها و اغتشاشات مطرح کنم. در نظر بنده برای یافتن ریشهی این آشوب ها باید بین دو امر تفاوت قائل شویم و هر کدام را جداگانه بررسی کنیم. امر اول فاعلیت فاعل است که باید بررسی شود چه کسانی یا چه عواملی منجر به این آشوب شده اند و با چه ابزاری آتش آور معرکه در این آشوب و آشوب های قبل بوده اند. و برنامهریزی قبلی آنها برای رسیدن به یک آشوب چیست؟ امر دوم قابلیت قابل است که باید بررسی شود جوان و نوجوان دهه هشتاد و هفتادی در چه شرایطی است که این قابلیت را دارد تا عوامل بیرونی در درون او اثر بگذارد و او را وادار به شرکت در اغتشاشات و آشوب ها کند. در این پست به قابلیت درونی دهه هشتادی و هفتادی پرداخته میشود و انشاءالله در پست دیگری در مورد عوامل بیرونی نکاتی مطرح خواهد شد. ریشه های درونی مطرح شده در ذیل به صورت عبارت های کوتاه نوشته شده و امید است که دوستان در مجالس خود به صورت مفصل مورد بررسی قرار دهند. ♦️ ریشه آشوب های خیابانی در حسرت و عقده زندگی لاکچری است که سالهاست توسط رسانه ها و خصوصا اینستاگرام، در ذهن و خیال هر کسی تصویر سازی شده است، و نرسیدن به آن زندگی مساوی تباهی و نابودی است. وقتی در ذهن نوجوان و جوان کنونی قران و نظام جمهوری اسلامی، مانع رسیدن به آن زندگی باشد، او مجاز به آشوب و براندازی نظام است و ذهن او حکم میکند که قران را بسوزاند. ♦️ ریشه آشوب ها شهوتهای خفته در وجود نوجوانان دهه ۸۰ و جوانان دهه ۷۰ است. شهوت هایی که علاوه بر اقتضای سن، شعله گرفته از تصویرسازی های خیال است که از خیابانها و فضای مجازی در ذهن او ایجاد شده است و نظام جمهوری اسلامی را مانع و مخالف و ضد آن میبیند. ♦️ ریشه های آشوب، ناشی از خشونت پنهانی است که ریشه در نبودن محبت در خانوادهها دارد. ♦️ ریشه های آشوب ناشی از عدم ثبات است. ثباتی که در عدم حضور فعال و موثر پدر در خانواده و عدم عزت و احترام پدر و مادر در خانواده نابود شده است. ♦️ ریشههای آشوب ناشی از خشونت پنهانی است که ناشی از رشد دوران کودکی آنها در کودکستانها است. ♦️ ریشه آشوب در خشونت های روحی است که ناشی از عدم ارتباط های عاطفی با فامیل و صله ارحام است. ♦️ ریشه آشوب ها و آتش زدن پلیس و تلاش برای کور کردن پلیسی دیگر و بریدن گلوی مامور در نفهمی و کوری ناشی از مشروب خواری بسیاری از دهه هشتادی هاست. ♦️ ریشه حمله به خانواده با ظاهر مذهبی و کور کردن یک چشم از طفل آنها، در بسم الله نگفتن والدینشان هنگام رابطه زناشویی و شریک شدن جن در بسته شدن نطفه آنهاست. ♦️ ریشه در لقمه حرامی است که والدین خوردهاند و تبدیل به نطفه شده است. ♦️ ریشه در لقمه حرامی است که توسط خود جوان و نوجوان خورده شده است و بدن و مغز و .. او تشکیل شده است. ♦️ ریشه در خشونت پنهانی است که از سبک زندگی آپارتمانی و بزرگ شدن دهه هشتادی ها در آپارتمان است. ♦️ ریشه درخشونت پنهانی است که ناشی از شهر نشینی به صورت مدرن است. تفاوت شهر نشینی مدرن با شهرنشینی گذشته در این است که به کمک تکنولوژی شهر مدرن، شهر غریبه هاست. همسایه ها غریبه اند، همسفران هواپیما و قطار همدیگر را نمیشناسند. مشتری فروشگاههای زنجیره ایی همدیگر را نمیشناسند. شهر مدرن شهر غریبه هاست. ♦️ ریشه در تهور و جسارت بیش از حدی است که ناشی از زندگی در شهر مدرن است به صورتی که نه کسی او را میشناسد و نه او کسی را میشناسد. ♦️ و...... ♦️ و...... ریشه های فوق و سایر ریشه ها این قابلیت را در درون یک جوان و نوجوان ایجاد میکند که مطیع رسانهها شود. خصوصا رسانه هایی که عامل تمام بدبختیها و گرفتاریها را دین و قران و نظام جمهوری اسلامی معرفی میکنند. نتیجه قابلیت جوانان و فاعلیت دشمنان این میشود که جوان و نوجوان دهه هفتادی و هشتادی به این یقین میرسند که تنها و تنها راه نجات، حذف دین و بر اندازی نظام جمهوری اسلامی است، حتی به قیمت نابودی آینده و از دست دادن جان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به نکات خوب و دقیقی اشاره نمودهاید وریشهیابی کردهاید. آری! حدّاقل خوب است که کاربران محترم یکبار هم که شده نکاتی که متذکر شدهاید را مدّ نظر قرار دهند زیرا از این طریق، تفکر نسبت به مسائل جامعه سراغ انسان میآید. موفق باشید
سلام علیم: در برهان صدیقین که توی کتاب شرح براهین صدیقین و جوهری، تقریر فرموده اید بدون استدلال، کمال را عین وجود می دانید. مفهوم وجود را می دانیم اما کمال به چه معناست؟ نقص و کمال مبهم هستن و باید تعریف درست و حسابی داده شود. مثلاً ارسطو مثال میزنه میگه نطفه ناقص هست و وقتی تبدیل به انسان شد کامل میشه. همینکه «ماهیت» گرفت میشه کامل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای کمال و نقص را هرکس به صورت بدیهی درک میکند و به خودی خود تعریفبردار نیست مگر در مقایسه و نسبت. آری! میتوان گفت که نطفه یک موجود نسبت به فعلیتیافتنِ آن موجود، ناقص است. موفق باشید