بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5776
متن پرسش
سلام استاد، تا کنون این چنین رابطه ی عمل و اندیشه را احساس نکرده بودم که مدتی است با از دست دادن مراقبه ی دائمی و همت گماشتن به اعمالی که برایم شبهه ناکند و پیش از این در نظرم حرام می نمودند ، شبهات بسیاری در مقام اندیشه بر من نازل شده است که پیش از این خود پاسخگوی این سؤالات در نزد دیگران بودم و تعجب می کردم که چرا فهم نکردندی. استاد ، تأثیر اندیشه در عمل بس واضح است و مبرهن . اما اثر متقابل عمل بر اندیشه تا امروز بر من پوشیده بود که با تئوریزه کردن خطاهای خود ، راجع به همه ی امور سؤالات اساسی دارم که با یافتن جوابشان خاضع شده و اهتمام به ترک عمل اشتباه خود می نمایم. خواستم نظر حضرتعالی را بدانم. و در ادامه اینکه مدتی است حالتی بر من مستولی شده است که اولا خود را در " مقام تفکر" میابم به گونه ای که همه ی هستی از جایگاه پدیده ها در آن تا چرایی احکام فقهی برایم سؤال است و هر جمله ای در باب دین پاسخ بسیاری از سؤالات من است و ثانیا برخی مسلمات دینی برایم زیر سؤال رفته و نیاز به تبیین و تصدیق و یا استدلال دارند . که اولی را ناشی از تعالی روحی و دومی را ناشی از سرکشی نفس خود و جمع این دو را غیر ممکن می دانم. استاد چرا این طور شده ام ؟ اندیشه و اعتقادی که با چهارتا عمل این قدر دستخوش تغییر و شک و یا یقین می شود ، من را چه سود و چه اعتمادی کنم به این که با عمل صالح ، اندیشه ام را اصلاح نمایم که می دانم این تفکر ناشی از عملی است که انجام داده ام و عالَمی که در آن واقع شده ام و مگر این دیگر نامش "اندیشه" و " اعتقاد " است ؟ استاد چرا من این طور شده ام که گاهی از ترس این که مبادا جزء انسان هایی باشم که ابتدا سبیل هدایت پیمودند و سپس راه به بیراهه بردند ، کمرم می لرزد ؟ استاد تا دیروز روح من در برابر سخن بزرگان خاضع بود اما امروز، نفس سرکشم برای همه چیز دلیل می خواهد مثلا این که آیا شما دلیلی دارید که به آن بنده خدا در مثالی فرمودید باید پنجره را بست تا گناه نکرد ؟ یا وقتی اثر اعمال در عروج انسان را می شنوم ابتدا سر ذوق آمده ولی بعد در نظرم آراسته می شود که از کجا معلوم چنین باشد ؟ استاد ، خود را بیرون از تاریخ خود می بینم چرا که متوجه اثر اعمال خود بر خود و متوجه آزمون های لحظه به لحظه ی نفسم نیستم و نمی دانم راه رهایی از شیطان و غلبه بر "شک" به همراه "یأس " چیست. البته نه این که شخصیتا مأیوس باشم اما حالاتی در خود می بینم که ریشه ی آن ها را در یأس یافته ام. عذرخواهم که وقت شریفتان را می گیرم اما در ادامه بگویم که تلاش من برای نماز دائمی اول وقت ، حقیر را سودی نمی رساند و درحالی که تصمیم به نماز شب دارم ، در ماه دو سه بار نمازم قضا می شود و نیاز به درمان و دارویی اساسی دارم که همچون بیماری سرماخوردگی ، بیماری ای سخت و طولانی ، من را از پای درآورده و اگر همت واراده ای در جهت اصلاح باشد بی پاسخ می ماند. معارف صرف ، مشکل بنده را حل نمی نماید که با آن ها با همین بیماری شک و یأس خود مواجه می شوم و چراها سر بر می آورد و طبیب خود را به زیر تیغ نقد می کشانم. چه دارویی این نفس نشسته را اندکی از شک و یأس رها می کند و نفسی تازه در من می دمد تا بتوانم باری دیگر حیات را تجربه کنم ؟ نظر به علم علامه حسن زاده و آیة الله جوادی به من می گوید که سبیل مداومت بر همین دینداری موجود ، سؤالی را بی پاسخ نمی گذارد ولی همین جمله ی پیشین هم برایم جای سؤال است که چرا باور کنم سؤالات من برای آن بزرگان هم مطرح بوده درحالیکه جوابشان معلوم نیستند و چرا باور کنم برایشان مطرح نبوده درحالی که آن بزرگان به سرچشمه های علم نائل شده اند؟ و سؤالات من مانع از رفتن بر این سبیل است و گاهی می اندیشم که شاید سؤالات من ناشی از یأس از رسیدن به حقیقت است . استاد ، همان طور که اگر چندین بار پوست بدن انسان مجروح شود ، نفس به ترمیم آن اهتمام دارد اما از یک جایی به بعد نفس از ترمیم جراحت انسان منصرف می شود ، نفس من نیز درحالتی است که احساس می کنم از اصلاح منصرف گشته و نمی تواند برخیزد و یک دعا و یک گریه و اندکی معرفت و یک انابه و یک تصمیم و یک توسل و درخواست از نبی و معصومی که به آن ایمان حقیقی نیاورده است... ، او را حرکت نمی دهد و از موضع تردید و ترس و یأس و دیگر عوارض بیماری برکنار نمی دارد، دارویی لازم دارم که اندکی من را راه بنماید تا شور دیدار حق، شکیات و جمودی حقیر را بخشکاند و در سایه ی آرامش حاصل از یقین ، بنگرد که کدام سؤال بی جاست و کدام حقیقت دارد و با یقین مراحل لازم را برای اجتهاد جهت یافتن پاسخ سؤالاتی که هنوز تاریخ بشریت به آن پاسخ نداده اند طی کند و سؤالات مانع از طی طریق نشود. با تشکر از استاد عزیز.
متن پاسخ
- باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به اندازه‌ی یک تاریخ - تا آن‌جایی که به گوش ما رسیده- محمّد و محمّدیین«صلوات‌اللّه‌علیهم» فریاد می‌زدند ما چیز دیگری می‌گوییم و شما چیز دیگری می‌شنوید. آن‌ها می‌گویند بیایید در عوالم ملکوت حاضر شوید و ما حرف آن‌ها را تئوریزه می‌کنیم و به درس و معلومات تبدیل می‌نماییم، و قرآن را که کتاب ذکر است به کتاب علم تبدیل کردیم و آن هم علمی که اشاره‌ای به عوالم نوری نمی‌کند تا لااقل متوجه حجابی شویم که بین ما و عوالم نور هست. خدا را شکر متوجه شده‌اید که عقیده آن بصیرتی است که با عمل حاصل شود و عمل یک نحوه حضور در عوالم متعالی است. تعجب می‌کنم چرا تعجب کرده‌اید اندیشه‌هایتان با اعمالتان تغییر می‌کند. چرا نکند؟ اگر اندیشه‌ی حقیقی تجلیات نوری است که نفس ناطقه با حضور در عالَمی که قرار دارد ظهور می‌کند و از علم به عین در می‌آید، پس معلوم است که اگر از آن حضور نازل شوید به همان اندازه تجلیات نوری ضعیف می‌شود و اندیشه‌ی حاصل از آن حضور نازل ضعیف و کم‌حرارت می‌گردد. موضوع توهم را که کنار بگذاریم چون توهم اندیشه‌ای است که حقیقتا اندیشه نیست و به حقیقت رجوع ندارد ودر آن حالت نفس ناطقه در معرض حقیقتی نیست که جان انسان را تحت انوار خود قرار دهد و عملاً یک نوع سوبژکتیویته است. آری توهم را که کنار بگذاریم ما می‌مانیم و آن حضوری که باید در عوالم نوری داشته باشیم و هرچه با عمل خود بیشتر در رفع حجاب خود نسبت به آن عوالم و آن حقایق بکوشیم و هرچه رویکرد ما در عبادات جهت رفع حجاب‌های این‌چنینی باشد، بیشتر در حضور قرار می‌گیریم و با اندیشه‌ای گرم‌تر روبه‌رو می‌شویم، اندیشه‌ای که پای او بسته به عبادات ما است .در آن صورت معنای کریمه‌ای که می‌فرماید: «وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ» را نیز احساس می‌کنید که عجب! با یک نگاه بی‌جا آن نور و آن اندیشه و آن حضور رفت؟ مگر نفرمود: «العلم نور یقذفه اللَّه فی قلب من یشاء» علم نوری است که خداوند در قلب آن‌کس که خدا خواست می‌اندازد؟ باید شایستگی‌های خود را به عنوان بنده‌ای مطیع در محضر حق نمایان کرد تا او آن علم را که نور است و نه محفوظات، لطف کند در چنین فضایی و با زندگی با چنین علمی است که انسان می‌تواند به تجربه‌های ارزش‌مند برسد که چگونه آن نور علمی می‌آید و در چه شرایطی می‌رود. مولوی در تجربه‌ی خود می‌یابد که چگونه با خوردن یک لقمه اضافی حرکت روحش به سوی عالم قدس متوقف شده و پای رفتن را از دست داده و لذا ناله می‌کند: «از برای لقمه‌ای این خارخار..... از کف لقمان برون آرید خار». مگر عرفای بزرگ یک عمر فریاد نزدند تا شهود در میان نباشد هنوز راه را نیافته‌اید؟ و مگر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در آثار بزرگ عرفانی‌اش این راه را به سوی ما نگشود تا در میانه‌ی راه سرگردان نمانیم؟ بنده معتقدم خداوند پاداش مؤمنین انقلابی را پس از آن‌که صبر و مقاومتشان را در پایداری بر ارزش‌ها دید، روحیه‌ای عرفانی می‌دهد تا آن‌ها را به جامعیت لازم رسانده باشد. این موضوع را در صدر اسلام در صحابه‌‌ی صادق رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌یابید و امثال سلمان و ابوذر و مقداد با برخورد صحیح با آن هدیه‌ی الهی به آن مقامات روحانی و عرفانی رسیدند هرچند عده‌ای از صحابه بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نیز گرفتار سیاسی‌کاری شدند و از آن راه باز ماندند. عیناً بعد از دفاع مقدس هشت‌ساله بنده این روحیه را در بسیاری از رزمندگان احساس کردم ولی متأسفانه عده‌ی کمی در راهِ گشده‌شده قدم گذاشتند و ادامه‌ی کار را با اُنسی بیشتر با آثار عرفانی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به کمال رساندند. همین حالت را بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد به جهت وفاداری که نیروهای انقلابی با برخورد صادقانه‌ای که با رهنمودهای رهبری عزیز در دفاع از دولت آقای احمدی‌نژاد داشتند ،احساس می‌کنم و آنچه از سخنان شما فهمیدم انعکاس تقدیری است که حضرت حق برای ما رقم‌ زده، این یأسی که می‌گویید، یأسی است که روح شما در شما ایجاد کرده تا در پله‌ای دیگری قدم بگذارید و این همان بازخوانی مبارکی است که در نیروهای متعهد به انقلاب و امام و رهبری و شهداء ظهور کرده و عرض کردم فرصت و شرایطیتش آمده تا چشم‌هایمان را دوباره بمالیم. هرچند باز نگرانم عده‌ای از همان پله‌ی قبلی تکان نخورند و همچنان با احساساتی سرگردان دست‌ها را گره کنند و به این و آن بپرند. می‌گویی: «دارویی لازم داری که اندکی راه بنمایاند تا شور دیدار حق، شکیات و جمودت را بخشکاند»، مگر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از همان ابتدایی که این انقلاب را شروع کرد همه‌ی این نیازها را پیش‌بینی نکرد؟ چرا نمی‌خواهید به علم و معرفتی وارد شوید که با حضور در ساحات نوری ظهور می‌کند و می‌توان با آن علم و معرفت زندگی کرد. علمی که ما را حمل می‌کند به جای آن‌که ما آن را حمل کنیم. شاید کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» مبنای تئوریک عرایضم باشد به شرطی که بنا داشته باشید در ساحتی دیگر که مکمل ساحات قبلی است حاضر شوید، ساحتی که دیگر در آن ساحت این دغدغه را ندارید که کدام سؤال تان بی‌جا است و کدام حقیقت دارد. چون وقتی صبح طلوع کند به‌کلّی چراغ سؤال خاموش می‌گردد. البته این احتمال برای بنده هست که در فضای سخن شما قرار نگرفته باشم در آن صورت باید با دقت با عرایضی که داشتم بر نکات اصلی خود بیشتر تأکید کنید. موفق باشید‌
11364
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: مدتی است در محفل خانوادگی کتاب رزق را مبنای بحث قرار داده ایم که در این راستا سوالاتی ایجاد شده است: سوال اول: اگر ما هر ماه هزینه های لازم برای امرار معاش خانواده خود را بدانیم ولی درآمد ما بیش از هزینه امرار معاشمان باشد با توجه به آیات 18 - 15 سوره فجر، آیا موظفیم این پول اضافه را تمام و کمال در اختیار نیازمندان قرار دهیم یا اجازه پس انداز برای نیازهای آتی از جمله نیاز فزرندان به مسکن یا بهبود شرایط مسکن خود خود را داریم؟ سوال اصلی اینجاست که «پس انداز» در زندگی توحیدی چه جایگاهی دارد؟ 2- جایگاه بیمه هایی نظیر بیمه عمر و مثلا شخص ثالث چه جایگاهی در زندگی توحیدی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. پس‌انداز به معنای جواب‌گویی به نیازهایی است که به طور طبیعی در آینده برای انسان پیش می‌آید ولی پس‌انداز برای رفع نیازهای توهمی و تجملی، انسان را از توفیق کمک‌کردن به نیازمندان واقعی محروم می‌کند 2- بنده اگر از نظر قانونی مجبور نباشم زیر بار بیمه‌ی شخص ثالث هم نمی‌روم زیرا این بساط غیر از آن مجموعه‌ای است که اهل خیر اعانه‌های مردم را می‌گیرند تا در خدمت مردم باشند. موفق باشید

5661
متن پرسش
سلام علیکم با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده .چند سوالی از حضورتان داشتم.نظرتان درباره ی متون و عبارات و سوالات زیر چیست ؟ 1-متن زیر را من بطور خلاصه از اینترنت پیدا کردم و خودم مستقیما از روی اسفار ننوشته ام قال الشیخ فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر وشده الغم فی السوداوی اما الأول فلان الخمر إذا شربت باعتدال ولدت روحا کثیرة معتدلة فی الرقة والغلظ شدیده النورانیة وذلک هو السبب الأول وسببیته للفرح ان الروح إذاکانت کثیرة معتدلة ساطعة یستعد للانفعال من أدنى سبب من المفرحات فان المستعد للشئ یکفیه أضعف أسبابه مثل الکبریت فی الاشتعال فإنه یشتعل بأدنى نار لا یشتعل الحطب بأضعافها ولهذا یکثر فرح شارب الخمر حتى یظن به انه یفرح لذاته ولیس کذلک لان حدوث اثر لا عن مؤثر محال . الأسفار, الملا صدرا , ج۱ ص۱۶۰. شیخ درباره شدت فرح درشارب خمرگفت:…همانا اگرشراب متعادل نوشیده شود وزیاده روی نشود باعث تولدروحی که دررقت معتدل میشود وایجاد نورانیت می شود باز هم ذکر میکنم این قسمت که گزیده ای کوتاه از اسفار است را از روی یکی از سایت ها برداشتم . اگر چنین چیزی در اسفار نیست لطفا اطلاع دهید 2- در عرفان نفی شریعت شده و جناب مولوی گفته : *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* ! 3-وقتی واجب الوجو کل الاشیاء باشد وعالم مساوی با خداوند وخالق ومخلوق یکی باشد یعنی خالق کل است ومخلوقات اجزاء چیزی که تصریح در کتب فلاسفه وعرفا شده است این عقیده باعث می شود که کل به اجزاء نیازمند ومحتاج باشد در حالی که به نظر آنها کل است وکامل است ولی محتاج به اجزاء خود می باشد در حالی که بیان می کنند هیچ نقصی ندارد غافل از اینکه خود همین احتیاج به چیزی، نقص بزرگی محسوب می شود . حیدرآملی میگوید: حیدر الآملی : فکذلک الحقّ تعالى یکون محتاجاً الى الموجودات ومظاهرها الغیر المتناهیة، لیظهر بها کمالاته الغیر المتناهیة!! برگرفته از کتای جامع الاسرار و منبع الانوار صفحه 241 از سید حیدر آملی 4-شیخ رجبعلی خیاط در مورد مولوی میگوید او در برزخ گرفتار است و یکی از شاگردان شیخ نقل میکند که ایشان فرمودند : خواستم کتاب مثنوی را بخوانم , در عالم معنا شخصی را در جلو و دیگری را در پشت سر خود دیدم که یکی به دیگری میگفت : نگذارید بخوابد . با شنیدن این سخن پیش خود فکر کردم که چرا هنگام قرائت قرآن نمی گویند نگذارید بخوابد ؟از این رو کتاب را کنار گذاشتم . شبیه به این مکاشفه برای فقیه عالیقدر شیعه حضرت آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه اتفاق افتاده است .حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در دیداری که در بهمن ماه سال 1377 از مرکز تحقیقات موسسه فرهنگی دارالحدیث در قم داشتند در پاسخ به سوال نگارنده ی این سطور در این باره فرمود : از آیت الله بروجردی شنیدم که فرمودند: در ایامی که در بروجرد بودم گاه الهاماتی از غیب داشتم , یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی مولوی بودم که ناگاه صدایی شنیدم که : این شخص راه را گم کرده است به محض شنیدن این سخن کتاب را بستم و کنار گذاشتم و پس از آن دیگر مطالعه نکردم , همان وقت کتاب عدت الداهی کنارم بود مشغول مطالعه آن شدم . نگارنده از آیت الله صافی پرسید : بعضی از ایشان نقل کرده اند که فرموده : پس از شنیدن آن صدا , برای اطمینان خاطر از اینکه الهام غیبی باشد از خانه بیرون آمدم و به کوچه نگاه کردم هیچ کس درکوچه نبود کتاب کیمیای محبت ( شرح حال شیخ رجبعلی خیاط صفحه 63 و64). نوشته ری شهری 5-آیت الله سید علی آقا قاضی رضوان الله علیه در عالم مکاشفه متوجه میشوند که به ایشان میگویند در اتاقی که کتاب فصوص الحکم هست نماز نخوانید . ( حال شک دارم که در حالت مکاشفه اسم کتاب فصوص را شنیدند یا فتوحات مکیه .ولی بیشتر فکر کنم فصوص الحکم بوده است ) این را من در کتاب عطش که یکی از کتاب های جامع و کلی در زمینه شیوه و سیره ی سلوکی آیت الحق و العرفان سیدعلی آقا قاضی است خواندم 6-مولانا جعقر بن محمد علیه آلاف تحیت و الثنا کرسی درس 4000 نفری داشت .و این حرکت امام صادق بر هیچ کس پوشیده نیست .آیا امام صادق نمیتوانست فلسفه و منطق یونانی را بگیرد و آن را اسلامیزه کند و به جامعه اسلامی تحویل دهد ؟ و یا متون یونانی و ارسوطیی که در زمان حضرت علی بن موسی الرضا توسط مامون ملعون وارد جهان اسلام شد و امام به شدت در مقابل بدعت های فکر ی و نحله های فلسفی وارد شده به جهان اسلام ایستاد که به عالم آل محمد مشهورشد , آیا حضرت علی بن موسی الرضا نمیتوانست با متون یونانی که وارد جهان اسلام شده بود خود یک اسفار اربعه بدهد ؟من قصد جسارت به مرحوم صدرالمتالهین را ندارم و به تمام عرفا و فلاسفه احترام میگذارم . ولی اگر بخواهیم بگوییم بحث کشف و شهود کنیم , امام معصوم در این زمینه سرآمد است , اگر بخواهیم بحث عرفان و برهان کنیم که باز هم امام معصوم سرآمد است , اگر بخواهیم از تسلط برقرآن بگوییم که چه کسی از امام معصوم بالاتر.حال امامی که هم مقام کشف و شهود دارد . هم توحید امام معصوم از همه بالاترست .هم میتواند مسائل عقلی را به بهترین شیوه مطرح کند ( انتهای کتاب توحید صدوق مناظرات علی بن موسی علیه السلام با سران مذاهب و یا کتاب احتجاج طبرسی که مناظرات اهل بیت با دهریین و ... می باشد که با عقلانیت کامل و بدون توسل به منطق ارسطویی سران مذاهب را متوجه اشکال و اشتباه در عقاید خود می گردانند) حال چطور امام رضا و امام صادق خودشان نحله ی فلسفی در درس ها و بحث هایشان نبود و هیچ وقت آنها را مطرح نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در مورد جمله‌ی «فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر.....» این جمله در فصل (15) جلد 4 اسفار تحت عنوان «فی مناسبة ما بین شی‏ء من تلک الکیفیات النفسانیة و بین الدم الذی هو حامل الروح الحامل لآثار تلک الکیفیا» هست که ملاصدرا رابطه‌ی بین نفس و کیفیاتی که برای نفس حاصل می‌شود را مطرح می‌کند و از قول شیخ‌الرئیس علت‌های مختلف تحت تأثیرقرارگرفتن نفس به وسیله‌ی شراب را بیان می‌نماید که در آن‌جا شیخ‌الرئیس می‌فرماید: چرا اگر انسان‌ها در خوردن شراب زیاده‌نوشی نکنند یک حالت نشاط و نورانی‌شدن از نظر خودشان در خود احساس می‌کنند. که این یک بحث مربوط به معرفت نفس است و از جمله‌ی شیخ‌الرئیس بر نمی‌آید که خواسته است شراب‌نوشیدن را تأیید کند ظاهراً طرفی که خواسته اشکال بگیرد علم کافی برای فهم سخنان ظریف این اندیشمندان بزرگ را نداشته 2- در مورد جمله‌ی*اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* باید عنایت داشته باشید که این یکی از اصطلاحات عرفا است در تبیین مقام خاص که مقام «محو قبل از صحو» است که می‌گویند سالک در سیر خود به جایی می‌رسد که به‌کلی کثرات از منظر او محو می‌گردد و نور حق به وحدت حقه‌اش بر قلب سالک تجلی می‌کند و بعد از این مرحله مرحله‌ی بالاتری را می‌یابد که «صحو بعد از محو» است . در مرحله‌ی «صحو» با نور وحدانی که از مقام «محو» به‌دست آورده است حالْ کثرات را در جنبه‌ی وحدانی و حقّانی خود می‌یابد که به اصطلاح می‌گویند سالک در این مرحله در مقام «جمع» و یا «سیر به خلق در عین نظر به حق» پیدا کرده است. با توجه به این موضوعات است که مولوی می‌گوید: در مقام محو برای سالک چیزی نمانده است که بخواهد به حکم شریعت عمل کند نه این‌که اگر کسی در شرایط عادی باشد حق دارد از احکام شریعت فاصله بگیرد و ما مگر یک روز دیده‌ایم این افراد که چنین حرف‌هایی می‌زنند خودشان به بهانه‌ی *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* از عبادات سر باز زده باشند و یا این‌که حتی برعکسِ افراد معمولی با تقیّد بیشتر به احکام شرعی می‌پردازند. محی‌الدین در فتوحات در رابطه با احوالات خود می‌گوید در یک هفته در حالت «محو» بودم به‌طوری که ابداً نمی‌فهمیدم در اطرافم چه می‌گذرد و بعد می‌گوید از اطرافیان پرسیدم در این مدت آیا نمازهایم را می‌خواندم؟ که به او گفته بودند دقیقاً به موقع‌اش وضو می‌گرفتی و نماز می‌خواندی، ولی خود او می‌گوید هیچ‌چیزی حتی از نمازهایی که در این مدت خواندم به یاد نمی‌آورم، ظاهراً در این مدت ملکات او بوده است که عمل می‌کرده. البته مقام اولیاء معصوم که در ستر و حفاظت حضرت حق‌اند جدا است به این معنا که اگر هم در مقام «محو» قرار می‌گیرند و متوجه نمی‌شوند تیر را از پای مبارکشان در می‌آورند از حضورشان نسبت به حق بهره‌مندند. 3- اگر متوجه حرف عرفا باشیم آن‌ها مثال موج و دریا را میزنند به این معنا که با هر موجی دریا هست و دریا از موج جدا نیست و در این حالت نه از جهت وجودی خداوند نیاز به مخلوقات خود دارد و نه وجود مخلوقات موجب تعدد در ذات خداوند می‌شود تا خداوند نیاز به اجزاء داشته باشد. جمله‌ی سید حیدر عاملی هم مبتنی بر روایت قدسی است که خداوند می‌فرماید: من گنج مخفی بودم خواستم شناخته شوم پس خلق را خلق کردم. از این جهت لازمه‌ی ظهور کمالاتِ خداوند خلقت مخلوقات است که این نیاز، نیاز از جهت نقص نیست بلکه خواست لطف کند به مخلوقات تا شناخته شود و از این جهت لازمه‌ی شناخته‌شدن خدا تجلی و ظهور کمالات اوست 4- ما در رابطه با حق و باطل‌بودن سخن عرفا ملاکمان عقل و شرع است و نمی‌توانیم به این حرف‌هایی که در شماره‌ی 4 از سؤال‌تان فرموده‌اید تکیه کنیم زیرا هزاران مورد خلافش هست به‌خصوص تأکیدهایی که حضرت امام به عنوان کارشناس عرفان و فلسفه که به گورباچوف در رابطه با ملاصدرا و محی‌الدین آن سخنان را نوشتند که حاکی از عظمت آن دو است نزد حضرت امام 5- فراموش نفرمایید که علامه طباطبایی از قول علامه قاضی در رابطه با سخنان محی‌الدین می‌گویند: بعد از معصوم هیچ سخنی بالاتر از سخن محی‌الدین نیست 6- اتفاقاً تمام تلاش آن است که به سخن امامان معصوم نزدیک شویم . شما امتحان کنید آیا با دقت بر سخنان ملاصدرا و محی‌الدین عمیق‌تر سخنان امامان را می‌فهمیم یا با فاصله‌داشتن از آن‌ها؟ مگر امثال ملاصدرا و محی‌الدین جز این بوده که تلاش کرده‌اند با تعمق در قرآن و سخنان رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» متوجه حقایق شوند و حاصل تعمق خود را در اختیار ما گذاردند؟ ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» سخنانی دارند که به‌واقع اگر عرفان و فلسفه‌ی صدرایی را خوب نفهمیم به عمق سخنان ائمه پی نمی‌بریم. نمونه‌ی آن را در کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌توانید تجربه کنید. مگر علماء ما برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوع فقه، اصول فقه را تنظیم نکردند؟ چرا برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوعات عقاید و اخلاق خود را از علم عالمانی که اصول عقاید و اخلاق را تنظیم کرده‌اند بی‌نیاز بدانیم؟ موفق باشید
2256
متن پرسش
سلام علیکم! در بحث ازدواج از دیدگاه اسلامی خوب است که پسر و دختر هر چه زودتر ازدواج بکنند. تا آنجائیکه از حضرت رسول ص حدیث داریم که از سعادت های مرد این است که دحترش در خانه خودش حیض نبیند. خوب با توجه به این منطق یعنی دختر در سنین 10 و 11 و 12 و پسر در سنین 16 و 17 ازدواج بکند. خوب اگر تنها هدف از ازدواج ارضای غریزه جنسی بود ازدواج در این سنین خوب بود. اما ازدواج که فقط این نیست. ازدواج یک نیاز متقابل به جنس مخالف است یک نیاز به محبت است یک نیازی است که خیلی بعید است در یک دختر 10 یا 11 ساله یا در یک پسر 16 یا 17 ساله پیدا شود. پس چرا دستور به زود ازدواج کردن در اسلام شده است!؟ الان خیلی از پسرها به سنین 24 و 25 و بالاتر حتی می رسند اما بجز نیاز جنسی هیچ نیاز دیگری به ازدواج در خود نمی بینند. پس اینجا مشکل از کجاست!؟ آیا دستور اسلام مبنی بر زود ازدواج کردن فقط ناظر به مسائل جنسی بوده یا نه واقعا در آن زمان مثلا یک دختر 10 یا 11 ساله یا یک پسر 16 یا 17 ساله به آن میزان از تکامل و رشد عقلی رسیده بوده که بخواهد ازدواج کند؟! خوب اگر یک بلوغ عقلی و اجتماعی نیز بجز بلوغ جنسی برای ازدواج نیاز است چه کار کنیم که الان هم در یک پسر 16 17 ساله یا در یک دختر 10 11 ساله این بلوغ پیدا شود؟! از طرفی چون الان در پسران 16 17 ساله این بلوغ و رشد عقلی وجود ندارد و شاید این رشد و بلوغ عقلی تا سنین 22 و 23 هم پیدا نشود اما خوب عریزه جنسی که از همان ابتدا وجود دارد. با این مشکل چه کنیم؟! آیا بگوئیم پسر تا سنی که به آن رشد عقلی لازم رسید از لحاظ جنسی خود را نگه دارد و در این فاصله حدود 10 ساله بسوزد و بسازد؟! یا اینکه بگوئیم علیرغم وجود نداشتن آن بلوغ اجتماعی و عقلی لازم مثلا پسر در همان سنین 16 و 17 ازدواج کند؟! یا راه دیگری وجود دارد؟! از طرفی اگر بگوئیم علیرغم وجود نداشتن این بلوغ عقلی و اجتماعی لازم پسر در سنین 16 و 17 ازدواج کند خوب این فقط از لحاظ جنسی خوب است که پسر از افتادن به گناه مصون می ماند. اما خوب قطعا مشکلات بسیاری در زندگی مشترک پیدا می کند به دلیل همین به بلوغ عقلی لازم نرسیدن. از طرفی ممکن است چند سال بعد که مقداری رشد و تکامل عقلی اش بیشتر شد بگوید من این زن را نمی خواهم و این زن، زن مطلوب من نیست و کارشان به طلاق برسد.چون که برای یک پسر در سنین 16 و 17 تنها ملاک ملاک زیبائی دختر باشد چون در این سن تنها هدف ازدواج مسأله جنسی است. پس احتمالش خیلی زیاد است که چند سالی که گذشت و ملاکهای پسر تغییر کرد بگوید این زن را نمی خواهم. از طرفی ما اینجا با یک زن شاید حداکثر 20 و 21 ساله طرف باشیم که مطلقه شده است و احتمال ازدواج مجددش پائین می آید. با این مشکل چه گنیم؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دستورات اسلام به عنوان دستورات خالق بشر، مبتنی بر مبانی خلقت انسان‌هاست و خداوند به صورت تکوینی در بین زن و مرد یک نوع «مودت و رحمت» قرار می‌دهد که زندگی را با هدایت الهی ـ‌که به صورت هدایت غریزی و تکوینی به آن‌ها الهام می‌کندـ ادامه می‌دهند و آن رشد عقلی که مدّ نظر جنابعالی است در کنار غریزه‌ی جنسی در میان است و تجربه نیز نشان داده‌است این نوع ازدواج‌ها کمتر به طلاق منجر شده زیرا خاطرات روحی و روحانی ابتدایی همواره آن‌دو را نسبت به همدیگر وفادارد و علاقه‌مند نگه داشته‌است. موفق
205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز ما ، آقای طاهرزاده بنده مدتهاست که در فراق و دوری خدای بیهمتا متحمل رنج ها و دردهای فراوانی شده ام و گاهی اوقات بسیار بسیار تحمل این دوری و جدایی برایم مشکل می شود ، ناخالصی و ذلت درد بسیار بزرگی است . سخنان شما بر روی من خیلی تاثیر گذاشته ، و خداوند دائما و عده های لطف و احسان و کرم خود را جاری می کند ، فقط تا به حال آنچه که من آموخته ام این است که برای اینکه به حاجات بلند خودم برسم باید از غیر خدا و خودم بطور مطلق ناامید شوم ، آقای طاهرزاده بخدا قسم دیگه تحمل این درد و ذلت و ناخالصی در درگاه خدای بیهمتا را ندارم ، از شما در خواست می کند با توفیقی که خدا به شما داده است مرا راهنمایی کنید و بفرمایید که چگونه من می توانم به طور مطلق از غیر خدا و مخصوصا از خودم نا امید شوم تا آنگاه خالصانه خدا را بخوانم که تنها در آن صورت است که به حاجت های بسار بسیار بزرگ خود یعنی خداوند تبارک و تعالی نایل آیم . از خداوند بیهمتا توفیق بالاترین درجات خدمت رسانی خالصانه و عشق الهی به بالاترین درجات را برای شما خواهان و خواستارم .
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: برادر عزیز! بنده از جنابعالی سرگردان‌ترم، ولی امیدوار. به او می‌گوییم: ای خدای پاک و بی‌‌انباز و یار دستگیر و جرم ما را در گذار یاد ده ما را سخن‌های رقیق که تو را رحم آورد آن ای رفیق هم دعا از تو اجابت هم ز تو ایمنی از تو مهابت هم ز تو گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن مصلحی تو ای تو سلطان سخن کیمیا داری که تبدیلش کنی گرچه جوی خون بود نیلش کنی این‌چنین میناگری‌ها کار توست این‌چنین اکسیرها از اسرار تست برادر! باید از او بخواهیم تا «روی بنماید و وجود خودمان را از یاد ببرد» و امیدوارانه از این درخواست دست نمی‌کشیم. موفق باشید
7700
متن پرسش
باسلام منظور از این بیت چیست ؟ ماننده ی ستوران در وقت آب خوردن /
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: یعنی ما عموماً با ذهنیات خودمان زندگی می‌کنیم و از خودمان می‌ترسیم و رم می‌کنیم، مگر آن‌که عقل خود را به نور عقل قدسی محمدی«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» منوّر نمائیم. موفق باشید
11686
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم استاد ارجمند: آیا این مطلب صحیح است که ابتدا انسان بهتر است زیارت امام حسین (علیه السلام) برود تا فضایل انسانی در او ظهور کند و سپس به عمره یا حج برود چون در حج یا عمره صفات انسان هر چه باشد (فضایل یا رذایل) بروز می کند؟ اگر ممکن هست مطلب را واضح بفرمایید. تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها نیست. درویش هرکجا که شب آید سرای اوست. هرکدام که برایت پیش آمد، همه‌ی آن‌چه می‌خواهی برایت ظهور می‌کند و با ظهور نور پروردگار رذایل انسان به عقب رانده می‌شود. موفق باشید

5279
متن پرسش
سلام.جناب استاد محی الدین ابن عربی در رابطه با آیاتی که خلود وجاودانگی درآتش رابرای کفار بیان کرده نظری دارند مختصرا بدین معنا که هیچ آیه ای پیدا نمی شود که بحث خلود را مطرح کرده باشد وقابل تاویل نباشد وکلا در این رابطه نظری به خصوص دارند لطفا کمی توضیح می دهید ؟واینکه آیا نظر تمامی عرفا این می باشدیا اختلاف وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: محی‌الدین منکر خلود نیست، معتقد است پس از مدتی عذاب تبدیل به عَذْبْ می‌شود و دیگر اصحاب نار عذاب ندارند که اکثر عرفا آن را قبول ندارند. زیرا به گفته آیت الهق جوادی ،جهنم جایگاهی است مقابل تمایل فطرت و چون انسان در هرحال از فطرتش جدا نیست اگر در جایگاهی باشد که مقابل فطرت باشد ، جایگاه دوری از رحمت خدا است و همواره در عذاب است. مفصل آن را باید در جای دیگری دنبال کنید. موفق باشید.
4801
متن پرسش
با سلام مدت زمان بسیار است که رییس جمهور با نام زاویه گرفتن از رهبری و حتی ضد ولایت فقیه معرفی میگردد. اخیرا دکتر جلیلی نیز اشاره کردند که اقای احمدی نژاد در چهار سال دوم دچار حب قدرت شده و در نتیجه منحرف گشتند. به تازگی برخی یادشان امده که اقای احمدی نژاد در سال 86 با شبکه های جاسوسی ارتباط داشته اند. من اگر هر حرفی بزنند را یا می پذیرم یا نقد می کنم و یا هردو و الان در مورد این حرفهایی که نام بردم نمی دانم درست است یا خیر؟و اگر درست است چرا در سخنان رهبری چیزی که اشاره ای در این مورد داشته باشند را متوجه نشدم ؟خسته نباشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید زیر سایه‌ی رهنمودهای رهبری به‌سر ببریم و رهبر عزیز«حفظه‌الله» برای آقای احمدی‌نژاد برجستگی‌ها و ضعف‌هایی برشمردند،. شاید شیفتگی غیر معمول آقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای مشائی منجر به تصمیماتی شدکه آن تصمیمات موجب گله‌مند شدن گردید. موفق باشید
22540
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید میگم اگه ما طبق ادبیات دینیمون از نسل حضرت آدم (ع) هستیم و ایشون هم پیغمبر بوده پس چرا در ادبیات علمی و امروزی از لفظ انسان نخستین و انسان نئاندرتال و هومونالیدی و ...استفاده می کنند. این الفاظ حتی تو کتابهای درسی هم به عنوان یک واقعیت وجود دارد. خواستم بدونم آیا انسان های نخستین همان انسان های دوران حضرت آدم (ع ) هستن یا خیر؟ یا اینکه اینها قبل از حضرت آدم (ع) بودند؟ یا اصلا آیا پشت اینها یک اغراضی وجود دارد و واقعیت ندارند؟ ولی استاد اگر اغراضی وجود داشته، چطور باستان شناسان با دلیل و مدرک و جمجمه های انسان های چند میلیون سال پیش حرف خودشان را اثبات می کنند.؟ این شبهه ای است که تو ذهنم به وجود اومده. این سوال رو با توجه به اینکه در رشته زیست شناسی و زمین شناسی تخصص دارید می پرسم. ببخشید وقتتون رو می گیرم. خیلی دوستون دارم. براتون دعا می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام شواهد حکایت از آن دارد که اولین انسان، اولین پیامبر یعنی حضرت آدم بوده است که فرزندان او به اقصی نقاط زمین منتشر شده‌اند و شواهد زیادی ارتباط این نسل‌ها را با همدیگر از نظر علمی تأیید می‌کند و بنده در جلسه‌ی اول شرح سوره‌ی «سجده» نقطه‌ضعف‌های نظریه‌ی تکامل را در رابطه با انسان از نظر علم تکامل انواع مطرح نمودم. متأسفانه عده‌ای به جهت عدم آشنایی نسبت به تفاوت بین وجود انسان با تکامل سایر انواع، موضوعِ انسان‌های اولیه را به عنوان حاصل تکامل انواع پیش کشیده‌اند. موفق باشید

9015
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: 1- در مورد سوال هایی که از شما درباره ی جلسات شما میکنند و یا از شما خواستار مشاوره هستند پیشنهادی دارم و آن اینکه در کنار صفحه ی سوالات شماره تلفن یا آدرس افراد مرتبط با جلسات و مراکز مشاوره ای مانند موسسه انشاء که مورد قبول جنابعالی است و همچنین افراد دیگری که لازم می دانید را بیاورید تا وقت گرامی تان صرف سوالات معرفتی شود. 2- در مورد آیه ی «فتجلی ربه للجبل جعله دکا» از ظاهر آیه به نظر می رسد که آن کوه طور نبوده و کوه دیگری بوده است خواستم نظر شما را بدانم برای کاری تحقیقی نیاز دارم. 3- بنده نظرم این است که قلب جایگاه حقیقت است در این صورت کسانی که بودن خدا و یا جانشین بودن حضرت علی (ع) را نفی می کنند این عقیده را با قلب خود نپذیرفته اند و فقط در خیال آنها جریان دارد؛ ولی دوستی دیگر میگوید: جهنم هم از قلب بیرون می آید پس غیر حقیقت هم به قلب می رسد. نظر گرامی شما چیست؟ با تشکر از همه ی دلسوزی هایتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سعی خود بنده نیز آن است که کاربران عزیز متوجه شوند بنده در امر مشاوره تخصصی ندارم بهتر است مباحث معرفتی را با بنده در میان بگذارند 2- حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تفسیر حمدشان، جَبَل را کوه انانیت می‌گیرند. خوب است به آن تفسیر مراجعه فرمایید یا به بحث بنده در سوره‌ی اعراف در رابطه با این آیه رجوع فرمایید. 3- قلب به عنوان مقامی که بالاتر از نفس است و محل تجلیات الهی است غیر از افئده‌ای است که می‌فرماید جهنم از آن ظهور و طلوع می‌کند. افئده در آیه یعنی همان نفس ناطقه‌ی هرکس که می‌تواند متعالی باشد و می‌تواند پست باشد. موفق باشید
10790
متن پرسش
استاد لطفا نظرتون رو راجع به حرف اخیر جناب مصباح بفرمایینhttp://www.asriran.com/fa/news/369241/قدر-مردم-و-رهبری-را-بدانید-آقای-مصباح
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت‌اللّه مصباح نشان داده‌اند که به خوبی فتنه‌ها و انحرافات را می‌شناسند همچنان‌که بحمداللّه، حق را می‌شناسند. باید با دقت به نحوه‌های دفاعی که ایشان از رهبری دارند، توجه داشت. بنده به هیچ‌وجه معتقد نیستم که روش ایشان در دفاع از مقام معظم رهبری، بد دفاع‌کردن است هرچند که عقل روشنفکری آن دفاع را بر نتابد. موفق باشید
5003
متن پرسش
با عرض سلام دعایی در شب نیمه شعبان وجود دارد اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ الدُّنْیَا اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ استاد عزیز میشود این قسمت دعا را من نمیفهمم اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَامنظور این چیست شهادت ؟ ممنون میشم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دعا، دعای بسیار ارزشمندی است که اساتید بزرگ می‌فرمایند آن را در همه‌ی طول سال بخوانید. در این قسمت که سؤال فرموده‌اید از خدا تقاضا می‌کنید بتوانیم تا آخر عمراز چشم و گوش و نیرویمان استفاده کنیم و نیرویمان برای ما بماند تا زمین‌گیر نشویم و عرضه می دارید خودت انتقام ما را از کسی که به ما ظلم کرده بگیر و در مقابل کسی که به ما دشمنی می‌کند یاریمان کن. موفق باشید
539

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حاج آقای طاهر زاده و با عرض خدا قوت. تعدادی از دانشجویان می خواهند ان شاالله مهر ماه همین امسال به حوزه بروند.اما تا زمانی که حوزه قطعی شود و انصراف تحصیلی بدهند در دانشگاه می مانند و از طرفی چون که قصد ادامه ی تحصیل در دانشگاه را ندارند درس نمی خوانند و کلاس نمی روند.می خواستیم نظر جنابعالی را پیرامون شرعی بودن یا نبودن ماندن در دانشگاه تا آن زمان بدانیم .با توجه به اینکه طبیعتا از امکاناتی مانند سلف دانشگاه و سایت و خوابگاه و غیره استفاده می کنیم. با تشکر. من الله توفیق.
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام حد اقل باید یک وجاهت شرعی برای عمل خود داشته باشید ، مثل حضور در تشکل اسلامی دانشگاه جهت ایجاد هر چه بیشتر شکل دادن به جهت اسلامی دانشگاه موفق باشید.
11931
متن پرسش
سلام علیکم: آیا دستور العمل خاصی برای از بین بردن ترس وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان متوجه سنت‌های الهی در عالم شود از وَهم که عامل ترس است نجات می‌یابد و تدبّر در قرآن یکی از بهترین راه‌کارهای نظر به حضور سنت‌های الهی در عالم است. موفق باشید

9927
متن پرسش
با سلام: از سخنان زیر استفاده می شود که عصر جدیدی آغاز شده، برای مثال حضرت آقا می فرمودند اینکه امام توصیه به خواندن وصیت نامه شهدا می کردند بخاطر این بود که این جوان راه چندین ساله عرفا را در 15 روز گذراند، فقط سوالی که باقی است این است که اگر اینگونه است که شهدا راه عرفا را یک شبه رفتند و این هم بخاطر تحول جدیدی است که آغاز شده این روایت مداد العلما افضل من دما الشهدا را چگونه تفسیر کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به عنوان عالمی بزرگ بستری را فراهم کرد تا فرهنگ شهادت به آن صورت به صحنه آمد، نقش علماء در ایجاد فرهنگ شهادت بسیار مهم است. موفق باشید
3015

حرمت مساجدبازدید:

متن پرسش
با سلام. استاد گرامی، با توجه به روایاتی که هست دردیوانه و بچه به مسجد ورود دارد به نظر می رسد مسجدحرمت بسیار زیادی دارد از یک سو امروزه می بینیم مردم ما معمولا در مسجد حرف می زننندخوراکی میخورند و ... در حای که در کلیسا و سایر عبادتگاهها معمولا عبادت می کنند آیا این فرهنگ ماست که نقص دارد؟ سوال دوم اینکه امروزه مشاهده کمی شود خانمها با انواع و اقسام آرایشها و مدل موها وارد مسجد می شوند به هرحال در واتیکان هم به زنان گفته می شود شانیت مکان را حفظ کنند آیا نبایستی در این خصوص کاری انجام شود؟منظور من برخورد بد نیست. حداقل از پشت بلندگو اعلام شود یا کاغذهایی بر دیوارها نصب شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید ما چون حرمت مساجدمان را نگه نمی‌داریم از برکات و معنویاتی که باید از مساجد بگیریم محروم می‌شویم. موفق باشید
2239
متن پرسش
سلام من دختر 32 ساله هستم. خواستگار مناسب ندارم. چه کار کنم که هر چه زودتر مشکلم حل شود و مورد مناسبم پیدا شود و بروم خانه بخت. با تشکر از راهنمایی شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: صله‌ی رحم و خوش‌بینی به خلق خدا و صدقه راه‌گشاست. در ضمن به جواب شماره‌ی 2213 عنایت بفرمایید. موفق باشید.
240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام جناب استاد می خواستم سوال کنم که مرکز درک حقیقت در انسان چیست و در کجا واقع شده. همچنین مرکز اندیشه و تفکر کجاست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: همان طور که می‌دانید حقیقت و تفکر ، مجرد هستند و چیزهای مجرد مکان ندارند، بلکه نفس انسان به عنوان یک حقیقت مجرد با تمام وجود خود می‌تواند حقیقت را درک کند و یا فکر کند. موفق باشید
10951

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده مدرک کاردانی دارم و برای ادامه تحصیل دودل هستم شرایط کاری بنده به شکلیه که احتمال داره با گرفتن مدرک کارشناسی مثلا فنی استخدام بشم و از طرفی دوست دارم رشته ای رو بخونم که مربوط بشه به مباحث دینی مثل علوم معارف قرآن، موندم چه کنم به خاطر استخدام شدن تحصیل کنم یا اعتقاداتم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان نیاز به کسب و منبع درآمد دارد و در کنار این امر نباید از معارف دینی غافل شد. موفق باشید
1694
متن پرسش
سلام علیکم استاد خداقوت برای رفع شبهات نوجوانان و شک و تردید های انان در مورد خدا و پیامبران و... چه کتاب یاکاری را پیشنهاد میدهید و همچنین برای ساختن پایه های اعتقادی ایشان. چون معمولا کودکان و نوجوانان از بجث هایی که بزرگ تر ها در مورد مسائل اعتقادی میکنند چیزی سر در نمی آورند در حالی که فکر میکنم انها به درک درست این اصول بیشتر نیاز دارند یا به عبارتی بزرگتر ها چگونه میتوانند با انها صجبت کنند که انها متوجه شوند با تشکر موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده با توجه به فرمایش شما کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» را تنظیم کرده‌ام. موفق باشید
17094
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزیز. متاسفانه تفکری در جامعه ی امروزی شکل گرفته که بزرگانی همچون آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت و علامه حسن زاده و دیگر بزرگان را به دور از مسیر انقلاب و سیاست می دانند و روش سلوکی این بزرگان را، ضد استکباری و استکبار ستیز نمی دانند. عده ای که از تعمق در مبانی انقلابی و استکبار ستیزی بی بهره اند، چنین می پندارند که روش سلوکی به ظاهر مختلف بزرگانی دینی در طول تاریخ، نوعی تفرقه و اختلاف است. در حالی که این روش سلوکی به ظاهر مختلف، در زندگانی مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السلام هم هست. و نمی دانند که شرایط و ظرفیت هر زمانه و تاریخی، یک نوع روش سلوکی خاص را می طلبد که البته همه ی این روش های به ظاهر مختلف، به یک حقیقت متعالی اشاره دارد. شما خودتان فرمودید که شک نکنید اگر آیت الله قاضی و علامه طباطبایی در زمان انقلاب بودند، حتما چمران و صیاد شیرازی می شدند و اگر چمران و صیاد هم در زمانهای پیش از انقلاب بودند، حتما آیت الله قاضی و علامه طباطبایی می شدند. این حرفتان خیلی مرا تکان داد و تازه فهمیدم که آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و دیگر بزرگان را که آنها را گوشه گیر و به دور از سیاست و انقلاب، می پندارند، نیز در انقلاب اسلامی نقش داشته اند و در آن سهیم هستند. زیرا آیت الله قاضی، یکی از صد ها شاگردش، علامه طباطبایی است که مقام معظم رهبری راجع به تفسیر ایشان فرمودند که ما تا المیزان را نخوانده بودیم، انقلابی هم نبودیم و وقتی المیزان خواندیم، انقلابی شدیم. سوال 1) اگر امکانش هست بفرمائید که رهبری این سخن را در کجا و چه تاریخی فرموده است؟ خیلی ها متوجه این ابعاد مختلف دین نیستند که در هر تاریخ و زمانه ای به یک نوعی ظهور و جلوه می نماید. متاسفانه در عرف عوام، به کسی انقلابی و سیاسی و استکبار ستیز می گویند که باید پشت تریبون برود و به چند تا از مسئولای بزرگ مملکتی فحش و ناسزا بگوید، آن وقت از منظر مردم، آن شخص انقلابی و استکبار ستیز است. سوال 2) آیا نظرم درست است؟ یعنی بزرگانی همچون آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت و علامه حسن زاده و دیگر بزرگان، سیاستمدار و انقلابی و استکبار ستیز هستند؟ و آنان نیز در انقلاب اسلامی سهیم هستند و فقط مردم نمی توانند روش ضد استکباری آنان را درک کنند؟ سوال 3) ملاک ها و شاخصهای انقلابی بودن و سیاسی بودن و استکبار ستیز بودن چیست؟ (تا فکر نکنیم که بزرگانی که نام بردم، خارج از مسیر این انقلاب هستند؛ بلکه با این شاخصها که شما به ما ان شاء الله می دهید، آن بزرگان را در مسیر اصلی این انقلاب و استکبار ستیز بدانیم و دیگر، آن بزرگان را متحجر و گوشه گیر نپنداریم) به عبارت دیگر، آن سیاستی که امام فرمود از دین جدا نیست، چه سیاستی است؟ آن سیاستی که امام فرمود عین دیانت ماست، چه نوع سیاستی است؟ شما فرمودید که علامه حسن زاده را از خیلی ها سیاستمدار تر می دانم، ملاک های سیاستمداری چیست؟ (تا ما هم مثل شما بتوانیم آن بزرگان را سیاستمدار و انقلابی و استکبار ستیز بدانیم) استاد، این دغدغه ی خیلی از افراد است. اگر این ملاک ها و شاخصها روشن شود، دیگر به ظاهر عالمانی که دم از حب اهل بیت علیهم السلام و دم از دشمنی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام می زنند، ولی در باطن دارند تیشه به ریشه ی اسلام می زنند را افرادی استکبار ستیز نمی دانیم. و بزرگانی را که حقیقتا انقلابی و استکبار ستیز هستند را متحجر و گوشه گیر نمی پنداریم. ببخشید که طولانی شد. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت آقا در یکی از خطبه‌های نماز جمعه در زمان ریاست جمهوری‌شان در آبان‌ماه که سالگرد رحلت حضرت علامه بود این جمله را فرمودند 2- نظرتان در مورد روحیه‌ی استکبارستیزیِ عارفان بزرگ نه‌تنها درست که «ماه» است 3- عارف باللّه نه‌تنها حجاب‌های بین خود و خدا را که در اثر خودبینی و تکبر پیش می‌آید، رفع می‌کنند؛ با حجاب‌های ظهور حق در جامعه که توسط استکبار در شکل‌های مختلف ظهور می‌کند، مقابله می‌نماید منتها مطابق شرایط تاریخیِ خودش. از این جهت است که ممکن است روش آن‌ها چون به روشِ معمولی که فرهنگ مدرنیته به‌عنوان انسان اجتماعی تعریف کرده باشد، گوشه‌گیری قلمداد شود، ولی حضورِ نرمِ این بزرگان و کینه‌ای که در شاگردان اینان نسبت به استکبار به‌وجود می‌آید؛ حکایت از آن دارد که در جامعه‌ی خود به صورت فعّال ولی به صورت روش خاص خودشان حاضرند و این است همان سیاست در عین دیانت که غیر از سیاسی‌کاری‌ها و به قول معروف «پدرسوختگی‌ها»یی است که دنیای استکبار نام سیاست به آن نامیده است 4- در سیاست‌فهمی و اجتماعی‌بودن و شعور تاریخی‌داشتنِ حضرت آیت اللّه‌العظمی حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» همین بس که در عصر چهارشنبه‌ای در زمان دفاع مقدس که در خدمت‌شان بودیم، فرمودند: (بنده هر وقت شهداء را به قم می‌آورند در عین تشییع آن‌ها در گوشه‌ای می‌ایستم و خطاب به آن‌ها عرضه می‌دارم: «السلام علیکم یا اولیاء‌اللّه»). نمی‌دانم این مرد بصیر در این جوانانِ نورسی که از نظر ظاهر هیچ منزلی از منازل سلوک را طی نکرده بودند، چه می‌دیدند که تعبیر اولیاء الهی که اهل عرفان به کم کسی اطلاق می‌کنند، به شهداء اطلاق می‌کردند. همین بس که متوجه بودند این انقلاب، آن اندازه خالص و خدایی است که فدائیان آن در مقام فنای فی اللّه حاضر شده‌اند. آیا این ظریف‌ترین و لطیف‌ترین و نرم‌‌ترین سیاست‌مداری نیست؟!! و آیا موتور یک جامعه‌ی فعّال این نوع نگاه روحانی نمی‌باشد از آن جهت که باید در وصف‌شان گفت: «گر نبودند به جهان گوشه‌نشینانی چند / نه در افلاک سخن بود و نه در کَوْن و مکان». موفق باشید

316

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده در جزوه دوم تمدن زایی شیعه مطلبی در مورد مرحوم آقای بهلول بیان فرموده اید که چند مطلب در مورد ان قابل ذکر است: اولا مطلب شما با آنچه در کتاب خاطرات سیاسی آن مرحوم امده است متفاوت است در آنجا آقای بهلول می گوید عموی من مرا از مخالفت با دولت پهلوی منع می کرد ولی اینکه بگوید هنوز وقتش نرسیده و فعلا درست را بخوان چنین مطلبی بیان نشده است ثانیا ایرادی که شما گرفته اید وارد نیست چون مرحوم بهلول به دستور مرحوم آیت ا... اسدابوالحسن اصفهانی وارد مبارزه جدی با رضا شاه می شود و اقدامات قبلی او هم به طور ضمنی مورد تایید آن مرجع بزرگ قرار می گیرد و مرحوم آسدابوالحسن صریحا درس خواندن را بر او حرام می کند و او را تشویق به مبارزه با پهلوی می کند و اگر ایرادی وارد باشد به حکمایی مانند پدر مرحوم بهلول و عموی اوست که جنبه مبارزاتی و حکومتی مکتب شیعه همیشه مورد اغفال انهاست و زمانی هم که امام علیه رحمه قیام کرد ما از این قبیل حکما کم نداشتیم که اگر امام حرکتی نمی کرد آنها 500 سال دیگر هم اقدامی نمی کردند. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام حقیقت امر آن است که بنده نمی‌خواهم مرحوم اقای بهلول را تضعیف کنم، ولی موضوعی در آن جزوه مورد بحث قرار گرفته که فکر می‌کنم اگر با عمق بیشتری فعالیت مرحوم بهلول را بررسی کنیم، مثال خوبی برای موضوع مورد بحث باشد و مسئله‌ی اجازه‌ی آن مرحوم از آیت‌الله ‌سیدابوالحسن اصفهانی و غیره مباحثی است که احتیاج به بررسی همه‌جانبه‌تری دارد، چون کلیات مخالفت با نظام پهلوی و تلاش برای مقابله با آن نظام یک بحث است، روش مبارزه یک بحث دیگر. در هر صورت خداوند مرحوم بهلول را رحمت کند و به جهت نیّات خیری که در جهت اعلای کلمه‌ی اسلام در قلب خود داشت به عالی‌ترین مقامات در بهشت نایل فرماید. موفق باشید
11511
متن پرسش
با سلام: جناب استاد اگر ما طرز تفکرمان را بسپاریم به حکمت متعالیه ی ملاصدرا و آنگونه که در این حکمت آمده و با اصول این حکمت تفکر کنیم کافیست و ما را به سر منزل مقصود می رساند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکمت متعالیه قدرت تفکر بر روی آیات و روایات را به ما می‌دهد و تفکر و تدبّر بر روی آیات و روایات إن‌شاءاللّه ما را به سر منزل مقصود می‌رساند. موفق باشید

409

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استادعزیز.آیا تجسم کردن مداوم یک حادثه بطور شفاف و منظم در تحقق خارجی آن موثر است؟ مثلا اگر دائما ملاقاتبا فردی را تصور کنیم ممکن است او در عالم بیرون هم در سر راه ما قرار گیرد؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی شاید یکی از عوامل باشد ولی به تنهایی به عنوان علت اصلی نمی‌توان روی آن حساب کرد. موفق باشید
نمایش چاپی