بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2953
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام استاد عزیز. . .جسارته این صحبت رو میکنم،ما کجا،فکر باز و سرشار شما کجا،و تحلیلات ناب شما هم همینطور. . . بحث سلوک ذیل اندیشه امام رو مطرح کردید،و مقام معظم رهبری رو شخصی دونستید که آگاهانه به عنوان یگانه مرد در این مسیر قدم برمیدارن. . .استاد عزیز،این واقعا برامون شیرینه،همین صحبتای شما،ولی به نظرتون مقام معظم رهبری واقعا مظلوم واقع نشدن؟نمیشه مثلا امثال شما که بسیار در این مسیر فعالیت میکنید،در راستای نشان دادن درایت ناب ایشون بیاید مخاطراتی که ما ازش رد شدیم رو باز کنید؟مثلا تحلیلی خوندم در مورد فاجعه ای که آقای هاشمی با اون فرهنگ غربی به سر ما آوردن؛تحلیل دکتر رزاقی از اقتصاد زمان هاشمی،خب ما دیدمون باز میشه که این یگانه مرد،چطور با اونکه یک نفر بود،در بین اون همه اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب نخاله،این انقلاب رو مدیریت کردو مارو به اینجا رسوند،من که گاه گداری یا بیشتر بگم اکثر اوقاتم میشینم فکر میکنم،دیگه به حدی دیوانه این مرد میشم که به تصویرش که نگاه میکنم اشکم در میاد . . . چرا نباید جوون ما مثل من که 24 سالمه،که زمانی که ایشون رشادت میکردن،زمانی که مدیریت میکردن،ما بچه بودیم،الان نباید خبر داشته باشه که با چه گوهری روبروئه؟به نظرتون کوتاهی نمیشه؟بلا تشبیه شدیم مثل نسل سوم زمان امیر المومنین که اصلا از رشادت زمان حضرت خبر نداشتن،الانم فتنه ها بدجور غالب شده،ولی الحمد لله که والله یتم نوره ولو کره الکافرون. . .ولی خب چه کنیم که دوست داریم همه دوستش داشته باشن. . . مدیریت سایت، این سوالو به استاد برسونید،مثل اون سوال بعضی چیزاشو حذف نکنید.2920. . .امیدواریم شما هم بیشتر ورود کنید در این قضیه،خیلی حرف داریم،خیلی. . .جسارت کردیم وقتتون رو گرفتیم. . .موفق باشید،یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم به‌واقع با شما موافقم که باید مقام معظم رهبری را از همه‌ی جهات بازخوانی کرد، هم از جهت سوابق فوق‌العاده درخشان ایشان در مسیر مبارزه با نظام شاهنشاهی که تا حدی کتاب «شرح اسم» زحمت طرح آن را کشده و هم از جهت رهنمودهایی که به ملت ایران می‌دهند ولی عده‌ای از سیاسیون که اصول‌گرا نیز هستند متأسفانه نپذیرفته‌اند که مبنای تفکر و تحلیل‌هایشان را رهنمودهای مقام معظم رهبری قرار دهند و از این جهت به جامعه ضرر می‌خورد. ما سوال شما را حذف نکردیم ،تنها قسمت‌هایی از سؤال شما را که مربوط به زندگی خصوصی‌تان بود حذف کردیم. موفق باشید
994

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.خداقوت خدمت استاد بزرگوار.لطفا بفرمایید که در روابط دوستانه باافراد تاچه حد باید ابراز احساسات کرد ودرمقابل پذیرای احساس آنها بود چون بنظر این حقیر در بسیاری موارد اتلاف وقت و غفلت و وابستگی شدید احساسی طرف مقابل را به همراه دارد و طرف انتظارات بالا از جمله ابراز علاقه شدید ووقت گذاشتن زیاد را داردآیا برخورد سرد با اینگونه افراد همراه با ناراحتی آنها و فشار روحی ناشی از آن درست و مورد رضایت حق است؟حد اعتدال ورضایت حق چگونه است؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی در زندگی خود با برنامه کارهایتان را انجام دهید. دیدار و ارتباط با دوستان را هم طبق برنامه انجام دهید تا دوستانتان هم بدانند شما در کارها برنامه دارید در نتیجه مرز ارتباط شما با آن‌ها مشخص می‌شود و انتظار ارتباط بیشتر ندارند تا فکر شود شما بی‌مهری کرده‌اید و عملاً از این طریق از مرز احساسات به فضای رابطه‌ی عقلی وارد شده‌اید. موفق باشید
19396

سند بیست سیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر آقای روحانی گفتن که رهبر سند بیست سی رو اشتباه متوجه شدن. گزارش غلط بهشون داده شده. در چهاچوب نظام اجرا میشه. من واقعا نگران شدم. با این همه مخالفت رهبری ایشون بازم اصرار دارن. ظاهرا هم همه خوابیدن! چه کنیم؟ خیلی نگرانی داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست، جناب آقای ازغدی و دکتر کچوئیان که هر دو از اعضای شورای انقلاب فرهنگی هستند روشن نمودند قضیه طور دیگری است و احتمالاً روزهای آینده این موضوع بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید

18463
متن پرسش
استاد سلام: یک سوال دارم بی زحمت اگر پاسخ میدید به کتابی چیزی ارجاع ندید خیلی ممنونم. خداوند متعال هدف خلقت رو عبادت بیان می کند. از طرفی انسانهایی رو خلق میکنه که توی چند دسته اونا رو میگم 1. در شکم مادر فوت می کنند. 2. سقط عمدی میشن 3. ناقص الخلقه اند (خصوصا اون هایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارن) 4. کودکانی که در سنین قبل از تلکیف مثل 3 یا 4 سال فوت میکنن خب اینا چی از عبادت میفهمن! میگن چون پدر و مادرشون مثلا حرام خورده اند بچه ناقص میشه! خب آیا خداوند نباید جلوی این نقص جنین رو بگیره تا هدف آفرینش بهتر محقق شه؟ خیلی ممنونم ازتون. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که همان‌طور که می‌فرمایید هدف نهایی خلقت انسان عبادت است برای خدا. ولی این عبادت هدفِ مخلوق است و نه هدف خدا، پس اگر مخلوق عبادت نکرد، آن مخلوق به هدف نرسیده. حال چه عواملی موجب می‌شود که مخلوق به هدف نرسد؛ آن عوامل متفاوت است یکی از آن عوامل، حدّ محدودی است که آن موجود برای خود انتخاب کرده است حال چه انسانِ بیست‌ساله باشد و چه کودک سقط‌شده، آن کودک، همین اندازه‌ «بودن» را برای خود انتخاب کرده و در همین حدّ هم اگر قصد بندگی داشته باشد، به هدف خود رسیده. موفق باشید

16616
متن پرسش
سلام: چطور می توان همیشه خود را حاضر در محضر حق دید؟ مباحث شما در این زمینه را مطالعه کرده ام علی الخصوص در مورد ماه رمضان. منتها مشکلی وجود دارد: چگونه حال حضور و مراقبه دائمی برای انسان پیدا می شود. آخر ما در رجب و شعبان در حد توان - البته که کوتاهی هایی هم داریم - تلاش خود را برای آمادگی برای رمضان می کنیم. در ماه رمضان هم به خیال خودمان همه عزم خود را جزم می کنیم تا به تقوا، فرقان، حتی خود خدا برسیم، باور کنید چند سال است که در رمضان اضطراب شدیدی می گیریم که این بار چه می شود؟ آیا این بار خداوند خودش را جزای روزه ما می کند؟ انصافا هم توفیقاتی داشته ایم ولی باز به نظر یه جای کار اشکال داره. به نظرم یه چیزی کمه. هر چی زور می زنیم... استاد لطفا راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم ماه رمضان ماه رحمت و مغفرت و برکت است و قرائت یک آیه قرآن در این ماه، نقش یک ختم قرآن را در زندگی ما پدید می‌آورد، چه جای اضطراب؟!! با چنین امیدواری هم متوجه‌ی حضور خود در محضر حق باشید و هم امیدوار به احیای شب قدر و برکات آن باشید. موفق باشید

15985
متن پرسش
با عرض سلام: حضرتعالی در بحث آداب صلات امام خمینی (ره) می فرمایید فرق فطر با خلق در این است که در فطر خداوند از هیچ ایجاد کرد و پرده عدم را شکافت و دنیا را بیرون کشید نه مثل رابطه بنا و ساختمان که سر هم کردن است. آیا منظورتان از عدم همان علم خدای سبحان می باشد؟ یا قصد دیگر اراده فرموده اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از عدم خلق‌کردن یعنی مقام، مقامِ «کن فیکون» است که می‌فرماید: بشو و می‌شود. ولی در خلق‌کردن این‌طور نیست، بلکه به تعبیر علامه‌ی طباطبایی حالت جمع‌آوری و تألیف دارد. مثل آن‌که بدن ما را از مواد عالم ماده خلق می‌کند. موفق باشید

12914
متن پرسش
سلام: استاد بنده قبلا در مورد برون فکنی پرسیده بودم که فرمودید اطلاعی ندارید. برون فکنی فعالیتی است که در زمان خواب روحمون از بدنمون جدا می شود و می توانیم در محیط اطراف حرکت کنیم. در سایت ها و کتاب ها روشهای مختلفی از قبیل باز کردن چاکرا و یا قرار گرفتن در حالت خواب و بیداری ذکر شده اما خودم قبلا تجربیات اندکی داشتم (خیلی محدود) وقتی که ذکر می گفتم یا دائم الوضو بودم وقت اذان خود به خود بیدار می شدم یا این که یک بار تا حدی از بدنم بالاتر رفتم. دوست دارم این قضیه را از طریق شرعی و اسلامی دنبال کنم آیا همچین تجربه ای در عرفان اسلامی وجود دارد و آیا دستورالعملی می توانید به بنده معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک عرفانی سالک سعی دارد از خودْ فانی و به حق باقی شود و از این‌جهت نظر به این نوع حالات که شما می‌فرمایید ندارد. نمونه‌ی سلوک عرفانی را در کتاب شریف «منازل السائرین» خواجه عبداللّه انصاری می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

10727
متن پرسش
اگر هدف تشکیل نظام اسلامی و علوی است پس 1. چرا امام علی روحی فداه در موقعیت هایی که می توانست ظاهرا ورق تاریخ را بر گرداند و زمام حکومت را در دست گیرد این کار را نکرد؟ مثلا اولین مرحله بعد از خلافت زمان مرگ عثمان بود که در شورا اگر تقییه می کرد ولی بعدا حکومت علوی را پیاده می کرد مگر چه اشکالی پیش می آمد؟ یا در آن زمانی که عثمان مورد حمله از سوی منافقین قرار می گیرد و به آن حمله می کنند چرا حضرت حسنین روحی لهما فداه و آب و غذا برای آنها می فرستد و برای عثمان مذاکره می کند؟ حتی بعد از مردنش خشمگین می شود در حالی که می توانست با نرمشی قهرمانه سکوت و یا به صورت پنهانی در نابودی عثمان کمک کند. و همچنین چرا آنجایی که مردم بعد از عثمان به سراغ حضرت می آیند باز ایشان بجای پذیرفتن، سر باز می زند. چرا حضرت در آن موقعیت، وزیر بودن را ترجیح بر حاکم بودن می دهد طبق خطبه 92؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید علی«علیه‌السلام» نظام اسلامی را می‌خواهند تا در بستر آن فضائل اخلاقی به صحنه آید، حال اگر بعد از قتل عثمان حضرت شرط عبدالرحمن عوف را که حاکی از تأیید سیره‌ی خلفاء بود می‌پذیرفتند، عملاً خلفائی را تأیید کرده بودند که حضرت قبول نداشتند مطابق سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کرده‌اند و از این طریق سیره‌های آن‌ها را در آینده‌ی تاریخ اسلام قبول کرده بودند، در حالی‌که علی«علیه‌السلام» آمده‌اند تا تاریخ را تغذیه کنند، ولی نه با یک نوع سیاسی کاری. این‌جا جای تقیه نبود، جای اظهار مواضع بود 2- تلاش حضرت و فرزندانشان آن بود که عثمان کشته نشود، زیرا دیگر جمع‌کردنِ کار آسان نبود، دیدید که همان شد و عملاً حضرت علی«علیه‌السلام» درگیر مسائلی شدند که خواسته‌ی حضرت نبود. به همین جهت که شرایط را مناسب نمی‌دانستند می‌فرمایند سراغ دیگری بروید تا شاید او با مشورت‌های علی«علیه‌السلام» بتواند شرایط را سر و سامان دهد و حضرت خودشان مستقیماً به صحنه نیایند که تقابل جبهه‌های سرکش با خود حضرت صورت گیرد. در هر حال باید مفصلاً آن شرایط را مطالعه کنید تا بهره‌های زیادی ببرید. موفق باشید
10675
متن پرسش
یا سلام و تشکر فراوان: بر اساس مطالعه ای که از کتابای جنایعالی داشتم و دارم چند سوال برایم ایجاد شده که از جمله (1. منظور از بندگی خداوند یعنی چه و چگونه به آن دست یابیم؟ 2. از اینکه امام زمان (عج) یک انسان کامل می باشد باید به آن چگونه متوسل شد و به امام چگونه برسیم؟) تو رو خدا شما کمک کنید که از این سردرگمی ها ، دوگانگی های جامعه نجات پیدا کنیم و در آن دنیا شرمنده ی خدا، اهل بیت (ع) و شهدا نباشیم و نشیم؟ با تشکر فراوان وکمال قدر دانی از شما استاد ارجمند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بندگی خدا یعنی اتصال جان خود به نور حضرت اللّه که کمال مطلق است. شریعت الهی لطف خدا است برای آن‌که ما بتوانیم در بندگی او به آن‌چه باید برسیم، برسیم 2- در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» عرض شده که حقیقت انسانیتِ هرکس امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هستند. هر اندازه ما از جنبه‌های حیوانی خود فاصله بگیریم و با رعایت حرام و حلال الهی به نور عصمت نزدیک شویم، به امام زمان‌مان نزدیک‌تر شده‌ایم. امروز سخن امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را از زبان نایب او حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌توانید بشنوید. نگران سردرگمی‌ها نباشید. گفت: «تو پای در راه نه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
10365
متن پرسش
با سلام: سوالم در خصوص رویکرد خلیفه دوم نسبت به معاویه است و این که چگونه زمینه سازی فراهم شد تا خاندانی که دشمن درجه یک اسلام بودند در نهایت تعجب خلیفه مسلمانان شدند. روایات زیادی در مورد مذمت آل ابوسفیان داریم و این که حکومت بر آنها حرام است و این که اگر معاویه را در بالای منبر دیدید او را بکشید. اما با این حال خلیفه اول پس از فتح شام یزید بن ابوسفیان که مورد لعن پیامبر بود را حاکم اونجا کرد و خلیفه دوم معاویه رو بعد از مرگ برادرش حاکم کرد. رسول جعفریان تو کتاب تاریخ سیاسی اسلام می نویسد خلیفه دوم با این که نسبت به کارگزارانش سخت گیری زیادی داشت اما در خصوص معاویه این گونه نبود و به نظر من همین باعث شد معاویه در شام قدرت پیدا کنه و بعدا ادعای خلافت بکنه و اون فجایای بعدی که بنی امیه مرتکب شدند رقم بخورد. لطفا در خصوص هدف خلیفه دوم از این کار (گذاشتن معاویه به عنوان حاکم شام و بازخواست نکردنش) توضیح بدید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از همان ابتدا جریان سقیفه برای ادامه‌ی خود چون پایگاه مردمی نداشت و یک جریان حزبی بود، مجبور بود به امویان به سرکردگی ابوسفیان باج بدهد و لذا نمی‌توانست نسبت به معاویه سخت‌گیری کند و این در مورد هر جریان غیر مردمی در همه‌ی تاریخ صادق است. داستان باج‌دهیِ جریان سقیفه به امویان را در لابه‌لای تاریخ دنبال کنید. موفق باشید
9247
متن پرسش
به نظر حقیر، انسانیت شدت و ضعف ندارد. آنچه تفاوت دارد، کمال است، شمر انسان ناقصی است، اما محسین هم انسان کاملی است. اگر هم میگوییم: «فلانی انسانتر است» یا «انسانیتش بیشتر است»، با مسامحه است؛ منظورمان این است که کاملتر است. مؤید این بحث هم همان آیة قرآن است که نمیگوید: «انعام»، میگوید: «کالأنعام بل هم أضل»؛ یعنی انسانی هستند پست تر از حیوانات. من اخیراً کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» را دو بار خواندم، اما قانع نشدم که انسانیت تشکیکی است. به نظر حقیر، آنچه تشکیکی است، کمال است، و لذا باید به یک عین کمال برسیم. و لذا به نظر حقیر، از این طریق هم نمیتوان وجود امام حیّ را ثابت کرد. (البته این مطالب را همین دیشب تدریس کردم و به همان نحوه که شما فرموده اید بحث را تقریرکردم و اشکالات مخاطبین را هم پاسخ دادم؛ اگر چه این بحث برای خودم حل نشده، اما قرار نیست شبهات خودم را نشر بدهم و اذهان مخاطبین را مشوّش کرده نسبت به متفکّرین جامعه یا نویسندة متنی که تدریس میشود و برخی مطالبی که بزرگان فرموده اند، بدبینشان کنم.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «کمال» یک واژه‌ی انتزاعی است، آنچه واقعیت دارد مصداق کمال است مثل حیات و علم و .... و حیات و علم هم در مظاهرشان واقعیت دارند، بنابراین مطرح‌کردن کمال به جای انسانیت، بیشتر موضوع را انتزاعی می‌کند و از مصداق در می‌آورد. ما معتقدیم آنچه واقعیت دارد حقیقتی به نام انسانیت است با کمالات ذاتیِ آن، و اگر نپذیریم که ذات حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» کمالاتی مثل علم و حیات را دارند و آن کمالات را عارضِ آن ذات بدانیم عملاً و در واقعیت ذات آن حضرت با ذات ابوسفیان یکی می‌شود و شدتی از نظر کمالی یعنی از نظر علم و حیات در آن ذات نیست، آن هم نه مفهوم انسانیت. موفق باشید
8619

عین ثابتهبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز من بعد از کمی تفکر و تحقیق در مورد ارتباط بین عین ثابته هر کس با اختیارش، به نتیجه زیر رسیدم. لطفا اگر این نتیجه گیری درست است ان را تکمیل کنید و اگر غلط است تصحیح کنید. عین ثابته هر کس، سیر هر کس است از پایین ترین مرتبه تا بالا ترین مرتبه وجودی خودش. حال هر کس با همتی که از خود نشان میدهد میتواند خود را در این سیر بالا و پایین کند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از این جهت حرف درستی است. زیرا اختیار ذاتی انسان است. موفق باشید
6410
متن پرسش
با سلام بزرگی میگفت بر طبق حدیثی که در من لا یحضره الفقیه است وقتییک پیغمبر یا وصی پیغمبر از دنیا میرود خداوند متعال بدنشان را به آسمان می برد حتی گوشت و استخوان و پوستش را،اگر این روایت درست است به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم روح بزرگ اولیاء در عالی‌ترین درجات عالم اعلاء برده می‌شود ولی نمی‌دانم گوشت و استخوان آن‌ها را هم می‌برند یا نه. حدیث را بفرمایید تا روی آن فکر کنم. موفق باشید
6167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام جهت پژوهش در زمینه ورود یا منع ورود کودکان به مساجد لطفا چند منبع معرفی نمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها همان روایاتی است که نمونه‌اش را عرض کردم. موفق باشید
6005
متن پرسش
سلام وخداقوت درسرچی درسوالات دیدم درجواب سئوال4908 فرمودید: تأکید بنده آن است جایگاه فکری آقای هاشمی را بشناسیم تا نوع تعامل ما با این فکر، آگاهانه و عالمانه و کارشناسانه باشد و این به معنای تأیید آقای هاشمی نیست بلکه به معنای چشم‌نبستن به این طرز فکر است، و امیدوارم در چهارسالی که در پیش داریم بر روی این موضوع به‌خوبی از جهت فکری و فرهنگی کار شود. استاد باتوجه به کارهای آقای هاشمی امروزه (که دیگر همه میدانند)اگرمیشود پشت جریان این موضوعات یابهترحرف خودتان جایگاه فکری آقای هاشمی را به طورمفصل توضیح دهید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب «خطر مادی‌شدن دین» و کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در کربلا» قسمت «چه شد که کار به قتل حسین«علیه‌السلام» کشیده شد» کمک می‌کند. موفق باشید
4382
متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون در ترویج معارف دینی، معمولا از اصولگرایانی که رفتارشان مطابق با اصول نیست با عبارت"اصولگرایان حزبی"و از مرام آنها با عنوان "اصولگرایی حزبی" یاد می فرمایید.در پاسخ 4185 نیز اصولگرایی حقیقی را در مفابل اصولگرایی حزبی آورده اید، در حالی که هم "حزب اصولگرای حقیقی" متصور است و هم اصولگرایان غیر حزبی که حقیقتا اصولگرا نیستند. در واقع صفت "حزبی" را به عنوان صفتی مذموم برای بعضی از اصولگرایان به کار می برید که به نظر می رسد کاربردی صحیح یا کامل نباشد. در واقع عبارت "حزب" باید اسمی باشد که خود با صفت خوب یا بد متصف شود. از طرف دیگر "اراده معطوف به فرهنگ و خدمت" نیز ازطریق یک تشکل دارای سازمان و برنامه(تحزب)بهتر محقق می شود و زودتر به نتیجه می رسد. به نظر می رسد اشتباهات، نواقص یا نقایص اصولگرایان را نباید در حزبی بودن یا حزبی عمل کردن آنها جستجو کرد چه آنها اولا به احزاب متعدد و مختلفی وابستگی یا گرایش دارند که نظر واحد بر همه آنها منطبق نیست، ثانیا الزاما مطابق اساسنامه و مرامنامه شان عمل نمی کنند ، و بعضا با این که حزبی هم نیستند دچار اشتباهاتی شده یا می شوند. از آنچه که حضرت آقا توصیه می فرمایند که باید "تقوای جمعی" داشته باشید بر می آید که مشکل در حزبی بودن نیست مشکل در نبودن تقوا در بعضی از این فعالان حزبی یا گروهی است. به عکس، حتما تصدیق می فرمایید که چنانجه اصولگرایان می توانستند دریک حزب فراگیر متشکل شوند، حزبی که هدف آن تحقق قانون اساسی و پیشرفت نظام باشد نه "کسب قدرت" و عملکرد آنها هم معطوف به همین اهداف باشد، حتما موفقیت آنها مضاعف می شد. هرجند آرزویی است دوردست و تحقق آن بسیار مشکل. آیا اگر به جای اصطلاح " اصولگرایان حزبی" از "مدعیان اصولگرایی" و به جای " اصولگرایی حزبی" از " ادعای اصولگرایی" استفاده شود کامل تر، جامع تر و مانع تر نیست؟ و این عبارت خوب قرانی(حزب) را از مظان مذمت خارج نمی کنیم؟ با تشکر از بذل عنایت و عذر خواهی از تصدیع اوقات شریف حضرتعالی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ارزشمندی است سعی می‌کنم پیشنهاد شما را مدّ نظر قرار دهم. موفق باشید
2518
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر این که در کتاب زن... می فرمایید علامت دوست داشتن مقدس آن است که مانع بندگی خدا نشود و ما را به خود مشغول نکند یعنی چه؟(الان یک ماه است که عقد کرده ایم ولی یک سری از برنامه های مذهبی اعم از مطالعه یا عبادات مستحبیمان کاهش یافته است نگرانی ما آن است که در طولانی مدت زندگیمان با دین زاویه پیدا کند لطفا راهنمایی فرمایید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون در شرایط جدیدی قرار گرفته‌اید باید مطابق شرایط جدید برنامه‌ریزی کنید. رعایت حقوق همسر، خودش یک نوع عبادت است. موفق باشید
2016
متن پرسش
با سلام باتوجه به اینکه کتاب خویشتن پنهان شرح ده نکته است، لزوم به خواندن ده نکته قبل از خویشتن پنهان هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از ده نکته لازم است بحث برهان صدیقین و معاد را دنبال کنید و پس از مدتی که آماده شدید به کتاب «خویشتن پنهان» بپردازید. موفق باشید
1712
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم ی،در مورد مصیبت هایی که مولایمان امام حسین (ع) وارد شده مثل مصیبت حضرت عباس برای ایشان اشک میریزم،آیا این اشک سطحیست؟جهت بالاتر این اشک چیست؟موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن جهت که تعلق جان شما به امام حسین«علیه‌السلام» است و بر آن مبنا بر تنهایی آن حضرت اشک می‌ریزید ، به اشک خود جهت خوبی داده‌اید. موفق باشید
1314

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استادعزیز.مدتی است در زندگی پدرومادرم مشکلاتی پیش آمده که ایشان وفرزندان را بسیار آزار میدهدوهیچ راه حلی برای رفع آنها نداریم.توسل ذکر مشاوره نصیحت هیچ کدام مشکل راحل نکرده است.منتظر گذشت زمان شدیم تاشاید فرجی حاصل شوداماپس از حدود شش سال هرروزمساله حادتر میشود.خواهش میکنم بفرماییداولا وظیفه چیست ثانیا راه نجات ازاین مشکلات چیست.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده نفهمیدم مشکل از چه نوعی است ولی در هر صورت مطمئن باشید اگر در مسیر بندگی خود پای برجا باشید و مشکلات، صبر شما را در بندگی و دوری از معصیت نرباید، خیر پنهانی در آن هست که به نفع شما است. موفق باشید
16802
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حضرتعالی در جلسه صوتی دعای شریف مکارم الاخلاق قصه ی آیت‌الله بهشتی را که به ایشون اتهام بسته بودند که چندین کارخانه سیمان دارند و این اتهام در رسانه ملی پخش می شد ایشون از خود رفع اتهام نکردن و سکوت پیشه کردن به خاطر عدم برخورداری اتهام زننده از رسانه ملی جهت دفاع از خویش مطرح کردید. استاد واقع امر این است که بنده گاها که فکر می کنم هنوز این عمل دکتر بهشتی برایم هضم نشده! لطف بفرمایید فلسفه دقیق این عمل دکتر بهشتی را توضیح نمایید؟ مضاف براین به نظرشمابهترنبوددکاربهشتی ازخوددفاع می کردندوبااین واسطه به نوعی وجهه انقلاب بهترحفظ میشد؟ استادعزیزعنایت ویژه داشته باشیدکه غرض ازاین سوال صرفاجهت درک وفهم مکارم الاخلاق هست نه خدای ناکرده خرده گیری ازاین شخصیت بزرگ والهی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید بهشتی به دنبال ارتقایی اساسی برای جامعه بود که متأسفانه هنوز آن‌طور که شایسته و بایسته است محقق نشده است. او می‌خواست جامعه به سطحی از تفکر برسد که دیگر اتهام‌زنان و صاحبان سایت‌ها و رسانه‌ها امید نداشته باشند که می‌شود مردم را با انواع شایعات و اتهام‌ها تحریک کرد. به امید آن‌که سیره‌ی آن مرد بزرگ بیش از پیش در جامعه‌ی ما نهادینه شود. آری ممکن است ایشان با استفاده از رسانه‌ی ملی از خود دفاع می‌کرد موجب می‌شد که دامن یک عالم بزرگ از اتهامات دروغ مبری شود؛ ولی مهم‌تر از آن این بود که کاری بکند تا جامعه گرفتار انواع اتهامات نباشد. گفت: «سرشک از رُخم پاک‌کردن چه حاصل / تو کاری بکن کز دلم خون نیاید». موفق باشید

15056
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل و گرانقدر همانطور که مستحضرید در کتاب اسفار ملاصدرا مطلبی را ملاصدرا می گوید و بعدا قوال بقیه را نقل می کند و بعد ملاصدرا آنها را بررسی می کند و نظر صحیح را اعلام می کند. خواندن این مطالب در خودسازی سودی دارد یا نه؟ آیا صحیح است که در آثار شما خلاصه و نکات مهم و کلیدی اسفار آمده است؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بخواهید مطالب کامل در ذهن شما بماند بهتر است همه‌ی نظرات را مطالعه کنید تا در تضارب آراء، مطالب بهتر در ذهن بماند. به نظر بنده طلبه در حین درس خارج خوب است یک دوره اسفار بخواند. موفق باشید

14840
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده استاد عزیز: من دچار مشکلی شدم که ملتمسانه ازتان می خواهم مرا در این زمینه راهنمایی بفرمائید. حقیقتش بنده صاحب یک فرزند هستم. من تو زندگیم هیچ مشکلی ندارم همسرم زن بسیار خوبی است و بسیار قانع و خلاصه از زندگی راضی هستم، اما متاسفانه یا خوشبختانه الان مدتی است که علاقه مند و عاشق یک دحتر خانمی شدم که دست بر قضا ایشان هم به من علاقه‌مند شدند. ما به دلیل اینکه محل کارمون یکی است در هین ارتباط کاری این علاقه مندی به وجود آمده و بی پرده و صریح عرض می کنم که بدجوری فکر و ذهن مرا درگیر کرده. استاد بنده تمامی حدود شرعی را در رابطه با جنس مخالف و نامحرم رعایت می کنم حتی نگاه هم به چهره‌اشون نمی اندازم و حتی این دختر خانم هم مستثی از این موضوع نبوده و نیست اما یک لحظه غفلت باعث بروز چنین مشکلی شده هر روز که میگذره علاقه ام به ایشون بیشتر میشه. استاد من زندگیم رو دوست دارم و هرگز دلم نمی خواهد خیانت کنم. من زنم و بچه ام رو دوست دارم. اما نمیتونم علاقه مندی و عشقم رو به این دختر خانم هم انکار کنم. استاد در همین موضوع من به همه جوانبش فکر می کنم به تبعاتی که این ارتباط میتونه برای من داشته باشه و برای ایشون داشته باشه فکر می کنم. به ازدواج کردن با ایشان و تبعاتش فکر می کنم و ناهموار بودن مسیر پیش رو فکر می کنم اما نمیتونم حریف دلم و احساسم بشوم. استاد من دوست ندارم چیزی رو از همسرم مخفی کنم. راهنماییم کنید من چه کنم؟ خدا شاهده اصلا بین هوی و هوس نیست. یک حس زلال پاکه. استاد با توجه به اینکه ازدواج مجدد در اسلام حلال است و با توجه به اینکه عرف این موضوع را نمی پذیره و با توجه به اینکه من دوست ندارم زندگیم از هم بپاشه خواهشا حقیر را مثل همیشه راهنمایی فرمایید تا من بدونم یا بفهمم با این مشکل و یا معضل چگونه باید برخورد کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید ما در تاریخی زندگی می‌کنیم که اگر شما با آن خانم ازدواج کنید به‌کلّی زندگی‌تان را از دست می‌دهید. زیرا از یک‌طرف، همسر شما به دلایل شرایط فرهنگی به هیچ‌وجه برایش امکانِ زندگی با شما نمی‌ماند و زندگی‌اش از دست می‌رود. و شما نیز به عنوان مردی که مسئولیت لازم را برای حفظ زندگی‌اش به عهده نگرفته است، از چشم‌ها می‌افتید. و آن خانم نیز نمی‌داند که بعداً با مردی روبه‌روست که از یک‌طرف زندگی گذشته‌اش از دست رفته است و دلِ گرمی برای ادامه‌ی یک زندگی جدّی در او نیست. و لذا عملاً هر سه نفر از بستر زندگی طبیعی محروم و از ادامه‌ی یک حیات منطقی بیرون می‌افتند. لذا نه‌تنها ابداً با همسر خود موضوع را در میان نگذارید بلکه با همکار خودتان موضوع را در میان بگذارید و بداند شما به همسر و فرزند خود علاقه‌مندید. بهتر است از این محبت نسبت به همدیگر عبور کنید و مسئله را تمام‌شده قلمداد نمایید. موفق باشید    

14512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود استاد فاضل و ارجمند: به استاد روانشناسی خودم که طلبه است گفته ام روانشناس موفق کسی است که علاوه بر دروس روانشناسی باید مسایل معرفتی مربوط به شناخت باطن انسان را هم بداند تا بیماریهای روحی را درمان کند. در غیر این صورت راهکارش برای درمان مسکن و موقتی و ناکارآمد است. ولی قبول نمی کند. به او می گویم شما منبع تولید رذایل اخلاقی که شیطان است را باید بشناسید تا موفق باشید ولی می گوید ما راههای عدم توجه به القاهای شیطان را به مریض با استفاده از علوم غربی یاد می دهیم همین کافی است و خوب. لطفا بفرمایید به استاد و اساتیدم چه بگویم تا علوم معرفتی را ضروری بدانند. من در مقطع ارشد مشاوره مشغول هستم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه باید به ایشان متذکر می‌شدید؛ گفته‌اید. بنده ورود خاصی نمی‌توانم در این مورد داشته باشم مگر آن‌که خودشان تلاش کنند آن نوع انسان‌شناسی که حکمت و عرفان، مدّ نظر قرار می‌دهد را دنبال کنند. موفق باشید

13163
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر: با شماره ای که دادید تماس گرفتم و راهنمایی شدم و شماره خانمی رو بهم دادن که ازشون راهنمایی خواستم و راهنماییم کردند دقیق منظورم رو نتونستم برسونم و ایشون هم روی روند سیر مطالعاتی تاکید داشتنند. و اینکه اول راه هستیم و فعلا باید به مطالعات و... بپردازیم. البته من با واژه ها نتونستم مقصودم رو برسونم. الان مساله ای که برای بنده تو این مقطع زمانی هست من یه سری توضیحات رو براتون میدم که مقصودم رو برسونم و ازتون راهنمایی میخوام. به عالم استاد و شاگردی و... اعتقاد نداشتم و این رو می فهمیدم که باید خوب بود و خدا راههاش رو به انسان نشون میده. با گذشت زمان و با نوسانات و... که کم کم باعث برداشته شدن حجاب های عقلی اطرافم شد (به اندازه درک و ظرفیت و فهم خودم) فهمیدم این انرژی و توان باید در مسیر نماینده خدا روی زمین قرار بگیره تا اثر کامل و مناسب رو داشته باشه. این جمله کتاب معرفت نفستون رو تجربی حس کردم و بهش باور دارم «با نظر به «وجود» از طریق معرفت نفس، مسیر رجوع به حضرت حق گشوده می‌شود و در چنین مسیری است که نه‌تنها امکان نظر به انسان کامل فراهم می‌گردد بلکه ضرورت و اهمیت ارتباط وجودی با امام زمان (عج) برای ما آشکار می‌شود و در نتیجه در ظلمات آخرالزمان به جای گرفتارشدن در انواع توهمات و ماهیات، به حقیقی‌ترین حقیقت رجوع می‌کنیم و از منظر شناخت صحیح امام بر هر چیز می‌نگریم.» یه بنده خدایی کتاب های شما رو به بنده معرفی کرد. فهمیدم مطالبی هست که باید بدونم و از این مسیر باید به بحث مهدویت و شناخت برسم. چندکتاب انسان شناسی شما رو مطالعه کردم و هم زمان هم به مراقبت نفس یا ترک گناه هم می پرداختم و اینکه با توجه به علم خودم کاری نکنم که امام (عج) و خدا ازم ناراضی باشند (در حد درک خودم) به دعا و خلوت علاقه مند شدم و از خلوت انرژی و نیرو می گرفتم ولی بعد از مدتی هضم دنیای جدید و تطبیقش با دنیای واقعی برام سخت شد، عالم جدید عالم زیبا و خوبی هست اون چیزی که باید باشه ولی اون چیزی که هست با واقعیت موجود در جامعه و محل کار و خانواده و.....تفاوت زیاد داره. از دیگران فاصله نگرفتم به هر حال خدا خدای همه هست با هر وجودی، ولی هضم شرایط برام سخت شده در دعاها میخونیم که همه جا خداست اصلا فقط خداست این موضوع یه باور قلبی قشنگ به انسان میده ولی اینکه من هیچی نمی بینم. یا تفاوت دغدغه ها و دنیاهامون با دیگران... شاید مطرح کردن این مسایل برام زود باشه یا عجله داشته باشم ولی واقعا نمیدونم الان کجای قصه هستم. تو این راه چی میخوام، شهود نیروی ماورایی و یا... و از خدا خواستم نقشم رو بهم نشون بده اینکه در این دنیا نقش من چیه و قرار هست برای حکومت جهانی چه کاری انجام بدم. یعنی ازش خواستم من رو برای امامش تربیت کنه، هر چه بیشتر پیش می رفتم با افزایش اطلاعات و ورودی تحیر و سرگردانیم بیشتر میشه، احساس هایی شامل ترس، شوق و تمنا، امیدواری به رحمت و گشایش دچار درگیری هایی ذهنی که هضمش در این مقطع زمانی برای من یا ممکن نیست یا زوده یا یه جای کار من لنگ میزنه که قدرت درک ندارم و فقط درماندگی و تحیر نصیبم میشه. در مناجات امیرالمومنین (ع) میخونیم «خدایا از تو امان می خواهم روزی که پدر و مادر و مال و... به داد آدم نمیرسن» شرایط الان منم همینه همه هستن و خدا رو شکر همه چیز هست ولی اون چیزی نیست که باید باشه برای بنده. یا اصلا به کسی نمیشه مراجعه کرد یا کسی نمیتونه به داد آدم برسه چون فاصله دنیاهامون زیاده. گفتم گناهانم باعث شده که قدرت درک نداشته باشم یا متحیر باشم. توبه کردم و باز بیشتر روی اعمالم حساس شدم. شاید حساسیت هایی که به قول دوستم علما چنین گیرهایی به خودشون میدن. ولی موندن تو این موقعیت خیلی عذاب آوره، روز به روز واژه ها در نظر آدم رنگ می بازه. نمیدونم سیر صعودیه، نزولیه یعنی به بی چیز بودنم به تمام معنا به درگاه خدا پی بردم. تا جایی که گفتم خدایا من فقط امامت رو دوست دارم، هیچ چیزی دیگری ندارم به درگاهت. درمانده شدم و فعلا خوراکم اشک شده و عجز و درماندگی که به درگاه خدا می برم. شاید دچار افراط و تفریط و شتابزدگی ام. میدونم یک جای کارم لنگ میزنه اما نمیدونم کجا و آیا اینکه الان باید فهمید یا... نمیدونم باید صبر کنم، باید بی تفاوت باشم نسبت به این پریشانی ها یا ادامه بدم یا... کتاب ده نکته و جوان و... رو خوندم با اینکه بقیه کتاب ها رو هم خریداری کردم اما توانایی خوندنش رو ندارم. الانم درست و کامل منظورم رو نتونستم برسونم. ببخشید پراکنده صحبت کردم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین خراباتی‌بودن و مناجاتی‌بودن مسئله‌ی اصلی این دوران است. و علمای ما نمونه‌ی کامل این حالت‌اند. و لذا زبان حالشان را این‌طور بیان می‌کنند: «در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم چیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». در ابتدای راه این نوع جمع و جمعیت‌داشتن مشکل است تا آن‌جا که انسان به جایی برسد به تعبیر حضرت علی«علیه‌السلام» که فرمودند: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ مؤمن به ظاهر با همه معاشرت دارد ولی روح و روانش در جای دیگری سیر می‌نماید. در همین فضا امثال مولوی در مورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گوید:

اين يكى نقش اش نشسته در جهان‏

 

وآن دگر نقش اش چو مه در آسمان‏

اين دها نش نكته گويان با جليس‏

 

وآن دگر با حق به گفتار و انيس‏

پاى ظاهر در صف مسجد صواف‏

 

پاى معنى فوق گردون در طواف‏

     

لذا است که باید با صبر و حوصله از یک‌طرف خود را منوّر به معارف عالیه نمود و از طرف دیگر سختْ مواظبِ دل بود که به کدورت نظر به انسان کامل گرفتار نشود و از طرف دیگر معاشرت با مردم را یک‌نوع سلوک و خودسازی بداند. و در این رابطه به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اقتداء کند. موفق باشید

نمایش چاپی