بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7578
متن پرسش
باسلام و تقاضای صبر جزیل برای استاد و تشکر از اینکه تا بحال در مقابل سوالات بی محتوای برخی کاربران که دنبال اذکاری برای طی الارض و جادو و ... میباشند و برخی موضوعات مرائی ای که برخی دیگر مطرح میکنند صبر نموده و همچنان ارتباط از طریق سایت را برای ما پا برجا نهاده اند و اینها منجر نشد که همچون تماس تلفنی که قبلا پابرجا بود ازین هم محروم شویم. سوالی داشتم در مورد یکی از فرمایشات آیت الله بهجت ره که فرمودند : گناه در اعتقادات و اعمالیات را ترک کنید.گناه در اعتقادات به چه معنا و چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم‏» شرک ظلم عظمی است بدین معنا که اعتقاد به نقش و تأثیر در عالم، برای غیر خدا را ظلم می‌داند و گناه در اعتقادات در همین راستا است مثل عدم اعتقاد به عصمت پیامبر«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» و یا عدم اعتقاد به ادامه‌ی دین توسط انسان‌های معصوم. این گناهان به کلی جهت‌گیری انسان را عوض می‌کند. موفق باشید
5375
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد گرانقدر آقای طاهرزاده دامت برکاته استاد عزیز 2 سوال از خدمتتان دارم سوال اول اینکه چرا کلاس روز چهارشنبه شما تعطیل شده وما بسیار سرگردان وناراحتیم زیرا تنها کلاسی از شما بود که می توانستیم شرکت کنیم چون قبل از اذان مغرب تشکیل می شد چون ما از شاهین شهر خدمت می رسیدیم وچون خانم هستیم زمانش مناسب بود ومتاسفانه محروم شدیم وسوال دوم به نظر شما آیا برای به کمال رسیدن استاد راه نیاز است ؟ وچقذر استاد در این زمینه می تواند مفید یاشد (من چند سال قبل خدمت حاج اقا شوشتری می رسیدم واز ایشان دستور العمل هایی هم می گرفتم ولی متاسفانه به علت ناخوشی استاد این ارتباط قطع شد سوالم از شما این است آیا اگر مجددا خدمت ایشان رسیده واز دستور العملشان استفاده کنم خوب و÷سندیده است ؟ویا اینکه شما راه دیگری را ÷یشنهاد می فرمایید زیرا مدتی است احساس می کنم ایمانم کم رنگ شده ودر مشکلات زندگی خودم را می بازم ونا امید می شوم لطفا راهنمایی بفرمایید .خداوند به شما جزای خیر عنایت بفرماید متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شهرداری به جهت انتخابات کلاس را تعطیل کرد و از نظر بنده آنچه باید عرض می‌کردم، گفته شد، چون بنده می‌خواستم نگاه دوستان را متوجه‌ی اندیشه‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بکنم. حالا خوب است خودتان اندیشه‌ی عرفانی امام را دنبال کنید 2- کار خوبی است ولی بالاخره باید سعی کنید خودتان دستگاه فکری داشته باشید تا در آن دستگاه جای اذکار و ادعیه روشن شود. موفق باشید
4346
متن پرسش
با سلام و تشکر از آثار ارزنده و موثرتان چرا خداوند متعال بطور مستقیم اسمی از ائمه علیم السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در قرآن کریم نبرده و اشارات به این بزرگواران بصورت غیر مستقیم و کنایه آمیز است. در صورت امکان در این رابطه کتاب هم معرفی نمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یکی از بحث‌های مهمی است که در علم کلام و بحث امامت مورد بحث و تدقیق قرار گرفته، بنده هم در کتابی که در دست چاپ است تحت عنوان «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی داشته‌ام که خلاصه‌ی آن را در جواب سؤال شماره‌ی 2049 می‌توانید بیابید. موفق باشید
2146
متن پرسش
4- کتبی که در معرفت نفس تدوین نموده‌اید مثل «ده نکته از معرفت نفس»، «خویشتن پنهان»، «آشتی با خدا»، هرکدام چه مقصدی را دنبال می‌کنند و از چه زاویه‌ای به معرفت نفس می‌پردازند؟
متن پاسخ
مقصد اصلی مباحث معرفت نفس همان است که در جواب سؤال اول عرض شد می‌ماند که هرکدام مباحث وجهی از آن مقصد را برآورده می‌کنند. به این صورت که در کتاب «ده نکته از معرفت نفس» به صورت اجمالی باید متوجه حقیقت نفس ناطقه شویم. با کتاب «آشتی با خدا» پس از تذکرات جلسات اول تا سوم، نفس را به عنوان یک «وجود» مدّ نظر قرار می‌دهیم و آرام‌آرام مخاطب را آماده می‌کنند که به «وجود» فکر کند. با بحث «برهان صدیقین» معنی مراتب وجود را و جایگاه وجودی نفس ناطقه را می‌شناسید. سپس به بحث معاد می‌پردازید تا انسان نفس خود را در ابدیتی آزاد از زمان و مکان ارزیابی کند و آماده شود برای کتاب «خویشتن پنهان» که عملاً مخاطب آن کتاب نفس ناطقه‌ی خود را آینه‌ی نظر به توحید می‌یابد و به معارف توحیدی دست می‌یابد و با احساس نسبت قوای خود با ذات، به نسبت بین اسماء الهی با حضرت حق منتقل می‌شود.
1677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی، سلام علیکم. . .استاد گرامی آیا میشود در صورتی که امید به دیدار ذوات مقدس ائمه داشته باشیم و در زندگی به این انوار متوسل شویم و دل در گرو عشقشان ببازیم و سعی در ترک کبیره و گناهان و تعلقات دنیایی داشته باشیم،اما خب انسان است و گرفتار کبیره میشود اما به شخصه سعی کنیم که ترک کنیم و سعی در شناخت جایگاهشان داشته باشیم،آیا میشود امید داشت که در جنت الخلد یا نمیدانم اسمش چیست هر جا که آنها باشند ما هم با ایشان باشیم و مثل بقیه اهل بهشت نباشد که به قول حضرت آیت الله جوادی حفظه الله تعالی سالی 1 دفعه تجلی امام حسین را ببینند.آیا میشود امیدوار بود که دیگر در بهشت از انوار این بزرگواران بی بهره نباشیم با این نحوه زندگی؟هر چند که هیچ لیاقت در خود نبینیم.استاد بنده امیدی به خودم ندارم،آیا میشود مارا به حضور دائمی با این وضع زندگی که تعریف کردم قبول کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اگر إن‌شاءالهد خود را در ذیل نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قرار دهید و در زمان غیبت حضرت، متوجه راهی باشید که حضرت امام خمینی«رضوان‌اله ‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الها» متذکر آن هستند، همواره از نور وجود مقدس امامان بهره‌مند می‌شوید زیرا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» فرمودند: «مَنْ اَحَبَّنا کان مَعَنا یَوم القیامة». موفق باشید
1099

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با تشکر از تبیینات صریح و دقیق شما علیرغم عشق عمیق قلبی ام به شخصیت جامع حضرت امام خمینی, مدت زیادی است برای دو موضوع هنوز پاسخی پیدا نکرده ام و همچنان در مقابل دوستانی که این موضوعات را مطرح می کنند مجبور به سکوتم: 1- موضوع اعدام های سال 67 چه بوده, اعدام فله ای و یا اعدام کسانی که محکوم به تنها حبس بوده اند صحت دارد؟ و آیا کل این موضوع با طریق رسول الله در فتح مکه تغایری دارد؟ 2- فیلمی که از حضرت امام موجود است و عده ی زیادی از مسئولین صف کشیده اند و تک تک دست ایشان را می بوسند, و این درحالیست که ایشان مختارانه دست خود را دراز نگه داشتند و ممانعتی نمی کنند. با سپاس مجدد
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی در موضوع اول که بعد از عملیات مرصاد انجام شد و منافقان برنامه داشتند نظام را سرنگون کنند و قتل عام راه بیندازند و عده‌ای از عوامل خود را از همان افرادی انتخاب کرده بودند که به عنوان عضو فعّال در زندان بودند، باید در جای دیگر پی‌گیری کنید و صاحب‌نظرانی هستند که اطلاعات کافی و قانع‌کننده در اختیار دارند. اما در رابطه با موضوع دوم باید بدانید اگر جسم عارف سالکی محل لطف الهی به مردم شد نمی‌‌تواند مردم را از آن لطف محروم کند و این غیر از امثال من است که باید مانع شوم کسی دستم را ببوسد. آن‌ها فانی زخود و به دوست باقی هستند و محل فیض الهی می‌باشند. موفق باشید
846

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1- در جلسه هفتم آشتی با خدا از اسم علیم مطلق خدا و در صفحه 48 کتاب مهدویت از اسم حجت برای امام استفاده شده علت انتخاب این دو اسم از بین اسماء چه بوده ؟ ب
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: امام در عین آن‌که مظهر اسم علیم خداوند است، حجت الهی نیز هست تا راه رسیدن به خدا را به بشریت بنمایاند و اگر حامل نور علم الهی نباشد در شناخت حقیقت و شناساندن آن ناتوان خواهد بود. موفق باشید
19565
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که تاکیدات شدیدی که مقام معظم رهبری (و هم چنین شخص شما) بر اینکه این کشور و این انقلاب تحت هیچ شرایطی به سمت فرهنگ غرب منحرف نشده و شکست ناپذیر است 1) بر اساس چه استدلالات منطقی و عقلانی است؟ 2) بر اساس چه استدلالاتی از قرآن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث مفصل است که وقتی جبهه‌ی توحیدی در مقابل جبهه‌ی استکبار قرار بگیرد تاریخ، تاریخِ نفیِ استکبار است و در این حالت حتی اگر مدعیان مقابله با استکبار کوتاهی کنند، خداوند کوتاهی نخواهد کرد و آن‌ها را می‌برد و کسانی را می‌آورد که نسبت به تحقق توحید و نفیِ استکبار پایمردی نشان دهند. عرایضی در این مورد در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» شده است. قسمت مربوطه را عیناً خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

قرآن مى ‏فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1] اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهيد، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله ‏اى كه دارند عليه شما متحد مى ‏شوند و به شما نمى ‏گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آن‏ها يكى مى‏ شود - و همچنان كه آن‏ها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى ‏كند آن‏هايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى‏ روند و به مقصدى كه مى‏ خواهند نمى‏ رسند. در ادامه مى ‏فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى‏ بينى آن‏هايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند و مى ‏گويند: مى ‏ترسيم در اثر جدايى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به‏ يهود و نصارى توجيه مى‏ كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنين آشكار شود. اين‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمان‏ها شد افسوس مى ‏خورند.

خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى ‏گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته‏ اند؛ بيمارى دل باعث مى ‏شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى ‏تفكرِ ظاهربين مى‏ باشند. سپس ادامه مى‏ دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همان‏هايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاش‏هاى اين محبت‏ ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيان‏كار شدند.

در ادامه مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده ‏اى را به جاى آن‏ها مى‏ آورد كه محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمني شان به يهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوست‏داران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنين مؤمنانى را مى ‏آورد كه در راه خدا قيام مى ‏كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمك‏شان مى ‏نمايد و از اوصاف آن‏ها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنش‏شان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آن‏ها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى‏ دهد - مسلم به كسانى مى‏ دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.

حضرت علامه‏ طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى‏ كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به ‏دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى‏ كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم‏ هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى‏ توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آن‏ها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آن‏ها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى‏ اى در هيچ ‏يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى‏ كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5] وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه‏ هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى ‏نشيند و پايه ‏هاى خود را محكم مى ‏كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان‏ هايى است كه از كفار گرفته ‏ايم، اين‏كه در آيه مورد بحث مى‏ فرمايد: كسانى را مى آورد كه هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را ... شما امروز عكس آن را مى‏ بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى‏ فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى‏ شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى‏ كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت ‏آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آن‏ها، كه خدا آن را به منزله كفر مى‏ داند، مى‏ گويد مردمى را مى ‏آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت‏ گرى نمى‏ هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از: 1. عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه‏ ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد. 2. عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى‏ كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى ‏آيد. 3. اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب. 4. ارزش‏گذارى به مؤمنين و بى ‏اعتنايى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها. 5. زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اين‏كه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود. 6. تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا. 7. عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.

تفاوت غرب با مسيحيت:‏ در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه‏ هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آن‏ها متأثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق ‏تر روشن مى‏ شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه‏ ى انحرافى است كه يك دين مى ‏تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى ‏آيد و با پيامبرش كشتى مى‏ گيرد و يك بار زمين مى ‏خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى‏ زند و به آسمان بر مى ‏گردد.[6] همين تفكر منجر مى ‏شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى ‏كند و مى‏ شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى‏ زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى‏ رود، طى كند.

از طرفى اگر امروزه دانشمندان منتقد غرب و سياستمداران منتقد صهيونيسم موضوع مسيحيت را از فرهنگ سكولاريته غرب جدا مى كنند و موضوع يهوديت را از صهيونيسم دو موضوع مى ‏دانند، كه البته در جاى خود كار درستى است، اما نبايد ما را از هويت كلى دشمنى مسيحيت و يهوديت نسبت به اسلام كه قرآن از آن خبر مى دهد غافل كند. آرى در نقد غربِ بعد از قرون وسطى مى ‏توان موضوع مسيحيت را از غرب جديد جدا كرد ولى بسيارى معتقدند آن نوع مسيحيت كه از يك طرف تحت تأثير يهوديت و از طرف ديگر تحت تأثير يونان است، به نهايتى جز همان فرهنگى كه منجر به رنسانس شد - يعنى غرب جديد - نمى ‏رسيد زيرا بيش از آن‏كه با آمدن مسيحيت، غرب مسيحى شود، مسيحيت غربى شد و در نتيجه آنچه ما امروز در غرب با آن روبه ‏رو هستيم تماميت چيزى است كه مى‏ توان گفت تركيب تفكر ارسطويى با كليسا و روحيه يهودى ‏گرى است. اگر به سخنان منتقدان بزرگى چون هايدگر در رابطه با ضعف‏ هاى غرب و راه برون رفت از آن، دقت كنيم آن‏ها براى عبور از غرب چيزى‏ را مدّ نظر دارند كه عملًا فقط در تفكر حضورى و وجودى مكتب تشيع پيدا مى ‏شود مكتبى كه تحت تأثير ائمه (ص) است و لذا حكمت خالده ‏اى كه در نظر بعضى از منتقدان به غرب مطرح است در عمل و به صورت كاربردى چيزى جز تفكر شيعه به عنوان مكتبى كه معتقد است به امامى معصوم و حى و حاضر، نيست. وگرنه از نظر تئورى و تفكر انتزاعى حرف‏ها و توصيه ‏هاى خوبى در همه مكتب ها مورد توجه است ولى آيا هيچ ‏كدام توانستند به نحوه ‏اى عملى مقابل روح غربى بايستند؟ آيا چين به عنوان مهد تفكر لائوتسه در عمل توانست راه و روشى جداى از فرهنگ غربى پيشه كند؟ فرهنگ غربى چيزى نيست كه با عقايد فردى و يا توصيه ‏هاى اخلاقى بتوان از آن عبور كرد، براى عبور از آن نياز به مكتبى است كه از همه جهات زنده و فعّال باشد و در يك مقايسه واقع‏ بينانه چنين مكتبى جز اسلام، آن هم اسلامى كه با امامى معصوم مديريت شود، نخواهد بود.[7]


[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.

[2] ( 2)- همان، آيه 52.

[3] ( 1)- همان، آيه 53.

[4] ( 1)- همان، آيه 54.

[5] - در سوره آل عمران، آيه 28 مى‏فرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره‏ اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى ‏توانيد به آن رجوع كنيد.

[7] ( 1)- در رابطه با موضوع فوق و نقش روش اهل البيت در تمدن‏ سازى به كتاب« آنگاه كه فعاليت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» و به نوشتار « تمدن‏زايى شيعه» رجوع فرمائيد.

17376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: تفسیر مشهور آیه: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» این است که اگر کسی فقیر باشد و ازدواج کند خدا از فضلش او را بی نیاز می کند. اما شما در کتاب رزق خودتون این آیه رو به این نحو تفسیر کردین که اگه کسی وظیفه اش رو انجام بده ولی با این حال نتونه ازدواج کنه خدا نیازش به ازدواج رو به نحو دیگری پاسخ میده. سوالم اینه که آیا برای این تفسیر قرینه و منبع دیگه ای دارین و اینکه آیا قبل از شما استاد دیگه ای چنین تفسیری از این آیا داشته؟ ممنون از اینکه امکان ارتباط و دریافت پاسخ سوالات رو برامون قرار میدین
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که از ظاهر آیه به راحتی بر می‌اید که می‌فرماید: باید آن کسی که نکاحی برای خود نیافت، عفت به خرج دهد و خود را گرفتار شهوترانیِ حرام نکند تا خداوند او را از فضل خود به نحوی برخوردار کند. حال یا نکاحی برای او پیش می‌آورد و یا ذهن او را نسبت به این موضوع، منصرف می‌نماید. موفق باشید

17083
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام! استادی گفتن که گرفتاریهای زندگی ما به خاطر گناهانمان است هرچند ندونیم و با خبر نباشیم از اینکه گناهمون چی بوده، راهشم اینه که دوره های استغفار برداریم مثل چهله ی استغفرالله یا ذکر استغفار دیگه ای که تو مفاتیح هست که دو ماه هر روز 400 مرتبه باید بگیم، بعد می گفتن اینکه الان با تقوا شدی کافی نیست و گذشته ات رو باید با این ذکرها جبران کنی، بهشون می گفتیم ما چند بار این ذکر ها رو برداشتیم ولی وسطش قطع شده و .... گفتن اگه حال ذکر ندارید خوب با مشکلاتتون سر کنید، استاد عزیز اینکه گفتن این ذکرها خوبه که شکی درش نیست ولی آیا ضروریه؟ و راه جبران گناهان گذشته و رفع مشکلات گفتن این ذکر؟ خود بنده از گناهان گذشته پشیمونم سعیم هم بر تقوا و دوری از گناه و معصیت است اما انگار به گفتن ایشان اینها کافی نیست!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خیلی از این حرف‌ها سر در نمی‌آورم و در سیره‌ی معصومین هم چنین حرف‌هایی ندیده‌ام. دین ما به ما می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏» یعنی در إزای اعمال نیک که همان دستوران دین باشد، خود به خود گناهان رفع می‌شود. مهم آن است که جهت‌گیری خود را، عبور از اردوگاهِ کفر و حضور در جبهه‌ی توحید قرار دهیم. در آن حدّ که قرآن می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ» ﴿٢﴾/ محمد) یعنی اگر ایمان و عمل صالح را پیشه‌ی خود کنیم و به دین اسلام باور داشته باشیم، نه‌تنها گناهانمان پوشیده و برطرف می‌شود، بلکه امورات معنوی و دنیایی ما نیز به بهترین نحو به سامان می‌آید. و معنای استغفار به آن است که رجوع‌مان از باطل به سوی حق باشد و ذکر مبارک استغفار در همین رابطه جهت ما را شکل می‌دهد. موفق باشید     

15573
متن پرسش

سلام و عرض ارادت و تبریک به مناسبت حلول ماه رجب: 1. لطفا سیری جهت مطالعات کتب شهید آوینی بفرمایید. 2. کدام یک از کتاب هایشان را با دقت بیشتری بخوانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم برای کتاب‌های آن عقل بزرگ، سیر مطالعاتی نیاز باشد. کدام «توسعه و فرهنگ» نکات خوبی دارد در عین حال که همه‌ی نوشته‌ها و گفته‌های مرحوم شهید آوینی ظهور یک عقل قدسی است که ما برای ادامه‌ی انقلاب، بدان نیاز داریم. موفق باشید

13781

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: نظرتان پیرامون آیت الله علی عابدی شاهرودی چیست؟ می توان در زمینه فلسفه و عرفان نظری از ایشان بهره گرفت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آثار ایشان را مطالعه نکرده‌ام، ولی ذکر خیر ایشان را شنیده‌ام. موفق باشید

13122
متن پرسش
سلام: در صوت شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت (ره) فرمودید: گناه اعتقادی نباید داشت. و اگر انسان نداند معنای ملائکه و ... چیست نمی تواند سیر کند. حال سوال من این است: 1. اگر مدتی بوده که اعمال عرفانی انجام می داده ولی اعتقاداتش نیمه سالم بوده دیگر سیر نکرده؟ یا سرعتش کمتر بوده؟ ۲. اینکه در احوال بزرگان آمده که کلا خود را بی دین فرض کردند و راه تحقیق پیش گرفتند. آیا ما هم باید اینگونه کنیم یا صرف خواندن کتب اعتقادی سالم کافیست؟ اگر که می شود توضیح دهید. ممنون التماس دعا هم دارم شدیدا. چون می خواهم به خواستگاری بروم استاد. دعا بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌همرفته انسان بر اساس آگاهی‌های فطری، عباداتش به سوی حضرت حق است و هرچه عقاید خود را صحیح‌تر کند، عمق رجوع به حضرت حق بیشتر می‌شود. عرایضی در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» شده است. اگر با شرح صوتی آن مطالب را دنبال کنید إن‌شاءاللّه به نتایجی خواهد رسید. موفق باشید

10871

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقت بخیر. عذرخواهی می کنم مزاحمتان شدم. از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) مزاحم میشم. جسارتا از شما تقاضا داشتم جهت سخنرانی در برنامه ای قبول زحمت بفرمایید و تشریفات بیاورید دانشگاه. خواستم ببینم امکانش هست و اینکه از چه طریقی می توانم پیگیری کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه شرایطم طوری نیست که بتوانم خدمتتان باشم. موفق باشید
10558

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
سلام: خسته نباشید حدود 8 سال پیش در مواجهه با پدیده ای تحت عنوان اختلال روانی در بنده، این سوال برایم پیش آمد که «روح و روان [1] چه رابطه ای دارند؟» برای پاسخ به این سوال نیاز است هر دو جنبه ی جسم [2] و روح را خوب شناخت، واضح است که بنده اشراف کافی و قابل اعتمادی بر مباحث ندارم اما می شود گفت اولیات لازم را با مطالعه مباحث نفس شناسی علمای مسلمان، برخی مباحث مطرح شده در روان شناسی تجربی، تفکر در احوالات خویش و مشاهده رفتار اطرافیان را می دانم. به علاوه دانستن مباحث بیولوژیکی و ژنتیک در حد الفبای این علوم باعث شد رویکرد بنده بیشتر به سمت این برود که این رابطه در تنگاتنگی بسیاری با هم قرار دارد. حدود دو سال پیش این سوال را نزد دوستم که گویا در دانشگاه تهران یا تربیت مدرس کلاس فلسفه ملاصدرا یا شاید هم معرفت النفس شرکت می کردند، مطرح کردم. ایشان گفتند طبق فلسفه صدرا نمی توان برای این دو جدایی قائل شد. دوستم می گفت آنجا حتی استاد شاگردان را از استفاده از تعبیر جسم و روح منع می کرده و حداقل جدایی را با تعبیر جسم ـ روح مطرح می کرده است. به علاوه حدود یک سال پیش گفتگوی بسیار مختصری پیرامون این سوال با ایشان داشتم این بار بنده را به مباحث نفس شناسی مطرح شده در کتب اخلاقی حضرت امام (ره) ارجاع دادند و گفتند نمی توان این دو را از هم جدا دانست و این دو در تأثیر و تأثر بسیار نزدیکی بر هم به سر می برند. این گذشت، تا همین چند وقت پیش که بنده در جلسه ای شرکت کردم که کتاب آشتی با خدای استاد طاهرزاده را مطالعه و مباحثه می کردند. در این جلسه باز سوال مذکور به ذهنم متبادر شد و تقریبا تمام بحث جلسه به این سمت کشیده شد، نمی گویم استاد حاضر در جلسه استاد توانمندی بود اما بالاخره با استفاده از واژه اتحاد بین جسم و روح تا حدی بنده را قانع کرد اما این قناعت به طول نینجامید. در همین بین بنده برای یافتن مطلبی به سایت استاد طاهرزاده مراجعه کردم و کتاب ترجمه اسفار را دیدم. به فهرست کتاب نگاه کردم و مرور کلی تا آخر کتاب داشتم در حد ورق زدن فقط و احساس کردم پاسخ خیلی از سوالاتم را در آنجا می توانم بیابم (که به علت نداشتن وقت کافی و ندانستن خیلی از مقدمات ضروری فلسفه مطالعه را به زمان مناسبش موکول کردم). همچنین مجدداً به «شرح جنود عقل و جهل امام(ره)» مراجعه کرده و آن جمله نسبت غیب نفس به شهادت و برزخ آن، نسبت ظاهریت و مظهریت نیز نیست، بلکه نسبت ظهور و بطون شى ء واحد است و مباحث بعدی آن را دیدم. این مبحث قوت این سوال و انگیزه پرداختن به آن را برای بنده دو چندان کرده است. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- [1] الف) روان به آن بعد از انسان اطلاق می شود که توسط مغز و اجزاء آن با سازوکار خاصی کنترل می شود (مثل عواطف، احساسات، ادراک، حافظه و... شاید بشود تا حدی لذات و شهوات را هم در این دسته بندی قرار داد). آثار این ها در رفتار و حالات و زندگی فرد مشهود است که البته وجود این ها در حیوان هم اثبات شده... از طرفی وجود انسان یک نشئه دیگری دارد که او را از حیوان متمایز می کند و اکثراً به روح تعبیر می شود در این مجال هم ما از واژه روح استفاده خواهیم کرد. این که این روح چیست و چه آثاری بدان مترتب می شود این جا موضوع بحث ما نیست. با اینکه تفاوتهایی در تعاریف اهل این علم وجود دارد، اشتراکاتی هم وجود دارد، فعلا اشتراکات را مد نظر گرفته و تفاوتها را مورد مناقشه قرار نمی دهیم. ب) اکثر اختلالات روانی ناشی از اختلالات سلولی ـ مولکولی یا بافتی مغز هستند که اگر اینها را به طریق مادی یا همان فیزیولوژیکی رفع و یا کنترل نکنیم ادعای گزافی است که بتوان آن را تحت اراده انسان بیمار کنترل کرد! حتی اثبات شده که خیلی از رفتارها و سبک زندگی های اشتباه هم اثرات فیزیولوژیک در حد سلولی ـ مولکولی در بدن یا به تعبیر دقیقتر مغز ایجاد می کند که باز برای درمان آنها باید از روش فیزیولوژیک اقدام کرد هرچند در مواردی که خیلی تأثیر شدیدی بر بدن نگذاشته اند می توان درمان را از راههای نرم افزاری صورت داد. [2] که روان هم ذیل آن قرار می گیرد. [3] ناگفته نماند که حقیر تا به حال کتاب آشتی با خدا، ده نکته در معرفت نفس, از برهان تا عرفان, هدف حیات زمینی استاد طاهرزاده، بخش هایی از فرزندم این چنین باید بود را مطالعه کرده ام و تا حد زیادی با مباحث ایشان آشنایی دارم و خب ارتباط خوبی هم با تفکر ایشان گرفته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ای که شما مطرح می‌فرمایید در مباحث معرفت نفس ردّ نمی‌شود، با این تفاوت که ما می‌گوییم اگر بدن به عنوان بستری مناسب در میان باشد نفس انسان بهتر می‌تواند نقش خود را انجام دهد، این یعنی نفس و جسم در این موقعیت رابطه‌ای تنگاتنگ دارند و اگر بدن گرفتار اختلال شود نفس در مرتبه‌ای که با بدن ارتباط دارد -که شما آن را روح می‌نامید - در تدبیر بدن گرفتار مشکل می‌شود و روان‌پزشک با درمان بدن عملاً باری از روی روان انسان برمی‌دارد. موفق باشید
10243
متن پرسش
سلام علیکم: شما در خصوص چگونگی ادراک در کتاب معرفت النفس و الحشر فرموده اید: معنی ادراک عبارت است از این‌که نفس به نیروی خلاقه خویش صورتی شبیه صورت موجود در قوه باصره یا هر قوه‌ی دیگری را در ذات خویش خلق کند و ابزارهای مربوط به بدن، علل مُعدّه هستند و نه علت حقیقی. حال سوال پیش آمده است که وقتی خود قوه ی باصره صورتی در ذات خویش خلق می کند چه نیازی هست که دوباره ذات توسط نیروی خلاقه اش همان تصویر را در خود ایجاد کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قوه‌ی باصره به خودی خود نمی‌تواند صورت خلق کند. موفق باشید
9711
متن پرسش
سلام: با عرض ادب و احترام. ما می گوییم خداوند دلیل است یعنی دست آدم را می گیره و تا مقصد می رساند و همچنین امام معصوم علیه السلام که جامع کلمات خداوند است. من 8 سال که وسواس دارم و زندگی برام تلخ است قبلا با شما هم سؤالاتی پرسیدم و در این باره با بسیاری روحانی و روانشناس و روانپزشک و ... صحبت کردم ولی فایده نداشت بعضی روحانیون که خدا نصیب نکند....!!! یک روانشناس هم بعد از چندین جلسه گفت مشکل تو خاص برو فلان جا مراجعه کن من نمی توانم کاری کنم و... آخه من چکار کنم شما هم که یک بار گفتید در تخصص من نیست و در بعضی سؤالهای دیگر هم پاسخ های تلگرافی دادید که... (البته خوب شما کار مهم تر دارید بحثی نیست) در این سال ها هم خیلی دعا کردم، دلم شکست تحقیر شدم و... پس چرا خدا مرا نجات نمی دهد مگر خدا دلیل نیست. وسواس هم چیزی نیست که به خودم بگویم در مقابلش دارم ثواب می برم چون با اسراف و گناه همراه است. چرا امام زمان (عج) یه نگاهی اشاره ای .. تا من خلاص بشم، مخصوصا حالا که از دانشگاه آمدم طلبه شدم. گاهی شبه اعتقادی بخاطر این پیش می آید و... چه کار باید کرد؟ دلیل بودن خدا و امام کجا می ره؟ چرا دعا مستجاب نمی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند روحیه‌ی تحقیق به شما داده تا در فهم امور حقیقی وسواس به خرج دهید و شما آن تحقیق را در امور اعتباری خرج کرده‌اید. احکام شرع از اعتباریات شرع است که خدا اعتبار کرده و تنها در همان حدّی که حضرت حق اعتبار کرده باید مدّ نظر باشد. ولی حقایق دارای بواطن کثیره‌اند و هرچه در آن امور وسواس به خرج دهید تا به عمق آن برسید کار درستی کرده‌اید. موفق باشید
7736
متن پرسش
با سلام. بنده یکی از بندگان خطاکار خداوند و محبین خجل نزد ائمه اطهار هستم و کاملا به این امر اعتقاد کامل دارم ولی چندی قبل نمیدانم جه شده بود که بسیار شکر نعمتهای خداوند را به جا می آوردم و در مقابل خداوند کاملا اظهار عجز نسبت به مقام شکر داشتم طوری که بعد از مطالعه صفحات ابتدایی کتاب جذب ربوبی آیت الله شجاعی که در مبحث مقام شکر سالک توضیح داده اند تمام آن حالات را در خود مشاهده میکردم و یا گاهی در سجده برای دقایقی طولانی به طور ناخودآگاه چنان غرق در اسم ( یا جمیل ) میشدم که احساس میکردم هر آن نزدیک هست قلبم از سینه جدا شود و بدنم به لرزه میافتاد و عرق بر بدنم مینشست. خلاصه چنان لذتی میبردم که خود میدانم و خدا. حالا تمام این حالات را که گفتم نه برای این بود که بگم ما هم جزء سالکین درگاه ربوبی هستیم به هیچ وجه. ولی الان بسیار افسوس میخورم که دیگر آن حالات را که حاضر به تعویض با هیچ چیز نبودم دارا نمیباشم. لطفا برنامه ای مدون در اختیار این جوان گنه کار قرار بدید که از این قرارگاه ناامن و غفلت و پوچی دربیام و اگر غیر این است من را به حال زار و نزار خود رها کنید. به امید بندگی خدای جمیل. یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گاهی خداوند حالی را به انسان می‌دهد تا افق را به او نشان دهد ولی بعد آن را از او می‌گیرد تا خودش در طی سلوکی طولانی به آن برسد. إن‌شاءاللّه آخر عمر آن حال را دوباره به‌دست می‌آورید به شرطی که مسیر دینداری را به‌خوبی طی کنید. موفق باشید
7277

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام چه ارتباطی بین اصحاب کهف و کربلا وجود دارد که سر مقدس امام حسین آیه 9 سوره مبارک کهف را تلاوت کردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت که اصحاب کهف در عین آن‌که همه مردم فکر کردند کارشان تمام شد پس از سیصد و اندی سال بیدار شدند و نگاه‌ها را متوجه حقیقت توحید کردند که چگونه حاکمیت کفر مضمحل شد و حق ظهور کرد. حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» خواستند نگاه‌ها را به نتایج آینده‌ی نهضت خود بیندازند و حقیقتاً هم همان‌طور شد. موفق باشید
6620
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم. سلام ببخشید میخواستم بدونم جلسه سلوک که در مدرسه معصومیه برگزار شد هرهفته برگزار خواهدشد؟ فقط برای آقایونه یا خانومها هم میتونن شرکت کنن؟بنده تازه ارشد را در یک رشته فنی به اتمام رسانده ام. علاقه مند به علوم دینی و عرفان هستم . چون خلق شدم برای شناخت خداوند. اگر هدف خلقت معرفت الهی و عرفان است، با این اوضاع اقتصادی و صبح تا شب دنبال کار و پول که به اجبار هم هست کسی به جایی در معرفت نمیرسد. پس بهتراست بیاییم حوزه و قید کار و درامد و ... را بزنیم. چون اخر عمر حسرت میخوریم. شدیم یه فرد 50 یا 60 ساله که دیگه اصلاحش سخته. خیلی جدی باید عرض کنم که من واقعا مانده ام چه کار کنم. لطفا بفرمایید اگر حوزه نیایم چگونه به عرفان که هدف خلقت است برسم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هریک ماه برگزار می‌شود ولی به جهت سفر به کربلا این هفته یعنی در تاریخ 19/9 تشکیل می‌شود و خانم‌ها هم می‌توانند شرکت کنند. در مورد قسمت دوم سوال باید عرض کنم :در عین آن که حوزه بستر مناسبی است برای کسی که بخواهد سلوک عرفانی داشته باشد تنها راه نیست ، در کنار زندکی غیر حوزوی ، راه معرفت نفس راه خوبی است. موفق باشید
5041
متن پرسش
سلام. بحث سوره ی انعام فیلتر شده وامکان استفاده نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:ازطریق فایل های صوتی،منوی اصلی ویااز طریق باکس فایل های صوتی درصفحه اصلی قابل دسترسی است.
3155

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام سوال خصوصی: همسر من مداح است و هفته ای یکبار در تهران هیئت دارد و ایام شهادتها ومحرم و فاطمیه را به شهرستان و هیئت خودشان میرود و اگر مناسبتی نباشد یه هفته درمیان به انجا میرود یعنی یک هته درمیان دو شب در هفته به هیئت میرود یکی درتهران و دیگری شهرستان علاوه بر این همه ی فکرو ذکرش هیئت است و در روز حداقل با 3 نفر از رفقایش حرف میزند و اصلا به مسائل زندگی توجه ندارد انگار که هیچ مسئولیتی به دوش ندارد وقتی را که میخواهد کنار من صرف کند یا پای اخبار است یا در حال انجام کار دیگری است جوری که شاید حرفمو چند بار باید تکرار کنم تا جوابمو بده گاهی وقتها واقعا انگار بادیوار حرف میزنم. خیلی دچار سرخوردگی میشوم بخاطر همین موضوع از هیئت و همه ی مسائل مذهبی بیزار شدم حتی یک بار به من گفت تو باید مثل زن زهیر باشی و به من بگی برو منم بهش گفتم هرموقع امام زمان اومد این حرفوبهت میزنم کلی بعد و قبل هیئت وقتشو با رفیقاش میگذرونه واقعا دیگه از همه چی خسته شدم چرا ادما نمیتونن تعادل داشته باشن؟خواهش میکنم راهنماییم کنید همه اعتقادمو دارم از دست میدم خواهشا جواب رابه صورت خصوصی بدهید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این موضوعات نکاتی نیست که بنده بتوانم عرایضی در موردش داشته باشم. نهایتاً آن آقا باید از افراط و تفریط به سوی تعادل برگردد شما هم باید فعلاً موقعیت ایشان را درک کنید. موفق باشید
2990

توهم وتجملبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز و حکیم ما سوالی در مورد سبک زندگی در یک مورد خاص دارم. مسلما ساده زیستی و دوری از تجمل یکی از عوامل گشودن دریچه ملکوت به زندگی افراد است. سوال من در مورد خریدن ماشین است. اگر بخواهیم ماشین با امکانات ایمنی مورد قبول داشته باشیم باید ماشینی گرفت که ناخواسته بسیاری از تجملات را نیز دارا میباشد. آیا از لحاظ عقلی میتوان با این توجیه که مرگ و زندگی دست خداست به یک ماشین ساده بسنده کرد و آیا مثلا با خریدن ماشینی مانند پراید که ساده است ولی ایمنی ماشینهای 50 میلیونی را ندارد مرتکب اشتباه در سلامتی و ایمنی جسممان نمیشویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید بین خطرات احتمالی با احتمال پایین با خطرات احتمالی با احتمال زیاد تفکیک کرد. مثلاً نمی‌توان گفت چون این احتمال هست که سقف اطاق هرچند فعلاً سالم است، بر سر ما فرود آید در زیر سقف اطاق ننشست، ولی باید در زیر سقف اطاقی که ترک برداشته و احتمال فروریختن آن در یک حرکت هست، ننشست. در مورد ایمنی ماشین‌سواری هم قضیه از همین قرار است که آیا می‌خواهیم از هر احتمالی فرار کنیم و از این طریق به دنبال ماشین گران‌قیمت هستیم، این یک نوع وَهم‌گرایی است. ولی یک وقت می‌خواهیم از خطری فاصله بگیریم که نزدیک است و در اولین مرحله با ما برخورد می‌کند، در آن صورت فاصله‌گرفتن از آن خطر منطقی است. موفق باشید
1602

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی: همسرمن آقایی است که من وشرایطم را درک نمی کند و مدام باایجادتنش روح وروانم رادچار آسیب کرده است . بهترین راه رابرای اینکه بهتر بتوانم به عبادات و کارهای دینی ام بپردازم در جدایی میبینم اماباکمی تامل منصرف میشوم چراکه وقتی به درونم نگاه میکنم میبینم که به او علاقه مندم وهمین علاقه مندی رااز اونسبت به خودم حس میکنم اگرچه فکر میکنم بسیار از هم دوریم.واقعا چه باید بکنم ختم این زندگی باطلاق یاتحمل یک عمرتنش ،تناقض وناامیدی از این که نتوانسته ام به آرمان های دینی ام برسم؟ چه باید بکنم؟ لطفا کمکم بکنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چرا عالم دینی خود را این‌قدر تنگ کرده‌اید که جایی برای دل‌سپردن و خوش‌بودن با همسرتان نگذاشته‌اید؟ رضایت خدا در آن است که در عین ایجاد فضای اُنس با خدا، فضای اُنس با همسرتان را در خود ایجاد کنید تا دارای شخصیتی گسترده باشید. انسان نباید عالَم دینی خود را طوری شکل دهد که به نحوی از نظر روحی ناقص شود و از لذات حلال خود را کنار بکشد، این کار موجب سرخوردگی می‌شود و پس از مدتی شوق عبادات و حضور در عبادات از بین می‌رود و فقط قالب عبادات می‌ماند و عادت ما به حفظ قالب عبادات. موفق باشید
1287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وخدا قوت .مسجدی را میشناسم که از طرفداران آقای منتظری هستند آیا در این مسجد میشود به امام جماعتشان که متعاقبا از همفکران ایشان اند میشود اقتدا کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اگر امام جماعت به واقع مانند آقای منتظری با نظام اسلامی و رهبری نظام سر ستیز دارند و دشمنان نظام را تأیید می‌کنند، از عدالت خارج است. ولی اگر ایشان را با عنوان یک فقیه قبول دارند موضوع فرق می کند .موفق باشید
نمایش چاپی