بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3143
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز به نظر شما بهترین مجله، نشریه، روزنامه، سایت یا هر منبعی که صادقانه مطالب را انعکاس داده و تحلیل کند، چیست؟ هدف حقیر افزایش بصیرت و بینش با شناخت درست زمانه است، به بیان دیگر آیا منبعی وجود دارد که مایه تقویت بصیرت و بینش افراد شده در حدی که بتواند تحلیل درستی از اوضاع زمانه داشته باشد؟ ممنون اگر راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌شود روی یک روزنامه و یا یک سایت قسم خورد. خودتان با سخنان و رهنمودهای رهبری مقایسه‌شان کنید تا آن‌که نزدیک‌تر است را بشناسید. موفق باشید
2575
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله در بحث رزق و روزی از طرفی طبق مبانی دینی خودمان روزی دست خداست؛ از طرف دیگر ما باید با تدبیر و برنامه ریزی در زندگی جلو برویم. حالا رابطه بین این دست خدا بودن رزق با برنامه ریزی چیست؟! فرض بفرمائید شخصی است که درآمدش کفاف خودش و همسرش را به زور می دهد. حال آیا این شخص اگر با استناد به آیات:«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»(هود:6) و مثلا آیه:«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً»(اسراء:31) مثلا صاحب 5 تا 6 تا 10 تا بچه شود با این حساب که همان خدائی که بچه ها را داده، روزیشان را نیز می دهد؛ آیا این کار درست است یا خیر؟! اگر این کار درست است مثلا ما می بینیم خیلی از خانوده هائی که صاحب بیشتر از 5 یا 6 فرزند هستند؛ وضع زندگی چندان خوبی ندارند. خوب با این وضع یعنی اگر این شخص تنها 1 یا 2 فرزند نیز داشت باز هم وضع خانواده اش این بود یا نه در آن حالت وضعشان بهتر بود؟! یا مثلا فرد مجردی که به قول معروف آه ندارد با ناله سودا کند و نه خانه ای دارد؛ نه ماشینی دارد؛ نه شغل و منبع درآمدی دارد؛ نه پدری با وضع خوب دارد که بتواند پدر خرجش را بدهد؛ اگر همچین فردی با استناد به آیه:«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم‏»(نور:32) برود ازدواج کند آیا کار درستی است یا خیر؟! یعنی در واقع این آیات می خواهد این را بگوید را منظور دیگری دارد!؟ یا مثلا احادیثی داریم که رزق هر کس چیز مشخص و معینی است که بخواهد یا نخواهد به دستش می رسد. خوب اگر این احادیث واقعا همین منظوری دارد که ما از آن می فهمیم پس رزق من مثلا فلان مقدار است و این از قبل مشخص و معین شده. خوب پس چه کار بکنم چه نکنم چه کار فکری بکنم چه کار یدی چه هر کار دیگری این مقدار رزق به من می رسد. آیا این نتیجه گیری درست است!؟ اگر این نتیجه گیری درست است پس یعنی اگر من بیکار هم باشم و هیچ کاری نیز نکنم آن رزق مشخص و معین به من می رسد. آیا درست است؟! یا مثلا اگر رزق مشخص است پس میزان کار افراد نباید در میزان رزق تأثیری بگذارد. پس اگر مثلا چه من نوعی روزی 8 ساعت کار بکنم چه روزی 10 ساعت چه مثلا روزی 15 ساعت آن رزق من مشخص و معین است و با افزایش کار اصلا رزق من اضافه نمی شود. در صورتی که می بینیم ظاهرا خلاف این است. فرض بفرمائید کاسبی باشد که مثلا امروز را تا ساعت 7 بعد از ظهر کار کرد و میزان مشخصی درآمد کسب کرد. خوب این فرد اگر 2 ساعت بیشتر کار کند در این 2 ساعت باز هم مشتری هائی سراغ او می آیند پس در نتیجه درآمد شخص اضافه می شود. پس رزقش نیز اضافه می شود. حال این مسأله چگونه قابل توضیح و تبیین است؟! یا یکبار حدیثی دیدم که روزی حضرت علی ع به میثم فرمودند خرماهایت را چند می فروشی؟! میثم مثلا گفت کیلوئی 10 تومان می خرم کیلوئی 12 تومان می فروشم(اعداد از خودم است چون اصل روایت را یادم نیست.) حضرت ع به او فرمودند امروز را با همان قمیتی که خریدی بفروش. در پایان روز بعد میثم دید که درآمدش نسبت به روز قبل تغییر نکرده است. سپس حضرت ع به او فرمودند که اگر ترس این را نداشتم که کافر شوی می گفتم به کمتر از قیمت خرید بفروش تا ببینی حتی در آن صورت نیز درآمدت تغییری نمی کند. حال اولا متن عربی این حدیث را می خواستم در صورت وجود. ثانیا اگر حدیث صحیح است چگونه قابل تبیین است!؟ فرض بفرمائید میثم امروز 100 کیلو خرما خرید کیلوئی 10 تومان که می شود 1000 تومان. فردا اینها را خواست کیلوئی 8 تومان(کمتر از قیمت خرید) بفروشد. خوب اینجا میثم برای خرید این خرماها 1000 تومان داده در صورتی که اگر همه اش را بفروشد 800 تومان گیرش می آید. خوب این یعنی ضرر. فردا با این میزان پول تنها 80 کیلو خرما می تواند بخرد نه 100 کیلو. روز بعد 64 کیلو. روز بعد حدود 51 کیلو. روز بعد حدود 40 کیلو. روز بعد 32 کیلو. روز بعد 24 کیلو. و همینطور هر روز کمتر از دیروز می شود. خب بعد فرض کنیم میثم هر روز میزان خورد و خوراک میثم و خانواده اش مثلا روزی 100 تومان باشد. خب در اینصورت پس از چند روز فروش به قیمت کمتر از خرید طوری می شود که دخل میثم به خرجش نمی رسد. یا مثلا اگر در فروش با سود میثم می توانست مقداری پول پس انداز کند در این صورت دیگر نمی تواند پس اندازی داشته باشد. خلاصه هر طور آدم فکر می کند نمی تواند این حدیث را توجیه کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آیه‌ی مورد اشاره و روایات مربوط به رزق متذکر این نکته‌اند که در شرایط طبیعی به وظیفه‌ی خود عمل کنید و حرص بیجا نزنید. آنچه برای شما مقدر شده به شما می‌رسد ولی این بدین معنی نیست که اعمال ما عامل تنگی و بسط رزق نگردد. به ما فرموده‌اند ترک رحم موجب تنگی رزق می‌شود و یا خوشرویی موجب بسط رزق می‌گردد. آری روایات بر آن تأکید دارد که سراسر زندگی خود را صرف پول‌درآوردن نکنید، خداوند دنیا را این‌طور نساخته که شما نتوانید با یک فعالیت متوسط رزق منطقی مورد نیازتان را به‌دست آورید. اگر بیشتر حرص زدید عمر خودتان را ضایع کرده‌اید و با ثروت زیادتر به رزق بیشتر نرسیده‌اید. به نظرم روایاتی که در کتاب «جایگاه رزق در هستی» آمده این نکات را روشن می‌کند ولی همان دینی که آن آیات و آن روایات را فرموده به افراد مجردی که توان تأمین لباس و مسکن و غذا برای همسری که باید انتخاب کنند ندارند فرموده است. بی گدار به آب نزنید بلکه «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» باید آن‌هایی که نمی‌توانند همسری بیابند عفت بورزند تا خداوند از فضل خود امکانات لازم را برایشان برساند. در ضمن روایتی که در رابطه با جناب میثم فرمودید پیدا نکردم ولی در هرحال آن را در رابطه با موضوعات سرّی و تصرفات غیبی بدانید که بین حضرت علی«علیه‌السلام» و میثم بوده و نباید آن را به عموم سرایت داد و با محاسبات بازاری بررسی کرد. موفق باشید
1602

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی: همسرمن آقایی است که من وشرایطم را درک نمی کند و مدام باایجادتنش روح وروانم رادچار آسیب کرده است . بهترین راه رابرای اینکه بهتر بتوانم به عبادات و کارهای دینی ام بپردازم در جدایی میبینم اماباکمی تامل منصرف میشوم چراکه وقتی به درونم نگاه میکنم میبینم که به او علاقه مندم وهمین علاقه مندی رااز اونسبت به خودم حس میکنم اگرچه فکر میکنم بسیار از هم دوریم.واقعا چه باید بکنم ختم این زندگی باطلاق یاتحمل یک عمرتنش ،تناقض وناامیدی از این که نتوانسته ام به آرمان های دینی ام برسم؟ چه باید بکنم؟ لطفا کمکم بکنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چرا عالم دینی خود را این‌قدر تنگ کرده‌اید که جایی برای دل‌سپردن و خوش‌بودن با همسرتان نگذاشته‌اید؟ رضایت خدا در آن است که در عین ایجاد فضای اُنس با خدا، فضای اُنس با همسرتان را در خود ایجاد کنید تا دارای شخصیتی گسترده باشید. انسان نباید عالَم دینی خود را طوری شکل دهد که به نحوی از نظر روحی ناقص شود و از لذات حلال خود را کنار بکشد، این کار موجب سرخوردگی می‌شود و پس از مدتی شوق عبادات و حضور در عبادات از بین می‌رود و فقط قالب عبادات می‌ماند و عادت ما به حفظ قالب عبادات. موفق باشید
1372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز وبا تشکر بسیار از زحمات شما به دنبال سوال 1304 می خواهم بپرسم آیا برای چنین هدفی که شما هم فرمودید خوب است لازم است من در فقه واصول مثل روال حوزه فعالیت کنم یا اینکه سطح کمتری را باید بیاموزم وبیشتر به کارهایی که مربوط به این هدف است گرایش نشان بدهم. علامه بر اینکه بنده علاقه شدیدی به علوم عقلی وتفسیر دارم وبه فقه رغبت چندانی تا به حال نتوانستم نشان دهم با اینکه در کارهای علمی اصلا انسان کم حوصله ای نیستم با بعضی از اساتید هم که مشورت کردم گفته اند فقه واصاول را کمتر بخوان وبه علایق خود بپرداز ولی نظر شما برایم بسیار مهم است. بسیار ممنون اجرشما با آقایمان امام زمان علیه السلام.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به نظر بنده در هر حال باید یک روحانی فقه و اصول را خوب و عمیق بخواند، در بقیه‌ی دروس هم آن فقه و اصول به کمکش می‌آید. موفق باشید
764

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی برای شما. شنیده ام اگر کسی مجبور به دزدی باشد می تواند در حد نیازش دزدی کند. آیا این مطلب درست است؟ از طرف دیگر در ضمن تفسیر یک سوره ای شنیدم حدیثی داریم که اگر یک مسلمانی از گرسنگی در حال مردن هم باشد سزاوار است که بمیرد ولی از کفار تقاضای نان نکند باطن این احکام چگونه است؟ لطفا مفصل شرح بفرمایید که کاربرد این دو حکم در فقه و نیز کاربرد عرفانی آن کجاست و در صورت امکان مثال بزنید. باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: یکی از تکالیف انسان این است که از جانش محافظت کند و اگر این تکلیف در مقام عمل، با تکلیف دیگری درگیر شد (که به اصطلاح اصولیون از آن به تزاحم تعبیر می‌شود) فقهاء با قواعدی که در مقام استنباط از آن استفاده می‌کنند، حکم این‌که کدام یک از این دو تکلیف باید مقدم شمرده شود را بیان می‌کنند. در مورد اولین قسمت سوال شما نیز انسان با دو تکلیف مواجه می‌شود؛ یکی وجوب حفظ نفس و دیگری حرمت تصرف در ملک دیگران بدون اذن. هنگامی که این دو تکلیف با هم تزاحم می‌کنند فقهاء تکلیف به حفظ نفس را به خاطر این‌که در قیاس با حرمت تصرف در ملک غیر، ملاک اهم دارد، مقدم داشته‌اند البته اگرچه تصرف در ملک دیگران بدون اجازه‌ی آن‌ها این‌جا جایز شمرده‌شده، منافات با حکم به ضمان ندارد. در مورد دومین قسمت سوال شما، باز دو تکلیف بر عهده‌ی انسان است که با هم تزاحم نموده‌اند. یکی حفظ نفس و دیگری عدم ایجاد تسلط کفار بر مؤمنین. اگر روایتی با مضمونی که نقل کردید ثابت و قابل استناد فقهی باشد می‌توان این‌چنین گفت که در آن روایت، ملاک تکلیف به حفظ نفس، کم اهمیت تر از تکلیف دیگر شمرده‌شده. موفق باشید
18190
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد شنیدم که شخصی، گویا مرحوم حائری بودن، از استاد مطهری پرسیدن در نماز به چه فکر می کنی، ایشان می فرمایند به معنای کلمات و الفاظ و جواب شنیدن که پس کی نماز می خوانی؟! استاد به راستی در نماز باید چه کرد؟ به هر حال نمیشه به هیچی فکر نکرد یا در خلسه بود، افرادی مثل حضرت امام خمینی (ره) در نماز چه می کرده اند. آیا این فکر است که غوطه ور می شود و نماز معراج انسان می شود و اگر آری چه فکری و اگر نه پس چه باید کرد؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قضیه در ملاقات مرحوم شهید مطهری با مرحوم هاشم حداد اتفاق افتاده. آری! گفت: «مراد من از نماز آن بُوَد که در خلوت / حدیث درد و فراغ تو با تو بگذارم». نماز رجوع به قبله‌گاهی است که انسان با پروردگار خود قصه‌ی دوری خود را نجوا کند و این مثل سخن‌گفتِ دو رفیق است با همدیگر. موفق باشید

18132
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیزم: حتما مستحضرید هم اکنون فیلمی یا بهتر عرض کنم فرا فیلمی با عنوان «یتیم خانه ایران» در سینما در حال اکران است که حقیقتا یک شاهکار و شایسته تقدیر است اما در خصوص این واقعه تاریخی چند سوال از محضرتان دارم: 1. اعلام آمار نه میلیون نفر کشته بر اساس کدام آمار رسمی و کدام سر شماری و کدام جمعیت است؟ (این اشکال یک دبیر تاریخ سر یک کلاس است) 2. نه میلیون تلفات رویداد فجیعی است چرا در طول یک قرن نه تنها در زمان پهلوی که حتی بعد از انقلاب به این فاجعه بزرگ پرداخته نشده است؟ 3. در این جنایت به سه موضوع گرسنگی، وبا، طاعون پرداخته شده آیا هر کدام مستقلا زمینه سازی شده یا مثلا گرسنگی در مرگ و میر زمینه ساز بیماری و طاعون گشته؟ 4. شواهدی هست که نشان می دهد دستهای پنهانی و پشت پرده در محدود کردن حوزه پخش فیلم دخالت داشته اند... چرا؟ 5. شخصیت اول فیلم در نگاه تمدنی چگونه تعریف می شود؟ التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً فیلم «یتیم‌خانه‌ی ایران» نگاه دقیقی به حادثه‌ای است که زبان رسمی رسانه نخواسته و نتوانسته در زمان خود بدان بپردازد با این‌که قسمتی از تاریخ ما است. و اگر این حادثه جسته و گریخته و سینه به سینه از گذشتگان منتقل نشده بود، فرهنگِ حاکمِ شیفته‌ی غرب که عموماً در صدد تبرئه‌ی غربیان به‌خصوص انگلستان است، هرگز اجازه نمی‌داد همین اندازه هم آن کارنامه‌ی سیاه بر ملأ شود. فیلم مذکور یک قدم جدی است برای درست‌دیدنِ تاریخی که با غفلت از آن تاریخ، ما معنای امروزین خود را درست نمی‌توانیم تحلیل کنیم.

آن‌قدر فاجعه بزرگ بوده که بنده شخصاً از مادربزرگ و مادرم که ناظر آن صحنه‌ها بوده‌اند می‌شنیدم که به قدری افراد در کنار گذرگاه‌ها فوت کرده بودند که فرصت دفن آن‌ها توسط اقوامشان نبود و مسلّم از هر خانواده نصف آن در اثر آن قحطی تلف شدند. در آن حدّ که امروز هم ما در شهر اصفهان با ذهنیت فرار از گرسنگی، وقتی میهمان قدیمی‌ها می‌شویم اِصرار دارند که میهمان غذا بخورد.

نکته‌ی دیگر همان‌طور که کارگردان و نویسنده‌ی محترم فیلم، جناب آقای ابوالقاسم طالبی می‌گوید در این‌که از سال‌های 1295 تا 1297 ما با فاجعه‌ی قحطی و وبا و طاعون روبه‌رو شده‌ایم، بحثی نیست ولی این مبهم است که واقعاً قحطی و وبا با هم بوده و سپس مردم گرفتار طاعون شده‌اند، و یا اول قحطی بوده و به جهت تحریم دارو برای درمان وبا مشکلِ همه‌گیرشدنِ وبا، مزید بر علت شده و کار را به فاجعه رسانده است؟

در مورد شخصیت اول فیلم که حکایت از سلحشوری او دارد باید متوجه باشیم که این روحیه‌ی هر ایرانیِ مسلمان است که همیشه در طول تاریخ وقتی هویت خود را به خطر می‌دیده، به صحنه می‌امده و بقیه‌ی ایرانیان اعم از زن و مرد او را یاری می‌کردند. که نمونه‌ی بسیار روشن آن را در دفاع مقدس هشت‌ساله ملاحظه کردید و در واقع آقای ابوالقاسم طالبی با به صحنه‌آوردنِ فیلم «یتیم‌خانه‌ی ایران» خواست آینه‌ی تمام‌نمایِ روح ایرانیِ مسلمان را به تک‌تک افراد این ملت بنمایاند تا در فضایِ از خودبیگانگیِ دنیای مدرن، ما خود را فراموش نکنیم. البته متأسفانه بنده آن فیلم را یک‌بار بیشتر ندیدم و لذا نمی‌توانم از زوایایِ ظریف و رازآمیزِ آن اثر نفیس عرایضی داشته باشم. پیشنهاد بنده آن است که رفقا در دقت‌دادنِ به بنده و سایر کاربران کوتاهی نفرمایند. موفق باشید  

17719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده وقتتون بخیر: استاد دو تا سوال داشتم اگه میشه مثل همیشه راهنماییم کنید تشکر. 1. استاد کسی که مرتکب گناه میشه و متوجه میشه که از خدا دور شده چیکار باید انجام بده تا هرچه زودتر به خدا برسه؟ (یعنی حضور خدا رو درک بکنه، قبلا کمی درک می کرد اما با انجام گناه دیگر نمی تواند.) 2. استاد میشه خواهشا نظر خودتان را راجع به بازاریابی شبکه ای بیان بفرمایید؟ تقریبا 50 الی 60 درصد دانشجوهای دانشگاه ما جذب این شرکت ها شده اند. متأسفانه نتونستم نظر آیت آلله خامنه ای رو پیدا بکنم. احساس می کنم این بازاریابی های شبکه ای اشکالی دارند اما نمی توانم اشکالشان را پیدا کنم. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین که متذکر این امر شده‌اید، تذکری است از طریق ملائکة اللّه، پس با امیدواری تمام و رعایت تقوا راه رجوع به خدای کریم را در مقابل خود بگشایید. 2- بنده در این امر صاحب‌نظر نیستم ولی اهل فن آن را مشکل‌دار و مشکل‌زای می‌دانند. موفق باشید

17365
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به مساله حب که در روایات تاکید شده و فرمودند دین جز محبت نیست چند سوال در مورد حب داشتم، همانطور که فرمودید کسی که گناه می کند لحظه گناه یاد خدا نیست ولی آیا می شود گفت هنگام گناه هیچ محبتی به خدا ندارد و محبتش کلا از خدا منقطع شده است؟ فرض کنیم مومن می داند تا دیر وقت برای امام حسین (ع) سینه بزند نماز صحبش قضا می شود، یا ممکن است مومنی بخاطر حب به مومنی مثلا رهبری به مخالف رهبری اهانت کند. ایا در آن لحظات مومن حب به اهل البیت و مومن نداشته است؟ ۲. در آن مواردی که در سوال قبل مثال زدم آیا می شود گفت محبت به خدا و اهل البیت یا مومن مقدمه گناه شده است؟ و آیا چنین قیاسی درست و عاقلانه است؟ سپاسگزارم به دو سوال پاسخ می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً انسان‌های مؤمن در حین گناه، نظر به رحمت الهی دارند. لذا نمی‌توان گفت در حین گناه به‌کلّی از محبت به حق خالی‌اند. حتی آن وقتی که به مؤمنی توهین می‌کنند از محبت به حق خالی نیستند. آری! اگر نور محبت به حق شدید بود، بهتر خود را کنترل می‌کردند 2- با توجه به جوابی که در قسمت اول داده شد، پس نمی‌توان گفت محبت مقدمه‌ی گناه است بلکه امید به رحمت الهی منجر می‌شود که انسان‌ها تصور کنند حضرت حق به آن‌ها سخت نمی‌گیرد. در حالی‌که غافل می‌شوند که گناه ریزش رحمت و فیض خدا را از انسان می‌گیرد. چنان‌چه قرآن در مورد حضرت یونس«علیه‌السلام» می‌فرماید: «فظنّ ان لن نقدر علیه» گمان می‌کرد به جهت کاری که کرده است، خداوند به او سخت نمی‌گیرد. موفق باشید

16262
متن پرسش
با سلام: من کتابهای زیبا و عمیق شما را مطالعه کرده ام. در مورد تعداد آسمانها که هفت است و بزرگان آن را با هفت مرتبه درونی انسانها تطابق داده اند، برایم سوال پیش آمده که در برشمردن تجلی خداوند مرتبه عقل و خیال و حس را گفته اند که می شود سه تا، آیا این سه مرتبه جزو هفت آسمان حساب نمی شود؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هفت آسمان، به عنوان هفت‌مرتبه‌ی واقعی از مراتب وجود، مدّ نظر دین است. که البته می‌توان در سیر اَنفسی، آن را با هفت‌مرتبه از روح تطبیق داد که جناب کاشانی در مقدمه‌ی بسیار عالمانه‌ی خود بر «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه آن هفت‌مرتبه‌ی انفسی را متذکر شده‌اند. به این صورت که وَجه نفسِ یل‌البدن را یک‌مرتبه گرفته‌اند و وَجه نفسِ یل‌القلب را مرتبه‌ی دیگر، که با احتساب نفس، می‌شود سه‌مرتبه. و در مورد قلب نیز، وجه یل‌الروح را در نظر گرفته‌اند که با احتساب خود قلب، که دومرتبه حساب می‌شود و همین دو مرتبه برای روح هست با در نظرگرفتن وجهِ یل‌السرّی آن. و با احتساب خودِ سرّ، جمعاً می‌شود هفت مرتبه. موفق باشید

15240
متن پرسش
با سلام: حقير طلبه هستم و تصميم به مطالعه و آگاهي و پ‍‍‍ژوهش در حيطه غرب شناسي دارم. مطلبي از استاد ميرباقري پيدا كردم كه نيازمند توضيح شما استاد عزيز است تا منظور ايشان را براي حقير شرح دهید. متن صحبت استاد ميرباقري: اگر تئوري مدون و روشني در تحليل جامعه شناسانه، انسان شناسانه و فلسفه تاريخي نسبت به غرب نداشته باشيد و غرب را در آن چهار چوب نشناسيد، غرب‌شناسي مفيد نخواهد بود. وقتي مي‌خواهيد دشمن را در نظرية فلسفة تاريخي بشناسيد، اولاً، بايد مدل‌هاي علمي بدهيد و به شيوه‌هاي علمي به تحقيقات نظري، تحقيقات كتابخانه‌اي و تحقيقات مي داني بپردازيد. ثانياً، نظام طبقه‌بندي موضوعات در شناخت غرب داشته باشيد؛ يعني بر پاية معارف بنيادين هم متدولوژي و روشن و هم نظام طبقه‌بندي موضوعات داشته باشيد و سپس به شناخت علمي غرب در ابعاد مختلف آن بپردازيد كه آنها چكار مي‌كنند؛ چه غايتي را تعقيب مي‌كنند، چه مكانيزم‌هايي دارند، راه مقابله با آنها چيست، ظرفيت و توانايي‌هاي آنها در كجا به پايان مي‌رسد و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که استاد میرباقری فرموده‌اند. در این رابطه باید بعد از فهم حکمتِ بومی خود، یک دوره‌ی کامل فلسفه‌ی غرب را دنبال کرد. و همان‌طور که دکتر داوری توصیه می‌فرمایند، آزاد از نقدِ غرب، با فیلسوفان آن دیار همدلی نمود و با توجه به تاریخی که آن عقل‌ها در آن تاریخ ظهور کرده است، فلسفه‌ی غرب را دنبال نمود. موفق باشید

13373
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب خدمت حضرت عالی: بنده به فضل خدا بعد از اتمام دانشگاه وارد حوزه شده ام و مشغول تحصیل هستم. حقیقتا با اینکه می دانم اکنون باید خوب درس بخوانم تا در آینده مشخص شود که چه وظیفه ای بر عهده ام خواهد آمد ولی چند روزی است که خیلی ذهنم درگیر شده که بالاخره چه کاری در آینده باید انجام دهم (تبلیغ، تالیف، تدریس) و چه مسئولیتی خواهم داشت، هر چند در جزوه ی عالم طلبگی شما خوانده بودم که باید در زمان حال زندگی کرد و انجام وظیفه داشت ولی از طرفی به خودم می گویم شاید باید بدانی که چه کار خواهی کرد تا خود را برای آن آماده تر کنی، حال سوال اینجاست که در این شرایط چه کنم؟ سوال دیگر اینکه احساس می کنم (البته مطمئن نیستم) که بعد از ورود به حوزه برخی از مشکلات اخلاقی ام رو آمده و آشکار شده، در صورتی که قبلا خیلی با آنها درگیر نبودم، به عنوان مثال بنده قبل از ورود به حوزه تقریبا در شرایط مختلف عصبانی نمی شدم ولی بعد از ورود به حوزه یکی دو بار از کوره در رفتم، آیا اصلا این مطلب صحیح است که بعد از ورود به حوزه برخی رذائل اخلاقی آشکار شده اند؟ اگر بلی راهکار مقابله با آنها چیست؟ با تشکر از اینکه زمان ارزشمندتان را به پاسخ سوال ما اختصاص می دهید. ان شاء الله عاقبتتان ختم به خیر شود.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فعلاً مشغول دروس رسمی حوزه باشید و پس از حضور در درس خارج، افق برایتان روشن می‌شود. زیرا در هرحال با سرمایه‌ی همین دروس رسمی است که هرکاری را طلبه بخواهد انجام بدهد، می‌تواند انجام دهد 2- شیطان خودش در مقابل خدا ادعا کرده است: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»(16/ اعراف) حتماً در مسیری که به سوی تو ختم می‌شود می‌نشینم. تا مانع سیر انسان به سوی حق شود و در همین رابطه احوالات خود را بپایید. این نشان می‌دهد راهی که انتخاب کرده‌اید، راهِ حقی است و لذا بیشتر از حدّ معمول باید در حفظ خود بکوشید. موفق باشید

11944
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: لطفا بفرمایید چطور می توانم درباره عالم زر اطلاعات کامل کسب کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه جوادی در تفسیر موضوعی خود در جلد پنجم بحمداللّه به صورتی جامع موضوع فطرت را و به تبع آن بحث عالم «ذر» را دنبال کرده‌اند، همچنین در تفسیر آیه‌ی 173 سوره‌ی اعراف مطالب ارزشمندی فرموده‌اند. موفق باشید

11936
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با توجه به نزدیک شدن ماه استثنائی رجب از محضرتون تقاضای چند تا راهنمایی داشتم. بنده متاسفانه از چند سال پیش نمازهای ظهر و عصر و مغرب عشام رو جداگانه می خونم. اولش فکر می کردم وقت فضیلت عصر و عشاء آخر وقته اما بعدا که متوجه اوقات فضیلت شدم دیگه عادت کرده بودم به این نوع نماز خوندن. الان نماز ظهر و مغربم رو اول وقت می خونم و عصر و عشام رو یک ربع مونده به مغرب و نیمه شب. متاسفانه برام سخته با هم بخونم با وجود این که معمولا نمازهام رو عجله ای نمی خونم و ذکرای رکوع سجده رو بیشتر می گم یا خود نماز رو آروم می خونم اما واقعا نماز خوندن واسم کار سختی شده. نماز اولمو که می خونم خوشحال می شم که تا غروب وقت دارم که نماز دوممو نخونم! نمی دونم برای این که ارتباطم با نماز بهتر بشه چی کار کنم. حاضرم دو ساعت بشینم یه جا دعا بخونم اما زورم میاد نماز بخونم. نمازهای قضا هم دارم که برام سخته بخونم. مثلا هر موقع نماز صبحم قضا شده نخوندم و مونده. بیرون که باشم اذان بشه می رم مسجد تا اول وقت بخونم یا نمازای ظهر مغربمو معمولا اول وقت می خونم اما خوندن نمازای عصر و عشاء بلافاصله بعد نماز ظهر و مغرب واسم سخته مگر این که بترسم اگر زود نخونم برام عذر شرعی پیش بیاد و قضا بشه که به زور خودمو وادار می کنم بخونم. نماز صبحمم به خاطر سنگینی خواب معمولا آخر وقته، نمی دونم علت بیگانگیم با نماز از چی هست. ممنون می شم راهنماییم کنید. مشکل دومم این هست که یک عهدی می بندم عمل نمی کنم تا به حال نشده من یک چله ای رو تمام کرده باشم روزهای اول یا اواسط ولش می کنم حتی اگه اون چله خیلی آسون باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد ورود به ماه رجب خوب است به کتاب «ماه رجب، ماه یگانه‌شدن با خدا» که روی سایت هست رجوع فرمایید و اخیراً هم مقاله‌ای تحت عنوان «روزه‌ی ماه رجب و نجات از برهنگی در بهشت آدم» بر روی صفحه‌ی اصلی سایت گذارده شده است. 2- با توجه به مشکلی که دارید و با توجه به این‌که پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» در موارد متعدد نمازهای خود را جمع می‌‌خواندند بدون آن‌که محدودیتی داشته باشند. شما به آن‌ها اقتداء کنید و در جماعت شرکت کنید و هر دو نماز را به روحانی مسجد اقتداء نمائید و در نماز صبح هم به خودتان سخت نگیرید. در مورد قسمت آخر سؤال هم پیشنهاد می‌کنم فعلاً به خودتان سخت نگیرید، بعضی از کارها مربوط به بعد از چهل‌سال است. موفق باشید

10705
متن پرسش
سلام بزرگوار: شما مطمئن هستید که اولا خود شخص شما سولات را پاسخ می دهد آن هم به همه سوالات نه گزینشی، ثانیا شما مطمئن هستید جواب سوالی را ارسال می کنید من فکر نمی کنم سیره اهل بیت (ع) که ان شا الله با آن عزیزان و به حق و حرمتشان با آنها محشور شوید این باشد که به سوال دیگران بی تفاوت باشن و کم محلی کنن ولو آن سوال احمقانه و بچه گانه باشد. لطفا تجدید نظر بفرمایید والا ما هم دوست نداریم مزاحمت ایجاد کنیم. احساس ما این بود که شما پاسخگو هستید ولی اشتباه کردیم والا ما جواب شخصی از شما دریافت نکردیم تو سایت هم که نیست. باورتان نمی شود پسورد ایمیلمان را بدهیم شاید حرف این حقیر را بپذیرید. خدا می داند این چندمین بار است که سوالم را ارسال می کنم حداقل جوابش تو سایت قرار دهید ( غیر از این پاسخی دریافت نکردم (باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال 10604 به صورت شخصی به ایمیل تان جواب داده‌ ام . موفق باشید) این در حالی است که ما جوابی از شما دریافت نکردیم خدا وکیلی اگر جواب نمی دهید حداقل بگید تا ما بی اهمیت شویم (سلام علیکم با عرض پوزش سوالاتی در ذهنم هست که متاسفانه فقط شک مرا تقویت کرده نگاه من به دین کاملا متفاوت از فردی مثل شماست که گرمی و سردی سلوک را چشیده است در کتب مختلف دینی با عناوین مختلف برای هر مشکلی که سر راه انسان قرار گرفته راه حل های مختلفی ارائه شده، مثلا کتاب جنود عقل و جهل، این کتاب متعالی راهگشای سلوکی هر فردی است که در آن قطعا من و شما به صحت و درستی آن بدون بحث تخصصی شکی نداریم اما همه مباحث اینطور نیست، مثلا دعا برای رفع بیماری یا قرض یا ارتقا معنویت برای رفع انواع و اقسام مشکلات، ذکرهای مختلف و دعاهای مختلفی که در مفاتیح و کتب دیگر دیده می شود قضیه فرق می کند، متاسفانه به نظر می رسد برای همه عمومیت نداره حتی مواردی که ائمه قسم یاد کردن که اگر این شرایط رعایت شود مثلا فقر از بین می رود یا بیمار شفا می گیرد (مثلا خواندن سوره حمد) و... در حالی که اگر فرد همه دستورات را مطابق شرایطش انجام دهد هیچ اتفاق خاصی نمی افتد از زبان عوام هم می شنویم که «خداوند ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» اما چنین چیزی هم در زندگی مشاهد نمی شود. پای صحبت اهل فضل که بشینید قضاوتهای خاصی را شاهد خواهید بود، مثلا خداوند شما را امتحان می کند یا شما را دوست دارد و می خواهد صدای شما را بشنود برای همین دعایتان را دیر مستجاب می کند یا دفع بلا می کند یا بهترش را در آخرت می دهد، درحالیکه من در این دنیا موضوع برام مسئله دار شده در این دنیا زندگی می کنم نقد را رها کنم بچسبم به نسیه؟ اگر فرض محال چنین باشد پس دعای هیچ عالم و عارفی هم نباید به راحتی مستجاب شود. اصلا چرا عالم و عارف هیچ نبی و امامی که برتر از همه موجودات هستند نباید دعایشان به راحتی مستجاب شود چون خداوند آنها را دوست دارد درحالی که چنین مسئله ای را در آنها نمی بینیم، از دید دیگر که نگاه کنیم نگاه ما به نگاه دیگری می افتد جناب آقای دکتر امیر مهرداد خسروی این پژوهشگر دینی می گوید که قطعا کسانی که در زندگی احساس این را دارند که خدواند صدایشان را نمی شنود عیب از خود آنهاست نه خدا. به فرمایش ایشون مال حرام در زندگی چنین مصیبت هایی را در زندگی ایجاد می کند. خوب این حرف معقول به نظر می رسد البته این آقا منکر امتحان الهی هم نیستند ما این فرد زندگی خودش را ارزیابی می کند و می فهمد به حمد و شکر الهی مال حرام نخورده، اما پاسخی هم از خدای خودش ندارد. می رسیم فقط به اشتراک کلام فضلا و جناب دکتر که چی؟ موضوع امتحان است. خوب استاد گرامی شما بفرمایید امتحان تا کی و چه وقت؟ یک قیاس اشتباه مجبورم داشته باشم برای رساندن منظورم اگر بچه محصل قرار باشد هر روز امتحان دهد پس کی نفس بکشد و کی مطالعه کند و کی براساس داده های جدیدی که کسب می کند امتحان دهد؟ فرق مباحث دینی و روانشاسی به نظرم این طور است که با مطالعه بحث روانشاسی از خدای خودت و نویسنده ادعای طلب نمی کنی اما بحث دینی اینطور نیست چون ائمه و خدای خودت را کریم می دانی و از کرامت آنها آن قدر می شنوی که طمع تو نسبت به آنها افزون می شود وقتی جواب نمی گیری نه یک بار نه دو بار بلکه چندین بار (یعنی هیچ خواسته ای به صلاح ما نیست!!! مگه می شود؟!) مشکوک می شوی که آیا آنچه خوانده ای و یا آنچه شندیده ای درست است؟ از کجا معلوم؟ این همه کتاب شرح خواص سوره های قرآن، قرآن درمانی ، دارو خانه معنوی، کتاب برای رفع مشکل گرفتاران با موضوعات و مباحث مختلف، انواع و اقسام دعا حتی در ساعات مختلف که در مفاتیح آمده آیا امکان دارد فقط حالت نسبی برای افراد داشته باشد؟ مثلا برای شما رخ دهد اما برای من نه؟ اگر اینطور است چرا در بعضی موارد قسم جلاله اهل بیت را می بینیم؟ یا درباره خمس لزومی نداره امام جواد (ع) ضمانت فرد را کند که اگر خمس دهد فقیر نمی شود می توانست بگوید برای بعضی. وقتی کلی این حدیث مطرح می شود یعنی عمومیت دارد اما این را هم نسبی می بینیم. در تمامی این حرفها منکر نظارت خدا بر زندگی خود نیستیم اتفاقا چون خدا را شاهد مشکلات می بینیم توقع ما عوض می شود که چرا پاسخی نمی گیریم. و اتفاقا کلید حل مشکل را در دست خدا می دانیم قضیه ما تغییر می کند حالا در بحث روانشناسی مثلا کتاب اسکاول شین که یک فرد مسیحی آن را نوشته و کشیش هم هست برای گرفتارها ادبیات خاص خودش را دارد و قوانینی را وضع کرده که اتفاقا جوابدهیش بهتر از این روایات است. مثلا برای رفع بیکاری می گوید هر روز این جمله را تکرار کن «من کاری دارم عالی با موقعیت عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی» یا نمونه دیگرش که برای درست شدن اوضاع و شرایط است می گوید بگویید «تنها آنچه برای خدا حقیقت دارد برای من حقیقت دارد زیرا من و پدر یکی هستیم» خوب جالب اینجاست که شما با گفتن این کلمات مشکلتان حل می شود. نگویید هر مشکلی زمانی دارد و در واقع چون زمان آن به اتمام رسیده مشکل حل شده و ربطی به این کلمات ندارد اگر قرار باشد آنچه که بر اساس روایات به ما رسیده قطعیت نداشته باشه خوب از کجا معلوم شاید اگر فرد این کلمات را نمی گفت مشکلش حل نمی شد؟ در حالی که با اذکاری که در روایات هست مشکلش حل نشده؟ بحث تلقین در کار نیست چون وقتی فردی گرفتار می شود با امید اجابت در خانه اهل بیت را می زند و نذر و نیاز می کند و با اعتقاد کامل سوی آنها می رود حالا که جواب نگرفته عجله ای هم نداشته صبر هم در حد وسع خود داشته به نتیجه نرسیده به سراغ دعا و ذکر و این جور مسائل می رود. یا اذکاری مثل صلوات و تسبیحات، از کجا معلوم ثواب آنچه که گفته شده شامل همه بشه؟ مثلا با گفتن ذکر صلوات ترازوی اعمال سنگین می شود خوب از کجا معلوم؟ کتاب شرح معاد را می خوانیم اما از کجا معلوم این روایات برای همه صادق باشد؟ مثلا حجت الاسلام انصاریان در یکی از سخنرانیهای خودش می گفت فرد گنهکاری با دادن تکه ای گوشت به ماده سگی آمرزیده شده و این چنین از سعه رحمت وجود خدا صحبت می کرد. خوب ما کدام را بپذیریم؟ درست است شاید چنین فرصتی به ما داده نشه که با رحم به یک سگ ما هم عاقبت بخیر بشیم ولی از کجا معلوم مباحث شما در معاد و کتب دیگر که قطعا شرح و تفصیل آیات و روایات است درست باشد؟ شاید مباحث شما هم نسبی باشد برای عده ای اتفاق بیفتد و برای عده ای خیر!!!! یا کتب دینی دیگری که داریم از کجا معلوم برای ما صدق کند؟ چرا باید برای احتمالات این قدر به خودمون رنج و زحمت بدهیم که مثلا شاید شامل ما بشود؟؟؟ از کجا معلوم که اتفاقات زندگی ما بر اساس شانس و تقدیرات و تصادف نباشد؟ هرچند احتیاط شرط عقل است اما ضرورتش چیه؟ که شاید بشود شاید نشود. باور کنید عقل من هیچ اختمالی را پذیرا نیست و نمی پذیرد چون یک مسیحی از ائمه ما کرامت می بیند حاجت می گیرد اما یک شیعه نه. خوب اون مسیحی برتر از شیعه است؟ خلاصه استاد عزیز مشابه این سوالات ذهن مرا آنقدر مشغول و درگیر کرده که نسبت به همه چیز مشکوک شدم. از مباحث مربوط به معاد گرفته تا دعا، تا جایی که اگر با دعا هم مشکلات جزئی ام حل بشه میگم دعا می کردم یا نه این اتفاق می افتاد و حتی باعث شده علاقه من نسبت به مباحث کمرنگ بشه چون به قول عزیزی دارم نماز شک دار می خوانم خواهش می کنم راهنماییم بفرمایید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پنج بار به صورت شخصی جواب را ارسال کردم، این بار به صورت علنی ارسال می‌کنم. همان‌طور که می‌فرمایید در این‌که خدایی، ما را و زندگی ما را زیر نظر دارد و تدبیر می‌کند هیچ شکی نمی‌توان داشت. می‌ماند که یا کارها را به خدا واگذارکنیم و آنچه را او خواسته است را دریچه‌ی کمال خود بدانیم، و یا برای خودمان یک نوع زندگی تعریف کنیم و سپس از خدا بخواهیم در این مسیر به ما کمک کند. در قسمت دوم است که بعضاً تدبیرات الهی مطابق اهدافی که ما برای خود تعریف کرده‌ایم نیست. بنده در این موارد راه حل را در بازخوانیِ آن نوع زندگی می‌دانم که از خدا خواسته‌ایم آن زندگی که خودمان در نظر گرفته ایم را برای ما شکل دهد در صورت آن باز خوانی ربوبیت حق را بهتر احساس می‌کنیم. موفق باشید
9598
متن پرسش
1. علت آنکه انسان در بعضی موارد با اینکه خیلی دعا میکنه ولی انگار اجابت نمیشه چیست؟ ۲. اگر ذکری یا دعایی هست که با خواندن آن امید اجابت دعا هست بفرمایید. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در روایت داریم ما به اندازه‌ای که خدا را بشناسیم و به او اعتماد کنیم، دعای ما اجابت می‌شود. علت عدم اجابت دعا را در عدم معرفت ما به خدا دانسته‌اند. به همین جهت در دعاها ثنا هم می‌کنیم، یعنی صفات الهی را مدّ نظر قرار می‌دهیم تا با معرفت لازم به خدا دعای خود را مطرح کنیم 2- همان دعایی که می‌کنیم را با اخلاص انجام دهیم. موفق باشید
8916
متن پرسش
با سلام: یکی از اساتید ما می‌گفتند بشر امروز مظهر اسم طاغوت الهی شده است. چطور ممکن است خدا چنین اسمی داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در بعضی دوران‌ها اسمی از اسماء الهی بر سایر اسماء الهی غلبه دارد که آن اسم اگر در صحنه‌ی تاریخ یک ملت ظهور کند هویت خاصی به خود می‌گیرد مثل اسم کبریایی حضرت حق که اقتضاء دارد بشریت در مقابل آن اسم عبودیت خود را اظهار کند. حال اگر بشر نیز خواست که در مقابل کبریایی حق تکبّر بورزد گرفتار طاغوت می‌شود و به این معنا گفته می‌شود بشر امروز مظهر اسم طاغوت شده است. موفق باشید
8846
متن پرسش
سلام علیکم. 1. استاد ما در بحث های برهان صدیقین داشتیم که برای رسیدن به کمال باید به عین کمال رجوع کنیم و راه آن اجرای شریعت الهی است و این رسیدن به کمال را با رجوع به خودمان و نفس خودمان می یافتیم. 2. همانطور که با رجوع به نفس خود میابیم که نیازمند کمالاتی مثل آرمش، نشاط، علم، جاودانگی و... هستیم همانطور میابیم که نیازمند چیز های دیگری هستیم که از آنها به عنوان لذت یاد می شود، مثل لذت غذا خوردن یا روابط جنسی و از طرفی هم می دانیم لذت بردن هم ناشی از نقص است... فرق اینها با هم چیست؟ آیا رسیدن به این لذت ها نوعی کمال محسوب می شود؟ با توجه به اینکه همان روح است که لذت می برد... از طرفی اگر فکر کنیم می بینیم که اصلا رسیدن به هر کمالی خود لذت بخش و مطلوب است و اگر با رسیدن به کمال حال خوب و لذتی وجود نداشته باشد رسیدن به کمال معنایی ندارد... کمی در این رابطه گیج شده ام زیرا در نگاه عام لذت طلبی منفور است. آیا این منفر دانستن بخاطر عدم توجه به آخرت و منحصر کردن آن در همین دنیاست و همان غذا و شهوت است یا چیز دیگر؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. زیرا به نظرم حل این مسئله می تواند مبنای مهمی برای اجرای شریعت خدا و صبر در برابر مشکلات و امتحانات الهی باشد، آنجا که انسان از بعضی چیزها منع می شود یا در سختی ها قرار می گیرد و اگر بداند بهای این سختی و صبر چیست؟ یاعلی. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: نمی‌دانم با توجه به این‌که در نوشته‌ی شما بعضی کلمات نامفهوم است درست برداشت کردم یا نه. حقیقت این است که هرکس یک وَْجه خَلقی دارد و یک وَجه الهی و باید وجه خلقی خود را زمینه و بستر به فعلیت‌رساندنِ وجه الهی خود نماید. حال اگر از این سنت غافل شد و به وجه خلقی خود مشغول شد و لذات وجه خلقی خود را مدّ نظر قرار داد، از تعالی لازم باز می‌ماند. در حالی‌که سنت الهی آن است که لذات وجه خلقی را در مسیر تعالی وجه الهی قرار دهیم. موفق باشید
8578

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اگر مقام خلیفه اللهی همان مقام تعلیم اسماء است الف: چرا خداوند ابتدا میفرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» سپس میفرماید «و علم آدم الاسماء کلها» ب: چرا زمان فعل جاعل با علم فرق دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در قسمت «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» خبر می‌دهد که اراده‌ی الهی به این تعلق گرفته که خلیفه‌ای در زمین داشته باشد و سپس عین ثابته‌ی آدم را مناسب چنین خلافتی می‌یابد و اسماء خود را در آدم به نظاره می‌نشیند تا خود را در آینه‌ی آدم بنگرد. موفق باشید
2897
متن پرسش
سلام در رابطه با قسمت دوم سوال2846 مگر همه فقط باید در جلسات شما باشند تا گوش و چشم و قلبشان جهت الهی بگیرد؟ مگر چه اشکالی دارد در جلساتی شرکت کنیم که مبنای فکری درستی دارند ولی جلسات شما نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم چرا از جمله‌ی من که عرض کرده‌ام« باید در جلساتی شرکت کنیم که موجب یاد خدا و یاد معادشود» برداشت کرده‌اید که باید در جلسات بنده شرکت نمایند. هدف بنده آن است که بتوانم افراد را به آثار علمایی مثل امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده و آیت الله محمد شجاعی و امثال این بزرگان آشنا کنم و مبنای سخنم هم روایت مشهور است که رسول خدا(ص) می‌فرمایند از حضرت عیسی«علیه‌السلام» پرسیدند: مَنْ نجالس؟ با چه کسی مرتبط باشیم و با او نشست و برخاست کنیم و حضرت عیسی«علیه‌السلام» فرمودند: «.مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُه‏.». کسى که دیدنش خدا را بیاد شما آورد، و سخن او در علم و دانشتان بیافزاید، و عمل و کردارش شما را خواهان آخرت و سراى دیگر گرداند موفق باشید
2408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مورد کتبی که فرمودید خدمت مقام معظم رهبری تقدیم نمودید ایا ایشان درباره ان کتابها مطلبی فرمودند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده چیزی نمی‌دانم. موفق باشید.
1677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی، سلام علیکم. . .استاد گرامی آیا میشود در صورتی که امید به دیدار ذوات مقدس ائمه داشته باشیم و در زندگی به این انوار متوسل شویم و دل در گرو عشقشان ببازیم و سعی در ترک کبیره و گناهان و تعلقات دنیایی داشته باشیم،اما خب انسان است و گرفتار کبیره میشود اما به شخصه سعی کنیم که ترک کنیم و سعی در شناخت جایگاهشان داشته باشیم،آیا میشود امید داشت که در جنت الخلد یا نمیدانم اسمش چیست هر جا که آنها باشند ما هم با ایشان باشیم و مثل بقیه اهل بهشت نباشد که به قول حضرت آیت الله جوادی حفظه الله تعالی سالی 1 دفعه تجلی امام حسین را ببینند.آیا میشود امیدوار بود که دیگر در بهشت از انوار این بزرگواران بی بهره نباشیم با این نحوه زندگی؟هر چند که هیچ لیاقت در خود نبینیم.استاد بنده امیدی به خودم ندارم،آیا میشود مارا به حضور دائمی با این وضع زندگی که تعریف کردم قبول کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اگر إن‌شاءالهد خود را در ذیل نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قرار دهید و در زمان غیبت حضرت، متوجه راهی باشید که حضرت امام خمینی«رضوان‌اله ‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الها» متذکر آن هستند، همواره از نور وجود مقدس امامان بهره‌مند می‌شوید زیرا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» فرمودند: «مَنْ اَحَبَّنا کان مَعَنا یَوم القیامة». موفق باشید
1607

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت معلم عالیقدر و عزیزم بنده جوانی با گرایش های مذهبی هستم از خدا و ائمه همیشه همسری مذهبی و با ایمان میخواستم تا اینکه چند ماه پیش با این رویکرد که مورد عنایت خدا وامام هشتم ع واقع شده ام با دختری از خانواده سادات ازدواج کردم تحقیقات لازم را هم انجام دادم و در جلسه خاستگاری هم تمام آنچه را لازم میدانستم گفتم ایشان هم با تمام گفته های من موافق بود اما حالا به این نتیجه رسیده ام که ایشان از نظر اعتقادی تا حدودی از بنده پایین تر است البته اهل نماز و واجبات هست اما آنگونه که من همیشه فکر میکردم و از خدا میخواستم نیستند . بنده فکر می کنم در مرحله خاستگاری آنچه تکلیفم بوده انجام داده وحالا مشکلم با ایشان نیست بلکه با خودم مشکل پیداکردم چون همیشه از خدا خواسته بودم تا همسری همراه قسمتم کند و آنچه میخواستم نشد از نظر اعتقادی دچار تزلزل شده ام و کاها ناشکری می کنم و دیگر از دست خودم خسته شدم و ایمانم از دست رفته است و اعتقاد قلبیم به حکمت خداوند از بین رفته است احساس میکنم اگر با این حال بمیرم کافر میمیرم و از شما میخواهم به عنوان یک معلم راهنماییم کنید که چگونه از دست این وساوس و درگیری های فکری راحت شوم و بفرمایید چگونه رفتار کنم که ایشان با بنده همراه شود خواهش میکنم خیلی زو د پاسخم را بدهید تا از این وضع راحت شوم و برایم دعاکنید!!! خداوند شمارا حفظ بفرماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خداوند به لطف خودش همانی را که می‌خواستید در همسرتان قرار داده ولی شما تشخیص نمی‌دهید. او باید مادر فرزندان شما باشد و در این رابطه باید روحیه‌ی خاصی داشته باشد که از نظر شما آن روحیه سادگی به‌حساب می‌آید ولی اگر ایشان مثل شما بود زندگی‌تان خشک و بی‌طراوت می‌شد. به همسرتان سخت‌گیری نکنید، بگذارید به صورت طبیعی و فطری رشد کند. انتظارات و توصیه‌های شما باید متناسب با روحیه‌ی خودش باشد و نه متناسب با روحیه‌ی خودتان. موفق باشید
1479

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام قبلاً در موقع نماز خواندن سعی می کردم توجهم به آیات و آنچه خوانده می شود باشد و حال خوبی هم بود اگر توجه می داشتم . ولی الان اگر توجهم به نماز باشد لذت نمی برم نمی گم حواسم پرت نمی شود می شود ولی توجه به ذکر ها دیگر مثل قبل برایم نیست توجه و حضور خداوند چگونه است توضیح دهید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با تعمق در معارف الهی و مطالعه بر روی اسماء الهی زمینه‌ی تجلی نور اسماء را بر جان خود فراهم کنید. موفق باشید
21026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد طاهرزاده سلام علیکم: با عرض معذرت از مزاحمت ایجاد شده. یک پرسش معرفتی داشتم که با توصیه دوستان تصمیم گرفتم با شما در میان بگذارم. مدتی قبل به این فکر می کردم که آیا آنچه در کتب علمای شیعه از صدر اسلام و درباره شخصیتهای آن موقع نقل شده است قابل اعتماد است یا نه؟ آیا احادیثی که از ائمه نقل می کنند صحیح است یا نه؟ می توان درباره پاسخ این سوال مدتها بحث انتزاعی کرد. اما اگر به طور عینی نگاه کنیم قضیه فرق می کند. کارگری به نام رضا شهابی مدتهاست که به جرم فعالیت برای احقاق حقوق کارگران در زندان است و اخیرا رئیس قوه قضاییه بدون هیچ سندی گفته اند وی جاسوس سازمان منافقین است. وقتی الان در این دنیای اطلاع رسانی یک مجتهد چنین نسبت دروغی را به یک کارگر نسبت می دهد چه طور باور کنیم که مجتهدین هزار سال قبل به دروغ عمر و ابوبکر و عثمان را بدنام نکرده اند؟ وقتی تمام علمای عظام و صدا و سیما و کل نظام یک شبه از آیت الله هاشمی یک قدیس ساختند چه طور باور کنیم علمای هزار سال قبل بدون دروغ تاریخ را نگاشته اند؟ در قضیه آقای رحیم مشایی و احمدی نژاد هم شاهد بودیم به دلایل واهی و با پروپاگاندا همه رسانه ها ایشان را منحرف و دزد و ... خواندند و هیچ مرجع تقلیدی هم اعتراضی نکرد بلکه گاها همراهی هم کردند. از کجا معلوم که شیخ مفید و سید مرتضی هم همین گونه تاریخ را تحریف نکرده باشند؟ خود شما در پرسش و پاسخ با دوستان دیگر بارها گفته اید برخورد دستگاه قضا با آقای احمدی نژاد کینه توزانه و غیرمنصفانه است. اگر مجتهدین راس این قوه چنین رفتار ناعادلانه ای دارند چرا فرض نکنیم علمای سابق این گونه نبوده باشند و به مدد پروپاگاندا اسم خویش را نیک جا نزده باشند؟ وقتی در جهان معاصر با این همه اطلاع رسانی چنین حجمی از دروغ گویی و کتمان حقیقت توسط افراد منتسب به دین انجام می شود چرا فرض نکنیم سابقا هم همین طور بوده است؟ وقتی رئیس قوه قضا که منتسب به بیت یکی از مراجع حاضر است این همه دروغ در مورد عدالت خواهان ایران می گوید و آن مرجع تقلید فقط به فکر تعطیل کردن روز شهادت حضرت زهرا (س) است چرا فکر نکنیم که ایشان هم همدست رئیس قوه اند؟ از اموال این کشور مبلغی ناچیز به عنوان یارانه به حساب مردم واریز می شود که گویا یکی از مراجع کمربسته تا آن را هم از ما دریغ کند. وقتی مرجع فعلی حرفی از املاک و حقوق نجومی نمی زند و هم و دغدغه اش فقط یارانه است و شما هم ظاهرا هیچ سخنی در این باره ندارید بر چه اساس من باور کنم که شیخ طوسی و مفید دنبال عدالت اجتماعی بوده اند؟ اخیرا آقای میلانی در نقد کتاب جدید آقای بیژن عبدالکریمی مطلبی عنوان کرده بودند سراسر پر از توهین و ایشان را از نوادگان قاتلین کربلا دانسته بودند. وقتی در حوزه امروز با این همه وسیله ارتباطی کسی چنین مزخرفاتی را به نام نقد می گوید و هیچ مرجعی اعتراض نمی کند و اخلاق حسنه نبوی را یادآوری نمی کند چه طور انتظار دارید ما باور کنیم علمای سلف این آقا ملتزم به اخلاق دینی بوده اند؟ به عبارت بهتر رفتار امروز علمای شیعه این پرسش را ایجاد کرده که شاید اسلاف علما هم مانند اینها بوده اند و ما تاکنون بی خود به آنها ظن نیک داشته ایم. اگر در این فقره من را کمک کنید متشکر می شوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد کمی حوصله کنید. آن بزرگانی که در تاریخ ماندند آن‌قدر پاکی و صفا و صداقت از خود نشان دادند که مردم دلداده‌ی آن‌ها شدند و به مدعیان غیر صادق پشت کردند. مطمئن باشید اگر کسی در این تاریخ وظیفه‌ی خود را انجام ندهد چیزی نمی‌گذرد که مردم به آن‌ها پشت می‌کنند و پس از چندی هیچ نامی از آن‌ها در میان نیست. موفق باشید

نمایش چاپی