بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
894

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض تشکر بابت پاسخگویی به سوالات. مشکلی دارم که امیدوارم با راهنمایی شما حل شود. من فردی درونگرا هستم. البته از ابتدا اینطور نبودم. در تمام طول تحصیل و حتی الان هر کس به من مراجعه میکرد تا بهش توی درسا کمک کنم با کمال میل قبول میکردم. چون تنها چیزی بود که بلد بودم. از این طریق هرچند وقت یکبار دوستای جدید پیدا میکردم. ولی موقتی بود چون اونا فقط من رو برای یاد گرفتن درسا می خواستن. متاسفانه تا احساس میکنم یه کسی پیدا شده که می تونه کمک کنه همه اسرا رم را بهش میگم و بعد رفتارش با من عوض میشه. و خودش رو بالاتر از من میدونه. لطفا کمکم کنید. چطور میتونم مثل دیگران بشم در حالیکه دینم رو مانع میدونم، در حالیکه چیزی بلد نیستم. اینکه کی حرف بزنم چه حرفی بزنم با آدما چطور برخورد کنم خیلی سپاسگذارم
متن پاسخ
طبق وعده‌ی قرآن «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏» اعمال الهی و عبادات شرعی ضعف‌ها و کوتاهی‌ها و گناهان را از شخصیت انسان می‌زداید و اگر در معارف الهی تعمق بیشتر نماییم و در عبادات شرعی مراقبه‌ی کامل کنیم تا آن‌جا انسان جلو می‌رود که خداوند به او وعده می‌دهد: « َ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات‏ » یعنی ضعف‌های آن ها تبدیل به قوت می‌شود و با شخصیتی ممتاز وارد صحنه‌ی زندگی و ارتباط صحیح با سایر انسان‌ها می‌گردید. پیشنهاد بنده آن است در ذیل شخصیت حضرت روح‌الله خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با کتاب‌های شهید آوینی ارتباط پیدا کنید. موفق باشید
854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ؛ راستش من از وقتی که طبق پیشنهاد خود شما مباحثه ای کتاب می خوانم خیلی کم سؤالاتم را از کسی پرسیدم و همه اش با زحمت فکری و نوشتاری خودم به جواب می رسیدم اتفاقاً خیلی شارژ بودم احساس استقلال خیلی خوبی می کردم چون با زحمتهای فکری بقیه ، هم ممکن بود من قانع نشوم ، هم نمی شود همه اش مزاحم اساتید شد هم آن لذتی که بعد از زحمت خودم می برم در شنیدن جواب از اساتید نیست ، من از خواهران طلبه هستم آیا می توانم جواباتی که خودم با زحمت خودم به آنها رسیدم را به هر کس که از من سؤال کرد بدهم البته منظورم توضیحات و برداشتها و فهم خودم از آنچه در دین ( کتابهای شما ) وجود دارد نه چیز خارج از دین ؟ در غیر این صورت چه فایده ای در مباحثه و کار فکری هست وآیا راه دیگری هست بر اینکه ما تقلیدی حرف نزنیم و در تفقه در دین مستقل شویم غیر از این راه ؟ ثالثاً من همیشه نگرانم که نکند برداشتهای من از کتابهای شما اشتباه باشد و همه خوشحالی های من هم کاذب و خیالی باشد، از کجا مطمین شوم که دقیقاً دارم همان راهی را میروم که شما مد نظرتان هست ؟در ضمن یکی از شاگردان شما (برادرم) بد جور ما را و خانواده مان را اذیت می کند البته نه به قصد اذیت به قصد کمک ، می فهمیم که خودش خیلی در فشار است البته خودش می گوید نمی توانم با شما ارتباط برقرار کنم و خیلی در فشارم ، می گوید چون با قلب صحبت می کنم برای شما سنگین است اما استاد عزیز من هم می فهمم که او نمی تواند بی تفاوت از هر مسأله ای بگذرد و دغدغه دارد و قلبش در صحنه است ولی نمای بیرونی اش شکل بدی دارد به طوری که بد اخلاق شده شاید ما این جور معنا می کنیم ولی تا حدی شده که مادرم گفته دیگر مرا مادر صدا نکن ، البته این حالاتش شدت و ضعف دارد و گاهاً دل مادر را به دست می آورد اما کاری کرده که ما نمی فهمیم باید چه کار کنیم که او راضی شود ، دیگر کسی دوست ندارد با او همنشینی کند حتی به خود من اینقدر گیر میدهد که دیگر گیج شده ام علت بعضی از نگرانی ها و شکها و سؤالاتم هم او شده ، همه اش دارد به من می گوید بچه ای ، هنوز بزرگ نشدی ،مادر و پدر دارند به ما ظلم می کنند به خودت شخصیت بده و... این است که من فکر می کنم برداشتهایم از کتابهای شما اشتباه است کاملاً گیجم از طرفی فکر می کنم حق با برادرم هست اما نمی توانم اخلاق تندش را معنی کنم از طرف دیگر من حرفهای او را نمی فهمم و نمی دانم چگونه باید خود را عوض کنم ، شخصیت خود را مثل کوفیان می بینم چون بین حرفهای برادرم وبین آنچه خودم میفهمم و... مانده ام ، وسط هوا و زمینم ، گیج هستم ، همه چیز برایم مبهم شده ، و باعث و بانی اش هم برادرم بوده ، دیگر دارم نسبت به همه چیز بی تفاوت می شوم ، البته برادرم با تذکراتش می خواهد ما نسبت به همه چیز حساس باشیم به یک روش دلخوش نباشیم اما اثر بیرونی تذکراتش این است که من نا امید شده ام و دلم به هیچ کاری نمی رود و فقط می خوابم ، حتی پدرم برای جلب رضایت او هر کاری که او گفته کرده اما باز با اخم و تخم او مواجه می شود ، او با تندی به پدرم می گوید بچه ای ، البته راست می گوید ما روحمان کوچک است اما نمی فهمیم باید چی کار کنیم ، سؤال من این است با این زبان نفهمی در خانه ما باید چه کار کرد ؟ روح چگونه بزرگ می شود ، من آنچه از کتابها ی شما می فهمم را سعی می کنم عملی کنم مثلاً در حال حاضر سعیم این است که نگذارم در نماز یا بیرون از نماز فکر جای من بنشیند ، سعی می کنم در نماز حضوری فعالانه داشته باشم و خودم را مشغول معنای نماز نکنم و...البته وقتی خسته می شوم خودم را رها می کنم و بعد دوباره شروع می کنم ، اما برادرم همچنان می گوید بچه ای ، و برای اینکه بیشتر حساسم کند طلبه بودنم را هم هی تذکر می دهد و....... راستی روح چگونه بزرگ می شود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: مباحث دینی فطرت انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد و از آن‌جایی که انسان‌ها موضوعات را به صورت اجمالی می‌شناسند وقتی با تفصیل آن‌ها روبه‌رو می‌شوند تصدیق می‌کنند. پس اگر از درون خود موضوعات را تصدیق می‌کنید دیگر جای نگرانی نیست. خواهران عموماً با فطرت دل با موضوعات برخورد می‌کنند و برادران با فطرت عقل، چقدر خوب است اگر خواهران از برداشت‌های فطرت عقل که بیشتر خداوند نورش را در برادران گذاشته استفاده کنند و برادران از برداشت‌های فطرت دل که خداوند بیشتر نورش را در خواهران گذاشته استفاده نمایند و چقدر بد است اگر هرکدام برداشت‌ دیگری را نفی کند و آنچه خودش برداشت کرده است را ملاک ارزیابی برداشت‌های دیگران قرار دهد. شاید علت اخلاق تند برادرتان همین باشد که باید به خدا پناه برد تا ما را منور به حُسن خلق کند و متوجه نوری بشویم که در قلب دیگران به‌خصوص در قلب پدر و مادران است. بزرگی روح به تواضع در مقابل دیگران و احترام به بقیه است و شدیداً برای سایر انسان‌ها ارزش قائل‌بودن. بنده از جمله‌ی برادرتان که به پدر و مادر و خواهرش می‌گوید بچه‌ای، بسیار ناراحت شدم امیدوارم متوجه باشند گاهی شیطان با عُجبی که در ما ایجاد می‌کند همه‌چیز را از ما می‌گیرد و سخت مواظب باشند. باید بتوانیم به خوبی‌های انسان‌ها نظر کنیم تا راه ارتباط و نظر به قلب کل یعنی حضرت صاحب‌الامر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برایمان گشوده شود، وگرنه از لطف آن جام جهان‌نما که دست افراد را می‌گیرد و به مقصد می‌رساند محروم می‌شویم. به قول حافظ: «چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی.... که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری» یعنی ابتدا باید خود را آماده کرد تا بتوانیم به‌خوبی‌ها نظر کنیم وگرنه اگر بصیرت لازم را نداشته باشیم با جام جم هم که حامل همه‌ی اسرار الهی است اگر برخورد کنیم بهره‌ای نمی‌گیریم. باز تأکید می‌کنم روح انسان با تواضع و خوش‌بینی و گذشت بزرگ می‌شود. موفق باشید
21695
متن پرسش
سلام علیکم استاد: من ۱۸ ساله هستم و به لطف خدا حافظ کل قرآن، سال قبل دیپلم رشته علوم تجربی را گرفتم. به این رشته علاقه مند بودم. ولی به خاطر شرایط نامساعد آموزش و پرورش اعم از شیوه های غلط آموزشی ، شرایط فرهنگی نامناسب و ... از مدرسه بیرون آمدم. به پیشنهاد برخی اساتید امسال رو صرف مطالعه دروس کارشناسی ارشد رشته علوم قرآنی کردم تا از طریق امتیاز حفظ قرآن بتونم لیسانس بگیرم و بعد از آن در دانشگاه ادامه تحصیل کنم. به لطف خدا در زمینه های متعددی استعداد دارم و در مدرسه هم درس خوان بودم. خیلی از دوستانم که من رو میشناسن به من توصیه کردند که با این استعداد و توانایی که داری وارد حوزه شو. از طرف دیگر عده ای دیگر بر همین اساس به من توصیه می کنند که تو می توانی پزشک موفقی شوی و اگر به حوزه بروی اشتباه می کنی و پشیمان می شوی. الان واقعا سردرگمم و نمی دانم چه کنم؟! از طرفی به علوم حوزوی و کار کردن در این زمینه علاقه مندم و احساس می کنم وظیفه ای بر عهده دارم که باید انجام دهم و از طرفی نگران وضعیت معیشت آینده و موقعیت اجتماعی خود در آینده هستم. چون می بینم که بعضی از طلاب برای امرار معاش مجبورند به کارگری و... روی بیاورند و من نمی خواهم با این توانایی و استعدادی که دارم (که حتی افرادی که با من در ارتباطند اقرار می کنند که تو می توانی از مدیران و اندیشمندان موفق در آینده شوی) البته قصد خودستایی ندارم. به امام زمان توسل کرده ام که راهی باید در آن قرار بگیرم به من نشان دهند. چند راه دارم: یا باید کنکور تجربی بدهم و وارد رشته پزشکی بشوم! یا باید برای مقطع فوق لیسانس یکی از رشته های دیگر علوم انسانی مثل روانشناسی که وضعیت درآمدخوبی داره رو انتخاب کنم و در دانشگاه ادامه تحصیل بدم. یا همین رشته علوم قرآنی رو در دانشگاه ادامه بدم. که البته با مشورت هایی که کردم متوجه شدم این رشته نه از لحاظ علمی و نه از لحاظ درآمد وضعیت خوبی دارد. یا این اینکه رشته علوم قرآنی و حوزه رو که به هم مرتبط هم هستند هم زمان ادامه بدم که هم از نظر علمی پیشرفت بکنم هم به نحوی با دانشگاه در ارتباط باشم و مدرک دانشگاهی داشته باشم تا بتوانم راحت تر در جوامع مختلف حضور پیدا بکنم و تآثیر گذار باشم و هم از این طریق کسب درآمد کنم. البته نمی دانم نظر حضرتعالی در رابطه با تحصیل هم زمان حوزه و دانشگاه چیست؟ با توجه به اینکه این رشته با دروس حوزه مرتبط است. یا اینکه صرفا در حوزه تحصیل کنم. (که یه مقدار از نظر معیشتی نگران آینده خود هستم) البته اینکه روی موضوع درآمد تاکید می کنم به خاطر این نیست که به دنبال پولدار شدن یا... باشم. بلکه به خاطر این است که می خواهم در فراغ بال و بدون دغدغه مالی به مطالعه و تبلیغ و کار فرهنگی بپردازم. واقعا نمی دانم چه کنم. لطفا راهنماییم کنید. خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این که خداوند میل به حضور در حوزه و استعداد درک معارف دینی را در شما گذاشته‌است اگر به این میل و استعداد جواب ندهید مسلّما بعدا پشیمان می‌شوید. بالاخره آدم‌هایی هستند با انگیزه‌های مختلف که پزشک شوند؛ می‌ماند که اگر خواستید حوزوی شوید مطلقا باید حوزوی شوید،‌کبوتر یک بام و دو هوا به درد نمی‌خورد. مسأله‌ی رزق هم مطمئنا دست خداست و اهل علم عموما مشکل رزق نخواهند داشت و تنگی و گستردگی رزق ربطی به دانشگاه و حوزه ندارد. البته فراموش نکنید که حوزه، آن‌چه یک طلبه لازم دارد را دراختیار وی قرار می‌دهد نه آن‌چه برای یک طلبه کافی باشد. بنابر این با مشورت با اساتید موفق خود، برنامه‌ای بلند مدت برای خود بریزید و آن‌چه حوزه به شکل رسمی در اختیارتان نمی‌گذارد را جبران کنید. موفق باشید

21115
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد یک سوالی خیلی وقتها ذهن بنده را به خود مشغول کرده و آن هم این که رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) بسیار علاقمند به مطالعه رمان های ارزشمند هستند چه خارجی مثل بینوایان و چه داخلی و در مورد شهدا و به جوانان نیز توصیه هایی در مورد مطالعه این آثار می کنند. می خواهیم بدانم خواندن این ها وقت تلف کردن نیست؟ البته بنده به آیت الله خامنه ای عزیز اعتماد و اطمینان کامل دارم ولی بعضی از مسایل را شنیدم که مثلا بعضی (مثل شیخ رجبعلی خیاط) می خواهند مثنوی بخوانند ولی یک ندای غیبی به ایشان می گوید که این کار را نکند البته عمده بحث بنده این است که کلا خواندن رمان و داستان های مشهور و ارزشمند است نظر اخلاقی چه رمان های خارجی چه داخلی وقت تلف نیست؟ با تشکر و عرض پوزش از گرفتن وقت ارزشمند شما. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رُمان‌های بزرگی مثل بینوایان و یا برادران کارامازوف، قصه نیست تذکر به روحی است که در آن جامعه جاری بوده است و نویسنده راه حل‌های عبور از آن را متذکر می‌شود. آری! اگر با این رویکردها رُمان‌ها خوانده شود، مفید خواهد بود و خواندن خاطرات شهداء نیز، قصه‌ی عزمی است که خداوند در این مردم ایجاد کرده و در شهداء به عالی‌ترین شکل به ظهور آمده. موفق باشید

18842
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: موضوع سوالات ام؛ «ناکارآمدی نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی طی ۳۸ سال» بسیاری از اندیشمندان و علما و مردم بعد از عملکرد ۳۸ ساله این نظام اسلامی ، الان به نتیجه رسیدن که روحانیت و نظام ولایت فقیه نتوانسته پاسخگو نیازهای خاص جامعه مدرن قرن ۲۱ باشه ، من کاری به عرصه نظریه‌پردازی و سخنوری و مباحث تئوری ندارم «بحث سر عمل و عملکرد و نتیجه آن هست» (اشاره به بخشی از کمبود های فراوان در بخش های عظیم و حیاتی) ۱) اقتصاد اسلامی ؛ و بانک داری که = شده با بانک ربوی که میشه جنگ با خدا و فجایع بانک ها نسبت به امور ساختمانی و برج سازی و .... ۲) بحث مسکن سازی برای مردم = که کاملا ناموفق بوده و طبق آمار یکی از علت عدم ازدواج همین نبود مسکن هست و ... مستاجر بودن اکثریت مردم و هزینه های سنگین آن ۳) بحث محیط زیست و آب در کشور ، که در اثر سو مدیریت در سد سازی و حفر چاه عمیق، الان از نظر خشکسالی و بیابان زایی و نشت زمین و ...که کشور رو دچار بحران و فاجعه‌ای کرده (مسائل خوزستان و خشک شدن دریاچه ارومیه) که پشت بند و پیامد بی آبی می شود؛ سیل های ویرانگر و مهاجرت به شهرها و افزایش حاشیه نشینی و نابودی کشاورزی و روستاها. افزایش فقر و فحشا و بیکاری و کودکان کار و خلاصه نابودی کرامت انسانی و نابود فرهنگ و ... ۴) مسئله آلودگی هوا، ریزگرد ها خوزستان ... که نتیجه مهاجرت ها و خودروهای غیر استاندارد و سوء مدیریت در سایر بخش هایش مربوطه که = باعث مرگ و میر و افسردگی و سایر مشکلات ۵) بحث اشتغالزایی و کار ؛ که برمی گردد به سیاست های غلط که باعث، افزایش آمار طلاق و کاهش ازدواج و نارضایتی مردم و... شده ۶) بحث آموزش و پرورش؛ که به گفته خود مسولین امر ، بشدت بحرانی است ، که نتیجه اش شده ، عدم یادگیری مهارت و تخصص کارآمد و عدم پرورش و تربیت صحیح انسان توسط تعالیم الهی و اسلامی و همچنین نابودی استعداد ها و خلاقیت ها و ..... ۷) فساد شدید مالی و لابی‌گری ، بصورت گسترده؛ - هم در تمام ساختمان اداری حکومتی کشور = که بصورت رشوه‌خواریه - هم متاسفانه در سیستم قضایی کشور که = است با فاجعه، فاجعه ... ۸) بحث صنعت خودرو که بی کیفتی آن کاملاً ملموسه ، و باعث آلودگی هوا و مرگ میر جاده‌های... ۹) بحث فرار مالیاتی و گم شدن آن ، که طبق ارقام اعلام شده فوق العاده وحشتناک است و فاجعه بار. ۱۰) بحث واردات کالا و قاچاق سازمان یافته؛ که طبق آمار ارقام اخبار صدا و سیما، بسیار کالاهایی بی ارزش و مزخرف وارد شده که نتیجه اش شده نابودی تولید داخلی و صنایع و بی کاری و تورم و هزاران بحران و فاجعه‌ای دیگه... و هزاران بحران دیگه... حالا با توجه به مطالب بالا سوالات ۱. مسولیت این سو تدبیر ها با کیست؟ ۲. آیا همه اینا تحت رهبری ولایت فقیه نبوده؟ ۳. چرا رهبری در این گونه موارد حساب خودش را جدا می کند از دولت؟ در نهایت بعد ۳۰ سال ناکارآمدی و «نابود کردن» منابع طبیعی و انسانی و نفتی ؛ ۴. چطوری این از دست رفته ها بناست جبران بشه؟ ۵. نظام ولایت فقیه وقتی در این ۳۸ سال نتوانسته دیگر ، چه وقت خواهد توانست؟ _ فرصت ها نابود شده منابع نابود شده _ (حالا اگر خدماتی هم بوده ، خب وظیفه دولت و نظام اسلامی بوده ، و منتی در آن نباید باشد طبق نامه مالک اشتر) نتیجه این ناکارآمدی ها شده بد بینی گسترده مردم به دین اسلام، و این فاجعه است فاجعه، مردم به روحانیت بد بین شدند ۶. چه کسی پاسخگو این همه ناکارآمدی بنام دین و نظام اسلامی خواهد بوذ؟ ۷. چه طور آبروی هزار ساله دین با این عملکرد نادرست جمهوری اسلامی بر خواهد گشت؟ و در آخر ببخشید که کمی زیاد شد و مصدع اوقات شریف شما هم شدم. ممنون میشم اگه جواب بدین. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید برای عبور از یک نمدن و تحقق یک تمدن باید فرایندی طی شود. همه‌ی تلاش بنده آن است که ما در رخداد عظیم تاریخیِ خود چشم بر هم نگذاریم. این‌طور سخن‌گفتن‌ها که شما پیش کشیده‌اید آیا راهی برای ظهور آموزه‌های اصیل‌ترین راهِ هدایت یعنی قرآن کریم باقی می‌گذارد؟ بهترین راه را برای آزادشدن از افکار انتزاعی و کلیشه‌ای، رجوع به متون مقدس اسلامی به‌خصوص قرآن می‌دانم. تنها برای آن‌که متوجه شویم حضور تاریخی انقلاب اسلامی را نباید در چهل‌ساله‌ی تولد آن تمام‌شده دانست و ارزیابیِ ما محدود در این حدّ باشد؛ به عرض جنابعالی می‌رسانم:

 عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را مي‌توان اين گونه فهرست کرد: دوره‌ اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمه‌ي قرن 16 ميلادي است . دوره‌ دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت مي‌باشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمه‌ي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دوره‌ي اعتراض رمانتيک به عقل‌گرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سال‌هاي 1850 - 1800 مي‌باشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحران‌هاي گسترده‌ي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي - شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 مي‌باشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعت‌گرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن‏، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.

در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوه‌گر ساخته‌اند. «لورنزو» داعيه‌دار لذت‌طلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح»‌ منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام مي‌برد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو مي‌شد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي مي‌کند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايش‌هاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژه‌اي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه مي‌دادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانه‌ي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايت‌هاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّي‌انديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبي‌تر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودال‌ها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شده‌اي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.

دوره‌ي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را مي‌توان دوره‌ي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگ‌ترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند مي‌توان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهره‌هايي که پيشتاز و نماينده برخي افق‌هاي فلسفه جديد بوده‌اند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحث‌هايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايش‌هاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف مي‌کند و تفکر سياسي در اين افق سير مي‌کند. دوره‌ي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهان‌بيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز مي‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبه‌ي کلاسيسيسم ناميده مي‌شود، شايد مهم‌ترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاه‌تر «عقل‌گرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفت‌شناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشه‌ها و تئوري‌هاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظام‌هاي حقوقي، بسط و تفصيل مي‌گيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين مي‌گردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث مي‌پردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسي‌هاي مدرن را بيش از پيش بسط مي‌دهد. جهان‌بيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه مي‌کرد و با تکيه بر روش‌شناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد.

در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست مي‌آيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبه‌رو شويم خيلي خوب بوده و وعده‌هاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سوره‌ي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمی‌تواند دست خود را به‌سوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همه‌ی اعضایش با هم هماهنگ می‌شود که در یک لحظه ده‌ها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا می‌زدید و او روی خود را به طرف شما برمی‌گرداند، زمین می‌خورد.

وقتي در آينده‌اي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعده‌هاي آن روي نمودند اگر ما زيرساخت‌هاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آن‌‌وقت است که مردم حيران و سرگردان مي‌شوند. همين‌طور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيست‌ها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره مي‌کردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار مي‌دادند، اگر بعد از پشت‌کردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبه‌رو نشوند که جواب‌گوي همه‌ي نيازهاي مادي و معنوي آن‌ها باشد عده‌اي فرصت‌طلب از زحمات شما به نفع خود بهره مي‌گيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب مي‌افتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آينده‌اي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبه‌ي ملکوتي امام، به عنوان يک راه‌کار عملي، نهادينه نشده باشد، کم مي‌آوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهدي (عج) ختم گردد به زحمت مي‌افتد. رهبري عزيز«حفظه‌اللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:

«ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اين‌كه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارى‌ها است».[1]

اين‌ها حرف‌هايي نيست که يک آدم احساساتي بزند. حقيقت اين است که تاريخي با رويکرد توحيدي شروع شده که دارد جلو مي‌رود و موحدين را ياري مي‌کند.

اين که تأکيد مي‌شود تمدن غرب را بشناسيد چون بايد بدانيم هر تمدني با مبادي مخصوص به خودش در تاريخ ظهور مي‌کند. حال سؤال مي‌شود تمدن اسلامي با کدام مبادي مي‌تواند ظهور يابد؟

رجوع به حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» وقتي با عقلي باشد که آن عقل از قلب جدا نبود و به جاي تقليد، تفکر را به صحنه آورد، حتماً ‌گوهر تفاهم در بين افراد و جريان‌هاي موجود در جامعه به صحنه مي‌آيد و تاريخ جديد ما شروع مي‌شود و از رنج بي‌تاريخي و گسست تاريخي رها مي‌شويم. حتماً در بين خود تجربه کرده‌ايد که چرا بعضاً فکرِ دو شخص متعهد را که هر دو در يک موضوع سخن درستي مي‌گويند، نمي‌توانيم جمع کنيم و هر کدام بر وَجه درست سخن خود تأکيد دارند بدون آن که متوجه وجه درست سخن طرف مقابل خود بشوند و در سخن طرف مقابل هم فکر کنند. بنده بعضاً تأسف مي‌خورم که جرا بعضي از مؤمنين و انقلابيون چطور حرف خود را مي‌فهمند اما صحت حرف طرف مقابل را نمي‌فهمند. حتي در اين حد هم به توحيد نرسيده‌اند که بتوانند وجوه مختلف يک حقيقت را جمع کنند در حالي‌که در توحيدي که ما همه به آن معتقديم آيه‌ي «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ»(حديد/3) هست که مي‌گويد او هم اول است و هم آخر به آن صورت که از همان جهت که اول است، از همان جهت آخر است. خدا توفيقمان بدهد تا به اين مرحله برسيم، اين نوع توحيد به سلوک نياز دارد، سالک به جايي مي‌رسد که در نظر به حضرت حق از همان جهت که او اول است او را آخر مي‌بيند و درست از همان جهت که ظاهر است او را باطن مي‌بيند. توحيد تا اين‌جاها انسان را در جمع اضداد جلو مي‌برد حالا دو انسانِ موحد در انديشه‌هايي که با همديگر متضاد هم نيستند سخن همديگر را نمي‌فهمند. ما نياز به تفاهم قدسي داريم تا ابعاد نوراني انديشه‌هاي همديگر را احساس کنيم و از اين ظلمات بزرگ آزاد شويم که انديشه‌هاي افراد را در ماهيات مختلف نگاه مي‌کنيم و نه در وجودي که داراي ظهورات مختلف است و در عين شدت و ضعف‌داشتن، سراسر وجود است. ماهيت‌ها منشأ کثرات‌اند و با هم جمع نمي‌شوند، «وجود» است که به عنوان يک حقيقت بدون هرگونه کثرتي در صحنه است. اگر دو سخن و دو انديشه در ذيل توحيد قرار داشته باشد و نتوانيد آن دو سخن را جمع کنيد به موحدبودن خود شک داشته باشيد و بدانيد از حقيقتِ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10) بيرون هستيد زيرا «اَلْمُؤْمِنُ مِرْآتُ الْمُؤْمِن» يعني هر مؤمني آينه‌ي ايمان مؤمن ديگري است و هر کدام بايد حقيقت را در آينه‌ي وجود ديگري ببيند، زيرا مؤمنين حقيقي به جاي نظر به ماهيات و کثرات، به «وجود» نظر دارند. گاهي از بعضي از عزيزان تعجب مي‌کنم که مي‌پرسند در اين‌ موضوع خاص علامه طباطبایي درست مي‌گويند يا حضرت امام؟ طوري حرف مي‌زنند که معلوم مي‌شود در اسارت ماهيات‌اند. مگر مي‌شود انديشه‌ي علمائي که در ذيل توحيد سخن مي‌گويند و نظر به حق دارند، جمع نشود؟ همان طور که اول و آخر و ظاهر و باطن در توحيد حضرت حق جمع مي‌شود.

عرض بنده با توجه به موضوع فوق اين است که در پذيرفتن فکر منسجمِ حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» عقل‌ها و قلب‌ها در ذيل شخصيت حضرت امام، آينه‌ي همديگر مي‌شوند و مي‌بينند که هر کدام متذکر وجهي از حقيقت‌اند و همه با هم مي‌توانند در کنار هم منشأ تمدني باشند که جواب‌گوي همه‌ي ابعاد انسان‌ها است.[2] موفق باشید

 


[1] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.

[2] - مي‌توان زيربناي توصيه‌هاي مکرر حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» را نسبت به وحدت جامعه‌ي اسلامي در مبناي فوق که مبنايي است توحيدي جستجو کرد.

18550

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: طلبه هستم و سیر مطالعاتی ها را شروع کردم و اینکه بعضی می گویند سیر مطالعاتی اول بزرگان را بخوانید آن هایی که علمیت بین مردم زیاد هست اول آن ها را بخوانید با یک مثال بیشتر روشن کنم اول کتاب های مثل علامه حسن زاده آملی بخوانید بعد کتاب های شما در صورتی که خیلی دوست دارم اول سیر شما را بخوانم بعد کتاب های دیگر. حالا سوال این شد ما وقتی بزرگانی داریم اول باید کتاب های آن را بخوانیم بعد کتاب هایی پایین ها را؟ اگر در کلام بی ادبی هست خییییییییییلی ببخشید قصد جست رو اصلا ندارم به شما که در حوزه ریشی سفید کردید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انشاءاللّه عرایضی امثال بنده مقدمه‌ای باشد برای فهم سخنان آسمانی و ملکوتی علمایی مثل علامه حسن زاده آملی. موفق باشید

17810
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر: الحمدلله بر ما این توفیق حاصل شده است که از محضر شما پیرامون اربعین همچون سایر مسائل بهره مند شویم و نگاهی متفاوت به عالم اربعین پیدا کنیم. شکر که توفیق زیارت اربعین نصیبمان گشته و ان شاء الله دعاگویتان هستیم. اما سوالی که ذهن ما را درگیر کرده این است که حال که هنگامه حضور ما در میدان اربعین فرا رسیده، با توجه به فهم و نگاه تاریخی که اجمالا حاصل گشته باید به دنبال چه گمشده ای در اربعین باشیم؟ در زیارت اربعین به دنبال جست و جوی چه باشیم؟ نقش ما در اربعین چیست؟ چگونه می توان در خدمت حرکت عالم اربعین بود؟ و سوالاتی ار این دست. از استاد عزیز تقاضا داریم اگر امکان آن وجود دارد ما را در فهم این مسائل یاری نمایید. پیشاپیش از حسن توجهتان تشکر می کنیم و ان شاءالله هر چه زودتر توفیق درک حضوری از محضرتان را هم پیدا کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم .حضوردر پیاده‌روی‌ سال‌های اخیر به معنای «امکان حضور در تاريخي ديگر» است تا معناي «حضور تاريخي» تبيين شود و زائر متوجه باشد با چه احساسي بايد حضور تاريخي خود را در رخدادي که ظهور کرده است دريابد که البته اين مشکل‌ترين موضوع این تاریخ است از آن جهت که بايد ماوراي عقل مدرن به موضوعي نظر کند که فعلاً در حال تولد است و خود را در طي يک فرايند مي‌نماياند و از درون جان آدميان سر برمي‌آورد و در قول و فعل‌شان سريان مي‌يابد.

   بدون درک زمانه، هيچ قدمي به سوي آينده‌ي خود نمي‌توان برداشت و رخداد اربعين در اين تاريخ، زماني است که مي‌توانيم با قرارگرفتن در آن، سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنيم و تاريخ پايان‌يافتگي غرب را نشان دهيم که این همان تاريخِ سست‌شدن عهد انسان با سکولاريته و اقامه‌ي رابطه‌ي انسان با خداست.

   با این اربعين تعرّض انسان به اومانيسم و تقليل گوهر آدمي، شروع شده است و چيزي در انسانِ اين تاريخ رخ داده و بر هستي او حاکم گرديده که ديگر نمي‌تواند در تاريخي زندگي کند که قوام آن را اومانيسم شکل داده است.

   ما همان‌طور که در سنن الهي قرار داريم، اگر از حضور خود در آن سنن آگاه شويم راهِ آينده نسبت به آن سنن در مقابل ما گشوده مي‌شود. به همين معنا ما در تاريخي هستيم که اربعين به صورتي خاص ظهور کرده که اگر از حضور خود در اين رخداد آگاه شويم، راهِ آينده‌ي تاريخ ما در مقابل ما گشوده خواهد شد و ديگر در توهّمات بشرِ غرب‌زده قدم نخواهيم زد. عرایضی در این رابطه در کتاب اربعین حسینی و حضور در تاریخی دیگر شده است. موفق باشید

17409

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرامی: می خواهم در باب نفس و شناخت نفس یک سیر مطالعاتی برای خودم و یک گروه نوجوان پر از سوال و تنش داشته باشم. لطفا کمکم کنید چون فقط خودم نیستم، نوجوانانی هستند که باید به سوالاتشان پاسخ داد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته» همراه با شرح صوتی آن در این مورد کمک کند. موفق باشید

17184
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده عزیز: بنده تازه وارد حوزه علمیه شده ام، سخنی از قول حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) شنیده ام که می فرمایند: «ما هرچه داریم از 6 ماه اول طلبگی مان است» می خواستم بپرسم که منظور استاد چیست؟! در این 6 ماه چه کار کردند که اینطور شکوفا شدند؟! ما باید در اول طلبیگی مان چیکار کنیم؟! ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقا نمی دانم منظور آیت الله چیست. ولی اگر با همان عزمی که آمده اید نظم کارها را دنبال کنید و خود را به جز امور طلبگی به کارهای دیگری مشغول ننمایید مزه ی طلبگی به کام شما آنچنان شیرین می آید که تا آخر آن را حفظ می کنید. موفق باشید

14205
متن پرسش
سلام استاد: اخیراً دو تن از شهدای گمنام رو دانشگاه ما دفن کردند. زمزمه‌های از برخی دانشجویان به گوش می رسد که مگر دانشگاه قبرستان است که شهدا خاک شوند و ... لطف بفرمایید جایگاه شهدا در دانشگاه‌ها را تبیین کنید. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهداء نمادِ فرهنگ مقاومت در مقابل استکبار جهانی در تاریخی است که با حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شروع شد و حضور آن‌ها در مراکز علمی به آن مراکز جهت و قوت و شور می‌دهد. مثل حضور حرم مطهر حضرت معصومه«سلام‌اللّه‌علیها» در قم که موجب رونق علمی آن شهر شده. مگر کربلا که محل دفن آن شهدای بزرگوار است، قبرستان است؟! یا راهی که بشریت باید از آن طریق زندگیِ خود را به‌دست آورد؟ موفق باشید

12685
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات: استاد بنده در ماه مبارک تمام سعی خودم را کردم گناه نکنم و در این ماه بیشتر خودم را به خدا نزدیک کنم ولی نمیدونم چرا هرچی بیشتر تلاش می کنم کمتر نتیجه می گیرم و شرایطی پیش می آید که احساس می کنم از خدا دورتر می شوم. مثلا نمیتونم غضبم رو کنترل کنم و بعد به شدت پشیمان می شوم تمام کارم شده نماز و دعا و سجده و گریه... اما استاد احساس می کنم یه جای کارم لنگ میزنه چون یه احساس کمبود و بی خدایی دارم. استاد خواهش می کنم برام دعا کنید و بنده را راهنمایی بفرمایید چه کنم؟ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نگران نبود. توبه کنید و باز توبه کنید، و با پیش‌آمدنِ آن صحنه‌های امتحان، باز باید توبه کرد تا عمق رجوع به حضرت حق در همین حادثه‌ها در ما نهادینه شود. موفق باشید

11943
متن پرسش
سلام: در ادامه ی سوالی که یک بار پرسیده شد، می خواستم سوالی بپرسم. سوال کننده خدمت حضرت عالی عرض کرده بودند که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای بنیاد فرهنگی خاتم فرموده بودند شما که کار فرهنگی می کنید در امور سیاسی وارد نشوید چرا که اتفاقات سیاسی می رود ولی شما می مانید ولی اگر وارد شوید شما هم با امور سیاسی می روید. به نظر می رسد شما به این فرمایش عمل نمی کنید و در مباحث خرد و درشت سیاست دخالت می کنید مخصوصا که توجه داشته باشیم کلام رهبری در مورد انتخابات ریاست جمهوری بود که از موارد کلان سیاسی است ولی با این حال نهی کرده اند. دوست دارم بدانم شما که صحبت های آقا را کاملا الگو قرار می دهید، این مسأله را چطور حل کرده اید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم منظور حضرت آقا در خطاب به جریان فرهنگی خاتم این بود که مواظب باشیم ما به عنوان یک جریان سیاسی و حزبی وارد صحنه‌ی فرهنگی انقلاب نگردیم و شخصیت‌های فکری فرهنگی مواظب باشند به یک جریان سیاسی تبدیل نشوند، مثل خود مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نسبت به جریان‌ها در کلان قضیه موضع مناسب اهداف انقلاب داشته باشیم! نه آن که وجه سیاسی انقلاب را از وجه دینی آن جدا کنیم و این نکته‌ی ظریفی است زیرا هرگز حضرت امام و رهبری عزیز نمی‌خواهند نیروهای انقلاب نسبت به ابعاد سیاسی انقلاب بیگانه و جدا باشند. حتی می‌فرمایند دانشگاه و دانشجو باید حضور سیاسی خود را حفظ کند هرچند دانشگاه نباید پایگاه احزاب یا جریان‌های خاص سیاسی باشد. موفق باشید

10613

جایگاه هیئتبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: می خواستم ببینم امروز و در تاریخ کنونی حاضر، جایگاه هیئت ها در انقلاب اسلامی و نقش آنها در راستای اهداف نظام و همچنین کارکرد آنها و رسالت هیئت ها نسیت به آینده ی انقلاب اسلامی چیست و چه نقشی را می توانند در پیچ تاریخی امروز ایفا کنند؟ با تشکر از استاد عزیزمان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی در جواب سؤال 10471 داشته‌ام. موفق باشید
8337

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.استاد در مباحث معرفتی و انسان شناسی بعد از کتاب های جوان و انتخاب بزرگ و آشتی با خدا،کتاب ده نکته از معرفت نفس و پیشنهاد میدید یا شرح ده نکته از معرفت نفس (خویشتن پنهان)؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب «ده نکته از معرفت نفس» با ده جلسه شرح صوتی آن و سپس کتاب معاد و شرح آن را دنبال بفرمایید بعداً سراغ کتاب «خویشتن پنهان» بروید. موفق باشید
7283
متن پرسش
با سلام در کتاب التمهید آقای معرفت میخواندیم که نو نوع به پیامبر وحی میشده:وحی مستقیم و وحی غیر مستقیم(بواسطه جبرئیل).منظور از وحی مستقیم چیست؟آیا به آیه فاوحی الی عبده ما اوحی اشاره دارد؟اگر اسم علیم هم واسطه نبوده ،وحی به چه شکل اتفاق افتاده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وحی غیر مستقیم یعنی بی‌واسطه‌ی جبرائیل، ولی نه بی‌واسطه‌ی اسماء الهی. اسماء الهی شئونات ذات الهی اند. موفق باشید
7279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در قرآن کریم تکلم خداوند با بشر سه قسم میشود:وحی یا از وراء حجاب یا ارسال رسل.منظور از این وحی چیست؟(در درسهایمان میخواندیم که این سه قسم،سه نوع وحی الهی است)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این آیه وحی یک نحوه نجوای درونی است ، در کنار آن نوع وحی که توسط رُسل مثل جبرائیل می‌آید و ماوراء حجاب رابطه‌ای مستقیم و ماوراء جبرائیل است. موفق باشید
7139
متن پرسش
باسلام حضرت استاد طاهرزاده ارتباط بین مکاتب مختلف غربی مانند پوزیتیویسم ، پلورالیسم و... با اومانیسم چیست ؟ درصورت انسجام این مکاتب ذیل اومانیسم چگونه رابطه بین این مکاتب با اومانیسم را می توان اثبات کرد ؟ 2- این نکته را بنده نمی فهمم که چگونه علوم مختلف انسانی مثل جامعه شناسی یا مدیریت و... اساس ساختارشان را بر مبنای فلسفه غرب پی ریزی می کنند در مطالعات مبنایی علوم حتی علوم کاربردی انها مملو از مکاتب فلسفی غرب است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اومانیسم به معنای محوربودن انسان، ملاک هست و نیست را درک ذهنی انسان می‌داند. در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ابعاد چنین نگاهی تا سوبژکتیویته تعیین شده، در چنین فضایی پوزیتیویسم ظهور می‌کند که انسان تا ساحت حسّ نزول می‌کند و درک محسوسات محور تفکر قرار می‌گیرد و معلوم است که با این نگاه هیچ‌چیزی حق نیست بلکه پلورالیسم به میدان می‌آید که هر درکی از هر انسانی قابل پذیرش است چون حقیقتی مدّ نظر اومانیسم غیر از آنچه انسان درک می‌کند نیست . در این فضای فکری حدّ جامعه‌شناسی و یا مدیریت، از درک انسان‌ها بالاتر نیست تا نظرها را به سنن جاری در هستی بیندازند. موفق باشید
7029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام. در نهج و منابع دیگر هست که حضرت امیر ع در وصف روز بیعت فرمودند چنان به من هجوم آوردید که (ترسیدم حسنینم زیر دست و پا بروند)... آیا سند این روایت در خصوص این متن میتواند صحیح باشد؟ چون اونموقع که 25 سال بعد از رحلت پیامبر ص بوده حسنین ع حداقل نزدیک 30 سال داشته اند و بچه ای نبوده اند که بخواهند زیر دست و پا بروند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم می توانیم بگوییم هجوم جمعیت، کار را برای امام حسن و امام حسین«علیهماالسلام» که مواظب حضرت«علیه السلام» بودند مشکل کرده بود و هم می توان این سخن بعضی از شارحین را پذیرفت که منظور حضرت دو انگشت شصت پا بوده. موفق باشید
6918

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر در حرکت جوهری میخوانیم که وقتی ماده تمام قوه هایش فعل شد،مجرد میشود.اگر ممکن است این مسئله را توضیح بیشتری دهید.بر چه مبنایی این استدلال صورت گرفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! نصف کتاب «از برهان تا عرفان» و 18 جلسه شرح قسمت حرکت جوهری را پس برای چه خدمتتان ارائه دادم؟ موفق باشید
6377
متن پرسش
سلام استاد در کتاب آشتی به خدا سوالی داشتم موضوع:یا ایها الذین امنوا انتم الفقراء الی الله والله غنی الحمید آیا ماهمه درپوچی مشتریکم فقط کسانی رهایی پیدا می کنند که الی الله بشوند؟ یعنی انتم الفقراء مگر اینکه الفقراء الی الله بشویند دیگر وصل به عین هستی وغنی هستید و به پوچی واحساس پوچی نمی کنید؟ باتشکرفراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین است . إن‌شاءاللّه با مطالعه‌ی برهان صدیقین در کتاب «از برهان تا عرفان» این موضوع روشن می‌شود. موفق باشید
6054
متن پرسش
با سلام و درود با عده ای از دوستان قصد داریم یک سیر مطالعاتی با موضوع تقویت مبانی نظری انقلاب را شروع کنیم. لطف نومده و منت بگذارید و ما را در این مهم یاری نمایید. اینکه از کجا باید شروع کرد اینکه چه مطالبی را در اولویت قرار دهیم. و اینکه از چه اساتیدی می توان استفاده کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های آقای موسی نجفی به نام‌های «تاریخ تحولات سیاسی ایران» و «مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران. در این مورد خوب است. کتاب انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالَم از دکتر داوری و مباحثی که بنده در رابطه با انقلاب داشته‌ام إن‌شاءاللّه مفید خواهد افتاد. موفق باشید
5448
متن پرسش
منظور از شفا بودن قران سوره حمد و عسل چیست در حالیکه همیشه محسوس نیست ولی دوا اغلب محسوس است چرا اسم خدا دوا و ذکرش شفاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جسم‌ها بیمار می‌شود و به تجربه ثابت شده عسل شفادهنده‌ی بسیاری از بیماری‌های جسمی است، روح‌ها بیمار می‌شود و از تعادل می‌افتد و قرآن به انسان کمک می‌کند تا با رعایت دستورات الهی و توجه به عقاید توحیدی، به تعادل لازم برسد. موفق باشید
5094
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر طاعات ونماز روزه ها قبول در جواب سوال1886مطلبی فرمودید در این باره سوالی داشتم من از یه نفر شنیدم ما علمی داریم که با محاسبات حروف ابجد مشکلات را حل میکنه ولی هنوز کامل اعتماد نکرده ام ولی از یه روحانی کار درست قابل اعتماد که شناخت چندین ساله درباره ایشون دارم ومیدونم اهل تقوا هستن و ظاهرا علوم غریبه هم کار کردند سوالی داشتم که نشان میداد ایشون وجود این علم رامطلقا رد نکردن شنیدم فردی هست که حتی پول هم نمیگیره ولی مشکلات مختلف را به اسم وابجد وتغییر اسمها حل میکنه نظر مبارکتئن چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت همان‌طور که در کتاب «جایگاه شیطان و جن و جادوگر» عرض کردم ما مبنایی نقلی و عقلی برای این حرف‌ها نداریم که بر آن مبنا می‌گویند چه اسمی با چه اسمی از نظر ابجد هماهنگی دارد یا ندارد. موفق باشید
3243
متن پرسش
با سلام و احترام چندی پیش در خواب دیدم که بر روی تخت خود خوابیده ام و پیرمردی بر من وارد شد و کنار تخت نشست و گفت تشک روی تخت را کنار بزنم که دیدم زیر تخت تفسیر کامل المیزان قرار دارد و شروع به بیرون آوردن آنها کردم . پیرمرد گله داشت که چرا به آنها بی توجه بوده ام. نظر استاد چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده تعبیر خواب نمی‌دانم. ولی چرا به تفسیر المیزان بی‌توجه باشیم. موفق باشید
2991
متن پرسش
با سلام در حالی که باید بگوییم هر پدیده ای در این دنیا خود به خود به وجود نیامده و سازنده ای دارد، چگونه خداوند خود به خود به وجود آمده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون خداوند پدیده نیست. وقتی وجود همه‌ی اشیاء و پدیده‌ها از خدا است، پس خدا عین وجود است، عین وجود چیزی نیست که وجوددهنده داشته باشد، وجودش از خودش است. همین‌طور که عین تری، تری‌اش از خودش می‌باشد. در این مورد پیشنهاد می‌کنم به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که در کتاب «از برهان تا عرفان» مطرح شده. موفق باشید
نمایش چاپی