باسمه تعالی: سلام علیکم: الحمداللّه تاریخِ رجوع به خدا شروع شده است. تنها باید مواظب بود که ذیل ارادهی الهی که در این تاریخ ظهور کرده است، این رجوع انجام گیرد که آن جز انقلاب اسلامی نمیباشد. موفق باشید
سلام: در اعتکاف با خودم چه کتابی ببرم تا مطالعه کنم؟ توصیه استاد گرامی در این زمینه به بنده چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث معرفت نفسی را گذراندهاید؛ یا کتاب «همراه با راهیان کوی دوست» از آیت اللّه مصباح در «شرح حدیث معراج» را مطالعه کنید و یا «حقیقت نوری اهلالبیت«علیهمالسلام» را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خدایی را در مقابل خود دیدید که حقیقتاً همهی آمال و آرزوی ما است و او بیقید و مطلق است؛ در خود مییابیم برای نزدیکی به آن آمال حقیقی باید از قیدها و محدودیتها فاصله گرفت و همچنان نزدیک شد و به گفتهی مولوی: «گر تو خواهی حرّی و آزادگی/ بندگی کن، بندگی کن، بندگی». موفق باشید
استاد جانم سلام: متن زیر را خواندم در دلم با شما سهمیمش شدم .. ▪️ دلنوشتهای بهبهانۀ سیوچهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنهای از آقای سید محمدحسین دعائی که میفرمایند:
دیروز، پیر پیلافکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. میخواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفتهای که شنیدنش دلمان را باز میکند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سالها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگیاش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازههای حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچههای شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغامهای مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنینانداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآنگونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که بهسان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک میکند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم میپیچد. صدایی که درسها داده است، سخنها رانده است، خطبهها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شبها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچوقت کمفروشی نکرده؛ چه قبلها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب میکرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیالهپیاله مینوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شدهایم. ما ـ جوانهای انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی میکنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سالها، با طنازی این صدا خندیدهایم و با بغض آن گریستهایم. با وقار آن آرام شدهایم و با شور آن به هیجان آمدهایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیدهایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریدهایم. با لرزش آن لرزیدهایم و در آغوش غرش آن غنودهایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموختهایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیدهاند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را. این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچوقت گم نمیشود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شدهایم. این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطرهانگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسیکه سالهاست حنجرهاش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومیبرد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمیشود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میتوانم در استقبال از این نوشته فاخر عرض کنم چه زیباسخنی که حکایت تماشاگریِ راز است و گرفتگی صدای رهبر معظم انقلاب را به زیبایی تماشا کرده و آن را گزارش داده. این کلمات، انعکاس دیدن حقیقت است در بوستان خداوند به عنوانِ راستترین کلمات. هرچه در رابطه با این کلمات بگویم حجابی میشود نسبت به اشاراتی که این کلمات بدان حقایق اشاره دارد. آری! به گفته جناب آقای دعایی، «باید مجروح جهاد تبیین شد» که در اینجا آنچه زخم برمیدارد حنجره است برای حضور در جان همه جوانان. باید بنگریم در جان جوانانمان چه میگذرد و سپس با آنها گفتگو کرد حتی با حنجرهای خسته. و این است آنچه در کلمات رهبر معظم انقلاب استشمام میشود و معلوم است که صدای هرکس که باشد میگیرد زیرا از دریا سخنگفتن آنهم برای جوانانی که جانهای دریایی دارند، کار آسانی نیست. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان از خود بگذرد، حضرت حق را که فطرت الهی انسان را بر اساس توحید شکل داده است، بهتر مییابد. به همان معنایی که جناب حافظ فرمود: «تو خودْ حجاب خودی حافظ از میان برخیز / که در میان تو و او، بهجز تو حائل نیست». به قول وحدت کرمانشاهی:
هرکه از خود بگذرد جانش دهند
هرکه جان در باخت جانانش دهند
هرکه در سجن ریاضت سرکند
یوسف آسا مصر عرفانش دهند
هرکه گردد مبتلای درد هجر
از وصال دوست درمانش دهند
هرکه نفس بت صفت را بشکند
در دل آتش، گلستانش دهند
هرکه برسنگ آمدش مینای صبر
کی نجات از بند هجرانش دهند؟
هرکه گردد نوح عشقش ناخدا
ایمنی از موج طوفانش دهند
هرکه از ظلمات تن، خود بگذرد
خضر آسا آب حیوانش دهند
هرکه بی سامان شود در راه عشق
در دیار دوست، سامانش دهند
موفق باشید
