بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1987
متن پرسش
سلام علیکم! 1- طبق روایات بهترین زن، زنی است که هیچ نامحرمی او را نبیند. حتی زن مسجد نرود بهتر است و مسجد زن خانه اش است. در سیره بانوان نمونه تاریخ اسلام مانند حضرت فاطمه س، حضرت زینب س و سایرین نیز این مسأله دیده می شود. اما در جامعه و شرایط فعلی به نظر می رسد این مسأله امکان پذیر نباشد. خاصتا در مورد شغل بانوان خیلی از حزب اللهی ها نمی پسندند که خانمشان شاغل باشد خیلی ها هم فقط شغل در محیط های زنانه را قبول دارند. اما از آن طرف مشاغلی وجود دارد که اتفاقا باید زنان عهده دار آن شوند نه مردان مانند پزشکی زنان، دبیری مدارس دخترانه. حال مثلا زنی که رفته پزشکی زنان شده بالاخره در طول شغلش با نامحرم نیز ارتباط پیدا می کند. بالاخره یک خانمی که به این پزشک مراجعه می کند با شوهرش می آید و پزشک با شوهر بیمار نیز صحبت می کند. علاوه بر آن در خود محیط بیمارستان نیز این پزشک با سایر پزشکان مرد در ارتباط است. در صورتی که مثلا بیمارستان یک محیط مختلط است که اختلاط در آنجا بسیار زیاد است. خوب در وضعیت فعلی جامعه تکلیف چیست؟! از طرفی پزشک زنان باید زن باشد نه مرد. حتی نه تنها در مسائل مختص خودشان که اگر مثلا دندانپزشک زن نیز داشته باشیم که زن موقعی مشکل دندان پیدا کرد برود پیش دندانپزشک زن بهتر است. چه رسد به مسائل باریکتر و مختص خودشان. از طرفی همین شغل پزشکی نیز مستلزم اختلاط زیاد با نامحرم است. خوب تکلیف چیست؟! آیا این دید حزب اللهی ها غلط است یا دید درست است؟! نکته ی بعد اینکه شغل زن هر چه باشد بالاخره با وظایف همسری و مادرش اش در تضاد است و خانم شاغل به شکل ایده آل نمی تواند به تربیت فرزند و خانه داری برسد. 2- در زمینه تحصیل علم برای بانوان حال درست است که حضرت فاطمه س و حضرت زینب س و و حضرت معصومه س عالمات غیر متعلمات هستند. اما اگر فرض کنیم این بزرگواران علم لدنی نداشتند آیا برای تحصیل علم به مکتب و مدرس می رفتند یا خیر؟! حتی فرض کنیم این بزرگواران در زمان حاضر بودند. خوب آیا در شرایط فعلی این بزرگواران به دانشگاه می رفتند یا خیر؟! چون رفتن به دانشگاه نیز مستلزم ارتباط و اختلاط زیاد با نامحرم است. از طرفی اگر بگوئیم زنان تحصیل علم نکنند و به دانشگاه نروند نصف جامعه بی سواد می ماند که این خوب نیست و مخالف آیات و روایات است. و همین الان هم کلی در باب مسائل مربوط به زنان مورد تحقیر و سرزنش دشمنان و غرب هستیم وای به حال روزی که بگوئیم زنان به دانشگاه نروند. از طرفی به دانشگاه رفتن نیز مستلزم ارتباط و اختلاط زیاد است. تکلیف چیست؟! 3- برخی حزب الله به طور مطلق مخالف هستن که خانمشان حتی یک کلمه نیز با نامحرم صحبت کند. این دید تا چه حد درست است؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنا به فرمایش حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در احکام فقهی باید شرایط زمانی و مکانی را در نظر گرفت و در همین رابطه حضرت امام می‌فرمایند: « * من در جامعه زنها یک جور تحول عجیبی می بینم که بیشتر از تحولی است که در مردها پیدا شده. * این جانب به زنان پر افتخار ایران مباهات می کنم، که تحولی آن چنان در آنان پیدا شد، که نقش شیطانی بیش از پنجاه سال کوشش نقاشان خارجی و وابستگان بی شرافت آنان ، از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههای تبلیغاتی مزدور را، نقش برآب نمودند…. زنان در عصر ما ثابت کردند که در مجاهده همدوش مردان ، بلکه مقدم بر آنانند. … ما مفتخریم که بانوان و زنان ، پیر و جوان و خرد و کلان ، در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.». بنده عرایضی در جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» در صفحه‌ی .537داشته‌ام و در ضمن در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» نیز مباحثی در این مورد شده است، می‌توانید به آن‌جا رجوع کنید. فکر می‌کنم اگر رفقای حزب اللهی ما سیره‌ی حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را عمل کنند بیشتر نتیجه می‌گیرند و زنان را نیز از حیات اجتماعی به حاشیه نرانده‌اند، امروز روزی نیست که یک مرد بتواند بدون حضور فعّال زن همه‌ی امور زندگی را مدیریت کند حتی اگر از نظر اقتصادی نیاز به حقوق زن نباشد. این رفقای حزب الهی مجبور می‌شوند از بعضی فعالیت‌ها کنار بکشند و این معلوم نیست درست باشد. موفق باشید
13072
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده در نظام کشورمان است که آیا واقعا این حکومت مورد تایید اسلام و اهل بیت (ع) می باشد؟ آیا در خط آنان سیر می کند؟ جناب استاد راستش بنده در مورد حقانیت نظام مدتی است که دچار شک و تردید زیادی شده ام. من نسبت به سنم جزو پر سابقه های بسیجم و طعنه و کنایه زیاد شنیده ام ولی الان می گویم نکند عمرم تباه شده و در زمره آنهایی باشم که قرآن فرموده گمان می کرده اند کار درستی انجام می داده اند. از یک طرف به دشمنانمان که دشمن اسلامند، به تهاجمات فرهنگی و عقیدتی علیه ملت، و به کفر و فسادشان، به وقایعی چون سال 88 و به دفاعمان از مظلومین نگاه می کنم و با خودم می گویم لابد حکومت ما به حق است و یا می شود گفت تنها حکومت به حق؛ اما از طرفی به آنچه در کف جامعه می گذرد یعنی آنچه که مردم (بما هو) مردم با آن سر و کار دارند نگاه می کنم مثل گرانی های روز افزون، افزایش طلاق، بی بند و باری جوانان و نوجوانان، از چشم افتادن روحانیت، اختلاف نظر مراجع بزرگ در مورد برخی مراسمات مثل روز قدس و 22بهمن، نبود آزادی پس از بیان و حصر برخی از علما و شخصیت ها، ظلم مردم به یکدیگر، فساد اداری و مالی مسولان و از همه بدتر دین گریزی مردم و... می گویم نکند به قولی این انقلاب از طرح های انگلیس و آمریکا بوده و یا به دست جریان نفاق افتاده است. و جالب اینکه بیشترین چیزی که می شنویم این است که مدام می گویند مردم باید قدر این امنیت را بدانند. کسی می گفت بنی امیه هم برای ادامه تسلط باید امنیت برقرار می کرد. همچنین به تازگی کتابی با عنوان (انتقاد از خود) که از مرحوم آیت الله منتظری است خوانده ام که گویا پاسخی است به چرایی مشکلات این مملکت اسلامی. لطفا پاسخی دهید که بتوانم حق و باطل را تشخیص دهم و همچنین در مورد کتاب مذکور توضیحاتی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعات آخرین نظرات آقای منتظری متوجه می‌شویم که این بنده‌ی خدا نمی‌دانسته است که در کدام تاریخ زندگی می‌کند! گمان ایشان در همین حدّ است که در این تاریخ هم می‌توان مثل پانصدسال پیش و هزارسال پیش زندگی کرد که این عملاً یک‌نوع سلفی‌گریِ خطرناکی را به همراه دارد. در رابطه با اصل انقلاب و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باید چند چیز را در نظر گرفت: اولا؛ ببینیم اگر این انقلاب با همه‌ی مشکلاتی که به همراه دارد، اگر واقع نمی‌شد کشور ما که مسلّم در آن صورت در ذیل آمریکا می‌بود، در چه شرایطی قرار می‌گرفت؟ و آیا روحیه‌ی حرّیت و آزادگی شیعه که وامدارِ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» هست، راضی می‌شد؟ ثانیا؛ آیا دشمن با انواع چالش‌هاییی که برای انقلاب ایجاد کرده است نمی‌خواهد ما به این نتیجه برسیم که انقلاب توانایی جواب‌گویی به نیازهای مردم را ندارد؟ در این صورت باید بر عهد خود با انقلاب تأکید کنیم، حتی اگر به مشکلاتی بدتر از این گرفتار شویم؟! یا با خواری تمام تسلیم پروژه‌ی دشمن اسلام شویم؟ ثالثاً؛ ما در تعریفی که از انسان و انسانیت داریم باید جایگاه انقلاب را و نسبت خود را با آن بررسی کنیم که آیا در فضای چنین انقلابی تنفس‌کردن به انسانیت خود معنا داده‌ایم یا چشم خود را هم بگذاریم تا هر ظلمی به هر شکلی در هرجایی واقع شود؟! رابعاً؛ فراموش نکنید که بسیاری از مشکلاتی که جهان بشری امروز را فراگرفته است لازمه‌ی فرهنگ مدرنیته است و خود مدرنیته تلاش دارد با طرح موضوعات «پُست‌مدرنیسم» و «ترانس‌مدرنیسیم» بلکه خود را از این مهلکه‌هایی که خود ایجاد کرده است رهایی دهد. بزرگان اندیشمند غربی می‌گویند مدرنیته همه‌ی سنت‌ها را ویران کرد تا خودْ بماند، حال خودْ در حالِ ویرانی خود است. سؤال بنده از جنابعالی آن است این موضوع جهانی را باید مثل عوام به پای انقلاب اسلامی بنویسیم؟! یا آگاهانه متوجه‌ی تاریخی باشیم که در آن به‌سر می‌بریم؟ موفق باشید

7120
متن پرسش
باسلام.دوستی پرسید شما می گویید که مرتبه ی وجودی 14 معصوم یکی است و از نظر شدت، همه ی ائمه در یک درجه هستند پس چون مرتبه ی وجودیشان یکسان است پس یک وجود هستند و کثرت 14 نفری معنا ندارد پس یعنی این امام زمان ما همان پیامبر است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند«إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا یَلْحَقُ بِفَضْلِ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا یَلْحَقُ بِفَضْلِ أَوَّلِنَا وَ کُلٌّ لَهُ فَضْلٌ» اول ما برگشت می‌کند به آخر ما، به همان معنا است که در مقام نوری، آن‌ها یک حقیقت‌اند با مظاهر مختلف. خوشا به حال آن‌هایی که با نظر به هرکدام از آن‌ها متوجه نور پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شوند زیرا هرکدام می‌فرمایند: «نحن محمد و محمد نحن». موفق باشید
4498
متن پرسش
با سلام:شما قبول داریدکه یک فوق تخصص ریه وقتی سیگاری باشد خیلی بیشترازیک ادم بیسواد سیگاری زجرمی کشد.علم بی عمل قاتل جان است.من انقدردرموردرذایل اخلاقی مطالعه کردم واثرات انها را فهمیده ودرک می کنم ولی اعمالم ازشمر هم بدتر است مثلا درخانه خیلی بداخلاقی میکنم درحدشمر حقیقت مگویم ولی خیلی هم زجر میکشم گاهی میگویم ای کاش نمیدانستم افسرده شده ام وازتحصیلاتم بازمانده ام وامیدم ناامیدشده دانستهایم کمرم راخورد کرده ولی اهل عمل نیستم.زجر می کشم که چرا اهل عمل نیستم گناه می کنم وغصه می خورم. خلاصه بگویم ((نه اهل عملم نه بی خیال قضیه)) شما ورزش را توصیه می کنید من اصلا روحیه و انگیزه تکان خوردن راندارم.عیوب وگناهانم متزاحم است میسوزم ولی نمی سازم.کمکم کنید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره سعی کنید نسبت به خودتان یک بازبینی داشته باشید. میل به مطرح‌شدن در بین بقیه‌ی افراد را کنار بگذارید و با امیدواری هرچه تمام‌تر در جاده‌ی دینداری جلو بروید، از خود انتظارات فوق طاقت نداشته باشید. موفق باشید
3616

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام آیا درست است که قسمت عمده ی وضعیت آشفته بازار ، کار افرادی همچون هاشمی رفسنجانی است ؟ و در این وضعیت آشفته دولت هم با عدم نظارت به این آشفتگی کمک می کند ؟ از طرفی اقدام این گروه همسو با اهداف دشمنان است؟ عده ای می گویند تحریم ها تنها 25 درصد تأثیر داشته و 75 درصد اثرات ناشی از اقدامات داخلی است، چرا که به فرموده امام خامنه ای تحریم ها قابل پیش بینی و پیشگیری است ؟ آیا وظیفه امروز ما این نیست که نسبت به پشت پرده وضعیت بازار روشنگری کنیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به همان روشی که رهبری عمل می‌کنند عمل کنیم و بر روی همان نکاتی که رهبری طرح می‌کنند تأکید کنیم. موفق باشید
199

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
علیک االسلامسلام استاد عزیزم سایت باشگاه اندیشه انعکاس مهمترین مقالات است مثل مقالات آقای دکتر داوری و آقار رحیم پور ازغدی و فردید و آیت الله جوادی و آیت ااه مصباح معمولاً هم اهل تحقیق به این سایت رجوع می کنند. ظاهرا در هر ماه پنج میلیون بیننده دارد. کسانی که اهل معرفتند و یا مباحث به روز مثل غربشناسی را دنبال می کنند معمولا مستقیم از همین سایت استفاده می کنند. از ویژگی های این سایت این است که تعداد بیننده ی هر مقاله را گزارش می دهد. در این سایت جای مباحث شما واقعا خالیه. می خواستم مقالات شمارا هم درون این سایت بگذارم . فقط اجازه میخواستم. مطمئنم افراد زیادی در این سایت پی مقالات شما می گردند. من راه اندازیش می کنم و خودتون مقالات را بریزید. خیلی راحته. http://bashgah.net
متن پاسخ

بسمه تعالی.علیک االسلام
هرطور صلاح می دانید عمل بفرمایید.

9827
متن پرسش
سلام علیکم استاد: استاد چندی پیش ازتان سوال پرسیدم که بعضی از عرفا می گویند همین بدن دنیوی مرتبه ی نازله ی نفس است. ولی به نظر بنده حرف محکمی نبود، چون اولا نفس و بدن در عالم طبع حالت انضمامی دارد و نه اتحادی، ثانیا جسم محدود قابلیت تجلی آن همه ملکات نفسانی را ندارد و ثالثا هم با آیات قرآن به نظرم سازگاری ندارد چون در قرآن متذکر می شود که در قیامت تمام ملکات نفسانی به صحنه می آید و ظهور و بروز اش را در ابدان اخروی می گذارد و قرآن نفرمود ظهور این ملکات در ابدان دنیوی می باشد. اما بنده در کتاب یکی از همین عرفای معاصر دیدم که نوشته بدن مرتبه نازله نفس است. در جایی دیگر هم که یکی از آثار مکتوب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای وکیلی برا می خواندم ایشان هم گویی همین بحث را با عنوان (قاعده الظاهر عنوان الباطن) مطرح می کنند و معتقدند که بدن مرتبه ی نازله ی روح است. سپس مطلبی را هم از استاد بزرگوارشان حضرت آیت الله حسینی طهرانی رضوان الله علیه می آورند که گویای همین مطلب است. حال بنده کلام آیت الله حسینی طهرانی را که در جلد دوم معادشناسی ص 284 – 288 می باشد را در زیر آورده ام. می شود بفرمایید کدام قول صحیح است. مثلا شما همیشه فرموده اید در عالم طبع و ماده روح و بدن حالت انضمامی دارند و نه اتحادی، ولی آیت الله حسینی طهرانی می فرمایند : «.... بدن‌ طبیعی‌ هر حیوان‌ ـ که‌ یک‌ نوع‌ اتّحاد با نفس‌ آن‌ حیوان‌ دارد ....» که در زیر می توانید متن کامل را بخوانید: متن کتاب معاد شناسی: افرادی‌ که‌ در این‌ دنیا زندگی‌ می‌کنند همه‌ به‌ صورت‌ انسانند ولی‌ اخلاق‌ آنان‌ متفاوت‌ است‌؛ آن‌ اختلاف‌ اخلاق‌ و ملکات‌ و تفاوت‌ غرائز، موجب‌ اختلاف‌ شکلها و صورت‌ها گردیده‌ است‌؛ و این‌ مسأله‌ از دقیق‌ترین‌ مسائل‌ علوم‌ الهیّه‌ و کیفیّت‌ نزول‌ وحدت‌ در عالم‌ کثرت‌ است‌. بطوریکه‌ اگر فرض‌ کنیم‌ علوم‌ مادّیّه‌ به‌ سرحدّی‌ ترقّی‌ یابد که‌ بتواند روابط‌ مادّه‌ با معنی‌ را کشف‌ کند، در اینصورت‌ از أشکال‌ مختلفۀ انبیاء و ائمّه‌ و اولیاء خدا پی‌ به‌ حقیقت‌ مقام‌ باطن‌ آنها خواهد برد، و از اشکال‌ و سیمای‌ متفاوت‌ هر فردی‌ از افراد پی‌ به‌ غرائز و ملکات‌ و اخلاقیّات‌ او خواهد برد؛ همچنانکه‌ برای‌ انبیاء و ائمّه‌ و اولیای‌ خدا این‌ معنی‌ ثابت‌ است‌ که‌ با ملاحظه‌ و مشاهدۀ هر فرد یکباره‌ اخلاقیّات‌ و ملکات‌ او را در می‌یابند؛ و حقّاً می‌توان‌ گفت‌ که‌ این‌ معجزۀ قرآن‌ کریم‌ است‌ آنجا که‌ میفرماید: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی‌ اللَهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ و وَ الْمُؤْمِنُونَ. [237] «و بگو ای‌ پیغمبر! که‌ شما هر چه‌ عمل‌ کنید به‌ زودی‌ خدا و رسول‌ خدا و مؤمنان‌ عمل‌ شما را خواهند دید.» اختلاف‌ شکل‌ و صور حیوانات‌ نیز مبنی‌ بر اختلاف‌ غرائز و ملکات‌ و صفات‌ آنهاست‌؛ یک‌ حیوان‌ به‌ صورت‌ گربه‌ است‌، یکی‌ به‌ شکل‌ سگ‌، یکی‌ به‌ شکل‌ روباه‌، یکی‌ به‌ شکل‌ گرگ‌، یکی‌ به‌ شکل‌ شیر، یکی‌ به‌ شکل‌ فیل‌ و هکذا سائر اصناف‌ حیوان‌ از درندگان‌ و خزندگان‌ و حشرات‌ و مرغان‌ هوا و ماهی‌های‌ دریا و حتّی‌ مگس‌ و پشه‌ و أمثالها. این‌ اختلاف‌ در اثر اختلاف‌ کمّیّت‌ و کیفیّت‌ غرائز و صفات‌ آنهاست‌. اختلاف‌ کیفیّت‌ سازمان‌ روحی‌ و ملکوتی‌ آنها، موجب‌ اختلاف‌ کیفیّت‌ صور و اشکال‌ و کمّ و کیف‌ بدن‌ مادّی‌ و جسم‌ طبیعی‌ آنها شده‌ است‌ و بدن‌ طبیعی‌ هر حیوان‌ ـ که‌ یک‌ نوع‌ اتّحاد با نفس‌ آن‌ حیوان‌ دارد ـ متشکّل‌ به‌ شکل‌ نازلِ نفس‌ آن‌ حیوان‌ شده‌ است‌، بطوریکه‌ اگر با نردبان‌ معرفت‌ از بدن‌ یک‌ حیوان‌ بالا رویم‌ به‌ نفس‌ ملکوتی‌ او خواهیم‌ رسید و آن‌ نفس‌ را کما هی‌ حقّها ملاحظه‌ و مشاهده‌ خواهیم‌ نمود؛ و نیز اگر نفس‌ ملکوتی‌ حیوانی‌ را که‌ ابداً شکل‌ ظاهری‌ و بدن‌ جسمانی‌ و طبیعی‌ او را ندیده‌ایم‌ به‌ ما ارائه‌ دهند، می‌توانیم‌ در صورت‌ وجدان‌ نیروی‌ معرفت‌، شکل‌ ظاهری‌ آن‌ حیوان‌ را کما هو حقّه‌ ترسیم‌ نموده‌ و توصیف‌ کنیم‌. و شاید أشعار قصیدۀ معروف‌ فیلسوف‌ و عارف‌ بزرگوار، مرحوم‌ میر فندرسک‌ إفادۀ معنای‌ عامّی‌ را دهد که‌ شامل‌ این‌ مسألۀ مبحوث‌ عنها نیز گردد، آنجا که‌ می فرماید: ( بنده شعر را نیاوردم چون زیاد بود ) گربه‌ای‌ را که‌ ملاحظه‌ می کنید با این‌ شکل‌ و قیافه‌، به‌ علّت‌ آنست‌ که‌ دارای‌ یک‌ صورت‌ ملکوتی‌ خاصّی‌ است‌ که‌ اگر آن‌ صورت‌ ملکوتی‌ را بخواهیم‌ به‌ لباس‌ مادّی‌ ملبّس‌ کنیم‌ غیر از این‌ شکل‌ و قیافه‌ گربه‌ نخواهد شد. صورت‌ ملکوتی‌ سگ‌، درندگی‌ و غضب‌ و وفا و نیز احترام‌ به‌ غنیّ گذاردن‌ و فقیر را دندان‌ گرفتن‌ است‌ و لذا لباس‌ مادّی‌ و جسمی‌ طبیعی‌ او بدین‌ شکل‌ است‌. خرس‌ را چون‌ از آن‌ عالم‌ نزول‌ داده‌اند طبعاً دارای‌ چنین‌ شکل‌ و صورتی‌ شده‌ است‌. گوسفند را ببینید، در چشم‌ این‌ حیوان‌ نگاه‌ کنید، یک‌ دنیا حکایت‌ از سلامت‌ نفس‌ او می کند؛ و لذا خوردن‌ گوشتش‌ در اسلام‌ جائز است‌. خوک‌ که‌ حیوانی‌ است‌ شهوت‌ران‌ و بی‌عفّت‌ و بی‌عصمت‌، صورت‌ روحانیش‌ چنین‌ است‌، و بنابراین‌ چون‌ بواسطۀ خوردن‌ گوشت‌ او، از آن‌ ملکات‌ و اخلاق‌ به‌ شخص‌ خورنده‌ و آکل‌ انتقال‌ می‌یابد لذا در شریعت‌ اسلام‌ استفاده‌ از گوشت‌ آن‌ حرام‌ است‌. بر اساس‌ همین‌ معیار و مناط‌، نمی‌توان‌ محرّمات‌ در اسلام‌ را فقط‌ منوط‌ به‌ اشیائی‌ دانست‌ که‌ ضرر جسمی‌ داشته‌ باشند بلکه‌ بالاتر از ضرر جسمانی‌ ضرر روحی‌ است‌ و انتقال‌ خواصّ معنوی‌ مأکول‌ است‌ که‌ به‌ آکل‌ متوجّه‌ می گردد. اسب‌ روحاً با صفا و با وفا و ذاتاً نجیب‌ است‌ و بدین‌ شکل‌ متشکّل‌ شده‌، در چشمانش‌ بنگرید یک‌ دنیائی‌ از معنی‌ و آرامش‌ و صبر و تحمّل‌ می‌یابید. سوسمار و بزمجّه‌ را نیز شاید در بیابانها دیده‌ باشید، از چشمانش‌ حِقد و حسد و کینه‌ نمودار است‌ و آن‌ سرسختی‌ که‌ در او ملاحظه‌ می‌شود کاملاً از دیدگانش‌ مشهود است‌. امّا انسان‌ طُرفه‌ معجونی‌ است‌ که‌ از تمام‌ این‌ غرائز و صفات‌ در او به‌ ودیعت‌ نهاده‌ شده‌ است‌؛ اگر به‌ دنبال‌ عقل‌ رود و تمام‌ غرائز و ملکات‌ خود را مقهور و مغمور این‌ ملکۀ قدسیّه‌ سازد، به‌ صورت‌ حقیقی‌ انسان‌ در عالم‌ برزخ‌ متصوِّر می گردد. و....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از مسلّمات مبانی فکری این عزیزان است که بدن از نظر وجودی تجلی روح نیست ولی همین‌طور که در سخنان آیت‌اللّه طهرانی ملاحظه می‌کنید؛ صورت بدن مظهر روح است و از این جهت می‌توان گفت که روح گوسفند در بدن گوسفند تجلی کرده و این به‌طور کلّی در مورد انسان نیز صادق است، با این تبصره که در هر صورت بدن انسان ظرفیت ظهور کامل ملکات روح را ندارد زیرا بدن علت معدّه و بستر ظهور ملکات روح است. موفق باشید
5404
متن پرسش
سلام علیکم نسبت روح القدس و کون جامع (حقیقت محمدیه) و عالم امر چیست؟ آیا این سه یکی هستند؟ اگر نیستند صرفا ترتیب آن ها را در سلسله مراتب هستی بفرمایید. و آیا روح القدس همان روح الله اعظم است؟ نسبتش با مقام جمع اسماء (کون جامع و حقیقت انسان کامل) چیست؟ متشکرم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح القدس یا جبراییل در ادبیات قرآنی مقام وحی به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است ولی مقام کون جامع یا انسان کامل فوق جبراییل است و همه‌ی این حقایق مربوط به عالم امراند در مقابل عالم خلق. ظاهراً روح اعظم غیر از روح القدس است به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» روح اعظم فوق جبراییل و میکائیل است، همان روحی است که به ائمه کمک می‌رساند. موفق باشید
4825

عدد اذکاربازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی درمورد عدد 70 (70 مرتبه استغفارو....) یاعدد100(100صلوات و.....) ایا تاویلی وجود دارد که چرا 70 مرتبه بگوییم یا100مرتبه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. چیزی است که از طرف معصوم وارد شده و حتماً قاعده‌ای در کار است. موفق باشید
3985

رجعتبازدید:

متن پرسش
-مومیایی کردن از نظر اسلام مشکلی ندارد؟ 2-مومیایی شدن نمی تواند جلوی رجعت را بگیرد؟ 3- مومیایی شدن مانع از زنده بودن دائمی را نمی گیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حکم فقهی آن را نمی‌دانم 2- اگر فرض رجعت در مورد این افراد درست باشد شاید رجعت آن‌ها ربطی به این بدنشان نداشته باشد، با بدنی که نفس ناطقه‌ی آن‌ها ایجاد می‌کند رجعت ‌کنند 3- نه.عرایضی در مورد رجعت داشته ام می توانید به صوت آن بحث رجوع فرمائید. موفق باشید
23734
متن پرسش
سلام: در مورد جریان حضرت ابراهیم (ع) که ستاره و ماه و خورشید را رب خود معرفی کردند، بنده اکثر تفاسیر معتبر شیعه از جمله المیزان و... را مطالعه کردم ولی هیچ کدام قانع کننده نبود. تا اینکه به این متن از یکی از علمای گمنام عراق برخورد کردم، می خواستم نظر شما را درباره آن بدانم: سوال: چگونه ابراهیم می‌گوید ستاره، ماه و خورشید پروردگار من است؟ چگونه سزاوار است که پیامبری از پیامبران اولو العزم همانند ابراهیم (ع)، ستاره، ماه یا خورشید را پروردگار خود بخواند؟! جواب: کسی‌که گمان کند این سخن در عالم شهادت یعنی در این دنیا از ابراهیم (ع) حاصل شده، دچار پندار و توهّم است، هر‌چند ممکن است ابراهیم (ع) آن را در زندگی این دنیا تکرار کرده باشد؛ به جهت نکوهش قومش که این ستارگان یا ارواح حرکت دهنده‌شان را می‌پرستیدند.(1) واقعیت آن است که انوار قدسیِ محمد و آل محمد، صاحبان عقل‌های کامل از انبیای بزرگوار و ملائکه‌ی کرام را حیرت‌زده کرده است (2) تا حدّی که گمان بردند ایشان (ع) خدای دانای سبحان می‌باشند. (3) هنگامی‌که ملکوت آسمان‌ها برای ابراهیم (ع) گشوده شد، و نور قائم (ع) را دید گفت: این پروردگار من است، و هنگامی‌که نور علی (ع) را دید گفت: این پروردگار من است، و هنگامی‌که نور محمد (ص) را دید گفت: این پروردگار من است. ابراهیم (ع) نتوانست بفهمد که این‌ها بندگان‌اند، مگر پس از آن‌که حقایق آن‌ها برایش کشف شد. (4) و اُفول آن‌ها و غیبت‌شان از ذات الهی و بازگشت‌شان به منیّت در لحظه‌هایی، نمودار گشت. فقط در آن هنگام بود که به آن‌که آسمان‌ها را پدیدار ساخته است روی آورد و آن‌گاه دانست که ایشان (ع) «مخلوقات خداوند هستند و خلق پس از خلقت ایشان می‌باشد»، همان‌طور که در حدیث از ایشان (ع) روایت شده است. (5) ابراهیم (ع) را عذری است. در دعای ایام رجب از امام مهدی (ع) در توصیف محمد و آل محمد (ع) چنین وارد شده است: «میان تو و آن‌ها جدایی نیست؛ جز این‌که آنان بنده و مخلوق تو هستند».(6) پس منزّه است پروردگارت، پروردگارِ عزت، از هر آن‌چه به وصفش می‌گویند، و سلام بر محمد و خاندان طاهر او، و ستایش خاص پروردگار جهانیان است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ * فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الليْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ (7) * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـذَا رَبِّي هَـذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (8) «و این‌چنین ملکوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهیم نشان داديم تا از اهل يقين گردد * چون شب او را فرو گرفت، ستاره‌ای ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو‌شوندگان را دوست ندارم. * آن‌گاه ماه را ديد که طلوع می‌کند، گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود. * و چون خورشيد را ديد که طلوع می‌کند، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگ‌تر است و چون فرو شد، گفت: ای قوم من، من از آن‌چه شريک خدايش می‌دانيد بيزارم). تفسیر سخن ابراهیم به این‌که در این زندگانی دنیا و در عالم شهادت و برای احتجاج بر پرستش‌کنندگان ستارگان یا بندگان خورشید به طور خاص بوده است، با آن‌چه پیش‌تر گفته شد منافاتی ندارد. همان‌‌طور که در روایت وارد شده در تفسیر این آیه اشاره دارد به این‌که ماجرا در همین زندگی دنیوی بوده است؛ تفسیری که از امام رضا (ع) روایت شده است برای احتجاج بر مأمون عباسی (لعنت الله علیه) بوده مبنی بر این‌که پیامبران معصوم می‌باشند. اگر امام (ع) درباره‌ی ملکوت سخن می‌گفت، مأمون عباسی کجا می‌توانست سخن امام را بفهمد و دریابد؟! علاوه بر این، مأمونِ ستیزه‌جو، جدل‌پیشه بود و می‌خواست با این پرسش بر امام احتجاج کند و قصد وی فهمیدن مطلب نبود. درضمن اگر به امام رضا (ع) می‌گفت بیش‌تر بفرماید، امام رضا (ع) بیش‌تر سخن می‌فرمود. علاوه بر این، سبْک و سیاق قرآن دلالت دارد بر این‌که دیدن ستاره، ماه و خورشید توسط ابراهیم (ع)، رؤیتی ملکوتی بوده است؛ سخن در این خصوص پس از سخن در مورد نشان دادن ملکوت آسمان‌ها به ابراهیم (ع) آمده است. در تفسیر قمی آمده است: گفت: از امام صادق (ع) درباره‌ی سخن ابراهیم که به غیر خدا گفت «هذا ربّی» پرسیدند؛ آیا او با این گفته مشرک شد؟ فرمود: «هر‌کس امروز چنین بگوید مشرک است ولی از ابراهیم شرکی سر نزده است؛ چرا که ابراهیم در جست‌وجوی پروردگارش بوده است، ولی بیان این جمله از دیگری، شرک محسوب می‌شود».(9) عیاشی نیز این حدیث را روایت کرده و به نقل از یکی از آن دو چنین افزوده است: «او فقط در طلب پروردگارش بود و به کفر نرسید و اگر هر انسانی در چنین شرایطی چنین تصوری کند در جایگاه او قرار می‌گیرد».(10) اگر این گفته‌ی «هذا ربّی» در عالم شهادت یعنی در این حیات دنیوی می‌بود و از جست‌وجوی پروردگار ناشی می‌شد، به طور قطع شرک به حساب می‌آمد، و فرقی در صادر شدن آن از ابراهیم (ع) یا شخصی دیگر وجود ‌نداشت. آری، صادر شدن آن از ابراهیم (ع) شرک محسوب نمی‌شود؛ چرا که پس از کشف شدن ملکوت آسمان‌ها و زمین برای ابراهیم (ع)، این عمل، جست‌وجویی ملکوتی و روحانی بود؛ ولی اگر از غیر ابراهیم (ع) سر بزند شرک محسوب می‌شود؛ چرا که جست‌وجو در عالم شهادت در این زندگی دنیوی و اجسام موجود در آن می‌باشد. سپس امام (ع) بیان می‌فرماید کسی‌که در ملکوت به دنبال پروردگار است مشرک نیست بلکه او در جایگاه و مقام ابراهیم (ع) می‌باشد. «به طور قطع امر ما سخت و چالش‌برانگیز است که کسی جز نبیّ مرسَل (فرستاده‌شده) یا مَلَک مقرّب یا مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده است، نمی‌تواند تحمّلش کند».([11]) آری، چرا که او مؤمنی بود که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی نیز نظرشان همین است که حضرت ابراهیم علیه السلام ملکوت ستاره و ماه و خورشید را رؤیت کردند به اعتباری که قرآن می‌فرماید: (وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْض) حال مراد، مصداق ستاره و ماه و خورشید را در این سخنی که می‌فرمایید،‌ اولیاء‌معصوم گرفته‌اند که به نظر می‌آید همین‌طور باشد. موفق باشید

11587

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: درباره جنگهای پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) کتابهای تحلیلی و قوی که بشود با مسائل روز تطبیق داد و عبرت گرفت بیان بفرمایید. سوال دوم: استاد الهی زاده که استاد تدبر در قرآن و سیره هستند رو چطور می دانید؟ و همچنین استفاده از درس ایشان را مطلوب می دانید؟ (ظاهرا از شاگردان مبرز آیت الله جوادی هستند) ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شاید در کنار کتاب «فروغ ابدیت»، مغازی واقدی هم خوب باشد. 2- بنده از ایشان اطلاع ندارم. موفق باشید

9656
متن پرسش
سلام و خسته نباشید: من بیشترین ارتباطم با آدمهای معتقد است. اصلا کشش من به سمت اینهاست چه فامیل دور باشند چه نزدیک، چه غریبه. بر همین اساس بی اعتقادی و چرت و پرتهای نزدیکان که بعضا ارحام می باشند آزارم می دهد و ازشان عقب می کشم. از طرفی به گفته شما قطع نمی کنم اما واقعا آزار می بینم. شبکه های ماهواره ای که علاقمندش هستند و نظامهای کثیف و....با این وضعیت خسته ام. دلم می گیرد. مکارم اخلاق هم خوانده ام، سعی بر خوش رفتاری دارم، اگر حرفم احتمال قبول از طرف آنها دارد می زنم وگرنه سکوت می کنم. گاهی ارحام خودم را دوست ندارم بواسطه اعتقادشان، چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کارت عالی است، همین را ادامه بده. بنا نیست ارحام غیر مؤمن را دوست داشته باشیم، باید حقوق آن‌ها را رعایت کنیم. خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید. موفق باشید
6607
متن پرسش
با سلام بنده دانشیار یکی از دانشگاههای علوم پزشکی کشور و از شاگردان سابق شما هستم. نماز خوان شدنم را مدیون کلاسهای معارف شما (و البته مطالعه کتب استاد مطهری و نیز آشنایی با استاد ویسکرمی) هستم. البته فراز و نشیب زیاد داشته ام و گه گاهی مبتلا به گناهانی..... شده ام که البته هر بار توبه کرده ام و در حال حاضر به لطف خدا تقریبا از موارد مهمتر آن نجات پیدا کرده ام. شاید بخاطر گناهان و شاید مصلحتی دیگر فرزند پسر 4 ساله ام به بیماری دیابت نوع یک مبتلا شده و هر چند بازی و و تحرک و شادیش هم تا حد زیادی سر جای خودش هست؛ باید هر روز رنج چندین بار سوزن خوردن را برای تزریق انسولین یا سنجش قند خون تحمل کند؛ هر روز از اینکه آیا خوب خواهد شد یا نه از من و مادرش سوال میکند و دل ما را اتش میزند. گاهی هم چیزی نمیگوید و آرام در گوشه ای بغض میکند. خیلی دلم برایش میسوزد.... . خداوند تاکنون دعای ما را در شفایش مستجاب نکرده؛از طب سنتی و حجامت و ... هم تقریبا جوابی نگرفتیم. گفتم شاید دعای استاد عزیزم به استجابت برسد؛ هر چند در گرفتن وقت شما اکراه داشتم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به فطرت پاک و آماده‌ای که آن کودک دارد سعی کنید متذکر تسلیم در مقابل تقدیر الهی شود تا بفهمد هرچه خدا خواسته است را دوست داشته باشد زیرا مهربان‌ترین مهربانان یعنی خدا خواسته است که او با تسلیم در مقابل تقدیرش بنده‌اش را به بهترین نحو بپروراند و به خود نزدیک کند. در همین راستا طب سنتی که بیشتر سعی دارد نفس ناطقه به طور طبیعی بدن را تدبیر کند شاید قابل پذیرش تر باشد . بنده جهت شفای ایشان دعا می کنم .موفق باشید
691
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید پیرامون مباحث عالی وزیبای شما پیرامون تمدن زایی شیعه دریکی ازجزوات پیرامون مبحث شیعه درعصرصفوی یکی ازدوستان درردمباحث شما کتابی به من معرفی کرده است ازدکترعلی شریعتی بانام (تشیع علوی وتشیع صفوی).حال سوال من این است بنده که مباحث شماازقبیل فرهنگ مدرنیته وتوهم وجزوات تمدن زایی شیعه ومعرفت النفس وازبرهان تا عرفان راکارنمودم میتوانم این کتاب رابخوانم یاخیر؟وسوال دیگرمن این است که آیاشما این کتاب راشما خواندید یاخیر؟ نظرتان را راجع به آن بفرمایید.من این کتاب رانخواندم ولی فقط آنرانگاه کوچکی کردم ومیخواستم بپرسم مباحثی که دراین کتاب شده ازقبیل اینکه (تشیع علوی تشیع وحدتاست/تشیع صفوی تشیع تفرقه//تشیع علوی تشیع رسم است/تشیع صفوی تشیع اسم//تشیع علوی تشیع آزادی است/تشیع صفوی تشیع عبودیت/البته همه اینها درپشت جلداین کتاب آمده)قبول دارید یاخیر؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده آن کتاب مرحوم آقای دکتر شریعتی را مثل اکثر کتاب‌های ایشان خوانده‌ام، ایشان در آن کتاب نظری به جایگاه تاریخی دولت صفوی نینداخته‌اند بلکه با نگاه آسیب‌شناسانه به دو نوع تشیع نظر دارند که تا حدودی نظرشان صحیح است و به واقع دو نوع تشیع داریم ولی نه این‌که مطلقاً بگوییم تشیع در دوره‌ی صفوی آنچنان بوده که ایشان می‌گویند و در سایر دوران‌ها چنین تشیع رسمی و محافظه‌کارانه وجود نداشته و نه این‌که در دوران صفوی روحیه‌ای از تشیع علوی نبوده. در مباحث تمدن‌زایی شیعه بحث بر سر آن است که سلسله‌ی صفوی یکی از مقاطع سیر تاریخی تشیع است که حکایت از فعال‌بودن تشیع در تاریخ آینده دارد. موفق باشید
649
متن پرسش
با سلام و ادب و احترام. 12 تا از کتب آیة الله محمد شجاعی را دیدم . اگر ممکن است سریعاً سه، چهار تای آن را گزینشی بفرمایید . با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: از کتاب‌های اصلی استاد اگر بتوانید با کتاب‌های معاد ایشان شروع کنید و سپس مقالات را دنبال بفرمایید و کار را به کیمیای وصال برسانید خیلی خوب است، ولی باید تا حدّی جهت مقدمه‌ی کار حکمت متعالیه را بشناسید. موفق باشید
20039
متن پرسش
با عرض سلام : استاد گرانقدر لطفا بفرمایید آیا انقلاب امام خمینی واقعا زنده است؟ دقیقا مکانش کجاست؟ چرا ما هیچ رنگ و بو و نشانی از انقلاب نمی بینیم؟ چرا حضور و وجود انقلاب را حس نمی کنیم؟ انقلاب در مجلس ماست؟ در قوه قضائیه ی ماست؟ در قوه ی مجریه ماست؟ در صدا و سیمای ماست؟ در دانشگاه های ماست؟ در مدارس ماست؟ در ادارات ماست؟ در سطح جامعه ی ماست؟ ... این انقلاب الان کجاست؟ دقیقا کجاست؟ چرا ما انقلاب را نمی بینیم و حس نمی کنیم؟ آیا واقعا انقلاب زنده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  همان‌طور که اسلام را باید در خانه‌ی علی «علیه‌السلام» جستجو کرد و نه در سقیفه، انقلاب اسلامی نیز حضور ارزش‌های الهی در این تاریخ است و در هرجایی می‌توان وجهی از آن را یافت و در همان‌جا می‌توان حجاب‌های مانع حضور انقلاب اسلامی را مشاهده کرد. انقلاب اسلامی در مجلس شورای اسلامی وجود دارد آن‌جایی که نمایندگان روحیه‌ی مقاومت را دامن می‌زنند و در مجلس شورای اسلامی وجود ندارد وقتی بعضی از نمایندگان با وادادگیِ تمام و تحقیر کامل ملت ایران عکس سلفی با کسی می‌گیرند که هیچ نسبتی با اهداف انقلاب اسلامی ندارد. آن‌جایی که خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1]

اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهيد، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله‏ اى كه دارند عليه شما متحد مى‏ شوند و به شما نمى‏ گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آن‏ها يكى مى‏ شود - و همچنان كه آن‏ها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى ‏كند آن‏هايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى‏ روند و به مقصدى كه مى‏ خواهند نمى‏ رسند. در ادامه مى ‏فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى‏ بينى آن‏هايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند و مى‏ گويند: مى ‏ترسيم در اثر جدايى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به‏ يهود و نصارى توجيه مى‏ كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنين آشكار شود. اين‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمان‏ها شد افسوس مى‏ خورند.

خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته ‏اند؛ بيمارى دل باعث مى‏ شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى‏ تفكرِ ظاهربين مى ‏باشند. سپس ادامه مى ‏دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]

آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همان‏هايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاش‏هاى اين محبت‏ ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيان‏كار شدند. در ادامه مى‏ فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده‏ اى را به جاى آن‏ها مى ‏آورد كه محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمنيشان به يهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوست‏داران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنين مؤمنانى را مى‏ آورد كه در راه خدا قيام مى ‏كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمك‏شان مى‏ نمايد و از اوصاف آن‏ها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنش‏شان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آن‏ها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى‏ دهد - مسلم به كسانى مى‏ دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.

ارتداد فكرى در جامعه‏ ى اسلامى‏

حضرت علامه‏ طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى ‏كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به‏ دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى‏ كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم ‏هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى ‏توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آن‏ها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آن‏ها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى ‏اى در هيچ ‏يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى ‏كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5]

وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه ‏هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى ‏نشيند و پايه‏ هاى خود را محكم مى‏ كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان‏هايى است كه از كفار گرفته ‏ايم، اين‏كه در آيه مورد بحث مى ‏فرمايد: كسانى را مى ‏آورد كه هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را ... شما امروز عكس آن را مى‏ بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى‏ فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى ‏شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى ‏كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت ‏آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آن‏ها، كه خدا آن را به منزله كفر مى ‏داند، مى‏ گويد مردمى را مى ‏آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت‏گرى نمى ‏هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از:

1- عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه ‏ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد.

2- عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى‏ كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى ‏آيد.

3- اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب.

گزينش ‏تكنولوژى از دريچه بينش توحيدى، ص: 161

4- ارزش‏گذارى به مؤمنين و بى‏ اعتنايى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها.

5- زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اين‏كه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود.

6- تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا.

7- عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ ها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.

تفاوت غرب با مسيحيت‏

در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه ‏هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آن‏ها مت أثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق‏تر روشن مى‏ شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه‏ ى انحرافى است كه يك دين مى‏ تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى آيد و با پيامبرش كشتى مى‏ گيرد و يك بار زمين مى‏ خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى‏ زند و به آسمان بر مى‏ گردد.[6] همين تفكر منجر مى‏ شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى‏ كند و مى ‏شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى ‏رود، طى كند. فرض می‌کنیم که امثال خانم موگرینی نماینده‌ی فرهنگی نیست که گروگانِ صهیونیسم است و تنها یک مسیحی است؛ آیا این نوع شیفتگی، مصداقِ دوستی‌گرفتنِ اهل کتاب نیست؟ مطمئن باشید انقلاب اسلامی آزاد از سقیفه و سقیفه‌سازان، راهِ خود را می‌رود و مسیر مجلس شورای اسلامی مسیری نیست که سقیفه‌سازان بتوانند آن را منحرف کنند. اینان حتی اگر از کار زشت خود توبه هم بکنند، صلاحیت تصمیم‌گیری برای این ملت را ندارند و اگر خودشان استعفا ندهند، باید به جهت عدم صلاحیتِ نمایندگی، شورای نگهبان اینان را سلب صلاحیت کند. زیرا انقلاب زنده است و نه‌تنها استکبار را از نابودیِ آن مأیوس کرده، حضورِ خود را در منطقه طوری به اثبات رسانده است که موجب سرافرازیِ آن‌هایی شده است که خود را شیفته‌ی غرب و غربیان نکرده‌اند. در چنین شرایطی چاره‌اندیشی برای جلوگیری از افول جایگاه رفیع مجلس وظیفه‌ای ملی است که هم احزاب سودبرنده از گسیل داشتن چنین افرادی به مجلس می‌بایست برای آن چاره‌ای بیندیشند و هم ساختارهای فراجناحی. اما در این میان ساختار مجلس بیشترین مسئولیت را در قبال صیانت از جایگاه رفیع خود به عهده دارد، تا کنون این قوه کمتر در مقام پالایش کژی‌های درونی خود برآمده؛ از این رو امید است این حساسیت را در واکنشی مناسب به مردم نشان دهد تا نقطه آغاز شایسته‌ای برای صیانت از چنین جایگاه رفیعی باشد. موفق باشید.

 


 

[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.

[2] ( 2)- همان، آيه 52.

[3] ( 1)- همان، آيه 53.

[4] ( 1)- همان، آيه 54.

[5] ( 1)- در سوره آل عمران، آيه 28 مى ‏فرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره‏اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى ‏توانيد به آن رجوع كنيد.

5494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی.سلام علیکم.ضمن تشکر از شما بابت پاسخ گویی به سوالم در سوال 5433،از شما تقاضا می کنم در صورت امکان به قسمت دیگر سوال ، که بعد دیگری از مسئله ی ازدواج مجدد است ، پاسخ دهید. اینکه خدا اجازه داده مردان ازدواج مجدد داشته باشند، آیا خدا رضایت همسر اول برای این اقدام را مورد نظر و اهمیت قرار داده یا خیر.با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف همان بود که عرض کردم و چون در آن شرایطی که عرض کردم وظیفه‌ی مرد است که اگر می‌تواند سرپرستی خانمی را به عهده بگیرد دیگر رضایت همسر اول شرط نیست. مهم توجه به آن شرایطی است که در آن شرایط وظیفه‌ی مرد اقتضاء می‌کند که نگذارد خانم دیگری گرفتار بی‌ثمری شود. نگاهی هم به جواب شماره5496 بیندازید.موفق باشید
3863
متن پرسش
سلام علیکم با چند نفر از رفقای طلبه مان، بنا داریم در ضمن، بررسی و تحلیل جریانات و حوادث سیاسی بعد از انقلاب، سبک رهبری حضرت امام را در این میان، تحلیل کنیم. اینکه در شرائط مختلف و با جریانات و شخصیتهای مختلف، ایشان چه مشیی دارند؟ آنچه که به نظر خودمان رسید این بود که با مطالعه خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، یک جغرافیایی از فضا و شرائط سیاسی و اجتماعی به دست بیاوریم و در این زمینه، کلمات و سیره حضرت امام را تحلیل کنیم؟ نظرتان راجع این طرح چیست؟ پیشنهاد دیگر برای این هدف و دغدغه ما دارید؟ انشاالله عاقبت به خیر شوید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای هاشمی در چند جای خاطراتشان نشان داده‌اند که انصاف را به خرج نداده‌اند و طوری مطالب را نوشته‌اند که گویا ایشان به امام خط می‌داده‌اند. آقای سید حمید روحانی تلاش کرده‌اند ضعف‌های آقای هاشمی را متذکر شوند، نمی‌دانم کتاب‌شان چاپ شده یا نه. بنده پیشنهادی ندارم. شاید کتاب‌هایی که در رابطه با انقلاب نوشته‌ام در این مورد کمک کند. موفق باشید
3449

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد همه تو سایت از شما سوال میکنن ،من تصمیم گرفتم یه شعر در باره اهل بیت براتون بفرستم. ایشالله که مورد پسند باشه و من رو دعا کنید. طی میکنیم سمت ملاقات جاده را شاید کسی سوار کند این پیاده را وقتش رسیده است که با گریه ریختن جبران کنید توبه ی از دست داده را تکریم دیگری است همین امتناع ها پس شکر میکنیم عطای نداده را ما در رکوع نافله با آبروتریم اصلاً نخواستیم تن ایستاده را خُدّام آستانْ همیشه جلوترند یا رب نگیر خدمت این خانواده را مکه شرافتش به حضور محمد است پس قصد میکنیم فقط مکه زاده را گر بی علی بناست که این راه طی شود مگذار پس مقابل ما راه جاده را ما درب خانه ای به جز این در نمیرویم ما بی علی کنار پیمبر نمیرویم خوان کریم خالی و بی نان نمیشود فقر گدا حریف کریمان نمیشود گویی نمی برد ز عنایت سعادتی آنکه اسیر زلف پریشان نمیشود این چه حکایتی است که اصلاً برای ما مبعث بدون شاه خراسان نمیشود از برکت دعای رسول است هیچ جا در دوستی فاطمه ایران نمیشود مبعث نتیجه ای ز کرامات حیدر است هر آنکه بی ولاست مسلمان نمیشود یکبار یا نبی و دگر بار یا علی یا مصطفی بدون علی جان نمیشود چون شرح زندگانی مولاست خواندنیست ورنه کسی که پیرو قرآن نمیشود جبریل علی ، وحی علی و زبان علیست قرآن بخوان رسول،که قرآن همان علیست مبهوت مانده است تماشای خویش را روح بلند و جلوه ی والای خویش را سوگند میخوریم همه تَرک میکنیم بردارد از بهشت اگر پای خویش را اصلاً همان زمان چهل سال پیش هم اثبات کرده بود بلندای خویش را آنکس امام ماست که در لیلة المبیت وقتی که رفت داد به او جای خویش را او ماندنی نبود اگر پُر نکرده بود با مرتضی و فاطمه دنیای خویش را از دیدن تجلی خود دست میکشید میدید تا تجلی زهرای خویش را یا فاطمه وَ یا که علی جلوه میکند وقتی نشان دهد قد و بالای خویش را نور است و در تن سه نفر جلوه کرده است این نور قبل خلق بشر جلوه کرده است ای خاک پای توست تمام وجودها هفت آسمان و خلقت گنبد کبودها ای کیسه ی همیشه کرامت میان شهر آقای مهربانی و آقای جودها آری نماز بی تو به قرآن قبول نیست ای اولین سلام همه در قعودها جبریل ما چگونه تورا پا به پا شود درماندگی کجا و مسیر صعودها قربان چشم های تو دار و ندارها قربان خاک پای تو بود و نبودها شکرخدا قبیله ی توکامل است و بس کوری چشم عایشه ها،این حسود ها ما باتوأیم و با همه ی خانواده ات عالم فدای زندگی صاف و ساده ات از ما مگیر تاب و تب شور و شین را حُبِ علی همان شرف نشأتین را از ما مگیر شوق سفرهای تا نجف مکه ،مدینه ،سامره و کاظمین را با حب خانواده ی تو سالهای سال بخشیده اند آبروی عالمین را ما نذر کرده ایم که بیرون بیاوریم از زیر دِین،این جگر زیر دین را ما قصد کرده ایم به یاری فاطمه نائل شویم کرب و بلای حسین را بوسه مزن کنار تمنای دخترت زیر گلوی کوچک این نور عین را وای از دمی که زینب کبری رسیده بود وقتی رسیده بود که حنجر بریده بود. (شعر از علی اکبر لطیفیان)
متن پاسخ
باسمه تعالی: علیکم السلام: سرور گرامی زیباترین نگاهت را که به مولایمان علی«علیه‌السلام» و فاطمه‌ی زهرا«سلام‌الله‌علیها» به ما هدیه کردی سپاس می‌گوییم. امید است که یک لحظه از راهی که به محبت این خاندان ختم می‌شود جدا نباشید. موفق باشید
13589
متن پرسش
سلام نظر شما در مورد دست دادن آقاي ظریف با اوباما و جان کری چیست؟ آیا ما در طی 35 سال بعد از انقلاب چنین چیزی از طرف مسئولین درجه یک نظام داشتیم؟ راستش بنده 25 سال دارم و بعد از رحلت امام دنیا اومدم ولی وقتی رفتار منش و برخورد امام رو با ابر قدرت ها از رسانه می بینم لذت می برم و همیشه متحیر شخصیت امام هستم که چطور یک غیر معصوم به آنقدر شبیه امام معصوم رفتار میکنه ولی دولتمردان این دوره زیاد به آمريکايي ها لبخند میزنن. نمیدونم واقعا علتش چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال شماره‌ی 13450 این‌طور عرض کردم: باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل آقایان در غفلت از تقابل تمدنیِ اسلام با استکبار است. و اساساً روح دینی در إزاء تقابل با استکبار شکوفا می‌شود و مفتخر به مددهای الهی می‌گردد. به همین جهت خداوند شاخصه‌ی روح شیطان را، استکبار و زیر بارنرفتنِ حق معرفی کرد و فرمود: «أبا واستکبر». و مسلّم امروز آمریکا مظهر تامّ و تمام استکبار و شیطان‌صفتی است و رئیس جمهور آمریکا نماد کامل شیطان در این دوران است و طبیعی است که دست‌دادن با رئیس جمهور آمریکا، یعنی دست‌دادن با شیطان و یعنی زیرپاگذاشتنِ همه‌ی عهدی که ملت مؤمن ایران با خدا بسته‌اند آن‌جایی که خداوند فرمود: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ» (60/ یس) ای بنی آدم! مگر عهد نکردی که شیطان را نپرستی که او دشمن آشکاری برای تو می‌باشد؟ و لذا هرگز نباید به بهانه‌ی رعایت احترام با شیطان دست داد. زیرا همه‌ی انبیاء«علیهم‌السلام» آمده‌اند تا بنی‌آدم، شیطان را تحقیر کند و آن را زیر پا بگذارد. نه آن‌که به بهانه‌ی رعایت احترام به آن دست دهد و عملاً با این‌کار، عهدی که همه‌ی انبیاء و اولیاء و امامان با خدا بسته‌اند را، زیر پا بگذارند. البته جنابعالی نگران نباشید، همیشه نقشه‌های شیطان به ظاهر، پیچیده، ولی در باطن ضعیف و بی‌نتیجه است به همان معنایی که قرآن عزیز فرمود: «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً» (76/ نساء) كسانى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مى‏كنند؛ و آنها كه كافرند، در راه طاغوت‏[ بت و افراد طغيانگر]. پس شما با ياران شيطان، پيكار كنيد! (و از آنها نهراسيد!) زيرا كه نقشه شيطان، (همانند قدرتش) ضعيف است. موفق باشید  

11639
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در کتاب درسهایی از امام (اخلاق در خانواده - انتشارات تسنیم) آمده بود: (خانم زهرا مصطفوی) وقتی امام را به ترکیه تبعید کرده بودند و عمویم می خواستند خدمت امام به ترکیه بروند، درب منزل ما آمدند و از پشت در گفتند می خواهم با خود خانم صحبت کنم که اگر بخواهند پیغامی بدون واسطه برای آقا داشته باشند، بگویند و مادرم ناچار شدند سلام کنند. بعد یادم است که به من گفتند که ناراحت هستند چون اولین سلام را به نامحرم در نبودن آقا کرده اند و گفتند:حالا اگر آقا راضی نباشند چه؟ من نتوانستم هضم کنم و یاد داستانی که شما نقل کردید راجع به خروس خریدن یک آقای غیرتی و .... اقتادم. مگر ضرورت یعنی چه؟ و زن انقلابی مورد نظر حضرت امام، چنین باید باشد؟ نظر شما چیست؟ نوّر الله قلوبکم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه برای ما حجت است سخن حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دروصیت‌نامه‌شان است که می‌فرمایند: «ما مفتخريم‏ كه بانوان و زنانِ پير و جوان و خرد و كلان در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند».. موفق باشید

7707
متن پرسش
سلام وقت بخیر بنده خانمی هستم به ظاهر مذهبی !!!ازدواج کردم و هنوز فرزند ندارم .دوران مجردی از لحاظ اعتقادی بهتر بودم(نه اینکه الان متزلزل شدم،نه) اما نسبت به یکسری اعمال مث نماز کاهل شدم و سستی میکنم.من دختر که بودم الا بالله باید نمازمو اول وقت میخوندم اما الان به سختی سراغ نماز اول وقت میرم و نهایت تاخیر در نمازهام 1 ساعته .سعی در مراقبه دارم از قبیل اینکه دروغ نگم و غیبت نکنم و ... اما نمیدونم کدامین گناه باعث شده من چنین فردی بشم! نمیگم که گناهکار نیستم،نه ! انقد بار گناه رو دوشمه که سنگینیشو حس میکنم ... راه درمان چیه؟چرا اینطوری شدم؟چکار باید کنم تا مث سابق شوق عبادت داشته باشم؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خودتان را در یک برنامه‌ با اتصال به یک جلسه‌ی مذهبی فعّال قرار دهید و ارتباط خوبی با مؤمنین داشته باشید و نسبت به حقوق همسرتان نیز کوتاهی نکنید إن‌شاءاللّه افق سلوکی‌تان در ذیل ارادت به رهبر انقلاب ظهور می‌کند. موفق باشید
6817

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنی نظر به تخصص جناب عالی در عرفان اسلامی، خواستم نظر شما را در مورد صحبتهای مرحوم دولابی و شاگرد جنجالی یش آقای مهدی طیب بدانم : که چیست. (ادرس سایتشونhttp://www.ahlevela.com کتابه و مقالاتشونم توی سایت برا دانلود گذاشتن.) بسیار سپاسگدار و دعاگو هستم. یاحق.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جناب آقای مهدی طیب را استاد ارزشمندی می دانم و برایشان احترام قائل هستم. موفق باشید
5386
متن پرسش
سلام استاد گرامی. برایتان آرزوی سلامتی و تندرستی و توفیق در بندگی می نمایم.استاد مطمئن هستم دختران مذهبی زیادی این سوال را دارند؛ که پاسخ شما می تواند ایشان را راهنمایی کند. استاد من دختری هستم که سعی دارم در مسیر مذهب حرکت کنم؛ پوششم اسلامی است و سعی دارم مرتب و با سلیقه در جامعه حضور یابم. در برخورد بانامحرمان سعیم بر این است که برحسب ضرورت با ایشان هم کلام شوم.اما خیل از افراد معتقدند بای این که بتوان یک ازدواج موفق داشت بایستی به مرد مقابل احساس تایید بدهید؛ مثلا یعنی بر فرض من از کارها و اقدامات همکار مرد خود تعریف کنم و مثلا بگوی: وای آقای فلانی چه باسلیقه هستید شما و یا مثلا چقدر شما در زمینه کامپیوتر توانمند هستید و یا چه متن زیبایی نوشته اید و قس علیهذا و نیز از احساس خودم بگویم؛ مثلا چقدر رنگ لباستان دوست داشتنی است و ...در صورتی که در حد و حدود ارتباط زن و مرد گمان نکنم این ارتباط درست باشد(درست است شاید گناه هم نباشد اما حداقل حجاب می شود برای انسان)؛ اما در هر صورت آنچه بیش از هرچیز در جامعه در زمینه ازدواج مشاهده می شود این است که مردان امروز، تا یک سیگنال مثبتی از طرف دختر مشاهده نکنند پاپیش نمی گذارند؛ و اگر دختری صرفا باوقار و متین باشد و محجوب و...تا زمانی که از خود یک نشانه تایید ارتباط را صادر نکند، کاندید ازدواج واقع نمی گردد؛ باور بفرمایید دختران مذهبی زیادی به همین علت ازدواج نکرده اند؛ و عوضش دخترانی که کاری به این حد و مرزها ندارند ازدواجهای موفقی(علی الظاهر) داشته اند.استاد من سوالم این است آیا برای رسیدن به امری حلال(ازدواج) می توان از طرق حرام یا حداقل شبهه ناک(مثل همین که با آقایان وارد یک فضای احساسی ) اقدام نمود؟اکنون برخی از دختران مذهبی هم دارند همین گونه رفتار می کنند؛ یعنی مثلا با همکارشان که صحبت می کنند در حین کار از نوع تفکرات و دیدگاههای خود و نیز اینکه در دنیا از چه چیزهایی لذت می برند و ...صرفا به قصد ارائه نمودن خود برای جلب نظر طرف مقابل، گفتمان می کنند.یا در ساعات غیرکاری نیز تلفنی با فرد صحبت می کنند و یا از طریق ارسال ایمیل (نه ایمیل عاشقانه بلکه ایمیلهای معمولی، تا از این طریق در فضای فکر طرف مقابل قرار بگیری)آیا این کار درست است؟اینها حجاب ارتباط انسان با خدا نمی شود؟من به دلم که مراجعه می کنم می بینیم دلم رضا به این کارها نیست و معتقدم باید موقر خوب و تمیز و محجب بود؛ هرکس انسان را بخواهد خودش پاپیش می گذارد و اینکه من یک ارتباط را فعال کنم و از آن طریق زمینه ازدواج را فراهم کنم را اصلا نمی پسندم. از یک طرف من هیچ به قول شما قسمت جنبان هم ندارم و از سوی دیگر خداوند نیز در این زمینه گشایشی حاصل نمی کند. استاد نظر شماچیست؟من دوست دارم نظر حقیقی شما را در این خصوص بدانم؛ نه اینکه کلی و مبهم بگویید که هرنوع برداشتی بشود از آنکرد و در عین حال به پاسخ صائبی نرسم. سپاسگزارم از لطف و حوصله شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که وظیفه‌ی یک خانم آن است که سعی کند در مقابل خواستگار خود تا حدّی زیبایی‌های خود را بنمایاند و خود را خیلی نپوشاند تا به خواستگار خود در انتخاب کمک کرده باشد، چه اشکالی دارد اگر یک خانم با مرد مناسبی روبه‌رو شد به روشی که شرع اجازه می‌دهد و در حدّی که به طرف مقابل کمک شود که اگر مایل است از او خواستگاری کند به قول شما سیگنال مثبتی نشان دهد و بقیه را به عهده‌ی خدا بگذارد. نباید خواهران طوری عمل کنند که جوانان فکر کنند اگر با خانم‌های مذهبی زندگی کنند دائماً باید حمد و سوره بخوانند. موفق باشید
نمایش چاپی