بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20841
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: پیروزی بر داعش که شاید به جهاتی مهمتر از پیروزی انقلاب بود (چونکه شاه لااقل شیعه بود و قابل قیاس با بغدادی که به خون شیعه تشنه بود نیست) چرا در کشور موجب شعف عمومی نشد؟ بنظر می رسد چنان اوضاع در داخل خرابست که بسیاری از مردم شاکی اند که چرا به جای رسیدگی به وضع داخل نظام در اندیشه خارج از مرزهاست، ترس من اینست که صفین باز تکرار شود و در حالیکه مالک در چند قدمی معاویه است اطرافیان علی چنان عرصه را تنگ کنند که از مالکها کاری برنیاید شکست های مطلق جریان انقلاب در چند انتخابات اخیر در تهران هشداری بر این پیش بینی است، کما اینکه دیدیم مردم تهران در 88 چنان شهد پیروزی را به زهر مبدل کردند و بعد که تصور شد آرام گرفتند و نظام چنین القا کرد که 9 دی پایان فتنه بوده و بسیاری از مردم به خاطر عدم شناخت دقیق موسوی هوادارش شدند لکن 92 و 94 و 96 نشان داد که نه خیر به کل تهران از خط انقلاب فاصله گرفته است در سال 94 در صحبت با یکی از روحانیون که گفته بود ایران تهران نیست گفتم ایران تهران خواهد شد و در 96 که با شکست دردناک جریان انقلاب روبرو شدیم آن مطلب را یادآوری کردم و ایشان هم تایید کرد که ایران تهران شده است و این نشان از اینست که غنی و فقیر در حال عبور از انقلابند کاش نظام به آن حرف که ظاهرا مرحوم هاشمی بدین مضمون زدند بیشتر می اندیشید که صدور انقلاب از طریق اصلاح داخل میسر است. فی امان الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انقلاب باید تأکیدش بر اصلاح امور مردم در داخل باشد. ولی دشمنان بستر این کار را به هم می‌زنند و تنها با تعالی شعور مردم کار جلو می‌رود. لذا همت خود را باید در راستای تعالیِ فهم مردم به‌کار گیریم تا به مرور نتیجه حاصل شود. زیرا رقابت دو حزب در میان نیست. موفق باشید

19869
متن پرسش
نهاد علم (پاطوق) یا دین (جنوب)، مسئله این است. (دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان) در این یادداشت سعی بر آن است حول واژه هایی چون واقعیت، حقیقت، علم، دین و جامعه گفت و گویی صورت گیرد. سپس سوالاتی پرسیده شود. در جامعه ای که در آن افراد با ایدئولوژی و خرد «بی خردی» با مسائل برخورد می کنند پرداختن به واژه های فوق خالی از لطف نمی باشد. ایدئولوژی جامعه ی امروز بی خردی در سطحی از بلاهت فکریست که از واقعیت ها نیز بسیار به دور است. این بی خردی که در سطحی بسیار دور تر از واقعیات زندگی به سر می برد بستری است برای جدایی روز به روز امر های «رایج» دینی از زندگی مردم. در نخستین مرحله سوال این است که آیا در جامعه ای که با این ایدئولوژی در حال گذران زندگی است، می توان با امر های دینی «مرسوم» به آن پرداخت و آن را از بلاهت فکری به دور کرد و حقیقت را به آن ها تذکر داد؟ افرادی که در بستر واقعیات جامعه قرار می گیرند و به نوعی آزادی، فتوت و جوانمردی و عیاری می رسند زمینه ی ظهور و بروز و تجلیگاه حقیقت را در خود مهیا و آماده می کنند و «مردم جهان توسعه نیافته اگر بتوانند به این سطح از خود آگاهی نسبت به واقعیات جامعه برسند امید است نه تنها از زندان تجدد رها شوند بلکه جهان را دگرگون سازند.» گویا امر های دینی «مرسوم امروزی» در خود جایگاهی برای دیدن و تفکر به واقعیات جامعه جای نداده اند و صحنه و عرصه ی واقعیات در این امر ها بسیار تنگ می نماید. امر های دینی مسخ شده ی «امروزی» که مدعی حقیقت و عدالت هستند با جای ندادن «واقعیات» در خود روز به روز با جامعه فاصله می گیرند. در حالی آنچه که از دین مبین اسلام ناب محمدی (ص) بر می آید در کنار دعوتی که دین به سمت حقیقت دارد، به شدت بر واقعیات تاکید می کند و این گونه است که مدام تاکید به تفکر و دعوت از واقعیات به سمت حقیقت دارد هر چند «اما شاکرا و اما کفورا». خود دین و اسلام نیز گویا برای واقعیات نیز جایگاهی مهم قائل است که در نتیجه ی آن برای آزادی و اختیار (که به معنای حقیقی اش در دین اسلام پیدا می شود) و سپس تفکر و تامل جایگاه قائل است. واقیعت این است که انسان اراده دارد و باید در راستای اراده ی خود و با خواست از خدا به سمت قرب، تکامل و عدالت و مفاهیم والای فطری حرکت کند. حال مادامی که ما با دیدی مبتنی بر کاسه ی داغ تر از آتش، و خداگونه تر از خدا، حقیقت تر از حقیقت! با این جامعه برخورد کنیم و فقط مدعیان فهم حقیقت باشیم که همه باید از ما تبعیت نمایند روز به روز به شکاف این دو امر در مقوله ی دین، یعنی حقیقت و واقعیت دامن زده ایم و حقیقتی که باید در آبستن واقعیات شکل بگیرد را به محاق برده ایم. وظیفه و رسالت ما در مرحله ی اول شخم زدن زمین سفت و ایدئولوگ وجود افراد و به آزادی رساندن آنها از اسارت تمدن مدرن است (این که حضرت آقا از آزادی صحبت می کنند در واقع یک توصیه ی صرفا اخلاقی نیست بلکه گویا با نظر به روح دوران این مسئله را مطرح می کنند) که این امر ثقیل و سنگین و دشوار با دعوت درست و پیچیده ی افراد به تفکر و تامل در فهم واقعیات جامعه حاصل می شود (که این خود نیز بسیار امری سنگین و ثقیل است) و در بُعدی دیگر متذکر شدن حقیقت هستی به وجود چنین انسان های آماده و حق پذیری می باشد. و البته در نهایت (اما شاکرا و اما کفورا). مادامی که تنها از واقعیات جامعه گفته شود و تنها تلاش در راستای دیدن واقعیت های جامعه باشد در واقع بخشی از این تذکر حاصل گردیده است و افراد که تنها نظر به واقعیات جهان عصر تجدد دارند و آن را درک کرده اند لکن دل در گرو حقیقت هستی ندارند قائدتا یا دیوانه می شوند و یا دست به خود کشی می زنند. (چون گوته) به قول استاد طاهر زاده: «ما در تاریخی زندگی می‌کنیم که قصه‌ی انتحار روشنفکران قرن نوزده سخن بزرگی با ما در میان گذاشته است. بنده از کتاب «فرجام نیچه» اثر «هارتموت لانگه» این را فهمیدم که چون هوشیارانی مثل نیچه یا حساسیت‌هایی که گوته‌ی جوان در آثار خود پیش می‌‌آورد، دیگر نمی‌شود آدم‌های هوشیار را دعوت به زندگی کرد که عملاً نفس‌کشیدن است و بس. لذا باید آن حساسیت نورانی را به جایی برد که آن‌جا روشنی‌گاهی است در ظلماتِ دوران. و اگر از آن مأیوس شویم - از آن‌جایی که نظام مدرن چنین انسان‌هایی را از هرگونه زندگی محروم می‌کند - یا باید تصمیم به جنون گرفت چون نیچه و هولدرلین، و یا باید به آن نوع خودکشی‌ها دست زد که عده‌ای با آثار گوته دست زدند. امروز روشنی‌گاهِ ما با فلسفه‌های معمولی در مقابل ما خود را نمی‌گشاید. من هنوز حیران راهی هستم که شهدا در مقابل ما گشودند. خدا کند که این راه، معنیِ تاریخی خود را بنمایاند. آیا امثال شما می‌توانند برای آن‌که از غصه نمیرند، زبانِ راهی باشند که شهداء گشودند؟! می‌دانم که واژه‌ی «راهِ شهداء» کمی حالت متافیزیکی و مُرده پیدا کرده است ولی واقعیتِ قضیه به‌شدت زنده است، به همان معنایی که آن پیر فرزانه فرمود: «خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» چه کسی است که باید نشان دهد راه و رسمِ شهادت، کورشدنی نیست؟ راستی را حکیمانه خون دل خوردن و حجاب‌های این راهِ گشوده را متذکرشدن همان، «مداد العلماء افضلُ من دماء شهداء» نیست؟) پخش دیگری از این تذکر باید دعوت به رجوع به خویش تن و دعوت به خود حقیقی و فطرت خدا جو و پاک انسان باشد. در شکل گرفتن این حالت متافیزیکی که برای شهدا به عنوان رهبران و مقتدایان و پیشوایان جهان پیش آمده دور کردن آن ها از واقعیت نیز بسیار موثر بوده است. این سخن استاد طاهر زاده ما را به این توجه می دهد که در این دوران اولا هوشیارانی چون، نیچه و گوته لازم هستند که واقعیات را درک کرده باشند (تلاش در راستای نشان دادن واقعیت های زندگی با نهاد علم) و در ثانی که این هوشیاران در واقع دعوت به نوعی دیگر از زندگی می خواهند که در آن روشنیگاهی در این تمدن مدرن را به خود ببینند. مادامی که ما این روشنگاه را نتوانیم نشان دهیم و کسی که در جهت شناخت واقعیت های زندگی گام بر می دارد نتواند این روشنی گاه را (انقلاب ،دین و سلام ناب را) مقابل خود متصور شود هیچ اتفاقی نمی افتد بلکه روز به روز سردرگم تر از دیروز می گردد. همچون تمام متفکرینی که احساس نوعی گم شدگی می کنند. حال سوالاتی از این دست برای بنده مطرح است. 1. من به عینه مشاهده کردم وقتی با رویکرد نشان دادن واقعیت با جامعه مواجه می گردیم (کمی از گفتن حقیقت کوتاه بیاییم (حقیقت فعلا در نظر حقیر اسلام ناب محمدی (ص) است و واقعیت آنچه که موجود است)، در این خرد بی خردی بیشتر می توانیم رسوخ کنیم، حداقل می توانیم در فرد یک شک جدی بیاندازیم تا فکر کند. هر چند که این فکر ممکن است به حقیقت نرسد بلکه زد حقیقت هم شود!) (در متون دینی هم داریم که برای یک عالم دو اجر است 1. اجر تفکر هر چند که با حقیقت ملازمت پیدا نکند. 2. اجر رسیدن به حقیقت در صورت رسیدن در نهاد علم مسئله ی ما این نیست که بگوییم غرب خوب است یا بد! مسئله ی ما این است که بگوییم که بیایید به غرب فکر کنیم و به طور مثال ما حتی برای توسعه هم یک خردی نیاز داریم. خردی که نگاه مکانیکی به غرب نداشته باشد! خردی که بداند اگر غرب هم به جایی رسیده است و اکنون دارد از ثمره ی آن استفاده می کند، ما هم به آسانی و بدون دادن هزینه نمی توانیم شریک این ثمره و محصول شویم و ... ما در نهاد علم می توانیم در مورد کارهایی اسنادی از قبیل 2030 از پایگاه منطق و این که این سند فارغ از اسلام و دین اصلا با فرهنگ ما سازگار نیست صحبت می کردیم و می توانیم بگوییم که چون این سند مطابق با آرمان های کشور دیگری نوشته شده است (جدای از خوب و بد) به درد کشور ما و هویت ما نمی خورد. در اینجا گویا باب گفت و گو در مورد توجه دادن افراد به بی فکری و سطحی نگریشان بیشتر است. حال آن که در پروژه ی بزرگی چون راهیان نور سعی ما بر این بود که از نهاد حقیقت و سعی در تذکر حقیقتی که شهدا متذکر آن بودند روشنیگاه عصر ظلمات را متذکر شویم. (اعتقاد ما این است حقیقت چیزی نیست جز اسلام ناب محمدی (ص) به معنای تسلیم شدن) حال سوال این است که این واقعیت و حقیقت و دین چه نسبتی با هم دارند؟ آیا دیدگاه دکتر داوری به عنوان یک فنومنولوژ در دین جایگاهی ندارد؟ اگر این مورد در دین و پایگاه دین نیست پس این دین آیا ناقص نیست؟ به عقیده ی بنده دیدگاه دکتر داوری در واقع علم دینی است! این دین رایج ما که با فطرت ها سر و کار دارد در واقع چرا نمی تواند فطرت های انسان ها را در مقابل گفتمان غرب به خود جذب کند؟ آیا امکان دارد که انسان ایدئولوگ بی خرد امروزی را از این پایگاه دینی رایج به سمت حقیقت دعوت کرد؟ اگر این دین رایج و مسخ شده و بی جان نمی تواند آیا نوزایش دینی ما می تواند؟ در این نوزایش جایگاه واقعیت کجاست؟ اصلا آیا اعتقاد دارید دینی که ما در کشور داریم در واقع اسلام نیست و برخی از مفهاهیم آن مرده است؟ آیا وقت آن نرسیده است که حوزه برود سراغ کسانی امثال داوری هر چند به آن برسند و از آن عبور کنند؟ خلاصه ی بحث آن که ما باید جایگاه این واژه ها را برای خودمان مشخص نماییم. علم، دین، واقعیت و حقیقت و نحوه ی اثر گذاری این واژه ها در افراد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ابواب ارزشمندی را در مقابل مخاطب خود گشوده‌اید تا از یک طرف نسبت به واقعیات اطراف خود غافل نباشد و متوجه شود در مقابل دید این نسل چه می‌گذرد و از طرف دیگر جایگاه حقیقتی که در منظر تاریخ انقلاب اسلامی گشوده شده است، فراموش نشود. و تفکر جز این نیست که نه ما قرائتی از اسلام را به میان آوریم که نسبت به اطراف خود بیگانه باشیم، و نه آن‌چنان به آرمان‌های قدسی نظر کنیم که از واقعیت‌های اطراف خود غافل گردیم. هرچه هست همان‌طور که متوجه‌اید امثال آقای دکتر داوری می‌خواهد ما نسبت به وضع توسعه‌نیافتگی خود فکر کنیم تا اگر می‌خواهیم اهداف خود را توسعه‌یافتگی بگذاریم، لااقل باید از شرّ خرد توسعه‌نیافتگی آزاد شویم. و یا اگر متوجه باشیم که تاریخ ما، تاریخِ غرب و توسعه‌یافتگی غرب نیست، بلکه زمان ما و مکان ما، زمان و مکان دیگری است و باید در عین شناخت غرب، خود را در جای دیگر جستجو کنیم، لااقل از شرّ خرد توسعه‌نیافتگی که از یک طرف ما را در حسرت توسعه‌یافتگی غرب از بین می‌برد و از طرف دیگر هیچ‌وقت موجب نمی‌شود که ما به خود آئیم و از خود بپرسیم چرا طی 200 سال در آرزوی غربی‌بودن به هیچ‌چیز نرسیده‌ایم. و این تفکری است که از استاد تفکر این دوران یعنی دکتر رضا داوری اردکانی می‌توان آموخت. بنده هم نیز با نظر شما موافقم دوستان حوزوی ما خوب است از این خردمندی نیز بهره‌مند گردند، بدون آن‌که از بستر آموزه‌های قدسیِ کارسازِ شریعت الهی کوچک‌ترین غفلتی داشته باشند. موفق باشید   

19727
متن پرسش
سلام آقا: 1. نوجوان 17ساله ای هستم که از شهدا جامانده ام و مورد تایید کامل آقای عزیزم حجت بن الحسن نیستم، گاهی وقت ها قوای جنسی بر من روی می آورد و یک افکار بسیار بسیار بدی بر من می آید گاهی هم تلاش کردم برای فرار از این افکار ولی شما تصور کنید که اگر من میل جنسی شدیدی داشته باشم و فکرم را هم نتوانم مشغول کنم از شدت این میل چه کنم؟ آیا این افکار ناجور مرا از مسیر معنویت عقب می اندازد؟ چه کنم نجات پیدا کنم؟ گاهی وقت ها ناراحت می شوم که نکند من فردی مثل بزرگان اخلاق و عرفان و... نشوم چرا این افکار نمی گذارد. دعاکنید شهید شوم خاک بر سرم. این افکار دور کننده از مسیر هستند یا خیر؟ 2. قرار است که آثار شهید مطهری را مطالعه کنم آیا آثار شما را کامل کنار بگذارم یا هر دو را با هم بخوانم؟ شنیدیم که ذهن فقط می تواند از یک نفر اثر بگیرد و رنگ بپذیرد یا سخنی شبیه به این. نظر شما چیست در حالی که منش فکری شما با منش فکری استاد شهید متفاوت است؟ سوال را سر سایت قرار دهید. ممنون، ان شا الله شما هم شهید شوی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به فرمایش آیت اللّه بهجت، آمدنِ آن افکار در اختیار شما نیست، ولی ترتیبِ اثردادنِ آن‌ها مربوط به شماست و هر آن‌چه در مقابل آن افکار بیشتر مقاومت کنید، به توانایی‌های خود و صفایی که بین شما و خدا پیش می‌آید، بیشتر پی می‌برید 2- فکر می‌کنم در کنار آثار شهید مطهری مطالعه‌ی کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که نامه‌ی امام علی«علیه‌السلام» به فرزندشان می‌باشد، مفید باشد. موفق باشید

19079

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: این اواخر که آقای مشایی در کنار آقای احمدی نژاد در فضای مجازی و حقیقی فعال شدند، بنده کنجکاو شدم که بدانم جریان انحرافی که دوستان به سردمداری آقای مشایی عرض می کنند ماهیتا چیست و چه نوع ایدوئولوژی دارند، لذابنده برخی از سخنان آقای مشایی را گوش دادم و ایشان مثل آقای احمدی نژاد شدیدا از توحید و مهدویت دم می زنند تا حدی که وقتی اسم بهار و امام زمان (عج) میاید بغض می کند (در جواب خبرنگار که می گوید بهار و آقا مشایی از بغض قادر نیستند صحبت کنند) استاد عزیز انحراف این آقایان در چیست؟ مکتب ایرانی با مهدویت که منافات دارد!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این‌جاها نیست و اتهام انحرافی‌بودن را آقای هاشمی به این‌ها زدند. اشتباه آقای احمدی‌نژاد در آن بود که از امثال آیت اللّه مصباح و جریان اصیل نیروهای انقلاب، به عشق آقای مشائی فاصله گرفت. موفق باشید

17906
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: بنده سر و کارم با مسجد زیاد است. چون در احکام داریم صحبت دنیایی در مسجد مکروه است 1. صحبت های دنیایی در مسجد انجام می دهیم ولی اهداف معنوی هم در آن هست مثلا حل مشکلات دنیایی مردم یا موارد دیگر. 2. محبت معنوی که با برادر ایمانی هنگام صحبت دنیایی در مسجد داریم هم به تبع آن صحبت دنیایی مکروه می شود یا ارتباطی با هم ندارد؟ 3. بعضا آن صحبت دنیایی در مسجد منجر به نتیجه معنوی می شود. مثلا پیرمردی در مسجد شروع به صحبت دنیایی می کند و من هم در جواب ایشان صحبت دنیایی می کنم. در پایان به خوبی متوجه می شوم انس من با آن پیر مرد بیشتر شده و آن پیر مرد از همزبانی با ما خوشحال و شاد می شود. در این صورت آیا نتیجه بدست آمده از این صحبت یعنی انس و احترام. مکروه حساب می شود؟ سپاسگذار خواهم بود سوالات جداگانه پاسخ فرمایید و چون درباره مکروه است بصورت شخصی سوال مطرح کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- صحبت‌های دنیایی در مسجد یعنی صحبت هایی که صرفاً منافع دنیایی در آن باشد مثل خرید و فروش 2- خیر 3- خیر. موفق باشید

17239
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه طبق آیات قرآن حضرت آدم (ع) و حوا ابتدا در بهشت (جنة) بودند و بعد به علت وسوسهٔ شیطان و متعاقبا گناه خوردن میوهٔ ممنوعه از آنجا اخراج شده و به زمین منتقل شدند: آیا در بهشت هم شیطان حضور دارد؟! پس این چه بهشتی ست؟! آیا در بهشت هم گناه ممکن است و زمینه اش فراهم؟! سؤال سوم اینکه گناه کردن حضرت آدم (ع) با پیامبر بودنشان چگونه قابل جمع است؟! پیامبر گناه می کند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بهشتی که ما در ابتدا در آن بودیم شیطان هم داشت ولی با کسب فضائل و پشت‌سرگذاشتن شیطان در دنیا، إن‌شاءاللّه به بهشتی می‌رسیم که دیگر شیطان ندارد. 3- در مورد موضوع سوم عرایض نسبتاً مفصلی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» مبنی بر این‌که آن عصیان، عصیان در مقابل امر ارشادی بود و نه امر مولوی و موجب خروج از عصمت نمی‌شود؛ شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

16927

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: حاج آقا بنده هفته پیش یه پیام فرستادم و قرار شد حضوری خدمتتان برسم. آقای طاهرزاده لطفا بفرمایید که چه موقع و کچا مزاحم حضرتعالی شوم. آیا شما نماز ظهر و مغرب و عشا را به غیر از روزهایی که جلسه دارید در مسجد می خوانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از دست شما چه کار کنم که سؤال می‌کنید و بنده هم جواب می‌دهم ولی ایمیل خود را یا نمی‌بینید، یا طوری است که جواب‌های ما به ایمیل شما وارد نمی‌شود؟!! بنده این‌طور جواب دادم: ((باسمه تعالی: سلام علیکم: ده دقیقه که سهل است؛ بگو یک روز تمام، بنده در خدمت هستم. این هفته جلساتی در گلپایگان دارم. برای جلسه‌ی چهارشنبه إن‌شاءاللّه برمی‌گردم. از صبح 5 شنبه بعد از نماز صبح، هر روز که خواستید به‌جز صبح یکشنبه؛ می‌توانم در خدمت باشم. موفق باشید)). هنوز ما بر سرِ قول خود هستیم. موفق باشید

16584
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: من وقتی نمازم خراب شود دیگر حتی زندگی کردنم سخت می شود و حتی دیگر نمی خواهم زنده باشم چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در امور روزمرّه سعی کرد طوری عمل نکنیم که خطورات مزاحم را با خود به نمازمان بیاوریم. ولی از حیله‌ی شیطان هم غافل نباشید زیرا با ایجاد خطورات می‌خواهد شما را مأیوس کند و مأیوس نشوید و کار خود را ادامه دهید. موفق باشید

16521
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: آیا غذاهایی که زکریا برای مریم دیده در خارج موجود بوده یا این تمثل در باطن مریم بوده؟ از بزرگی شنیدم زکریا با وجودی که طعام های عنداللهی مریم را دید ولی تمثل ملک به صورت «بشرا سویا» را ندید علت این موضوع چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غذاها در خارج موجود بوده است و مورد استفاده‌ی بدنِ حضرت مریم«سلام‌اللّه‌علیها» قرار می‌گرفته. ولی تمثّل حضرت جبرائیل«علیه‌السلام» در موقعیتی است که مریم کبری«سلام‌اللّه‌علیها» در حال آب‌تنی هستند، مگر درست است که حضرت زکریا«علیه‌السلام» آن‌جا باشند؟! موفق باشید

15904
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر از پاسخگویی شما: استاد اینکه بعضی می گویند در هنگام احتضار و عارض شدن سکرات مرگ دیگر توبه پذیرفته نیست آیا صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌گویند. زیرا «توبه» باید در مقابل جذبه‌های نفس امّاره باشد تا با عبور از آن جذبه‌ها و رجوع به حق، «توبه» صورت بگیرد. در سکرات مرگ، دیگر نفس امّاره‌ای در میان نیست تا عبور از آن معنا دهد. موفق باشید

14521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: کتاب انسان از دیدگاه اسلام چاپ نشده؟ چگونه تهیه کنیم؟ هرچه قدر می گردیم نیست. چند روز پیش در تهران در انتشارات کیهان (که کتب شما را می آورد) و با آقای نظری در ارتباط است پرسیدم. آنها گفتند اصلا چنین کتابی نداریم! التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ی «انسان از دیدگاه اسلام» با ویرایش کامل و اضافه‌شدن نکات لازم به صورت کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در آمده. موفق باشید

14432
متن پرسش
آیا لعن فرستادن به خلیفه ی دوم به صورت غیر علنی و در خفا جایز است؟ اگر نیست مگر در قرآن کسانی را که موجب آزار پیامبر و اهل بیت علیهم السلام شوند را خدا لعن نفرموده؟ پس خلیفه ی دوم مستحق لعن نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انتقاد به آن‌ها هست و باید باشد همان‌طور که ما نسبت به شخصیت‌های خودمان نباید باب انتقاد را ببندیم. ولی چون فتوای مقام معظم رهبری توهین به منسوبین پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را حرام کرده‌اند، باید در هر صورت احتیاط کرد. موفق باشید

14276

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: منظور شما از آشتی کردن با خود کدوم خوده؟ من واقعا گیج شدم. یعنی چی ما از خودمون غافل شدیم؟ چطوری میتونیم با خودمون آشتی کنیم تا بعد با خدا آشتی کنیم؟ تو رو به خدا جواب بدید. آشفتگی ذهنی همه چیزم را ریخته بهم. اصلا نمیتونم درس بخونم. من خیلی دوس دارم به خدا نزدیک بشم ولی هیچ امیدی ندارم چون خیلی گناه کردم همش تو خیالم و تضاد فکری توی حرفام مشخصه اضطراب و ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد کتاب «آشتی با خدا» را تا آخر به‌خصوص جلسه‌ی نهم را درست از نظر نگذرانده‌اید! موفق باشید

13952
متن پرسش
با سلام و ارادت: استاد فرزانه آیا مقام و توحید اهلبیت (ع) به تدریج کامل می شود یا در روز تولد کامل بوده است؟ آیا علم و عصمت و توحید اهلبیت (ع) در روز تولد با روز وفات تفاوت داشته؟ آیا اهلبیت (ع) با تلاششان روز به روز توحیدشان را کامل می کرده اند؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام عصمت را به اهل‌البیت می‌دهند و آن عزیزان با عبادات آن را حفظ می‌کنند به این معنا که عبادات ائمه علیهم السلام برای دفع است. در این مورد می‌توانید به بحث «عصمت» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید

13498
متن پرسش
اگر ما به شیوه حضرت امام بعد از دوران دفاع مقدس به زندگی توحیدی رجوع می کردیم آیا شهید آوینی ضرورتی برای نوشتن کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب می دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب چیزی نیست که به این سادگی‌ها از فکر و ذکر بشر امروز پاک شود. صدها کتاب از جنس کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» به شکل‌های مختلف باید نوشته شود. غرب در خانه‌ی دلِ ما لانه کرده است، اگر از نظر فکری هم از غرب عبور کنیم، عادت‌ها و سبک‌ها به این زودی از صحنه‌ی زندگی ما خارج نمی‌شود. موفق باشید

13147

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر بابت کتابهای گرانقدر شما لطفا ترتیب مطالعه کتابهای خودتان را از اول تا آخر (از نظر تزکیه کردن خود) بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی بر روی سایت از یک‌طرف و جواب سؤال شماره‌ی 13112 تحت عنوان «هندسه‌ی فکری کتاب‌ها» إن‌شاءاللّه در این رابطه جوابگوی جنابعالی خواهد بود. موفق باشید

8904
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهر زاده: بدینوسیله می خواستم از زحمات شما استاد عزیز برای نوشتن کتاب «خویشتن پنهان» که بی شک جزء یکی از بهترین کتابهایی بوده که توفیق خواندن آن را داشته ام تشکر نمایم. یکی از نکات خیلی عالی این کتاب واضح بودن مطالب و متن روان آن بود برای کسانی که تحصیلات حوزوی ندارند. یک سوالی که از محضر شما داشتم این است که بعد از این کتاب چه کتاب یا کتابهایی را برای دروس معرفت نفس سفارش می نمایید؟ موفق و پیروز باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: کتاب معاد را دنبال بفرمایید که یک نوع خودشناسی عمیق‌تری است. البته سعی بفرمایید صورت شرح آن کتاب را هم داشته باشید. موفق باشید
5736
متن پرسش
اگر در این دنیا و قبل از مرگ چشم باطن ما باز نشود به هیچ دردی نمی خوریم؟راستش را بگویید،به جایی نرسیده ایم؟ کلا همه چیز را باخته ایم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی انسان توانست خدا را پیدا کند و متوجه آن حقیقت یگانه در عالم شد راه را پیدا کرده و در این راه هرقدر با عبادات شرعی جلو رود به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود تا وقتی که مُرد و پرده‌ها عقب رفت و با نور حقیقت مرتبط گشت، با بهشتی زندگی را شروع می‌کند که سراسر تجلیات انوار خاص حضرت رب‌العالمین است و از از این طریق با پروردگار خود زندگی می‌کند. موفق باشید
3701
متن پرسش
با سلام و عرض ادب در خدمت استاد محترم: استاد شما فرمودید که خدا فیاص مطلق هست و باید همواره خلق کند سوال این است که خدا قادر بر خلق است که در آن شکی نیست، اما اینکه باید خلق کند همواره لازمه این حرف این است که خدا در خلق مجبور باشد یعنی مجبور است که خلق کند و نمی تواند خلق نکند؟ لطفا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فلسفه بحثی هست که می گوید: واجب‌الوجودبالذات، از همه‌ی جهات واجب‌الوجود است، یعنی خداوند واجب العلم است و نمی‌شود علم از او جدا باشد چون این برای خدا نقص است، همچنین واجب الْجُود است و نمی‌شود جُود و بخشش نداشته باشد و از این جهت همواره خلقت هر مخلوقی را به آن مخلوق می‌دهد. موفق باشید
24204

شب قدربازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: احتراما در خصوص پرسش و پاسخ شماره ۱۹۶۲۰ به شرح زیر: سلام علیکم: منظور ابن عربی از این عبارات چیست؟ جناب حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در باب هفتاد و یک کتاب مستطاب فتوحات مکیه که در مورد روزه و بیان اسرار آن است می فرمایند: مردمان در لیلة القدر اختلاف دارند - یعنی در زمانش - برخی از آنها قائلند که در تمام سال می‌گردد، و من هم به همین قائلم، زیرا من آن را در شعبان و در ربیع و ماه رمضان دیدم و بیشتر آن را در رمضان و در دهه آخر دیدم و یک‌بار هم در دهه دوم از رمضان در غیر شب وتر و نیز در وتر (شبهای فرد) از آن دیدم، من یقین دارم که آن در سال می گردد یعنی در وتر و شفع (زوج) از ماهی که تو در آن می‌بینی. باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اولاً: شب قدر تشکیکی است و بعضی از شب‌های قدر دارای شدت بیشتری است. ثانیاً: همان‌طور که در روایت شیعه هست آن شب در شب‌های تمامِ سال پنهان شده است. ولی ظاهراً برای شیعیان همان سه شب، تعیّنِ بیشتری دارد. موفق باشید " استاد عزیز اگر امکان دارد توضیح بیشتری بفرماییذ ۱. منظورشیخ از اینکه می گوید من آن را دیدم چیست؟ ۲. در وتر و شفع (زوج) از ماهی که تو در آن می‌بینی یعنی چه؟ ۳. اگر در شب های ماه مبارک موفق به احیای شب های قدر نشدیم مثلا خوابمان برد دستور العمل جبران وجود دارد؟ ۴. اگر مطلب دیگری در این خصوص هست که من نپرسیدم عنایت بفرمایید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شب قدری که ابن‌عربی بدان نایل شده، روحِ شب قدر است که در اجسام زمان‌های مختلف به ظهور می‌آید و عارف عموماً به نحوی آن را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف احساس می‌کند. آن جوابی که عرض شد شب قدر تشکیکی است؛ نیز در این مورد می‌تواند کمک کند.

دیدن شب قدر، دیدن قلبی و احساس قلبی است می‌فرماید گاهی شب قدر در شبِ روزی است که آن روز، زوج نیست و فرد است و یا برعکس. در مورد غفلت از احیای شب قدر، روزِ قدر را با عبادات پاس بدارید، إن‌شاءاللّه جبران می‌شود. در مورد شب قدر بحث بسیار است، «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

22362
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: در جایی گفتید که این «من» هست که مریض میشه و تن، مریضی من را ظاهر می کند. مریضی نفس انسان به چه معناست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس اگر به عللی مثل گرفتاری به گناه، از تعادل خارج شود و ضعیف گردد نمی‌تواند بدن را آن‌طور که شایسته است تدبیر کند و بدین لحاظ بدن، بیمار می‌شود و این غیر از آن نوع بیماری است که به جهت عوامل بیرونی برای بدن پیش می‌آید. موفق باشید 

21240
متن پرسش
با سلام: در یکی از کتب مرحوم آشتیانی گویا ملاحظه کردم که مرحوم نخودکی به مسلک چشتیه تعلق داشتند و نیز در کتاب آینه های فیلسوف استاد دینانی از تعلق مرحوم عنقا به اویسیه و محمد علی حکیم به ذهبیه سخن به میان آمده و نیز کلیپی از علامه حسن زاده دیدم که ظاهرا از مرحوم سلطانعلیشاه تمجید می کردند سوالاتی پیش می آید: 1. آیا کلیه سلاسل طریقتی باطلند و اجازات طریقتیشان همه بی اصل و ریشه است؟ 2. اگر باطلست چگونه این بزرگان بدین مقامات شامخ رسیدند؟ 3. آیا یک سلسله برحق است یا سلاسل حقه متعدند؟ 4. هم اکنون کدام سلسله برحق است و قطب حقیقی چه کسی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از این فرقه‌ها در زمان خودشان جهت سیر در مقام تقوا شکل گرفته‌اند. منتها اولاً: متأسفانه دشمن در بعضی از آن‌ها نفوذ کرد و با زیرپاگذاشتنِ فقه، یک نوع إباحه‌گری را در آن‌ها شکل داد. ثانیاً: بعضی از این فرقه‌ها در این تاریخ از مسیر تقوای زمانه‌ی خود که انقلاب اسلامی است و سلوکی از جنس سلوک مجاهدان راه حق است، فاصله گرفتند. موفق باشید

21188
متن پرسش
با سلام: به نظرم با توجه به مطالب کتاب «از برهان تا عرفان» همانطور که مرحوم ملاصدرا گامی فراتر از وحدت تشکیکی وجود برداشت و به وحدت شخصی رسید ازین وحدت نیز باید عبور کرد و به وحدت حقیقی غیر متکثر که وحدت را در وجود و ظهور می داند رسید. برای این که خداوند حد نخورد ناگزیر از نفی وجود ماسوا هستیم و وقتی به غیر او چیزی نباشد برای اینکه ذات خدا دچار کثرت نشود باید قایل شد که جز ذات بسیط حق چیز دیگری نیست اما وهم ما کما اینکه برای سهولت خویش صفاتی را بر آن ذات یگانه قائل می شود ظهوراتی نیز در نظر می گیرد گر چه هیچ یک بهره ای از حقیقت ندارند. (نیست غیر از ذات او اندر جهان / ما بقی وهم و خیالست و گمان / وحدت اندر وحدت است ای عارفان / ذات بی اسمش بود این سان عیان)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که به خوبی متوجه شده‌اید غیر از حق در عالم نیست، ولی حضرت حق با اسماء خود اعیانِ اشیاء را وجود می‌دهد و این کثرات مربوط به اعیانِ موجودات است که با نور اسماء الهی به صحنه آمده‌اند و از این جهت این کثرات، گزافه نیست و در نگاه وحدت شخصیه ظهوراتِ اسماء الهی هستند و بدین معنا تشکیکِ در ظهور که در واقع، ظهور اسماء است در محدودیتِ اعیان معنا می‌دهد. موفق باشید 

20946

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: می خواستم بدونم معنای واژه نفس الامر به چه معناست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی واقعیتِ خارج از ذهن. موفق باشید

20487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: در تفسیر سوره ق آیه 15 فرمودید این آیه یکی از چندین آیاتی است که دارای بار معنوی و معرفت خاصی است. حال سوال بنده این است جسارتا اون چند آیات دیگر کدوم آیات مثل این آیه هست تا پیگیری کنیم و مطالعه نماییم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیاتی هست که علامه طباطبایی به عنوان غرر آیات مطرح می‌کنند مثل آیات 21 سوره‌ی حجر و 50 سوره‌ی طه. زیرا می‌توان با مبانی چنین آیاتی مقصد و جهت و اشاره‌ی بقیه‌ی آیات را فهمید. موفق باشید 

نمایش چاپی