باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل بحث، بحث بسیار مفصلی است شاید مناظرهی بین دکتر سوزنچی و دکتر ترکاشوند را از کانال @sokhanranihaa دنبال کرده باشید. آنچه بنده در جواب جنابعالی میتوانم عرض کنم موضوعی است که خداوند در آیهی 31 سورهی اعراف به میان میآورد که زینت بشر را وجهی معنوی که مربوط به روح است، میداند و میفرماید: «يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» ای همهی انسانها: زینت خود را در مسجدها اخذ کنید و به دست آورید و بنا به فرمایش علامهی طباطبایی، آنچه در مساجد میتوان اخذ کرد وجه معنوی و روحانی انسان است و نه وجه ظاهری و جسمانیِ او. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این مرید و مراد بازیها ما را از وظیفهی اصلی خود باز میدارد. باید از علماء استفاده نمود و ذیل زعیم این دوران یعنی ولیّ فقیه، زندگی خود را شکل داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد استاد، نظر کنید به سخن آیت اللّه بهجت که میفرمایند: «علم تو، استاد توست» . در این مورد در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، عرایضی شده است 2- به نظر بنده اگر کتابهایی که میفرمایید مطالعه شود، میتوانید با افکار جناب مولانا و آنچه بر روح و روان آن میگذرد، مرتبط شوید 3- همین مطالب که میفرمایید خوب است، البته که مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» و «خویشتن پنهان» را به عنوان مقدمه فراموش نکردهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از نظر حقوقی و حقیقت انسانی همهی انسانها برابرند. ولی وقتی شرایط اجتماعی طوری شد که همهی انسانها نمیتوانند در یک موقعیت باشند و از همه نمیتوان یک انتظار را داشت، و اگر کنیز و غلام را فیالفور آزاد کنیم، هیچ پایگاه اقتصادی و اجتماعی برای ادامهی حیات خود ندارند، پس باید بعد از ایجاد شرایط مناسب به روش فرهنگی آرامآرام توصیه به آزادکردن آنها نمود. مثل اینکه کفارهی ابطال روزه، آزادکردنِ یک برده است و یا اینکه اگر بردهای آماده شد که خود را از صاحبش خریداری کند، یعنی امکان فعالیت اقتصادی برای او بود، باید صاحب او تن به این کار بدهد و به عهدهی حکومت است آن برده را یاری کند. که بحث فقهی این موارد در کتب فقهی ما آمده است. موفق باشید
تحلیل سیاسی، فرهنگی با رویکرد «نقد درون گفتمانی» بخش سوم «آقای میثم مطیعی عزیز و دوست داشتنی، استدعا داریم پرونده درخشان خود را لکه دار نکنید‼️ هر چند که بنده از ارادتمندان و دوستداران جناب مطیعی به دلیل مدیحه سرایی ها و مرثیه سرایی های که با مضامین انقلابی همراه است، می باشم!! اما مع الاسف اشعاری که در عید فطر خواندید کام ما را تلخ کرد!! هر چند بنده اطمینان دارم که از سر دلسوزی خواندید! و علی رغم کانال ها و سایت های که شما را به عقده گشایی یا ابوکینه متهم نمودند!! اما برای همگان روشن هست که این چنین نیست!!! آقای مطیعی عزیز!! شما دیروز در مقابل رئیس جمهوری این گونه شعر سرودید که حدود 24 میلیون مردم به وی اقبال داشتند، و هرکدام از آن ها به دلایل غلط یا صحیح به جناب روحانی رأی دادند، و ما نیروهای انقلاب سعی کنیم که با همین افراد دست در دست هم برای فائق آمدن بر معضلات و بن بست ها یکپارچه بشیم! آقای مطیعی عزیز!! کلیت مضامین اشعار دیروز شما را می پذيرم و مورد تأیید هست! اما استحضار داشته باشید که شما با مردمی مواجه هستید، که این لحن و سبکی را که انتخاب کردید را به عقده گشایی یا تندروی متهم می کنند، نه این که مثل دوستان مان حماسی بودن اشعار را استنتاج نمایند!! بنده گمان می کنم سرودن و خواندن چنین اشعاری جزء صدمه به «اتحاد» کشور و ملت که دست آورد چندانی ندارد، امیدوارم که حضرتعالی به عنوان یکی از مداحان نزدیک به بیت رهبری از این پس دقت بیشتری به خرج دهید!!! لذا بهتر هست انتقادهای خویش را از مجاری صحیح به گوش دستگاه های نظارتی برسانیم!» سلام استاد عزیزنظر جنابعالی در مورد یادداشت فوق چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در جایگاه تاریخی خاصی قرار داریم که هویت نهضت خود را از طریق شعارهایمان دائماً باید زنده نگه داریم مثل شعارهای اصحاب امام حسین«علیهالسلام» در روز عاشورا در مقابل جبههی کفر و استبداد یزیدی. در این حال اگر بخواهیم از این کلیّتِ حضور خود دست بشوییم، از «خود» دست شستهایم. همچنانکه رهبری عزیز با شعار «من انقلابی هستم» مواظب بودند فضای مذاکرهی دیپلماتها هویت ما را شکل ندهد. آیا میتوان در آن حالت به بهانهی آنکه دولت در حال مذاکرهی دیپلماسی است، هویت خود را نادیده بگیریم؟ حتی در اینجا بحث شعر و شاعری هم نیست تا کسی بگوید اشعار ضعیف یا قوی بود، قصّهی حماسه است و حماسیزیستن و زندهبودن، که امروز معنای زندگی در حماسی زندگیکردن است. دولت هم باید معنای خود را در عمقِ تعلقش به همین نحوه شعارها، خود را ادامه دهد. پس مسئله مافوق نظر به موضوعات جزئی است تا بگوییم چه کسی بدش میاید و چه کسی خوشش میآید. همه نیاز دارند که در فضای چنین روحیهی حماسی، خود را معنا کنند. مثل آنکه ما با پرتاب موشکهای خود به مقر تروریستها، خود را معنا کردهایم و مثل فرانسه و انگلستان، گرفتار پیداکردنِ فرد تروریست نشدیم. مگر در آنجا همه در جبههی حماسی واحد مشخص نکردند ما از جنس دیگری هستیم؟ اینجا نیز ما همه و یکصدا روشن کردیم «چه هستیم» و «چه باید باید باشیم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گاهى ممكن است «بدن»، آمادگى فرمان پذيرى از نفس را داشته باشد ولى خود انسان كارى كند كه «بدن»، شرايط فرمان پذيرى از روح را از دست بدهد و «نفس» با روبهروشدن با آن شرايط، از «بدن» منصرف شود. به عنوان نمونه در جريان بیهوشى، ماده اى را به «بدن» تزريق مى كنند تا به طور مصنوعى شرايطى ايجاد كنند كه تحت آن شرايط، «بدن» آمادگى فرمان پذيرى از «نفس» را نداشته باشد. اينجا هم «نفس» از «بدن» منصرف مى شود، پيداست كه اين جريان با خواب تفاوت دارد. تفاوت اين دو در آن است كه خواب، عكس العمل طبيعى «بدن» است، اما انصراف «نفس» از «بدن» در بیهوشى، مصنوعى و تحميل شده به بدن است. بیهوش بودن فرد تا موقعى ادامه دارد كه ماده تزريق شده، در «بدنِ» او وجود داشته باشد. معمولًا موادى كه براى بیهوش كردن، به «بدن» تزريق مى كنند گازهايى هستند كه به مايع تبديل شده اند و لذا پس از چند ساعت آن مواد از محيط بدن دفع مى شوند و بدن توان فرمانپذيرى توسط نفس را پيدا مى كند و فرد به هوش مى آيد.
از نمونههايى كه گواه است تن انسان در حقيقت انسان دخالت ندارد نكتهاى است كه در هنگام بيهوش شدن انسان روشن مىگردد. چون در عمل بيهوشكردن، دارويى را به بدن تزريق مىكنند تا نفس ناطقه از تدبير كامل بدن در زمان مشخص و محدودى منصرف شود و در نتيجه انسان در اثر زخمها و برشهايى كه جرّاح ايجاد مىكند دردى احساس نكند. از اين طريق معلوم مىشود احساس درد مثل هر ادراك ديگرى، مربوط به نفس است. عمل بيهوشى نشان مىدهد آنكه درد را احساس مىكند بدن نيست وگرنه بايد در هنگام بيهوشى، بدن دردِ ناشى از جراحى را احساس كند ولى چون با تزريق داروى بيهوشى توجه كاملِ نفسِ انسان به بدن را از بين بردهاند، نفس انسان آنچه را بر بدن مىگذرد احساس نمىنمايد.
براى بيهوشى از موادى استفاده مىكنند كه زمينهى تدبيرِ نفس را مشكل مىكند، در بىحسّى موضعى نيز ارتباط نفس را با قسمتى از تن كه محل جرّاحى است به طور موقت قطع مىكنند تا نفس نتواند نسبت به جرّاحى اعضاء حساسيت نشان دهد. سعى مىكنند مادهاى به بدن تزريق كنند كه پس از مدتى نه چندان طولانى آرامآرام از بدن دفع بشود، تا نفس دوباره زمينهى تدبيرِ بدن را بيابد و كار خود را ادامه دهد. البته كار بسيار حساسى است زيرا اگر دارو از حدّ معمول بيشتر تزريق شود ممكن است نفس براى هميشه از بدن منصرف شود و بيمار ديگر به هوش نيايد، به همين جهت افراد سالخورده را بيهوش نمىكنند زيرا نفس ناطقه در افراد سالخورده آمادگى بيشترى جهت انصراف كامل از بدن را دارد.[1] موفق باشید
[1] ( 1)- در گذشته با گاز« اتر» و امثال آن بيهوش مىكردند كه درصد چشمگيرى از بيهوشىها به مرگ مىانجاميد، چون آنچنان با استنشاق آن گاز به نفس فشار مىآمد كه ديگر به بدن بر نمىگشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. با نظر به جواب سؤال شمارهی 18253 در موضوع معرفت نفس از طریق کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» غفلت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. زیرا بعضاً روح انسان طالب آن کار نیست و این غیر از تنبلی است. بالاخره روحها همیشه آمادهی نوشیدن هر الهامی نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر شخصی است و موضوعی است ماوراء مباحث فقهی. به همین جهت در حرکاتِ بعضی از عرفا چنین ریاضتهایی دیده میشود، ولی کسی نمیتواند آن را برای بقیه توصیه کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و ملک» شده است. در ضمن جناب آقای قائنی در کتاب «سفینة الصادقین» نکات خوبی در این مورد دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه که هنوز تکنولوژی مناسب فرهنگ خود را شکل ندادهایم، چارهای نداریم که با خودآگاهیِ لازم و با نظر به فرهنگی که در این تکنولوژی پنهان است از آن استفاده کنیم تا نه شیفتهی آن شویم و نه متوقف گردیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیهی مذکور میفرماید «هر کس را که خداوند خواست دختر میدهد و هر کس را خواست، پسر» ولی دردل این مشیت الهی باید متوجهی عدل الهی بود لذا میتوان گفت خواستِ خداوند همان است که این عین ثابته بنا به طلب خودش در این رحم قرار بگیرد و آن عینِ ثابته در رحم دیگر قرار بگیرد تا به هر حال فردای قیامت کسی نگوید بر اساس انتخاب ما عمل نشدهاست. ۲. آیا نمیتوان گفت حضرت آدم به اعتبار خلیفهاللهی ایشان محل سجده ی ملائکه بودهاند که مربوط به آدمیت حضرت آدم است زیرا اگر موضوع سجدهی فرشتگان به شخص آدم مربوط بود، کسانی مثل ائمه و رسول خدا علیهم السلام از آن مقام خارج خواهند بود و مصداق خلیفهاللهی نخواهند شد در حالی که خداوند سجده را به اعتبار خلیفهاللهی آدم به ملائکه دستور دادهاست. در این مورد خوب است به تفسیر آیتالله جوادی رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره بنده پس از مطالعهی آثار ایشان متوجهی گوهر وجود ایشان شدهام، بهخصوص که بی سر و صدا از شاگردانِ خاصالخاص علامهی طباطبایی «رحمتاللّهعلیه» بودهاند. امتحان کنید ببینید آیا ذوقتان از طریق ایشان، راهی به سوی حقیقت میگشاید یا نه؟ بالاخره ذوقها متفاوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همهی این حرفها با تجربهی اینچنینی که احساس میکنید دستتان به هیچجا بند نیست؛ آنچه گذشته است را بازخوانی خواهید کرد و با تجربهای برتر به دینداریِ اصیلی برمیگردید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا علامهی طباطبایی آن عارفِ زمانشناس را رحمت کند که متوجه بودند در آن زمان باید متذکر ابعاد استدلالی و عقلانیِ اسلام شد. زیرا شرایط طوری بود که میخواستند اسلام را متهم کنند که دین عقلانی و استدلالی نیست. بنده موقعی که آن سطور را که جنابعالی متذکر آن هستید مطالعه میکردم، از عمقِ جان برای ایشان طلب رحمت کردم. آری! بعد از آنکه مبنای استدلالیِ اندیشهی اسلامی روشن شد حال میتوان از تفکر تاریخی سخن گفت، وگرنه ما متهم میشویم که مبنای عقلی برای سخن خود نداریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی آنچه فرمودهاید در جای خودش خوب است و همانطور که برایتان پیش میآید استقبال کنید. مثل آنکه گاهی در قلب خود با نور خداوند کار را جلو میبرید و گاهی نورِ علوّ او را در مقابل خود احساس میکنید. هرکدام نحوهای است که در آن شرایط، رزقِ شما شده است. چشمبستن در ابتدای سلوک، مانعی ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! زیرا در آیهی مذکور نظر به ظلماتی است که واقع شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در خواب با «خودش» روبهروست که تردید معنا نمیدهد. ولی در بیداری با پدیدههای خارج از ذهن روبهرو میباشد. موفق باشید
