بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16854
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم: دریت است که بنده کارشناسی فیزیک خوانده ام ولی از نوجوانی تا به حال بسیار علاقه مند به مباحث معرفتی بوده ام و همواره پی آب زلالی برای رفع عطش جان خویش، از اواخر سال نود با آثار شما آشنا شدم، بعضی فایل ها و کتاب هایتان را شنیده و مطالعه کرده ام واقعا مفید بودند و حس کردم نسبت به خیلی از سخنرانی ها و مطالب مذهبی موجود در بازار حرف نو و جدیدی است، مباحثی که از خدمتتان استفاده کردم بدین شرح هست:  «آشتی با خدا» «ده نکته از معرفت نفس» ، «انسان در اسلام» ، «شرح حدیث اباذر» ، «شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت» ، «حرکت جوهری» ، «زن آنگونه که باید باشد» ، «و بعضی کتاب های مهدویت را، البته در بعضی از این مطالب، سوال هم داشتم گاهی، ولی در کل بسیار مفید بود. واقعا همانطور که مي فرموديد سعی می کردم با آن مطالب به جای افزایش اطلاعات، در افزایش معرفتم و قربم به خدای متعال و عالم ملکوت بکوشم، و واقعا واقعا واقعا هم خیلی حال خوب و آرام و انسی پیدا می کردم. البته متاسفانه شما و آثار شما به بنده و دوستانم به واسطه استاد نمایی معرفی شدید ک بعد از ۴ سال یقین کردم ک راه او باطل و نفسانی است و الحمدلله توانستم از جرگه شیطانی اش کناره گیری کنم و بین بطلان مباحث او و حرف حقی که در آثار شما یافت می کردم تمییز دهم. در مورد این استاد و راهش و نحوه برخورد با او چندی پیش طی دو سه سوال مجزا از خودتان راهنمایی خواسته بودم، حالا به یقین فهمیده ام که سیر و سلوک در این برهه از تاریخی که ما در آن هستیم با قبل متفاوت شده. باورتان نمی شود که چقدر آرامش درونی گرفتم وقتی جواب هایتان را به کاربران دیگر می خواندم که مي فرموديد سلوک الان ذیل شخصیت والای حضرت امام خمینی کبیر است. واقعا با این راه و این مسئله ارتباط درونی قلبی خود را حس می کردم، واقعا برایتان دعا کردم که چنین دیدگاهی را در جامعه نشر دادید تا جایی که افراد به جای اینکه تکلیف حقیقی خود را در قبال این انقلاب و شرایط حساس کنونی انجام دهند و در عین انجام این تکالیف که بعضا طاقت فرسا هم می شود، ریاضت های شرعی و الهی را به جان بخرند و تحت لوای حضرت آقا، انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) را رقم بزنند. به جای اینکه مثل زمان های قدیم پی یک استاد خاص بگردند و از احوالات و درونیات خود با او سخن بگویند و او به آنها تکالیف سخت و بعضا عجیب نامتعارف بدهد برای اصلاح نفس!  خلاصه استاد،  بحث های معرفتی تان خصوصا «آشتی با خدا» و «معرفت نفس» ، همانی بود ک من از کودکی چه بسا دنبالش بودم. به لطف الهی پاره اي از مباحثی ک بیان می کردید را قبلا و شاید بتوان گفت فطرتا و وجدانا با خود لمس کرده بودم. از بچگی که تنها می ماندم به بدنم خیره می شدم و بارها و بارها این سوال را زمزمه می کردم که «من» کی ام؟ «من» چی ام؟ «من» چه چیزی ام؟ و این که آیا همین انگشت ها و دستها، منم؟ پس من کیست؟ یا در مورد مباحث معرفت نفس حتی کار به جایی می رسید گاهی که حس جدایی نسبی تنم از منم می کردم شاید در اثر همین بود که خواب هایم را می توانستم راحت تر دریافت کنم، حضور قلبم در نماز خیلی بهتر بود، البته من متاسفانه خیلی اوقات در قرائت نماز و بعضی موارد دیگر دچار مشکل هستم و از خیلی ها هم مسئله فقهی اش را پرسیده ام ولی خیلی اوقات، جواب ها گوناگون بوده و خودش باعث شده که من مثلا هنوز بعد این همه سال نماز خواندن سر تلفظ حرف صاد دچار مشکل هستم بطوریکه هر از چند گاهی تمام توجهم در نماز ها به تلفظ می رود و خیلی اوقات نمازم را اعاده مي کنم و خسته می شوم ولی آن زمان هایی ک به صحت نمازهایم اطمینان نسبی داشتم بقدری در حضور قلبم و آرامشم حین نماز و بعد از آن در زندگی کمک کرده که متعجب شدم. از احوالات عالی ای که خدا از اشک و شوق و معرفت عطایم می کند و حتی در خواب هایم هم اثر می کند. شاید یکی از الطاف الهی به من همین بود ک در جریان ارتباط با آن استاد نمای از خدا بی خبر متوجه شدم ک خواب هایم پیام های خاص دارد و حتی برای او که تعریف می کردم جوابی نداشت بدهد. یعنی درست است که فرمودید خواب، حجت نیست ولی خصوصا ماه رمضان پارسال و بعدش خواب هایی ک من دیدم بسیار بسیار در راهنمایی ام به سوی نجات، کارساز بود. الحمدلله خدا سوز درونی و استغاثه خودم و مادرم را بی نتیجه نگذاشت و کمکم کرد قصدم از نوشتن این نامه نسبتا طولانی از خدمتتان این است که چند تا راهنمایی بگیرم از خدمتتان ۱.اول اینکه با این مواردی که عرض کردم برای از الان به بعدم چه سيري را پیشنهاد می کنید؟ هم برای سیر روحی و اعتلای نماز ها و....خودم ۲. برای افزایش معرفت، در زمینه غرب شناسی و سیر مطالبي که لازم است بنده بعنوان جوان عصر امروز بر آن مسلط باشم برای کار فرهنگی در بسیج و حلقه های صالحین برای نوجوانان و تحلیل درست از مسائل... ۳. شدیدا علاقه مندم تاریخ صدر اسلام را با تحلیل بدانم متاسفانه دروس مدرسه خیلی در این زمینه ها تفریط دارد دانشگاه هم که عملا معرفتی به انسان افزوده نمی کند. ما خیلی ضعف داریم در دانستن تاریخ لطفا منبع جامع و روانی که سنگین نباشد معرفی نمایید برای این امر. ۴. بار ها قرآن را با ترجمه خوانده ام متوجه شدم که خیلی از آیات را حتی نمی دانم برای چه موضوعاتی نازل شده و شان نزولش چیست و نیز بسیاری از آیات را نمی توانم درک کنم از نظر معرفتی حس می کنم خیلی در این زمینه نیاز به معرفت دارم آیا تفسیر المیزان را شروع کنم؟خودم بخوانم؟ تفسیر تسنيم آیت الله جوادی چطور؟ کلا چه راهی را پیشنهاد می کنيد؟ ۵. برای دور شدن این وسوسه های شیطان که مانع از حضور قلبم می شود البته بی اعتنایی که معمولا دستور اساتید است را شنیده ام ولی نمی توانم چون خیلی اوقات حس می کنم واقعا عملکرد صحیح نیست و ناچار به اعاده کلمه در نماز می شوم مثلا «صراط» یا «صلّ» پیش بعضي ها از اساتید تجوید یا پاسخگویی به سوالات شرعی ها ک قرائت کرده ام می گویند باید محکم تر بگویی من را به اشتباه می اندازند. استرس می گیرم. تلاش هم می کنم ماه هاست دارم تمرین می کنم  ولی نمی دانم چرا گاهی صحیح می گویم و گاهی غلط و هی وسوسه می شوم که کلمه را تکرار کنم ک در این صورت هم شک می کنم که اگر به وسواس رسيده باشم طبق رساله امام، بنابر احتیاط واجب باید نماز را اعاده کنم، اگر هم از همان اول بی اعتنا باشم و که مجددا نماز را اعاده می کنم، حتی طوری شده ام که سعی می کنم در نماز هیچ صلوات مستحبی نفرستم و هیچ دعا و ذکری که شامل حرف صاد باشد نگویم! ببخشید ولی به صاد های اول سخنرانی های شما هم شک کرده ام چون به من گفته اند آن طوری که صرفا صدای صوت بدهد غلط است! خواهشا کمک کنید مشکل ریشه ای سالیانه من حل شود استاد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: به فرمایش آیت اللّه طهرانی؛ متأسفانه بعضی‌ها چون چیزی از معارف برای گفتن ندارند، مکلّفین آن‌چنان گیرِ ظواهرِ تکلیفات الهی می‌کنند که اصل مطلب که رجوع به حضرت اللّه بود، مورد غفلت قرار می‌گیرد. همین حساسیت‌ها را به جناب صحابه‌ی بزرگ حضرت بلال گرفتند که چرا «اشهد» را «اسهد» می‌گوید و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: خدا «اسهد» بلال را «اشهد» می‌شنود. شما هم در حدّ وسع خود، الفاظ را رعایت کنید و عبور نمایید و به هیچ‌وجه حق ندارید نماز خود را اعاده کنید. 2- پیشنهاد بنده آن است که از یک‌طرف همان‌طور که احساس نیاز کرده‌اید، تفسیر المیزان را شروع فرمایید و سری هم به جزوه‌ی «روش کار با المیزان» که بر روی سایت هست، بزنید. و از طرف دیگر کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» را در مقابل خود گشوده دارید. موفق باشید

9942
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. علامه حسن زاده در نجوم و ریاضی و طب قدیم و...مجتهدند و صاحب ملکه آن علم. داشتن ملکه مثلا ریاضی یا شیمی یا زبان فرانسه که آیت الله شاه آبادی داشتند به چه درد شان می خورد؟ و به چه درد ما در آن دنیا می خورد؟ این ملکه را آن دنیا با خودمان می بریم ولی ملکه شیمی آن دنیا به چه کارمان می آید؟ سپاس بسیار معلم مهربان ما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از علوم برای بعضی افراد جنبه‌ی طریقیت دارد. یعنی می‌تواند در مسیر إلی اللّه به ما کمک کند و خودش به خودی خود مقصد نیست. مثل آموختن زبان فرانسه در زمانی که انسان بتواند از آن طریق با علوم روز آشنا شود و بفهمد دنیا از نظر فکری چه خبر است و از همان زاویه اسلام را که به عالی‌ترین شکل سخن گفته ارائه دهد تا جوانانِ شیفته‌ی غرب را نجات دهد. ولی ممکن است برای شخص دیگر این کار لازم نباشد و او از طریق دیگر به مقصد خود برسد. موفق باشید
9638
متن پرسش
با عرض سلام: آیا ترک گناه با هدفی غیر از صرفا رضای خدا مثلا برای تشرف به محضر حضرت ولی عصر (ع) شرعا مجاز است؟ نمی دانم چرا بنده با این نیت انگیزه بیشتری برای ترک گناه در خود می یابم. لطفا بنده را راهنمایی فرمایید. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما بشوم، این بهترین رویکردی است که در این عالم وجود دارد. شما در دعای ندبه از خدا می‌خواهید بر شما منت بگذارد و قلب مبارک مولایمان حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را از ما راضی کند. ای رفیق! اگر رضایت خدا را جز با نظر به وجود مبارک حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» جستجو کنی، به دنبال رضایت ذهنی هستی و نه رضایت قلبی. با دعای جانانه به رهبر دلسوخته و امیدوارمان کارها را جلو ببر. موفق باشید
6456
متن پرسش
سلام، نظرتون در مورد اغما یا کمای بیماران چیست؟در این حالت روح انسان چه شرایطی داره؟و فرقش با خواب و مرگ چیه؟ مادر بزرگم 85 سالشه و الآن تو کما هست.احساس می کنم روحش بلا تکلیفه.شما چه دعایی برای شفای این بیماران می کنید. ان شاء الله خدا همه ی بیمارن رو شفا بده. خیلی ممنون از وقتی که برای پاسخ به سوالات اختصاص می دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کُما از نظر ما کُما است، او در آن حال در پیش خودش است. دعای عدیله را بالای سرشان بخوانید. موفق باشید
478

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام 1-فرق شما شیعه ها باما که به امام معصوم اعتقاد نداریم در چیست(ما چه ضرری کرده ایم. شما چه سودی؟)2-دلایل شما بر وجود امام ان هم معصوم چیست؟3- چرا می گویید حضرت علی رضی ا... معصوم و امام است؟4-چرا به صحابه ای که رسول ا... (ص) به انها وعده ی بهشت داده و این در قران هم ذکر شده لعن می کنید و انها را کافر می دانید؟ 5-ایا منطقی است که بگوییم صحابه ای انهمه که تا مرگ بر بیعت خود با رسول ا... بوده اند 24 ساعته انهم از ترس با صدیق رضی ا... بیعت کرده اند؟ خواهشمند است قرانی و عقلی پاسخ دهید. با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- در مورد دلایل عصمت امامان نظرتان را به جریان مناظره‌ی مسیحیان و آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب یعنی آیه تطهیر جلب می‌کنم: در مناظره مسیحیان نجران با پیامبر، از پیامبر(صلواةالله‌علیه‌وآله) سؤال کردند: اگر عیسی پسرخدا نیست ، در حالی که تو پسر عبدالله و موسی پسرعمران است ، پس عیسی پسر کیست ؟ در جواب آنها آیه آمد: « اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَاللهِ کَمَثَلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون » (همانا مَثَل عیسی در نزد خدا، همانند آدم است که او را از خاک خلق کرد و سپس به او گفت بشو و شد) یعنی این طرز ولادت که حضرت عیسی(علیه‌السلام) پدر ندارد، عیسی(علیه‌السلام) را از بشر بودن خارج نمی‌کند، مثل حضرت آدم(علیه‌السلام) که باز مخلوق خداست و نه پسرخدا ، و با کلمه « کُن» و بدون تدریج ایجاد شده. و در دنباله آیه مباهله آمد که :« فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَی الْکاذِبینَ » (آل‌عمران/59) یعنی پس از روشن شدن مطلب در مورد حضرت عیسی هرکس باز با تومحاجّه و ستیز کند و اذعان به حقانیت دین تو ندارد، بگو ما فرزندان خود را می‌آوریم شما هم فرزندان خود را بیاورید، و مازنان خود را می‌آوریم ، شما هم زنان خود را بیاورید ، و ما نَفْس‌های خود را می‌آوریم و شما هم نَفْس‌های خود را بیاورید ، سپس به همدیگر ابتهال ونفرین می‌کنیم تا خدا لعنتش را بردروغگویان روا دارد. پیامبر(صلواةالله‌علیه‌وآله) در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را آوردند و در ازاء « نَفْس‌ها» فقط حضرت علی راآوردند. سؤال: با توجه به اینکه در آیه « زنان » آورده یعنی به صیغه جمع آورده، آیا اگر بیش از یک زن شایسته بود که بیاورند و نیاوردند، تمرد دستور خدا نشده ؟ جواب: با توجه به اینکه پیامبر معصوم است پس محال است کس دیگری شایسته حضور در آن مقام بوده باشد و حضرت نیاورده باشند. در مقامی که باید کسانی باشند که جانشان مسیر جعل لعنت خدا بر دروغگویان باشد، یعنی مقامی که فقط بنده‌های مخلَص می‌توانند در آن مقام حاضر شوند. کسانی که باید خودشان مظهر غضب الهی یا اسم جلال الهی باشند. سؤال دیگر: در آیه نفرموده بود « دامادتان و یا برادرتان » را بیاورید، بلکه علاوه برپسران گفته بود: « جان‌ها و نَفْس‌هایتان » را بیاورید ؟ حال بگو، مگر نه اینکه پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله)، علی(علیه‌السلام) را آوردند، آیا این بدین معنی نیست که علی(علیه‌السلام) حکم جان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) را دارد؟ آیا مگر نه اینکه جان پیامبردارای عصمت کل است؟ پس مقام علی(علیه‌السلام) که به جایِ جان پیامبر است، دارای همان مقام عصمت است. سؤالی دیگر: آیه فرمود: « جان‌هایتان » را بیاورید یا « جانتان » را ؟ مگر جمع نیاورد؟ آیا اگر بیش از یک نفر در حکم جان رسول‌الله بود و رسول‌الله نیاورده بودند، تمرد نبود؟ جواب: چون رسول‌الله(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) که معصوم است تمرد نمی‌کند، پس بیش از یک نفر در حکم جان رسول الله در آن زمان نبوده و گرنه می‌آورد، زیرا آیه طوری است که اجازه بیش از یک نفر را می‌داد، پس فقط علی(علیه‌السلام) در حکم جان رسول‌الله(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) بوده و حتماً غیرعلی(علیه‌السلام) هیچکس در این حد نبوده. لذا است که باید در این مسئله به خوبی تأمل کرد که مقام علی(علیه‌السلام) از سایر صحابه کاملاً جدا است. وقتی مسیحیان نجران دیدند پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) همة مایَمْلَکِ خود را برای مباهله آورده، متوجه شدند در گفتارش صادق و مطمئن است و لذا به مباهله حاضر نشدند و راضی به « جزیه » گشتند. پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) در مورد علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: « برای هر پیامبری، صاحب سرّی است، و صاحب سرّ من علی‌بن‌ابیطالب است». و نیز داریم که فرموند: « علیّ نفسی » علی همان جان و نفس من است. ( بیهقی از ابوحیّان تَیْمی نقل می‌کند که من در مجلس محمدبن‌عایشه در بصره بودم که مردی از میان جمعیت برخاست و به او گفت: افضل اصحاب رسول‌خدا چه کسی بوده؟ گفت: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، سعد، عبدالرحمان عوف،...... آن مرد گفت: پس علی‌بن‌ابی‌طالب کجاست؟ محمدبن‌عایشه گفت: ای مرد؛ تو از اصحاب رسول‌خدا سؤال می‌کنی یا از خود او؟ آن مرد گفت: من از اصحاب او پرسش می‌کنم. محمدبن‌عایشه گفت: خداوند می‌فرماید: فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَی الْکاذِبینَ » پس طبق این آیه؛ « فَکَیْفَ یَکُونُ اَصْحابُهُ مَثَلَ نَفْسه » چطور می‌شود اصحاب او مثل خود او باشد، در حالی که علی(علیه‌السلام) مثل خود اوست( نقل از جلد 11 ص 30 امام‌شناسی) آیـــــة تطهیـــــر « یا نِساءَ النَّبی …. وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلییَّه ….. وَ اَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ، اِنَّما یُریدُاللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا، وَاذْکُرْنَ ما یُتْلی… »( احزاب/ 33 ) « ای اهل البیت : فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پلیدی بزداید و اعتقاد باطل و اثرعمل زشت را از شما پاک کند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد». با دقت در آیه تطهیر نکات زیر مورد توجه قرار می‌گیرد. 1- « رِجْس » از نظر لغت چون با « ال » آمده ، یعنی هرگونه پلیدی جسمی و روحی . 2- بیش از 70 حدیث که بیشتر از اهل سنت است اقرار دارد که « اهل البیت » شامل ، رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) و حضرت‌علی(علیه‌السلام) و فاطمه‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) و امام‌حسن و امام‌حسین(علیهماالسلام) می‌باشد. 3- اُمّه‌سلمه می‌گوید: بعد از آمدن آیه تطهیر، رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) عبای خود را برسر حضرت علی وهمسراو وحسنین(علیهماالسلام) انداختند و بعد گفتند: بارالها ! اینها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم که وارد شوم، حضرت آن را از دست من کشیدند و گفتند: توبرخیرهستی، (یعنی تو زن خوبی هستی ولی جایت اینجا نیست). سؤال: چرا آیه شامل زنان پیامبر نمی‌باشد ؟ جواب: اولاً: هیچکس تا حال قائل به عصمت زنان پیامبر نشده ، در حالی که آیه خبراز عصمت « اهل البیت » می‌دهد و در آیه مباهله هم ثابت شد زنان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) معصوم نیستند و در کنار اهل‌البیت پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) یک نفر از آنها هم وارد مباهله نشد. ( ابن جریر و طبرانی آورده‌اند که رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:« اَنْزَلَتْ هذِهِ الْایةُ فی خَمْسَةٍ : فِیَّ وَ فی عَلِیٍّ وَالحسن وَ الْحسین وَ فاطِمه » یعنی فرمودند: این آیه در مورد پنج کس نازل شده( در زمان نزول) که عبارتند از من و علی و حسن و حسین و فاطمه(سلام‌الله‌علیهم). از طرفی در سوره تحریم خداوند دو تا از زنان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) را به باد انتقاد می‌گیرد و مفسرین عامه آن را عایشه و حفصه معرفی می‌کنند. حال چطور می‌توان چنین تطهیری را به زنان پیامبر(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) نسبت داد. در ضمن اصل روایت کِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‌البیت معرفی کرده است.) ثانیاً: همه روایات ازسنی و شیعه پنج تن مذکور را به عنوان اهل البیت معرفی کرده‌اند. ثالثاً: اگر آیه مربوط به زنان پیامبر بود ضمیر « عَنْکُن » که قبل از آیه به صورت جمع مؤنث بود باید استفاده می‌شد و نه اینکه بفرماید « عنکم » یعنی ضمیر را عوض کند . 4- بنا به روایات و همچنین با توجه به سیاق آیه ، جای اصلی آیه اینجا نبوده و به دستور پیامبر بعد از نزول به این صورت تنظیم شده، و این روش در کلیه آیات مربوط به اهل‌البیت هست که در بحث مستقلی به آن می‌پردازیم. 5- چون این خواستن در آیه را منحصر به اهل البیت کرده و گفته « اِنَّما » ، اولاً : این تطهیر ، آن تطهیر عمومی که خداوند برای همه مسلمین اراده کرده است نیست ، و اگر بود دیگر مقام خاصی برای اهل البیت محسوب نمی‌شد . و در ثانی چون خداوند تشریعاً طهارت و تزکیه را برای همه خواسته ، پس این طهارت تشریعی نبوده بلکه تکوینی بوده ، یعنی طهارت و عصمتی است موهبتی که در اثرآن ، نیروی فوق العاده باطنی عصمت در آنها ایجاد شده است، تا آنها نمونه کامل صحیح زندگی کردن برای بشریت باشند. ( پس معلوم است قرآن یک واقعیت متعالی است که باید از طریق قلب با آن تماس گرفت، آن وقت چه کسی می‌تواند با آن تماس بگیرد؟ «المطهرون»، «ال» نشانه عهد ذهنی است، یعنی آن مطهرونی که ذکر آن رفته و شما آن‌ها را می‌شناسید. از طرفی در سوره‌ی احزاب بحث مطهرون شده و آن را به اهل بیت پیامبر نسبت داده است و می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» ما اراده کرده‌ایم که فقط شما اهل‌بیت را از هرگونه آلودگی پاک کنیم و آن هم پاک ‌کردنی خاص. یعنی نه از این نوع پاک کردن‌های تشریعی که دین با دستوراتی که به ما داده اراده کرده است تا همه مردم پاک شوند، چون می‌فرماید: فقط شما اهل بیت را اراده کرده‌ایم از هرگونه آلودگی پاک کنیم، پس معلوم می‌شود این نوع پاک کردن غیر از پاک کردن تشریعی است که برای همه اراده کرده است. لذا نتیجه می‌شود که پاک‌کردن اهل البیت، پاک‌کردن تکوینی است که بحث آن به مرور پیش خواهد آمد. عمده آموختن راه طهارت است از صاحبان اصلی طهارت، تا بتوانیم با نور قرآن مرتبط شویم و به نشاط فوق‌العاده‌ای که در این ارتباط هست نائل گردیم. واقعاً خیلی عجیب است که ما با داشتن قرآن و داشتن ائمه اطهار به عنوان راه ارتباط با روح قرآن، یک نوع زندگی سرد و مرده‌ای را دنبال کنیم و اسم آن را هم دینداری بگذاریم بعد هم می‌گوئیم چرا در زندگیِ‌دینی خود دارای آن نشاط لازم نیستیم. طهارت اهل‌البیت، منشأ طهارت سایر انسان‌ها وقتی که حضرت حق می‌فرماید: یک نمونه‌هایی در عالم هستندکه عین طهارت‌اند، معلوم است می‌خواهد راه را نشان بدهد. مثل این است که بگوید: ای تشنه‌ها چیزی خلق کرده‌ام که عین تری است و فقط از طریق آن سیراب می‌شوید. وقتی می‌فرماید: خداوند اراده کرد که فقط شما اهل بیت را از هر گونه آلودگی‌پاک کند. و پاک‌کردن از هر آلودگی را منحصر به آن‌ها می‌کند. از آن طرف دین را آورده است تا همة انسان‌ها از آلودگی‌‌ها پاک شوند، پس معلوم است طهارت اهل بیت یک نوع طهارت دیگر است که راه به طهارت رسیدن بقیه را نشان می‌دهند. زیرا همین‌طور که عرض شد این طهارت؛ طهارت تکوینی است، همان‌طور که تری آب تکوینی است و همة رطوبت‌ها از آب گرفته می‌شود. این طهارت را منحصر به این خانواده کرد، از جهت دیگر طهارت و پاک‌شدن از گناه را برای همه اراده کرده است، و حال آن که طبق آیه تطهیر، با آوردن «إنّما» طهارت اهل بیت را منحصر به خودشان کرده است، پس باید طهارت آن‌ها غیر از آن طهارت تشریعی باشد که برای همه اراده کرده است و غیر تشریعی، یعنی تکوینی. حال اگر رسیدیم به این که طهارت اهل بیت رسول خدا تکوینی است. این تازه اول بحث است، مثلاً وقتی می‌گوییم: آب تکویناً‌تر است یعنی فقط تری است و وجودش عین تری است. اگر رسیدیم به این که اهل بیت تکویناً در مقام طهارت‌اند، یعنی عین الطهاره هستند، چه‌طوری شما برای به دست آوردن هر تری باید به عین تری که آب است رجوع کنید،‌و چه طور هر شیرینی به عین شیرینی که شکر است، ختم می‌شود، امام معصوم هم عین درستی و طهارت است، باید برای ارزیابی هر عملی امام معصوم در میان باشد تا اندازه درستیِ آن عمل را با عمل امام معصوم همان‌طور که شما در امور نظری در فطرت خود بدیهیات دارید و درستی یک فکر را بر اساس مبناهای بدیهی خود ارزیابی می‌کنید و آن بدیهیات برای درست فکرکردن شما مبنا است، اهل بیت هم مبنای درست عمل‌کردن انسان‌ها هستند. مثلاً اگر به شما بگوئیم یک شهر هست که یکی از خیابان‌های آن از کل آن شهر بزرگ‌تر است، نمی‌پذیرید، چون بر مبنای قاعدة بدیهی که می‌گوید؛ «جزء یک چیز نمی‌تواند از کل آن چیز بزرگ‌تر باشد» چون آن خیابانِ بزرگ هم جزء آن شهر است پس نمی‌شود که آن خیابان از آن شهر بزرگ‌تر باشد و لذا بدون آن که نیاز باشد بروید، تجربه کنید و بعد ردّ کنید طبق یک قاعده بدیهی که می‌شناسید آن حرف را ردّ می‌کنید. زیرا خداوند آن قاعده بدیهی را به صورت تکوینی برای راهنمایی شما در جانتان قرار داده است، و به کمک آن به راحتی می‌توانید فکر خود را در شناخت حق و باطل سر و سامان بدهید. عملاً قواعد بدیهی، امامِ عقل نظریِ ما هستند و جان ما با آن قواعد یگانه است و غیر حکم آن‌ها را غلط می‌داند و نمی‌پذیرد، پس در واقع عقل نظری شما امام معصوم دارد که همان بدیهیات شما است. می‌گوئیم اجتماع نقیضین محال است، یعنی نمی‌شود این شیء همین حالا در این مکان باشد و همین حالا در این مکان نباشد، چون هست و نیست نقیض‌هم‌اند و عقل و جان انسان جمع نقیضین را نمی‌پذیرد. قاعده «امتناع اجتماع نقیضین» را جان ما پذیرفته و کاملاً هم حق می‌داند و لذا بقیه اندیشه‌هایش را بر اساس آن قاعده تنظیم می‌کند، به اصطلاح، آن قاعده برای انسان عین درستی است و چیزی نیست که با تجربه به‌دست آمده باشد، درستی آن فوق تجربه است. حال همین‌طور که شما در عقل نظری امام دارید تا اندیشه‌تان به خطا نیفتد و دائماً اندیشه خود را با آن هماهنگ می‌کنید و از طریق امامِ عقل نظری مغالطه‌ها را می‌شناسید و فریب آن‌ها را نمی‌خورید، یعنی آن چیزهایی که با امام فکری‌تان تطبیق ندارد را می‌شناسید و رها می‌کنید، عیناً خداوند برای ما در امور عقل عملی، امام بیرونی می‌گذارد، که طبق ادله قرآنی، آن امام در رفتار و اعمال عین طهارت است و شما می‌توانید اعمال خود را بر اساس اعمال و گفتار او تنظیم کنید و راه طهارت را از طریق عین طهارت بیابید و در فهم قرآن هم از فهم آن‌ها کمک بگیرید. فرمود: ای آدم‌ها! این قرآن که یک مقام عالیه‌ی وجودی است و مقامش، مقام تماس است، نه اطلاع، طوری است که فقط اهل طهارت، حقیقت آن را می‌یابند و آن‌ها اهل بیت پیامبر هستند. راه ارتباط با وجود حقایق چنان‌چه ملاحظه می‌فرمایید خداوند ما را در تئوری‌های فهم قرآن متوقف ننمود، بلکه مصداق‌های کامل درک قرآن را به صحنه آورد و به ما معرفی کرد، اگر کسانی هستند که طبق آیة تطهیر عین طهارت‌اند و اگر حقیقت قرآن، که یک حقیقت غیبیِ وجودی است را فقط مطهرون می‌فهمند، حال سؤال برایتان پیش می‌آید؛ آن راهی که ما را گرفتار مفاهیم نکند و در نتیجه گرفتار پوچی در سلوک خود نگردیم کدام راه است؟ خود قرآن انگشت‌اشاره را متوجه «مطهرون» کرده است، شخصیت‌هایی که خودشان از طریق طهارتِ قلب با وجود حقایق مرتبط‌اند، آن‌ها راهی هستند تا بقیه را نیز وارد چنین وادی بنمایند. عنایت داشته باشید که بسیار فرق می‌کند که از کلمات امامان در حدّ مفاهیم استفاده کنیم تا این که آن‌ها را امام خود قرار دهیم و با طهارت قلبی به قلب امام نزدیک شویم و قلباً با امام زندگی کنیم، و این از طریق رعایت حلال و حرام شریعت الهی و الگو و نمونه و راهنما گرفتن شخص امام، عملی است. البته معلوم است که باید به عنوان مقدمه، تعالیمی را پشت سرگذاشت تا آداب و ادبِ تماس با حقیقت را به دست آوریم. عمده آن است که بدانیم ماوراء زندگی با مفاهیم، زندگی دیگری هست. گفت یک وقت است شما اصلاً ماوراء مفاهیم و فکر، زندگی دیگری را نمی‌شناسید، در این صورت معلوم است که به نشاط لازم و ثمره‌های ملموس آن نمی‌رسید، اما اگر آمدید و ماوراء فکر و اندیشه، یک نوع زندگی را شناختید که مقام تماس با حقیقت باشد، حالا برای آماده شدن جهت تماس با حقیقت، راه‌هایی را باید طی کرد و مقدماتی باید گذرانده شود.با نظر به اهل البیت آن راه به بریت معرفی شد. سیری که از برهان آغاز و به عرفان رهسپار و به روایت و قرآن منتهی شود، سیر شیرینی است، سیری است که موجب جامعیت در علم و معرفت و ایمان و عمل صالح خواهد شد. (برای پیگری این بحث به کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود) 6- در آیه 79 سوره واقعه فرمود: « اِنَّهُ لَقُرْانٌ کَریم ، فی کِتابٍ مَکْنُونٍ ، لا یَمَسُّهُ اِلّا الْمُطَهَّرُون‌» یعنی فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآنی است که در کتاب مکنون است که همان مقام غیبی قرآن است. در آیه تطهیر فرمود: شما اهل البیت فقط به تمام معنی مطهرید ، پس در واقع فقط اهل البیت مترجمان واقعی قرآن‌اند و بقیه باید قرآن را از آنها یاد بگیرند. از طرفی فرمود: آن قرآن کریم که در کتاب مکنون است را غیر مطهرون نمی‌توانند « مَسّ » کنند، و متوجه هستید که نفرمود: غیر مطهرون نمی‌توانند بدانند، بلکه فرمود: غیر مطهرون نمی‌توانند با آن حقیقت غیبی قرآن تماس بگیرند. و این نشان می‌دهد که حقیقت قرآن یک امر وجودی و واقعی است و نه اعتباری، و شرط تماس با آن حقیقت مطلق هم طهارت مطلق است و بقیه به اندازه‌ای که از نظر طهارت به اهل‌البیت نزدیک باشند از قرآن بهره دارند. و حتماً هم متوجه هستید که فرهنگ اهل‌البیت، فرهنگ طهارت است و از طریق طهارت می‌توان با قرآن ارتباط داشت. یعنی علمشان را با حفظ طهارت تکوینی خود پایدار نگه می‌دارند. 7- وقتی خداوند به حضرت ابراهیم فرمود: « اِنّی جاعِلک للنّاس اماما ». حضرت فرموند: از فرزندان من چطور؟ یعنی آیا کسی به این مقام « امامت » می‌رسد؟ و خدا فرمود: به فرزندان ظالمت نمی‌رســد «لا یَنالُ عهدِی الظّالمین». حال با توجه به آیة تطهیر؛ اهل البیت هیچگونه نقص و ظلمی ندارند. از طرفی همگی فرزندان اسماعیل که او فرزند حضرت ابراهیم است، می‌باشند. پس همة اهل‌البیت دارای مقام امامتی هستند که خداوند در آخر عمر به حضرت ابراهیم  داد و فرمود: «این امامت عهد من است.» 2- این‌که می‌فرمایند در قرآن خداوند به صحابه وعده‌ی بهشت داده، چیزی در قرآن در این مورد نیست. آری روایتی از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در بین اهل سنت هست که خداوند به ده نفر از صحابه وعده‌ی بهشت داده که علماء شیعه با دلایلی که از کتب اهل سنت نقل می‌کنند معتقدند این حدیث ساختگی است. 3- علماء شیعه معتقد به لعن خلفا نیستند و حتی لعن‌هایی که در زیارت عاشورا هست که می‌گوید: «اللهمّ العن اولاً ثمّ الثانی و الثالث و الرابع و یزید خامساً» منظور از اولی را «قابیل» می‌دانند که اولین برادرکشی را راه انداخت و دومی را قاتل «یحیی» می‌دانند و سومی را قاتل «ناقه‌ی صالح» و چهارمی را قاتل «علیعلیه‌السلام» یعنی ابن‌ملجم می‌دانند. که می‌توانید در این امر به کتاب مجالس المؤمنین از قاضی نورالله شوشتری، ، ص 291. رجوع فرمایید.
13858
متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد: چند تا سوال داشتم اولیش درباره ی امام خمینی بود اگر امام از اول می دانست بنی صدر کیست چرا حکم آن را تنفیض کرد؟ چرا به مردم نگفت که چنین هزینه ای کشور ندهد و حضرت آقا در 88 چرا اینها جلوگیری نکردند از این هزینه ها؟ مطلب دوم شیوه ی حکومت امام خمینی است که به نظر من اشکال دارد و آقای مصباح مطلوب تر است. چرا امام معتقد بود هرکس یک رای دارد مگر یک روستایی ساده با یک مرجع تقلید برابر هستند که یک رای دارند و اگر ولی فقیه ولایت الهی دارد اصلا چرا انتخابات، خودش انتخاب کنند این ها نظر آقای مصباح هست که به نظر من منطقی تر از امام هست چرا امام این شیوه را در پیش نگرفتند؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با قسمت آخر سؤال جنابعالی عنایت داشته باشید که موضوع انتخاب یک فرد برای امور اجرایی غیر از انتخاب امام معصوم یا ولیّ فقیه است. مردم‌سالاریِ دینی برای امور اجرایی کشور، راه درستی است از آن جهت که مردم در این رابطه احساس مسئولیت بیشتری نسبت به نظام خود دارند. در مورد بنی‌صدر مسلّم حضرت امام نمی‌دانستند ضعف‌های او کار را به این‌جا می‌کشاند و از این جهت، قصاصِ قبل از جنایت نمی‌توانند بکنند. در مورد فتنه‌ی سال 88 هم، موضوع از همین قرار بود. موفق باشید

11632
متن پرسش
سلام علیکم: طبق سوال ۱۱۶۲۳ اصلا از کجا معلوم همه ی ما خواب نباشیم اصلا خود من از کجا معلوم من خودم حال در خواب نباشم. دلیلی بر بیداری من بیاورید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با فرض آن‌که سؤال‌کننده‌ی محترم پذیرفته است در خواب نیست، می‌توان با او سخن گفت و جواب او را داد. اساساً هر گفتمانی با بیداربودن طرف مقابل ممکن است. موفق باشید

6654

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز من حدود سه سال است که ازدواج کردم همسرم هم خیلی همسر خوب دوست داشتنی است اما مشکلی که هست این است که به تازگی تحمل مشکلات برایش سخت شده و از کوچکترین مشکل خیلی از کوره در می رود نمی دانم باید چکار کنم شنیدم خیلی اوقات اینجور مشکلات خانمها به دلیل سرد مزاجی مرد در روابط زناشویی است آیا همینطور است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: )در این موارد بنده اطلاعات قابل توجهی ندارم. پیشنهاد می‌کنم که به مرکز مشاوره‌ی إنشاء که از طلاب کارآزموده تشکیل شده رجوع فرمایید تلفن آن مرکز عبارت است از 6260205 . موفق باشید
1821
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب دختری هستم مجرد اهل اصفهان دارای تحصیلات دانشگاهی و در حال حاضر به صورت حق التدریس در دانشگاه اصفهان مشغول به کار هستم. به خاطر احساس نیاز به کسب معارف اسلامی از طریق کتاب و CDهای استاد طاهرزاده پرداختم و علاقمند هستم که تمام زندگی و آینده خود را صرف تزکیه، تحصیل و تبلیغ امور دینی کنم و در زندگی قناعت کرده و بیشتر وقت خود را به مطالعه و انجام امور فرهنگی بپردازم. لذا تصمیم گرفتم کار در دانشگاه را رها کرده و برای گذران زندگی کارهای مقطعی انجام بدهم و بیشتر وقت خود را صرف جهاد فرهنگی کنم. از طرفی نظر برخی دوستان این است که در کنار کار در دانشگاه به این امور بپردازم و اینکه کاری که از عهده ام برمی آید و ممکن است افراد دیگر نتوانند انجام دهند را رها نکنم. از آنجا که وظیفه زن کار اقتصادی نیست و با توجه به نیاز جامعه به شناخت صحیح اسلام و معارف قرآنی به نظر جنابعالی وظیفه اینجانب چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظر می‌رسد اگر بتوانید با تعمق در امور دینی و رعایت فضائل اخلاقی فعالیت دانشگاهی داشته باشید کمکی به سایر دانشجویان نیز کرده‌اید. موفق باشید
519

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله و با عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و کم نظیر در بحث معاد و ورود انسان به برزخ این سوال برایم بوجود امده که برزخیان مومن ایا در کنار هم هستند ؟برای مثال آیا اگر در دنیا مادر و پسری هر دو مومن که خیلی به هم علاقه مند بودند در برزخ امکان ملاقات یا طی کردن سیر کمال در کنار یکدیگر برایشان فراهم است یا رابطه ی انها محدود به همین دنیاست و پس از مرگ دیگر هیچ ارتباطی برقرار نیست؟ با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: قرآن می‌فرماید: در قیامت نسبت‌های این دنیایی مثل نسبت پدر و فرزندی دیگر معنی نمی‌دهد. می‌فرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ»(سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 101) پس آنگاه که در صور دمیده شود [دیگر] میانشان نسبت‏خویشاوندى وجود ندارد و از [حال] یکدیگر نمى‏پرسند. ولی از آن‌جایی که می‌فرماید: «وَ لهم ما یشتَهون» برای مؤمنین در بهشت هرچه می‌خواهند هست، اگر در آن شرایط ، خانواده‌ای طالب اُنس با همدیگر باشند، می‌توانند اُنس بگیرند و با همدیگر زندگی کنند. موفق باشید
10923
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: با آرزوی قبولی طاعات و عزاداری های حضرت عالی و تشکر وافر بابت پاسخ گویی به سؤالات. به یاد می آورم که در یکی از مطالبی که از حضرت عالی خواندم، اشاره ای داشتید به نظریه بت های فرانسیس بیکن. منتها هر چه قدر فکر کردم به یاد نیاوردم کجا بود. می خواستم لطفا راهنمایی فرمایید که در کدام یک از آثار یا سخنرانی هایتان بوده. با تشکر فراوان و التماس دعا و آرزوی توفیقات روز افزون برایتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوات «تاریخ فلسفه‌ی غرب» مطرح شده، در ضمن مطلب را در تاریخ فلسفه‌ی غرب از کاپلستون می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید. بت‏هاى بیکن‏. یکى از معروف‏ترین قسمت‏هاى فلسفه بیکن‏، برشمردن چیزهایى است که خود او آن‏ها را «بُت‏» مى‏نامد و منظورش از آن‏ها عادت‏هاى بدِ فکر است که مردم را به اشتباه مى‏اندازد. او چهار بت، از این بت‏ها را مى‏شمرد: «بت‏هاى قبیله» آن عادت‏هایى است که غریزى بشر است ازآن جمله؛ خصوصاً این عادت را ذکر مى‏کند که «بشر از پدیده‏هاى طبیعى، نظمى بیش از آنچه واقعاً در آن‏ها موجود است انتظار دارد». در حالى‏که برعکسِ بیکن، در یک اعتقادِ دینى جهان، صنعِ قادر حکیمى است که هیچ خللى در آن نیست و اگر چنین تصور مى‏شود که نظم آن مطابق با زندگى ما نیست به این علت است که ما میل‏ها و هوس‏هایى را براى خود گزینش کرده‏ایم که خالق هستى، جهان را براى جوابگویى به آن هوس‏ها نیافریده است. و در این حالت کار حکیمانه آن است که ما خود را با صنعِ حکیمانه خداوند هماهنگ کنیم و نه برآن بر آشوبیم و بخواهیم با تغییرات ممتد، همه زندگى‏مان تغییر جهانْ بشود و تغییر جهان را زندگى بپنداریم و آرام‏آرام هدف اصلى زمینى بودنمان فراموشمان شود و این مسئله‏اى است که از دیدِ بیکن دور مانده است. «بت‏هاى غار» از دیگر بت‏ها که مى‏شمارد «بت‏هاى غار» است. حاصل گرفتارشدن به آن بت، این است که هرکس اشیاء را جز از طریق روزنه شخصى خود نمى‏نگرد و مثل غارنشینان افلاطون است و مى‏گوید: باید متوجه این نقص خود بشویم. تاریخ فلسفه غرب، ص: 118 «بت‏هاى بازارى» این بت با اشتباه از الفاظ و جملات ناشى مى‏شود، با کلمات مبهم زندگى کرده‏ایم بى آن‏که استعداد خود را در روشن‏کردن آن‏ها به‏کار بریم و لذا این کلمات ذهن و فکر ما را مغشوش مى‏کنند، ما از تقوى و از درستى و از زیبایى صحبت مى‏کنیم بدون آن‏که بدانیم این الفاظ داراى جوهر وجودى نمى باشند. «بت‏هاى تئاتر» مى‏گوید: دنیا یک تئاترى است و مردان بزرگ یکى پس از دیگرى وارد آن مى‏شوند و هرکدام نظر و عقیده‏اى دارند و مردم بدون آن‏که در مورد آن‏ها فکر کنند نظرات آن‏ها را تکرار مى‏کنند. مثل این‏همه موهوماتى که فیثاغورث و افلاطون ترویج کرده‏اند. بیکن مى‏گوید: باید مواظب اشتباهاتى شد که از طریق این بت‏ها و یا اشباح ذهنى به ما تحمیل مى‏شود و ما را در تحقیق صحیح مى‏لغزاند. در واقع بیکن اندیشه قدرت بیشتر در طبیعت را در بین مردم غرب رونق بخشید و بشر دوره جدید بر اساس همین فکر به‏وجود آمد لذا غرب از طریق استیلاى بر عالم و آدم به امکاناتى دست یافته که مى‏تواند با یک اشاره تمامى روى زمین را به آتش بکشد اما فلسفه بیکن متوجه نبود و نیست که کمال بشر در این قدرتمندى بر طبیعت نیست بشر مسلم به بمب هیدروژنى نیازمند نیست و ساختن آن هم در آزادى او اثرى ندارد.
8539
متن پرسش
سلام علیکم. استاد: با توجه به مباحث تجرد نفس و مسئله‌ی معاد در حکمت صدارئی که «هم‌اکنون قیامت همه برپاست» و این‌که خود پیامبر هم فرمودند: «الان قیامتی قائم». پس قیامت چیزی نیست که آینده بوجود بیاید و هم اکنون وجود دارد و ما به دلیل کثرت حجاب‌ها نمی‌توانیم آن را ببینیم. اما این‌جا یک سوال پیش می‌آید. بعد از صراط و کتب و ... هر کسی با توجه به درجه‌ی نفسش یا در یکی از مراتب جنت است و یا در یکی از مراتب آتش است. پس حساب همه مشخص شده است. یا جهنمی است و یا بهشتی است. اما ما در دنیا چگونه می‌توانیم بگوییم الآن قیامت همه قائم است. در حالی‌که من در یک روز ممکن است چند بار بهشتی باشم به دلیل کارهای خوبی که انجام دادم و چند بار جهنمی باشم به دلیل کارهای بدی که انجام داده‌ام. حال در بین آن کارهای خوب یک کار واقعاً از سر خلوص بوده و برای به امید لقای خداوند انجام شده و یک کار در همان روز از سر میل به نعمات بهشت بوده است. و یا در همان روز یک ریا و نفاق انجام می‌دهی که یک مرتبه از آتش است و کاری دیگر انجام می‌دهی مثل دروغ که مرتبه‌ی دیگری از آتش است. حال با توجه به این‌که قیامت همه اکنون برپاست پس یا باید در بهشت باشند و یا در جهنم، و اگر در بهشت باشند در درجه‌ی خاص و متعلق خود هستند و در جهنم هم همچنین. در حالی‌که ما در روز چند بار جهنمی هستیم و چند بار بهشتی و حالت جهنمی‌مان هم ثبات ندارد گاهی با عملی در عمق آتش قرار داریم و گاهی در آتش قرار داریم ولی شدتش فرق دارد. این حالت‌ها چگونه با همدیگر قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همان‌طور که در حدیث معراج داریم رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» وقتی از اهل بهشت دیدن کردند و دیدند فرشتگانی که مشغول ساختن قصرها برای اهل بهشت‌اند، بعضاً متوقف می‌شوند و باز به کار ادامه می‌دهند و چون حضرت علت را پرسیدند، جبرائیل عرض کرد؛ وقتی از طرف اهل زمین مصالح لازمه که همان توحید الهی بود برسد، آن‌ها مشغول کارند. پس معلوم می‌شود اهل بهشت یعنی آن عده‌ای که رویهم‌رفته اهل بهشت‌اند، گاهی که کوتاهی می‌کنند از ساختن بهشت خود محروم می‌شوند و مسلّم اهل آتش نیز به همین شکل‌اند، و این جنبه‌ی کلّی شخصیت آن‌ها است. ولی در یوم‌الحساب جنبه‌های جزئی هرکس مشخص می‌شود و حتی ممکن است آن‌هایی که اهل بهشت هستند و برای خود قصرها هم ساخته‌اند مجبور باشند مدتی از آتشِ عقاید باطل و اخلاق فاسد عبور کنند تا شایسته‌ی آن وجه آرمانی خود شوند. موفق باشید
521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام.به نظر استاد آیا خواندن کتابهای جناب مصفا اشکالی دارد؟برای خودم به شخصه خیلی مفید بوده است اما گویا استاد نظر خاصی در مورد آثار ایشان دارند.آیا ایشان تمام آثار آقای مصفا را مطالعه کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده با اطلاعی که از تفکر آقای مصفا و اقای کریشنامورتی دارم عرض می‌کنم که به عنوان روش جهت تخلیه‌ی روان، روش خوبی است و به قول آقای مصفا انسان از تفکر زائد آزاد می‌شود ولی همچنان که خود آقای مصفا نیز مدعی نیستند که می‌خواهند با کتاب‌های خود معارف الهی را به کسی بیاموزند، باید جهت کسب معارف الهی و اخلاق فاضله با رجوع به علماء اسلامی کسب معارف و فضائل نمود. موفق باشید
139

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده زید عزه آقای فاطمی فرمودند که این سوالات را برای جناب عالی بفرستم تا انشاء الله بتوانیم در کنار نظر سایر بزرگان، جواب شما را هم داشته باشیم تا در روند بررسی بحث نحله های مختلف علم ودین در ایران امروز، به بهترین راه ها دست یابیم و در مسیر ایجاد تمدن بزرگ اسلامی -به فرموده رهبر حکیم- گام برداریم. بنا به این دلیل که دوستانی که با هم کار می کنیم از طلاب فاضل درس خارج و فلسفه خوانده هستند، زبان علمی و مفصل بیانات جناب عالی راهگشای مسیر ماست. 1- خاستگاه و ضرورت های بحث پیرامون تولید علم و تکامل معرفت دینی در شرایط کنونی ایران و جهان اسلام و آثار و چشم انداز تحقق آن چیست؟ 2- علم و معرفت چیست(تعریف یا تعاریف هریک) و معیار یا معیارهای دینی بودن علم و معرفت چه می تواند باشد؟ 3- جایگاه دین و گستره علم و معرفت دینی در رابطه با ابعاد مختلف حیات انسانی چیست؟ 4-راهبردها و بایسته های روشی در تولید علم دینی و تکامل معارف اسلامی و الهی چیست؟ 5- جایگاه دستاوردهای فلسفی، علمی و تکنولوژیک غرب در روند تولید علم دینی و تکامل معارف اسلامی چیست؟ 6- آیا نظر شما درباره روش و فلسفه و تغییر مسائل و موضوعات علم دینی در علوم انسانی و علوم فنی و طبیعی با هم فرق دارد؟ یعنی در مقایسه با همین علوم انسانی و علوم طبیعی غربی موجود و علم دینی که در اینده انشاء الله تولید خواهد شد، به تفکیک چه تفاوت هایی وجود خواهد داشت؟ 7- آیا فلسفه صدرایی می تواند روش و فلسفه های مضاف لازم را ارائه دهد تا در روند تولید علم دینی موفق باشیم؟ در یک کلام، چه کنیم که به تدریج به وضع مطلوب شارع مقدس در علوم برسیم؟ 8-آسیب شناسی وضع موجود چیست؟ چگونه اکنون را توصیف می کنید؟ چرا مسلمانان از قافله تمدن مادی فعلی غرب عقب هستند و باید دنباله رو در تکنیک و فلسغه های مضاف غرب، حداقل در علوم فنی باشند؟ واقعا از اینکه وقت جناب عالی را گرفتم معذرت می خواهم.فرج نژاد
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام؛
باسمه تعالی
آنقدر سؤالات کلی است که فکر می‌کنم برای جواب‌دادن به آن‌ها بیشتر از یک‌سال وقت می‌خواهد، مضافاً این‌که سؤالات در کتاب‌ها و جزوات بنده به نحوی جواب داده شده. اگر عزیزان موضوع خاصی را در یکی از کتاب‌ها یا جزوات بررسی کرده‌اند و نیاز می‌بینند که آن را بیشتر روشن کنیم، شاید بتوان آن کار را انجام داد.
با آرزوی توفیق برای عزیزان

5072
متن پرسش
با سلام کودکان و دیوانگان که می میرند، بعد از مرگ چه اتفاقی برای آنها میافتد؟ آنها به کجا میروند آیا به بهشت میروند یا جهنم؟ آیا برای ورود به بهشت یا جهنم آزمایش می‌شوند؟ آیا خیرات و قران و فاتحه پس از مرگ برای آنها تاثیری دارد؟ آیا صحت دارد که نوزادان مسلمان در قیامت شفاعت پدر و مادر خود را می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاصدرا در رابطه با قسمت اول سؤالتان بحث خوبی دارند و می‌گویند با توجه به این‌که هرکس در قیامت با خودش و با درجه‌ی وجودی خودش زندگی می‌کند، کودکان و مجانین نیز در مرتبه‌ی وجودی خودشان زندگی می‌کنند و این با توجه به این است که هرکس بهشت و جهنم خود را دارد هرچند در آن بهشت و جهنم با دیگران نیز در تماس است. آری خیرات به هر شکلی برای متوفی مؤثر است و نیز نوزاد مسلمان در قیامت پدر و مادر خود را شفاعت می‌کند. موفق باشید
3578

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام مدتی احساس میکنم خدا دوسم نداره ودعاهامو مستجاب نمیکنه 27 سالمه 7خواستگاره مناسبی نداشتم یا بهتر بگم اصلا خواستگار نداشتم لیسانس هستم خیلی سعی کردم کاری پیدا کنم با خصوصیات رفتاریم و اخلاقیم مطابقت کنه اما پیدا نشد قدم کوتاهه و احساس میکنم به این علت نشده ازدواج کنم اما حس شدیدی درون دالم فریاد میزنه خدا دوست نداره خدا راحتیتو نمیخواد خدا نمیخواد شاد بشی با پدرم هم خیلی مشکل دارم خیلی گیر میده واقعا دیگه خسته شدم اما بدتر از همه حسی که نسبت به خدا پیدا کردم این که خدا منو دوس نداره چکار باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مگر می‌شود خدا بندگانش را دوست نداشته باشد. بروید در این فکر که «خلق را با تو بد و بدخو کند... تا تو را ناچار رو این سو کند» گویا خدا می‌خواهد شما با معارف عمیق دینی و اخلاق فاضله همواره با خودش به‌سر ببرید. موفق باشید
9660
متن پرسش
با سلام . استاد اینکه در جلسه دیشب فرمودید: زنان مومنه ما اگر بخواهند مبارزه با استکبار کنند باید به سبک زندگی دینی برگردند، این مطلب بسیار مهم پس چرا نباید در جلسات مفصل جداگانه بحث شود و جلوی اشتباه بزرگ لااقل زنانِ طلبه ی ما در تبعیتِ خواسته یا ناخواسته از فرهنگ غربی گرفته شود؟ چون متاسفانه جز در زندگی بسیار بسیار بسیار قلیلی از زنان مومنه و طلبه ی ما اثری از سبک زندگی ناب دینی دیده نمی شود. استاد بنده برای بسیاری از دختران طلبه ای که در فامیل و در و همسایه و آشنا می شناسم پسران مستعدی سراغ دارم ولی وقتی می بینم از همان اول زندگی فکرشان به لوستر و مبل و ماشین ظرفشوئی و این نوع تجملات است وحشت می کنم معرفی کنم و پسر مردم رو به گرفتاری بندازم. انسان تاسف می خورد وقتی در منزل طلاب این همه تجمل تحمیل شده از جانب زنانشان را می بیند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما متوجه عمق بحران تمدن غربی در روان فرد و اجتماع شدیم و خواستیم به تمدنی قدسی نظر نماییم، مسلّم نظرمان معطوف به سبک زندگی اسلامی خواهد شد و در متن چنین رویکردی است که رسالت خانم‌های خانه‌دار ظهور می‌کند و جامعه‌ی خود را از بی‌ثمری در زندگی اشرافی و غرب‌زده نجات خواهند داد. ابتدا وظیفه‌ی زنان خانه‌دار شناختن فرهنگ غربی است و از آن طرف باید تصور صحیحی از تمدن اسلامی پیدا کنند. موفق باشید
8589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بمه تعالی با سلام: مادری 25 ساله هستم فرزندی 6 ماهه دارم. از 3 سال پیش برای پرداختن به امور زندگی یعنی همسرداری و مادری بعد از لیسانس رشته مهندسی را رها کردم و به مطالعاتی جانبی و دینی پرداختم. دغدغه تربیت اسلامی و الهی فرزند برای من و همسرم بسیار پررنگ است. و از بدو تولد فرزند و قبل از آن سعی کرده ایم موارد زیادی را رعایت کنیم اما با توجه به اینکه قصد داریم مباحث دینی و معرفتی از قبیل قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را از سنین پایین برایش مطرح کنیم از شما راهنمایی می خواهیم چرا که آموزش این مباحث نیازمند قوی بودن خود ما دارد. خود ما چگونه روی این مباحث کار کنیم و بعد از آن روش آموزش ما چگونه باشد؟ هدف ما در این تربیت انسانی همه جانبه در جهت الهی و کمالی است و نه انسانی تک بعدی همچون روش تربیتی و آموزشی آموزش و پرورش کنونی. خواهشمندم راهنمایی فرمایید هم در مورد خود ما و هم در مورد فرزندمان. لطف بفرمایید با عناوین مطرح کنید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آموزش کودکان یک امر تخصصی است که در حدّ بنده نیست. به نظرم کارشناسان رادیو معارف بهتر می‌توانند در این امر راهنمایی بفرمایند. (از جمله استاد دهنوی و استاد تراشیون). آنچه بر عهده‌ی شما است فراگیری معارف است به‌خصوص به صورتی حضوری و نه صرفاً حصولی. مثل آنچه در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» عرض شده است. موفق باشید
6000

درباره بیمهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد نظر شما درباره بیمه چیست ؟از این جهت که بیمه سلب نگاه توحیدی اشخاص را رقم میزند . شخصی که بیمه ماشین اش تمام میشود از فردا میگویی چرا سوار ماشین ات نمیشوی ؟ میگوید بیمه اش تمام شده است . تا میخواهد ازدواج کند میگوید وای اگر بیمه نکنم پس آینده خانواده ام چه میشود . یا شما با عباراتی از قبیل اینکه ( خوبه که همین پول بیمه هست , خوبه که همین آب باریکه هست , مجبورم پول بیمه بریزم تا فردا راحت باشم , اگر بیمه نکنم فردا که پیر شوم چه کسی خرج من رو میدهد ) این ها جملاتی هستند عذاب آور . وقتی اینها را از مردم میشنوی و بعد جمله جناب ابوذر به امیرالمومنین را به خاطر میاوری که فرمود یا امیرالمونین علی (علیه السلام) من بر این عقیده هستم که اگر زمین مس شود خدا روزی بنده اش را می رساند . و سپس حضرت امیر او را تحسین کرد .حال نگاه مردم ما کجا و نگاه توحیدی ابوذر غفاری (ره) کجا ؟ حال میخواستم نظر شما را درباره بیمه بدانم . آیا این کار صحیح است که هر ماه مقداری از پول خود را به شرکتی بدهیم ؟ بهتر نیست که همان پول را خرج ایتام کنیم تا حضرت حق ما را بیمه کند ؟ یا به نظر شما بیمه یک وسیله و استفاده از اسباب است ؟ میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با نظر شما موافقم ولی فعلاً با کسانی که این اندازه به اسباب‌های وَهمی امیدوارند نمی‌توانید بحث کنید. موفق باشید
3832
متن پرسش
با سلام چرا امام میل به ادامه جنگ داشتند و قطعنامه را تعبیر به جام زهر کردند در حالی که خسارات جنگ زیاد داشت می شد به عبارت دیگر امام از ادامه ی جنگ چه می خواست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جنگ با آن روحیه ای که حضرت امام دنبال می‌کردند ادامه پیدا می کرد، ما امروز یکی از ابرقدرت‌های دنیا بودیم و این‌طور نبود که دلار ارزش پول ما را تعیین کند. موفق باشید
643

اعتقاد همسربازدید:

متن پرسش
سلام ، دختری هستم 25 ساله مجرد که توی خانواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم اهل نماز خوندن و روزه گرفتن هستن خمس و زکات مالشون رو هم پرداخت میکنند و کلاً مسایل دینی براشون اهمیت داره و مقید هستن بهش. تقریباً تا دو سال پیش قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم هم نماز میخوندم و هم روزه میگرفتم و خدا رو دوست داشتم و لایق پرستش میدیدم و احساس میکردم هرچی خدا گفته حتی اگه من نمیفهمم باید بهش عمل کنم ولی یه سری از مباحث دینی مثل حجاب واسم حل نشده مونده بود ، زیاد دوست نداشتم برم مسجد چون رفتارهای خوشایندی نداشتند البته اگه فرصتی پیش میومد میرفتم مثلاً شبهای قدر، معمولاً هم با بعضی از دوستام یا اقوام راجع به این مسائل بحث میکردم ولی زیاد درگیر نمیشدم. تا اینکه وقتی وارد دانشگاه شدم ( مقطع کارشناسی ارشد) با یه نفر هم اتاق شدم که خیلی از تمایلات و علایقش شبیه من بود با این تفاوت که به نظر نسبت به اعتقاداتش از من پایبندتر بود و محجبه بود . طبق معمول وقتی مباحث مذهبی پیش میومد احساس میکردم جوابهای متفاوتی میده که به دلم میشست ! ولی باز خیلی از جوابهای من بی پاسخ میموند و متقاعد نمیشدم مثلاً راجع به حجاب حرفهاشو قبول داشتم ولی اینقدر تاثیرگذار نبود که بهش عمل کنم ، قسمت شد عید نوروز پارسال مشرف شدم حج انگار خدا دعوتم کرده بود که جواب سوالاتم رو بده، من اونجا فهمیدم که بیرون بودن مو یعنی زینت ! اونجا عاشق معارف دعای کمیل شده بودم و با کسایی آشنا شده بودم که واقعاً آدمای عرفانی با اعتقادات قشنگ بودند. وقتی برگشتم خیلی از مسائلی که برام اهمیتی نداشت مهم شده بودند تا جایی که به نظر بقیه تغییر کرده بودم تا مدتها در حال و هوای حج به سر میبردم ، پر از سوال بودم و دنبال جواب، واسه جواب اکثر سوالاتم به دوستم پناه میبردم ، خیلی راحت بگم که آدمای مذهبی جذابیت که ندارند هیچ ترجیح میدم زیاد باهاشون دم خور نشم ولی بعد از حج و آشنایی با دوستم همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که دل قشنگی داشته باشه ، پاک باشه و واقعاً کسی باشه که باعث پیشرفتم بشه در اعتقاداتم ... چند مورد پیشنهاد ازدواج داشتم ، کسایی که معمولاً بعضی از شرایط رو داشتند که میشد واقعاً راجبشون فکر کرد، تقریباً با همشون در زمینه اعتقادی طرز فکر متفاوتی داشتم،‌ بعد از حج خیلی چیزا برام جالب بود و دوست داشتم واقعاً راجبشون فکر کنم و به جواب برسم، ارتباط با امام حسین، امام زمان، مسئله توسل،‌ ارتباط با قرآن، حتی مسئله شهادت با اینکه تقریباً خیلی ابتدایی ازشون میدونستم مسائلی بودند که تمایلات همسر آینده ام نسبت بهشون برام مهم شده بود. حتی آرزوی کربلا رفتن داشتم و یه بار تصمیم گرفتم حافظ قرآن بشم و تفسیر قرآن رو بخونم ولی به خاطر حجم درس تا الان موفق نشدم . کسانی که پیشنهاد میدادند یا تازه شروع کرده بودند به نماز خوندن و یا به خاطر من میخوندند! معمولاً نسبت به این مسائل دید بدی نداشتند و میگفتند که من با این اعتقاد و افکار براشون کاملاً محترم هستم و شاید در آینده اونا هم تغییر کنند و به این سمت و سو ها کشیده بشند، ولی چون کلاً نسبت بهشون احساس خاصی نداشتم همین مسئله اعتقادات رو در میون میزاشتم و جواب منفی میدادم . چند مورد هم بود که کسانی بودند که مذهبی و مومن بودند ولی اصلاً نمیتونم با این جور آدما ارتباط برقرار کنم . احساس میکنم دنیاشون خیلی با من متفاوته و به تمامشون جواب رد دادم. تا اینکه اخیراً موردی پیش اومده که با شناخت سطحی که نسبت به ایشون داشتم همیشه دوست داشتم همسرم این طوری باشه ، کاملاً خوش برخورد و با صداقت و واقعاً مهربون و شوخ طبع،‌ کلاً شخصیت ایشون رو خیلی دوست دارم از آدمای پر شور خیلی خوشم میاد. وقتی ایشون پیشنهاد ازدواج دادند طی چند جلسه در مورد خیلی از مسائل که صحبت کردیم به این نتیجه رسیدم که اشتراکات اخلاقی زیادی با هم داریم و به شخصیتی که من دوست دارم خیلی نزدیک هستند از کسانی هم که باهاش برخورد داشتند هم نظرشون رو سوال کردم همه تائیدش کردند.تا اینکه به مسئله اعتقادات رسیدیم و باز هم سطح متفاوت اعتقادی،‌ مادر ایشون خیلی مومن هستن ولی خودش تازه نماز میخونه وقتی از علتش پرسیدم گفت "چون میدونستم ازم سوال میکنی و این موضوع برات اهمیت داره منم شروع کردم به نماز خوندن" ، به من گفتند که اگر اعتقادات من باعث شده که دختر نجیبی باشم و باهاشون به آرامش برسم و در کل خروجی قشنگی داره ایشون هم میتونند به این سمت کشیده بشند ولی نه به این سرعت، ‌فعلاً فقط نماز میخونند ولی گفتند ازش نخوام مسجد بیاد چون حرفهای مسجدی ها رو قبول نداره. حتی راجب به سوره نساء از من پرسید که گفت با زدن زن موافقم ؟!!! ایشون دنبال منطق برای خیلی از مباحثه دینی میگرده تا بپذیردشون ! نمیدونم بدبینی باعث شده که نسبت به مسائل مذهبی اینطور فکر کنه یا اینکه بی اعتقاده !؟ من کلاً اهل بحث کردن توی این موارد نیستم بعد از تغییر پیدا کردنم حتی با خواهر و برادم هم بحث نمیکردم، ترجیح میدم با رفتارم تاثیرگذار باشم . به این شخص هم گفتم توی اعتقاداتم منطقی رو دنبال نمیکنم با احساسم و میشه گفت با تمام وجودم فکر میکنم درست هستند و بهشون پایبندم . به نظر ایشون من افکار صلبی دارم اجازه پذیرفتن فکر جدید را به خودم نمیدم. نظر این شخص اینه که چون با مادرشون که افکاری متفاوت داره کاملاً راحته و هیچ مشکلی نداره اگر طرز فکرهامون متفاوت باشه هم با هم مشکلی نخواهیم داشت.حتی راجب به فرزند هم سوال کردم ! ایشون میگند روی بچه نرم افزار نسب نمیکنم که از نظر اعتقادی این طوری باش ! ولی کمکش میکنم رشد کنه و راهش رو پیدا کنه . الان نسبت به خودم شک کردم ! نمیدونم من درست فکر میکنم یا واقعاً خیلی سختگیر شدم و خیلی آرمانی فکر میکنم؟! از کجا میتونم بفهمم که این شخص در آینده میتونه تغییر کنه یا نه؟ میشه به ایشون اعتماد کرد؟ اصلاً روی مسئله اعتقادات تا چه حد باید پافشاری کنم ؟ ممنون میشم اگه راهنمایی کنید با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اساس شخصیت انسان اعتقادات حقیقی اوست، لذا بی‌اعتقادی و بداعتقادی هر دو یک نحوه بی‌هویتی به همراه دارد و به همین جهت اگر جنابعالی اعتقادات دینی خود را تمام شخصیت خود می‌دانید، نمی‌توانید با کسی زندگی کنید که در اعتقادات دینی جدّی نیست. چون یا مجبور می‌شوید شما هم از جدیّت در امر اعتقادات دست بردارید و عادی زندگی کنید و یا در کنار آن فرد اذیت می‌شوید. اگر می‌شد مردم را به خودشان واگذاریم چرا پیامبران این‌همه جدّی وارد می‌شدند و سعی می‌کردند روابط اجتماعی را بر اساس دستورات الهی شکل دهند؟ در اصول اعتقادی اگر جدّی و سخت‌گیر نباشیم، وارد عالَم دینی نمی‌شویم و از حیات دینی که نشانه‌ی خاص خود را دارد محروم می‌شویم. موفق باشید
297

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب. با توجه به سخنان شما بی توجهی به علوم مهندسی چند وقتی است که مرا از کار و رشته تخصصی ام متنفر کرده است و با اکراه به کار خود ادامه می دهم و پروژه های کاری را پیش می برم به طوری که حتی در کسب درآمد من تاثیر شدید گذاشته است از یک طرف توجیهی می آید که همه این ها پوچ است و علم نیست و توی برزخ پاک می شود و برو بچسب به خواندن و درک مطالب دینی که خدا روزی عالم را تضمین کرده است و از طرف دیگر توجیهی است که باید برای رفاه خانواده ام تلاش کنم و نمی توانم سر این موضوع پا روی آنها بگذارم و بگم از این به بعد دیگر آن رفاه نسبی سابق را نخواهید داشت و با خود می گویم اگر علوم مهندسی خوب بود شما زمین شناسی را رها نمی کردید و به امورات دیگر بپردازید. مجددا از طرف دیگر می گویم پس این همه وقتی که صرف تحقیق کردم چه می شود این همه درس و علاقه ای که صرف شد چه؟ اصلا شاید من باید این راه را بروم که در دنیای اسلام چیزی را ابداع کنم که باعث قدرتمند شدن اسلام شود و ..... خلاصه جنگ سختی در درون من به راه افتاده است؟ لطفا جوابی برای سوالات بالا بدهید که بنده آنها را به عقل یا وهم خود بدهم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام اولا: همان طور که متوجه شده‌اید بالاخره ما باید یک کسب شرافت‌مندانه ای داشته باشیم و از این جهت به ما فرموده‌اند: کسب در آمد برای راحتی خانواده مثل مجاهده در راه خداست. ثانیا: ما فعلا در دوران گذار هستیم، یعنی باید سوار تکنولوژی غربی باشیم تا آرام، آرام بتوانیم آن‌چه مربوط به فرهنگ دینی است جایگزین آن نماییم. ثالثا: چه اشکال دارد که در کنار مطالعات معرفتی و دینی، کارتان را ادامه دهید و منتظر باشیدتا اگر خدا شرایطی فراهم کرد که تحقیقات شما در راستای ایجاد زمینه جهت تمدن اسلامی بود، آگاهانه وارد شرایط جدید گردید.انشاء الله موفق باشید
12629
متن پرسش
سلام علیکم: آیا مثل سال‌های گذشته در مسجد خدیجه‌ کبری«سلام‌اللّه‌علیها» اعتکاف برقرار است؟ و اگر هست، چه روزهایی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه همچون سال‌های قبل در روزهای 25 و 26 و 27 ماه مبارک رمضان یعنی از روز یکشنبه تا روز آخر روز سه‌شنبه اعتکاف برقرار است. هرکس از عزیزان بدون هیچگونه محدودیت و بدون نام‌نویسی می‌توانند شرکت کنند. در ضمن افطاری و سحری به عهده‌ی معتکفین محترم می‌باشد. در ضمن عنایت داشته باشید که فضای اعتکاف طوری است که آوردن بچه‌ها به‌شدت موجب اختلال در امر اعتکاف خواهد شد و هیچ ثوابی برای چنین افرادی در پی نخواهد داشت. موفق باشید

11948
متن پرسش
با اهدای سلام و دعای خیر حضور محترم استاد گرامی و با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون: همانطور که قبلا به استحضار رسید متناسب با سیر مطالعاتی گروههایی با عناوین «جوان و انتخاب بزرگ» ، «آشتی با خدا» ، «شرح ده نکته از معرفت نفس» ، «برهان صدیقین و حرکت جوهری» در شبکه اجتماعی تلگرام تشکیل شده که فایل های صوتی حضرتعالی به اشتراک گذاشته می شود و سایر دوستان استماع می نمایند و اگر سوالی داشتند در گروه ایی جداگانه به نام مباحثه با پاسخگویی حاج آقا کثیری که معرف حضورتان است به اشکالات و سوالات دوستان پاسخ می دهند که با اتمام گوش کردن در یگ گروه وارد گروه بعدی می شوند حال ما رسیدیم به حرکت جوهری نمی دانیم به کدام اولویت بپردازیم؟ یعنی به کدامیک از مباحث پایه که به توحید، معاد، نبوت و امامت تقسیم بندی فرموده اید بپردازیم یا نه بدون مطالعه مباحث پایه وارد تفسیر مباحث قرآنی و نهج االبلاغه شویم؟ ضمنا طرف مقابل ما در شبکه اجتماعی مشخص نمی کند که چه سن و سالی دارد یا در چه مقطعی تحصیلات دارد ولی این را می دانیم که طیف وسیعی از جوانان را شامل می شود. از این که اظهار لطف می فرمایید سپاسگزارم و آرزوی سلامتی و طول عمر برای حضرتعالی از خداوند منان داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جایگاه نبوت را در آبادانیِ معادِ بشری می‌دانند و معتقدند چنانچه بشر بفهمد معاد یعنی چه، متوجه می‌شود که انبیاء عظام در راستای آبادانیِ ابدیتِ انسان چه خدمت بزرگی کرده‌اند و لذا دامن پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را با تمام وجود می‌گیرد و امامت نیز که عملاً ادامه‌ی نبوت و تبیین آن است، روشن می‌شود. لذا پیشنهاد می‌شود در ابتدا «معاد» و سپس «نبوت» و «امامت» در منظر مخاطبین‌تان گشوده شود. موفق باشید

9632
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز: به نظر شما این فعالیتهای آقای احمدی نژاد که هر از چند گاهی در رسانه های منتسب به ایشان منتشر میشود صحیح است؟ نظرتان در باره سایت میدان 72 چیست؟ آیا فکر نمی کنید بهتر است آقای دکتر همچنان سکوت کند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضایی سالم باید کشور محل ظهور آراء مختلف باشد و از این جهت به نظرم خوب است که امثال سایت میدان 72 در میدان باشد تا همواره تفاوتی که بین رؤیای آمریکایی و رؤیای قدسی انقلاب اسلامی هست گم نشود. درست است که مخالفان دولت آقای احمدی‌نژاد این‌چنین می‌گویند: « آقای هاشمی رفسنجانی اخیرا در یادداشتی به مناسبت یکساله شدن دولت یازدهم، در تحلیلی به تخطئه یکسره دولت‌های نهم و دهم پرداخته و آورده است: «خدا را شکر که ملت بزرگوار ایران در پایان آن 8 سال... جلوی ابتذال افراط و تفریط را گرفتند و به جهانیان ثابت کردند آن 8 سال، مقطعی ناهمگون در تاریخ ایران بود»! (1) در راستای همین سیاه نمایی‌هاست که قائم مقام حزب متعلق به یکی از سران فتنه- هم چندی پیش به خبرنگار “سایت روز نو” گفته بود: «فاسدترین، ناکارآمدترین و ناسالم‌ترین دولت بعد از انقلاب، دولت آقای احمدی نژاد بود»!! و پا از این فراتر گذاشته افزوده بود: «بسیاری قاطعانه مدعی هستند که فساد دوره آقای احمدی‌نژاد به مراتب از فساد دوران قبل از انقلاب بیش‌تر بود»!! و ادعا کرده بود: «اگر قرار بود همه دست به دست هم دهند و دولتی برپا کنند. که بخواهد اساس و بنیان انقلاب و پایه‌های نظام را سست کند، به ملت ضربه بزند، خیانت کند و منافع ملت را مورد هجوم قرار دهد، هرگز نمی‌توانست به این شکل موفق شود. (پایگاه خبری روزنو، کد خبر83883)». ولی اگر رؤیای ما رؤیای اهداف قدسی انقلاب اسلامی و زیستن به سبک مردان خدا باشد، جایگاه دولت آقای دولت احمدی‌نژاد در عین ضعف‌ها و اشتباهات، نه‌تنها آن نیست که مخالفان می‌گویند بلکه مسلّم بهترین دولت از جنس اهداف انقلاب بود و بیشترین تأیید را از این جهت از طریق مقام معظم رهبری به خود اختصاص داد و اینان دیگر با آقای احمدی‌نژاد مخالف نیستند، بلکه چشم خود را به رهنمودهای مقام معظم رهبری بسته‌اند غافل از آن‌که مردم چشم خود را از این سیاه‌نمایی‌های ناجوانمردانه نمی‌بندند. بنابراین اگر آقای احمدی‌نژاد هم بنا به مصالحی باید سکوت کند، ما هرگز نباید سکوت کنیم، زیرا اگر اینان به بهانه‌ی مخالفت با آقای احمدی‌نژاد این‌چنین مقابل سخنان مقام معظم رهبری موضع‌گیری می‌کنند، فردا بدون بهانه به مقابله می‌ایستند. موفق باشید
نمایش چاپی