بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22416
متن پرسش
سلام: در طول هفته برای نماز صبح بیدار می شویم گاهی هم خدا توفیقی میده یک رکعتی نماز وتری هم می خوانیم ولی مدتی است جمعه صبح نمازم قضا می شود. با اینکه زمانبندی کار و استراحت همان است. گاهی زودتر هم می خوابیم شب جمعه دعای کمیل هم می خوانیم. علت را در کجا جستجو کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با خوش‌خُلقی و صداقت و تواضع مشکل حل می‌شود. موفق باشید

22414
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: اساتید پزشکی کاملا حجامت رو رد می کنند و تاکید بر خون دادن به بانک خون دارند آیا این ناشی از عدم آگاهی آنها نسبت به دستورات پیامبر و غرق شدن در علم مادی و دنیوی است؟ یا این مورد از آن مواردی است که شکل آن در زمانه حال تغییر کرده مثلا خون دادن به جای حجامت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته همه‌ی پزشکان مسئله‌ی حجامت را رد نمی‌کنند، این‌هایی هم که رد می‌کنند تصورشان آن است که از نظام بدن انسان‌ها با روش علم تجربی، علم کامل به‌دست آورده‌اند. در حالی‌که این‌طور نیست. موفق باشید

22413
متن پرسش
سلام استاد: آیا بعد از طی کردن مباحث «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» و «علل تزلزل غرب» و «فرهنگ مدرنیته و توهم» آیا می توانیم به بحث صوتی جنابعالی در شرح کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی» دکتر داوری ورود کنیم یا مقدمات دیگری لازم است طی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مشکلی نباشد و إن‌شاءاللّه بتوانید استفاده کنید. موفق باشید

22412
متن پرسش
سلام: در جواب اینهایی که می گویند: «بله آینده از آن انقلاب اسلامی است ولی چه فایده به دوره ما نمیرسه بدبختیش رو ما باید بکشیم.» چه جوابی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه بود که علاوه بر آن‌که از نظر حسّی ما با مسائلی روبه‌رو هستیم، ابعادی از ما در نزد ماست که حضور تاریخی ما را هم‌اکنون در ما ایجاد می‌کند و لذا با عهدبستن با انقلاب اسلامی آن‌چنان در حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی قرار می‌گیریم و به شعف می‌اییم که این از همه‌ی گنج‌های عالَم بالاتر و مسرت‌بخش‌تر است. چیزی که اصحاب حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» در شب عاشورا یافتند و در روز عاشورا همه‌ی جان خود را برای رسیدن به آن فدا نمودند. موفق باشید

22411
متن پرسش
سلام. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق ان شاءالله. الحمدلله بنده بسیاری از کتب و جزوات شما را مطالعه نموده و سخنرانی های شما را نیز تقریبا به روز گوش داده و خلاصه برداری می نمایم. لذا تمام تفکرم نشأت گرفته از کلام و فکر شماست البته در سطح بسیار بسیار بسیار پایین تر. این متن را نوشته ام. می دانم طولانیست و شما فرصت ندارید ولی خواستم ببینم اگر ایرادی در محتوای آن می بینید برای بنده ارسال نمایید تا تصحیح نمایم و در اختیار دوستان قرار دهم: جنگ عقل ها یکی از موضوعاتی که امروزه بسیاری از متفکران و شبه متفکران مشغول نظریه پردازی درباره آن هستند موضوع انقلاب اسلامی و بازخوانی آرمان ها و شعار های آن است. نظریات متفاوت و زیادی در سطوح مختلف تحلیل ارائه می گردد که هر کدام به زاویه ای اشاره دارد. ما در اینجا قصد داریم درباره شیوه صحیح تفکر مطالبی را ارائه نماییم تا بهتر بتوانیم تحلیل های موجود را ارزیابی کنیم. در منطق ارسطو تفکر عبارتست از:" الفکر حرکة الی المبادی و من المبادی الی المراد. یعنی فکر حرکت به سوی مبادی است و از مبادی به سوی مراد. هر سخنی که بر اساس مبادی نباشد برگرفته از تفکر نیست. مبادی تفکر در هر تاریخی مخصوص همان تاریخ است. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر یا سیر از مبادی تاریخی به مراد و هدف غایی. پس یکی از ویژگی های تفکر اینست که تاریخی باشد یعنی باید طبق تاریخ خود تفکر نمود نه طبق سلیقه و چشم و عقل ظاهر بین یا بر اساس تاریخ گذشته. تفکر در هر تاریخی نیازمند شناخت مبادی همان تاریخ است. خداوند متعال می فرماید: « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾ » پس در هرلحظه ای خداوند نیز طبق همان زمان ظاهر می گردد و جلوه ای از خود را نمایان می سازد که در همان تاریخ قابل مشاهده باشد و بستر این نظر فراهم شده باشد. در منطق ریاضی ثابت گشته که نتایج حاصل از نگاه استقرایی نمی توانند قابل استناد و مطلقا صحیح باشند. تفکر زمانی می تواند صحیح باشد که نگاه از کل به جزء باشد. یک کُلِّ صحیح می تواند اجزاء خود را نیز تعریف نماید و جایگاه آنها را بشناساند. نگاه از جزء به کل همان نگاه استقرایی به پدیده هاست که البته در بسیاری از موارد با اشتباه روبرو می گردد، هرچند برای مواردی خاص و محدود درست است ولی برای ارزیابی کلی به هیچ وجه نمی توان استقرایی به پدیده ها نگریست. زیرا در صورت استقرایی برخورد کردن به طور مثال خواهیم گفت: وضع اقتصاد که نامناسب است، از لحاظ عدالت هم که ناقص هستیم و ... پس با مشاهده نقص در تعدادی از مسائل، یا نا امید می شویم یا اینکه کل نظام را زیر سوال می بریم که به اهدافش نرسیده و کارآمد نیست و با دیدن چند مسئول اختلاس گر همه چیز را بر باد رفته خواهیم دید. درصورتیکه اگر از کل به جزء بنگریم خواهیم دید که: امروزه شاهد رويارويي دو عقل در عالم هستيم: ۱. عقلي که همه چيز را در ماديات خلاصه مي کند و انسان را اصل و اساس مي داند. اين عقل، اکثر را بر اقلّ ترجيح مي دهد و حق را در جايي مي بيند که اکثريت آنجا باشند. (عقل غربی) ۲. عقلي که عقل الهي و و حياني را اساس و بنياد عالم مي داند و عقل انسان را وسيله اي براي کشف وحي و رمز گشايي از تعاليم وحي مي داند. (عقل انقلاب اسلامی) در گيري اين دو عقل در طول تاريخ وجود داشته ولي اکنون در اوج خود است. از زمانيکه دست خدا از آستين بيرون آمد و انقلاب اسلامي به وقوع پيوست عقل دوم به صورت رسمي وارد ميدان شد و مناسبات عقل اول را به هم زد. عقل اول تمام عالم را فراگرفته بود و داشت به پیشروی خود ادامه می داد. در تمام کشورها جای خود را باز کرده بود و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... آن کشورها را در دست خود گرفته بود. چنین عقلی که حاصل چند صد سال تلاش مداوم است آیا می شود یک روزه و یک ماهه یا یکساله یا ده بیست ساله از فضای جامعه و از سر مردم پرانده شود؟ آگاهی مختصری از تحولات اجتماعی در طول تاریخ نشان می دهد که عقل تمدن ها حتی پس از شکست تمدن، به راحتی قابل تغییر نیست. عقل کلیسایی یا عقل قرون وسطی با آن همه سابقه تاریخی که نزدیک هزار سال به طول انجامید پس از سیصد یا چهارصد سال از عالم رخت بر بست. وقتی یک تمدن عقل مناسب خود را وسط بیاورد هم طول می کشد تا این عقل همه گیر شود و هم در صورت شکست تمدن، طول می کشد تا این عقل از بین برود. حال چه شده که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز به آنجا که باید، نرسیده ایم؟ در این راستا و با توجه به مقدمات ذکر شده باید اصول و سوالاتی را مدنظر داشت تا بتوان بصورت صحیح تفکری را که مناسب این تاریخ است به میان آورد: * ما بخواهیم یا نخواهیم امروز در تاریخ عقل متجدد زندگی می کنیم. تمام مناسبات ما در هر زمینه ای تحت تاثیر و سیطره عقل تجددمأبانه است. حال باید دید آیا این عقل غربی مسیر کمال انسان را شناخته و درحال طی کردن آنست یا نه؟ * قبل از وقوع انقلاب اسلامی، عالم چگونه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد و با چه عقلی عالم در حال جلو رفتن بود؟ اگر انقلاب پدید نمی آمد عقل غربی تا کجا می خواست پیش برود؟ * انقلاب هایی که پیامبران در طول تاریخ انجام داده اند انقلاب های دینی بوده اند. چرا بعد از خاتم پیامبران انقلابی از همان جنس و این بار به دست کسی که نه پیامبر است و نه امام اتفاق افتاد؟ امام خمینی رحمه الله علیه چه عقلی را وارد میدان کرد تا رو درروی عقل غربی بایستد و از جنس آن نیز نباشد؟ برای مقابله با عقل غربی، چگونه باید وارد میدان شد؟ آیا با عقل غربی میتوان غرب را شکست داد نظیر لنین و استالین ها؟ یا اینکه در صورت پیروزی این افراد، جلوه دیگری از عقل غربی را به میان آورده ایم؟ آیا همانند چرچیل با لیبرالیسم می توان امپریالیسم را شکست داد؟ در صورت پیروزی چرچیل آیا تغییری بوجود می آید؟ * حکومت قبلی ایران که کاملا بر اساس عقل غربی پیش می رفت و خود را سرسپرده غرب کرده بود چگونه استعدادهای فرهنگ ملی و دینی ما را می خواست شکوفا نماید در صورتیکه نه تاریخ ملی ما و نه تاریخ مذهبی ما به گواه اسناد تاریخی موجود هیچ سنخیتی با این عقل غربی نداشتند؟ آیا غیر از کور کردن این استعدادها کار دیگری می توانست انجام دهد؟ آیا رفته رفته آنچنان ما را غربی نمیکرد که فراموش کنیم چه بوده ایم؟ اگر آن حکومت دوام داشت چه میشد؟ آیا ما سراسر تغییر نمی کردیم و جنس مان غربی می شد؟ یا اینکه با اینهمه تضاد عقل متجدد با فرهنگ مذهبی ملی ایران، بالاخره روزی می آمد که مردم علیه این عقل جدید قیام کنند؟ * عقلی که انقلاب به میدان آورد 180 درجه با عقلی که در میدان بود تفاوت داشت و هیچ نقطه اشتراکی نداشتند و ندارند. به اندازه ای که بالا و پایین از هم دورند این دو عقل نیز از هم فاصله دارند. اگر می بینیم در ایران بعد از انقلاب هنوز ضعفها و مغایرت هایی با اهداف انقلاب وجود دارد ناشی از عقل هایی است که تحت تاثیر عقل غیر انقلابی هستند زیرا ما با انقلابمان می خواستیم عقل غربی را ازبین ببریم نه اینکه انقلاب کنیم و مجددا خود را از نو غربی کنیم. پس هر نوع نظر مثبت به عقل غربی به همان اندازه ما را از عقل انقلابی که دنبال آن هستیم دورتر می کند و در رسیدن با نقطه آرمانی انقلاب تاخیر بوجود می آورد. * مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که دو جنگ جهانی رخ داد و در آن حدود صدمیلیون نفر را به کام مرگ کشاند؟ مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که به اسم پیشرفت تکنیک، با آزمایش موشک ها و اتم ها در اقیانوس ها و دریاها و کشورهای مختلف، انسان ها و موجودات و منابع طبیعی بکر بسیاری را ویران نمود؟ مگر نه اینکه عقل غربی میلیون ها انسان را به استعمار گرفته و حق انسانیت را از آنان سلب کرده است؟ و... . خوب این چه عقلی است که نه حافظ طبیعت است نه حافظ انسان و انسانیت؟ چنین عقلی چگونه ما را به کمال خواهد رساند در صورتیکه چندصد سال است در یک دور برگردان تاریخی قرار گرفته است و فقط دور خود می چرخد؟ * هدف ما از انقلاب، رسیدن به جامعه آرمانی لیبرال دموکرات بود یا رسیدن به اسلام؟ چرا برخی، لیبرال دموکراسی را آرمان انقلاب می دانند و ما را طبق اصول لیبرال دموکراسی ارزیابی می کنند؟ مگر لیبرال دموکراسی همان عقل غربی نیست پس چرا ما در مقابل دولت غربی گذشته مان انقلاب کردیم؟ قاجار و پهلوی نیز دنبال حکومت لیبرال دموکرات بودند. ما باید ببینیم انقلاب لیبرال دموکرات انجام داده ایم یا انقلاب اسلامی؟ با عقل غرب به جنگ غرب رفتن خود نوعی گسترش غرب است. * انقلاب اسلامی در شرایطی واقع شد که عقل غربی، حاکم بر فضای جوامع بود و انقلاب می بایست ابتدا موجودیت خود را به اثبات برساند سپس کم کم با گذر از عهد و عقل غربی، عقل مناسب و مورد پسند خود را به میدان آورد. لذا خود به خود اولین چیزی که در انقلاب اسلامی رخ می نمایاند تقابل با عقل غربیست؟ زیرا ما آمده ایم تا این عقل را از صحنه روزگار خارج کنیم لذا بیشترین درگیری مان با همین عقل است که البته نماد این عقل هم خود آمریکا و غرب است. عقل غربی و عقل انقلاب اسلامی دو روی یک سکه هستند. حالت وسط هم ندارند. یا این یا آن. در این تقابل هر کدام توانست روبیاید پیروز میدان است و طبیعی است که هرکدام، اولویت کاریشان را حذف دیگری قرار می دهند و در مدت زمان معینی(تا رسیدن به پیروزی) خود را در تقابل با دیگری تعریف می کنند. * حال باید دانست که نسبت ما با آرمان هایمان چگونه است؟ آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؟ تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ تا کی باید به انتظار نشست که به نقطه مطلوب برسیم؟ علل عدم دستیابی انقلاب به همه آرمان‌ها و شعارهایش در طی این سال‌ها چه بوده است؟ باید دانست رسیدن به آرمان ها یک فرایند دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین فرایند رسیدن به تمدن اسلامی می فرمایند: « بنده دو سه سال قبل در يكى از جلسات گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحله‏ ى بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشكيل تمدن بين‏ الملل اسلامى است.» (8/6/83) آنچه مسلم است تئوری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی محقق شده است و به سلامت از این مراحل گذشتیم. اینک در حساس ترین و مهمترین پله هستیم و آن از بین بردن اثرات عقل تجدد در در دولتمردان و مردم است یعنی تشکیل دولت اسلامی و کشور اسلامی. مردمی که شیفته اسلامند ولی عمدتاً نادانسته غربی زندگی می کنند. چگونه باید این عقل غربی را با عقل انقلابی جایگزین کرد؟ عقلی که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تا اعماق ملت و مسئولین رسوخ کرده، چگونه باید از بین برود؟ چگونه باید مسئولین مملکتی را از غرب و عقل غربی و تکنیک هایش که فرهنگ خود را به دنبال دارد جدا کرد و به آنها فهماند که عقل انقلابی راهگشای مسیر ما خواهد بود نه عقل غربی؟ آیا مرحله سه و چهار با یک آمپول یا واکسن ضد غرب حل می شوند و دوسه روزه یا بیست سی ساله، عقل غربی از سر مردم و مسئولین می پرد؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به این سوال که چرا به همه اهداف خود نرسیده ایم پنج عامل را بیان می فرمایند: 1. زمانبر بودن دستیابی به این اهداف بلند 2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمانها 3. توجه به دستیابی به حجم قابل توجهی از اهداف مورد اهتمام 4. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) 5. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمانهای انقلاب(http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=25277) هم چنین ایشان می فرمایند: اگر به‌ عقب‌ برگردیم‌ و راههای خطرناکی را که طی کرده‌ایم، نگاه کنیم، وحشت میکنیم. گاهی انسان در میان پیچ‌وخم‌های یک جاده‌ی کوهستانی و صعب‌العبور، با احتیاط و دقت قدم برمیدارد؛ بعد که به قله‌ی کوه رسید، پشت سر خود را نگاه میکند و با تعجب میبیند که از چه جاهای خطرناکی عبور کرده است. سالیان گذشته‌ی ما این وضعیت را دارد. جنگ، محاصره‌ی اقتصادی، همدستی قدرتهای بزرگ علیه جمهوری اسلامی، تبانی نیروهای نظامی اروپا و امریکا و ارتجاع علیه ما، توطئه‌های داخلی، نفوذیهای دشمن، طراحی کودتا، نفوذ لیبرالها و ملی گراها و بی اعتقادان به اسلام و مردم، مسیرهای صعب‌العبوری بوده‌اند که ما آن‌ها را با سلامت پشت سر گذاشته‌ایم. رهبری در24/11/1382 می فرمایند: «علیرغم آنچه دشمنان ما میخواستند و امروز تبلیغ میکنند، ما پیشرفت کرده‌ایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیده‌ایم. من بارها گفته‌ام، الآن هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبه‌ی انقلابىِ معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمه‌ی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیان‌کنىِ فقر و آبادسازی همه‌جانبه‌ی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیده‌ایم و در وسط راه هستیم؛ درعین‌حال حرکت کرده‌ایم و جلو آمده‌ایم و بخش مهمّی از راه را پیش رفته‌ایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. » نگاه از کل به جزء یعنی اینکه بدانیم کجای تاریخیم. دشمنانمان چه می خواسته اند بر سر ما بیاورند و ما چه کار می خواسته ایم انجام بدهیم. عمق دشمنیشان در چه حد بوده است؟ شناختن و یافتن عمق دشمنی، میزان تلاش آنها را برای ضربه زدن به ما نشان خواهد داد. وقتی آنها به دنبال حذف ما هستند به تمام معنا، دیگر هیچ نقشه و برنامه و توافقی را نمی پذیرند مگر اینکه مطمئن شوند این نقشه ما را به پرتگاه می کشاند. هر قدر دشمن را در رسیدن به نقشه هایش ناکام بگذاریم به پیروزی نزدیکتر شده ایم. آنها می خواسته اند ما نباشیم ولی اکنون با اقتدار جلوی تمام هجمه های آنها ایستاده ایم. دشمن در این زمینه شکست خورده است. بدیهی است پیروز های اقتصادی و سیاسی در صورتی حاصل می شوند که ابتدا نظام اسلامی مستقر باشد و مقتدرانه در عالم اظهار وجود نماید، آنگاه است که می تواند در زمینه های دیگر نیز موفق شود و گرنه کسی که نیست دیگر چگونه می خواهد پیروز شود. پس اول باید باشیم سپس پیروز شویم. ما این موجودیت و امنیت لازم را با اقتدار کسب کرده ایم و اکنون درصدد کسب پیروزی هستیم. ما می خواهیم عقل مناسب دین و ملت خودمان را جانشین عقل چهارصد ساله غربی نماییم تا با عقل خودمان زندگی کنیم نه با عقل غرب و این زمان بر است تا تمام مناسبات را چه در سطح دولت و چه در سطح ملت، انقلابی و اسلامی نماییم. عقل الهی یک چشم و یک گوش دیگر نیاز دارد و آنها را به صحنه خواهد آورد. آیا جایگزینی این چشمها و گوشها با چشمها و گوشهای موجود ساده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکاتی را که متذکر شده‌اید، حاصل تفکر حقیقی در این زمانه می‌دانم و می‌توانم روحِ این سخنان را در این جمله‌ی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» بیابم که در 9/4/97 در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان... فرمودند: «ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملت ایران را و امت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی می‌خواهد حرکت بدهد، به آن‌جا نگاه کنید...». آری! باید به آن‌جا نگاه کرد، آری! باید به آن‌جا نگاه کرد. و شما بحمداللّه متذکر آن عقلی هستید که باید به آن‌جایی نگاه کرد که رهبری عزیر ما را متوجه‌ آن می‌کنند. موفق باشید

22409
متن پرسش
سلام: چرا در مسیر سلوک الی الله گاهی یک نفر یک توبه می کند و با یک توبه تمام مسیر زندگیش تغییر می کند و یا شهدایی که یک شبه ره صد ساله می روند آنها از چه قانونی استفاده می کنند و یا عده ای سالها در این مسیر زحمت می کشند تا به یک شب مثل شهدا برسند تازه اگر برسند آخر این اکسیر چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همّت، آری! همّت، گفت:

من فدای آن‌که نفروشد وجود    

جز به آن سلطان با احسان و جود

من فدای آن مس همت‌پرست                       

کو به غیر کیمیا نارد شکست. زیرا:

مرغ را پر می‌برد تا آشیان /  پر مردم همت است این را بدان

موفق باشید

22408
متن پرسش
سلام و عرض خدا قوت: گاهی که دلم می خواهد دوباره شروع کنم و به سمت جلو حرکت کنم ولی باز غم خاطرات گذشته و غم های گذشته به ذهنم می آید و بار از حرمت باز میمونم و نمیدونم چطوری حرکت کنم. فکر اشتباهات در مسیر که داشتم و این شاید به دلیل اشتباهاتی در مسائل تربیتی دچار یک نفر از دین شده باشم و... کلا اجازه حرکت در این مسیر را از دست می دهم و یک حالت افسردگی و خستگی به تمام روحم مسلط میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه‌ی وجود سنت‌ها در عالم باشید و این‌که می‌توانید در مسیر دینداری در بستر سنت‌های الهی قرار گیرید. موفق باشید

22407
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالي: سوالی داشتم اینکه نظر شما در مورد حجامت چیه؟ و اینکه این کار جای خودش رو به خون دادن بده چون اینطور به نظر می رسه که زمانی که پیامبر حجامت رو مطرح کردن قصد این بوده که خون از بدن خارج بشه و عمل تصفیه و پاکسازی و خونسازي مجدد صورت بگیره که در آن زمان امکان انتقال خون نبوده الان هم این امکانات هست هم همون عمل خون گرفتن انجام میشه هم به داد یه نفر که به این خون احتیاج داره رسیده میشه شما بین این دو کدام را انتخاب مي کنيد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در همان زمان هم امکان خون‌گرفتن بوده است، ولی تأکید بر حجامت به جهت دیگری است. موفق باشید

22405
متن پرسش
سلام استاد عزیز: نماز نافله رو به چه نیتی بخونم که دچار عجب و غرور نشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نیّتِ گشوده‌شدنِ راهِ حقیقت به سوی خداوند. موفق باشید

22402
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ببخشید من مدتی است که میخوام در مورد منظومه و مبانی فکری امام خامنه ای حفظه الله مطالعه کنم و به گونه ای وارد عالم او بشم ولی مشکلی که دارم اینه که نمی دانم چطور و چگونه و از کجا شروع کنم. لذا خواهشمندم در این زمینه بنده و خیلی افراد دیگه رو که میدونم این سوال و دغدغه رو دارن راهنمایی بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم شاید اگر با دقت و پشتکار سخنان ایشان را دنبال کنید، اصول تفکر ایشان که به نظر بنده اشاراتِ حضرت صاحب‌الامر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به قلب ایشان است؛ را به‌دست می‌اورید. موفق باشید

22401
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار خدا حفظتون کنه، شما مثل یه پدر مهربون و دلسوز هستین برای ماها، خدا قرب خودشو نصیبتون کنه، استاد شما در مورد حدیثی فرمودین که خداوند فرمود که من گنج پنهان بودم و خواستم شناخته شم، برای همین خلق کردم و بعدم نتیجه گرفتین که خداوند همدم ماست و بعدم در مورد اثر اون روی انگیزه عبادت فرمودین که یعنی به نیت جذب بهشت یا دفع جهنم نباشه و بخاطر همدمی انجام بدیم، استاد بنده زیاد این ۲ نتیجه گیری رو که فرمودین خوب متوجه نمیشم، که چه جوری از اون حدیث نتیجه همدمی با خداوند گرفته میشه و همچنین نحوه اثر اون بر عبادت، ممنون میشم برای بنده روشن بفرمایید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سایت سه جلسه صحبت تحت عنوان «همدمیِ ربّ و عبد» هست. فکر می‌کنم شروع خوبی برای تفکر نسبت به آن حدیث شریف باشد. موفق باشید

بد نیست نظری به متن زیر هم بیندازید

 

  معرفت نفس و مراحل رجوع به حقیقت در این تاریخ

 

باسمه تعالی

 

الف- در روبه‌روشدن با حقیقت و اُنس با آن، اولین قدم آن است که حقیقتِ وجودی خود را احساس نماییم که به آن «معرفت نفس» گویند. در معرفت نفس انسان با «وجود» در محدوده‌ی خود، مأنوس خواهد بود و این اولین قدم در راستای درک حقیقت است به آن معنا که می‌یابد ادراک و مدرِک و مدرَک عین یکدیگرند و جز خود انسان نیست. در این رابطه اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) مى‏ فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ‏ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ‏ بِكُلِّ شَى‏ءٍ» (مصباح ‏الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108) نسبت به نفس خود جاهل‏ مباش زيرا هركس به خود جاهل‏ باشد به هرچيزى جاهل‏ است‏.

هر وقت حجابِ تعلق از چهره‌ی نفس برافکنده شود، چون نفس ناطقه در ذات خود وجودی است نوری؛ با درکِ خود عملاً گامی به سوی درک حقیقت برداشته است.

ب- انسان با درکِ وجودی خود «هستِ» خود را عین اتصال به هستِ مطلق یعنی حضرت ربّ العالمین می‌یابد و معنای هویت تعلقی خود برایش ظهور می‌کند. و در این رابطه از هستِ خود متوجه‌ی مطلقِ وجود و سعه‌ی وجودی حضرت ربّ العالمین در هستی می‌شود.

ج- در حدیث قدسی هست که حضرت ربّ العالمین می‌فرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَي اُعْرَف‏» (بحار، ج 84، ص 199) من گنج مخفی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را خلق کردم برای آن‌که شناخته شوم.

1- این حدیث حکایت از آن دارد که شناخته‌شدن حضرت ربّ به تو ای انسان مربوط است و او خود را در تو می‌شناساند و یک نوع همدمی بین «ربّ» و «مربوب» در میان است.

2- وقتی می‌فرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعي‏إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي* وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»‏[1] نفس، به پروردگارِ خاصّ خود برمی‌گردد، پروردگاری که درآن شخص متجلّی شده.

«فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي» پس در بهشتی وارد شو که آن بهشت، جز تو نیست و در آن صورتِ الهی که در وجود تو نهان است، وارد خواهی شد. در آن صورتِ ازلیِ نهانی که در ظرف آن پروردگارت خویش را در تو و به واسطه‌ی تو می‌شناسد. آن تصویری که تو باید آن را مشاهده کنی تا واقف شوی به این‌که: « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».

3- برای سالکی که در «خویشتنِ خویش» به پیوستگیِ بین خالق و مخلوق دست پیدا می‌کند، سُروری بس متعالی حاصل می‌شود که برای آن‌هایی که با تفکرِ انتزاعی و در ذیل آن، در شناخت خدا قرار دارند؛ پیش نمی‌آید.

ملاحظه می‌کنید که در «إرْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ » می‌فرماید به سوی پروردگار خود برگرد، و نه به حضرت «اللّه» که همه‌جا هست، هرچند که با رجوع به پروردگارت که ربّ العالمین است با باطنِ همه‌ی عالم مرتبط می‌شوی.

4- انسان در حالت صفای عرفانی می‌تواند نظر پروردگار خود را به گوهرِ وجودی‌اش بیندازد تا خداوند از طریق او، خود را بنمایاند. و این رازِ «ربوبیت» و «مربوبیت» و یا همدمی «ربّ» و «مربوب» است. و این‌که انسان می‌یابد چگونه پروردگارش او را و وجود او را در برگرفته و تماماً در آغوش پروردگار است.

5- اگر تلاش شود تا خداوند دوست داشته باشد از طریق ما خود را نشان دهد، لطف خاصّی از طرف او به ما ارزانی می‌شود.

6- اگر دوستی با خدا به میان آمد، دوستی با خلقِ خدا معنای حقیقی خود را پیدا می‌کند. زیرا در آن صورت، انسان‌ها  خود را و بقیه را با چشمِ حقیقت می‌نگرند و جامعه‌ی آرمانی که اسلام در این زمان مقابل ما قرار داده، محقق می‌شود. چرا که خلق خدا به نحوی آینه‌هایی هستند که خدا خواسته است از طریق آن‌ها، خود را بنمایاند.

7- بعد از به‌دست‌آوردنِ معارف حقّه‌ی الهی، باید به فکر آزادی از قید و بندهایی بود که مانع به میان‌آمدنِ انوار الهی از طریق ما می‌تواند باشد.

د- بعد از آن‌که انسان‌ها، خداوند را در آینه‌ی مخلوقاتی به نام انسان‌ها به تماشا نشستند و حضور خدا را در خود یافتند و به همدمیِ بین «ربّ» و «عبد» آگاهی یافتند، آماده می‌شوند تا حضور پروردگار را در آینه‌ای وسیع‌تر و جامع‌تر بنگرند که آن، رؤیت حضرت ربّ العالمین است در «یوم اللّه»ها. و این‌که خداوند چگونه در بعضی از مراحل تاریخ با ظهور رخدادهایی خاص، شئونات مختلف خود را به میان می‌آورد به همان معنایی که فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْن‏»(الرّحمن/ 29) یعنی او دارای شئون مختلفی است و در هر روز و روزگاری با شأنی خاص به صحنه می‌آید تا انسان‌ها در تاریخِ خود، خدای خود را آن‌طور که در آن تاریخ ظهور کرده است، بشناسند و به جای ارتباط با خدای «غایب»، با خدای «حاضر» مؤانست داشته باشند و نیایش کنند، مثل نیایش شهداء در شب‌های عملیات.

و در این‌جا به همان معنایی که «ربّ»، عبد را در هویت فردی‌اش در بر گرفته، «ربّ» هویت تاریخیِ انسان را در بر می‌گیرد و انسان خود را در تاریخی که هست در آغوشِ پروردگارش می‌یابد و این، اوجِ همدمیِ «عبد» با «ربّ» است در ابعاد اجتماعی و زیستن با دیگران.

والسلام


[1] - سوره‌ی فجر، آیات 27 تا آخر

22400
متن پرسش
سلام: من مدتهاست یعنی سالهاست بخاطر مشکلم در به در به دنبال علامه آقای حسن زاده آملی هستم. دیگه نایی برام نمونده هیچکس جوابمو نمیده. من آدرس یا شماره ای از ایشان یا شاگردایشان می خواستم خواهشا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ایشان به جهت ناتوانی‌های جسمی از قم به تهران در منزل فرزندشان ساکن شده‌اند و ارتباط با ایشان امکان ندارد و معلوم است که رزق خود را در جای دیگری دنبال کنید. موفق باشید

22399
متن پرسش
سلام علیکم: بابت پاسخ به سوال ۲۲۳۸۳ کمال تشکر دارم استاد عزیز. اما ما چطور باید سخنان میرزای قمی را تاویل و توجیه کنیم!؟ آیا ایشان در این مساله کوتاهی کرده اند!؟ و چگونه باید این مطلب را هضم کرد که فقها و مراجع تقلید در قم مخالف عرفان هستند!!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن بزرگان به جهت تعمق در فقه و مسائل اخلاقی، اساساً متوجه‌ی اشارات عرفا نمی‌شوند. حضرت امام روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که تحت عنوان نقطه‌ی عطف به احمدآقا می‌نویسند، در آن‌جا می‌فرمایند: به جان دوست قسم! سخن عرفا همان سخن اولیاء الهی است و اگر آن‌ها را درک نکردی، لااقل انکار نکن». موفق باشید

22396
متن پرسش
با سلام محضر استاد: یک بار که با یک چشم به آسمان می نگریستم متوجه شدم رنگ آسمان در یکی از چشمانم تیره تر از دیگری بنظر می رسد حال سوال این است که با توجه به این آزمایش متوجه می شویم این امکان وجود دارد که احساسات از واقعیات فاصله داشته باشند پس چگونه شما قائل به تطابق ذهن و عین هستید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان به جهت ذاتِ مجردی که دارد، ماورای حواس پنج‌گانه با عالَم مرتبط است و به همین جهت حتی خطاهای حس را هم متوجه می‌شود. موفق باشید

22395
متن پرسش
سلام علیکم: پیشاپیش از توجه شما ممنونم. طلبه هستم. و ضمنا غالب کتاب های خودشناسی و غرب شناسی شما را مطالعه کرده ام. قدیم در اینستاگرام عضو بودم و به علت آسیب های روحی و معنوی ای که احساس می کردم آنجا را ترک کردم. اما جدیدا نگاهی کردم دیدم بسیاری از اقوام ما در شبکه مجازیِ اینستاگرام عضو هستند و آنجا مسحورِ صفحاتِ غفلت زا. با توجه به دور بودن بنده از اقوام (به علت تحصیل در شهر دیگر و همچنین کم شدن روابط فامیلی در حد سالی یک یا دو بار) و با توجه به تهاجمات شدید فرهنگی، برایم این ترس ایجاد شد که نکند وظیفه ام حضور در اینستاگرام باشد و این جدا شدن من از جمعِ ولو مجازی فامیل موجب شود که در این بمباران تبیغاتی بی دینی عقاید آن ها به ناکجا آباد کشیده شود و من مدیون شوم که چرا تبلیغات مثبتی در آنجا نکرده ام. علی ای حال ضمنِ آگاهی از ظرفِ آلوده ی اینستاگرام و محدودیت های باطنی این شبکه مدتی پیش مجدد در آن عضو شدم. اما گرچه نیتم الهی بود و با آگاهی و دقت وارد آن شدم لکن باز هم از آسیب های آن مصون نیستم، حضور قلبم دچار خدشه شده است و صفای باطنی ام کم شده. قبلا (نه همیشه) که غالب اوقات حضورِ خاص و نورانیتی را حس می کردم و با مسائل طبیعی دنیا ارتباط قلبی بر قرار می کردم. مثلا تا گل یا درختی را می دیدم (نه به صورت ذهنی) که قلبم حی بودن و زیبا بودن آن و وجه تجلی گونه ی آن را لمس می کرد و احساس خوبی به من دست می داد. اما الان تا چنین صحنه ای را می بینم منتقل می شوم به اینکه از آن عکس بگیرم و این موضوع را که گل جلوه ای از جمال الهی است را برای بقیه ی بازگو کنم تا آنها را به امور معنوی توجه بدهم! از حضورِ قلبی رسیده ام به خودنمایی و حرافی برای مردم و توجه ذهنی به اینکه «گل تجلی جمال الهی است.» مدتی تلاش کردم که این رفتار را تصحیح کنم و دچارش نشوم اما گویا باطنِ سرطانی و غیرعادیِ این تکنولوژی قوی تر از توانِ روحی من است و حس می کنم چیزهایی در روابط سنتی است که در این ابزار مدرن نیست. خلاصه حسابی در کلافگی و اذیت هستم، از طرفی ترسِ از وظیفه و تکلیف در قبال دیگران، از طرفی دور شدن از ارتباط با خدا... به نظر شما چه باید بکنم؟ آیا وظیفه در بودنِ در اینستاگرام است ولو اگر حضور قلبم کم شود و حرکتم در ذکر خدا ضعیف شود؟ یا بروم؟ آیا اینجا مصداقِ آن گفته ی حضرت علی علیه السلام نیست که: «بنا ندارم برای اصلاح امرِ شما مردم، خودم را فاسد کنم»؟ ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بتوانیم با در نظر به حضور تاریخی انقلاب و با توجه به آن نوری که از طریق انقلاب اسلامی شهداء را فراگرفت؛ به جای ترکِ این شبکه‌های مجازی، با خودآگاهیِ لازم از آن‌ها عبور کنیم و بر آن‌ها سلطه پیدا نماییم و رسالت خود را نسبت به آن‌ها در خنثی‌کردنِ اثر آن‌ها قرار دهیم. که البته کار آسانی نیست، شبیهِ در آتش‌رفتنِ حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» است و رسواکردن و خنثی‌نمودنِ آتش نمرودی. آری! «در تو نمرودی است در آتش مرو / ور روی، تو ، اولْ ابراهیم شو». انقلاب اسلامی با پروریدن بزرگانی همچون چمران‌ها و صیادها، ابراهیم‌هایی را پروریده است و این نسل، از نسلِ چمران‌ها و باکری‌ها و خرازی‌ها و آوینی‌ها هستند، چرا تو نباشی!! موفق باشید   

22393
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: رسول الله (ص) در نهج الفصاحه می فرماید: «من علم انی ذو قدره علی مغفره الذنوب غفرت له و لا ابالی» منظور از این که می فرماید هر کس علم داشته باشد که من می توانم گناهان را بیامرزم او را می آمرزم چیست؟ به طور طبیعی هر موحدی یقین دارد خدا اگر بخواهد می تواند گناهان را ببخشد. با تشکر و التماس دعا. لطفا در سایت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور این باشد که علم به غفاربودن حضرت پروردگار موجب می‌شود تا انسان اصالتی برای گناه قائل نباشد. به این معنا که گناه را به رسمیت نمی‌شناسد و اگر هم مرتکب گناهی شد بیش از آن‌که به گناه نظر داشته باشد و از آن لذت ببرد، از آن گناه متنفر است و از حضرت رب العالمین تقاضای مغفرت دارد و خداوند نیز او را به جهت امیدی که به مغفرت پروردگارش دارد، مورد مغفرت قرار می‌دهد. موفق باشید

22390
متن پرسش
سلام استاد: ممنون از اینکه وقت می گذارید. در جلسه اول شرح گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، جایی فرمودین که هر کس با توجه به مسائلی، حقیقت رو به گونه ای درک می کنه. در مورد قرآن هم داریم که 70 بطن داره و هر کس متناسب با ظرفیتش از آن بهره می بره و یا حدیثی که خودتون به اون اشاره کردین. سوال حقیر این هست که محور وحدت این حقایق چیست و چگونه می توان این تکثر فهم ها را به وحدت حقیقت پیوند زد؟ (مگر اینکه به یک حقیقت واحد معتقد نباشیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید نکته‌ی بسیار دقیقی است از آن جهت که در بستر یک حقیقت که به صورت تشکیکی ظهور می‌کند به موضوع می‌نگریم. مثل آن‌که در عین شدت و ضعفی که نور دارد، با نور روبه‌روییم. لذا حقانیت کلام در بستر همه‌ی این رجوع‌ها به قرآن یا به سخنان ائمه مدّ نظر می‌باشند. یعنی در عین یک حقیقت واحد، جلوات مختلف آن نباید مورد غفلت قرار بگیرد و آن وجه وحدانی و حقانی متن یا سخن، محور وحدت همه‌ی صورت‌های متفاوت آن می‌باشد. این یعنی نظر به وحدت در عین کثرت. موفق باشید

22389
متن پرسش
سلام: آیا در تکمیل بحث های غربشناسی بعد از مطالعه کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» و هم چنین فایلهای صوتی آن می توانم فایلهای صوتی مربوط به کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی» دکتر داوری که جنابعلی شرح داده اید بپردازم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است اگر کار را همان‌طور که در نظر دارید شروع کنید. موفق باشید

 

 

 

 

22386
متن پرسش
با سلام و دعای خیر: اگر خداوند می خواست بشر بدون راهنما چه کتاب، چه نبی و چه امام به رشد برسد و نه کتاب و نبی و امام نمی فرستاد وضعیت بشر از جهات مختلف در حال حاضر چگونه بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌‌دانم. موفق باشید

22380
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. آیا رفتن به سر قبر اموات و قرآن خواندن برای آنها بر دیگر اوقاتی که برایشان قرآن می خوانیم فضیلت دارد؟ حتا اگر بیست سال بیشتر باشد فوت کرده باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال متوفی، نظر به محل دفن خود دارد و از قرآنی که بر سر مزار او خوانده می‌شود، بهره‌مند می‌گردد. موفق باشید

22378
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. استاد می دانیم که ارواح مومنین به ملکوت وادی السلام می روند. آیا کسی که در وادی السلام خاک است بر کسی که جای دیگر خاک است فضیلت هست یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر زمینه‌ی روحانی مناسب را داشته باشد، می‌تواند با نظر به محل دفن خود وقتی آن محل، محل مقدسی باشد؛ بهره‌های معنوی ببرد. موفق باشید

22377
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. استاد بنده کتاب ادب عقل، قلب و خیال را مطالعه کردم و سوالی برام پیش اومد: ۱. درباره ی خیال بنده معمولا کسی را تخیل می کنم که نیستم و این شخص گاه انسانی است تربیت شده برای خدا و گاه در خدمت نفس. حال اصلا تخیل کردن چه مثبت و چه منفی درست است؟ چون آن شخص همان مطلوب بنده است و حال اینگونه نیستم. این سبب افسردگی نسبت به الان خود نمی شود؟ ۲. شما فرموید خیال انسان باید در بستان خدا باشد. این یعنی چی و چگونه و چه شخصیتی را باید خیال کنیم که این چنین شود؟ با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیال، یکی از ابعاد وجودی انسان است و باید آن را تربیت کرد 2- روح با تقیّد بر شرع الهی، محل تجلیات انوار معنوی می‌شود و عملاً خیالش عکس انوار بستان الهی می‌گردد. موفق باشید

22376
متن پرسش
سلام استاد محترم: یه حالات خاص و عجیبی را گرفتارش شدم که اخیرا خیلی بیشتر و واضح تر شده که نه در خوابه و نه در بیداری ولی انگار خوابم ولی فکر می کنم بیدارم و یه دفعه نشستم بعد خودم رو یه جای دیگه و مشغول یه کار دیگه حس می کنم، زیاد اخیرا برام پیش میاد مخصوصا در هنگام مطالعه و تلاوت قرآن، ولی چیزی که خیلی آزار دهنده است اینه که در اکثر این حالات اتفاقاتی که شاهدش هستم ناگهانی هست و دست خودم نیست و از همه دردناکتر چرت و پرت و اوهام و خیالات پراکنده و لغو است. بعد از تعداد زیادی از این حالات، امروز مثلا یه حال بهتر از قبل بود و دوباره بعدش چندین بار حالات پراکنده و مبهم و آشفته و الکی. هرچه تلاش کردم از طریق ده نکته و جلد اول مقالات نتونستم تحلیل درست و مطمئنی از حالاتم داشته باشم. این حالات که در خلسه رخ میده البته وقتی قبلش یه توجه و مراقبت و ذکر قبلی باشه بهتر بوده ولی باز اوهام و خیالات باطل با آنها معمولا آمیخته شده و یا فقط خیال و وهمه اکثرا. اگر امکانش هست راهنماییم می فرمایید؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که به چنین مواردی نیز اشاره دارد، مطالعه فرمایید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

22372
متن پرسش
سلام عرض می کنم محضر استاد عزیز: حین مطالعه یکی از کتاب های استاد بودم که در مورد امامت بود آنچه که دریافتم این بود که امام عصاره هستی و عالم امکان هست. به چند نتیجه رسیدم و آن این که «واللازم لهم لاحق» سوالم این بود که زمانی که امام حسین (ع) در کربلا بود آیا کسانی که در کربلا نبودند هرآنچه که انجام می دادند باطل و بیهوده بوده است چون در راستای امام حرکت نمی کردند؟ آیا این برداشت صحیح است؟ سوال بعدی ام هم در مورد آخرین نماز حضرت علی (ع) بود که نماز ایشان ناقص ماند اگر نماز امام ناتمام بماند نماز همه ناتمام مانده و آیا نماز سایرین هم ناتمام ماند؟ در ضمن چه حکمتی در این اتفاق نهفته بود؟ آیا نمی شد نماز ایشان تمام می شد بعد شهادت ایشان اتفاق می افتاد یا قبل از نماز ایشان؟ امیدوارم مفهوم سوالاتم رو بخوبی رسونده باشم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» اذن داده بودند که اگر کسی خواست برود، برود. 2- مهم نیّت امام و مأموم است. موفق باشید

22370
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: وقتتون بخیر و خسته نباشید، خیر دنیا و آخرت و شهادت نصیبتون؛ استاد اینکه ما در طول و روز و شب خیلی با خداوند صحبت کنیم و مدام ازش بخوایم که ما رو دقیقا همون بنده ای که میخواد بکنه و هی گریه و ناله کنیم و ذهنمون بیشتر درگیر این موضوع باشه و کتاب بخونیم و مطلب گوش بدیم و همه اش همینو بخوایم، آیا این رویه درسته و افراط نیست؟ آیا دعا در رسیدن به تزکیه نفس و کمال معنوی هم تاثیر گذار هست؟ استاد آیا اینکه همه امید و آرزوم بندگی خداوند هست این بده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید همه‌کاره‌ی عالم را خدا بدانیم، بحثی نیست و این، عالمانه‌ترین تفکری است که می‌توان در این عالم داشت. منتها به ما گفته‌اند: «ره چنان رو که رهروان رفتند». انسان‌های بزرگ در بستر زندگی با سایر انسان‌ها و نشان‌دادنِ فضایل انسانی با نیّت قرب إلی اللّه، انسان شدند. به قول مولوی: «من ندیدم در جهان جستجو / هیچ اهلیت به‌جز خُلقِ نکو». هرچه داریم از برخورد خوب و دلسوزانه و خوش‌بینانه و مدارا با سایر انسان‌ها است و این در وقتی مؤثر و مفید است که با نیّت و هدفِ قرب الهی انجام شود و نه در راستایِ امور روان‌شناسانه که بیشتر یک نوع خودآرایی است. موفق باشید

نمایش چاپی