باسمه تعالی: سلام علیکم: با اطلاعاتی که از عملیات مرصاد بهدست آمد معلوم شد این منافقین زندانی جزء برنامهی براندازیِ نظام بودهاند و محارب به حساب میآمدند. محارب را نباید اجازهی محاربه داد و بعداً با او برخورد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خداوند میفرماید: «و نفسٍ و ما سَویها» باید بدانیم نفس در ذاتِ خود در تعادل است و لذا چون نفس است که بدن خود را در دوران جنینی میسازد، پس باید بدن در تعادل باشد مگر آنکه مانعی بیرونی، مانعِ آن تحقق شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «امکان» به خودیِ خود یک مفهوم است که در تجزیه و تحلیل فکری میتوان متوجهی معنا و لوازم آن مفهوم شد و همانطور که متوجهاید به صورت «عین ثابته» در علمِ خدا است و خدا علم دارد که این معنا چه اقتضائاتی دارد و مطابق آن اقتضائاتِ ذاتی آن شیئ، آن شیئ را خلق میکند. تعجب میکنم که رفقا بحثی اینچنین دقیق و ظریفی را میخواهند با چند سؤال و جواب متوجه شوند!!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همهی زبانها اینگونه ادبیاتها هست. باید گفت هرکدام در جای خود چنین اقضایی دارند. مثلاً در نسبت بین انسان و خدا، أحبّ الأعمال، نماز است و در نسبت بین انسان و سایر انسانها أحبّ الأعمال، حفظ لسان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده هم اینطور فکر میکنم 2- نمیدانم، شاید منظور آن باشد که در آن حالت هم باید با خدا بود 3- عرایضی در این رابطه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» با نظر به آیات و روایات مربوطه شده است مبنی بر آنکه در این روایات منظور از زن، شهوت است و نه صِرف جنس زن 4- «بلا» به معنای عسر و سختی که دروازهی آسانی است مورد توجه اولیاء الهی بوده است به همان معنایی که قرآن میفرماید: «إنّ مع العسر یسرا» ولی به معنای آنچه مانعِ کمال است، هرگز مورد توجه و طلب نبوده است. مثل بلای بنیامیه برای اسلام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پرستش خدا به معنای بهمیانآوردنِ عبودیتمان در مقابل ربوبیت حق است و در این رابطه میتوان مظاهر ربوبیت او را مدّ نظر داشت و نه ذات حضرت حق را. به همین جهت در روایت داریم که حضرت صادق«علیهالسلام» میفرمایند در عبادات خود یکی از ائمه را مدّ نظر بیاورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی ارسال شد: یک گناه، ربطی به مجامعت حلالِ خود با همسر خود ندارد و نباید نگران بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر منظور علامهی حلّی در آن توصیه مربوط به طلاب بود که فرصتِ تعمق در آموزههای دینی را قبل از ازدواج از دست ندهند. ولی در این راستا که شما میفرمایید هم جا دارد که انسان آگاهانه وارد ازدواج شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده فرصتی برای دیدن آن فیلمها را ندارم و دفاع بنده از انقلاب اسلامی به عنوان ارادهی الهی در این تاریخ جهت عبور از سکولاریته، چیزی غیر از غفلتها و انحرافاتی است که فعلاً ما در نظامِ اداری کشور با آن روبهروئیم و تنها از طریق تأکید بر اصالتهای انقلاب اسلامی میتوانیم از آنها عبور کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برداشت خوبی است 2- حضرت ربّ العالمین در سورهی تکاثر ما را متذکر میکند که کثرتطلبیها شما را بازی داده است در آن حدّ که به اموری مرده و قبرهای بدون حیات نظر دارید و این چیزی نیست که تا آخر برایتان پایدار بماند، به زودی با علم یقینی که پیدا میکنید متوجه میشوید که جهنّم را برای خود برافروختهاید و با نور عینالیقین با چنین عذابی روبهرو خواهید شد و از شما سؤال میشود چرا از نعمتهایی که برای نجات خود داشتید که از جمله انقلاب اسلامی است، استفاده نکردید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت که در سوءِ خُلق، افراد دیگری مورد آزارِ ما قرار میگیرند، توبهی مربوط به آن باید در راستای حلالیتطلبیدن و عذرخواهی از آنها انجام گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در این رابطه در کتاب «دعاى ندبه، زندگى در فردايى نورانى» ص: 41
مطالبی عرض شده که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
درباره خاندان آن حضرت فرمودى فقط خداوند اراده كرده تا شما اهل بيت را از هرگونه رجس و ناپاكى دور سازد و آن هم پاكبودنى خاص.
اين قسمت حاوى نكات مهم معرفتى است و اشاره دارد به قرآن كه مى فرمايد: «... انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا ...»[1] اى اهل البيت! فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدى بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد.
با دقت در آيه تطهير نكات زير مورد توجه قرار مى گيرد.
1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، به معنى هرگونه پليدى جسمى و روحى است.
2- بيش از 70 حديث كه بيشتر از اهل سنت است اقرار دارد كه «اهل البيت» شامل، رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) و فاطمه زهرا (س) و امام حسن و امام حسين «عليهم االسلام» مى باشد.[2]
3- امّه سلمه مى گويد: بعد از آمدن آيه تطهير، رسول خدا (ص) عباى خود را بر سر حضرت على و همسر او و حسنين «عليهماالسلام» انداختند و بعد گفتند: بارالها! اينها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستى،[3] (يعنى؛ تو زن خوبى هستى ولى جايت اينجا نيست).
سؤال: چرا آيه شامل زنان پيامبر نمى باشد؟
جواب: اولًا: هیچ کس تا به حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده است، در حالى كه آيه خبر از عصمت «اهل البيت» مى دهد و از جريان مباهله هم روشن مى شود كه زنان پيامبر (ص) معصوم نيستند و لذا در كنار اهل البيت پيامبر (ص) جهت مباهله يك نفر از آنها هم وارد مباهله نشده است.[4]
ثانياً: همه روايات از سنى و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل البيت معرفى كرده اند.
ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود از ضمير «عَنْكُنَّ» كه قبل از آيه به صورت جمع مؤنث بود، بايد استفاده مى شد و نه اينكه بفرمايد «عَنْكُمْ» يعنى ضمير را عوض كند.
4- بنا به روايات و همچنين با توجه به سياق آيه، جاى اصلى آيه اينجا نبوده و با وَحى جبرائيل به دستور پيامبر (ص) بعد از نزول، به اين صورت تنظيم شده است، و اين روش در كليه آيات مربوط به اهل البيت (عليهم السلام) هست كه در بحث مستقلى بايد به آن پرداخته شود.
5- از همه مهمتر چون اراده براى تطهير را در آيه منحصر به اهل البيت (عليهم السلام) كرده و گفته است «انَّما»، اولًا: اين تطهير، آن تطهير عمومى كه خداوند براى همه مسلمين اراده كرده است نمى باشد، و اگر همان تطهير بود كه براى عموم مردم اراده كرده، ديگر مقام خاصى براى اهل البيت (عليهم السلام) محسوب نمى شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براى همه خواسته است، پس اين طهارت، طهارت تشريعى نبوده، بلكه طهارت تكوينى مى باشد. يعنى طهارت و عصمتى است موهبتى كه در اثر آن، نيروى فوق العاده باطنى عصمت در آنها ايجاد شده است، تا آنها نمونه كامل زندگى صحيح براى بشريت باشند.
6- خداوند در قرآن فرمود: «انَّهُ لَقُرْانٌ كَريم* في كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ الّا الْمُطَهَّرُون»[5] فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآنى است كه در كتاب مكنون است كه همان مقام غيبى قرآن است. از طرفى در آيه تطهير فرمود: فقط شما اهل البيت به تمام معنى مطهريد، پس در واقع فقط اهل البيت مترجمان واقعى قرآن اند و بقيه بايد قرآن را از آنها ياد بگيرند. از طرفى فرمود: آن قرآن كريم را كه در كتاب مكنون است غير مطهرون نمى توانند «مَسّ» كنند، و متوجه هستيد كه نفرمود: غير مطهرون نمى توانند بدانند، بلكه فرمود: غير مطهرون نمى توانند با آن حقيقت غيبى قرآن تماس بگيرند. اين نشان مى دهد كه حقيقت قرآن يك امر وجودى و واقعى است و نه اعتبارى، و شرط تماس با آن حقيقت مطلق، داشتن طهارت مطلق است، و بقيه به اندازه اى كه از نظر طهارت به اهل البيت نزديك باشند از قرآن بهره دارند. البته لازم است عزيزان متوجه باشند كه فرهنگ اهل البيت، فرهنگ طهارت است و از طريق طهارت مى توان با قرآن ارتباط داشت. يعنى علمشان را با حفظ طهارت تكوينى خود پايدار نگه مى دارند و فلسفه وجود آن همه عباداتى كه ما در سيره پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) مى بينيم براى حفظ همين طهارت تكوينى است. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 33.
[2] ( 2)- به كتاب امام شناسى، ج 3، از آيت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى رجوع شود.
[3] ( 1)- امام شناسى، ج 3، ص 144، نقل از غايةالمرام، ص 287.
[4] ( 2)- ابن جرير و طبرانى آورده اند كه رسول خدا فرمود: « انْزِلَتْ هذِهِ الْايةُ فى خَمْسَةٍ: فِى وَ فى عَلِى وَ الْحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» يعنى فرمودند: اين آيه در مورد پنج كس نازل شده (در زمان نزول) كه عبارتند از من و على و حسن و حسين و فاطمه (عليهم السلام). از طرفى در سوره تحريم خداوند دو تا از زنان پيامبر را به باد انتقاد مى گيرد و مفسرين عامه آن را عايشه و حفصه معرفى مى كنند. حال چطور مى توان چنين تطهيرى را به زنان پيامبر نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل البيت معرفى كرده است.
[5] ( 1)- سوره واقعه، آيات 77 تا 79.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحث و مطالب کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» را اگر با آنها در میان بگذارید، خوب خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حرف خوبی است 2- ولایت فقیه یک امر حکومتی است، چه در آن، ولایتِ تکوینی جاری بشود و چه نشود. به هرحال ولیّ فقیه بر اساس تواناییِ مخصوصی که دارند حکم خدا را از متون دینی استخراج میکند. با اینهمه نمیتوان در چنین بستری، ولایتِ تکوینی حضرت ربّ العالمین را نادیده گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش از پشت پرده خبر ندارم. ولی این برخوردها که به امثال آقای بقایی و آقای مشایی میشود برای بنده قابل حل نیست. حال، رهبری چه اقدامی باید بکنند که نحوهای از جانبداری برای آقای بقایی و مشایی پیش نیاید، نمی دانم؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایِ «امکانِ ذاتی» کمی فکر کنید. وقتی «امکان»، ذاتیِ یک شیئ شد که دیگر معنا نمیدهد که چه کسی آن را به شیئ داده تا بگوییم از کجا آمده؟ به قول معروف: «الذاتیُ ما لا یُعَلَل» ذاتی را به دنبالِ علتگشتن روا نیست. مثل حضرت حق که ذاتیاش وجودی است، حال میشود گفت علت وجود حضرت حق چه چیز است؟ و یا آن وجود را از کجا آورده است؟ در این مورد عرایضی در شرح تفسیر سورهی حمد حضرت امام که در دانشگاه صنعتی بحث شد، داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه ما به جای نظر به جنبهی وجودی یک موجود، به مفهومِ آن نظر کنیم عملاً نگاه ما به آن موجود، مفهومی است چه مکان داشته باشد و چه نداشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه نباید به خود سختگیری کرد باید با تمرکز بر روی معارف الهی و سیرهی اولیاء الهی، جهتِ روح را به سوی شرایط مطلوب جلو برد. سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه به ما توصیه شده است حرم ائمه با شکوه باشد و به همین جهت هم باید مساجد و حرمها از سایر خانهها بلندتر باشد و در چشمانداز قرار گیرد، شاید بتوان حرف استاد را توجیه کرد. البته باید بین «تجمل» و «جمال» دقت کرد، و این کار آسانی نیست. مثلاً در مسجد شیخ لطفاللّه اصفهان «جمال» و «هنر» و «شکوه» با هنرمندیِ تمام به میان آمده است؛ ولی نه مثل عالیقاپو که «تجمل» در آن به ظهور آمده است. به نظر بنده در حرم شریف حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» جمال و شکوه، کمی به تجمل نزدیک شده است. در هر صورت ما در زیارت آن مضجعِ شریف، به شکوه و جمالِ آن مرد الهی نظر داریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این نوع تقسیمبندیها به جهت آن است که ما با نگاه مفهومی و آموختنی به اشاراتِ آن بزرگان مینگریم، وگرنه هرکدام از سخنان آنان در جای خود، وجهی از وجوهِ حقیقت را مدّ نظر ما قرار می دهند 2- واژهی اندماج واژهای فلسفی نیست، باید نسبت به کاربردش آن را معنا کرد. آری! با نظر به مفهوم آن به «نعتِ خارج» میتوان آن را جزو معقولاتِ ثانویهی فلسفی دانست. 3- «خودْ راه بگویدت چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: مسلّم در آن حد که نحوهای از فخر فروشی یا خود نمایی به روش اهل دنیا باشد برای سیر روحانی انسان زحمت به وجود میآورد ولی نه آنچنان که تصور کنید از حالت عادی و فعالیتهای عرفی به اسم سلوک خود را محروم کنید. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: همچنان که مستحضرید بحث، بحث دقیقی است. آنهایی که بحث «عدم خلقت عین ثابته» را در ابتدای امر دارند، به این معنا است که وجود علمی آن را مدّ نظر قرار میدهند که البته حضرت حق بر اساس آن وجود علمی، آن مخلوق را وجود میدهد. بنابر این، وجود علمی مخلوق برای خود مخلوق با تمام لوازمی که یک مخلوق مختار در خود دارد، در میان است. در این مورد، بد نیست که به بحث «عین ثابته» که در جزوهی «عرفان نظری» است رجوع فرمایید شاید جواب خود را دریافت کنید. آدرس جزوهی مربوطه عبارت است از: http://lobolmizan.ir/leaflet/1344
در ضمن به صورتهای مختلف به موضوع عین ثابته در جواب سوالهای سایت بحثهایی شدهاست؛ خوب است که آن را در قسمت «جستجوی سایت» دنبال فرمایید. موفق باشید
موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: شاید بتوان گفت در روایتی که میفرماید «لو لا الحجه لساخت الارض علی اهلها» به این معنا است که آنچنان نظام عالم به هم میریزد که انسانها بهرهی لازم را از زندگی زمینی خود نمیبرند و گرنه از نظر وجود اولیهی انسان کامل، که در روایت داریم که پیامبر میفرمایند «اول ما خلق الله نوری» یعنی عالم با نور پیامبر و آل پیامبر به وجود آمدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: آنچه در امثال نماز برای انسان پیش میآید تحقق روحیهی عبودیت است تا حضرت رب العالمین با ربوبیت خود ما را دستگیری کند و اصل عبادت به تسلیم امر و نهی الهی است حال چه با حضور قلب باشد و چه نباشد؛ در هر صورت آن عزم اولیه در میان هست و تقویت وجه عبودیت ما در آن راستا به وجود میآید، به همین جهت ما دستورات الهی را ابتدا به عنوان تکلیف خود میپذیریم و انجام میدهیم و نباید به هیچ وجه از این غافل شد به طوری که در روایات داریم «فنای فی الله تحقق امر و نهی الهی بر جان انسان است». موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: آنچه ما میتوانیم با اطمینان بگوییم آن چیزی است که مستند به سخن خدا و ائمه باشد و از ما همین انتظار را دارند که در حدّ فهم خود از آن متون مقدس و با استناد به آن سخنان سخن خود را بگوییم لذا نه میتوان سکوت کرد و نه باید در حد توهمات خود با مردم سخن بگوییم. موفق باشید