باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظام الهی بیشیطان باشد، که نظامِ تعالی و تکاملبخش نخواهد بود! بالاخره هر عارف و سالکی که به جایی رسید، با مقابله با شیطان به آن مقام رسید و به همین جهت فردای قیامت شیطان به گناهکاران میگوید: « وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (22/ابراهیم) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى شود، مى گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!
از طرفی خداوندشرایط را طوری فراهم کرده که وقتی انسان با خدا زندگی کرد، خدا کمکش کند و شیطان را از او براند و جریان « إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ (18)/ حجر) استراق سمع شیاطین و زدن آنها توسط شهابها، مربوط به زمان ظهور دین حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» بود که خداوند از آن طریقه کمک میکند تا شیاطین نتوانند به حرکت پیامبر ضربه بزنند تاآن دین تثبیت شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی واقعیتِ خارج از ذهن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بخواهند متذکر شوید که در کنار مباحث معرفتی، با عقل معاش به امور زندگی نیز بپردازید، تا یک بُعدی نشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه شوید پیامبر خدا با معجزه ما را به این نتیجه میرساند که او از طرف خداوند برای ما راهکار آورده است، دیگر نسبت ما با خدا روشن میشود و جایی برای شک و شکاکیت نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتابهایی مثل «قانون» بوعلی، تئوریهای طبّی موجود است ولی ما از تجربهی هزارساله تاریخ طبمان محروم شدیم 2- مدتها به صورت سینه به سینه، تجربهی طبیبان به نسل بعدی منتقل میشد و ضرورتی برای ثبت آنها نبود. ولی متأسفانه در زمان رضاخان غافلگیر شدند 3- این مسئلهای نیست که درتاریخ پنهان باشد که چگونه رضاخان به بهانهی کهنهبودن، مانعِ ادامهی طبابت اطبایِ سنتی میشد. هم بنده مختصری شاهد این مسئله بودم و هم حضرت امام در کتاب «کشف الأسرار» متذکر آن هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث دقیق و عمیق عرفانی است که هرکس قبل از تولدش، خودش زندگیِ زمینی خود را و نحوهی آن را انتخاب میکند و خداوند سمیع و علیم جواب طلب او را میدهد به همان معنایی که قرآن میفرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (50/طه) پروردگار ما کسی است که به هر موجودی خلقتِ مخصوص آن موجود را میدهد و پس از آن هدایتش میکند. حال اگر کسی طلب خلقت در آمریکا را داشت، خداوند همان را به او میدهد، منتها از هدایت او باز نمیماند تا در همان شرایط نیز بتواند حق را از باطل تشخیص دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اُنس با رفقا، صلهی رحم، رفع حاجات خانواده و ورزش اموری است که در کنار مطالعه و عبادت میتواند مفید باشد 2- در ابتدا باید از هرگونه عملی که سالک را از عالَمش خارج میکند، خودداری شود ولی بعد از مدتی با وسعت بیشتری که پیش میآید این امور عادی، مُخلّ سلوک نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را میدانستند و مطابق آن دستور میدادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم در مواجههی حضرت با معاویه و نامههایی که حضرت در این رابطه نوشتهاند، به کمک شرح نهجالبلاغهی ابن ابیالحدید نکات خوبی بهدست آورید. در ضمن جلد چهارم کتاب «عنصر شجاعت» از آیت اللّه کمرهای در تبیین فضای تاریخی امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در کوفه نکات ارزشمندی را در اختیار شما میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً «هوش» یک امر موهبی است که به بعضی داده میشود. آری! اگر انسان ذهن خود را مشغول امور بیهوده نکند، از هوشی که دارد میتواند بهره ببرد، وگرنه همان اندک هوشِ موهبی را هم بینتیجه میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» شده است مبنی بر آنکه امروز در تاریخی زندگی میکنیم که دیگر بسیاری از کارهایی که دیروز در خانه انجام میشد، به بیرون خانه منتقل شده است و زن، اگر کاری جدّی و معنابخش در خانه نداشته باشد، وجودش در خانه با یک نوع بیهویتی همراه میشود که نتیجهی آن مشغولشدن به امور وَهمی و یا دنبالکردنِ سریالهاست. آری! خوب است که کمک او کنید تا نشان دهد با مسئولیتهای اجتماعی میتوانند انسانهای متعهد و نمونه باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که بنده اطلاع دارم این روشها در رابطه با آزادکردنِ نفس است تا وجهِ تجردِ آن با شدت بیشتر عمل کند که کلاً مرتاضها نیز در همین مسیر عمل میکنند. ولی روش توحیدی مسیری است که انسان بهجایِ آزادکردنِ قدرت نفس، سعی میکند با منبعِ لایزالِ هستی مرتبط شود. و این غیر از آن است که نفس را آزاد کنیم تا مثلاً قوای خود را تا مراحل فوق کیهانی سیر دهد. در این حالت، هنوز در محدودهی تجرد نفس از نفس بهره میبریم. در این مورد کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» و شرح صوتی 17 جلسهی آن به نظرم بتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:چرا باید از روح و روحیهای که نمیخواهد با بازیهای زمانه خود را فریب دهد؛ گلهمند باشید؟ نهیبی که در درون شما هست، نهیبی است به سوی سعادت ولی همین راهی را که شروع کردهاید را آرامآرام ادامه دهید، مطمئن باشیدآن زمانی که گذرتان به روایات و آیات افتاد صدبرابرِ زمانی که با آثار مستقیم آن عالمان بزرگ روبهرو شدید، روحیه میگیرید و متوجه میشوید معنایِ خلقت شما چه اندازه دقیق و حسابشده و حکیمانه و عالمانه بوده است. فراموش نکنید بعضی از این مطالب که فعلاً شما از آنها سرخوردهاید، مربوط به تاریخِ خودش بوده است و در آن زمان، معنای خوبی داشته است. اشکال ما در آن است که متوجه نیستیم تفکر، تاریخی است هرچند متون مقدس، ماوراء تاریخ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند میل به جنس مخالف را در انسان قرار داد جهت بقای نسل، و لذتبردن، فرعِ آن است و موضوع گرایش به تغییر جنسیت به دلایل واهی مثل اینکه از جنس دیگر لذت میبرد، کافی نیست برای به رسمیتشناختن آن الااینکه واقعاً از نظر فیزیولوژیک مانعی در میان باشد که مانع ظهور جنسیتِ واقعی طرف شده است که موضوع آن متفاوت است 2- به نظرم مقدمات فلسفی حداقل در حدّ «بدایة الحکمه» کار را جلو میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. زیرا در روایت داریم: «اول ما خلق اللّه» حضرت محمد و آل او «علیهمالسلام» است. از طرفی داریم که روح، بالاترین مخلوق یعنی همان اولین مخلوق است. موفق
باسمه تعالی: سلام علیکم: معجزه یعنی چیزی که اگر همهی انسانهای عالم با همهی تواناییهای علمی و عملی جمع شوند، نتوانند آن را بهوجود آورند. در این راستاست که افراد متوجه میشوند آن معجزه در محدودهی تواناییهای انسانی نیست و باید ارادهی خداوند از آن طریق به طور خاص به میان آمده باشد و اینجاست که افراد متوجه میشوند آن فرد حقیقتاً باید رسول خدا باشد. به همین جهت خداوند در اثبات نبوت پیامبر میفرماید: «وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (/23بقره) یعنی اگر شک دارید که آنچه بر بندهی ما نازل شده است از طرف خداوند است، همهی یارانتان را بدون آنکه خدا در صحنه باشد بیاورید و یک سوره مثل سورههای قرآن شکل دهید. در مورد سایر معجزات نیز قضیه از همین قرار است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مصر هم بنیاسرائیل بعد از حضرت یوسف «علیهالسلام» کارشان به ذلت و خواری کشید و در مقابل فرعون تا آنجا ذلیل شدند که خدمتگذاریِ قبطیان کارشان بود و به همین جهت حضرت موسی «علیهالسلام» تلاش کردند آنها را از مصر خارج نمایند. بنیاسرائیل به جهت روحیهی توحیدی که در پیروی از حضرت موسی «علیهالسلام» بهدست آوردند؛ قرآن در توصیفشان میفرماید: «يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (47/ بقره) و آنها متوجهی این امر نشدند که ملاکِ برتری، توحید است و نه نژاد. و همین توهّم موجب شد تا از توحید محمدی «صلواتاللّهعلیهوآله» استقبال نکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر از من بپرسید علوم تربیتیِ واقعی «عرفان عملی و نظری» است یعنی «منازلالسائرین» و «فصوصالحکم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد: «ابداً اینطور نیست. در این مورد خوب است به کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» از آقای دکتر مهدی امامی جمعه رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که به افرادی مصیبت وارد میشود باید مواظب بود طوری سخن نگوییم که علت آن مصیبت، گناهِ آن افراد باشد چون ما نمیدانیم قضیه چیست؟! آری! به صورت کلی باید گفت علت مصائب مثل قحطی و خشکسالی و زلزله، گناهانِ مردم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا شد چنین بحثهایی را تا آخر بروید تا سؤالاتتان برایتان حل شود زیرا با یک «علم» روبروئید به نام «معرفت نفس» و نه یک خبر، به همین جهت در این رابطه به ما فرمودهاند: «گر نپرسی زودتر کشفت شود / مرغ صبر از جمله پرّانتر بود» بعد از «ده نکته» و بعد از مطالعهی کتاب «آشتی با خدا» و سپس در حین مطالعهی کتاب «خویشتن پنهان»، معارفِ ارزشمندی نصیب شما میشود که البته چنین سؤالاتی نیز به راحتی حلّ خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه عرض شد سخن حضرت امام بود از آن جهت که رضاخان مانع شد کارِ اطبایی که 1000 سال تجربه را با خود داشتند، ادامه یابد و عملاً آنها نتوانستند تجربهی خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند و این است که امروز ما از صفر شروع کردهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی وجود لا بشرط شد، ظرفیت لازم را جهت بسیاری از امور دارد مثل وجود لا بشرط مقسمی، که نَفَس رحمانی باشد که هم مظهر حیات و هم مظهر ممات. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست در این مورد نکتهای را که در مورد علت نیامدن نام علی«علیهالسلام» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است را خدمتتان ارسال کنم، «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل». موفق باشید
سؤال: با توجه به اهميت مسئلهی امامت و اهميت مصداق آن يعني عليu، چرا در قرآن ذكري از حضرت اميرالمؤمنينu به طور صريح نيامده؟
جواب: براي پاسخگويي به اين مسئله ابتدا لازم است مواردي روشن شود:
1- تاريخ گواه است که در زمان نزول قرآن، اختلاف قومي و قبيلگي به قدري قوي است كه همه چيز حتي دين را تحتالشعاع قرار داده است و با اندک بهانهاي اختلافها سر بر ميآورد.
2- اكثريت مردم هنوز ايماني که در برابر توحيد و حکم خدا تسليم شوند را بهدست نياوردهاند تا تنها به آنچه حکم خدا است تسليم باشند که نمونهي آن را قبلاً در مورد حرث بن نعمان و اعتراضي که به انتصاب حضرت عليu کرد ملاحظه فرموديد.
3- حضرت عليu با اكثر تازه مسلمانانِ آن روز ، يعني سركردههاي شركِ ديروز جنگيدهاست و چندين و چند از پدران و برادران آنها را به قتل رساندهاست و ايمان اين تازه مسلمانان آنچنان قوي نشده كه از شرك پدرانشان متنفر باشند ، بلكه از عليu ناراحتاند و عظمت عليu هم به همين رعايت نكردن ميل و رضاي سران شرك بوده و هست، به طوري كه طبق اسناد تاريخي نصف كشتههاي بدر به دست عليu بوده است.
4- روش سخنگفتن قرآن و هر مكتب تربيتي كه بخواهد بشر را در طول تاريخ هدايت كند آن است كه اصول كلي را مطرح كند تا بشريت براساس شرايط تاريخي خود ازآن اصول و قواعد كلي استفاده كند و با تفكر خود، تكليف مخصوص به زمان خود را بيابد تا تفكر در دين تعطيل نشود و تحجر جاي آن را نگيرد زيرا تأکيد مکتب الهی بر روي شخصيت است نه اشخاص.
در نتيجه با توجه به نکات فوق، اگر نام عليu در قرآن برده شده بود، با توجه به آنهمه تعصب، ديگر دو دسته مسلمان نداشتيم به نام شيعه و سني، بلكه گروه كثيري از تازه مسلمانان مقابل اصل دين ميايستادند و در چنان شرايطي ادامهي اصل اسلام به خطر ميافتاد به همين جهت با تصريح نکردن به نام عليu در قرآن كاري شد كه لجاجت و استكبار بعضي از تازه مسلمانان متعصب نسبت به نفي کلي اسلام برانگيخته نشود.
امام صادقu در جواب سؤال فوق که چرا نام عليu در قرآن نیامده، فرمودند : تعداد نمازها هم در قرآن نيست و يا مثل «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْک» كه معلوم نيست خداوند چهچيزي به پيامبر ابلاغ کرده و به عهدهي پيامبر است که آن را روشن کنند، زكات را هم قرآن نگفت به چه چيزهايي تعلق ميگيرد و پيامبرf روشن كردند، همچنان كه گفت حج بهجا آوريد، ولي كيفيت را نگفت، جايگاه پيامبر تبيين آيات است.
آيا جريانات بعدي از جمله كشتن شيعيانِ حضرت عليu به صِرف شيعهبودن و حتي كشتن فرزند حضرت فاطمهزهراi در صحراي كربلا، نشان نداد كه عدهاي در عين ادعای اسلاميت به هر قيمتي حاضر به پذيرفتن خط زلال اسلام در مسير اهل البيتh نبودند؟ و لذا اگر نام عليu در قرآن آمده بود براساس كينه با آن بزرگوار با اصل قرآن مقابله ميكردند و حريم قرآن را ميشكستند. و خداوند با عدم طرح نام عليu در قرآن، قرآن را از چنين تجاوزاتي حفظ كرد.
از طرفي پيامبر خداf با تأييد عليu در موارد مختلف، حجت را بر مردم تمام فرمودند. پيامبرf ميفرمايند: «اَنَا مَدينَةُ الْعِلْم وَ عَليٌ بابُها، فَمَن اَرادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبابَ»[1] من شهر علم ميباشم و علي دروازهي آن شهر است، پس كسي كه طالب علم است بايد از دروازهي آن وارد شود تا به علم برسد.
روايت فوق در متون علماء اهل سنت مورد پذيرش آنها است و قبول دارند كه چنين سخني از پيامبرf صادر شده به طوري كه احمد حنبل از هشت طريق آن را روايت كرده. اين روايات ميرساند كه همهي امت بايد به اميرالمؤمنينu رجوع كنند و وصول به علم پيامبرf از ناحيهي عليu ممكن است و ميرساند كه عليu اَعلَم جميع امت است و مسلم چنين كسي بايد بعد از پيامبرf ولايت جامعهي اسلامي را به عهده داشته باشد تا امت را در جميع امور به هدايت برساند.
با اندكي تفكر در قرآن و توجه به سخنان پيامبرf به راحتي روشن ميشودكه عاليترين مصداق بعد از رسولاللهf، براي ادامهي ولايتِ ديني بر مسلمانان، عليu است. مسلم با حذف عليu از حاکميت جامعهي اسلامي بعد از رحلت رسول خداf جامعه در مسيري بهتر قرار نگرفت و به گفتهي مورخان اهل سنت، آن چند سالي كه حضرت عليu برسركار آمدند مردم دوباره اسلام زمان پيامبرf را به ياد آوردند. به عنوان نمونه در تاريخ داريم که پس از جنگ جمل بعد از 25 سال كه صحابهي پيامبرf از عليu فاصله گرفتهاند بعضي از صحابه که همراه عليu بودند به امامت آن حضرت نماز ميخوانند. عمرانبنحصين از صحابهي پيامبرf ميگويد: «صَلّی عَلیٌّ عَلَيْنا بِالْبَصْرةِ فَقال: ذَكَّرَنا هذا الرّجل صَلاةً كُلُّنا نُصَلِّيها مَعَ رسولاللهf» با عليu در بصره نماز خوانديم، نماز او طوري بود كه يادمان آمد نمازي را كه با رسولخداf ميخوانديم.[2] چون در اين مدتي كه گذشته بود نماز هم به آن معني واقعياش از صحنهي زندگي مردم خارج و به فراموشي سپرده شده بود، به طوري كه شهابالدّينزهري از علماء اهل سنت و از تابعين ميگويد: «دخلتُ علي اَنَسِبنمالك بدمشق وَ هُوَ وَحْدَة يَبْكي»؛ در شهر دمشق به انس بن مالک [خدمتگذار رسول خدا] وارد شديم و او به تنهايي در حال گريه بود. پرسيدم چرا گريه ميكني؟ گفت: «لا اعرفُ شَيْئاً مِمّا كانَ علي عهدالنّبيf الاّالصّلاة وَ قد ضُيِّعَت» از آثار رسولخداf چيزي جز نماز نميديدم كه آن را هم از بين بردند.[3] و اعتراف دارد نمازي كه در آن روز خوانده ميشد سنخيتي با نماز پيامبرf نداشته. محمدبنادريسشافعي از وهببنكيسان نقل ميكند كه ميگويد: «كُلّ سُنَّةٍ مِنْ سُنَنِ رسولالله قَد خُيِّلت حَتَّي الصَّلاة»[4] در طول دوران خلفا، تمام سنتهاي پيغمبر دستخوش تغيير شد، حتي نماز.
آنچنان همه چيز تغيير كرد كه وقتي اميرالمؤمنينu در هنگام خلافت، امام حسنu را ميفرستند كه مردم را متذكر كند نماز تراويح را كه به جماعت ميخوانيد بدعت است و ريشه در كتاب و سنت ندارد، مردم فرياد ميكنند: «وا سُنّتا عمرا، وا سُنّتا عمرا» حضرت عليu امام حسنu را ميخوانند كه رها كن. ملاحظه فرماييد چگونه با وجود حضرت عليu، در حاليکه حجت الهي براي همه تمام بوده ولي جامعه حاضر نبود از آنچه در زمان خلفا به آن عادت کرده دست بردارد.
[1] - به الغدير، ج 6، ص 114 رجوع شود.
[2] - صحيح بخاري، ج1 ، ص200، حديث 784.
[3] - موطأ مالك، ج1، ص93.
[4] - الاُم، ج1، ص 208.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چطور موجودی که وجودش محدود است، آن وجودِ محدود را از خود دارد؛ در حالیکه لازمهی محدودیت، معلولیت است و اگر آن موجود، معلولِ موجود دیگری نبود و ذاتش به اعتبار آنکه وجودش از خودش است عین وجود بود، دیگر جایی برای غیر وجود نمیماند. در حالیکه محدودیت به این معناست که جایی برای غیرِ آن موجود هم در صحنه باشد. موفق باشید