بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21099
متن پرسش
سلام: در مفاهیم شما می خوانیم که انسان جهان کوچک است یعنی برزخ، باطن عالم ماده و عقل، باطن عالم برزخ و ... است و هرچه موجود مجرد به مراتب بالاتر نائل می شود جامع تر می شود یعنی من ما باطن تن ما است و.... یعنی سیر انسان از خود مادون به خود عالی است یعنی سیر از خود در خود به خود و این هم بدون تزکیه پیش نمی آید. حال سوال من این است که جنیان شرور که تزکیه ای نکرده اند و این مراتب را پشت سر نگذاشته اند چه طور پیش از تولد پیامبر وارد باطن عالم می شدند و می توانستند اخبار کسب کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که جنیان صعود می‌کنند مراتب مثالیِ عالَم است و نه مراتب عقلی. و نوع خلقت آن‌ها طوری است که بدون تزکیه می‌توانند چنین حضوری در عالَم مثال و خیال داشته باشند و این به خودی خود برای آن‌ها کمال نیست، مثل کاری که مرتاض‌ها می‌کنند. آری! اگر انسان با نیّت عبور از عالم ماده و سیر به سوی حقیقت به عالَمِ مثال برسد و عالم مثال برای او آینه‌ی نمایش عالم عقل شود، برایش کمال خواهد بود. موفق باشید

21097
متن پرسش
ناظر به 21086 با سلام و احترام: پاسخ شما را چند بار خواندم و استفاده کردم، و به نظر می آید در مواردی منظورم را خوب نرساندم. به طور ضمنی به تفاوت جایگاه احمدی نژاد و هاشمی اشاره فرمودین که البته به نظر می رسد آنجا که از هاشمی اسم بردید، و اشتباه بودن مقایسه ی احمدی نژاد با هاشمی، منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده ولی باز به همان دلیل محترم بودن اهالی نظام و حوزه، اخلاق حکم می کند حتی اسمی از آیت الله جوادی نیاورید چون مستحضرید در متن بنده هیچ مقایسه ای بین آقای احمدی نژاد و هاشمی وجود نداشت و تمام حرف بنده سر تفاوت رفتار و برخورد در تعامل با آیت الله جوادی (و بعضا آیت الله مصباح) و تعامل با احمدی نژآد است. و هر جا از آقای هاشمی نام برده شده متعلق (فتحه روی لام) مقایسه با احمدی نژآد نبوده بلکه برای تفسیر رفتار آیت الله جوادی نام آقای هاشمی آورده شده. صحیح است که فرمودید اخلاق حقیقی، مبتنی بر نشان دادن جایگاه افراد هست. و با این فرضِ نانوشته که منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده، پس بخواهیم راحت تر بگوییم به دلیل تفاوت جایگاه آقای جوادی آملی و آقای احمدی نژاد، شما دو نوع رفتار اختیار می کنید تا جایی که درباره آیت الله جوادی می گویید اگر خودش خودش را انقلابی می داند چرا ما او را انقلابی ندانیم؟! ولی درباره احمدی نژاد، نه تنها او را انقلابی نمی دانید، کارهایش را بچه بازی خطاب می کنید. و این سوال پیش می آید مگر احمدی نژاد خودش را انقلابی نمی داند؟ فارغ از نقدهایی که ممکن است خودم به احمدی نژآد داشته باشم و اصا نمیگم ایشون معصومه، و تمام حرفم سر تفاوت نوع برخوردهاست که بنده اسم این تفاوت برخورد (به دلیل تفاوت جایگاه) را گذاشتم «نسبی بودن اخلاق». شما اسمش رو می گذارید «حقیقت» و باید روشن بشه این جایگاه چیست که سبب تفاوت در رفتارها و برخوردها میشه؟ ببخشید متنم طولانی می شود ولی چاره ای نمی بینم یا باید به کل بی تفاوت از سوال و جوابها رد شوم، یا توضیح دهم، لذا عذرخواهی می کنم که وقت شریفتان را می گیرم و باید کمی سر جایگاه ها بحث شود. من هر چقدر روی حرف شما فکر کردم به این نتیجه رسیدم باید تفکیک کنیم این دو موضوع رو: الف) نقد به محتوای احمدی نژآد (فارغ از نوع برخورد و رفتار با ایشان)، در این زمینه می توانم حرف شما را بپذیرم درباره تفاوت جایگاه ها، حرفتان حق و درست است ولی تنها در صورتی می توان این حرف را پذیرفت که در نظر جامعه و رسانه ها و حوزه و مردم عادی و مخاطبان شما ... چنین پیش فرض هایی وجود داشته باشد که متأسفانه طبق فضاهایی که بنده تجربه کردم، لزوما چنین پیش فرض هایی وجود ندارد. «رسانه» کاری ندارد احمدی نژاد، شهید باکری بوده و هاشمی ضد انقلاب بوده. رسانه نقد یا تأیید صاحب نظران دینی را بدون لحاظ جایگاه آن، در یک ترازو می گذارد و متناسب با آن به جریان های سیاسی وزن می دهد. فکر می کنم چه چیزی باعث می شود بعد از هشت سال، مصادف با 9 دی، در صدا و سیما مستندی پخش شود که احمدی نژاد را به بهانه مناظرات، مسبب شورش ها و نتیجتا فتنه ی 88 معرفی کند و برای هاشمی جلسه ی تکریم اخلاق ذیل شخصیت هاشمی برگزار شود؟ اگر پشتوانه ی حوزوی برای هاشمی نبود چنین تحریف هایی از اساس امکان داشت؟ به خدا به چشمان خودم دیدم جوان انقلابی ای که با خوندن صحبت های آقای جوادی در مدح هاشمی، به تمام تلاش هایی که برای انقلاب کرده شک کرد! و این نامه برایش اوج ناامیدی و سیاه نمایی انقلاب بود. گمان نمی کنم فقط این احمدی نژآد است که خودش را مصلح اجتماعی می داند و عکس العمل هایش اثرگذار روی انقلاب است، امثال شما و آقای جوادی هم به همون میزان سلسله وار به جریانات سیاسی و دینی موجود وزن می دهید و به سقوط یا حفظشان کمک می کنید. و نباید جایگاه آقای جوادی آملی در حوزه علمیه، و در ادامه اش جایگاه حوزه و بزرگان حوزه و اثرگذاری شون بر روند سیاسی و دینی کشور را دست کم گرفت. آقای جوادی آملی با این حرفشان بار دیگر هاشمی را در حوزه علمیه زنده کردن. اگر امثال آقای جوادی نبود، جرئت این کار نمی رفت که 9 دی، عکس کسی که سالهای قبل، شعار مرگ بر او، از شعارهای 9 دی بود، در سراسر قم بنر بشود و ... شخصا از نزدیک تا حدودی شاهد تغییرات فضای سیاسی و جو حاکم بین طلاب بودم با حرف ایشون. مخاطبان شما گمان نمیکنن شما نقدتان به احمدی نژآد، نقد به کسی در جایگاه شهید باکری و شهید همت است مخصوصا که شما را هم ارض با آقای جوادی می بینن که ایشون هاشمی را تأیید می کند و شما احمدی نژاد را شماتت، در ذهن او نمی گذرد جایگاه این نقدها چیست. و این نگاهی که برای تفاوت قائل شدن در نقدتان، طرح کردید نتیجه گیری تلخی می دهد که در سطح کلان تر هر وقت دولتی انقلابی سر کار آمد، (به زعم بنده با اراده ی رسانه ها)، و طبیعت کار اجرایی آن هم برای جریان انقلابی که تجربه و سابقه ای ندارد، چون او را با شهید باکری و شهید همت مقایسه می کنیم بدجوری او را می کوبیم، با اختلاف نظر او را غیر انقلابی، خارج شده از ذیل زعیم و ... معرفی می کنیم ولی اگر دولتی سازشکار و غربزده سر کار آمد چون مقایسه با امثال شهید باکری در میان نیست و انتظاری از این دولت نمی رود ، تمام تلاشمان این است که بگوییم این دولت انقلابی و ذیل زعیم است ولو که انقلاب را زمین بزند. جدای از اثرات این نگاه در تضعیف دولت های انقلابی و تقویت دولت های سازشکار، همین مواضع چاشنی رسانه ها و اسباب یأس بچه هایی می شود که به ما امید بستن و حرف های ما را دنبال می کنند و همین مواضع در آینده ی تاریخ سندی می شود بر انحراف دولت های انقلابی و انقلابی بودن دولت های غربزده و در نتیجه تحریف انقلاب. و با این موضع، شاید بشود گفت اگر آقای رئیسی هم رئیس جمهور شده بود، با کوچکترین نقدی از طرف رهبری، بعد از چند سال ریاست جمهوری و خدمت، یا به سرنوشت هاشمی دچار می شد یا همچون دستمال یکبار مصرف جایشان در زباله دان تاریخ بود. درست مثل احمدی نژآد. یاد مستندی افتادم که علی لاریجانی را کنار خاتمی می گذارد و از حرفهای مراجع سند می آورد برای حقانیت اینها و برای شماتت مخالفانشون، کاش میمردم و این صحنه ها رو نمیدیدم. ماهیت رسانه این است. که حتی از مواضع مراجع انقلابی در جزئی ترین مصادیق هم استفاده می کند. آیندگان برای قضاوت کردن کاری ندارن ما در چه جایگاهی چه حرفی را زدیم آگاهی به روح زمانه چیست که توجهی به ماهیت رسانه و افکار عمومی و بلایی که سر بچه انقلابی های خودمان می آید ندارد؟ در فضایی که رسانه حرف اول را می زند «فضای خصوصی و محدود قائل شدن» از هر جهت برای مواضعمان، بی معنی است. ب) در نقد به «نوع برخورد و رفتار» که سوال قبلی من معطوف به اون بود: حرف من اینه که همانطور که اذعان دارید همیشه عقل مخاطبان رو مخاطب قرار دادید، و همانطور که درباره بزرگان حوزه و مسئولین نظام می گویید مثلا روش آقای مصباح فرق دارد با روش ما و می گویید نگاه ما با نگاه آقای جوادی فرق دارد و توصیف می کنید که نگاه هاشمی به آینده انقلاب همان ژاپن اسلامی است ولی نگاه رهبری و ما چیز دیگریست، آیا نمی شد به همین روش هم با احمدی نژآد برخورد شود؟ مثلا به جای تمسخر و به جای اینکه بگیم احمدی نژاد بچه و غیر انقلابی و اپوزوسیون و ... است، بگیم اینجا دو نگاه وجود دارد به مقوله ی حفظ نظام. یه نگاه که نگاه رهبری است اینه که با مصلحت ها باید نظام رو حفظ کرد و رهبری مصلحت رو بخشی از حقیقت میدونن نه در مقابل حقیقت. ظلم ها در نگاه رهبری شاغول دارد و تک تک افراد و تک تک ظلم ها اهمیت ندارند، بلکه در سطح کلان تر معنی پیدا می کند، مصلحت نظام اهمیت دارد که در تقابل بین مصلحت و ظلم به افراد، مصلحت انتخاب می شود، و یه نگاه، نگاه احمدی نژاد است که هیچ مصلحتی و هیچ عنصری خارج از رفتارها و عملکردهای ما بر طبق باورها و اعتقاداتمان، وجود ندارد به این معنی که ظلم ولو خیلی خیلی کوچک از درون مثل موریانه پایه های نظام اسلامی را می خورد و سبب متلاشی شدن می شود و مصلحت همین است که حقوق تک تک افراد محترم شمرده شود و هیچ مصلحتی با مصالحه با ظلم کنار نمی آید. در این نگاه تک تک افراد موضوعیت پیدا می کنند و همین باعث می شود احمدی نژآد نتواند مشایی را کنار بگذارد هرچند به مصلحت نباشد. البته هر دوی این نگاه ها خیلی طول و تفسیر دارن و اگه اشکالی در آن می بینید خواهشمندم طرح آن باعث به حاشیه رفتن بحث نشود چون صرفا از باب مثال گفته شد که بهتر نیست نگاه ها تشریح بشه و ضمن تبیین نقد یا تأیید بشه؟ به جای اینکه به کسی که خودش خودش را انقلابی می داند (احمدی نژاد) انگ بزنیم؟ به هرحال احمدی نژآد یه شخص نیست که با تکفیرش و با اکتفا به اینکه بچه هست و حکیم و ذیل زعیم نیست، بشود از این تفکرات عبور کرد. بسیاری از بچه های ناب انقلاب اسلامی، الآن چنین فکری دارند. و با این نوع برخورد نه تنها به رشد جامعه کمکی نمی کنیم، بلکه فقط افرادی رو تأیید می کنیم که اساسا فکر نمیکنن و به بی فکری دامن میزنن. به هر حال چنین فکرهایی و چنین نگاه هایی هست. نوع نگاه به «مردم» به «مصلحت» به «حقیقت» به «عدالت» به «انقلاب اسلامی» به «امید» به «ناامیدی» و ...... اگر امثال شما که احیابخش تفکر در جامعه هستید و ما تفکر امروز خود را مدیون شما هستیم، به تقریر درست از این تعابیر کمک نکنید، از چه کسانی انتظار کمک و یاری می رود؟ الان تکلیف ما با احمدی نژاد چیست؟ مثل دستمال کاغذی مصرف شود و دور انداخته شود؟ انگیزه ای برای بچه حزب اللهی ای که این تاریخ را به خود دیده، باقی می ماند که نکند او هم دستمال کاغذی بعدی باشد؟ بر چه اساس می گویید تا ذیل زعیم بود حکمت داشت؟ در حالی که من جهت اطلاع خودم سخنرانی های احمدی نژاد از سال 84 رو گوش دادم و حس نکردم نوع نگاهش به مردم و و انقلاب و ... و سایر مقوله ها تغییری کرده باشد، و انگار من دلم می خواست 84 او را طور دیگری ببینم و الآن طور دیگری. شاید ما چون در ضمیرمان دوست داریم بگیم احمدی نژادی داشتیم که خوب بود و قبولش داشتیم، و از طرفی الآن حس می کنیم بی حکمت است، اصرار داریم بگیم تغییر کرده و مهم تر که اصرار داریم اگر تغییر کرده تقصیر خودش بوده و رهبری خواسته ایشون رو حفظ کنه ولی خودش نخواسته، نه اینکه فکر کنیم سالهاست صاحبان قدرت و ثروتی که رؤیاهایشان با بودن احمدی نژآد آشفته شده بود، سعی در ضد انقلاب کردن او داشتند! با مشاهده این برخوردها، چرا نباید تصور کنیم اخلاق و دین و ذیل انقلاب بودن، نسبی است؟ اگر حرف های پراکنده طرح می شود از باب مثال است و گرنه لب حرف گفته شده؛ خیلی جالب است که شما هم همگام با جریان رایج اصولگرا، رئیسی را در ایام انتخابات اخلاق مدار توصیف کردید، از کجا به این نتیجه رسیدید که ایشون اخلاق مدارند؟ آیا از ده سال معاون اولی قوه قضائیه توسط ایشون، دو ماه سابقه شون در قوه قضائیه رو بررسی کردید و نشانی از اخلاق دیدید که به این نتیجه رسیدید؟ یا شاید چون در مناظرات طرح کردن حسین فریدون پرونده داره پیش من و طاقت نیاوردن از رانت اطلاعات قضایی در مناظرات استفاده نکنن. اخلاق نسبی نیست؟ حرف آخر: نقش ما در اینکه احمدی نژاد از کسی که متذکر افق انقلاب بود به اپوزوسیون به زعم شما تبدیل شده، چیست؟ آیا استاد طاهرزاده وقتی چنین خطری احساس کردن، در این حد ماجرا مهم بود براشون که به جای طرح در رسانه (چون امروز فضای خصوصی بی معنی است)، بروند و این خطر رو به ایشون گوشزد کنن؟ واقعا نمی فهمم چرا احمدی نژاد رو به کلی از دست رفته و فنا شده می بینید، یعنی هیچ نقطه مثبت و امیدی در ایشون نمی بینید که قابل استفاده باشن بدون اینکه بخواهیم خودمون رو ذیل ایشون تعریف کنیم؟ اطلاعاتمون از حرف ها و دغدغه های احمدی نژاد چقدر است؟ متأسفانه متوجه چالش هایی که ایشون در این 8 سال و پس از آن پیش روی خود دیدند نیستیم. چالش هایی که گره های واقعی و حقیقی انقلاب اند. گره های انقلاب در تعامل با ایشون بهتر شناخته میشه تا با نشستن بیرون گود ماجرا الآن خیلی واضح و روشن و مصداقی، اگر به عنوان مثال احمدی نژاد نشست هفتگی برگزار کند برای طرح چالش های پیش روی انقلاب (که قبلا همایش دو روزه برا انتقال تجربیاتشون گذاشته بودن) شما آن را بی ثمر می دانید؟ بر چه اساسی؟ چون یأس خاصی در کلام شما احساس میشه. سعی بر این بود به صورت نرم و با تأمل، به حرفتون توجه کنم، نه تخریبی تا بتوانم کاستی و ضعف سوال قبلی را، جبران کنم و از شما پوزش می طلبم. ولی به نظرم می آید سوءتفاهم پیش آمده ناشی از فضای مجازی و محدودیت در طرح کامل مطالب است که فرصت شرح و مطالعه آن نمی باشد. ممنون از توجه شما. منتظر جوابتون هستم اگر با بیان یه جمله ی کلی، وقتی که برای نوشتن اینها گذاشتم ضایع نشه. بی نهایت سپاسگزارم به خاطر فرصتی که برای گفتگو در سایتتون فراهم کردید و خواهشمندم این مورچه ی حقیر را لایق بدانید بخشی از حرف های ناگفته تان را که قطره قطره در تک جملات بیان می شود، به ما بگویید و رازها را برملا کنید، ما در حال فکریم و به رازها محتاجیم و اثرگذاری پایدار (نه صرف انتقال احساس بی تاریخ بودن) با تبیین بیشتر حاصل می شود. اگر جسارتی در کلام حقیر بوده مجددا عذرخواهی می کنم. با تشکر. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خودتان متوجه‌اید سخن در چنین مواردی بسیار زیاد است. در عین این‌که هنوز معتقدم بر روی این موضوع فکر کنید که یا باید باکری، باکری باشد و یا اگر باکری، باکری نباشد، هیچ‌چیز نیست. و این سخنی است ماورای روح تفکر رسانه‌ای و ژورنالیستی، که هیچ‌وقت نمی‌توان برای استواربودن در زندگی به فضای آن‌ها دل بست. به این موضوع نیز فکر کنید که در غوغای هزاران صدایِ دنیای مدرن، در هرحال صداهای اصلی گم نمی‌شود وگرنه ما امروز، نه کانت و هگل داشتیم و نه امام خمینی. عمده عرض بنده آن است که عقلانیتِ تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد با فضایِ اکنون‌زده‌ی غرب خود را نگه دارد؛ عقلانیتِ فوق‌العاده حساس و دقیقی است و با توجه به تمدنی که بنا است از طریق انقلاب اسلامی در پیش روی ما گشوده شود، و عقلانیتی که باید این تمدن را تفهیم کند؛ ما انتظار دیگری از آقای احمدی‌نژاد داشتیم. زیرا او بنا بود فرزند این انقلاب و آن تمدن باشد که عقلانیت خاصی می‌خواست. حال اگر چیز دیگری شد، هرچه می‌خواهد باشد دیگر آن احمدی‌نژاد نیست. و این نکته‌ی بسیار حساسی است وگرنه می‌توان هزاران حسن برای او برشمرد. و یأس بنده نسبت به ایشان که درست هم تشخیص دادید، از همان‌جا شروع شد که متوجه‌ی تاریخی که در آن بود، نگردید و من برای شما نوشتم احمدی‌نژاد تاریخ خود را گم کرد.

شما در این رابطه تفکر کنید که ما در کجا هستیم و در این جایگاه به سوی چه افقی باید حرکت کنیم؟ نگاهِ جزیره‌ای، شبیه نگاهِ اسماعیلیان است و این با نگاهِ حضور تاریخیِ تمدن‌سازِ انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. نمی‌دانم چندسال طول می‌کشد تا فرآیند تفکری که شیعه در زمان صفویه داشت که تلاش می‌کرد با سیطره‌ی دولت عثمانی فقط سنی نباشد؛ به‌سر آید و بخواهد نه‌تنها سنی نباشد، قرائتِ تفکرِ شیعه‌ای که می‌خواهد جهان را معنای دیگری ببخشد را به میان آورد. در آخر کتاب «امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» نکاتی در این مورد عرض شده است که یکی از آن‌ها تحت عنوان «آينده‌اي پايدار» این‌طور سخن می‌گوید:

در عصر بي‌تاريخيِ حاکميت فرهنگ مدرنيته که هرج و مرج و شرايط ناپايدار به حدّ اعلاي خود رسيده، تمايلات و تغيير مسير و نظر به آينده‌اي که ادامه‌ي فرهنگ مدرنيته نباشد در حال شکل‌گرفتن است و آثار آن نيز نمودار شده و از اين جهت دست تقدير الهي عالم را مستعد ساخته تا زمام امور جهان از دست افرادِ نالايق به‌در آيد. در چنين شرايطي تنها يک جريان است که مي‌تواند به معناي جهت‌دهنده به جهان، به صحنه آيد، جریانی که در عمل نشان داده باشد داراي خط و مشي تعريف‌شده‌ي مشخصي است، خط و مشی‌ای جداي از آنچه در رنسانس به عنوان پرده‌ي نقاشي آينده‌ي جهان به بشر نشان دادند و بشر در مقابل «کمّيّت» زانو زد و بين دلار و نيروي حيات تفاوت قائل نشد.

جرياني که در عين داشتن خط مشي مشخص و جدا از فرهنگ مدرن، نظر به «کيفيّت» نيز دارد، تنها اسلامي است که شيعه متذکر آن است و نشان داده توانايي مقاومت در هر عصر و زماني را در عين حفظ آرمان‌هاي الهي دارد. آيا غير از فرهنگي که شيعه متذکر آن است، فرهنگ ديگري را مي‌توان براي آينده‌ي پايدار جهان مدّ نظر قرار داد؟ آيا ما نبايد در اين راستا احساس مسئوليت بزرگي را در خود شکل دهيم؟

و باز در جای دیگر تحت عنوان « نه در جزيره‌اي به نام ايران» این‌طور سخن می‌گوید:

ما هنوز گمان مي‌کنيم با تحقق انقلاب اسلامي امري ساده به وقوع پيوسته که مي‌توانيم در جزيره‌اي به نام ايران با آن به‌سر ببريم و به همين جهت نيازي نمي‌بينيم تا نسبت خود را با اطرافياني که در يک گروه قرار داريم و با ديگر جريان‌ها بازتعريف کنيم. در اين صورت بايد بپذيريم ما با خيالات خود در اين واقعه‌ي عظيم يعني انقلاب اسلامي وارد شده‌ايم و هرگز نبايد براي خود اميد پيروزي داشته باشيم. زيرا نه خود را مجهز به سعه‌ي صدري کرده‌ايم که در آينده سخت به آن نيازمنديم و نه تلاش مي‌کنيم جامعه را از دو قطبي‌بودن بين جناح‌هايي که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنيم، همچنان اسير جناح‌بندي‌هاي گذشته هستيم. زيرا معناي حضور در آينده‌اي را که در ميان ساير ملت‌ها براي ما رقم خورده است متوجه نمي‌باشيم.

امید است این دو نکته افقی را جهت تفکر در مقابل شما بگشاید. عذر می‌خواهم که نتوانستم به تک‌تکِ دغدغه‌های شما جواب بگویم. البته نقد و اشکال به جریان مقابل آقای احمدی‌نژاد که هیچ احساسی برای تحقق تمدنی بیرون از سیطره‌ی استکبار ندارد و آرمانش ژاپن اسلامی است؛ جای خود دارد و اگر چنین مزاحمت‌هایی را آن جریان برای دولت نهم و دهم ایجاد نکرده بود، شاید امروز با این نوع نارضایتی‌ها در امر معیشت مردم روبه‌رو نبودیم. موفق باشید

 

 

21096
متن پرسش
سلام استاد عزیز: هر شخص قبل از بوجود آمدنش توسط خداوند بصورت علمی در ذات علیم خداوند بوده و علم مطلق خداوند مخلوق خداوند نیست بلکه عین ذاتش می باشد. سوال: آیا درست است که می گویند حقیقت هر موجود در علم خداوند بوده و خود هر حقیقت در حالی که هنوز به صورت علم در ذات علم مطلق خداوند می باشد قدرت اختیار داشته که برای خلقتش در آینده چه عاقبتی داشته باشد و چه تصمیماتی بگیرد و چه کار هایی انجام دهد؟ (که مانند اینکه یک نقشه ای برای خود طراحی کند) که اصطلاحا به آن قَدَر می گویند و خداوند با ارده اش موجود را با نقشه ای که برای خودش ترتیب داده بوجود آورد که اصطلاحا قضاء می گویند. اگر درست باشد پس چرا همه موجودات اعلی اهداف را انتخاب نکردند و چرا همه مقام پیامبری و اصطلاحا کمال تمام را برنگزیدند؟ و آیا فقط نفس انسان چنین اختیار کرده یا همه موجودات اعم از جمادات، نباتات، حیوانات، ملائکه و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر، وجهِ دوم درست می‌آید زیرا انسان در ذات خود انتخاب‌گر است و از همان اول آن‌چه را دوست دارد، انتخاب می‌کند، حال یا دوست‌داشتنش بر اساس نفس امّاره است و یا بر اساس نفس مطمئنه. مثل انتخاب‌هایی که در همین دنیا دارد، فرق نمی‌کند به هر صورت علت انتخاب‌هایش خودش می‌باشد. موفق باشید

21095
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت خدمت استاد عزیز: در رابطه با سوال 21082 و جواب جنابعالی چند سوال: 1. اکثر رای آقای رئیسی را مردم روستا ها و شهرهای کوچک تشکیل می داد آیا تمدن نوینی که ماوراء مدرنیته شکل می گیرد از روستا ها و شهر های کوچک شکل می گیرد؟ 2. چرا عکس آن یعنی 15 ملیون رای نداده و 24 ملیون به تفکر غرب رای داده را نمی نگرید آیا استاد عزیز ما فکر نمی کند همچنان که مدرنیته شهرهای بزرگ ما را در نوردیده کم کم روستاها و شهرهای کوچک را نیز تحت سیطره خود در خواهد آورد؟ شواهد موجود که این را طبیعی تر نشان می دهد. 3. براستی استاد عزیز ما چه چیزی را در جامعه فعلی مشاهده می کند که تا این اندازه امیدوار است؟ آری ما شهید حججی ها را داریم اما در مقایسه بسیار کم می آوریم و در جهان امروز اقلیت نمی تواند به زور، اکثریت را برای همیشه تابع خود کند چنانچه در مورد حجاب به خوبی نمایان است. 4. یک سوال دیگر آیا از جناب استاد نوشته ای برای تنویر آقای جوادی به عرصه خواهد آمد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث زیاد است. آن‌چه را نباید فراموش کرد تقویت وجهِ یمینیِ مردم است، یعنی همان وجهی که 99 در صد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. در این راستا باید تلاش نمود تا مردم به معارف عالیه دست یابند تا وجهِ یمینی آن‌ها به میدان آید و نه وجهِ نفس امّاره‌ی آن‌ها. در رابطه با نوشته‌ای که می‌فرمایید، خیر. اساساً جایگاهی برای بنده در این رابطه‌ها نیست که کسی بخواهد به حرف‌های من توجهی بکند. موفق باشید

21094
متن پرسش
با عرض سلام: احتراما اینجانب کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» را مطالعه نموده ام. من اکنون مدت ها هست که گرفتار سردرگمی شده ام که قادر به تصمیم گیری نیستم. کارمند هستم. دارای سه فرزند. کارشناسی معماری دارم. باید برای گرفتن پروانه اشتغال 25 کتاب نظام مهندسی را بخوانم. با این وضعیت و حقوق کم که هر ماه دارم قرض می کنم. برای پرداخت قسط ها، هزینه مدرسه و سرویس بچه ها، خرج منزل و... نمی دانم عصر ها بروم سر کار دوم. نمی دانم؟ درس بخوانم؟ نمی دانم درس های دینی قرآن و تفسیر بخوانم؟ چکار کنم؟ چند سال بخاطر همین وضعیت گذشت و ماندیم. شما فرمودید طبق فرموده حضرت علی (ع) رزق خودش به دنبال شما می آید و خداوند این را ضمانت کرده. پس چرا ما ها که اعتقاد داریم به این صورت و افرادی که اهل نماز روزه و.... نیستن وضع خوبی دارند. من با بچه ها جرآت ندارم به سوپری بروم. قرآن سوره واقعه و دعا های افزایش رزق هم بجا آورده ام. خداوند که از حال ما خبر دارد که به چه صورت زندگی می گذرانیم. پس این جایگاه روزی کجاست؟ چرا هر روز را با استرس و فکر وضعیت مالی پشت سر می گذرانیم بطوری که نماز می خوانیم روزه می گیریم اما با افکار پریشان. ترس از آیند دیگر فرصت برای تدبر و فکر در قرآن و.... برایمان نمانده بطوری که روح و جسم مان شکسته شده. لطفا راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید رزق مقسوم که خداوند از قبل تعیین فرموده است؛ در بستری به ما می‌رسد که ما در زندگیِ طبیعی خود حرکت کنیم و مواظب باشیم آرزوهای دنیایی ما را از آن بستر بیرون نکند. مثل آن‌که انسان در شهر و روستای خود شرایط خانه‌دارشدن برایش فراهم است، بعد میل دارد در شهری بزرگ‌تر خانه داشته باشد. این‌جاست که از بستر تحقق رزقِ خانه‌دارشدن، خود را بیرون می‌برد. موفق باشید

21091
متن پرسش
سلام: خدا قوت. راستش الان استاد مهمترین سوال بنده این هستش که عاقبت این اغتشاشات و این شلوغی ها چی میشه؟ امام گفتن من از انقلاب خیالم راحت هستش و مقام معظم رهبری هم همینطور. من خودم خواستار تظاهرات به خاطر ناعدالتی و نابرابری و فساد بودم، ولی انقلاب و رهبر رو دوست دارم. به نظرتون این انقلاب تا انقلاب حضرت مهدی پابرجاست؟ به نظرتون چی میشه آخرش؟ راستش من خودم اینطور پیش بینی می کنم که یک ۹ دی دیگه به نفع نظام برگزار خواهد شد، ولی در کل راستش من خیلی ناراحتم و فکرم رو گرفته چون تا حالا اینطور ایران نشده بود. آیا امام مهدی ایران و انقلاب رو نجات نمیدن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها که چیزی نیست. حسن این حرکات آن است که دشمن به آن‌ها امیدوار می‌شود و پس از، ازبین‌رفتن آن حرکات، مأیوس می‌گردد که به چه چیزهایی برای براندازی نظام اسلامی امیدوار شده. و مسئولان هم به این فکر می‌افتند که نمی‌شود در برج عاج خود بنشینند و برای مردم هرطور خواستند تصمیم بگیرند و کاری به کار عواطف و نیازهای مردم نداشته باشند. موفق باشید

21090
متن پرسش
سلام استاد: آقا ما داریم کتاب مقالات را میخونیم آروم آروم در طی خوندن کتاب روزه هم میگیرم و ..... ورزش و ترک گناه و... می کنم اما سوای همه اینها اوقاتی مثل بعد مطالعه کتاب و بعد افطار بسیار دچار تشویشات ذهنی و وسوسه و ... میشم این خطورات را حس می کنم، تشخیص می دهم که از جانب عاملی خارجی مثل شیطان باشه چی کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بالاخره بنا به فرمایش آیت الله بهجت آن خطورات بدون اختیار شما می‌آید، هنر شما آن است که آن‌ها را دنبال نکنید تا إن‌شاءالله مزه‌ی عبور از آن خطورات شیطانی را  در این مرحله بچشید. موفق باشید

21089
متن پرسش
با سلام: چند وقت پیش با عده ای از دوستان در مورد هنر اسلامی بحث کردیم. سوالی که برای ما ایجاد شد این بود که یا هنر اسلامی داریم؟ یعنی هنری که توسط اسلام تولید شده باشه هست؟ مثلا سینما و عکاسی ساخته ی تمدن مدرن هستن و نقاشی و شعر و موسیقی و نمایش و... قبل اسلام هم بودند. کسی منکر هنر مسلمانان نیست ولی هنر اسلامی به نظرتون ساختگی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که هنر، ظهورِ حالات روحانی یک قوم است، اعم از هنرِ یونانی یا رومی و یا هنر مدرن، روحی که منجر به معماری اسلامی شده خبر از هنر اسلامی می‌دهد. در این رابطه جناب آقای دکتر شهرام پازوکی سخنانی تحت عنوان هنر و هنرهای اسلامی دارد. اگر بتوانید به‌دست آورید، تذکرات خوبی در آن هست. فراموش کردم آن صوت را از چه کانالی گرفتم. موفق باشید

21087
متن پرسش
سلام در کتاب معاد جمله ای نوشتید: «موجود برزخی فعلیت محض و صورت محض با حدود و مقدار معین است.» مگر در برزخ حد و مقدار معنی دارد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی یعنی هر عملی صورت معینی دارد مثل صورت‌های ذهنی انسان که در عین مجردبودن، محدودیت و شکل دارد. موفق باشید

21086
متن پرسش
با سلام: در پاسخ به مخاطبان سایت درباره نامه آقای جوادی آملی فرمودید باید در انقلاب جایگاه هر فرد و جریانی را مشخص کنیم، نه چون مثل ما فکر نمی کنند حذف کنیم، نیز فرمودید ایشان انقلاب و آینده انقلاب را طور دیگری می‌بیند. این بار اول نیست و همواره موضع شما در نسبت با آیت الله جوادی آملی و آقازاده محترمشان در نهایت احترام و با پذیرش نظر ایشان بوده و حتی اجازه ي نقد ایشان را نیز به خود نمی دهید و سالهای فتنه گفتید نمي دانيد علت این مواضع چیست، از طرفی هم اذعان کردید نگاه هاشمی سبب جام زهر به امام و برجام نافرجام و.... شده و اولین بار نیست که نگاه آقای هاشمی را در جایگاه انقلاب اسلامی بی تاریخ می دانید و اولین بار هم نیست که کاپ اخلاق از طرف آیت الله جوادی آملی به ایشان که اوج بی اخلاقی بودند داده می شود. سرتان را درد نياورم. آیا مواضع حضرتعالی در قبال اشتباهات فاحش بزرگان حوزه، و از طرفی طرد احمدی نژاد به انحاء مختلف، گویای نسبی بودن اخلاق و نسبی بودن احترام به افراد ذیل انقلاب و نسبی بودن تکفیر یا حذف و امثالهم در نسبت با خاندان هزار فامیل نظام و حوزه نیست؟ اگر آقای احمدی نژاد نظری کنار نظر رهبری دارد، هاشمی که علنی با رهبری زاویه داشت و هنوز يادمه شما چه تعبيری برای نامه ی بدون سلام هاشمی به آقا به کار برديد. اونوقت چطور آقای جوادی ذیل انقلاب معنی می‌شود ولی احمدی نژاد برود به جهنم، خودش نخواست ذیل زعیم باشد؟! خواهش و تمنا دارم جدای از نگاه های سیاسی، فرض کنید من تماما با شما هم نظرم، وجدانا نوع تعامل شما با آیت الله جوادی و آقازاده ایشان کجا و احمدی نژاد کجا! وجدانا بفرمایید اگر احمدی نژاد فرزند آیت الله جوادی یا آيت الله مصباح بود و اگر احمدی نژاد نسبت خویشاوندی با هر یك از بزرگان یا حلقه های بسته ی نظام یا حوزه داشت، باز هم نسبت به ایشان همانگونه موضع می‌گرفتید؟ آن هم کسی که بارها اعلام کرده برای آرمانهاي امام و انقلاب جان می‌دهد، آیا همانطور که آقای جوادی آملی به زعم شما آینده انقلاب را طور دیگری می‌بیند، احمدی نژاد نمي تواند آینده انقلاب را طور دیگری ببیند؟ ذیل انقلاب بودن برای خاندان فامیلی نظام و حوزه هست فقط؟ خواهش می کنم، التماس می کنم بنده رو ارجاع نفرماييد به پاسخ های نسبتا تکراری که تاکنون فرمودید و تمنا دارم به قول خودتون، باهام هم عالم بشید تا درک متقابل صورت بگیرد سپس پاسخ بدید، شاید روشن شود خون دل ما از چیست ... بنده خیلی روی حرفای شما فکر می کنم و ردشان نمی کنم، خواهش می کنم شما هم روی حرفای بنده فکر کنید، حضرت سلیمان از مورچه هم درس آموخت شاید بنده مورچه ی حضرتعالی باشم. این‌که گفتم شما نظر آیت الله جوادی را می پذیرید، اصلاح می کنم، منظورم قبول داشتن نظر ایشان نیست. منظورم اینه که شما نظر ايشون رو ذیل انقلاب محترم می‌شمارید و معتقديد به عنوان یه معلم میشه از ایشون تعلیم گرفت نه که تماما خودمون رو در اختیار ایشون بذاریم. چرا همین احترام و همین برخورد با آقای احمدی نژاد نمي شود؟ چرا در نسبت با احمدی نژاد نه مسایل اخلاقی و انسانی رعایت می‌شود (همان که در سوال هفته‌های گذشته نوشتم تمسخر شما و خنده و ذوق زدگی حضار و...) نه با احترام چنین تعابیری به کار نميره، شما قبلا گفته بودید ارزش احمدی نژاد به مباحث تئوری و مهدویت و سخنرانی هايش نیست، ارزش احمدی نژاد به این هست که تونست نگاه امام خمینی رو در «عمل» پیاده کنه. خب حالا که فکر می کنید احمدی نژاد ذیل زعیم نیست و نگاهی کنار نگاه آقا برای خودش دارد، بهتر نیست مثل برخوردتان با آقای جوادی، بگویید احمدی نژاد هم مي تواند به عنوان مدیری که با نگاه انقلابی سابقه هشت سال مدیریت کشور و آشنایی با پیچ و خم های مدیریتی کشور و جهان دارد، تعلیم‌گرِ ما باشد نه که تماما خودمان را به او بسپاریم؟ چرا احترام فقط برای آقای جوادی آملی و آقازاده شان و فقط برای آیت الله مصباح هست؟ بنده حقیر طلبه حوزه علمیه قم هستم و به این بزرگان ارادت دارم، ولی چرا بزرگان نظام و حوزه اگر اشتباهات فاحشی بکنند، صرفا یا روششان یا نظرشان نسبت به آینده انقلاب با نظر و روش ما متفاوت است و نباید حذف شوند ولی احمدی نژاد چه روشش متفاوت باشد چه نظرش، تقصیر خودش است و باید تکفیر و حذف شود؟ خواهش خواهش خواهش می کنم بفرمایید اگر احمدی نژاد به هاشمی کاپ اخلاق می داد، اگر روشش در برخورد با مسایل، مخالف روش رهبری و شهید بهشتی بود (اشاره به حرف ضمنی شما درباره آیت الله مصباح)، اگر احمدی نژاد کسی که نامه ی بدون سلام به رهبری داده و به تعبیر شما اعلان جنگ با رهبری کرده را مظهر تمام و کمال اخلاق می نامید، هزاران باره سیاه و سیاه و سیاه نمي دانستند؟ بازم خواهش، تمنا، التماس می کنم بفرمایید اگه آقای جوادی آملی صرفا نظراتی داشته باشند که مثلا کنار نظرات رهبری باشد (مثل نگاه به آینده انقلاب که خودتان اذعان کردید با نگاه آقا متفاوت است...) آیا جراتش هست ایشان را بیرون از ذیل زعیم الهی بدانید؟ به خدا دلم به عنوان طلبه ی دردمند خون است چرا کسی که به زبان خودمانی خارج از حلقه ی فامیلی نظام و حوزه باشد، نه احترام دارد نه ذیل زعیم است نه انقلابی است، سیاه سیاه است، ولی کسی که جزو حلقه‌ی بسته‌ی نظام و احیانا حوزه باشد، هرکه باشد از وزرای دولت روحانی تا آقازاده ی آیت الله جوادی، احترامشان واجب و ذیل انقلاب هستند... این زعیم کیست که سهم خاندان هزار فامیل است فقط. خدایا خدایا به حق گریه های حضرت زهرا (س)، به حق معصومیت حضرت معصومه (س)، حرفای پر از اشکال و نقص من رو هر طوری که صلاح هست به استادمان برسان و ما را کمتر از مورچه‌ای ندان که برای حضرت سلیمان حامل پیام بود. الهی آمین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما می‌دانید آن‌چه را ما می‌توانیم در بیان آوریم بخش کوچکی است از آن چیزی که نمی‌توانیم در بیان آوریم، اما درون ما از آن باخبر است. پس هیچ‌گاه پرونده‌ی سخن در امور حقیقی بسته نمی‌شود، به‌خصوص ما در تاریخی واقع شده‌ایم که روح آن تاریخ ما را در برگرفته و باید تلاش کنیم خود را با آن هماهنگ سازیم تا فهم ما از یکدیگر و گفتگوی‌مان بیرون از تاریخ‌مان نباشد که در آن صورت عملاً از افق درونی خود فاصله گرفته‌ایم، و به جهت گسستی که پیش می‌آید سخنان‌مان برای همدیگر نامفهوم می‌شود. و تنها با فهمِ حضور تاریخی است که می‌توان از این گسست رهایی یافت، به شرطی که احساسِ حضور تاریخی را که همان «اگزیستانسِ» ما در این دوران است زنده نگه داریم، و ببینیم در درون گوینده‌ی متن چه می‌گذرد! که البته تا ما از «خود» بیرون نیاییم و به آن وجهِ بنیادین خود که در این تاریخ ما را در برگرفته، نظر نکنیم؛ نمی‌توانیم احساس هم‌سخنی و دیالوگ لازم را نزد هم داشته باشیم.

با توجه به آن‌چه در بالا عرض شد؛ نمی‌دانم چرا آن نوع سخن‌گفتن که در آن متن پیش آمد را، اخلاق نسبی قلمداد کردید؟! مگر حقیقت، در اخلاقی که مبتنی بر نشان‌دادن جایگاه افراد است، انکار می‌شود؟ فراموش نفرمایید آقای احمدی‌نژاد، فرزند انقلاب بود و در جایگاه خرازی و باکری قرار داشت و مقام معظم رهبری سخن او را گفتمان انقلاب معرفی کردند. حال چرا باید ایشان را با امثال آقای هاشمی مقایسه کنیم و بعد بخواهید جایی در عرض آن‌ها برایشان در نظر بگیرم؟! مگر این نوع مقایسه‌ها جایی برای تفکر و گفتمان باقی می‌گذارد؟ آیا اگر باکری، باکری نبود باید هاشمی باشد؟!

مگر می‌شود بنده از آن جهت که سخنان امثال شما را روح تاریخ خود می‌دانم و تاریخ خود را مظهر اراده‌ی الهی می‌شناسم، بر سخنان شما تأمل و تفکر نکنم؟

احمدی‌نژادِ اول، متذکر افق انقلاب به سوی تعالی انسان بود تا در آن بستر، عدالت ظهور کند و در حال حاضر تبدیل شده است به نوعی مطالبه‌گری اقتصادی، آن هم در ساحت اپوزوسیون و این با عقلانیتی که بتوان به کمک اهداف انقلاب آمد، نمی‌سازد مگر آن‌که آقای احمدی‌نژاد دیگر نخواهد احمدی‌نژاد باشد و بخواهد آقای هاشمی باشد.

چقدر امید داشتم که آقای احمدی‌نژاد آن سرمایه‌ای شود که شما به دنبال آن برای ایشان بودید.

انتظار بنده از شما، تفکری است که به صورت نرم و نه به صورت تخریبی، کار را جلو ببرد. آیا نباید به آخرین جمله‌ی جواب سؤال شماره‌ی21057 فکر می‌کردید تا این آخرین اعتراض را نمی‌نمودید؟! آن‌جا که عرض شد: «رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمی‌سپارم ». موفق باشید

21085
متن پرسش
با سلام ادب خدمت استاد عزیز: در خصوص سوال ۲۱۰۱۲ نمی خواهم مثل آن سوال طولانی شود و وقت شما را بگیرم. استاد دردآور است واقعا حس بدیست این وقایع که یاد سال ٨٨ افتادیم در روز عزای سیدالشهدا عده ای چه بی حرمتی ها کردند. و این چند روز خصوصا دیشب، که عده ای از همین مردم و خصوصا جوانان به اسم اعتراض با گرانی، نیت دیگری داشتند و این آشوب ها بپا شد. خوب همه می دانند چه شد، نیازی به گفتن نیست ولی قضیه اینجا درد آور است که همین پرچم ایران که پایین می کشند و آتش می زنند هر روز با احترامات خاصی در مراکز نظامی کشور بالا می رود و به پای همین پرچم قبل شروع انقلاب چقدر شهید دادیم و در جنگ تحمیلی بالای ۲۰۰۰۰۰ شهید و تا سال ۹۵ بالای ۲۰۰۰ نفر شهید مدافع حرم برایش خون دادند تا نتوانند دشمنان اهل بیت و کشور، به آن نزدیک شوند و هنوز هم پای این پرچم شهید داده می شود و هنوز هم برای جلوگیری از نفوذ تروریستها خون شهیدان در مرزها و فراتر از آن ریخته می شود. تا کی غفلت و بی تفاوتی، مگر رهبری تکلیف را معلوم نکردند؟ مگر امام خمینی نگفت که آمریکا و اسرائیل دشمن است و وسلام. خوب مشخص است که تا دست از دینمان برنداریم و به زیر سلطه آمریکا نرویم، همچنان دشمن ایرانند پس چرا بعضی مسئولان و بعضی مردم هنوز در غفلتند و سنگ چی را به سینه می زنند؟ هنوز که هنوزه بعد از سالها شهدای دفاع مقدس تفحص می شود و با مدافعان تشییع می شوند. اعتراض به وضع دولت و معیشت مردم حق است ولی ضرر به اموال مردم چرا؟ در ۹ دی امسال مردم چند دسته بودند عده ای برای دفاع از ولایت و سال ٨٨ و روز عاشورا، عده ای برای گرانی و معیشت عده ای هم به لجن کشیدن مملکت و خوشحال کردن دشمنان. آیا این اغتشاشات تجلیلی شد از حججیها؟ مرهمی شد بر دل زلزله زدگان یا کمکی شد در حق مستمندان و ... یا تیشه ای و زخمی بر ریشه انقلاب؟ کسی که خانه یا مغازه یا خودرو رو با هزار زحمت فراهم کرده برای گذران امور زندگیش، درست است که به اسم اعتراض به آتش کشید و ناامنی درست کرد مگر این جز خوشحالی دشمنان و ضرر مردم چیزی در پی دارد؟ کشوری که دشمنان منتظر جرقه اند الان در افغانستان تروریستها چه می کنند آیا درست است با این کارها راه را برای آنان هموار کنیم؟ آیا آن فریب خوردگان که به پرچم ملی رحم نمی کنند منتظرند تروریستها بیایند و خودشان، ناموسشان، پرچمشان، کشورشان، عقایدشان، دینشان را به غارت ببرند؟ واقعا استاد غفلت تا کی؟ در عراق، سوریه، افغانستان و .. چه کردند جز غارت و زخم به شیعه بود؟ نمی دانم چرا، ولی هنوز حس می کنم تاوان بی رنگ شدن دین در جامعه و مسئولین را می دهیم و از آن زلزله ها تا این اختشاشات همگی هشداری از خداست که به خود بیاییم و همه همه واقعا به این باور برسیم که امام خمینی و رهبری که گفتند آمریکا دشمن است، واقعا دشمن است. دیگر سازش و نرمی و فریب خوردن جایی ندارد و واقعا خدا را فراموش نکنیم که دیگر کسی که یاد خدا بود آیا به بیت المال دست درازی می کند از بیت المال کم می کند و می برد یا وعده پوچ می دهد. آیا هشدارهای خدا نیست که وقت آن نشده همه مردم و مسئولین متحد شده و با یک تفکر بسوی دولت و حکومت و تمدن اسلامی پیش روند تا ظهور امام زمان؟ آیا کشور شیعه مستحق چنین وضعی است؟ استاد واقعا مشکل کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبري می‌فرمایند این حرکت بدون چالش نمی‌شود و با اين‌همه چالش که در اطراف ما وجود دارد مي‌فرمايند: «ما ترديد نداريم که آينده‌ي روشني داريم». پس به جاي جاخوردن نسبت به اين چالش‌ها بايد صبر و مقاومت پيشه کرد تا نتيجه‌ي کامل را بگيريم و مأجور باشيم. بالاخره یک حرکت بزرگ، با این موانع کوچک همراه خواهد بود به‌خصوص که این مرتبه از لحاظ بی‌برنامگی و کوچکی، با چالش سال 88 قابل مقایسه نیست و این نشان می‌دهد انقلاب اسلامی به‌خوبی توانسته است نقشه‌های دشمنان خود را ناکارآمد کند. آری! کم‌کاری‌های ما جای خود دارد که زمینه‌ی چنین کارهایی را فراهم می‌کند. موفق باشید

21082
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیزمان: جناب استاد در رابطه با سوال 21079 و نگرانی از شورشهای اخیر، شما فرمودید بصیرت مردم در حد ارزشمندی است، استاد جان کدام مردم را می گوئید ما که هر چه در کوی برزن می گردیم اکثریت ناراضی اند، بد و بیرا می گن، قصه جوانها که نگفتنی است. نمی دونی چه ذوقی می کنن و می گن آخ جون نظام آخوندی سرنگون می شه راحت و آزاد می شیم. استاد ببینید حدود 15 ملیون در انتخابات رای ندادند از مجموع آنهایی که رای دادند هم حجم عظیمی به خاطر انقلاب نبود بلکه به جهت این بود که رئیسی رای نیاره این چیزیه که ما داریم تو جامعه حس می کنیم چرا تهران حدود 45 درصد رای، این بار میره نزدیک 70 درصد؟ خیلی خیلی از کسائی که اصلا نظام رو قبول ندارن فقط به خاطر این که فکر می کردن رئیسی نیروی نظامه و تندرو و انقلابیه اومدن به روحانی رای دادند. استاد وقتی به اطراف حتی نزدیکانم نگاه می کنم تعداد زیادی رو می بینم که اصلا اهل رای دادن نبودن و فقط برای همین که رئیسی که اون رو نماینده انقلاب می دونستن نیاد خانواده رو پا صندوق بردن آنچه من در جامعه در بین کوچه و بازار می فههم اگر درست باشد 15 ملیون رای روحانی، نه به رئیسی بود، نه این که برای نظام باشه این تعداد رو اضافه کن به رای ندادها، استاد جان من خودم عاشق انقلاب و رهبرم اما 26 ساله معلمم بر اساس مشاهدات و درک من از مردم و جامعه خصوصا نسل 18 تا 25 سال اگر رفراندوم نه آری به جمهوری اسلامی برگزار بشه بیش از 50 در صد رای می دهند نه، حالا دیگه هم که با شرایط فضاحت بار موجود بعضی از کسانی که یه جورایی به روحانی در داخل نظام رای دادن از اصل رای دادن اظهار پشیمانی می کنن. استاد جان اون بصیرتی که شما می فرمائید ما تو کوچه و بازار نمی بینیم، چرا؟ آیا کجای تحلیل و درک من غلطه؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع مهم‌تر از آن است که بتوان در یک سؤال و جواب بحث کرد. به نظر بنده بیشترین بحث را می‌توانید در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. عنایت داشته باشید آن‌چه روحِ مردم را در بنیادِ ناخودآگاه آن‌ها فراگرفته و از آن جهت پای انقلاب ایستاده‌اند؛ غیر از گله و شکایتی است که از وضع موضوع به جهت انتظاری که از جمهوری اسلامی دارند؛ مطرح می‌کنند. حداقل روی این موضوع فکر کنید که 15 میلیون رأیِ جدّی در آن فضای تبلیغاتیِ منفی به آقای رئیسی نشان از آن نمی‌دهد که عزمی ماوراء فرهنگ مدرنیته در مردم موجود است و برای عبور از تمدنی به سوی تمدنی دیگر، فرایندی در پیش است. موفق باشید

21080
متن پرسش
با سلام: لطفا تفاوت عرض ذاتی با عرض لازم را بیان کنید. آیا برای خداوند تصور عرض ذاتی امکان پذیر است؟ اگر نه چرا در «رساله ولایت» علامه طباطبایی در فصل 4 مثال می آورند. و اگر امکان پذیر است لطفا مثال بزنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تعریف تفاوت چندانی بین عرض ذاتی و عرض لازم پیش نمی‌آید إلا این‌که عرض ذاتی طوری است که اگر از شیئ گرفته شود، آن شیئ امکانِ بقاء ندارد مثل گرما برای آتش. و عرض لازم طوری است که همراه با شیئ است مثل درجه‌ای از حرارت برای آب، هرچند لازمه‌ی آب‌بودن درجه‌ای از حرارت نیست، ولی هرگز آب بدون درجه‌ای از حرارت پیش نمی‌آید. برای خداوند بایداز صفاتی سخن گفت که عین ذات است، حالا اگر اسم آن را عرض ذاتی هم می‌گذارند؛ منظور صفات ذاتی است. موفق باشید

21079
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد تحلیل شما از تظاهرات و شورشهای جدید چیست؟ دارد کم کم خطرناک می شود و کل کشور را فرا می گیرد. اگر یک مقدار مردم جرات پیدا کنند تظاهرات ملیونی می شود. نکند کار به جاهای باریک بکشد؟ چرا رهبری تا دیر نشده موضع نمی گیرد و تکلیف را روشن نمی کند؟ با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً جای نگرانی نیست. در بهترین شرایط که نظام اسلامی سخت در تعادل و استحکام است و بصیرت مردم در حدّ ارزشمندی است؛ این بچه‌بازی‌ها انجام می‌شود تا دشمن با ذوق‌زدگی نسبت به آرزوهایی که آن را در بر گرفته است، به یأسِ تامّ و تمام برسد، «و ما یضلّون إلا انفسهم» این‌ها در مقابل حرکت توحیدی انقلاب اسلامی و در زیر سایه‌ی رهبری حکیمانه‌ی نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌علیه» تنها خود را به بیراهه می‌کشانند. موفق باشید

21077
متن پرسش
«الان حصحص الحق» سلام بر استاد: پاسخ 21057 آن بود که مدتها در نهاد خویش می جستیم از 88 که آقای جوادی ظاهرا خوب ظاهر نشدند تا کنون بارها کاربران در مورد ایشان می پرسیدند از حمایتهایش از هاشمی و ... و شما مدام سعی در حمل به صحت داشتید ولی این پاسخ نشان داد که دیگر رویه ایشان جایی برای حمل به صحت برایتان نگذاشته است. وه که انقلاب چه ریزشهایی دارد. کاش ایشان اندکی فقط اندکی غرب و انقلاب را می شناخت اینها همه جای خالی مباحثی را در حوزه به ما گوشزد می کند که اگر بود حال آقای جوادی، هاشمی و ... چنین نبود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه بر روی این موضوع تأمل کنید که ما در انقلاب اسلامی باید جایگاه هر فرد و جریانی را معلوم کنیم، نه آن‌که آن‌ها را چون مثل ما فکر نمی‌کنند، حذف نماییم. به نظرم روش حضرت امام و مقام معظم رهبری این‌گونه است و بنده سعی کرده‌ام این موضوع را در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و با شرحی که بر آن دارم، روشن کنم. موفق باشید

21076
متن پرسش
سلام علیکم: در ادامه پرسش 21060 مگر در عالم معنا فعلیت محض نیست؟ پس تغییر و حرکت هم نیست. بنابراین چطور آن صورت زشت تبدیل به صورت زیبا می شود؟ و اگر تبدیل نمی شود چگونه جای خود را بصورت زیبا می دهد و چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به تعبیر آیت اللّه شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در قیامت، حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل نیست، ولی رفع حجاب به این معنا که صفتی ظهور کند و صفتی پنهان شود؛ هست. موفق باشید

21075
متن پرسش
با سلام: حضرتعالی مقدمه اول را سوفسطایی نبودن فرد می دانید لکن به نظر می رسد مشکل سوفسطاییان معرفت شناسانه است نه هستی شناسانه بنابرین آنها در اینکه لااقل خودشان وجود دارند یا این گزاره که وجودی هست و اینگونه نیست که عدم مطلق بر سراسر عالم حاکم باشد تردیدی شاید نداشته باشند، بنابرین برهان انفسی که نمی دانم تقریری از صدیقین است یا نه برای سوفسطایی هم کاربرد دارد و آن اینست که من وجود دارم (یا وجودی هست) این وجود یا عین وجود است یا وابسته به او من عین وجود نیستم پس عین وجودی موجودست حتی اگر فرد سوفسطایی ادعا کند که خود عین وجود یا خدا است باز به مقصود خود که می خواستیم اثبات کنم عین وجودی هست رسیدم منتها او در مصداق اشتباه کرده که باید با متذکر شدن نقصهایش عین وجود نبودنش را ثابت نمود بنابراین حتی در این مورد خاص هم اختلاف کبروی نخواهد بود و صغروی است پس به نظر می رسد این برهان برای همه حتی شکاک ترین افراد هم تام است و نیازی نیست در مقدمه برهان صدیقین سوفسطایی نبودن ذکر شود کما اینکه در تقریر علامه نیز ذکر نشده و حتی سفسطه را نیز با تقریرشان دفع می کنند و هذه هى الواقعیةُ الّتى ندفعُ بها السفسطةُ یا باید پذیرفت که هیچ نیست یا اگر پذیرفتیم که اندک موجودی فارغ از ماهیت اش وجود دارد گریزی از پذیرش عین وجود نداریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید همین اندازه که شما با برهانِ انفسی موضوع «بودن» را مدّ نظر قرار دهید، عملاً باب «کافی است که سوفسطایی نباشیم» به میان آورده‌ایم. فکر می‌کنم در تقریر علامه از برهان صدیقین در اصول فلسفه، علامه با همین جمله، برهان صدیقین را شروع کرده‌اند که کافی است سوفسطایی نباشیم. موفق باشید

21074
متن پرسش
سلام علیکم: با تقدیم احترام سوال بنده این است برای دست یافتن به دلی آرام و قلبی مطمئن در مواجهه با مرگ همچون امام (ره) چه باید کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تدبّر در قرآن کریم مجید می‌یابیم چه اندازه در همه‌ی صحنه‌ها حضرت محبوب حاضر است. موفق باشید

21073
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام: در داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا وقتی که چشمشان زلیخا شفا پیدا کرده و جوان می شود و حضرت یوسف (ع) را می بیند چهل روز به عبادت می پردازد و وقتی حضرت یوسف (ع) می خواهد او را ببیند می گوید نه و می خواهم عبادت کنم. زلیخا که نه قرآن خوانده و نه نماز شب و نه زیارت عاشورایی چگونه به این مقام می رسد که حتی حضرت یوسف (ع) را هم نمی خواهد ببیند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از نور خدا غافلی که وقتی کسی قلبش در گرو محبت ولیّ الهی یعنی حضرت یوسف«علیه‌السلام» قرار گرفت و مورد عنایت الهی واقع شد، دل را متوجه‌ی حضرت محبوب می‌کند و می‌یابد: «آشنایی نه غریب است که جان‌سوزِ وی است» تا دیروز گمان می‌کرد یوسف را پسندیده است، و حالا در درون خود یافت اگر یوسف پسندیدنی است، خالقِ یوسف که پسندیدنی‌تر است! موفق باشید 

21072
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مدتی است که دایم صحبت از فتنه جدید می شود که بزرگتر از فتنه قبل است. اگر منظور احمدی نژاد و اطرافیان او می باشند که واقعیت این است که عددی نیستند البته واضح است که مشکلات معیشتی مردم می تواند بستر فتنه قرار گیرد اما گویا مسئله بزرگتر از این حرفهاست و خلاصه اینکه دل ما را می لرزانند. حتما باید فتنه انجام گیرد و بگویند دیدی شد؟ چرا خواص جامعه به جز چند روزنامه و یا سایت ابعاد واقعی این فتنه را اگر اینگونه هست روشن نمی کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا بر روی این موضوع فکر نکنیم که فتنه‌ی جدید نقشه‌های داخلی و خارجی است تا مردم را از کارآمدیِ انقلاب اسلامی مأیوس کند. در حالی‌که به لطف الهی با توجه به عمق حضور تاریخی انقلاب اسلامی از یک طرف و ناتوانی استکبار از طرف دیگر، انقلاب اسلامی از این فتنه‌ها می‌گذرد و برای همیشه جریان استکباری که فعلاً ذوق‌زده دارد این حرکات کودکانه را رصد می‌کند، مأیوس می‌شود. آری! فتنه‌ی جدید برای مأیوس‌کردن مردم نسبت به کارآمدی انقلاب پیش آمده، ولی مردم به‌خوبی آگاه‌اند که این ناکارآمدی به جهت روح غرب‌زدگیِ ما و گرفتار توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی‌شدن‌ها است و از طریق آزادشدن از این گرفتاری، ناکارآمدی‌ها به توانایی تبدیل می‌شود به همان معنایی که در افق انقلاب اسلامی اقتصاد مقاومتی معنا یافته است. موفق باشید 

21071
متن پرسش
سلام استاد گرامی: حرکت عجیب و غریب برای قدسی جلوه دادن مرحوم آقای رفسنجانی از یک طرف و برخورد عجیب‌تر حضرت آیت الله العظمی حکیم متألهه و عارف و مفسر بزرگ ما یعنی علامه جوادی آملی هم از طرف دیگر جمع کثیری را برآشفته، از جمله آقای اکبرنژاد بزرگوار را و این بیانیه از ایشان است که از کانال خودشون نقل قول می کنم: هاشمی اخلاقی نخواهد شد حتی اگر... امروز هفت دی ماه است یعنی تنها دو روز مانده به یوم الله نه دی! روزی که دست خدا دوباره از آستین ملت بیرون آمد و فتنه را با فتنه گران ربود و چون سیلی خروشان و بارانی ریزان، هوای کشور را بهاری کرد. هاشمی نه در 19 دی 95 که در 9 دی 88 از خاطره انقلاب حذف شد. کسی که نامه ای بدون سلام نوشت و در آن از دود و آتش و خیابان سخن راند. کسی که وزارت خارجه اسرائیل مردم را به نماز او فراخواند! کسی که در نظرگاه ملت شریف ایران راس فتنه بود و صحنه گردان آن! کسی که پایه گذار اقتصاد لیبرالی در جامعه بود و چرخ شدن بخشی از جامعه را در میان دنده های اقتصاد طبیعی می دانست و هزینه برای فرهنگ را مصرف و کار اقتصادی را شکوفایی می شمرد. آقای هاشمی که تجسم یک انسان لیبرال، سیاست زده غیر اخلاقی در ارتکاز تاریخی ملت ما به ویژه مومنین به انقلاب اسلامی ماندگار شد، درست دو روز مانده به نه دی یعنی روز حذف از تاریخ ملت ایران، به عنوان مرد اخلاق و مستجمع جمیع صفات باری تعالی قاب گرفته می شود. آن هم در قم! آن هم با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی! و مهمتر اینکه با پیام بیاد ماندنی پیر معرفت و مرجع انقلابی حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت تاییداته)! این همه رندی در روز روشن! فرزندان انقلابی روح خدا مرده بودند که این اتفاق افتاد و کسی دم برنیاورد! هاشمی که در روزهای آخر حیات خود گرفتار هجر شده بود و قدرت دفاعی کشور را انکار می کرد و از هیچ بی اخلاقی در برابر انقلاب و مردم ابا نکرد، چطور شد مستجمع جمیع صفات باری تعالی و محاسن اخلاقی و... اینها مرا به این نتیجه می رساند که اولا خدا خواست تا دوباره برخی را رسوا کند و نقاب از چهره نفاقشان بیندازد و در ثانی خواست به امثال من بیاموزد که برای عرفان علاوه بر فتوحات مکیه و حکمتهای فصوص، عرفان به زمان هم لازم است وگرنه بازی می خوری که صاحب عرفان و حکمت فرمود: (مِنْ عِرْفَانِهِ‏ عِلْمُهُ بِزَمَانِهِ‏) و این است بازی روزگار که اگر نافذ البصیره نباشی، آن همه عرفان و ادب هم به دادت نمی رسد و دار و ندارت را مفت به پای سیاست بازان می ریزی و می بازی و دست خالی باز می گردی! خدا نگذرد از برخی بیوت که بدترین جفاها را با کسانی کردند که از سفره محبتشان بیشترین لقمه ها را گرفته بودند! اما بدانند که اگر ده ها شخصیت اخلاقی را به ضرب و زور به هاشمی سنجاق کنند، هاشمی اخلاقی نخواهد شد گرچه از اعتبار اخلاقی آنان بکاهد. خدا نگذرد از کسانی که با آیت الله نامیدن برخی و قالب کردن آنان به عنوان اسوه اخلاق و قاب گرفتن آن در کوی و برزن با دین مردم بازی کردند و با گشودن پای برخی بزرگان به این بازی های کثیف، به وجاهت روحانیت و مرجعیت عظیم شیعه آسیب زنند. محمد تقی اکبرنژاد 7/10/96 @akbar_nejad ببخشید استاد وقت شریفتان را می‌گیرم. می خواستیم نظر شریفتان را جویا شویم در این رابطه. بنده احساس می کنم خود آیت الله جوادی خیلی در جریان نیستند. نمی دانم. یعنی ایشان عارف به زمانه نیستند. و برای افرادی مانند من که علاقه وافر به فلسفه و عرفان دارند برای اینکه در فتنه‌ ها مقاوم باشند و بصیرت پیدا کنند چه توصیه ای دارید؟ واقعا می ترسم استاد. استاد شما در شرح دستورالعمل های سلوکی آیت الله بهجت ره می فرمودید که اونی که عارف است، سیاسی هم هست و عارف بصیرت دارد. دعای اساسی این روزهام فقط دعای عاقبت بخیری برای همه هست استاد عزیز تر از جانم. دعا کنید برای ما استاد. با تشکر.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 21057 و 21065 عرض شد از یک طرف ما را به نگاه و حساسیت آقای اکبرنژاد نزدیک می‌کند، و از طرف دیگر ما را متذکر می‌شود تا نگاه‌های سیاسی افراد را در رابطه با تصوری که نسبت به آینده‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ دارند، بررسی کنیم. به این معنا که سعی شود جایگاه افراد را نسبت به انقلاب اسلامی بسنجیم، در همان حدّ بر روی آن‌ها حساب کنیم و از آن‌ها استفاده نماییم. فکر می‌کنم روش رهبری این‌چنین است. زیرا این افراد خود را بیرون از انقلاب نمی‌دانند تا ما آن‌ها را بیرون از انقلاب تصور کنیم. موفق باشید

21070
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: ببخشید من چنتا سوال داشتم در خصوص کتاب آشتی با خدا که به صورت مختصر سعی می کنم بنویسم: 1. اینکه جایگاه فکر در خداشناسی کجاست (فکر فقط پله ی اول است برای پذیرفتن خدا و بعد ارتباط با خدا و گذر از فکر یا نیاز به فکر در ابتدای کار هم نیست)؟ 2. فرمودین که من انسان محدودیت ندارد خب این من تا کجا محدودیت ندارد و تا کجا می تواند سیر کند؟ آیا در عالم برزخ و بهشت هم انسان سیر و حرکت دارد اگر دارد تا کجا و این حد داشتن محدودیت نیس؟ آیا انسان می تواند هنوز هم به مقام پیامبری برسد که اگر خیر آیا این محدودیت نیست؟ 3. فرمودین که مخلوقات جلوه ی تنزل یافته ی خداوندند اما خب برای اشیا چیستی تعریف می شود و برای انسان فقط هستی مگر هر دو از یک جنس نیستند پس چرا انسان چیستی ندارد و آن شی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید 2- ذیل ولایت الهی قرارگرفتن، محدود نیست و تا آخر می‌توان جلو رفت. آری! نبوت و امامت که دو مأموریت خاص‌ برای بشریت‌اند، چیزی نیست که هرکس بتواند به‌دست آورد و اساساً به‌دست‌آوردنی نیست 3- هرموجودی غیر از خدا، از آن جهت که عین هستی نیست، چیستی دارد و در نسبت با حضرت حق، وجودشان نازله است که آن را می‌توانید در بحث «برهان صدیقین» پس از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال فرمایید. موفق باشید

21069
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: متاسفانه در چند روز گذشته و در آستانه سالگرد ۹ دی شاهد تجمعات اعتراضی مردم شهرهای مختلف در اعتراض به وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور و همچنین فسادهای موجود در دستگاه ها هستیم. این مسئله موجب نگرانی جناح مومن و انقلابی کشور شده و هرکدام به نوعی دارند با قضیه برخورد می کنند و گاها انگشت اتهام را به سمت هم می گیرند. عده ای دولت را محکوم می کنند و عده ای می گویند مردم استحاله شده و غرب گرا و فاصله گرفته از دین شده اند. در برخورد با این مسئله نیز صدا و سیما (ظاهرا آن طور که شنیده ام) که مثل همیشه سانسور می کند و سخنان معاون اول را پخش می کند و لج مردم را بیشتر در می آورد. یک سری سایت های حزب اللهی هم که محکوم می کنند. در این میان عده ای هم می گویند باید با مردم همدل و به میان آنها رفت و نگذاشت جو به دست ضد انقلاب بیافتد و ... . به نظر شما برخورد دلسوزان انقلاب با این نوع قضایا باید چگونه باشد؟ معلوم است که این نوع اعتراضات خودجوش و از روی درد توسط مردم دارد برگزار می شود اما از طرفی جریان های ضد انقلاب به سرعت و مهارت بر این موج ها سوار می شوند. تحلیل ابعاد مختلف این مسئله برایم کمی پیچیده شده است. مسئله دیگری که وجود دارد این است که در برخی از این تجمعات علیه رئیس قوه قضائیه شعار داده شده است و این آشکار می شود که رفتار و عملکرد اقای احمدی نژاد در این قضیه بسیار موثر بوده است. ایشان و اطرافیانشان بعد از سخنرانی ۶ دی ماه رهبری سعی کرده اند از کنار آن به آرامی عبور کنند، اصل صورت مسئله را که حداقل بخشی از سخنان رهبری متوجه ایشان بود با انکار آن پاک کنند، در عین اینکه غیرمستقیم اشاره کنند رهبری صحبتی کرده که بی بی سی دارد از آن سوء استفاده می کند!، و در عین حال فردای آن روز به بوشهر می رود و سخنرانی می کند و همان مسیر را ادامه می دهد. به نظر شما این عملکرد آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان تقابل با رهبری و تلاش برای عبور از ایشان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این‌که با مردمی که به جهت سوء مدیریت و برنامه‌های غلط به مشکل اقتصادی افتاده‌اند؛ همراهی کرد، بحثی نیست. به‌خصوص که دشمنان نظام می‌خواهند از چنین مطالباتی به نفع خود استفاده کنند 2- به نظر بنده آقای احمدی‌نژاد دست به کارهایی زدند که دیگر هیچ جایی در آینده‌ی انقلاب ندارند. در حالی‌که می‌توانستند به عنوان یک سرمایه برای انقلاب بمانند. آقای مهدی محمدی تحلیلی در این مورد داشته‌اند که برایتان می‌فرستم. موفق باشید

اصولي هست كه محمود احمدي نژاد تا بدانها پاي بند بود هم به مردم خدمت كرد و هم به انقلاب. اين اصول مستقل از احمدي نژاد وجود داشت و هميشه خواهد داشت. امام به ما آموخته شاخص آن هم ولي فقيه است نه خود ما و نه هيچ كس ديگر. در فتنه ٨٨ اهل بغي عليه آن اصول شوريدند نه عليه شخص احمدي نژاد و انقلاب با همه وجود پاي احمدي نژاد ايستاد. بايد هم مي ايستاد. صدبار ديگر همان وضع تكرار شود همان كار را بايد كرد. ديري نپاييد كه احمدي نژاد تصور كرد خود بخشي از اصول و بلكه عين اصول است. اينكه چرا و چگونه چنين شد خود داستاني است. انحراف از اينجا آغاز شد. او از خودش و از اصولي منحرف شد كه همه قدر و قيمتش به سبب پاي بندي به آنها بود. نظام جمهوري اسلامي تا توانست صبر پيشه كرد شايد او بيغوله را از شاهراه تشخيص بدهد. اما نشد. باز هم بماند كه چرا. در تمام اين مدت كه نظام صبوري مي كرد، او تلاش كرد پروژه انقلاب منهاي اصول را پيش ببرد. نتيجه نوعي اصلاح طلبي و چپ روي درجه سه بود كه البته با تهوري بي سابقه بيان مي شد. حالا مرزها روشن شده. راه بازگشت البته بسته نيست اما راه فعلي جز اينكه او را به خيل عظيم ايستادگان شكست خورده در مقابل انقلاب ملحق كند، عاقبتي ندارد. انقلابيون سربلندند كه چه در ٨٨ و چه امروز پاي اصول انقلاب به روايت رهبري ايستاده اند. فتنه گران حالا دربدر به دنبال راهي براي بازگشت مي گردند. عاقبت ديگران هم بهتر از اين نخواهد بود.

اعتراض به مشكلات اقتصادي حق مردم است. اگر مرز اعتراض با آشوب روشن باشد، بايد در برابر آن خاضع بود. اگر معترض در چارچوب جمهوري اسلامي فرياد مي زند كه براي جوانم شغل مي خواهم يا گله دارد كه مختصر پس انداز زندگي اش را در فلان موسسه اعتباري بالا كشيده اند، بايد سخنش را شنيد. به جاي برخورد با او، بايد با مسئولي برخورد كرد كه كار را به اينجا كشانده است. حتي اگر از منظر صرفا امنيتي نگاه كنيم، امروز بايد كنار مردم ايستاد. دشمن زماني قادر به سوء استفاده خواهد بود كه ميان مردم و نظام شكافي ببيند و به عميق تر شدن آن طمع كند. «آنها كه امكانات كشور دستشان است» بايد ياد بگيرند اگر نمي توانند از درد مردم بكاهند لااقل با مردم همدردي كنند. وقتي چنين شد، حناي شيادان و مدعيان هم ديگر رنگي نخواهد داشت.

21068
متن پرسش
سلام استاد: بنده سوالی فرستادم ولی جواب نیامد. به چاپار هم نگاه کردم جوابی نبود. ۱. برای کلاس زبان رفتن و زبان انگلیسی یاد گرفتن برای رضای خدا و رسولش، که تبلیغ برای دین حضرت محمد کنیم ولی آیا گوش دادن به صدای زن جوان اخلاقا اشکال دارد اگر نه پس چرا امام علی می فرماید که من یا زنان جوان سلام نمی کنم؟ حالا ما صدایشان را گوش دهیم؟ (نظر فقهی نمی خواهم) ۲. می شود آیا که به مقام رهبری عزیز برسیم در صورتی که مقام دنیایی اش نیست برای ما؟ یعنی در قیامت هم کفو باشیم؟ لطفا جواب را در سایت بگذارید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بی‌دلیل به دنبال گوش‌سپردن به صدای نامحرم هستید که شما را از سلوک عقب بیندازد؟! شما برای تعلیم علمی به دنبال کار خود هستید و بنابراین جای نگرانی نخواهد بود. موفق باشید

21067
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. جنابعالی در کتاب زیارت عاشورا فرمودید که بهتري راه تهذیب نفس بکاء بر سید الشهدا است و از طرفی هم در دعای ندبه فرمودید که راه رسیدن به دیگر معصومین فقط امام زمان (عج) است. نسبت معرفت امام زمان با کربلا چیست؟ آیا می توان با بکاء بر سیدالشهدا به امام زمان رسید؟ و چه ارتباطی با هم دارند؟ جای بکاء بر سیدالشهدا در معادله سلوکی بر مبنای رسیدن به معرفت امام زمان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای حسینی شوم که ما را متوجه‌ی آینده‌ای کرد که مهدی«علیه‌السلام» در افق آن قرار دارد. اشک برای حسین«علیه‌السلام» ما را به فهمِ حضور و ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌رساند. موفق باشید

نمایش چاپی