باسمه تعالی: سلام علیکم: آنجایی که جنیان صعود میکنند مراتب مثالیِ عالَم است و نه مراتب عقلی. و نوع خلقت آنها طوری است که بدون تزکیه میتوانند چنین حضوری در عالَم مثال و خیال داشته باشند و این به خودی خود برای آنها کمال نیست، مثل کاری که مرتاضها میکنند. آری! اگر انسان با نیّت عبور از عالم ماده و سیر به سوی حقیقت به عالَمِ مثال برسد و عالم مثال برای او آینهی نمایش عالم عقل شود، برایش کمال خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که خودتان متوجهاید سخن در چنین مواردی بسیار زیاد است. در عین اینکه هنوز معتقدم بر روی این موضوع فکر کنید که یا باید باکری، باکری باشد و یا اگر باکری، باکری نباشد، هیچچیز نیست. و این سخنی است ماورای روح تفکر رسانهای و ژورنالیستی، که هیچوقت نمیتوان برای استواربودن در زندگی به فضای آنها دل بست. به این موضوع نیز فکر کنید که در غوغای هزاران صدایِ دنیای مدرن، در هرحال صداهای اصلی گم نمیشود وگرنه ما امروز، نه کانت و هگل داشتیم و نه امام خمینی. عمده عرض بنده آن است که عقلانیتِ تحقق یک تمدن، تمدنی که نمیخواهد با فضایِ اکنونزدهی غرب خود را نگه دارد؛ عقلانیتِ فوقالعاده حساس و دقیقی است و با توجه به تمدنی که بنا است از طریق انقلاب اسلامی در پیش روی ما گشوده شود، و عقلانیتی که باید این تمدن را تفهیم کند؛ ما انتظار دیگری از آقای احمدینژاد داشتیم. زیرا او بنا بود فرزند این انقلاب و آن تمدن باشد که عقلانیت خاصی میخواست. حال اگر چیز دیگری شد، هرچه میخواهد باشد دیگر آن احمدینژاد نیست. و این نکتهی بسیار حساسی است وگرنه میتوان هزاران حسن برای او برشمرد. و یأس بنده نسبت به ایشان که درست هم تشخیص دادید، از همانجا شروع شد که متوجهی تاریخی که در آن بود، نگردید و من برای شما نوشتم احمدینژاد تاریخ خود را گم کرد.
شما در این رابطه تفکر کنید که ما در کجا هستیم و در این جایگاه به سوی چه افقی باید حرکت کنیم؟ نگاهِ جزیرهای، شبیه نگاهِ اسماعیلیان است و این با نگاهِ حضور تاریخیِ تمدنسازِ انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. نمیدانم چندسال طول میکشد تا فرآیند تفکری که شیعه در زمان صفویه داشت که تلاش میکرد با سیطرهی دولت عثمانی فقط سنی نباشد؛ بهسر آید و بخواهد نهتنها سنی نباشد، قرائتِ تفکرِ شیعهای که میخواهد جهان را معنای دیگری ببخشد را به میان آورد. در آخر کتاب «امام خميني«رضواناللّهتعاليعليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» نکاتی در این مورد عرض شده است که یکی از آنها تحت عنوان «آيندهاي پايدار» اینطور سخن میگوید:
در عصر بيتاريخيِ حاکميت فرهنگ مدرنيته که هرج و مرج و شرايط ناپايدار به حدّ اعلاي خود رسيده، تمايلات و تغيير مسير و نظر به آيندهاي که ادامهي فرهنگ مدرنيته نباشد در حال شکلگرفتن است و آثار آن نيز نمودار شده و از اين جهت دست تقدير الهي عالم را مستعد ساخته تا زمام امور جهان از دست افرادِ نالايق بهدر آيد. در چنين شرايطي تنها يک جريان است که ميتواند به معناي جهتدهنده به جهان، به صحنه آيد، جریانی که در عمل نشان داده باشد داراي خط و مشي تعريفشدهي مشخصي است، خط و مشیای جداي از آنچه در رنسانس به عنوان پردهي نقاشي آيندهي جهان به بشر نشان دادند و بشر در مقابل «کمّيّت» زانو زد و بين دلار و نيروي حيات تفاوت قائل نشد.
جرياني که در عين داشتن خط مشي مشخص و جدا از فرهنگ مدرن، نظر به «کيفيّت» نيز دارد، تنها اسلامي است که شيعه متذکر آن است و نشان داده توانايي مقاومت در هر عصر و زماني را در عين حفظ آرمانهاي الهي دارد. آيا غير از فرهنگي که شيعه متذکر آن است، فرهنگ ديگري را ميتوان براي آيندهي پايدار جهان مدّ نظر قرار داد؟ آيا ما نبايد در اين راستا احساس مسئوليت بزرگي را در خود شکل دهيم؟
و باز در جای دیگر تحت عنوان « نه در جزيرهاي به نام ايران» اینطور سخن میگوید:
ما هنوز گمان ميکنيم با تحقق انقلاب اسلامي امري ساده به وقوع پيوسته که ميتوانيم در جزيرهاي به نام ايران با آن بهسر ببريم و به همين جهت نيازي نميبينيم تا نسبت خود را با اطرافياني که در يک گروه قرار داريم و با ديگر جريانها بازتعريف کنيم. در اين صورت بايد بپذيريم ما با خيالات خود در اين واقعهي عظيم يعني انقلاب اسلامي وارد شدهايم و هرگز نبايد براي خود اميد پيروزي داشته باشيم. زيرا نه خود را مجهز به سعهي صدري کردهايم که در آينده سخت به آن نيازمنديم و نه تلاش ميکنيم جامعه را از دو قطبيبودن بين جناحهايي که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنيم، همچنان اسير جناحبنديهاي گذشته هستيم. زيرا معناي حضور در آيندهاي را که در ميان ساير ملتها براي ما رقم خورده است متوجه نميباشيم.
امید است این دو نکته افقی را جهت تفکر در مقابل شما بگشاید. عذر میخواهم که نتوانستم به تکتکِ دغدغههای شما جواب بگویم. البته نقد و اشکال به جریان مقابل آقای احمدینژاد که هیچ احساسی برای تحقق تمدنی بیرون از سیطرهی استکبار ندارد و آرمانش ژاپن اسلامی است؛ جای خود دارد و اگر چنین مزاحمتهایی را آن جریان برای دولت نهم و دهم ایجاد نکرده بود، شاید امروز با این نوع نارضایتیها در امر معیشت مردم روبهرو نبودیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر، وجهِ دوم درست میآید زیرا انسان در ذات خود انتخابگر است و از همان اول آنچه را دوست دارد، انتخاب میکند، حال یا دوستداشتنش بر اساس نفس امّاره است و یا بر اساس نفس مطمئنه. مثل انتخابهایی که در همین دنیا دارد، فرق نمیکند به هر صورت علت انتخابهایش خودش میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث زیاد است. آنچه را نباید فراموش کرد تقویت وجهِ یمینیِ مردم است، یعنی همان وجهی که 99 در صد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. در این راستا باید تلاش نمود تا مردم به معارف عالیه دست یابند تا وجهِ یمینی آنها به میدان آید و نه وجهِ نفس امّارهی آنها. در رابطه با نوشتهای که میفرمایید، خیر. اساساً جایگاهی برای بنده در این رابطهها نیست که کسی بخواهد به حرفهای من توجهی بکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید رزق مقسوم که خداوند از قبل تعیین فرموده است؛ در بستری به ما میرسد که ما در زندگیِ طبیعی خود حرکت کنیم و مواظب باشیم آرزوهای دنیایی ما را از آن بستر بیرون نکند. مثل آنکه انسان در شهر و روستای خود شرایط خانهدارشدن برایش فراهم است، بعد میل دارد در شهری بزرگتر خانه داشته باشد. اینجاست که از بستر تحقق رزقِ خانهدارشدن، خود را بیرون میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها که چیزی نیست. حسن این حرکات آن است که دشمن به آنها امیدوار میشود و پس از، ازبینرفتن آن حرکات، مأیوس میگردد که به چه چیزهایی برای براندازی نظام اسلامی امیدوار شده. و مسئولان هم به این فکر میافتند که نمیشود در برج عاج خود بنشینند و برای مردم هرطور خواستند تصمیم بگیرند و کاری به کار عواطف و نیازهای مردم نداشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. بالاخره بنا به فرمایش آیت الله بهجت آن خطورات بدون اختیار شما میآید، هنر شما آن است که آنها را دنبال نکنید تا إنشاءالله مزهی عبور از آن خطورات شیطانی را در این مرحله بچشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که هنر، ظهورِ حالات روحانی یک قوم است، اعم از هنرِ یونانی یا رومی و یا هنر مدرن، روحی که منجر به معماری اسلامی شده خبر از هنر اسلامی میدهد. در این رابطه جناب آقای دکتر شهرام پازوکی سخنانی تحت عنوان هنر و هنرهای اسلامی دارد. اگر بتوانید بهدست آورید، تذکرات خوبی در آن هست. فراموش کردم آن صوت را از چه کانالی گرفتم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی یعنی هر عملی صورت معینی دارد مثل صورتهای ذهنی انسان که در عین مجردبودن، محدودیت و شکل دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما میدانید آنچه را ما میتوانیم در بیان آوریم بخش کوچکی است از آن چیزی که نمیتوانیم در بیان آوریم، اما درون ما از آن باخبر است. پس هیچگاه پروندهی سخن در امور حقیقی بسته نمیشود، بهخصوص ما در تاریخی واقع شدهایم که روح آن تاریخ ما را در برگرفته و باید تلاش کنیم خود را با آن هماهنگ سازیم تا فهم ما از یکدیگر و گفتگویمان بیرون از تاریخمان نباشد که در آن صورت عملاً از افق درونی خود فاصله گرفتهایم، و به جهت گسستی که پیش میآید سخنانمان برای همدیگر نامفهوم میشود. و تنها با فهمِ حضور تاریخی است که میتوان از این گسست رهایی یافت، به شرطی که احساسِ حضور تاریخی را که همان «اگزیستانسِ» ما در این دوران است زنده نگه داریم، و ببینیم در درون گویندهی متن چه میگذرد! که البته تا ما از «خود» بیرون نیاییم و به آن وجهِ بنیادین خود که در این تاریخ ما را در برگرفته، نظر نکنیم؛ نمیتوانیم احساس همسخنی و دیالوگ لازم را نزد هم داشته باشیم.
با توجه به آنچه در بالا عرض شد؛ نمیدانم چرا آن نوع سخنگفتن که در آن متن پیش آمد را، اخلاق نسبی قلمداد کردید؟! مگر حقیقت، در اخلاقی که مبتنی بر نشاندادن جایگاه افراد است، انکار میشود؟ فراموش نفرمایید آقای احمدینژاد، فرزند انقلاب بود و در جایگاه خرازی و باکری قرار داشت و مقام معظم رهبری سخن او را گفتمان انقلاب معرفی کردند. حال چرا باید ایشان را با امثال آقای هاشمی مقایسه کنیم و بعد بخواهید جایی در عرض آنها برایشان در نظر بگیرم؟! مگر این نوع مقایسهها جایی برای تفکر و گفتمان باقی میگذارد؟ آیا اگر باکری، باکری نبود باید هاشمی باشد؟!
مگر میشود بنده از آن جهت که سخنان امثال شما را روح تاریخ خود میدانم و تاریخ خود را مظهر ارادهی الهی میشناسم، بر سخنان شما تأمل و تفکر نکنم؟
احمدینژادِ اول، متذکر افق انقلاب به سوی تعالی انسان بود تا در آن بستر، عدالت ظهور کند و در حال حاضر تبدیل شده است به نوعی مطالبهگری اقتصادی، آن هم در ساحت اپوزوسیون و این با عقلانیتی که بتوان به کمک اهداف انقلاب آمد، نمیسازد مگر آنکه آقای احمدینژاد دیگر نخواهد احمدینژاد باشد و بخواهد آقای هاشمی باشد.
چقدر امید داشتم که آقای احمدینژاد آن سرمایهای شود که شما به دنبال آن برای ایشان بودید.
انتظار بنده از شما، تفکری است که به صورت نرم و نه به صورت تخریبی، کار را جلو ببرد. آیا نباید به آخرین جملهی جواب سؤال شمارهی21057 فکر میکردید تا این آخرین اعتراض را نمینمودید؟! آنجا که عرض شد: «رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمیسپارم ». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبري میفرمایند این حرکت بدون چالش نمیشود و با اينهمه چالش که در اطراف ما وجود دارد ميفرمايند: «ما ترديد نداريم که آيندهي روشني داريم». پس به جاي جاخوردن نسبت به اين چالشها بايد صبر و مقاومت پيشه کرد تا نتيجهي کامل را بگيريم و مأجور باشيم. بالاخره یک حرکت بزرگ، با این موانع کوچک همراه خواهد بود بهخصوص که این مرتبه از لحاظ بیبرنامگی و کوچکی، با چالش سال 88 قابل مقایسه نیست و این نشان میدهد انقلاب اسلامی بهخوبی توانسته است نقشههای دشمنان خود را ناکارآمد کند. آری! کمکاریهای ما جای خود دارد که زمینهی چنین کارهایی را فراهم میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع مهمتر از آن است که بتوان در یک سؤال و جواب بحث کرد. به نظر بنده بیشترین بحث را میتوانید در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. عنایت داشته باشید آنچه روحِ مردم را در بنیادِ ناخودآگاه آنها فراگرفته و از آن جهت پای انقلاب ایستادهاند؛ غیر از گله و شکایتی است که از وضع موضوع به جهت انتظاری که از جمهوری اسلامی دارند؛ مطرح میکنند. حداقل روی این موضوع فکر کنید که 15 میلیون رأیِ جدّی در آن فضای تبلیغاتیِ منفی به آقای رئیسی نشان از آن نمیدهد که عزمی ماوراء فرهنگ مدرنیته در مردم موجود است و برای عبور از تمدنی به سوی تمدنی دیگر، فرایندی در پیش است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تعریف تفاوت چندانی بین عرض ذاتی و عرض لازم پیش نمیآید إلا اینکه عرض ذاتی طوری است که اگر از شیئ گرفته شود، آن شیئ امکانِ بقاء ندارد مثل گرما برای آتش. و عرض لازم طوری است که همراه با شیئ است مثل درجهای از حرارت برای آب، هرچند لازمهی آببودن درجهای از حرارت نیست، ولی هرگز آب بدون درجهای از حرارت پیش نمیآید. برای خداوند بایداز صفاتی سخن گفت که عین ذات است، حالا اگر اسم آن را عرض ذاتی هم میگذارند؛ منظور صفات ذاتی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً جای نگرانی نیست. در بهترین شرایط که نظام اسلامی سخت در تعادل و استحکام است و بصیرت مردم در حدّ ارزشمندی است؛ این بچهبازیها انجام میشود تا دشمن با ذوقزدگی نسبت به آرزوهایی که آن را در بر گرفته است، به یأسِ تامّ و تمام برسد، «و ما یضلّون إلا انفسهم» اینها در مقابل حرکت توحیدی انقلاب اسلامی و در زیر سایهی رهبری حکیمانهی نایب امام زمان «عجلاللّهتعالیعلیه» تنها خود را به بیراهه میکشانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه بر روی این موضوع تأمل کنید که ما در انقلاب اسلامی باید جایگاه هر فرد و جریانی را معلوم کنیم، نه آنکه آنها را چون مثل ما فکر نمیکنند، حذف نماییم. به نظرم روش حضرت امام و مقام معظم رهبری اینگونه است و بنده سعی کردهام این موضوع را در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و با شرحی که بر آن دارم، روشن کنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به تعبیر آیت اللّه شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در قیامت، حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل نیست، ولی رفع حجاب به این معنا که صفتی ظهور کند و صفتی پنهان شود؛ هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید همین اندازه که شما با برهانِ انفسی موضوع «بودن» را مدّ نظر قرار دهید، عملاً باب «کافی است که سوفسطایی نباشیم» به میان آوردهایم. فکر میکنم در تقریر علامه از برهان صدیقین در اصول فلسفه، علامه با همین جمله، برهان صدیقین را شروع کردهاند که کافی است سوفسطایی نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تدبّر در قرآن کریم مجید مییابیم چه اندازه در همهی صحنهها حضرت محبوب حاضر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از نور خدا غافلی که وقتی کسی قلبش در گرو محبت ولیّ الهی یعنی حضرت یوسف«علیهالسلام» قرار گرفت و مورد عنایت الهی واقع شد، دل را متوجهی حضرت محبوب میکند و مییابد: «آشنایی نه غریب است که جانسوزِ وی است» تا دیروز گمان میکرد یوسف را پسندیده است، و حالا در درون خود یافت اگر یوسف پسندیدنی است، خالقِ یوسف که پسندیدنیتر است! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا بر روی این موضوع فکر نکنیم که فتنهی جدید نقشههای داخلی و خارجی است تا مردم را از کارآمدیِ انقلاب اسلامی مأیوس کند. در حالیکه به لطف الهی با توجه به عمق حضور تاریخی انقلاب اسلامی از یک طرف و ناتوانی استکبار از طرف دیگر، انقلاب اسلامی از این فتنهها میگذرد و برای همیشه جریان استکباری که فعلاً ذوقزده دارد این حرکات کودکانه را رصد میکند، مأیوس میشود. آری! فتنهی جدید برای مأیوسکردن مردم نسبت به کارآمدی انقلاب پیش آمده، ولی مردم بهخوبی آگاهاند که این ناکارآمدی به جهت روح غربزدگیِ ما و گرفتار توسعهنیافتگی و توسعهیافتگیشدنها است و از طریق آزادشدن از این گرفتاری، ناکارآمدیها به توانایی تبدیل میشود به همان معنایی که در افق انقلاب اسلامی اقتصاد مقاومتی معنا یافته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم عرایضی در جواب سؤالهای شمارهی 21057 و 21065 عرض شد از یک طرف ما را به نگاه و حساسیت آقای اکبرنژاد نزدیک میکند، و از طرف دیگر ما را متذکر میشود تا نگاههای سیاسی افراد را در رابطه با تصوری که نسبت به آیندهی انقلاب اسلامی در این تاریخ دارند، بررسی کنیم. به این معنا که سعی شود جایگاه افراد را نسبت به انقلاب اسلامی بسنجیم، در همان حدّ بر روی آنها حساب کنیم و از آنها استفاده نماییم. فکر میکنم روش رهبری اینچنین است. زیرا این افراد خود را بیرون از انقلاب نمیدانند تا ما آنها را بیرون از انقلاب تصور کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور است که میفرمایید 2- ذیل ولایت الهی قرارگرفتن، محدود نیست و تا آخر میتوان جلو رفت. آری! نبوت و امامت که دو مأموریت خاص برای بشریتاند، چیزی نیست که هرکس بتواند بهدست آورد و اساساً بهدستآوردنی نیست 3- هرموجودی غیر از خدا، از آن جهت که عین هستی نیست، چیستی دارد و در نسبت با حضرت حق، وجودشان نازله است که آن را میتوانید در بحث «برهان صدیقین» پس از مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در اینکه با مردمی که به جهت سوء مدیریت و برنامههای غلط به مشکل اقتصادی افتادهاند؛ همراهی کرد، بحثی نیست. بهخصوص که دشمنان نظام میخواهند از چنین مطالباتی به نفع خود استفاده کنند 2- به نظر بنده آقای احمدینژاد دست به کارهایی زدند که دیگر هیچ جایی در آیندهی انقلاب ندارند. در حالیکه میتوانستند به عنوان یک سرمایه برای انقلاب بمانند. آقای مهدی محمدی تحلیلی در این مورد داشتهاند که برایتان میفرستم. موفق باشید
اصولي هست كه محمود احمدي نژاد تا بدانها پاي بند بود هم به مردم خدمت كرد و هم به انقلاب. اين اصول مستقل از احمدي نژاد وجود داشت و هميشه خواهد داشت. امام به ما آموخته شاخص آن هم ولي فقيه است نه خود ما و نه هيچ كس ديگر. در فتنه ٨٨ اهل بغي عليه آن اصول شوريدند نه عليه شخص احمدي نژاد و انقلاب با همه وجود پاي احمدي نژاد ايستاد. بايد هم مي ايستاد. صدبار ديگر همان وضع تكرار شود همان كار را بايد كرد. ديري نپاييد كه احمدي نژاد تصور كرد خود بخشي از اصول و بلكه عين اصول است. اينكه چرا و چگونه چنين شد خود داستاني است. انحراف از اينجا آغاز شد. او از خودش و از اصولي منحرف شد كه همه قدر و قيمتش به سبب پاي بندي به آنها بود. نظام جمهوري اسلامي تا توانست صبر پيشه كرد شايد او بيغوله را از شاهراه تشخيص بدهد. اما نشد. باز هم بماند كه چرا. در تمام اين مدت كه نظام صبوري مي كرد، او تلاش كرد پروژه انقلاب منهاي اصول را پيش ببرد. نتيجه نوعي اصلاح طلبي و چپ روي درجه سه بود كه البته با تهوري بي سابقه بيان مي شد. حالا مرزها روشن شده. راه بازگشت البته بسته نيست اما راه فعلي جز اينكه او را به خيل عظيم ايستادگان شكست خورده در مقابل انقلاب ملحق كند، عاقبتي ندارد. انقلابيون سربلندند كه چه در ٨٨ و چه امروز پاي اصول انقلاب به روايت رهبري ايستاده اند. فتنه گران حالا دربدر به دنبال راهي براي بازگشت مي گردند. عاقبت ديگران هم بهتر از اين نخواهد بود.
اعتراض به مشكلات اقتصادي حق مردم است. اگر مرز اعتراض با آشوب روشن باشد، بايد در برابر آن خاضع بود. اگر معترض در چارچوب جمهوري اسلامي فرياد مي زند كه براي جوانم شغل مي خواهم يا گله دارد كه مختصر پس انداز زندگي اش را در فلان موسسه اعتباري بالا كشيده اند، بايد سخنش را شنيد. به جاي برخورد با او، بايد با مسئولي برخورد كرد كه كار را به اينجا كشانده است. حتي اگر از منظر صرفا امنيتي نگاه كنيم، امروز بايد كنار مردم ايستاد. دشمن زماني قادر به سوء استفاده خواهد بود كه ميان مردم و نظام شكافي ببيند و به عميق تر شدن آن طمع كند. «آنها كه امكانات كشور دستشان است» بايد ياد بگيرند اگر نمي توانند از درد مردم بكاهند لااقل با مردم همدردي كنند. وقتي چنين شد، حناي شيادان و مدعيان هم ديگر رنگي نخواهد داشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بیدلیل به دنبال گوشسپردن به صدای نامحرم هستید که شما را از سلوک عقب بیندازد؟! شما برای تعلیم علمی به دنبال کار خود هستید و بنابراین جای نگرانی نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای حسینی شوم که ما را متوجهی آیندهای کرد که مهدی«علیهالسلام» در افق آن قرار دارد. اشک برای حسین«علیهالسلام» ما را به فهمِ حضور و ظهور حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجه» میرساند. موفق باشید