بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19985
متن پرسش
به نام خدا. سلام استاد: بازم ببخشید وقتتون رو میگیرم. استاد شما رو معلم خودم میدونم و برای همین هم میخوام باهاتون راحت صحبت کنم چون مطمئنم شما میتونید کمکم کنید. استاد الان در حالی این پیام رو براتون می فرستم که وقعا خودم رو در منجلابِ متعفنِ معاصی و کثافات ، اسیر می بینم و اگر کسی پیدا نشود که دستم رو بگیرد و از این متجلاب بیرون بکشد، معلوم نیست بتوانم عاقبت به خیر شوم و شاید کارم به جایی کشد که خداوند مرا به حکم خالدین فی النار تا ابد در آتش بسوزاند و بسوزاند. ازتون خواهش می کنم که دستم رو بگیرید و از این باتلاق من رو بیرون بکشید. حقیقتش را بخواهید آنقدر که با شما راحت هستم با پدر و مادرم راحت نیستم. و این چیزهایی رو که الان براتون میخوام بنویسم 90 درصدشو خانوادم نمیدونه. استاد قبلا مقداری از سرگذشتمو گفته بودم. اما دوباره تکرار می کنم که وضعیتم را بهتر متوجه شوید. استاد من 18 ساله هستم. چند روز پیش کنکور دادم و فعلا منتظرم نتایج هستم. من از سوم راهنمایی به دلیل جهل و کم اطلاعی گرفتار خودارضایی شدم و پس از اینکه متوجه شدم که این کاری که می کنم چیه و چه عواقبی داره، فی الفور همان روز ترک کردم اینکار رو. و تقریبا دیگه انجام ندادم این کارو تا حدود یکسال پیش. یعنی تقریبا سه چهار سال پاک بودم. اما یک سال پیش بر اثر دیدن عکسی از یک نامحرم که چند ثانیه بیشتر نبود، نفسم چنان طغیان کرد و خودشو نشون داد که ...چه بگم! از اونوقت دوباره اسیر این گناهِ شنیع شدم. البته اینو بگم که تو اون سه چهار سالی که پاک بودم چنان به خدا نزدیک شدم و با کتابهای عرفانی و زندگینامه عرفا و نمازشب و ... مأنوس بودم که طعم حقیقیِ معنویت رو در این مدت چشیدم. اما از یک سال پیش تا الان کارم شده مجادله و درگیری با نفس و شیطان. با اینکه خودم قلبا دوست ندارم این گناه رو کنم اما به محض تحریک شدن مثل برده ای که هیچ اختیاری از خودش ندارد، نفس و شیطان گویا با طنابی ظخیم مرا به سمت انجام این گناه می کشانند و گویا از خودم اراده ای ندارم. و پس از انجام این کار هنوز چند ثانیه نگذشته که کارم غصه خوردن و ناراحتی و پشیمانیست. و توبه می کنم و از خدا میخوام منو ببخشه. اما دوباره هنوز چند روز نگذشته که افکار شیطانی و محرک منو تحریک میکنن و دوباره... روز از نو روزی از نو. استاد این یک سال کارم شده همین. هِی گناهِ هِی توبه و ناراحتی و پشیمانی. وقتی که تحریک می شوم گویا اصلا در وجود من چیزی به نام عقل وجود ندارد و سراپا شهوت و نفس هستم. و هنگام تحریک شدن و رفتن به سراغ انجام این گناه خودم کاملا میدونم که دارم چی می کنم و چه بلایی سر خودم و زندگیم میارم اما عرض کردم عقل و اراده ای در آن زمان ندارم تا این گناه رو نکنم. استاد تو این یک سال گاهی اوقات در یک روز سه بار این کار رو می کردم و گاهی اوقات دو دفعه پشت سر هم. گاهی اوقات با شکم پر (که حالا فهمیدم ائمه گفتند چقدر بده و حتی باعث مرگ میشه). خلاصه تو این یک سال خودم رو بیچاره کردم. چنان این گناه تو این یک سال زندگیمو داغون کرد که نتونستم صاف درس بخونم و کنکور هم قبول نمیشم اون رشته ای که میخوام. خلاصه استاد داغون کردم خودمو زندگیمو دنیامو آخرتمو ... و الان چنان در فشارِ روانی قرار دارم که نمیدونم چه کنم. چون فکر می کنم با این زیاده روی هایی که تو این یک سال کردم چنان بلایی بسر خودم اوردم که شاید چند سال دیگه بیشتر عمر نکنم. چون هم زیاده روی در این عمل عمر را کم میکنه و هم با شکم پر خود ارضایی کردن تو روایات اومده باعث مرگ ممکنه بشه. برای همین مطمئن نیستم فردا از خواب بلند شم. چون هر لحظه امکان داره مرگم فرا برسه. استاد خیلی داغونم. انقدر برای خودم برنامه داشتم که بعدا وارد سلوک شوم و به درجات عالی عرفانی مثل فنا و بقا برسم و... اما می بینم با این وضعی که دارم معلوم نیست از جهنم نجات پیدا کنم چه برسه به فنا و بقا. استاد خواهش می کنم کمکم کنید. فکر می کنم زیاد عمر نمی کنم و نمیتونم خوب از عمرم استفاده کنم و به کمال برسم. خوشبحالتون که شما 66 سالتونه. انشاءالله خداوند بهتون عمرِ طولانی عطا کنه. کاش من هم 66 سالگیمو ببینم. آخه استاد با این بلایی که تو این یک سال سر خودم اوردم فکر کنم 40 سال هم عمر نکنم. استاد اگه بدونید چه حس بدیه وقتی آدم بدونه دنیاش فنا شد. آخرتشم فنا. نه از آخرت و مقامات عالی خبریه نه از فنا و بقا. آدم میبینه خدا یه فرصت بهش داد که یه چند سال خودشو بسازه برای آخرت و برای ابد، اما آدم تنها فرصتی رو که داره ضایع کرد و تباه. استاد سال آینده میخوام دوباره برای کنکور بشینم بخونم اما میدونم تا این گناه در وجود من باقی هست، همون اشه همون کاسه. استاد التماستون می کنم که بهم بگید تو این چند سالی که زنده ام چیکار کنم تا نهایتِ استفاده رو بتونم از عمرم ببرم و به جایی برسم که قاضی ها و علامه طباطبایی ها رسیدن؟ آیا میتونم تو چند سالی که از عمرم باقی مونده اون چیزی رو که خدا ازم میخواد انجام بدم و خشنودی خدا رو بدست بیارم؟ استاد بهم بگید چیکار کنم که از این گناه، و افکار و عواملی که باعث میشن من به این گناه بیفتم خلاص شم؟ و چطوری میتونم به اون فنا و بقا و... برسم؟ اصلا آیا ممکنه؟ به نظر شما تو این چند سال که زنده ام مهمترین کارهایی که باید بکنم تا بتونم خوشنودی خدا رو بدست بیارم، و به مراحل بالای کمال برسم چیست؟ خواهشا کمکم کنید. ببخشید استاد رشته سخن طولانی شد. اما جز شما کسی رو ندارم که بتونم این حرفارو بهش بگم. خواهش می کنم مثل همیشه همچون پدری مهربان این فرزندِ جاهلتون رو راهنمایی کنید و از منجلاب کثافات بیرون بکشید. خداوند به شما سلامتی و توفیق روز افزون عنایت بفرماید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه به عنوان یک نقشه‌ی راه باید برای خود طراحی کنید و زندگی خود را مطابق آن تعریف نمایید؛ ایجاد شرایطی است که تنهاییِ زیادی با خود نداشته باشید حتی اگر بنا است درس بخوانید از صبح زود تا نزدیکی‌های خواب شب در جایی مثل کتاب‌خانه یا کنار دوستان باشید تا قدرتِ این صورت ذهنی آرام‌آرام کم و کم‌تر شود.

وقتی نفس امّاره غالب نیست شرایط زندگی را طوری فراهم کنید که وقتی نفس امّاره غالب شد، میدانِ کار برایش نباشد مثل طرفی که از طریق پنجره‌ی خانه چشم‌چرانی می‌کرد و در حالت عادی پنجره را جوش داد که در حین غلبه‌ی نفس امّاره نتواند پنجره را باز کند. مطمئن باشید اگر مدتی شرایط جواب‌گویی به آن خیالات را  فراهم کنید، نوری سراغ شما می‌اید که اساساً از جواب‌گویی به آن خیالات، متنفر خواهید بود و در این حالت است که امیدوار خواهید شد همه‌ی آن سیئات به حسنات تبدیل می‌شود. موفق باشید

19984
متن پرسش
سلام: مثلا می خواهیم قرآن بخوانیم یک دفعه یادمان می آید فردا باید بریم اداره بیمه برای دفترچه یا می خواهیم نماز شب بخوانیم یک دفعه یادمان می آید چند ساعت دیگه باید بریم وام گرفته شده مان را پرداخت کنیم و ... اینها نه حضور قلب میزاره برام نه انگیزه، چی کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین کثرت‌ها باید نظر به وحدت را بر روح و روان خود غلبه داد. موفق باشید

19983
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: به نظر حضرتعالی کدام ملتی با اجبار می تواند حجاب را بپذیرد؟ امروز ملت ایران با این اجبار به وضع بدی تبدیل شده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حجاب به عنوان یک قانونِ رسمی کشور جمهوری اسلامی مطرح است و این غیر از تکلیف شرعی و وجوب الهی است که از این جهت مثل سایر واجبات الهی، اختیار با خود مردم است. مثل نمازخواندن که اختیار با مردم است و از این جهت اقلِ حجاب هم وقتی به معنای حجاب باشد، در رعایت قانون کافی است می‌ماند که آیا این نوع حجاب‌ها که عین بی‌حجابی است را شرع می‌پذیرد؟ مسلّم که نه. موفق باشید

19981
متن پرسش
سلام استاد: در باب حرکت جوهری فرمودین فیض بقا و فیض تبدیل قوه به فعل با هم تفاوت دارن. اما طبق شرح اینجوری فهمیدم فیض بقا و فیض تبدیل قوه به فعل فرقی ندارن چون بقای جوهر عالم ماده عین گرفتن فیض حرکته چون بقای عالم ماده به عین حرکت بودنه، پس باید فرقی باید نداشته باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبل از مباحث «حرکت جوهری» باید «برهان صدیقین» مطالعه شود و با نظر به این نکته عرض شد که همه‌ی مخلوقات در فیضِ بقاء هستند به این معنا که وجودشان از حق است و عین ربط به حضرت حق می‌باشند و از این جهت دائماً با تجلیاتِ وجودیِ حضرت حق، باقی هستند و اگر آن تجلی و آن ربط، نباشد بقائی نخواهند داشت و این غیر از فیضی است که موجود مادی را از قوه به فعل می‌برد. موفق باشید

19980
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم آقای طاهرزاده: هر چه فکر می کنم و گذشته خودم را بیاد می آورم گذشته که در دبستان، راهنمایی، دبیرستان و بعد در دانشگاه گذشت و رفقایی که داشتم و هم اکنون تو کوچه و بازار خیلی بی تفاوت از کنار هم رد میشیم به نظر شما چگونه این نسبت گشوده شود و عالم رفاقت معصومانه ای که وجود داشت دوباره شکل بگیره؟ موانع این راه کدامند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه خودخواهی‌ها و تکبّر و مشغول خودشدن، این مشکلات را ایجاد می‌کند. موفق باشید

19979
متن پرسش
سلام استاد: یه سوال فیزیکی از حرکت جوهری دارم. آیا سرعت برای انسان نامحدوده و هر سرعتی رو میتونه برسه یا بیشتر از سرعت نور نمیتونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی بخواهد به سرعت نور برسد باید ماهیتش نور شود. پس بنابراین ظرفیت این عالَم در حدّ سرعت نور هم نیست. زیرا دیگر عالمی نمی ماند. موفق باشید

19974
متن پرسش
با سلام: با توجه به اینکه زمینه ی هدایت برای افراد زنا زاده و افرادی که در خانواده های مرفه و نیز خانواده های فاسد بزرگ می شوند و با توجه به اینکه این افراد اختیاری در این انتخاب ها نداشته اند و در مقایسه با افرادی که در خانواده های متدین و صالح بزرگ می شوند. این مطلب چگونه با عدل الهی سازگار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که انسان‌ها در عین ثابته‌ی خود قبل از تولد با اختیار خود زندگی خود را انتخاب می‌کنند و همواره با همان انتخاب در دنیا می‌آیند و می‌توانند آن انتخاب را ادامه دهند یا تغییر دهند، دیگر این بحث‌ها نمی‌ماند حتی کسی که زنازاده است، خودش رحم زنا را انتخاب می‌کند در حالی‌که آن دو نفری که زنا کرده‌اند، می‌توانند توبه کنند ولی او مسئول انتخاب خودش می‌باشد که چنین رحمی را انتخاب کرده است. در این مورد خوب است به مباحث «عین ثابته» رجوع شود. موفق باشید

19973
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی اینجانب یک برادر دارم ، دانشجو است. درسهای ترم اول برایش سنگین بود. دچار افسردگی شدید شد. البته پیش زمینه هم داشت. ایشان وسواس فکری هم دارند هنوز خودش رو پیدا نکرده. فنی حرفه ای هم ثبت نام کردند برای یادگیری یک مهارت. به مباحث مذهبی علاقه دارد. خودم کتابهای شما را خوانده و صوت برخی مباحث را گوش داده ام. به نظر شما چه کتابی را مطالعه کند برای شروع. یا چه مبحثی را گوش دهد. آیا کلا برای مشکلات روحی انسان که از پدر یا مادر عزیزمان به ارث برده ایم و آنها هم از یکی از والدین شان، در این عالم راه حلی نیست؟ ما هم باید این رفتارها را به فرزندانمان انتقال دهیم؟ مشاوره های روانشناسی راهگشا نیست به تنهایی. ما نباید قطع کننده این جریان یا این زنجیره تکراری باشیم. اصلا امکانش هست؟ دردهای من نگفتنی است، دردهای ار جنس این دنیا. از بی خبری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «خُلِق الانسان ضعیفاً» و از آن‌جایی که ضعیف‌بودن بد نیست و ضعیف‌ماندن بد است، هرکس به نحوی ضعف‌هایی دارد که باید در مسیر زندگی و از طریق اعمال و افکار، جبران کند. به نظر بنده دنبال‌کردنِ مباحث «معرفت نفس» خوب است. موفق باشید

19972
متن پرسش
سلام استاد: ۱. در معاد جسمانی، منظور از صورت همون جسم از جنس نفسه چیست؟ ۲. در قیامت، نفس یک انسان عین اخلاق و اعتقاد و اعمالش میشه که جسم از جنس نفس، ظهور این سه پدیده میشه، به عبارتی اول نفس تحول پیدا میکنه به این پدیده‌ها و بعد ظهور نفس، نوع بودن نفس رو نشون میده و یا همه اینها به صورت یک پرده و حجاب اند و خود نفس بدون تحوله و فقط جسم متجلی به این صورت در میاد؟ ۳. معاد دیگر پدیده‌های غیر از انسان به چه صورت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! 2- نفس انسان با نظر به هویتی که در قیامت پیدا می‌کند جسم خود را ابداع می‌نماید 3- با تحول جوهری، عالَمْ شدتِ وجود پیدا می‌کند. موفق باشید

19971
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد محترم: سوالی برام پیش آمده با توجه به اینکه در قرآن به کرامت انسانی و برابری انسانها اشاره شده در جایی دیگر در رابطه با غلام و کنیز احکامی آمده است که نشان دهنده ی این است که از نظر مادی انسانها با هم برابر نیستند یعنی زن آزاد با زن کنیز احکامش متفاوت است. آیا این تناقض در کلام الهی نیست و با توجه به رفتار پیامبر (ص) و ائمه (ع) در مبارزه با کنیزداری متناقض. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از نظر حقوقی و حقیقت انسانی همه‌ی انسان‌ها برابرند. ولی وقتی شرایط اجتماعی طوری شد که همه‌ی انسان‌ها نمی‌توانند در یک موقعیت باشند و از همه نمی‌توان یک انتظار را داشت، و اگر کنیز و غلام را فی‌الفور آزاد کنیم، هیچ پایگاه اقتصادی و اجتماعی برای ادامه‌ی حیات خود ندارند، پس باید بعد از ایجاد شرایط مناسب به روش فرهنگی آرام‌آرام توصیه به آزادکردن آن‌ها نمود. مثل این‌که کفاره‌ی ابطال روزه، آزادکردنِ یک برده است و یا این‌که اگر برده‌ای آماده شد که خود را از صاحبش خریداری کند، یعنی امکان فعالیت اقتصادی برای او بود، باید صاحب او تن به این کار بدهد و به عهده‌ی حکومت است آن برده را یاری کند. که بحث فقهی این موارد در کتب فقهی ما آمده است. موفق باشید

19970
متن پرسش
سلام استاد: معاد جسمانی برای همه عالم ماده است نه فقط انسان، درسته؟ اگر بله فرق معاد انسان و جسم تکاملی انسان با بقیه عالم ماده در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی بدین معنا است که عقاید و اخلاق و اعمال ما در قیامت، صورت و جسم پیدا می‌کند و این ربطی به جسمانی‌بودنِ عالَم قیامت ندارد! موفق باشید

19969
متن پرسش
سلام استاد: اینکه شیئیت شئ به صورت است نه به ماده، رو میتونید تعریف و با مثال هم انسان و هم عالم ماده تطبیق بدید تا بتونم تصور صحیحی داشته باشم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این جمله «ماده» یعنی هیولایِ اولی که قوه‌ی محض است و واقعیتِ آن به صورتی است که مطرح است و ظهور دارد. موفق باشید

19968
متن پرسش
سلام استاد: در مورد معاد جسمانی از نظر امام، فرمودید که دیگه یه جسم و یک روح نداریم، بلکه روح یا نفس همان جسم است، به معنی تجلی ۱. یعنی میشه گفت دیگه بدن ابزار نیست در قیامت؟ ۲. اینکه فرمودین نفس همون جسمه، به معنای تجلی، آیا میشه گفت این نوع تجلی همانند تجلی خداوند است به صورت ملائکه یا فرق داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید 2- همه‌ی عالم تجلی انوار الهی است و از حضرت حق جدا نیست و بدن قیامتی انسان نیز به همین نحو از روح انسان جدا نیست که ابزار بدن باشد. موفق باشید

19966
متن پرسش
با سلام مجدد: ببخشید استاد حرف شما درست اما من هنوز جواب سوالم رو نگرفتم. خب شما میگید وقتی نفس به کمال برسه جسم رو رها میکنه. خب این کفارِ مشرک چطوری ممکنه به کمال برسن تا جسمشون رو رها کنند؟ یعنی اگه کسی به کمال نرسه دیگه جسمشو رها نمیکنه؟ خواهش می کنم استاد کمکم کنید و منت بگذارید و توضیحات بیشتر و مفصل تری در این موضوع افاضه بفرمایید و بهم ثابت کنید که نمی شود جاودان در دنیا ماند چه کافر چه مومن. خداوند سایه تون رو از سر ما کم نکند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا شد بحث را در کتاب «ده نکته» و شرح صوتی آن دنبال فرمایید تا معلوم شود کمال نفس، یا در بُعد انسانی است و یا در بُعد حیوانی. حیف نیست با این‌همه تأکید بر روی معرفت نفس ما از این معرفت جدا باشیم!! موفق باشید

19964
متن پرسش
سلام و خدا قوت: استاد بزرگوار در پاسخ به یکی از کاربران در مورد طب اسلامی خواندم که مرقوم فرموده بودسد رضا خان طب اسلامی و اطباء اسلامی را نابود کرد. منظورتون از این کلام اینه که الان طبیب طب اسلامی وجود نداره؟ جدیدا آیت الله تبریزیان که به عنوان پدر طب اسلامی ازشون نام می برند مدعی هستند که طبیب طب اسلامی هستند و شاگردانی نیز تربیت کرده اند شما تا چه حد به کار ایشان اعتماد دارید؟ آیا کارشونو تایید می فرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان کار ایشان هستم و کتاب‌های ایشان را هم دیده‌ام ولی «سال‌ها باید که آید مشتِ پشم از پشتِ میش/ عابدی را خرقه گردد یا حماری را رسن». موفق باشید

19961
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظم جناب طاهرزاده: آقای طاهرزاده. یک شبهه و سوالی برام پیش اومده که داره ریشه و بنیان عقایدم رو از بین میبره. و اون اینست که از طرفی می بینم ائمه گفتند که دنیا سرای عبورکردن است و نه سرای ماندن. و یا اینکه حضرت علی در نهج البلاغه فرمودند که اگر کسی بنا بود نردبانی برای رسیدن به جاودانگی پیدا می کرد یا راهی برای دفع کردن موت از خودش، بی شک او سلیمان فرزند داوود بود چون او کسی بود که خداوند سلطنت بر جن و انس و.... را تحت تسخیرش قرار داده بود و احادیثِ دیگری در این مساله که صراحتا میگن کسی در این دنیا جاودان باقی نمی ماند و به قول قرآن کل نفس ذائقه الموت. اما آقای طاهرزاده خب قطعا در زمان ائمه علوم خیلی پیشرفت نکرده بود. اما الان علم خیلی پیشرفت کرده و همین طور هم داره پیشرفت میکنه و تحقیق کردم تو اینترنت و مقالاتی خوندم تو این زمینه، متوجه شدم که دانشمندان به این نتیجه رسیدند که جاودان ماندن و دفع مرگ از انسان غیر ممکن نیست و اگر فعالیت های علمی شان درست پیش بره انتظار دارند که حدود سی چهل سال اینده بتونن به این تکنولوژی برسند که جلوی مرگ رو بگیرن و انسان را جاودانه کنن. البته دانشمندان می گویند که در حال حاضر هم نوعی مرجان دریایی است که به دلیل فعالیت و مکانیسم پیچیده ای که دارد پس از طی کردن مراحل زندگی اش با فرایند های پیچیده ای خودش را به مرحله اول تولدش می برد و دوباره همینطور زندگی می کند و این موجود قابلیت این را دارد که تا بینهایت بار این کار را کند و تا ابد زنده بماند اما به دلیل عواملی مثل شکار شدن توسط شکارچی ها یا بیماری و... می میرد و نمی تواند جاودانه بماند. حالا آقای طاهرزاده این شبهه برام پیش اومده که اگه اینطور که این دانشمندان میگن بشه پس یعنی کلام معصومین و کلا ضروریات دین استغفرالله کشک میشه. و به صورت واضح علم بر دین غلبه پیدا می کند. ممکنه بگید خب ممکنه بتونن در انسان قابلیت جاودانه زندگی کردن را ایجاد کنند ولی خب آدم در اون صورت به وسیله بلاهای طبیعی و حوادث و.... می میرد. اما آقای طاهرزاده این شبهه برام پیش اومده که دانشمندانِ جونِوَر که تونستن انسان رو به قابلیت جاودانگی برسونن شاید بتونن راهکارهایی پیدا کنن که انسان رو از عواملی که باعث مرگ میشه، مثل حوادث و... حفظ کنند. استاد خواهش می کنم راهنمایی ام کنید که داره عقایدم سست میشه و می ترسم نعوذ بالله اعتقاداتم فاسد شه و فکر کنم علم انسان رو به همه جا میرسونه و دین در برابر علم مغلوب است. خواهشا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شناخت نفس انسان، غیر از شناخت جسم انسان و عکس‌العمل‌هایی است که جسم از خود نشان می‌دهد. علوم تجربی در حوزه‌ی جسم انسان می‌تواند صاحب‌نظر باشد و نفس انسان یک موضوعِ مجرد است و در تفکر فلسفی مورد بحث قرار می‌گیرد به همان معنایی که جنابعالی می‌توانید در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی مربوط به آن که بر روی سایت هست، آن را دنبال کنید. در آن‌جا روشن می‌شود که نفس انسان پس از آن‌که از بدن خود به عنوان ابزار رسیدن به کمالات استفاده کرد، آن را رها می‌کند. مثل نجاری که پس از آن‌که صندلی مورد نظرش را ساخت، ارّه و چکش خود را رها می‌نماید. موفق باشید

19960
متن پرسش
سلام علیکم: .وقت بخیراستاد: بنده به عنوان یک خانمی که در مجموعه فرهنگی - مذهبی در حال فعالیت است با سوالاتی در مورد «مساله زن» مواجه شده ام. با توجه به صحنه تحولات جامعه و دانشگاه و تاکیدات مقام معظم رهبری روی این مسئله و حتی پیشنهاد این موضوع که باید یک نهاد فراقوه ای در این حوزه تشکیل شود و روی این موضوع به صورت متمرکز کار کند، هنوز بعد از چند سال نتیجه ای را شاهد نبوده ایم. در صفحات اول کتاب «"زن آنگونه که باید باشد» از جنابعالی جمله ای را به این مضمون بیان فرمودید که (با توجه به اینکه موضوعات بحث شده بیشتر مربوط به زنان است ولی گویا به همان اندازه که زنان باید در شرایط جدید تعریف درستی از خود داشته باشند تا تعریف فرهنگ مدرنیته از زن بر روح و روان آنها غالب نشود، مردان نیز باید متوجه باشند در شرایط جدید ضروری است موقعیت زنان را درست ارزیابی کنند). حال در شرایط فعلی، اولا، چگونه باید اهمیت بررسی مساله زن را برای مردان جامعه بازگو کرد؟ دوما آنان چه نقشی در رسیدن به افق و آرمان‌های ما در این موضوع دارند؟ و سوما آیا بدون همکاری مردان نمی شود به الگوی سوم زن که حضرت آقا می فرمایند دست پیدا کرد؟ الگویی که نه شرقی باشد و نه غربی. لطفا راهکارهایی را در این موضوع بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زنان باید خودشان دست به کار شوند و سایر زنان را نیز متوجه‌ی جایگاهِ امروزین‌شان بنمایند و در دل این فعالیت‌ها به مردان هم فهمیده شود که تاریخ عوض شده. عرایضی مثل مقاله‌ی «زن؛ گمشده‌ی تاریخ ما» در آرشیو سایت در قسمت «زن و خانواده» هست که إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. موفق باشید

19958
متن پرسش
سلام استاد: شما فرمودین که حرکت، پایین ترین مرتبه وجوده، اما نمیتونیم شدت و ضعف براش قائل بشیم و مثال آب رو زدید که ترتر نداریم چون ذاتا عین تریه. ولی یه مشکلی در تصور من از فرموده شما پیش اومده و اون اینه که اگر پایین ترین مرتبه وجود همون حرکته و آب و همه مواد ظهور اون حرکت اند، پس باید براش شدت و ضعف قائل بشیم؟ لطفا در تصور صحیح از این بحث کمک کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین حرکت که شدت و ضعف برنمی‌دارد، مثل عین تری و مثل عین وجود. موفق باشید

19953
متن پرسش
سلام استاد: اگر حرکت رو مرتبه‌ای از وجود میدونیم، پس باید براش شدت و ضعف قائل بشیم، اگر اینطوره، شدت و ضعف حرکت در چیه؟ یعنی وقتی میگیم حرکت شدید شده، شدت اینجا به چه معنیه؟ میتونیم تشدید شتاب رو در نظر بگیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این روشن است که عالَم ماده یکی از مراتب وجود است که عین حرکت است، دیگر عین حرکت که شدت و ضعف برنمی‌دارد! مگر بحث مراتب وجود در «برهان صدیقین» کار نشده است؟! موفق باشید

19949
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱._ چند وقتی است که با خانواده به مسافرت به استان های مختلف ایران مثل مازندران و اصفهان و تهران و... آمده ایم و هنوز میزان زیادی از این سفر باقی مانده است. می خواستم بدانم رویکردمان از سفر و در سفر چگونه باید باشد؟ آیا در شرع مقدس اسلام سفر برای گردش و تفریح ممدوح است یا اینکه امری مباح است؟ آیا می توان این سفر ها را مصداق توصیه و امر قران دانست (سیروا فی الارض) یا اینکه این آیه مقصود دیگری دارد؟ (که به نظر بنده هم مقصود دیگری دارد) ۲. چکار کنیم که در این سفر ها بهره ی مناسب را ببریم و مغبون واقع نشویم؟ ۳. با توجه به منطاق گردشگری اصفهان که اکثرا معماری های اسلامی می باشد و روحیه خاصی که در این معماری حاکم است آیا توصیه ای در سفر به اصفهان دارید؟ خیلی ممنون از لطفتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این نوع گردش‌کردن‌ها مصداق «سیروا فی‌الأرض» نیست. زیرا در سیروا فی‌الأرض رجوع به آثار کسانی است که در تاریخ‌های گذشته مقابل انبیاء ایستادند و به سرنوشت‌های بدی گرفتار شدند. ولی به نظرم اگر به صورت درستی این سفرها صورت گیرد، علاوه بر آن‌که یک تفریح می‌تواند باشد، می‌شود که انسان روحِ شهرها را احساس کند. زیرا هر شهری روحی دارد که بر اساس آن ساخته شده است و این به شرطی است که در دلِ شهر وارد شود و علاوه بر آثار معماری آن شهر، به نحوی روابط انسانیِ آن شهر را نیز در نظر بگیرد. موفق باشید

19947
متن پرسش
استاد سلام: یه سوال پرسیدم و پاسخ دادین ولی برام حل نشد ۱. شبهه جناب ابن سینا، با عنوان بقاء موضوع، در رابطه با جسم نبود بلکه در رابطه با نفس بود، یعنی برای نفس حرکت جوهری قائل شدن رو رد کرده، اما شما جواب رو در رابطه با جسم دادین؟ ۲. خب اگه برداشت من اشتباه نباشه، باید اینطور جواب بدیم که نفس که از وجه من بودنش که ثابته، و حرکت برای وجه قوه و فعل اون هست، اینجا در جواب باید بگیم اگه نفس وحدت داره با جسم خودش، پس در عین حرکت جوهری، جسم همون جسم قبلیه چون اگه تغییر می کرد، نفس نمیتونست وحدت خودش رو باهاش حفظ کنه، الان استاد این تحلیل من درسته؟ اگر درسته پس میتونیم اینجوری تعمیم بدیم که تمام پدیده‌ها از نظر ماده بودن یک نفس دارن، مثل انسان که نفس داره، مثلا آب هم یک نفس داره، ولی میز به اعتبار ماده و درخت بودن یک نفس داره، پس این نفوس همون جسم خودشونو میخوان، پس لازمه حرکت جوهری ثابت ماندن هویت شی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن‌سینا برای جسم، نفس قائل نیست ولی متوجه است جسمِ انسان اگر حرکت جوهری داشته باشد دیگر این جسم، آن جسم نیست و به این اعتبار شخصی هم که متعلق به آن جسم است، آن شخص قبلی نمی‌باشد. موفق باشید

19946
متن پرسش
سلام استاد: در حرکت جوهری، شبهه بقاء موضوع و پاسخ‌هایی که داده شده در رابطه با همه پدیده‌های مادی هست آیا؟ اگر بله، پس یعنی جسم کودکی من با جسم الان من یکیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است زیرا تا جوهر جسم هنوز دارای قوه است، جسم و ماده در میان است. این موارد همه در شرح صوتی «حرکت جوهری» با دلایل لازم مطرح شده. به نظر می‌آید باید با دقت شرح صوتی بحث را دنبال فرمایید. موفق باشید

19943
متن پرسش
سلام: می گویند پیامبر بعد از عهد شکنتی یهودیان بنی قریظه حدود 900 نفر از آنان را کشت یا اینکه سعد کشت و پیامبر کار او را تائید کرد. سوال: 1. آیا گفته ی بالا و امثال این آمار کشته ها صحت دارد؟ 2. در صورت واقعیت داشتن چرا پیامبر که رحمت للعالمین است این همه آدم کشت؟ 3. اگر این قضیه صحت ندارد، پس ما که می خواهیم به حقیقت برسیم از کجا بدانیم که کدام نقل تاریخی صحیح و مطابق واقع است؟ و چگونه باید به آن اعتماد کنیم و مطمئن شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای حجت‌الاسلام مصطفی صادقی در کتاب «پیامبر» دلایلی می‌آورد که این موضوع را یهود به این شکل مطرح کرده مثل کاری که برای هولوکاست انجام دادند. موفق باشید

19942
متن پرسش
سلام:خیلی از مردم می گویند قبول خداوند در قرآن می فرماید اطاعت تام از خدا و رسول و اولی الامر داشته باشد. ولی در این تاریخ که هیچ کدام از ایشان نیستند کجای قرآن نوشته ولایت فقیه مصداق اطاعت تام از پیامبر است؟ چه جوابی باید بدهیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اطاعت از ولیّ فقیه به اعتبار یک شخص نداریم. ولی از آن‌جایی که ولیّ فقیه کارشناس کشف حکم خدا و رسول و اولی‌الأمر است و اطاعت از آن‌ها واجب است؛ اطاعت از ولیّ فقیه واجب می‌باشد. موفق باشید

19941
متن پرسش
سلام علیکم: استاد دیشب حاج آقا معمار در بحث تفسیر می فرمودند که هرجا در قرآن بحث «ما انزل» است و کلا «انزال» به اهل بیت علیهم السلام بر می گردد و هرجا باب «تنزیل» به قرآن. به ریشه های روایی موضوع هم اشاره کردند. استاد سوالی دارم اگر این طور است پس آیه 2 سوره اعراف چه می شود «کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ» اینجا صریحا اسم کتاب و باب انزال آمده است. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد این یک برداشت ذوقی است که در جای خود ارزشمند است. ولی در نگاه تفسیری مثل کاری که علامه طباطبایی در المیزان انجام می‌دهند، چنین ورودی نیست. موفق باشید

نمایش چاپی