بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18522
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: همانطور که می فرمایید به جز حق در صحنه نیست چه در وجود و یا صفت و یا در فعل و حق هم همین است و چقدر سخت است تصور اینکه موثر دیگری غیر از خدا در عالم وجود داشته باشد و دیگری وجود ندارد. اما اعمال ناحق را چگونه ببینیم؟ آیا نیزه ای که شمر می اندازد هم مصداق «ما رمیت اذ رمیت» است؟ لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه غیر از حق است، حجاب‌های ظهور حق‌اند. شمر«لعنة‌اللّه‌علیه» و حرکاتش از نظر تشریع، حجاب‌های ظهور حق‌اند هرچند «و ما تسقط من ورقة الاّ یعلمها». موفق باشید

18521
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد عزیز شاید بزرگترین مشکلی که کسی با ورود اولیه به دستگاه فکری شما داشته باشد تطبیق دادن عمل با عقیده است! با نظری که به خود واقعی ورای حجابها انداخته شود چند موضوع با راهنمایی شما در نزد خود وجدان می شود. 1. آشتی با خدا ضروریست اما دور بودن از نفس اماره آزار خودش را دارد همانطور که یک مناجات شعبانیه «الهی هب لی کمال النقطاع الیک» می چسبد نگاه به شهوات دنیا هم مزه خودش را دارد و اتفاقا تلخی زیادی هم حس نمی شود. روش سر بریدن نفس چگونه است؟ 2. در ده نکته یک وجود مجرد تکوینی در صحنه است و یک نفس ناطقه با نظرگاهی که خود را آنجا می یابد که هر دم به جایی است. نحوه تمرکز نظرگاه های نفس به حقایق بصورت پیوسته و نه منقطع و هرازگاه چگونه است؟ 3. برهانی می گوید جز وجود نیست اما نفس راه نرفته کج بین آدم و شجر و مدر را می بیند چگونه دیدن و بودن با وجود را از دیدن نفس صاحب اختیار و وجود علمی و اعیان تفکیک کنیم؟ 4. اگر دنیا عین حرکت است و حرکت اضطراب می آورد چرا گاهی در اوج خدا خواهی نفس از مضطرب شدن نمی ترسد و عواقبش را در نظر نمی گیرد و به حرکت نزدیک می شود؟ اگر قبر همان برزخ است و گاهی نار نار جسمانی است و گاهی نار نار روحانی و دور بودن از مطلق کمال پس چرا آتش گرفتن را متذکر نمی شویم؟ 5. اگر امیرالمومنین می گوید فرزندم از گذشتگان عبرت بگیر پس چگونه با دیگر آدمیان باید همراه شد و آسیب ندید در عین حال که می دانیم باید برای با خود بودن برنامه داشت آیا نباید سر به کویر لوت گذاشت؟ 6. به طور کلی پدرم چگونه باید زیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در چنین تاریخی که شیطان با همه‌ی مظاهر خود به صحنه آمده، باید شریعت و طریقت و حقیقت با همه‌ی ابعادش به صحنه آید تا انسان‌ها مزه‌ی دینداری را با همه‌ی ابعاد خود بچشند 2 و 3- بحث‌هایی که در شرح کتاب «رسالة الولایه» و سپس 6 جلسه‌ای که تحت عنوان (برکات نظر در نسبتِ بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود») خوب است که مدّ نظر باشد 4- نفس ناطقه‌ی انسان به اندازه‌ای که بقاء و ثباتِ حق را احساس کند از فروافتادن در حرکات دنیایی پرهیز می‌کند. در مورد بحث برزخ و نار خوب است که به جزوه‌ی «نحوه‌ی بدن اخروی» که در قسمت جزوات سایت هست، رجوع فرمایید. 5 – خیر! باید دست در «کار» و دل با «یار» داشت و این با خودآگاهی نسبت به دنیا پدید می‌اید و نه سر به کویر لوت گذاشتن!! 6- آن‌طور که مولایمان به فرزندشان در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه فرموده‌اند چگونه زیستن را می‌توان آموخت. موفق باشید  

18520
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خواننده اگر شما و نوع نگاه شما را از قبل نشناسد، با توجه به پاسختان به سوال 18500 اینگونه متوجه می شود که نظام اسلامی دست یک عده طماع زیاده خواه را باز گذاشته تا هرچه می خواهند ببرند تا دلشان متوجه اسلام شود که قطعا منظور جنابتان این نبوده است. استاد این موضوع امروزه بسیاری را به نظام بدبین کرده است. من یک دانشجو هستم که در مقام دفاع از حقانیت نظام اسلامی از لحاظ اصل و بنیان آن هیچ کمبودی احساس نمی کنم اما بدون تعارف وقتی در مقابل انتقاد اطرافیان و جامعه از وضع موجود فساد های اقتصادی می رسم هیچ توجیهی نمی یابم. چند وقت اخیر فایلی در فضای مجازی و با اسم یکی از خطیبان معروف منتشر شد به این مضمون که حضرت امیر (ع) دستور دادند که فلان فرد فاسد اقتصادی را در نماز جمعه شلاق بزنند. در مقابل گاهی ما می شنویم که مثلا از طرف قوه قضاییه گفته می شود ما فلان چیز ها را نمی گوییم تا آبروی خانواده افراد محکوم (که خب گناهی ندارند) ریخته نشود. استاد مگر آن فرد شلاق خورده خانواده نداشت. استاد خواهش می کنم که این سوال را با این دید که یک جوان که قلبش به امید اعتلای اسلام و نظام اسلامی و رسیدن پرچم آن به صاحب اصلی اش می تپد، نوشته پاسخ فرمایید. با تشکر فراوان از زحماتتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! اگر بحثی که از سیره‌ی رسول‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عرض شد که عده‌ای مثل ابوسفیان به طمع مال هم که شده، تقابل با نظام اسلامی را ادامه ندهند؛ و وسیله‌ی توجیه کار متجاوزان به حقوق جامعه شود؛ چیز خوبی نیست. ولی از آن جهت که متوجه باشیم این افرادِ حریص به مال دنیا با حبّی که نسبت به مال دنیا پیدا کرده‌اند از محبتی که می‌توانستند به رسول خدا داشته باشند و این عالی‌ترین لطف خداوند است محروم شده‌اند؛ تذکر خوبی است. 2- همین‌طور است که می‌فرمایید. معلوم نیست که چرا وقتی جرم طرف معلوم شد برخوردی مثل برخوردی که علی«علیه‌السلام» با مجرمین انجام می‌دادند، نباید با او بشود؟! صحبت مقام معظم رهبری را بهانه می‌آورند. در حالی‌که رهبری، قبل از اتهام را گفتند. همان‌طور که متوجه هستید اسلام و انقلاب هیچ کمبودی برای ادامه‌ی راه خود ندارد و به لطف الهی به مرور این موانع را نیز پشت سر می‌گذارد. موفق باشید

18519
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد سلام علیکم: با عرض معذرت به جهت تصدیع اوقات، حقیر به عنوان خدمتگذار امور فرهنگی در یکی از پایگاههای بسیج مشغول به انجام وظیفه گردیده ام، و طبق مشاهدات اولیه و سابقه قبلی عضویت در بسیج مواردی مشهود است که به عرض می رسد خواهشمند است در صورت صلاحدید مورد تفقد و راهنمایی قرارم بدهید 1. بسیج از لحاظ شعارها و دنباله روی از منویات مقام معظم رهبری تا حدودی موفق هست، اما کمتر با عمق مسائل سیاسی و اجتماعی و عقیدتی حاصل از این دنباله روی مأنوس هستند. 2. نیروهای جوان و مخلص که تحت ولایت امام خامنه ای مدظله در بسیج حضور یافته اند، متوجه حضور تاریخی خود هستند بحمدالله، اما این موضوع به عنوان یک بحث عقیدتی و پايه تبیین نشده است. 3. با وجود بستر آماده جهت بروز و ظهور بسیج به معنای لشکر مخلص خدا متاسفانه صفوف نمازهای جماعت کمتر از بسیجی ها تشکیل می شود. 4. به نظر حقیر حلقه گمشده این همه توحید است و توحیدی که بسیجیان را از گوشه و کنار خیابانها و مدارس به جبهه تقابل با استکبارجهانی چه جبهه نرم و سخت بکشاند و مانند جبهه های دفاع مقدس کارخانه انسان سازی بشود، حال برای به صحنه آوردن این توحید باید چه کار بکنیم و از کجا آغاز کنیم؟ خدا پدر و مادر شما رو بیامرزد و عاقبتتان به خیر بشود. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  همان‌طور است که می‌فرمایید و سطحی‌بودن مشکل جامعه است و حقیقتاً می‌توان با توجه به حضور تاریخیِ خود تفکر لازم را به جامعه برگرداند. به نظر می‌رسد زیربنای همه‌ی اعمال عقیده است و در روایات بر معرفت نفس تأکید شده است و لذا خوب است از این‌جا شروع کنید. موفق باشید

18518
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: در آیه ی «ان مع العسر یسرا» مگر معنای مع (با) نیست پس چرا عموما معنی می شود بعد از هر سختی آسانی ست و سوال بعدی اینکه اجنه می توانند جسم داشته باشند یا نه؟ (ممنون)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اتفاقاً زیبایی بحث در آن است که می‌فرماید در دل سختی آسانی نهفته است و انسان با استقبال از سختی‌ها، با آسانی‌ها روبه‌رو می‌شود و اَنسان می‌گردد 2- اجنّه می‌توانند پدیده‌های مادی به‌خصوص هوا را متراکم کنند و برای خود جسم بسازند. مطالعه‌ی کتاب «سفینة الصادقین» در این مورد خوب است. موفق باشید

18517
متن پرسش
سلام علیکم: استاد لطف کنید جواب سوال 18505 را عمیق تر بدهید. بنده در این زمینه کتب معرفت شناسی را مطالعه کردم و با برخی از اساتید هم صحبت کردم ولی به نظر می رسه تا به حال به این سوال پاسخ حلی داده نشده است به حرف دکارت نقد های زیادی از قبیل دور بودن وارد است احساس بدیهی هم قضیه را حل نمی کند چون باز هم ادراک انسان است و باز هم مسئله دور پیش خواهد آمد. اینکه با واقعیت در ارتباط هستیم یک مسئله است و اینکه آیا ادراک ما با واقعیت مطابقت دارد یا نه مسئله ای دیگر است. استاد چگونه می شود این مسئله را حل کرد که آیا اگر انسان به گونه ای دیگر درک می کرد شاید واقعیت را جور دیگری می فهمید؟! استاد خواهشا پاسخ حلی بدهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک نوع موضوع فلسفی نیست که انتظار دارید جواب فلسفی از طریق علم حصولی دریافت کنید! این یک موضوع حضوری است و تنها با همان جواب که عرض شد قابل حلّ است و لا غیر، مگر این‌که بی‌دلیل موضوع را بپیچانید و مباحثی از قبیل معلومِ بذات و معلوم بالعرض را به میان آوریم. موفق باشید

18516
متن پرسش
حقیقت انسان از دیدگاه عرفان در اسلام، انسان را چیز جدایی از خدا نمی داند و به میزانی که در طاعت و عبودیت بالا رود می تواند به مقام ربوبیت برسد یعنی کاری را که خداوند می کند انجام دهد. مانند کرامات و معجزاتی که ائمه و پیامبران داشتند (زنده کردن مردگان، شفای بیماران و).... این نوع تلقی از انسان یعنی انسان شناسی عرفانی چه تغییراتی در تعاملات اجتماعی در حوزه رفتارها و حوزه نظام سازی رقم می زند؟ یعنی یکی در بعد خانواده و رفتار با دوستان، محل کار و ... به کجا خواهد رسید؟ و دیگری در نظام سازی چگونه عمل می کند؟ یعنی این نوع نگاه چگونه منجر به تشکیل و ساخت نظامات اداری یک جامعه خواهد شد؟ مثل نظام اقتصادی، آموزشی، علمی، فرهنگی و غیره. به عبارتی دیگر چگونه می تواند مدلهایی برای اداره کشور از بعد محتوا و روش ارائه کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان از طریق عبادات منوّر به نگاهِ حقّانی شد، می‌تواند وجهِ حقّانی عالَم را از وجهِ باطل آن – که وَهم ایجاد می‌کند - تشخیص دهد و گرفتار آن نوع زندگی که امروز فرهنگ غربی برای بشر ایجاد کرده، نشود. بلکه عالَم را بستر تعالیِ خود بیابد نه آن‌که کارش بشود تخریب طبیعت برای جوابگویی به هوس‌هایش. موفق باشید

18515
متن پرسش
سلام استاد: عالم ماده، بعضی چیزا رو ما صورت میدیم و بعضی چیزا رو خدا به همون صورت خلق کرده مثل درخت، و میز که از درخت ساخته میشه هر دوی اینها اعتباریاته؟ عالم ماده منظور کل دنیاس یا یه مفهوم که همه دنیا مصداقشه؟ اگه بله یکمی در موردش توضیح بدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اعتباری‌بودن دنیا از آن جهت است که دنیا به خودی خود حقیقت نیست و تنها وسیله و ابزار زندگی است. موفق باشید

18514
متن پرسش
سلام استاد: یه سوال توی مباحث پیش اومده برام ۱. اینکه انسان در گوش هست به شنوایی، ولی در خودش هست به خودش، اولی که در مقامه ظهوره. حالا قسمت دوم منظورتون اینه که در خودش هست به حضور؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آری! خودش را با خودش می‌یابد و این چیز عجیبی است. به امید آن‌که انسان در فنای فی اللّه آن‌چنان فانی شود که خدا را با خدا بیابد، در همان فضایی که انسان خود را با خود می‌یابد. موفق باشید

18513
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده فردی هستم میانسال، عمری را در غفلت سپری کردم. چندی است در اوج ناامیدی سعی می کنم از بدیها دوری کنم، نماز را اکثرا اول وقت می خوانم کنترل زبان و چشم و گوش را تا حد زیادی رعایت می کنم. نگاهم نسبت به بسیاری از مسائل از جمله رزق عوض شده است به کسانی که در مورد افزایش رزق مادی از شما سوال می کنند می گویم به آنچه خدا داده راضی باشید بدانید اگر گرسنگی بکشید ولی قلبتان پاک و وجدانتان آسوده باشد خیر دنیا و آخرت نصیبتان شده است. بنده هیچ گاه در زندگی گرسنگی نکشیدم ولی ای کاش نان نداشتم ولی خدا را داشتم. تا چندی پیش از کلمه رزق تصوری مادی داشتم ولی چندی است با زبان حال می گویم اللهم الرزقنی برد عفوک و حلاوه مغفرتک. مشکلی که در حال حاضر دارم دوست دارم سحرها گریه و راز و نیاز کنم، بیدار می شوم ولی آن ناامیدی که عرض کردم مانند زنجیری بر دست و پایم می پیچد و نمی توانم برخیزم و پس از مدتی خواب و بیداری برای نماز صبح بر می خیزم و پشیمان از کارم. راه حل چیست؟ با تشکر و آرزوی سلامتی برای جنابعالی. من از قالو بلی اندیش دارم گنه از برگ و بارون بیش دارم اگر لا تقنطو دستم نگیره من از یا ویلتا تشویش دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خودتان سخن همان است که حضرت حق فرمودند که: «ولا تقنطوا من رحمة اللّه» همچنان مسیری را که خداوند در مقابل شما گشوده داشته است، ادامه دهید. إن‌شاءاللّه گشایش‌های بعدی پیش خواهد آمد. قبل از نماز صبح نافله‌ی صبح را فراموش نکنید. موفق باشید

18512
متن پرسش
سلام استاد عزیز:ان شاءلله که حالتان خوب باشد. مدتی ست در جامعه واژه ی «ازدواج سفید» به کار برده می شود که ترجمه ی تحت الفظی اصطلاحی انگلیسی است و در ایران به رابطه ی بین زن و مرد نامحرمی گفته می شود که بدون ایجاد پیوند زناشویی با یکدیگر زندگی می کنند و ارتباط زناشویی دارند. جدا از همه ی مسائل مربوط به این پدیده ی شوم، بحث بنده در مورد به کار بردن و رواج این واژه حتی در سخنرانی ها و محافل مذهبی ست. ما مسلمان هستیم و تا جایی که بنده اطلاع دارم روابط زناشویی در اسلام شیعی به سه صورت است: ۱. ازدواج دائم ۲. ازدواج موقت ۳. زنا ما شکل چهارمی به اسم ازدواج سفید نداریم. این عمل، زنا محسوب می شود. ازدواج نیست که بخواهد سیاه باشد یا سفید!!!! به نظر بنده به کار بردن این واژه برای عمل شرم آور زنا و فحشا، در عادی کردن این گناه نقش دارد. بنده اخیرا شنیده ام که افراد مذهبی هم شاید با تصور مودبانه تر بودن این واژه، از این کلمه استفاده می کنند. ولی واژه ی «ازدواج سفید» نه تنها زشتی و قبح این عمل را در کلام منتقل نمی کند، بلکه به کار بردن کلمه ی «ازدواج» برای این موارد، شکل عرفی و مقبول به این کار می دهد. قشری از جامعه در بیان و عمل، پدیده ی شرعی ازدواج موقت را اینقدر زننده و قبیح معرفی می کنند که گویا بدتر از زنا ست، بعد اسم زنای علنی رو می گذارند «ازدواج سفید»!!!!!!! مزاحم جنابعالی شدم تا نظرتان رو در مورد این واژه بدانم. شاید بنده گرفتار وسواس شده ام و زیادی سخت می گیرم. نمی دانم. خدا خیرتان دهد ان شاءلله. التماس دعا. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر شما موافقم مگر آن‌که این افراد که می‌خواهند بدون پذیرش بارِ حقوقی ازدواج، یا آزادشدن از مشکلات رسمی ازدواج با هم باشند؛ به حکم شرع صیغه‌ای بخوانند حال یا موقت و یا دائم که گرفتار گناه نشوند. شاید حال که شرایط طوری است که بعضی نمی‌توانند به طور رسمی ازدواج کنند اعم از دختر و پسر، افراد مذهبی توصیه کنند ازدواج سفید را به این شکل انجام دهند تا قبح زنا از بین نرود. موفق باشید

18511
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودید نزد مولوی شخصی نام محی الدین را آورد گفت نزد ما نام شیخ را دیگر مبر یعنی دو دستگاه فکری جدای از هم هستند و در جایی دیگر فرمودید چون بزرگان ما نفس ندارند اگر نور بیشتر دیدند قربان آن شخص می روند. ۱. این دو را چگونه با هم جمع کنیم؟ ۲. در سلوک ذیل شخصت امام خمینی (ره) به کدام یک از این دو بزرگوار‌ (محی الدین و مولوی ) می توان رجوع کرد؟ ۳. آیا سلوک حضرت آقا در این زمانه بنا به فرمایشاتشان در مورد مولوی، نزدیک به مولوی نیست؟ ۴. طریقه رجوع به مولوی چگونه است و آیا با مرتبط شدن با کتاب های «فیه ما فیه» یا «مثنوی» و حتی حافظ چنین رجوعی محقق می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور که می‌فرمایید آن دو بزگوار دو دستگاه دارند، نه آن‌که یکی برتر از دیگری باشد 2- حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بیشتر در دستگاه محی‌الدین سلوک داشتند 3- نمی‌شود این را گفت. زیرا هیچ عارفی از مولوی نمی‌تواند بی‌بهره باشد ولی دستگاه آقا هم بیشتر تحت تأثیر امام است 4- کار ساده‌ای نیست. بالاخره باید مدت‌ها با مثنوی و دیوان شمس به‌سر برد و قصد سلوک داشت و نه تفنن، تا خود به خود در متن این کار، راه گشوده شود. موفق باشید

18510
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: ببخشید استاد اگر میشه لطف کنین در مورد صمت و عزلت یه توضیحی بفرمایید، چون خیلی برام روشن و واضح نیست، ابهام در این موارد خیلی دارم، آخه توصیه به صله ارحام و اطلاع پیدا کردن از همسایه ها و نیازمندان، و از این طرفم توصیه به عزلت چه جوری با هم جمع میشه؟ و همچنین تناقضاتی که شاید در رابطه با صمت باشه، واقعا نمیدونم کجا و کی باید از اطاله کلام کم کرد، توی خونواده یا فایمل یا دوستان؟ کلا احکامشو به طور روشن نمیدونم، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید بزرگوار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحثی که در رابطه ضررهای «زبان» شده، متذکر می‌شوند سخن‌گفتنِ پراکنده قلب را مشغول می‌کند و جمع‌کردن آن را برای انسان مشکل می‌نماید. ولی اگر سخن‌گفتن با برنامه و برای رعایت دستورات شرع باشد، منافاتی با «صمت» یعنی با سکوتِ برنامه‌دار ندارد. هنر یک انسان موحد آن است که به نور توحید به جایی برسد که کاری او را از کاری باز ندارد. به تعبیر آیت اللّه حسن‌زاده«حفظه‌اللّه»، دست در کار و دل با یار باشد. موفق باشید

18509
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز جناب طاهرزاده: استاد 1. در حوزه معرفت نسبت به حضرت معصومه (س) کتاب خاصی سراغ دارید معرفی بفرمایید؟ 2. استاد خود حضرتعالی چرا در مورد شخصیت و مقام حصرت فاطمه معصومه (س) جزوه یا کتابی را منتشر نمی کنید؟ 3. استاد به نظرم در مورد حضرت معصومه (س) معرفت ها بسیار پایین است البته قطعا نسبت به هر امامی هم همینطور تا حضرت معصومه (س) اما مردم ما این را می دانند که امام رضا (ع) امام هستند و با دیدن این مقام به زیارت ایشون می روند اما نسبت به حضرت معصومه (س) بسیار سطح نگاه ها پایین است که محضر چه کسی می روند، میشه یه توضیح در این مورد بفرمایید. بنده در بین آثار شما این موضوع واقعا خالی می بینم. ممنون لطفا پاسخ من را بدهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه به صورت پراکنده کارهایی شده است ولی حقیقتاً حق مطلب ادا نشده. در حالی‌که در زیارت‌نامه‌ی ایشان که توسط امام معصوم تنظیم شده، روشن است که این بانوی بزرگوار چه مقامی دارند. شاید هم گفتنی نباشد، چشیدنی باشد و هرکس با زیارت ایشان آن بهره‌ای که باید ببرد، می‌برد. موفق باشید

18508
متن پرسش
با سلام: جناب استاد در خصوص فهم و ادارک اشیاء فلاسفه بحث ماهیت دار بودن اشیاء را مطرح کرده اند و همه اشیاء و ممکنات را دارای ماهیت می دانند. این بدان معناست که برای اشیاء استقلالی فرض کرده اند و ذاتیتی قائل شده اند و علل قوام را جنس و فصل گرفته اند. به نظر می رسد طبق مبنای وجود رابط ملاصدرا این مستقل دانستن اشیاء و در نظر گرفتن ذاتی برای آنها و قوام اشیاء به ذاتیات خود مردود باشد. چون وجود رابط هیچ فرض استقلالی در مورد آن صحیح نیست. شیء ای که تمام هستی او عین ربط به واجب است چه استقلالی دارد؟ البته که ندارد تا بخواهد ماهیت و ذاتیت داشته باشد در خارج و یا حتی این که ماهیت از او انتزاع شود. مگر امکان دارد که از -ربط صرف و غیر مستقل- ماهیت و استقلال انتزاع کرد؟ این که علامه طباطبایی فرموده اند که عقل می تواند به نظر استقلالی نگاه کند به اشیاء به نظر می رسد در اوائل کار و برای تعلیم فرموده باشند چرا که اگر مستقل ببیند عقل اشیاء را هر حکمی می کند بر وجه استقلالی اشیاء می کند در حالی که خارج و اعیان غیر مستقل محض اند. پس عقل هر حکمی که بر موجودی می کند در واقع بر آن موجود از آن حیث که در ذهن خود به طور مستقل فرض کرده می کند نه بر خارج از ذهن و واقع. که در واقع واقع نمایی و حکایت علم از خارج مخدوش می شود. به نظر حقیر می رسد برای رهایی از این مشکل باید برای فهم اشیاء تعاریف را به علل فاعلی و غائی که همان واجب تعالی است تعریف کرد که حیثیت ربط بودن اشیاء به حق متعال در نظر گرفته شود و در غیر این صورت با اشکال یاد شده مواجه هستیم و اشکالات دیگری که آقای جوادی می فرمایند. 1. آیا عرائض بنده را تایید می فرمایید؟ 2. به نظر می رسد عرفان با تعریف مظاهر و اعیان از جهت وجه آسمائی آنها مشکل را تا حدی حل کرده باشد. مثلا آقای جوادی انسان را به حی متاله تعریف کرده اند که وجه آسمائی را مورد توجه قرار داده اند. نظرتان در این مورد چیست؟ ممنون از توجهتون به سوالات و شرمندم از این که وقت شریفتون رو می گیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر عقل در مفهوم‌ساختن از ماهیات نسبت به خارج هم آن ماهیات را مستقل دانست، عملاً این‌جا عقل بین مفهوم و مصداق خلط کرده است. ولی اگر در ضمن عینِ ربط‌دانستنِ مخلوقات نظر به نحوه‌ی امکانیِ آن‌ها داشت و مفاهیمی از شیئی خارجی که چیزی جز وجود نیست، در ذهن خود شکل داد مشکلی پیش نمی‌آید و طبیعی است برای شناخت پدیده‌ها انسان باید از آن‌ها در ذهن، مفهوم‌سازی کند و در این رابطه از نظر به علتِ فاعلی و غایی نیز غفلت نمی‌شود 2- عموماً همین ماهیات را هم باید نظر به اعیان ثابته‌شان معنا کنیم که عرفان نظری متذکر آن‌ است. موفق باشید

18507
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: «اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، بارورى، زیبایى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همه‌ى اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکى به کودکان فلسفه مى‌آموزند؛ یعنى چیزى که از نظر بعضى از طراحان کشور ما بى‌معنى است؛ فکر مى‌کنند فلسفه مخصوص آدمهاى ریش و سبیل‌دار و کسانى است که یک سنى از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمى دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دوره‌ى دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکى.» این متن یکی از چندین سخنن رهبری در مورد آموزش فلسفه و تفکر به کودکان است. من یک طلبه ام، بنده از شما استاد بزرگوار این سوال را دارم که ما قصد داریم در مساجد و کلاس هایی که خارج از مسجد در اختیار داریم این در خواست رهبری را عملی کنیم چگونه باید شروع و عمل کرد؟ اگر کتاب مد نظر شماست معرفی کنید و خواستار این هستم از شما که جوابی کامل داده شود تا دوباره مزاحم وقت شما استاد عزیز نشوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در همین رابطه تدوین شده است و با توجه به این‌که مبانیِ فلسفی ما برعکسِ غرب، امروزه در علم کلام ما ظهور خوبی داشته است؛ کتاب «چه نیازی به نبی» و سپس کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تنظیم شد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» نیز در موضوعِ تفکر فلسفی کمک‌کارهای خوبی هستند. موفق باشید

18506
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. ما در کانون مسجدمان گروهی با نام گروه عملیاتی عمار تشکیل دادیم که بیش از 15 نفر عضو داره و متشکل از یک نفر طلبه سطح دو یک، نفر طلبه سطح یک، یک نفر لیسانس زبان خارجه، چهار نفر دانشجو و بقیه دیپلمه و محصل هستند. همه اعضا در سطح خود متدین بوده و سطح اغلب شان خوب یا حتی عالی است، هدف که برای گروه طراحی شده است تربیت انسانهای ارزشی بر اساس امور فطری برای تسهیل در امر ظهور است در واقع کار ما انشاء الله بستر سازی برای ظهور حضرت مهدی ارواحنا فدا خواهد بود ما در کارگاه محتوایمان الان داریم ده نکته در معرفت نفس رو بحث می کنیم البته چون بنده با عنایت خدا باید این کارگاه رو به سمت هدف سیر بدهم کتابهایی از بقیه اساتید و کتاب «خویشتن پنهان» و «حرکت جوهری و برهان صدیقین» از حضرت عالی رو خوندم و کتاب «معاد یا بازگشت به جدی ترین زندگی» را در دست مطالعه دارم، البته کتابهایتان را همراه با فایل های صوتی شان مطالعه کردم. با این مقدمه از حضرت عالی به خاطر داشتن سابقه چندین ده در این زمینه و همچنین انشاءالله به خاطر سیری که در معرفت نفس دارید درخواست دارم که با تبیین سیر مطالعاتی دقیق ما را در سیر این کارگاه به سمت هدف مشخص شده به لطف خدا کمک نمایید. در ضمن در مکانی که ما قرار داریم پتانسیل زیادی وجود دارد و به محض این که خودمان بتوانیم به همراه گروه اولیه مقداری رشد کنیم انشاءالله؛ شروع به جذب نفرات جدید در گروههای جدیدبه لطف خدا خواهیم کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف خدا کار خوب و دارای آینده‌ی روشنی است. فکر نمی‌کنم چیزی اضافه‌تر از همان سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست، نیاز باشد. منتها پیشنهاد می‌شود بعد از «برهان صدیقین» در عرض سیر مطالعاتی، مباحث مهدویت و انقلاب اسلامی نیز مطالعه شود. موفق باشید

18505
متن پرسش
سلام علیکم: از کجا می توان اثبات کرد که ادراکات انسان مطابق با واقعیت است؟ شاید لازمه خلقت انسان و نحوه ادراکات او اینگونه فهم را اقتضا می کند که اگر به گونه ای دیگر بود طور دیگه ای درک می کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک احساس بدیهی است که انسان به طور بدیهی می‌یابد که با واقعیت مرتبط است و یا به گفته‌ی دکارت چون خدا نمی‌خواهد ما را فریب دهد، توانایی درک واقعیات را در حواس پنجگانه‌ی ما و در عقل ما گذارده است. موفق باشید

18504
متن پرسش
برخي با استناد به یک سري آيات و روايت و همچنين با استناد به برخي قواعد عقلي مانند قاعده لطف؛ عصمت ولي فقيه را ثابت می كنند. البته نه عصمت مطلق مانند عصمت ائمه (ع) بلكه عصمت در امور مملكت داري و امور سياسي. آن هم نه تمام امور بلكه امور اساسي و حساسي كه اگر در آن امور تصميم اشتباهي گرفته شود ضرر اساسي و جبران ناپذيري به مملكت وارد مي شود. مي گويند در اين امور اگر ولي فقيه بخواهد تصميم اشتباهي بگيرد خدا به يك نحوي او را مطلع مي كند كه اين تصميم اشتباه است يا اينكه كاري مي كند كه از اول ولي فقيه به سمت اتخاذ آن تصميم اشتباه نرود. البته برخي ها پا را از اين هم فراتر گذاشته مي گويند در مطلق امور مربوط به ولايت فقيهي ايشان معصوم است نه فقط در امور حساس و اساسي. مثلا يكي از دلايلي كه اين افراد مي آورند داستان فتواي شيخ مفيد (ره) در مورد زن حامله اي كه مرده بود و فتواي اشتباهش كه خود امام زمان (عج) آمدند فتوا را درست كردند كه پس از فهميدن شيخ (ره) اين واقعه را مدتي از صدور فتوا خودداري كردند كه پس از چندي توقيعي از ناحيه حضرت دريافت مي كنند كه در آنجا حضرت به شيخ (ره) مي فرمايند شما كارتان را انجام دهيد اگر جائي هم اشتباهي رخ داد ما درستش مي كنيم. حال اين عده مي گويند وقتي در يك امر شخصي كه بحث سر مرگ و زندگي يك انسان است خود امام (عج) فتواي اشتباه عالم زمان را درست مي كنند؛ به طريق اولي زماني كه تصميم مربوط به كل امت اسلامي و جامعه اسلامي است و در صورت اشتباه يك امت ضرر مي بينند امام (عج) وارد مي شوند و كارها را درست مي كنند. يا يكي ديگر از ادله حديث زير است: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم‏» مي گويند خود امام (عج) حواسش به اين نظام و اين انقلاب و ولي فقيه است. وقتي ولي فقيه واقعا قصدش خدمت به اسلام است و عادل است و مجتهد است و متقي است اگر جائي هم بخواهد اشتباهي صورت بگيرد خود حضرت به يك طريقي دخالت مي كنند و نمي گذارند اشتباه صورت بگيرد. يا يك سري آيات و رويات و ادله ديگر. حتي بعضا به برخي مكاشفات نيز اين عده استناد مي كنند. حال به نظر شما اين استدلال درست است يا خير؟! در مجموع استدلال را نقد كنيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نوع نگاه، نگاه خوبی است و تجربه هم نشان داده است که همین‌طور باید باشد. ولی در یک محفل علمی موضوع این‌طور مطرح می‌شود که چون ولیّ فقیه کارشناسِ رجوع به متون دینی است و مبنای سخن او بر اساس تحقیقی است که در آن متون کرده، نسبت به سایر انسان‌ها در رابطه با هدایت جامعه، کمترین اشتباه را دارد و به اصطلاح، قلیل‌الاشتباه است. مثل متخصص در بیماریِ قلب که نسبت به سایرین در رابطه با درمان بیمار مبتلا به بیماری قلب در اشتباه کمتری است. در این رابطه می‌توانید به قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید

18503
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. با توجه به فشار های روحی که دنیای مدرن ایجاد کرده است جایگاه تفریح و تفرج و استراحت در زندگی دینی کجاست؟ عنایت داشته باشید که به هر حال هر چند انسان به خاطر وسعت روحش و مجرد بودن روح به نظر می رسد که روح انسان خستگی ناپذیر باشد ولی بعضا انسان احساس می کند روحش خسته است نه جسم، و نیاز دارد که به زادگاه بنیادینش یعنی آغوش طبیعت پناه ببرد. ۲. اگر کسی دچار خستگی روحی و دلمردگی می شود می تواند به این معنی باشد که از سلوک الی الله فاصله گرفته است و در یک فضای غیر الهی قدم گذارده است؟ یا اینکه با توجه به ارتباط تنگاتنگ جسم و روح خستگی روحی متاثر از خستگی جسم است و یک مسئله ی طبیعی است و برای سالکین بزرگ هم پیش می آید؟ ۳. با توجه به مطالب بالا نظر شما در رابطه ی با توسعه گردشگری و طبیعت گردی در نظام اسلامی چیست؟ آیا این امر می تواند تسهیل کننده ی اهداف بزرگ انقلاب باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم در هر حال ،حضور در دامن طبیعت نیاز روح انسان است. گویا انسان‌ها عهدی تکوینی با طبیعت دارند که با حضور در طبیعت، آن عهد زنده می‌شود، می‌ماند که هرچه طبیعت طبیعی باشد و کم‌تر دست‌کاری شده باشد؛ زنده‌بودنِ عهد ما با طبیعت بیشتر است. موفق باشید

18502
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در رابطه با تقسیم رزق حکایتی طنز آمیز به شرح زیر وجود دارد: ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﺩ ﻣﯿ ﺸﺪ ﺩﯾﺪ ۳ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﺭﻥ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪ چه ﺷﺪﻩ ﮔﻔﺘﻦ ۷ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﻦ ﻫﻢ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﯿﻢ: ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻼ ﺭﻭ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻼ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ؟ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﻮﺏ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻦ، ﻣﻼ ﺑﻪ ﺍﻭﻟﯽ ۵ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻭ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺩﻭﻣﯽ ۲ ﺗﺎ ﻭ ﯾﻪ ﭘﺴﮕﺮﺩﻧﯽ ﻫﻢ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﻣﯽ. ﮔﻔﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﻪ ﺟﻮﺭ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﻼ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻦ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎﺷﻮ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﯿﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩه است. حال سوال من در اینجاست چرا خداوند برای عده ایی رزقشان را وسیع تر مقدر نموده است و اصلا وسعت رزق انسان جزء تقدیر اوست یا اینکه باید با اراده ی خود رزقش را وسعت ببخشد و یا آنکه حتما خداوند باید ثروتمند شدن بنده اش را برای او بخواهد و شرایط ثروتمند شدن را در زندگی او ایجاد کند و در عین ثابته ی او چنین چیزی قرار داده باشد سپس او با اختیاری که دارد ثروتمند شدن را انتخاب کند؟ مثلا درست است که بگوییم جناب ظهیر بن قین که در جریان کربلا از ثروتمندان دوران خود بوده است و در نهایت عاقبت بخیر شدند خداوند شرایط ثروت و وسعت رزق را در عین ثابته شان و روند زندگیشان، برای ایشان مقدر کرده بوده است؟ البته عنایت داشته باشبد بنده کتاب رزقتان را مطالعه نموده ام و به مطالب آن آگاهی دارم و بیشتر مسئله بر همان حکایت بالا و تاثیر عین ثابته ی افراد در وسعت رزق آنان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم که در روایت داریم که خداوند می‌دانسته اگر آن کس را که رزقش را وسیع کرده، وسیع نمی‌کرد و آن کس را که رزقش را وسیع نکرده، وسیع می‌کرد؛ هر دو کافر می‌شدند. آیا خود جنابعالی به تجربه به این نرسیده‌اید که بعضی‌ها بر خلاف تقدیر الهی مثلاً اصرار می‌کنند از مسیر طبیعی رزقی که برایشان تعیین شده به مسیرهای دیگر برای رزق بیشتر رجوع کنند و کار خودشان و فرزندان‌شان را به وادیِ کفر و بی‌ایمانی کشانده‌اند؟! مگر جز این است که خداوند راهِ بندگی ما را در همان نوع زندگی قرار داده است که به طور طبیعی در مقابل ما است؟! موفق باشید 

18501
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: لطفا بفرمایید که چه قائده ایی برای پرداخت صدقه با عنایت بر دافع بلا بودن آن وجود دارد؟ مثلا بنده برای آنکه در طول هفته بلایی ناخواسته بر سرم نیاید بعضی روزها از پول خورد هایی که ته جیبم هست و یا آن مقدار پول اندکی که نیاز اساسی به آنها ندارم و می توانم از آن دل بکنم را در صندوق های صدقات می اندازم، لطفا بفرمایید که این نحوه از پرداخت صدقه با توجه به معارف دینی ما روش خوبی است یا اینکه باید در رابطه با صدقه دادن دقت بیشتری داشته باشیم؟ اصلا جایگاه صدقه در زندکی دینی کجاست؟ چرا بزرگان دین در کنار دستوراتی مانند خمس و زکات و قرص الحسنه و احسان به خویشاوندان صدقه را هم مطرح کرده اند و صدقه در مقایسه با این ها چه مفهومی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان نسبت به این موضوعِ توحیدی آگاه شده باشد که مدیریت عالَم در دست خدا است، بیشتر متوجه می‌شود از طریق حضرت حق باید مشکلات را حل کرد. یکی از راه‌های رفع مشکلات همان صدقه‌دادن است آن‌هم به هر شکلی که پیش آید حتی در حدّ خوشحال‌کردن یک فقیر. خداوند به دنبال بهانه است تا بنده‌ی خود را به خود نزدیک کند و راه‌های هدایت را به سوی او بگشاید. موفق باشید  

18500
متن پرسش
سلام استاد عزیز: قربان شما شوم ممنون از این همه صبوری و دلسوزی هایتان. عزیزجان خاک بر سر من که این سوال را می پرسم ببخشید. عزیز جان این چه نگاهی هس چه دیدی هس چه سلوکی هست که یه مشت ببخشید پابرهنه از همون اول اسلام عمارها و یاسرها و سمیه ها دور اسلام جمع شدند تا الان که انقلابی شده و باز هم پابرهنه ها برای اسلام از زندگی و روزگار و زن و بچه و عشق و پدر و مادرشون میگذرن برای یه مشت آدم که نه سری دارن نه پایی فقط و فقط شکم و پول و... براشون مهمه.. از شهدای آتش نشان گرفته تا پاسدارن مدافعان حرم و مدافعان وطن بزرگان نظامی و انتظامی ... که ببخشید همه بدون تعارف اکثریت از طبقه پایین از نظر مالی هستن و به نظر بنده که خودمم هم جزیی از اینان هستم یه نیروی معمولی با چندر غاز حقوق ماهیانه با هزار منت به اصطلاح دولتی هسیم می گیریم در مقایسه با اون بالا بالایی ها جان فشانی اینان و خاطره گویی و اختلاس آنان با موضع گیری انقلاب و اسلام و غرب و مدرنیته که شما پرچم دار آن هستید. جز همونی نیست که گویند جوانان ما را کشتند به عنوان جهاد، مال و دارایهایمان را بردند به عنوان زکات، دلیل اونم همین جو اختلاس ها و اجتماع و فرهنگ حاکم بین اکثر مسئولین این ملت که انگار مردم پت و مت هستن! هرکی تیغش ببره برداره ببره حالا اون جوان از نظر مالی پایین از نظر رتبه دولتی پایین همون یاسرهای اسلام قدیم و برده های نوین اند که اتفاقی بیفته یا علی شما ایثارگرید برید جلو، اسلام به شما نیازه داره برید تا اسلام بمونه، آخرش هم پولداره و سرمایه داره یه چیز طلبکاره، به خدا من چیزی ندیدم جز دروغ و لاپوشالی از مافوق و بالا بالایی ها بعنوان اسلام و حاکمیت جهانی و .. واقعا چیزی هست که منم بشم ایثارگر واقعی بشم مدافع وطن یا حرم.. یا نه واقعا سرکاریم و یاران ابوسفیان زمانه هستیم که آقا توپ رو بین خودتون چرخش بدید که نه اسلامی هست و شهادتی... که بابا سرکاری... تو رو قرآن راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ای عزیز! مگر ما برای سرمایه‌داران در مقابل نظام استکباری می‌ایستیم؟ قصه‌ی ما قصه‌ی اسلام و انقلاب است و معامله‌ای که در راستای سربازی برای اسلام و انقلاب با خدا به میان آورده‌ایم. بگذار خدا و پیامبر برای ما باشند و پول‌ها و شترها برای ابوسفیان‌ها. حتماً در جریان این قضیه هستی که در یکى از جنگهاى بزرگ عصر پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجرت، به دنبال فتح مکه، واقع شد، جنگ حنین بود، که در سرزمین حنین (بین مکه و طائف) رخ داد، مسلمانان به رهبرى پیامبر (ص) پیروز شدند و غنائم بسیار، به دست مسلمانان افتاد، پیامبر (ص) در سرزمین جعرانه (محلى بین مکه و مدینه) به تقسیم آن غنائم پرداختند آن حضرت براى جذب قلوب تازه مسلمانان (مانند ابوسفیان و امثال او) غنائم بسیار به آنها داد، تا آنجا که بعضى اعتراض کردند.

 یکى از اصحاب، عرض کرد: اى رسول خدا! به عیینه و اقرع، غنائم جنگى زیادى عطا کردى، ولى به جعیل بن سراقه چندان ندادید؟

رسول خدا در پاسخ فرمود: سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، اگر زمین پر از افرادى مانند عیینه و اقرع، باشد من جعیل را از همه آنها بهتر و محبوبتر مى دانم، ولى دادن غنائم جنگى به افرادى مانند عیینه و اقرع، براى جذب دلهاى آنها به سوى اسلام است، ولى جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم.

                                 ***

رسول خدا (ص) در ماجراى جنگ حنین، با دادن غنائم جنگى، قلوب رؤساى عرب از قریش و سایر قبایل مضر، مانند ابوسفیان و عیینه بن حصین فزارى و امثال آنها را جذب کرد.

انصار مسلمانان مدینه (از این جریان)، خشمگین شدند، و نزد (رئیس خود) سعد بن عباده رفتند، سعد آنها را (در سرزمین جعرانه) به حضور پیامبر (ص) آورد، آنگاه، سعد عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه سخن مى دهى؟!

پیامبر: آری.

سعد: اگر این کار (تقسیم غنائم به تازه مسلمانان قوم خود) را که انجام دادى، به دستور خدا بود، به آن راضى هستیم، وگرنه ما رضایت ندهیم.

پیامبر: اى گروه انصار! آیا همه شما با گفتار آقا و بزرگتان سعد موافق هستید؟

انصار: آقا و بزرگ ما، خدا و رسولش مى باشد دوبار این سؤال و پاسخ تکرار شد، ولى در بار سوم، انصار گفتند: ما با رأى سعد بن عباده موافق هستیم./ به نقل از اصول کافی

                                                    ***

 در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان مكه بخشش كرد. طبری می ­نویسد: «پیامبر به كسانی از اشراف مكه كه می­ خواست دل­های آنها را جلب كند، عطا داد و آنها به «مؤلفة قلوبهم» مشهور شدند که عبارت­ اند از: ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالك بن عوف كه هر كدام صد شتر گرفتند.»(1)

 آمار غنایم درجنگ حنین

«در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6 هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره ... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم كرد. ابتدا اموالی را به كسانی پرداخت كه می­ خواست دل­های آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حكیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن  مرداس 100 شتر.»(2)

اعتراض انصار

 بخشش­ های حضرت رسول­ (ص) به اشراف قریش برای جلب دل­های آنها به اسلام، باعث حرف و حدیث­ هایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت كرد، اعتراض کردند. (3)

 حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندك چیزی از دنیا آزرده ­دل شده ­اید كه قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ­ام؟ مگر راضی نیستید كه مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی كه جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یكی از انصار بودم... .»(4) انصار كه از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول ­خدا (ص) ما بسیار خشنودیم كه شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.» (5) یعقوبی می­ نویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش كردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا می ­گذارم.»(6)

 ابن ­هشام می ­نویسد: «مردی به خاتم انبیا (ص) اعتراض كرد كه به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یك صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه كه یكی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست ... من این كار را كردم برای آنكه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی كه دارد واگذار كردم.» (7)

  پاورقی

1. تاریخ طبري، ج3، ص 1214 و 1215.

2.   طبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغانيج2، ص 147 – 150.

3.طبقات الكبري، ج 2، ص 151.

4.سيرة النبويه،  ابن­ هشام،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 2، ص 318 و طبري، ج3، ص 1217.

5. طبقات الكبري، ص151.

6.تاریخ  يعقوبي، ج 1، ص 425.

7. سیرة النبویه، ج 2، ص 315 و 316.

امیدوارم که از این قصه ما بتوانیم راهِ درستی را انتخاب کنیم که شترها برای آن‌ها باشد و پیامبر برای ما! موفق باشید

18498
متن پرسش
با سلام: در خصوص سوال قبل که عرض کردم عالم خلق به اعتبار وحدت در عین کثرتی که بر آن حاکم است تجلی همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است و لطف نمودید جواب را بیان فرمودید. حالا در ادامه می شود این طور گفت: چون از آن جهت که علم اجمالی از همان جهت مطرح است که کشف تفصیلی مطرح است و عبارت از همان جهت یعنی: علم اجمالی عین کشف تفصیلی است و همان است و از همان جهت که اجمال است تفصیل است. حالا چون عالم خلق هم تجلی همین مقام است وحدت از همان جهت کثرت مطرح است و بطون از همان جهت ظهور است و در واقع ظاهر عین باطن است این طور اگر بگوییم مساله وحدت در عین کثرت به اعتبار اینکه ظهور آن مقام یاد شده است اگر طرح شود این سخن امام علی که فرموده اند: ما رایت شی الا و رایت الله قبله و بعده و معه نزدیک تر به زبان عقلی و فلسفی و قابل فهم تر می شود. و اینکه می فرمایید اگر نگاه عوض شود همه هستی همه در همه است روشن تر می شود. و اینکه چرا اگر معرفت عوض شود ظهورات را کل فی الکل می شود رویت کرد - این طور اگر تقریر شود مساله این که در هر مظهری و در هر ظهوری همه مظاهر و اسماء قابل رویت است شفاف تر می شود. البته بنده چیزی اضاف تر از آنچه شما فرموده اید بیان نکردم استاد عزیزم آیا مطلب را درست فهمیده ام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعه‌ی لازم را پیدا کند می‌تواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعه‌ی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید  

18495
متن پرسش
سلام علیکم: بنده چند روزی است که به لطف خدا و توصیه حضرت عالی شروع به مطالعه کتاب ارزشمند «ده نکته در معرفت النفس» کرده ام. اما سوالاتی برایم پیش آمده است که از محضرتان می پرسم و قبل از آن برداشتی را که داشته ام می نویسم تا اگر اشتباه است تصحیح بفرمایید. البته در صورتی که وقت گیر است خود را به زحمت نیندازید. برداشت از اولین بند مقدمه: برای این که یاد بگیریم از معلوم مرده (که مفاهیم ذهنی اند) به معلوم زنده (که ارتباط با واقعیت و وجود و هستی است) برسیم یکی از روش ها معرفت النفس است. به این صورت که به ما یاد می دهد که چگونه به خودمان و خود واقعی مان نظز کنیم (یعنی آن را حس کنیم) و ما را از منحصر بودن در مفهوم ذهنی انسان و مفهوم خود عبور دهد و خود ما را به ما نشان دهد. (البته نشان دادنی که از جنس دیدن غیر محسوسات است و آن مثلا چیزی مثل حس کردن است یا ... که نمی دانم دقیق چیست.) و اگر کسی این روش را یاد بگیرد می تواند در مورد بقیه مفاهیم ورای حس نیز همین کار را انجام دهد و با موجودات غیر مادی ارتباط برقرار کند و به آن ها نظر کند و از این راه خدا را ملا قات کند. و راه این که به چنین معرفتی از نفس برسیم این است که از حجاب بدن و زمان و مکان به در آییم. اما سوالات: 1. این نظر کردن به خود یعنی چه؟ این همان حس کردن خود است یا برداشتی است که از خود داریم یا چیز دیگری است؟ 2. حس از خود را که همه بدون خواندن معرفت النفس هم از خود دارند چه چیز بالاتری قرار است پیدا کنیم؟ و اگر این حس از خود و نظر کردن به خود به درد ما می خورد که همه ما حداقل اجمالا آن را داریم پس باید بتوانیم با بقیه امور غیر مادی هم این گونه ارتباط برقرار کنیم؟ 3. آیا اگر کسی توانست به خود نظر کند می تواند به بقیه موجودات غیر مادی هم نظر کند، یا این که نیاز به سلوک معنوی دارد؟ (آیا این سلوک فکری کفایت میکند یا یا به سلوک معنوی نیز نیاز دارد؟) 4. چه ارتباطی وجود دارد بین نظر به خود و این که باید خود را عاری از بدن و ... ببینیم، اگر دیدن خود مطرح است به هر حال آن هم نوعی دیدن خود محسوب می شود؟ 5. چه ارتباطی وجود دارد بین خود حقیقی را دیدن و عبور از ماهیت و رسیدن به وجود، مگر خود حقیقی ما ماهیت نداد؟ (زیرا قاعدتا یا باید آن خود بدون ماهیت باشد، یا شاید هم خود این دیدن و مراحل آن ما را از ماهیات عبور می دهد و اگر این است چگونه؟) 6. چرا ارتباط برقرار کردن با خود راحت تر از ارتباط برقرار کردن با دیگر موجودات غیر مادی است؟ 7. چگونه می توان خود را مطالعه کرد؟ آیا این باز همان فکر کردن نیست؟ با تشکر فراوان از بذل توجهتان و ممنون از محبتتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان حس‌کردن است ولی حسی معنوی 2- آگاهی بر این موضوع به خودی خود موجب تفکر می‌گردد 3- به خودی خود انسان از طریق دریچه‌ی خود، با سایر موجودات ارتباط وجودی پیدا می‌کند و معرفت نفس دریچه‌ی چنین رجوعی به موجودات است 4- ولی دیدن بُعد مجرد خود 5- معرفت نفس نگاه وجودی به خود را سبب می‌شود، نه نگاه ماهیتی را 6- زیرا بدون حجاب با خودمان می‌توانیم مرتبط شویم 7- خیر، چون بحث احساسِ خود است و نه فکرکردن به خود 8- در قسمت آرشیو سؤالات سایت، در عنوان «معرفت نفس» سؤالاتی شده است که می‌تواند برای جنابعالی مفید باشد. در ضمن سعی کنید ده جلسه شرح صوتیِ کتاب را تا آخر دنبال کنید تا إن‌شاءاللّه نسبت به موضوع در یک جمع‌بندی قر ار گیرید. موفق باشید    

نمایش چاپی