باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه غیر از حق است، حجابهای ظهور حقاند. شمر«لعنةاللّهعلیه» و حرکاتش از نظر تشریع، حجابهای ظهور حقاند هرچند «و ما تسقط من ورقة الاّ یعلمها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در چنین تاریخی که شیطان با همهی مظاهر خود به صحنه آمده، باید شریعت و طریقت و حقیقت با همهی ابعادش به صحنه آید تا انسانها مزهی دینداری را با همهی ابعاد خود بچشند 2 و 3- بحثهایی که در شرح کتاب «رسالة الولایه» و سپس 6 جلسهای که تحت عنوان (برکات نظر در نسبتِ بین «وجودِ نفس» با «صِرفُالوجود») خوب است که مدّ نظر باشد 4- نفس ناطقهی انسان به اندازهای که بقاء و ثباتِ حق را احساس کند از فروافتادن در حرکات دنیایی پرهیز میکند. در مورد بحث برزخ و نار خوب است که به جزوهی «نحوهی بدن اخروی» که در قسمت جزوات سایت هست، رجوع فرمایید. 5 – خیر! باید دست در «کار» و دل با «یار» داشت و این با خودآگاهی نسبت به دنیا پدید میاید و نه سر به کویر لوت گذاشتن!! 6- آنطور که مولایمان به فرزندشان در نامهی 31 نهجالبلاغه فرمودهاند چگونه زیستن را میتوان آموخت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! اگر بحثی که از سیرهی رسولاللّه«صلواتاللّهعلیهوآله» عرض شد که عدهای مثل ابوسفیان به طمع مال هم که شده، تقابل با نظام اسلامی را ادامه ندهند؛ و وسیلهی توجیه کار متجاوزان به حقوق جامعه شود؛ چیز خوبی نیست. ولی از آن جهت که متوجه باشیم این افرادِ حریص به مال دنیا با حبّی که نسبت به مال دنیا پیدا کردهاند از محبتی که میتوانستند به رسول خدا داشته باشند و این عالیترین لطف خداوند است محروم شدهاند؛ تذکر خوبی است. 2- همینطور است که میفرمایید. معلوم نیست که چرا وقتی جرم طرف معلوم شد برخوردی مثل برخوردی که علی«علیهالسلام» با مجرمین انجام میدادند، نباید با او بشود؟! صحبت مقام معظم رهبری را بهانه میآورند. در حالیکه رهبری، قبل از اتهام را گفتند. همانطور که متوجه هستید اسلام و انقلاب هیچ کمبودی برای ادامهی راه خود ندارد و به لطف الهی به مرور این موانع را نیز پشت سر میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور است که میفرمایید و سطحیبودن مشکل جامعه است و حقیقتاً میتوان با توجه به حضور تاریخیِ خود تفکر لازم را به جامعه برگرداند. به نظر میرسد زیربنای همهی اعمال عقیده است و در روایات بر معرفت نفس تأکید شده است و لذا خوب است از اینجا شروع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اتفاقاً زیبایی بحث در آن است که میفرماید در دل سختی آسانی نهفته است و انسان با استقبال از سختیها، با آسانیها روبهرو میشود و اَنسان میگردد 2- اجنّه میتوانند پدیدههای مادی بهخصوص هوا را متراکم کنند و برای خود جسم بسازند. مطالعهی کتاب «سفینة الصادقین» در این مورد خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک نوع موضوع فلسفی نیست که انتظار دارید جواب فلسفی از طریق علم حصولی دریافت کنید! این یک موضوع حضوری است و تنها با همان جواب که عرض شد قابل حلّ است و لا غیر، مگر اینکه بیدلیل موضوع را بپیچانید و مباحثی از قبیل معلومِ بذات و معلوم بالعرض را به میان آوریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان از طریق عبادات منوّر به نگاهِ حقّانی شد، میتواند وجهِ حقّانی عالَم را از وجهِ باطل آن – که وَهم ایجاد میکند - تشخیص دهد و گرفتار آن نوع زندگی که امروز فرهنگ غربی برای بشر ایجاد کرده، نشود. بلکه عالَم را بستر تعالیِ خود بیابد نه آنکه کارش بشود تخریب طبیعت برای جوابگویی به هوسهایش. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اعتباریبودن دنیا از آن جهت است که دنیا به خودی خود حقیقت نیست و تنها وسیله و ابزار زندگی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آری! خودش را با خودش مییابد و این چیز عجیبی است. به امید آنکه انسان در فنای فی اللّه آنچنان فانی شود که خدا را با خدا بیابد، در همان فضایی که انسان خود را با خود مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خودتان سخن همان است که حضرت حق فرمودند که: «ولا تقنطوا من رحمة اللّه» همچنان مسیری را که خداوند در مقابل شما گشوده داشته است، ادامه دهید. إنشاءاللّه گشایشهای بعدی پیش خواهد آمد. قبل از نماز صبح نافلهی صبح را فراموش نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر شما موافقم مگر آنکه این افراد که میخواهند بدون پذیرش بارِ حقوقی ازدواج، یا آزادشدن از مشکلات رسمی ازدواج با هم باشند؛ به حکم شرع صیغهای بخوانند حال یا موقت و یا دائم که گرفتار گناه نشوند. شاید حال که شرایط طوری است که بعضی نمیتوانند به طور رسمی ازدواج کنند اعم از دختر و پسر، افراد مذهبی توصیه کنند ازدواج سفید را به این شکل انجام دهند تا قبح زنا از بین نرود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور که میفرمایید آن دو بزگوار دو دستگاه دارند، نه آنکه یکی برتر از دیگری باشد 2- حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» بیشتر در دستگاه محیالدین سلوک داشتند 3- نمیشود این را گفت. زیرا هیچ عارفی از مولوی نمیتواند بیبهره باشد ولی دستگاه آقا هم بیشتر تحت تأثیر امام است 4- کار سادهای نیست. بالاخره باید مدتها با مثنوی و دیوان شمس بهسر برد و قصد سلوک داشت و نه تفنن، تا خود به خود در متن این کار، راه گشوده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحثی که در رابطه ضررهای «زبان» شده، متذکر میشوند سخنگفتنِ پراکنده قلب را مشغول میکند و جمعکردن آن را برای انسان مشکل مینماید. ولی اگر سخنگفتن با برنامه و برای رعایت دستورات شرع باشد، منافاتی با «صمت» یعنی با سکوتِ برنامهدار ندارد. هنر یک انسان موحد آن است که به نور توحید به جایی برسد که کاری او را از کاری باز ندارد. به تعبیر آیت اللّه حسنزاده«حفظهاللّه»، دست در کار و دل با یار باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه به صورت پراکنده کارهایی شده است ولی حقیقتاً حق مطلب ادا نشده. در حالیکه در زیارتنامهی ایشان که توسط امام معصوم تنظیم شده، روشن است که این بانوی بزرگوار چه مقامی دارند. شاید هم گفتنی نباشد، چشیدنی باشد و هرکس با زیارت ایشان آن بهرهای که باید ببرد، میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر عقل در مفهومساختن از ماهیات نسبت به خارج هم آن ماهیات را مستقل دانست، عملاً اینجا عقل بین مفهوم و مصداق خلط کرده است. ولی اگر در ضمن عینِ ربطدانستنِ مخلوقات نظر به نحوهی امکانیِ آنها داشت و مفاهیمی از شیئی خارجی که چیزی جز وجود نیست، در ذهن خود شکل داد مشکلی پیش نمیآید و طبیعی است برای شناخت پدیدهها انسان باید از آنها در ذهن، مفهومسازی کند و در این رابطه از نظر به علتِ فاعلی و غایی نیز غفلت نمیشود 2- عموماً همین ماهیات را هم باید نظر به اعیان ثابتهشان معنا کنیم که عرفان نظری متذکر آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در همین رابطه تدوین شده است و با توجه به اینکه مبانیِ فلسفی ما برعکسِ غرب، امروزه در علم کلام ما ظهور خوبی داشته است؛ کتاب «چه نیازی به نبی» و سپس کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تنظیم شد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» نیز در موضوعِ تفکر فلسفی کمککارهای خوبی هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف خدا کار خوب و دارای آیندهی روشنی است. فکر نمیکنم چیزی اضافهتر از همان سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست، نیاز باشد. منتها پیشنهاد میشود بعد از «برهان صدیقین» در عرض سیر مطالعاتی، مباحث مهدویت و انقلاب اسلامی نیز مطالعه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک احساس بدیهی است که انسان به طور بدیهی مییابد که با واقعیت مرتبط است و یا به گفتهی دکارت چون خدا نمیخواهد ما را فریب دهد، توانایی درک واقعیات را در حواس پنجگانهی ما و در عقل ما گذارده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نوع نگاه، نگاه خوبی است و تجربه هم نشان داده است که همینطور باید باشد. ولی در یک محفل علمی موضوع اینطور مطرح میشود که چون ولیّ فقیه کارشناسِ رجوع به متون دینی است و مبنای سخن او بر اساس تحقیقی است که در آن متون کرده، نسبت به سایر انسانها در رابطه با هدایت جامعه، کمترین اشتباه را دارد و به اصطلاح، قلیلالاشتباه است. مثل متخصص در بیماریِ قلب که نسبت به سایرین در رابطه با درمان بیمار مبتلا به بیماری قلب در اشتباه کمتری است. در این رابطه میتوانید به قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم در هر حال ،حضور در دامن طبیعت نیاز روح انسان است. گویا انسانها عهدی تکوینی با طبیعت دارند که با حضور در طبیعت، آن عهد زنده میشود، میماند که هرچه طبیعت طبیعی باشد و کمتر دستکاری شده باشد؛ زندهبودنِ عهد ما با طبیعت بیشتر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میدانم که در روایت داریم که خداوند میدانسته اگر آن کس را که رزقش را وسیع کرده، وسیع نمیکرد و آن کس را که رزقش را وسیع نکرده، وسیع میکرد؛ هر دو کافر میشدند. آیا خود جنابعالی به تجربه به این نرسیدهاید که بعضیها بر خلاف تقدیر الهی مثلاً اصرار میکنند از مسیر طبیعی رزقی که برایشان تعیین شده به مسیرهای دیگر برای رزق بیشتر رجوع کنند و کار خودشان و فرزندانشان را به وادیِ کفر و بیایمانی کشاندهاند؟! مگر جز این است که خداوند راهِ بندگی ما را در همان نوع زندگی قرار داده است که به طور طبیعی در مقابل ما است؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان نسبت به این موضوعِ توحیدی آگاه شده باشد که مدیریت عالَم در دست خدا است، بیشتر متوجه میشود از طریق حضرت حق باید مشکلات را حل کرد. یکی از راههای رفع مشکلات همان صدقهدادن است آنهم به هر شکلی که پیش آید حتی در حدّ خوشحالکردن یک فقیر. خداوند به دنبال بهانه است تا بندهی خود را به خود نزدیک کند و راههای هدایت را به سوی او بگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای عزیز! مگر ما برای سرمایهداران در مقابل نظام استکباری میایستیم؟ قصهی ما قصهی اسلام و انقلاب است و معاملهای که در راستای سربازی برای اسلام و انقلاب با خدا به میان آوردهایم. بگذار خدا و پیامبر برای ما باشند و پولها و شترها برای ابوسفیانها. حتماً در جریان این قضیه هستی که در یکى از جنگهاى بزرگ عصر پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجرت، به دنبال فتح مکه، واقع شد، جنگ حنین بود، که در سرزمین حنین (بین مکه و طائف) رخ داد، مسلمانان به رهبرى پیامبر (ص) پیروز شدند و غنائم بسیار، به دست مسلمانان افتاد، پیامبر (ص) در سرزمین جعرانه (محلى بین مکه و مدینه) به تقسیم آن غنائم پرداختند آن حضرت براى جذب قلوب تازه مسلمانان (مانند ابوسفیان و امثال او) غنائم بسیار به آنها داد، تا آنجا که بعضى اعتراض کردند.
یکى از اصحاب، عرض کرد: اى رسول خدا! به عیینه و اقرع، غنائم جنگى زیادى عطا کردى، ولى به جعیل بن سراقه چندان ندادید؟
رسول خدا در پاسخ فرمود: سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، اگر زمین پر از افرادى مانند عیینه و اقرع، باشد من جعیل را از همه آنها بهتر و محبوبتر مى دانم، ولى دادن غنائم جنگى به افرادى مانند عیینه و اقرع، براى جذب دلهاى آنها به سوى اسلام است، ولى جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم.
***
رسول خدا (ص) در ماجراى جنگ حنین، با دادن غنائم جنگى، قلوب رؤساى عرب از قریش و سایر قبایل مضر، مانند ابوسفیان و عیینه بن حصین فزارى و امثال آنها را جذب کرد.
انصار مسلمانان مدینه (از این جریان)، خشمگین شدند، و نزد (رئیس خود) سعد بن عباده رفتند، سعد آنها را (در سرزمین جعرانه) به حضور پیامبر (ص) آورد، آنگاه، سعد عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه سخن مى دهى؟!
پیامبر: آری.
سعد: اگر این کار (تقسیم غنائم به تازه مسلمانان قوم خود) را که انجام دادى، به دستور خدا بود، به آن راضى هستیم، وگرنه ما رضایت ندهیم.
پیامبر: اى گروه انصار! آیا همه شما با گفتار آقا و بزرگتان سعد موافق هستید؟
انصار: آقا و بزرگ ما، خدا و رسولش مى باشد دوبار این سؤال و پاسخ تکرار شد، ولى در بار سوم، انصار گفتند: ما با رأى سعد بن عباده موافق هستیم./ به نقل از اصول کافی
***
در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان مكه بخشش كرد. طبری می نویسد: «پیامبر به كسانی از اشراف مكه كه می خواست دلهای آنها را جلب كند، عطا داد و آنها به «مؤلفة قلوبهم» مشهور شدند که عبارت اند از: ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالك بن عوف كه هر كدام صد شتر گرفتند.»(1)
آمار غنایم درجنگ حنین
«در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6 هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره ... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم كرد. ابتدا اموالی را به كسانی پرداخت كه می خواست دلهای آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حكیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن مرداس 100 شتر.»(2)
اعتراض انصار
بخشش های حضرت رسول (ص) به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیث هایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت كرد، اعتراض کردند. (3)
حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندك چیزی از دنیا آزرده دل شده اید كه قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ام؟ مگر راضی نیستید كه مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی كه جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یكی از انصار بودم... .»(4) انصار كه از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول خدا (ص) ما بسیار خشنودیم كه شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.» (5) یعقوبی می نویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش كردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا می گذارم.»(6)
ابن هشام می نویسد: «مردی به خاتم انبیا (ص) اعتراض كرد كه به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یك صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه كه یكی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست ... من این كار را كردم برای آنكه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی كه دارد واگذار كردم.» (7)
پاورقی
1. تاریخ طبري، ج3، ص 1214 و 1215.
2. طبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغانيج2، ص 147 – 150.
3.طبقات الكبري، ج 2، ص 151.
4.سيرة النبويه، ابن هشام،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 2، ص 318 و طبري، ج3، ص 1217.
5. طبقات الكبري، ص151.
6.تاریخ يعقوبي، ج 1، ص 425.
7. سیرة النبویه، ج 2، ص 315 و 316.
امیدوارم که از این قصه ما بتوانیم راهِ درستی را انتخاب کنیم که شترها برای آنها باشد و پیامبر برای ما! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتهی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعهی لازم را پیدا کند میتواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعهی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان حسکردن است ولی حسی معنوی 2- آگاهی بر این موضوع به خودی خود موجب تفکر میگردد 3- به خودی خود انسان از طریق دریچهی خود، با سایر موجودات ارتباط وجودی پیدا میکند و معرفت نفس دریچهی چنین رجوعی به موجودات است 4- ولی دیدن بُعد مجرد خود 5- معرفت نفس نگاه وجودی به خود را سبب میشود، نه نگاه ماهیتی را 6- زیرا بدون حجاب با خودمان میتوانیم مرتبط شویم 7- خیر، چون بحث احساسِ خود است و نه فکرکردن به خود 8- در قسمت آرشیو سؤالات سایت، در عنوان «معرفت نفس» سؤالاتی شده است که میتواند برای جنابعالی مفید باشد. در ضمن سعی کنید ده جلسه شرح صوتیِ کتاب را تا آخر دنبال کنید تا إنشاءاللّه نسبت به موضوع در یک جمعبندی قر ار گیرید. موفق باشید